اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر دلزدگی زناشویی و ناگویی هیجانی در زنان آزاردیده از خشونت خانگی
محورهای موضوعی : روان کاوی، روان پویشی، روان شناسی شناختی و بهداشت روانملیحه مهدیخانی 1 , مرجان صادقی 2
1 - دانشجوی دکتری تخصصی، گروه روانشناسی، واحد ساری، دانشگاه آزاد اسلامی، ساری، ایران.
2 - گروه مشاوره، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد آزادشهر، آزادشهر، ایران
کلید واژه: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد, دلزدگی زناشویی, ناگویی هیجانی, خشونت خانگی.,
چکیده مقاله :
هدف: پژوهش حاضر باهدف بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر دلزدگی زناشویی و ناگویی هیجانی در زنان آزاردیده از خشونت خانگی انجام شد. روش: روش پژوهش نیمهآزمایشی از نوع پیشآزمون-پس-آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان آزاردیده خشونت خانگی در شهر ساری مراجعهکننده به اورژانس اجتماعی در سال 1400 بودند. نمونه شامل 30 نفر بود که به شیوه نمونهگیری هدفمند وارد پژوهش شدند و به شکل تصادفی در دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل (هر گروه شامل 15 نفر) گمارش شدند. گروه آزمایش 8 جلسه 90 دقیقهای تحت درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد قرار گرفتند. گروه کنترل آموزشی را دریافت نکرد. دادهها با استفاده از پرسشنامههای استاندارد دلزدگی زناشویی (پاینز، 1996) و ناگویی هیجانی (بگبی و همکاران، 1994) جمعآوری و سپس با استفاده از تحلیل کوواریانس در نرم افزار SPSS نسخه 26 تحلیل شد. یافتهها: نتایج نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد به طور معناداری باعث کاهش دلزدگی زناشویی (6/55=F و 004/0=p) و ناگویی هیجانی (9/74=F و 002/0=p) شد. نتیجهگیری: با توجه به نتایج پژوهش حاضر، میتوان از درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد جهت کاهش دلزدگی زناشویی و ناگویی هیجانی در زنان آزاردیده از خشونت خانگی استفاده کرد.
فصلنامه روانشناسی تحلیلی - شناختی سال چهاردهم، شماره 55، زمستان 1402 صص:54-43 |
Journal of Analitical-Cognitive Psycholoy Vol 14 /Issue55 /winter 2024 PP:43-54 |
اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر دلزدگی زناشویی و ناگویی هیجانی
در زنان آزاردیده از خشونت خانگی
Effectiveness of Acceptance and Commitment Therapy on Marital Burnout and Alexitimya in Female Victims of Domestic Violence
Marjan Sadeghi Master of Counseling, Department Counseling Azad shahr Branch, Islamic Azad University, Azad shahr, Iran. Maliheh Mehdikhani (corresponding Aouthor) PhD Department of Pychology, Sari Branch, Islamic Azad University, Sari, Iran. Email ˸ sh.payam94@gmail.com
Abstract Aim: The present study was conducted with the aim of investigating the effectiveness of acceptance and commitment-based therapy on marital burnout and alexitimya in Female victims of domestic violence. Method: The research method was a semi-experimental pre-test-post-test type with a control group. The statistical population included all women affected by domestic violence in the city of Sari who referred to the social emergency in 2021. The sample consisted of 30 people who entered the research through purposive sampling and were randomly assigned to two experimental groups and one control group (each group included 15 person). The experimental group underwent 8 90-minute sessions of therapy based on acceptance and commitment. The control group did not receive training. The data were collected using standard questionnaires of marital boredom (Pines, 1996) and alexitimya (Bagbi et al., 1994) and then analyzed using covariance analysis in SPSS26. Results: The results showed that the treatment based on acceptance and commitment significantly reduced marital boredom (F=55.6, p=0.004) and alexitimya (F=74.9, p=0.002) became. Conclusion: According to the results of the present study, it is possible to use therapy based on acceptance and commitment to reduce marital burnout and alexitimya in women abused by domestic violence. Keywords: therapy based on acceptance and commitment, marital burnout, ataxia, domestic violence.
|
| مرجان صادقی دانشجوی کارشناسی ارشد، گروه مشاوره، واحد آزادشهر، دانشگاه آزاد اسلامي، آزادشهر، ايران. ملیحه مهدیخانی (نویسنده مسئول) دکتری تخصصی، گروه روانشناسی، واحد ساری، دانشگاه آزاداسلامی، ساری، ایران . Email : sh.payam94@gmail.com چکیده هدف: پژوهش حاضر باهدف بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر دلزدگی زناشویی و ناگویی هیجانی در زنان آزاردیده از خشونت خانگی انجام شد. روش: روش پژوهش نیمهآزمایشی از نوع پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان آزاردیده خشونت خانگی در شهر ساری مراجعهکننده به اورژانس اجتماعی در سال 1400 بودند. نمونه شامل 30 نفر بود که به شیوه نمونهگیری هدفمند وارد پژوهش شدند و به شکل تصادفی در دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل (هر گروه شامل 15 نفر) گمارش شدند. گروه آزمایش 8 جلسه 90 دقیقهای تحت درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد قرار گرفتند. گروه کنترل آموزشی را دریافت نکرد. دادهها با استفاده از پرسشنامههای استاندارد دلزدگی زناشویی (پاینز، 1996) و ناگویی هیجانی (بگبی و همکاران، 1994) جمعآوری و سپس با استفاده از تحلیل کوواریانس در نرم افزار SPSS نسخه 26 تحلیل شد. یافتهها: نتایج نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد به طور معناداری باعث کاهش دلزدگی زناشویی (6/55=F و 004/0=p) و ناگویی هیجانی (9/74=F و 002/0=p) شد. نتیجهگیری: با توجه به نتایج پژوهش حاضر، میتوان از درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد جهت کاهش دلزدگی زناشویی و ناگویی هیجانی در زنان آزاردیده از خشونت خانگی استفاده کرد. کلمات کلیدی: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، دلزدگی زناشویی، ناگویی هیجانی، خشونت خانگی.
تاریخ ارسال: 02/02/1402 تاریخ پذیرش: 08/06/1402 |
مقدمه
خشونت خانگی1 علیه زنان از جمله موارد مهم و فراوان در مناطق شهری و روستایی در بسیاری از جوامع بشری محسوب میشود (آیتون، پریچارد و تسایندز2، 2019). خشونت خانگی، خشونتی است که در مکان خصوصی رخ داده و اغلب در میان افرادی است که به واسطهی صمیمیت یا خون و یا سایر پیوندهای حقوقی با هم ارتباط دارند (سعیدی، معمار و کیانپور، 1399). خشونت خانگی زناشویی، یک عمل پویاست که توسط زوج انجام میشود (رولیم و فالکه3، 2017). این خشونت، به روشهای گوناگون از قبیل خشونت فیزیکی4 (آسیب رساندن به اعضای بدن با ضرب و شتم و ایجاد جراحت از طریق دست و یا سایر ابزارهای دیگر)، خشونت روانی5 (از جمله تهدید، سرزنش، تحقیر و توبیخ کلامی و فحاشی)، ایجاد ممنوعیت ارتباط با سایرین و خشونت جنسی6 در خانه انجام میشود (چاهابرا7، 2018). نتایج حاصل از پژوهشهای انجام شده حاکی از آن است که در سطح جهان حدود 10 الی 50 درصد زنان مورد بدرفتاری و خشونت همسر خود قرار میگیرند و حدود نیمی از بدرفتاریها از نوع خشونت فیزیکی به همراه خشونت روانی است (تینگلوف8 و همکاران، 2015؛ سن و بولسوی9، 2017). بر طبق گزارش سازمان بهداشت جهانی، شیوع خشونتهای خانگی پدیدهای جهانی بوده و 35 درصد زنان در سراسر جهان خشونت را تجربه کردهاند، لیکن برخی پژوهشها هم در ایران نشان دادهاند که میزان خشونت علیه زنان 82 درصد است (به نقل از بهنیا، قربان شیرودی و خلعتبری، 1401). خشونت خانگی به سردی و دلزدگی زنان در خانواده منجر میشود و دلزدگی زناشویی از جمله عواملی است که بر زندگی مشترک زوجین اثری منفی دارد، روابط بین زوجین را سرد و به طلاق عاطفی میانجامد (لطفیان و همکاران، 1395). طلاق عاطفی نیز سبب ایجاد مشکلات روحی شده که به بیحوصلگی، افسردگی و دلزدگی زناشویی منجر میشود (عسگرزاده، 1400). دلزدگی زوجین به صورت تدریجی و پیشرونده، سبب کاهش عشق و علاقه زوجین به یکدیگر شده وسبب ایجاد خستگی جسمانی، روانی و هیجانی در آنها میشود (شفیعی و قمرایی، 1396). در نهایت، زمانی که خواستههای یکدیگر در زندگی مشترک محقق نشود، موجب زوال عشق و تعهد و جایگزینی عشق با دلزدگی میشود (کلاهدوزان و همکاران، 1399).
یکی دیگر از مواردی که در خشونتهای خانگی مطرح است، ناگویی هیجانی است (یوسفی، کریمیپور و عزیزی، 1398). اولین بار، سیفنوس10 واژه ناگویی هیجانی را برای توصیف مجموعهای از ویژگیهای شناختی و عاطفی که در بین افراد مبتلا به اختلالات روانتنی مشاهده شد، مطرح کرد (مهاجرانی، حقایق و ادیبی، 1396). ناگویی هیجانی به معنای دشواری در شناسایی احساسات، دشواری در توصیف احساسات و جهت گیری فکری بیرونی است که نشان دهنده وجود نقص در پردازش شناختی و تنظیم هیجانات است (اسکندری، 1401). مطالعات نشان دادند افرادی که به ناگویی هیجانی مبتلا هستند، در شناسایی درست هیجانات از چهره دیگران، مشکل داشته و ظرفیت آنها برای همدردی با حالات هیجانی دیگران محدود است (سرافینی11 و همکاران، 2016). از سویی، برقرار کردن و حفظ نمودن یک رابطه عاشقانه و رضایتبخش نیازمند تشخیص عواطف، هیجانات و توانایی ابراز آن به شیوه مناسب است (عراقی و همکاران، 1399). بیان کردن عواطف و احساسات و تبادلات عاطفی و همدلی یکی از عوامل مهم در تمایز زوجهای راضی از ناراضی بوده و نقش بسزایی در رشد صمیمیت دارد (کاترین و تیمرمن12، 2012). با توجه به موارد ذکر شده، توجه به دلزدگی زناشویی و ناگویی هیجانی در زنان تحت خشونت خانگی ضروری به نظر میرسد.
از جمله مداخلات روانشناختی موثر در این حوزه، میتوان به درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد اشاره کرد که مشکلات روابط انسانی را حل و فصل مینماید (امیرخانلو، میرزائیان و حسنزاده، 1400). درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد توسط سه اصل کلی باز بودن، پذیرش و در مسیر بودن ارزشها ایجاد شده است. هدف اصلی در این رویکرد فراهم کردن انعطافپذیری روانی و عدم اجتناب تجربهای در افراد است (کلاهدوزان و همکاران، 1399). در این درمان، افراد میآموزند پذیرش ذهنی خود را به صورت یاری رساندن در تجربههای داخلی (افکار، احساسات) افزایش داده و با بودن در زمان حال، تعهد به اهداف اجتماعی و نیز بررسی کردن ارزشها و دوری کردن از اجتنابهای تجربی، با مشکلات خود مواجه شوند (آلداو13 و همکاران، 2010). روش درمانی در این رویکرد بر شش فرآیند حضور در زمان حال، خود به عنوان زمینه، گسلش، پذیرش، ارزشها و عمل متعهدانه استوار است که از آن به نام شش ضلعی پذیرش و تعهد یاد میشود (لی14، 2018). تاکنون پژوهشهایی در خصوص اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر روی جامعه زنان انجام شده است که میتوان به اثربخشی آن بر متغیرهایی از جمله دلزدگی و شفقت به خود در زنان بدسرپرست (امینی و کرمینژاد، 1400)، بخشودگی بین فردی و تحمل پریشانی (امیرخانلو و همکاران، 1400)، اضطراب ناشی از تعارضات زناشویی (حاجینیا اسبو و همکاران، 1399)، ناگویی هیجانی و ناامیدی زوجین متقاضی طلاق (عراقی و همکاران، 1399)، بخشش و تابآوری زنان دارای تعارض با همسر (بیات، زارعی و فرهادی، 1399)، بخشودگی بینفردی و صمیمیت زناشویی (قلیزاده و همکاران ، 1398) و بخشش و تنظیم هیجان و صمیمیت زناشویی (قاصدی، باقری و کیانش، 1397) اشاره کرد.
با توجه به اینکه خشونت خانگی به عنوان یکی از شایعترین مشکلات زوجی، میتواند تهدیدکننده سلامت زنان باشد و علاوه بر مشکلات جسمانی فرد، میتواند منجر به مشکلاتی در سلامت همچون سندرم درد مزمن و افسردگی شود و از سوی دیگر سبب سوءمصرف مواد مخدر و بیماریهای مقاربی و انواع مشکلات خانوادگی و اجتماعی شود (هوگل15 و همکاران، 2012)، لذا توجه به شیوع بالای خشونت خانگی و به دنبال آن افزایش آمار طلاق، اجرای برنامهها و مداخلاتی در جهت پیشگیری و توانمندسازی اقشار جامعه در جهت کاهش خشونتهای خانگی را میطلبد. پژوهش حاضر به دنبال پاسخ به این پرسش است که آیا درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر دلزدگی زناشویی و ناگویی هیجانی در زنان آزاردیده از خشونتهای خانگی اثربخش است؟
روش
روش پژوهش نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون بود. جامعهی آماری این پژوهش را کلیهی زنان آزاردیدهی خشونت خانگی در شهر ساری بین سنین 18 تا 30 سال مراجعهکننده به اورژانس اجتماعی شهر ساری در سال 1400 تشکیل دادند. نمونه آماری شامل 30 نفر از زنان آزاردیده خشونت خانگی بود که بهطور هدفمند انتخاب شده و بهصورت تصادفی ساده در دو گروه 15 نفری آزمایش و کنترل گمارش شدند. ملاک ورود به پژوهش شامل کسب نمره بالاتر از میانگین در پرسشنامه دلزدگی زناشویی(نمرات بالاتر از 70) و نیز کسب نمره بالاتر از میانگین در پرسشنامه ناگویی هیجانی (نمرات بالاتر از 52) بود. سایر ملاکهای ورود در پژوهش حاضر عبارت بودند از: سن بین 18 الی 30 سال، حداقل تحصیلات دیپلم، عدم مصرف داروهای اعصاب و روان در طول سهماهه گذشته، عدم بیماری صعبالعلاج، دریافت رضایت آگاهانه و عدم قرار گرفتن همزمان تحت درمان روانشناختی دیگر. جهت رعایت ملاحظات اخلاقی، از افراد شرکتکننده در پژوهش، فرم رضایت آگاهانه بهصورت کتبی اخذ شد، طرح پژوهش توضیح داده شد و بر محرمانه بودن اطلاعات تأکید شده و در صورت تمایل پس از اتمام پژوهش، شرکتکنندگان از نتایج پژوهش آگاه شدند. همچنین در صورت اثربخش بودن روش درمانی، این مداخله نیز پس از پایان پژوهش برای گروه کنترل اجرا شد.
ابزار
مقیاس دلزدگی زناشویی: مقیاس دلزدگی زناشویی توسط پاینز16 (1996) به منظور اندازهگیری درجه دلزدگی زناشویی در بین زوجین طراحی شد. دارای 20 ماده است که 3 مولفه به نامهای خستگی جسمی (از جمله احساس خستگی، سستی و داشتن اختلالات خواب)، از پاافتادگی عاطفی (از جمله احساس افسردگی، ناامیدي، در دام افتادن) و از پاافتادگی روانی (از جمله احساس بی ارزشی، سرخوردگی و خشم به همسر) است. 16 ماده آن شامل عبارتهای منفی مانند خستگی، ناراحتی و بیارزش بودن است و 4 ماده آن شامل عبارتهای مثبت مانند خوشحال و پرانرژی بودن است. پاسخدهی به هر یک از مادههای مقیاس از هفت امتیاز به صورت هرگز=1 تا همیشه=7 است. در این پرسشنامه دامنه نمرات دلزدگی زناشویی فرد بین 20 تا 140 است و کسب نمرات بالاتر به معنای وجود میزان دلزدگی زناشویی بالاتر است. پاینز با استفاده از تحلیل عاملی و تائید سازه سه بعدی این پرسشنامه، روایی سازه آن را تایید کرد. وی ضریب پایایی مقیاس را با روش بازآزمایی در یک دوره یک ماهه برابر 76/0 و همچنین پایایی این مقیاس با استفاده از روش آلفای کرونباخ در دامنهای بین 91/0 تا 93/0 گزارش داده است. در ایران نیز در مطالعهای، پایایی مقیاس دلزدگی زناشویی به روش آلفای کرونباخ 79/0 به دست آمد و روایی آن به روش روایی همگرا از طریق همبستگی با مقیاس فرسودگی زناشویی 54/0 گزارش شد (سالاری و همکاران، 1401). در پژوهش حاضر، پایای مقیاس دلزدگی زناشویی با استفاده از آلفای کرونباخ 89/0 به دست آمده است.
مقیاس ناگویی هیجانی: مقیاس ناگویی هیجانی توسط تایلر17 (1986) ساخته شد و توسط بگبی18 و همکاران (1994) تجدیدنظر شد. این مقیاس شامل 20 ماده در سه زیرمقیاس دشواری در تشخیص احساسات (7ماده)، دشواری در توصیف احساسات (5 ماده) و تفکر عینی (8 ماده) است و به صورت لیکرت پنج درجهای از کاملا مخالف=1 تا کاملا موافق=5 نمرهگذاری میشود. گویههای 5، 5، 10، 18 و 19 به صورت معکوس نمرهگذاری میشوند (کاملا مخالف=5 تا کاملا موافق=1). حداقل نمره 20 و حداکثر آن 100 است و هرچه نمره از 52 بالاتر باشد، واجد ناگویی هیجانی بالاتر از میانگین است (بشرپور و همکاران، 1393). پژوهشگران پایایی مقیاس را با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ 81/0 و ضریب بازآزمایی 77/0 محاسبه کردند (پارکر، تیلور و بگبی19، 2013) که نشان دهنده همسانی درونی خوب آزمون است. همچنین در ایران سرلک و سجادیان (1395) آلفای کرونباخ مقیاس را در نمونه ایرانی برای مولفه دشواری در شناسایی هیجانات 74/0 ، برای دشوار در توصیف احساسات 61/0 و برای تفکر عینی 50/0 به دست آوردند. علاوه بر این نتایج تحلیل عوامل نیز ساختار عملی نسخه ایرانی ناگویی هیجانی را تایید نمود. در نسخه فارسی مقیاس ناگویی هیجانی ضرایب آلفای کرونباخ برای کل مقیاس 85/0 و برای خرده مقیاسهای دشواری و شناسایی احساسات، دشواری در توصیف احساسات و تمرکز بر تجارب بیرونی به ترتیب 82/0، 75/0 و 72/0 محاسبه شده است (بشرپور و همکاران، 1393). در پژوهش حاضر پایایی پرسشنامه با استفاده از آلفای کرونباخ 88/0 به دست آمد.
روش اجرا
پس از مراجعه به اورژانس اجتماعی شهرستان ساری بر اساس ملاکهای ورود و خروج و پس از همتاسازی از نظر مشخصات دموگرافیک تعداد 30 آزمودنی انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل گمارش شدند. گروه آزمایش در معرض 8 جلسه هفتگی به مدت یک ساعت و نیم درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (هیز، 2002) قرار گرفتند (جدول 1). 15 نفر باقیمانده بهعنوان گروه کنترل در نظر گرفته شده و هیچ آموزشی را دریافت نکردند. قبل و بعد از مداخلات، هر دو گروه (آزمایش و کنترل) به سوالات پرسشنامه دلزدگی زناشویی و ناگویی هیجانی پاسخ دادند.
جهت تجزیهوتحلیل دادههای پژوهش از روش آماری توصیفی شامل میانگین و انحراف استاندارد و نیز تحلیل کوواریانس استفاده شد.
جدول 1. خلاصه جلسات درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش (هیز، 2002)
جلسه | محتوای جلسات |
اول | آَشنایی گروه با یکدیگر، ارزیابی و جهت گیری درمان، معرفی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد |
دوم | ارزیابی هزینه های درماندگی خلاق (توسعه درماندگی خلاق، بررسی هزینه های تعارض و اجتناب آزمودنیها، معرفی پذیرش و تمرکز) |
سوم | همجوشی شناختی و مشاهده افکار (تشریح ون توضیح رابطه منفی افکار برای زوجین، توسعه دیدگاه ناظر و مقایسه واکنشهای خود) |
چهارم | انتخاب جهت ارزشها (کمک به زوجین برای روشن سازی ارزشهای روابط انسانی و زندگی، تشریح مفهوم گسلش) |
پنجم | شناسایی موانع ارزشهای زندگی از طریق پذیرش و مشاهده خود (بازبینی کاربرگ ارزشها، بحث در مورد موانع ارزشهای زندگی و کمک به زوجین برای حرکت) |
ششم | ایجاد الگوهای انعطاف پذیر رفتار در روابط، خود به عنوان زمینه در این رابطه (معرفی تمایل، انتخاب و توانایی پاسخ زوجین در خود به عنوان زمینه روابط انسانی) |
هفتم | پذیرش و اقدام متعهدانه، مفهوم ذهنیت (بازبینی تمایل عاطفی در یک زمینه عمل متعهدانه) |
هشتم | کار در جهت پایان (بازبینی ارزشهای زندگی و اقدام متعهدانه، آمادگی برای اقدام متعهد در آینده و پایان درمان) |
یافتهها
میانگین (و انحراف معیار) سنی در گروه آزمایش در گروه آزمایش درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد 17/28 (46/3) و در گروه کنترل 6/27 (7/3) بود. میانگین و انحراف استاندارد نمرات متغیرهای پژوهش در گروههای آزمایش و کنترل در انتظار درمان در جدول 2 نمایش داده شده است.
جدول2. آمارههای توصیفی متغیرهای دلزدگی زناشویی و ناگویی هیجانی به تفکیک گروه در مرحله پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری.
|
| گروه تعهد و پذیرش | گروه کنترل |
|
| میانگین (انحراف معیار) | میانگین (انحراف معیار) |
دلزدگی زناشویی | پیشآزمون | 87/65 (46/3) | 07/66 (71/3) |
پسآزمون | 09/63 (15/3) | 67/66 (76/3) | |
ناگویی هیجانی | پیشآزمون | 6/54 (18/2) | 27/55 (72/2) |
پسآزمون | 32/52 (1/2) | 53/55 (9/2) |
همانگونه که از نتایج جدول 2 مشاهده میشود، میانگین نمرات متغیر دلزدگی زناشویی در پسآزمون گروه آزمایش نسبت به نمرات پیشآزمون گروه آزمایش کاهش داشت. همچنین میانگین نمرات متغیر ناگویی هیجانی در پسآزمون گروه آزمایش نسبت به نمرات پیش آزمون گروه آزمایش روندی کاهشی را طی کرد.
پیش از آزمون کردن فرضیه پژوهش به کمک آزمون آماری تحلیل کوواریانس، ابتدا مفروضههای آزمون از قبیل نرمال بودن دادهها، همگنی واریانسها و شیبخط رگرسیون بررسی شد. همچنین جهت بررسی طبیعی بودن توزیع، از آزمون کالموگروف اسمیرنوف استفاده شد که سطح معناداری در آن بزرگتر از 05/0 حاصل شد. این مقدار در متغیر دلزدگی زناشویی در پیشآزمون گروه آزمایش و کنترل در انتظار درمان به ترتیب 6/0 و 12/0 و در پسآزمون گروه آزمایش و کنترل در انتظار درمان به ترتیب 31/0 و 16/0 حاصل شد، در متغیر ناگویی هیجانی در پیشآزمون گروه آزمایش و کنترل در انتظار درمان به ترتیب 23/0 و 7/0 و در پسآزمون گروه آزمایش و کنترل به ترتیب 28/0 و 65/0 حاصل شد، لذا توزیع نرمال بود. همچنین، عدم معناداری آزمون لون برای متغیرهای دلزدگی زناشویی و ناگویی هیجانی نیز بررسی شد و مقدار آن به ترتیب 09/0 و 4/0 به دست آمد و مشخص شد تساوی واریانسهای بین گروهی رعایت شده است و گروهها با یکدیگر متجانس هستند. درنتیجه با توجه به رعایت پیشفرضهای تحلیل کوواریانس از این آزمون جهت بررسی اثربخش بودن درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر دلزدگی زناشویی و ناگویی هیجانی استفاده شد که نتایج بهدستآمده در جداول 3 و 4 نشان داده شده است.
جدول3. نتایج تحلیل کوواریانس جهت اثربخش بودن درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر دلزدگی زناشویی
متغیر | منبع تغییرات | مجموع مجذورات | درجه آزادی | میانگین مجذورات | آماره آزمون | سطح معناداری |
دلزدگی زناشویی | گروه | 84/433 | 1 | 84/433 | 6/55 | 004/0 |
خطا | 95/212 | 27 | 88/7 | |||
کل | 86/927 | 29 |
|
مطابق جدول 3، با توجه به اینکه در سطح اطمينان 95% و خطاي اندازهگيري 05/0، سطح معناداری در متغیر دلزدگی زناشویی، کوچکتر از 05/0 محاسبه شد (6/55F=، 05/0P<)، بنابراین فرض صفر رد و فرضیه پژوهش تائید شد. لذا میتوان نتیجه گرفت که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر دلزدگی زناشویی زنان تحت خشونت خانگی اثربخش است.
جدول 5: نتایج تحلیل کوواریانس جهت اثربخش بودن درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر ناگویی هیجانی
متغیر | منبع تغییرات | مجموع مجذورات | درجه آزادی | میانگین مجذورات | آماره آزمون | سطح معناداری |
ناگویی هیجانی | گروه | 52/142 | 1 | 52/142 | 9/74 | 002/0 |
خطا | 41/51 | 27 | 904/1 | |||
کل | 86/467 | 29 |
|
مطابق جدول 5، با توجه به اینکه در سطح اطمينان 95% و خطاي اندازهگيري 05/0، سطح معناداری در متغیر ناگویی هیجانی، کوچکتر از 05/0 محاسبه شد (9/74F=، 05/0P<)، بنابراین فرض صفر رد و فرضیه پژوهش تائید شد. لذا میتوان نتیجه گرفت که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر ناگویی هیجانی در زنان تحت خشونت خانگی اثربخش است.
بحث و نتیجهگیری
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر دلزدگی زناشویی و ناگویی هیجانی در زنان آزاردیده از خشونت خانگی بود.
اولین یافتهی پژوهش حاضر نشان داد درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد توانست بر دلزدگی زناشویی زنان آزاردیده از خشونت خانگی موثر واقع شود. یافتهی پژوهش حاضر با نتایج حاصل از پژوهشهای امینی و کرمینژاد (1400)، امیرخانلو و همکاران (1400)، قلیزاده و همکاران (1398) و قاصدی و همکاران (1397) همخوان بود. در تبیین نتیجه پژوهش باید بیان کرد؛ زنان آزاردیده از خشونت خانگی از طریق فعالیتهای موثر در راستای ارزشهای خود و مهار محیط زندگی خود قادرند انگیزه خود را افزایش دهند و با پرداختن به مهار رفتار خود در کنار پذیرش جنبههای غیرقابل تغییر زندگی، به رفتار اثربخش متعهد بمانند. گاهی به جهت داشتن شرایط سخت و غیرقابل تغییر زندگی مانند آنچه که در زنان تحت خشونت خانگی مشاهده میشود، افزاد خود را ناگزیر به انجام رفتارهای ناکارآمد دیده و با انجام رفتارهای ناسالم، خود را در دام انعطافناپذیری روانشناختی اسیر میکنند. درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد توانست به زنان نمونه پژوهش حاضر آموزش دهد تا به جای همجوشی با افکار خود و انجام کارهای ناکارآمد، به ارزشهای خود متعهد مانده و به رفتار موثر روی آورند. پذیرش جنبههای غیرقابل تغییر زندگی، متعهد بودن به ارزشها و انجام کارهای موثر، میتواند در افزایش تاب آوری روانشناختی کمک کند و با گسلش شناختی، تناسب بهتری را بین واقعیت و انتظارات ایجاد نماید. در نهایت، با کاهش ناامیدی، خشم، بیارزش بودن، افسردگی و ناکامی و نیز افزایش شناخت بهتر از نیازها و تمایلات دیگران، به کاهش تنش، سرخوردگی و دلزدگی زناشویی زنان آزاردیده از خشونت خانگی کمک کند.
همچنین یافتهی دیگر پژوهش حاضر نشان داد درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد منجر به کاهش ناگویی هیجانی در زنان آزاردیده از خشونت خانگی شد. نتیجه حاصل از پژوهش حاضر با یافتههای پژوهشی حاجینیا اسبو و همکاران (1399) و عراقی و همکاران (1399) همسو بود. در تبیین این یافته میتوان بیان کرد؛ تعارضات و خشونت بین زوجین، بر روی شناسایی هیجانهای زوجین تاثیرات منفی دارد و در دراز مدت سازماندهی هیجانی در فرد با مشکل مواجه میشود. در بسیاری از موارد زنان تحت خشونت خانگی، به دلیل عدم آگاهی هیجانی و ناتوانی در پردازش شناختی احساسات خود، قادر به شناسایی، درک و توصیف هیجانات خود نبوده و در سازگاری با شرایط تنشزا توانایی محدودی دارند. از آن جا که خانواده، اولین محیطی است که فرد در آن توانایی تنظیم هیجان خود را تمرین میکند و زنان تحت خشونت خانگی از محیط مناسبی در خانه برخوردار نیستند، این شرایط سبب بروز ناگویی هیجانی میشود. درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد کمک کرد تا زنان تحت خشونت خانگی به تواناییهای خود در زمینه شناسایی و توصیف هیجانات پی برده و انگیزه آنها برای بیان مناسب هیجانات افزایش یابد، لذا افرادی که توانایی شناخت احساسات و هیجانات خود را دارند و حالات هیجانی خود را به شکلی موثرتر ابراز میکنند، بهتر خواهند توانست تا با مشکلات زندگی روبرو شوند و در سازگاری با محیط و دیگران موفقتر عمل میکنند که در نهایت از سلامت روان بهتری نیز برخوردار خواهند بود. نتایج نشان داد که زنان تحت خشونت خانگی از وجود هیجانات مثبت و منفی خود در ابتدای پژوهش و قبل از مداخله درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد از وجود هیجانات مثبت و منفی خود آگاهی لازم را نداشته و هنگام قرار گرفتن در موقعیتهای زندگی قادر نیستند به طور موثر از هیجانات خود در زندگی زناشویی استفاده نمایند، زیرا مشکلات آنها سبب میشود که خود را به صورت منفی ارزیابی کرده و کمتر خود را در مسائل و مشکلات خانوادگی مقصر بدانند. اما درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و آگاهی هیجانی و خردمندانه باعث میشود تا از وجود هیجانات منفی و تاثیر منفی آنها بر خودشان آگاهی پیدا کرده و با ارزیابی مجدد هیجانات در موقعیتهای متفاوت نسبت به سالم نگه داشتن هیجانی خود تلاش کنند. درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد به دلیل ساز و کارهای پذیرش، افزایش آگاهی، حضور در لحظه حال، مشاهدهگری بدون داوری، عمل متعهدانه براساس ارزشها و خودداری از اجتناب تجربی توانست نمونههای پژوهش حاضر را مجهز به باورها، رفتارها و ارزشهایی کند که در هنگام بروز هیجانات ناخوشایند و تهدیدکننده بهزیستی هیجانی، از هیجانهای خود آگاه شده و بر آنها مدیریت و کنترل بیشتری داشته باشند و به تنظیم سازنده آنها بپردازند.
با توجه به نتایج پژوهش حاضر، میتوان از درمان مبتنی برپذیرش و تعهد، به صورت موثر در زنان آزار دیده از خشونت خانگی استفاده کرد و از تکنیکهای موجود در این درمان برای کاهش دلزدگی زناشویی و ناگویی هیجانی بهره برد.
از جمله محدودیتهای پژوهش میتوان به عدم تعمیمپذیری یافتههای پژوهش حاضر به جامعه دیگر به دلیل انتخاب هدفمند زنان آزار دیده از خشونت خانگی در اورژانس اجتماعی شهر ساری، روش نمونهگیری که به صورت در دسترس انجام شد، حجم کم نمونه و نیز عدم در نظر گرفتن مدت خشونت خانگی در هر شرکت کننده اشاره کرد. پیشنهاد میشود در پژوهشهای آتی از حجم نمونه بیشتری و بررسی سایر مشکلات روانشناختی شرکتکنندهها در نظر گرفته شود. همچنین در صورت امکان، جلسات پیگیری مرتبا انجام گردد تا مشخص شود آیا درمان روانشناختی بر روی نمونههای پژوهش، اثرخود را حفظ کرده یا خیر.
تشکر و قدردانی
نویسندگان پژوهش حاضر بر خود لازم دانستند که از کلیه شرکتکنندگان در پژوهش و همچنین از عوامل اورژانس اجتماعی شهر ساری که همکاری لازم را جهت اجرای پژوهش نمودند، کمال تشکر و سپاس خود را ابراز نماید.
منابع
[1] Domestic violence
[2] Ayton, Pritchard, Tsindos
[3] Rolim , Falcke
[4] Physical violence
[5] Psychological violence
[6] Sexual violence
[7] Chhabra
[8] Tinglöf
[9] Sen, Bolsoy
[10] Syphenus
[11] Serafini
[12] Kathryn, Timmerman
[13] Aldao
[14] Lee
[15] Hugl
[16] Pines
[17] Tyler
[18] Bagby
[19] Arker, Taylor, Bagby