شیوههای مواجهه پیامبران با ترفندهای ابلیس ازمنظرقرآن
محورهای موضوعی : فصلنامه مطالعات قرآنی
1 - مربی و مدیر گروه معارف دانشگاه آزاد اسلامی، کرمان، ایران
کلید واژه: ابلیس, ترفند, پیامبران, شیوه, مواجهه.,
چکیده مقاله :
انبیاء الهی از مصادیق بندگان مخلص خدا هستند که طبق آیات قرآن از وسوسه های باطنی ابلیس در امانند، اما آیاتی از قرآن کریم وجود دارد که از اخلال گری ابلیس در برنامه ها و اهداف پیامبران حکایت دارد. انبیاء الهی جهت مقابله با این اخلال گری شیوههای را برگزیدند، شناخت این شیوهها انسان را در آگاهی پیدا کردن نسبت به چگونگی مواجهه با شیطان آشنا میکند. تحقیق حاضر به هدف تبیین شیوههای مواجهه پیامبران با ترفندهای ابلیس از منظر قرآن کریم به روش توصیفی نگاشته شده است .یافته های تحقیق بیانگر آن است، صبر یکی از راهکارهای موثر در مقابله با شیطان است . صبر عامل تحقق همه ایده های دین به وسیله انبیاست. سفارش به استعاذه در موقعیت های حساس از دیگر راهکارهای مواجهه با شیطان است .اهمیت استعاذه زمانی مشخص می شود که دانسته شود دو سوره پایانی قرآن یعنی فلق و ناس به استعاذه اختصاص دارد.انبیاء الهی به استغفار نیز به عنوان راهکاری در مواجهه با شیطان توصیه کردند 30 آیه از قرآن استغفار انبیاء را مطرح کرده اند از آنجا که انبیاء الهی دارای عصمت هستند. استغفار آنها برای خود به معنی آمرزش از گناه نیست قرآن پیامبران را با وصف مخلصین ستایش کرده و طبق آیات قرآن شیطان برای فریب مخلصین راهی ندارد.
انبیاء الهی از مصادیق بندگان مخلص خدا هستند که طبق آیات قرآن از وسوسه های باطنی ابلیس در امانند، اما آیاتی از قرآن کریم وجود دارد که از اخلال گری ابلیس در برنامه ها و اهداف پیامبران حکایت دارد. انبیاء الهی جهت مقابله با این اخلال گری شیوههای را برگزیدند، شناخت این شیوهها انسان را در آگاهی پیدا کردن نسبت به چگونگی مواجهه با شیطان آشنا میکند. تحقیق حاضر به هدف تبیین شیوههای مواجهه پیامبران با ترفندهای ابلیس از منظر قرآن کریم به روش توصیفی نگاشته شده است .یافته های تحقیق بیانگر آن است، صبر یکی از راهکارهای موثر در مقابله با شیطان است . صبر عامل تحقق همه ایده های دین به وسیله انبیاست. سفارش به استعاذه در موقعیت های حساس از دیگر راهکارهای مواجهه با شیطان است .اهمیت استعاذه زمانی مشخص می شود که دانسته شود دو سوره پایانی قرآن یعنی فلق و ناس به استعاذه اختصاص دارد.انبیاء الهی به استغفار نیز به عنوان راهکاری در مواجهه با شیطان توصیه کردند 30 آیه از قرآن استغفار انبیاء را مطرح کرده اند از آنجا که انبیاء الهی دارای عصمت هستند. استغفار آنها برای خود به معنی آمرزش از گناه نیست قرآن پیامبران را با وصف مخلصین ستایش کرده و طبق آیات قرآن شیطان برای فریب مخلصین راهی ندارد.
شیوههای مواجهه پیامبران با ترفندهای ابلیس ازمنظرقرآن
علیرضا نظری رباطی1
چکیده
انبیاء الهی از مصادیق بندگان مخلص خدا هستند که طبق آیات قرآن از وسوسه های باطنی ابلیس در امانند، اما آیاتی از قرآن کریم وجود دارد که از اخلال گری ابلیس در برنامه ها و اهداف پیامبران حکایت دارد. انبیاء الهی جهت مقابله با این اخلال گری شیوههای را برگزیدند، شناخت این شیوهها انسان را در آگاهی پیدا کردن نسبت به چگونگی مواجهه با شیطان آشنا میکند. تحقیق حاضر به هدف تبیین شیوههای مواجهه پیامبران با ترفندهای ابلیس از منظر قرآن کریم به روش توصیفی نگاشته شده است .یافته های تحقیق بیانگر آن است، صبر یکی از راهکارهای موثر در مقابله با شیطان است . صبر عامل تحقق همه ایده های دین به وسیله انبیاست. سفارش به استعاذه در موقعیت های حساس از دیگر راهکارهای مواجهه با شیطان است .اهمیت استعاذه زمانی مشخص می شود که دانسته شود دو سوره پایانی قرآن یعنی فلق و ناس به استعاذه اختصاص دارد.انبیاء الهی به استغفار نیز به عنوان راهکاری در مواجهه با شیطان توصیه کردند 30 آیه از قرآن استغفار انبیاء را مطرح کرده اند از آنجا که انبیاء الهی دارای عصمت هستند. استغفار آنها برای خود به معنی آمرزش از گناه نیست قرآن پیامبران را با وصف مخلصین ستایش کرده و طبق آیات قرآن شیطان برای فریب مخلصین راهی ندارد.
کلیدواژه ها : ابلیس، ترفند، پیامبران، شیوه، مواجهه.
مقدمه
خدای متعال انسان را از سرای عدم با قدرت نامتناهی خود به عالم وجود منتقل نمود.آن سرا، سرای ظلمت و این سرا، سراسر نور است. نور بشر در مراحلی تکامل پیدا میکند که از ظلمتهای جهل، کبر، خودخواهی و تعصب به نور اخلاق حسنه هدایت شود . به این دلیل خداوند پیامبران را با کتاب و معجزات الهی فرستاد. همه پیامبران الگو هستند، هرچند نمیتوانیم به مرتبهی اعلی آنها برسیم ، ولی میتوانیم با آنها نزدیک شویم.
خداوند متعال پیامبران الهی را هدایت نمود که هم خودشان هدایت شوند، هم در مسیر رسیدن به خدا ما را هدایت کنند در این راستا شیطان دشمن دیرینهی انسان بوده و در دشمنی با انسانها هیچ تخفیفی به آنها نمیدهد. انسان هیچ گاه از حیلههای شیطان در امان نیست و نهایت تلاش خود را برای انحراف انسانها انجام میدهد ، حتی وسوسه او برای پیامبران نیز وجود دارد، در قرآن کریم صراحتا از وسوسهی انبیاء توسط شیطان سخن به میان آمده، پیامبران با توجه به داشتن درجات عالی اخلاص و تقوا ، کمترین تاثیر را از شیطان پذیرفته اند.
چنانچه خداوند در قرآن کریم میفرماید: «وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً ... فَذَرْهُمْ وَ ما يَفْتَرُونَ2»؛ و بدين گونه براى هر پيامبرى دشمنى از شيطانهاى انس و جن برگماشتيم. بعضى از آنها به بعضى، براى فريب [يكديگر]، سخنان آراسته القا مىكنند؛ و اگر پروردگار تو مىخواست چنين نمىكردند. پس آنان را با آنچه به دروغ مىسازند واگذار.
رویارویی شیطان با پیامبران الهی، شکست شیطان را بدنبال داشت؛ چراکه آنان با توکل به حضرت حق در مواجهه با ترفندهای شیطان شیوه های مقابلهی را بکارمیگیرند.تحقیق حاضربه هدف تبیین شیوه های مواجهه پیامبران با ترفندهای ابلیس ازمنظر قرآن کریم پاسخگویی سوال زیراست:
- شیوه های مواجهه پیامبران با ترفندهای ابلیس ازمنظرقرآن کریم کدامند
در تفاسیر متعدد در ذیل آیات کریمه قرآن مفسرین به تبیین شیوه های مواجهه پیامبران با ترفندهای ابلیس پرداختهاند .همچنین مقالات متعددی در زمینه وسوسه های ابلیس نوشته شده ازجمله : مقاله باعنوان «وسوسة شیطان و راهکارهای مقابله با آن در قرآن» نوشته عبدالعلی شکر(1393) که نویسنده به طور عام به عوامل ومولفه های نظری و عملی وسوسه شیطان و راه های مقابله به آن ازمنظرقرآن کریم پرداخته است.
1- مفهوم ابلیس
واژة «شیطان» از مادّة «شطن» به معنای «بُعد یا دوری از خیر» است. همچنین به معنای «ریسمان طویل و مضطرب» نیز گفته شده است.3 برخی معتقدند کلمة «شیطان» به موجود سرکش و متمرّد، اعمّ از انسان، جن و یا جنبندگان دیگر اطلاق میشود و به معنی روح شریر و دور از حق نیز آمده است. اینکه به ابلیس هم شیطان اطلاق شده، به خاطر فساد و شرارتی است که در او وجود دارد. همچنین واژة «إبلیس» از مادّة «بلس» به معنای «یأس و رانده از قرب و رحمت» آمده است .4
2- شیوه مواجهه پیامبران با ترفندهای ابلیس ازمنظرقرآن کریم
شيطان نخستين منشأ و عامل انحراف مؤمنان به شمار مىرود، از آغاز آفرينش انسان، شيطان همواره كوشيده است تا انسان را از مسير توحيد و دين الهى منحرف سازد، شناخت این دشمن و راههای نفوذش در زندگی از اصلیترین وظایف هرانسانی است که مداخله و تدلیس شیطانی غالبا مورد غفلت قرار میگیرد.
شيطان چون دشمن هميشگى انسان است به طور مداوم تلاش مىكند تا انسان را وادار به گناه، اعمال ناشايست و حتى افترا بر خداوند كند، به همين جهت قرآن كريم در آياتى انسان را از پيروى شيطان بازمىدارد: «لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ* إِنَّما يَأْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَ الْفَحْشاءِ وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ5»؛ اى مردم، از آنچه در زمين است حلال و پاكيزه را بخوريد، و از گام هاى شيطان
پيروى مكنيد كه او دشمن آشكار شماست. [او] شما را فقط به بدى و زشتى فرمان مىدهد، و [وامىدارد] تا بر خدا، چيزى را كه نمىدانيد بربنديد.
پیامبران نیز از وسوسه شیطان درامان نبودند چنانچه درمورد تصرف شيطان در جسم ايوب (علیه السلام) مىفرمايد:«وَ اذْكُرْ عَبْدَنا أَيُّوبَ، إِذْ نادى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطانُ بِنُصْبٍ وَ عَذابٍ»6.و در باره جلوگيريش از ترويج دين مىفرمايد:« وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍّ إِلَّا إِذا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ، فَيَنْسَخُ اللَّهُ ما يُلْقِي الشَّيْطانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آياتِهِ»7 قبل از تو هيچ رسول و نبيى نفرستاديم مگر آنكه هر وقت قرائت كرد، شيطان در قرائت وى دسيسه كرد، در نتيجه خداى تعالى آنچه را شيطان القا كرده بود نسخ نموده، آن گاه آيات خود را تحكيم مىبخشيد.
و در باره تصرف شيطان در حافظه انبيا، از همسفر موسى حكايت نموده كه گفت:« فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ، وَ ما أَنْسانِيهُ إِلَّا الشَّيْطانُ»8 من ماهى را فراموش كردم، و آن را از يادم نبرد مگر شيطان.
.ليكن اين دست اندازىهاى شيطان و امثال آن بجز آزار دادن انبيا اثرى ديگر ندارد، و اما دست اندازيش در نفوس انبيا محال است چون انبيا از چنين خطرها معصوم و مصونند.9
هم چنین قرآن کریم بیان میکند مردم در برابر وسوسههاى شيطان چند دستهاند:
1- افرادى وسوسهى شيطان در روحشان كارساز است. «يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ»10
2- بعضىها شيطان با آنان تماس مىگيرد، ولى فوراً متوجّه مىشوند و او را طرد مىكنند.
«مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا»11
3- گروهى، شيطان هميشه با آنهاست. «فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ»12
پيامبران الهى جزء هيچ يك از اين سه دسته نيستند، آنان معصومند و شيطان نه قرين آنهاست، نه در روحشان وسوسه مىكند و نه با آنان تماس مىگيرد، شيطان در طرح وبرنامه و آرزوى آنان القائاتى دارد و ناگفته پيداست كه حساب طرح پيامبران و برنامهها و اهدافشان، از حساب شخصى آنان جداست.13
یکی از راههای مقابله با شیطان شناخت شیوههای مواجهه پیامبران الهی با شیطان است از دیدگاه قرآن کریم از جمله شیوه مواجهه پیامبران با ترفندهای ابلیس عبارتند از:
2-1-صبر
صبر اهرمی است که سنگینترین موانع و بزرگترین مشکلات را با سهولت و توام با نتیجه مثبت برطرف میسازد. برای شناخت مفهوم صبر و میدانهایی که صبر بر آن بکار میآید، یگانه راه ثمربخش آن است که به قرآن و حدیث مراجعه شود. قرآن کریم در بیشتر از ۷۰ آیه رسا و روشن از صبر و صابران یاد کرده و همراه با ستایش این خصلت و دارندگانش نتایج مترتب بر آن و مواردی که در آنها چشم امید بیشتری باید به آن خصلت داشت، بازگو میکند.
صبر توصیه همه پیامبران و رهبران حقیقت ، به جانشینان و دنباله روانشان است. اگر صبر نباشد ، سخن حق و منطق استوار مکتب عالی دین فهمیده نمیشود و معارف این مکتب در چهره برترین معارف بشری در جهان پابرجا نمیماند، اگر صبر نباشد توحید هم استوارنمیگردد، نبوت و بعثت پیامبران به ثمر نمیرسد جامعه الهی و اسلامی تشکیل نمیگردد، حقوق مستضعفان استیفا نمیشود، پس صبر است که به همه ایدههای دین و انسانیت تحقق میبخشد، اگر اولیاء خدا و پیامبران عظام الهی صبر نمیورزیدند، امروز از رشته توحید خبر و اثری نمیبود. عاملی که پیام الهی و رشته توحید را از صدر خلقت تا امروز پاینده داشتهاست، صبرپرچمدار این فکر بودهاست آنجاکه آدمی برای هدف واقعی آفرینش به سوی مقصد نهایی انسانیت یعنی کامل شدن بنده واقعی خدا شدن در حرکت و تلاش است. 14
موضوع مورد چالش در قصه ايوب(علیه السلام) رابطه شيطان با مصيبتهاى اوست. قرآن به صراحت شكوه ايوب(علیه السلام) به خدا از آسيب شيطان را گزارش مىكند: «أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطانُ بِنُصْبٍ وَ عَذابٍ15». بر اساس گزارشهاى تاريخى همه مصيبتهاى حضرت به وسيله شيطان بود. خداوند شيطان را بر مال، فرزندان و جسم حضرت ايوب (علیه السلام) مسلط ساخت تا صبر و پايدارى وى را به شيطان نشان دهد.16 گرچه برخى در تفسير اين آيه اعطاى چنين سلطه و قدرتى را به شيطان از سوى خداوند دور از حقيقت ندانستهاند17؛ اما نظرى كه بر پايه مبانى اعتقادى و روايات ائمه (عليهم السلام) بيشتر مورد توجه و تأكيد مفسران و متكلمان شيعه قرار گرفته است ، مقصود از مسّ شيطان را وسوسه او مىداند؛ يعنى شيطان، هنگام گرفتارى و بيمارى ايوب،(علیه السلام) از يك سو او را به بىصبرى و جزع و از سوى ديگر مردم و اطرافيان را به ترك او فرا مىخواند. اين ديدگاه برخلاف ديدگاه نخست با قرآن كه شيطان را فاقد سلطه ياد شده بر انسان و تنها وسوسهگر مىخواند سازگار است: «... وَ ما كانَ لِي عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي فَلا تَلُومُونِي وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ ...18». درباره سبب ابتلاى ايوب نيز گفتهاند: حسد ابليس به شكرگزارى وى بر نعمتهاى فراوانى بود كه پروردگار به او عطا كرده بود. ابليس به خداوند عرض كرد كه اگر نعمت را از ايوب بگيرى ديگر شكرگزار نخواهد بود و خداوند مال و فرزندان و سلامتى را از او ستاند. 19با وجود اين از شكرگزارى حضرت ايوب(علیه السلام) كاسته نشد و وى در همه مراحل آزمون الهى، صبر كرد.20
در اين كه چگونه مقام صبر ايوب (عليه السلام) با شكوهاى كه از حال خويش كرده سازگار است، مفسران21 به تفصيل به توجيه آن پرداخته و گفتهاند: ايوب شكوه نكرد، بلكه دعا كرد. خدا هم خواسته او را اجابت كرد: «فَاسْتَجَبْنا لَهُ فَكَشَفْنا ما بِهِ مِنْ ضُرٍّ22» ، افزون بر آن، شكايت به خدا با صبر منافاتى ندارد، همان گونه كه حضرت يعقوب (عليه السلام) در فراق يوسف (عليه السلام) گفت: «إِنَّما أَشْكُوا بَثِّي وَ حُزْنِي إِلَى اللَّهِ»23 من غم و اندوهم را تنها به خدا مىگويم و شكايت نزد او مىبرم. برخى نيز نه تنها آن را موجّه بلكه لازم دانسته و گفتهاند: اگر كسى بر بلا صبر كند و رفع آن را از خداوند نخواهد نوعى مقاومت در برابر قهر الهى از خود نشان داده است.24
همچنین در داستان حضرت ابراهیم(علیه السلام) صبر در مقابل وسوسه شیطان به خوبی نمایان است.در آن هنگام كه حضرت ابراهيم (علیه السلام) به فرمان خداوند فرزندش را مىبرد تا بر فراز تلّ منى قربانى كند، شيطان به تلاش افتاد تا در اين آزمون بزرگ الهى جلوى موفقيت و پيروزى خاندان ابراهيم را بگيرد. ابتدا به سراغ مادر اسماعيل مىرود تا به وسيله احساسات مادرى، پدر و پسر را از اجراى فرمان الهى بازدارد:
- آيا خبر دارى كه ابراهيم، اسماعيل را مىبرد تا او را بكشد؟! دور شو اى شيطان كه ابراهيم مهربانتر از آن است كه فرزند صالح خود را بكشد...شيطان وقتى از سوى هاجر رانده شد، به سوى فرزند آمد تا با دردناك جلوه دادنمرگ او را از نيمه راه بازگرداند. ولى اسماعيل، با ايمان محكمى كه داشت او را سخت از خود براند كه اين مرگ چون فرمان خداست، شهادتى شيرين و گوارا خواهد بود 25
جمله «سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ26» از زبان حضرت اسماعیل يك نحوه دلجويى نسبت به پدر است كه من از قربانى شدن ناراحت نيستم و براى اينكه ناراحتى پدر نيز كاسته شود، سخن خود را با «ان شاء اللّه» مقيد كرد؛ زيرا با آوردن اين قيد اين مطلب را مىفهماند كه اگر من صبر مىكنم اين موهبت صبر از خودم نيست بلكه هر چه دارم از مواهبى است كه خداوند به من ارزانى داشته است. اگر او بخواهد من داراى صبر خواهم بود و اگر نخواهد مىتواند اين صبر را از من بگيرد.27!
و چون شيطان از مادر و پسر رانده شد، به سوى پدر آمد تا با القاى شك و شبهه او را از ادامه راه بازدارد.حضرت ابراهيم (علیه السلام) بدانست كه او شيطان وسوسهگر است، فرياد بر او زد: دور شو اى دشمن خدا! گفته مىشود ابراهيم بر سر راه خود به قربانگاه در سه محل شيطان بر وى ظاهر شد، يكى به محل جمره اولى و ديگرى به محل جمره وسطى و سومى به محل جمره عقبه، و ابراهيم در هر سه نقطه با پرتاب هفت سنگ او را از خود براند28. بنابر این صبر را میتوان مهم ترین راه مواجهه پیامبران الهی در مقابل وسوسه های شیطان دانست.
2-2-انذار
اگرچه بشارت به انواع پاداش های مادی و معنوی الهی و انذار از کیفرهای سخت روحانی و جسمانی وسیلهای برای اجرای تعلیم و تربیت و عاملی برای خارج کردن از ظلمتها به نور است، ولی چون قرآن کریم تاکیدش بر انذار بیشتر است، میتوان آن را به عنوان یکی از اهداف برانگیختن پیامبران شمرد .
قرآن مجید بشارت و انذار را به عنوان برنامه اصلی انبیای الهی شمرده است و هم پاسخی است به کسانی که انبیا را خدا میشمردند و انتظار قدرتنمایی الهی از آنها داشتند و هم کسانی که به دعوت آنها پشت کرده و راه خلاف را میپیمودند.29
تمام آیات انذار و بشارت به هدف زدودن آثار غفلت و بیدار ساختن افراد و اقوامی است که در خواب بیخبری فرو رفتهاند، عمومیت انذار به این معنا که در میان همه امتها انذارگر برانگیخته میشود و هیچ امتی بدون منذر نمیماند و این عمومیت در حد اقتضاء است،یعنی فعلیت آن در مورد همگان و رسیدن به یکایک افراد منوط به این است که در مسیر آن مانعی پدید نیاید، زیرا جهان ماده حمل بر خورد علل و اسباب با یکدیگر است، ممکن است پیام انذار به برخی انسانها نرسد و حجت الهی بر آنها تمام نگردد از این رو در قرآن از این افراد بهعنوان مستضعف یاد و امر ایشان به خدا واگذار شدهاست .30
یکی از موارد انذار، انذار پیامبران الهی نسبت به مواجهه با شیطان است. چنانچه ابراهيم (عليه السلام) در تذکر و راهنمایی خود میفرماید: « وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِبْراهِيمَ ... يا أَبَتِ لا تَعْبُدِ الشَّيْطانَ إِنَّ الشَّيْطانَ كانَ لِلرَّحْمنِ عَصِيًّا.31»؛ اى پدر! شيطان را پرستش مكن كه شيطان نسبت به خداى رحمان عصيانگر است.
اين آيات به پارهاى از داستان ابراهيم (علیه السلام) اشاره مىكند و آن عبارت است از احتجاجش با پدر در باره بتها، با حجت و هدايت فطرى و معرفت يقينى كه خدايش داده بود،و درنهایت انذارمیدهد ، مراد از عبادت شيطان، همان اطاعت و پيروى از اوست كه انسان را بنده و برده شيطان مىگرداند.
ولايت و دوستى شيطان خطرناك است. او كه خدا را معصيت كرده بر سر ما چه خواهد آورد؟ «إِنَّ الشَّيْطانَ كانَ لِلرَّحْمنِ عَصِيًّا» خدايى كه سرچشمهى همهى رحمتهاست، عصيانش چقدر قبيح است؟32بنابر این در مواجهه با شیطان ، انذار و ترساندن مردم از این دشمن دیرینه راهی مطلوب برای مقابله است.
2-4-استعاذه
قرآن دشمن انسان را به روشنی به وی معرفی کرده، ضمن تبیین خطرات پنهان و آشکار وی برای انسان به او میآموزد که جهت مصون ماندن از این خطرات باید به خدا پناه برد، البته اصل پناه بردن به قدرتی برتر هنگام مواجهه با خطر امری فطری و غریزی بوده و در سرشت آدمی ریشه دارد، سفارش به استعاذه در موقعیتهای حساس چون تلاوت قرآن و برای رهایی از خطرات جانی و اخلاقی و توجه به پناهجویی انبیا و اولیای الهی و نقل آنها حاکی از اهمیت و تأثیر استعاذه است.
تعابیری چون «اعوذ بالله»، «استعیذبالله» «معاذالله» افزون بر دعا ذکر نیز هست و بنده را متوجه خدا میکند و توجه به خدا وسوسه شیطان را بیاثر یا کماثر میکند زیرا شیطان بر مؤمنانی که به خدا پناه بردن به او توکل میکنند، سلطهای ندارد. از دیدگاه قرآن تنها خداوند است که باید به او پناه برد ،در برخی آیات که درباره پناه بردن به خداست اسم جامع الله مطرح شدهاست، در برخی دیگر صفت رحمانیت خدا ذکر شدهاست، خداوند به استعاذه کنندگان وعده دادهاست که پاسخگویی استعاذه آنان است و از درخواست قلبی ایشان آگاهی دارد.33
ازجمله ازجمله چیزهایی که در قرآن مجید و اخبار اهلبیت (علیهم السلام) عنایت زیادی به آن شدهاست موضوع استعاذه است، یعنی پناهنده شدن به خداوند از شر شیطان و البته باید حال استعاذه یعنی پناه بردن بهحق پیدا شود، تا استعاذه حقیقی باشد. 34
قرآن کریم با نزول نخستین سورههای مکی مانند ناس و فلق به تبیین استعاذه حقیقی پرداخت و بر خلاف تفکر جاهلی که تسلیمپذیری در برابر نیروهای شیطانی را رواج میداد، استعاذه را تنها پناه بردن به خداوند از هر شر و بدی و وسوسههای شیطانی دانست بر همین اساس آیات قرآن تهمتی را که مشرکان به پیامبر مبنیبر روابط با شیطان میبستند بهصراحت رد کردهاست و شاید از همین رو پیامبر اکرم فرمان یافتهاست که همواره پیشاز تلاوت آیات وحی، از شیطان رجیم به خداوند پناه آورد تا بدینوسیله پاسخی قوی به تهمتهای پیدرپی آنها باشد.
اهمیت استعاذه در قرآن هنگامی آشکار میشود که بدانیم دو سوره پایانی ناس و فلق بههمین موضوع اختصاصیافته است این دو سوره که با خطاب به پیامبر آغاز میشود، جامعترین بیان درباره ارکان استعاذه را دارند به گونهای که آیات دیگر مربوط به استعاذه را میتوان شرحی از مفاهیم و مصادیق این دو سوره
تلقی کرد این دو سوره بهسبب آغازهای مشترک از همان عصر نزول به معوذتین شهرت یافت و جایگاهی ویژهای در نظام آموزش قرآن پیدا کرد از استعاذهای های که در قرآن کریم آمدهاست، برخی از زبان پیامبران همچون نوح، یوسف و موسی (علیهم السلام) و نیز حضرت مریم و همسر عمران و موارد دیگر خطابه پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) است.35
استعاذه، طلب پناه است، و معنا اين است كه وقتى قرآن مىخوانى از خداى تعالى بخواه مادامى كه مشغول خواندن هستى از اغواى شيطان رجيم پناهت دهد، پس استعاذهاى كه در اين آيه بدان امر شده حال و وظيفه قلب و نفس قرآنخوان است، او مامور شده مادامى كه مشغول تلاوت است اين حقيقت، يعنى استعاذه به خدا را در دل خود بيابد، نه اينكه به زبان بگويد:« اعوذ باللَّه من الشيطان الرجيم» و اين استعاذه زبانى و امثال آن سبب و مقدمه براى ايجاد آن حالت نفسانى است نه اينكه خودش استعاذه باشد36
2-5- توجه به کید شیطان
از شروع تا ختم قرآن دهها مرتبه نام شیطان یا مشتقات کلمه شیطان تکرار شدهاست همهجا هم با این تذکر و تاکید که مخاطب قرآن بفهمد باید از شیطان اجتناب کند . مسئله شیطان و آنچه که خدای متعال درباره شیطان به ما میگوید در دنیا نیست در قیامت هم باز مسئله شیطان بین ما و خدا تکرار میشود. در قرآن دفعات بکار رفتن کلمه شیطان از تعداد کلمه نبی که در قرآن بهکاررفته بیشتر است، چرا خدای متعال درباره مخالفت با شیطان و تبعیت نکردن از او در قرآن سخن میگوید؟ انسان در مسیر زندگی خود با دشمن مواجه است. قرآن میخواهد جامعه اسلامی را همواره در یاد اصلیترین دشمن او که شیطان است، نگه بدارد. 37
آنهایی که راه کفر را پیش گرفتند، بدان جهت است که در راه طاغوت قرار گرفتند، از ولایت خدای تعالی خارج شدهاند و درنتیجه مولایی ندارند ولی آنها آنان همان ولی شکل و پرستش غیر خدای تعالی است و او شیطان است پس ولی کفار شیطان است و ایشان نیز اولیای اویند کید شیطان ضعیف است دلیلش این است که روش طاغوت که همان کید شیطان است، چیزی جز ضعف نیست و بههمینجهت است که مؤمنین را به بیان ضعف روش کفار تشویق و برقتال کفار تشجیع میکند .38
امیرالمومنان علی (علیه السلام) خطر همیشگیِ شیطان را به یاد انسان می آورد و از هر فرصتی برای بیدار ساختن مردم سود می جوید، چنانچه می فرماید : اَلَا وَ إِنَّ الشَّيْطَانَ قَدْ [ذَمَرَ] ذَمَّرَ حِزْبَهُ وَ اسْتَجْلَبَ جَلَبَهُ، لِيَعُودَ الْجَوْرُ إِلَى أَوْطَانِهِ وَ يَرْجِعَ الْبَاطِلُ إِلَى نِصَابِهِ.39 ؛ آگاه باشید که شیطان حزب خویش را فراخوانده و سپاه خود را گرد آورده است تا ستم را بدان جا که بود بازگرداند و باطل را به قرارگاهی که بود برافرازد.
یکی ازپیامبرانی که درمواجهه باشیطان توجه به نیرنگ وکید شیطان را تاکیدکرده است، حضرت موسی (علیه السلام ) است.حضرت موسى(علیه السلام) قبل از نبوّتش، بيرون از شهر زندگى مىكرده است و اين يا به خاطر حركات انقلابى ایشان بوده كه در آنجا بسر مىبرده و يا به خاطر اينكه كاخ فرعون كه موسى (عليه السلام) در آن زندگى مىكرده، خارج از شهر قرار داشته است.40
حضرت در موقعى كه اهل شهر در غفلت بودند، وارد شهر شد، احتمال قوى پايتخت مصر بوده است. به هر حال موسى وارد شهر شد و در آنجا با صحنهاى روبرو گرديد، دو نفر مرد را ديد كه سخت با هم گلاويز شدهاند و مشغول زد و خورد هستند كه يكى از آنها از شيعيان و پيروان موسى بود و ديگرى از دشمنانش هنگامى كه مرد بنى اسرائيلى چشمش به موس (علیه السلام) افتاد از موسى (كه جوانى نيرومند و قوى پنجه بود) در برابر دشمنش تقاضاى كمك كرد. موسى (علیه السلام) به يارى او شتافت تا او را از چنگال اين دشمن ظالم ستمگر نجات دهد، در اينجا موسى(علیه السلام) مشتى محكم بر سينه مرد فرعونى زد، اما همين يك مشت كار او را ساخت و بر زمين افتاد و مرد .
بدون شك حضرت قصد كشتن مرد فرعونى نداشت، و از آيات بعد نيز به خوبى اين معنى روشن مىشود، نه به خاطر اينكه آنها مستحق قتل نبودند، بلكه به خاطر پىآمدهايى كه اين عمل ممكن بود براى موسى و بنى اسرائيل داشته باشد؛ لذا بلافاصله موسى گفت: اين از عمل شيطان بود، چرا كه او دشمن و گمراه كننده آشكارى است: «قالَ هذا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِينٌ41» به تعبير ديگر، او مىخواست دست مرد فرعونى را از گريبان بنى اسرائيلى جدا كند، هر چند گروه فرعونيان مستحق بيش از اين بودند، اما در آن شرائط اقدام به چنين كارى مصلحت نبود.42
هم چنین حضرت یعقوب (علیه السلام) نیز زمانی که حضرت یوسف خواب خویش رابرای پدرتعریف کرداو را متذکر به کیدشیطان کرد و فرمود:« قالَ يا بُنَيَّ لا تَقْصُصْ رُؤْياكَ عَلى إِخْوَتِكَ43»؛اى پسرك من اين خواب را براى برادرانت نقل مكن مبادا بشنيدن اين خواب كه دلالت بر جلالت قدر و عظمت مقام تو دارد بر تو حسد برند و در مقام هلاك يا آزار تو بر آيند بمكر و حيله چون شيطان دشمن بزرگ انسان است ممكن است به آن ها وسوسه نمايد كه برادر كوچكتر از شما نبايد در شرف و عزّت و مقام فوق شما باشد و آنها را وادار نمايد بامرى كه مرضى خدا و ما نباشد.«فَيَكِيدُوا لَكَ كَيْداً » مكر و حيله و تقلب است كه صورت ظاهرش محبت و خوبى است و باطنش عداوت و ايذاء است، و كلمه كيدا دلالت دارد بر كيد شديدى44.
اينكه دلهاى برادرانش سرشار از كينه و دشمنى با وى بود اين است كه يعقوب (علیه السلام) در جواب يوسف نفرمود: من مىترسم در بارهات نقشه شومى بريزند و يا ايمن نيستم از اينكه نابودت كنند، بلكه فرمود: نقشه مىريزند، و تازه همين بيان را هم با مصدر تاكيد نموده فرمود:« فَيَكِيدُوا لَكَ كَيْداً»، زيرا مصدر" كيدا" كه مفعول مطلق است خود يكى از وسائل تاكيد است.
علاوه بر اين، كلام خود را با جمله« إِنَّ الشَّيْطانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوٌّ مُبِينٌ» تعليل و تاكيد كرد، و خاطرنشان ساخت كه كيد برادران غير از كينههاى درونى، يك سبب خارجى دارد كه كينه آنان را دامن زده آتش دلهايشان را تهييج مىكند تا آن حسد و كينه اثر سوء خود را كرده باشد.45
قرآن كريم آشكارا مىگويد كه پيامبران الهى همواره عليه شرك و بتپرستى و توطئههاى گوناگون مشركان و القائات شيطانى آنان در ستيز بودهاند، و در اين نبرد مستمرّ، خداوند به پيامبران خويش وعدهى نصرت و پيروزى بر كيدها و نقشههاى شوم مخالفان داده، نشانههاى خود را محكم و استوار نموده است. در قرآن كريم مىخوانيم:
وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍّ إِلَّا إِذا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ ما يُلْقِي الشَّيْطانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آياتِهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ 46
ما هيچ رسول و پيامبرى را پيش از تو نفرستاديم، مگر اينكه هرگاه آرزو مىكرد [و طرحى براى پيشبرد اهداف الهى خود مىكشيد] شيطان، القاءاتى در آن آرزو مىكرد. امّا خداوند، القائات شيطان را از ميان مىبرد؛ سپس آيات خود را استحكام مىبخشيد؛ و خداوند عليم و حكيم است.
2-6- استغفار
استغفار یعنی محاسبه نفس کردن، حساب کشیدن ازخود.47هم چنین آمرزش خواهی از گناهان برای پیرایش روح از آلودگیها و نابودی باورها و اعمالی مانند شرک و معصیت است.48پیامبراکرم و دیگر پیامبران به استغفار سفارش کرده اند و عموم مردم به آن فرمان دادهشده اند.چنانچه ۸ آیه با آمرزش خواهی ترغیب عمومی کرده و نزدیک به ۳۰ آیه از استغفار پیامبران سخن به میان آورده.
اوّلین قدم برای مقابله با شیطان، پاکسازی خود از آلودگیهایی است که شیطان در انسان ایجاد کرده است. نخستین اقدامی که شیطان به واسطة آن آدم را به لغزش کشاند، با توبه جبران شد: «فَتَلَقَّى آدَمُ مِن رَّبِّهِ کَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ49»؛ سپس آدم از پروردگارش كلماتى را دريافت نمود؛ و [خدا] بر او ببخشود؛ آرى، او[ست كه] توبهپذيرِ مهربان است.
نقل شده است که شیطان از قبول توبة انسان از سوی خداوند ناراحت شد. یاران خود را جمع و از آنان استمداد کرد. هر یک سخنی گفتند، ولی یکی از آنها گفت: من انسان را وسوسه میکنم و توبه را از یادش میبرم. ابلیس از این طرح استقبال کرد .50
«فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ، فَتابَ عَلَيْهِ»، كلمه (تلقى)، بمعناى تلقن است، و تلقن بمعناى گرفتن كلام است، اما با فهم و علم، و اين تلقى در باره آدم، طريقهاى بوده كه توبه را براى آدم آسان مىكرده.از اينجا روشن ميشود كه توبه دو قسم است، يكى توبه خدا، كه عبارتست از برگشتن خدا بسوى عبد، برحمت، و يكى توبه عبد، كه عبارتست از برگشتن بنده بسوى خدا، باستغفار، و دست بردارى از معصيت.
و توبه بنده محفوف و پيچيده به دو توبه از خدا است، و در بين آن دو قرار مىگيرد، باين معنا كه بنده در هيچ حالى از احوال، از خداى خود بى نياز نيست، و اگر بخواهد از لجنزار گناه نجات يافته، توبه كند، محتاج به اين است كه خدا چنين توفيقى باو بدهد، و اعانت و رحمت خود را شامل حال او بسازد، تا او موفق بتوبه بگردد، و وقتى موفق بتوبه شد، تازه باز محتاج بيك توبه ديگرى از خداست، و آن اين است كه باز خدا برحمت و عنايتش بسوى بنده رجوع كند، و رجوع او را بپذيرد، پس توبه بنده وقتى قبول شود، بين دو توبه از خدا قرار گرفته است، هم چنان كه آيه: «ثُمَّ تابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا»،51 پس خدا بسوى ايشان توبه آورد، تا ايشان توبه كنند، بر اين معنا دلالت دارد.52
استغفار انبیای الهی برای خویش که حدود ۳۰ آیه از قرآن به آن اشاره دارد به دلیل عصمت آنها از هر گناه بهمعنای آمرزش خواهی از گناه یعنی مخالفت با اوامر و نواهی مولوی نیست.53 قرآن پیامبران را با وصف مخلصین ستودهاست و طبق آیات ۸۲ و ۸۳ سوره ص شیطان برای اغوای بندگان مخلص خدا راهی ندارد و بر این اساس آمرزش خواهی انبیا از جنبههای گوناگون قابل تبیین است:
الف- استغفار انبیاء نوعی تعلیم به امت هاست تا بتوانند به وسیله آمرزش خواهی ضمن جبران گناهان خویش رحمت الهی را شامل حال خود کنند.
ب-آمرزش خواهی از ترک اولی.
ج-مقصود از استغفار انبیا استغفار آنها از گناهان امت خویش است این مطلب در خصوص رسول خاتم هم نقل شده است.
د-استغفار پیامبران برای دفع و پیشگیری است و استغفار دیگران جنبه رفع دارد از گناهانی که انجام داده اند آمرزش میطلبند.
ه-چون دعوت انبیاء و ازجمله پیامبر خاتم آثار گوناگونی داشت که برای مردم در ظاهر دردناک و شوم بود و آن را گناه میپنداشتند، پیامبران از خدا میخواستند که این آثار از دید مردم پوشیده بماند و آنان را مجرم ندانند گذشته از وجوه یادشده برخی استغفار پیامبران را با توجه به مقام رفیع آنها این گونه تبیین کرده اند :
الف-پیامبران همچون دیگر انسانها برای زندگی طبیعی خویش ناچار بودند، بخشی از اوقات خود را برای رفع نیازهای مادی مانند خوردن و آشامیدن بکار گیرند و چون همین مقدار از سیر در ملکوت اعلای ربوبی بازمیماندند از خدای خویش طلب آمرزش میکردند.
ب- انبیا در استغفار خود از خدا میخواهند که بهغیر او و مانند فرشته، و یا مقامات معنوی خویش توجه نکنند زیرا توجه به این امور در محضر خدا نوعی حجاب از مشاهده او شمرده میشود.
ج- چون انبیاء هر لحظه درحال عروج به مقامات بالاتر هستند در هر مرتبهای از مرتبه پیش استغفار میکنند.54بنابراین، استفغار راه مفیدی است که انبیاء الهی در مقابله با شیطان بیان نمودند.
نتیجه
شیطان مهم ترین دشمن انسان است که شناخت این دشمن از اصلی ترین وظایف هر انسانی است. ماهیت کار شیطان را وسوسه و دعوت به باطل شکل می دهد. قرآن کریم انسان را از پیروی شیطان نعی می کند. انبیاء الهی نیز از وسوسه شیطان در امان نیستند مواجهه شیطان با انبیاء الهی منجر به شکست شیطان می شود؛ زیرا انبیاء الهی برای مقابله با حیله های شیطان روش هایی را اتخاذ کردند. در قران کریم به این شیوه ها اشاره شده است . قرآن کریم در بیش از 70 آیه از صبر یاد کرده است.
همه انبیاء الهی به پیروانشان صبر را توصیه کرده اند. بعثت انبیاء الهی بدون صبر به ثمر نمی رسد. صبر عامل تحقق همه ایده های دین است. همچنین آـیات وحی بر انذار تاکید دارند و بشارت و انذار را برنامه اصلی انبیا به شمار می آورند. به گونه ای که می توانه انذار را یکی از هدف های بعثت انبیاء به حساب آورد. در قرآن مجید و روایات اهل بیت 0علیهم السلام) توجه زیادی به استعاذه شده است.
سفارش به استعاذه در موقعیت های حساس از اهمیت آن حکایت دارد. اهمیت استعاذه زمانی مشخص می شود که دانسته شود دو سوره پایانی قرآن یعنی فلق و ناس به این دو نوع اختصاص دارد.از ابتدا تا انتهای قرآن نام شیطان و مشتقات آن تکرار شده است. قرآن می خواهد جامعه را دریا و اصلی ترین دشمن او که شیطان است نگه دارد کسانی که کافر شوند و در راه طاغوت قرار گیرند. شیطان ولی آنهاست . روش طاغوت که کید شیطان است دارای ضغف است به همین دلیل کید شیطان ضعیف دانسته شده است.
انبیاء الهی به استغفار نیز توصیه کردند 30 آیه از قرآن استغفار انبیاء را مطرح کرده اند از آنجا که انبیاء الهی دارای عصمت هستند. استغفار آنها برای خود به معنی آمرزش از گناه نیست قرآن پیامبران را با وصف مخلصین ستایش کرده و طبق آیات قرآن شیطان برای فریب مخلصین راهی ندارد؛ بنابراین بر جامعه بشری لازم است که بایست از انبیاء الهی با به کارگیری هر کدام از روش های صبر، استغفار، توجه به کید شیطان، انذار و استعاذه ترفندها و حیله های شیطان را که برای انحراف مردم از مسیر رسیدن به خدا به کار می گیرد. خنثی کنند شیطان را پشت سر گذاشته و به خدای متعال برسند.
منابع
*قرآن کریم
* نهج البلاغه
1. ابن بابويه، محمدبن علي (ع)، علل الشرايع و الاحكام،: قم: مكتبه الحيدريه، ۱۴۲۵ق.
2. ابن بابويه، محمدبن علي، الخصال ، تهران: علميه اسلاميه، ۱۳۶۳ه.ش.
3. بنبابویة قمی، محمّد بن علی، الأمالی (للصّدوق). چاپ ششم. تهران: کتابچی،(1376)
4. دستغیب، سیدعبدالحسین، استعاذه، بی جا،هاتف، چاپ اول، 1391ه.ش.
5. زمخشرى، محمود بن عمر، الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل و عيون الأقاويل فى وجوه التأويل، بیروت: دار الكتاب العربي ، چاپ سوم، 1407 ه.ق.
6. سبحانى تبريزى، جعفر، عصمة الأنبياء في القرآن الكريم، قم: موسسه امام صادق عليه السلام ، چاپ سوم ، 1425 ه.ق.
7. سيوطى، عبدالرحمن بن ابىبكر، الدر المنثور فى التفسير بالماثور، فم: كتابخانه عمومى حضرت آيت الله العظمى مرعشى نجفى (ره) ، چاپ اول، 1404 ه.ق.
8. طباطبايى، محمدحسين، ترجمه تفسير الميزان، قم: جامعه مدرسين حوزه علميه قم، دفتر انتشارات اسلامى ، چاپ پنجم، 1374 ه.ش.
9. طبرسى، فضل بن حسن، ترجمه تفسير مجمع البيان، تهران: فراهانى ، چاپ اول، بی تا .
10. طبرى، محمد بن جرير، جامع البيان فى تفسير القرآن (تفسير الطبرى)، بیروت: دار المعرفة ، چاپ اول ، 1412 ه.ق.
11. طريحى، فخرالدين بن محمد، مجمع البحرين، تهران: مرتضوى ، چاپ سوم ، 1375 ه.ش.
12. طيب، عبدالحسين، اطيب البيان في تفسير القرآن،تهران: اسلام ، چاپ دوم، 1369ه.ش.
13. علمالهدى، على بن الحسين، تنزيه الانبياء، مشهد : پژوهشى قرآنى درباره عصمت پيامبران و امامان عليهم السلام، آستان قدس رضوى، شركت به نشر ، چاپ اول، 1377 ه.ش.
14. فيض كاشانى، محمد بن شاه مرتضى، المحجة البيضاء، قم: جماعة المدرسين بقم، موسسه النشر الاسلامي، چاپ چهارم، 1417 ق.
15. قرائتى، محسن، تفسير نور، تهران: مركز فرهنگى درسهايى از قرآن ، چاپ اول، 1388 ه.ش.
16. مركز فرهنگ و معارف قرآن، اعلام قرآن از دايره المعارف قرآن كريم، قم: بوستان كتاب قم (انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم) ، چاپ اول، 1385 ه.ش.
17. مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، دانشنامه بزرگ اسلامی،بی جا، بی نا ، بی چا، 1367.
18. مطهری، مرتضی ، تعلیم و تربیت در اسلام، بی جا، صدرا، چاپ بیست و هفت، 1375ه.ش.
19. مكارم شيرازى، ناصر، پيام قرآن، تهران: دار الكتب الإسلامية ، چاپ نهم، 1386 ه.ش.
20. مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، تهران: دار الكتب الإسلامية ، چاپ دهم، 1371 ه.ش.
[1] - مربی، گروه معارف اسلامی، واحد کرمان، دانشگاه آزاد اسلامی، کرمان، ایران (نویسنده مسئول).
[2] - انعام :112 .
[3] - طریحی، مجمع البحرین ،ج 6، صص 271ـ272.
[4] - مکارم شیرازی ،تفسیرنمونه، ج1، 191ـ193 .
[5] - بقره : 168-169.
[6] - ص:41.
[7] - حج : 52.
[8] - كهف: 63.
[9] - طباطبايى، ترجمه تفسير الميزان، ج3،ص281.
[10] - ناس:5.
[11] -اعراف: 201.
[12] -زخرف:36.
[13] - قرائتى، تفسير نور، ج6،ص 57-58.
[14] - خامنه ای، گفتاری درباب صبر،ص 8.
[15] - ص:41.
[16] - سیوطی،الدر المنثور، ج 5، ص 656.
[17] - سبحانی تبریزی، عصمةالانبياء، ص 189- 190.
[18] - ابراهیم:22.
[19] - علم الهدی،ترجمه تنزيهالانبياء، ص 94.
[20] - صدوق، علل الشرايع، ج 1، ص 95؛ صدوق، الخصال، ص 399.
[21] -زمخشری ،الكشاف، ج 4، ص 98.
[22] - انبیاء:84.
[23] - یوسف:86.
[24] - مركز فرهنگ و معارف قرآن، اعلام قرآن از دايره المعارف قرآن كريم، ج2، ص491.
[25] - .طباطبایی، الميزان، ج 17، ص 241.
[26] - صافات:102.
[27] -.طباطبایی، الميزان، ج 17، ص 241.
[28] -فيض كاشانى، المحجة البيضاء، ج 2، ص 204.
[29] - مکارم شیرازی، پیام قرآن، ص28.
[30] - طباطبایی، ترجمه تفسیرالمیزان،ج17،ص38.
[31] - مریم :44.
[32] - قرائتی، تفسير نور، ج5، ص272-273.
[33] - مرادی، استعاذه،ج3،ص 5.
[34] - دستغیب، استعاذه (پناهندگی) به خدا، ص17.
[35] - دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج ۸، ص ۳۳۲.
[36] - طباطبایی،ترجمه تفسير الميزان، ج12، ص495.
[37] - بیانات رهبر مقام رهبری معظم انقلاب در حرم مطهر رضوی،1/1/1376.
[38] - طباطبایی ، تفسیرالمیزان، ج4،ص675.
[39] - نهج البلاغه ، خطبه22.
[40] - قرائتی، تفسير نور، ج7، ص29.
[41] - قصص:15.
[42] - مکارم شیرازی ، تفسير نمونه، ج16، ص 40-43.
[43] - یوسف :5.
[44] - طيب، عبدالحسين، اطيب البيان في تفسير القرآن، ج7،ص154.
[45] - طباطبايى، محمدحسين، ترجمه تفسير الميزان، ج11،ص106.
[46] - حج :59.
[47] - مطهری ، تعلیم و تربیت دراسلام ،ص341.
[48] - طبری، جامع البیان ج ۱۱ ،ص ۲۳۴.
[49] - بقره : 37.
[50] - صدوق، امالی، ص465.
[51] - توبه: 118.
[52] - طباطبايى ، ترجمه تفسير الميزان، ج1،ص204.
[53] - همان، ج ۶ ص ۳۶.
[54] - مركز فرهنگ و معارف قرآن، دايرة المعارف قرآن كريم ، ج3،ص143.