بررسی تطبیقی عاشقانههای سید قطب و رهی معیری
محورهای موضوعی : شعر
1 - دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه پیام نور، تهران، ایران.
2 - استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه پیام نور، تهران، ایران.
کلید واژه: , ", ادبیات تطبیقی", عشق", رهی معیری", ", شعر معاصر ایران و مصر", , ", سید قطب",
چکیده مقاله :
عشق پاسخی به معمای وجود انسان و جوابی کامل به ژرفترین نیازهای او برای غلبه بر جدایی و رهایی از زندان تنهایی خویش است. عشق به عنوان یکی از شاخصهای رمانتیکی، در اشعار رهی معیری، شاعر معاصر ایران و سید قطب، شاعر معاصر مصر، از بسامد قابل توجهی برخوردار است و غزلهای این دو سراینده، یکی از زیباترین جلوهگاههای تجلی عشق در شعر معاصر فارسی و عربی است؛ به نحوی که نگاه دو شاعر به مقولهی عشق را میتوان از جهاتی با هم مقایسه نمود. نگاه حسرتآمیز سید قطب و معیری به اموری چون فراق، عهد گسیختن معشوق، افسوس بر ایام گذشته، و ...، عشق را در نزد این دو، در هالهای از غم و ماتم فرو برده است، تا جایی که می توان این دو شاعر را در ادبیات معاصر ایران و مصر، به عنوان ((دو عاشق غمگین)) قلمداد نمود. روش پژوهش در این مقاله، به شیوهی معنایی و با تکیه بر مکتب آمریکایی در ادبیات تطبیقی است؛ به این شکل که محتوا و مضمون غزلهای دو شاعر با هم مقایسه شده است و از این رهگذر، شباهتهای معنایی و مفهومی قابل توجهی ملاحظه شده است.
Psakhi love with the meaning of the existence of a human being and my answer is complete with it ژ . A love with the title of a wiki is a very romantic, a poem by Rahi Ma’iri, a contemporary poet of Iran and Sayyid Qutb, a contemporary poet of Egypt, a poem that can be directed at Barkhordar Ast and Ghazal high in de sarande, a book of zebratrin Jalloh-e-e-shghai Contemporary Persian and Arabic poetry; In the grammar of ke ngah du a poet with the saying of love ra me tuan az my sides are the analogy of nmoud. Negah Hasret I swear to Sayyid Qutb and I reproach him with Amore Chon parting, the era of Gsikhtan Ma’shuq, Ephesus in the days of Gzdth, and ... Tuan Ain Du is a poet who reads contemporary literature in Iran and Egypt, with the title ((Du Ashiq Ghamgin)) Qildad Namoud. Rosh پوچه ur where is an article, with what is the meaning of it and ba tekê bur American office in the applied literature. In this way, what is the content and content of Ghazl-Hi-do-Sha'ar-Ba, they are a comparison of the severity of the situation, and where is the content of the text, the similarity of its meaning and conceptuality, it is compatible with the direction of the observation of its severity.
بررسی تطبیقی عاشقانههای رمانتیکی در سرودههای سید قطب و رهی معیری
چکیده
عشق پاسخی به معمای وجود انسان و جوابی کامل به ژرفترین نیازهای او برای غلبه بر جدایی و رهایی از زندان تنهایی خویش است. عشق به عنوان یکی از شاخصهای رمانتیکی، در اشعار رهی معیری، شاعر معاصر ایران و سید قطب، شاعر معاصر مصر، از بسامد قابل توجهی برخوردار است و غزلهای این دو سراینده، یکی از زیباترین جلوهگاههای تجلی عشق در شعر معاصر فارسی و عربی است؛ به نحوی که نگاه دو شاعر به مقولة عشق را میتوان از جهاتی با هم مقایسه نمود. نگاه حسرتآمیز سید قطب و معیری به اموری چون فراق، عهد گسیختن معشوق، افسوس بر ایام گذشته، و ...، عشق را در نزد این دو، در هالهای از غم و ماتم فرو برده است، تا جایی که می توان این دو شاعر را در ادبیات معاصر ایران و مصر، به عنوان «دو عاشق غمگین» قلمداد نمود. روش پژوهش در این مقاله، به شیوة تحلیلی- توصیفی و با تکیه بر مکتب آمریکایی در ادبیات تطبیقی است؛ به این شکل که محتوا و مضمون غزلهای دو شاعر با هم مقایسه شده است و از این رهگذر، شباهتهای معنایی و مفهومی قابل توجهی ملاحظه شده است. یافتههای این تحقیق گویای آن است که مقولة عشق، سرلوحة دستگاه عاطفی رهی معیری و سید قطب را تشکیل میدهد. هر دو سراینده، با زبانی رمانتیک، نگاهی حسرتآمیز و غمناک به مسئلة عشق داشته و از پیمانشکنی، تغییر رفتار و بیوفایی معشوق، شکوه سر میدهند؛ همچنین عناصر طبیعی همچون «شب»، به نمادی برای دلتنگیهای عاشقانة دو شاعر تبدیل شده است.
واژگان کلیدی: عشق، ادبیات تطبیقی، شعر معاصر ایران و مصر، رهی معیری، سید قطب، مکتب رمانتیک.
1- مقدمه و پرسشهای پژوهش
عشقورزی و عشق به زیبایی، ویژگی مشترک انسانهاست که از آغاز آفرینش تاکنون نه تنها جلوة خود را از دست نداده، بلکه محبوبتر وتابناکتر نیز شده است. از نظر افلاطون «عشق عبارت است از اشتیاق به دارا شدن خوبی برای همیشه» (مختاری، 1377: 68). در این رابطه، «از آن جا که عشق از احساسات انسان سرچشمه میگیرد و شعر نیز در وهلة اول، عرصهای برای جولان احساسات است، بنابراین، از همان آغاز یکی از مضامین اصلی شعر به شمار میرفته وبسیاری از شاعران بدان پرداختهاند» (طاهرینیا و دیگران، 1388: 88).
«سر آغاز قرن بیستم، به ویژه با وقوع دو جنگ جهانی اول و دوم، با رویدادها و حوادثی همراه بود که جهان را تحت تأثیر خود قرار داد. دستاوردهای نو بشر در حوزة داتش و فناوری، رشد آموزشِ نوین و همگانی شدنِ آن، فراگیر شدن نهضت ترجمه، گسترش صنعت چاپ و انتشار مطبوعات، رواج اندیشه های سیاسی جدید، و ارتباط با دنیای غرب، باعث گردید که انسان امروزی در همة حوزههای اندیشه و هنر، ساختارهای جدید را برای بیان افکار و اندیشههای خود برگزیند. حوزة هنر و ادبیات نیز از این تأثیرات بی نصیب نبوده است» (آلبویه لنگرودی، 1389: 2). در حوزة ادبیات به ویژه شعر، این تحولات به طور جدّی به چشم میخورد. با نگاهی به زمینههای پیدایش شعر معاصر در ادبیات فارسی و عربی و بررسی آثار و اندیشههای شاعران دوزبان، نقاط مشترک بسیاری را میتوان در زندگی و افکار آنان پیدا کرد. از جملة این شاعران میتوان به رهي معيري شاعر خوش آوازة ایرانی، و سید قطب شاعر نامور مصری اشاره نمود که گرچه میان این دو شاعر پیوند و ارتباطی نبوده است؛ امّا گرایشهای شاعرانة این دو شاعر نسبت به عشق و تلخیهای که در این رهگذر، خاطرشان را به عنوان دو عاشق دردمند، میآزارد، جلوههای مشترکی از رمانتیسم غمگینانه را در سرودههایشان به تصویر میکشاند.
بر این اساس میتوان گفت «يكي ازساحتهاي اصلي ادبيات، ساحت غنايي آن است كه شاعران در آن، از عواطف و احساسات درونـي خويش سخـن مـيگويند. اين نوع ادبـي بيش از هر چيزي بر حـول محـور عشـق و عاشـقي ميچرخـد و شاعران در آن، حـرفهاي درونـيشان را خطـاب به معشـوق در لباس شعـر ميآرايند» (روزبه و ضرونی، 1390: 291).
رهی معیری شاعری است عاشق و رنج کشیده که در بسیاری از سرودههایش، برخی از مختصات رمانتیک را که بیارتباط با روش بیان مضمون شعرای رمانتیک جهانی نیست، جلوهگر نموده است. از عمده ویژگی های رمانتیک شعر رهی ، غم گرایی عمیق در حوزة عشق است که احساس رقیق و بینش دقیق شاعر را شدیداً تحت تأثیر خود قرار داده است، و از این حیث میتوان ادعا کرد که رهی، شاعری توانمند در شعر رمانتیک ایرانی است. این شاعر احساسگرا، با استفاده از تخیل وسیع و با بهرهگیری از واژگان دلانگیز و مخاطبپسند، اندوه و غم دلنشین عاشقی را گاه به شکل امیدوارکننده و گاه به شیوهای یأسآور به مخاطب عرضه مینماید. در مقابل، سید قطب از شاعران سرآمدی است که اشعار وی وجهة رمانتیستی قویتری نسبت به دیگر شاعران معاصر مصری دارد، و بسیاری از ویژگیهای شعر رمانتیک را میتوان در شعر او دید. با وجود آن که بسامد عشق به عنوان یکی از شاخصهای رمانتیکی در غالبِ اشعار سید قطب، ملموس و عینی است؛ امّا نگاه حسرت آمیز وی نسبت به امور و پدیدههای پیرامون، همچون فراق، حزن، گذر سریع عمر، و... عشق را در کام این شاعر با نوعی تلخی همراه ساخته است.
2. پیشینة پژوهش
در باب رمانتیسمِ عاشقانة ایران و مصر، اگرچه پژوهشهایی مستقل صورت پذیرفته است، امّا تحقیقی که به شکلِ تطبیقی به مقایسة بازتابهای مشترکِ این مکتب در شعر شاعران این دو کشور، به خصوص اشعار عاشقانة رهی معیری و سید قطب پرداخته باشد، دیده نشده است. بر این اساس، امید است که پژوهش حاضر بتواند به عنوان گامی مؤثر در جهتِ کمک به ادامة مطالعاتِ هدفمند در شعر معاصر ایران و مصر به کار رود، و زمینه را برای نگارشِ پژوهشهای ارزندهتر در این زمینه فراهم آورد.
در خصوص پژوهش در اشعار رهی معیری، مقالاتی به چشم میخورد؛ از جمله: «موضوع و مضمون در غزل رهی معیری» از مشهور پرویندخت (پژوهشنامة ادب غنایی، 1390) که از حیث محتوا به بررسی غزل رهی پرداخته است؛ «جایگاه رهی معیری در میان شاعران معاصر و تحلیل برخی از جنبههای هنری سخن او» از اکبر صیادکوه و علیاکبر کمالآبادی فراهانی (نثرپژوهی ادب فارسی، 1384) که مؤلفههای فنی و هنری اشعار وی را مورد بررسی قرار داده است؛ «عندلیب گلشن شعر و ادب رهی» از داریوش صبور ابوالفتح و بیات مهناز (پژوهشنامه ادب حماسی، 1387) که در این مقاله به بیان موارد شایان توجه زندگی، آثار، دقایق روحی و اخلاقی و سرانجام، نقد، تحلیل آثار و شناخت جایگاه هنری و ادبی رهی در شعر، ترانه و طنز معاصر پرداخته شده است؛ «السخریة: مکانتها ومضامینها فی شعر رهی معیری ومحمد مهدی الجواهری (دراسه مقارنه)» از جهانگیر امیری و رضا کیانی (العلوم الإنسانیه الدولیه، 1433ق) که مقولة طنز را در شعر دو سراینده بررسی کرده است.
همچنین در زمینة اشعار سید قطب، مطالعات و پژوهشهایی انجام شده، از جمله: «أصداء شعر العقّاد في شعر سيد قطب» از حسن احمد عبدالحمید (کلیة اللغة العربیة، 1416ق، صص 119-164) که تنها به بررسی برخی مشابهتهای مضمونی در اشعار این دو سراینده پرداخته است؛ «خصائص التصوير الفني في شعر سيد قطب» از کمال أحمد غنيم و حنان أحمد غنيم (مجلة الجامعة الإسلامية، 2008م) که به تحلیل زیباشناسی از اشعار سید قطب میپردازد؛ «بررسی تطبیقی رمانتیسم در اشعار سید قطب و نادر نادرپور» از یحیی معروف و فاروق نعمتی (نشریة ادبیات تطبیقی، 1390ش) که برخی مضامین مشترک رمانتیکی در سرودههای دو شاعر را بررسی مینماید؛ «أسلوبية التکرار في التعبير عن شعور الاغتراب (شعر سيد قطب نموذجا)» از جهانگیر امیری و فاروق نعمتی (مجلة جامعة القدس المفتوحة، 2012م) که احساس غربت در شعر سید قطب، از دریچة اسلوب «تکرار» بررسی شده است؛ «الاغتراب ومظاهره فی شعر سید قطب (دراسة وتحلیل)» از فاروق نعمتی و همکاران (ادب عربی، 1393ش) که انواع مضامین نوستالژی و غربتگزینی در سرودههای وی تحلیل شده است؛ «تأثیر اندیشههای خیّامی در شعر سید قطب» از ایوب مرادی (کاوشنامة ادبیات تطبیقی، 1392ش) که ضمن بررسی دیدگاههای سیّد قطب دربارة خیّام، شعر وی از منظر تأثیرپذیری از اندیشههای خیّامی واکاوی شده است؛ «سید قطب و شعر فارسی (تأملی بر آراء نقدی وی دربارة شعر حافظ و خیام)» از فاروق نعمتی (زبان و ادب فارسی، 1393ش) که دیدگاههای سید قطب در رابطه با شعر و شخصیت ادبی این دو سرایندة ایرانی بررسی شده است؛ «سید قطب والملامح الرومانسیّة فی شعره» از علی سلیمی و فاروق نعمتی (دراسات فی العلوم الإنسانیة، 1433ق) که بارزترین مضامین رمانتیکی در شعر وی مورد تحلیل قرار گرفته است؛ «نادانی، مقولهای بدون تاریخ (واکاوی شعر هبل سرودة سید قطب بر اساس نشانهشناسی)» از علیاکبر محسنی و عباس کریمی (پژوهشنامه ادب غنایی، 1396ش) که این قصیده از سید قطب از گذر نشانهشناسی زبانی بررسی شده است.
3- رمانتیسم و زمینههای شکلگیری آن در شعر معاصر ایران و مصر
واژة «رمانتیسم در قرن هفدهم در انگلستان، در مورد تعبیرات شاعرانه به کار میرفت. این نام در آغاز با رمانهای قدیمی و قصّههای شوالیهگری و جوانمردی در پیوند بود. ویژگی این قصّهها، داشتنِ احساساتِ پُرسوز و گداز، غیرواقعینمایی، اغراق و خیالپردازی بود. رمانتیسم در واقع نهضتی فلسفی و ادبی است که در زمینة ادب به رُجحانِ احساس و تخیّل به جای استدلال و تعقّل تأکید دارد و مُنادی آزادی مطلق هنرمند از قیودِ شعری از جمله بندهای عروضی است» (دادخواه و حیدری، 1385: 116).
«از پایان قرن هفدهم میلادی و نیمة اوّل قرن هجدهم که وضعِ اجتماعی و افکار عمومی مردم اروپا دستخوش تغییرات شگرفی شد، اروپاییان دریافتند که زبانِ ادبی مکتبِ کلاسیک قادر به انتقال اندیشهها و مکنونات آنان نیست و شیوة کلاسیک که مبتنی بر تقلید از نویسندگان سنتی بود، مانعِ آزادی فکر و بیان شده است؛ به همین جهت در پی آن شدند تا در کیفیتِ احساس و ذوق، سلیقة هنری و شکلِ تخیّل خود، تغییراتی را ایجاد نمایند» (وان تیژم،1370: 57-58). در این مورد اگرچه «در اواخر قرن هفدهم میلادی که نظامِ کُهنِ کلاسیک، جایگاه و موقعیت اصلی خود را از دست داده و مورد انتقاد قرار گرفته بود، هنوز مکتب تازهای به ظهور نرسیده بود؛ امّا گروهی که از سنتگرایی و خردگرایی کلاسیسیسم بیزار بودند، با جوش و خروش عاطفی به بیان احساسات خود میپرداختند» (خلیلیجانتیغ و دلارامی، 1389: 28). به این گروه که «پیش از ظهورِ مکتبِ رمانتیک و یا درحدّ فاصل کلاسیک- رمانتیک پیدا شدند و تکیه بر شیوههای جدیدِ ابرازِ احساسات داشتند، و ویژگیهای ادبی و احساساتی نظیر طرز نگاه و قیافه، آه کشیدن، اشک ریختن و... را در نظر داشتند، پیشرمانتیک می گویند» (جعفری، 1378: 78). به طور کلی «پیشرمانتیک به دورهای درحدّ فاصل سالهای 1780-1740 گفته میشود که در آن زمینههای مخالفت با امورِ عقلانی کلاسیکها فراهم گردید و غلیانِ شورِ تمایلاتِ عاطفـی وارد ادبیات شد» (خلیلیجانتیغ و دلارامی، 1389: 28). پس از این برهه، «مکتب رمانتیسم با ویژگیهایی از قبیل: احساسگرایی، فردگرایی، ادب غنایی، تخیّل وسیع، و در هم شکستنِ چهارچوب ها و قاعدهها، عام شمول شد. اگرچه رگههای اندیشة رمانتیک با بشریت همزاد است و برخی ویژگیهای آن نظیر تخیّل و احساسات در تمام انسانها در طول تاریخ، در گوشه و کنار جهان وجود داشته است» (رفعتجو، 1382: 112).
در مورد ورود رمانتیسم به ایران باید گفت «آغاز این جریان در ایران مانند رمانتیسم اروپا، همزمان با کشمکشهای نو و کُهن و انقلاب سیاسی و تحوّلات اجتماعی، اقتصادی و فکری؛ یعنی جنبشِ مشروطیت است. جنبشی که موجباتِ تغییرِ ساختارِ حکومتی، اقتصادی، فرهنگی و ادبی را فراهم آورد. گویا ظهور رمانتیسم همراه با گذر از سنّت به تجدّد است که در عصر نوجویی و دگرگونی ادبی، رگههای رمانتیسم در ادبیات جدید فارسی جلوه مینماید» (همان:29). البته در این مورد، ذکر این نکته لازم به نظر میرسد که «وقتی گفته میشود ظهور رمانتیسم در ایران، بدین معنا نیست که رمانتیسم به شکلِ یک مکتب و جنبشِ فراگیر در ایران پیدا شده است، بلکه بدین معناست که تنها یک گرایش ادبی در کنار گرایشهای دیگر چون کلاسیک و واقع گرایی است» (همان:30). همچنین «نمیتوان همة احکامی را که در مورد عللِ پیدایش و ویژگی این مکتب در اروپا صادر میشود، بر حوزة ادبی ایران نیز تعمیم داد»3 (زرقانی، 1378: 214).
در مورد چگونگی ورود رمانتیسم به مصر نیز باید گفت «از اوایل قرن بیستم، شاعران معاصر عرب - از جمله شاعران مصری- در حرکتی کاملاً نو، از روشها و سلیقههای قدیم در بیان اندیشه و در ارزیابی سخن، خارج شدند و اندک اندک خود را از قیود شعری گذشتگان رها ساختند؛ زیرا بر این باور بودند که شاعر معاصر باید از ادراک و تصور و احساس خود و نه از ادراک و احساس شاعران دورههای پیشین سخن بگوید» (دادخواه و حیدری، 1385: 117). در این زمینه، «رشد آموزش و پرورش جدید در کشورهای عربی، رشد جنبش ترجمة آثار ادبی غرب در میان عربها، نشر اندیشههای سیاسی غرب در میان روشنفکران عرب، و مهاجرت ادیبان عرب به کشورهای غربی و اقامت دراز مدّت در آنجا، از مهمترین علل گرایش به رمانتیسم در ادبیات معاصر عرب است» (طبانة، 1985: 16-17). در این رهگذر، نقشی که شاعران مهاجر عرب در انتشار گرایش رمانتیک داشتند، بسیار مهم است، زیرا تأثیر آنان بر شاعران هم دورة خویش، بسیار عمیق و گسترده بود.
4- رهی معیری (1288- 1347ش)
محمد حسن معیری متخلص به رهی از شاعران بنام معاصر است در سال 1288شمسی در تهران و در خانوادهای که بزرگان آن هم از ناحیة پدر و هم از ناحیة مادر سرشناس بودند و در امور دیوانی دستی داشتند، دیده به جهان گشود؛ از همان دوران کودکی به هنر به ویژه شعر، نقاشی و موسیقی علاقه مند شد و از آغاز جوانی به سرودن شعر روی آورد و در انجمن های گوناگون ادبی، فعالیت خود را شروع کرد و تا پایان عمر از سرودن باز نایستاد. در طول عمر خود، کارهای مختلف اداری را در ادارة ثبت، شهرداری تهران، وزارت پیشه وهنر و وزارت کار، تجربه نمود و با مجلة تهران مصوّر، و روزنامة بابا شمل و برنامة گلهای رادیو نیز همکاری داشت (نک: مقدمة دیوان رهی معیری، 1388: 13-15).
معیری ویژگیهای اخلاقی برجستهای داشت و برگزیدن تخلص شاعرانة «رهی» که پیشنهاد یکی از دوستان نزدیکش بود، بیانگر بخش بزرگی از ویژگیهای شخصیتی و اخلاقی وی است. علاوه بر مهربانی و ادب و خوشرویی، عاشقپیشگی و زیباپرستی از برجستهترین وجوه شخصیتی رهی برشمرده شده است.4 رهی در عمر 59 سالة خود که در سال 1347شمسی در «تهران» به پایان رسید، چند اثر ارزشمند از خود به یادگار گذاشت که مهمترین و ارزشمندترین آنها، مجموعه اشعار نغز اوست که بارها نشر یافته است (همان:14). مجموعه سرودههای رهی با نام «کلّیّات رهی معیری» چندین بار به چاپ رسیده است. غیر از این سرودهها، کتاب ارزشمندی به نام «گلهای جاویدان» از رهی به چاپ رسیده که بیشتر نشانگر آشنایی و تسلط رهی به شعر پارسی است.
رهی را باید از مشهورترین غزل سرایان معاصر دانست که در سخن و کلام او برجستگی، ظرافت و غنای ویژه ای وجود دارد. او مضامین و مفاهیم زیبا را در قالب صورتهای خیالی بدیع و بکر و با زبان و شیوهای فصیح و روان بیان کرده است. رهی از جمله کسانی است که زبان غزل را بعد از حافظ و سعدی به سوی کمال و پاکی سوق داد. رویکرد فراوان مخاطبان و دوستداران شعر به آثار او در دهههای اخیر به همین دلیل بوده است.
5- سید قطب (1906- 1966م)
سید قطب ابراهیم موشه، در سال 1906، در روستای «موشه»، از استان اسیوط مصر به دنیا آمد. در سال 1933، موفق به گرفتن مدرک کارشناسی در ادبیات عرب شد. حدود شش سال در وزارت معارف مصر، به تدریس مشغول شد. به حزب «الوفد» پیوست و در مجلات آن، به نوشتن مقالات بسیاری پرداخت. سپس در سال 1953، به جماعت «اخوان المسلمین» ملحق شد و تا پایان عمر خود در این حزب باقی ماند. به دلیل اتهام کودتا علیه رئیس جمهور مصر، جمال عبدالناصر، چندین بار زندانی شد و سرانجام در سال 1966، حکم اعدام او صادر گردید و به شهادت رسید (خالدی،1991: 15-17).
سید قطب، آثار فراوانی از خود به جای گذاشت که این آثار را به دو نوع ادبی و دینی تقسیم میکنند. او در آغاز زندگی خود، به فعالیتهای ادبی روی آورد و کتابهایی را نیز در اینباره تألیف نمود. «النقد الأدبی»، «مهمة الشاعر فی الحیاة»، «التصویر الفنی فی لقرآن» و ...، از جملة این کتابها هستند. همچنین قصائد بسیاری از او به یادگار ماند که بعدها در دیوانی به چاپ رسید. تفسیر شش مجلدی "فی ظلال القرآن"، بزرگترین اثر دینی سید قطب به شمار میآید.
او در تعریف خود از یک کار ادبی میگوید: «التعبیر عن تجربة شعوریة فی صورة موحیة»: «یک کار ادبی عبارت است، از بیان یک تجربة احساسی و درونی، در قالب شکلی الهام بخش» (قطب،1990: 9)؛ به عبارتی دیگر، وی یکی عاطفه و احساس، و دیگری بیان و تعبیر از آن را، دو پایه و زیر بنای یک کار ادبی میداند (همان:10) .سید قطب در فنون مختلفی شعر سرود، ولی بیشترین سرودههایش را غزلیاتش تشکیل میدهد. از عوامل گرایش سید قطب به مکتب رمانتیک را میتوان در دو عامل زیر جستجو کرد:
الف) آشنایی با شعر رمانتیک نو و اشعار ترجمه شدة رمانتیکسرایان اروپایی؛ به طوری که رنگ رمانتیکی با دو گرایش آن، یعنی گرایش فکری و وجدانی، بر شعرش سایه افکنده است؛ و این به دلیل تأثیرپذیری شاعر از مدرسة «دیوان» و به ویژه شخصیت عقاد، و نیز از مدرسة «آپولو» بود (سرباز، 1431ق: 43)؛ هرچند که بیشتر ویژگیهای شعری وی، با گرایشها و نظرات شاعران مدرسة «آپولو» مشترک است (الدسوقی، 1971: 970). علاوه بر این، سید قطب در اشعار خود، بیشتر به سوی نوآوری گرایش دارد (حسین، 1993: 256).
ب) تأثیر او از اشعار غنائی مشرق زمین، و به ویژه غزلیات حافظ شیرازی؛ سید قطب از طریق ترجمة عربی اشعار حافظ، با عنوان «أغانی شیراز»، دلباختة شعر حافظ میشود و زبان به تمجید از او میگشاید. این امر موجب شد، تا به گونهای شگفتانگیز به مشرب عارفانه متمایل گردد و شعر و اسلوب حافظ، و به ویژه رنگ و بوی عرفانی آن، در اشعار وی تأثیر بگذارد. وی اشعار حافظ را موجب افزایش جنبة غنائی و عامل روحبخش و جانافزا برای شعر عربی میداند که در برابر موج فلسفی و عقلانی دنیای امروز، شعر را نجات میدهد (قطب، 1983: 71). عنوان بسیاری از قصائد سید قطب، همچون «الشاطیء المجهول»، «النفس الضائعة»، «حلم الفجر»، «نداء الخریف» و ...، بر چنین رویکرد رمانتیکی در شعر او دلالت دارد.
6- جلوههای مشترک عشق در غزلهای رهی معیری و سید قطب
«عاشقانه زيستن همواره یکی از وجوه بارزِ زندگي شاعران بوده است، تا جايي كه ميتوان گفت، ارزشمندي شعر هر شاعري، بستـه به ميزان بهره مندياش از اين موهبت الهي است. اركان اصلـي اين طرز تفكر عاشقانه را – كه عميقترين عاطفة انساني را تشكيل ميدهد– عشق و عاشق و معشوق تشكيل ميدهند، كه هر شاعري بسته به بينش وآگاهي خاصّ خود نسبت به اين مفاهيم و تجربههايي كه در ارتباط با آنها دارد، به توصيف اين مفاهيم ميپردازد» (روزبه و ضرونی، 1390: 292).
در ادبیات تطبیقی بیش از هر چیز میتوان به نقاط وحدت اندیشة بشری پی برد که چگونه اندیشهای در نقطهای از جهان توسط ادیب یا شاعری مطرح میشود و در نقطة دیگر همان اندیشه به گونهای مشابه یا متفاوت مجال بروز مییابد. در این رهگذر رهی معیری و سید قطب، به عنوان دو شاعر خوشآوازه در ادبیات معاصر ایران و مصر، ضمن بهرهگیری از برخی مؤلفههای مکتب رمانتیسم فارسی و عربی نظیر «احساسگرایی» و «تخیّل وسیع»، به عمده محصول این مکتب؛ یعنی مضمون عشق و عاشقانهسرایی پرداختهاند و در این راستا، اشعاری مؤثر و تؤام با تلاطم احساسات و عواطف درونی سرودهاند که در اینجا به مقایسة تطبیقیِ نگاهِ دو شاعر در این حوزه خواهیم پرداخت:
1-6- عشق زندگیساز و زندگیسوز
درون ما سرشار از عواطف متناقضی همچون عشق و نفرت، غم و شادی، یأس و امید و... است. این عواطف ابدیاند؛ یعنی از آغاز خلقت تا امروز در نهاد همة ابنای بشر بودهاند. در این رهگذر، محبت یا عشق، مفهومی کلّی است که هم در نسبتِ میانِ مخلوقات با یکدیگر به کار برده میشود و هم در نسبتِ خلق با خداوند خالق.
در این زمینه، اگرچه رهی معیری و سید قطب، در اشعار خود از زاویههای مختلف به موضوع عشق پرداختهاند؛ امّا در نسبت میان مخلوقات، کاربرد متفاوت واژة عشق به عنوان پدیدهای مؤثر که گاهی میتواند برای انسان، زندگیساز باشد و گاهی جانگداز، به رمانتیسم این دو شاعر، جلوهای زیبا و بدیع بخشیده، و به نوعی بیانگر چهرة دوگانة عشق در نگاه رمانتیکی این دو شاعر است.
معیری با نگاهِ عمیقِ خویش به مقولة عشق و لزوم آن در زندگی، فاصله گرفتن از عشق را به عنوانِ دردی که در جانِ او رسوخ نموده و سبب بی قراری و اضطرابش گشته، معرفی نموده است، و درمان دردِ خود را در عشق به معشوقهای میداند که وجودش به جان او آرامش میدهد:
دردِ بی عشقی ز جانم بُرده طاقت، ورنه من
داشـتــم آرام تـا آرام جـانــی داشـتــم
(معیری، 1388: 76)
آن گونه که از بیت فوق برمیآید، چنین برداشتی از عشق به عنوانِ عنصری مؤثر و سرنوشتساز در ایجادِ آرامش روحی، نمایانگر حضور مثبت این پديده در زندگی شاعر است.
سید قطب نیز بسان معیری، گاه با نگرشی که حاکی از احساسِ نیازِ روحی وی به عشق است، از این مقوله به عنوانِ عاملی زندگیساز که فاصله گرفتن از آن، جسم و قلب آدمی را خونین و غمگین میکند، یاد میکند و با مورد خطاب قرار دادن معشوقه، به اضطراب و بیقراری خود بعد از فراق یاری که وجودش میتوانست تسکینی بر دردهای وی باشد، این گونه اشاره میکند:
1- اذهَب وَفي نَفسِي لِبُعدِکَ حَسرَةٌ وَالعَيشُ بَعدَکَ صَارَ صُلباً عَلقَمَا
2- سَأنَامُ مَهمُـوماً وأصـحُو حَائِراً وأهيم في وادي الأسَی مُتألِّـمَاً (قطب،1992م:44)
ترجمه: (1- برو! و در درونم از دوری تو، حسرت و اندوهی است؛ و زندگی پس از تو، تلخ و سخت است. 2- غمگین به خواب میروم و حیران بیدار خواهم شد؛ و در وادی اندوه، با دردناکی سرگردان میشوم.)
آن گونه که از شعر بالا به دست میآید، پس از آن که معشوق راه فراق در پیش میگیرد، آرامش روحی و جسمی شاعر به هم میخورد، و پس از این هجران، هیچ چیزی نمیتواند خاطر افسردة او را تسکین دهد.
یکی دیگر از جلوههایی که وابستگی عمیق عاشق به معشوق را در اشعار معیری و سید قطب به وضوح مینمایاند، ارزش و قداستی است که گاه معشوق را در جایگاه و منزلتی قرار میدهد که قبله و کعبة عاشق قرار میگیرد. در این زمینه، معشوق در شعر سید قطب از چنان منزلتی برخوردار است که شاعر، همة نجوا و رازهای خود را متوجه او میداند و سرور و شادمانی خود را به وی عرضه میدارد:
فَإلَيکِ تَسبِيحِي وَهَمسُ سَرائِرِي وإلَيکِ غَايَةُ غِبطَتِي وَسُرُورِي
(همان: 93)
ترجمه: (تسبیح و نجوای درونی من، متوجه توست! و نهایت شادی و سرورم نیز برای توست.)
سید قطب، معشوق را مایة زندگانی خود دانسته که وجود آن، از دور برایش نمایان است:
1- هِيَ أنتِ الَّتي خُلِقَت لنـَحيَا في ظِلالٍ مِنَ الوَفَاءِ الرَّشِـيدِ؟
2- هِيَ أنتِ الَّتي أطافَت بِنَفسِي وتراءَت في خَاطِري مِن بَعيد؟
(همان: 160)
ترجمه: (1- تو همانی که آفریده شدی، تا در سایهای از وفای هدایتگر زندگی کنیم؛ 2- تو همانی که در درونم سیر نمودی و از دور، برای وجودم ظاهر شدی.)
معیری نیز همانند سید قطب و با تکرار خطابی معشوق، با اشاره به وابستگی عمیق خود به او، آرامش روحی خود را منوط به وجود یار میداند و او را قبلهی آمال دل خود قرار داده است:
آرزوی مـا تویــی، تو قبلـة دلها تویـی، تو
جان بی تو آرامی ندارد کآرام جان ما تویـی، تو
(معیری، 1388: 219)
با وجود آن که رهی معیری و سید قطب در غالب سرودههای خود، عشق را لازمة بقای آدمی میدانند و با نگاه شاعرانهی خویش، زیباییهای این مقوله را در زندگی به تصویر میکشند؛ امّا گاهی به تأثیر از آموزههای منفی رمانتیسم، چهرهای عبوس و ناخوشایند از عشق و دوست داشتن ارائه میدهند که گویی هیچ تمایلی به وجود آن در خود احساس نمیکنند. به عنوان مثال، معیری با بیانِ تأثیرِ عشق و محبت در ایجاد شور و شوق در آدمی، به خانمانسوز بودن آن در زندگی عاشق این گونه اشاره می کند:
محبّت آتشـی کاشـانه سوز است دهد گرمی و لیکن خانه سوز است
(همان: 213)
در این زمینه، سید قطب نیز همانند رهی معیری با بینشِ عمیقِ خود در بیان ماهیت عشق، از سرزنش و خشم آن اظهار شگفتی میکند:
قد انتَصرَ الحبُّ يا لَلانتصار بهذا العِتابِ وهذا الغَضَب
(قطب،1992م:179)
ترجمه: ( عشق به پیروزی رسید و وای از این پیروزی! با چنین سرزنش و چنین خشمی!)
شاعر در جایی دیگر، از سوزندگی عشق سخن گفته و میگوید:
1- کَرهتُکَ حَيرةً کُبرَی جَحِيمَاً کُلُّه حَرَق
2- کَرِهتُکَ لَهفَةً حَـرَّی وَشوقاً کُلُّه نَـزَق
ترجمه: (1- از تو بیزارم؛ چون که حیرتی سترگ و دوزخی سراسر آتشی! 2- از تو بیزارم؛ که اندوهی خانمانسوز و شوقی سراسر خیرهسری!)
براین اساس میتوان گفت: عشق به عنوان مقولهای بسیار حساس در مسیر پُر پیچ و خم زندگی آدمی، گاهی با چهرهای زیبا و دلنشین جلوهگری مینماید و برای انسان مایة شادی و سرور است؛ و گاهی سیمایی متفاوت به خود میگیرد و مایة حزن و اندوه آدمی است. بازتاب این سیمای دوگانه از عشق در نگاه رمانتیکی رهی معیری و سید قطب نیز گاه دو شاعر را به تمجید و ستایش از محبت و دوست داشتن سوق میدهد؛ و گاه به خوف و تنفر از آن، وادار مینماید. به عبارت دیگر، سخن گفتن از عشق در شعر معیری و سید قطب، هم دلانگیز و دلنشین است و هم سخت و دشوار؛ دلانگیز از آن جهت که حدیثش زخمه بر تار دل میزند و نغمة بیقرار جان را به فراسوی زیباترین مطلوب به پرواز در میآورد و فضای روح را با شمیم خوشبوی آن عطرآگین میسازد؛ و دشوار از آن جهت که عشق و دردهایی که عاشق در این وادی میکشد، گاه آن چنان خانمانسوز است که هستی عاشق را بر باد میدهد و او را منتهای درد و غم فرود میآورد.
2-6- شب جدایی و فراق
یکی از ویژگیهای اشعار عاشقانه، بیانِ صادقانهی دردها و رنجهایی است که عاشق از آغاز تا انجام آشنایی خود با معشوقه کشیده است. در این رهگذر میتوان گفت، در فرهنگ واژگانی شاعران عاشقپیشه، واژههایی همانند فراق و دوری از معشوق، تلخ و ناخوشایند نیست؛ به گونهای که مقایسه تعامل بین عاشق و معشوق در اشعار این دسته از شاعران، این نکته ظریف را آشکار میکند که ادبیات عاشقانة آنان به شدت هجرتگراست.
یکی از جلوههایی که چهرة واقعی درد را در اشعار عاشقانة رهی معیری و سید قطب به تصویر میکشاند، وصف شب هجران و توصیف غم و اندوهی است که وجودِ عاشقِ هجران کشیده را فرا میگیرد. توصیف تنهایی شبهایی که رهی معیری به دور از یار، لحظههای خود را به سختی سپری میکند، آن چنان سخت و ناگوار است که شاعر با احساسی تلخ که وجود او را دربر گرفته است، این چنین زبان به شِکوه می گشاید:
«وای از شب من/ چون شب فراز آید/ افسانه ساز آید/ آید ز تنهایی/ جان بر لبِ من/ وای از شب من/ شب ها به غم مبتلا شوم/ با مرغ شب همنوا شوم/ از بینوایی» (معیری، 1388: 237-238).
توصیف لحظههای تلخِ فراق در شبهای تاریک و تصویرگری غم و اندوه حاصل از این جدایی، آن چنان سخت است که سید قطب را نیز بر آن میدارد که با احساسی حسرتآلود، شبهای غم و تنهایی خود را این گونه به تماشا بنشیند:
1- لَيلَةُ الشَّکِّ والأسَی والظَّلَامِ وجَحِيمَ الإقدَامِ والإحجَامِ
2- والعَذابِ المُمِضِّ لَم يُتَصـوَّر في وَعيدٍ أو خَطرَةِ الأوهَامِ
(قطب،1992م:182)
ترجمه: (1- شب تردید و اندوه و تاریکی؛ و دوزخ به جلو رفتن و عقب نشستن! 2- و عذاب دردناکی که قابل تصور نیست در تهدید و گذر اوهام!)
گاه اندوه شب جدایی در نگاه شاعرانة معیری آن چنان سخت و ناگوار است که شاعر لحظه به لحظة آن را به سختی میگذراند و آرزو میکند که این شب هر چه زودتر بگذرد تا غم و محنتی که او را خون به دل او نموده، فروکش کند:
«ای شب جدایی/ که چون روزم سیاهی، ای شب/ کُن شتابی آخر/ ز جان من چه خواهی، ای شب/ تا که از آن گُل دور افتادم خنده و شادی رفت از یادم/ خون دل از بس خوردم بی او، محنت و خواری بردم بی او/ مُردم بی او/ بی رخ آن گل/ دلم به جان آمد/ دگر از جانم/ چه خواهی ای شب» (معیری، 1388: 223)
سید قطب نیز با مورد خطاب قرار دادن شب جدایی و شکایت از غم و اندوهی که بعد از هجران یار، گریبانگیر وی شده است، تنهایی خود را به تماشا می نشیند و چنین میسراید:
1- يَا لَيلةَ الأمـسِ واللَّيلَاتُ ذاهِـــــــــــبَةٌ کَغَمضَةِ العَينِ في أضغَاثِ أحلَامِ
2- يَرعَاکِ مَن وَهَبَ الإنسَانَ عَاطِفَةً تَجِيشُ بالحُبِّ عَن وَحیٍ وإلهَامِ
3- لأنـتِ أقصَـرُ لَيلاتي وأخــــــــــــــلَـدُهَا وأنتِ أزهَـــــــــرُ سَـاعَاتـــــــــــي وأيَّـامِي
(قطب،1992م:153)
ترجمه:(1- ای شبِ دیروز و شبهایی که رفتنی است؛ همچون چشم بر هم نهادن در رؤیاهای شبانه! 2- آن که به انسان عاطفه را بخشید، تو را محفوظ دارد؛ تویی که از وحی و الهام، با عشق هجوم میآوری! 3- تو کوتاهترین و جاودانهترین شبهای منی! و تو شکوفاترین ساعات و روزهای منی! )
در شعر رهی معیری، معشوق در شکل یک موجود مقدس و به عنوان آرمانی که عاشق همواره بسان قبلهای روی به سوی او دارد و سرنوشت خود را با عشق او پیوند زده است، مورد خطاب است:
ای قبلـة رویت بهشتم عشـق تو باشد سرنوشتم (معیری، 1388: 220)
اینجاست که کابوس تلخ جدایی، شبهای غم و تنهایی را در سکوتی عمیق فرو میبرد تا بدانجا که شاعر، روشنایی صبحدم را در گِروه آمدن معشوقه میداند و با خطاب قرار دادن او، بخت رمیدهاش را جستجو میکند:
ای روی تو صبـحِ امیدم، بیا، بیا، بیا دور از رُخت صبحی ندیدم، بیا، بیا، بیا
ای آتشین لـب/ باز آ که هر شـب/ چون نـی بنالم/ از بینوایی
باز آ که با تو از در/ باز آید ای افسونگر/ بخت رميدهی من، آه
(همان: 222)
اگرچه دردِ جانسوزِ فراق و جدایی از یار در اشعار معیری و سید قطب، همواره خاطرِ افسردهی دو شاعر را میآزارد؛ امّا امید به وصال و رسیدن به یار آن چیزی است که گاه درد و رنجشان را مرهم مینهد.
3-6- پیبمان شکنی معشوق
«عشق پاسخی به معمای وجود انسان و جوابی کامل به عمیقترین نیاز او برای غلبه بر جدایی و رهایی از زندانِ تنهایی خویش است» (شفق و بهرامیپور، 1389: 95). بدین سان که «عاشق در غیاب معشوق دچار رنج و شکنجه است و علاجش جز دیدار معشوق نیست» (مدی،1371: 48)؛ امّا این دیدار همواره با موانعی روبروست که در این میان بیوفایی معشوق بیش از هر چیز دیگری، خاطرِ شکنندة عاشق را آزرده مینماید. شاید بتوان گفت «بر همان اساس که عاشق خونبهایی ندارد، معشوق نیز برای پایبندی به عهد، التزامی ندارد» (شفق و بهرامیپور،1389: 112). بر این اساس، میتوان گفت درعاشقانههای شعر فارسی و عربی به همان اندازهای که به توصیف خط و خال معشوق پرداخته شده، شکوه از بیوفایی و سنگدلی معشوق نیز رفته است.
در عاشقانههای رهی معیری و سید قطب، اغلب معشوق عهد شکن و بیوفاست؛ امّا با این وجود، این دو عاشق حاضر نیستند که به راحتی از میدان عشق به در روند، اگرچه گاهی این بیوفایی، دو شاعر را تا مرز یأس و ناامیدی پیش میبرد. نگاهِ حسرت آمیزِ معیری به گذشتِ سریعِ عمر، و اندوه درونیاش از بیوفایی و عهدشکنی یار، گاه او را آن چنان مأیوس و نا امید مینماید که وفاداری خود نسبت به یار را بیفایده و بدون نتیجه میداند و با افسوس بر عمری که بیهوده صرف پایبندی به عهد و پیمان با معشوقه شده است، این گونه میسراید:
عُمرِ من ای گُل طی شد بهرِ تو/ وز تو ندیدم جز بد عهدی و بی وفایی/ با تو وفا کردم، تا به تنم جان بود/ عشق و وفاداری، با تو چه دارد سود؟/ آفت خرمن مهر و وفایی/ نو گل گلشن جور و جفایی/ برو ای از مهر و وفا عاری/ برو ای عاری ز وفاداری/ دریغ و درد از عمرم/ که در وفایت شد طی.
(معیری، 1388: 223)
سید قطب نیز با اشاره به عشق عمیق خود به معشوق و وفاداری راسخ خود به عهد و پیمانش با او، به وعدة پوچ معشوقه بعد از فراق و هجرانش مبنی بر بازگشت نزدیکش گریز میزند و با تأسف بر عمری که بیهوده در راه معشوقه سپری شده است، این گونه میسراید:
1- أکذا تَمضِي بقيّاتُ الحـَـــــــــــــــياة ليتَ شِعري وکذا يقضي العُمر؟
2- آه. ما أشجَی وَما آلــــــــــــــــم. آه إن يکُن هذا فَمَا أقسَی القَدَر!
3- أينَ سَاعاتٌ مَضَت قبلَ الفِراق ملؤُها العِطــــــــفُ وريَّاها الوَفَاء؟
4- هکَذَا الدُّنيا اجتمَاعٌ وافتراق وهي آهَاتٌ وذکـــــــــــری وشَقَاء!
(قطب،1991م: 154)
ترجمه: (1- آیا اینگونه مابقی زندگی سپری میشود؛ ای کاش میدانستم که عمر اینگونه میگذرد؟! 2- افسوس و آه! چقدر دردناک و سخت است! اگر چنین است، قضا و قدر چقدر سخت است!/ 3-کجاست ساعاتی که پیش از جدایی سپری شد؛ ساعاتی که آکنده از مهربانی و وفاداری بود! 4- اینگونه دنیا، گاهی با هم بودن و گاهی فراق است؛ و دنیا آه و افسوس و آکنده از خاطرات و نگونبختیهاست.)
براین اساس میتوان گفت، اگرچه عهدشکنی و دروغپردازی معشوق در نزد عاشق بیشتر از وفاداری و صداقت او نمود دارد؛ امّا عاشق با علم به این که عمر او در راه معشوق بیهوده صرف گشته، آن چنان خود را در دام عشق، گرفتار میبیند، که با آگاهی تمام حاضر نیست در این وادی قدمی پس نهد.
4-6- تغییر رفتار معشوق
یکی از جلوههایی که بیوفایی و عهدگُسیختن معشوق را در اشعار عاشقانه به تصویر میکشاند، تغییر ناگهانی رفتار و خُلق و خوی او در قبال عاشق است. عشق در سیر آغازین خود به نقطهای میرسد که در آن عاشق و معشوق، خود را کاملاً وابسته و متکی به هم مییابند؛ امّا گاهی در این مسیر پرتلاطم، معشوق به یکباره تغییر خُلق میدهد و خود را از وجود عاشق بی نیاز میبیند. اینجاست که عاشق در موقعيتي قرار ميگيرد كه آرام و قرار از دست میدهد، و لحني ملامتآميز به كلام خود ميبخشد، و کژرفتاری معشوق را سرزنش ميكند، تا بدان جا که اين بياعتنائي معشوق و تضادي كه در رفتارِ او نمايان میشود، عاشق را به منتهاي شِکوه و عتاب فرو ميكشاند.
براین اساس میتوان گفت، یکی از نشانههای رمانتیک غم در عاشقانههای رهی معیری و سید قطب، تضاد و تغییر رویهای است که به ناگاه در برخورد معشوق با عاشق نمود پیدا میکند. در این زمینه، معیری با لحنی شِکوهآلود، معشوق را مورد خطاب قرار میدهد و با بیانِ بیوفایی او، تغییر ناگهانی رفتارش را، اینگونه گوشزد مینماید:
ز ما ای گُل چه دیدی/ که دامن در کشیدی؟/ چه دیدی جز یاری/ که چون بخت از من ناگهان رمیدی؟/ چو دل از من ربودی/ نه آن یاری که بودی/ چو مهر من افزون شد/ به جور خود افزودی/ نه از دردم پرسیدی/ نه بر آهم بخشودی. (معیری، 1388: 231)
با وجود آن که معشوق به ناگاه از درِ بیوفایی درآمده و رفتار و برخورد خود را در قبال عاشق تغییر داده است؛ امّا عاشق همواره به عهد و پیمان او دل بسته و خود را از او بینیاز نمیبیند:
ز مهرم دل کندی/ ولی آن که می گفتمت همانم/ به عهدت دل بستم/ ولی آن که میگفتی ام نبودی.
(همان: 231)
شکوه از بیوفایی معشوقه و تغییر ناگهانی رفتار و اخلاق او در قبال عاشق در شعر سید قطب، با بیانی که بیشباهت به بیان رهی معیری نیست، این گونه به سرایش درآمده است:
1- ألقاکِ مثل الطيفِ عَابرة وکأن ما قد کاَنَ ما کَانا
2- وکأنما الأيامُ ما شَعرَت أنّا عمرنا قطُّ دنيانا!
(قطب،1991م:219)
ترجمه: (1- تو را همچون خوابی رهگذر دیدار نمودم؛ و گویی که هیچ برخوردی قبلا با هم نداشتهایم. 2- گویی که دنیا هیچ گونه احساسی نداشته است که ما در دنیا با یکدیگر بودهایم.)
بنابر آنچه گذشت می توان گفت که معشوق در شعر معیری و قطب، همواره یک خُلق ثابت را در برخورد خود با عاشق در پی نمیگیرد، بلکه گاهی بیوفایی پیش میگیرد و به ناگاه تغییر رفتار میدهد، تا بدان جا که شاعر را آزرده خاطر مینماید و زبان او را به شکِوه و سرزنش میگشاید.
5-6- حسرت بر ایام عشقِ کودکی و شِکوه از روزگار
از آنجا که «متن در ژرفترین لایهی معنایی خود، به آیینهای بدل میشود که آسیبهای روانی آفرینندة خود را باز میتاباند» (یاوری،1374 :24)، در آثار ادبی نیز نمونههای بسیاری را مییابیم که حسرت نویسنده یا شاعر را بر امور گوناگون نشان میدهد. در این زمینه، بازگشت به دوران جواني و یادآوری شور و شوقهاي عاشقانه در آن دوران، اگرچه به ظاهر دلنشین و زیباست؛ امّا زمینهساز نوعی دلتنگی و افسوس در وجود آدمی است. بدیهی است که بازتاب چنین حالتی در نزد شاعران، می تواند به عنوانِ نمودی از جلوههای رمانتیک غم قلمداد گردد؛ نمودی که در آن بازگشت به دوران خوش جوانی با حسرتی تلخ هم آغوش می گردد و زیبایی آن دوران را در هالهای از غم و ماتم فرو میبرد.
در این زمینه، از آنجا که گردش روزگار همواره به کام عاشق و معشوق نیست و روزهای خوش، آرام آرام رو به پایان مینهد، رهی معیری با نگاهی رمانتیک و با حسرتی تلخ، دوران جوانی را به تماشا مینشیند، واحساسِ ناخوشایند خویش را این گونه به سرایش درمیآورد:
یاد ایّامـی که در گـلـشــن فغانـی داشـتم
در میــان لالـه و گل آشیانـــی داشـــتم
گرد آن شمع طرب میسوختـــم پروانه وار
پای آن سرو روان اشــک روانی داشتـــم
آتشم بر جان ولی از شکوه لب خاموش بود
عشق را از اشک حسرت ترجمانی داشتــم
در خــزان با سرو و نسرینم بهاری تازه بود
در زمـین با مـاه و پروین آسمانی داشتــم
(معیری، 1388: 76)
سید قطب نیز همانند رهی معیری با پناه بردن به گذشته و یادِ ایام جوانی، آلامی را که پس از گذشتِ سالیانِ دراز، خاطرِ او را افسرده است، تسکین میدهد. خاطراتِ شیرین شاعر از شور و شوق جوانی و عاشقی و نگاه حزنآمیز او به آن دوران، همانند پرتوی از روشنی در ذهنش نورافشانی میکند و تنهایی او را با سکوتی عجیب فریاد میزند؛ اینجاست که شاعر با حسرتی تلخ، آرزوی بازگشت به آن دوران را اینگونه بر زبان جاری مینماید:
1- تَراءَی لِنَفسِي عَـهدُ الصِّـغَر فَتَشتَاقُ نَفسِي لِعَـهدِ الصِّغَر
2- لِعَهدِ الرِّضَاء وَ عَهدِ الحُـبُورِ وَ عَهدِ الصَّفَاءِ القَليلِ الکَدَر
3- أنَامُ وَ أصـحُو عَـلَی مَا أشَا ءُ طروبَ الفُؤادِ قَـرِيرَ النَّظَر
(قطب، 1992: 73)
ترجمه: (1- دوران کودکی در برابرم نمایان شد، پس درونم به آن دوران مشتاق گردید. 2- برای آن دوران خشنودی؛ و دوران عطا و بخشش؛ و دوران پاکی و صفا و بدون هیچگونه تیرگی! 3- با شادمانی و چابکی، به میل و ارادة خود، میخوابیدم و بیدار میشدم.)
بنابر آن چه که گذشت، مقایسة اشعار معيري و سید قطب، نشان می دهد که هر دو شاعر با تحسّرِ تمام، خاطرات تلخ و شیرین ایام گذشته را با نگاه رمانتیکی خود به سرایش در آوردهاند که در این رهگذر بازگشت به دوران جوانی و یادآوری خاطرات آن، اگرچه دلنشین و زیباست؛ امّا زمینه ساز نوعی دل تنگی در سرودههای این دو شاعر نیز است.
گاه اندوههای شاعرانه در عاشقانههای رهی معیری و سید قطب، سمت و سویی تازه و متفاوت از قبل به خود میگیرد و با الحان شکوه آمیزی که انگشت اتهامش بیشتر متوجه روزگار است، تجلّی مییابد. پس از آن که عاشق در تعامل با معشوق، خود را ناکام مییابد، و روزگارش را به سختی و با یادآوری خاطرات شیرین جوانی و ماجرای آشنایی با معشوق سپری میکند، تنها چیزی که میتواند خاطر افسردة او را تسکین دهد، شکوه و سرزنش از روزگار است.
در این زمینه، فراق از معشوق، آن چنان سید قطب را دچار سرگردانی و حیرت نموده که شاعر در لحظههای تنهایی خود، به یاد بهشت گمشدهی خود با معشوق خویش افتاده و میگوید:
1- فَقَدتُک یا جَنتي السَّاحِــــــــــــــــرة وغَادرتُ أفیاکِ العَاطِره
2- وهِمتُ تُشرّدني المُقفِـــــــــــــــرات وتلفَحُني کاللَّظَی الهَاجِره
3- وتعصِفُ في نَفسي العَاصِفَات وتَنهشُها الوَحشةُ الظافره
(قطب،1992م:183)
ترجمه: (1- ای بهشت افسون گرم! تو را از دست دادم و سایههای عطرانگیزت را ترک نمودم؛ 2- تو مرا در بیابانها سرگردان و آواره نمودی و همچون شرارههای فراقت، مرا سوزاندی؛ 3- تندبادها در وجودم میوزد و وحشتی غالب بر آن هجوم میآورد.)
معیری نیز با شکوه از روزگار، از آن به عنوان عامل اصلی جدایی و فراق از معشوق نام میبرد و سرزنش روزگار را حق خود میداند:
کرده گردون، دور از آن ماه حاصـلـم اشــک، قسمـتم آه
چون ز گردش دورِ گردون ننالم
( معیری، 1388: 232)
بر این اساس می توان گفت، آن گاه که پیوند عاشق و معشوق در پایان راه به فراق و جدایی میانجامد و از شور و شوق ایام خوش جوانی، چیزی جز یادآوری تلخ خاطرات باقی نمیماند، عاشق آلام درونیاش را با شکوه و سرزنش از روزگار مرهم مینهد که نمود چنین حالتی در عاشقانههای رهی معیری و سید قطب از بسامد قابل توجهی برخوردار است.
5-7- عشق عرفانی در غزل سيد قطب؛ نقطه اختلاف عاشقانههای دو شاعر
با درنگی در عاشقانههای رهی و سید قطب، درخواهیم یافت که در برخی اشعار سید قطب، رگههایی از عشق عرفانی را میتوان مشاهده نمود. سید قطب «در پرتو عشق، جاودانگی را میطلبد و با عبور از محدودة زمان و مکان، به سوی جهان نور و روشنايی سير و سلوک مینمايد» (نک: حسين، 1993: 176 الی 181). جلوهها و مفاهيم عرفانی، به روشنی در غزليات شاعر تجلی يافته است؛ از جملة چنين مفاهيمی اين است که تلاقی روح عاشق و معشوق، موجب پيدايش وجود گشته است و عشق به معشوق، همة وجود عاشق را در خواب و بيداری لبريز نموده است:
1- هِي أنتِ الَّتِي تلاقت رُوحاً مَعَ رُوحِـي فَهَامَتَا فِي الوُجُودِ
2- هِيَ أَنتِ الَّتِي تُحَدِّثُ عَنهَا خَطَرَاتِي، فِي يَقظَتِي وَهُجُودِي
(قطب، 2012: 108)
ترجمه: (1- تو آن هستی که روحت با روح من برخورد نموده و به اين دليل، در هستی ايجاد شدهاند. 2- تو آن هستی که در خواب و بيداریام، رؤياها و افکارم با تو سخن میگويد.)
در غزلهای سيد قطب، به روشنی میتوان «رگههايی از عشق آسمانی شاعر را مشاهده کرد» (معروف و نعمتی، 1390: 275). او ضمن اعتراض به نگاهِ حسّی و زمينی جامعة خود به مقولة عشق، آن را روحی نهان میداند که هرچند پرتوی از آن در زمين تابيده است، ولی جايگاه واقعیاش در آسمان است. او همين عشق معنوی را عشق حقيقی قلمداد میکند که از آسمان سرچشمه میگيرد و در زمين به نورافشانی میکند. وی به اين نکته نيز اشاره نموده است، عشقی که در جامعة بشری رايج میباشد، بيشتر عشقی جسدی يا مادی است و نه عشق حقيقی؛ زيرا جامعه اعتقادی به عشق حقيقی ندارد و آن را وهمی و خيالی میپندارد؛ چنين مفهومی در ابيات زير به روشنی ديده میشود:
1- إن ذَکَرتُ الحُـبَّ قُدسِيَّاً نَقِيَّا حَسَبُــوهُ مِن خَيَـالِ الشُّــعَرَاء
2- إنَّنِي أُدرِکُـهُ رُوحـاً خَـفِيّاً يَهبِطُ الأَرضَ وَمَأوَاهُ السَّـمَــاء
(قطب، 1992: 40)
ترجمه: (1- اگر از عشقی قدسی و پاک صحبت کنم، آن را از خيالات شاعرانه قلمداد میکنند. 2- در حالی که من عشق را روح سبکبالی میدانم، که به زمين فرود آمده، ولی مأوايش در آسمان است.)
معشوق سيد قطب، رضايت و آرامش به شاعر میبخشد و او را از هرچيزی بینياز میگرداند:
وَأشعَرتِنِي مَعنَی الطَّلَاقَةِ وَالرِّضَا وَمَعنَی الغِنَی عَن کُلِّ آتٍ وَغَابِرِ
(قطب، 1992: 92)
ترجمه: (احساس مفهوم آرامش و خوشنودی، و معنای بینيازی از هرچيز و هر کسی را به من بخشيدی.)
شاعر سرانجام خود را شهادت در راه پيمان عشقی میداند که آن را عفيفانه و پاک، نگه داشته است، که از جمله نشانههای عشقِ آسمانی و معنوی وی به شمار میآيد:
سَأصُونُ عَهدَ الحُبِّ عَفَّاً طَاهِراً حَتَّی أمُوتَ بِهِ شَهِيداً مُغرَمَا
(قطب، 1992: 45)
ترجمه: (پيمان عشق را عفيفانه و پاکدامن حفظ خواهم کرد، تا اينکه به صورت عاشق و دلداده، شهيد شده و بميرم.)
«غلام حلقه به گوش بودن، عين آزادی است؛ يعنی قطع تعلّق از غير معشوق و استغراق در معشوق، کمال آزادی و مظهر آزادگی است» (راثی، 1388: 153). سيد قطب چنين مفهوم عرفانی را به شيوهای زيبا بيان میکند؛ او در قصيدة «عِبادة جديدة»، زيبايی معشوق را شايستة پرستش و خضوع میداند:
1- لَـکَ يا جَـمَالُ عِبَادَتِي لَکَ أنتَ وَحدَکَ يا جَمَالُ
2- تُعصَی تَعـاليـمُ الطُّـغَا ةِ أو الهُـدَاةِ علی ضَـلال
3- وأراکَ وَحدَکَ يَا جَمَالُ تَلقَی الخُضُـوعَ والاحتِفَال
(قطب، 1992: 91)
ترجمه: (1- ای زيبايی! پرستش و بندگی من، تنها برای توست؛ 2- در حالی که تعاليم طاغيان، مورد عصيان قرار میگيرد و از فرمان راهنمايان بشر، گمراهانه سرپيچی میگردد؛ 3- اما تو را و تنها تو را میبينم؛ ای زيبايی که از خضوع و احترام و توجه بهرهمندی.)
سيد قطب در ادامه، بندگی خود برای جمال معشوق را ماية هدايت خود دانسته و خود را اسير و دربند او میداند؛ همانگونه که نفوس انسانهای عاشق در بندِ عشقِ به معبود میباشد، که البته چنين عشقی، عشقِ آسمانی است:
1- فإذا عَبَـدتُکَ لَم أکُـن يَا حُسنُ مِن أهـلِ الضَّلَال
2- بَل کُنتُ مَحمُودَ العَقِيـ دَةِ فِـي الحَقِيقَةِ والخَيَـال
3- أعـنُو لِمَـن تَـعنُو لَهُ کُلُّ النُّفُوسِ بِـلا مـِثَال
(همان: 91)
ترجمه: (1- ای زيبايی! من با پرستش تو هرگز دچار گمراهی نخواهم شد. 2- بلکه با اين کار، هم در واقع و هم در عالم خيال، دارای عقيده و باوری پسنديده خواهم بود. 3- در مقابل آن زيبايی که همة نفوس بینظير، در مقابل او خاضعند، من نيز اسير و فروتن خواهم بود.)
نتیجه
پرداختن به مفاهيم عاشقانه، درونماية بخش عمدهای از اشعار رهي معيري و سید قطب را تشکیل میدهد. غزل رهی معيری يكي از بهترين جلوهگاههای ظهور عشق است و اين عشق را میتوان، از جهاتي با عشق سید قطب مقايسه كرد. با تأمل در غزلهای اين دو شاعر معاصر خواهیم دید که بافت رمانتیکی سرودههای آن دو از ترکیب عشق و غم، نمودی عینی یافته است؛ بدین معنا که در عاشقانههای این دو شاعر، رمانتیسم تغزلی پیوندی عمیق و ناگسیختنی با واژة غم و درد یافته است. در این میان لذّت همنشینی با معشوق، آن گاه که با سوزِ هجران و عهدگسیختن معشوق و تغییر ناگهانی خلق و خوی او همنوا میگردد، انبوهی از غم و حسرت را نصیب عاشق درد کشیده مینماید. معشوق در شعر معيري و سید قطب، محرمی است كه شاعر ميخواهد درد و رنجهاي خويش را فقط با او در ميان بگذارد؛ چرا كه فقط اوست كه دردهاي عاشق را ميفهمد و گفتگويي عاشقانه با او ميتواند تسكيني براي دل شاعر باشد.
نمودهاي تراژدی عشق را در اشعار معيري و سید قطب، بيش از همه در يادآورى دوران شور و شوق جواني و شكوه از روزگار ميتوان ديد. معيري و سید قطب، شاعرِ غم و درد عشق و اندوه و رنج فراقند. اين دو در عاشقانههاي خود، غالباً با حسرت از روزهاي خوش با ياربودن ياد ميكنند، و بر بیوفایی یار و تغییر رفتار او اشک میریزند. به همين دليل است كه عاشق در اشعار رهي معيري و سید قطب، چهرههاي متفاوت دارد؛ گاهی از معشوق مينالد و زبان به سرزنش او میگشاید؛ و زمانی نیز که از معشوق قطع امید میکند، با یادآوری خاطرات جوانی و حسرت بر گذر عمر، روزگار را به باد انتقاد میگیرد.
در این میان، یکی از تفاوتهای رهی و سید قطب در زمینه نگاه به معشوق، رنگ و بوی عشق عرفانی در برخی غزلهای سید قطب است. وی با بهرهگیری از مفاهیم و معانی عارفانه، لذّت با معشوق بودن را وصفناپذیر دانسته و بندگی خود برای جمال معشوق را ماية هدايت خود میداند و خود را اسير و دربند او وصف مینماید؛ همانگونه که نفوس انسانهای عاشق در بندِ عشقِ به معبود میباشد.
منابع
آلبویه لنگرودی، عبدالعلی (1389ش). «از یوش تا جیکور، بررسی دو شعر افسانه از نیما یوشیج و شعر فی السوق القدیم از بدر شاکر السیاب»، نشریة ادبیات تطبیقی، دانشکدة ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید باهنر کرمان، ش 2.
اکرامی، میرجلیل، و خاکپور، محمد (1389ش). «رمانتیسم و مضامین آن در شعر فارسی»، فصلنامة کاوشنامه، ش 21.
جعفری، مسعود (1378ش). سیر رمانتیسم در اروپا، چ1، تهران: انتشارات مرکز.
خلیلی جهانتیغ، مریم، و دلارامی، علی (1389ش). «برخی از معانی رمانتیسـتی در شعر نادر پور»، پژوهشنامة ادب غنایی، دانشگاه سیستان و بلوچستان، سال هشتم، ش14.
دادخواه، حسن، و حیدری، محسن (1385ش). «رمانتیسم در شعر بدر شاکر السیاب»، نشریة دانشکدة ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شهید باهنر کرمان، ش 19 (پیاپی 16).
الدسوقی، عبدالعزیز (1971م). جماعة أبولو. القاهرة. الهیئة العامة للتألیف والنشر.
رفعت جو، حامد (1382ش). بازتاب رمانتیسم در عرصة ادبیات منظوم ایران، پایاننامة مقطع کارشناسی ارشد، دانشگاه ارومیه، گروه ادبیات فارسی.
روزبه، محمدرضا، و ضرونی، قدرت الله (1390ش). «تحلیل ماهیت معشوق و سیر تحول آن در اشعار قیصر امین پور»، فصلنامة تخصصی سبکشناسی نظم و نثر فارسی (بهار ادب)، سال چهارم، ش اول (شمارة پیاپی11).
زرقانی، سید مهدی (1387ش). چشمانداز شعر معاصر ایران، چ3، تهران: نشر ثالث.
سرباز، حسن (1431ق). «سید قطب وتراثه الأدبی والنقدی». مجلة اللغة العربیة وآدابها. جامعة طهران (فردیس قم). السنة السادسة. العدد العاشر. صص 41-55.
شفق، اسماعیل، و بهرامیپور، نوشین (1389ش). «مقایسة عشق در غزلهای سعدی و شکسپیر»، پژوهشنامة ادب غنایی، دانشگاه سیستان و بلوچستان، سال هشتم، ش چهاردهم.
طاهری نیا، علی باقر، و همکاران (1388ش). «بررسی سیمیالوژی مضمون عشق در اشعار نزار قبانی و حمید مصدق»، نشریة ادبیات تطبیقی، دانشگاه شهید باهنر کرمان، سال اوّل، ش اول.
طبانة، بدوي (1985م). التیارات المعاصرة فی النقد الادبی، دار الثقافة.
قطب، سید (1992م). دیوان، جمعه ووثّقه: عبدالباقی محمد حسین. ط2. المنصورة: دارالوفاء.
............... (1983م). کتب وشخصیّات، ط3. القاهرة- بیروت: دارالشروق.
عبدالفتاح الخالدی، صلاح (1991م). سید قطب؛ من المیلاد إلی الاستشهاد، ط1. دمشق- بیروت: دارالقلم- دارالشامیة.
مختاری، محمد (1377ش). هفتاد سال عاشقانهها، تهران: تیراژه.
مدی، ارژنگ (1371ش). عشق در ادب فارسی، تهران: مؤسسة مطالعات و تحقیقات فرهنگی (پژوهشگاه).
معروف، يحيي و نعمتی، فاروق (1390ش). «بررسی تطبيقي رمانتيسم در اشعار سيد قطب و نادر نادرپور»، نشرية ادبيات تطبيقی، دانشکدة ادبيات و علوم انسانی (دانشگاه شهيد باهنر کرمان)، سال سوم، شماره5. صص 253-303.
معیری، محمد حسن (1388ش). دیوان رهی معیری، به کوشش: بهمن خلیفه بناروانی، تهران: نشر طلایه.
وان تیژم، فیلیپ (1370ش). رمانتیسم در فرانسه، ترجمة غلامعلی سیّار، تهران: انتشارات بزرگمهر.
My dearest lovers, hey Sayyid Qutb and Rahi Ma'ari
Abestract
Psakhi love with the meaning of the existence of a human being and my answer is complete with it ژ . A love with the title of a wiki is a very romantic, a poem by Rahi Ma’iri, a contemporary poet of Iran and Sayyid Qutb, a contemporary poet of Egypt, a poem that can be directed at Barkhordar Ast and Ghazal ¬high in de sarande, a book of zebratrin Jalloh-e-e-shghai Contemporary Persian and Arabic poetry; In the grammar of ke ngah du a poet with the saying of love ra me tuan az my sides are the analogy of nmoud. Negah Hasret ¬ I swear to Sayyid Qutb and I reproach him with Amore Chon parting, the era of Gsikhtan Ma’shuq, Ephesus in the days of Gzdth, and ... Tuan Ain Du is a poet who reads contemporary literature in Iran and Egypt, with the title ((Du Ashiq Ghamgin)) Qildad Namoud. Rosh پوچه ur where is an article, with what is the meaning of it and ba tekê bur American office in the applied literature. In this way, what is the content and content of Ghazl-Hi-do-Sha'ar-Ba, they are a comparison of the severity of the situation, and where is the content of the text, the similarity of its meaning and conceptuality, it is compatible with the direction of the observation of its severity.
Key words: Love, applied literature, contemporary poetry in Iran and Egypt, Rahi Ma’iri, Sayyid Qutb.
[1] . دانشیار گروه زبان و ادبیات عربی دانشگاه پیام نور، تهران، ایران faroogh.nemati@pnu.ac.ir
[2] . دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه پیام نور، تهران، ایران
[3] - از آن جا که جنبش عظیم و پردامنه ی رمانتیسم در غرب، حوزه های متعددی از قبیل جهان بینی، فلسفه، تاریخ، جامعه شناسی، تفکرات سیاسی و حقوقی، ادبیات، موسیقی، نقاشی، معماری و... را در بر می گرفت، بنابراین اطلاق رمانتیسم به پاره ای از آثار ادبی ایران پس از انقلاب مشروطیّت جز از سر ناچاری و تسامح نخواهد بود. با این حال شاخه های سه گانه ی رمانتیسم؛ یعنی اجتماعی، اخلاق گرا و احساسات گرا در شعر جدید فارسی نمودها و مصادیق فراوان دارد. (اکرمی و خاکپور،1389هـ.ش:243)
[4] - با وجود آن که رهی معیری و سید قطب در اشعار خود از معشوق بسیار سخن گفتهاند؛ امّا تا آخر عمر ازدواج نکردند و مجرد زیستند.