عوامل اجتماعی موثر بر نقشآفرینی زنان در توسعه پایدار شهری اراک
محورهای موضوعی : مطالعات توسعه اجتماعی ایرانفاطمه فراهانی 1 , علی روشنایی 2 , محمد حسین اسدی داود آبادی 3 , امید علی احمدی 4
1 - دانشجوي دكتراي تخصصي جامعه شناسی اقتصادی و توسعه، دانشكده علوم انسانی، واحد آشتیان، دانشگاه آزاد اسلامي، آشتیان، ايران.
2 - استاديارگروه جامعه شناسی، دانشكده علوم انسانی، واحد آشتیان، دانشگاه آزاد اسلامي، آشتیان، ايران
3 - استادیار گروه جامعه شناسی، دانشكده علوم انسانی، واحد آشتیان، دانشگاه آزاد اسلامي، آشتیان، ايران
4 - استادیار گروه جامعه شناسی، دانشكده علوم انسانی، واحد آشتیان، دانشگاه آزاد اسلامي، آشتیان، ايران
کلید واژه: زن, توسعه پایدار شهری, ظرفیت اجتماعی, عوامل اجتماعی, شهر اراک,
چکیده مقاله :
هدف اساسی این پژوهش شناسایی عوامل اجتماعی موثر بر نقشآفرینی زنان در توسعه پایدار شهری اراک است. توجه به مفهوم ظرفیت اجتماعی زنان از آن جهت در طرحهای توسعه مورد توجه سیاستگذاران و مسئولان سیاست اجتماعی قرار گرفته است که با روند جهاني شدن، نقش دولتهاي ملي در طرحهای توسعه تضعیف شده است و استفاده از ظرفیت اجتماعات محلی میتواند به منزله يك راه حل اجرا شدني در مشكلات توسعه قرار بگیرد. چارچوب نظری این پژوهش بر مبنای نظریههای تبیین کننده رابطه جنسیت و توسعه به ویژه نظریههای فمنیستی، نظریه ظرفیت سازی، نظریه سیستم پایدار شهری، نظریه سلطه مردانه بوردیو، نظریه دلبستگی شهری تدوین شده است. این تحقیق به صورت پیمایشی و با ابزار پرسشنامه محقق ساخته بر اساس طرح نمونه گیری مدون در بین زنان بالای 20 سال 55 محله در 5 منطقه شهر اراک انجام یافته است. در نمونهگیری از روش خوشهای و طبقهبندي نامتناسب استفاده شد و حجم نمونه 392 نفر بود.نتایج، فرضیههای پژوهش را تایید میکند که بر اساس آن میزان سرمایه در اختیار زنان شامل( سرمایه اجتماعی، سرمایه فرهنگی و سرمایه اقتصادی)؛ ظرفیت شهر در تامین نیازهای شهروندان؛ وضعیت رفاهی محل سکونت ؛ میزان استیلای کلیشههای جنسیتی در خانواده؛ تحصیلات، بومی/غیربومی بودن؛ وضعیت شغلی زن، میزان دلبستگی به شهر؛ اعتقاد به تفکیک جنسیتی توسعه؛ احساس تبعیض جنستی، و میزان استعدادهای مرتبط با توسعه، بر نقشآفرینی زنان در توسعه پایدار شهری موثر است. نهایت امر این که، بر اساس تحلیل رگرسیون، توان متغیرهای مستقل مورد استفاده در تبیین واریانس متغیر وابسته، 35 درصد بوده است.
The principal objective of the present Research is to identify the social factors effective on the women's role-playing in the sustainable urban development of Arak city. The concept of women’s social capacity in the development projects has attracted the attention of policy makers and social policy authorities due to the fact that the roles of national governments have been weakened by globalization, thus, it has made the capacities of local communities a viable solution to the development problems. The theoretical framework of the research was developed based on the theories that explain the relationship between gender and development including feminist theories, capacity theory, theory of urban sustainable system, Bourdieu theory of masculine domination, theory of urban attachment. Based on the samplimg plan developed among women with ages above 20 from 55 neiborhoods in 5 district in Arak, the research was carried out using survey method and researcher-made questionnaire. Cluster and inappropriate stratified samplings with 392 individuals as the sample volume were used. The research results confirm the hypotheses based on which factors effecting the role of women in sustainable urban development of Arak city include: capital amount available for women (such as social capital, cultural capital, and economic capital); city’s capacity to supply the citizens’ needs; housing welfare conditions; gender stereotyes dominating the family; education, being native or not; employment; city attachment; believing in gender segregation in development; gender discrimination feeling, and development-related talents. Finally, based on regression analysis, the independent variables’ power used in explaining the dependent variable variance was 35 percent.
استیل، لیز و کید، وارن. (2001) مقدمهای بر جامعهشناسی مهارتی خانواده.ترجمه فریبا سیدان و افسانه کمالی(1388). تهران: انتشارات دانشگاه الزهرا.
اکبری، حسین (1391). نقش زنان در توسعه پایدار محیط زیست. زن در توسعه و سیاست (پژوهش زنان)، 10(4 (پیاپی 39))، 37-56. SID. https://sid.ir/paper/55405/fa.
آبوت، پامال ؛ کلر والاس(1380). جامعه شناسی زنان، ترجمه منیژه نجم عراقی،تهران : نشر نی.
پورافکاری، نصرت الله (1386). فرهنگ روانشناسی و روانپزشکی، تهران : نشر فرهنگ معاصر.
تانگ، رزمری (1387). درآمدی جامع بر نظریههای فمینیستی، منیژه نجم عراقی، تهران: نشر نی.
تاراسی، زهرا؛ کریم زاده، حسین؛ آقایاری هیر، محسن (1399) بررسی ارتباط ظرفیت سازی و توانمندسازی زنان روستایی مطالعه موردی: شهرستان زنجان، جغرافيا و توسعه، بهار 1399، دوره 18،شماره 58، 203 - 224.
جباری، حبیب (1382). نگرشی جنسیتی به تامین اجتماعی. زن در توسعه و سیاست (پژوهش زنان)، 1(6)، 81-108.
SID. https://sid.ir/paper/357898/fa
رفیعیان، مجتبی؛ خدایی، زهرا؛ داداشپور، هاشم (1393) ظرفیت سازی اجتماعات محلی به مثابهی رویکردی در توانمندسازی نهادهای اجتماعی، جامعه شناسی نهادهای اجتماعی، دوره 1، شماره 2 - شماره پیاپی 2 فروردین 1393: 133-160.
ریتزر، جرج(1383). نظریه جامعه شناسی در دوران معاصر، محسن ثلاثی، انتشارات علمی، تهران.
زاهدی مازندرانی، محمدجواد(1382).توسعه و نابرابری، تهران : انتشارات مازیار.
زاهدي، شمس السادات(1384). زنان و توسعه، پيك نور- علوم انساني، دوره 3، شماره 3 (ويژه مديريت)، 122 - 130.
سهامی، سوسن، سرایی، حسن، و کلدی، علیرضا. (1390). رابطه سرمایه اجتماعی با ارزشهای معطوف به توسعه زنان. رفاه اجتماعی، 11(42)، 255-279. SID. https://sid.ir/paper/56773/fa
عزيزي، محمد مهدي، (1380). توسعه شهري پايدار. برداشت و تحليلي از ديدگاههاي جهاني، صفه، دانشكده معماري و شهرسازي، دانشگاه شهيد بهشتي، سال يازدهم، شماره 33 ،پاييز و زمستان.
غلامي اواتي، رمضان؛ نازك تبار،حسين؛ نامدار، عباس (1389). بنگاههاي کسب و کار زنان و نقش آنان بر توسعه پايدار در استان مازندران، پژوهشنامه زنان، دوره 1، شماره 1، 133-156.
فني، زهره؛ فرج زاده، مژگان (1393). توانمندسازي شغلي زنان و توسعه پايدار شهري (مطالعه موردي: زنان شاغل، منطقه 18 شهر تهران)، جغرافيا و توسعه فضاي شهري، دوره 1، شماره 1، 91 - 102
کشاورزی، فهیمه؛ شمشیری، بابک (1399). الگوی کاربردی توسعه توانمندسازی زنان جامعه ایرانی: یک پژوهش ترکیبی، زن در توسعه و سياست (پژوهش زنان)، دوره 18، شماره 3، 463 - 484.
کوزر، لوئیس؛ روزنبرگ، برنارد (1387). نظریههای بنیادی جامعه شناختی، تهران: نشر نی.
کولایی، الهه، و حافظیان، محمدحسین. (1385). نقش زنان در توسعه کشورهای اسلامی. زن در توسعه و سیاست (پژوهش زنان)، سال 4، شماره 1-2، 33-60. SID. https://sid.ir/paper/55555/fa
كتابي، محمود؛ يزدخواستي، بهجت؛ فرخي راستابي، زهرا(1382). توانمندسازي زنان براي مشاركت در توسعه، زن در توسعه و سياست (پژوهش زنان)، دوره 1، شماره 7، 5-30.
كمالي، افسانه (1380). رهيافت مشاركت زنان در توسعه: پيششرطها و موانع، زن در توسعه و سياست (پژوهش زنان)، دوره 1، شماره 1، 5-5.
گروسی، سعیده، آدینه زاده، راحله (1389). بررسی رابطه عوامل اجتماعی با تعارض نقشهای شغلی و خانوادگی در بین زنان شاغل شهر کرمان، مجله علوم اجتماعی دانشکده علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد، سال هفتم، شماره 1، 139-121.
گولد، جولیوس و ویلیام ل کولب، (1384). فرهنگ علوم اجتماعی، ترجمه گروه مترجمان به کوشش محمد جواد زاهدی، تهران: انتشارات مازیار.
گيوه چيان، فاطمه (1380). ملاحظاتي درباره نقش زنان در توسعه فرهنگي، زن در توسعه و سياست (پژوهش زنان)، دوره 1، شماره 2.
مبارکی، مهدي (1388). بررسی و تحلیل وضعیت فرهنگی و سرمایه اجتماعی در استان مرکزي»، معاونت برنامهریزي استانداري استان مرکزي.
موسوي خامنه، مرضيه؛ ودادهير، ابوعلي؛ برزگر، نسرين(1389). توسعه انساني مبتني بر جنسيت و آموزش زنان (نتايج مطالعهاي بين کشوري)، زن در توسعه و سياست (پژوهش زنان) دوره 8 , شماره 4 (پياپي 31)، 51 - 73.
مولدان، بدريچ و بيلهارز، سوزان (1381 ). شاخصهاي توسعه پايدار، ترجمه و تدوين نشاط حداد تهراني و ناصر محرم نژاد،، تهران: انتشارات سازمان حفاظت محيط زيست.
میشل، آندره (1376). پیکار با تبعیض جنسی، ترجمه محمد جعفر پوینده، تهران: انتشارات آگاه.
Altman, I., & Low, S. (1992). Place attachment. New York: Plenum Press.
Averil, J. (2009). Keys to the puzzle: Recognizing strengths in a rural community. Public Health Nursing, 20 (6), 449-455.
Brown, B., Perkin, D., & Brown, G. (2003). Place attachment in a revitalizing neighborhood: Individual and block levels of analysis. Journal of Environmental Psychology, 23, 259–271.
Carr, E. R (2008). Men's crops and women's crops: the importance of gender to the Understanding of agricultural and development outcomes in Ghana's central region. World DevT Volume 36, Issue 5, PP.900- 915.
Crisp. B. R, Swerissen. H and Stephen J. Duckett (2000). Four approaches to capacity building in health: consequences for measurement and accountability, Health Promot Int, Volume 15, lssue 2, PP.99-107.
Diiro, G. M. Seymour, G. Kassie, M. Muricho, G & Muriithi, B. W (2018). Women’s empowerment in agriculture and agricultural productivity: Evidence from rural maize farmer households in western Kenya, Plos One, Volume13, Issue 5, PP.1- 27.
Giuliani, M. V. (2003). Theory of attachment and place attachment. In M. Bonnes, T. Lee, & M. Bonaiuto (Eds.), Psychological theories for environmental issues (pp.137–170). Aldershot: Ashgate.
Hidalgo, M. Carmen, Hernandez, Bernardo (2001). Place Attachment: Conceptual and Empirical Questions, Journal of Environmental Psychology, No.21, pp: 273-281.
Kit, S., Campbell, B. S., & Michael B. (2010). Building Capacity for Youth Development in Rural Areas. YDI Research Brief.
Legatum Prosperity IndexTM (2014) http; www. Prosperity.com.
Lekoko, R. N, and Merwe, M.V.D (2006). Beyond the Rhetoric of Empowerment: Speak the Languaage, Live the Experience if Rural Poor, Internationa review of education, Volume 52, Issue 3-4, PP. 323-332.
Livingston, M., Bailey, N., and Kearns, A. (2008) People's attachment to place: the influence of neighbourhood deprivation. Project Report. Charterd Institute of Housing/Joseph Rowntree.
McDevitt, M. & Chaffee, S. (2002). From top-down to trickle-up influence: Revisiting assumptions about the family in political socialization. Political Communication, 19 (3), 281-301.
Mesch, G.S. and Manor, O. (1998), 'Social ties, environmental perception, and local attachment', Environment and Behavior,30:4, pp. 504-519.
Milligan, M. J. (1998). Interactional past and potential: The social construction of place attachment.Symbolic Interaction, 21(1), 1-33.
Pelling, M., O'Brien, K., Matyas, D (2015). Adaptation and transformation. Clim. Change (1) 133, 113-127.
Quisumbing, A. R, Malapit, H. J. (2015). What dimensions of women’s empowerment in agriculture matter for nutrition in Ghana? Food Policy, Volume 52, PP. 54-63.
Tuan, Y. F. (1980). Rootedness versus sense of place. Landscape, 24, 3-8.
Verity, F.(2007), Community Capacity Building –A Review of the Literature, Department of Health.
Warner, F. (1999); “Social Capital Construction and the role of the Local”, Rural Sociology, Vol. 63, No.3.
بررسی عوامل اجتماعی موثر بر نقشآفرینی زنان در توسعه پایدار شهری اراک
چکیده
توجه به مفهوم ظرفیت اجتماعی زنان از آن جهت در طرح های توسعه مورد توجه سیاستگذاران و مسئولان سیاست اجتماعی قرار گرفته است که با روند جهاني شدن، نقش دولتهاي ملي در طرحهای توسعه تضعیف شده است و استفاده از ظرفیت اجتماعات محلی میتواند به منزله يك راه حل اجرا شدني در مشكلات توسعه قرار بگیرد. بر این اساس در این پژوهش، عوامل اجتماعی موثر بر نقشآفرینی زنان در توسعه پایدار شهری اراک مد نظر است.
چارچوب نظری این پژوهش بر مبنای نظریههای تبیین کننده رابطه جنسیت و توسعه به ویژه نظریههای فمنیستی، نظریه ظرفیت سازی، نظریه سیستم پایدار شهری، نظریه سلطه مردانه بوردیو، نظریه دلبستگی شهری تدوین شده است. این تحقیق به صورت پیمایشی و با ابزار پرسشنامه محقق ساخته بر اساس طرح نمونه گیری مدون در بین زنان بالای 20 سال 55 محله در 5 منطقه شهر اراک انجام یافته است. در نمونهگیری از روش خوشهای و طبقهبندي نامتناسب استفاده شد و حجم نمونه 392 نفر بود.
نتایج، فرضیههای پژوهش را تایید میکند که بر اساس آن میزان سرمایه در اختیار زنان شامل( سرمایه اجتماعی، سرمایه فرهنگی و سرمایه اقتصادی)؛ ظرفیت شهر در تامین نیازهای شهروندان؛ وضعیت رفاهی محل سکونت ؛ میزان استیلای کلیشههای جنسیتی در خانواده؛ تحصیلات، بومی/غیربومی بودن؛ وضعیت شغلی زن، میزان دلبستگی به شهر؛ اعتقاد به تفکیک جنسیتی توسعه؛ احساس تبعیض جنستی، و میزان استعدادهای مرتبط با توسعه، بر نقشآفرینی زنان در توسعه پایدار شهری موثر است.
نهایت امر این که، بر اساس تحلیل رگرسیون، توان متغیرهای مستقل مورد استفاده در تبیین واریانس متغیر وابسته، 35 درصد بوده است.
واژگان کلیدی: زن، توسعه پایدار شهری، ظرفیت اجتماعی، عوامل اجتماعی، شهر اراک
Studying the Social Factors Effecting the Role of Women in the Sustainable Urban Development of Arak City
Abstract
The concept of women’s social capacity in the development projects has attracted the attention of policy makers and social policy authorities due to the fact that the roles of national governments have been weakened by globalization, thus, it has made the capacities of local communities a viable solution to the development problems. Regarding this fact, the present research studied the social factors effecting the role of women in the sustainable urban development of Arak city, Iran.
The theoretical framework of the research was developed based on the theories that explain the relationship between gender and development including feminist theories, capacity theory, theory of urban sustainable system, Bourdieu theory of masculine domination, theory of urban attachment. Based on the samplimg plan developed among women with ages above 20 from 55 neiborhoods in 5 district in Arak, the research was carried out using survey method and researcher-made questionnaire. Cluster and inappropriate stratified samplings with 392 individuals as the sample volume were used.
The research results confirm the hypotheses based on which factors effecting the role of women in sustainable urban development of Arak city include: capital amount available for women (such as social capital, cultural capital, and economic capital); city’s capacity to supply the citizens’ needs; housing welfare conditions; gender stereotyes dominating the family; education, being native or not; employment; city attachment; believing in gender segregation in development; gender discrimination feeling, and development-related talents.
Finally, based on regression analysis, the independent variables’ power used in explaining the dependent variable variance was 35 percent.
Keywords: women, sustainable urban development, social capacity, social factors, Arak city
كميسيون جهاني محيط زيست و توسعه ، اصول مختلفی را به عنوان ويژگي هاي ضروري يك شهر پايدار عنوان مي كند که از جمله آنها افزايش فرصتهاي اقتصادي و اجتماعي است، به گونه اي كه همه اقشار مختلف ساكنان شهري را پوشش دهد(عزيزي،1380: 22). بر این اساس مطرح شدن اصطلاح توسعه پایدار شهری، بدون در نظر گرفتن نقش و سهم همه اقشار جامعه به ویژه زنان غیر ممکن است؛ چراکه زنان از ظرفیت بالایی در نقشآفرینی در توسعه برخوردار هستند و غفلت سیاستگذاران توسعه در اینکار نوعی هدر دادن سرمایه انسانی عظیمی است. وارد کردن متغیر جنسیت در مطالعه ظرفیت انسانی نقشآفرینی در توسعه از آن جهت اهمیت دارد که به ما کمک میکند موانع پیش رو در این نقشآفرینی شناسایی شود. موانعی که نتیجه نابرابری ساختاری بین زنان و مردان و اغلب به دلیل تفاوتهای اجتماعی، الگوی جنسیتی کار، قوانین و هنجارهای سرکوبگرانه فرهنگی ایجاد میشوند(کار1، 2008: 903).
شناسایی عوامل و موانع موجود در نقشآفرینی زنان در توسعه، با دو مفهوم مهم در ادبیات توسعه گره خورده است: ظرفیتسازی و توانمندسازی زنان. توانمندسازی زنان یادآور این مساله است که ارزشهای اصلی توسعه پایدار را باید در ارتقای کیفیت زندگی، رشد آگاهی عمومی، اعتماد به نفس و اعتقاد عامه مردم به اهداف توسعه و حفظ امنیت و آزادگی جستجو کرد. از این رو، رویکرد جنسیتی و افزایش فرصتهای عمومی برای نقشآفرینی و مشارکت اجتماعی زنان در توسعه پایدار مطرح میشود( پلینگ 2و همکاران، 2015: 116). برابری جنسیتی و توانمندسازی زنان نقطه کانونی و به عنوان یکی از شاخصهای مهم توسعه محسوب میشوند(کوویسومبینگ3 و مالاپیت4، 2015: 55)؛ به طوری که بسیاری از سازمانهای بینالمللی از جمله سازمان ملل متحد، استفاده از ظرفیت اجتماعی زنان را به عنوان یک عامل کلیدی در کاهش شکافهای جنسیتی در راستای توسعه مد نظر قرار دادهاند(دیرو5 و همکاران، 2018: 2؛کریسپ6 و همکاران، 2000). به عنوان نمونه سازمان ملل و صندوق بینالمللی پول7( ۲۰۰۲) استفاده از ظرفیت زنان را بهترین راه حل افزایش توانمندی زنان میداند و بیان میکنند ظرفیتسازی به دنبال آن است که زنان بتوانند خود آغازگر، کنترل کننده و رهبر توسعه باشند(لیکوکو8و میرو9، 2006: 327). دولت نیز یکی از محورهای اصلی سیاست های توسعه شهری خود را افزایش بهرهگیری از ظرفیت اجتماعی زنان در توسعه مناطق شهری و مشارکت زنان به عنوان یکی از عناصر ضروری برای تحقق اهداف توسعه پایدار سکونتگاههای انسانی مورد توجه قرار دادند.
در ایران نیز توجه به توانمندی زنان و بهرهگیری از ظرفیت اجتماعی آنها در توسعه تحت تاثیر فعالان فمینیستی و تحول پارادایمی در حوزه جنسیت و توسعه به ویژه از دهه ۱۳۷۰ به بعد، مورد توجه سازمانهای دولتی و غیردولتی قرار گرفته است(جباری، ۱۳۸۴: ۲۶۴). با وجود این، به نظر میرسد به صورت عملی به ظرفیت اجتماعی زنان در راستای توسعه پایدار شهری و توانمندسازی آنان در این زمینه توجه چندانی نشده است. در این راستا این پژوهش به عوامل موثر بر نقشآفرینی زنان برای توسعه پایدار در شهر اراک پرداخته است.
انتخاب شهر اراک، علاوه بر علایق و دلبستگی های خود پژوهشگر و دسترسی آسان به نمونهها به این دلیل بوده است که این شهر ویژگیهای خاصی دارد که از منظر طرحهای توسعه با اهمیت تلقی میشود. شاید هیچ شهري در ایران داراي چندگونگی نژادي و زبانی موجود در اراك نباشد. آمار موجود از نسبت جمعیت شهری و روستایی در استان مرکزی، نشانگر رشد شتابان شهرنشینی و مهاجرت گسترده روستاها به شهر اراک در این استان است. بیش از 53 درصد از جمعیت شهری استان مرکزي ساکن شهر اراك است(مبارکی، 1388: 7 ). در مناطق شهری اراک با اینکه زنان نیمی از جمعیت را تشکیل داده ولی به دلیل بیتوجهی به نقشی که آنها میتوانند در فرآیند توسعه شهری داشته باشند مورد بیمهری واقع شدهاند. با وجود آنکه زنان شهری این منطقه در تمامی فعالیت های روزانه اجتماعی همپای مردان علاوه بر امور خانه داری همسر داری و بچه داری سهیم هستند، برنامهریزی در راستای ظرفیتسازی و پیشبینی توانمندسازی زنان ضعیف است. انجام این پژوهش گامی در راستای نشان دادن این ظرفیت ها به منظور تحت تاثیر قرار دادن سیاستگذاران حوزه توسعه شهری است.
در ضرورت انجام این پژوهش باید به ضرورت نقشآفرینی زنان در توسعه پایدار شهری اشاره نمود. توجه به مفهوم ظرفیت اجتماعی زنان از آن جهت در طرح های توسعه مورد توجه سیاستگذاران و مسئولان سیاست اجتماعی قرار گرفته است که با روند جهاني شدن، نقش دولتهاي ملي در طرحهای توسعه تضعیف شده است و استفاده از ظرفیت اجتماعات محلی میتواند به منزله يك راه حل اجرا شدني در مشكلات توسعه قرار بگیرد(وارنر10، 1999: 126). به عبارت روشنتر اداره و مدیریت شهری بدون اعتماد و مشارکت اجتماعی همه شهروندان به ویژه نقش کلیدی زنان در خانواده و جامعه و به كارگيري نظام مند سرمايه اجتماعي آنها در خدمت توسعه شهري ممكن نخواهد بود.
بهرهگیری مناسب از ظرفیت اجتماعی زنان در توسعه شهری، افزايش تعلق این قشر مهم و به تبع آن نظم اجتماعي را به همراه خواهد شد، چراکه با افزایش تعامل و ارتباط فراگير زنان و مديران شهري علاوه بر پويايي اجتماعي محلات شهري، مناسبات و روابط اجتماعي در سطح محلهها و در بين شهروندان گسترش یافته و در كل با افزایش ظرفيت ها و مهارتهاي زنان در حل مشكلات، آنان را ازحمايتهاي اجتماعي بهره مند خواهد ساخت. این مهم در شهری مانند اراک که با توسعه نامتوازن شهری با انواع مختلف آسیب های اجتماعی و شهری درگیر است اهمیت دوچندانی دارد.
در ضرورت انجام این پژوهش باید به تبعات مثبت بازتعریف استانداردهاي توسعه پایدار شهری از منظر ترکیب و نابرابری جنسیتی اشاره نمود:
نخست آنکه ورود زنان به توسعه شهری میتواند در خروج توسعه از بن بست روابط کالا- پولی که تقریبا همه فعالیتهای بشری را منضم به تاثیرات خود نموده، و آسیبی جبران ناپذیر به محیط شهری و روابط و تعاملات انسانی وارد نموده است موثر واقع شود؛ چراکه زنان خود اراده دهنده خدماتی هستند که در این روابط نمیگنجد. در راس آنها وظیفه مادری و تربیت کودکان و خانه داری است.
دوم اینکه نقشآفرینی زنان در توسعه شهری میتواند ازگسست مستقیم رابطه انسان ها با طبیعت بکاهد؛ چراکه زنان مظهر زایش و تولد هستند و به طبیعت به عنوان مادر همه موجودات، بیشتر حس نزدیکی و تشابه دارند. آنها میتوانند حس روزمره ما را نسبت به اینکه ما انسانها نیز بخشی از طبیعت هستیم تقویت کنند.
توسعه پایدار در نقطه مقابل توسعه ناپایدار در جستجوی همپیوندی ارتباط ارگانیکی بین منابع و فعالیتها است. این رویکرد و تاکیدهای کنونی موجود در آن، به روشن ترین معنا، بازگویی عدم توفیق الگوهای قبلی توسعه در کاهش نابرابری های اجتماعی است. تجدید نظر در رویکردهای توسعه حاکی از آن است که باید از طریق به صحنه آوردن تودههای هرچه وسیعتر مردم (مشارکت)، توجه بیشتر به جوانان و زنان، گسترش فکر آزادی و دموکراسی و توجه هر چه بیشتر به امر آموزش، سازوکارهای نوینی را در فرآیند توسعه به کار گرفت که به بسط رفاه و کاهش نابرابری و فقر منجر شود(زاهدی، 1382: 118-119).
با وجود تعدد پژوهش های اجتماعی موجود در حوزه توسعه، پژوهش هایی که به نقش زنان در توسعه پایدار شهری پرداخته اند بسیار کم و در اندک پژوهش های رصد شده ارتباط بسیار کمی با «بازشناسی ظرفیت های اجتماعی زنان در توسعه شهری» دارند. براي جبران این خلأهای پژوهشی، ضرورت این پژوهش افزون تر است. از طرف دیگر بهرهگیری از آثار مثبت نقشآفرینی زنان در توسعه پایدار شهری، مستلزم شناخت ابعاد مختلف آن و به ویژه عوامل مؤثر بر افزایش این نقشآفرینی و ارتقای توانمندی های زنان است. این شناخت امکان تغییر شرایط در جهت مطلوب را برای ارتقای نقش زنان اراک در توسعه پایدار شهری فراهم میسازد.
مطالعه بازشناسی ظرفیت های اجتماعی زنان برای توسعه پایدار در شهر اراک، زمینه لازم را براي برنامهریزي و تصمیم گیري هاي مناسب نهادها و سازمان های مرتبط با توسعه شهری فراهم میکند. با شناسایی پیامدها و عوامل موثر بر نقشآفرینی زنان در توسعه پایدار شهری اراک، یقینا برنامه ریزي اثربخش تر و دقیق تري را برای سازماندهی و مدیریت توسعه شهری میتوان تدوین نمود. بر این اساس این پژوهش در پی پاسخگویی به سوالات کلیدی زیر است؟
ü کدام عوامل اقتصادی- اجتماعی بر میزان مشارکت زنان در توسعه پایدار شهری اراک موثر است؟
پیشینه تحقیق
در زير به توضیح تحقیقاتی خواهیم پرداخت که ارتباط بیشتری با موضوع پژوهش حاضر دارند:
- کشاورزی و شمشیری (1399) در پژوهشی با عنوان « الگوی کاربردی توسعه توانمندسازی زنان جامعه ایرانی » الگوی توانمندسازی زنان شایسته در جامعه ایران را در قالب پنج مضمون سازمان دهنده دانش شخصی، دانش محیطی، نگرش شخصی، نگرش محیطی، مهارت شخصی و مهارت محیطی و 57 مضمون پایه ارائه نمودهاند. بر اساس این پژوهش توانمندسازی زنان به سه بعد دانش، مهارت و نگرش قابل تقسیم است. هر بعد هم به زیر بعدهای شخصی و محیطی تقسیم میشود.
- رفیعیان و همکاران (1393) در تحقیقی با عنوان "ظرفیت سازی اجتماعات محلی به مثابه رویکردی در توانمندسازی نهادهای اجتماعی" نشان دادند که این رویکرد تاثیر قابل توجهی در توانمندسازی افراد و گروهها از طریق مشارکت و درگیر شدن ذی نفعان به وسیله پذیرش برنامههای مشخص در اجتماعات محلی، ارتقای مهارت و دانش، افزایش پیوندهای اجتماعی و ارتباطات با استفاده از مباحثهها در اجتماعات محلی و بسیج منابع به منظور رفع نیازهای مربوط به اجتماعات محلی بر جای میگذارد.
- نتایج پژوهش فني و فرج زاده (1393) در پژوهشی با عنوان «توانمندسازي شغلي زنان و توسعه پايدار شهري» نشان میدهد هر چه امتياز زنان در توانمندي شغلي در مقايسه با زنان با امتياز کمتر (سطح متوسط و پايين)، بيشتر بوده، در فقرزدايي اقتصادي آنها تاثير بيشتري داشته است؛ يعني نقش اشتغال گروه توانمندتر در فقرزدايي، در مقايسه با دو گروه پايين تر (متوسط و پايين) داراي تفاوت معناداري بود.
- نتایج پژوهش اکبری (1391) در پژوهشی با عنوان «نقش زنان در توسعه پايدار محيط زيست» نشان میدهد زنان در اکثر کشورها بيشتر از مردان اقدامات عملي در حفاظت از محيط زيست و مصرف بهينه از منابع انجام ميدهند، در حالي که در زمينه اقدامات تشکيلاتي و حضور در تصميم گيري ها و چانه زني ها چندان فعال نيستند.
- نتایج پژوهش سهامی و همکاران(1390) نشان مي دهد سرمايه اجتماعي يک رابطه مثبت و معني دار را با ارزش هاي معطوف به توسعه دارد، به عبارتي يک متغير تعيين کننده در تجهيز شناختي زنان نسبت به ارزش هاي معطوف به توسعه دارد.
- یافتههای پزوهش موسوي خامنه و همکاران(1389) با عنوان «توسعه انساني مبتني بر جنسيت و آموزش زنان (نتايج مطالعه اي بين کشوري)»، نشان ميدهد آموزش زنان نه تنها نقشي مهم در توسعه انساني دارد، بلکه توسعه جنسيتي را نيز بهبود ميبخشد به طوري كه توانمندسازي زنان عمدتا به لحاظ آموزشي و بهداشتي بوده و موقعيت زنان بر حسب مشارکت اقتصادي و سياسي در ميان کشورها يا در سطح بينالمللي، در خلال سال هاي 1996 تا 2006 تغييرات مهمي نداشته است. هم چنين در تمامي کشورهاي مورد مطالعه، شاخص هاي آموزشي مربوط به زنان همبستگي بالايي با شاخص هاي بهداشتي نشان ميدهند در حالي که همبستگي آموزش زنان با شاخص هاي اقتصادي و سياسي ضعيفتر بوده است.
- نتایج پژوهش غلامي اواتي و همکاران (1389) با عنوان «بنگاههاي کسب و کار زنان و نقش آنان بر توسعه پايدار در استان مازندران» نشان داده است که از چهار گروه متغيرهاي تبيين کننده فرآيند کارآفريني زنان در قالب يک مدل معادله ساختاري، يعني متغيرهاي فردي، شغلي، رفتاري و محيطي، ضمن تاييد کليت مدل مستخرجه، هر کدام با شدت و ضعف خاص خود، به صورت مستقيم، غيرمستقيم و تعاملي، بر فرآيند کارآفريني زنان تاثيرگذار بوده اند. مستند به ضرايب مدل معادله ساختاري، بيشترين اثرگذاري مستقيم بر روي فرآيند کارآفريني زنان مربوط به متغير رفتاري بوده و از اين نظر متغيرهاي شغلي، محيطي و فردي در درجات بعدي اهميت قرار دارند.
- کولایی و حافظیان(1385) در پژوهشی با عنوان «نقش زنان در توسعه كشورهاي اسلامي»، بر اين باور هستند كه مقايسه وضعيت كشورهاي خاورميانه و كشورهاي مسلمان آسياي جنوب شرقي نشان ميدهد كه توسعه پايدار در كشورهاي اسلامي بدون مشاركت گسترده زنان محقق نمي شود. به همين سبب، مشاركت افزون تر زنان در روند توسعه كشورها امري ضروري است. مهمتر از آن اراده انجام اصلاحات لازم براي تسهيل شرايط ورود زنان به فرايند توسعه تنها راه تضمين تحقق اين هدف مي باشد.
- زاهدی (1384) در پژوهشی با عنوان « زن و توسعه» اشاره دارد که چهارمين كنفرانس جهاني در مورد زنان در سال 1995 در پكن برگزار شد. در اين كنفرانس محورهاي عمده و مهم نگراني كه مستلزم اقدام دولتها بود مشخص و بر لزوم ارتقاي مقام زن در اين محورها تاكيد شد. سالها بعد هنوز شكاف بزرگي ميان آنچه زنان در واقع به دست آوردهاند و آنچه در كنفرانس پكن به تصويب رسيد وجود دارد. هنوز نكات بسيار مهمي است كه با آنها برخورد مناسب نشده است. بر همگان روشن شده است كه توسعه واقعي جهان مستلزم مشاركت همه شهروندان در فرايند توسعه است و اين مساله فقط با دخالت كامل زنان امكان پذير است. اين گفته بدان معني است كه بايد هم در سطح ملي و هم در عرصه بين المللي مسايل و مشكلات زنان در اولويت قرار بگيرد.
- نتایج پژوهش كتابي و همکاران (1382) با عنوان «توانمندسازي زنان براي مشاركت در توسعه» حاکي از آن است که عواملي همچون افزايش سطح تحصيلات، دسترسي به منابع مالي، بهبود وضع سلامت، برخورداري از حق مالکيت قانوني، رفع تبعيض از بازار کار و حذف باورهاي سنتي عوامل موثري در توانمندسازي زنان هستند.
- گيوه چيان ( 1380) در پژوهشی با عنوان «ملاحظاتي درباره نقش زنان در توسعه فرهنگي»، از واژه خانه با دو مفهوم "مكان" و ”فضاي احساسي“ و نقش زن بهعنوان سازنده فضاي احساسي خانه و مكان خانه بهره گرفته است. در مطالعات تاريخي پيش از دوران صنعتي، زن عمدتا سازنده فضاي احساسي خانه بودهاست و از اين دوره به بعد انتظار ميرود كه زن همراه با مرد، مكان خانه را نيز بسازد. از آنجا كه در مطالعات آسيبهاي اجتماعي و اهميت فضاي احساسي خانه در كاهش بسياري از ناهنجاريهاي اجتماعي تاكيد شده، در اين پژوهش نيز فضاي احساسي خانه براي توسعه فرهنگي عامل مهمي تشخيص دادهشدهاست.
- كمالي (1380) در پژوهشی با عنوان «رهيافت مشاركت زنان در توسعه: پيششرط ها و موانع» معتقد است مشاركت، در تعريف جديد، از نوعي رابطه همكاري به بنيادي اساسي براي برنامههاي توسعه و از عملي منفعلانه تا كنشي فعالانه و آگاهانه تغيير كردهاست كه با درنظرگرفتن «فرد» بهعنوان واحد تحليل مشاركت، بنياد نظري آن بر پذيرش اصل برابري افراد قرار مي گيرد. رهيافت نظري مربوط به «مشاركت زنان در توسعه» تركيبي است از نظريههاي مدرنسازي و فمينيسم ليبرال كه بر ضرورت ادغام زنان جهان سوم در بخش مدرن اقتصاد بهمنظور آزادي و رهاييبخشي آنان تاكيد ميورزد.
ü کیت و مایکل11 (2010) در مقاله خود با عنوان "چالشهای ظرفیتسازی آموزشی و مشارکت در توسعه جوامع کوچك" به این نتیجه رسیدند که مهمترین نیاز در توسعه جوامع محلی، دسترسی ارزان به نیازهای آموزشی خود میباشد. هم چنین، نتیجهگیری میکنند که ارتقای ظرفیتهای آموزشی متناسب با نیازهای جامعه محلی به ویژه در حوزه زنان یك نیاز اساسی برای کشورهای جهان سوم به شمار میآید که بایستی در برنامههای عمرانی مورد توجه قرار گیرد.
ü آوریل12 (2009) در مطالعات خود پیرامون تبیین رابطه بین ظرفیت سازی اجتماعی و بهبود مدیریت توسعه مناطق دریافتند که با تقویت ظرفیتسازی اجتماعی میزان اعتماد به نفس، کیفیت زندگی و مهارتهای فنی و مهارتی ساکنان مناطق از جمله زنان بالا میرود.
ü چافی و مک دویت13 (2007) در یافتههای میدانی خود به این نتیجه رسیدند هر چه قدر شاخصهای ظرفیتسازی اجتماعی در اجتماعات به ویژه در بهرهگیری از زنان بالا رود به همان میزان شاخصهای مدیریت توسعه بهبود مییابد.
در نقد پژوهشهای انجام یافته باید گفت رهیافت توسعه حاکم بر مطالعات توسعه زنان، متکی به دوگانگیهای بی اعتبار شده سنت و مدرنیته است. از طرف دیگر فقدان تناسب میان روش، موضوع و طرح مسئله باعث شده است که در مطالعات توسعه،توانمندی زنان و بعد جنسیتی توسعه، مورد اغفال واقع شود.پژوهشهای انجام یافته ابعاد محدودی از ظرفیت زنان را در توسعه مورد توجه قرار داده اند. از طرف دیگر نمیتوان نتایج این پژوهش ها را به شهر اراک تعمیم داد، چراکه این مناطق تفاوت های زیادی از نظر اجتماعی، فرهنگی، و اقتصادی دارند.
چارچوب نظری
با توجه به اینکه نقشآفرینی زنان در توسعه شهری از ابعاد مختلف شناسایی ظرفیت، به کار گیری ظرفیت و متغیرها و عوامل دخیل در آن میتواند مورد بررسی قرار گیرد، در تبیین آن نمیتوان به یک نظریه بسنده نمود و ناچار باید از یک رویکرد تلفیقی بهره گرفت. این نظریهها شامل نظریههای تبیین کننده رابطه جنسیت و توسعه به ویژه نظریههای فمنیستی، نظریه ظرفیت سازی، نظریه سیستم پایدار شهری، نظریه سلطه مردانه بوردیو، و نظریه دلبستگی شهری هستند. این نظریهها در تبیین ابعاد مختلف ظرفیت و نقشآفرینی زنان در توسعه شهری مورد استفاده قرار گرفته اند که در زیر به آنها پرداخته میشود:
ظرفیت اجتماعی زنان در توسعه شهری: نظریههای ظرفیت سازی، و سلطه مردانه بوردیو به ما کمک میکنند تا ظرفیت اجتماعی زنان را در توسعه شناسایی کنیم. نظریه ظرفيتسازي زنان بر تقويت تواناييها و برخورداري از داراييها و تقويت و تحرک بخشي به دارايي هاي موجود (مادي و معنوي) زنان در جامعه تاکید دارد(وریتی14، ۲۰۰۷ : 10). بر اساس نظریه سلطه مردانه بوردیو، نقشآفرینی زنان در جامعه بر اساس سرمایه در اختیار آنها قابل تعریف است. در نتیجه شناسایی ظرفیت های زنان در توسعه وابسته به شناسایی ابعاد مختلف سرمایه شامل سرمایه اجتماعی، اقتصادی، و فرهنگی است. زنانی که سرمایه بیشتری در اختیار دارند از ظرفیت بالایی در نقشآفرینی توسعه برخوردارند(گروسی، ۱۳۸۴ : 29-30).
بر اساس نظریه توسعه پایدار شهری، توسعه پايدار داراي چهار مشخّصه بهره وري، عدالت، انعطاف پذيري و ثبات است(مولدان و بيلهارز،1381 :387). ابعاد مختلف توسعه با جرح و تعدیل در شاخص لگاتوم15 (لگاتوم، 2014) شامل ده بعد معیشتی و اقتصادی، فرصتهای کار و اشتغال، بهداشت و درمان، آموزش، امنیت و آسایش،آزادی های فردی، حکمروایی، رسانهها و ارتباطات، تفریح و سرگرمی و محیط زیست میشود.
عوامل موثر بر نقشآفرینی زنان در توسعه شهری: بر اساس نظریه سلطه مردانه بوردیو ، نظریههای مکتب فمنیسم، و نظریه دلبستگی شهری تغییر در نقشآفرینی توسعه شهری قابل تبیین است. با نظریه سلطه مردانه بوردیو، میتوان گفت میدان های تاثیرگذار بر نقشآفرینی زنان در توسعه شهری در حال تغییر است. از جمله میدان مردسالاری توسط زنان به چالش کشیده شده است. از طرف دیگر افزایش سرمایههای مختلف در زنان، بستری برای نقشآفرینی بیشتر آنها در توسعه شهری است. این تغییرات در ظرفیت میدان به تغییر در ظرفیت ذهنی(ذوق) منتهی میشود که خود را در عملکرد زنان در توسعه شهری نشان میدهد(ریتزر،1383: 722).
استفاده از نظریه فمنیستی به ما کمک میکند تا متغیرهای جنسیتی موثر بر نقشآفرینی زنان را در توسعه شناسایی کنیم. مهمترین این متغیرها شامل احساس تبعیض جنسی، کلیشههای جنسیتی نقش های توسعه، و اعتقاد به تفکیک جنسیتی توسعه است( تانگ،1387 : 54؛آبوت و والاس، ۱۳۸۰).
بر اساس نظریه دلبستگی شهری، هر چه دلبستگی به مکان در افراد قوی تر شود تمایل آنها به نقشآفرینی در توسعه پایدار شهری افزایش مییابد(لیوینگستون16 و همکاران، 2008: 5؛گیولانی17، 2003 ؛ لاو و آلتمن18،1992). مؤلفههاي شكل دهنده دلبستگي به مكان در بستر اجتماعي شامل تعلق به مكان – جايي كه مردم احساس ميكنند عضوي از محيط هستند( مش و مانور19، 1998؛ میلیگان20، 1998)؛ ریشهداری مکان اشاره به پيوندهاي قوي به خانه (توآن21، 1980)؛ حس آشنايي به مكان بيانگر خاطرات خوشايند، تداعي خاطرات و تصاوير محيطي مرتبط با مكان و دلبستگي محلهاي است كه پيوندهاي عاطفي فرد را با محيط اطرافش گره ميزند(براون و همکاران22، 2003). این دلبستگی تحت تاثیر ویژگیهای زمینهای زنان به ویژه تولد آنها در شهر(بومی/ غیر بومی بودن) و توان شهر در برآورده کردن نیازهای شهروندان و میزان رفاه منطقه زندگی قرار دارد.
مدل علي تحقیق
نمودار زیر، الگوی تحلیلی بررسی حاضر را نشان میدهد.
شکل1- مدل علی تحقیق
فرضيههاي پژوهش
فرضیههای زیر از مدل علی پژوهش، مبتنی بر کاربرد نظریه بوردیو، جهت آزمون قابل استخراج است:
1- میزان سرمایه در اختیار زنان شامل(سرمایه اجتماعی، سرمایه فرهنگی و سرمایه اقتصادی) بر نقشآفرینی زنان در توسعه پایدار شهری موثر است.
2- ظرفیت شهر در تامین نیازهای شهروندان بر نقشآفرینی زنان در توسعه پایدار شهری موثر است.
3- وضعیت رفاهی محل سکونت بر نقشآفرینی زنان در توسعه پایدار شهری موثر است.
4- ویژگی های خانواده (میزان تحصیلات پدر و مادر، تعداد اعضای خانواده و...) بر نقشآفرینی زنان در توسعه پایدار شهری موثر است.
5- میزان استیلای کلیشههای جنسیتی در خانواده بر نقشآفرینی زنان در توسعه پایدار شهری موثر است.
6- متغیرهای زمینهای شامل سن، تحصیلات، بومی/غیربومی بودن، بر نقشآفرینی زنان در توسعه پایدار شهری موثر هستند.
7- وضعیت شغلی زن( شاغل /خانه دار) بر نقشآفرینی زنان در توسعه پایدار شهری موثر هستند.
8- میزان دلبستگی به شهر بر نقشآفرینی زنان در توسعه پایدار شهری موثر است.
9- میزان اعتقاد به تفکیک جنسیتی توسعه بر نقشآفرینی زنان در توسعه پایدار شهری موثر است.
10- میزان احساس تبعیض جنسی بر نقشآفرینی زنان در توسعه پایدار شهری موثر است.
11- میزان استعدادهای مرتبط با توسعه بر نقشآفرینی زنان در توسعه پایدار شهری موثر است.
روش شناسي تحقيق
نوع تحقیق: روش اصلی به کار گرفته در این پژوهش روش کمی با پیمایش مقطعی است.
جمعیت و نمونه نحقیق: جامعه آماری تحقیق حاضر زنان بالای 20 سال شهر اراک که براساس سرشماری صورت گرفته توسط مرکز ملی آمار ایران در سال 1395 به تعداد 196404نفر می باشد (مرکز ملی آمار ایران، سرشماری 1395). با استفاده از فرمول کوکران حجم نمونه 392 نفر زن ساکن شهر اراک تعیین شد. با اطلاعاتی که به کمک شهرداری اراک از ناحیه بندی و توزیع جمعیتی شهر اراک بدست آوردیم نمونهگیری چند مرحلهای را طراحی نمودیم. شهر اراک دارای 5 منطقه است و هر منطقه از 11 محله تشکیل شده است. جمعیت هر محله به طور متوسط حدود 10 هزار نفر است. بر این اساس نمونه آماری ما بین 55 محله شهر اراک توزیع شد. 5 پرسشگر آموزش دیده، کار توزیع و اجرای پرسشنامه را در مناطق پنجگانه شهر بر عهده گرفتند. بر این اساس در هر محله ، 8 پرسشنامه در کوچههایی که به صورت تصادفی انتخاب شدند اجرا گردید. در مراجعه به خانهها نیز با توجه به اینکه ممکن است چند زن در خانه حضور داشته باشند بر اساس قرعه تصادفی فقط یکی از آنها پرسشنامه را تکمیل کردند.
ابزار اندازه گیری و روایی و پایایی آن: ابزار گردآوری دادهها، پرسشنامه محقق ساخته است. به منظور سنجش میزان پایایی پرسشنامه از تکنیک هماهنگی درونی گویهها یا آلفای کرونباخ استفاده شد. متغیرهایی که در قالب گویههایی بر روی مقیاس نمره لیکرت مورد سنجش قرار گرفتند ، مقدار آلفای کرونباخ بالاتر از 0.7 داشتند.
جدول1- مقدار آلفای کرونباخ متغیرهای پژوهش
متغیر | ضریب آلفای کرونباخ |
میزان سرمایه در اختیار زنان شامل( سرمایه اجتماعی، سرمایه فرهنگی و سرمایه اقتصادی) | 0.81 |
ظرفیت شهر در تامین نیازهای شهروندان | 0.85 |
میزان استیلای کلیشههای جنسیتی در خانواده | 0.79 |
میزان شکوفایی استعداد نقشهای توسعه | 0.72 |
میزان دلبستگی به شهر | 0.81 |
میزان اعتقاد به تفکیک جنسیتی توسعه | 0.83 |
میزان احساس تبعیض جنسی | 0.76 |
تعریف مفهومی و عملیاتی متغیر ها
نقشآفرینی زنان در توسعه شهری: " نقش"، میانجی " جامعه" و " فرد" است و ایفای نقش را کاربرد موثر حقوق و تکالیف میتوانیم تلقی کنیم(کوزر و روزنبرگ، 1387: 293). نقشآفرینی زنان در توسعه شهری پایدار، مجموعه اقداماتی است که از محقق شدن ظرفیت اجتماعی زنان در جهت دستیابی به توسعه پایدار شهری حاصل میشود. متغیر " نقشآفرینی زنان در توسعه شهری " از طریق نگرش افراد درباره میزان سهم و نقش خود در توسعه شهری در ابعاد مختلف توسعه مورد سنجش قرار گرفته است. ابعاد مختلف توسعه با جرح و تعدیل در شاخص لگاتوم (لگاتوم، 2014) شامل ده بعد معیشتی و اقتصادی، فرصتهای کار و اشتغال، بهداشت و درمان، آموزش، امنیت و آسایش،آزادی های فردی، حکمروایی، رسانهها و ارتباطات، تفریح و سرگرمی و محیط زیست میشود. گویههای این متغیر در قالب طیف لیکرت با پنج گزینه (فاقد نقش، نقش ضعیف، نقش متوسط، نقش قوی، نقش بسیار قوی) طراحی شده است .
میزان استعدادهای شکوفا شده نقش های توسعه: استعداد23 به سطح کارایی حاصل از میزان مشخصی آموزش اطلاق میشود(پورافکاری، 1386). نقشآفرینی در توسعه شهری، نیازمند برخورداری از استعداد در ابعاد مختلف آن است. اما علاوه بر این شکوفا شدن این استعدادها، نیازمند شناخت ، فراهم آوردن بستر و به کارگیری آنها است.
برای عملیاتی کردن این متغیر لیستی از فعالیتهای مرتبط با توسعه شهری ارائه میشود و از پاسخگویان پرسیده میشود که تصور میکنند در این موارد استعداد دارند یا نه؟ و اگر دارند تا چه حد این استعدادها شکوفا شده است.
دلبستگی شهری: هويت مكان و وابستگي به مكان در برگيرنده پيوندهاي عاطفي در خصوص مكان كالبدي (فيزيكي) است. در زمينه دلبستگي شهری، محققان مؤلفههايي همچون حس آشنايي، حس تعلق و دلبستگي محله اي را پيشنهاد كردهاند (براون و پرکینز24، 2003؛ هیدالگو و هرناندز25، 2001). اصطلاح دلبستگي شهری، اشاره به علقهها يا پيوندهاي عاطفي مردم به مكان های شهری و به ویژه محلهاي است كه در آن زندگي ميكنند. در این پژوهش دلبستگی شهری بر اساس میزان علاقه فرد به زندگی در شهر و واکنش عاطفی او به ترک و یا مهاجرت اجباری از شهر در قالب موافقت با گویههایی پنج گزینهای لیکرت مورد سنجش قرار گرفته است.
اعتقاد به کلیشههای تفکیک جنسیتی نقش های توسعه: کلیشهها در برگیرنده تصاویر، نگرشها، احساسات یا اعمال هستند. ممکن است به جنبه جسمانی یک گروه انسانی(زنان یا مردان) یا به خصوصیات فکری، عاطفی و از موقعیت اجتماعی یک گروه انسانی مربوط شوند. ذهن انسان با کلیشهسازی به عملی دوگانه دست میزند: از یک سو خصوصیات و تواناییهایی را به زنان نسبت میدهد که در مردان از آنها نشانی نیست و از سوی دیگر مردان را از ویژگیها و تواناییهایی بهرهمند میسازد که زنان از آن محرومند (میشل، 1376: 22). منظور از تفکیک جنسیتی نقش نیز اختصاص یافتن نقش هايی است که به زن يا شوهر اختصاص دارد و بيشتر بر اساس ويژگیهای سنتی جنسيتی تقسيم میشود (استیل و کيد، 2001 : 134). بر این مبنا ایفای نقش در توسعه نیز میتواند بر اساس نگرش کلیشهای به تفکیک جنسیتی مد نظر قرار گیرد.
برای عملیاتی کردن متغیر «اعتقاد به کلیشههای تفکیک جنسیتی نقش های توسعه» لیستی از نقش ها و فعالیت های مرتبط با توسعه شهری ارایه میشود و از پاسخگویان خواسته میشود آنها را بر اساس اعتقاد خود به نقش های کاملا" زنانه، زنانه، دوجنسیتی، مردانه و کاملا" مردانه تفکیک کنند.
احساس تبعیض جنسی در توسعه شهری: منظور از تبعیض، طرز برخورد اختلافی هماهنگ با افرادی که متعلق به دسته یا گروه خاصی تلقی میگردند(گولد و کولب، 1384: 212). یکی از متغیرهای مهم در تبعیض، جنسیت است که در نقش های توسعه شهری میتواند نمود پیدا کند. بستر مهم تبعیض جنسی نیز فرهنگ مردسالاری است. منظور از مردسالاری، مجموعهای از عقاید (باورهای عرفی) است که هم مبتنی بر واقعیتها و هم ارزش گذار است که هدف آن توضیح یا موجه جلوه دادن ساختار اجتماعی و فرهنگی جامعه در سلطه مردان بر زنان است. که واقعیت اقتدار مردان را پنهان کنند(آبوت و والاس، 1380 : 26 -28).
در این پژوهش برای سنجش احساس تبعیض جنسیتی نگرش زنان شهری درباره میزان فرصتهای نقشآفرینی زنان برابر با مردان در توسعه شهری و پذیرفته نشدن زنان از سوی مردان در نظر گرفته شده است.
ظرفیت شهر در تامین نیازهای شهروندان: متغیر «ظرفیت شهر در تامین نیازهای شهروندان» متغیری محقق ساخته است و منظور از آن قابلیت شهری در رفع نیازهای شهروندان با فراهم آورن امکانات رفاهی، آموزشی، فرهنگی و اقتصادی است. این ظرفیت به وضعیت توسعه انسانی شهر بستگی دارد. توسعه انسانی فرایندی در جهت افزایش رفاه، کاهش فقر، ایجاد اشتغال و افزایش یکپارچگی اجتماعی و در حالت کلی افزایش انتخاب های مردم تعریف شده است(زاهدی،1382: 28-30). برای سنجش «ظرفیت شهر در تامین نیازهای شهروندان» نگرش زنان شهر به وضعیت توسعه شهر در قالب نماگرهای مربوط به امکانات رفاهی، آموزشی، فرهنگی و اقتصادی مد نظر قرار گرفته است. به این معنا که فرد وضعیت جامعه شهری را از نظر کیفیت زندگی و امکانات رفاهی ارزیابی میکند.
یافتهها
ویژگی های جمعیت شناختی نمونه مورد مطالعه : 47 درصد زنان پاسخگو بین 20-30 سال قرار دارند. 28 درصد آنها 31-40 ، 12 درصد در فاصله سنی 41-50 و بقیه در سنین دیگر قرار گرفته اند. از نظر وضعیت تحصیلی نیز 42 درصد لیسانس، 21 درصد دیپلم، 15 درصد فوق لیسانس قرار دارند. کمترین افراد یعنی 4 درصد در رده تحصیلی زیردیپلم قرار دارند. از نظر وضعیت تاهل نیز 48 درصد متاهل، 45 درصد مجرد ، 4 درصد مطلقه و 1 درصد نیز همسر فوت کرده هستند. در این میان 2 درصد از پاسخگویان به این سوال جواب نداده اند.
از نظر وضعیت درآمد ماهیانه خانواده حدود 40 درصد زیر 10 میلیون تومان، و 20 درصد نیز بین 11 تا 15 میلیون تومان هستند و این نشان دهنده وضعیت مالی ضعیف حدود 60 درصد خانوادهها می باشد. در این میان فقط 13 درصد بالای 25 میلیون و 4 درصد بین 20 تا 25 میلیون درآمد دارند. این موضوع حتی در قیمت خودروهای سواری آنها نیز قابل ردیابی است؛ به این معنا که حدود 21 درصد افراد فاقد خودرو هستند. در این افراد واجد خودرو نیز 18 درصد زیر 200 میلیون و 30 درصد نیز بین 200 تا 400 میلیون هستند. در این میان فقظ 12 درصد ماشینی با قیمت بین 400 تا 600 و فقط 11 درصد افراد ماشینی بالای 600 میلیون سوار میشوند. در قیمت تقریبی منزل مسکونی نیز 30 درصد مستاجر هستند و مالک خانه نیستند. در افراد واجد خانه مسکونی نیز 23 درصد زیر 2 میلیارد ، 25 درصد بین 2 تا 4 میلیارد هستند و فقط 8 درصد بین 4 تا 6 و 4 درصد بالای 6 میلیارد قیمت دارند. 10 درصد افراد نیز به این پرسش جوابی ارائه نداده اند.
از نظر قومیت بیشتر افراد (89 درصد پاسخگویان) قومیت فارس دارند و دیگر اقوام نیز (ترک 6 درصد، لر 4 درصد و کرد 1 درصد) هستند و 4 درصد نیز از دیگر اقوام هستند. 78 درصد پاسخگویان، بومی اراک و 20 درصد غیر بومی هستند و 2 درصد نیز به این پرسش جوابی نداده اند. درباره وضعیت رفاهی منطقه مسکونی نیز 22 درصد در مناطق ارزان شهر، 37 درصد مناطق متوسط و 35 درصد در مناطق گران شهر سکونت دارند. 6 درصد نیز به این پرسش جوابی ارائه نکرده اند.
درباره اطلاعات اعضای خانواده، از نظر تعداد اعضای خانواده، 16 درصد زیر 3 نفر، 47 درصد 3-4 نفر، 23 درصد بین 5-6 نفر و فقط 10 درصد بالای 7 نفر هستند. 4 درصد نیز به این پرسش جوابی نداده اند. درباره وضعیت تحصیلی پدر، بیش از نیمی از آنها دیپلم یا زیر دیپلم هستند( 25 درصد زیر دیپلم و 28 درصد دیپلم). در این میان فقط 16 درصد تحصیلات بالا دارند(12 درصد فوق لیسانس، 4 درصد دکترا). حدود 11 درصد فوق دیپلم، و 20 درصد نیز لیسانس هستند.
درباره وضعیت تحصیلی مادر نیز حدود 62 درصد تحصیلات پایین ( دیپلم و زیر دیپلم) دارند.( 31 درصد زیر دیپلم، 31 درصد دیپلم). در این میان فقط 10 درصد تحصیلات بالا دارند( 7 درصد فوق لیسانس و 3 درصد دکترا). 9 درصد فوق دیپلم، و 17 درصد لیسانس هستند و 2 درصد نیز به این پرسش جوابی نداده اند. در وضعیت شغل پدر، 45 درصد وضعیت شغل دولتی، 39 درصد شغل آزاد، و 14 درصد شغلی نیمه دولتی و 2 درصد بدون پاسخ بودند. در وضعیت شغل مادر نیز 65 درصد شغل خانه دار، 34 درصد شاغل، 1 و درصد بدون پاسخ بودند.
آزمون فرضیهها:
به منظور بررسی رابطه میان متغیرهای مستقل با متغیر وابسته(نقشآفرینی زنان در توسعه شهری) از رگرسیون خطی استفاده شد. نتایج نشان میدهد بیشتر متغیرهای مستقل بر نقشآفرینی زنان در توسعه شهری در سطح اطمینان بالاتر از 95 درصد به صورت معنی داری موثر هستند. از میان متغیرهای مختلف میزان احساس تبعیض جنسی(با مقدار 0.512)، میزان استعدادهای مرتبط با توسعه (با مقدار 0.425 ) و میزان اعتقاد به تفکیک جنسیتی توسعه ( با مقدار 0.382 ) به ترتیب دارای قوی ترین تاثیرات بر متغیر تابع هستند. در این میان میزان تحصیلات پدر و مادر، تعداد اعضای خانواده و سن تاثیر معناداری بر نقشآفرینی زنان در توسعه شهری ندارند.
جدول 2- عوامل موثر بر نقشآفرینی زنان در توسعه شهری
شماره | متغیر وابسته | میزان بتا | میزان معناداری |
1 | سرمایه اقتصادی | 0.282 | 0.000 |
2 | سرمایه اجتماعی | 0.312 | 0.000 |
3 | سرمایه فرهنگی | 0.295 | 0.000 |
4 | ظرفیت شهر در تامین نیازهای شهروندان | 0.214 | 0.000 |
5 | وضعیت رفاهی محل سکونت | 0.287 | 0.000 |
6 | میزان تحصیلات پدر | 0.194 | 0.053 |
7 | میزان تحصیلات مادر | 0.124 | 0.061 |
8 | تعداد اعضای خانواده | 0.102- | 0.110 |
9 | میزان استیلای کلیشههای جنسیتی در خانواده | 0.233- | 0.000 |
10 | سن | 0.081 | 0.078 |
11 | تحصیلات | 0.284 | 0.000 |
12 | بومی/غیربومی بودن | 0.251 | 0.000 |
13 | وضعیت شغلی زن( شاغل /خانه دار) | 0.313 | 0.000 |
14 | میزان دلبستگی به شهر | 0.246 | 0.000 |
15 | میزان اعتقاد به تفکیک جنسیتی توسعه | 0.382- | 0.000 |
16 | میزان احساس تبعیض جنسی | 0.512- | 0.000 |
17 | میزان استعدادهای مرتبط با توسعه | 0.425 | 0.000 |
تبیین نقشآفرینی زنان در توسعه شهری بر حسب مجموع متغیرهای مستقل
به منظور تعیین سهم و تاثیر متغیرهای عمده تحقیق در تبیین و پیش بینی تغییرات متغیر وابسته(نقشآفرینی زنان در توسعه شهری) از تحلیل رگرسیون خطی استفاده شد. در تحلیل نهایی رگرسیون متغیر « نقشآفرینی زنان در توسعه شهری» به شیوه همزمان، از مجموع متغیرهای مختلف مستقل که وارد تحلیل شدهاند، متغیرهای زیر معنیدار هستند: میزان احساس تبعیض جنسی، میزان استعدادهای مرتبط با توسعه ، میزان اعتقاد به تفکیک جنسیتی توسعه، وضعیت شغلی زن( شاغل /خانه دار) ، سرمایه اجتماعی، سرمایه فرهنگی ، وضعیت رفاهی محل سکونت، سرمایه اقتصادی، میزان دلبستگی به شهر، و میزان استیلای کلیشههای جنسیتی در خانواده. در این میان سایر متغیرها رابطه معناداری از خود نشان ندادهاند.
تبیین نقشآفرینی زنان در توسعه شهری بر حسب مجموع متغیرهای مستقل که در جدول3 ارائه شده است، نشان میدهد ضریب همبستگی چندگانه برابر با 0.594 است. ضریب تعیین برابر با 0.353 می باشد که نشان میدهد متغیرهای مستقل میتوانند بیش از 35 درصد واریانس نقشآفرینی زنان در توسعه شهری را تبیین نمایند. بر اساس ضرایب بتای استاندارد شده، متغیرهای مستقل میزان احساس تبعیض جنسی( با بتای 0.541 -) ، و میزان استعدادهای مرتبط با توسعه ( با بتای 0.430 ) و میزان اعتقاد به تفکیک جنسیتی توسعه ( با بتای 0.320 -) به ترتیب بیشترین سهم در میزان نقشآفرینی زنان در توسعه شهری دارند. به علاوه ارتباط متغیرهای مستقل با وابسته به صورت خطی است ( 15.601F= ؛ 0.000Sig = ).
جدول 3- تبیین نقشآفرینی زنان در توسعه شهری بر حسب مجموع متغیرهای مستقل
متغیرهای مستقل | ضرایب تأثیر رگرسیونی استاندارد شده بتا (Bete) | مقدار t | سطح معنی داری(Sig) |
مقدار ثابت | - | 12.840 | 0.000 |
میزان احساس تبعیض جنسی | 0.541- | 9.500 | 0.000 |
میزان استعدادهای مرتبط با توسعه | 0.430 | 9.321 | 0.000 |
میزان اعتقاد به تفکیک جنسیتی توسعه | 0.320- | 8.234- | 0.000 |
وضعیت شغلی زن( شاغل /خانه دار) | 0.302 | 8.190 | 0.000 |
سرمایه اجتماعی | 0.300 | 7.987 | 0.000 |
سرمایه فرهنگی | 0.287 | 6.487 | 0.001 |
وضعیت رفاهی محل سکونت | 0.269 | 6.120 | 0.009 |
تحصیلات | 0.240 | 5.986 | 0.010 |
سرمایه اقتصادی | 0.220 | 5.854 | 0.012 |
بومی/غیربومی بودن. | 0.207 | 5.684 | 0.020 |
میزان دلبستگی به شهر | 0.204 | 5.540 | 0.034 |
میزان استیلای کلیشههای جنسیتی در خانواده | 0.203- | 5.501- | 0.041 |
ظرفیت شهر در تامین نیازهای شهروندان | 0.123 | 4.230 | 0.087 |
میزان تحصیلات پدر | 0.121 | 4.120 | 0.105 |
میزان تحصیلات مادر | 0.109 | 3.986 | 0.214 |
تعداد اعضای خانواده | 0.012 | 2.289 | 0.342 |
سن | 0.008 | 1.892 | 0.45. |
نتایج تحلیل واریانس | F | 601/15 | |
Sig. | 000/0 | ||
ضریب تعیین R2 | 353/0 | ||
ضریب همبستگی چندگانه | 594/0 |
نتیجه گیری
نتایج پژوهش نشان دهنده تاثیرات عوامل مختلف بر نقشآفرینی زنان در توسعه شهری است. در تاثیر گذاری انواع مختلف سرمایه بر نقشآفرینی زنان در توسعه شهری بر اساس نظریه گیدنز میتوان گفت زنان با توجه به قواعد و منابع و فعالیتهای موجود، راههایی را برای تولید و بازتولید فعالیتهایشان در پیش میگیرند. اما چون نوع "قواعد و منابع" در اختیار آنها به تناسب میزان سرمایه در اختیار آنها با همدیگر متفاوت است، راههای تولید و بازتولید این فعالیتها در آنها از همدیگر متمایز است. این تفاوتها منجر به نقشآفرینی متفاوت آنها در توسعه شهری میشود. این نتایج در راستای پژوهش، كتابي و همکاران (1382)، سهامی و همکاران(1390) قرار دارد.
از طرف دیگر در تاثیر ظرفیت شهر در تامین نیازهای شهروندان بر نقشآفرینی زنان در توسعه پایدار شهری با کاربرد نظریه سیستمها میتوان گفت شهر به عنوان یک سیستم اجتماعی از چندین سیستم فرعی مرتبط به هم تشکیل شده و خود با چندین سیستم اجتماعی در ارتباط است. وقتی این سیستم توان تامین نیازهای شهروندان را داشته باشد این مساله در خروجی سیستم شهری که یکی از آنها در نقشآفرینی زنان در توسعه پایدار شهری میتواند بروز میکند خود را نشان خواهد داد. بر این اساس در جریان بازخورد، سیاستگذاران توسعه شهری قادر خواهند بود با تغییر در درون دادهها یا تغییر در محیط داخلی سازمانهای متبوعه خود از جمله افزایش توان و ظرفیت شهر در برآورده ساختن نیازهای شهروندان وضعیت زنان در نقشآفرینی برای توسعه شهری را بهبود ببخشند.
در تاثیرگذاری وضعیت رفاهی محل سکونت بر نقشآفرینی زنان در توسعه پایدار شهری با کاربرد نظریه سیستم شهری، میتوان گفت وضعیت رفاهی محل سکونت در سیستم شهری موجب میشود قابليت سازگاري و انطباق شهر در تغييرات اجتماعي و اقتصادي و ارزشهاي فرهنگي جامعه ارتقا پیدا کند ودر نتیجه محیط مناسبی برای نقشآفرینی زنان در توسعه پایدار شهری فراهم شود. از طرف دیگر بر اساس نظریه دلبستگی، نیز وضعیت رفاهی مناسب شهری موجب میشود ساکنان آنها دلبستگی بیشتری به مکان های شهری داشته باشند و حس مناسبی در آنها ایجاد شود.
نتایج پژوهش در تاثیرات میزان استیلای کلیشههای جنسیتی در خانواده بر نقشآفرینی زنان در توسعه پایدار شهری، همراستا با نتایج اعظم آزاده و مشتاقيان (1395)، گيوه چيان (1380)، كتابي و همکاران (1382) قرار دارد. بر اساس نظریه فمنیسم، استیلای کلیشههای جنسیتی در فرهنگ مردم، تحت تاثیر میزان آموزش و پرورش و محدودیتهای مربوط به محیط خانوادگی و فرصت های نابرابر بین زن و مرد قرار دارد. همچنین مردسالاری، تسلط ایدئولوژی خانواده و و اعتقاد به تقسیم و تفکیک جنسیتی نقش های اجتماعی، کلیشههایی را در ذهن عامه شهروندان شکل داده است که زنان در بسیاری از حوزههای توسعه نمیتوانند ورود پیدا کنند. این کلیشههای تامین کننده نیازهای بازار و نظام اقتصادی کشور است. به عبارت دیگر این کلیشههای جنسیتی مانع از این میشود که زنان نقش مشابهی با مردان در توسعه شهری ایفا کنند و همچنين با حمايت از نوع خاصي از خانواده( خانواده هسته اي) كه مبتني بر خدمات بي جيره و مواجب زن در خانه است در ممانعت از ورود آنها به نقشآفرینی در توسعه شهری، نقشآفرینی میکند.
درباره تاثیر متغیرهای زمینهای شامل تحصیلات، بومی/غیربومی بودن، وضعیت شغلی زن (شاغل/خانه دار) بر نقشآفرینی زنان در توسعه پایدار شهری بر اساس نظریه بوردیو، متغیرهای زمینهای میادین اکتسابی و انتسابی در اختیار زنان را برای ایفاگری در توسعه شهری را دگرگون میکنند. بر اساس نظریه دلبستگي، دلبستگی در زنان بومی شهر بیشتر از زنان غیر بومی است. دلبستگی شهری براي زنان، امنيت، دسترسي به شبكههاي اجتماعي و حس هويت را به همراه دارد و براي محله و همسايگان منجر به پيدايش محيطهايي منسجم و باثبات مي شود كه مردم در آن نقش فعالي را ايفا مي نمايند.همراستا با نتایج پژوهش، كتابي و همکاران (1382) در «توانمندسازي زنان براي مشاركت در توسعه» بر عواملي همچون افزايش سطح تحصيلات اشاره دارند. بر اساس نظریه بوردیو اشتغال زنان بستری را فراهم میکند که نگرش زنان به دیگر فعالیت های اجتماعی به ویژه توسعه شهری متحول شود. مطابق نظریه فمنیستی، شغل برای زنان علاوه بر درآمد مستقل، وجهه و پرستیز به همراه دارد و به توزیع قدرت خانوادگی و به چالش کشیدن فرهنگ مردسالاری و کلیشههای جنسیتی کمک میکند و زمینهای را فراهم میکند که زنان نقش بیشتری در توسعه شهری ایفا نمایند.اشتغال مطابق نظریه فمنیسم لیبرال، تلنگری است به حقوق برابر زنان با مردان در تحصیل، استخدام، تملک دارایی و حمایتهای قانونی است. اشتغال مقدمهای بر به چالش کشیدن ايدئولوژی خانواده و تقسيم كار جنسي در درون خانواده است که سهم زنان از توسعه شهری را ارتقا می بخشد.
تاثیرات میزان احساس تبعیض جنسیتی و میزان اعتقاد به تفکیک جنسیتی توسعه بر نقشآفرینی زنان در توسعه پایدار شهری همراستا با نتایج پژوهش های گيوه چيان (1380) وسلماسي زاده و همکاران (1397) ، اعظم آزاده و مشتاقيان (1395)، كتابي و همکاران (1382) و كمالي (1380) است. بر اساس نظریه فمنیسم، ايدئولوژی خانواده و تقسيم كار جنسي در درون خانواده و بیرون از محیط خانواده در محیط جامعه با نيازهاي نظام سرمايه داري به نقشآفرینی ضعیف زنان در توسعه شهری همخواني دارد. اين هم خواني سهم پایین زنان از توسعه شهری را توجيه مي كند. تبعیض جنسیتی و اعتقاد به تفکیک جنسیتی ریشه در فرهنگ مردسالاری جامعه دارد و هر چه این فرهنگ ریشه دارتر باشد نقش های اجتماعی با برچسب های جنسیتی بیشتری به نفع مردان تفکیک خواهند شد و از ورود زنان به این نثش ها جلوگیری خواهد شد. در این حالت زنان به ایفای نقش در محدوده کوچک خانه مبتنی بر خانواده( خانواده هسته اي) با ارائه خدمات بي جيره و مواجب در خانه مجبور خواهند شد.
در بازاندیشی نتایج پژوهش میتوان «نقشآفرینی زنان در توسعه پایدار شهری» را به عناصر پنج گانه خود(فردیت زن)، خانواده، شهر، جامعه مدنی و دولت پیوند زد. بهرهگیری از ظرفیت زنان در امر توسعه پایدار شهری بدون نظر گرفتن نقش هر کدام از این عناصر و ارتباط بین آنها با همدیگر بهینه نخواهد بود.
شکل 2- بازآرایی مفاهیم بر اساس نتایج پژوهش
بر اساس نتایج آزمون فرضیهها، در راستای بازشناسی و بهرهگیری از ظرفیت های اجتماعی زنان برای توسعه پایدار شهری و رفع موانع موجود از راهبردهای زیر میتوان بهره جست:
تلاش برای شناسایی به موقع استعدادهای فردی زنان: با توجه به تفاوتهای فردی، استعدادهای زنان برای نقشآفرینی در توسعه شهری یکسان نیست. شناسایی این استعدادها نیز کاری مقطعی نیست، بلکه در فرایند شناسایی استعدادها، خود فرد، خانواده، مدرسه، مربیان و مراکز مشاوره نقش کلیدی دارند. این استعدادهای شامل مواردی چون استعداد اشتغال و کار،کارهای فنی و مهندسی،کارهای درمانی و پزشکی، فعالیتهای آموزشی، هنری، ورزشی، فعالیتهای نظامی، فعالیتهای سیاسی، فعالیتهای مذهبی و دینی، فعالیت رسانهای، فعالیتهای حقوقی و قضاوت، فعالیت اقتصادی و بازار و فروش، رانندگی، مدیریت و ریاست ادارات میشود. آنها میتوانند این استعدادهای شناسایی شده را در ابعاد مختلف توسعه شامل بعد معیشتی و اقتصادی، فرصتهای کار و اشتغال، بهداشت و درمان، آموزش، امنیت و آسایش،آزادی های فردی، حکمروایی، رسانهها و ارتباطات، تفریح و سرگرمی و محیط زیست به کار گیرند.
توانمندسازی زنان در راستای حمایت از نقشآفرینی در توسعه پایدار شهری : توانمندسازی زنان برای ورود به نقشآفرینی در توسعه شهری اثرات بسيار مثبتي بر روحيه و رفتار خود آنها دارد. این نقشآفرینی براي زنان با رشد مهارت ها، ايجاد يك چارچوب زمان بندي شده منظم براي زندگي، تعامل اجتماعي، كسب هويت فردي، شغلي، جايگاه اقتصادي و اجتماعي همراه است.
عنصر کلیدی در توانمندسازی زنان، توانمندسازی خانوادهای است که زن در آن بزرگ شده( خانواده والدین) و خانوادهای که به عنوان همسر و مادر در آن زندگی میکند؛ چراکه خانواده میزان سرمایه در اختیار زنان را برای ورود به فعالیت های توسعه شهری کنترل میکند. رفع موانع فرهنگی ورود زنان به امور توسعه شهری به ویژه مردسالاری و ایدئولوژی خانواده، میتواند در تغییر و زدودن کلیشههای جنسیتی درباره نقشآفرینی متفاوت زنان و مردان به بستر مهمی برای توانمندسازی زنان باشد. این روند حمایتی در خانواده خود زن به عنوان مادر و همسر باید تقویت شود. توانمندسازی خانواده با بکارگیری تکنیکهای تسهیلگری اجتماعی در گروهسازی، پویایی گروهی، مسولیت اجتماعی و… قابل تقویت است. در این میان سالهای ابتدای کودکی مهمترین سال های حیات است و تجربیات این سالها زیر بنای زندگی آینده هر انسانی خواهد بود.
بعد دیگر توانمندسازی زنان، آموزش مهارتهای ورود به بازار کار و کارآفرینی برای نقشآفرینی در امور توسعه شهری است. این توانمندسازی بر این مبنا میتواند شکل بگیرد که ورود زنان به امور توسعه شهری فقط محدود به مراکز دولتی نیست و خود زنان میتوانند پیش گام کارآفرینی در این امور باشند.
توجه به فضا و جغرافیای زیستی زنان شهری: برای افزایش مشارکت افراد به ویژه زنان در امور توسعه شهری لازم است رابطه بین فضای شهری و زنان بر اساس مولفههای هویت شهری، وابستگی به مکان های شهری، و پیوندهای اجتماعی زنان شهری مورد بازبینی قرار گیرد؛ چراکه فضای شهری به مثابه محيط و اشياي بي جاني نيست که درون آن، فرايندهاي اجتماعي رخ دهد، بلکه اين فضا، خود سرشار از فرايندهاي اجتماعي است. هرچه شهر از امکانات و جذابیت بیشتری برای شهروندان به ویژه زنان برخوردار باشد، انگیزههای روانی برای مشارکت در امور توسعه شهری افزایش بیشتری خواهد یافت.
اصلاح نهادهای سیاستگذار توسعه شهری: سیاستگذاری توسعه شهری امری چندوجهی است که بهطور مشخص میتوان دو منبع اصلی برای آن بر شمرد؛ نخست گفتمان توسعه و دوم مردم سالاری در امور شهری. گفتمان توسعه شهری در میدان دانشگاه تولید و در حوزه عمومی جاری میگردد. گفتمان توسعه شهری وقتی در معرض نیازهای جامعه به ویژه زنان و ارتباط آنها با دیگر عناصر اجتماعی قرار گرفت کارآیی خود را در عمل نشان میدهد؛ مگرنه نیازمند اصلاح و مفصل بندی از دال های جدیدی خواهد بود.
با ادبیات گیدنزی، بهرهگیری از ظرفیتهای زنان در توسعه شهری نیازمند قواعد و منابعی است که در سطوح مختلف از جمله سطح کلان دولتی بر نهادهای مرتبط با توسعه شهری اعمال میشود. وقتی نهادهای سیاستگذار توسعه شهری، از واگذاری منابع کافی و لازم برای نقشآفرینی آنها طفره می روند و با مانع تراشی قانونی مبتنی بر تبعیض جنسی در عمل اجازه نمیدهند زنان در این امور ورود کنند استعدادهای زنان کور و تباه خواهد شد.
تقویت جامعه مدنی در راستای حمایت از توانمندسازی زنان شهری: نقش جامعه مدنی در تقویت ظرفیت اجتماعی زنان از آن جهت در طرح های توسعه مورد توجه سیاستگذاران و مسئولان سیاست اجتماعی قرار گرفته است که با روند جهاني شدن، و تضعیف نقش دولتهاي ملي در طرحهای توسعه، استفاده از ظرفیت اجتماعات محلی میتواند به منزله يك راه حل اجرا شدني در مشكلات توسعه قرار بگیرد.
نوعی رابطه دیالکتیکی در حمایت جامعه مدنی از زنان و زنان از جامعه مدنی وجود دارد. در این معنا ورود زنان به توسعه شهری میتواند در خروج توسعه از بن بست روابط کالا- پولی موثر واقع شود. از طرف دیگر بهرهگیری از ظرفیت زنان در توسعه شهری، با گسترش فکر آزادی و دموکراسی و توجه هر چه بیشتر به امر آموزش، سازوکارهای نوینی را در فرآیند توسعه به همراه خواهد داشت که نتیجه آن بسط رفاه و کاهش نابرابری و فقر و تحقق توسعه پایدار شهری خواهد بود.
تسهیل ورود زنان به نهادهای مدنی و هماهنگسازی این فعالیتها با شرایط زندگی به ویژه چرخه زندگی خانواده و زندگی روزمره زنان میتواند از اولین گام های تقویت این نهادها در راستای بهرهگیری از ظرفیت اجتماعی زنان باشد. همراستا با نظریههاي گرینهاوس و بیوتل؛ وایدانوف؛ فران راسل کوپر؛ کارلسون و پرو؛ کوک و رسو؛ و کاراسک در بررسي مقوله نقشآفرینی زنان در توسعه به اثرات و عوامل موثر بر افزايش يا كاهش تعارض نقش هاي چندگانه زنان باید توجه نمود. به عبارت دیگر میزان مشکلات خانوادگی، فرصت در اختیار زنان، اندازه خانوادۀ (تأهل و بچه دارشدن و تعداد و سن آنها)، حمایت اجتماعی دریافت شده از محیط اجتماعی یا خانواده از عوامل موثر بر افزایش تعارض بین نقش های خانوادگی و اجتماعی زنان است و هرچه این تعارض کمتر باشد آنها نقش بیشتری در توسعه شهری میتوانند ایفا نمایند. در این راستا نهادهای مدنی باید تلاش کنند این تعارض را به حداقل برسانند.
1. استیل، لیز و کید، وارن. (2001) مقدمهای بر جامعهشناسی مهارتی خانواده.ترجمه فریبا سیدان و افسانه کمالی(1388). تهران: انتشارات دانشگاه الزهرا.
2. اکبری، حسین (1391). نقش زنان در توسعه پایدار محیط زیست. زن در توسعه و سیاست (پژوهش زنان)، 10(4 (پیاپی 39))، 37-56. SID. https://sid.ir/paper/55405/fa.
3. آبوت، پامال ؛ کلر والاس(1380). جامعه شناسی زنان، ترجمه منیژه نجم عراقی،تهران : نشر نی.
4. پورافکاری، نصرت الله (1386). فرهنگ روانشناسی و روانپزشکی ، تهران : نشر فرهنگ معاصر.
5. تانگ، رزمری (1387). درآمدی جامع بر نظریههای فمینیستی، منیژه نجم عراقی، تهران: نشر نی.
6. جباری، حبیب (1382). نگرشی جنسیتی به تامین اجتماعی. زن در توسعه و سیاست (پژوهش زنان)، 1(6)، 81-108. SID. https://sid.ir/paper/357898/fa
7. رفیعیان، مجتبی ؛ خدایی، زهرا ؛ داداشپور، هاشم (1393) ظرفیت سازی اجتماعات محلی به مثابهی رویکردی در توانمندسازی نهادهای اجتماعی، جامعه شناسی نهادهای اجتماعی، دوره 1، شماره 2 - شماره پیاپی 2 فروردین 1393: 133-160.
8. ریتزر، جرج(1383). نظریه جامعه شناسی در دوران معاصر، محسن ثلاثی، انتشارات علمی، تهران.
9. زاهدی مازندرانی، محمدجواد(1382).توسعه و نابرابری، تهران : انتشارات مازیار.
10. زاهدي، شمس السادات(1384). زنان و توسعه، پيك نور- علوم انساني، دوره 3 ، شماره 3 (ويژه مديريت) ، 122 - 130 .
11. سهامی، سوسن، سرایی، حسن، و کلدی، علیرضا. (1390). رابطه سرمایه اجتماعی با ارزش های معطوف به توسعه زنان. رفاه اجتماعی، 11(42)، 255-279. SID. https://sid.ir/paper/56773/fa
12. عزيزي، محمد مهدي،(1380). توسعه شهري پايدار . برداشت و تحليلي از ديدگاههاي جهاني، صفه، دانشكده معماري و شهرسازي، دانشگاه شهيد بهشتي، سال يازدهم، شماره 33 ،پاييز و زمستان .
13. غلامي اواتي، رمضان؛ نازك تبار،حسين؛ نامدار، عباس(1389). بنگاههاي کسب و کار زنان و نقش آنان بر توسعه پايدار در استان مازندران، پژوهشنامه زنان، دوره 1 ، شماره 1 ، 133 - 156 .
14. فني، زهره؛ فرج زاده، مژگان(1393). توانمندسازي شغلي زنان و توسعه پايدار شهري (مطالعه موردي: زنان شاغل، منطقه 18 شهر تهران)، جغرافيا و توسعه فضاي شهري، دوره 1 ، شماره 1 ، 91 - 102
15. کشاورزی، فهیمه؛ شمشیری، بابک(1399). الگوی کاربردی توسعه توانمندسازی زنان جامعه ایرانی: یک پژوهش ترکیبی، زن در توسعه و سياست (پژوهش زنان)، دوره 18 ، شماره 3 ، 463 - 484 .
16. کوزر، لوئیس؛ روزنبرگ، برنارد (1387). نظریه های بنیادی جامعه شناختی، تهران: نشر نی.
17. کولایی، الهه، و حافظیان، محمدحسین. (1385). نقش زنان در توسعه کشورهای اسلامی. زن در توسعه و سیاست (پژوهش زنان)، سال 4، شماره 1-2، 33-60. SID. https://sid.ir/paper/55555/fa
18. كتابي، محمود؛ يزدخواستي، بهجت؛ فرخي راستابي، زهرا(1382). توانمندسازي زنان براي مشاركت در توسعه، زن در توسعه و سياست (پژوهش زنان)، دوره 1 ، شماره 7 ، 5 - 30 .
19. كمالي، افسانه(1380) رهيافت مشاركت زنان در توسعه: پيششرط ها و موانع، زن در توسعه و سياست (پژوهش زنان)، دوره 1 ، شماره 1 ، 5 - 5 .
20. گروسی، سعیده، آدینه زاده، راحله(1389). بررسی رابطه عوامل اجتماعی با تعارض نقشهای شغلی و خانوادگی در بین زنان شاغل شهر کرمان، مجله علوم اجتماعی دانشکده علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد، سال هفتم، شماره 1، 139-121.
21. گولد، جولیوس و ویلیام ل کولب، (1384). فرهنگ علوم اجتماعی، ترجمه گروه مترجمان به کوشش محمد جواد زاهدی، تهران: انتشارات مازیار.
22. گيوه چيان، فاطمه(1380). ملاحظاتي درباره نقش زنان در توسعه فرهنگي، زن در توسعه و سياست (پژوهش زنان)، دوره1، شماره 2 .
23. مبارکی، مهدي«(1388). بررسی و تحلیـل وضـعیت فرهنگـی و سـرمایه اجتمـاعی در اسـتان مرکـزي »، معاونـت برنامـه ریـزي اسـتانداري استان مرکزي.
24. موسوي خامنه، مرضيه؛ ودادهير، ابوعلي؛ برزگر، نسرين(1389). توسعه انساني مبتني بر جنسيت و آموزش زنان (نتايج مطالعه اي بين کشوري)، زن در توسعه و سياست (پژوهش زنان) دوره 8 , شماره 4 (پياپي 31)، 51 - 73 .
25. مولدان، بدريچ و بيلهارز، سوزان (1381 ). شاخص هاي توسعه پايدار، ترجمه و تدوين نشاط حداد تهراني و ناصر محرم نژاد، ، تهران: انتشارات سازمان حفاظت محيط زيست.
26. میشل، آندره (1376). پیکار با تبعیض جنسی، ترجمه محمد جعفر پوینده، تهران: انتشارات آگاه.
منابع انگلیسی
1. Altman, I., & Low, S. (1992). Place attachment. New York: Plenum Press.
2. Averil, J. (2009). Keys to the puzzle: Recognizing strengths in a rural community. Public Health Nursing, 20 (6), 449-455.
3. Brown, B., Perkin, D., & Brown, G. (2003). Place attachment in a revitalizing neighborhood: Individual and block levels of analysis. Journal of Environmental Psychology, 23, 259–271.
4. Carr, E. R (2008). Men's crops and women's crops: the importance of gender to the Understanding of agricultural and development outcomes in Ghana's central region. World DevT Volume 36, Issue 5, PP.900- 915.
5. Crisp. B. R, Swerissen. H and Stephen J. Duckett (2000). Four approaches to capacity building in health: consequences for measurement and accountability, Health Promot Int, Volume 15, lssue 2, PP.99-107.
6. Diiro, G. M. Seymour, G. Kassie, M. Muricho, G & Muriithi, B. W (2018). Women’s empowerment in agriculture and agricultural productivity: Evidence from rural maize farmer households in western Kenya, Plos One, Volume13, Issue 5, PP.1- 27.
7. Giuliani, M. V. (2003). Theory of attachment and place attachment. In M. Bonnes, T. Lee, & M. Bonaiuto (Eds.), Psychological theories for environmental issues (pp.137–170). Aldershot: Ashgate.
8. Hidalgo, M. Carmen, Hernandez, Bernardo (2001). Place Attachment: Conceptual and Empirical Questions, Journal of Environmental Psychology, No.21, pp: 273-281.
9. Kit, S., Campbell, B. S., & Michael B. (2010). Building Capacity for Youth Development in Rural Areas. YDI Research Brief.
10. Legatum Prosperity IndexTM (2014) http; www. Prosperity.com.
11. Lekoko, R. N, and Merwe, M.V.D (2006). Beyond the Rhetoric of Empowerment: Speak the Languaage, Live the Experience if Rural Poor, Internationa review of education, Volume 52, Issue 3-4, PP. 323-332.
12. Livingston, M., Bailey, N., and Kearns, A. (2008) People's attachment to place: the influence of neighbourhood deprivation. Project Report. Charterd Institute of Housing/Joseph Rowntree.
13. McDevitt, M. & Chaffee, S. (2002). From top-down to trickle-up influence: Revisiting assumptions about the family in political socialization. Political Communication, 19 (3), 281-301.
14. Mesch, G.S. and Manor, O. (1998), 'Social ties, environmental perception, and local attachment', Environment and Behavior,30:4, pp. 504-519.
15. Milligan, M. J. (1998). Interactional past and potential: The social construction of place attachment.Symbolic Interaction, 21(1), 1-33.
16. Pelling, M., O'Brien, K., Matyas, D (2015). Adaptation and transformation. Clim. Change (1) 133, 113-127.
17. Quisumbing, A. R, Malapit, H. J. (2015). What dimensions of women’s empowerment in agriculture matter for nutrition in Ghana? Food Policy, Volume 52, PP. 54-63.
18. Tuan, Y. F. (1980). Rootedness versus sense of place. Landscape, 24, 3-8.
19. Verity, F.(2007), Community Capacity Building –A Review of the Literature, Department of Health.
20. Warner, F. (1999); “Social Capital Construction and the role of the Local”, Rural Sociology, Vol. 63, No.3.
[1] - Carr
[2] - Pelling
[3] - Quisumbing
[4] - Malapit
[5] - Diiro
[6] - Crisp
[7] - International Monetary Fund
[8] - Lekoko
[9] - Merwe
[10] - Warner
[11] - Kit & Michael
[12] - Averil
[13] -Chaffee & McDevitt
[14] - Verity, F
[15] - Legatum Prosperity IndexTM
[16] - Livingston
[17] - Giuliani
[18] -Low & Altman
[19] - Mesch & Manor
[20] - Milligan
[21] - Tuan
[22] - Brown, B., Perkin, D., & Brown, G.
[23] - Talent
[24] - Brown &Perkins
[25] - Hidalgo & Hernandez