بررسی رابطه نسلی و الگوی گذران فراغت در استانهای با سطوح مختلف توسعه یافتگی
محورهای موضوعی : مطالعات توسعه اجتماعی ایران
1 - مدیر گروه جوانان و مناسبات نسلی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی جهاددانشگاهی
کلید واژه: همسویی نسلی, توسعه یافتگی استانها, روابط نسلی, تعامل نسلی, اوقات فراغت,
چکیده مقاله :
چگونگی مناسبات بین نسلها و عوامل موثر بر آن یکی از موضوعات اساسی در بررسی تغییرات اجتماعی در جوامع در حال توسعه است. از اینروست که شناسایی ابزارها و زمینههایی که در راستای تقویت فرایند مذکور هستند می تواند کاربست مناسبی در ایجاد بسترهایی برای تعاملات مناسب بین نسلی، و در نهایت حفظ تمدن و فرهنگ، داشته باشد تغییرات الگوی گذران اوقات فراغت به عنوان یکی از شاخص های سبک زندگی یکی از این بسترهاست که با چگونگی مناسبات بین نسلها رابطه دارد. هدف اصلی مقاله حاضر بررسی رابطه بین سطح توسعه یافتگی استان و الگوی گذارن اوقات فراغت و الگوی روابط بین نسلی است. با استفاده از نظریات مانهایم و اینگلهارت در ارتباط با تغییرات ارزشی بین نسلها و با بهره گیری از روش پیمایش و نمونه آماری 1200 نفر از شهروندان 5-65 سال در سه دسته استانهای توسعه یافته (تهران و اصفهان)، در حال توسعه (زنجان و کرمان) و محروم (کهکیلویه و بویر احمد و سیستان و بلوچستان) با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته و به شیوه تصادفی انجام شده است. یافته ها نشان می دهد برای گذران فراغت فعال جمعی همچنان خانواده مهمترین و اولی ترین گزینه است. با افزایش سطح توسعه یافتگی استانها، فراغت فعال جمعی با خانواده کاهش یافته و الگوی جدید فراغت فعال جمعی در فضای مجازی افزایش می یابد. همچنین روابط بین نسلی با سطح توسعه یافتگی استان ها در ارتباط بوده و در استانهای محروم روابط نسلی قوی تر می باشد.
One of the important subjects in study of social changes in developing countries is the condition of intergenerational relationships. That is why Identify tools and fields which enforce such process can be provide better relationships between generation in a given society and result the continuation and preservation of culture and civilization. Changes in the pattern of leisure spending as a criterion of lifestyle are one of these platforms. It has the relationships with changes in intergenerational relationships. Due to informal and selective nature of leisure time, transformation of values takes place informally. It seems that development as an indicator of progress of a given society has the relation with the type of intergenerational relationships as well as leisure pattern. The main objective of this article is to find out the relationship between level of development of province and leisure time pattern and intergenerational relationships. Manheim and Inglehart theories on value changes were applied. Survey method with 1200 sample from three groups of developed (Tehran, Isfahan), developing (Kerman, Zangan) and deprived (Sistan and Baluchestan, Kohkiloyeh and Boyerahmad) provinces were randomly interviewed. Results shows collective active leisure pattern spending with family were the main and first pattern of collective leisure among respondents. With increase in province level of development, collective active leisure pattern with family reduced and new leisure pattern i.e. virtual vacation increased. Intergenerational relationships have the relation with level of development and in deprived provinces such relation are stronger
_||_
بررسی رابطه نسلی و الگوی گذران فراغت در استانهای با سطوح مختلف توسعه یافتگی1
چکیده:
چگونگي مناسبات بين نسلها و عوامل موثر بر آن يكي از موضوعات اساسي در بررسي تغييرات اجتماعي در جوامع در حال توسعه است. از اينروست كه شناسايي ابزارها و زمينههايي كه در راستاي تقويت فرايند مذكور هستند مي تواند كاربست مناسبي در ايجاد بسترهايي براي تعاملات مناسب بين نسلي، و در نهايت حفظ تمدن و فرهنگ، داشته باشد تغییرات الگوی گذران اوقات فراغت به عنوان یکی از شاخص های سبک زندگی یکی از این بسترهاست که با چگونگی مناسبات بین نسلها رابطه دارد. هدف اصلی مقاله حاضر بررسی رابطه بین سطح توسعه یافتگی استان و الگوی گذارن اوقات فراغت و الگوی روابط بین نسلی است. با استفاده از نظریات مانهایم و اینگلهارت در ارتباط با تغییرات ارزشی بین نسلها و با بهره گیری از روش پیمایش و نمونه آماری 1200 نفر از شهروندان 5-65 سال در سه دسته استانهای توسعه یافته (تهران و اصفهان)، در حال توسعه (زنجان و کرمان) و محروم (کهکیلویه و بویر احمد و سیستان و بلوچستان) با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته و به شیوه تصادفی انجام شده است. یافته ها نشان می دهد برای گذران فراغت فعال جمعی همچنان خانواده مهمترین و اولی ترین گزینه است. با افزایش سطح توسعه یافتگی استانها، فراغت فعال جمعی با خانواده کاهش یافته و الگوی جدید فراغت فعال جمعی در فضای مجازی افزایش می یابد. همچنین روابط بین نسلی با سطح توسعه یافتگی استان ها در ارتباط بوده و در استانهای محروم روابط نسلی قوی تر می باشد.
کلید واژگان:
توسعه یافتگی استانها، روابط نسلی، اوقات فراغت، همسویی نسلی، تعامل نسلی
بیان مسئله:
نحوه و چگونگی تعاملات بین نسلهای حاضر در یک جامعه از آن منظر مهم و قابل توجه است که فرهنگ و ارزشهای یک جامعه از طریق این تعاملات به نسلهای آتی انتقال یافته و موجبات تداوم و حفظ یک تمدن را فراهم می آورد. چگونگي مناسبات بين نسلها و عوامل موثر بر آن يكي از موضوعات اساسي در بررسي تغييرات اجتماعي در جوامع در حال توسعه و بالاخص جوامعي است كه داراي جمعيت جوان هستند. زيرا فرهنگ و تمدن يك جامعه از طريق اين تعاملات به نسلهای آينده انتقال يافته و تداوم مي يابد. از اينروست كه شناسايي ابزارها و زمينههايي كه در راستاي تقويت فرايند مذكور هستند مي تواند كاربست مناسبي در ايجاد بسترهايي براي تعاملات مناسب بين نسلي، و در نهايت حفظ تمدن و فرهنگ، داشته باشد. در طی دهه های اخیر، روابط میان نسل گذشته با جوانان تحت تاثیر شرایط اجتماعی- اقتصادی، سطح توسعه یافتگی و تغییرات سبک زندگی، دگرگون شد. «این امر تا آنجا ادامه یافت که به عنوان یک پدیده و مسئله مهم اجتماعی نظر محققان را به خود جلب کرد. زیرا از منظر آسیب پذیری خانواده، وجود شکاف میان روابط کهن سالها و جوانان یکی از خطراتی است که استحکام روابط بین نسلها را مورد تهدید قرار می دهد. به این ترتیب زمینه تغییر در نگرشها و عقاید حاصل می شود و به شکل گیری نظام ترجیحات گوناگون می انجامد که با مرحله قبل از تحول متفاوت است» (نیمروزی و حجازی، 1393: 160). عوامل متنوعی بر چگونگی روابط بین نسلها تاثیرگذار است بنظر می رسد که سبک زندگی در استانهای با سطوح مختلف توسعه به دلیل تنوع دسترسی به امکانات مختلف، نگرش نسبت به آداب و رسوم، میزان نوگرایی و تعاملات بین فردی و ... متفاوت است. فراغت و الگوی گذران آن از جمله شاخص های سبک زندگی، با چگونگی روابط بین نسلها در رابطه است. گذران اوقات فراغت به عنوان عامل تاثیر گذار در تعاملات بین نسلی بسیار حائز اهمیت است. در واقع محققین بر این باورند که یکی از حوزههای تاثیرگذار بر تعاملات بین نسلها، نحوه گذران اوقات فراغت است(منتظر قائم، شاقاسمی، 1387). چگونگی گذران اوقات فراغت موجب تقویت پیوندهای نسلی و یا بالعکس، سبب تعارض نسلی می گردد (صبوری جهانشاهی، توکلی نیا، 1391؛ یوسفی، 1392؛ ارجمندی و دیگران، 1392).
در جوامع سنتي و توسعه نيافته نوعي سازگاري و تعادل طبيعي بين عوامل اقتصادي، بنيانهاي اعتقادي و آيينهاي مربوطه و شيوه تفريح و استراحت وجود داشت. در حقيقت مي توان اظهار داشت تفريح و فراغت با كار و زندگي در هم آميخته بوده است. به نظر ارسطو هم كار و هم فراغت جزء مهم زندگي هستند. مهمترين نكته در زمينه گذران فراغت، ويژگي «جمعي» آن بوده است. به گونه اي كه در چنين جوامعي مردم در مزرعه و بازار هم توليد و تجارت مي كردند و هم از طريق مشاركت در مراسم عروسي و عزا، جشنها و تفريحهاي خانوادگي، محلهاي، صنفي و گروهي به نيازهاي تعامل اجتماعي، شادي، سرگرمي و رقابت پاسخ مي گفتند. در آن دوران فضاهاي كار و عبادت و فراغت نيز به نحو شگفت انگيزي يكپارچه و هم پيوند بودند.
در عصر جديد و با توسعه یافته شدن جوامع، به وجود آمدن تمدن و زندگي شهري، كوتاه شدن تدريجي زمان كار روزانه، پيدايش مراكز و وسايل گوناگون جديد، اوقات فراغت و چگونگي گذران آن مورد توجه خاص قرار گرفت؛ به گونه اي كه در سالهاي اخير عده اي اظهار داشته اند كه اصولا اوقات فراغت محصول جوامع صنعتي جديد است؛ چرا كه شرايط واقعي استفاده از اوقات فراغت، در اين گونه جوامع به وجود آمده است. اين عده معتقدند كه اين اوقات فراغت است كه در شرايط غير كاري فرصت پرداختن به اموري مانند اخلاقيات و ارزشهاي اجتماعي را در اين گونه جوامع فراهم مي سازد. نکته قابل تامل در مقایسه جوامع سنتی و مدرن این است که در جوامع سنتی اوقات فراغت کارکردی جمعی و هم افزا برای جامعه و اعضای آن داشته است و از این کانال و بستر اجتماعی تعاملات جمعی، انتقال ارزشها و الگوهای رفتاری در بین نسلها صورت می گرفته و نهادینه می شده است. امروزه با تغییر الگوی گذران اوقات فراغت از جمعی به فردی، کارکرد مذکور دچار تغییر و چالش شده است و گاها این کارکرد از بین رفته یا ناکارا گردیده است.
با توجه به مطالب پیش گفته، مسئله اصلی تحقیق حاضر شناسایی رابطه بین مناسبات نسلی و گذران فراغت با سطح توسعه یافتگی استانها است. به عبارت دیگر این مقاله در پی پاسخگویی به این سئوال است که آیا در استانهای توسعه یافته الگوی فراغتی که در ارتباط و تاثیرگذار بر روابط بین نسلهاست، تفاوتی با استانهای در حال توسعه و محروم دارد؟ این تفاوتها چه ویژگی هایی را در الگوی روابط نسلی موجب می شوند؟ این مقاله با استفاده از روش پیمایش به بررسی سئوالات پرداخته است.
پیشینه تحقیق:
«فراغت، در گذار از سه دوره تاریخی، معانی و تعاریف متفاوتی یافته است: در دوره ماقبل مدرن فراغت در ردیف کار بود؛ اوقات فراغت بخشی از زندگی فرهنگی جامعه و امری مهم و مولد به حساب می آمد که انتخاب آن در اختیار فرد نبود. در دوره مدرن فراغت در مقابل کار قرار گرفت؛ نظم توسعه صنعتی اولیه در بیشتر جوامع فراغت را بالقوه مشکل جامعه صنعتی می پنداشت و بنابر این گسترش آن را بر نمی تابید. در دوره مدرنیته متاخر بازارهای مصرفی تشکیل شده و حوزههای فراغتی برای اقشار مختلف شکل یافته است و نوعی تداخل و هم پوشانی در کار و فراغت ایجاد شده است» (سعیدی، 1383: 104).
مطالعات مختلفی در حوزه مناسبات نسلی، اوقات فراغت و نیز مناسبات نسلی با توجه به گذران اوقات فراغت انجام شده است که با توجه به متغیرهای مورد بررسی، نتایجی را اعلام داشته اند. پیشینه تحقیق را با توجه به موارد مطروحه می توان به مطالعاتی در هر دو حوزه روابط نسلی و نیز اوقات فراغت اشاره داشت.
یکی از روشهای گذران اوقات فراغت، استفاده از رسانههاست. محققین از دو رویکرد به ارتباط بین رسانهها به عنوان بستر فراغتی و روابط بین نسلی نگریسته اند. نخست چگونگی بازنمایی تعاملات بین نسلی در رسانه و دیگر تاثیر و رابطه استفاده از رسانه در تعاملات بین نسلی. در گروه اول که تعداد آنان محدود بوده، مطالعات ذکایی و فتحی نیا(1392)؛ معینی فر و محمد خانی (1390) قرار دارند و گروه دوم شامل مجموعه گسترده تری است مطالعات انجام شده توسط ارجمندی و دیگران، 1392؛ احمدی و احیایی، 1392؛ ساروخانی و دیگران، 1392؛ بابایی و دیگران، 1392؛ عنایت و حسینی، 1392، خواجه نوری و مقدس، 1392؛ صبوری جهانشاهی و توکلی فرد، 1391؛ پور حلبی، 1391؛ سرایی و دیگران، 1390؛ منتظر قائم و شاقاسمی، 1387؛ یوسفی، 1388؛ می باشد.
ویژگیهای جامعه شناختی شامل وضعیت اقتصادی، موقعیت و طبقه اجتماعی، دوره زندگی و نیز جنسیت، را محققان هم بر چگونگی گذران اوقات فراغت و هم بر نحوه و الگوی تعاملات بین نسلها موثر دانسته اند. جعفری و دیگران (1393)؛ عنایت و حسینی، 1392؛ پهلوان و برزیگر، 1390؛ فکوهی و انصاری مهابادی، 1383؛ سرایی، 1391، ابراهیمی و دیگران، 1390 و احمدی و احیایی، 1392؛ در مطالعات خویش نشان دادند که سرمایه اقتصادی بر تعاملات بین نسلها و یا بر چگونگی گذران اوقات فراغت تاثیرگذار است. از دیگر متغیرهای احصا در ارتباط با موضوع مورد بررسی، «تغییر ارزشها» است. آزادارمکی، 1383؛ دانش و دیگران، 1393؛ یوسفی، 1392؛ ارجمندی و دیگران، 1392؛ نوروزی، 1388؛ ربانی و محمدی زاده یزد، 1391؛ یامین پور، 1389؛ قریشی مینا آباد و میرواسع، 1390 در مطالعات خود به این مهم اشاره داشته اند.
فردگرایی نیز به عنوان متغیر تاثیر گذار بر تعاملات بین نسلی و چگونگی گذران اوقات فراغت توسط معیدفر، صبوری خسروشاهی و توکلی نیا، 1390؛ پهلوان، 1386؛ رحیمی و دیگران، 1390 گزارش شده است. همچنین جهانی شدن نیز از دیگر متغیرهای احصا شده توسط محققین در این ارتباط بوده است. ابراهیمی و دیگران (1390) در مطالعه ای با عنوان «اوقات فراغت و عوامل اجتماعی موثر بر آن، مطالعه موردی افراد 64-15 ساله شهرستان جویبار»، به بررسی رابطه بین پایگاه اجتماعی- اقتصادی، وضعیت تاهل، محل زندگی، سن و جنسیت بر میزان گذران اوقات فراغت پرداختند. یافتهها نشان می دهد که میانگین فراغت فعال (87/1 از 4) بیشتر از میانگین فراغت غیر فعال (4/1 از 4) است. بررسی الگوی گذران اوقات فراغت نشان می دهد که فعالیتهای فراغتی «بودن در کنار خانواده» و «تماشای تلویزیون» از مهمترین الگوهای فراغتی جامعه مورد بررسی است. همچنین سن و تحصیلات پاسخگو به ترتیب قوی ترین و ضعیف ترین تاثیر را بر متغیر وابسته اوقات فراغت دارند.
مطالعات خارجی نیز همانند بررسیهای داخلی نشان می دهند که وضعیت اقتصادی و طبقه اجتماعی بر چگونگی گذران فراغت تاثیر گذار است و افراد متمول فراغتهای پرهزینه تری نسبت به سایر طبقات اجتماعی دارند. همچنین این مطالعات نشان می دهند که بین دوره نسلی و چگونگی گذران فراغت رابطه وجود دارد. بدین معنی که ذائقه فراغتی نسلهای مختلف با یکدیگر متفاوت بوده و هر نسلی الگوی متناسب با ارزشها و ذائقه خود را دارد. از دیگر یافتههای مطالعات انجام شده این است که مدت گذران فراغت در بین نسلها متفاوت است به طوری که سالمندان و پس از آنان جوانان دارای بیشترین مدت فراغت در روز هستند و میانسالان کمترین مدت فراغت را تجربه می کنند. استفاده از وسایل ارتباط جمعی و رسانههای نوین از دیگر حوزههای مورد بررسی بوده که یافتههای این مطالعه حکایت از آن دارد که جوان ترها به طور کاملا متفاوتی از والدین خود و پیرترها از این وسایل استفاده می کنند. جوانترها بیشتر اوقات خود را با خانواده و دوستان می گذارنند، اما زمانی که نمی توانند با آنها باشند از انواع مختلف وسایل یاد شده برای پرکردن اوقات فراغت خود استفاده می کنند. نکته حائز اهمیت در ارتباط با استفاده از رسانههای نوین این است که فراوانی و تکثر رسانهها جدال برای تولید و مصرف از طریق رسانهها را ایجاد کرده است، جدالی که آمال خانوادهها و ارزشها و سنتهای کنار زده شده از یک سو و فقدان الگوی عملی برای رفتار از دیگر سو، افراد را به مشاهده دیگران به ویژه از طریق رسانه و آگاهی از نظرات آنها درباره خودشان می کشاند، مسئله ای که سبب می شود جمعیتهای بزرگ و انبوه در شهرها فقط و فقط سرگرم شده با تنهایی خود با رسانهها باشند.
مبانی نظری
کارل مانهایم2 در مقاله معروف «مسئله جامعه شناسی نسلها» پیدایش نسل اجتماعی را با تغییر اجتماعی و سرعت آن مرتبط می داند. مانهایم معتقد است همیشه نسلهای جدید آغازگر خود آگاهی ریشه ای و متمایز از نسلهای پیشین نیستند، بلکه برعکس پدیده گسست نسلی عمدتا در پی دورانی از تغییرات فرهنگی سریع ایجاد می شود. در چنین دورانی است که دستههای نسبتا بزرگی از افراد به عنوان عاملان تغییر اجتماعی تند، با تفسیرهای سنتی به چالش برخاسته و تفسیرهای جایگزین را مطرح می سازند. اعضای این دستهها هم در برابر نسلهای پیشین و میراثهای فرهنگی، هنجاری عرضه شده از سوی آنان و هم در برابر اعضایی از نسل خودشان که خود را وامدار نسل پیشین می دانند، می ایستند. بنابر این بر اساس نظر مانهایم تغییر اجتماعی رخ داده در بخش مهمی از نسل جوان تر موجب امتناع، مخالفت و تغییر میراث فرهنگی ایجاد شده از نسلهای کهن تر و پذیرفته شده از سوی بسیاری از معاصران آنان می شود. (مانهایم، 1380 به نقل از صبوری جهانشاهی و توکلی نیا، 1391: 110).
«به نظر مانهایم، ارزشهای جدید فرآورده حتمی دو جریان تغییر اجتماعی کلان اند: الف) جریان ظهور نسلهای جدید و ب) جریان توسعه و تحول اجتماعی که مسائل پیش بینی نشده و جدید را در مقابل جریانهای فکری حاکم قرار می دهد و در واقع پارادایم جدیدی برای تحلیل می طلبد. از نظر مانهایم ارزشها و تفکرات متغیر وابسته و در عین حال مستقل به شمار می آیند. آنها از یک سو وابسته به اوضاع اجتماعی و تاریخی دورههای متفاوت اند و از سوی دیگر، به منزله متغیری مستقل، امکان نوسازی و ارزش گذاری مجدد به رویههای فکری و عمل موجود و تولید جدید ترین سبک زندگی را به صورت تدریجی و ترکیبی فراهم می کنند. به این ترتیب، راههای تغییرات اجتماعی را هموار می کنند. مانهایم معتقد است که تغییر ارزشهای قدیم و جدید در هر دوره موجب تعارض جدی نسلی می شود، به طوری که نظام آموزشی جدیدی نیاز است تا نسلهای گذشته را با تغییرات فرهنگی همنوا کند. بنابر این، دیدگاه مانهایم تحلیلی تاریخی و ذهنی از پدیده شکاف نسلی به دست می دهد که با تاکید آن بر تجارب ویژه آگاهی و ذهنیت نسلی به منزله اسباب اصلی تضاد پایدار در افکار و ارزشها در سطح نسلهاست» «رهیافت عمده مانهایم در فهم تحول اجتماعی و تغییرات ارزشی را باید در مطالعه او درباره مسئله نسلها، یافت. از نظر مانهایم، نسل محمل انتقال و تداوم جهت گیریهای فکری و فرهنگی جدیدی است که در بستر اجتماعی- تاریخی ویژه ای که هر نسل معین در آن رشد کرده، ریشه دارد. این جهت گیریها به صورت اهداف، نیات و راه حلهای نو برای مشکلات حیاتی جامعه به صورت تکامل و ظهور یک «سبک نسلی» ظاهر می شود (توکل، قاضی نژاد، 1385: 101 به نقل از رمپل، 1965).
یکی دیگر از نظریه پردازان در خصوص نسلها، اینگلهارت است. «در دهه هشتاد اینگلهارت این ایده را مطرح می کند که در جوامع صنعتی مواجه با نوعی دگرگونی ارزشی هستیم. گرایش نسبت به ارزشهای فرامادی تقویت گردیده و نسل جدید به ارزشهای فرامادی اولویت بیشتری می دهد. در تبیین این دگرگونی ارزشی و نسلی به طراحی دو فرضیه پیش بینی کننده می پردازد که عبارتند از:
1.فرضیه کمیابی که بنابر آن اولویتهای فرد بازتاب محیط اجتماعی اقتصادی اوست.
2.فرضیه اجتماعی شدن که اصل را بر این قرار می دهد که ارزشهای اساسی فرد به شکل گسترده منعکس کننده شرایطی است که طی سالهای قبل از بلوغش فراهم شده است. به نظر اینگلهارت فرضیه کمیابی به دگرگونیهای کوتاه مدت با آثار دوره ای اشاره دارد. دورههای رونق به افزایش فرامادی گرایی و دورههای کمیابی به مادی گرایی می انجامد. فرضیه اجتماعی شدن دلالت بر وجود آثار بلند مدت نسلی دارد» (آزادارمکی، غفاری، 1383: 34-33 به نقل از اینگلهارت وآبرامسون، 1378). «در واقع، اینگلهارت تغییر فرهنگی را اساسا همان تغییر ارزشی می پندارد که در جوامع صنعتی شده غربی، پیامد کم و بیش غیر ارادی پیشرفت اجتماعی – اقتصادی است. به اعتقاد او، توسعه و پیشرفت اقتصادی افزایش یافته، به برآوردن بهتر نیازهای بنیانی در سالهای شکل گیری افراد (سالهای آخر نوجوانی) منجر می شود که به نوبه خود به ارزشهای مادی گرایانه کمتری از نسلی به نسل دیگر منجر می گردد» (ربانی، محمدی زاده یزد، 1391: 73).
کاپلان3 از دیگر نظریه پردازان حوزه فراغت است وی برای فراغت ابعاد متعددی را مطرح می کند. برای او فراغت نوعی فعالیت فرهنگی است و سرشتی از نوع بازی دارد. کاپلان فکر می کرد که فراغت باید از دو زاویه مورد بررسی قرار گیرد: فردی و اجتماعی یعنی یکی رضایت درونی و دیگری، ارزشی که جامعه بر آن قائل است (اسدی، 1352).
سیریل اسمیت نظریههای ویژه ای را که در زمینه فراغت از سوی متفکران اجتماعی اظهار شده است به سه دیدگاه نظری تقسیم می کند: نظریه اجتماعی شدن، نظریه نقش و پایگاه و نظریه خرده فرهنگ خاص جوانان. «نظریه اجتماعی شدن»، فراغت را جزئی از مجموعه فعالیتهایی می داند که از طریق آن ایستارها و آموختههای لازم برای ورود به بزرگسالی باید آموخته شود. دیدگاه دوم، که جوانی را دوره موقت و ناپایدار به لحاظ نقش و پایگاه می داند و نظریه سوم هم خرده فرهنگ جوانان را مستقل از فرهنگ جامعه و حتی گاه متضاد با آن می بیند (سرایی و دیگران، 1391: 28 به نقل از موموندی، 1380: 48).
روش شناسی:
در مطالعه حاضر تلاش بر این است که رابطه بین سطح توسعه یافتگی استان و مناسات نسلی و چگونگی گذران اوقات فراغت تبیین گردد، بدین منظور از روش پیمایش استفاده شده است. با توجه به این فرض که تغییرات گذران اوقات فراغت بیشتر در مناطق شهری اتفاق افتاده و بسترهای نوین فراغتی بالاخص بسترهای فعال فراغتی در مناطق شهر استقرار دارند، این مطالعه محدود به مناطق شهری بوده و مناطق روستایی را در بر نمی گیرد. همچنین از آنجا که محتمل است سطح توسعه بر وضعیت اقتصادی که از عوامل موثر بر گذران اوقات فراغت بوده، تاثیرگذار باشد؛ این مطالعه سه گروه از استانها را با سطح توسعه یافتگی بالا یا توسعه یافته، سطح توسعه یافتگی متوسط و توسعه نیافته یا محروم را مورد مطالعه قرار می دهد. جامعه آماری این تحقیق را کلیه شهروندان 15 تا 65 سال تشکیل می دهند که در استانهای با سطوح مختلف توسعه زندگی می کنند. محققین از منظرهای مختلف مانند سطح توسعه، سطح توسعه اقتصادی، توسعه انسانی، کیفیت زندگی در سالهای مختلف استانهای کشور را دسته بندی نموده اند (میرغفوری، طهاری مهرجردی، بابایی، 1389؛ عادل آذر، غلامرضایی، 1385؛ دفتر برنامه ریزی وزارت صنایع و معادن، 1387؛ اسلامی 1391؛ عبدا... زاده، شریف زاده، 1391)، از بررسی نتایج آنان که در بسیاری از موارد همخوانی دارد، استانهای تهران و اصفهان به عنوان نمونه استانهای توسعه یافته؛ استانهای سیستان و بلوچستان و کهکیلویه و بویراحمد به عنوان نمونه استانهای محروم؛ و استانهای کرمان و زنجان به عنوان نمونه استانهای با سطح متوسط توسعه اقتصادی به عنوان جامعه نمونه این تحقیق می باشند.
ردیف | وضعیت استان از نظر سطح توسعه | مرکز استان | مرکز شهرستان | تعداد نمونه |
1 | توسعه یافته | تهران | اسلامشهر | 200 |
اصفهان | کاشان | 200 | ||
2 | در حال توسعه (سطح توسعه متوسط) | کرمان | رفسنجان | 200 |
زنجان | ابهر | 200 | ||
3 | محروم | زاهدان | زابل | 200 |
یاسوج | گچساران | 200 | ||
4 | مجموع |
|
| 1200 |
در هر استان مركز آن به همراه یک مرکز شهرستان مورد مطالعه قرار گرفت. کل نمونه آماری برای سه گروه استانهای توسعه یافته، استانهای در حال توسعه و استانهای محروم 1200 نفر بود که با توجه به فرمول کوکران در هر گروه از استانها 400 نفر (بالاترین تعداد نمونه کوکران) بررسی شده است. بدین ترتیب جامعه نمونه تحقیق نیز شهروندان 6 مرکز استان و 6 مرکز شهرستان در استانهای مورد مطالعه هستند که تعداد 200 نفر در هر استان مورد مصاحبه قرار گرفت. برای انتخاب مرکز شهرستان پرجمعیت ترین مرکز شهرستان ملاک قرار گرفت.
یافته ها:
در مطالعه حاضر تلاش شده وضعیت روابط بین نسلی به دو الگوی همسویی (نسلی) با خانواده و تعامل (نسلی) با خانواده دسته بندی شده است. در سنجش همسویی با خانواده حوزه ارزشها مورد مداقه قرار گرفته و گویههای تعامل با خانواده به حوزه رفتاری تاکید دارند. الگوی فراغت نیز با فراغت فعال جمعی در فضای واقعی (با خانواده و یا با دوستان)و فراغت فعال جمعی در فضای مجازی(با خانواده، دوستان و افراد ناشناس)، و نیز فراغت منفعل فردی بررسی شده است.
نمونه آماری این بررسی را پاسخگویان در 6 استان تشکیل می دهند. در این مطالعه 42 درصد از پاسخگویان را زنان و 58 درصد را مردان تشکیل می دادند. پاسخگویان بر مبنای سن به سه گروه جوانان4 (29-15 سال)، میانسالان5 (55-30 سال) و سالمندان (56+) تقسیم شدند. بر این اساس 6/41 درصد از پاسخگویان در گروه جوانان، 5/48 درصد در گروه میانسالان و 9/4 درصد نیز در گروه سالمندان قابل دسته بندی هستند. بیش از نیمی از پاسخگویان متاهل بوده اند و نزدیک به 40 درصد (9/39 درصد) مجرد گزارش شده اند. 9/0 درصد از پاسخگویان مطلقه اعلام شده و 2/1 درصد نیز گزارشی از وضعیت تاهل خویش اعلام ننموده اند. سطح و میزان تحصیلات از دیگر اطلاعاتی است که می تواند تصویر بهتری از وضعیت جامعه مورد بررسی ارائه نماید. 16 نفر از پاسخگویان فاقد سواد بوده اند (3/1 درصد). پاسخگویان با تحصیلات دبیرستان و دیپلم، 7/36 درصد را شامل می شدند و دارندگان مدرک راهنمایی 5/6 درصد گزارش شده اند. بیش از 8 درصد از پاسخگویان دارای تحصیلات ابتدایی و راهنمایی بوده اند بیشترین تعداد پاسخگویان دارای تحصیلات کارشناسی بوده اند (9/37 درصد) و کمترین تعداد پاسخگویان با تحصیلات حوزوی (8/0 درصد) گزارش شده اند. همچنین بیش از ده درصد از پاسخگویان (6/12 درصد) دارای تحصیلات کارشناسی ارشد و دکتری بوده اند. از دیگر راههای احصا وضعیت و پایگاه اقتصادی اجتماعی پاسخگویان پرسش از خود آنان در باره تعلقشان به طبقات اجتماعی است که در این مطالعه این روش نیز به کار گرفته شده است. آمده 27 درصد خود را به طبقه پایین و بسیار پایین متعلق می دانند،حدود 56 درصد متعلق به طبقه متوسط هستند و بیش از 16 درصد نیز به طبقه بالا و بسیار بالا تعلق دارند.
از آنجا که این مطالعه در استانهای با سطح توسعه یافتگی متفاوت انجام شده، بررسی رابطه بین گذران فراغت فعال جمعی با خانواده و سطح توسعه یافتگی استان نشان می دهد که بین دو متغیر مذکور رابطه قوی وجود دارد. با افزایش سطح توسعه یافتگی، میانگین فراغت جمعی فعال با خانواده کاهش می یابد و برعکس، در واقع هر چه سطح توسعه یافتگی استانها پایین تر باشد الگوی فراغتی فعال جمعی با خانواده بیشتر است. جدول زیر این رابطه را نشان می دهد:
جدول 2- توزیع الگوهای گذران فراغت جمعی با خانواده در سطوح مختلف توسعه یافتگی | ||||||||
سطح توسعه یافتگی استان | N | Mean | Std. Deviation | Std. Error | 95% Confidence Interval for Mean | Minimum | Maximum | |
Lower Bound | Upper Bound | |||||||
توسعه یافته | 333 | 2.2913 | .67829 | .03717 | 2.2182 | 2.3644 | 1.00 | 5.00 |
در حال توسعه | 331 | 2.4441 | .73385 | .04034 | 2.3648 | 2.5235 | 1.00 | 4.00 |
محروم | 331 | 2.5529 | .66475 | .03654 | 2.4810 | 2.6247 | 1.00 | 4.00 |
مجموع | 995 | 2.4291 | .70050 | .02221 | 2.3856 | 2.4727 | 1.00 | 5.00 |
بر اساس اطلاعات موجود در جدول در استانهای محروم با میانگین 55/2 از 5 گذران فراغت فعال جمعی با خانواده در بین پاسخگویان بیشتر از استانهای توسعه یافته با میانگین 29/2 (از 5) بوده است. در توضیح بیشتر می توان اظهار داشت با کاهش سطح توسعه یافتگی الگوی گذران فراغت جمعی فعال با خانواده در بین پاسخگویان افزایش می یابد و بالعکس. در جدول زیر نیز می توان از وجود رابطه معنادار بین سطح توسعه یافتگی استان و الگوی گذران فراغت جمعی فعال با خانواده آگاه شد
جدول 3-واریانس یک طرفه توزیع الگوهای فراغت فعال جمعی با خانواده و سطوح مختلف توسعه یافتگی | |||||
| مجموع مربعات | درجه آزادی | میانگین مربعات | مقدار آزمونF | سطح معناداری |
بین گروهی | 11.469 | 2 | 5.735 | 11.944 | .000 |
درون گروهی | 476.286 | 992 | .480 |
|
|
مجموع | 487.755 | 994 |
|
|
|
از دیگر الگوهای فراغت فعال جمعی، فراغت جمعی فعال با دوستان بوده است. گذران فراغت جمعی با دوستان الگوی فراگیری در بین جامعه آماری مورد بررسی نبوده (حدود 1.84 از 5) و هیچ ارتباطی بین گذران فراغت با دوستان و سطح توسعه یافتگی استان مشاهده نمی شود. بررسی دقیق تر نشان می دهد که گذران فراغت جمعی فعال با دوستان، در بین دوره نسلی جوانان نسبت به سایر گروههای نسلی بیشتر رواج داشته که از ویژگی دوره زندگی در جوانی است. جدول زیر این رابطه را نشان می دهد:
جدول 4- بررسی میانگین گذران فراغت فعال جمعی با دوستان و سطح توسعه یافتگی استان | ||||||||
| N | Mean | Std. Deviation | Std. Error | 95% Confidence Interval for Mean | Minimum | Maximum | |
Lower Bound | Upper Bound | |||||||
توسعه یافته | 322 | 1.8758 | .76332 | .04254 | 1.7921 | 1.9595 | 1.00 | 5.00 |
در حال توسعه | 329 | 1.7751 | .86136 | .04749 | 1.6817 | 1.8685 | 1.00 | 5.00 |
محروم | 324 | 1.8735 | .80979 | .04499 | 1.7849 | 1.9620 | 1.00 | 4.00 |
مجموع | 975 | 1.8410 | .81336 | .02605 | 1.7899 | 1.8921 | 1.00 | 5.00 |
واریانس یکطرفه نیز نشان از عدم ارتباط بین متغیرهای مورد بررسی است و هیچ ارتباطی بین سطح توسعه یافتگی استان و نیز الگوی گذران فراغت با دوستان مشاهده نشد.
به طور کلی الگوهای فراغتی فعال جمعی با خانواده (در فضای واقعی)، فعال جمعی با دوستان (در فضای واقعی)، منفعل فردی و فراغت فعال جمعی در فضای مجازی (استفاده از تلگرام و اینستاگرام) در استانهای با سطوح مختلف توسعه مورد مطالعه قرار گرفته است. این مطالعه نشان می دهد که بدون توجه به سطح توسعه یافتگی استان، گذران فراغت جمعی فعال با خانواده بشدت تقویت کننده تعاملات نسلی است. این یافته از آن منظر حائز اهمیت است که الگوهای فراغتی مذکور به دلیل تغییر در سبک زندگی در جوامع مدرن به سمت الگوهای فردی فراغتی و اخیرا الگوهای فراغتی مجازی تغییر یافته یا در حال تغییر هستند. جدول زیر نشان می دهد که هر چه سطح توسعه یافتگی استان کاهش می یابد، درصد فراغت فعال جمعی با خانواده افزایش می یابد و دو متغیر با یکدیگر رابطه معنادار دارند. همچنین با افزایش سطح توسعه الگوی نوین گذران فراغت که همانا فراغت مجازی فعال است، افزایش می یابد، سایر انواع گذران فراغت رابطه ای با سطح توسعه یافتگی نداشت. جمع بندی رابطه بین سطح توسعه یافتگی و الگوی گذران فراغت می توان جدول زیر را ارائه داد:
جدول -5 بررسی رابطه سطح توسعه یافتگی استان و الگوی گذران فراغت
الگوی گذران فراغت | سطح توسعه یافتگی جامعه | مقدار آزمون F | سطح معنی داری | ||
بالا | متوسط | پایین | |||
فراغت جمعی (فعال) با خانواده (واقعی) | 50 | 55.29 | 59.89 | 11.057 | 0.00 |
فراغت جمعی(فعال مجازی) | 45.18 | 41.79 | 41.56 | 1.67 | 0.05 |
فراغت فردی(منفعل) | 38.35 | 38.66 | 38.54 | 0.012 | 0.988 |
فراغت جمعی (فعال) با دوستان (واقعی) | 32.92 | 29.56 | 34.80 | 2.47 | 0.08 |
همانگونه که در جدول مشاهده می شود فراغت فردی منفعل هیچ ارتباط معناداری با سطح توسعه یافتگی استانها ندارد. دو الگوی فراغت فعال جمعی با خانواده و فراغت جمعی فعال مجازی با سطح توسعه یافتگی استان در رابطه است. افزایش فرد گرایی در استانهای توسعه یافته و وجود روحیه جمع گرایی در استانهای محروم در الگوی گذران فراغت آنان حائز اهمیت است. این متغیر بر تعاملات بین نسلها (همسویی با خانواده و تعامل با خانواده) نیز موثر بوده و رابطه معکوسی را نشان می دهد.
برای سنجش مناسبات نسلی در این مطالعه دو شاخص همسویی با خانواده (که حوزه ارزشها را بررسی کرده) و تعامل با خانواده (که حوزه رفتارها را مورد سنجش قرار داده) استفاده شده است. همانگونه آزمونهای آماری در جداول زیر نشان می دهد بین سه متغیر تعامل با خانواده و گذران فراغت جمعی در فضای واقعی و سطح توسعه یافتگی استانها رابطه وجود دارد. 2/55 درصد پاسخگویانی که در استانهای توسعه یافته اغلب تعطیلات را به فراغت جمعی با خانواده می گذرانند، تعامل زیاد تا بسیار زیاد با خانواده را گزارش کرده اند. این وضعیت در بین پاسخگویان در استانهای در حال توسعه با حدود 10 درصد افزایش، به 8/64 درصد رسیده و نشان می دهد که در این استانهای تعامل با خانواده و گذران فراغت با خانواده دارای رابطه قوی است. در استانهای محروم بالاترین حد تعامل با خانواده و گذران فراغت جمعی با خانواده گزارش شده به طوری که 3/69 درصد از پاسخگویان در این دسته بندی قرار گرفته اند. جدول زیر آزمون معناداری این متغیرها را نشان می دهد:
جدول 5- آزمون معناداری رابطه تعامل با خانواده و فراغت جمعی فعال واقعی به تفکیک سطوح توسعه استان | |||||||
سطح توسعه یافتگی استان | Value | Asymp. Std. Errora | Approx. Tb | Approx. Sig. | |||
توسعه یافته | Nominal by Nominal | Phi | .344 |
|
| .001 | |
Cramer's V | .172 |
|
| .001 | |||
Ordinal by Ordinal | Kendall's tau-b | .176 | .049 | 3.527 | .000 | ||
Kendall's tau-c | .147 | .042 | 3.527 | .000 | |||
Gamma | Zero-Order | .259 | .071 | 3.527 | .000 | ||
N of Valid Cases | 327 |
|
|
| |||
در حال توسعه | Nominal by Nominal | Phi | .399 |
|
| .000 | |
Cramer's V | .230 |
|
| .000 | |||
Ordinal by Ordinal | Kendall's tau-b | .211 | .048 | 4.301 | .000 | ||
Kendall's tau-c | .190 | .044 | 4.301 | .000 | |||
Gamma | Zero-Order | .308 | .068 | 4.301 | .000 | ||
N of Valid Cases | 325 |
|
|
| |||
محروم | Nominal by Nominal | Phi | .290 |
|
| .007 | |
Cramer's V | .167 |
|
| .007 | |||
Ordinal by Ordinal | Kendall's tau-b | .133 | .050 | 2.658 | .008 | ||
Kendall's tau-c | .116 | .044 | 2.658 | .008 | |||
Gamma | Zero-Order | .203 | .075 | 2.658 | .008 | ||
N of Valid Cases | 326 |
|
|
| |||
مجموع | Nominal by Nominal | Phi | .337 |
|
| .000 | |
Cramer's V | .168 |
|
| .000 | |||
Ordinal by Ordinal | Kendall's tau-b | .182 | .028 | 6.386 | .000 | ||
Kendall's tau-c | .153 | .024 | 6.386 | .000 | |||
Gamma | Zero-Order | .268 | .041 | 6.386 | .000 | ||
First-Order Partial | .258 |
|
|
| |||
N of Valid Cases | 978 |
|
|
| |||
a. Not assuming the null hypothesis. | |||||||
b. Using the asymptotic standard error assuming the null hypothesis. |
جدول بالا آزمونهای مختلف آماری شامل آزمون خی، آزمون کرامر وی، کاندال بی و کاندال و آزمون گاما را به تفکیک سطوح توسعه یافتگی استانها و متغیرهای تعامل با خانواده و گذران فراغت فعال جمعی در فضای واقعی نشان می دهد که در همه استانها این آزمونها معنادار بوده اند.
متغیر همسویی با خانواده که حوزه ارزشها را مورد سنجش قرار میدهد، در بین پاسخگویان بسیار کم و کم گزارش شده است. در واقع این متغیر نشان می دهد که تغییراتی در حوزه ارزشها در بین پاسخگویان رخ داده است. نکته حائز اهمیت این که هیچ رابطه ای بین همسویی با خانواده و سطوح توسعه یافتگی استانها وجود ندارد. بدین معنی که بدون توجه به سطح توسعه یافتگی استان، همسویی با خانواده در بین اغلب پاسخگویان کم و بسیار کم گزارش شده است. این یافته حکایت از تحول ارزشها در جامعه ایران بدون توجه به سطح توسعه یافتگی استان دارد. اما وقتی متغیر سومی چون گذاران فراغت جمعی فعال در فضای واقعی را به این مجموعه اضافه گردد مشاهده می شود بین سطح توسعه یافتگی، الگوی فراغت فعال جمعی در فضای واقعی و همسویی با خانواده رابطه معنادار وجود دارد. این یافته از آن جهت حائز اهمیت است که نشان می دهد که همسویی با خانواده از طریق گذران فراغت جمعی با خانواده می تواند تقویت شود و این تقویت در استانهای در حال توسعه و توسعه یافته معنادار است.
نتیجه گیری:
رخداد تغییرات مختلف در سطوح ملی و بین المللی بر سبک زندگی ایرانیان تاثیرگذارده است. تغییر در گذران اوقات فراغت که یکی از شاخص های سبک زندگی است نشان دهنده برخی از این تغییرات است. تغییر در الگوی گذران فراغت از آن منظر حائز اهمیت بوده که بر ارتباطات و تعاملات بین نسلها تاثیر می گذارد (منتظر قائم، شاقاسمی، 1387). فراغت زمانی است که فرد آزادانه و بر مبنای انتخاب خویش به فعالیت می پردازد و در چنین شرایطی بیشترین میزان یادگیری اتفاق می افتد و لازم است از این زمان برای درونی کردن ارزشها بهره برد. مطالعات نشان می دهند که توسعه و سطح توسعه یافتگی بر سبک زندگی و الگوهای رفتاری شهروندان تاثیر داشته و با افزایش سطح توسعه فردگرایی و نوگرایی نیز افزایش می یابد. مطالعه حاضر به بررسی رابطه بین سطح توسعه یافتگی استانها و الگوی گذران فراغت و مناسبات بین نسلی پرداخته است. الگوهای فراغت به طور خاص و سبک زندگی به طور کلی در استانهای با سطوح مختلف توسعه به دلیل تنوع دسترسی به امکانات مختلف، نگرش نسبت به آداب و رسوم، میزان نوگرایی و تعاملات بین فردی و ... متفاوت است. فراغت و الگوی گذران آن از جمله شاخص های سبک زندگی، با چگونگی روابط بین نسلها در رابطه است. چگونگی گذران اوقات فراغت موجب تقویت پیوندهای نسلی و یا بالعکس، سبب تعارض نسلی می گردد (صبوری جهانشاهی، توکلی نیا، 1391؛ یوسفی، 1392؛ ارجمندی و دیگران، 1392). مطالعه حاضر نشان می دهد که الگوهای فراغتی مختلفی در بین پاسخگویان در استانهای مورد مطالعه وجود داشته است. این الگوها عبارتند از: گذران فراغت جمعی فعال در فضای واقعی (با دوستان و با خانواده)، گذران فراغت فعال جمعی در فضای مجازی، و گذران فراغت منفعل فردی. در بین فراغتهای فعال جمعی در فضای واقعی، گذران فراغت با خانواده بسیار درصد بالاتری را نسبت به گذران فراغت با دوستان داشته است و بیش از نیمی از پاسخگویان به فراغت فعال جمعی با خانواده می پردازند. این یافته نشان از اهمیت خانواده و جایگاه مهم این کوچکترین واحد اجتماعی در بین جامعه آماری دارد. گذران فراغت جمعی با دوستان الگوی کم اقبال، که درصد کمی را به خود اختصاص داده و بررسی دقیق تر حکایت از آن داشت که بین این الگو (فراغت فعال جمعی با دوستان) و دوره نسلی ارتباط وجود دارد و بیشتر جوانان به فراغت فعال جمعی با دوستان می پردازند. بین گذران فراغت جمعی فعال با خانواده و سطح توسعه یافتگی استان رابطه مشاهده شده است. هر چه از استانهای محروم به سمت استانهای توسعه یافته حرکت کنیم، میزان گذران فراغت جمعی با خانواده کاهش می یابد. از سوی دیگر تغییر در الگوی فراغت و ورود الگوی فراغت جمعی فعال مجازی به مجموعه الگوهای گذران فراغت در عصر جدید، موجب شده که این الگو در بین استانهای توسعه یافته بیشتر از سایر استانها مشاهده شود. در واقع، پس از فراغت فعال جمعی با خانواده، فراغت فعال جمعی مجازی بیش از 40 درصد در بین پاسخگویان گزارش شده است. درصد بالای الگوی فراغت مجازی در بین پاسخگویان نشان از تغییر در الگوهای فراغتی جامعه ایرانی است. این در حالی است که مطالعات پیشین فراغت منفعل فردی بالاخص تماشای تلویزیون را الگوی غالب فراغتی گزارش کرده بودند (ابراهیمی و پطرودی،1390: 87-86). الگوی فراغت منفعل فردی هیچ رابطه ای با سطح توسعه یافتگی و یا تعاملات بین نسلی نداشت.
از دیگر یافته های این مطالعه وضعیت روابط بین نسلها در جامعه مورد مطالعه است. یافته ها نشان می دهند که نسلهای با یکدیگر در حوزه ارزشها همسو نیستند و بدون توجه به سطح توسعه یافتگی استان، تغییراتی در حوزه ارزشی نسلها رخ داده است. این یافته تایید کننده نظریه مانهایم و اینگلهارت در ارتباط با تغییرات ارزشی بین نسلهاست. در حالی که نسلها با یکدیگر همسو نیستند و ارزشهای مختلفی دارند، در حوزه رفتاری با یکدیگر تعامل دارند. این یافته نشان از روند تغییرات در آینده در حوزه روابط بین نسلها دارد. یافته های این مطالعه نشان می دهد بین گذران فراغت جمعی با خانواده و تعامل با خانواده رابطه وجود دارد. با توجه به اینکه فراغت جمعی با خانواده در استانهای توسعه یافته کمتر از استانهای با سطح توسعه متوسط یا محروم است و از سوی دیگر فراغت مجازی در این استانها در حال گسترش است. بنظر می رسد که در آینده در استانهای توسعه یافته با تغییرات جدی در تعاملات بین نسلی مواجه باشیم.
منابع:
§ ابراهیمی، قربانعلی؛ مسلمی پطرودی، رقیه (1390) اوقات فراغت، سرمایه فرهنگی و زنان، مطالعه موردی زنان شهرستان جویبار، زن در توسعه و سیاست، دوره 9، ش 4، زمستان.
§ احمدی، آرمان؛ احیایی، پویان (1392) بررسی شکاف نسلی و عوامل مرتبط با آن مورد مطالعه: دانش آموزان دوره متوسطه شهرستان سراب، جامعه پژوهی فرهنگی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، سال چهارم، زمستان.
§ آزادارمکی، تقی(1383) جوانان و دگرگونی فرهنگی ارزشها، مجموعه مقالات دومین همایش انجمن جمعیت شناسی با تاکید بر جوانان، دانشگاه شیراز.
§ آزادارمکی، تقی؛ غفاری، غلامرضا (1383) جامعه شناسی نسلی در ایران، پژوهشکده علوم انسانی و اجتماعی جهاددانشگاهی، تهران.
§ بابایی، فاطمه؛ کردی، ناهید؛هاشم زهی، نوروز (1392) تاثیر سریالهای خانوادگی تلویزیون بر سبک زندگی و اوقات فراغت، مجموعه مقالات کنگره ملی اوقات فراغت و سبک زندگی، وزارت ورزش و جوانان.
§ پهلوان، منوچهر؛ برزیگر، سیده فاطمه (1390) جامعه شناسی مطالعات جوانان، سال دوم، پاییز.
§ پهلوان، منوچهر(1386) بررسی تغییرات ارزشها و رابطه آن با شکاف نسلها مطالعه موردی شهرهای استان مازندران، مطالعات علوم اجتماعی، دوره 3، ش 4، پیاپی 15، زمستان.
§ پورحلبی، ربابه؛ عابدینی، صمد (1391) بررسی عوامل جامعه شناختی موثر بر پدیده انسجام بین نسلی در میان (نسل جدید) و مقایسه آن با والدین (نسل قدیم)ف فصلنامه جامعه شناسی مطالعات جوانان، سال دوم، ش 5.
§ جعفری، روح اله؛ عزیزی، محمود؛ نوبخت حقیقی، محمد باقر (1393) بررسی عوامل اثرگذار بر فرهنگ تئاتر و تعیین جایگاه آن در اوقات فراغت اقشار مختلف شهر تهران، فصلنامه راهبرد اجتماعی فرهنگی، سال سوم، ش 11، تابستان.
§ خواجه نوری، بیژن؛ مقدس، علی اصغر (1387) بررسی عوامل اجتماعی و فرهنگی موثر بر میزان گذران اوقات فراغت؛ مورد مطالعه: دانش آموزان دبیرستانی شهرستان آیاده، پژوهشنامه علوم انسانی و اجتماعی، ویژه نامه پژوهشهای اجتماعی، نیمه دوم.
§ دانش، پروانه؛ ذاکری نصرآبادی، زهرا؛ عبداللهی، عظیمه سادات (1393) تحلیل جامعه شناختی شکاف نسلی در ایران، جامعه پژوهی فرهنگی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، سال پنجم، ش 3، پاییز
§ ذکایی، محمد سعید؛ فتحی نیا، محمد (1392) نحوه بازنمایی روابط بین نسلی در سریالهای ایرانی پربیننده، جامعه پژوهی فرهنگی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، سال چهارم، ش 4، زمستان
§ ربانی، علی؛ محمد زاده یزد، عاطفه (1392) بررسی عوامل اجتماعی موثر بر شکاف نسلی ارزشی در منطقه 9 شهرداری مشهد با تاکید بر ارزشهای دینی، فصلنامه علوم اجتماعی دانشگاه فردوسی، ش 1، سال دهم، بهار و تابستان.
§ رحیمی، محمد؛ آشفته تهرانی، امیر؛ حضرتی صومعه، زهرا (1390) عوامل اجتماعی موثر بر شکاف بین نسلی مطالعه موردی شهر خلخال در سال 1390، فصلنامه مطالعات جامعه شناختی ایران، سال اول ، ش 3، زمستان
§ ساروخانی، باقر؛ میرزایی ملکیان، محمد؛ توکلی، زهره (1392) بررسی جامعه شناختی تاثیر گذران اوقات فراغت در تکوین هویت ملی جوانان، فصلنامه جامعه پژوهی فرهنگی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، سال چهارم، ش 3، پاییز.
§ سرایی، محمد حسین؛ روستا، مجتبی؛ اشنوئی، امیر(1391) عوامل موثر بر گذران اوقات فراغت در مناطق شهری ایران مطالعه موردی منطقه 8 مشهد، فصلنامه برنامه ریزی منطقه ای، سال دوم، ش 7، پاییز.
§ سرایی، حسین؛ سوادیان، پروین (1390) اوقات فراغت در گذر نسلها، مطالعه موردی دختران دبیرستانی شهر گرمسار و مادران آنها، محله مطالعات توسعه اجتماعی ایران، سال چهارم، ش اول، زمستان.
§ سعیدی، علی اصغر (1383) تحول مفهوم اوقات فراغت، نظامهای تولیدی و بازار کار، فصلنامه مطالعات جوانان، ش 6.
§ صبوری جهانشاهی، حبیب؛ توکلی نیا، نفیسه(1391) بررسی تاثیر رسانه ملی در ایجاد شکاف نسلی، مطالعات رسانه ای، سال هفتم، ش 19، زمستان.
§ عنایت، حلیمه؛ حسینی، مریم (1392) مطالعه جنسیتی الگوهای گذران اوقات فراغت در میان جوانان شهر شیراز و رابطه آن با انواع سرمایهها، مجموعه مقالات کنگره ملی اوقات فراغت و سبک زندگی جوانان، سازمان ملی جوانان.
§ فکوهی، ناصر؛ انصاری مهابادی، فرشته(1382) اوقات فراغت و شکل گیری شخصیت فرهنگی نمونه موردی دو دبیرستان دخترانه شهر تهران، نامه انسانشناسی، دوره اول، ش 4، پاییز و زمستان
§ قریشی میناآباد، محمد باسط؛ میرواسع، سیده طیبه(1390) نقش اردو در غنی سازی اوقات فراغت دانش آموزان ، مطالعه موردی: دانش آموزان دبیرستانی ناحیه 2 رشت، چشم انداز جغرافیایی (مطالعات انسانی)، سال ششم، ش 16، پاییز.
§ معینی فر، حشمت السادات، محمد خانی، نجمه (1390) بازنمایی الگوی مصرف یک خانواده آمریکایی: سیمسونها در اوقات فراغت؛ فصلنامه تحقیقات فرهنگی، دوره چهارم، ش 1، بهار.
§ منتظرقائم، مهدی؛ شاقاسمی، احسان (1387) اینترنت و تغییر اجتماعی در ایران: نگاهی فراتحلیلی با تاکید بر جوانان، مجله جامعه شناسی ایران، دوره نهم، ش 3و4، پاییز و زمستان.
§ موموندی، افسر (1380) بررسی گذران اوقات فراغت نوجوانان و جوانان شهر ورامین، طرح پژوهشی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران
§ نوروزی، فاطمه (1388) شکاف نسلی از لحاظ ارزشهای مذهبی بین دو نسل دختران و مادران مطالعه موردی دبیرستانهای شهر جهرم، پیک نور، سال هشتم، ش 1، بهار.
§ نیمروزی، نوروز؛ حجازی، محسن(1393) مقایسه نظام ترجیحات میان نسلی در استانهای توسعه یافته، در حال توسعه و توسعه نیافته ایران، فصلنامه مطالعات توسعه اجتماعی فرهنگی، دوره سوم، ش 1، تابستان
§ یامین پور، وحید (1389) بررسی علل گرایش به جرم و انحراف در ساخت اجتماعی جوامع در حال توسعه با تکیه بر ساختار خانواده ایرانی- اسلامی، پژوهشنامه حقوق اسلامی سال یازدهم، ش 2، پیاپی 32 ، پاییز و زمستان.
§ یوسفی، نریمان (1392) شکاف ارزشی بین نسلی در خانوادههای تهرانی، فصلنامه راهبرد اجتماعی فرهنگی، سال دوم، ش 7، تابستان.
§ یوسفی، نریمان(1388) بررسی نقش تلویزیون در روابط نسلی با تاکید بر ارزشهای فرهنگی، تهران: مرکز تحقیقات صدا و سیمای ج.ا.ا.
[1] این مقاله برگرفته از طرح پژوهشی با عنوان «بررسی رابطه مناسبات نسلی و چگونگی گذران اوقات فراغت» با کد 22-2289 مصوب معاونت پژوهشی جهاددانشگاهی می باشد که با حمایت مالی آن معاونت انجام شده است.
[2] Karl Mannheim
[3] David B. Kaplan
[4] بر اساس دسته بندی سازمان ملی جوانان
[5] در برخی از مطالعات میانسالان تا 45 سال در نظر گرفته شده اند ولی با توجه به افزایش امید به زندگی در کشور مطالعه حاضر میانسالان را تا 55 سال دسته بندی نموده است