بررسی اصل عملی یا اماره بودن استصحاب
محورهای موضوعی : جامع الفقهیهابوالفضل روزبهانی 1 , اصغر عربیان 2 , سید محمد صادق موسوی 3
1 - تهران،میدان رسالت،خیابان هنگام،کوچه بیهقی،پلاک ۳۰،واحد ۵
2 - مدیر گروه حقوق خصوصی
3 - عضو هیات علمی دانشگاه شهید مطهری(ره)، تهران، ایران
کلید واژه: استصحاب, اصل عملی, اماره , دلیل اجتهادی,
چکیده مقاله :
استصحاب که یکی از موضوعات پرکاربرد در علوم فقه و اصول فقه و حقوق است، در تعریف آن آمده است: إبقاء ما کان یعنی حکم به بقاء آنچه در زمان گذشته بوده است. از آغاز پیدایش علم اصول فقه، تا زمان وحید بهبهانی، علمای اصول بر این باور بودند، دلیل حجیّت استصحاب، روایات است و استصحاب، یک قاعده تعبّدی و تأسیسی در هنگام شک و تردید است و در نتیجه استصحاب، یکی از اصول عملیه است. امّا اغلب علمای اصولی بعد از زمان وحید بهبهانی بر این باورند که دلیل حجیّت استصحاب، عقل و سیره و روش عقلاء است، بنابراین، استصحاب، اماره ظنّی (دلیل اجتهادی) است. شیخ انصاری با طرح ابتکاری اصول عملیه، استصحاب را در کنار سه اصل عملی دیگر قرار داده و آن را از اماره نقلی بودن به اصل عملی تغییر ماهیت داد. دراین پژوهش سعی شده است دیدگاه علماء مذکور درباره اصل استصحاب مورد بررسی قرار گیرد. اگر استصحاب را اماره بدانیم، استصحاب طریق و کاشفی برای واقع است. و اما اگر آن را اصل بدانیم صرفاً برای رفع تحیّر و سرگردانی مکلّف است و فایده آن در جایی است که استصحاب با اماره ای تعارض کند، حال آنکه اگر قائل شویم که استصحاب اماره است سر دو دلیل ساقط می شوند و اما اگر قائل شویم که استصحاب اصل است، در این صورت اماره مقدم و وارد بر اصل استصحاب است. زیرا ما زمانی سراغ اصول فقاهتی می رویم که نامید از اصول اجتهادی باشیم.
Istehhab, which is one of the most widely used topics in the sciences of jurisprudence and the principles of jurisprudence and law, is defined in its definition: From the beginning of the science of the principles of jurisprudence, until the time of Vahid Behbahani, the scholars of the principles believed that the reason for the legitimacy of istishab is narrations and istishab is a devotional and founding rule in case of doubt and as a result istishab is one of the practical principles. However, most fundamentalist scholars after the time of Vahid Behbahani believe that the reason for the legitimacy of istishab is the intellect and manners and method of the wise, therefore, istishab is a presumption. Sheikh Ansari, with the initiative of practical principles, put Istehhab next to the other three practical principles and changed its nature from being a narrative to a practical principle. If we consider istishab as a statistic, istishab is a way and a discovery for reality. But if we consider it as a principle, it is obligatory only to remove the bewilderment and confusion, and its benefit is in the place where istishab conflicts with a statistic, while if we believe that istishab is a statistic, they fall for two reasons, but if we believe that Istehhab is the principle, in which case the statistic precedes and enters into the principle of Istehhab. Because we go to the principles of jurisprudence when we call it the principles of ijtihad.