کاربرد نظریة ترجیحی در تأمین مالی
محورهای موضوعی : دانش مالی تحلیل اوراق بهاداررضوان حجازی 1 , هاشم ولی پور 2 , مهرنوش سیامر 3
1 - ندارد
2 - ندارد
3 - مسئول مکاتبات
کلید واژه: نظریههای ساختار سرمایه, تصمیمات تأمین مالی, نظریۀ ترجیحی, فرضیه عدم تقارن اطلاعات, دادههای پانلی,
چکیده مقاله :
مدیران مالی در محیط رقابتی امروز، به دنبال افزایش ارزش شرکت بوده و در این راستا، ساختار سرمایه و تصمیمات تأمین مالی را مورد توجه قرار می دهند. این پژوهش سعی دارد، توانایی نظریۀ ترجیحی را در توضیح الگوی ساختار سرمایه شرکت ها در بازار سرمایه ایران، مورد آزمون قرار دهد. جامعه آماری پژوهش، شرکت های تولیدی پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران است، که با استفاده از روش حذف سیستماتیک، 127 شرکت تولیدی طی دوره 1380 تا 1388 به عنوان نمونه، انتخاب گردید. برای جمع آوری اطلاعات و داده ها از روش کتابخانه ای و برای آزمون فرضیه های پژوهش، از داده های پانلی متقارن و روش تجزیه و تحلیل پانلی استفاده شده است. نتایج حاصل نشان می دهد که بین کسری مالی و خالص بدهی بلندمدتِ منتشر شده، همچنین، بین بدهی بلندمدتِ سررسید شده و بدهی بلندمدتِ منتشر شده، رابطۀ مثبت معناداری وجود دارد. بدین معنی که به نظر می رسد شرکت های ایرانی در الگوی ساختار سرمایه خود از نظریۀ ترجیحی پیروی می کنند.
In today's competitive environment, financial managers are trying to consider thecapital structure and financial decision in order to increase their companies' value.This research is aimed at studying the ability of pecking order theory in explaining thecapital structure pattern of companies in Iran’s capital market.The statistical population of this research includes all industrial companies listed inTehran Stock Exchange (TSE). 127 industrial companies have been selected induration of 2000-2009 as samples based on a systematical method. Library methodhave used for data collecting, and balanced panel data and panel analysis model haveused for examining the research hypothesis.The obtained results suggest that there is a positive significant relation betweenfinancing deficit and net long-term debt issued as well as between maturing long-termdebt issued and long-term debt issued. This shows that the Iranian companies followpecking order theory in their capital structure pattern.