واکاوی شیوه بیانی خردورزی قرآنی با استفاده از ساختار ادبی تعجب
محورهای موضوعی : بررسی مسائل عقلی در قرآن و حدیثمحسن احتشامی نیا 1 , فهیمه فهیمی نژاد 2
1 - استادیار گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی
2 - استاد مدعو دانشگاه اصول الدین تهران
کلید واژه: ساختار تعجبی, خرد ورزی, قرآن کریم , ترجمه های معاصر قرآن,
چکیده مقاله :
درقرآن کریم مفاهیم ارزشی وتربیتی درقالب های مختلفی بیان شده است.یکی از ساختارها والگوهای بیانی,اسلوب تعجب است که به هدف رفع ابهام,تاکید ومبالغه در امری ووادار نمودن مخاطب به تفکر وتعقل بکار می رود این غرض گاهی به صورت قیاسی وحقیقی وگاه به صورت سماعی ومطلق درآیات قرآن بکاررفته است وبه عبارت دیگرمعادل جملات عاطفی در دیگر زبانهاست که با غرض آگاهی مخاطب خردمند،ایضاح در مساله ایی مبهم ودعوت ازفاعل مختارعاقل صورت می گیرد دراین پژوهش شیوه های کاربرد این اسلوب منحصربفرد وخاص قرآنی معرفی میگردداین مقاله با استفاده ازروش کتابخانه ایی وتحلیل واستنتاج از ظواهر ترجمه ی آیات قرآن تنظیم شده است.
In the Holy Qur'an, the concepts of value and education are expressed in different formats. One of the structures and expressions is the exclamation style, which is used for the purpose of removing ambiguity, emphasizing and exaggerating something and forcing the audience to think and rationalize. Sama'i and Mutlaq are used in the verses of the Quran, in other words, they are the equivalent of emotional sentences in other languages, which are used for the purpose of informing the intelligent audience, clarifying an ambiguous issue and inviting the subject of Mukhtar Aqeel. The analysis and conclusion of the appearances of the translation of the Qur'anic verses have been arranged.
ـ قرآن کریم
1. ابنسراج، الاصول فی النحو، 1317ق/1996م، بیروت، چاپ سوم، مؤسسه الرسالهْ.
2. ابنعاشور، محمدبن طاهر، التحریر و التنویر، بیتا، بیروت، مؤسسه التاریخ.
3. ابنعقیل، شرح ابنعقیل، 2004م، مصر، قاهره، دار الطائع.
4. ابنهشام، محمد، اوضح المسالک الی الفیه ابن مالک، شرح محيیالدین عبدالحمید، 1995م، بیروت، چاپ اول، مکتبهْ العصریهْ.
5. ــــــــــــــ ، قطر الندی، شرح فوزان، بیتا، بیجا، نسخۀ الکترونیکی کتاب.
6. ــــــــــــــ ، مغنی اللبیب عن کتب الاعاریب، 1985م، بیروت، چاپ ششم، دارالفکر.
7. الهی قمشهای، مهدی، ترجمه قرآن، 1380ش، چاپ دوم ، قم، انتشارات فاطمهْ الزهراء.
8. اندلسی، ابوحیان، البحر المحیط فی التفسیر، 1420ق، بیروت، دارالفکر.
9. انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، 1382ش، چاپ دوم، تهران انتشارات سخن.
10. انوري و گیوی، دستور زبان فارسی2، 1386ش، چاپ سوم، تهران، مؤسسۀ فرهنگی فاطمی. 11. باطنی، محمدرضا، توصیف ساختمان دستوری زبان فارسی، 1389ش، چاپ بیستودوم.
12. درویش، محیيالدین، اعراب القرآن و بیانه، 1415ق، سوریه، دارالإرشاد.
13. سامرائی، صالح فاضل، معانی النحو، 1990م، دانشگاه بغداد.
14. سیوطی، جلالالدین، سبب وضع علم العربیه، 1988م، چاپ اول دمشق، انتشارات دارالهجرهْ.
15. ـــــــــــــــــ ، همع الهوامع فی شرح جمع الجوامع، 1399ق/ 1979م، کویت، انتشارات دارالبحوث العلمیهْ.
16. طبرسی، ابوعلی الفضل، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، 1379ق، بیروت، احیاء التراث العربی.
17. عبدالباقی، محمدفؤاد، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، 1945م، قاهره، مکتبهًْ دارالکتب المصریهْ.
18. عکبری، ابوالبقاء، اللباب فی علل البنا و الاعراب، 1995م، دمشق، دارالفکر.
19. غلائینی، مصطفی، جامع الدروس العربیهًْ، 1912م، دارالکوخ، المرتضویهْ.
20. فولادوند، محمدمهدی، ترجمه فولادوند، 1376ش، چاپ سوم، تهران، وزارت ارشاد.
21. مدرس افغانی، محمدعلی، مکررات المدرس، 1970م، قم و النعمان، نجف، انتشارات علامه.
22. معروف، یحیی، فن ترجمه، 1382ش، چاپ سوم، تهران، سمت.
23. معزی، محمدکاظم، ترجمۀ قرآن، 1372ش، قم، انتشارات اسوه.
24. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمۀ قرآن، 1373ش، قم، دارالقرآن الکریم.
25. مدرس افغانی، محمدعلی، مکررات المدرس، 1970م، قم و النعمان، نجف، انتشارات علامه.
26. یعقوب امیل بدیع، موسوعهًْ النحو و الصرف و الاعراب، 1431ق، انتشارات استقلال.
نرمافزارها 1. جامع تفاسیر نور2، نورالانوار 3.
2. المکتبهًْ الشاملهًْ، الاصدار الثانی 11/2.
عنوان مقاله: واکاوی شیوه بیانی خرد ورزی قرآنی با استفاده از ساختار ادبی تعجب
فهیمه فهیمی نژاد 1
محسن احتشامی نیا 2
چکیده: درقرآن کریم مفاهیم ارزشی وتربیتی درقالب های مختلفی بیان شده است.یکی از ساختارها والگوهای بیانی,اسلوب تعجب است که به هدف رفع ابهام,تاکید ومبالغه در امری ووادار نمودن مخاطب به تفکر وتعقل بکار می رود این غرض گاهی به صورت قیاسی وحقیقی وگاه به صورت سماعی ومطلق درآیات قرآن بکاررفته است وبه عبارت دیگرمعادل جملات عاطفی در دیگر زبانهاست که با غرض آگاهی مخاطب خردمند،ایضاح در مساله ایی مبهم ودعوت ازفاعل مختارعاقل صورت می گیرد دراین پژوهش شیوه های کاربرد این اسلوب منحصربفرد وخاص قرآنی معرفی میگردداین مقاله با استفاده ازروش کتابخانه ایی وتحلیل واستنتاج از ظواهر ترجمه ی آیات قرآن تنظیم شده است
کلید واژه:ساختار تعجبی,خرد ورزی، قرآن کریم ،ترجمه های معاصر قرآن
بیان مساله
غالب اندیشمندان و خردمندان، بر این مطلب اتفاق نظر دارند که انسان اشرف مخلوقات و برگزیده خداوند متعال بر روی کره خاکی است ( وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ سوره اسراء/ 70) و علت اصلی این برتری چیزی نیست جز عقل و خرد او » (علامه مجلسی،1403 :جلد 1/ص 82) بنابراین ضروری است حوزه های ورود عقلانیت از دیدگاه قرآن شناخته شود تا انسان بتواند به کمال شایسته ای که خداوند آن را برای بشر قرار داده است دست یابد.این دعوت به خرد رزی گاهی تصزیحی وآشکار است وگاهی ضمنی وپنهان ، یکی از اسالیب دعوت به تعقل استفاده از اگلوهایی خاص همچون تعجب است که با نگاهی ادیبانه خود این الگو شگرف گاهی قیاسی وبارعایت قواعد متداول آورده شده وگاهی رمزآلودتر وبصورت سماعی ومجازی بکاررفته است پزوهشگر ان در این مقاله درصدد معرفی این اسلوب زیبا وبیان قالب های گزاره های آن است وبه این سوال پاسخ خواهند داد که شیوه های بیانی خرد ورزی قرآنی با استفاده ازمفهوم تعجب چگونه در قرآن کریم آورده شده است ؟
پیشینه تحقیق
در عربی ساختارهای متعددی از جمله وجود دارد، و یکی از ساختارهای مشهور عربی به ویژه در قرآن کریم اسلوب تعجب است. بر اساس یکی از اقوال رسیده، دلیل ورود این بحث به نحو عربی با روایتی به ابوالاسود دوئلی (سدۀ اول) برمیگردد. نقل شده که شبی دخترش به او گفت: «ما أحسن السماء؟» پدر گفت: «نجومها.» گفت: منظورم این نبود بلکه من از زیبایی آسمان تعجب کردم. گفت: بگو: «ما أجملَ السماءَ.» از اینجا بود که علم نحو وضع شد و باب اول هم تعجب بود. (سیوطی، 1988: 35)
. تعریف اسلوب تعجب
«التعجب هو انفعال یحدث فی النفس عند الشعور بأمر خفی سببه»؛ تعجب در واقع نوعی انفعال است که در درون شخص به هنگام احساس مسألهای که دلیل آن مجهول باشد بهوجود میآید. و اما از نظر اصطلاحی در علم نحو، «استعظام زیادهْ فی وصف الفاعل خفی سببها و خرج بها المتعجب منه عن أمثاله أو قل نظیره فیها»؛ تعجب بیش از حد بزرگ داشتن توصیف فاعل است که دلیل آن پوشیده است، بهگونهای که متعجب منه به وسیلۀ این بیان از مشابههایش خارج شده و یا اينكه مشابه آن در این مورد کم است. (ابنهشام، 1995: ج 3 ، ص 250)
در المعجم الوسیط آمده است: «التعجب فی النحو: استعظام امرٍ ظاهر المزیه خافی السبب.» (مصطفی، ابراهیم و دیگران، بیتا: ج 2، ص 590) بر اساس تعریف مذکور تعجب میتواند یا ناشی از امری باشد که دلیل آن برای شخص مخفی است و به واسطۀ همین مسأله آن را بزرگ میپندارد و از آن تعجب میکند (که این تعریف در مورد خداوند تعالی صدق نمیکند)، و یا متعجبمنه را از نظائر و شبیه خودش جدا ميكند، و این میتواند در مورد خداوند هم صادق و ثابت باشد. (ابن هشام، 1418: 233)
بر اساس بررسی کتب نحوی و بلاغی هدف از بهکاربردن یک مفهوم در قالب اسلوب تعجب یکی از دو مورد زیر است:
الف) مبالغه و تأكيد در امری است، زیرا درواقع متکلم به موضوعی آگاهی دارد و با استفاده از اسلوب تعجب، بیان میدارد که متعجبمنه یا در صفتی منفرد است و یا امثال و شبیه آن کم است؛ بنابراین در بیان آن صفت، مبالغه میکند. (ابن هشام، 1995: ج 3، ص 250)
ب) رفع ابهام: ازآنجا که سیبویه معتقد است نوع «ما» در اسلوب تعجب موصول است بنابراین جملۀ بعدی را صلۀ موصول میداند. (ابنعقیل،2004: ج 3، ص 124) و چنین استدلال میکند که تعجب یکی از مواضع ابهام است که بهواسطۀ صلهاش ایضاح صورت گرفته؛ زیرا در جملات تعجبی عملی صورت گرفته که سبب آن ناشناخته است و همین دلیل باعث میشود گوینده متعجبمنه را از مشابههای خودش جدا کند و یا حداقل او را کمنظیر بداند، و اگر غیر از این بود از آن تعجب نمیکرد. (عکبری،1995: ج 1، ص 196)
جملات تعجبی در عربی به اعتبار مفهوم و ساختار به دو دسته تقسیم میشود: قیاسی یا سماعی. قیاسی، به جملات تعجبی اطلاق میشود که ساختار و معنا هردو برای این منظور وضع شدهاند. کتابهای نحوی برای اسلوب تعجب دو الگوی «ما أفعله»، «أفعل به» را معرفی کردهاند. اسلوب تعجب سماعی، جملات تعجبی هستند که ساختار، برای تعجب وضع نشده ولی معنی تعجب میدهد؛ مانند: «یاله من مقام.»
. تفاوتهای ساختاری تعجب در زبان عربی
اشاره شد که برای بیان تعجب میتوان از الگوهای مختلفی استفاده كرد؛ مثلاً اگر شخصی بخواهد از «صبوری محمد» اظهار تعجب کند و این موضوع هدف اصلی متکلم باشد میتواند آن را به صورتهای زیر بیان کند:
1. ما اصبر محمداً (محمد چه بردبار است!) Ä قیاسی
2. أصبر بمحمدٍ (محمد چه بردباراست!) Ä قیاسی
3. صَبُر محمدٌ (محمد چه بردبار است!) Ä سماعی
4. یا لصبر محمدٍ (محمد چه بردبار است!) Ä سماعی
5. عجباً لِصبر محمدٍ (محمد چه بردبار است!) Ä سماعی
6. ما هذا الصبرُ (محمد چه بردبار است!) Ä سماعی
7. ای صبر هذا (محمد چه بردبار است!) Ä سماعی
8. سبحان الله أرایت صبراً لهذا (محمد چه بردبار است!) Ä سماعی
باید توجه داشت مفهوم همۀ این عبارات یکی است فقط تفاوت آنها به میزان تعجب در متکلم یا مخاطب و متعجبمنه است. در مثالهای مذکور مورد (1) و (2) ضمن معنی تعجب، عبارت هم برای تعجب وضع شده ولی در موارد (3) تا (8) در اصل برای غیر تعجب بوده سپس به مفهوم تعجب انتقال یافته است و به طور یقین هر یک از الگوهای برای هدف و غرض خاصی بهكار میرود که در اینجا بهطور اختصار به آن اشاره میشود:
الف) تفاوت ماافعل + متعجب منه و أفعل بـ + متعجب منه: در ما افعل، تعجب انفرادی است یعنی یک نفر خودش از امری تعجب میکند ولی در «أفعل به» دعوت به تعجب وجود دارد.
ب) تفاوت ما افعل و أفعل به با «فَعُل»: ما افعل و افعل به، حال را توصیف میکند و توصیف آن چیز، در وقت تعجب است و تداوم ندارد یعنی آنجا که خداوند در وصف بهشت میفرماید: حَسُنَتْ مُسْتَقَرًّا وَمُقَامًا (الفرقان: 76) و بهشت به طور دائم خوب و نیکوست؛ و یا در وصف رفاقت اهل بهشت میفرماید: حَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا (النسا: 69) آنها را به طور دائم و مستمر در صفت، رفاقت و… آن توصیف میکند.
ج) تعجب با اسلوب ندا: این نوع از تعجب با حرف ندا «یا» و لام مفتوحه بر سر متعجب منه ساخته میشود؛ مانند: «یا للعجب»، و گاهی لام حذف میشود و به انتهای متعجب منه «الف» اضافه میشود؛ مانند: «یا عجبا»، و این زمانی است که آن مسأله چنان بزرگ است که تعجب از آن امر را به وسیلۀ ندا نشان میدهند. البته این نوع از تعجب الگوی نادر و طرد شدهاست و فرق تعجب با لام مفتوحه و «الف» تعجب در این است که مدّ در صوت، زیادی تعجب و اظهار آن است آنجا که در قرآن برای شدت تأسف آمده است: يَا أَسَفَى عَلَى يُوسُفَ (یوسف: 84) این الگو در عربی فصیح بهكار میرود؛ مانند «یا للفصیحه» که مراد از آن معنی تعجب است.
د) تعجب با ایُ کمالیه: این الگو برای بیان کمالِ وصفی در یک معنی از معانی و همینطور تعجب از حال آن دلالت دارد. بنابراین اگر «ای» کمالیه به نکره اضافه شود صفت واقع میشود و اگر به معرفه اضافه شود حال محسوب ميشود. (سامرائی، 1421: ج 4، ص 665-658) با توجه به مطالبی که گفته شد تفاوت جملات بالا چنین است:
1. ما اصبر محمداً (محمد چه بردبار است!) Ä تعجب انفرادی ومربوط به متکلم
2. أصبر بمحمدٍ (محمد چه بردباراست!) Ä تعجب متکلم برای برانگیختن شگفتی در دیگران
3. صَبُر محمدٌ (محمد چه بردبار است!) Ä تعجب بر یک امر دائمی در متعجب منه
4. یا لصبر محمدٍ (محمد چه بردبار است!) Ä ویژگی صبر در متعجب منه زیاد است.
5. عجباً لِصبر محمدٍ (محمد چه بردبار است!) Ä تأكيد صبر با مفعول مطلق در متعجب منه
6. ماهذاالصبرُ (محمد چه بردبار است!) Ä منحصربودن صفت در متعجب منه
7. ای صبر هذا (محمد چه بردبار است!) Ä کمال صبر در متعجب منه
8. سبحان الله أرایت صبراً لهذا (محمد چه بردبار است!) Ä تأكيد و بزرگی صفت در متعجب منه
. نماد و نشانههای تعجب در زبان فارسی
جملات تعجبی در زبان فارسی با عنوان جملات عاطفی باببندی شدهاند. بنابراین هرگاه شخصی بخواهد در عبارتی مفهوم تعجبی را نشان دهد، میتواند از این نشانهها استفاده کند:
الف) ضمیر یا صفت تعجبی «چه، چهقدر و عجب»: ضمیر یا صفت تعجبی واژۀ «چه»، «عجب»، «چهقدر» هستند که ممکن است همراه اسم و یا بیهمراهی اسم بیایند و مفهوم تعجب و شگفتی را برسانند؛ مانند: بهبه، چه از این بهتر!؛ و یا چه زیبا! (انوری، 1386: ج 1، ص 140)
ب) استفاده از قید تعجبی «وه، عجبا و شگفتا»: گاهی در جملات برای مبالغه و تأكيد بر تعجب میتوان از قید تعجبی استفاده كرد؛ مانند: «عجب»، «عجبا»، «شگفتا»، «ای عجب»، «ای شگفت»، «یا للعجب»، «وه» و «سبحان الله» (همان: ج 2، ص 236)، و همچنین پسوند «آ» در موارد متعددی بهكار میرود که یکی از آن موارد دادن بار عاطفی به جمله است، همچون تعجب، تحسین، تأسف…؛ مانند: خوشا، خرّما، شگفتا، عجبا، دردا، دریغا. بنابراین «الف» تعجب یکی از مختصات سبک قدیم، براي نشان دادن تفخیم و اعجاب است. پس درجملاتی چون «دریغا…» و «عجبا که…»، «الف»، الف اعجاب است. (بهار، 1386: ج 1، ص 426)
ج) آهنگ: یکی از خصوصیات فیزیک صوت که بهعنوان خصوصیت ممیز ممکن است در زبان بهكار رود، درجات مختلف زیر و بم3 صداست که آهنگ جمله4 را بهوجود میآورد. آهنگ از تواتر لرزش تار آواهاست و در هر گفتهای به ضرورت هست. درحقیقت آهنگ، معنی گفته و کلام را عوض نمیکند بلکه در بيشتر موارد جنبۀ عاطفی آن را تغییر میدهد؛ مانند بیان کردن یک گفته با آهنگ تعجب، خشم، حسرت، تأكيد و استهزاء. به مثال زیر توجه کنید:
1. پرویز آمد؟ برای سؤالی کردن آهنگ خیزان (زیر) بهكار میرود.
2. پرویز آمد. برای خبری کردن آهنگ افتان (بم) بهكار میرود.
پس زبان فارسی از زیر و بم به عنوان «نمود5» یک مقولۀ دستوری استفاده میکند. آهنگ خیزان بهطور عموم هنگامی به کار برده میشود که گوینده به دریافت پاسخ یا عکسالعمل از طرف شنونده نیاز داشته باشد؛ مانند جملات پرسشی، امری و تعجبی و در عوض الگوی آهنگی افتان دلالتی است بر پایانیافتن یا کاملشدن گفته و چنین القا میکند که گوینده انتظار شنیدن پاسخ از طرف شنونده را ندارد. ( باطنی، 1380: ص 28)
د) نماد یا علامت تعجب «!»: این علامت اغلب در پایان جملات عاطفی به ویژه جملۀ تعجبی قرار میگیرد.
. شیوههای بیانی اسلوب تعجب قرآنی
برای بیان تعجب در زبان عربی از اسلوبهای گوناگونی استفاده میشود. لازم به ذکر است در اینجا شیوۀ تقسیمبندی براساس تطابق لفظ، با معنی تعجبی است؛ بنابراین ممکن است، هم به لحاظ ساختار جمله و هم به لحاظ معنی برای اسلوب تعجب وضع شدهباشد و گاهی فقط از نظر معنایی و آن هم با وجود قرینه، دلالت بر تعجب میکند. پس با این رویکرد، اگر بخواهند در عربی تعجب از امری را نشان دهند از ساختارهای زیر استفاده میکنند:
الف) تعجب حقیقی (قیاسی): طرز بیان این ساختار طبق الگوی ساختار کلاسیک عرب است که اغلب در کتابهای نحوی ذیل جملات انشايی غیرطلبی و با عنوان اسلوب تعجب باببندی شدهاست و مطابق یکی از دو الگوی زیر بهکار میرود که عبارتاند از:
1. ما افعل + متعجب منه
این ساختار از سه جزء تشکیل شدهاست:
1. مای تعجب که مبتدا و محلاً مرفوع است؛
2. أَفعَلَ که در واقع فعل و فاعل «هو» مستتر جمله در محل خبر و محلاً مرفوع است؛
3. ضمیر و یا اسم منصوب پس از وزن ما افعل که مفعولبه است و متعجبمنه نامیده میشود. (ابنعقیل، 2004: ج 3، ص 122 ؛ ابن هشام، 1995: ج 3 ، ص 250 ؛ ابن سراج، 1417: ج 1، ص 98) این اسلوب در قرآن 2 بار بهکار رفتهاست.
2. أفعِل به
این ساختار هم سه جزء دارد:
1. فعل امر «آفعِل» که معنی آن در واقع تعجب است و معنی امر ندارد؛
2. حرف جر «بـ» که در اینجا باء زائده است؛
3. ضمیر و یا اسم مجرور که در واقع فاعل است و متعجبمنه نامیده میشود. (ابنعقیل، 2004: ج 3، ص 123؛ ابن هشام، 1995: ج 3، ص 254) این اسلوب در قرآن 2بار بهکار رفتهاست.
الگو | اسلوب حقيقي تعجب در قرآن | تعداد | موارد قرآنی | سوره | آیه |
1 | ماافعل+ متعجب منه ماافعل+ متعجب منه | 2
| ما اصبرهم علی النار قتل الانسان ما اکفره | بقره عبس | 175 17 |
2 | افعل بـ + متعجب منه ماافعل+ متعجب منه | 2
| أبصر به واسع أسمع بهم و أبصر | کهف مریم | 26 38 |
جدول نتیجهگیری و تحلیل مقایسه برگردانهای تعجب حقیقی
آیه | الهي قمشهاي | توحيدی | فولادوند | معزي | مكارم | |||||
قيد | نماد | قيد | نماد | قيد | نماد | قيد | نماد | قيد | نماد | |
ما اصبرهم علی النار | چهقدر | ! | چه بسیار | - | چه اندازه | ! | شگفتا چه | - | چهقدر | !! |
قتل الانسان ما اكفره | - | ! | چه | ! | چه | ! | چه | -- | چهقدر | ! |
أبصر به وأسمع بمالهم من دونهم | چهقدر | ! | چه | ! | وه | ! | چه | - | چه | ! |
اسمع بهم وأبصریوم تأتوننا | چهقدر | ! | چهقدر | - | چه | - | چه | - | چه | ! |
تحلیل جدول: پس از بررسی ترجمههای مترجمان از برگردان اسلوب تعجب موارد زیر مشاهده میشود:
الهی قمشهای، در سه مورد از یک قید ثابت «چهقدر» و در همۀ موارد از نماد تعجب استفاده کرده و افزودهای مترجم هم به شکل داخل متنی و هم بهصورت تفکیک از متن و با علامت ( ) مشخص شده، و در یک مورد جمله از حالت انشايی خارج و بهصورت خبری برگردان شدهاست.
توحیدی، از قید یکسان برای بیان تعجب استفاده نکرده (چه بسیار، چه و چهقدر) و در دو مورد از نماد تعجب استفاده كردهاست، افزوده چندانی در عبارت، مگر آن هم با علامت ( ) به چشم نمیخورد ولی بهتر بود «بسیار» را در جمله نمیآورد، در این صورت به معنی جمله آسیب نمیرسید.
فولادوند: عدم استفاده از قید یکسان (چهاندازه، چه، وه) و سه مورد استفاده از نماد تعجبی(!) در برگردان و افزودههای مترجم نمایان است. افزودههای مترجم در آیۀ اول موجب شده وجه التزامی بر وجه انشايی غلبه پیدا کند.
معزی: استفاده از قید تعجبی یکسان، عدم استفاده از نماد تعجبی و فقدان افزودۀ مترجم در همۀ موارد، انسجام و وحدت رویه در برگردانها، این مترجم را اثبات میکند.
مکارم شیرازی: استفاده از نماد تعجب در همۀ موارد و افزودههای تفکیکنشده از متن، جزء شاخصههای این مترجم است که برای توضیح بیشتر موارد روی ترجمهها مشخص شدهاست:
1. فَمَا أَصْبَرَهُمْ عَلَى النَّارِ (البقرهًْ: 175)؛ «راستى» چهقدر در برابر عذاب «خداوند»، شكيبا هستند!!
2. قُتِلَ الانسانُ ما أکفره (عبس: 17)؛ مرگ بر «اين» انسان، چهقدر «كافر» و ناسپاس است!
3. أَبْصِرْ بِهِ وَأَسْمِعْ مَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ (الکهف: 26)؛ «راستی» چه بينا و چه شنواست!
4. أَسْمِعْ بِهِمْ وَأَبْصِرْ يَوْمَ يَأْتُونَنَا (مریم: 38)؛ در آن روز كه نزد ما مىآيند، چه «گوشهاى» شنوا و چه «چشمهاى» بينايى «پيدا مىكنند!»
ب) تعجب مجازی (سماعی)
در این نوع از اسلوب تعجب، ساختار برای تعجب وضع نشده، زیرا یا جمله خبری است و یا درصورت انشايیبودن، طلبی است و یا انشايی غیرطلبی دیگر (مدح و ذم)؛ یعنی خواننده در نگاه اول معنی تعجب را استنباط نمیکند بلکه با وجود قرائن متوجه معنی ثانوی آن میشود که همان تعجب است. این الگوها با استناد به کتابهای التنویر و التحریر ابنعاشور، کشاف زمخشری، مجمع البیان طبرسی و معانی النحو سامرائی جمعآوری و دستهبندی شدهاست. تعداد کل هر کلمه نیز بر اساس المعجم الفهرس عبدالباقی و فهارس القرآن رامیار، که در انتهای قرآن ترجمۀ معزی آوردهشده ثبت و ضبط شدهاست که عبارتاند از:
نخست- جملات خبری
در این عبارات جملۀ خبری بهمنزلۀ جملۀ انشايی غیرطلبی و در معنی تعجبی بهکار رفتهاست. این جملات در قالب پنج الگوی وزن «فَعُلَ»، تسبیح، نفی، اسم فعل «وی» و مفعول مطلق «ویل» آمدهاست و به شرح زیر میباشد:
الف) تحویل برخی ازافعال به وزن فعلی «فَعُلَ»: برخی از فعلهای ثلاثی مجرد اگر در شرایط خاصی قرار بگیرند میتوانند برای افادۀ تعجب بهکار روند. این نوع از فعل تعجب ممکن است یکی از سه حالت زیر باشد:
نخست- فعلهایی که اصل آنها بر وزن «فَعُل» است؛ مانند ظَرُفَ ولَؤُمَ.
دوم- فعلهایی که اصل آنها بر وزن «فَعَلَ» و «فَعِلَ» است و وقتی بخواهد معنی تعجب را برساند به وزن «فَعُل» تغییر پیدا میکند. البته این تحویل فعل در فعلهایی بهکار میرود که امکان توصیف حالتی در صاحب آن فعل بهصورت یک ملکه یا سجایای اخلاقی درآمده باشد؛ مثلاً وقتی گفته میشود «خَطَب خالد» یعنی «القی خطبهًًْ»؛ و در صورتی که گفته شود «خَطُبَ خالد» یعنی «صار خطیباً أو تحولت الخطابهًْ فیه الی سجیهًْ». (سامرائی، 1990: ج 4، ص 659) بنابراین در جملۀ «سَبُق العالم و فَهُم» چون غرض و هدف از تغییر، ارادۀ تعجب است معنی آن «ما اَسبَقَ العالم و أفهمه» میباشد. (یعقوب، 1431: ص 257؛ ابنعقیل، 2004: ج 3، ص 122)
سوم- ملحقات نعم و بئس: هر کلمهای که جاری مجرای «نعِمَ» و «بئس» باشد یعنی متضمن معنی مدح یا ذم باشد، افادۀ تعجب هم میکند و ممکن است معنی تعجب در آن قویتر ظاهر شود تا جايی که برخی از دانشمندان آن را به مبحث تعجب ملحق کردهاند و درحقیقت بهخاطر دربر داشتن معنای آن ملحق به آن باب شدهاست؛ مانند: «عَقُلَ الفتی زهیراً» و یا «شَجُعَ بخالدٍ». (غلائینی، 1912: ج 1، ص 67-66)
همانطور که در صیغۀ «أَفعِل بـ » وجود باء دلالت برتعجب میکند، گاهی فاعل فعلهای محّول به وزن «فَعُل» و یا ملحقات «نعم» و «یئس» میتواند با حرف جر«بـ» بیاید و مقصد و هدف این ساختار فعل تعجب است؛ مانند: کَفی بِاللهِ وَکیلاً (الاحزاب: 48) و یا كَفَى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا (الإسراء: 14) که اگر «باء» حذف شود دیگر نص آیه افادۀ تعجب نمیکند بلکه احتمال تعجب را میرساند. (سامرائی، 1990: ج 4، ص 661-660) این ساختار در قرآن در غالب فعلهای «کَبُرَ» و «کَبُرَت» 3 مورد، «حَسُنَ» و «حَسُنت» 3 مورد و «کفی بـ» 26 مورد آمده است و عبارتاند از:
الف-1) فعل «کَبُرَ» و «کَبُرَت»: این فعل که 3 مورد در قرآن بهکار رفتهاست یکی از اشکال تعجب بهصورت وزن فعل میباشد؛ (زمخشری، 1947: ج 4، ص 167) زیرا درواقع تعجب چیزی نیست جز خروج شیء از حالت عادی خود. بنابراین «کَبُرَ» در اینجا معنای تعجب در غیر لفظ خودش است. (محییالدین درویش، 1415: ج 7، ص 508 ؛ سامرائی، 1990: ج 4، ص 659) این آیات عبارتاند از:
الف) كَبُرَتْ كَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ… (الکهف:5)
ب) کَبُرَ مقتاً عنداللهِ… (غافر: 35)
ج) کَبُرَ مقتاً عنداللهِ… (الصف: 3)
الف-2) «حَسُنَ» و «حَسُنت»: این فعل با تعداد آماری 3 بار درقرآن، فعلی ماضی است که متضمن معنی مدح و تعجب است. (محییالدین درویش، 1415: ج 2، ص 56) زمخشری معتقد است که معنی تعجب درآن قویتر است؛ زیرا وقتی آمدهاست حَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا (النساء: 69) گويی گفتهاست «ما أحسن اولئک رفیقاً» (زمخشری، 1947: ج 1، ص 531) و یا میتوان گفت «أحسن بهم من رفیقٍ یا ما أحسنهم من رفیقٍ». (طبرسی، 1372: ج 3، ص 72) این آیات عبارتاند از:
الف) حَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا (النساء/69)
ب) حَسُنَتْ مُرْتَفَقًا (الکهف: 31)
ج) حَسُنَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقَامًا (الفرقان: 76)
الف-3) فعل «کفی بـ»: از عبارتی که دارای فعل «کفی» است زمانی ارادۀ تعجب میشود که فاعل جمله به وسیلۀ حرف جر «بـ» مجرور شده باشد؛ زیرا در اینصورت متضمن معنی فعل «اکتف» به معنی تعجب نزدیک است (ابنهشام، بیتا: ج 1، ص 106؛ زمخشری، ج2، ص 586؛ سامرائی، 1990: ج 4، ص 665) این آیات عبارتاند از: النساء: 6، 45، 50، 55، 70، 79، 81، 132، 166 و 171؛ یونس: 26، الرعد: 43، الإسراء: 14، 17، 65 و 96؛ الأنبیاء: 47، الفرقان: 31 و 58؛ العنکبوت: 52، الأحزاب: 3، 39 و 48؛ الأحقاف: 8 و الفتح: 28.
1 جمله خبري | فعل | تعداد | شاهد قرآنی | سوره | آیه |
وزن «فعُل» | کبر و کبرت | 3 | كَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ كَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ كَبُرَتْ كَلِمَةً | غافر الصف الکهف | 35 3 5 |
حُسن و حسنت | 3 | حَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا حَسُنَتْ مُرْتَفَقًا حَسُنَتْ مُسْتَقَرًّا وَ مُقَامًا | النساء الکهف الفرقان | 69 31 76 | |
کفی بـ | 26 | كَفَى بِاللَّهِ… | النساء: 6، 45، 50، 55، 70، 79، 81، 132، 166 و 171؛ یونس: 26، الرعد: 43، الإسراء: 14، 17، 65 و 96؛ الأنبیاء: 47، الفرقان: 31 و 58؛ العنکبوت: 52، الأحزاب: 3، 39 و 48؛ الأحقاف: 8 و الفتح: 28 |
ب) تسبیح: این مفهوم غالباً در متون، هم بهصورت فعلی بهکار رفته و هم بهصورت مفعول مطلق. برخی از علمای علم نحو معتقدند اصل در «سبحان الله» این بوده که به هنگام مشاهدۀ چیزی شگفت، خدا را تسبیح میکنند. (مدرس افغانی،1970: ج 3، ص 56) شیوههای کاربرد این کلمه در قرآن بهصورت کلمۀ «سبحان»، «سبحانک» و فعل امر «سبّح» مطابق جدول زير است:
جملۀ خبری | كلمه | تعداد كل | در معني تعجب | شاهد قرآني | سوره | آیه |
تسبيح |
سبحان |
18 |
4 مورد | سُبْحَانَ الَّذِى أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا | اسراء | 1 |
قُلْ سُبْحَانَ رَبىِّ هَلْ كُنتُ إِلَّا بَشَرًا | اسراء | 93 | ||||
يَقُولُونَ سُبْحَانَ رَبِّنَا إِن كاَنَ وَعْدُ رَبِّنَا | اسراء | 108 | ||||
سُبْحَانَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُون | صافات | 180 | ||||
سبحانك | 9 | 2 مورد | سُبْحَانَكَ هَاذَا بُهْتَانٌ عَظِيم | نور | 16 | |
قَالُواْ سُبْحَانَكَ مَا كاَنَ يَنبَغِى | فرقان | 18 | ||||
فعل امر سبّح | 13 | 1 مورد | فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ اسْتَغْفِرْهُ | نصر | 1 |
ج) نفی: علامت نفی اشکال مختلفی دارد؛ مانند: «لم، لما، لا، لات و ما». در میان آنها حرف «ما» بر سر اسم و فعل ماضی میآید؛ مانند: مَا هَذَا بَشَرًا (یوسف: 31) که در آن نفی به منظور افادۀ تعجب بهكار رفتهاست. (سامرائی، 1420: ج 3، ص 107)
د) اسم فعل«وَی»: این کلمه اسم فعل مضارع به معنی «أعجب و أتعجب» میباشد، و همانطور که مشخص است، از آن معنی تعجب افاده میشود. (غلائینی، 1912: 116و118) این کلمه دوبار در قرآن بهکار رفته و هر دو بار هم ازآن افادۀ تعجب میشود که عبارت است از:
يَقُولُونَ وَيْكَأَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ…وَيْكَأَنَّهُ لَا يُفْلِحُ الْكَافِرُون (القصص: 82)
ه) کلمۀ «ویل»: این کلمه زمانی بهكار میرود که متکلم از ترس توبیخ و یا سرزنش، مطلبی را انکار کند، ولی در موارد بسیار دیگری هم استفاده میشود؛ یکی از آن موارد، تعجب است. (غلائینی، 1912: 434) این کلمه دو بار در قرآن تکرار شده و در هردو مورد مراد از آن تعجب است که عبارتاند از: طه: 61 و القصص: 80 ..
دوم- جملۀ انشايی طلبی
در این عبارات، جملۀ انشايی طلبی بهمنزلۀ جملۀ انشايی غیرطلبی و در معنی تعجب آمده و در سه الگوی «استفهام، امر، نهی و نداء» بهكار رفتهاست که عبارتاند از:
الف) استفهام: استفهام عبارت است از طلب آگاهی و فهم به وسیلۀ ادات استفهام نسبت به چیزی که از قبل معلوم نبودهاست. ادوات استفهام بسیارند و در اینجا ادواتی مورد نظر هستند که از آنها معنی تعجب اراده میشود که عبارتاند از:
1. «أ» استفهام: حرفی که مبنی بر فتح است و محلی از اعراب ندارد و در 8 مورد این حرف از معنی حقیقی خود خارج میشود که یکی از آنها تعجب است. (یعقوب، 1379ش: 10) «أ» استفهام 499 بار در قرآن بهکار رفتهاست که 12 مورد آن افادۀ تعجب میکند، به شرح زیر:
قَالُواْ أَ تَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَ يَسْفِكُ الدِّمَاء (البقرهًْ: 30)
وَ يَقُولُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ أَ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ أَقْسَمُواْ بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِم (المائدهًْ: 53)
أَ غَيْرَ اللَّهِ تَدْعُونَ إِن كُنتُمْ صَادِقِين (الأنعام: 40)
قالَتْ يا وَيْلَتى أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هذا بَعْلي شَيْخاً إِنَّ هذا لَشَيْءٌ عَجيب (هود: 72)
قَالَ أَ بَشَّرْتُمُونىِ عَلىَ أَن مَّسَّنىَِ الْكِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُون (الحجر: 54)
قَالَ لَهُ صاحِبُهُ وَ هُوَ يُحاوِرُهُ أَ كَفَرْتَ بِالَّذي خَلَقَكَ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلاً (الکهف: 37)
قَالَ أَ راغِبٌ أَنْتَ عَنْ آلِهَتي يا إِبْراهيمُ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ لَأَرْجُمَنَّكَ وَ اهْجُرْني مَلِيًّا (مریم: 46)
أَ هَذَا الَّذِى يَذْكُرُ ءَالِهَتَكُم (الأنبیاء: 36)
قَالَ لِمَنْ حَوْلَهُ أَ لَا تَسْتَمِعُونَ (الشعراء: 25)
أَ فَمَن كاَنَ مُؤْمِنًا كَمَن كاَنَ فَاسِقًا لَّا يَسْتَوُن (السجدهًْ: 18)
أَ ءُلْقِىَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِن بَيْنِنَا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشر (القمر: 25)
يَقُولُونَ أَ ءِنَّا لَمَرْدُودُونَ فىِ الْحَافِرَة (النازعات: 10)
2. «أنی» استفهام: این کلمه به معنی کیف و یا «من أین» است؛ مثلاً در آیۀ يا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هذا (آلعمران: 37) أنی به معنی من أین لک هذا؟ است. (غلائینی، 1912: 108) این کلمه در قرآن 28 بار بهكار رفتهاست که در 3 مورد آن لفظ استفهام، افادۀ تعجب ميكند و عبارت است از:
قَالَ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لي غُلامٌ (آلعمران: 40)
قَالَ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لي غُلامٌ (مریم: 8)
قَالَتْ أَنَّى يَكُونُ لي غُلام (مریم: 20)
3. «ایُّ» استفهامیه: این اسم استفهام برای تعیین چیزی بهكار میرود؛ مانند: أَيُّكُمْ زَادَتْهُ هَذِهِ إِيمَانًا (التوبهًْ: 124) این نوع از استفهام در قرآن 46 بار بهكار رفتهاست که 3 مورد از آن افادۀ تعجب دارد (سیوطی، 1399: ج 5، ص 64) و عبارتاند از:
فَبِأَىِّ حَدِيثِ بَعْدَهُ يُؤْمِنُون (الأعراف: 185)
لِأَىِّ يَوْمٍ أُجِّلَت (المرسلات: 12)
فىِ أَىِّ صُورَةٍ مَّا شَاءَ رَكَّبَك (الإنفطار: 8)
4. «ما»استفهامیه: از این اسم برای سؤال از حقیقت یا صفت چیزی سؤال میشود که اگر پیرامون صفت سؤال شود میتواند شامل تمام چیزها اعم از انسان یا غیر انسان شود و اگر پیرامون حقیقتی باشد فقط شامل غیر انسان میشود. (غلائینی، 1912: 105) این کلمه با مفهوم استفهامی و در اشکال مختلف 360 بار در قرآن بهكار رفتهاست که 9 مورد آن به منظور افادۀ تعجب بهكار رفتهاست.
يَأَ يُّهَا الْانسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيم (الإنفطار: 6)
وَ يَاقَوْمِ مَا لىِ أَدْعُوكُمْ إِلىَ النَّجَوةِ وَ تَدْعُونَنىِ إِلىَ النَّارِ (غافر: 41)
مَا لَكمُْ لَا تَنَاصَرُونَ (الصافات: 25)
إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ مَا ذَا تَعْبُدُونَ (الصافات: 85)
وَ قَالُواْ مَالِ هَذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعَام (الفرقان: 7)
إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ مَا تَعْبُدُونَ (الشعراء: 70)
وَ تَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقَالَ مَا لىَِ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائبِينَ (النمل: 20)
يَأَ يُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ مَا لَكمُْ إِذَا قِيلَ لَكمُُ انفِرُواْ فىِ سَبِيلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلىَ الْأَرْضِ (التوبهًْ: 38)
يَقُولُونَ يَاوَيْلَتَنَا مَالِ هَذَا الْكِتَابِ لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَ لَا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصَئهَا (الکهف: 49)
5. «کیف» استفهام: اسم مبنی بر فتحی است که برای فهمیدن حالت شخصی یا چیزی استفاده میشود. (غلائینی، 1912: 107) این اسم استفهام 46 بار در قرآن بهکار رفتهاست که دو بار آن معنی تعجب دارد و عبارت است از: البقرهًْ: 28 و الفرقان: 45.
ب) امر و نهی در معنی تعجب: درواقع امر و نهی درخواست انجام کار یا عدم انجام آن از فردی بلندمرتبه به زیردست خود است. این دو مقصود نیز، مانند موارد ذکرشده، از معنی اصلی خود خارج شده و معنی تعجب به خود میگیرند؛ مانند: انْظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ الآيَاتِ ثُمَّ هُمْ يَصْدِفُونَ (الأنعام: 46) که در اینجا امر دلالت بر استعظام امری است و این همان معنی تعجب است. (حسین جمعه، 2005: 113) و یا مانند: أَنفِقُواْ فىِ سَبِيلِ اللَّهِ وَ لَا تُلْقُواْ بِأَيْدِيكُمْ إِلىَ التَّهْلُكَةِ وَ أَحْسِنُواْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِين (البقرهًْ: 195)
.
ج) نداء: این نوع از عبارات به دلیل داشتن حرف ندای «یا» در کتابهای نحوی با عنوان «المنادی المتعجب منه» آورده شدهاست و از الگوهای سماعی تعجب بهشمار میرود. (یعقوب، 1379: 257) این مورد در قرآن 4 مورد بهکار رفتهاست که عبارتاند از:
قالَتْ يا وَيْلَتى أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هذا بَعْلي شَيْخاً إِنَّ هذا لَشَيْءٌ عَجيب (هود: 72)
قَالُواْ يَاحَسْرَتَنَا عَلىَ مَا فَرَّطْنَا فِيهَا (الأنعام: 31)
يَا حَسْرَتىَ عَلىَ مَا فَرَّطتُ فىِ جَنبِ اللَّهِ (الزمر: 56)
يَا حَسْرَةً عَلىَ الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِءُون (یس: 30)
سوم- جملۀ انشايی غیرطلبی «مدح و ذم» در معنی تعجب
نعم و بئس برای انشای مدح و ذم بهکار میروند و قابل تصدیق و تکذیب هم نیستند (سیوطی، 1399: ج 5، ص 25) و به همین دلیل جزء جملات انشايی غیرطلبی قرار میگیرند، ولی برخی از اندیشمندان کلاسیک، به معنی تعجبی این افعال تأكيد بیشتری دارند؛ زیرا معتقدند زمانی از این افعال استفاده میشود که نشانه از تعجب در امری باشد و به عبارت دیگر کاربرد مدح و ذم، درحقیقت نوعی از حالت تعجب و تحیّر متکلم است. (ابنسراج نحوی، 1417: ج 1، ص 115) فعل «ساء» هم جزء ملحقات مدح و ذم و بهتبع آن ممکن است بهدلیل قویتربودن معنی تعجب و یا دلالت بر هردو، جزء افعال تعجبی بهشمار رود. (غلائینی، 1912: 66)
فعل «ساء» 18 بار در قرآن بهکار رفتهاست که دو مورد آن دلالت بر تعجب دارد که عبارتاند از:
اتَّخَذُوا أَيْمَانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّهُمْ سَاءَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ (المنافقون: 2)
أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا إِنَّهُمْ سَاءَ مَا كاَنُواْ يَعْمَلُون (المجادلهًْ: 15)
مفهوم حقيقي | موارد كلي | موارد جزئی | تعداد کل در قرآن | معني ثانوي تعجبي |
خبري | وزن «فعل» | حسن، كبر، كفي | 32 | 32 |
تسبيح | سبحانك، سبحان الله، سبح | 40 | 7 | |
نفي | ما حجازیه | بيشمار | 1 | |
اسم فعل | وي | 2 | 2 | |
مفعول مطلق | ويل | 2 | 2 | |
انشايي طلبی |
استفهام | أ | 499 | 12 |
أنيّ | 28 | 2 | ||
أيّ | 46 | 3 | ||
ما | 360 | 10 | ||
كيف | 46 | 2 | ||
امرونهي | انظر، لا تلقوا | بيشمار | 2 | |
نداء | منادی تعجبی | 14 | 4 | |
انشايی غیرطلبی | ملحق به مدح وذم | ساء | 18 | 2 |
جدول نتیجهگیری و تحلیل مقایسه برگردانهای تعجب مجازی
تعجب مجازی | الهي قمشهاي | توحيدی | فولادوند | معزي | مكارم شيرازي |
حسن | نيكو | چه نیکو | چه نیکو | چه نیکو | ! |
كبر | - | - | تكيه | تكيه | ! |
كفي | اختلاف ترجمه | اختلاف جزئي | اختلاف اسميه و فعليه | ثبات ترجمه | ! اختلاف در سبك |
سبحان | سؤالي | خبري ساده | خبري با افزوده | خبري | خدوندا---؟! |
مانفي | حاش لله | منزه است! | منزه است | سوگند به خدا | منزه است!--! |
ويكان | اي واي! | واي! | واي- | واي- | اي واي! |
ويل | واي بر شما! | واي بر شما! | واي بر شما | واي بر شما | واي بر شما! |
كيف | ؟! | ؟! | ؟ | - | ؟! |
ما استفهام | كجا شد؟ | چرا؟ | مرا چه شده؟ | چه شودم؟ | چرا؟! |
ندا | واي | اي دريغ! | دريغا! | افسوس بر | افسوس بر! |
امر و نهي | ! | - | - | - | ! |
ساء | بسيار بد ميكنند. | بهراستي بد است. | راستي بد است. | زشت است. | كارهاي بسيار بدي انجام مي دهيد. |
تحلیل جدول: پس از بررسی ترجمههای مترجمان از برگردان اسلوب تعجب موارد زیر مشاهده میشود:
موارد قابل ذکر در ترجمۀ الهی قمشهای عبارتاند از:
1. فعلهای به وزن «فَعُلَ» را بهصورت مدح ترجمه کرده و اثری دال بر تعجب در آنها مشاهده نمیشود.
2. استفهام «ما» و (کیف) و ندا را تعجبی ترجمه نکرده، حتی ترجمۀ «ما» را «کجا» ترجمه کردهاست.
3. «ساء» را حتی بهصورت ذم هم ترجمه نکرده، بنابراین به نظر میرسد آن را جزء جملات انشايی غیرطلبی در نظر نگرفتهاست.
4.اسم فعل، مفعول مطلق، امر و نهی را بهصورت تعجبی ترجمه کردهاست.
موارد قابل ذکر در ترجمه توحیدی عبارتاند:
1. ایشان در میان وزن «فَعُلَ» فقط آيۀ حَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا (النساء: 69) را تعجبی ترجمه و در بقیۀ موارد آنها را بهصورت «مدح» آورده است.
2. تسبیح را بهصورت خبری ساده ترجمه کردهاست.
3. استفهام «مالی» را «چرا؟» برگردان کردهاست.
4. فعل «ساء» را بهصورت ذم ترجمه كردهاست.
5. نفی، اسم فعل، استفهام «کیف» و امر و نهی را با علامت تعجب آوردهاست.
موارد قابل ذکر در ترجمۀ فولادوند عبارتاند:
1. ازمیان وزنهای «فَعُلَ» فقط سه فعل (حسن) را تعجبی ترجمه کرده و بقیه را تعجبی ترجمه نکردهاست.
2. نداي تعجبی را به وسیلۀ «دریغا!» آوردهاست.
3. بقیۀ موارد را بهصورت معنی اولیه وحقیقی ترجمه کردهاست.
موارد قابل ذکر در ترجمه معزی عبارتاند:
1. بهجز ترجمۀ فعل «حسن» در آیۀ حَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا (النساء: 69) بقیۀ فعلهای وزن «فَعُل» را بهصورت فعل مدح ترجمه کردهاست.
2. فعل «ساء» را بهصورت ذم ترجمه کردهاست.
3. «حاش لله» را سوگند به خدا ترجمه کردهاست.
4. از علامت تعجب در هیچ عبارتی استفاده نکردهاست.
5. هیچگونه افزودهای ندارد.
موارد قابل ذکر در ترجمه مکارم شیرازی عبارتاند:
1. در همۀ عبارات از نماد تعجبی به شکلهای «!، !!، ؟!» استفاده كردهاست.
2. در آیۀ كَبُرَتْ كَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ (الکهف: 5) دو جمله را به یک جمله تبدیل کرده است.
3. فعل «ساء» را حتی بهصورت ذم ترجمه نکرده، و معادل آن یک جملۀ خبری آوردهاست.
4. یکسانی ترجمه در عبارات یکسان رعایت نشدهاست.
5. افزودههای مترجم بسیار است و آنها را از متن ترجمه اصلی جدا نکردهاست
نتیجه گیری :
این مقاله نگاهی به الگوها وساختارهای تعجب در دوحوزه قیاسی وقاعده مند والگوهای سماعی ومجازی است این الگوها که به حق ازلحاظ ادبی وسیاق کلامی بدیع وچشم نوازند فارغ از ارزش ادبی حاوی پیام اساسی و مهمی هستند که انسان خردمند در طول تاریخ را وادار به تدبر در متعلقات آن می نماید و یا می توان ادعا نمود که بر توجه وخرد مخاطب می افزاید همچنین بررسی مضامین بکار رفته در این قالب کلامی خود بستری است برای مقاله ایی دیگر که بی تردید خردمندی انسان عاقل و مخاطب قرآن را بیش تر از پیش به خود معطوف می دارد وزمینه را برای رشد وکمال الهی انسان فراهم می سازد .
منابع ومآخذ :
کتاب ها
ـ قرآن کریم
1. ابنسراج، الاصول فی النحو، 1317ق/1996م، بیروت، چاپ سوم، مؤسسه الرسالهًْ.
2. ابنعاشور، محمدبن طاهر، التحریر و التنویر، بیتا، بیروت، مؤسسه التاریخ.
3. ابنعقیل، شرح ابنعقیل، 2004م، مصر، قاهره، دار الطائع.
4. ابنهشام، محمد، اوضح المسالک الی الفیه ابن مالک، شرح محيیالدین عبدالحمید، 1995م، بیروت، چاپ اول، مکتبهًْ العصریهًْ.
5. ــــــــــــــ ، قطر الندی، شرح فوزان، بیتا، بیجا، نسخۀ الکترونیکی کتاب.
6. ــــــــــــــ ، مغنی اللبیب عن کتب الاعاریب، 1985م، بیروت، چاپ ششم، دارالفکر.
7. الهی قمشهای، مهدی، ترجمه قرآن، 1380ش، چاپ دوم ، قم، انتشارات فاطمهًْ الزهراء.
8. اندلسی، ابوحیان، البحر المحیط فی التفسیر، 1420ق، بیروت، دارالفکر.
9. انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، 1382ش، چاپ دوم، تهران انتشارات سخن.
10. انوري و گیوی، دستور زبان فارسی2، 1386ش، چاپ سوم، تهران، مؤسسۀ فرهنگی فاطمی.
11. باطنی، محمدرضا، توصیف ساختمان دستوری زبان فارسی، 1389ش، چاپ بیستودوم،
12. درویش، محیيالدین، اعراب القرآن و بیانه، 1415ق، سوریه، دارالإرشاد.
13. سامرائی، صالح فاضل، معانی النحو، 1990م، دانشگاه بغداد.
14. سیوطی، جلالالدین، سبب وضع علم العربیه، 1988م، چاپ اول دمشق، انتشارات دارالهجرهًْ.
15. ـــــــــــــــــ ، همع الهوامع فی شرح جمع الجوامع، 1399ق/ 1979م، کویت، انتشارات دارالبحوث العلمیهًْ.
16. طبرسی، ابوعلی الفضل، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، 1379ق، بیروت، احیاء التراث العربی.
17. عبدالباقی، محمدفؤاد، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، 1945م، قاهره، مکتبهًْ دارالکتب المصریهًْ.
18. عکبری، ابوالبقاء، اللباب فی علل البنا و الاعراب، 1995م، دمشق، دارالفکر.
19. غلائینی، مصطفی، جامع الدروس العربیهًْ، 1912م، دارالکوخ، المرتضویهًْ.
20. فولادوند، محمدمهدی، ترجمه فولادوند، 1376ش، چاپ سوم، تهران، وزارت ارشاد.
21. مدرس افغانی، محمدعلی، مکررات المدرس، 1970م، قم و النعمان، نجف، انتشارات علامه.
22. معروف، یحیی، فن ترجمه، 1382ش، چاپ سوم، تهران، سمت.
23. معزی، محمدکاظم، ترجمۀ قرآن، 1372ش، قم، انتشارات اسوه.
24. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمۀ قرآن، 1373ش، قم، دارالقرآن الکریم
25. مدرس افغانی، محمدعلی، مکررات المدرس، 1970م، قم و النعمان، نجف، انتشارات علامه.
26. یعقوب امیل بدیع، موسوعهًْ النحو و الصرف و الاعراب، 1431ق، انتشارات استقلال.
نرمافزارها
1. جامع تفاسیر نور2، نورالانوار 3.
2. المکتبهًْ الشاملهًْ، الاصدار الثانی 11/2
[1] استادیار و استاد مدعو دانشگاه اصول دین تهران ونویسنده مسئوول fahimefahiminejad@gmail.com
[2] استادیار گروه علوم قرآنی و حدیث عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی تهران مرکزی
[3] . pitch
[4] . Intination
[5] . Exponent