آموزهها و انگارههای تربیتی و فرهنگی جلال الدین محمد بلخی در کتابهای درسی دهۀ (90-80)
محورهای موضوعی :حجت الله حشمتی نسب 1 , سید مجید تقوی بهبهانی 2 , محمد فاضلی 3
1 - زبان و ادبیات فارسی، دانشکده ادبیات، دانشگاه آزاد مشهد ، مشهد ، ایران
2 - زبان و ادبیات فارسی،دانشکده ادبیات ، دانشگاه آزاد مشهد ، مشهد ، ایران
3 - گروه زبان و ادبيات عربی،دانشگاه فردوسی مشهد
کلید واژه: همدلی, دیوارهای ذهنی, فهم نسبی, شیدایی, دردهای روحی, شادی معنوی.,
چکیده مقاله :
آثار مولانا سرشار از آموزههای عمیق عرفانی و اخلاقی است که در قالب یک نظام تربیتی و فرهنگی متعالی ارائه شده است. یافتهها نشان میدهد. مولانا با نگاه جامع نگردر باطن و وجودانسان سير می كند. بر اين اساس انسان¬ها براي والايش نگاه خود، نياز به همدلی دارند. آموزههای مولانا بیشتر به وحدت فرهنگ و همدلی درجوامع انسانی متمرکز است و به مخاطب توصیه میکند برای ایجاد همدلی باید دیوارهای ذهنی برداشته شود. آموزههای او آرمانگرایانه است و انسان آرمانی او آراسته به تمامی فضیلتها و منزه از تمامی رذیلت¬هاست. آنچه در جامعه میبیند «دد و دام و همراهان سست عناصر است» و آنچه میخواهد «شیر خدا و رستم دستان» است. به همین دلیل است که با وسعت نگرش و باور به منطق گفتگو، چراغ به دست در پی انسان کامل میگردد. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی کتاب¬های فارسی است که در دورة متوسطة دوم در طی دو دهۀ 80 و90 چاپ و تدریس شده است. این دوره شامل چهار عنوان کتاب فارسی دهم، یازدهم، دوازدهم و پیش دانشگاهی است. هدف غایی این پژوهش شناسایی آموزههای او و تاثیر آن بر معنویت دانشآموزان و رفتار دینی آنان و روابط اجتماعی آن¬هاست. یافتهها نشان میدهد آموزههای او جهان شمول است او در آثارش مانعزدایی و آسیبشناسی روحی میکند و برای پرورش روحانی انسان راهکار میدهد. نتیجه میگیریم که با دیدگاه تربیتی و عرفانی او جامعۀ انسانی با صلح و دوستی، می توانند زندگی مطلوبتری داشته باشند.
The works of Rumi are filled with profound mystical and ethical teachings, presented within the framework of an elevated educational and cultural system. The findings suggest that, according to Rumi, the identity of each person should be sought in their inner self and essence, rather than in their history or past. Accordingly, his teachings are mainly focused on the unity of culture and empathy in human societies, emphasizing the need for empathy in human communities. He advises his audience that in order to create empathy, mental walls must be removed. His teachings are idealistic, and his ideal human is adorned with all virtues and free from all vices. What he observes in society are "wild beasts, cattle, and companions of weak elements," while what he desires are "the lion of God and Rustam of the Strong Arms." This is why, with a broad vision and belief in the logic of dialogue, he searches for the perfect human with a lantern in hand.The statistical population of this research includes all Persian textbooks taught in secondary education during the 80s and 90s, which include the books for the 10th, 11th, 12th grades, and pre-university level. The ultimate goal of this research is to identify his teachings and their impact on students' spirituality, their religious behavior, and their social relationships. The findings indicate that his teachings are universal. In his works, he removes barriers and addresses the spiritual challenges, providing solutions for the spiritual development of humans. We conclude that, through his educational and mystical perspective, we can achieve a more desirable human society.
- احدیان، محمد و آقازاده، محرم (1399). راهنمای روشهای نوین تدریس برای کارآموزی، تهران: آیش.
2- احمدوند، محمدعلی (1372). روان شناسی بازی، دانشگاه پیام نور.
3-احمدی ،حمید (1386). هویت ملیت و قومیت، تهران: موسسۀتحقیقات وتوسعۀ علوم انسانی.
4-ادبیات فارسی پژوهش و برنامهریزی آموزشی(1390- 1380).شرکت چاپ و نشر کتابهای درسی ایران.
5- ادبیات فارسی2 سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی(1390- 1380).شرکت چاپ و نشر کتابهای درسی ایران.
6-ادبیات فارسی 3 سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی(1390- 1380). شرکت چاپ و نشر کتابهای درسی ایران.
7- اسلامی ندوشن، محمد(1381). ناردانهها.
8- ______،_____ (1390). جام جهان بین.
9- اشرفزاده, رضا؛ناروئی (1395). پیامهای انسانساز عرفان عطّار و مولانا برای بشر امروز، فصلنامه تخصصی زبان و ادبیات فارسی، ش 12، ص 143-161.
10- انتصار فومنی، غلامحسین و همکاران (1384). روانشناسی عمومی، تهران: سرافراز.
11- آندره بلوش، مارک (1377). رشد روانی – عاطفی کودک؛ ترجمۀ فرشته توکلی، واژۀ صبح.
12- تدین. (1394). عدم و معانی آن در مثنوی و غزلیات مولانا جلالالدین محمّد بلخی. پژوهشهای ادب عرفانی، ش 6، ص 25-64.
13- خامنه ای ،سید علی خرداد وتیر (1367).عظمت زبان فارسی ولزوم حراست آن ، نی.
14- درودیان ،ولی الله (1369 ).در جستجوی الهام شاعران ، تهران:چشمه.
15- رشد آموزش زبان و ادب فارسی(1396 ). دورۀ سی و یکم ، پا ییز ،شمارۀ 1 .
16- زبان وادبیات فارسی پیش دانشگاهی دفتر تالیف کتب درسی (1395). شرکت چاپ و نشر کتابهای درسی
17- سیف، علي اكبر (1390) . اندازه گیري، سنجش و ارزشیابي آموزشي، تهران: دوران.
18- سیدآبادی، علی اصغر (1380). شعر در حاشیه تهران، ویژه نشر.
19 -شعاری نژاد ،علی اکبر(1364). ادبیات کودکان، اطلاعات.
مجله ادبیات فارسی، دوره 20، شماره 39، پاييز1403، صفحه 78-63 |
آموزهها و انگارههای تربیتی و فرهنگی جلال الدین محمد بلخی در کتابهای درسی دهۀ (90-80)
حجت الله حشمتینسب1، سید مجید تقوی بهبهانی*2، محمد فاضلی3
1دانشجوی دکتری گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد مشهد، دانشگاه آزاد اسلامی، مشهد، ایران.
*2استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد مشهد، دانشگاه آزاد اسلامی، مشهد، ایران.
3 استاد گروه زبان و ادبیات عربی، دانشگاه فردوسی مشهد، ایران.
نویسنده مسئول: Email: smt@gmail.com
تاریخ دریافت:22/07/1403 / تاریخ پذیرش: 24/09/1403
چکیده
آثار مولانا سرشار از آموزههای عمیق عرفانی و اخلاقی است که در قالب یک نظام تربیتی و فرهنگی متعالی ارائه شده است. یافتهها نشان میدهد. مولانا با نگاه جامع نگردر باطن و وجودانسان سير می كند. بر اين اساس انسانها براي والايش نگاه خود، نياز به همدلی دارند. آموزههای مولانا بیشتر به وحدت فرهنگ و همدلی درجوامع انسانی متمرکز است و به مخاطب توصیه میکند برای ایجاد همدلی باید دیوارهای ذهنی برداشته شود. آموزههای او آرمانگرایانه است و انسان آرمانی او آراسته به تمامی فضیلتها و منزه از تمامی رذیلتهاست. آنچه در جامعه میبیند «دد و دام و همراهان سست عناصر است» و آنچه میخواهد «شیر خدا و رستم دستان» است. به همین دلیل است که با وسعت نگرش و باور به منطق گفتگو، چراغ به دست در پی انسان کامل میگردد. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی کتابهای فارسی است که در دورة متوسطة دوم در طی دو دهۀ 80 و90 چاپ و تدریس شده است. این دوره شامل چهار عنوان کتاب فارسی دهم، یازدهم، دوازدهم و پیش دانشگاهی است. هدف غایی این پژوهش شناسایی آموزههای او و تاثیر آن بر معنویت دانشآموزان و رفتار دینی آنان و روابط اجتماعی آنهاست. یافتهها نشان میدهد آموزههای او جهان شمول است او در آثارش مانعزدایی و آسیبشناسی روحی میکند و برای پرورش روحانی انسان راهکار میدهد. نتیجه میگیریم که با دیدگاه تربیتی و عرفانی او جامعۀ انسانی با صلح و دوستی، می توانند زندگی مطلوبتری داشته باشند.
کلید واژهها: همدلی، دیوارهای ذهنی، فهم نسبی، شیدایی، دردهای روحی، شادی معنوی.
1- مقدمه
تعلیم و تربیت مطلوب عامل اصلی سعادت هر انسان و پیشرفت هر جامعهای است. یکی از بنیادیترین دغدغههای بشر آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت است. به قول کانت «بشر تنها با تعلیم و تربیت است که میتواند آدم باشد و آدمی چیزی جز آنچه تربیت از او میسازد نیست» (آندره بلوش، 1377 ،123). ارتباط ادبیات و تعلیم و تربیت در کتابهای درسی اهمیت آن را نزد صاحبنظران دو چندان کرده است. از اینرو تمرکز بر روی آموزش وپرورش مطلوب نگاهی تخصصی و جامعنگر میطلبد. آثار ادبی سرشار از داستانها، مثلها، حکایتها، شعرها و نثرهای پندآموز و بطور کلی آموزههای کاربردی برای زندگی بهتر انسان است. در این مقاله قصد داریم به این پرسش پاسخ بدهیم که آثار مولوی برای تعلیم و تربیت دانشآموزان در مسیر تعالی و پیشرفت چه راهکارهای مناسبی ارائه کردهاست؟ در واقع میتوان گفت ادبیات فارسی گنجینهای است که ما را در راه شناخت انسان و زندگی بهتر یاری میکند، سهم مولوی از این گنجینه برای دانشآموزان دهة 80 و90 به چه میزانی است؟ مولوی بهعنوان یکی از بزرگان عرصة شعر و ادب چه راه و رسمی به دانشآموزان ما آموخته است که بتوانیم در پرتو آن زندگی بهتری داشته باشیم؟ بهطور کلی مولانا یکی از مهمترین اجزای فرهنگ ایرانی و یکی از اساسیترین عوامل حفظ هویت دینی ما محسوب میشود، بهرۀ دانشآموزان ما از این شاعر و نویسنده در کتابهای درسی چقدر است؟ از طرف دیگر انسانها از گذشته در صدد شناخت و قانونمند کردن فرآیند تربیت بودهاند. تجربه اندوزیهای شخصی، بهرهگیری از راهنماییهای بزرگان و مطالعۀ دیدگاههای دانشمندان بزرگ از جمله راههایی است که انسان را در مسیر تعلیم و تربیت مطلوب راهنمایی میکند. رسیدن به تعلیم و تربیت مطلوب که هدف آن تعالی آدمی در زندگی فردی و اجتماعی است با حرکت در مسیر معرفت و حکمت امکان دارد، مسیری که دانشمندان بزرگ ادب فارسی از جمله مولوی به ما آموخته است، به این سوال میخواهم پاسخ دهم که ارتباط ادبیات با علوم تربیتی در شعرهای مولانا در کتابهای درسی به چه میزانی است؟ و سوال مهمتر از آن، این که اشعار مولانا چه کارکردی در زندگی دانشآموزان دارد؟ و آیا آثار مولانا در کتابهای درسی توانسته است پاسخ گوی نیاز دوران معاصر برای دانشآموزان باشد؟ بنابراین در این مقاله قصد داریم تا بر آثار مولانا در کتابهای درسی دهۀ 80 و90 تاکید کنیم و آموزههای ادبی و فرهنگی او را دوباره بازآفرینی کنیم و گزارههای کاربردی از اشعار او خلق نماییم درسآموزی از این شاخصها و آموزههای ادبی میتواند تاثیر در فرآیند رشد و تعالی انسان و متعاقب آن پیشرفت جوامع بشری داشته باشد.
1-1- بیان مسأله
با توجه به اهمیت و جایگاه رفیع مولانا در فرهنگ و ادب ایران و کتابهای درسی، این پرسش اساسی مطرح میشود:
آموزهها و انگارههای تربیتی و فرهنگی جلالالدین محمد بلخی درکتابهای درسی دهۀ (90-80) چیست؟ نحوۀ بیان و ارائۀ آن در کتابهای درسی چگونه است؟
1-2- سؤالات تحقیق
با توجه به اهمیت و جایگاه رفیع مولانا در فرهنگ و ادب ایران و کتابهای درسی این پرسشها مطرح میشود:
1. از ادبیات تعلیمی مولوی چه مباحثی در کتابهای درسی گنجانده شده است؟
2. آثار مولوی برای تعلیم و تربیت دانشآموزان در مسیر تعالی و پیشرفت چه راهکارهای مناسبی ارائه کرده است؟
3. چگونه آثار مولانا در کتابهای درسی پاسخ گوی نیاز دانشآموزان دوران معاصر هست؟
1-3- فرضیه تحقیق
1. مباحث مطرح شده در كتابهای درسی، رابطه محور بودن در تعليم و تربيت است؛هم چنين خلاقيت در نيايش؛ نگاه عاشقانه داشتن به همه پديده است؛ طرب ناكي و موسيقی كلام؛بيان احساسات ناملموس درون انسان؛ جان سوختگی و شيدايی و در مانگری؛ شفا بخشی و در نهايت خدا محور بودن نگاه تربيتی ايشان است.
2. مولوی در سیر تعلیمی خود به انسان میآموزد که نگاه عاشقانه نياز به والایش دارد تا قدسی گردد. وی معتقد است حقيقت قدسی از ورای سكوت میطراود، او زوايای ادب سكوت را هم در مقام طريقت و هم در مقام حقيقت برای ما بازگو میكند. وی میآموزد اين دانايی است كه باعث توانايی می شود. و قدرت نرم افزاری دانشآموز را افزایش میدهد این نوع نگاه برای دانشآموز جذاب است و هیجان مثبت به او القا میکند.
3. اشعار و آثار مولانا به دانشآموزان میآموزد که اول باید کلام سالم، روان سالم و نگاه سالم داشته باشند تا زندگی سالمی حاصل شود. بزرگترین سد رسیدن به زندگی سالم خودمحوری است که راه سلوک را بر انسانها میبندد و او از احساسات ناملموس درون انسان سخن میگوید که برای دانش آموز جذاب است.
1-4- پیشینۀ تحقیق
از دیرباز، ارزشها، آموزهها و پندهای اخلاقی و تربیتی مولانا مورد توجه اندیشمندان تعلیم و تربیت و دست اندرکاران نظام آموزشی بوده است و تلاش شده تا بخشی از این گنجینه معنوی از طریق گنجاندن در کتب درسی به نسل جوان منتقل گردد. شماری از صاحبنظران در آثار خود، ضمن تاکید بر جایگاه والای مولانا در فرهنگ و ادب ایران، بر ضرورت بهرهگیری گستردهتر از ظرفیتهای تربیتی سرودهها و تعالیم او در محتوای کتابهای آموزشوپرورش تاکید کردهاند»
آثار مرتبط با این موضوع بر اساس سال چاپ عبارتند از:
1- طیبه توسلی در مقالۀ «مفهوم تربیت از دیدگاه شاعران و ادیبان زبان فارسی 1386» ضمن تشریح مفاهیم و تعاریف گوناگون از تربیت و آموزههای تربیتی در ادب فارسی بطور اختصاصی به آموزههای تربیتی مولانا در مثنوی پرداختهاست. او در این مقاله در مییابد که جریان فکری مولانا از مهارتهای شناختی به سوی دیدگاه ماورای فردی پویة خود را پی میگیرد و به تفکر شهودی میرسد.
2- محمد صادق بصیری و گلناز امجد در مقالۀ «روشهای تربیتی در متون ادب فارسی 1391» ضمن تعریف تعلیم و تربیت از نظر قرآن به تمامی روشهای تربیتی در متون ادبی از جمله مولانا اشاره دارد.
3- رضا میرزاپور با راهنمایی محمد جعفر پاک سرشت در پایان نامة مقطع کارشناسی ارشد با موضوع «بررسی آموزههای اخلاقی مولوی در کتابهای درسی آموزش و پرورش 1395» ابتدا به تعریف اخلاق، اهمیت و ضرورت آن، سابقه و پیشینه اخلاق و روابط آن با علوم دیگر، پرداخته است و سپس شاهد مثالهایی از اشعار مولانا ذکر کرده است و نتیجه گرفته که تقریبا تمامی آثار مولانا باید و نبایدهای اخلاقی است که هر کس بر اساس ظرفیت خود از آن بهره ببرد.
4- نرجس سجادیه به همراه استاد راهنمایش علی فاضلی در پایاننامۀ کارشناسی ارشد با موضوع «آموزههای تربیتی مولوی در کتابهای دورة راهنمایی تحصیلی و تطبیق آن با روانشناسی نوین 1398» به نظریات تربیتی مولانا پرداخته است. این پایاننامه دارای، یک مقدمه و چهار بخش است. بخش اول به بررسی تعلیم و تربیت از دیدگاه قرآن، احادیث و روایاتی که از ائمه معصومین علیهم السلام نقل شده است. بخش دوم به جهانبینی مولانا، انسان از دیدگاه مولانا، تهذیب اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مُدُن پرداخته است.
5- رضا میرکریمی به همراه استاد راهنمایش عطا نیک سپهر در پایاننامۀ کارشناسی ارشد «ایمان از دیدگاه مولانا در کتابهای پیشدانشگاهی» را بررسی کرده است. او در اين پایاننامه بعد از بيان نظرات مختلف دربارة ايمان، به بیان ديدگاه مولانا در این زمینه پرداخته است و به این نتیجه رسیده است که آدمی كه به اميد بهشت و ترس جهنم، تسليم خدا ميشود، هنوز از خواندن كتاب تقليد فارغ نشده است.
همة این پژوهشگران تلاش کردهاند تا با بررسی تطبیقی کتب درسی ادبیات فارسی در دورههای تحصیلی مختلف و مقایسه آنها با یکدیگر، تصویری از جایگاه و سهم نسبی مولانا در مقایسه با سایر شاعران و عارفان بزرگ به دست دهند، یافتههای آنها حاکی از این است که همواره بخش قابل توجهی از محتوای این کتابها به آثار مولوی اختصاص یافته با اینحال، پژوهشگران معتقدند که با توجه به عظمت مولانا همچنان ظرفیتها و زوایای ناشناخته بسیاری از آموزههای او وجود دارد که میبایست مورد توجه برنامه ریزان و مؤلفان کتب درسی قرار گیرد. در مجموع، بررسی پیشینههای پژوهشی نشان میدهد که اگرچه مطالعه در باب اندیشهها و آثار مولانا از گذشتههای دور مورد اهتمام بوده، اما پژوهشهای اندکی به صورت خاص و دقیق به میزان و چگونگی بازتاب آموزههای او در کتب درسی پرداختهاند. از اینرو، انجام تحقیقی جامع برای سنجش و ارزیابی عمیقتر سهم و جایگاه مولانا در محتوای آموزشی نظام تعلیم و تربیت، ضروری و سودمند به نظر میرسد. یافتههای این پژوهش میتواند دریچهای نو به سوی شناخت بهتر از کارکردهای تعلیمی و تربیتی میراث مولوی در بستر نظام آموزشی کشور بگشاید.
1-5- روش پژوهش
این پژوهش با رویکردی كمي و کیفی و به شیوه تحلیل محتوا در امور آموزشي و فرهنگي انجام شده است. در این راستا، محتوای کتابهای درسی ادبیات فارسی دوره متوسطه در نظام آموزش و پرورش ایران طی دو دهه 1380 تا 1390 شمسی، به عنوان جامعه آماری پژوهش انتخاب شده و مورد بررسی و تحلیل قرارگرفته است. هدف اصلی این مطالعه، شناسایی، استخراج و تحلیل مفاهیم، مضامین و آموزههای برگرفته از اندیشهها و آثار مولانا جلالالدین محمد بلخی در كتاب هاي درسي بوده است. در بخش تحلیل محتوا، با استفاده از روش کدگذاری و مقولهبندی، انگارهها و آموزههای تربیتی و فرهنگی مستتر در اشعار مولوی شناسایی، طبقهبندی و تحلیل شدهاند. در این فرآیند، جملات، عبارات و ابیات کلیدی مرتبط با اهداف پژوهش انتخاب شدهاند.
در بخش بررسی زمینهها نیز تلاش شده است تا با در نظر گرفتن شرایط اجتماعی، فرهنگی و تربیتی حاکم بر نظام آموزشی و همچنین اهداف و رویکردهای کلان برنامه درسی ملی، دلایل گزینش و چگونگی به کارگیری مفاهیم و تعالیم مولانا در محتوای کتابهای ادبیات فارسی مورد تحلیل قرار گیرد. در این زمینه، ملاک اصلی در انتخاب و تحلیل مفاهیم و مضامین، میزان اهمیت، اثرگذاری و کارکرد تربیتی آنها در فرهنگ و هویت ملی و دینی دانشآموزان بوده است.
1-6- اهداف و ضرورت تحقیق
بدیهی است یافتههای حاصل از این پژوهش میتواند به برنامهریزان و مؤلفان کتب درسی در جهت بازنگری و تقویت حضور آموزههای مولانا در محتوای آموزشی و استفاده بهینه از ظرفیتهای تربیتی این میراث فاخر یاری رساند. در نهایت، شناخت دقیقتر جایگاه کنونی مولانا در کتب درسی، زمینه را برای تأمل و تحلیل عمیقتر در خصوص کیفیت، کمیت و چگونگی آموزش تفکر، خردورزی و حکمتورزی به دانشآموزان در چارچوب نظام تعلیم و تربیت فراهم خواهد کرد و میتواند به ارائه راهکارهایی برای تعالی بخشیدن هرچه بیشتر به این فرآیند منتهی شود. امید است این پژوهش گامی هر چند کوچک در مسیر تکریم و بهرهگیری شایسته از سرمایههای معنوی و فکری پیشینیان فرزانهمان در تربیت نسلی آگاه، خردمند و متعالی باشد.
2- بحث و بررسی
آموزههای مولانا را به اعتباری میتوان به دو بخش تقسیم کرد: نخست آن آموزههایی که جهتگیری اجتماعی او را نشان میدهد. این آموزههای اجتماعی بایدها و نبایدهایی است که ماخوذ از روابط اجتماعی اوست. این آموزهها عبارتند از: تحمل و مدارا، نیرنگ شناسی، امید و اعتماد به نفس، تواضع و ..... این بخش از آموزههای مولانا در کتابهای درسی شاخص نگردیده است. بخش دیگری از آموزههای او آرمانگرایانه است او دنیای انسان آرمانی خود را با تعبیراتی همچون «دریا، بالا، مطلع شمس، نیستان، باغ ملکوت» ترسیم میکند. انسان آرمانی او آراسته به تمامی فضیلتها و منزه از تمامی رذیلتهاست. آنچه که او در جامعه میبیند «دد و دام، همراهان سست عنصر» است و آنچه میخواهد «شیر خدا و رستم دستان» است. او بر این باور رسیده است که انسان مورد جستجویش یافت نمیشود اما او دست از طلب بر نمیدارد و چراغ انسانپژوهی و انسانسازی و تربیت او هرگز خاموش نمیشود. شگرد مولانا در نهادینه کردن آموزههایش، درونی کردن است. اساسا تربیت در آثار او درونی شده است. این تربیت مبتنی بر فطرت، خودیابی، بازگشت به خویشتن و خود اکتشافی است. تربیت و آموزش در نگاه او نوعی فرآیند کمکرسانی به انسان برای فراهم نمودن زمینههای شکوفایی با دو رکن نظارت و هدایت در کتابهای درسی متبلور شده است. ما در این پژوهش بر اساس همین دو رکن نظارت و هدایت، آموزههای او را در کتب درسی دهۀ 90-80 بررسی میکنیم.
2-1- رابطه محوری
اولین آموزۀ مولوی آن است که او یک شیخ تربیت است که دغدغهمند در سیر و سلوک معنوی انسانها است، از رابطهای سخن میگوید که ازلی و ابدی است. آنجا که میفرماید «جان من و جان تو را هر دو به هم دوخت قضا» (فارسی یازدهم،1400: ص 45) دست او همیشه برای کمک کردن به انسانها دراز است به عبارت دیگر دست او دستی است برای انسان غرق شده و کلامش راهنمایی برای انسان راه گم کرده، مثنوی او تمثیلمحور است و تمثیل انسانیترین و همهفهمترین نوع تعلیم است که سبب هم ذات پنداری میشود. با بررسی آثار مولانا روح تعلیمی حاکم بر این اشعار را به وضوح میتوان دید. مولانا معلمی رابطهمحور است. او ارتباط را کوششی آگاهانه و فرآیندی پویا میداند که کمیت و کیفیت آن با توجه به مخاطب متغیر است. او به دانشآموزان یاد میدهد که ارتباط فرآیندی است که در مسیر زمان جریان دارد حتی در سکوت هم اتفاق میافتد:
میرود از سینهها در سینهها |
| از ره پنهان صلاح وکینهها | (فارسی یازدهم، 1396: 45) |
مولانا معتقد است که یک ارتباط خوب با خوب گوش دادن میسر میشود. شنیدن مشتاقانه ارتباط خوب را متعالیتر میسازد. این اشتیاق، صداقت خلق میکند که ارزشمند است. وقتی شنونده مشتاق باشد نه تنها شخص مقابل را بهتر درک میکند بلکه به او احساس شنیده شدن و درک شدن میدهد. بر همین مبنا است که مولانا نینامه را با شنیدن آغاز میکند:
بشنو این نی چون حکایت میکند |
| از جداییها شکایت میکند | (فارسی3 ، 1400ص 78) |
این ارتباط خوب زمانی شکل میگیرد که شنونده احساسات پشت کلمات را درک کند:
سر من از نالهمن دور نیست |
| لیک چشم و گوش را آن نور نیست | (همان : 78) |
او برای توسعه تکنیکهای ارتباطی بدنبال مخاطبی همدل میگردد. مهارت همدلی از نظر او یعنی همان احساسی که او تجربه میکند طرف مقابل هم تجربه کند:
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق |
| تا بگویم شرح درد اشتیاق | (همان : 78) |
مخاطب در تمامی اشعار مولانا نوعی ارتباط و پیوستگی را میبیند، این پیوستگی و ارتباط به شیوههای گوناگونی در اشعار او رخ مینماید. بیشترین بسامد ارتباطی مربوط به ارتباط انسان با خودش میباشد. او در اشعارش از سلامتی روح انسان سخن میگوید و موانع سلوک انسان را به سوی کمال حقیقی ترسیم میکند. او اولین دلیل رنج انسان را عدم شناخت خود میداند و معتقد است که دلیل آن را باید در درون انسان جستجو کرد. اینکه آدمی نمیداند از کجا آمده، به کجا میرود و میخواهد زندگی خود را به کجا هدایت کند:
از کجا آمدهام آمدنم بهر چه بود |
| به کجا میروم آخر ننمایی وطنم | (فارسی 3، 1380،74) |
چنین انسانی به دلیل ندانستن گم شده است که بزرگترین آفت زندگی بشر بوده است. مولانا برای این گمشدگی راهکار نشان میدهد تا به قلهرستگاری برسیم:
خویشتن نشناخت مسکین آدمی |
| از فزونی آمد و شد در کمی |
(مثنوی ،3 ، 125) |
سرتاسر اشعار او خودشناسی است، بر همین مبناست که در اشعارش به ما توصیه میکند که خودشناسی اولین قدم در زندگی است و مخاطب باید قبل از هر چیزی استعداد و توانمندیهای خود را بشناسد:
در زمین مردمان خانه مکن |
| کار خود کن کار بیگانه مکن | (مثنوی ، 2 ،263 ) |
چون انسان نمیداند زمین زندگی اصلی خودش کجاست، برای کس دیگری کار میکند. او یاد آور میشود که که زمین اصلی ما جسم ما نیست بلکه روح ماست و اگر غفلت کنیم راه خود را گم میکنیم. او ندای دلهره یک انسان راه گم کرده و سرگشته را نشان میدهد که نمیداند به کجا برود. او هر لحظه انسان را والایش میکند و از صافی میگذراند. غبار را از چهرهی آدمی کنار میزند تا همچنان درخشندگی خود را حفظ کند:
ای برادر تو همه اندیشه ای |
| مابقی جز استخوان و ریشه ای | (فارسی 3، 1385 ،87) |
گاهی مولانا در اشعارش از ارتباط با جهان هستی سخن میگوید، نظام تعلیمی او بر شعور جهان بنا شده است، جهان موجود باشعوری است که با انسان سخن میگوید:
کاشکی هستی زبانی داشتی |
| تا ز سرها پردهها برداشتی | ( فارسی2 ، 1401 ،100) |
یکی از شاخصترین دغدغههای او ارتباط برقرار کردن با همنوع و همدم خود است همدمی که دنیای او را درک کرده باشد همدل و همراز و هم زبان او باشد:
هرکه او از همزبانی شد جدا |
| بی زبان شد گرچه دارد صد نوا | (فارسی 2 ، 1401 ،76) |
در عین حال در تمامی آرزوهایش جان سوختگی او را با خداوند میتوانیم ببینیم دنیای او خدا محوری است، کانونی است که تمام زندگی مولانا بر گرداگرد آن میچرخد:
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من |
| دل من داند و من دانم و دل داند و من | (فارسی 2 ،1387، 98)
|
2-2- خلاقيت در نيايش
مولانا نیازهای غریزی انسان را در آثارش تبدیل به نیروی خلاق میکند که نیایش نام دارد. در حقیقت برای گریز از تنگناهای عالم درون با زبان دعا به دنیای بیرون هبوط میکند. نیایش شاخصترین ابزار ارتباط مولانا با معبود اوست که ویژگیهای خاصی دارد که برای مخاطب آموزنده است. کلام او نقشهای است که چگونگی ارتباط با خداوند را میآموزد، دانشآموز اولین نیایش را در کتاب دهم از زبان مولوی میخواند:
ای خدا ای فضل تو حاجت روا |
| با تو یاد هیچ کس نبود روا | (فارسی1 ،1380، 5) |
براساس این نیایش مولانا را میتوان اکتشافگر روان انسان نامید زیرا او شناخت بسیار عمیقی نسبت به فعل و انفعالات درونی انسان دارد و مکانیسم دفاعی بالغانهای برای انسان طراحی میکند که نباید در زندگی به هیچکس جز او دل ببندیم. مولانا در نیایش عمیقترین اسرار دعا را برای باز گو میکند و معتقد است که دعا چراغی است که خداوند در این عالم روشن کرده است تا انسان به خداوند متوسل شود و از ظلمات جهل نجات یابد:
حرمت آنکه دعا آموختی |
| در چنین ظلمت چراغ افروختی | (مثنوی 3 ، 2216) |
از دیدگاه مولوی نیایش اولین و عالیترین و صمیمانهترین نماد و تجسم دین است. این نیایش مثل جریان خون در زندگی مخاطب جاری میشود و قلب او را زنده نگه میدارد.کیفیت منحصر به فردی در زندگی دینیش ایجاد میکند که این کیفیت در شعائر دینی دیگر وجود ندارد. بدون هیچگونه واسطهای با خداوند خود راز و نیاز میکند
ای خدا این وصل را هجران مکن |
| سرخوشان عشق را نالان مکن | ( فارسی 1،1380 5) |
مولانا در نیایشهای خود به ما میآموزد، که هر کس میتواند به فرآخور مرتبهی وجودی خود با ساحت قدس راز و نیاز کند. یکی برآورده شدن نیازهای کوچک را از خداوند میخواهد و دیگری نیازهای بزرگ را میطلبد. او میآموزد که سطح خواستههای خود را بالاتر ببریم و از نیازهای والا با او سخن بگوییم:
قطرهی دانش که بخشیدی ز پیش |
| متصل گردان به دریاهای خویش | (فارسی 51،1380 ) |
او در لابلای نیایشهایش صمیمانهترین دغدغهی خود را با معبود در میان میگذارد:
گر هزاران دام باشد هر قدم |
| چون تو با مایی نباشد هیچ غم | ( فارسی1 ،1380 ،51) |
نیایشهای مولانا عاشقانه است برخلاف نیایشهای ما که کاسبکارانه است. او به ما یاد میدهد که چگونه نیایش کاسبکارانه را به نیایش عاشقانه بدل سازیم. معمولا نیایشهای ما رنگ زندگی ما را دارند و با دنیای ما همرنگ هستند. نیایشهای او همرنگ دنیای اوست، نیایشهای ما برخاسته از نیاز روزمرهی ماست، مصلحتسنجانه است غایتی داریم که میخواهیم به آن برسیم، نیایشهای ما ارزش ابزاری دارند اگر بیماری داریم میخواهیم درمان شود، اگر راه چارهای داشتیم سراغ نیایش نمیرفتیم، اما مولانا به ما میآموزد که نیایشهایش ارزش ذاتی دارند، بهانهای برای عشق ورزیدن هستند این نیایشها تحریکش از طرف خداوند است، برخاسته از حس درونی اوست چون آن حس در وجود مولانا وجود دارد او به سخن در میآید، تقاضایی است که درخواست و رسیدن در آن وجود ندارد، بلکه رهانیدن بازکردن و رساندن است. در نیایشهای مولانا خود ارتباط مهم است، خود معشوق مهم است، دیالوگ مهم است، سخن گفتن با خداوند از نظر مولانا نوعی توفیق است، نوعی نتیجه است. نیایشهای مولانا ستاندن نیست بلکه بخشیدن است، نوعی ملاقات در شبی آفتابی است و سرانجام مولانا معتقد است نیایش زیباترین تجلی سرمایهی فطری آدمی یعنی عشق است که از عمق روح انسانی سرچشمه میگیرد.
2-3- نگاه عاشقانهی مولانا:
مولانا در سیر تعلیمی خود به ما میآموزد که این نگاه عاشقانه است، که والایش میشود و پیامبرانه میگردد. این نوع نگاه برای دانشآموز جذاب است زیرا از نظر مولانا هر آنچه بهرهای از حقیقت دارد زیباست و هرآنچه بهرهای از زیبایی دارد حقیقی است. جهان را زیبا میبیند چون تجلی گاه حق است و اگر ما در جهان زیبایی نمیبینیم و اگر نالهی نی را نمیشنویم از زشتی نگاه ماست ( همچو نی زهری و تریاقی که دید) (فارسی 4 ،1395،35). مولانا به مخاطبش هر لحظه پیام میدهد که عشق در وجود تمامی موجودات جاری است و تمام موجودات عالم زنده به عشق هستند و انسانی که این عشق را به همراه ندارد به قول فروغ فرخزاد (تفالهی یک زنده است) (فرخزاد ،فروغ 1365 ،37). مولوی برای انسان بیعشق آرزوی مرگ میکند، از نگاه مولانا عشق همانند ایمان برای مومن است همانگونه که مومن بدون ایمان معنی ندارد انسان هم بدون عشق معنی ندارد:
آتش است این بانگ نای و نیست باد |
| هرکه این آتش ندارد نیست باد | (فارسی 3، 1395، 37) |
همین نگاه پیامبرگونه است که او را وادار میکند تا به مخاطبش بیاموزد که اگر آدمی بخواهد براساس معیارهای الهی در جهاد بیرونی موفق شود باید در جنگ درونی پیروز شود تا به صلح و صفایی باطنی دست یابد، در چنین حالتی است که می تواند علیوار برای حق شمشیر بزند و بازیچه نفس دوزخ گونه خویش نشود:
شیر حقم نیستم شیر هوا |
| فعل من بر دین من باشد گو |
(فارسی 1 ،1395، 55 ) |
عشق در مرحله نخست در تقابل با هـستة مركـزی خودخـواهی و خودشيفتگی است. عشق چه اين جهانی و چه آن جهانی ضد خود محوری است. آرمان مولوی نوعی قربانی شدن در عشق است. مولانا اساساً دستاور دين را «عشق» میداند و هر عشقی خود دستاورد ارتباط است:
كسب دين عشق است و جـذب انـدرون |
| قابليـــت نـــور حـــق را ای حـــرون | (مثنوی 2، 1375، 1325)
|
از نظر مولانا با حلول واقعه عشق و خيمه زدن او بر ضمير سالك انسان از همه مـذهبهـا جدا میگردد و لاجرم از كفر و ايمان نيز برتری میيابد. درست بـه مثابـه مـستی كـه از موضوع تكليف خارج میشود:
زانكه عاشـق در دم نقـد اسـت مـست |
| كفر و ايمان هـر دو خـود دربـان اوسـت |
(مثنوی1 ،1375،279)
|
روشن است كه اين گونه انديشیدن، چگونه انسان را از دايـرة تنـگ مرزبنـدیهـای بـشری دور میسازد و همه هستی را در گرداب يك عشق كلی مینگرد بدين ترتيب است که آدمي نيز در عشق تولدی دوباره میيابـد.
در عشق زنده بايد كز مـرده هـيچ نايـد |
| داني كه كيست زنده آنكو در عشق زايد | (غزلیات 843، 1345)
|
در باور او عشق مرزهاي جدايي را ويران ميسازد و نيـروي متحدكننـده حقيقـي در وجود انسان و کل هستی بوجود میآورد بطوریکه انسان مذهب عشق هيچ تفاوتي ميان هفتاد و دو ملت نميشناسد و پرتو عـشق ـ ماننـد تابش آفتاب كه از روزن بر همـة ذرات رقـصان مـيتابـد ـ همـة ذرات هـستي را اتحـاد میبخشد.
آفـــرين بـــر عـــشق كـــل اوســـتاد |
| همچـــو خـــاك مفتـــرق در رهگـــذر | (مثنوی1 ،1375 ،432) |
همین نگاه عاشقانه است که قلب او را مالامال از مهرورزی نسبت به همنوع میسازد و داشتن قلبی رحیم را از صفات انسانی میشمارد و تهاجمات و خشمها و زیاده طلبیها را نشانه ظهور بعد حیوانی آدمی به شمار میآورد:
مهر و رقت وصف انسانی بود |
| خشم و شهوت وصف حیوانی بود | (مثنوی 2 ،1375، 654) |
مولانا باغبانی است که در پی رویاندن درختی به نام عشق در برهوت جاهلیت است. لاجرم باید به مبارزه با آفات آن برخیزد. دانشآموز میفهمد که عشق اساس زندگی و بقای موجودات است. شاخصترین عشقی که مولانا در اشعارش بیان میکند عشق انسان به خداوند است. تلاش مولانا در اشعارش آن است که بذر محبت را در عمق وجود انسان بارور سازد و آن را گسترش دهد. مخاطب از مولانا میآموزد که طراوت زندگی از عشق است، عشق وصل است که قابل وصف نیست. او در اشعارش به ما میآموزد که راه شناخت عشق، عشق ورزی است همان گونه که انسان نباید تلاش کند که زندگی را بفهمد بلکه زندگی را باید زندگی کند تا بفهمد، مخاطب میفهمد که عشق در وجود آدمی ثروت گران بهایی است وارد شدنی نیست بلکه معدن است که باید استخراج شود. پس عشق، بروز خویشتن آدمی است، عشق وابستگی نیست همبستگی است، بالاترین نردبان آن نیایش است. عشق ازنظرمولانا انرژی است که روح آدمی را به نبردگاه میکشاند و به کمال میرساند
2-4- طرب آگندگی
مولانا معتقد است که هرگاه در زندگی به ارتباط بیندیشید عشق حاصل میشود، هرگاه عشق تامین شود موسیقی جلوه میکند، از در آمیختگی موسیقی و عشق طرب آگندگی وجود انسان را فرا میگیرد. به همین خاطر است که یکی از آموزههای این مربی درآثارش «طرب آگندگی» اوست که قدرت نرم افزاری دانشآموزان را افزایش میدهد. او در اشعارش هیجان مثبت به دانش آموز القا میکند. مولانا تجربه شورانگیز عشق است و میآموزد که چگونه با عشق میتوان زندگی نو و تازهای داشت. در شعر او عاشق از دریا خروشانتر، از عشق شادتر و از حیرت حیرتزدهتر است. مولانا در اشعارش خود را به باغ و آب تشبیه نمیکند و بلکه میگوید:
من آب آب و باغ باغم |
| هزاران ارغوان را ارغوانم | (فنون 3 .1395 .54) |
او به مخاطب میآموزد که نه تنها شاد است بلکه خود طرب است؛
من طربم طرب منم زهره زند نوای من |
| عشق میان عاشقان شیوه کند برای من | (ادبیات اختصاصی،1385، 78)
|
مولانا کیمیایی مانند عشق دارد و میداند که چگونه از غم، عشق بسازد او معتقد است که عشق باغ جهان را می سوزاند و باغ دل را میافروزد: