بازشناسی نقش بازار به عنوان عنصر ساختاری محلات در مکتب شهرسازی تبریز (مورد مطالعاتی: بازار بزرگ تبریز)
محورهای موضوعی : طراحی شهریمرتضی لطفی پور سیاهکلرودی 1 , زهرا سادات سعیده زرآبادی 2 , مصطفی بهزادفر 3 , فرح حبیب 4
1 - دانشجوی دکتری، گروه شهرسازی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران.
2 - دانشیار، گروه شهرسازی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
3 - استاد گروه شهرسازی، دانشکده هنر و معماری، دانشگاه علم و صنعت، تهران، ایران
4 - استاد، گروه شهرسازی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران.
کلید واژه:
چکیده مقاله :
در تاریخ ایران، بهویژه پس از ورود اسلام، مکاتب هنری، معماری و شهرسازی به عنوان مؤلفههای تمدنساز، همواره متأثر از فرهنگ، باورهای مذهبی، سیاست و ویژگیهای جغرافیایی-اجتماعی بودهاند. این مکاتب، مانند مکتب اصفهان، تأثیراتی فراتر از محدوده مکانی و زمانی خود بر جای گذاشتهاند. یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین این مکاتب که پیشزمینه مکتب اصفهان نیز محسوب میشود، مکتب شهرسازی تبریز است. این مکتب که ریشههای آن به دوره ایلخانی (قرن هفتم ه.ق) بازمیگردد و در دوره صفوی به اوج شکوفایی خود میرسد، «بازار» را به عنوان یکی از کلیدیترین عناصر ساختاری و هویتی خود معرفی میکند. در حالی که بازار در اغلب شهرهای ایرانی نقشی اقتصادی-اجتماعی داشته، در مکتب تبریز کارکردی فراتر مییابد و به مثابه قلب تپنده شهر، سازمان فضایی و کلیه شئون زندگی شهری و توسعه محلات را به طور مستقیم تحت تأثیر خود قرار میدهد.
هدف اصلی این پژوهش، استنتاج نقش هویتی و بازشناسی تجلیات کالبدی، اقتصادی و اجتماعی بازار در چارچوب مکتب شهرسازی تبریز و تحلیل تأثیر آن بر شکلگیری و ساختار محلات پیرامونی است. این تحقیق با ماهیتی تاریخی و با بهکارگیری روش توصیفی-تحلیلی انجام شده است. گردآوری دادهها عمدتاً بر پایه مطالعات کتابخانهای گسترده (شامل اسناد تاریخی، متون مرتبط با مکتب شهرسازی و تاریخ بازار تبریز) و تحلیل محتوای آنها صورت گرفته و با مشاهدات میدانی از بازار و محلات تکمیل شده است. این رویکرد پژوهشی به دنبال پاسخ به این پرسش است که چگونه بازار تبریز به عنصری فراتر از یک فضای تجاری بدل شده و ساختار شهر را تعریف کرده است.
نتایج پژوهش بیانگر آن است که عوامل شکلدهنده و اثرگذار بر بازار تبریز و محلات پیرامونی آن در چهار بعد اصلی کالبدی، محتوایی، کارکردی و محیطی قابل بازشناسی هستند. ویژگیهایی چون رشد ارگانیک و تدریجی، توانایی ایجاد محورهای حرکتی اصلی و فرعی، شکلدهی به کانونها و مراکز عمومی (مانند مساجد و کاروانسراها)، برخورداری از ورودیهای متعدد که ارتباطی یکپارچه با بافت شهر برقرار میکنند، و ایفای نقش دوگانه «مقصد» (برای تجارت) و «مسیر» (برای عبور و مرور)، از جمله مؤلفههای بنیادینی هستند که نقش بیبدیل بازار را در ساخت و توسعه پایدار محلات تبریز تبیین میکنند و الگویی منحصر به فرد از شهرسازی ایرانی-اسلامی را به نمایش میگذارند.
In the history of Iran, particularly after the advent of Islam, schools of art, architecture, and urban planning emerged as civilizational components shaped by cultural traditions, religious beliefs, politics, geography, and social conditions. Their influence extended beyond temporal and spatial boundaries, with the cultural history of cities serving as a major factor in the rise of architectural styles and urban schools. When the material and spiritual achievements of a society matured and transcended stylistic limits, they formed what became recognized as a “school.” At times, government initiatives accelerated this process.
Among Iranian cities, Tabriz has had a unique role in shaping the country’s cultural and historical trajectory. During the Ilkhanate, it became the capital, gaining prosperity and recognition as a center of science, politics, trade, and industry. The “Tabriz School” left a profound impact beyond Azerbaijan, especially in painting, architecture, and urbanism. In both the Ilkhanate and Safavid periods—known as the First and Second Tabriz Schools—the city generated ideas, theories, and plans that established a value system for city building and urban life.
The Traditional Grand Bazaar of Tabriz, as a central element of this school, went far beyond its commercial function to shape the physical and social structure of neighborhoods. Like other bazaars in Iran, it adapted to cultural, climatic, and economic contexts, but the Tabriz Bazaar—today a UNESCO World Heritage site—stands as a pillar of urban identity. Recognizing its hidden dimensions helps to understand the structure of traditional neighborhoods in Tabriz.
This study aims to identify the Bazaar’s role in shaping identity and its physical, economic, and social manifestations in the Tabriz School of urbanism. Using a descriptive-analytical and historical approach, the research relies on historiography, library resources, and field observations. Findings reveal that the Bazaar’s influence can be grouped into physical, functional, content-related, and environmental aspects. Features such as gradual spatial growth, crossing axes, central spaces, multiple access points, and its dual role as both destination and thoroughfare have deeply shaped Tabriz’s neighborhoods.
