بررسی و نقد نظریه «زوال اندیشه سیاسی در ایران»
محورهای موضوعی : جامعه شناسی سیاسی
غلامرضا بهداروندیانی
1
,
سیدمحمدناصر تقوی
2
,
احمد بخشایش اردستانی
3
1 - علوم سیاسی- اندیشه های سیاسی، واحد تهران مرکزی، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران.
2 - گروه علوم سیاسی- اندیشه های سیاسی، واحد تهران مرکزی، دانشگاه آزاد اسلامی،تهران، ایران
3 - گروه علوم سیاسی - اندیشه های سیاسی، واحد تهران مرکزی، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
کلید واژه: نظریه, زوال, اندیشه سیاسی, زوال اندیشه سیاسی در ایران, سید جواد طباطبایی. ,
چکیده مقاله :
نظریه سیدجواد طباطبایی با عنوان: «زوال اندیشه سیاسی در ایران»، به دلیل پذیرش انقطاع و گسست، و اعلام انحطاط و زوال در اندیشه سیاسی و نیز نفی بقا و قوام اندیشه سیاسی در ایران از مباحث قابل تأمل در رشته علوم سیاسی به ویژه اندیشه سیاسی به شمار می آید؛ چنان چه پذیرش اعتبار آن به منزلۀ نفی اندیشه سیاسی متفکرانی همچون امام خمینی (ره) خواهد بود. از این رو نقد و بررسی این نظریه از زوایای مختلف از اهمیت فراوانی در مطالعات ایران و انقلاب اسلامی برخوردار است. زیرا برخی از اندیشمندان برخلاف نظر طباطبایی از تداوم تاریخی اندیشه سیاسی در آثار اندیشمندان بزرگ ایران در قرون متمادی تا دوره معاصر، سخن گفته اند.
نظریه «زوال اندیشه سیاسی در ایران»، به مثابه ی نظریه ی شاخص سیدجواد طباطبایی، علاوه بر این که مشخصاً در کتابی با همین نام منتشر شده، به عنوان نظریه ی کانونی شناخته شده در اندیشه ی وی، بر سایر دیدگاه ها و نظریات و نیز محتوای سایر آثار و نوشته های وی سایه افکنده و وی را به نتیجه «انحطاط ایران» رهنمون ساخته است.
بنابراین مهمترین هدف این مقاله، بررسی اعتبار نظریه زوال، متعاقب مطالعه و تأمل در تمامی آثار سیدجواد طباطبایی همراه با وارسی چارچوب نظری و بررسی اتقان و انسجام درونی نوشتار و نظریۀ وی است.
از این رو در این مقاله به مباحث مختلفی در راستای تحلیل داده های موجود و مندرج در آثار طباطبایی و نیز بررسی چارچوب نظری نظریۀ زوال وی پرداخته شده و در نهایت، نتیجه این نقد و بررسی اعلام گردیده است.
این پژوهش، بر اساس روش «پژوهش کیفی» و با لحاظ رویکردی انتقادی، به منظور بررسی «نظریۀ زوال اندیشه سیاسی در ایران»، از دو منظرِ نقد درونی و بیرونی، به تأمل در موضوع پرداخته است.
Seyyed Javad Tabatabai's theory with the title: "Decline of political thought in Iran" due to the acceptance and the declaration of the decline of political thought in Iran, is one of the topics to ponder in the field of political science, especially political thought.
As accepting its validity will mean negating the political thought of thinkers like Imam Khomeini (RA). Therefore, it is very important to criticize this theory from different angles in iran and Islamic Revolution studies. Because some thinkers, contrary to Tabatabai's opinion, have spoken about the historical continuity of political thought in the works of great Iranian thinkers from many centuries until today.
The theory of "decline of political thought in Iran" as Seyyed Javad Tabatabai's hallmark theory, in addition to being specifically published in a book of the same name, is also known as a central theory in his thought that overshadowed other views and theories as well as the content of his other works and writings,leading him to the conclusion of "the decline of Iran."
Therefore, in this article, various issues have been discussed in line with the analysis of the available data contained in Tabatabai's works, as well as the theoretical framework of his theory of decay, and finally, the result of this review has been announced.
Therefore, the most important goal of this article is to examine the validity of the theory of decay by examining and reflecting on all the works of Seyyed Javad Tabatabai along with examining the theoretical framework and examining the internal coherence of his writings and theory.
This research, relying on the "qualitative research" method and with a critical approach, has examined the "Theory of the Decline of Political Thought in Iran" from the perspectives of internal and external criticism.
