تاثیر عنصر زمان و مکان در پویایی اصول فقه
محورهای موضوعی : جامع الفقهیهعلی صفری 1 , حسن حیدری 2 , هرمز اسدی کوه باد 3
1 - دانشجوی دکتری، گروه فقه و مبانی حقوق اسلامی، واحد اهواز، دانشگاه آزاد اسلامی، اهواز، ایران.
2 - استادیار، گروه حقوق، واحد اهواز، دانشگاه آزاد اسلامی، اهواز، ایران.
3 - دانشیار، گروه فقه و مبانی حقوق اسلامی، واحد رامهرمز، دانشگاه آزاد اسلامی، رامهرمز، ایران.
کلید واژه: عنصر زمان, عنصر مکان, اصول فقه,
چکیده مقاله :
مقالة حاضر به بررسی تاثیر عنصر زمان و مکان در پویایی اصول فقه میپردازد. مقتضیات زمان و مکان در تعیین موضوع احکام نقش اساسی دارد و موضوعات احکام به مثابة علّت برای حکم است؛ از این رو، نظریههای مختلفی دربارة تأثیر زمان و مکان بر احکام شرعی وجود دارد. جهتگیری این نوشتار، بررسی مفهوم زمان و مکان و نقش این دو در اجتهاد است که موجب پویایی فقه در همة زمان ها و مکان ها میگردد و چنین رویکردی اهمیت پرداختن به این موضوع را نشان میدهد. اجتهاد فرایندی برای فهم دین و کشف و استنباط احکام شرعی است. پس از قرن ششم معنا و مبنای اجتهاد در تاریخ شریعت اسلامی تغییر یافت و مصطلح جدیدی پدید شد که بر اساس آن ممکن بود شیعه و سنّی را اهل اجتهاد نامید. در میان اهل تسنن قدیمی ترین نص درباره کاربرد اجتهاد با این معنای جدید ظاهراً کتاب ارزشمند المستصفی من علم الاصول از امام محمد غزالی است که اولین بار عقل را از ابزارها و حتی منابع اجتهاد نامید آنهم در میان عالمان مذهبی که بقول خودشان در عصر انسداد یا انحصار اجتهاد بسر می بردند. در میان شیعه مصطلح جدید اجتهاد را می توان در عبارت محقق حلّی در آغاز باب تاسع از کتاب معارج الاصول دانست که در بیان حقیقت اجتهاد مطالبی را مطرح می نماید. اجتهاد در عرف فقها کوشش در استخراج احکام شرعی است، به عبارت دیگر استخراج احکام از ادّله شرع، اجتهاد است. زیرا احکام شرعی گاهاً از ظواهر نص بدست نمی آید، بلکه شناخت آنها مبتنی بر قواعد نظری و نیازمند اقامه دلیل است، چه آن دلیل قیاس باشد یا غیر آن. امروزه با توجه به مسائل مستحدثه و حوادث واقعه و بقول دیگر مقتضیات زمان و مکان، اجتهاد فراتر از قیاس و سایر منابع سنتی، در مواردی که نیاز به تغییرات جدی وجود دارد، علی الخصوص احکام جزائی، باید بر محور عقلانیت دینی، شرعی و عرف عقلا مطرح گردد..
This article examines the role of time and space in ijtihad. The requirements of time and space play a fundamental role in determining the subject of rulings, and the subjects of rulings are the cause of rulings; hence, there are various theories about the effect of time and space on religious rulings. The focus of this article is to examine the concept of time and space and the role of these two in ijtihad, which causes the dynamism of jurisprudence in all times and places, and such an approach shows the importance of addressing this issue. Ijtihad is a process for understanding religion and discovering and deducing religious rulings. After the sixth century, the meaning and basis of ijtihad in the history of Islamic law changed, and a new term emerged, based on which it was possible to call Shiites and Sunnis as people of ijtihad. Among Sunnis, the oldest text on the use of ijtihad in this new sense is apparently the valuable book Al-Mustasfi min ‘Ilm al-Usul by Imam Muhammad al-Ghazali, who first called reason one of the tools and even sources of ijtihad, among religious scholars who, according to themselves, lived in an era of obstruction or monopoly of ijtihad. Among Shiites, the new term ijtihad can be found in the phrase of Muhaqiq al-Hilli at the beginning of Chapter 9 of the book Ma’arij al-Usul, which raises some issues in explaining the reality of ijtihad. Ijtihad in the practice of jurists is the effort to derive religious rulings, in other words, deriving rulings from religious evidence is ijtihad. Because religious rulings are sometimes not obtained from the appearances of a text, but rather their recognition is based on theoretical rules and requires the establishment of evidence, whether that evidence is analogical or otherwise. Today, considering emerging issues and events, and in other words, the requirements of time and place, ijtihad beyond analogy and other traditional sources, in cases where there is a need for serious changes, especially criminal laws, should be rationally presented on the basis of religious, religious, and customary
آمدی، علی بن محمد، (1999)، الاحکام فی اصول الاحکام، دار إحیاء الکتب العربیه، بیروت.
2. ابن خطیب، محمد بن عبدالله، (2003)، الاحاطه فی أخبار غرناطه، دار الکتب العلمیه، بیروت.
3. ابن منظور، محمد بن مکرم، (1999)، لسان العرب ، دارصادر، بیروت.
4. ابی عبد الله محمد بن ابی بکر، شمس الدین (ابن قیم الجوزیه)، (2001)، اعلام الموقعین عن رب العالمین، دارالمسلمین، بیروت.
5. ابوالحسن، محمد بن الحسین بن موسی (سید رضی)، (1365)، نهجالبلاغه، انتشارات الاسلامیه، قم.
6. افندی، سید محمدامین (ابن عابدین)، (1998)، مجموعه رسائل ابن عابدین، دارالمسلمین، بیروت.
7. اقبال لاهوری، محمد، ترجمه احمد آرام، (1395)، احیاء فکر دینی، شرکت سهامی انتشار، تهران.
8. الحصاص أبو بکر، أحمد بن علی الرازی، (1998)، احکام القرآن، دار إحیاء الکتب العربیه، بیروت.
9. الشاطبی، إبراهیم بن موسی، (2008)، الموافقات، دار ابن عفان، بیروت.
10. الشافعی، محمد ادریس، (2000)، الام، دار إحیاء الکتب العربیه، بیروت.
11. الشوکانی الیمنی، محمد بن علی بن محمد بن عبدالله، (1993)، فتح القدیر، دار ابن کثیر، دمشق.
12. امین، محمد (بن عمر)، (1992)، نشرالعرف فی بناء بعض الاحکام علی العرف، مؤسسه الاعلی المطبوعات، بیروت.
13. انصاری، مرتضی، (1991)، فرائدالاصول، جلد اول، مؤسسه الاعلی المطبوعات، بیروت.
14. انصاری، مرتضی، (1368)، مکاسب، مؤسسه دارالاسلام، قم.
15. بخاری، محمد، (2001)، صحیح البخاری، دار ابن عفان، بیروت.
16. حرانی، ابوعروبه حسین بن محمد بن ابو معشر، (1999)، المنتقی من کتاب الطبقات، دار ابن کثیر، دمشق.
17. حلّی، حسن بن یوسف بن مطهر، (1367)، النکه البدایعه فی تحریرالذریعه، مؤسسه دارالاسلامیه، قم.
18. حلّى، حسن بن یوسف بن مطهر، (1365)، قواعد الاحکام فی معرفه الحلال و الحرام، مؤسسه دارالاسلامیه، قم.
19. خراسانی، محمدکاظم، (1368)، کفایه الاصول، مجمع فکر اسلامی، قم.
20. رشد، محمّدبن، (1996)، بدایة المجتهد و نهایه المقتصد، دار ابن کثیر، دمشق.
21. رشید رضا، محمد ، (1947)، تفسیر المنار، دار ابن کثیر، دمشق.
22. شریف جعفری، ابن حمزه ابویعلی محمدبن حمزه، (1366)، الوسیله الی نیل الفضیله، دارالعلم، قم.
23. شریف کاشانی، ملا حبیب الله، (1368)، منتقد المنافع فی شرح المختصر النافع، بوستان کتاب قم، قم.
24 شوکانی، محمدبن علی، (2001)، نیل الاوطار، دار الکتب العلمیه، بیروت.
25. شوکانی، محمدبن علی، (1996)، فتح القدیر، دار ابن کثیر، دمشق.
26. صانعی، یوسف، (1368)، منتخب الاحکام، میثم تمار، قم.
27. صلیبا، جمیل، (1366)، فرهنگ فلسفى، ترجمه منوچهر صانعى دره بیدى، انتشارات حکمت، تهران.
28. طباطبایی، محمدحسین، (1422)، نهایه الحکمه، نشر اسلامی، قم.
29. طبری، محمدبن جریر، (1369)، تفسیر طبری، مؤسسه دارالاسلامیه، قم.
30. طوسی، ابوجعفر محمد، (1387)، تَهذیب الأحکام، دار التفسیر، قم.
31. علیدوست، ابوالقاسم، (1394)، فقه و عرف، سازمان انتشارات پژوهشکده فرهنگ و اندیشه اسلامی، تهران.
32. علیدوست، ابوالقاسم، (1391)، فقه و عقل، سازمان انتشارات پژوهشکده فرهنگ و اندیشه اسلامی، تهران.
33. علیدوست، ابوالقاسم، (1391)، فقه و مصلحت، سازمان انتشارات پژوهشکده فرهنگ و اندیشه اسلامی، تهران.
34. فرهنگ نامه اصول فقه، (1389)، به کوشش جمعی از محققین، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، قم.
35. قمی، عباس، (1385)، سفینه البحار و مدینه الحکم و الآثار، دارالعلم، قم.
36. محمدبن حسن بن علی بن محمد بن حسین (حرّعاملی)، (1389)، وسائل الشیعه فی تحصیل مسائل الشریعه، بوستان کتاب قم، قم.
37. مقاتل بن سلیمان، ابوالحسن، (1380)، الاشباه و النظایر فی القرآن الکریم، دارالعلم، قم.
38. مالک بن أنس، ابوعبدالله، (1996)، الموطاء، مؤسسه الاعلی المطبوعات، بیروت.
39. محمد رشید، رضا، (2007)، یسر الاسلام و اصول التشریع العام فی نهیالله و رسوله عن کثره السؤال، دارالنشر للجامعات، مصر.
40. محمدغزالی، ابوحامد، (1361)، المستصفی من علم الاصول، دارالعلم، قم.
41. محمصانی، صبحی رجب، (1946)، فلسفة التشریع فی الإسلام، دار العلم للملایین، بیروت.
42. مصباح یزدی، محمد تقی، (1394)، آموزش فلسفه، انتشارات مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى(قدس سره)، تهران.
43. مطهری، مرتضی، (1375)، ختم نبوت، بنیاد علمی فرهنگی استاد مطهری، تهران.
44. معتزلی، عبدالجبار، (1995)، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، مؤسسه الاعلی المطبوعات، بیروت.
45. معروف الدوالیبی، محمد، (1995)، المدخل الی علم اصول الفقه دوالیبی، دار الکتب العلمیه، بیروت.
46. مکارم شیرازی، ناصر، (1365)، الاستفتائات، انتشارات الاسلامیه، قم.
47. مکارم شیرازی، ناصر، (1374)، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، تهران.