تحلیلی بر روند و چالش های اتخاذ دیپلماسی پنهان اسرائیل از توافق اسلو تا توافق ابراهیم
محورهای موضوعی : مدیریت آموزشی
همایون افسردیر
1
,
حسین کریمی فرد
2
,
حامد محقق نیا
3
,
آسیه مهدی پور
4
1 - دانشجوی دکتری گروه روابط بین الملل، واحد اهواز، دانشگاه آزاد اسلامی، اهواز، ایران
2 - دانشیار گروه علوم سیاسی، واحد اهواز، دانشگاه آزاد اسلامی، اهواز، ایران
3 - استادیار گروه علوم سیاسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز، اهواز، ایران
4 - استادیار علوم سیاسی دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران
کلید واژه: دیپلماسی پنهان, توافق ابراهیم, توافق اسلو,
چکیده مقاله :
بررسی و تحلیل اقدامات، موانع و چالش های کشورها و رژیم های سیاسی مختلف در عرصه سیاست خارجی مستلزم بررسی روند و سابقه رویکردهای مختلف آنان است با این حال اتخاذ رویکرد محرمانگی و پنهان کاری در برنامه ها و تعاملات بینالمللی، وضعیت شناخت را مبهم و پیچیده میسازد که البته این رویکرد در بین کشورهای مختلف و بخصوص به واسطه ویژگی های متفاوت رژیم صهیونیستی، در دیپلماسی این رژیم، طی سالهای اخیر تقویت گردیده است. هر چند رژیم صهیونیستی توفیقاتی در حوزه بهره گیری از دیپلماسی پنهان به دست آورده با این وجود، موانع و چالش هایی نیز در این زمینه وجود داشته و دارد که توجه به این موضوعات می تواند در برداشت کلی از این مسئله رویکردی متناسبی را ارائه دهد.در این مقاله که با هدفِ تبیین و تشریحِ روند اتخاذ دیپلماسی پنهان در سیاست خارجی رژیم صهیونیستی و چالش های فراروی آن وبه روش توصیفی- تحلیلی و با بهره گیری از منابع و متون کتابخانه ای به انجام رسیده است.این نتایج حاصل گردیده که دیپلماسی پنهان رژیم صهیونیستی نقش تسهیل و تسریع کننده در نیل به اهداف سیاست خارجی این رژیم دارد و از منظر تاریخی از قبل از 1948 به این رویکرد متمایل بوده که اتخاذ سیاست پنهان در سالهای اخیر تقویت نیز شده و البته نتایج محسوسی نیز به دنبال داشته است. این رژیم در دیپلماسی پنهان خود دارای چالش هایی از جمله «توسعه فعالیت های رسانهای و ورود به عصر اطلاعات»، «اقدامات مقابلهای محور مقاومت در منطقه» و «عصر اطلاعات و فراگیری فضای مجازی» می باشد.
Examining and analyzing the actions, obstacles and challenges of different countries and political regimes in the field of foreign policy requires examining the process and history of their different approaches, however, adopting the approach of secrecy and concealment in international programs and interactions makes the state of knowledge ambiguous and complicated. Of course, this approach has been strengthened among different countries and especially due to the different characteristics of the Zionist regime, in the diplomacy of this regime, in recent years. Although the Zionist regime has achieved success in the field of using covert diplomacy, there have been and still are obstacles and challenges in this field, and paying attention to these issues can provide a proportionate approach in the general perception of this issue.
In this article we were used a descriptive-analytical method and using library sources and texts,
The results were obtained that the covert diplomacy of the regime Zionism plays a facilitating and accelerating role in achieving the goals of this regime's foreign policy and from a historical point of view, it has been inclined to this approach since before 1948, and the adoption of hidden politics has been strengthened in recent years, and of course, it has had tangible results. In its hidden diplomacy, this regime has challenges such as "developing media activities and entering the information age", "countermeasures based on resistance in the region" and "information age and the spread of virtual space".
اخوان مفرد، سیاوش، 1379، اسرائیل در آسیای مرکزی، مجله سیاست دفاعی، شماره 30-29.
امینی، آرمین، 1383، کاوشی بر پایه گرایش واقع گرایی نوکلاسیک؛ عضویت روسیه در ناتو و امنیت ملی ایران، مجله راهبرد.
تاجیک، کاظک؛ کاظمیزند، علی اصغر؛ برزگر، کیهان، 1398، محرمانگی در دیپلماسی؛ تحولات و چشم انداز، فصلنامه مطالعات راهبردی، سال22، شماره2.
جاودانی مقدم، مهدی؛ موسوی زاده، علیرضا، 1387، نقش فرهنگ ملی در سیاست خارجی جمهوری اسلامیایران، دانش سیاسی، سال4.
خانی، محمدحسن؛ مسرور، محمد، 1396، ظهور چین: چالشهای ایالات متحده آمریکا در مواجهه با قدرت روزافزون چین در روابط بین الملل، پژوهشهای روابط بین الملل، دوره1، شماره 24.
خرازي آذر، زهرا و نرگس احساني، 1388، جريانشناسـي جهـاني رسـانههاي بـزرگ، انتشـارات معاونت پژوهشي دانشگاه آزاد اسلامي.
طباطبایی، سید محمد، سلیمانی، علی، 1392، جمهوری اسلامیایران و رژیم صهیونیستی : گسترش فضای هنجاری و تهدیدات ارزشی متقابل، فصل نامه پژوهشهای راهبردی سیاست، سال2، شماره7.
عباسی، اشلقی؛ حمیدفر، حمیدرضا، 1399، اتحاد عربستان سعودی و اسرائیل با آمریکا و پیامدهای آن بر موازنه قدرت و نفوذ جمهوری اسلامیایران در خاورمیانه، فصلنامه مطالعات بین المللی، سال 17، شماره3.
العمله، ابوخالد،1997، اسلو محطة التهوید فلسطین، بیروت، لبنان: دارالکنوز الدبیة.
غالی،پطرس،1381، راه مصر به سوی قدس، فریده مبینی کشه، تهران: اطلاعات.
غفاری فر، حسن، 1387، سلسله صلحهای تحمیلی برای حذف تدریجی هویت فلسطینی 1978-2007، علوم سیاسی، سال 11، شماره 44.
قادری حاجت مصطفی، جودی حسین، حیدریان سجاد، 1399، تبیین ژئوپلیتیکی بازساخت ریملند در چارچوب صلح ابراهیم، آمايش سیاسی فضا ، دوره1، شماره3.
کامران دستجردی، حسن؛ متقی، افشین؛ رشیدی، مصطفی، 1390، حضور اسرائیل در قفقاز و تأثیر آن بر امنیت ملی جمهوری اسلامیایران، فصلنامه انجمن جغرافیای ایران، سال9، شماره 28.
کامل، محمد ابراهیم،1368، صلح موعود در توافقنامههای کمپ دیوید، ترجمه: محمد درخشنده، تهران: انتشارات امیرکبیر.
کریمی، ابوالفضل، رحیمی، مختار، قهرمانی، میثم، 1396، محور مقاومت و سیاست خارجی رژیم صهیونیستی، تهران: شاپرک سرخ
گنجی دوست، محمد، 1387، تحولات دیپلماسی در عصر اطلاعات، فصلنامه سیاست، دوره1، شماره 38 .
محمودی رجا، سیدذکریا؛ باقری دولت ابادی، علی؛ راوش، بهنام، 1397، بررسی محور مقاومت و آینده نظام سلطه با استفاده از نظریه نظام جهانی، بیداری اسلامی، دوره7، شماره 14.
معرض، جلال عبدالله، ترجمه یحیی عطارزاده، «همکاری نظامیترکیه و اسرائیل: اهداف و پیامدها»، مجله المستقبل العربی، به نقل از: روزنامه همشهری، 12/11/1385.
ملکی، محمدرضا؛ محمدزاده ابراهیمی، فرزاد، 1399، چشم انداز صلح خاورمیانه در سایه عادی سازی روابط اسراییل و جهان عرب، فصلنامه مطالعات بین المللی، سال 17، شماره3.
وحید،عبدالمجید، 1379، کمپ دیوید پس از دو دهه، ترجمه: مهرداد کیائی، تهران :انتشارات اطلاعات.
وهابیان، حسین؛ باکری، احسان، 1383، آریل شارون، جاودانگی خون بار، تهران: روایت فتح.
Aras, Bulent, 1998, “Post-cold war Realities: Israel’s Sterategy Azerbaijan and Centeral Asia”, Middle East Policy, vol.7, No.4.
Cornell, E.Sovant, 2001, Small Nations and Great Power:A Study of Ethno Political Conflict in the Caucasus, London: Curzone press. Firestone, Charles M. ; Executive Director, The ASPEN Institute, Communications and Society Program, Washington, DC, 2003.; in his Forward note: p- VI;
to:Bollier, David
Hyman, Antony, 2001, Centeral Asia and the middle East: the Emerging links, London: zed books. Islamov, Elder. Palukhon, Eihan. 2000 ,“The Old and New Players in Caucasian Politics” Central Asia and the Caucasus Journal of Social and political Studies.
Lewis, B. )1995( The Middle East: A Brief History of the Last 2,000 Years, New York:Scribner
Mufi, Malik. 1998, “Daring and Caution in Turkish Foreign Policy”, The Middle East Journal, No. 4. Murray, Stuart (2016) Secret “versus” open diplomacy across the ages, in: Bjola, Corneliu & Murray, Stuart (2016) Secret diplomacy: concepts, contexts and cases, New York: Routledge.
Prez, Shimon, 1993,The New Middle East, USA; New York press.
Rabinovich, Itmar (2015), “Israel and the Changing Middle East”, Middle East Memo, No. 34
Ruggie, John Gerard: "Territoriality and Beyond: Problematizing Modernity in International Relations," International Organization 47 (Winter 1993).
Zriagelskaya. D, Irena, 1994, Centeral Asia and Transcausia: New Geopolitical, we port con. Ann London: coreen wood press.
تحلیلی بر روند و چالش های اتخاذ دیپلماسی پنهان اسرائیل از توافق اسلو تا توافق ابراهیم
همایون افسردیر1، حسین کریمی فرد 2، حامد محقق نیا3، آسیه مهدی پور4
تاریخ دریافت: 09/07/1403 تاریخ پذیرش: 28/09/1403
چکیده:
بررسی و تحلیل اقدامات، موانع و چالش های کشورها و رژیم های سیاسی مختلف در عرصه سیاست خارجی مستلزم بررسی روند و سابقه رویکردهای مختلف آنان است با این حال اتخاذ رویکرد محرمانگی و پنهان کاری در برنامه ها و تعاملات بینالمللی، وضعیت شناخت را مبهم و پیچیده میسازد که البته این رویکرد در بین کشورهای مختلف و بخصوص به واسطه ویژگی های متفاوت رژیم صهیونیستی، در دیپلماسی این رژیم، طی سالهای اخیر تقویت گردیده است. هر چند رژیم صهیونیستی توفیقاتی در حوزه بهره گیری از دیپلماسی پنهان به دست آورده با این وجود، موانع و چالش هایی نیز در این زمینه وجود داشته و دارد که توجه به این موضوعات می تواند در برداشت کلی از این مسئله رویکردی متناسبی را ارائه دهد. در این مقاله که با هدفِ تبیین و تشریحِ روند اتخاذ دیپلماسی پنهان در سیاست خارجی رژیم صهیونیستی و چالش های فراروی آن وبه روش توصیفی- تحلیلی و با بهره گیری از منابع و متون کتابخانه ای به انجام رسیده است این نتایج حاصل گردیده که دیپلماسی پنهان رژیم صهیونیستی نقش تسهیل و تسریع کننده در نیل به اهداف سیاست خارجی این رژیم دارد و از منظر تاریخی از قبل از 1948 به این رویکرد متمایل بوده که اتخاذ سیاست پنهان در سالهای اخیر تقویت نیز شده و البته نتایج محسوسی نیز به دنبال داشته است. این رژیم در دیپلماسی پنهان خود دارای چالش هایی از جمله «توسعه فعالیت های رسانهای و ورود به عصر اطلاعات»، «اقدامات مقابلهای محور مقاومت در منطقه» و «عصر اطلاعات و فراگیری فضای مجازی» می باشد.
کلید واژه ها: روند دیپلماسی پنهان، چالش ها، سیاست خارجی، رژیم صهیونیستی، توافق ابراهیم، توافق اسلو
Examining and analyzing the actions, obstacles and challenges of different countries and political regimes in the field of foreign policy requires examining the process and history of their different approaches, however, adopting the approach of secrecy and concealment in international programs and interactions makes the state of knowledge ambiguous and complicated. Of course, this approach has been strengthened among different countries and especially due to the different characteristics of the Zionist regime, in the diplomacy of this regime, in recent years. Although the Zionist regime has achieved success in the field of using covert diplomacy, there have been and still are obstacles and challenges in this field, and paying attention to these issues can provide a proportionate approach in the general perception of this issue. In this article, which was done with the aim of explaining and explaining the process of adopting covert diplomacy in the foreign policy of the Zionist regime and the challenges facing it, and using a descriptive-analytical method and using library sources and texts, the results were obtained that the covert diplomacy of the regime Zionism plays a facilitating and accelerating role in achieving the goals of this regime's foreign policy, and from a historical point of view, it has been inclined to this approach since before 1948, and the adoption of hidden politics has been strengthened in recent years, and of course, it has had tangible results. In its hidden diplomacy, this regime has challenges such as "developing media activities and entering the information age", "countermeasures based on resistance in the region" and "information age and the spread of virtual space".
Keywords: The process of hidden Diplomacy, Challenges, Foreign Policy, Zionist regime, The Abraham Accords, The Oslo I Accord
مقدمه و بیان مسئله
اصولاً هنگامی از دیپلماسی پنهان زمانی بهره گیری میشود که اکثریت افکار عمومی با روش و یا اهادف خاصی در سیاست خارجی موافق نباشند. از این رو میتوان انتظار داشت که رژیمیمانند رژیم صهیونیستی که بطور عام در سطح بین الملل و بطور خاص در منطقه خاور میانه افکار عمومیرا در مقابل خود میبیند، با بهره گیری از دیپلماسی پنهان درپی دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده خود در سیاست خارجیاش باشد. چرا که مسئله فلسطین و موجودیت رژیم اشغالگر قدس از سال 1948 را میتوان به عنوان یکی از مهمترین موضوعات بینالمللی مورد توجه قرار داد که ابعاد مختلف امنیتی بازیگران سیاسی منطقه خاورمیانه و قدرتهای جهانی را تحت تأثیر خود قرار داده است. این امر به شدت متأثر از کنشهای کنشگران منطقهای و از جمله رژیم صهیونیستی قرار داشته است که همواره در پی خروج از انزوا و نزدیک شدن به بازیگران پیرامونی خود از طریق امنیت زدایی و تنوع بخشی به ابعاد دیپلماسی خود بوده است. در همین راستا پس از جنگ دوم خلیج فارس تحولاتی در منطقه رخ داد که بر افزایش نقش منطقهای اسرائیل تأثیر گذاشت و تداوم حالت بی ثباتی و ناامنی بنابر دلایلی از جمله سیاست برتریجویانه اسرائیل در قالب ابزارهایی جز ابزارهای نظامیو در قالب اشکال مختلف دیپلماسی مورد تعقیب قرار گرفته است. بطوری که این رژیم، در پی دستیابی به اهداف خود ابزارهای نوین جنگ نرم و در رأس آنها ابزار دیپلماسی و به طور خاص «دیپلماسی پنهان» را در سالهای اخیر مورد توجه بیشتری قرار داده است.
این رویکرد رژیم صهیونیستی سالهای طولانی ادامه داشته و بهره گیری اسرائیل از دیپلماسی پنهان در اشکال و انواع مختلف آن قابل بررسی است. در خصوص انواع دیپلماسی پنهان باید در نظر داشت که محرمانگی در دیپلماسی بر مبانی مختلف، دسته بندیهای متعددی دارد مثلاً «افترگود»5 محرمانگی را به سه دسته: محرمانگی امنیتی، محرمانگی بوروکراتیک و محرمانگی سیاسی تقسیم میکند. دسته بندی قابل توجه دیگر، تقسیم بندی این مفهوم بر اساس گستره کاربردی آن است. برای مثال «بریج و جیمز6» انواع دیپلماسی پنهان را به این ترتیب معرفی میکنند: 1) شرایطی که محتوای مذاکره پنهان نگه داشته میشود؛2) شرایطی که اصل شکل گیری مذاکره پنهان نگه داشته میشود؛ 3) شرایطی که اصل مذاکره آشکار است و بر این نکته هم اذعان میشود که توافقی حاصل شد، اما محتوای توافقات حاصله پنهان نگه داشته میشود؛4) شرایطی که اصل حصول توافق پنهان نگه داشته میشود. براساس مجموع تقسیم بندیهای مذکور شارپ سه نوع محرمانگی را بر میشمارد: سه سطح محرمانگی استراتژیک، محرمانگی عملیاتی و محرمانگی رسمی.(تاجیک و همکاران، 1398: 176)در «محرمانگی استراتژیک» هم محتوای مذاکرات، هم محتوای توافقات منعقده و از اساس اینکه توافقی منعقد شده است، پنهان نگه داشته میشود.«محرمانگی عملیاتی» به رفتار جاری دیپلماتها و مأموران دولتها در زمینه حفاظت از اطلاعات مهم مرتبط با کارهایشان مربوط میشود. و «محرمانگی رسمی» اشاره به نوعی از محرمانگی دارد که در جریان آن دولتها، به موضوعاتی که افکار عموم و رقبایشان تا حد زیادی در خصوص آن اطلاعات دارند، بازهم بطور رسمیاعتراف نمیکنند.آنچه که در خصوص رفتار و بهره گیری رژیم صهیونیستی از دیپلماسی پنهان در بررسی سیر تاریخی و کنشهای سالهای اخیر مشهود است تمرکز این رژیم بر دیپلماسی پنهان عملیاتی و استراتژیک هست هر چند از دیپلماسی رسمیپنهان نیز در مواقعی بهره برده و میبرد.
در تحقیق حاضر بازه زمانی حدو داً سه دهه یعنی از توافق اسلو در سال 1993 تا توافق ابراهیم در سال 2020 و بعد از آن مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت. این بازه زمانی به واسطه تغییر و تحولات گسترده و متفاوتی که در روابط فلسطین و اسرائیل و رویکردها و شاخصهای متفاوت منطقه ای و بین المللی( از جمله پایان جنگ سرد، پایان جنگ ایران و عراق، تغییرات بنیادین منطقهای و...) انتخاب گردیده است. آنچه مسلم این است که تحولات اخیر در روابط رژیم صهیونیستی با کشورهای عربی از جمله بحرین، امارات متحده عربی و عربستان سعودی، به پشتوانه مذاکرات پنهانی و برخورداری از دیپلماسی پنهان این رژیم بوده و کماکان با توجه به نتایج مطلوبی که اتخاذ این رویکرد در سیاست خارجی برای آن رژیم داشته است؛ مورد بهره برداری قرار خواهد گرفته و در مسیر تسهیل و تسریع در نیل به اهداف مشخص شده دیپلماسی پنهان از جمله اولویتهای رژیم صهیونیستی خواهد بود.
در این تحقیق که با هدف کلی تبیین و تشریح نقش و جایگاه دیپلماسی پنهان در سیاست خارجی رژیم صهیونیستی به انجام خواهد رسید در پی پاسخگویی به این سؤالات خواهیم بود که دیپلماسی پنهان در سیاست خارجی رژیم صهیونیستی چه روندی را طی نموده است؟ و در حال حاضر مهمترین چالش ها و موانع فراروی این رژیم در پیشبرد دیپلماسی پنهان چیست؟ بر همین مبنا مطالب و موضوعات مرتبط مطرح و مستند به یافتههای تحقیق نتایج حاصله ارائه و راهکارهای علمیو عملی متکی به نتایج مذکور بیان خواهد شد.
1- سابقه و روند اتخاذ رویکرد دیپلماسی پنهان اسرائیل
به زعم برخی محققین دیپلماسی پنهان از 1948 تا دهه حاضر، سه موج مختلف را در سیاست خاجی رژیم صهیونیستی تجربه کرده است که در ادامه به بررسی و تحلیل این روند در بستز تاریخی مدنظر خواهیم پرداخت .
1-1- موج اول تشکیل حکومت تا قرارداد اسلو
در ابتدا باید یادآور شد که هرچند مناقشه اعراب/فلسطینیها و اسرائیل با تاسیس دولت اسرائیل به اوج خود رسید اما ریشه این مناقشه به حوادث پیش از تأسیس اسرائیل باز میگردد، یعنی به ایامیکه رهبران عرب در فلسطین تلاش میکردند تا مانع به وجود آمدن موطن ملی یهودی در آن سرزمین شوند. در واقع کشمکش زمانی آغاز شد که ساکنین محلی هنوز این سرزمین را به نام فلسطین نمیشناختند و آن را جزئی از امپراتوری عثمانی میدانستند. به عبارت دیگر، ریشههای مناقشه معاصر اعراب- اسرائیل در پیدایش صهیونیسم و ملی گرایی عربی در اواخر سده 19 میلادی و ادعاهای متعارض آنها نسبت به سرزمینی نهفته است که از یکسو به عنوان وطن تاریخی مردم یهود و از طرف دیگر متعلق به اعراب فلسطین و جزئی از سرزمینهای اسلامیتلقی میگردد. این منازعه پس از قیمومت بریتانیا حادتر شد، چون مفاد قیمومت حائز اصل به رسمیت شناخته شدن نوعی موطن ملی برای یهودیان در فلسطین بود و در دهه 1930 و 1940 ،با قدرت یافتن نازیها به رهبری هیتلر در آلمان و گسترش اندیشهها و رویههای آنان در بسیاری از کشورهای دیگر به ابعاد بحرانی رسید(Lewis, 1995:361)
در 14 مه 1948،همزمان با پایان قیمومت بریتانیا بر فلسطین، «دولت اسرائیل» با صدور اعلامیه استقلال، اعلام موجودیت کرد. پس از اعلام استقلال، مناقشه بین اعراب و اسرائیل رو به فزونی گذاشت و چندین جنگ بین آنها رخ داد که در همه آن جنگها پیروزی با اسرائیل بود. اما تنش سیاسی، منازعات و کشمکشهای نظامیو ملی گرایانه در رقابت بر سر جاه طلبیهای ارضی که متعاقب فروپاشی امپراتوری عثمانی آغاز و طی قرن بیستم شدت یافت، رفته رفته با گذشت زمان و عمدتاً در اوایل قرن بیست و یکم کمرن گتر شد و از مناقشه اعراب- اسرائیل در مقیاس وسیع منطقهای به مناقشه اسرائیل- فلسطین در سطحی محدودتر بدل گردید. بعلاوه از 1970،تلاشهای موازی برای ایجاد صلح در مناقشه اعراب/فلسطینیها با اسرائیل صورت گرفت تا شرایطی ایجاد شود که مورد توافق طرفین قرار گیرد(ملکی؛ محمدزاده ابراهیمی، 1399: 46)
این بازه زمانی را میتوان موج اول دیپلماسی پنهان اسراییل دانست. موج اول دیپلماسی پنهان سیاسی، عمدتا در بین اعراب منطقه غرب آسیا و به طور خاص مصر و اردن جریان داشت. در دوره حکومت عبدالناصر بر مصر، بین موشه شارت نخست وزیر رژیم صهیونیستی و جمال عبدالناصر در زمینه گفت و گو در زمینه کانال سوئز برگزار شد. در خوشه خلیج فارس در دهه 1960 رژیم صهیونیستی کمک تسلیحاتی در اختیار عربستان جهت مقابله با نیروهای طرفدار مصر در یمن قرار داد. پس از سال 1996 و توفقنامه اسلو روابط پنهانی دیپلماتیک با قطر، عمان، مراکش و تونس آغاز شد.اما در ارتباط با رویکردهای مرتبط با دیپلماسی پنهان اسراییل در این دوره باید فضای کلی این سالها و دیپلماسی ارسراییل را مورد توجه قرار داد.
محدوده جغرافیایی اسلام بطور عموم و فضای فلسطین به صورت خاص در نیمه دوم دهه هفتاد میلادی تحت تأثیر مسایل مهم قرار داشت. از جمله این مسائل صلح مصر با اسرائیل در دوران ریاست جمهوری سادات که البته سرآغاز مجموعه سازشهای کشورهای عرب با اسرائیل شد؛
برخی نویسندگان معتقدند که مصریها نتوانستند نتایج مطلوب را از صلح کمپ دیوید به دست آورند و حتی معتقداند که روند نامطلوب و باخت و برد بین مصر و اسرائیل به شکل شدیدتر ادامه یافته است و بعد از آن که کارتر به همراه تیم همراه خود با تهدید طرفین توانست قرارداد را تحمیل نماید و اسرائیل در این میان با زیرکی خاصی خود را به آمریکا نزدیکتر ساخت و کاملاً بر کنگرهی آمریکا اشراف یافت و هر چه زمان میگذشت تمام امکانات آمریکا را به نفع اسرائیل و بر ضد اعراب و مصر بسیج نمود.(وحید، 1379: 11-13) ایشان تلاش دارد عمده تقصیر و عدم توفیق کمپ دیوید در راستای منافع جهان عرب و فلسطین را متوجه مصریها بداند و آمریکا را کشوری بی طرف معرفی کند و توفیق اسرائیل را ناشی از تیزبینی و صحیح عمل کردن آنان در تعامل با آمریکا معرفی کند. چنان چه معتقد است از این کنفرانس و دیدار سادات با اسرائیلیها در شهر قدس هم هیچ نکتهی خیری عاید جهان عرب و فلسطین نشد(همان: 14-27) در مقابل نظر یکجانبهگرایی نویسندهی کتاب فوق، پطرس غالی مسیحی که در لحظات پایانی کنفرانس کمپ دیوید به دلیل استعفای وزیر خارجه مصر نامزد جایگزین نزد سادات بود (غالی، 1381: 221)
در خصوص بازه زمانی 1975-1982 موضوع مهمیکه باید در نظر داشت این است که از جمله بسترهای اجتماعی- تاریخی تأثیرگذار بر سرنوشت فلسطین، مجموعه اتفاقات واقع شده میان مسیحیان لبنان بود. این مهم البته نه به واسطه مجاورت با کشورهای اسلامی و عربی بلکه از منظر اشتراکات فرهنگی با مسیحیت جهانی و صهیونیزم بین الملل قابل تحلیل است. پس از 1984 میلادی موج آوارگان فلسطینی به طرف کشورهای همسایه رو به افزایش بود و بعد از اتفاقات سپتامبر سیاه در اردن تعداد زیادی از آوارگان به خصوص گروههای چپ، افراطی و فعال فلسطینی به سایر آوارگان پیشین فلسطینی در لبنان اضافه شدند. هریک از این دو جبهه به دنبال کامل کردن و نتیجه بخشی فرصتها و درپی رفع خطرات و تهدیدات بودند، که با توجه به حمایت نظام سلطه از صهیونیزم، جبهه غالب جبهه صهیونیزم بود.
تا اینکه پس از سالها کشمکش، بخش مهمی از نقاط تهدید علیه اسرائیل مرتفع و نقطه فرصت گروههای مقاومت از بین رفت. کوشش مداوم رهبران مسلمان سنی، شیعه، ارامنه و فلسطینیان برای شعله ور نشدن آتش تفرقه در لبنان بود، اما با اقثدامات تنش زای مارونیها به سرکردگی شمعون و جمیل و پشتیبانی پنهان و آشکار اسرائیل با هدف تجزیهی لبنان، تجاوز اسرائیل و فاجعهی تجزیه لبنان، در سال 1978 میلادی واقع شد و تجاوزات اسرائیل علیه لبنان طی سال 1982 در نقطه اوج خود قرار گرفت.
محاصره و تجاوز اسرائیل به لبنان باعث تحت فشار قرار گرفتن فلسطینیان و خروج تعداد قابل توجهی از آنان ز لبنان به مقصد کشورهای دیگر به خصوص تونس شد، در واقع علاوه بر محو هویت سرزمینی فلسطینینیها آنها به نوعی از اقامات و حضور در نزدیکی جغرافیای فلسطین نیز محروم شدند. اما موضوع مهمی که باید بدان توجه داشت این است که اشغال لبنان ماحصل سازش کمپ دیوید بود؛ بطوری که وزیر خارجه وقت کشور مصر این پیش بینی را داشت و به طور صریح بر ارتباط صلح کمپ دیوید و تجاوز اسرائیل به لبنان تأکید میکند. (کامل، 1368: 179-185)
صرفنظر از «طرح ریگان» در سال 1982 که در واقع ادامه سیاست آمریکا و اثرگذاری دیپلماسی پنهان اسراییل بود. ردپای سیاست خارجی پنهان رژیم صهیونیستی را در «طرح فاس» هم میتوان دید. چرا که هم زمان با فعالیت های اسرائیل و آمریکا و القای حس ضرر ناشی از عقب ماندن از فرایند صلح با اسرائیل ضمن همراهی با مصر خود اقدام به طرح نمونه های دیگری از صلح نمودند که البته نتایج مطلوب و محسوسی به دنبال نداشت.
از جمله طرحهای صلح مذکور که با هدف مشروعیت دادن بخه اسرائیل بدون توجه به نگهداشت هویت فلسطین «طرح صلح آمریکایی با شعار زمین در برابر صلح» (1991)است، در حالی که طی روند چند دوره ای این مذاکرات بحث توقف شهرک سازی صهیونیست ها به نتیجه نمیرسید کارکرد مهم و نامطلوب این مذاکرات شکستن قبح مذاکره با رژیم اشغالگر قدس و شناسایی این رژیم به عنوان یک دولت مشروع و مورد پذیرش از سوی کشورهای عرب و برخی از گروه های فعال و مبارز بود. (غفاری، 1387: 196)
در یک شرایط برد مطلق برای اسرائیل و باخت تقریباً مطلق برای طرف مقابل، جریان سازش پس از مادرید، و حتی در طول مذاکرات مادرید به صورت پنهانی بین اسرائیلیها و عرفات در جریان بود؛ در شرایطی که غزه و اریحا، سرزمین مشکل ساز برای اسرائیل محسوب میشد، صرفا جهت کسب نوعی مشروعیت بینالمللی، با سازمان آزادیبخش فلسطین معاوضه کردند، این در شرایطی بود که مجموع این دو منطقه از نظر جغرافیایی تنها شامل 2% کل فلسطین میشد. (صفا، 1383: 115) و بعد با اضافه کردن حدود 30% کرانهی باختری طی دومین قرارداد(اسلوی2) در سال میلادی1995 (العمله، 1997: 92) توام با حفظ نظارت خود بر کرانه باختری تحت عنوان خودمختاری تحویل نمایندهی عرفات داد و در قبال آن کنترل انتقاضه فلسطین را به ساف سپرد تا هزینهی مقابله با انتفاضه را نپرداخته و انتفاضه را به مسئلهای داخلی مبدل سازد(وهابیان؛ باکری، 1383: 92) طی این قرارداد، نه تنها مسئلهی آوارگان 1948 مورد توجه قرار نگرفت بلکه اساساً موضوع آوارگان 1968 هم مورد بحث واقع نشد در حالی که رژیم صهیونیستی به تمام مطالبات خود از جمله مشروعیت، امنیت، صلح و... دست پیدا کرد واین دست آوردها در اعترافات صریح رهبران سیاسی رژیم غاصب در مقابل معترضین یهودی به آسانی قابل درک است با این حال شاید به دلیل رویکرد خاص اسراییل در پیشبرد اهداف مرتبط با دیپلماسی پنهان خود از بیان صریح و شفاف ابعاد مختلف این موضوع خودداری نمود.
1-2- موج دوم نفوذ در آسیای میانه و قفقاز
موج دوم دیپلماسی پنهان اسراییل، را باید نفوذ در آسیای مرکزی و قفقاز محسوب نمود. همکاری امنیتی- تسلیحاتی پنهان با آذربایجان در قضیه قره باغ و تسلیح این کشور به سلاحهای سطح به دریا و پهپادهای جاسوسی در چارچوب دیپلماسی پنهان در موج دوم به انجام رسیده است.
منطقهی جغرافیایی قفقاز جنوبی از بازیگرانی تشکیل یافته که به شدت محتاج همکاری و تعامل با بازیگران فرامنطقهای هستند.ارمنستان، گرجستان و آذربایجان همانند یک زیرسامانه امنیتی- منطقهای تأثیرگذار در سطح بینالمللی، برمبنای ظرفیت های ذاتی ژئواکونومیکی، منابع مهم انرژی و قرابت به خاورمیانه از یک طرف و نزدیکی به اروپا از سویی دیگر، محل اتصال اروپا و خاورمیانه به شما میروند. موقعیت این منطقه سبب شده تا کشورهای اطراف یعنی، ایران، ترکیه و روسیه و البته بازیگران فرامنطقهای مانند چین، آمریکا و رژیم صهیونیستی که تقویت و پیشبرد سیاستگذاریهای امنیتی و راهبردی خود را در این زیرسیستم دنبال مینمایند نیز، در این محدوده درگیر «بازی بزرگ جدید7» شوند.
«بازی بزرگ جدید» که یک تعبیر از سیاست همکاری- رقابت است، به شکلی است که تمامی بازیگران در تلاش هستند تا بیشینهسازی منافع ملی خود را در نحوه تعامل با کارگزاران اقتصادی، امنیتی و سیاسی کشورهای منطقه دنبال نمایند. بر این اساس ایجاد همسویی و همگرایی میان خود و کشورهای ارمنستان، گرجستان و آذربایجان را بر مبنای بازی برد- برد ارزیابی نمایند. از سویی دیگر، چارچوب فرآیندهای اینچنینی را میتوان بازی با حاصل جمع متغیر «مضاعف» ارزیابی کرد که هر نوع بازی همگرایی و همکاری با کشورهای منطقه ای را به تقسیم منافع و در نتیجه افزایش مطلوبیت متقابل مبدل کند. بر همین مبناست که تعاملات سیاسی- اقتصادی آذربایجان و ترکیه بنا به ساختار همگن فرهنگی وهویتی در طی بازی با حاصل جمع متغیر مضاعف سیر مینماید، در شرایطی که تصور چنین موضوعی در ارتباط با تعاملات احتمالی و محدود ترکیه با ارمنستان عینیت ندارد و در شکل بازی با حاصل جمع برد-برد محسوب نمیگردد. به دیگر سخن ماهیت تعاملات راهبردی و سیاسی و شاکله سیاسی- امنیتی منطقه قفقاز جنوبی است که به شیوه بازی قالب و شکل میدهد.(کامران دستجردی و همکاران، 1390: 66)
در وضعیت کنونی قفقاز جنوبی یک منطقه تماماً بینالمللی است که تحولات ساختار قدرت و نفوذ در آن منطقه در حال شکلگیری میباشد و امنیت و انرژی دو موضوع کلیدی در این محدوده به شمار میرود که آینده منطقه به فرایند تحولات حول این دو موضوع بستگی دارد.. بر همین اساس کشورهایی که بتوانند راهبرد بازی را نسبت به این دو موضوع رعایت نمایند؛ این امکان را دارند که نقش مهمیدر آینده منطقهای و بینالمللی ایفا نمایند. با توجه به این مهم که قفقاز مسیر انتقال انرژی آسیای مرکزی به اروپا میباشد، بازی بزرگ انرژی بر سر مسیر ترانزیت انرژی بین دو محور شمال- جنوب (ارمنستان، روسیه و ایران) و محور شرق- غرب (گرجستان، آذربایجان ترکیه و آمریکا) است.
این منطقه از بعدی دیگر گسترهای است مملو از تعارضات قومی، نژادی و مذهبی (بیش از 24 قوم، 50 زبان و سه دین اسلام، یهودیت و مسیحیت)، ساختارهای سیاسی و اقتصادی بر جای مانده از شوروی سابق، بی ثباتی سیاسی و اجتماعی و مناقشات لاینحل قومی، ضعف اقتصادی، سرنوشت مبهم رژیم حقوقی دریای خزر، بحران چچن، تروریسم، مواد مخدر و بالاخره وجود منابع قابل توجه انرژی که بر عطش بازیگران خارجی افزوده است( بر اساس برآورد شرکتهای نفت بینالمللی میزان نفت اثبات شده در آذربایجان بالغ بر 7 میلیارد بشکه و گاز طبیعی آن به میزان 85 تریلیون مترمکعب است(10، 1998، BP) این مسئله به همراه دیگر پتانسیلهای اقتصادی در زمینههای مختلف صنعتی، کشاورزی، تجارت و حمل و نقل این منطقه را به صحنهی رقابت بازی استراتژیکی بازیگران قدیم (ایران روسیه و ترکیه) و جدید (ایالات متحده آمریکا، اسرائیل، اتحادیه اروپا و چین)تبدیل نموده است(2005، Islamav and Palukov) این موارد به اضافه وجود دولتهای ناکارآمد، ادعاهای اخیر کشورهای منطقه نسبت به همسایگان خود و نفوذ و تعارض منافع قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای به دلایل ژئوپلتیک و ژئواکونومیک و تلاش آنان برای حذف رقیبان از صحنه سبب پیچیدگیهای امنیتی و ابهام در ثبات منطقه میشود که در قالب نظریه بازی استراتژی با حاصل جمع متغیر مشخص میگردد.
به هر حال، در فضای ویژه ژئوپلتیکی- ژئواکونومیکی قفقاز جنوبی و تعاملات سیاسی کشورهای گرجستان، ارمنستان و آذربایجان که به تدریج در یک محیط امنیتی- سیاسی گرایش به بازی همسویی- همکاری در چارچوب بازی با حاصل جمع متغیر مضاعف با غرب و بازیگر فرامنطقهای مانند اسرائیل میباشند، شبب شده تا اسرائیل تأثیرگذاری راهبردی- امنیتی متناسب خود را در شکل بازی همکاری درون بازی با حاصل جمع متغیر مضاعف با سه کشور یاد شده، به خصوص آذربایجان و گرجستان پیدا کند که به طور طبیعی در تعارض با امنیت و منافع ملی ایران میباشد (اميني، 1383: 112-113).
در ارتباط با حضور اسرائیل در کشورهای قفقاز جنوبی و اعمال دیپلماسی پنهان خود در این منطقه باید یادآور شد که با پایان جنگ سرد و فروپاشی شوروی، منطقه قفقاز (به علت جذابیتهای استراتژیکی، امنیتی، اقتصادی، سیاسی ، فرهنگی و اجتماعی) مورد توجه ابرقدرتهای فرا منطقه ای از جمله اسرائیل قرار گرفت. از این پس بود که نفوذ گسترده در این منطقه در دستور کار سیاست خارجی این کشور قرار گرفت. در واقع سیاست خارجی اسرائیل در قبال کشورهای این منطقه را باید در تداوم سیاست استراتژی پیرامونی (دکترین بن گوریون)، مبنی بر پیگیری اتحادهای منطقهای در حلقهی دوم همسایگان، یعنی همسایگان غیرعرب، طرح دکترین خاورمیانهای شیمون پرز (خاورمیانه جدید) و عوامل درون و برون منطقهای مؤثر بر اتخاذ سیاست خارجی آن دانست. استراتژی پیرامونی در سیاست خارجی اسرائیل در آسیای مرکزی و قفقاز که صحنهی درگیری و رقابتهای شدید بازیگران منطقهای و بینالمللی در قالبهای جدید است، با توجه به اینکه شکلگیری اتحادها و ائتلافها از اولویتهای سیاست خارجی سیاسی- امنیتی کشورهای این منطقه است در همکاری با ترکیه و استراتژی این کشور بستر و زمینههای مهیایی مییابد(33-34، 1998، Mufti). بدین ترتیب، قفقاز به عنوان جزیی از سیاست خارجی خاورمیانهای اسرائیل میباید بتواند جایگزینی ایران در استراتژی پیرامونی بیگوریون اسرائیل باشد(معرض، 1382: 1).
از طرف دیگر بر اساس دکترین خاورمیانه جدید، مشکل منطقه خاورمیانه را فقط یک کشور به تنهایی و یا حتی به صورت دو جانبه و چند جانبه نمیتواند حل کند بر اساس این طرح که نشاندهندهی نگرانیها و منافع اسرائیل است، همکاری اقتصادی برای اسرائیل با توجه به انزوای منطقهای آن و تفاهم سیاسی به لحاظ تهدیدهایی که از جوانب گوناگون متوجه این کشور است، میتواند آن را در رسیدن به امنیت اقتصادی و سیاسی یاری رساند چراکه همکاری اقتصادی یکی از مبانی بسیار مهم در استراتژی اسرائیل محسوب شده است و بر اساس آن اعتقاد دارد که بنیادگرایی اسلامیدقیقاً از جاهایی امکان خیزش و رویش دارد که از نظر اقتصادی ضعیف و عقبمانده باشند آنگاه است که اسلام میتواند با برپا کردن چنین خلأیی به تشدید منازعه دیرین صهیونیسم- اسلام بینجامد(53: 1993 ، Prez)
در این وضعیت اسرائیل به طور ویژه به قفقاز نظرداشته، و این منطقه با اقتصاد ضعیف و ساختار جهانسومی اگر امکان نیل به رشد مطلوب را نداشته باشد موجب حضور ایران و سایر دول متخاصم اسرائیل را باعث خواهد شد. از این رو اسرائیل ضروری میداند که با تمرکز بر روی اقتصاد منطقه به شکوفایی آن کمک نموده و در این راستا بر این سعی است تا حد امکان از نفوذ ایران جلوگیری نماید. خاورمیانه جدید نظم نوین منطقهای را تداعی مینماید که در اصل یک مدل از نظم نوین جهانی در هیئت رویکرد تقلیلگراست که با حمایت و تبعیت آمریکا در منطقه پیدا کند(35،Cit ،OP). افزون بر این، برداشت از اسرائیل بعنوان دروازه غرب و به ویژه آمریکا و نیاز این کشورها به دریافت کمکهای اقتصادی، کشورهای قفقاز را به استقبال از رژیم صهیونیستی با وجود نارضایتی ایران و روسیه هدایت نموده است و این کشورها به گسترش روابط خود با اسرائیل اقدام کردهاند(107، ibid)
افزون بر موارد گفته شده بعضی عوامل بیرونی دیگر نیز در پیشبرد هدفهای اسرائیل در قفقاز جنوبی تأثیرگذار بودهاند که از جمله میتوان به «پشتیبانیهای آمریکا» (33-34، 1992،Mory)، «همسویی منافع اسرائیل و ترکیه و بهرهمندی اسرائیل از نفوذ ترکیه در بین برخی از کشورهای منطقه» ( p34،(Ibid و «اقتصاد ضعیف کشورهای منطقه» که با مواجه شدن با کشوری سکولار، دموکراتیک و با اقتصادی پیشرو که میتوانست دروازه غرب باشد و سرمایهگذاریهای اقتصادی فراوان را برای آنها میسر سازد، درپی تکمیل نواقص اقتصادی خود اقدام نمودند. (10-12، 1998، Rubin).
اسرائیل درراستای راهبردهای پیرامونی و در پرتو عوامل داخلی و خارجی تاثیر گذار ناشی از حضور در قفقازسیاست ها و هدفهای بخصوصی را دنبال میکند که البته این اهداف با خواستهها و احتیاجات متقابل کشورهای منطقه علی الخصوص گرجستان و آذربایجان با موافقت مواجه گردیده است. در مجموع اسرائیل هدفهایی مانند «گریز از بحران امنیتی در خاورمیانه سُنتی»(130، 2001، Cornell)، «حمایت از جوامع یهودی نشین کشورهای قفقاز جنوبی»(34، 2001، Hyman) ، و «مواجهه با تهدیدات ایران» دارد. در این راستا باید در نظر داشت که توصعه دامنه شناسایی دیپلماتیک اسرائیل در جهان، محقق شدن اهداف اقتصادی، تلاش برای تأکید بر اهمیت راهبردی خود برای آمریکا(153، 1994، Zriagelskaya)و بالاخره تلاش برای پیشگیری از صادرات سلاحهای غیرمتعارف و فناوری آن از قفقاز به کشورهای خاورمیانه (اخوان منفرد، 79-1378: 28)، از جمله دیگر اهداف اسرائیل محسوب میشود.
البته باید به این نکته توجه داشت که وسعت و عمق روابط اسرائیل با کشورهای این منطقه همانند هم نیست، در شرایطی که آذربایجان از مناسبات دوستانه بیشتری با اسرائیل برخوردار میباشد، ارمنستان کمترین حد روابط با این کشور را دارد.با این حال اعمال دیپلماسی پنهان اسرائیل در این منطقه به عنوان یک هدف مهم در موج دوم نفوذ بسیار مهم و تاحد زیادی نیز منجر به نتایج مطلوب برای رژیم صهیونیستی گردیده است.
در بدو تاسیس رژیم صهیونیستی با توجه به مخالف شدید کشورهای عربی با ایجاد این رژیم تمرکز رهبران سیاسی اسرائیل به ایجاد رابطه با دیگر بازیگران منطقه ای که شامل کشورهای مسلمان غیر عرب(ایران و ترکیه)، کشورهای اقلیت قومی غیر مسلمان و یا غیرعرب(ارامنه و...) و نیز مسیحیان دارای هویت مسیحی (اتیوپی و لبنان) بود؛ معطوف شد. این راهبرد که با عنوان اتحاد پیرامونی یا حاشیه ای از آن یاد میشد، نخستین بار توسط «دریوون شیلوا» اولین رئیس موساد مطرح و به «بن گوریون» ارائه گردید.(جاودانی مقدم؛ برجویی فرد، 1394: 109)و بن گوریون برای خروج و شکستن محاصره ، این دکترین را در دستور کار خود قرار داد. وی اعتقاد داشت تمام کشورهای عرب به دلایل متعدد ولو در میان مدت با دولت او رابطه ای نخواهند داشت و از نفود خود جهت محدود ساختن این حکومت در صحنه بینالملل استفاده خواهند نمود. علاوه بر این امکانات و تواناییهای خود به ویژه نفت را به عنوان یک سلاح علیه دولت یهودی به کار خواهند بست؛ با این وصف از نظر او بجز خروج از این بن بست از راه دور زدن کشورهای عربی و برقراری ارتباط با سایر واحدهای سیاسی بیرون از این محیط راه دیگری وجود نداشت(خانی؛ مسرور، 1396: 162)
پس از انقلاب اسلامی در ایران و تحولات ماهیت روابط ایران با رژیم صهیونیستی و نپذیرفتن موجودیت اسرائیل از سوی جمهوری اسلامی ایران و حمایتش از آرمان فلسطین و تأکید بر ضرورت مبارزه با رژیم صهیونیستی؛ با وجود دیدگاههای متعارض موافق و مخالف مقامات اسرائیلی در مورد تعامل با ایران، از اوایل دهه 90 میلادی و با شروع فرایند صلح خاورمیانه، ایران اصلیترین تهدید امنیت ملی اسرائیل محسوب شده و راهبردهای مختلفی برای مقابله با آن تدوین نموده است. که اتحاد پیرامونی جدید یکی از اصلی ترین ابعاد سیاست خارجی اسرائیل در مقابله با ایران بود. به دیگر سخن، از منظر اسرائیل با توجه به تحولات ژئوپلیتیک منطقه و دکترین پیرامونی باید مبتنی بر این تحولات تغییر میکرد. بر این مبنا، دکترین پیرامونی بر اساس دشمنی اسرائیل با ایران، به جای اعراب تعریف گردید و محدوده جغرافیایی پیرامون در راهبرد امنیت ملی و سیاست خارجی اسرائیل از اطراف دولتهای عربی به مناطق مجاور ایران جابجا شد. (جاودانی مقدم، موسوی زاده، 1387: 220)
بنابراین رویکرد اسرائیل به فضای سـیاسی و امنیتی و اجتماعی خاورمیانه رویکردی با ویژگی های تهدید امنیتی بوده و رهبران اسرائیل بر همین مبنا کوشش کرده اند ورودیهای آشـوب ساز به سامانه امنیتی خود را بیرون از مرزها کنترل نمایند. از منظر رهـبران تلآویو، وجود این فضا ومبهم بودن صلح خاورمیانه، اسرائیلیها را در مقابل کشورهای خاورمیانه به شدت آسـیب پذیر نموده اسـت، به طوری که امکان دارد دچار مشکلات جدی سیاسی- امنیتی شوند. بنابراین، اسرائیل راهبرد خـود را براساس افزایش نفوذ بنا نموده و محدوده استراتژیک خود را در بستر خاورمیانه جدید تا دریای سیاه در شمال، خلیج عـدن در جنوب ، تنگه جبل الطارق در غرب و آسیای مرکزی و قفقاز در دریای خزر در شرق مشخص نموده است.(طباطبایی؛ سلیمانی، 1392: 8)
عادی سازی روابط کشورهایی مانند امارات، بحرین، عربستان و عمان با رژیم صهیونیستی از سالها و دهههای قبل در قالب دیپلماسی پنهان آغاز شده بود.(قادری و همکاران، 1399: 33) اما این روند طی سالهای اخیر ازحالت مخفیانه و محرمانه خارج شده و جنبه آشکار به خود گرفته است.
به طور خاص، پس از جنگ 33 روزه و از سال 2006 ، سیاست خارجی اسرائیل در قبال خاورمیانه از دو اصل پیروی کرده است: اصل اول سیاست عادی سازی روابط با کشورهایی مانند عربستان و متحدین عرب آن و نیز ترکیه و اصل دوم سیاست تقابل با جمهوری اسلامیایران و متحدین منطقه ای آن به عنوان مهمترین چالش امنیتی این رژیم. »اسرائیل و لابی یهود در آمریکا، حساسیت زیادی نسبت به فعالیتهای هستهای ایران دارند و دول غربی را در جهت متوقف سازی فعالیتهای ایران به شدت تحت فشار قرار داده اند. در واقع یکی از انگیزهای اصلی آمریکا برای کنترل بیشتر بر فعالیتهای هستهای ایران، نگرانی از امنیت اسرائیل است. در حال حاضر، ایران به لحاظ فناوری و سامانههای موشکی، به وضعیتی رسیده که به راحتی میتواند این رژیم را هدف قرار دهد. به علاوه آمریکا و رژیم اسرائیل از این نگرانند که با توسعه قدرت نظامیایران و در نهایت رسیدن به سلاح هسته ای، گروههای مقاومت نیز در آینده به سلاح هسته ای مجهز شوند(عباسی؛ حمیدفر، 1399: 11)
روند عادی سازی روابط اعراب و رژیم صهیونیستی پس از جنگهای متوالی بی حاصل با صلح مصر و رژیم صهیونیستی آغاز شد. اردن دومین کشوری بود که به فرآیند عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی پیوست. صلح مادرید در دهه 1990 سکوی پرتابی برای آغاز دیپلماسی مخفی رژیم صهیونیستی با اعراب حاشیه خلیج فارس در دو شاخه دیپلماسی تسلیحاتی و دیپلماسی امنیتی بود. برقرار همگراییهای دیپلماتیک رژیم صهیونیستی و اعراب بر اساس شکل گیری تهدید مشترک به وقوع پیوسته است. همکاریهای پنهان اطلاعاتی، امنیتی، تسلیحاتی و طرحهای مشترک سیاسی جهت مقابله با محور مقاومت در منطقه غرب آسیا سالها ادامه پیدا کرده است. ضمن اینکه دیدار نتانیاهو و ملک قابوس در اکتبر 2018 و امضای قرارداد صلح رژیم صهیونیستی با امارات متحده عربی و بحرین در واشتگتن تحت عنوان «صلح ابراهیم» در 13 آگوست 2020 گواهی تاثیر پذیری اعمال مداوم دیپلماسی پنهان و سپس آشکار سازی سیاستهای خارجی اسراییل است.
5-2- چالشهای فراروی اسرائیل در اتخاذ دیپلماسی پنهان
از آغاز شكل گيري رژيم صهيونيستي در سال 1948، همواره احساس ناامني و تهديدات ناشي از همسايگان عرب مسلمان، امنيت و بقاء آن را تهديد كرده و سياست خارجي و امنيتي اين رژيم را متاثر ساخته است. با وجود كم رنگ شدن سطح منازعات اسرائيل با همسايگان عرب، پيروزي انقلاب اسلامي ايران و ظهور گفتمان مقاومت، سبب شكل گيري قطب بندي جديدي در مجموعه امنيتي خاورميانه تحت عنوان محور مقاومت گرديد كه امنيت و موجوديت اسرائيل را به مخاطره انداخته است. اين امر بيش از هر چيز سياست خارجي اسرائيل را، بخصوص در سالهاي پس از 2000 و همزمان با افزايش قدرت محور مقاومت و خروج اين رژيم از بخش زيادي از اراضي اشغالي جنوب لبنان متاثر ساخته است.
چنانکه گفته شد اتخاذ سیاست دیپلماسی پنهان از سوی اسرائیل یک ضرورت بوده و اهداف مهمیرا از این مسیر دنبال میکند. یا این وجود در این راستا با چالشها و موانع مختلف و اثرگذاری نیز روبروست. در ادامه به بررسی و تحلیل مهمترین چالشهای فراروی اسرائیل در اتخاذ دیپلماسی پنهان میپردازیم.
5-2-1- توسعه فعالیتهای رسانهای و ورود به عصر اطلاعات
از جمله مهمترین چالشهایی که رژیم صهیونیستی در مسیر اتخاذ دیپلماسی پنهان با آن در آتی روبروست، موضوع « توسعه فعالیتهای رسانهای و ورود به عصر اطلاعات» میباشد. با گسترش حوزه ارتباطات، رسانهها نقش مهم تري در تصميم گيري يافته اند . جهاني شدن ارتباطات موجب شده تا دولتها پيش از دريافت گزارش نمايندگان خود، نسبت به موضوعات مهم از طريق رسانههاي بينالمللي و سايتهاي اينترنتي آگاهي يابند. با توجه به اينكه نحوه انعكاس يك موضوع ارتباط مستقيمي با ديدگاهها و منافع سياسي انتقال دهنده دارد؛ لذا رسانههاي عمومي نقش فزاينده اي در جهت دهي به ديدگاههاي مسئولان تصميم گيرداخلي و بينالمللي ايفـا مـي كننـد.
رسانهها به يكي از بازيگران اصلي حاضردر كارزار ديپلماسي امروز تبـديل شـده انـد. آنها در تمام مراحل فرايند شكلگيـري سياسـت خـارجي نقـش دارنـد و رهبـران سياسی، رسانهها را از جنبههاي ملي و بينالمللي مورد توجه قرار ميدهند (خرازي آذر، 1388 :43 )
برخلاف گذشته كه برتري نظامي، قدرت جهـاني يـك كشـور را تعيـين مـيكـرد، امـروزه توانايي يك كشور در استفاده از رسانههاست كه تصوير برتربين المللي را شـكل مـيدهـد؛ بنابراين جهت موفقيت يك سياست خارجي، توانايي ايجاد و حفـظ يـك تصـوير مطلـوب بينالمللي در جامعه جهاني ضروري است. در عصـر جهـاني شـدن، كشـورهايي كـه داراي فناوريهاي ارتباطي جديد و برتر باشند، بر جريـانهاي جهـاني اطلاعـات كنتـرل داشـته و همچنين اگراز رسانههاي جهان گستر نيرومندي برخـوردار باشـند، مـيتواننـد تصـويربرتـر بين المللي خود را القا كننـد . « بنـابراين قـدرت جهـاني» يـك كشـور بـه توانـايي ديپلماسـي رسانهاي آن ارتباط مييابد و به همين دليل، سياست خارجي بايد جهت موفقيت در فراينـد جهاني شدن همراه با نقش ديپلماسي رسانه اي از فناوريهاي جديد اطلاعاتي ـ ارتبـاطي نيـز سود ببرد.(سوری، 1386)
با این حال آنچه باید در نظر داشت این است که اثرگذاری و سودمندی رسانه همگام با دیپلماسی در صورتی است که رسانه با اهداف و منافع یک کشور و حاکمیت همسو و منطبق رفتار نماید.
رسانهها امروزه مهمترین زبان دیپلماسی به حساب میآیند، وسایل ارتباط جمعی به راحتی عرصههای مختلف سیاست، اجتماع، فرهنگ و اقتصاد را تحت تأثیر خود قرار داده است و تحولات بنیادین و عمیقی را در عرصههای مختلف پدید آورده اند.
رسانهها که شامل رسانههای دیداری، شنیداری، و نوشتاری هستند؛ دارای کاربردهای مختلفی میباشند و از جمله کاربرد آنها این است که دولتها همواره از آنها به عنوان ابزار در جهت پیشبرد اهداف و دستیابی به مقاصد شان استفاده میکنند در این میان رسانههایی مانند تلویزیون، موبایل، اینترنت، رادیو، امواج ماهوارهای و سایر رسانههای جمعی، آنچنان خود را بر بشر تحمیل کرده اند که تمام محیط زندگی بشر اعم از فردی و اجتماعی را تحت تأثیر قرار داده اند و فاصلههای زمانی و مکانی را به حداقل رساندهاند و دیوارهای بلند جدایی را فروریختهاند و میتوان ادعا کرد که وسایل ارتباط جمعی کاربرد فراتر از سلاحهای مخرب نظامیدارند؛ زیرا با رسانههای میتوان تا قلب انسانها پیشرفتو در اعماق وجود و روح و روان آنها رخنه کرد و تا زمانی که امکان دستیابی به خواستها از این راهها وجود داشته باشد نوبت به اقدامات خشونتآمیز نمیرسد و دیپلماتها میتوانند برای پیشگیری از جنگ، منازعه و مسایل ناخواسته از این ابزارها بهره گیرند.
برخی از رسانههای نوشتاری مانند روزنامه، مجله، کتاب، نرم افزارها و... نیز میتوانند به عنوان ابزار دیپلماسی کاربرد خاصی خود را داشته باشند و تردیدی وجود ندارد که میزان تأثیرگذاری و کاربرد رسانهها نسبت به یکدیگر متفاوت بوده و یکسان نیست.
در ديپلماسي نوين كه بـدين ترتيـب افكـارعمومي در آن جايگـاه مهمـي پيـدا كـرده اسـت، پيشرفتهاي انقلابي در رسانههاي مبتني بر تكنولوژيهاي ارتباطات و اطلاعات، به ويژه افزايش كاربرد اينترنت و گسترش شبكههاي ماهواره اي و جهاني راديويي تلويزيـوني، در تركيـب با گسترش فعاليتهاي جوامع مدني در سراسر جهان، بر روندها و فرايندهاي ديپلماتيك سه نـوع فشار عمده وارد آورده است:
نخست، دستيابي به رسانهها و به تبع آن دسترسي به اطلاعات، با رشد بي سابقة سيستمهاي جهاني انتشار اطلاعات، بسط يافته است. اين رسانهها با رقابت و اعمال فشار از سوي تكنولوژيهاي چندرسانه اي مبتني بر اينترنـت روبه رو شده اند. بدينترتيب نه تنها بازيگران متعددي در دستيابي به اطلاعـات دخيـل شـده انـد، بلكه دسترسي افراد به اين منابع بسيار افزایش یافته است.
دوم، توانايي دولتها در كنترل، شكل گيري، ساخت و يـا حتـي تأثيرگـذاري بـر اطلاعـات و انتشار آنها به گونهاي برجسته دگرگون شده است. ما در حال حركـت از مـدل ارتباطـات فـرد بـه همگان، به سوي مدلهاي ارتباطي همگان با همگان در حال حركت هستيم و اين به اين معناسـت كه مردم با منابع اطلاعاتي چندگانه اي روبه رو ميشوند، همين امر موجب مي شود تا دولـتهـا بـه ايجاد تغيير و تحول در رويكردها و ديدگاههاي مستتر در ديپلماسي عمومي خـود بينديشـند. ايـن يك حقيقت است كه به محض افزايش شمار و گسترة اطلاعات رسانهها، دولتها امكـان انتشـار اطلاعات خود در حوزههاي گوناگون را مييابند. در عين حال، به طور همزمان تأثير سطوح سـنتّي دولتي تأثيرگذار بر محتواي رسانهها، كاهش مييابد. دولتها كه همواره مونوپولي خود در كنتـرل اطلاعات را در يك مدل سلسله مراتبي حفظ كرده اند، در تصميم گيري به مدلهايي روي ميآورنـد كه همكاري و هماهنگي مقامات رسمي با جوامع مدني را ميطلبد.
فضاي نوين هوشمند رسانهها، در عين حال ويژگي نويني به ديپلماسـي افـزوده اسـت . – Real Time شدن و ظهور Diplomacy Time – Real . تكنولـوژيهـاي نـوين ارتباطـات و اطلاعـات، حضور خبرنگاران و رسانههاي فارغ از زمان در وقايع مهم جهاني، از جمله عوامـل Real Timeكردن روندهاي ديپلماتيك هستند. به همين سبب ديپلماتها، علاوه بر الـزام بـه ايجـاد روابـط متعامل با رسانهها، بهشدت از سوي رقيبان تازة خـود يعنـي رسـانهها، مجـلات، روزنامـهها، سايتهاي خبـري، كانـالهـاي مـاهوارهاي، خـانواده وب هوشـمند، وبهاي سـفارتخانهها، آژانسهاي اطلاعاتي، خبرنگاران همراه و هر عاملي كه به فضاي سايبر رسانهها مرتبط است، به چالش كشيده شده اند. چنين چالشي نشانه ظهور رسانهها به عنوان نهادهاي خصوصي، تأثيرگذار وReal Time ديپلماتيك، در كنار دستگاه ديپلماسي و سياست خارجي كشورهاست. بازيگراني كه نه تنها، عوامل ظهور ديپلماسي نوين، بلكه از جمله طراحان سياسـت خـارجي و از مجريـان اصلي استراتژيهاي ديپلماتيك عصر حاضر به شمار ميآيند.
بر همین مبنا اخیراً رژیم یک واحد اطلاعاتی جدید برای رصد شخصیتهای برجسته رسانه ای تاسیس کرده است و هدف از این واحد اطلاعاتی دستیابی به برخی اطلاعات برای جلوگیری از انجام حملات علیه این رژیم و زیرذربین قرار دادن فعالان رسانه ای مخالف اسرائیل است. یک وبسایت صهیونیستی در گزارشی نوشت که رژیم صهیونیستی واحد اطلاعاتی جدیدی تحت عنوان "آی مانیتور" تاسیس کرده است و وظیفه این واحد رصد اظهارات و مطالبی است که شخصیتهای رسانه ای برجسته منتشر میکنند. از میان این شخصیتهای رسانه ای میتوان به غسان بن جدو، مدیر شبکه المیادین و عبدالباری عطوان، سردبیر روزنامه رای الیوم و علی شعیب، خبرنگار شبکه المنار و ابراهیم الامین، سردبیر روزنامه الاخبار لبنان اشاره کرد.(ایسنا: 1401)
در این گزارش آمده است: هدف از تاسیس این واحد اطلاعاتی رصد و پیگیری تمامیمطالبی است که در رسانهها منتشر میشود و با روایتهای اشغالگران مقابله و آنها را نقض میکند. این رصد اطلاعاتی، مطالبی که فعالان سیاسی و رسانه ای در شبکههای اجتماعی منتشر میکنند را نیز شامل میشود و هدف آنها این است تا اطلاعاتی به دست آورند و به وسیله آن پازل تحلیلهای خود را تکمیل کنند.روشن است که این تصمیم درپی شکست اطلاعاتی بزرگ رژیم صهیونیستی اتخاذ شده است و از سوی دیگر اسرائیل تلاش میکند که شخصیتهای رسانه ای را سردرگم کند و آنها احساس کنند که در طول ۲۴ ساعت محاصره هستند. همچنین این اقدام تلاشی در راستای گسترش "خودسانسوری" و رو به افول رفتن رسانهها است به ویژه اینکه رسانهها طی چند سال گذشته تاثیر معنوی زیادی برجای گذاشته اند و بسیاری از توطئههای رسانه ای و سیاسی را برملا کرده اند.
در این گزارش همچنین آمده است که این اقدام، همزمان میتواند زنگ خطری برای همگام شدن با رشد و توسعه تکنولوژی باشد زیرا تکنولوژی دائما مبنایی برای مقابله با اشغالگری بوده است. نویسنده در گزارش خود آورده است: آنها بر این باورند که رصد و پیگیری اظهارات این شخصیتهای رسانه ای به آنها اطلاعاتی میدهد که از طریق آن میتوانند پازل خود را تکمیل کنند، اما ما اکنون در خصوص شخصیتهایی صحبت میکنیم که تجربه زیادی در کار رسانه ای و روزنامه نگاری دارند و کلمات را به خوبی میسنجند. بنابراین این واحد اطلاعاتی گاهی اوقات حتی در رمزگشایی اظهارات شخصیتهای رسانه ای دچار مشکل میشود.
بخش اطلاعاتی رژیم صهیونیستی به این نتیجه رسیده است که گاهی اوقات بخش کوچک یک پازل برای کامل کردن تصویر در رسانهها و شبکههای اجتماعی و سایتهای اینترنتی یافت میشود، بنابراین با راه اندازی یک واحد که به طور ۲۴ ساعته فعالیت میکند و شخصیتهای جهان عرب را زیر نظر دارد میتواند اطلاعاتی را به دست آورد و با برخی حملات علیه این رژیم در سرزمینهای اشغالی مقابله کند.(پیشین)
5-2-2- اقدامات مقابلهایِ محور مقاومت در منطقه
محور مقاومت یک ائتلاف ژئوپلیتیک منطقه ای، مرکب از مجموعه بازیگران دولتی (ایران و ســوریه)و غیردولتی (حزب الله لبنان و حماس)است که منافع مشترک ملی و ایدئولوژیک دارند و تلاش میکنند با سیاســتهای مستقلانه و مقاومت محور خود، نظام ســلطه با محوریت ایالت متحده آمریکا را نقد کنند درواقع آنچه محور مقاومت خوانده میشود انعکاس هویت برآمده از انقلاب اسلامیایران در جهان خارج است. زبان سیاســی مقاومت اسلامیرا میتوان انعکاس ظهور ادبیات اسلامیدر روابط و سیاست بینالملل دانست(محمودی رجا و همکاران، 1397: 9)
ترکیب «محور مقاومت» اولین بار پس از آن به کار برده شد که جرج بوش، رئیس جمهور امریکا در بهمن ۱۳۸۰ش (۲۹ ژانویه ۲۰۰۲م)، کشورهای ایران، عراق و کره شمالی را «محور شرارت» خواند و جان بولتون معاون وزیر خارجه وقت امریکا، کشورهای سوریه، لیبی و کوبا را نیز جزو این فهرست دانست. مجله لیبیایی الزحف الأخضر در پاسخ به این موضعگیری، کشورهای مذکور را نه محور شرارت، بلکه محور مقاومت نامید که در برابر ایالات متحده امریکا قرار گرفتهاند(کریمی، 1396: 2)
روند تحولات سیاسی، امنیتی در منطقه غرب آسیا (خاورمیانه) افزایش نقش و نفوذ گروههای مقاومت را نشان میدهد. برخی از بازیگران جبهه مقاومت توانسته اند در قامت نیروهای شبه ملی یا شبه دولتی عرض اندام کنند، به صورتی که سایر بازیگران دولتی و قدرتهای منطقه ای و بین المللی، در تنظیم روابط سیاسی و اتخاذ راهبردها و تاکتیکهای خود، ناچار از پذیرش نقش و نفوذ آنها شده اند.
محور مقاومت امروزه حتی در گستره جغرافیایی وسیعتری از منطقه غرب آسیا، دارای کنشگری و فعالیت است. به عنوان نمونه، این محور در حال تعریف هم پیمانهای جدی با کشورهایی مانند ونزوئلا است که تلاش دارند خود را از سلطه جریان امپریالیستی خارج کنند. (روح الله زاد، 1400) این محور از یک ارتش قدرتمند و کارآزموده و متخصص در حوزه استفاده از انواع سلاح و نیز برجسته و توانا در طراحی برنامههای عملیاتی برخوردار است. ارتشی که به دلیل مردمیبودنش هرروز در ابعاد کمیو کیفی روند رو به رشدی را دارد. این محور علاوه بر فعالیتهای سخت افزاری در حوزه رسانه و دیپلماسی نیز از جمله کنشگران اثرگذاری در دیپلماسی محسوب میشود.
در این شرایط، اصرار جبهه مقاومت و گروههای فلسطینی عضو جبهه مقاومت بر تداوم مقاومت و مخالفت با رژیم صهیونیستی، دستاوردهای مهمیبه بار آورده است و موجب برجسته شدن این اندیشه شده است که تنها راه مقابله باسیاستهای نژادپرستانه و ناقض حقوق بشری این رژیم، مقاومت است و از سازش چیزی عاید مردم فلسطین نخواهد شد. حمایتهای مادی و معنوی گروههای مقاومت از این آرمان و عقبه گفتمانی آن باعث شد تحقق آرمان فلسطین از طریق مقاومت همه جانبه، در جهان اسلام طرفداران قابل توجهی پیدا کند. از منظر گفتمان مقاومت، هم اکنون در میان امت اسلامیو در کشورهاى مسلمان، چیزى مهمتر و ضرورىتر و مسئلهای محوریتر از مسئله فلسطین وجود ندارد، زیرا فلسطین رمز وحدت و عامل اتحاد و مبارزه با دشمن و نیز ملاک شناسایى دوست از دشمن است و همه اینها به همراه نقشى که مسئله فلسطین در خنثى کردن نقشههاى دشمنان براى مسلمانان دارد باعث میشود که مسئله آزادسازی قدس از اهمیت بسیار بالا و زائدالوصفی برخوردار است(کوشک باغی، 1396) این امر بیش از هر چیز سیاست خارجی اسرائیل را، بخصوص در سالهای پس از 2000 و همزمان با افزایش قدرت محور مقاومت و خروج این رژیم از بخش زیادی از اراضی اشغالی جنوب لبنان متاثر ساخته است.
فعالیتهای پنهانی سیاست گذران اسرائیلی در رویکرد مبتنی بر دیپلماسی پنهان یکی از موانع جدی فراروی خود را اقدامات مقابله ای محور مقاومت میبینند. در این راستا قطعاً افشاگریهای رسانه ای و همراه ساختن افکار عمومیدر جهت اثرگذاری بر فرایندهای پیش بینی شده رژیم صهیونیستی طی دیپلماسی پنهان میتواند موثر باشد.چنانکه در بحث فعالیتهای رسانه ای نیز گفته شد اهمیت این موضوع به حدی بوده که اسرائیل، واحد مشخصی را برای مقابله با ظرفیت رسانه ای محور مقاومت راه اندازی نموده است. در مجموع باید اذعان نمود که افزایش قدرت محور مقاومت در سالهای پس از 2000 و کاهش ضریب امنیت ملی اسرائیل و به چالش کشیده شدن مفاهیم دکترین امنیتی اسرائیل سبب سیاست خارجی تهاجمیتر این رژیم در قبال محور مقاومت گردیده است.
در واقع حمایت جدی ایران از جریان مقاومت در لبنان، فلسطین، سوریه و عراق و... و ناتوانی رژیم اشغالگر قدس از تقابل با تهدیدات ناشی از افزایش قدرت مجموعه امنیتی محور مقاومت که ابعاد موسع امنیت رژیم اشغالگر قدس را به مخاطره انداخته است، موجب بروز رفتارها و سیاستهای تهاجمیو خصمانه بیشتری را از جانب رژیم اشغالگر قدس را در قبال بازیگران محور مقاومت و به ویژه جمهوری اسلام ایران گردیده است. این رویکرد به طور جدی اتخاذ سیاست و دیپلماسی پنهان اسرائیل را نیز میتواند با مشکل روبرو سازد.
5-2-3- عصر اطلاعات و فراگیری فضای مجازی
عصر اطـّلاعات برآمده از رشد معجزهآسای فنـّاوری اطـّلاعات و ارتباطات زمینهساز تحوّل در همه زمینههای حیات بشری گردیدهاست. دیپلماسی، که با قدمتی به بلندای تاریخ همواره بر دو عنصر اساسی اطـّلاعات و ارتباطات استوار بودهاست بیش از سایر حوزههای اجتماعی در معرض تأثیرپذیری از مشخـّصههای عصر اطـّلاعات است. اتصال دورترین ملـّتها به یکدیگر از طریق شبکههای الکترونیکی، تسهیل ورود بازیگران جدید به عرصه روابط بینالملل؛ مداخله جمعیـّتها، سازمانها و نهادهای غیردولتی، اعم از منطقهای و بینالمللی در مسائل خارجی و داخلی کشورها، طرح عناوین نوینی چون دهکده جهانی، حقوق شهروندان جامعه جهانی، چرخش آزاد و غیرتبعیضآمیز اطـّلاعات، حاکمیـّت بر فضای اینترنت؛ رواج تجارت الکترونیک و تحقـّق مبادلات میلیاردی در دقایقی چند، بدون اطـّلاع دولتها و سازمانهای ذیربط، حاکی از روندی است که محتوا و شکل دیپلماسی را متحوّل و بعضاً نیازمند بازتعریف و تغییرات ساختاری نمودهاست. گزاف نخواهد بود چنانچه دیپلماسی در عصر جدید را مواجه با انقلاب بدانیم؛ اگرچه برخلاف انقلابات معمول، بدون سر و صدا و به تدریج صورت پذیرد.(گنجی دوست، 1387: 185)
عصر اطـّلاعات را حاصل سومين انقلاب اجتماعي، پس از انقـلاب كـشاورزي و انقـلاب صنعتي، دانستهاند. به تعبير «بيل كولمن8» انقـلاب اطــّلاعات، سـومين انقـلاب اقتصادي است . به اعتقاد وي ”انقلاب كـشاورزي بـا مقـدار غـذاي قابـل تو ليـد بـراي تغذيـه جمعيـّت سر و كار داشت . ميزان و سرعت انتقال سرمايه نيز برانگيزاننده و همواركننده انقلاب اقتصادي بود . و آنچه موجب تغيير امروز جهان است، افزايش شـگفت انگيـز مقـدار و سـرعت انتقال اطـّلاعات است. برجـسته تـرين مشخـّـصه ي عـصر اطــّلاعات، رشـد فنـّاورها ي و بويژه فنـّاور ي اطـّلاعات و ارتباطات و فراگیر شدن آن در سطح جهان است كـه اصليترين محـّركه پوياي در اين عصر ميباشد(پیشین)
بارزترين مشخـّصة عصر اطـّلاعات توسعه ي معجزه آساي فنـّاوري اطـّلاعات و ارتباطـات است؛ رمز اساسي تحولات ديپلماسي در عصر اطـّلاعات را نيز بايد در رابطه تنگاتنگ اين نهاد با دو عنصر اطـّلاعات و ارتباطات دانست . در عرصه روابط بينالملـل و در دنيـاي ديپلماسـي، اطـّلاعات و ارتباطات نقش محوري، مشترك و جداناپذير از يكديگر دارند . ديپلماتها اساسـاً با اطـّلاعات و انتقال آن سروكار داشته و دارند؛ اگرچه اطــّلاعات كمتـر بـه عنـوان عنـصري برجسته در حوزه روابط بين الملل مورد مطالعه قرارگرفته است؛ آن مقداري هم كه مورد عنايت. بوده است، حكايت استفاده ابزاري سياستمداران از محتواي اطـّلاعات در ابعـاد مثبـت و منفـي است .(Ruggie, 1993: 139-40)
قدر مسلـّم، تأثيرات سـاختاري اطــّلاعات و ارتباطـات بـر فعاليــّتهاي حـوزه روابـط بينالملل و فـراوري آن در راسـتاي نيازهـاي سياسـي، اهميـ ـّت ايـن دو عنـصر را دوچنـدان ساخته است.
لازمههاي ايجاد روابطي همكارجويانه با عموم (جامعه) پايان دادن به فرهنـگ پنهانكاري و درونگرايي ميباشد در پرتو فنـّاوري اطـّلاعات و ارتباطات، عرصـه روابـط خـارجي شـفاف، سیال و پويا شده و با سرعت درحال در هم شكستن مرزها و نظمهاي سنتي حاكم بر روابـط ديپلماتيك مي باشد. و به قول آقاي فايرستون، «اكنون دوران مرزهاي شفــّاف، كـاهش سلـسله مراتب و ابهامزدايي است.»(Firestone,2003:17).
كليه روزنامههاي جهان ، همه روزه و تقريباً بدون تحميل هزينـه قابـل اعتنـايي، توســّط شبكه ي جهاني (اينترنت)، در اختيـار انـواع كـاربران قرارمـي گيـرد. افـراد عـادي، همزمـان بـا سياستمداران و تصميم سازان جامعه ، از طريق تلفنهای هوشمند و پیام رسانها و شبکههای مختلف اجتماعی در جريان اخبـار و رويـدادها ي مـورد علاقهي خويش و نيز تحليلهاي موافق و مخالف قرارمي گيرند و متقابلاً نظريات وتحليلهـاي خود را هر جريان و موضوعي را از طريق شبکههای اجتماعی ، بدون امكـان سانـسور يـا ممانعتي به اشتراک میگذارند.
شبكه، جاي سلسله مراتب نشسته و روند شفافيــّت نيـز طبقـه بنـد ي و محرمانـه بـودن را بی مفهوم ميسازد. هم انديشه و دیدگاه و هم سرمایه و فنـّاوري بـدون مـانعي بـه سـرعت در شبکههای جهانی متشكـّل از دولتها ، شرکتها و سازمانهای غیردولتی و اشخاص حقیقی و حقوقی جریان دارد و تلاش دیپلماسی سنیت در اشکال مختلف آن در چنین فضایی از چرخش لحظهای اطلاعات، تنها میتواند حفظ و تقویت ارتباط باشد.
اتخاذ دیپلماسی پنهان در دنیای کنونی قطعاً به سهولت و روشی که در چند دهه قبل انجام میشده نخواهد بود. این موضوع اسرائیل را که به طور جدی بر اعمال سیاستهای پنهان خود سرمایه گذاری کرده و طی سالیان گذشته به بسیاری از اهداف خود نیز رسیده است دچار چالشی جدی خواهد کرد. علاوه بر اینکه فرایندهای مرتبط با دیپلماسی پنهان از سوی اسرائیل با توجه به فراگیری شبکههای اجتماعی در عصر اطلاعات با مشکل مواجه خواهد شد، باید در نظر داشت که تغییرات فناوری در دنیای کنونی در شبکههای اجتماعی آسیبهای خاص خود را نیز به دنبال دارد، اقداماتی نظیر نفوذ به سیستمهای اطلاعاتی و هک اطلاعات و... از آن جمله اند.
چالش حاصل از هک کردن سیستمهای فناوری اطلاعات تنها به کشورهایی خاص محدود نمیشود بلکه به بسیاری از حکومتها از جمله اسرائیل نیز قابل اعمال است و موجب خسارات قابل لمس و غیرقابل لمسی میشود. این موضوع موجب شد اسرائیل ارتشی از کارشناسان و تکنسینها را برای مقابله با موضوع بسیج کند. حساسیت اسرائیل و ترس آن از هکرها از دانش این رژیم نسبت به قدرت مستتر در چنین حملاتی در فضای سایبری نشأت میگیرد. علاوه بر این اسرائیل خود چنین جنگهایی را در مقیاس بزرگ به انجام میرساند که تلاشی برای به دست آوردن اهداف تاکتیکی و راهبردی محسوب میشود. این موضوع موجب شده از روشهای موجود خوانشهای متعددی در رابطه با تنش اسرائیل و فلسطین در منطقه داده شود.
جنگ سایبری یک مفهوم قرن بیست و یکمیاز بحران بینالمللی است و به «وسیلهای جهت گسترش جنگ که به فناوری اطلاعات وابسته است و رایانهها و وبسایتها را هدف قرار میدهد» ارجاع دارد. جنگ سایبری شامل ورود مخفیانه به سامانههای خودکار، جمعآوری، فرستادن، خرابکاری، تغییر دادن، کدگذاری کردن اطلاعات و هم چنین تعبیه نرمافزار جاسوسی و دیگر ابزار هک در سامانه هدف میشود.
این فضا پیرو این منطق است که اگر باروت نقشه جنگهای بینالمللی را عوض کرد به دست گرفتن کنترل دولتهای امروزی میتواند کشورهای عظیم را فلج کند و بدون شلیک حتی یک گلوله آنها را به زانو درآورد. این ایده در مرکزیت نسل پنجم جنگهای غیرمتعارف قرار دارد که میتواند توسط گروهها، افراد، دولتها و با استفاده از فناوری پیشرفته انجام شود.
نتیجه گیری
در این مقاله تلاش شد تا « روند و چالش های اتخاذ دیپلماسی پنهان از سوی رژیم صهیونیستی از توافق اسلو تا توافق ابراهیم » مورد پژوهش و تحلیل قرار گیرد. در این راستا مطالب و موضوعات مربوطه مطرح و تبیین و تشریح شده و تلاش گردید تاپاسخ سوالات مطروحه در فصل نخست در فصول بعد به صورت علمی و مستند ارائه گردد. آنچه که به عنوان ماحصل و نتیجه پژوهش میتوان بیان داشت به شرح زیر میباشد:
سیاست خارجی رژیم صهیونیستی به دلیل ساختار قدرت و تصمیم گیرندگان سیاست خارجی، و البته بحرانهایی که این رژیم در حوزههای مختلف به ویژه امنیت و هویت دارد، از پیچیدگی بالایی برخوردار است. در اين خصوص نكته مهم اين است كه رژيم صهيونيستي با توجه به دكترين پيراموني مايل و قادر به دستيابي به ابزارهايي است كه به آن در مقابل قدرتهاي رقيب ابتكار عمل مي بخشد و اين امكان را فراهم ميآورد كه در مقابل تهديدهاي متصور از آن به عنوان یک اهرم استفاده كند. به رغم برخي ناكاميها، در مجموع قابليت ناشي از اعمال سياست موازنه فراگير، چنين امكاني را در اختيار رژيم صهيونيستي قرار داده تا اين رژيم سياست موازنه فراگير را در قالب دیپلماسی پنهان به كار گيرد و موجبات گسترش نفوذ منطقهاي و دستيابي به ابزاري براي اعمال فشارهای خود را فراهم آورد.
با وجود سابقه و توفیق نسبی رژیم صهیونیستی در بهره گیری از دیپلماسی پنهان و نیل به اهداف تعیین شده در سیاست خارجی، چالشها و موانع متعددی نیز فراروی این سیاست وجود داشته و دارد. این چالشها البته در آینده و با توجه به عوامل اثرگذار در شفافیتهای رسانه ای و سیاسی میتواند بسیار مهم و بحث برانگیز باشد. اين چالشها که بيش از هر چيز سياست خارجي اسرائيل را، بخصوص در سالهاي پس از 2000 و همزمان با افزايش قدرت محور مقاومت و خروج اين رژيم از بخش زيادي از اراضي اشغالي جنوب لبنان متاثر ساخته است، روز به روز مشکلات بیشتری در فرایند دیپلماسی پنهان اسرائیل ایجاد مینمایند.
از جمله مهمترین چالشهایی که رژیم صهیونیستی در مسیر اتخاذ دیپلماسی پنهان با آن در آتی روبروست، موضوع « توسعه فعالیتهای رسانهای و ورود به عصر اطلاعات» میباشد. جهاني شدن ارتباطات موجب شده تا دولتها پيش از دريافت گزارش نمايندگان خود، نسبت به موضوعات مهم از طريق رسانههاي بينالمللي و سايتهاي اينترنتي آگاهي يابند و در واقع تا حد زیادی ریسک پنهان کاری بالا رفته است. این مسئله با توجه به فراگیر شدن حضور در شبکه های اجتماعی بر میزان توفیق در مخفی ماندن برنامه ها تاثیر گذار بوده و مانعی اساسی در این راستا محسوب میشود. ضمن اینکه اقدامات مقابله ای محور مقاومت و تلاش برای خنثی سازی و آشکار سازی فرایندها و اهداف سیاست خارجی رژیم صهیونیستی در اتخاذ دیپلماشی پنهان نیز چالشی مهم و اساسی در این خصوص بشمار میآید. با این وصف باید فرضیه سوم فرعی تحقیق را نیز صحیح و ثابت در نظر داشت که بیان می دارد: توسعه فعالیتهای رسانهای، ورود به عصر انفجار اطلاعات، اقدامات مقابلهایِ محور مقاومت در منطقه، گسترش و فراگیری فضای مجازی و توجه به ارزش شفافیت در روابط دولتها مهمترین چالشها و موانع پیش روی رژیم صهیونیستی در زمینه بهره گیری از دیپلماسی پنهان در پیشبرد اهداف سیاست خارجی خود، میباشد.
فهرست منابع
1- اخوان مفرد، سیاوش، 1379، اسرائیل در آسیای مرکزی، مجله سیاست دفاعی، شماره 30-29.
2- امینی، آرمین، 1383، کاوشی بر پایه گرایش واقع گرایی نوکلاسیک؛ عضویت روسیه در ناتو و امنیت ملی ایران، مجله راهبرد.
3- تاجیک، کاظک؛ کاظمیزند، علی اصغر؛ برزگر، کیهان، 1398، محرمانگی در دیپلماسی؛ تحولات و چشم انداز، فصلنامه مطالعات راهبردی، سال22، شماره2.
4- جاودانی مقدم، مهدی؛ موسوی زاده، علیرضا، 1387، نقش فرهنگ ملی در سیاست خارجی جمهوری اسلامیایران، دانش سیاسی، سال4.
5- خانی، محمدحسن؛ مسرور، محمد، 1396، ظهور چین: چالشهای ایالات متحده آمریکا در مواجهه با قدرت روزافزون چین در روابط بین الملل، پژوهشهای روابط بین الملل، دوره1، شماره 24.
6- خرازي آذر، زهرا و نرگس احساني، 1388، جريانشناسـي جهـاني رسـانههاي بـزرگ، انتشـارات معاونت پژوهشي دانشگاه آزاد اسلامي.
7- طباطبایی، سید محمد، سلیمانی، علی، 1392، جمهوری اسلامیایران و رژیم صهیونیستی : گسترش فضای هنجاری و تهدیدات ارزشی متقابل، فصل نامه پژوهشهای راهبردی سیاست، سال2، شماره7.
8- عباسی، اشلقی؛ حمیدفر، حمیدرضا، 1399، اتحاد عربستان سعودی و اسرائیل با آمریکا و پیامدهای آن بر موازنه قدرت و نفوذ جمهوری اسلامیایران در خاورمیانه، فصلنامه مطالعات بین المللی، سال 17، شماره3.
9- العمله، ابوخالد،1997، اسلو محطة التهوید فلسطین، بیروت، لبنان: دارالکنوز الدبیة.
10- غالی،پطرس،1381، راه مصر به سوی قدس، فریده مبینی کشه، تهران: اطلاعات.
11- غفاری فر، حسن، 1387، سلسله صلحهای تحمیلی برای حذف تدریجی هویت فلسطینی 1978-2007، علوم سیاسی، سال 11، شماره 44.
12- قادری حاجت مصطفی، جودی حسین، حیدریان سجاد، 1399، تبیین ژئوپلیتیکی بازساخت ریملند در چارچوب صلح ابراهیم، آمايش سیاسی فضا ، دوره1، شماره3.
13- کامران دستجردی، حسن؛ متقی، افشین؛ رشیدی، مصطفی، 1390، حضور اسرائیل در قفقاز و تأثیر آن بر امنیت ملی جمهوری اسلامیایران، فصلنامه انجمن جغرافیای ایران، سال9، شماره 28.
14- کامل، محمد ابراهیم،1368، صلح موعود در توافقنامههای کمپ دیوید، ترجمه: محمد درخشنده، تهران: انتشارات امیرکبیر.
15- کریمی، ابوالفضل، رحیمی، مختار، قهرمانی، میثم، 1396، محور مقاومت و سیاست خارجی رژیم صهیونیستی، تهران: شاپرک سرخ
16- گنجی دوست، محمد، 1387، تحولات دیپلماسی در عصر اطلاعات، فصلنامه سیاست، دوره1، شماره 38 .
17- محمودی رجا، سیدذکریا؛ باقری دولت ابادی، علی؛ راوش، بهنام، 1397، بررسی محور مقاومت و آینده نظام سلطه با استفاده از نظریه نظام جهانی، بیداری اسلامی، دوره7، شماره 14.
18- معرض، جلال عبدالله، ترجمه یحیی عطارزاده، «همکاری نظامیترکیه و اسرائیل: اهداف و پیامدها»، مجله المستقبل العربی، به نقل از: روزنامه همشهری، 12/11/1385.
19- ملکی، محمدرضا؛ محمدزاده ابراهیمی، فرزاد، 1399، چشم انداز صلح خاورمیانه در سایه عادی سازی روابط اسراییل و جهان عرب، فصلنامه مطالعات بین المللی، سال 17، شماره3.
20- وحید،عبدالمجید، 1379، کمپ دیوید پس از دو دهه، ترجمه: مهرداد کیائی، تهران :انتشارات اطلاعات.
21- وهابیان، حسین؛ باکری، احسان، 1383، آریل شارون، جاودانگی خون بار، تهران: روایت فتح
22- Aras, Bulent, 1998, “Post-cold war Realities: Israel’s Sterategy Azerbaijan and Centeral Asia”, Middle East Policy, vol.7, No.4.
23- Cornell, E.Sovant, 2001, Small Nations and Great Power:A Study of Ethno Political Conflict in the Caucasus, London: Curzone press.
24- Firestone, Charles M. ; Executive Director, The ASPEN Institute, Communications and Society Program, Washington, DC, 2003.; in his Forward note: p- VI; to:Bollier, David
25- Hyman, Antony, 2001, Centeral Asia and the middle East: the Emerging links, London: zed books.
26- Islamov, Elder. Palukhon, Eihan. 2000 ,“The Old and New Players in Caucasian Politics” Central Asia and the Caucasus Journal of Social and political Studies.
27- Lewis, B. )1995( The Middle East: A Brief History of the Last 2,000 Years, New York:Scribner
28- Mufi, Malik. 1998, “Daring and Caution in Turkish Foreign Policy”, The Middle East Journal, No. 4.
29- Murray, Stuart (2016) Secret “versus” open diplomacy across the ages, in: Bjola, Corneliu & Murray, Stuart (2016) Secret diplomacy: concepts, contexts and cases, New York: Routledge.
30- Prez, Shimon, 1993,The New Middle East, USA; New York press.
31- Rabinovich, Itmar (2015), “Israel and the Changing Middle East”, Middle East Memo, No. 34
32- Ruggie, John Gerard: "Territoriality and Beyond: Problematizing Modernity in International Relations," International Organization 47 (Winter 1993).
33- Zriagelskaya. D, Irena, 1994, Centeral Asia and Transcausia: New Geopolitical, we port con. Ann London: coreen wood press.
[1] دانشجوی دکتری گروه روابط بین الملل، واحد اهواز، دانشگاه آزاد اسلامی، اهواز، ایران (نویسنده مسئول)
Iranianpress.news92@gmail.com
[2] دانشیار گروه علوم سیاسی، واحد اهواز، دانشگاه آزاد اسلامی، اهواز، ایران
[3] استادیار گروه علوم سیاسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز، اهواز، ایران
[4] استادیار علوم سیاسی دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایران
[5] - Aftergood
[6] - Berridge& James
[7] -The New Great Game
[8] - Bill Coleman