بررسی روایت طوفان نوح در قرآن كریم با رهیافت روایتشناختی ساختگرای ژرار ژنت
قاسم محسنی مری
1
(
ویراستار دایرة المعارف بزرگ اسلامی و استاد دانشگاه
)
جبار امینی
2
(
استادیار گروه فقه و مبانی اسلامی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحداسلامشهر. تهران. ایران
)
بهزاد مریدی
3
(
استادیار گروه زبان شناسی و زبان های خارجی دانشگاه پیام نور، تهران
)
کلید واژه: روایت طوفان, روایتشناسی, زاویه دید, ژرار ژنت, قرآن کریم.,
چکیده مقاله :
طوفان نوح در قرآن کریم با بهرهمندی از نظام گفتمانی توحیدی با کانونی شدگی و زاویه دید الهی بهگونه نامنسجم و پراکنده در سورههای متفاوت و همبسته با محتوا و نظامکلی حاکم برآن سورهها روایتگری شد. بررسی این روایت با رهیافت روایتشناسی، تلاشی در جهت آشکارسازی عناصر پنهان در ساختار و محتوای آن است. این نگره با تکیه بر شیوه هرمنوتیک متن بنیان در پی بررسی مؤلفههای سازنده گفتمان روایت و نظام حاکم بر روایت در سطح گفتمان در قالب وجه، لحن، زاویه دید و شیوههای تعامل میان اسطوح روایت است. بر این اساس جستارحاضر با رهیافت روایتشناسی ژرار ژنت و مؤلفههای بازگفته با شیوه توصیفی و تحلیل روایی در پی بازخوانی روایت طوفان نوح در متن وحیانی است. از یافتههای این پژوهش این است که چینش روایت در متن وحیانی با سامانه مهندسی در ساختار روایت، افزون بر روایتگری جزئی درهر سوره، روایت منسجمی را ساخت که با کانونی شدگی متن و عناصر روایت شناسی، تعامل میان اجزای روایت را برقرار کرد.
چکیده انگلیسی :
Noah's storm was narrated in the Holy Quran by benefiting from monotheistic discourse system with centralization and divine perspective in an incoherent and scattered way in different surahs and related to the content and general system governing those surahs. Examining this narrative with the approach of narratology is an attempt to reveal the hidden elements in its structure and content. Based on the text-based hermeneutic method, this view seeks to investigate the constituent components of the narrative discourse and the system governing the narrative at the level of the discourse in the form of aspect, tone, angle of view, and methods of interaction between the aspects of the narrative. Based on this, the present essay with the narratology approach of Gerard Genet and the retold components with descriptive method and narrative analysis seeks to reread the story of Noah's flood in the revelatory text. One of the findings of this research is that the arrangement of the narrative in the revelation text with the engineering system in the structure of the narrative, in addition to the partial narration in each chapter, made a coherent narrative that established the interaction between the elements of the narrative by focusing the text and elements of narratology.
1. آسابرگر، آرتو.(1380). روایت. ترجمه محمد رضا لیراوی، تهران: سروش
2. اخوت، احمد .(1371). دستور زبان داستان. اصفهان، نشر فردا
3. اسکولز، رابرت.(1379). درآمدی بر ساختار گرایی در ادبیات. ترجمه فرزانه طاهری، تهران: نشر آگاه
4. اوجبی، علی .(1389). عیار نقد. تهران: خانه کتاب
5. انوشه، حسن. (1381). دانشنامه ادب فارسی. تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
6. بوردول، دیوید .(1377). هنر سینما. ترجمه فتاح محمدی، تهران: مرکز.
7. بینیاز، فتحالله .(1388). درآمدی بر داستان نویسی و روایتشناسی. تهران: افراز.
8. تایسن، لیس.(1378). نظریه های نقد ادبی معاصر. ترجمه مازیار حسین زاده و فاطمه حسینی، تهران: نگاه امروز/ حکایت قلم نوین.
9. تودوروف، تزوتان.(1382). بوطیقای ساختارگرا. ترجمه محمد نبوی، چ 2، تهران: آگه.
10. پراپ، ولادیمیر.(1368). ریختشناسی قصههای پریان. ترجمه فریدون بدرهای، تهران، توس.
11. پرینس، جرالد .(1394). روایتشناسی. مجموعه مقالات: درآمدی به روایتشناسی. ترجمه هوشنگ رهنما، تهران: هرمس.
12. پروینی، خلیل.(1379). تحلیل ادبی و هنری داستانهای قرآنی. تهران: فرهنگگستر.
13. پهلوان، منصور و دیگران. (1397). تأملی بر نظام چینش آیات در قصص قرآنی با تأکید بر روایت گرطوفان نوح سوره هود (ع). پژوهشهای قرآن وحدیث، سال51، شماره2، صص؛ 155- 174.
14. ترکمانی، حسینعلی و دیگران.(1396). تحلیل روایتشناختی سوره نوح بر مبنای دیدگاه رولان بارت و ژرارژنت.فصلنامه پژوهشهای ادبیـ قرآنی،دوره5، شماره23،صص؛91- 116.
15. حری، ابوالفضل.(1387). احسنالقصص رویکرد روایتشناختی به قصص قرآنی. نامه ادبی، سال اول، شماره 2، صص؛ 83- 122.
16. حرّی، ابوالفضل.(1388). «سنخشناسی و وجوه تمایز قصص قرآنی». پژوهش زبان و ادبیات فارسی، شماره 15، صص؛ 1-28.
17. حرّی، ابوالفضل. (1388). «مؤلفههای زمان و مکان در قصص قرآن». ادب پژوهش، دوره 3، شماره 7 و8، صص؛ 125-.141
18. ریمون کنان، شلومیت .(1387). روایت داستانی: بوطیقای معاصر. مترجم ابوالفضل حری، تهران: نیلوفر.
19. شمیسا، سیروس .(1381). نقد ادبی. تهران: فردوس.
20. قائمی نیا، علی رضا.(1389). بیولوژی نص: نشانهشناسی و تفسیر قرآن. تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
21. لوته، ياكوب. (1386). مقدمهاي بر روايت در ادبيات و سينما. ترجمه اميد نيك فرجام، تهران: مينوي خرد.
22. گودرزی نژاد، آسیه و همکاران. (1395). «بررسی کانون روایت در رمانهای تاریخی جرجی زیدان». زبان و ادب فارسی، س9، ش30، صص 143-162.
23. گیلمت، لوسی .(1386).«روایت شناسی ژرار ژنت». خوانش، شماره 10.
24. محسنی مری، قاسم. (1399). «گفتگوی نوح با فرزندش در فراشد طوفان در ترازوی روایتشناسی». مطالعات ادبی متون اسلامی، ش3، صص75-97.
25. معرفت، محمدهادي.(1381). علوم قرآن. قم: مؤسسه انتشارات التمهيد.
26. والاس، مارتین.(1382). نظریههای روایت. ترجمه محمد شهبا، تهران: هرمس.
27. ولک، رنه .(1375). تاریخ نقد جدید. ترجمه سعید ارباب شیروانی، تهران: نیلوفر.
28. هارلند، ریچارد .(1386). دیباچهای تاریخی بر نظریه ادبی. ترجمه بهزاد برکت، گیلان: دانشگاه گیلان.
29. يعقوبي، رويا.(1391). روايتشناسي وتفاوت ميان داستان وگفتمان براساس نظرياتژرار ژنت. پژوهشنامه فرهنگ وادب، شماره13، سالهشتم، صص289-311.
30. Abbot, H, Porter .(2002). The companion Introduction to Narrative. Cambridge: University Press.
31. Rimmon–Kenan, Shlomith. (2002). Narrative Fiction. Contemporaay poetics. Londan: Rouledge.
بررسی روایت طوفان نوح در قرآن گریم با رهیافت روایت شناختی ساخت گرای ژرار ژنت
قاسم محسنی مری1
جبار امینی2
بهزاد مریدی3
چکیده
طوفان نوح در قرآن کریم با بهرهمندی از نظام گفتمانی توحیدی با کانونی شدگی و زاویه دید الهی به گونه نامنسجم و پراکنده در سوره های متفاوت و همبسته با محتوا و نظام کلی حاکم بر آن سوره ها روایتگری شد. بررسی این روایت با رهیافت روایت شناسی، تلاشی در جهت آشکارسازی عناصر پنهان در ساختار و محتوای آن است. این نگره با تکیه بر شیوه هرمنوتیک متن بنیان در پی بررسی مؤلفه های سازنده گفتمان روایت و نظام حاکم بر روایت در سطح گفتمان در قالب وجه، لحن، زاویه دید و شیوه های تعامل میان اسطوح روایت است. براین اساس جستار حاضر با رهیافت روایت شناسی ژرار ژنت و مؤلفه های بازگفته با شیوه توصیفی و تحلیل روایی در پی بازخوانی روایت طوفان نوح در متن وحیانی است. از یافته های این پژوهه این است که چینش روایت در متن وحیانی با سامانه مهندسی در ساختار روایت، افزون بر روایت گری جزئی درهر سوره، روایت منسجمی را ساخت که با کانونی شدگی متن وعناصرروایت شناسی، تعامل میان اجزای روایت را برقرار کرد.
کلید واژگان: روایت طوفان، روایت شناسی، زاویه دید، ژرار ژنت، قرآن کریم
1. مقدمه
روایت های داستانی، رشته ای از رویدادها هستند که در سطوح ناهمسان داستان و متن روایت می شوند4. هر کدام از سطوح باز گفته در پی بازنمایی اهداف و افق معنایی ویژه هستند. براین اساس رویداد ها را می توان با دو رهیافت، از یک سو عینی و انضمامی با روش معرفت شناسانه ویژه در پی کشف پدیدارهای آن شد و از سویه دیگر، به گونه انتزاعی وادبی(متن) با روش هرمنوتیک در پی فهم آن به مثابه متن5 گشت. در این جهت رویداد به مثابه متن با رهیافت روایت شناسی به دنبال شیوه داستان پردازی، تحلیل عناصر داستانی و شکل هندسی، نظام حاکم بر روایت، الگو و چارچوبی علمی برای تعریف و دسته بندی، وصف، تحلیل و سنجش نقادانه داستان است تا زمینه شناخت دقیق، علمی و کارآمدتری از روایت را فراهم کند. در این میان کهن روایت طوفان با الگوی بینامتنی در متون پیشا قرآنی بسان متون اساطیری (میان رودان، یونان، ایران و عهدین6) با ساختار زبانی و قواعد ویژه حاکم بر متن روایتگری شد. این کهن روایت در قرآن کریم به عنوان مهمترین منبع معرفت دینی با نفش هدایت کنندگی، با ساختار ویژه به صورت نامنسجم و پراکنده در سوره های متعدد آمده و فهم هر جزء روایت و همدلی با آن در پیوست با محتوا و نظام کلی حاکم بر آن سوره ها است. روایت طوفان نوح با روایت گری قرآن کریم در سطح متن، با زاویه دید و کانونی شدگی نوین خوانشی خاص از نظام گفتمانی توحیدی است (اخلاص/1، یوسف/110، انبیا /8 ، فصلت/ 6). این نظام گفتمانی نوین در بافتار شرک آمیز و مبهم از شأن الوهی با ساختار مبیتنی بر قبیلگی تکون یافت و تلاش کرد تا با بهسازی و بازسازی، نظامی نوینی را در تمام حوزه های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی ایجاد کند. دراین الگو، مؤلفه الله در هسته مرکزی قرار دارد و مساله نجات و رستگاری انسان در کل نظام اندیشگی این متن وحیانی نقش کلیدی در روایت گری از هستی و به طور کلی از رویدادها دارد. در این جهت راوی دانای مطلق با روایت در سطح گفتمان نظم نوینی از رویداد طوفان ارائه کرد. براین اساس پرسش اصلی این پژوهه چنین صورتبندی می گردد: روایت طوفان در قرآن کریم بر پایه اصول و منطق روایت شناسی ژرار ژنت چگونه است؟
پرسش های فرعی؛ الف- ساختار روایی روایت طوفان با کانونی شدگی متن چگونه در تعامل است؟
ب-کهن روایت طوفان در متن وحیانی در سطح گفتمان و مؤلفه های در پیوند آن چگونه سامان یافت؟
این پژوهش با شیوه توصیف و تحلیل روایی با گردآوری اطلاعات کتابخانه ای و رهیافت روایت شناسی ژرار ژنت روایت طوفان در آیات و سوره های متفاوت را مورد سنجه روایت شناسی قرار داد. در این قالب اجزای ناهمسان روایت در چارچوب قواعد همبسته با ساختارروایی با کانونی شدگی متن، نظم نوینی یافت.
2. پیشینه و ضرورت پژوهش
نوشتار درباره رویداد طوفان نوح در قرآن کریم با رهیافت متفاوت انجام شد. مقاله «تاملی بر نظام چینش آیات در قصص قرآنی با تاکید بر آیات روایت گر طوفان نوح در سوره هود» ازمنصور پهلوان و دیگران (1397) از جمله پژوهش هایی است که با الگوی رگ برگی در پی ضابطه ای برای عدم رعایت توالی زمانی در چینش آیات 42 تا 45 سوره هود می باشد. در این جستار سعی شده با تفکیک گزاره ها در تقابل دوگانه مومنان و کافران، با بهره مندی از شیوه رگ برگی تمامی رویداد طوفان را با ترتیب زمانی سازگار جلوه دهد. مقاله«تحلیل روایت شناختی سوره نوح بر مبنای دیدگاه رولان بارت و ژرار ژنت» از حسین علی ترکمانی و دیگران (1396) تلاش روایت شناختی است که سعی شده با بهره گیری از دستور زبان روایت شناسی، جلوه های هنری و زیبایی نهانی روایت قرآنی طوفان را آشکار سازد. مقاله «گفتگوی نوح با فرزندش در فراشد طوفان در ترازوی روایت شناسی از محسنی مری(1399) هم در پی نشان دادن سازگاری مقوله زمان در همسخنی نوح با فرزندش در سطح گفتمان یا متن بود. بنابر این گفته ها جستاری قابل تامل ومستقل با رهیافت روایت شناختی ساخت گرا و مؤلفه های در پیوست آن درباره روایت طوفان نوح در متن وحیانی انجام نشد.
3- مفهوم شناسی روایت
روایت شناسی7انگاره نوین ساختارگرایی در زمینه داستان است که ازنشانه شناسی دوسوسور آغاز شد و کوشید تا ساختار و مناسبات درونی نشانه ها را در متن (زبان شناسی) بازیابی و با تحلیل سخن (فرازبانی/ فرامتنی باختین)براساس دستور زبان، برای ساختار متن8 نیزبسان دستور زبان، قواعدی درنظر بگیرد (شمیسا، 1381: 365؛ پرینس، 1394: 3). البته رهیافت روایت شناسی ساختارگرایی به داستان هم ازپراپ9آغازشد. روایت در زبان شناسی با لحاظ مؤلفه های فرستنده، متن و گیرنده، گفتاری است که از مجموعه قواعد زبانی ساخته می شود و نظریه یا دستور زبان روایت به بررسی نظامند ساختار اجزای روایت ها می پردازد.Rimmon – Kenan, 2002,1) ) روایت توالی ادراک شده رویدادها یا بازگویی داستان در یک زمان توسط راوی10با نظام نشانه شناسی ویژه که روایت شنوها به عنوان تجربه گر ازآن درس می گیرد (تولان، 1383: 19). بنابراین روایت، داستانی برساخته زبانی است که با نظم گاهشمارانه یا تقویمی با همراهی پیوند علی یا معلولی، یا ترکیبی، توالی رویدادها داستان را پدید می آورند (پراپ، 1368: 34؛ حری، 1388: 126). بر این اساس در ادبیات روایی، اجزای روایت از نوعی توالی زمانی سه لایه بهره دارد: نخست، داستان/ طرح اولیه/ ماده خام/ فابولا11و سویه دیگر آن متن/ طرح نهایی/ گفتمان12 و در آخر روایتگری13یا داستان برای مخاطب است(ایگلتون، 1380: 144-145). در این دسته بندی، داستان رشته ای از رخدادها در توالی زمانی/ گاه شمارانه یا تقویمی می باشد که پیاپی و منسجم می آیند و متن، چگونگی نقل این رویداد در قالبی روایت شناسانه و سامانمند است (والاس، 1382:58). روایت در این دو سطح نمایان گر دو رهیافت متفاوت است. رهیافتی که به شخصیت، زمان، مکان و رویدادها می پردازد و صدق و کذب آن ها را از جهت تعیین خارجی بررسی می کند و رویکردی که رخدادها را بر اساس چشم انداز باوری14 روایت گر مورد توجه قرار داده و عناصر روایت شناختی بسان توالی زمان، مکان و شخصیت ها همبسته با زاویه دید راوی سامان می دهد(حری، 1387: 96-98؛ اخوت، 1371: 41).
در روایت شناسی15در سطح نقل یا متن از جانب ژرار ژنت16روایت ها به سه مشخصه؛ زمان در گستره دستوری17، صدا18 و وجه/ حالت19 دسته بندی می شود(حری، 1388 :28). زمان دستوری به کاربرد وجه زمان در سطح داستان و متن در انواع، نظم20، تداوم/ دیرش21و بسامد22نمایشگری می شود. نظم به ترتیب زمانی رویداد در سطح داستان و سازگاری آن در سطح متن است(لوته، 1386: 72). تداوم به مدت زمان رویداد در سطح داستان که به گونه توصیفی و تعداد صفحات در گستره متن پرداخته می شود. بسامد به تعداد تکرار رویداد در واقعیت و دفعات تکرار آن در سطح متن است(یعقوبی، 1391: 292).
3-1. وجه روایی
تبدیل رویداد به امر زبانی و گزارش یا روایتگری از آن، با میانجی روای صورت می گیرد. وجه، حالت میان رویداد و روایت است که دو مؤلفه فاصله و دیدگاه را دربر می گیرد(اسکولز، 1379 :232). فاصله23در روایت شناسی، به میزان مداخله روای در روایتگری گفته می شود. هرگاه میزان دخالت راوی در روایتگری بیشتر باشد فاصله میان روایتگری و داستان بیشتر می گردد و در حالت خلاف،کمترین فاصله میان دو سطح یادشده زمانی ایجاد می شود که خواننده حضور راوی را احساس نکند(تایسن، 1387: 372). لازم به یادآوری است که در مؤلفه فاصله اشکال روایت و انواع گفتار24پرداخته می شود. اشکال روایت25به صورت های نقل، نمایش و توصیف26تقسیم می شود. البته فاصله میان مؤلفه های بازگفته در نمایش به دلیل آن که تماس بیشترخواننده با شخصیتهاکمتر و در توصیف بیشتر است. در عنصر انواع گفتار هم گونه های مختلف گفتار، گفتار مستقیم27، غیر مستقیم28و گفتار روایت شده29 صورتبندی می گردد. سویه دیگر وجه دیدگاه یا زاویه دید است که بر پایه آن راوی به روایت از شخصیت ها و موقعیتها می پردازد.
درآموزه ژنت صدا همان روای و روایت گر ووجه، حالت بازنمایی کنش ها و میزان اگاهی از شخصیت داستان می باشد. (ریمون کنان، 1387: 64) در این انگاره، صدای راوی و زاویه دید دانای مطلق تعیین کننده میزان دقیق مولفه های طرح است و خوانشگر از منظر وی به روایت می نگردد. الگوی روایت شناختی با زاویه دید دانای مطلق، شخصیت ها و کنش ها را از بیرون داستان رهبری کرده و کنش ها و رویداها را به خوانشگران گزارش داده و موقعیت ها و چگونگی زمان و مکان را تصویر می کند. طرح در الگوی روایی ژنت درساختاروجه قابل خوانش است که درپی تبیین موقعیت های آغازین و پایانی روایت و پیوند مولفه های ساختاری آن می باشد. به باور ژنت، مولفه نظم به پیوند توالی رویدادهای داستان، در سطح متن می پردازد. تداوم یا دیرش به روابط میان مدت زمان وقوع رویداد داستان و حجم متن صرف شده در روایت رویداد را بررسی می کند و بسامد، به تعداد تکرار رویداد داستانی درروایت متن اشاره می کند. (ریمون کنان، 1387: 65)
3-2. صدا یا لحن روایی30
لحن یا صدا در اصطلاح ادبی، احساسی است که گوینده می خواهد با روایت انتقال دهد(شمیسا، 1383: 295). شیوه رویارویی راوی با مخاطب باآهنگ بیانی ویژه،گزینش واژگان وبهره مندی از انواع صنایع ادبی است(انوشه، 1381: 2/ 121). پرسش« چه کسی سخن می گوید؟ »و چه کسی می شنود؟» شیوه لحنِ روایت را در دوسویه نسبتِ زمان روایتِ رویدادها با زمان وقوع آنها و موقعیت و مکان راوی و جایگاهی که در نقل روایت دارد، را می سازد(سکولز، 1379: :232). براین اساس صدای روایت در قالب روایت درون داستانی با اول شخص یا دوم شخص داستان خود را بیان می دارند وروایت برون داستانی با سوم شخص در قالب دانای مطلق بیان می گردد(اخوت، 1371: 47-49). تلاش راوی با لحن و صدای خطابی برای آگاهی مخاطبان از متن داستان، سطح لحن گفته اند(بی نیاز،1388: 86).
3-3. دیدگاه یا زایه دید31
دیدگاه یا چشم انداز زاویه ای نویسنده یا راوی بر اساس آن به داستان می نگرد و روایتش را سازمان می دهد(شفق و همکاران، 1392 :7). در این میان دیدگاه برتر یا کانون صفر32است که راوی در پس آن به وقایع یا شخصیتهای داستان می نگرد وبه عنوان دانای کلی از امورآگاهی کامل دارد(اخوت، 1371: 97). به نظر می رسد روایت گری در سطح داستان که براساس روایت از واقعیات عینی یا ذهنی می باشد رعایت توالی ممتد زمانی امری الزامی است؛ زیرا در روایت گری عنصر زمان در مولفه «نظم» به دنبال سازگاری و تطبیق زمان رخداد بیرونی و انضمامی با روایت در سطح داستان می باشد. اما روایت گری در سطح متن/ روایت، روایت گری براساس زاویه دید راوی می باشد که در این سطح ،روایت از سازگاری عنصر نظم پیروی نمی کند و نظام زمانی و مکانی و حتی توالی داستان منطبق بر اراده راوی و به اقتضای متن می باشد. براین اساس روایت شناسی در سطح گفتمان یا متن از جانب ژرار ژنت نوعی بازخوانی داستان به گونه امر عینی و گاهشمارانه خطی نیست، بلکه براساس زاویه دید راوی در پیوستار با عناصر روایت شناختی که در پی بیان ایدئولوژی یا سبک خاص در حوزهای متفاوت باوری، اخلاقی، روان شناختی، فلسفی و دینی است. در این صورت روایت طوفان در قرآن کریم در سطح متن به دنبال کانونی گری و گستره چشم انداز باوری ویژه قرآن است و عناصر داستان در سطح گفتان تعریف می گردد.
4- بررسی روایت طوفان در سطح متن
روایتگری قرآن از داستان نوح در سطح متن به کنش ها در ساحت های رفتاری و گفتاری نوح (ع) و قومش با گزاره های توصیفی و توصیه ای است. روایت گری قرآن از داستان طوفان نامنسجم، پراکنده و در 29سوره که عمده روایت در سوره های اعراف، هود، مومنون، شعراء، قمر و نوح آمده است. قرآن کریم روایت طوفان را «أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهَا » و « مَا كُنْتَ تَعْلَمُهَا أَنْتَ وَلَا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هَذَا » در فرم آیه شریفه «تِلْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنْتَ تَعْلَمُهَا أَنْتَ وَلَا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هَذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ. (هود /49) بیان می دارد که از جهان غیب بر پیامبر(ص) روایت شده و پیامبر(ص) و قومش پیش از آن از این روایت آگاهی نداشتند. سورههای قمر، اعراف و شعراء از جهت زمانی پیش از سوره هود نازل شده اند(معرفت، 1138: 1/ 188- 189) که می توان با توجه به کار رفت عبارت«انباء الغیب» در سوره هود، این گمانه را داشت که مسلمانان از ماجرای طوفان آگاهی داشتند. تعبیر«تلک من انباء الغیب نوحیها الیک» در سه موضع از قرآن آمده است. داستان مریم (آل عمران/ 42)، نوح( هود /49) و ماجرای یوسف (یوسف /102) که در هرکدام می توان انتظار داشت که این روایات در بین پیشینیان– اهل کتاب – به شکل اکثری و در میان اعراب پیشا اسلامی به طور اقلی رایج بوده و چیز جدیدی نبوده است . اما کاربست عبارت«انباء الغیب» در ماجرای نوح (ع) و در سه موضع قرآن این رهیافت را تقویت می کند که قرآن کریم با نظام گفتمانی نوین این رویدادها را در سطح متن روایت گری جدیدی کرده که در متون پیشینی سابقه نداشته است.
در ادامه باید افزود که این روایت، بر اساس محتوای و نظام کلی حاکم بر هر سوره خوانش می شود. به عنوان نمونه در سوره قمر، خداوند با رهیافتی توحیدی به توصیف و تبیین معاد می پرازد که با مخالفت مشرکان مکه رو به رو میشود و خداوند برای تسلی خاطر پیامبر(ص)، وَكُلًّا نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَكَ وَجَاءَكَ فِي هَذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَةٌ وَذِكْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ. «و هر يك از سرگذشتهاى پيامبران [خود] را كه بر تو حكايت مى كنيم چيزى است كه دلت را بدان استوار مى گردانيم و در اينها حقيقت براى تو آمده و براى مؤمنان اندرز و تذكرى است.» (هود/120) و عبرت گیری مردمان عصر نزول در آغاز و در ادامه، برای همه امت اسلام، به سرنوشت منکرانه و عذاب اقوام پیشینی می پردازد، که از آغازین اقوام انکارگر پیامبران، قوم نوح بودند. روایت نوح و سایر انبیا و اقوام شان در سرشتی همسو با این نظام حاکم سوره بازخوانی می شود. قرآن پیش از پردازش به عذاب این اقوام، انحرافات و کج روی های این اقوام درساحات اندیشهای، گفتاری و رفتاری در ارتباط با رسالت انبیا ی الهی با رویکردی خداشناسانه توحیدی در دو گرو حق و باطل، مومنان و غیرمومنان/ کفاررا بیان می کند (نوح/ 4-2 ،و13-16 ، هود/ 26، مومنون/ 23، اعراف/ 59). الگواره مومن و کفار در قرآن، مولفه مشترک همه اقوام پیشینی است. براین اساس خداوند پیامبرش را به سوی قومی می فرستد که مردمانش را به سوی نظام توحیدی فراخواند، مردم در پاسخ گویی به این فراخوان، با کنش گری متفاوت به دو گروه مومن و کافر تقسیم می شوند. «لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَقَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ. همانا نوح را به سوى قومش فرستاديم پس گفت اى قوم من خدا را بپرستيد كه براى شما معبودى جز او نيست من از عذاب روزى سترگ بر شما بيمناكم.» (اعراف/ 59). نظام توحیدی به طورکلی در این چارچوب استوار است که به کنش گران همسو با مقام رسالت، مومن بنامد و به نجات و رستگاری نویدشان دهد و مخالفان و معارضان را کافر بخواند و به وعده عذاب و تحقق آن می نمایاند(نوح/17-20، اعراف/ 59، هود/ 26). نوح در خوانشگری قرآن کریم به عنوان انذارگر (هود/25، قمر/16، نوح/2، اعراف/60- 64) و انبیای بزرگ معرفی شد. از جهت منزلت هم در کنار آدم و خاندان ابراهیم، عمران پدر موسی و هارون دانسته شد. إ«ِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ. به يقين خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر مردم جهان برترى داده است.» (آل عمران/ 33) نوح در بیان قرآن به عنوان نخستین الگوی پیامبراسلام است که مورد بدگویی و بدرفتاری قومش در انجام رسالتش واقع گشت و همان تهدیدها، تمسخرات و صدمه های جسمی و روانی توسط همشهریان مکی در حق او صورت گرفت (ابراهیم/9، ذاریات/6-4، قمر/9-16). توصیف شأن، رسالت، موقعیت هدایتگر برای هم عصرانش، چگونگی رویا رویی مردمان با آموزه ها و انذار گریش، نفرین قوم، در پی آن آماده سازی کشتی نجات، وعده عذاب طوفان و تمسخر وی توسط منکران، توالی سیرگاهشمارانه در روایت گری آن در سوره های نوح و هود(25-49)رعایت شد. در ادامه باید افزود روایت از دعوتگری قوم با انذار و هدایت گری « إِنَّا أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ أَنْ أَنْذِرْ قَوْمَكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ.» (نوح/ 1) و نافرمانی قوم در قالب ضلالت و کفر «وَقَدْ أَضَلُّوا كَثِيرًا وَلَا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلَّا ضَلَالًا، وَقَالَ نُوحٌ رَبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا.» (نوح/ 24و26)، عصیان گری و تبعیت از دنیا گرایی، «َالَ نُوحٌ رَبِّ إِنَّهُمْ عَصَوْنِي وَاتَّبَعُوا مَنْ لَمْ يَزِدْهُ مَالُهُ وَوَلَدُهُ إِلَّا خَسَارًا.« (همان/21) و مکرگرایی قوم وَمَكَرُوا مَكْرًا كُبَّارًا (همان/22) زمینه و بستر را برای عذاب فراهم می نماید.
آغاز عذاب با طوفان «فَإِذا جاءَ أَمْرُنا وَ فارَ التَّنُّورُ« چون زمان ما، در رسید و تنور به فوران آمد«.(مومنون/ 27، هود/40) شروع شد. خداوند تحقق وعده الهی را با واژه«امر» بازنمایی کرده وشروع طوفان را با« فار التنور» صحنه پردازی می کند. وبا آغاز طوفان خداوند به قهرمان طوفان دستور می دهد که اهل ایمان بر کشتی سوار شوند و شروع حرکت کشتی با«اسم الله» می باشد و کشتی آنان را در میان امواج سهمگین می برد و موج طوفان به بلندای کوه هویدا می شود و کشتی را درچنبره خود می گیرد.کیفت عذاب هم به گونه طوفان سیل آسا «فَفَتَحْنا أَبْوابَ السَّماءِ بِماءٍ مُنْهَمِر« » پس درهای آسمان را به آبی ریزان گشودیم« قمر/11)و فراگیری معرفی شد. نجات باشندگان در قالب مؤمنین و هلاک شدگان در قالب کفار (مومنون/ 27، اعراف/64، یونس/ 73، هود/ 38، شعراء/ 119) گزارشی از عناصر دوگانه در این متن وحیانی است. درادامه روایت با صورتبندی موعظه با بیان عبرت گیری مخاطبان پایان می پذیرد(عنکبوت/15، شعرا،/ 121 مومنون/30).
5- روایت طوفان در ترازوی روایت شناسی
روایت گری دراین سطح، به روایت شناسی در حوزه های فهمی هرمنوتیک متن بنیان، ساختار و آرایه ای ویژه آن هم پیوند است که داستان را از جهت زمانی در ریختار دستوری قرار می گیرد و به کاربست زمان واقعی روایت در سطح متن در سه حوزه نظم، دیرش و بسامد می پردازد. روایت گری طوفان در این سطح به صدای راوی و زاویه دید او در روایت گری و چگونگی باز نمایی صحنه و کنش ها توجه ویژه دارد. افزون بر آن درفرآیند روایت شناسی طوفان، علاوه بر زاویه دید راوی، طرح33یا خط سیر داستان اهمیت دارد که درپی پیوند اندام وارگی عناصر و رابطه علی رویدادهای طوفان است. در ادامه به بخشی از قواعدعناصر بازگفته روایت شناسی در طوفان نوح بررسی می شود.
1-5. بررسی مؤلفه وجه در روایت طوفان
چنانچه آمد، بررسی روایت طوفان در روايت شناسي و سطح گفتمان، بررسي اين مسئله مهم است که راوي متن، داستان را چگونه روايت کرد؟ در این گستره راويتگر قادر است که توالي منطقي كاركردها و پيرفت ها را به هم ریخته و آنها را به گونه دیگر سامان دهد. براین اساس عنصر نظم روايت در سطح گفتمان، به راوی این امکان را می دهد برهه هايي از داستان را با سرعت زياد وبخش هایی را كُند یا چندباره روایت نماید. حتی راوي تصمیم می گیرد وقايع داستان از ديد چه كسي بازگو نماید. در این جهت سیر گاهشمارانه و تقویمی رویدادها که دارای آغاز و پایان است، با توالی زمانی در سطح داستان، طرح اولیه یا فابولا گفته می شود توسط راوی دستکاری می شود(حری، 1387: 97). این که چه میزان از این حوادث در توالی زمانی سطح داستان به سطح متن راه یافته است با سه شاخصه سنجیده می شود: نظم،تداوم/ دیرش و بسامد. گاهی سیر حوادث تقویمی در دو سطح روایت، متناظر، عادی و طبیعی است که به آن نظم گویند، که در صورت اختلال و دوگانگی زمانی میان دو سطح از روایت به آن زمان پریشی گفته می شود.( حری، 1387، 97) به نظر می رسد نظم زمانی میان دو سطح از روایت طوفان، سطح داستان و سطح گفتمانی وجود دارد. البته روایت ها ممکن است رویدادها را همزمانی که واقع شدند جلوتر یا یا عقب تر از زمان وقوع آنها نقل کند(گودرزی نژاد و همکاران، 1395: 158) سطح داستان روایت طوفان در پسا زمانی و درگذشته روی داده است وقرآن کریم در انتقال این حوادث به صیغه گذشته سخن گفته است.
تداوم، رابطه میان مقدار زمان حوادث سطح داستان و مدت خوانش آن در سطح متن را تداوم گویند. در این صورت به مقدار زمانی که واقعه طوفان در آن رخ داده است با میزان زمانی که قرآن کریم آن حوادث را بازتاب داده است باید سنجیده شد. اگر سرعت نقل داستان طوفان تنخ از سطح داستان بیشتر باشد، حذف یا خلاصه ای در آن صورت گرفته است. زیرا سرعت نقل قرآن کریم در آغاز داستان آن قدر زیاد است (حذف)که بسیاری از مسائل را ابهام آمیز کرده است. به عنوان نمونه: «بسامد، به تعداد دفعات تکرار حوادث سطح داستان و تعداد نقل آن در سطح متن گفته می شود (حری، 1387: 100). روایت طوفان در قرآن در سور های متعدد آمده است از این رو داستان طوفان در قرآن پر بسامد می باشد. و این تکرار به صورت چند محوری (نقل چندباره آن در متن) است. البته این بسامد در قالب الفاظ در یک سوره هم آمده است. در سوره نوح، از میان رخدادها، دعوت و نذار و عناد قوم دارای بسامد است. نوح (ع) در آیه نخستین سوره، ماموریت انذار قوم خود را پیشا عذاب بیان می دارد و در آیه دوم این صفت انذارگونه برجستگی می یابد و درآیات (5، 6، 7و8) دعوتگریش را صورتبندی می کند و این بسامد در عناد وسرکشی قوم در آیات (6، 8 ،21-24 و27) آشکارگی دارد آغاز طوفان در قرآن کریم با گزاره«حَتَّى إِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ. تا وقتی که فرمان (قهر) ما فرا رسید و از تنور آتش آب بجوشید،»(هود/ 40) است که فرمان ما(الهی) دررسيد و تنور فوران كرد. خداوند تحقق وعده الهی را با واژه«امر» بازنمایی کرده وشروع طوفان را با« فار التنور» صحنه پردازی می کند. فاصله سطح داستان و سطح گفتمان در این روایت کم است. راوی به عنوان دانای مطلق در بطن رویداد قرار دارد. با آغاز طوفان خداوند به قهرمان طوفان دستور می دهد که اهل ایمان بر کشتی سوار شوند و شروع حرکت کشتی با«اسم الله» می باشد و کشتی آنان را در میان امواج سهمگین می برد و موج طوفان به بلندای کوه هویدا می شود و کشتی را درچنبره خود می گیرد و سپس همسخنی با فرزندش تصویرگری می شود. « وَهِيَ تَجْرِي بِهِمْ فِي مَوْجٍ كَالْجِبَالِ وَنَادَى نُوحٌ ابْنَهُ. و آن کشتی آنان را در میان امواجی مانند کوه گردش میداد که در آن حال نوح فرزندش را که به کناری رفته بود ندا کرد » (هود: 42) در این اوضاع و احوال، قهرمان طوفان در کنش گری گفتاری، فرزندش را به کناره ای فرا می خواند و شروع به هدایت گری و درخواست رهایش دارد. توالی خطی زمانی در سطح داستان به طور منظم در این سطح دیده نمی شود بلکه خداوند به عنوان راوی دانای مطلق با صحنه پردازی سهمگین وتصویر پردازی در قالب تشبیه (وَهِيَ تَجْرِي بِهِمْ فِي مَوْجٍ كَالْجِبَالِ) عذاب طوفان را با شیوه ویژه روایت گری نموده و همه تارو پود اوضاع و احوال آن را با ابزار زبانی باز آفرینی می کند و با عینیت یافتگی رویداد، فهم همدلانه روانشناختی با روایت شنوها برقرار می نماید. حتی این امکان را برای خوانشگران فراهم می کند با تحلیل روایت شناسی و زبان شناسی، انگاره های روایتگر را در خداشناسی، انسان شناسی و هستی شناسی از طریق روایت جستجو نمایند. افزون بر پیوند روانشناختی و فرهنگی خوانشگران با بافتارو زمینه متن به واسطه متن روایی، مولفه گفتگو از عناصر مهم روایت شناختی در این آیه بازتاب داده شده که درون مایه و اندیشه حاکم بر داستان نمایش داده شد. و خوانشگران شاهد این همسخنی به صورت مکالمه بیرونی سامان یافته می باشند(پروینی، 1379، 174).
2-5. بررسی مؤلفه صدا درروایت طوفان
راوی روایت طوفان در قرآن کریم دانای مطلق خداوند است و قهرمان طوفان هم نوح (ع) است. خداوند هم روایت را براساس زاویه دید متفاوت از سوی شخصیت های ناهمسان روایت می کند و رخدادها در توالی رسالتش در وجه نخست برای راوی و در وجه دوم برای هم سخنان بیان می دارد. به عنوان نمونه، صدای دانای مطلق به عنوان راوی در نجات باشندگان طوفان با ضمیر«نا» در افعال شنیده می شود. « فَنَجَّینَاهُ وَ مَن مَّعَهُ فىِ الفُلکِ. ما هم او و پیروانش را که با او در کشتی بودند نجات دادیم» (یونس/73)، «قُلنَا احمِل فِیهَا مِن کُلٍ زَوجَینِ اثنَینِ. در آن هنگام به نوح خطاب کردیم که از هر جفت حیوان دو فرد (نر و ماده) سوار کن »(هود/40)، «فَنَجَّینَاهُ وَ أَهلَهُ مِنَ الکَربِ العَظِیمِ. و او را با اهل بیتش (و پیروانش) همه را از اندوه و بلای بزرگ (هلاکت غرق) نجات دادیم. »(انبیاء/76) و «وَ جَعَلنَا ذُرِّیتَهُ هُمُ البَاقِینَ. و نژاد و اولاد او را روی زمین باقی داشتیم. » (صافات/77) شنیده می شود. در ادامه در سوره نوح، آیه نخستین روایت از زبان خداوند آغاز می شود و با کلام قهرمان روایت(نوح) در همین آیه به اتمام می رسد. در آیات دوم به بعد راوی، روایت را از ناحیه قهرمان داستان (نوح (ع) ادامه می دهد و داستان بازاویه دید او کانونی می شود. گفت و گوی خداوند با نوح (ع) در آغاز به سبک مستقیم می باشد ولی درآیات بعدی از شیوه غیر مستقیم بهره دارد. «قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي لَكُمْ نَذِيرٌ مُبِينٌ، أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاتَّقُوهُ وَأَطِيعُونِ. [نوح] گفت اى قوم من من شما را هشدار دهنده اى آشكارم، كه خدا را بپرستيد و از او پروا داريد و مرا فرمان بريد.» (نوح2-3). کاربست واژه "ان" نمایشگر سبک غیرمستقیم نقل گفتار است. اما در آیات سبک بیانی از زبان نوح به شیوه مستقیم تغییر می یابد. (نوح/ 2-4)گفت و گوی نوح (ع) با خدا در آیات 5-9 و در ادامه گفت و گو با قومش در آیات 2-4 و 10-20 به روش مستقیم می باشد. شیوه گفت و گو در آیات 26 به طور مستقیم در قالب سخن گفتن قهرمان روایت با خدا پی گیری می شود.
در روایت طوفان فرزند نوح از شخصیت پردازی ایستا34 بهره دارد ودر طول داستان در برابر خویشکاری هدایت گرایانه و پویای قهرمان داستان دچار تحول و دگرگونی نمی شود وی درتقابل منکران قرار دارند که از کفر خویش بیرون نمی روند و بر بی ایمانی خود پای می فشارند و حاضر نیستند بسان سوار شوندگان کشتی از شخصیت پویایی35 بهره داشته و از نجات یافتگان طوفان باشند. شخصیت36 روایت طوفان، از انبیای الهی با اسم مشخص درراستای اهداف روایتگر دارای کنش است و شخصیت های دیگر معاندانند که بی نام متاثر از آموزه های قهرمان روایت نیستند و فاقد دگرگونش مثبت اند و حتی درقالب انسانی( فرزند نوح) تحول ناپذیر بازنمایی می شود. عناصر دوگانه نور و سراج » ، «القمر و الشمس «وَجَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُورًا وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجًا«(نوح/ 16)، «یعیدکم و یخرجکم » در آیه «ثُمَّ يُعِيدُكُمْ فِيهَا وَيُخْرِجُكُمْ إِخْرَاجًا» (نوح/ 18)، «وَقَدْ أَضَلُّوا كَثِيرًا وَلَا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلَّا ضَلَالًا «ظالمین و ضلالت»(نوح/24) و «فاجر و کافر» در آیه، إِنَّكَ إِنْ تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلَا يَلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا كَفَّارًا.» (نوح/ 27) بازنمایی از صداهای ناهمسان در این روایت است.
در مجموع با شخصیت پردازی زنده و پویا رویداد ها تغییر می یابند و درپی آن با کاربست صنعت التفات37 گزاره ها متحول می شوند. از ویژگی کلامی روایت طوفان در این آیات، بهره بردن از صنعت التفات می باشد. در این روایت، راوی در روایتگری خود درباره طوفان با شگرد خاصی به موضوع هم سخنی چرخش می یابد و با آرامی کلام خود را متوجه موضوع دیگر می کند تا به بازنمایی گفتار و اندیشه شخصیت های طوفان در قالب همسخنی پرداخته شود. البته این مکالمه به صورت فشرده در قالب چند گزاره کوتاه «وَنَادَى نُوحٌ ابْنَهُ وَكَانَ فِي مَعْزِلٍ يَا بُنَيَّ ارْكَبْ مَعَنَا وَلَا تَكُنْ مَعَ الْكَافِرِينَ» صورتبندی شد. بنابراین گفتار، در این صحنه پردازی انعطاف پذیری زمان از جهت تقدیم و تاخر زمانی در اختیار راوی می باشد تا کنش گری قهرمان داستان در هدایتگری را حتی در شرایط سهمگین برای خوانشگران ترسیم نماید ودر مقابل هدایت ناپذیری غیر مومنان را نیز درآن اوضاع و احوال دشوار به نمایش می گذارد. این کنش با روایت در سطح گفتمان همخوانی دارد که در پی معناداری و مبانی راویت گر است.
3-5. بررسی مؤلفه دیدگاه در روایت طوفان
از مهمترین مسائل روایت شناسی در سطح متن/گفتمان، زاویه دید و شیوه نقل داستان است. زاویه دید همان نقطه دید یا موقعیت ادراکی و دریچه ای است که راوی رخدادها و حوادث را روایت می کند (حری،1387: 109). یکی از عوامل تکون روایت که نقش مهمی در شکل گیری بن مایه داستان دارد، شخصیت ها و کنش گر های روایت می باشند. کنش گرها در سطح داستان و گفتمان در دو دسته محوری و تابعی هستند. دردیدگاهی، یک داستان شش عامل موثر را در کنش گری نام می برد که دو به دو در تقابل می باشند. فاعل در مقابل مفعول، فرستنده برابر گیرنده و یاور مقابل مخالف قرار می گیرند. وی مقصود خود از مفعول را، هدف و غایتی می داند که فاعل در آن اشتیاق دارد. شخصیت یاور، قهرمان را در دستیابی به متعلق اشتیاق کمک می کند ولی در مقابل، مخالف یا مخالفان موانع بر سر تحقق اشتیاق ایجاد می کنند. فرستنده نیز عاملی است که موجب می شود تا فعلی رخ دهد یا کسی را برای انجام کار بر انگیزد. (قائمی نیا، 1389: 390-392).
حوادث و پیشامدهایی که در سطح داستان روی داده با دریچه نگرشی و یا از پنجره خاصی به آن در سطح متن بازتاب می یابد. این دریچه نگرشی به وقایع از آن راوی است و خواننده متن صدای وی را در متن می شنود. گاهی راوی سطح متن یا گفتمان همه چیز دان و دانای کل حوادث می باشد. در متون مقدس معمولا راوی داستان متن، خداست که بر همه امور اشراف دارد و تمام وقایع در سطح داستان بر اساس زاویه دید او به سطح متن انتقال داده میشود. البته گاهی این وظیفه بر عهده یکی از شخصیت های داستان می باشد و بر اساس ادراکات و احساسات آنان بیان می کند. در این راستا روایت طوفان و توالی داستان سازگار با اراده راوی است که در پی کانونی گری و گستره چشم انداز باوری می باشد. به عنوان نمونه، روایت طوفان درسوره هود، با روایتگری دانای مطلق، گزاره های توصیفی رویدادها را به گونه ای تصویرگری کرده که به آرامی خوانش گران را به سوی کنش ها و فضا سازی های داستان پیش می برد. «حَتَّى إِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فِيهَا مِنْ كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَأَهْلَكَ إِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ وَمَنْ آمَنَ وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِيلٌ. وَقَالَ ارْكَبُوا فِيهَا بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا إِنَّ رَبِّي لَغَفُورٌ رَحِيم: تا آنگاه كه فرمان ما دررسيد و تنور فوران كرد فرموديم در آن [كشتى] از هر حيوانى يك جفت با كسانت مگر كسى كه قبلا در باره او سخن رفته است و كسانى كه ايمان آورده اند حمل كن و با او جز [عده] اندكى ايمان نياورده بودند. و [نوح] گفت در آن سوار شويد به نام خداست روانشدنش و لنگرانداختنش بى گمان پروردگار من آمرزنده مهربان است.» (هود/ 40-41) داستان طوفان در درون روایت جامعی قرار دارد که موقعیت نامتعادل به وجود آمده را روایت گری می کند. در ادامه باید افزود تکرار واژه الله به عنوان محوری ترین کلمه ، کارکردی مهم در انسجام و کانونی شدگی روایت از جانب روایتگر دارد. و شبکه کلمات نوح، رب، دعوت و قوم و... در راستای این کانونی شدگی است. بسامد چهارگانه قوم، که در تمامی موارد به نوح استناد داده، به منظور پیوستگی و هماهنگی بین آیات این سوره دلالت دارد. پربسامدی این کلمات درک معنی را برای مخاطب آسان می کند، زیرا مخاطب در بسیاری از آیات با واژگانی رو به رو می شود که در آیات قبلی آن را مشاهده نمود و باز دیده شدن این کلمات تداعی آن در حافظه و فهم بهتر می شود.
تقابل دوگانه اندیشه ای ایمان و کفر (هود: 23-24) در برابر رسالت الهی قهرمان روایت آغاز گشته «وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ إِنِّي لَكُمْ نَذِيرٌ مُبِينٌ. و به راستى نوح را به سوى قومش فرستاديم [گفت] من براى شما هشداردهنده اى آشكارم» (هود/25) و با ریختار رفتاری با گونه های پذیرش و انکار، فرمان پذیری از آموزه های هدایت گرایان و نافرمانی، سلوک ستمگرانه، ریشخندانه و دروغگو انگاری« فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ مَا نَرَاكَ إِلَّا بَشَرًا مِثْلَنَا وَمَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ الرَّأْيِ وَمَا نَرَى لَكُمْ عَلَيْنَا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِينَ. پس سران قومش كه كافر بودند گفتند ما تو را جز بشرى مثل خود نمى بينيم و جز [جماعتى از] فرومايگان ما آن هم نسنجيده نمى بينيم كسى تو را پيروى كرده باشد و شما را بر ما امتيازى نيست بلكه شما را دروغگو مى دانيم » (هود: 27)، حجت خواهی «قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّ. گفت اى قوم من به من بگوييد اگر از طرف پروردگارم حجتى روشن داشته باشم » (هود: 28) وسایر کنش ها در روایت، شخصیت های را در دو سنخ مومنان و کافران رو به روی هم قرار داده و روایتگری کرد.
با پدیدار شدن مولفه های دوگانه حق و باطل، ایمان و کفر در شخصیت های داستان به صورت مومنان و کافران، کارزار ذهنی پیوستاری را به وجود آورد. پیوند عاطفی نوح با فرزندش که به تلاش قهرمان روایت برای رهایی وی از راه هم سخنی و دعا کردن در آیات 42 و 45 سوره هود بازتاب یافته «وَنَادَى نُوحٌ ابْنَهُ وَكَانَ فِي مَعْزِلٍ يَا بُنَيَّ ارْكَبْ مَعَنَا وَلَا تَكُنْ مَعَ الْكَافِرِينَ. وَنَادَى نُوحٌ رَبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنْتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ.» بازنمونی از کشمکش عاطفی است. در این خوانش می توان پریشان مانی زمان با گستره زمان از جانب روایتگر دانای مطلق برای توصیف کشمکش عاطفی میان پدر و فرزند گمانه زنی کرد. دراین الگو نزاع اخلاقی میان قهرمان روایت و فرزندش که به عصیان گری و روی برتافتن فرزند از پدر انجامید را می توان با قرینه آیه «وَيَصْنَعُ الْفُلْكَ وَكُلَّمَا مَرَّ عَلَيْهِ مَلَأٌ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ قَالَ إِنْ تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْكُمْ كَمَا تَسْخَرُونَ. و [نوح] كشتى را مى ساخت و هر بار كه اشرافى از قومش بر او مى گذشتند او را مسخره می کردند مى گفت اگر ما را مسخره مى كنيد ما [نيز] شما را همان گونه كه مسخره مى كنيد مسخره خواهيم كرد.» (هود/ 38) که با تمسخر سران قوم نسبت به رفتار قهرمان طوفان در ساختن کشتی همراه است را در آیه 43 سوره هود « قَالَ سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الماء » بازخوانی نمود که رویارویی فرزند در برابر درخواست یاری رسانی پدر با ریشخند همبسته بود. کشمکش های روایت طوفان درنظام گفتمانی خداشناسی، هستی شناسی و انسان شناسی صورت پذیرفت که باکنش گری مخالف آن نظام(فرزندش) با زاویه دید راوی به همراه انعطاف در روایت گری، زمینه تقدم و تاخر روایت فراهم کرد.
4-5. مولفه مکان روایت
رخدادهای داستان در جایی حادث می شوند. این رویدادهای مکانی در دو سطح داستان و سطح متن/گفتمان روایت می شوند. مکان در سطح داستان، جایی است که حادثه یا رویداد در آن واقع شده است، اما مکان روایت در سطح متن، آن بخشی از مکان است که مطابق مقتضیات رسانه در افق دید راوی ایجاد می گردد. آن چه نقش مکان را در روایت طوفان قرآن کریم برجسته می کند، خویش کاری آن در پیوند با سایر مولفه های روایت طوفان و کارکرد آن در پیشبرد کنش داستان و شخصیت پردازی است. به تعبیری دیگر همیاری و تعامل مکان با سایر اجزای داستان قرآن کریم در ارتباط با روایت طوفان است.
مکان سطح داستان طوفان، جایی است که اتفاق افتاده است که برای بازشناسی آن نیازمند به روش و علوم خاصی است که در این جستار به آن پرداخته نمی شود. اما رویداد طوفان در سطح متن جهان شمول است. گستردگی مکانی آن در جهات افراد انسانی، و عذاب طوفان می باشد که چنین بازتاب داده شد. «فَفَتَحْنَا أَبْوَابَ السَّمَاءِ بِمَاءٍ مُنْهَمِرٍ، وَفَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُيُونًا فَالْتَقَى الْمَاءُ عَلَى أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ. درهاى آسمان را به آبى ريزان گشوديم، و از زمين چشمه ها جوشانيديم تا آب [زمين و آسمان] براى امرى كه مقدر شده بود به هم پيوستند.« (قمر/ 11-12)، «وَ قِیلَ یا أَرضُ ابلَعِى مَاءَکِ. و گفته شد اى زمين آب خود را فرو بر و اى آسمان [از باران] خوددارى كن.» (هود/44). «وَ قَالَ نُوحٌ رَّبِّ لَا تَذَر عَلىَ الأَرضِ مِنَ الکَافِرِینَ دَیّارًا . و نوح گفت پروردگارا هيچ كس از كافران را بر روى زمين مگذار.» (نوح/26). گسترۀ هلاکشوندگان هم در آیات «.لَا تُخاطِبنىِ فىِ الَّذِینَ ظَلَمُوا إِنهُّم مُّغرَقُونَ.» (هود/37)، «قَالَ سَآوِى إِلىَ جَبَلٍ یَعصِمُنىِ مِنَ المَاءِ قَالَ لَا عَاصِمَ الیومَ مِن أَمرِ اللهِ إِلَّا مَن رَّحِمَ.» (هود/43)، «وَ نَصَرنَاهُ مِنَ القَومِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِایاتِنَا » (انبیاء/77)و «مِّمَّا خَطِیاتِهِم أُغرِقُوا فَأُدخِلُوا نَارًا » (نوح/25) بازتاب یافت.
1-روایت طوفان در قرآن کریم، در نظام گفتمانی با مولفه های آن قابل دریافت است. این روایت در سطح متن با زاویه دید و کانونی شدگی اسلامی و توحیدی خوانش می شود.
2-تکون متن وحیانی قرآن در بافتار شرک آمیز و ابهامی از شأن الوهی بود و این متن، به بهسازی و بازسازی، نظام گفتمانی جدید ایجاد کرد. افزون بر آن از ویژگی روایت طوفان نوح در قرآن کریم گستردگی و پراکنده آن در سوره های متعدد است و همبستگی آن بر اساس محتوای و نظام کلی حاکم بر آن سوره می باشد.
3- با بررسی روایت شناسانه ساختارگرا مشخص گردید که الگوی روایت گری قرآن در طوفان نوح از نظامی خطی با توالی ممتد زمانی مبتنی بر سطح گفتمان پیروی می کند. در این گستره راويتگر توالي منطقي كاركردها و پيرفت ها را براساس نظام کانونی سامان داد. ببراین اساس عنصر نظم روايت در سطح گفتمان، به راوی این امکان را داد برهه هايي از داستان را با سرعت زياد وبخش هایی را كُند یا چندباره روایت نماید.
4-روایت طوفان در قرآن کریم در سطح گفتمان با هسته مرکزی آن که مولفه الله است، روایت شد. دراین سامانه و همه عناصر هستی شناختی، انسان شناختی و معرفت شناسی بر محور آن خوانش گشت. براین اساس روایت طوفان در سطح متن با هسته مرکزی هستی و با بصیرت توحیدی برای خوانشگران قابل فهم می باشد. الله به عنوان دانای کل روایت، با چشم انداز باوری نوین روایت طوفان را کانونی کرد و در پس این روایت شالوده نظام گفتمانی توحیدی را پردازش شد.
کتابنامه
-آسابرگر، آرتو، (1380)، روایت، ترجمه محمد رضا لیراوی، تهران، سروش
-اخوت، احمد (1371)، دستور زبان داستان، اصفهان، نشر فردا
-اسکولز، رابرت، (1379)، درآمدی بر ساختار گرایی در ادبیات، ترجمه فرزانه طاهری، تهران: نشر آگاه
-اوجبی، علی،(1389)، عیار نقد، تهران: خانه کتاب
-انوشه، حسن. (1381)، دانشنامه ادب فارسی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی -
-بوردول، دیوید (1377)، هنر سینما، ترجمه فتاح محمدی، تهران، مرکز -
-بی نیاز، فتح الله (1388)، درآمدی بر داستان نویسی و روایتشناسی، تهران، نشر افراز
-تایسن، لیس، (1378)، .)نظریه های نقد ادبی معاصر، ترجمه مازیار حسین زاده و فاطمه حسینی، تهران: نگاه امروز/ حکایت قلم نوین.
-تودوروف، تزوتان، (1382)، بوطیقای ساختارگرا، ترجمه محمد نبوی، چ 2، تهران: آگه.
- پراپ، ولادیمیر (1368)، ریخت شناسی قصه های پریان، ترجمه فریدون بدره ای، تهران، توس
- پرینس، جرالد (1394)، روایت شناسی، مجموعه مقالات: درآمدی به روایت شناسی، ترجمه هوشنگ رهنما، تهران، انتشارات هرمس
- پروینی، خلیل (1379)، تحلیل ادبی و هنری داستان های قرآنی، تهران، فرهنگ گستر
- پهلوان، منصور و دیگران، (1397)، تاملی بر نظام چینش آیات در قصص قرآنی با تاکید بر روایت گرطوفان نوح سوره هود (ع)، پژوهش های قرآن و حدیث، سال 51، شماره 2، صص؛ 155- 174
- ترکمانی، حسینعلی و دیگران، (1396)، تحلیل روایت شناختی سوره نوح بر مبنای دیدگاه رولان بارت و ژرارژنت، فصلنامه پژوهش های ادبی- قرآنی، دوره 5، شماره 23، صص؛ 91- 116-
- حری، ابوالفضل، (1387)، احسن القصص رویکرد روایت شناختی به قصص قرآنی، نامه ادبی، سال اول، شماره 2، صص؛ 83- 122
- حرّی، ابوالفضل، (1388)، «سنخ شناسی و وجوه تمایز قصص قرآنی»، پژوهش زبان و ادبیات فارسی، شماره 15، صص؛ 1-28
- حرّی، ابوالفضل، (1388)، مؤلفه های زمان و مکان در قصص قرآن، ادب پژوهش، دوره 3، شماره 7 و8، صص؛ 125-141
- ریمون کنان، شلو میت (1387)، روایت داستانی: بوطیقای معاصر، مترجم ابوالفضل حری، تهران، نیلوفر
- شمیسا، سیروس (1381)، نقد ادبی، تهران، انتشارات فردوس
-قائمی نیا، علی رضا، (1389)، بیولوژی نص: نشانه شناسی و تفسیر قرآن، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
-لوته، ياكوب، (1386)، مقدمه اي بر روايت در ادبيات و سينما، ترجمه اميد نيك فرجام، تهران: نشر مينوي خرد.
-گودرزی نژاد، آسیه و همکاران، (1395)، بررسی کانون روایت در رمانهای تاریخی جرجی زیدان«. زبان و ادب فارسی، س9، ش30، صص 143-162.
-گیلمت، لوسی (1386)، «روایت شناسی ژرار ژنت»، خوانش، شماره 10
-محسنی مری، قاسم، (1399)، گفتگوی نوح با فرزندش در فراشد طوفان در ترازوی روایت شناسی، مطالعات ادبی متون اسلامی، ش3، صص75-97.
-معرفت، محمدهادي؛ (1381)، علوم قرآن؛ قم: موسسه انتشارايت التمهيد.
-والاس، مارتین، (1382)، نظریه های روایت، ترجمه محمد شهبا، تهران، هرمس
-ولک، رنه (1375)، تاریخ نقد جدید، ترجمه سعید ارباب شیروانی، تهران، نیلوفر
-هارلند، ریچارد (1386)، دیباچه ای تاریخی بر نظریه ادبی، ترجمه بهزاد برکت ،گیلان، دانشگاه گیلان.
-يعقوبي، رويا، (1391)، روايت شناسي و تفاوت ميان داستان و گفتمان بر اساس نظريات ژرار ژنت، پژوهشنامه فرهنگ و ادب، شماره 13 ، سال هشتم، صص 289 -311.
Abbot, H, Porter (2002), The companion Introduction to Narrative, Cambridge University Press.
Rimmon – Kenan, Shlomith. (2002): Narrative Fiction. Contemporaay poetics. Londan: Rouledge.
Examining the narrative of Noah's storm in the Grim Qur'an with the constructivist narrative approach of Gérard Genet
Abstract
Noah's storm in the Holy Qur'an was narrated in an incoherent and scattered manner in different surahs with the benefit of monotheistic discourse system with centralization and divine perspective. Examining this narrative with the approach of narratology is an attempt to reveal the hidden elements in its structure and content. Based on the text-based hermeneutic method, this perspective seeks to investigate the constituent components of the narrative discourse and the system governing the narrative at the level of the discourse in the form of aspect, tone, angle of view, and ways of interaction between the aspects of the narrative. For this reason, the present research is based on Gerard Genet's narratological approach and the retold components with descriptive method and narrative analysis in the pursuit of retelling the story of Noah's storm in the revelatory text. One of the findings of this study is that the arrangement of the narrative in the revelation text with the engineering system in the structure of the narrative, in addition to partial narration in each surah, made a coherent narrative that established the interaction between the elements of the narrative with the centralization of the text and elements of narrative.
Key words: storm narrative, narratology, point of view, Gerard Genet, Holy Quran
[1] دانش آموخته پسادکتری، الهیات، علوم قرآن و حدیث، استاد مدعودانشگاه آزاد اسلامی، اسلامشهر، ایران. goshadandish@gmail.com
[2] - جبار امینی، استادیار گروه فقه و مبانی حقوق اسلامی، واحد اسلامشهر، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران. Amini.jk.46@yahoo.com.
[3] - استادیار گروه زبان شناسی و زبان های خارجی دانشگاه پیام نور، تهران، ایران. behzadmoridi@pnu.ac.ir
[4] -روایت در سطح داستان به بازنمایی واقعی رخدادها و پدیدارها می پردازد، که بازخوانی این سطح از روایت نیازمند ابزاری و روش پژوهشی ویژه در علوم تجربی طبیعی و انسانی می باشد. اما روایت در سطح متن، در پی آشکارگی کانونی یا چشم انداز باوری راوی و سایر عناصر از پس روایت است (حری، 1387: 96-98؛ حری، 1388: 86-88).
[5] - Text/ مجموعه ای از واقعیات است که به عنوان نشانه ها به کار می رود و به قصد انتقال معانی ویژه به یک شنونده در یک بافتار معین، انتخاب و تنظیم می شود.
[6] - این داستان در تنخ از باب ششم تا نهم در سفر پیدایش تدوین یافته است. این روایت، با فزونی آدمیان و نحوه آمیزش بنیالوهیم با دختران انسان و زایش غولان آغاز می گردد. سبک بیانی آغازین داستان افزون برفشردگی، تصویر پردازی تشبیهی و تمثیلی (با این پیش فرض که الفاظ در غیر موضوع له خود به کاررفته اند) آن سطح متن را ابهام آمیز ساخته است.
[7] - narration»، «narrara» در لاتین به «gnarus» و واژه کهن انگلیسی«geenawwan» با ریشه در همان واژه هند و اروپایی به معنای یافتن دانش و گفتن است. (Abbot, 2002, p 10)
[8] - ساختارگرایی متن، مبتنی برنظریه هرمنوتیکی متن محورانه، با رهیافت درونی به متن به دنبال تاسیس زبان شناختی ویژه است که رولان بارت آن را علم ادبیات می نامد. (هارلند ،1386 ،284).
[9] - ولادیمیریاکف لویچ پراپ1868-1939 در شهر پترزبورگ روسیه در خانواده آلمانی تبار به دنیا آمد. وی حلقه واسط بین پشاپیش کلاسیک ودوره کلاسیک نظریه های روایت ها است. مطالعه وی در کتاب ریخت شناسی قصه پریان 1928م درباره پیرنگ سرآغاز کار روایت شناسان بعدی قرار گرفت. (انوشه، 1381: 735).
[10] - راوی گوینده یا آوای گفتمان روایت است و عامل ارتباطی و واسطه ای میان داستان با مخاطب یا روایت شنو می باشد. در داستان صدای ناظر به حضور نویسنده در متن است و تمایز میان نویسنده و مولف را ممکن می سازد. ( اخوت ،1371: 90)
[11] - fibula, story
[12] - discourse, syuzhet/ syuahet
[13] - narrative
[14] -- مبانی و پیش فرض های مؤلف برای بنا نهادن جهان داستانی است. مؤلف برای ساخت جهان داستانی خود باید به پرسش های کلی در باب هستی و بایدها و نبایدها پاسخ دهد. این پاسخ ها، پیش فرض های او در ساخت جهان داستان است که شامل معرفت شناسی، هستی شناسی و ایدئولوژی می شود. (بوردول،1377، 110)
[15] -Narratology
[16] - Gerard Genette/ نظریه پرداز ادبی و نشانه شناس فرانسوی(1930-2018) است.
[17] - Tense
[18] - Voice
[19] - Mode
[20] - Order
[21] - Duration
[22] - Frequency
[23] - distance
[24] - speech types
[25] - narrative forms
[26] - نقل، روایت متراکم از کنش شخصیت، رویداد، حالت یا گذشته افراد است. نمایش یا صحنه به زمان و مکانی که کنش گفتاری و رفتاری داستان در آن روی می دهد. توصیف به بخشی از داستان اشاره داردکه رویداد یا گفت وگویی در آن نیست (بی نیاز، 1388: 110-115).
[27] - direct speech/ نقل وفادارانه و عین سخن ازسطح دستان به سطح روایت یا گفتار در داخل گیومه است(تودوروف، 1382: 57).
[28] - indirect speech/ راوی شنیده ها را نقل می کند. تغییرات به گونه خلاصه و حذف و مانند آن گفتار غیر مستقیم است(اوجبی، 1389: 124).
[29] - narrated speech/ فاصله دو سطح از میان رفته و فاصله بین شخصیت و راوی حذف ی شود(گیلمت، 1386: 8-9).
[30] narrative voice
[31] - perspective
[32] - superior perspective
[33] - plot
[34] - Static Character
[35] -Dynaminc Character
[36] -/ character افرادی که در داستان حضور دارند و انواع کنشگری دارند(آسابرگر، 1380 :78 ).
[37] - التفات یعنی چرخاندن صورت به سمت دیگر است. تغییر کلام با هدف سحن گفتن چیزی بیش از سخن اصلی می باشد(حری، 1388: 111).