مقایسه اثربخشی دو دیدگاه مشاوره شغلی بر مولفه های رفتار کارآفرینانه
محورهای موضوعی : آموزش و پرورشکاترین فکری 1 , عبدالله شفیع آبادی 2 , رحمت الله نورانی پور 3 , قدسی احقر 4
1 - دانش آموخته دکتری دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، گروه مشاوره، تهران، ایران
2 - استاد دانشگاه علامه طباطبایی
3 - دانشیار دانشگاه شهید بهشتی
4 - دانشیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات، گروه مشاوره، تهران، ایران
کلید واژه: الگوی چند محوری شفیع آبادی, نظریه محدودیت و سازش گاتفردسون, مولفه های رفتار کارآفرینانه, مشاوره شغلی,
چکیده مقاله :
هدف از این پژوهش، تعیین و مقایسه اثربخشی الگوی چند محوری شفیعآبادی با نظریه محدودیت و سازش گاتفردسون بر مولفههای رفتار کارآفرینانه دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران بود. روش پژوهش، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل253 نفر دانشجویان کارشناسی ارشد داوطلب شرکت در کلاسهای کارآفرینی در دانشکده علوم انسانی و اجتماعی میشدند که نمره کمتری در پرسشنامه رفتار کارآفرینانه کسب کرده بودند. از این تعداد 45 نفر بهگونه تصادفی انتخاب و در سه گروه کنترل و آزمایش 1و 2 جایگزین شدند. بعد از 8 جلسه آموزش دادهها بهوسیله تحلیل کوواریانس و آزمون تعقیبی بن فرونی تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد هر دو روش در افزایش مولفههای رفتار کارآفرینانه (تصمیمگیری، شناخت فرصتها، تعیین ساختار، تامین منابع، و تعیین راهبردها) موثر بوده اند. بین اثربخشی دو روش در افزایش مولفههای شناخت فرصتها و تعیین راهبردها تفاوت وجود داشته است و اثربخشی الگوی چند محوری شفیع آبادی بیشتر از نظریه محدودیت و سازش گاتفردسون بوده است. بنابراین، پیشنهاد میشود از مفاهیم بنیادی هر دو مدل بویژه الگوی چند محوری شفیعآبادی برای افزایش رفتار کار آفرینانه دانشجویان استفاده بشود
The purpose of this study was to determine and compare the effectiveness of Shafiabady's multi-axial model and Gotfredson's theory of constraints and compromises on the components of entrepreneurial behavior of the students of Islamic Azad University (Science and Research Branch of Tehran). Research method was pretest-posttest with a control group quasi-experimental. Out of a population of 253 graduate students who had volunteered to participate in entrepreneurship classes at the College of Humanities and Social sciences with lower scores on entrepreneurial behavior questionnaires 45 students were randomly selected. They were assigned to one control and two experimental groups. After 8 training sessions, data were analyzed employing Analysis of Covariance and post hoc Bonferroni test. The results suggested that both methods were effective in enhancing the components of entrepreneurial behavior (decision-making, recognizing the opportunity, determining the structure, funding sources, and determining strategies). In enhancing recognizing the opportunity, however, Shafiabady's method yielded a larger effect. Thus, it is suggested that the basic concepts of both models, particularly Shafiabady's model, be used to improve entrepreneurial behavior of college students.