حکیم سبزواری و سازوارسازی دیدگاه سهروردی و صدرالمتألّهین در مسألۀ اِبصار
محورهای موضوعی : پژوهشهای معرفت شناختی
محمد هادی توکلی
1
(
دانش اموخته دکتری فلسفه اسلامی، پژوهشگاه علوم انسانی
)
حسینعلی شیدانشید
2
(
استادیار پژوهشگاه حوزه و دانشگاه
)
کلید واژه: سهروردی, اِبصار, سبزواری, صدرالمتألّهین, علم اشراقی,
چکیده مقاله :
صدرالمتألّهین که در اِبصار، به نظریّۀ خلق و انشای صور محسوس توسط نَفْس عقیده دارد، نظریّۀ علمِ حضوریِ اشراقی اِبصار اثر شیخ اشراق، را نپذیرفته و اشکالاتی بر آن وارد کرده است. سبزواری در دفاع از نظریّۀ شیخ اشراق، علاوه بر پاسخگویی به نقدهای صدرالمتألّهین، در توجیه این نظریّه و سازوار ساختن آن با مبانی حکمت متعالیه کوشیده است. این مقاله به گزارش و نقد و بررسی این کوشش سبزواری که در واقع نوعی نوآوری در سازوارسازی دو آن دیدگاه است، اختصاص دارد. حاصل آنکه دو گونه توجیه از سخنان وی می توان داشت که البتّه با اشکالاتی از جمله ناسازگاری با نظام حکمت اشراقی، روبه روست، امّا نظریّه ای را که در تبیین کیفیّت اِبصار در مورد نفوس کامل از توجیه دوم وی به دست می آید می توان نظریّه ای جدید در سیر تطوّر نظریّۀ اِبصار دانست که مبتنی بر مبانی حکمت متعالیه نیز هست.
Sadr, who believed that while visioning, the human soul creates sensible forms, disagreed and criticized Suhrawardi's theory according to which, while visioning, the human soul gains illuminative knowledge in presence during the vision. Sabzawari defended Suhrawardi's theory and in addition to answering Sadr's criticism, tried to harmonize Suhrawardi's theory with the foundations of transcendent philosophy. The article is reporting, reviewing, and investigating to harmonize these two points of view as a new approach. The result is that two explanations can be understood from his words. These explanations suffer from some defects including incompatibility with illuminative philosophy, but the theory which is obtained from his second explanation is adjusted to the transcendent philosophy and can be regarded as a new theory in the history of development of theories on the quality of vision.
_||_