نقش باورها و اِنگارهها در فرایند تصحیح میراث مکتوب مطالعه موردی شاهنامه فردوسی
محورهای موضوعی : پژوهشنامه نسخه شناسی متون نظم و نثر فارسی
1 - دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه تهران، تهران، ایران
کلید واژه: میراث مکتوب, نسخه, کاتب, شاهنامه فردوسی,
چکیده مقاله :
گنجینههای خطی از ذخایر ارزشمند هر ملّتی و تحوّلات فکری در نسخهبدلها یکی از نهانگاههای حقایق تاریخی هر کشوری است. نسخهبدلها میدان درگیری و ستیز اِنگارههای کاتبان و مصححان هستند. نسخههای متعدّد از یک اثر در قلمروهای جغرافیایی متفاوت علاوه بر تحوّلات لغوی متن، نشاندهنده تغییرات سیاسی و طرزفکر مردم جامعه نیز هستند. قدرت انگارهها به حدّی است که گاه متن را به جهت خلاف انتظار نویسنده میچرخانند. بر این اساس میتوان گفت که همۀ متون دستخوش تأثیرات سلیقهای کاتبان و مصححان هستند؛ امّا از میان آنها متون جریانساز، گفتمان-ساز و دارای اقبال عام و فراگیر بیشتر در معرض تغییرات و تصرّفات بودهاند. در اثری همچون شاهنامه که عمری برای تصحیح آن صرف شدهاست اختلافات نسخهشناختی تا به حدّی است که گاه مسلّمات، باورها و پیشفرضهای ذهنی؛ دستخوش شکّ و تردید شده و کشمکش و چالش بر سر حذف، الحاق، تقدّم و تأخّر ابیات، به اعتبار رنگبندیهای فکری-عقیدتی را سبب میشود. این پژوهش در یک مقدمه و دو گفتار در پی آن است که قلمرو فکری و انگاره مصححان و کاتبان را در این زمینه بررسی، واکاوی و تحلیل نماید.
Manuscript treasures of every nation's valuable reserves and intellectual evolutions in the versions are one of the hiding places of historical facts of every country. Copies are the field of conflict between the ideas of scribes and correctors. Multiple versions of a work in different geographical areas, in addition to the lexical changes of the text, also indicate the political changes and the mindset of the people of the society. The power of images is such that sometimes they turn the text in the opposite direction of the author's expectation. Based on this, it can be said that all texts are influenced by the taste of writers and editors; But among them, flow-making, discourse-making and universally popular texts have been more exposed to changes and manipulations. In a work like the Shahnameh, which took a lifetime to correct, the manuscript differences are to such an extent that sometimes the assumptions, beliefs and mental presuppositions; It has been subject to doubt and the conflict and challenge over the deletion, addition, advance and delay of the verses, causes intellectual-ideological colorings. This research, in an introduction and two speeches, seeks to investigate, analyze and analyze the intellectual realm and concept of proofreaders and writers in this field.
افشار، ایرج. (1353). شعرهای پایان نسخه، دعا؛ در حقّ نویسنده و دارنده و خواننده و گزیدۀ كتاب هنر و مردم. 12(139)، 7-19.
امیدسالار، محمود. (1389). سیودو مقاله در نقد و تصحیح متون ادبی. تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار.
آیدنلو، سجاد. (1384). این بیت از فردوسی نیست. کتاب ماه فلسفه و ادبیات، شماره 95، 50- 55.
آیدنلو، سجاد. (1390). دفتر خسروان برگزیده شاهنامه فردوسی،تهران: نشر سخن
جعفری، محمد. (1384). درباره ادبیات شفاهی، پژوهشنامه ادبیات کودک و نوجوان، شماره 43، 89-102.
خالقیمطلق، جلال. (1372). گلرنجهای کهن (برگزیدۀ مقالات دربارۀ شاهنامۀ فردوسی)، تهران: نشر مرکز
خالقیمطلق، جلال. (1389ش). یادداشتهای شاهنامه. تهران: مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
خطیبی، ابوالفضل. (1382). مقاله «زنستیزی». مجله نشر دانش، 20(2)، 19-26.
داد، سیما. (1384). نظری به مقاله «نقش ایدئولوژیک نسخهبدلها از دریچۀ نقد جامعهشناختی متن در مکتب انگلو امریکن». نامه بهارستان، ۶(11 و 12).
داد، سیما. (1394). نقد متن پژوهی مدرن (نقدی بر نظریه های چاپ انتقادی متون در انگلستان و آمریکا). بازگردان سیما داد. تهران: میراث مکتوب.
رینگرن، هلمر. (1388). تقدیرباوری در منظومههای حماسی فارسی شاهنامه و ویس و رامین. بازگردان ابوالفضل خطیبی. تهران: نشر کتاب هرمس
زرینکوب، عبدالحسین. (1362). یادداشتها و اندیشهها. تهران: نشر جاودان.
شفیعیکدکنی، محمّدرضا. (1383). «نقش ایدئولوژیک نسخهبدلها». نامۀ بهارستان، ۵(1-2)، دفتر نهم، 93- 110.
فردوسی، ابوالقاسم. (1386ش.) شاهنامه. به کوشش جلال خالقیمطلق. 8جلد. نیویورک: بنیاد میراث ایران. 1366-1386ش/1981-2007م؛ تهران: مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
گرین، کیث- لبیهان، ژیل. (1379). نظریه ادبی پسااستعماری. بازگردان ابوالفضل حری. مجله زیباشناخت، بهار و تابستان، شماره 2 و 3.
گلناری، سعید. (1398). پایاننامۀ «ایدئولوژی نسخههای خطی (نگرشها، گرایشها و پسزمینههای ایدئولوژیک». استاد راهنما دکتر علیرضا نیکویی. استاد مشاور محمدعلی خزانهدارلو. دانشگاه گیلان
محمودی بختیاری، علیقلی. (1372). «شاهنامه و زمان پایان یافتن آن»، یادنامۀ استاد دکتر غلامحسین صدیقی، گردآورنده دکتر پرویز ورجاوند، تهران: چاپخش.
مینوی، مجتبی. (1351ش). فردوسیساختگی و جنون اصلاح اشعار قدما. مجلۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، 19(3 و 4؛ پیاپی 79 و 80)، 1-18. گزارش میراث، مهر 1385، ۱(1)، 12-13.
نظامی عروضی سمرقندی. (1372). چهارمقاله. تصحیح محمد قزوینی. شرح لغات محمّد معین، تهران: نشر جام.
دو فصلنامه پژوهشنامه نسخهشناسی متون نظم و نثر فارسی
سال هشتم، شماره بیستم، پاییز و زمستان ۱۴۰۲
نقش باورها و اِنگارهها در فرایند تصحیح میراث مکتوب
(مطالعۀ موردی: شاهنامۀ فردوسی)1
ندا مراد2
دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه تهران، تهران، ایران
چکیده
میرات مکتوب، در حقیقت كارنامۀ دانشمندان بزرگ و نوابغ ادبی است كه در فراهم آوردن آن سهم ارزندهای داشتهاند و بر عهدۀ هر نسلی است كه این میراث پرارج را پاس دارد و برای شناخت بیشتر ادب و فرهنگ، بـه احیا و بازسازی آن اهتمام ورزد. در این بین شناخت باورها و اِنگارههای صاحبان نسخ خطی و مصححان این آثار ضروری است، زیرا یکی از نهانگاههای حقایق تاریخی، تحوّلات ایدئولوژیک نسخهبدلها است. نسخهبدلها میدان درگیری و ستیز انگارههاها هستند. تا جایی که در اثری همچون شاهنامه که عمری برای تصحیح آن صرف شدهاست اختلافات نسخهشناختی تا حدّی است که گاه مسلّمات، باورها و پیشفرضهای ذهنی؛ دستخوش شکّ و تردید شده و کشمکش و چالش بر سر حذف، الحاق، تقدّم و تأخّر ابیات، به اعتبار رنگبندیهای فکری-عقیدتی را سبب میشود. در این مقاله، در یک مقدمه و دو گفتار سعی شدهاست که قلمرو فکری، ذوقآزمایی و انگاره مصححان و کاتبان را در این زمینه بررسی، واکاوی و تحلیل نماید. جامعۀ آماری پژوهش، پیرامون نسخههای کنونی و در دسترس شاهنامه است، نتیجۀ پژوهش نیز آشکار میسازد که این باورها و انگارهها به سه نوع الحاق، جعل و تحریف توسط صاحبان نسخ خطی و مصححان صورت گرفتهاست.
واژههای کلیدی:
میراث مکتوب، نسخهبدل، انگاره، تصحیح متن، مصحح، شاهنامۀ فردوسی.
۱. مقدمه
۱-۱. طرح و بیان مسئله
گنجینههای خطی از ذخایر ارزشمند هر ملّتی و تحوّلات فکری در نسخهبدلها یکی از نهانگاههای حقایق تاریخی هر کشوری است. نسخهبدلها میدان درگیری و ستیز اِنگارههای کاتبان و مصححان هستند. نسخههای متعدّد از یک اثر در قلمروهای جغرافیایی متفاوت علاوه بر تحوّلات لغوی متن، نشاندهنده تغییرات سیاسی و طرزفکر مردم جامعه نیز هستند. قدرت انگارهها به حدّی است که گاه متن را به جهت خلاف انتظار نویسنده میچرخانند. بر این اساس میتوان گفت که همۀ متون دستخوش تأثیرات سلیقهای کاتبان و مصححان هستند؛ امّا از میان آنها متون جریانساز، گفتمانساز و دارای اقبال عام و فراگیر بیشتر در معرض تغییرات و تصرّفات بودهاند. تنپژوهی و تصحیح نسخه از جمله علومی است که رسالت آن، رساندن صحیح پیام نویسنده به گوش خواننده است. یعنی طبق ادعای خود تلاش کند متون را از ناراستیهای احتمالی زدوده و گرد و غبار تغییرات را از چهرۀ متن پاک کند، تا از هر عیب و کاستی عاری گردد.
رسالت متنپژوهی سنّتی، نیّت نهایی مؤلّف را مدّ نظر قرار میدهد و «همّت مصحّح ِ متن، صرف آن میشود که تا سرحدّ امکان به بازسازی تخیّلی و کامل مؤلّف زمانهای دور توفیق یابد» (مکگن، 1394: 149). در واقع مهمترین ویژگی متنپژوهی سنّتی، تلاش برای بازسازی متنی است که نیّت نهایی مؤلّف را بازتاب دهد. «بنابرین به نظر میرسد دیدگاه مصحّح ناگزیر از تولید متنی است که به بهترین وجه، متنِ مستقلّ و مخلوق ِ مؤلّف را منعکس کند و متن مصحّح، حتّی اگر متنِ همان چیزی نباشد که نویسندۀ اصلی منتشر کرده یا میتوانسته منتشر کند، در پی تحققِ این غایت است» (همان، 1394: 82). به عبارتی دیگر محقّق باید نسخۀ اصیل موجود را به امالنسخ که همان نسخۀ اصلی خطّ مؤلّف است پیوند بزند. در اینجا محقّق منقد باید از حدس و ظنّ و قیاس خود را به کلّی برکنار دارد و با نظم و دقّت و وسواس کافی به کار تصحیح بپردازد (زرینکوب 1362: 34- 33).
به نظر میرسد این امر مهمترین رسالت در فرایند تصحیح نسخه است؛ امّا برای انجام این رسالت اغلب تحریفهای زیادی در متن توسط کاتبان، مصححان و اصحاب فن صورت میگرفتهاست. قاعده این است که مُصحّح هدفش اصلاح و دستیابی به متنی پاک و منقّح باشد؛ امّا تورق دستنوشتههای کهن نشان میدهد که همیشه نتیجۀ کار چنین نیست. از این رو برای فهم بهتر متن، باید نقش انگارهها، عقاید و باورهای حاکم بر ذهن مصحّح را نیز بررسی کرد، زیرا کمتر متن تصحیحشدهای در دسترس است که به دور از تأثیرات فکری، مذهبی و عقیدتی مصحّح باشد. «در گذشته کاتبان کم سواد گرچه گاهگاهی به سبب قِلّت سواد، بدخوانیها و تلفّظهای معمول زمان خویش را در کتابت به کار میبردند و «شَغَلَتْنا»ها را به «شَدُرُسنا»ها مبدّل میکردند؛ امّا تصرّفات آنها غالباً از روی سهو و نادانی بوده و در مواردی که به فهم متن و عبارات راه نمیبردند، به نقّاشی صورت کلمات و عبارات میپرداختند و امّا کاتبان عالِم باسابقه برپایۀ نگرشها و گرایشهای خود؛ گاه عمدی، تغییرات و تصرّفاتی را بر متن اعمال میکردند. « تولید اصل مؤلّف، توجیهگری، مشروعیّتبخشی، حاشیهرانی و غیریّتسازی، الحاق، جعل و تحریف و آرشیوسازی مهمترین ساز و کارهای گفتمانهای ایدئولوژیک بودند که مؤلّفان و مصحّحان متون در برخورد به نسخههایی که در اختیار داشتهاند، به کارگرفتهاند تا به مدد آنها عقاید خود را ثبات بخشند.» (گلناری، 1398: 13)
دیوان حافظ، مثنوی معنوی، رباعیات خیام، شاهنامه فردوسی و غیره از امهات متونی هستند که در گذر زمان، نقش انگارهها، عقاید و باورهای حاکم بر ذهن مصحّحان و کاتبان بر آنها بیتأثیر نبوده است. مکگن معتقد است متن برای آن که با مخاطب رابطه برقرار کند باید به صورتی متناسب با انتظار و توقّع خواننده درآید. از این لحظه فرایند اجتماعیشدن شروع شده و دنیای متن دستخوش تحوّلات و دگرگونیهایی خارج از اراده و نظارت مؤلّف میشود. درواقع «دریافتهای گوناگون از متن، دستاوردهای فرآیند تولید یک اثر ادبی خاص را بازتاب میدهند؛ این دریافتها نوعاً شیوههای دیگرشدگی نیّتها و اغراض را نشان میدهند» (مکگن، 1394: 99) از این رو «پذیرفتن یک ویرایش نهایی و قطعی از متن با خصلت پویای حیات متن در گذر زمانمند و مکانمند خود از مؤلّف به خواننده مغایرت دارد، زیرا هر تغییری که ناشی از تعامل متن با عوامل تولید، انتشار، دریافت و عوامل اجتماعی بشود موجب تحریری متفاوت از اثر میشود که واقعیّتی با اهمیّت است. » (داد، 1394: 15-19).
۱-۲. پیشینۀ پژوهش
گرچه بحث تأثیر عقاید، باورها ، تمایلات و تعلّقات کاتبان و مصحّحان را در شکل سنّتی آن، در آرای قدما و بعضی از متأخّرین مانند احمد کسروی و جهانگیر قائم مقامی، ملک الشعرای بهار، احمد بهمنیار، جلال همایی، عبّاس اقبال، محمّدتقی دانشپژوه و ایرج افشار میتوان دید؛ امّا رویکرد نوین این شیوۀ مطالعاتی که ناظر بر نوعی خودآگاهی روش شناختی است، امری جدید است که در آراء گرین- لبیهان به چشم میخورد، (حری، 1379: 47) به نظر میرسد نخستینبار محمّدرضا شفیعی کدکنی(1383) در مقالهای با عنوان « نقش ایدئولوژیک نسخهبدلها » به این مسئله پرداختهاند و سیما داد (1384) در نقد آن مقالهای نوشتند. سعید گلناری نیز (1398) در پایاننامهای با عنوان «ایدئولوژی نسخه های خطی، نگرشها، گرایشها و پسزمینههای ایدئولوژیک» این موضوع را از منظر مذهبی، کلامی و سیاسی از منظر هژمونی و دیدگاههای نقد ادبی بررسی نمودهاست. در این پژوهش نیز نویسنده در یک مقدمه و دو گفتار ضمن تبیین نگرش مصححان و کاتبان، مصادیق آن را در شاهنامه فردوسی بررسی و واکاوی میکند.
۱-۳. اهمیّت تحقیق
متون کهن، بخصوص اُمهات متون نظم و نثر به سبب قبول عام، پیوسته در ادوار مختلف، به دست کاتبان، کتابت شدهاند و نسخههای متعدّدی از آنها برجای ماندهاست. بررسی و تأمّل در این نُسَخ، چه از حیث دانش تصحیح و چه از جهت کتابت و استنساخ میتواند نمایانگر قلمرو فکری نویسندگان و تصرّفات مصححان و کاتبان باشد.
شاهنامه یکی از متونی است که بیش از متون دیگر دستخوش تغییرات کاتبان و مصححان بودهباشد؛ زیرا شاهنامه نه مثل دیگر متون ادب فارسی؛ بلکه بسیار بیشتر از سایر متون، دستخوش تحوّلات و تغییرات ایدئولوژیکی بودهاست، زیرا هم نسبت به دیگر آثار ادبی قدمت بیشتری داشته و هم از محبوبیت بیشتری در بین مردم ایران برخوردار است. همچنین منبع بزرگی در مورد اساطیر و تاریخ ایران است. این دلایل، نیاز به خواندن این اثر در بین مردم ایران را بیشتر سبب شده و از این رو برای انتشار آن در طول تاریخ، نسخهنویسان هم زحمات بسیاری کشیدهاند و هم تحریفات بسیاری را آگاهانه و ناخودآگاه به این اثر وارد کردهاند.
۱-۴. روش تحقیق
از نظر روششناسی، رهیافت این تحقیق، توصیفی –انتقادی است و مستندات این پژوهش باجامعۀ آماری نسخههای موجود شاهنامه، با ابزار مطالعۀ کتابخانهای و به روش تحلیل محتوا که یکی از شیوههای متداول علمی در مطالعه کیفی است فراهم آمدهاست.
۱-۵. فرضیۀ تحقیق
به نظر میرسد که رایجترین انگارهها و نگرشها در فرایند تصحیح و استنساخ متون، گرایشها و انگارههای مذهبی، کلامی و سیاسی باشد.
۱-۶. سؤال اصلی تحقیق
-آیا نگرشها و دیدگاههای صاحبان نسخخطی و مصححان در کتابت و تصحیح شاهنامه تأثیرگذار است؟
- آیا همۀ صاحبان نسخخطی و مصحِّحان شاهنامۀ فردوسی در رسیدن به متنی منتقح و پیراسته موفّق بودهاند؟
۱-۷. اهداف پژوهش
درواقع هر کدام از انواع متون کهن بازتاب و معرّف دیدگاههای حاکم بر جامعهای است که در آن به منصۀ ظهور می رسند. از این رو تأمّل در وجوه ایدئولوژیک متون، تصحیح نسخههای گوناگون، ارزیابی تفاوتهای نسخهبدلها ، تغییرات و تصرّفات مصحّحان و کاتبان میتواند اُفقهای روشنی را ترسیم نماید. تا برخلاف تفکّرات رایجی که در مورد چنین متنهایی حاکم بوده، علاوه بر بازخوانی، مورد مطالعه و واکاوی قرار گیرند. همچنین این بررسیها برای پژوهشگران، چه از حیث دانش تصحیح و چه از جهت کتابت، استنساخ، تصرّفات سهوی و عمدی کاتبان و نُسّاخ میتواند راهگشا باشد. شاهنامه از متونی است که به دلیل ماهیّت و ساختار خود اثر که محلّ تعامل و تنازع اندیشهها و دیدگاهها است بیشتر در معرض تصحیح و تحریف قرارگرفتهاست.
۲. گفتار نخست: تولید- الحاق
۲-1. افزودن و کاستن توسط صاحبان نسخخطی
یکی از انواع تحریفات در تصحیح متون قدیمی، افزودن نوشتهای در حاشیه متن اصلی است، گرچه این را نمیتوان از نوع تصحیح به حساب آورد؛ ولی با دقت زیاد میتوان دریافت که بسیاری از این نوع نوشتهها بعد از مدّتی که رنگ قلم آنها در اثر گذشت زمان تازگیاش را از دست میدهند، همچون متن اصلی تلقّی میشوند و کاتبان را به اشتباه میاندازند. چه بسیارند نوشتههایی که صاحبان نسخهها، در بالا و پایین و یا در حواشی کتاب مطالبی افزدهاند. این مطالب در آغاز به این قصد نوشته نشدهاند که جزئی از متن تلقی گردد، امّا بعدها این موارد بخت ورود به متن اصلی را پیدا میکنند و جزئی از متن تلقی میگردند. نمونهای که میشود برای این دسته از تحریفات ذکر کرد، بخشی از داستان رستم و سهراب است. وقتی که رستم پی اسبش را میگیرد و به سمنگان میرسد، شب میهمان شاه سمنگان میشود و نیمهشب تهمینه به خوابگه رستم میرود و با او گفتگو میکند و صبح نیز رستم حلقهای را به تهمینه میدهد و از او میخواهد آن نشانه را به فرزند آیندهاش بسپارد. صاحبنسخهای که در این وصلت، ظاهراً آیین اسلامی خطبه عقد را نمیبیند، حس میکند برای جبران این تناقض، صحنه عقدی را به داستان بیفزاید :
چو رستم بدانسان پریچهره دید |
| ز هر دانشی نزد او بهره دید |
|
| (فردوسی، 1386: ج2، 123-124) |
در ادامه این بیت ابیاتی دیگر نیز افزوده شدهاند که الحاقی هستند و برای پر کردن خلاً عقد شرعی رستم و تهمینه افزوده شدهاند. این صحنه بعدها به نسخههای معتبری راه یافتند. بهطوریکه خطیبی در یادداشتی به نام «عقد شرعی رستم با تهمینه در نیمه شب» نوشته: در هشت نسخه از پانزده نسخۀ مبنای تصحیح خالقیمطلق این بیتها وجود دارند:
بفرمود تا موبدی پرهنر |
| بیاید بخواهد ورا از پدر |
در عکس زیر که مربوط به نسخه خطی شاهنامه موسوم به فلورانس است، در حاشیه سمت راست سه بیت افزوده شدهاست. این سه بیت ظاهراً برای پر کردن خلاً یک رسم و آیین افزده شده است. بعدها این سه بیت به متن اصلی شاهنامه افزده شده است.
|
عکس مربوط به نسخه خطی شاهنامه موسوم به فلورانس
در بالا تصویری از نسخۀ فلورانس آمده که صحنۀ فراخواندن موبد برای پیوند رستم و تهمینه را نشان میدهد. جوینی دربارۀ نکتۀ فوق چنین نوشتهاست: «در مورد آمدن موبدان برای بستن عقد، به نکاتی باید اشاره کرد: نخست آنکه پیش از این در جلد اول گفتهشد که کاتب دستنوشتۀ فلورانس، نسخههای دیگری در اختیار داشته که گاهگاه از آنها در زیر سطر افزوده و ممکن است که این چند بیت هم از همان نسخه بدلها باشد، نه از اصل نسخه. دیگر آنکه بر طبق نسخۀ فلورانس، در جایی دیده نشدهاست که موبدی را برای بستن عقد فراخوانند، مانند این موارد:
- عروسی پسران فریدون و دختران شاه یمن؛
- پیمان همسری بستن زال و رودابه؛
- و برگزیدن کیکاووس سودابه را به همسری؛
- به همسری برگزیدن گشتاسب کتایون را؛
- پذیرفتن خسروپرویز، دختر قیصر روم را و مانند آن.
البتّه باید افزود که در متن دکتر خالقی (ج 2 ص 75 ب 123) پیش از این آمده که کیکاووس انجمنی میسازد، و بزرگان و موبدان را برای همسری خود با سودابه فرا میخواند؛ لیکن نسخههای معتبر دیگر به جای موبد لفظ دیگری دارند. و سه دیگر آنکه آیا میشود که در نیمههای شب کسی را به دنبال موبدی برای بستن کابین و خواستگاری بفرستند و او را از خواب بیدار کنند و بیاورند. درحالیکه رستم میتوانست یکی دو روز دیگر و یا بیشتر بماند و مراسم عروسی را کاملاً بهکار ببندد و شتاب نکند (جوینی، 1380: ج 3/ 232-234). خطیبی به دنبال این اشعار نوشتهاست: «نخستین بار مجتبی مینوی به الحاقی بودن این بیتها پیبرده است (مینوی، 1353: 15). این بیتها در نسخۀ مبنای ترجمۀ عربی بنداری نبودهاست. در کهنترین نسخۀ شاهنامه (ف) و در نسخۀ مهم سنژوزف (مورخ سدۀ 7 و 8) نیز نیست؛ ولی در هر دو نسخه این بیتها در کنارۀ نسخه افزوده شدهاند. خالقی مطلق نیز در تصحیح خود از شاهنامه (فردوسی، 1386ش/ ج2: 124) بهدرستی این بیتها را به پانوشت برده و در یادداشتهای شاهنامه در این باره نوشته: «کسی که این بیتها را افزوده نمیدانسته که پیمانآراستن در بیت 81 به معنی عقدکردن است و گمانکرده که رستم و تهمینه بدون عقد بستن ازدواج کردهاند.» (خالقی مطلق، 1389ش: ج1 :497(این نوع از داوریها گرچه ناشی از عدم شناخت فردوسی و شاهنامه است؛ امّا به هر رو نتیجۀ افزودن چنان بیتها و صحنهها در نسخههای خطی است که در دست صاحبنسخه دچار تحریف؛ و بعدها وارد متن اصلی میشوند. برای چنین داوریهایی میتوان به نمونۀ دیگری نیز بسنده کرد. «در داستان رستم و سهراب، وقتی تهمینه شبهنگام، پنهانی وارد خوابگاه رستم میشود و به او اظهار علاقه میکند، فردوسی داستان را چنین ادامه میدهد:
چو رستم بدانسان پریچهره دید |
| ز هر دانشی نزد او بهره دید |
البتّه ممکن است این دخل و تصرف فردوسی باشد؛ ولی به هر حال این موضوع نشاندهندۀ در نظر گرفتن عرف جامعه در روایتی است که امروزه از این داستان در دست است» (جعفری، 1384 :98) که به روایت اصلی الحاق گردیدهاست.
۲-2. ابیات «خاتمة الکتاب»
یک نوع دیگر از تحریفات شاهنامه که در آن تعصبات دینی و عقیدتی به چشم میخورد، جایی است که مصحّحان بعد از پایان جلدهای هفتگانۀ شاهنامه، برای جلوگیری از قطع ارتباط بین آن جلد و جلد ما قبل و مابعدش، مطالبی در انتهای جلد قبلی میآوردند. و نکاتی هم برای یادآوری خود نوشته و کنار آنها ابیاتی ذکر میکردند که دعاگونه بود و معتقد بودند خواننده با خواندن این اشعار دعا خواهد نمود و خطاهایش را خواهد بخشید. اینگونه اشعار نیز بعدها به اشتباه وارد متن میشوند. ایرج افشار در این زمینه مینویسد: «بسیاری از كاتبان نسخههای اسلامی مخصوصاً نسخههای فارسی پس از این كه «خاتمۀ مؤلف» را نقل میكردند، سطوری از خود به نسخ الحاق مینمودند و در آن سطور نام، نسب، نسبت، كنیه، لقب خود و احیاناً نام شهر یا ده و حتّی نام مدرسه یا رباط یا خانقاه و جز اینها كه نسخه درآن جا نوشتهشده و نیز اطّلاعاتی از قبیل آن كه كدام نسخه مأخذ استنساخ بوده است، و البّته در بسیاری از موارد تاریخ روز و ماه و سال كتابت نیز قید میشده است. كاتبان، جز این اطلاعات، مقداری جملات دعایی در طلب غفران و رحمت الهی برای خود و والدین خود میآوردند و گاه به نقل اشعاری یادگارگونه از خود یا از شعراء و اشعار قدیم یا ابیاتی در عذرخواهی از خط بد خویش میپرداختند. این مطالب كه پس از اتمام آخرین عبارت مؤلف به توسط كاتب در انتهای نسخهها نوشته میشد، در اصطلاح فرنگی كلوفون Colophon نام داشت. اگر عبارت «خاتمۀ مؤلف» به اصطلاح قدما «خاتمة الكتاب» باشد، ناچار عبارات كاتب را میتوان «خاتمۀ كتاب» یا «پایان نسخه» عنوان كرد (افشار، 1353: 7). امیدسالار نیز در این زمینه نوشتهاست: «چنانکه اشاره شده در قدیم رسم بود که کاتبان پس از پایان استنساخ مطالب کتاب در آخرین صفحۀ آن از خودشان به نثر یا به نظم اضافه میکردهاند که در این میان به «خاتمة الکتاب» و میان فرنگیان به Colophon معروف است. طبعاً کاتبی که استخدام شدهبوده که از روی یک شاهنامۀ هفت جلدی یک شاهنامۀ مثلا ًچهارجلدی یا دوجلدی استنساخ کند، هرگاه به پایان یکی از دفاتر هفتگانه میرسیده کتابت را ختم نمیکرده بلکه؛ آخرین صفحۀ نسخۀ منقولعنها را بر صفحۀ کاغذی که در پیش داشته مینوشته، سپس مجلد بعدی شاهنامۀ هفتجلدی را پیش روی میگذاشته و به کتابت ادامه میدادهاست. بدین ترتیب ابیاتی که در آخر دفاتر شاهنامههای هفتجلدی آمده بوده به مرور زمان به میان شاهنامههایی که در مجلدات کمتری نوشته میشدند راه پیدا میکردهاند. یکی از معروفترین این گونه ابیات ِکاتبان ایناست:
این نبشتم تا بماند یادگار |
| من نمانم، این بماند روزگار |
طبعاً اشعاری هم که کاتبان شاهنامههای هفت جلدی در آخر هر مجلد ممکن بوده بنویسند، هرگاه به بحر متقارب بوده، به دست کاتبی که از آن شاهنامۀ هفت جلدی استنساخ میکرده کتابت میشده و بدین ترتیب وارد شاهنامۀ فردوسی می گردیدهاند. یکی از معروفترین این ابیات که بنظر من سرودۀ یکی از کاتبانست نه سرودۀ فردوسی، این بیت است:
و زو بر روان محمد درود به یارانش بر، هریکی برفزود
با اینکه این بیت را من خود در تصحیح مجلد ششم شاهنامۀ خالقی در پادشاهی شاپور همراه با دو بیت مشکوک دیگر، یعنی ابیات:
سر انجمن بـُد زیاران علی |
| که شیعیش خواند علی ولی |
ذکر کردهام، تقریبا ً مطمئنّم که سخن فردوسی نیست و احتمالا ً از یکی از تدوینهای چهار جلدی شاهنامه وارد متن شده اند. دیگر ازین گونه ابیات بیت زیر است
درود تـو بر گور پیغمبـرش |
| که صلوات تاجست بر منبرش
|
دور نیست که در بعضی از نسخ از دسترفتۀ شاهنامه مصراع نخستین این بیت بصورت «درود تو بر آل ِ پیغمبرش» ضبط شدهاست، زیرا در ترجمۀ عربی بنداری درین موضع نوشته: «وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین أجمعین». اگر این جملۀ دعائی از اضافات کاتبان خود ترجمۀ عربی شاهنامه نباشد، میتوان احتمال داد که در نسخۀ پیش روی بنداری مصراع اول به «درود تو بر آلِ پیغمبرش» موجود باشد؛ امّا این جز حدسی نیست؛ زیرا مصراع اول این بیت را حدیثی هم تأیید میکند. حاصل سخن اینکه استشهاد ازین گونه ابیات مشکوک، حتّی اگر در همۀ نسخ شاهنامه هم باشند باید با احتیاط صورت گیرد» (امیدسالار، 1389: 224)
نوع دیگری از تحریف نسخ، مطابق انگارههای نکتهای است، که در تاریخ سرایش شاهنامه و انجامهها صورت گرفتهاست. به عنوان مثال دکتر محمودی بختیاری در صفحۀ 470 این بیتها را مطابق با تصحیح مرحوم ذبیح بهروز چنین آورده:
چو شد اسپری داستان بزرگ |
| سخن های آن خسروان سترگ |
به روز سیُم شنبدی چاشتگاه |
| شده پنـج ره پنـج روزان ز ماه |
که تازیش خواند محرّم به نام |
| که از ارجمنـدیش مـاه حـرام |
اگر سال نیـز آرزو آمده است |
| نهم سال و هشتاد با سیصد است |
ز تاریـخ دهقان بگویمـت نیز |
| ز اندیشـه دل را بشویمـت نیز |
مهِ بهمـن و آسمـان روز بود |
| که حاکم بر این نامه پیروز بود |
بختیاری در اینباره مینویسد: این چند بیت سرودۀ فردوسی نیست؛ بلکه مؤخّره منظوم کاتب، نسخهای از شاهنامه به تاریخ استنساخ (689 هـ.ق) است که به واسطۀ دستنویسی از سال (779هـ.ق) به نسخۀ بریتانیا (891هـ.ق) راه یافتهاست و در آن کاتب، پس از اشاره به تاریخ پایان کتابت نسخه در سال (689 هـ.ق ) به سرگذشت خویش که در رودخانه افتاده و پسر حاکم خان لنجان اصفهان وی را نجات داده، پرداختهاست.
در مصراع دوم بیت چهارم « ششصد» به « سیصد» تحریفشده و از این روی ابیات به نادرست، تاریخ پایان شاهنامه آن هم در سال (316هـ.ق) نه 389 محرّف، انگاشتهشده (همان)که بسیار عجیب است.
دلیل اینکه صورت درست مصراع، « نهم سال و هشتاد با ششصد است» میباشد این است که 25 محرّم سال 389 روز دوشنبه بوده؛ امّا همان تاریخ (25 محرّم) در سال 689 برابر با سهشنبۀ مذکور در این ابیات (به روز سیُم شنبدی) بودهاست. همچنین 27 بهمن یاد شده در آن (مه بهمن و آسمان روز) در سال 689 با 25 محرّم مقارن بوده است و در سال 389، 25 محرّم با روز دومِ ماه بهمن (بهمن روزِ بهمن ماه) مطابقت داشتهاست.
غیر از این دو دلیل گاهشماری، نبودن ابیات در نسخ معتبر و سستیشان گواه دیگری است که آنها مربوط به کاتب دستنویس است و نباید مستند نتیجهگیری دربارۀ پایان یکی از تدوینهای شاهنامه در سال 389 یا به سر رسیدن سَرایش آن در سال 316 باشد. در این باره دکتر محمودی بختیاری نوشتهاست: «در این بیتها چه از خود فردوسی باشد چه از دیگری بیگمان برای نشاندادن تاریخ دقیق پایان یافتن شاهنامه سروده و نگهداری شدهاند» و بر اساس آنها شاهنامه حدود ساعت ده صبحِ روز جمعه پنجم محرم (316هـ.ق) به پایان رسیدهاست (محمودی بختیاری،1372: 471).
۲-3. افزودن و کاستن توسط مصححان
در مورد تحریفات مصحّحان شاهنامه میتوان به حذف یا ذکر ابیاتی است که نشاندهندۀ مذهب فردوسی است اشاره کرد. یکی از بزرگترین تحریفات شاهنامه فردوسی، حذف یا ذکر ابیاتی است که نشاندهندۀ مذهب فردوسی هستند. گویا این تحریف از نخستین تحریفهایی است که در متن شاهنامه صورت گرفتهاست. دلیل آن شاید همان نکتهای باشد که نظامی عروضی سمرقندی در مورد تیره شدن روابط بین فردوسی و محمود غزنوی ذکر کردهاست، یعنی از همان آغاز عدّهای برای اثبات مذهب فردوسی دست به کار شدهاند: «جنازۀ فردوسی به دروازۀ رَزان بیرون همی بردند. در آن حال مذکّری بود در طبران، تعصب کرد و گفت، « من رها نکنم، تا جنازۀ او در گورستان مسلمانان برند، که او رافضی بود، و هر چند مردمان بگفتند با آن دانشمند در نگرفت، درون دروازه باغی بود، ملک فردوسی، او را در آن باغ دفن کردند، امروز هم درآنجاست» (نظامی عروضی، 1372: 83). خالقیمطلق هنگام بررسی ابیات آغازین شاهنامه که در مورد مذهب سخنانی بیان کرده، ضمن شرحی، الحاقیبودن و تأثیر ایدئولوژی در تحریف این ابیات را ذکر کردهاست. در ادامه نخست ابیات شاهنامه با کمی تخلیص ذکر میشوند و در ادامه نظر خالقیمطلق ذکر میشود:
چو خواهی که یابی ز هر بد رها |
| سر اندر نیاری به دام بلا
|
که من شارستانم علیّم در است |
| درست این سخن گفت پیغمبر است |
گواهی دهم این سخن راز اوست |
| تو گویی دو گوشـم بر آواز اوست |
*** |
| *** |
حکیم این جهان را چو دریا نهاد |
| برانگیخته موج از او تندباد |
چو هفتاد کشتی بر او ساخته |
| همه بادبانها برافراخته |
یکی پهن کشتی بسان عروس |
| بیاراسته همچو چشم خروس |
محمد بدو اندرون با علی |
| همان اهل بیت نبیّ و وصیّ |
اگر چشم داری به دیگر سرای |
| بنـزد نبــیّ و وصــیّ گیـر جــای |
چنانکه معلوم است، بعد از بیت چهارم از ابیات فوق چهار بیت دیگر افزوده شدهاست، خالقی مطلق دلایل الحاقی بودن این چهار بیت را چنین نوشته است: بیتهای هشتم و نهم ترجمه این حدیث از پیامبر اسلام است که فرمود: أنا مدینة العلم و علی بابها. یک نفر از اهل تسنن آمده و بیت هشتم و نهم این قطعه را از هم شکافته و چهار بیت بالا را به میان آنها وصله کردهاست و سپس به گونهای که خاص بیشتر قطعات الحاقی است در مصرع دوم بیت چهارم دوباره سخن را به بیت نهم ربط دادهاست. ولی با این حال، وصلگی سخن کاملاً آشکار است. همچنین کاربرد واژۀ عربی بعد در بیت نخستین که نه یک اصطلاح علمی است، نه یک اصطلاح مذهبی است و نه یک واژه نادرست و جز در این محل در هیچ کجای شاهنامه بهکار نرفته، در حالی که برابر فارسی آن پس و سپس و از این پس و غیره بیش از هزار بار در شاهنامه آمده است،دلیل بسیار مهمی در الحاقی بودن این قطعه است» (خالقیمطلق، 1372: 28-30).
۳. گفتار دوم: جعل و تحریف
۳-1. تغییرات در خط و زبان
شاهنامه فردوسی از متونی است که بیش از همۀ متون ادب فارسی در مورد آن کنکاش و تحقیق صورت گرفته و هنوز مستعد بررسیها و کنکاشهای تازهتری است. این کتاب که آشناترین کتاب برای هر ایرانی و غیرایرانی در زمینۀ حماسۀ ملی و اساطیر ایران است، هم محلی برای رجوع عوام است و هم خواص. هر ایرانی گاه چنان در متن شاهنامه درگیر میشود که آن را از خود میداند و برای اصلاح کمبودها و آسیبهای احتمالی (طبق نظر خویش) دست به قلم شده و تغییراتی در تاریخ، خط و زبان شاهنامه ایجاد کردهاست که امیدسالار نیز بدان اشاره نمودهاست. او که در زمینۀ تصحیح متون در ایران دستی دارد و در تصحیح شاهنامه خالقیمطلق در جلد ششم نیز به او یاری رسانده، به خوبی با انواع تحریفها ایدئولوژیکی متون به ویژه متن شاهنامه آشنا بودهاست. او در این زمینه نوشته: «برخی از تغییراتی که جنبههای عقیدتی یا زیباییشناسی دارند، و بهزعم عامل آنها برای بهتر کردن متن انجام گرفتهاند، آگاهانه و معمولاً به دست صاحبان یا خوانندگان نسخهها وارد متن میشود... » (امیدسالار، 1389: 112-113). در این باب، یکی دیگر از انگارههای منفی در فرایند تصحیح نسخه، بههم ریختن رسمالخط کلمات است. این امر شاید به ظاهر امری ساده به نظر برسد؛ امّا وقتی خواننده با مصحّحی روبرو میشود که سعی کردهاست کلمات اصلی را به رنگ و شکلی دیگر دربیاورد، متوجّه میشود که عقیدهای پشتوانۀ این امر بودهاست؛ نمونه چنین پژوهشی، نسخۀ تصحیح جنیدی از شاهنامه است. این مصحح به وفور املای کلمات را تغییر دادهاست. خطیبی در این باره نوشتهاست: «بهزعم مصحّح بیگانهستیر، کلمات عربی نوعاً در شاهنامه اذن دخول ندارد. فیالمثل بیت: «چو خورشید زان چادر لاجورد/ یکی معجری زد ز دیبای زرد» الحاقی است؛ زیرا «معجر» را در گفتار فردوسی جای نیست، لذا توجّه به چاپ خالقی که در آن به جای معجر«مِطرَف» آمده، از بن منتفی است. ریشه آن شمار از واژهها را نیز که ظاهر و کسوت عربی دارند، در زبانهای باستانی ایران باید سراغ گرفت، فی المثل ریشۀ «عرض»، واژه اوستایی «ارز» است. از خیر بیشتر ابیاتی که در آنها واژه عربی به کار رفته و مصحّح نتوانسته است برای آنها ریشۀ ایرانی بیابد باید گذشت و آنها را به الحاقیان ملحق ساخت» (خطیبی، 1388: 59). همچنین آیدنلو در اینباره مینویسد: «... ایشان املای برخی واژهها را به استناد ریشۀ ایرانی آنها تغییر داده مانند: لئل به جای لعل، جیهون به جای جیحون، زئفران به جای زعفران، هجله به جای حجله، تبل به جای طبل، اروس به جای عروس(آیدنلو، 1390: 64-71). حال پرسش این است که آیا در هزار سال تاریخ کتابت و نسخهنویسیِ ایران همۀ کاتبان از اسدی توسیِ شاعر و لغتشناس تا دیگران، همه ناآگاه و کم سواد بودهاند و امروزه به یکباره باید سنّت هزار سالۀ رسمالخط فارسی را دگرگون کرد؟» (همان: 57) در پاسخ باید بیان کرد که اینگونه تصحیحها «نباید مبنای هیچگونه پژوهش و داوری دربارۀ فردوسی و شاهنامه قرار گیرد» سخن میگوید(همان: 59).
۳-2. آیینها و نشانگان فرهنگی
باورپذیر نیست که عقاید و باورهای رایج زمان تصحیح، در دوران اساطیری هم رایج بودهباشند. مثلاً وقتی بحث از دیوها و آفریدههای شبیه آنها پیش میآید، حساسیتهای اعتقادی کمتر میشوند. امّا با کمی دقّت آشکار میگردد که حساسیتها در ایندست متون بیش از دیگر متون است. زیرا مصحّحان چنین متونی، تمایل دارند تمام امور اعتقادی رایج در زمان خود را به زمانهای دیگر حتّی زمان قبل از خود تعمیم دهند. مثلاً اگر در داستان یا شعر شخصیتی موقع شروع کار با نام خداوند یکتا کارش را شروع نکند، مصحّح بر زبان او نام خداوند یکتا را جاری سازد. مانند تحریفی که مصححانی از جمله جنیدی بر شاهنامه وارد کردهاند، زدودن نشانههای به اصطلاح اسلامی از شاهنامه است، یعنی مصحّح چون خودش علاقهمند به دوران ایران باستان و فرهنگ ایرانی قبل از اسلام است، تمایل دارد نشانههای فرهنگی در شاهنامه را به قبل ارجاع بدهند، و اگر نشانهای در متن پیدا شود، باید آن را الحاقی فرض کرد. در این زمینه آیدنلو ضمن نقدی بر شاهنامۀ تصحیح جنیدی، مینویسد: لزوم تطبیق ابیات با اندیشههای ایرانی در اوستا و منابع پهلوی چنان که اگر بیتی با تفکّرات و مسائل اسلامی همخوان باشد به گمان مصحح افزوده بر سخن فردوسی است. برای نمونه بیت نامدار: «خداوند نام و خداوند جای/ خداوند روزی ده و رهنمای» در دیباچۀ شاهنامه الحاقی است زیرا در آن «روزیدهندگی خداوند... در اندیشۀ ایرانی هزاران فرسنگ دورتر از دادههای مینوی او است» (آیدنلو، 1390: 37) حال آنکه «روزی ده» در اینجا ناظر بر صفت «رزّاقی» خداوند در اشارات قرآنی است» (همان: 12). مورد دیگر از تحریفاتی که ناشی از تأثیرات اعتقادی مصحّحان در هنگام تصحیح است، اعتقاد به آرمانی بودن شاهنامۀ فردوسی است و مصحّحی همچون جنیدی معتقد است فردوسی کامل و مطلق است و هیچ خطایی از او سر نمیزند، بنابراین اگر مشکلی در متن دیده میشود، باید آن را از شاهنامه زدود و آن را الحاقی دانست. آیدنلو در این زمینه در نقد روش جنیدی مینویسد: «آنچه از مجموع این موازین و نیز توضیحات مصحح در سراسر پیشگفتار و زیرنویسهای متن برمیآید این است که به نظر وی فردوسی سَرایندهای آرمانی است که نباید در سخن او هیچ سهو و سستی و ضرورت زبانی، بیانی و موضوعی و حتّی تا جایی که ممکن است واژهای عربی وجود داشتهباشد و ابیاتی که با این ویژگیها مطابق نباشد، سرودۀ فردوسی نیست؛ امّا این فردوسی شاعری است که این مصححان میخواهند و میپسندند نه فردوسی آن چنان که بوده و سروده و بیگمان مانند دیگر بزرگان ادب فارسی از سبک و زبانِ عصر سرایش اثرش پیروی کرده، واژههای عربی در سخنش به کار رفته، گرفتار ضرورتهای شاعری بوده، در پنجاه هزار بیتش ابیات سهوآمیز و احیاناً سست هم گفته و... و هدف غاییِ تصحیح علمی- انتقادی شاهنامه نیز رسیدن به شعرِ این فردوسیِ واقعی است نه فردوسی آرمانی و خیالی. اصرارِ مصحح این ویرایش برای آفریدن فردوسی و شاهنامۀ موردپسند، تا جایی است که گاه ضبط برخی مصراعها و بیتها را برخلاف همۀ نسخ به گونهای دیگر بازسازی و نوشته که گفتار اصلی فردوسی چنین بودهاست، مثلاً به جای «به سنگ و به گچ دیو دیوار کرد» فردوسی آرمانی باید میگفته: «به سنگ و به گل چون که دیوار کرد» یا «چو با سنگ و گل سازِ دیوار کرد» (همان: 59) و به جای «به سر بر همیگشت گردان سپهر» گفته «به سر برش میگشت گردان سپهر» (آیدنلو: 1390، 77). گاه صاحبنسخهای که در عصر اسلامی به سر میبرد، با تعدادی از ابیات متون قدیم روبرو میشد که در آنها یک ناسازگاری با موازین شرع اسلام (بهعنوان مثال ازدواج با محارم و یا مواردی شبیه آن) وجود دارد که در گفتار نخست به آن اشاره شد. در ادامۀ همین بخش میتوان به مواردی نیز اشاره نمود که به واسطۀ تناقض با گرایشهای فرهنگی (زنستیزی) صاحبان نسخخطی و کاتبان، در آن زمان، در متن وارد شدهاست. به عنوان مثال ذوقآزمایی صاحبان نسخخطی دلیلی برای ورود اشعار زنستیزانه به شاهنامه فردوسی است. برای مثال بیت:
زنان را ستایی سگان را ستای |
| كه یك سگ به از صد زن پارسای |
زنستیزانه و سخت سخیف است و به نام فردوسی در امثال و حكم دهخدا (تهران، ۱۳۱۰ ش، ج ۲، برگ ۹۱۹، س ۲۵) ضبط شده؛ ولی نگارنده آن را در هیچ یك ازچاپهای شاهنامه نیافته است. چنانچه این بیت در شاهنامهای هم یافت شود، آشكارا پیدااست كه جعلی است» (خطیبی، 1382: 18-26). یا در قسمت یكم، فردوسی پس از شرح دسیسههای متعدد سودابه با انتقادی نسبتاً ملایم به خواننده خود گوشزد میكند كه «به آید ترا گر به زن نگروی»، كه قطعاً نابكاریهای سودابه منشأ صدور چنین حكم كلی از سوی شاعر است؛ ولی به واقع فردوسی میخواهد بگوید كه نباید مردانی چون كیكاوس تسلیم بیچون و چرای دسیسههای زنانی چون سودابه شوند. در اینجا صاحبنسخه و كاتبی خوشذوق این سخن شاعر را ناكافی دانسته و با سرودن بیتهایی تند، انتقادی ملایم را به سخنانی گزنده مبدل ساختهاست. در ادامه بیت:
زن و اژدها هر دو در خاك به |
| جهان پاك ازین هر دو ناپاك به
|
به داستان سیاوش (سیاوش)، شاهزادۀ پاكنهاد ایرانی مربوط میشود كه نامادریش سودابه بهاو دل میبازد و او را به سوی خود میخواند؛ امّا پس از آن كه با مخالفت سیاوش رو برو میشود و از وصل ناامید، نزد شوهرش كیكاوس چنین وانمود میكند كه سیاوش قصد دستاندازی به او را داشته است. سرانجام به پیشنهاد موبدان سیاوش برای اثبات بیگناهی خود باید از آتش بگذرد. هیزم انبوهی گرد میآید و همه منتظرند كه سیاوش از كوه آتش بگذرد:
نهادند هیزم دو كوه بلند |
| شمارش گذر كرد بر چون و چند |
همی خواست دیدن در راستی |
| ز كار زن آید همه كاستی |
چون این داستان سر بسر بشنوی |
| به آید ترا گر به زن نگروی |
|
| (چ. خالقی، ج ۲، برگ ۲۳۴، ب ۴۷٦ـ ۴۷۲) |
در برخی از چاپهای شاهنامه پس از بیتهای بالا كه بیگمان اصلی است... دو بیت زیر میآید:
به گیتی بجز پارسا زن مجوی |
| زن بدكنش خواری آرد به روی |
بیت آخر در ۱۵ دستنویس از كهنترین و معتبرترین دستنویسهای شاهنامه (۴) كه تصحیح جلال خالقی مطلق بر پایۀ آنها استوار است، نیست و در چاپهای معروف ژولمول و مسكو و حتّی بروخیم نیز دیده نمیشود. پس این بیت چه گونه معروف خاص و عام شده است؟ در این باره خطیبی مینویسد: تا آنجا كه بنده جستوجو كردهاست، بیت یاد شده در چاپ كلكته (رك. چ وُلرس، ج ۲، برگ ۵۵۱، پی نوشت۲) و بمبئی (۱۲۷٦هـ.ق، برگ ۱۱۹، ب ۵ از پایین) كه اساس آنها دستنویسهای متأخر و كم اعتبار شاهنامه بوده، آمده و از همان طریق به برخی از چاپهای كماعتبارتر ایران مانند شاهنامه چاپ امیربهادر (برگ ۱۱۰، ب ۲۱)، شاهنامهای كه انتشارات ایران باستان به یادگار جشن هزارمین سال فردوسی منتشر كرده (ج ۱، برگ ۱۳۱، ب ٦ از پایین)، چاپ محمّد رمضانی (ج ۱، برگ ۴۳۲، ب ۱۰٦۷۹)، چاپ امیركبیر (برگ ۱۲۳، ب ۳۵) و چاپ دبیر سیاقی (ج ۲، برگ ۴۸۷، ب ۵۲۴) راه یافته است.
۴. نتیجهگیری
تأثیر دیدگاههای مذهبی، کلامی، مذهبی، ملی، اعتقادی و اخلاقی بر تصحیح، حذف و ابقای ابیات در شاهنامه در کثرت تصحیحها و چاپهای گوناگون آن آشکار است. در این بین به نظر میرسد رایجترین انگارهها و نگرشها در فرایند تصحیح و استنساخ این میراث مکتوب، تولید، الحاق و حذف گرایشها و انگارههای مذهبی، کلامی و سیاسی باشد. از این رو برای رسیدن به تصحیحِ بهتر باید نقش عقاید و ایدئولوژی حاکم بر ذهن مصحّح را بررسی کرد، زیرا شیوۀ کهن در کتابت نسخهها موجب میشود که به دلایل گوناگون با الحاق، جعل و تحریف، با هر بار استنساخ از روی نسخهها، نادرستیهایی به نسخههای بعدی افزوده شود و گاهی نیز به دلیل گرایشهای فکری،کلامی، مذهبی عقیدتی، برخی صاحبان نسخهها با ذوقآزمایی به دستکاری متن بپردازند. از اینرو میتوان گفت که نگرشها، گرایشها و دیدگاههای صاحبان نسخخطی و مصححان در متن مُنقَح شاهنامه مشهود است. همچنین به دلیل کمامانتی و وفادارنبودن به متن نسخه و پیروی از انگارهها و گرایشهای شخصی، در رسیدن به متنی منقح و پیراسته موفّق نبوده و با الحاق، جعل و تحریف چه عمداً و چه سهواً، به متن شاهنامه آسیب رساندهاند.
منابع
افشار، ایرج. (1353). شعرهای پایان نسخه، دعا؛ در حقّ نویسنده و دارنده و خواننده و گزیدۀ كتاب هنر و مردم. 12(139)، 7-19.
امیدسالار، محمود. (1389). سیودو مقاله در نقد و تصحیح متون ادبی. تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار.
آیدنلو، سجاد. (1384). این بیت از فردوسی نیست. کتاب ماه فلسفه و ادبیات، شماره 95، 50- 55.
آیدنلو، سجاد. (1390). دفتر خسروان برگزیده شاهنامه فردوسی،تهران: نشر سخن
جعفری، محمد. (1384). درباره ادبیات شفاهی، پژوهشنامه ادبیات کودک و نوجوان، شماره 43، 89-102.
خالقیمطلق، جلال. (1372). گلرنجهای کهن (برگزیدۀ مقالات دربارۀ شاهنامۀ فردوسی)، تهران: نشر مرکز
خالقیمطلق، جلال. (1389ش). یادداشتهای شاهنامه. تهران: مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
خطیبی، ابوالفضل. (1382). مقاله «زنستیزی». مجله نشر دانش، 20(2)، 19-26.
داد، سیما. (1384). نظری به مقاله «نقش ایدئولوژیک نسخهبدلها از دریچۀ نقد جامعهشناختی متن در مکتب انگلو امریکن». نامه بهارستان، ۶(11 و 12).
داد، سیما. (1394). نقد متن پژوهی مدرن (نقدی بر نظریه های چاپ انتقادی متون در انگلستان و آمریکا). بازگردان سیما داد. تهران: میراث مکتوب.
رینگرن، هلمر. (1388). تقدیرباوری در منظومههای حماسی فارسی شاهنامه و ویس و رامین. بازگردان ابوالفضل خطیبی. تهران: نشر کتاب هرمس
زرینکوب، عبدالحسین. (1362). یادداشتها و اندیشهها. تهران: نشر جاودان.
شفیعیکدکنی، محمّدرضا. (1383). «نقش ایدئولوژیک نسخهبدلها». نامۀ بهارستان، ۵(1-2)، دفتر نهم، 93- 110.
فردوسی، ابوالقاسم. (1386ش.) شاهنامه. به کوشش جلال خالقیمطلق. 8جلد. نیویورک: بنیاد میراث ایران. 1366-1386ش/1981-2007م؛ تهران: مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
گرین، کیث- لبیهان، ژیل. (1379). نظریه ادبی پسااستعماری. بازگردان ابوالفضل حری. مجله زیباشناخت، بهار و تابستان، شماره 2 و 3.
گلناری، سعید. (1398). پایاننامۀ «ایدئولوژی نسخههای خطی (نگرشها، گرایشها و پسزمینههای ایدئولوژیک». استاد راهنما دکتر علیرضا نیکویی. استاد مشاور محمدعلی خزانهدارلو. دانشگاه گیلان
محمودی بختیاری، علیقلی. (1372). «شاهنامه و زمان پایان یافتن آن»، یادنامۀ استاد دکتر غلامحسین صدیقی، گردآورنده دکتر پرویز ورجاوند، تهران: چاپخش.
مینوی، مجتبی. (1351ش). فردوسیساختگی و جنون اصلاح اشعار قدما. مجلۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، 19(3 و 4؛ پیاپی 79 و 80)، 1-18. گزارش میراث، مهر 1385، ۱(1)، 12-13.
نظامی عروضی سمرقندی. (1372). چهارمقاله. تصحیح محمد قزوینی. شرح لغات محمّد معین، تهران: نشر جام.
[1] . تاریخ وصول: ؟/؟/؟ تاریخ پذیرش: ؟/؟/؟
[2] . Neda_morad@yahoo.com