Validation of the Hadith "Innateness of Monotheism" in the Manuscript of Sulūk elá Allah Ta'ālá Shubbar
Subject Areas : -Hasan Heshmati 1 , Amir Tohidi 2 , Mohsen Ghasem Pour 3
1 - PhD student in Quranic Sciences and Hadith, Central Tehran Branch, Islamic Azad University, Tehran, Iran.
2 - Assistant Professor, Department of Quranic Sciences and Hadith, Central Tehran Branch, Islamic Azad University, Tehran, Iran (corresponding author):.
3 - Professor, Department of Quranic Sciences and Hadith, Faculty of Theology, Allameh Tabataba'i University, Tehran, Iran.
Keywords: Seyed Abdullah Shubbar, Manuscript of Sulūk elá Allah Ta'ālá, the Naturalness of Monotheism, Validation, Evidences and Follow-Ups. ,
Abstract :
The innate nature of monotheism is one of the issues discussed in the Holy Qur’an and the aḥadīth of Ahl al-Bayt (as). The manuscript of Seyed Abdullah Shubbar's treatise Sulūk elá Allah Ta'ālá is one of the sources that deals with this issue. In this treatise, Shubbar has narrated a hadith from the Messenger of Allah (pbuh), the text of which is as follows: “Every child is born according to his natural disposition, so his parents make him Jewish, Christianize him, and sanctify him”. Every child is born according to his natural disposition, so his parents make him Jewish, Christianize him, and sanctify him. In this article, we try to validate the content of this ḥadīth according to the evidence and follow-up of the parties in a descriptive-analytical method, and to answer the basic question of whether this ḥadīth has sufficient validity or not.
1. قرآن کریم.
2. ابن ابی الحدید معتزلی، عبدالحمید بن هبةالله، (1404 ق) شرح نهجالبلاغه، ناشر: مکتبه مرعشی نجفی.
3. ابن اثیر، مبارک بنمحمّد، النهایه فی غریب الحدیث و الأثر، المکتبه الاسلامیه، لبنان، بیروت.
4. ابن حنبل، ابو عبدالله احمد، مسند احمد بنحنبل، مصحح الأرنووط، عادل مرشد، مؤسسه الرساله.
5. ابن شهرآشوب، محمد بن علی (متوفی 558 ق)، المناقب آل ابیطالب، مؤسسه انتشارات علامة قم، (1404 ق).
6. .....................، محمدبن علی بن شهرآشوب المازندرانی، متشابه القرآن و مختلفه (متوفای 588 ق)، انتشارات بیدار (1369 ق) (1328 ش) عدنان محقق، مکتبه دارالتراث، قاهره، مصر.
7. ابن طاووس، سید علی، سید بن طاوس، (664 ق) الدوع الواقیه، ناشر: مؤسسه آل البیت (ع) احیاء التراث، بیروت، لبنان.
8. ابن عساکر، ابوالقاسم علی بن حسن بن هبة الله (شافعی)، (تاریخ مدینه دمشق)، محقق: عمروبن غرامة العمروی، الناشر: دارالفکر للطباعه و النشر و التوزیع، (1415 هـ . ق).
9. ابن فارس، احمد بن فارس بن زکریّا القزوینی الرازی، ابوالحسن (متوفای 395) معجم مقاییس اللغه، محقق، هارون عبدالسلام محمّد مکتب الاعلام الاسلامی مرکز النشر، ایران، قم (1404 ق).
10. ابن فهد الحلی، جمال الدین، احمدبن محمد اسدی (متوفای 841 ق)، عدة الداعی و نجاع الساعی تحقیق و نشر: مؤسسه المعارف الاسلامیه، و دارالکتب الاسلامی)، ایران، تهران (1420 ق).
11. ابن منظور، محمّد بن مکرم بن علی، معجم لسان الغرب، (متوفای 711 ق)، ناشر دار صادر چاپ بیروت (1414 ق).
12. ابن داعی حسنی رازی، سید مرتضی، (ملقب به علم الهدی) تبصرةالعوام فی معرفة مقالات الامام، ناشر: اساطیر (1364ش)، تهران، ایران.
13. ابو صادق، سلیم بن قیس هلالی، اسرار آل محمّد (ص).
14. ابو عبدالرّحمن، احمد بنشعیب بنعلی بنبحرین سنان بندینار النسائی، سُنن نسائی، (قنوتی 303).
15. احمدبن محمد فیومی مقرّی (معروف به ابوالعباس فیومی)، (770 ق)، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ناشر: مؤسسه دارالهجرة (1396ش)، و دارالمعارف، قاهره، مصر.
16. إِربلی، علی بنعیسی (بیتا) کشف الغمه، مصحح علی بن حسن زوارهای، تهران، دارلکتب الاسلامیه.
17. اسماعیل بن حماد جوهری فارابی (393 ق)، صحاح جوهری، ناشر، دارالعلم للملایین، بیروت، لبنان، (1404 ق).
18. الآملی، شیخ محمدتقی (1304- 1391ش) مصباح الهدی فی شرح العروةالوثقی، ناشر: بینا، بیجا، و مکتبه ولیالعصر.
19. الهمدانی، حاج آقارضا، (1322ق)، مصباح الفقیه فی شرح شرایع الاسلام، ناشر: المؤسسة الجعفریة لاحیاء التراث، (1376ش)، قم، ایران.
20. آل اعتماد الموسوی، مصطفی (1394ش) بلاغة الحسین (ع)، ناشر: اسوه، سازمان اوقاف و امور خیریه جمهوری اسلامی ایران.
21. بحرانی، هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن (1417 ق) شارح، سید محمدحسین طهرانی، انتشارات مؤسسه البعته، قسم الدراسات الاسلامیه، (1409 ق).
22. بخاری جعفی، محمّد بناسماعیل، (1422 ق)، صحیح بخاری، موضوع: الحدیث النبوی)، مصحح محمّد زهیر ناصر، دار طوف النجاة و انتشارات دار احیاء التراث العربی، بیروت (1307 ق).
23. بیهقی، ابوالفضل محمدبن حسین (تاریخ نگار) تاریخ بیهقی (1425 ق)، ناشر: دانشگاه فردوسی مشهد، (1383 ش)، فروست انتشارات.
24. حر عاملی، محمد بن حسن ،(م 1104 ) تفصیل وسائل الشیعه، محقق محمدرضا حسینی جلالی، قم: مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث.
25. .......همان ، (شیخ حر عاملی ) ، (متوفای 1104 ق)، الفصول المهمه فی اصول الائمة،تکمله الوسائل، محقق سامی غریری ابن صباغ علی بن محمد، ناشر: مؤسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، سازمان چاپ و نشر، ایران، قم (1422 ق).
26. .......همان ، اثبات الهدی موسسه الاعلی (1422 ق ) ، بیروت ، لبنان .
27. پورداوود، سینا، (دکتر ابراهیم پورداوود)، (1347ش)، ایران شناس معاصر، گاتها، قدیمیترین قسمت اوستا، یسنا، گاهان، شعر اوستایی.
28. حلّی، حسن بنسلیمان (1421 ق)، مختصر البصائر، مشتاق مظفر، مؤسسه النشر الاسلامی، تصحیح، تحقیق، ترجمه؛ دکتر امیر توحیدی، سازمان تبلیغات، شرکت چاپ و نشر بینالملل، ایران تهران.
29. حویزی، عبدالعلی بنجمعه، (1401 ق) کفایة الاثر، لطیف جبنی کوه کمری، (1395 ش)، انتشارات بیدار، ایران، قم.
30. حقّی، اسماعیل بروسونی (1137 ق) تفسیر روح البیان، ناشر: دارالفکر، بیروت، لبنان.
31. خلیل بن احمد عمر بن تمیم، ابوعبدالرحمن فراهیدی، کتاب العین، ناشر، مؤسسه دارالهجرة، ایران، قم (1409 ق)، (فرهنگ لغت نامه).
32. دیلمی، حسن بن محمد، اعلام الدین فی صفات المؤمنین، ناشر: مؤسسه آل البیت (ع) لاحیاء التراث، ایران، قم (1408)
33. ............همان ، (1371 ش)، ارشاد القلوب، شریف رضی، ایران، قم.
34. دینوری، احمدبن داود، (ابوحنیفه دینوری)، (283 ق) اخبار الطّوال، ناشر: الشریف الرّضی، (1373ش) قم، ایران.
35. راغب اصفهانی، ابوالقاسم حسین بن محمّد، معروف به (سید سِراب)، (متوفی 401 ق)، مفردات الالفاظ القرآن، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، تهران، ایران.
36. ریشهری، محمّد محمّدی، (1395 ش) میزان الحکمة، سازمان چاپ و نشر مؤسسه فرهنگی دارالحدیث.
37. زبیدی واسطی، سیدمرتضی زبیدی، محمدبن عبدالرزّاق، (1145-1205ق) حسینی، تاجر العروس من جواهرالقاموس، ناشر: دارالفکر، (1414 ق)، بیروت، لبنان.
38. زمخشری، جاروالله زمخشری، اساس البلاغه (فرهنگنامه)، محمودی بن عمر (نویسنده) ناشر، دار صادر، مکان نشر۷ لبنان، بیروت (1979 م).
39. سهروردی، شهاب الدین یحیی (شیخ اشراق)، مجموعه مصنّفاف، محقق، کوربن هانری، و حبیبی نجف قلی مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، وزارت فرهنگ و آموزش عالی- ایران، تهران (1375 ش).
40. .................؛ مجموعه مصنّفات، سهروردی، ناشر: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، متوفای (1191ق) حلب، سوریه.
41. سیدمرتضی علم الهدی- شریف مرتضی، امالی، الناشر: دارالفکر العربی، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی (1397 ش). 42. سلیم بن قیس هلالی، ابوصادق، (قرن اول هجری)، اسرار آل محمّد، نشر: قم، دفتر نشر الهادی.
43. شبر، سید عبدالله این محمدرضا الحسینی الکاظمینی شبّر (1188 - 1242ق)، السلوک الی الله تعالی، محقق، سامی الغریری الغراوی، لبنان بیروت، انتشارات دارالجواد الائمه (1431 ق).
44. ......................، (1431 ق) السلوک الی الله تعالی فی تقربه۷ نسخه خطی در سال (1431) به تحریر درآمده، کتابخانه آستانه قدس رضوی، مشهد.
45. شیخ طبرسی، ابوعلی فضل بنحسن طبرسی، (امین الاسلام) مفسر قرآن، صاحب مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ناشر، فراهانی (1359 ش).
46. شیخ فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، (واژهشناس قرآن و حدیث (شیعی)) نخستین اثر عالم (1414 ق).
47. شیخ محمّد بنعلی بنابراهیم احسانی، معروف به (ابن جمهور احسانی)، عوالی اللئالی، انتشارات مطبعه سید الشهداء.
48. شهرستانی، محمدبن عبدالکریم (479- 548 ق)، الملل و النّحل، ناشر، دارالمعرفة، بیروت، لبنان، (1995م).
49. صدوق، محمّد بنعلی بنبابویه (1417 ق)، أَمالی، تحقیق: قسم الدراسات الاسلامیه، قم، مؤسسه البعثر.
50. ......................... ، (1378 ق)، عیون اخبار الرضا(ع)، نشر جهان، تهران، چاپ اوّل.
51. ......................... ، (1413 ق)، من لایحفره الفقیه، چهار جلد، علیاکبر غفاری، انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزة علمیه قم: چاپ دوّم.
52. ...........................، معانی الأخبار، علیاکبر غفاری و عبدالعلی محمدی، تهران: دارالکتب السلامیه.
53. صفار، محمّد بنحسن بن فروخ صفار معروف به صفار قمی (متوفی 290 ق) از اصحاب امام حسن عسگری، بَصائِر الدّرجات. ناشر: کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، چاپ (1404 ق)، ایران، قم.
54. صبحی، صالح، (1345 ق) نهج البلاغه، نشر مرکز البحوث الاسلامیّه، (1374 ش) - و مؤسسه دارالهجرة، قم، (1414 ق) قم، ایران.
55. صاحب بن عباد (ابوالقاسم اسماعیل بن عباد)، (385 ق)، المحیط فی اللُّغةِ، ناشر: عالم الکُتب (11 جلد عربی)، (1414ق)، بیروت، لبنان.
56. طباطبایی بروجردی، سید حسین، جامع الاحادیث، تحقیق جمعی از محققان، انتشارات فرهنگ سبز، تهران 1386 ش.
57. ...........................، المیزان فی تفسیر القرآن، ناشر: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم (1383 ش)، ایران، قم.
58. طوسی، محمّد بنحسن ، (1407 ق)، التبیان، 10 جلدی، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، تهران، (1407 ق).
59. طبرسی، (شیخ طبرسی) ابوعلی فضل بن الحسن (548 ق) مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ناشر: ناصرخسرو، تهران، ایران.
60. طریحی، فخرالدین بن محمدعلی، (1085ق) مجمع البحرین، ناشر: دفتر نشر فرهنگ اسلامی (1387ش) تهران، ایران.
61. عبد علی بن جمعه العروسی حویزی، مفسر روای قرآن، (تفسیر نور الثقلین) محقق، سید هاشم رسولی، 5 جلدی، مطبعه العلمیه؛ قم، (1383 ش)، دارالهجرت.
62. عیاشی، ابونصر محمد بن مسعود عیاش، سمرقند، (متوفای 320 ق) تفسیر العیاشی (مفسر شیعی)، ناشر: مکتبه العلمیّه الاسلامیه، ایران، تهران (1380 ق)- از تفاسیر مأثور و متعلق به عصر غیبت (260- 329 ق).
63. علیمرادی، منصور، (1356ش) مجوس در روایات اسلامی، تهران، ایران.
64. غزالی، ابوحامد محمد (505 ق) احیاء العلوم الدّین، ناشر: دارالکتاب العربی، قم، ایران.
65. فیض کاشانی، ملاّ محسن، (1091 ق) ، تفسیر صافی، محقق علی اوجبی، اکبر تقیان، انتشارات سید مهدی مرتضی طباطایی نجفی، مؤسسه خانه کتاب و ادبیات ایران، تهران.
66. ........، همان ، (1091 ق) علم الیقین فی اصول الدین، انتشارات آیت اشراق و بیدار، (1418 ق)، قم، ایران 01392 ق ).
67. ،همان ، ( 1091 ق ) نوادرالاخبار فی ما یتعلق باصول الدین ، محقق مهدی انصاری قمی ، (1385 ش ) ، ناشر : دلیل ما
68. قمّی، صفّار، محمدبن حسن (290 ق)، بصائرالدّرجات الکبری فی فضائل آل محمد، نشر: قم، ایران، المکتبه الحیدریه.
69. قاضی عضدالدّین عبدالرّحمن ابن احمد ایجی (756 ق) شرح المواقف، ناشر: الشریف الرّضی، قم، ایران.
70. قاضی نعمان مغربی، (نعمان ابن محمد ابن حیون) «363 ق»، شرح الاخبار فی فضائل الأئمة الاطهار(ع) ناصر: جامعه مدرسین علمیّه قم، مؤسسه انتشارات اسلامی.
71. قمی، علی بن ابراهیم، (متوفای 307 ق) تفسیر قمی، کتاب التفسیر، ناشر: بنی الزهرا (س) (1392 ش) و ناشر: مؤسسه کیهان، ایران، قم (1369 ش).
72. کشی، محمدبن عمر بن عبدالعزیز کشی، رجال کشی، ناشر آمار (1400 ق).
73. کلینی، محمّد بن یعقوب معروف به شیخ کلینی (1387 ش) اصول کافی، محقق و مصحح، خواجوی محمّد، چهارجلدی، انتشارات مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران (1382 ش).
74. مالک ابن انس، (179 ق) مُوطّاً، ناشر: دار احیاء التّراث العربی، (1985م)، بیروت، لبنان.
75. مسعودی، ابوالحسن، (قرن چهارم) اثبات الوصیة لامام علی بن ابی طالب (ع)، ناشر: انصاریان1384، ، قم، ایران.
76. مجلسی، محمّد باقر بنمحمّدتقی، (علامه مجلسی) ، (م 1110 ق ) ، بحارالانوار، ناشر: مؤسسه انتشارات الوفاء ونخستین نشر – چاپ گمپانی ، سال ( 1315 ) ، تهران ، ایران .
77. مسلم، ابوالحسن مسلم بن الحجاج القشیر النیشابوری، صحیح مسلم، دار احیاء التراث العربی، لبنان، بیروت.
اعتبارسنجی حدیث «فطری بودن توحید» در نسخه خطی «سلوک الی الله تعالی» شبّر
اعتبارسنجی حدیث «فطری بودن توحید» در نسخه خطی «سلوک الی الله تعالی» شبّر
حسن حشمتی1
دکتر امیر توحیدی2
دکتر محسن قاسمپور3
تاریخ دریافت: 22/12/1402 تاریخ پذیرش: 25/08/1403، صفحۀ 96 تا 119 (مقالۀ پژوهشی)
فطری بودن توحید، یکی از موضوعات مطرح شده در قرآن کریم و روایات اهل بیت (ع) است. نسخۀ خطی رسالۀ« سلوک الیالله تعالی» سیدعبدالله شُبّر یکی از منابعی است که به این مهم پرداخته است. شبّر در این رساله حدیثی را از رسولخدا (ص) روایت کرده است که متن آن چنین است: «كُلُّ مَولودٍ يُولَدُ عَلَى الفِطرَةِ ، فَأبَواهُ يُهَوِّدانِهِ و يُنَصِّرانِهِ و يُمَجِّسانِهِ»، گرچه این حدیث مشهور نبوی از ناحیۀ اکثر محدّثین متقدّم و متأخّر شیعه و اهل سنّت پذیرفته شده ولی در عین حال از سوی برخی از علما مناقشاتی نیز در ارتباط با عدم حجّیت و صدور آن وارد شده و چالشهایی را در این زمینه مطرح کرده اند. در این مقاله سعی ما بر این است که با توجه به شواهد و متابعات فریقین به روش توصیفی و تحلیلی، مضمون و محتوای این حدیث را اعتبار سنجی متنی نماییم و به این پرسش اساسی پاسخ دهیم که آیا این حدیث از اعتبار کافی برخوردار است یا خیر.
کلیدواژهها: سیّدعبدالله شبّر، نسخه خطی «سلوک الیالله تعالی»، فطری بودن توحید، اعتبار سنجی، شواهد و متابعات.
درآمد
سیّد عبدالله شبّر بن سیّدمحمّدرضا الحسینی الکاظمینی (مرجب 1242 ق) محدّث و مفسّر بزرگ و فقیه شیعه و از مفاخر جهان اسلام است. وی رسالهای تحت«عنوان سلوک الی الله تعالی» دارد که در دوران قاجار به نگارش در آورده و تاکنون به چاپ نرسیده است. این نسخه مشتمل بر یک مقدمه و چهل فصل است. فصول این رساله، دربردارندۀ مباحث اعتقادی، اخلاقی و احکام عملی است، که با استناد به آیات قرآن و روایات اهل بیت (ع) ارائه شده است. این ویژگی از مهمترین شاخصههای رسالۀ مذکور است، که آن را از دیگر کتبی که در زمینۀ سیر و سلوک به نگارش درآمده متمایز گردد، چرا که مؤلّف آن سعی داشته «سلوک الی الله» را مبتنی بر دو ثقلی4 که رسول خدا (ص) در میان امّت خود برجای نهاده یعنی قرآن و عترت تبیین نماید؛ و هیچگونه مزجی با مباحث عرفانی و فلسفی که زاییدۀ فکر بشر است نداشته باشد. در این مقاله میخواهیم به اعتبارسنجی حدیث فطری بودن توحید در نسخۀ شبّر بپردازیم و ببینیم این حدیث در رسالۀ مرحوم شبر دارای چه ویژگیهایی است که او به آن پرداخته است؛ و آیا این حدیث غیر از نسخۀ شبّر، در منابع روایی دیگر آمده است یا خیر؟ البتّه باید گفت شبّر اوّلین کسی است که به تواتر اجمالی و وثاقت صدوری این حدیث پرداخته است. در مسیر شناخت و معرفت فطری بودن توحید باید تصدیق نمود که از آیات و روایات متواتر مشخّص میشود که توحید وجود صانع و خالق مخلوقات، امری فطری و حقیقتی یقینی است.
طرح مسأله
وجود یگانه و یکتایی خدای متعال در وجود اشرف مخلوقات (انسان) فطری بوده و در سرشت و خلقت تکوینی او بصورت نهادینه قرار داده شده است و به هیچ وجه تغییر و تبدیلی در آن صورت نخواهد پذیرفت، و دلایل عقلی و نقلی و نیز آیات متعدّدی از کتاب خدا دربارۀ فطری بودن توحید وارد شده است. از جمله دلایل نقلی بر اثبات فطری بودن توحید، احادیث معتبر در منابع شیعه و اهل سنت است که در نسخه خطی «سلوک الیالله تعالی» شبّر با استفاده از مصادر فریقین به آن پرداخته شده است. (شبّر، سلوک الی الله تعالی، کتابخانه آستانه قدس رضوی، ص 31 ، مشهد، ایران)آنچه این مقاله را از تحقیقات گذشته متمایز میکند، این است که در گذشته، روی این حدیث به سبک و روش این مقاله اعتبارسنجی و ارزیابی با رویکردی بر شواهد و متابعات فریقین انجام نشده است. (اثبات تواتر اجمالی و وثاقت صدوری)
1 -1- بررسی معنای لغوی و اصطلاحی واژۀ فطرت
1-1-1- معنای لغوی فطرت
«فطرت» از ریشۀ فطر در لغت به معنای شکافتن است (تاج العروس، ج13، ص 325). جوهری نیز فطرت را اختراع بدون الگو و نمونۀ قبلی میداند (صحاح جوهری، ج 2، ص 781). راغب اصفهانی در مفردات دربارۀ معنای فطرت چنین میگوید: اصل الفطر: الشقّ طولاً یعنی اصل معنای فطر شکافتن و پاره کردن از طرف طول است. وَفَطَرالله و هُوَ إیجادُهُ الشّئ وَاِبداعُهُ عَلی هَیئَةِ مُتَرشِّحةٍ لِفِعلٍ مِنَ الأَفعال. یعنی و خداوند خلق را فطر نموده است واین فطر یعنی ایجاد کردن شیء به شکلی بدیع و تازه بر کیفیتی که فعلی از افعال از آن صادر گردد. (راغب اصفهانی، مفردات الالفاظ القرآن، ص 396) خلیل بن احمد، در جلد پنجم کتاب العین (فرهنگ لغت) میگوید: این واژه در مورد خمیر کردن آرد نیز به کار میرود، در آن جا که آرد را خمیر کنند و به سرعت نان بپزند. بنابراین منظور از این واژه (فطرت) در حدیث مورد بحث همان خلقت الهی و آفرینش نخستین و هدایت تکوینی به سوی یک سلسله از حقایق است که از آغاز در درون جان انسان به ودیعت نهاده شده و با خمیر وجود او آمیخته و عجین گردیده است. ابن منظور نیز در لسان العرب به عنوان یکی از موارد کاربردی، این لغت (فَطَرَ) را چنین آورده است: «فَطَر نابُ البَعیر فَطَراً» زمانی که دندان نیش شتر، گوشت لثه را بشکافد و سر برآورد ... و فطرت، آغاز و نوآوری است. بنابراین آیۀ «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا» اشارهای بر این نکته دارد که خداوند متعال در وجود انسان، معرفت خود را بدون سابقه بهگونۀ ابداعی ایجاد کرده است. برای معانی دیگر رجوع کنید به ابن فارس در معجم مقاییس اللّغة (م 395 ق) و زمخشری در «اساس البلاغه» (م 538) و ابن اثیر جذری در «نهایه» (م 606 ق).
1-1-2- معنای اصطلاحی فطرت
غزّالی و آلوسی «فطرت» را نوع خاصی از خلقت میدانند، و فطرت الهی را به معنای سرشته شدن انسان بر توحید و شناخت خداوند معنا کردهاند.( احیاء العلوم، ج 3، ص 13، تفسیر روح البیان، ج 8، ص 353.) علّامه طباطبایی فطرت را همان عامل هدایت علمی و گرایش عملی و سعادت حقیقی میداند(المیزان، ج 19، ص 271). گرچه مفسّرین معانی مختلفی برای« فطرت» گفتهاند، اما شاید بهترین و جامعترین تعاریف این باشد که «فطرت» عبارت است از نوعی هدایت تکوینی انسان در حوزۀ شناخت و احساس میکند. توضیح این که خداوند متعال نوع خلقت و سرشت آدمی را به گونه ای آفریده که نسبت به برخی امور ادراک و بینش و آگاهی خاص غیراکتسابی دارد و نسبت به آنها میل و گرایش ویژهای در خود احساس میکند. مثلاً آیۀ شریفۀ «فطرت الله الّتی فطرالناس علیها ...» و برخی روایات ، به صراحت از وجود نوعی فطرت الهی در انسان خبر میدهد. یعنی انسان با نوعی از سرشت و طبیعت آفریده شده که برای پذیرش دین آمادگی دارد و انبیاء در دعوت انسانها به توحید و پرستش خداوند، با موجوداتی بیتفاوت رو به رو نبودهاند؛ بلکه در ذات و سرشت همۀ انسانها، یک نوع شناخت و بینش نسبت به خدا و پرستش آن، وجود داشته که یک تمایل و کشش خاصّ قلبی را به سوی خدا و توحید و دین در او ایجاد کرده است.
1-2- فطرت در قرآن
در قرآن مجید، واژههای «فِطرَت»، «فَطَرَکُم»، «فَطَرَنا»، «فَطَرَنی»، «فَطَرَهُنَّ»، «فُطُور»، «فَطَرَ»، «مُنفَطِرٌ بِهِ»، «اِنفَطَرت» و «فَاطِر» به کار رفته است که تمامی این موارد به معنی ابداع و آفرینش بدیع و بدون سابقه است.
1-2-1- توحید فطری در قرآن، اصل اصولی همۀ ادیان الهی
توحید، یکی از ارکان اسلام «بهویژه تشیع» و نیز دیگر مذاهب الهی است که به عنوان رکن رکین دین آمده است.: 1- سورۀ روم، آیۀ 30، آیۀ فطرت، 2- سورۀ اعراف، آیۀ 172، آیه میثاق، 3- سورۀ غافر، آیۀ 58، 4- سورۀ هود، آیۀ 24، 5- سورۀ یس، آیۀ 82، 6- سورۀ یونس، آیۀ 100، 7- سورۀ شمس، آیات 7 و 8 –فجور و تقوا به الهام فطری. شبّر در فصل اول نسخه خطی رسالۀ «سلوک الی الله تعالی» به موضوع فطری بودن توحید در قرآن پرداخته است.
1-2-2- مستندات قرآنی فطرت از دیدگاه شبّر
در این بخش مرحوم شُبّر در آغاز بحث به دو آیه از قرآن بهعنوان شاهد فطرت در خبر مشهور نبوی: وَفیالنَّبوِی المَشهُور بینالفریقین «كُلُّ مَوْلُودٍ يُولَدُ عَلَى اَلْفِطْرَةِ فَأَبَوَاهُ يُهَوِّدَانِهِ أَوْ يُنَصِّرَانِهِ أَوْ يُمَجِّسَانِهِ (شبر، سلوک الی الله، فصل اول، ص 32) استناد میکند یکی آیه 30 سوره روم به نام آیۀ فطرت، و دیگری آیات 172 و 173سوره اعراف، به نام آیۀ میثاق؛ سپس به شرح و تفسیر و تحلیل آیۀ فطرت و آیۀ میثاق یا آیۀ ذرّ میپردازد.
- آیۀ فطرت
فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ پس روى خود را متوجّه آیین خالص پروردگار کن. این فطرتى است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده، دگرگونى در آفرینش الهى نیست. این است آیین استوار، ولى اکثر مردم نمىدانند(ترجمه قرآن ، مکارم). در این آیه، فطرت خداجوی بشر و بعضی از ویژگیهای آن بیان شده است. طبق این آیه سرشت و طینت انسان اقتضا میکند تا در برابر مبدأ غیبی که سعادت او را در دست دارد، خضوع و خشوع و کُرنش کند و غیر او را پرستش نکند.
- آیه میثاق
وَ إِذ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنی آدَمَ مِنْ ظُهورِهِمْ ذُریَّتَهُم وَ أَشْهَدَهُم عَلَی أَنْفُسِهِم أَلَستُ بِرَبّکُمْ قَالُوا بَلی شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا یَوْم القِیمةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلینَ(172) اَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَکَ اَبَاوُنَا مِنْ قَبْلُ و کُنَّا ذُرِّیَّةً مِنٌ بَعْدِهِمْ اَفَتُهْلِکُنَا بِمَا فَعَلَ المُبْطلوُنَ (173) و (به خاطر بیاور) زمانى را که پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذریّه آنها را برگرفت و آنها را گواه بر خویشتن ساخت; (و فرمود:) «آیا من پروردگار شما نیستم»؟ گفتند: «چرا، گواهى مىدهیم»! (خداوند چنین کرد تا مبادا) روز رستاخیز بگوئید: «ما از این، غافل بودیم (و از پیمان فطرى بىخبر ماندیم)(172) یا بگوئید: «پدرانمان پیش از ما مشرک بودند، ما هم فرزندانى بعد از آنها بودیم (و چارهاى جز پیروى نداشتیم) آیا ما را به آنچه باطلگرایان انجام دادند مجازات مىکنى»؟(173) (ترجمه قرآن ، مکارم) ظاهر آیه این است که خداوند از انسانها، بر ربوبیّت و خالقیت خویش عهد و پیمان و میثاق گرفته است، تا کافران در قیامت هیچ عذر و بهانهای نداشته باشند. پس هدف آیۀ میثاق، اتمام حجّت با بندگان خداست تا در روز قیامت، غفلت و پیروی از گذشتگان را بهانه برای شرک ورزی نیاورند. به این پیمان، عهد اَلَست و محل گرفتن این پیمان را عالم ذَرّ میگویند. بعضی از علما آیۀ میثاق را از آیات متشابه دانستهاند امّا دو رویکرد کلّی در ارتباط با تفسیر آیه میثاق وجود دارد؛ عدهای از مفسران پیمان را واقعیت خارجی میدانند که در عالمی دیگر قبل از به دنیا آمدن انسان ها، اقرار بر ربوبیت خداوند از تمام افراد بشر گرفته شده است. در مقابل برخی دیگر آن را از باب تمثیل و بیان مجازی به معنای شهادت عقلی انسان بر ربوبیت و وحدانیت خدا دانسته و بر این باورند که فطرت پاک و به دور از هواهای نفسانی مؤیّد وحدانیت ربوبی پروردگار است. در تفاسیر روایی، حدود چهل روایت به مضمون آیۀ میثاق پرداختهاند. برمبنای این احادیث، در پیمان اَلَست تمامی افعال انسانها مشخّص شدهاست.
2- تحلیل و تبیین
ما در زمینه تحلیل و تبیین دیدگاه شبّر عالم اندیشمند شیعی، بنابر مستندات قرآنی متعدّد، بهویژه آیات فطرت و میثاق، بر پایۀ یکی از براهین اثبات وجود خدا یعنی برهان فطرت ، به ذکر چند نکته میپردازیم:
*- خداوند فطرت و نهاد انسان را با معرفت و شناخت خویش تلفیق و قرین ساخته است، که اگر انسان به این فطرت بازگردد خود به خود خدا را میشناسد و درک میکند.
*- در درون انسان احساس و میلی است که او را به سمت خدا میکشاند.
*- این میل مشترک انسانها که میل به کمال مطلق دارند، با فطری بودن آن معنا پیدا میکند.
شبّر برای استناد به آیه فطرت (روم- 30) از کلّ روایات و اخبار و احادیث جوامع حدیثی، فقط به حدیث مشهور نبوی اکتفا کرده و اینگونه مینگارد: «اَنَّ وجُود الصَّانِع، و تَوحُیدهُ امرٌ فِطریٌ قَد فطَرَ اللهُ العُقولَ عَلَیه5 کَما تَظاَفَرت بِهِ الآیات، و تَوَاتَرت بِهِ الرّوایات، ففی جُملَةٍ مِنَ الرِّوایَات فَطَرَهُم عَلیَ التَّوحید6»7 قطعاً وجود صانع و توحید او امری فطری است و بتحقیق که خداوند عقول را براساس آن آفریده است، چنان که آیات بر محور آن جمع شده و روایات در آن در حد تواتر ذکر گردیده است. وَفیالنَّبوِی المَشهُور بینالفریقین «كُلُّ مَوْلُودٍ يُولَدُ عَلَى اَلْفِطْرَةِ فَأَبَوَاهُ يُهَوِّدَانِهِ أَوْ يُنَصِّرَانِهِ أَوْ يُمَجِّسَانِهِ» (صحیح بخاری: ج 2، ص 125/ صحیح مسلم: ج 4، ص 2047 ح 2657/ امالی سید مرتضی: ج 4، ص 2/ توحید صدوق: 341/ مسند احمد: ج 2، ص 233، ح 275/ مُوطّأ مالِک: ج 10، ص 241، ح 52). (هر مولودی بر فطرت [توحید، معرفت، اسلام و ولایت] متولد میشود. و این فطرت همراه با ولادت هر مولود همچنان ادامه دارد، و ثبات و دوام معنایی دارد، تا اینکه پدر و مادرش او را به آئین یهودیت و نصرانیت و مجوسیت بار میآورند. دیدگاه شبّر را در ذیل همه روایات فقط با یک جمله مشاهده میکنیم و آن اینکه «فَطَرَهُم عَلَی التَّوحِیدِ» و در توضیح و شرح آن مینویسد: وجود خدای متعال بزرگتر و والاتر از آن است که نیاز به توضیح و توصیف داشته باشد. و گزینه فطرت در فرآیند معرفت صانع بسیار واضح و روشن، و روشنتر از آن است که نیازی به دلیل و برهان و اثبات داشته باشد. و آن چه عیان و آشکار است برای بیان کافی است. و این مثال را میآورد. «وَ البَعْرة تَدلُّ عَلَی البَعِیر، وَ الأثَر یَدلُّ عَلَ المَسیِر، و الرُّوثَه تَدلُّ عَلَی الخَبِیر»( شبرّ، سلوک الی الله تعالی، ص 33) تاج الدین بن حیدر شعیری در (جامع الاخبار: ص 35، ح 55) و نیز مجلسی (رضوانالله علیه)، در (بحار الانوار: ج3/ ص 55، ح 27) ، و در رسائل الشهید الثانی: ج 2/ ص 6 ، حکایت میکند که شخص اعرابی دربارۀ اثبات صانع از امیرالمؤمنین (ع) سؤال کرد: فقال الاعرابی: یا امیرالمؤمنین! «بِمَ عَرَفتَ رَبَّک؟» یعنی چگونه پروردگارت را شناختی؟ امیرالمؤمنین (ع)در پاسخ فرمود: پشتک شتر می فهماند که از اینجا شتری عبور کرده است و فضولات اُلاغ میفهماند که از اینجا حیوان چهارپایی عبور نموده و علامت جای پای آدمی میفهماند که از اینجا انسانی راه را طی کرده است؛ پس چگونه این بنیان استوار بالای سر بدین لطافت و این مرکز پائین، بدین کثافت، دلالتی بر خداوند لطیف خبیر ندارند؟! مرحوم شبّر در تبیین بحث فطری بودن توحید از آیۀ 190 سورۀ آل عمران قَالَ اللهُ تَعَالی: «إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِّأُولِي الْأَلْبَابِ» بدرستی که در آفرینش آسمان و زمین و تفاوت شب و روز برای خردمندان نشانه هایی (معرفت) است؛ نیز بهره گرفته و میگوید: خداوند به دست مخلوقات خود، مردم را به راه معرفت وجود مقدس خود و صفات بارز خود هدایت کرده است. در ادامۀ تحلیل و تبیین در نسخه خطی بایدگفت شبّر، طریق و روش قرب الهی در مسیر هدایت انسان ها را توجّه عمیق و دقیق به آموزههای انبیاء و اولیاء و اوصیاء آنها میداند که در سرشت و طینت هر انسانی جنبه محوریّت داردو همچنین ایشان اعتقاد به مبدأ و زندگی جاودانه جهان آخرت و توجّه به خلق و خوی پیامبر و اهل بیت (ع)، و انجام واجبات دینی و ترک محرمات و مکروهات و تمایل به مستحبات در ابواب فقه آل محمّد (ع) را از اهمیت بسزایی دراین مقوله برمیشمارد و معتقد است که انسان مؤمن موحّد اینگونه به قلّه های رفیع توحید فطری رهنمون میگردد.
2-1- تفسیر صادقین از آیۀ فطرت
زراره از ابن سنان روایت کرده که امام صادق و امام باقر (ع) دربارۀ آیۀ فطرت چنین فرمودهاند:
عَن زرارة قال: سَألتُ ابا عبدالله، جعفر بن محمّد علیهما السلام، عن قول الله عزّوجلّ «فِطْرَتَ اَللّهِ اَلَّتِي فَطَرَ اَلنّاسَ عَلَيْها» قال: فطر هم جمیعاً عَلَی التّوحیدِ. (کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 12 و 13- کتاب کفر و ایمان- ح 1 و 5، توحید ص 328- 331. و تفسیر برهان ج 3، ص 261.) از منظر مرحوم شبّر، باید دانست که اگرچه در آیه فطرت و حدیث مذکور و بعضی از احادیث دیگر فطرت را به «توحید» تفسیر نمودهاند، ولی این از قبیل «بیان مصداق»، و یا تفسیر به اَشرف أَجزَاء شئ است. در آیۀ شریفه «دین» را فطرت الله دانسته، که این دین شامل توحید و دیگر معارف است که در صحیحه عبدالله بن سنان تفسیر به اسلام شده و در حسنۀ زراره تفسیر به «معرفت» شده است.( کلینی، اصول کافی، همان) بنابراین از بیان مذکور معلوم شد که «فطرت» فقط اختصاص به توحید ندارد، بلکه شامل جمیع معارف حقّه از اموری است که حقّ تعالی شأنه بندگان را بر آن مفطور فرموده است.
تحلیل روایی
با توجه به روایات امامان معصوم (ع) ذیل آیه شریفه «میثاق» میتوان آن را همسو و همجهت با آیه «فطرت» ، و دلیل و برهانی بر سرشت خداجو و یکتاپرست انسان دانست.
روایت اول
در روایتی که «زراره از امام جعفر صادق (ع) نقل نموده، آن حضرت آیه میثاق را به قرار دادن «معرفت» در قلبهای بنیآدم تفسیر نموده است: «قَالَ ثَبَتَ الْمَعْرفةَ فِی قُلُوبِهم ...» (اثبات الوصیه، مسعودی، ص 18) هدایت و معرفت فطری در وجود انسان دو مرکز و کانون دارد: یکی عقل و خرد و دیگری قلب و دل است ، که این بُعد از فطرت هم در احادیث و روایات و هم در اقوال مفسّران و متکلّمان بیشتر مطرح شده است ، چنان که اکثر آنان آیات و روایات فطرت را برهمین معنی حمل کردهاند. تفاوت این دو جنبه از معرفت و هدایت فطری یعنی معرفت و هدایت عقلی با معرفت و هدایت قلبی کاملاً روشن است. در زمینه هدایت فردی که از امام صادق (ع) خواست تا راه روشن خداشناسی را به او بنمایاند. امام از او پرسید: آیا هرگز سوار کشتی شدهای و اتّفاق افتاده است که کشتی شما آسیب دیده و راههای نجات را بر خود مسدود ببینی؟ آن شخص گفت: آری. امام فرمود: آیا در آن شرایط در قلب خود این احساس را داشتی که موجودی هست که اگر بخواهد میتواند تو را نجات دهد؟ گفت: آری. امام فرمود: آن موجود همان خداوند توانایی است که بر نجات و یاری انسان در هر شرایطی که هیچ راه نجات و فریادرسی وجود ندارد تواناست.(نورالثقلین، ج1،ص 35 ،علم الیقین،ج1، ص 29 ؛ توحیدصدوق، ص 231، بحارالانوار ، ج 3 ، ص 41) بر همین اساس، خاستگاه و جایگاه هدایت فطری با معرفت قلبی یکی است.
روایت دوم
در تحلیل روایی دیگری از امام محمّدباقر (ع) چنین نقل شده است؛ «قال: فَطَرهُم عَلَی المَعْرِفَتِهِ أَنَّهُ رَبُّهُم» از این حدیث معلوم میشود که خداوند همۀ انسانها را بر این معرفت که خدای متعال پروردگار آنهاست آفریده است و به خوبی نشان میدهد که مفهوم و مفاد آیۀ میثاق همان مفهوم و مفاد آیۀ فطرت است. منظور آیه میثاق از این تعبیرات، معرفت فطری انسان به خالق خویش است. روایات دیگری نیز این نظریه و تحلیل را تأیید میکند. در نهج البلاغه از امیرالمؤمنین (ع) وارد شده که حضرت فرمودند: فَبَعَثَ فِيهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَيْهِمْ أَنْبِيَاءَهُ لِيَسْتَأْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ يُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِيَّ نِعْمَتِهِ «پس پیامبرانی فرستاد و به وسیله آنان هشدار داد تا حقّ میثاق ألست را بگذارند و نعمت فراموش کرده را بیاد آرند.» از عبارت «لیستادوهم میثاق فطرته» .) نهج البلاغه للصبحی صالح ، ص 43 (استفاده میشود که کار پیامبران ایجاد خداشناسی و خداجویی در انسان نیست. آنها نمیخواهند انسان را خداشناس کنند، بلکه میثاق فطری انسان را که از آن غافل شده است، به او یادآوری میکنند و او را به آنچه در درون دارد، رهنمون میشوند. روایات متعدّدی نیز از ائمّۀهدی (ع) دربارۀ مصادیق فطرت الهی بشر نقل شده است. بعضی روایات فطرت را به «معرفت» تفسیر کردهاند و در بعضی دیگر «توحید» مصداق فطرت برشمرده شده است. در ادامه تحلیل روایی آیۀ فطرت، امام باقر (ع) ذیل این آیه فرمودند: قالَ: هُوَ التَّوحِیدُ و محمدٌ رسولُ اللهِ وَ عَلِیٌّ أَمیرُالمؤمنین إِلَی هَیهُنَا التَّوحِیدُ» (مناقب آل ابی طالب، ج 3 ، ص 101. البرهان فی تفسیرالقرآن، ج 4 ، ص 345.)
2-2- قول مشهور بینفریقین و اعتبارسنجی آن
شبّر در نسخه خطی «سلوک الیالله تعالی» روایتی را بنابر قول مشهور بین فریقین از رسول خدا (ص) آورده است که در آن از آیۀ فطرت و آیۀ میثاق بهعنوان شاهد تمسّک جسته و به آنها استناد نموده، و ارتباط این حدیث شریف نبوی را با موضوع فطری بودن توحید تبیین و تثبیت و تفسیر مینماید. او مینویسد: قَالَ رَسُولُ اللهِ صلّی الله علیه و آله: «كُلُّ مَولودٍ يُولَدُ عَلَى الفِطرَةِ ، فَأبَواهُ يُهَوِّدانِهِ و يُنَصِّرانِهِ و يُمَجِّسانِهِ» هر نوزادی بر فطرت [توحید و اسلام] متولّد میشود؛ و این فطرت همچنان ادامه دارد تا اینکه پدر و مادرش او را به آئین یهودی و نصرانی (مسیحی) و آتش پرستی (مجوسی) بار میآورند. (شبّر، سلوک الی الله تعالی، ص 4؛ شرح الاخبار، ج 1، ص 190، أمالی؛ سید مرتضی؛ ج 4، ص 2 ، توحید صدوق؛ 341). در این بخش به بررسی موضوع اصلی مقاله یعنی «اعتبارسنجی حدیث فطرت مبتنی بر شواهد و متابعات فریقین، از رسالۀ علامه سیّدعبدالله شبّر» میپردازیم.
2-3- اعتبارسنجی خبر مشهور نبوی (حدیث فطرت)
در بحث اعتبارسنجی حدیث مشهور رسول خدا (ص) «حدیث فطرت» لازم است که هدف اصلی و مقصد نهایی این حدیث در کلام نورانی رسولخدا (ص) شناخته شده و سپس مورد بررسی قرار گیرد. در ابتدا لازم است که واژههای «یُهوِّدانِه» و «یُنَصِّرانه» و «یُمَجِّسانِه» در حدیث مشهور پیامبر (ص) «کُلُّ مُولُودٍ... » ، مفهوم شناسی شده و معنای لغوی و اصطلاحی آنها مورد بررسی قرار گیرد.
2-3-1- معنای لغوی و اصطلاحی یُهوِّدانِه
در معنای لغوی این واژه ابن منظور در (لسان العرب، ج 5، ص 212)8 آورده است: «یُهوّدَانه» (جهودانه) این لغت از ریشۀ یَهُود؛ به معنای مانند یهود، همچون یهود، به روش یهودیان، شایسته یهودیان میباشد، (یهود + انه)؛ یا آن که به افراد یهودی منسوب شود.
احمد خلیل فراهیدی در کتاب العین9 میگوید: یَهُود؛ از ریشه «هود»؛ و «الهود» به معنای توبه است. این واژه در قرآن نیز به همین معنا (توبه) آمده است. [إِنَّا هُدْنَا إِلَيْكَ] (اعراف: آیة 156 .) (ای تُبنَا إلیک)(العین، ج ، ص 76؛ بحار الانوار، ج 13، ص 216 .) یعنی بسوی تو باز گشتیم. «سُمیّتِ الیَهُود إِشتقاقاً مِن هَادُوا، أی: تابُوا»، وَ یُقالُ: نسبوا إلی یهوذا و هو أکبر وَلَدِ یعقوبَ النَّبی علیه السلام، «حَولَتِ الذَّالُ اِلَی الدَّالِ حِینَ عَربَتْ» و مفرد آن «یهودی» و یهود جمع است و همانگونه که گفته میشود؛ مجوس، مجوسی، و عجم، عجمی و عرب، عربیّ. امام صادق (ع) میفرماید: سُمِّی قومُ موسی الیهود، لقوله تعالی « إِنَّا هُدْنَا إِلَيْكَ». به یهود، بنی اسرائیل هم گفته میشود؛ زیرا منسوب به اسرائیل هستند واسرائیل لقب حضرت یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم (ع) است. در برخی از روایات آمده است «کَانَ یَعقوبُ اسرائیل الله» (تفسیر القمی، ج 1 ، ص 340. بحارالانوار، ج 12 ، ص 218)یعنی خالص الله. و برخی از مفسّران مسلمان آن را عبری و به معنای بنده و برگزیدۀ خدا دانستهاند. (مجمع البحرین، ج 1، ص 139/ مجمع البیان، ج 1 ، ص 355 و 206.) امّا معنی اصطلاحی «یَهُود»: این کلمه عربی نیست بلکه عبری است و از «یهوه» به معنای خدا گرفته شده است. بر این پایه یهود به معنای قومی است که یَهُوَه را میپرستند و «یَهُودَا» به معنای شکرگزاری یا ستایش است. به پیروان آئین حضرت موسی (ع) که از پیامبران الوالعزم است «یهودی» گفته شده، و ایشان را «کلیمی» هم خوانده اند. وقتی از یهود مدینه سخن به میان میآید، منظور سه طایفۀ عمدۀ یهودی ساکن مدینه هستند که در اصل و ریشۀ آباء و اجدادی یهودی بودهاند و عبارتند از: « بَنُو قَیُنقَاع» ، «بَنُو نَضیر» و « بَنُو قُریظه»
2-3-2- معنای لغوی و اصطلاحی واژۀ یُنصِّرانه
ابن منظور در لسان العرب «یُنَصّرانه» را از ریشه تنصیر و همچنین ناظم الاطباء در منتهی الارب ،و مجلسی (جلد 3 صفحه 281) به معنی «ترسا گردانیدن» آورده است. و به معنی «مانند نصرانی ها» و «همچون نصرانی ها» و مردمی که به آئین حضرت عیسی (ع) روی آوردند. قرآن از عیسی (ع) با نامی که نظیر «نصارا» باشد و آنطورکه انجیلها آورده اند، هرگز یاد نکرده است، به احتمال زیاد ارتباطی بین واژه «نصرانی» که مکرّر قرآن از آن برای اشاره به مسیحیان استفاده میکند، با فرقۀ ناصریان وجود دارد. (انجیل متی، فصل 3 ،آیات 7- 10)در انجیل مَتی اصطلاح ناصری برای عیسی ناصری به کار رفته است که اشاره به فرقه نصاری (به صورت جمع) است. پیام اصلی انجیل متی اثبات این حقیقت است که عیسای ناصری همان «مسیحای موعود» یعنی پادشاه و رهایی بخش بنیاسرائیل است که در کتاب مقدس یهودیان وعدۀ آمدنش داده شده بود.
2-3-3- معنی لغوی و اصطلاحی یُمجِّسانه
در این نوشته سعی میکنم با رجوع به برخی منابع در دسترس، اندکی معنای مجوس را ریشهیابی کنم. واژۀ یُمجّسانه در لغتنامه ابن منظور، (لسان العرب، ج 6، ص 215) از ریشۀ مجوس به معنی مانند مجوسیان، همچون مجوسیان آمده و در اصطلاح به مردمانی که به گروه مجوسیان و آئین مجوس گرایش دارند گفته میشود. دربارۀ اینکه مجوسان یا مگوشان پیروان زرتشت هستند یا نه، در میان واژه نویسان ناهمسوییهایی وجود دارد. همچنین درباره خاستگاه این واژه اختلاف نظر است: گروهی مانند فراهیدی درکتاب العین، مجوس را واژه ای عربی از مادۀ «مجس» میدانند(فراهیدی، کتاب العین، ، ج 6، ص 60، صاحب المحیط فی اللغة، 1414 ق، ج 7، ص 19)، و گروهی مانند راغب اصفهانی در مفردات خود آن را از ریشۀ «جوس» میدانند. (. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، 1412 ق، ص 212.) اما برخی نیز مانند ابن فارس این واژه را دارای ریشه فارسی «میخ گوش» یا «مگوش» و یا «موغو» دانسته که به زبان عربی وارد شده است. (. ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، 1404 ق، ج 5، ص 298/ فیومی، المصباح المنیر، 1414 ق، ص 564.) پورداوود که تا اندازه ای با برخی زبانهای باستانی آشنا بود، در کتاب یسنا (6/1-75) نوشته است: مجوس کلمه ای فارسی است و به وسیله آرامی ها با تغییر صورتی و حرفی مختصر وارد زبان عربی شده است. او می گوید: «نظر به این که این کلمه به کلدانیها نیز اطلاق شده، برخی از مستشرقین پنداشته اند که این لغت اصالتاً از آشور و بابل باشد. ولی امروزه شکی نداریم که این کلمه ایرانی است و از اینجا به خاک بابل و آشور رسیده است. وی مجوس را از جمله واژه هایی میداند که با نشان «ش» باستانی به ما رسیده و در اینجا «ش» به «س» برگشته است. (همان، 125/2) در منتخب گوید: یعنی پرستندگان ماه و آفتاب و آتش؛ که البته این پرستندگان آفتاب و آتش زرتشتیان نیستند. رشیدی در رسالۀ (معربات، ص 1) نوشته شده که مجوس، یا منجگوش یعنی «صغیر الاُذُن» زیرا پیام رسان دین مگوش، مردی خُرد گوش بود. همچنین گفتهاند «از قانوس کتاب مقدس» و از «ملل و نحل شهرستانی» چنین برمی آید که زرتشتی و مجوسی را جدا دانسته است. (شهرستانی، صاحب کتاب الملل و النّحل، ج، ص 278.)10
دربارۀ پیامبر مجوس، دینوری (الدینوری، الاخبار الطوال، (1373 ش)، ص 25.) و بیهقی (بیهقی، تاریخ بیهقی، 1425 ق، ج 1، ص 485 و 498.) از تاریخ نگاران قرن سوّم و چهارم هجری قمری، زرتشت را پیامبر مجوس میدانند؛ امّا گروهی دیگر از تاریخ نگاران از جمله شهرستانی صاحب کتاب الملل و النحل و برخی از نویسندگان معاصر، با این دیدگاه مخالفند. (علیمردی، «مجوس در روایات اسلامی» 1394 ش، 9-10) و برخی از آنها (سهروردی، مجموعه مصنفات (الالواح العمادیه)، 1375 ش. ج 4، ص 92) با استناد به روایات نقل شده از امامان شیعه (ع) مجوس را دارای پیامبری به نام داماست و کتابی به نام جاماست میدانند، (ابن عساکر، تاریخ مدینه، دمشق، ج 19، ص 62- مجلسی، بحار الانوار، 1403 ق، ج 5، ص 9 و 98. 19، ص 89. رازی، تبصرةالعوام فی معرفة مقالات الانام، 1364ش، ص 165) اما شهاب الدّین سهروردی، مجوسیان را دارای عقاید شرکآمیز میداند که دوگانه نور و ظلمت (ثنویت) را به غلط، دو مبدأ حقیقی برای جهان به حساب آوردند. (قاضی عضدالدین ایجی، در المواقف، 1325 ق. ج 8، ص 378)- (طباطبائی، المیزان، 1417 ق، ج 19، ص 89) به باور سهروردی، این انحراف عقیدتی از حکمت فارسی و زرتشتی، بعد از گشتاسب شکل گرفته است. (رازی، تبصرةالعوام فی معرفة مقالات الانام، 1364ش، ص 165)
2-4- مجوس در قرآن و روایات معصومین:
در قرآن لفظ مجوس فقط یکبار در سوره حج آیۀ 17 آمده است. «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالصَّابِئِينَ وَالنَّصَارَى وَالْمَجُوسَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا إِنَّ اللَّهَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ» در این آیه مردم به سه گروه تقسیم شدهاند: مؤمنان مسلمان ؛ اهل کتاب: یهود، نصارا، صائبان و مجوسان؛ مشرکان. علامه طباطبایی در ترجمه تفسیر المیزان (ج 9، ص 315) می نویسد: بنابراین مجوسیان افزون بر این که اهل کتابند، اوستا کتاب ایشان است؛ و در ذیل این آیه 17، سوره حج، مجوس را اینگونه معنا کرده است: آنچه مسلّم است، مجوسیان معتقد هستند که برای تدبیر عالم دو مبدأ است، یکی مبدأ خیر و دیگری مبدأ شرّ. اولی نامش «یزدان» و دوّمی «اهریمن» و یا اولی «نور» و دوّمی «ظلمت» است. ایشان ملائکه را مقدس دانسته و مخصوصاً آتش را مقدّس می دارند. و در قدیم الایام مجوسیان در ایران و چین و هند و غیر آنها آتشکدههایی داشتند که وجود همه عالم را به «اهورا مزدا» دانسته اند، او را ایجاد کننده همه می دانستند. ایشان در ادامۀ بحث روایتی از حضرت علی (ع) نقل می کند که فرمود: «آنها پیغمبری داشتند و او را کشتند و کتابش را سوزاندند».(محمدحسین طباطبایی، در المیزان، ج 9، ص 315) و (وسائل الشیعه: 96/11، کتاب جهاد عدوّ، باب 49، ج1). در بحث روایی، باید به مطلبی اشاره نماییم که اشعث بن قیس از امام علی (ع) سؤالی را پرسیده و جواب امام به او چنین است، حضرت فرمودند: چنین نیست که گمان میکنی! آنان دارای کتاب آسمانی بودند و خداوند رسولی را بر ایشان مبعوث کرد. (وسائل الشیعه، کتاب جهاد عدوّ، باب 49، ح 3). حدیثی را از اصبغ بن نباته نقل میکند، (شیخ حرّ عاملی در وسائل الشیعه: کتاب جهاد عدوّ، باب 49، ح 5)، که علی (ع) برفراز منبر فرمود: «سَلُونی قبلَ اَن تفقُدونی». اشعث بن قیس (منافق معروف)11 برخاست و گفت: ای امیرمؤمنان! چگونه از مجوس جزیه (مالیات) گرفته میشود، در حالی که کتاب آسمانی بر آنها نازل نشده و پیامبر نداشتهاند؟ امیرالمؤمنین علی (ع) فرمود: آری، ای اشعث! قَد أَنزَلَ اللهُ إِلَیهم کِتاباً وَ بَعَثَ إِلَیهِم نَبِیّاً . خداوند کتابی بر آنها نازل کرده و پیامبری مبعوث نموده است. (وسائل الشیعه، ج 11، ابواب جهاد العدو، باب 49، ص 96) همچنین در حدیثی از امام سجّاد علی بن الحسین (ع) وارد شده است که پیامبر (ص) فرمودند: سَنّواُبِهِم سُنّة أَهلِ الکِتاب، (یعنیِ المَجُوسَ) با آنها طبق سنّت اهل کتاب رفتار کنید، که منظور پیامبر (ص) مجوس بود. (همان) در حقیقت میتوان گفت که عنوان مجوس بر ایرانیان از سوی پیامبر (ص) نه تنها عنوانی توهینآمیز نبوده، بلکه اشاره به یک دین توحیدی بوده است. ضمن اینکه نباید بین ایرانیان (فارس زبانان) و زرتشتیان12همسانی برقرار کرد، چرا که ایران در دوران پیامبر اکرم (ص) امپراطوری بسیار بزرگی بوده که متشکّل از طوایف مختلف با فرهنگ ها و زبان های گوناگون بوده است. بنابراین نمی توان مجوس را به ایرانیان معروف در اذهان که عمدتاً فارس زبان هم بودند، اطلاق نمود، چه بسا در ایران آن زمان، مجوسیان عرب نیز مانند سرزمین یمن زندگی میکرده اند. علاوه بر این، باید توجّه داشت که در آیات و روایات مجوس به معنای آتش پرست نیست. در روایات معصومین (ع) مجوس از اهل کتاب شمرده شده است، ولی در برخی از تفاسیر اهل سنّت، مانند تفسیر کشّاف، زمخشری مفسّر اهل سنّت، آنها را اهل کتاب ندانستهاند.
3- دیدگاه شبّر در حدیث نبوی فطرت
وَفیالنَّبوِی المَشهُورُ بَینَالفَریقَینِ «كُلُّ مَوْلُودٍ يُولَدُ عَلَى اَلْفِطْرَةِ فَأَبَوَاهُ يُهَوِّدَانِهِ أَوْ يُنَصِّرَانِهِ أَوْ يُمَجِّسَانِهِ»13 در حدیث پیامبر شاهد دو جمله هستیم: جمله اول «كُلُّ مَولودٍ يُولَدُ على الفِطرَةِ» و جمله دوم «فَأَبَوَاهُ يُهَوِّدَانِهِ وَ يُنَصِّرَانِهِ وَ يُمَجِّسَانِهِ» هر دو جمله اسمیه میباشند. و جمله «يُولَدُ على الفِطرَةِ» و جمله « يُهَوِّدَانِهِ وَ يُنَصِّرَانِهِ وَ يُمَجِّسَانِهِ» جمله فعلیه میباشند. از آنجا که جملات اسمیه دلالت بر ثبوت و استمرار معنایی دارند، اساساً در موقعیتهایی به کار میروند که آن موقعیت ثبات و پایداری معنایی را طلب کند. در این حدیث شریف نبوی که میفرماید: «كُلُّ مَولودٍ يُولَدُ على الفِطرَةِ» نیز معنای ثبات و همیشگی، جاری و ساری است. این فطرت با ولادت همراه هر نوزادی هست، تا اینکه پدر و مادرش او را به آئین یهودیت و نصرانیت و مجوسیت بار میآورند. برخلاف جملات اسمیّه، جملات فعلیّه، در اصل برای تجدّد و نو شدن و حدوث معنایی در زمان محدود وضع شده است. که این معنای حدوثی بودن در حدیث نبوی «يُولَدُ على الفِطرَةِ» و « يُهَوِّدَانِهِ وَ يُنَصِّرَانِهِ وَ يُمَجِّسَانِهِ» کاملاً مشهود است. به جهت محدودیت عمر بشر و نیز تربیت های ناصحیح پدران و مادران و آموزه های انحرافی جامعه، انسان ها بصورت لحظهای از فطرت الهی دور شده و به آئین های متفاوت غیر فطرتی، سوق داده شدهاند، که در معنی حدیث پیامبر (ص) به سهولت قابل فهم است. و این سرپوش گذاشتن بر فطرت الهی، انسان را بصورت حدوثی، لحظه به لحظه در مسیر انحراف از اصل خود سوق داده و منحرف میکند. در این مجال پس از بیان فصاحت و بلاغت و شیوایی در معانی و بیان کلام نورانی پیامبر (ص) با تحلیل زیباشناسی، در تجزیه و ترکیب جملات فوق گفته است: «کُلُّ مَولُودٍ» مضاف و مضاف الیه، مبتدا و مرفوع است؛ و «يُولَدُ على الفِطرَةِ» خبر و محلاً مرفوع است،«علی الفطره»جار و مجرور متعلق به فعل «یُولَدُ» (مضارع مجهول) است.
3-1- مؤیدات روایی حدیث فطرت:
در رابطه با بحث اعتبارسنجی حدیث مذکور، میتوان به احادیث ذیل این آیات اشاره کرد: «كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً» [مردم امّتی واحد بودند] (البقره، آیۀ 213)، « كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً» (یونس، آیۀ 19)
حدیث اوّل
روی عن الأمام الباقر (ع): أنه قال: اَنّه کَانوُا قَبْل نُوحٍ وَاحِدَه عَلَی فِطْرَةِ الله، لاَمُهتَدِینَ وَ لاَ ضَالِّین، فَبَعتَ اللهَ النَّبِییِنَ. (اعلام الدین فی صفات المؤمنین، ج 1، ص 87 ؛ مجمع البیان: 543/2) امام باقر (ع) فرمودند: پیش از نوح مردم یک امّت واحد بر سرشت خدایی بودند؛ نه رهیافته و نه گمراه. پس خداوند پیامبران را برانگیخت.
حدیث دوم
الأمامُ الصّادقُ (ع): وَ قَد سُئِلَ عَن قَولِ الله: «كَانَ النَّاسُ أُمَّةً» انَ هذا قَبلَ نُوحٍ اُمّةً واحِدَةً ··· كانوا ضُلاَّلاً ، كَانُوا لاَ مُؤمنينَ وَ لاَ كَافِرينَ و لاَ مُشْرِكينَ . (تفسیر العیّاشی: 306/ 104/ 1.) امام صادق (ع) در توضیح آیۀ «مردم یک امّت واحده بودند» فرمودند: پیش از نوح، مردم یک امّت بودند ..... در سرگشتگی به سرمی بردند. نه مؤمن بودند، نه کافر و نه مشرک.
حدیث سوم
مرحوم کلینی در کتاب کافی شریف باب کاملی را با عنوان «فی فطره الخلق علی التوحید» بیان نموده و حدیث ذیل را روایت کرده است: عن زراره قال: سألت أبا عبدالله (ع) عن قول عزّوجل، «فطرت الله التی فطر الناس علیها». امام صادق (ع) فرمود: یعنی « فَطَرَهُم عَلَی التَّوحِیدِ ..... وَالفِطرةُ هِیَ التَّوحِیدُ.» (کلینی، کافی، ج 2، ص 12)
حدیث چهارم
امام علیبن موسیالرضا عَن أَبیه عَن جَدِّهِ (ع): فِی قَولِهِ تعالَی، فِطرَت الله اللَّتی فَطَرَ النّاس عَلَیهَا. قال: هُوَ التَّوحِیدُ و محمدٌ رسولُ اللهِ وَ عَلِیٌّ أَمیرُالمؤمنین إِلَی هَیهُنَا التَّوحِیدُ. (المناقب ابن شهرآشوب: 1379 ق، ج 3 ، ص 101) امام رضا (ع) در این حدیث دامنۀ توحید را به نبوّت و ولایت گسترش داده تا معلوم گردد توحیدی در نگاه اهلبیت(ع) پذیرفته است که مقرون به نبوّت و ولایت باشد.
حدیث پنجم
امام صادق (ع) فرمود: أَسأَلُک بِتَوحِیدِکَ الَّذِی فَطَرتَ علیه العقول. (همان: ج 4، ص 275)(فطرت عقول بر توحید) خداوندا! از تو میخواهم به توحیدت که عقل ها را بر آن مفطور کردی. در توضیح احادیث وارده باید توجّه کرد، همان سرشتی که خدای تعالی مردم را بر آن خلق نموده، اگر بر اساس شناخت خودش نبود، یقیناً مردم نمیدانستند اولاً پروردگار و روزیدهندۀ آنها کیست؟ ثانیاً رسول پیام آور الهی چه کسی است؟ ثالثاً در ادامه انزال کتب و ارسال رسل ، چه کسی بر مردم ولایت دارد؟
حدیث ششم
حبابه میگوید: امام حسین (ع) فرمودند: « نَحنُ و شِیعَتُنَا عَلَیالفطره اَلَّتِی بَعَثَ اللّهُ عَلَیهَا مُحَمّداً صلّی الله علیه و آله و سلّم وَ سَائِر النَّاسِ مِنَها ِبرَآءٌ (رجال الکشی ، ص 114) ما و شیعیانمان بر فطرتی هستیم که خداوند محمّد (ص) را بر آن مبعوث کرده است، و سایر مردم که به مذهب آنها نیستند، از آنها جدا هستند و فاصله دارند. این حدیث شاهد دیگری است بر اینکه توحید با نبوّت و ولایت کامل میشود؛ همانطور که در حدیث پیشین به آن اشاره شد.
حدیث هفتم
امام علی (ع) میفرماید: « الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَلهَمَ عبَادَهُ مَعْرِفَةَ حَمْدِهِ وَ فَاطِرَهُم عَلَی «ربوبیَّتِهِ» (ابن شهرآشوب، مناقب، ج 4، ص 284، همان، ج 3، ص 101) سپاس و ستایش خدایی را سزاست که سپاس و ستایش خود را بر بندگانش الهام کرد و آنها را بر شناخت ربوبیّت خودش آفرید.
حدیث هشتم
امام علی بن موسی الرّضا (ع) نیز دلیل و حجّت خدا را از راه فطرت تثبیت شده میداند و میفرماید: «بِالفِطرَةِ تَثبُتُ حُجَّته» (صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 35)
حدیث نهم
امام علی (ع) کلمه اخلاص یعنی «لا اله الا الله» را که بیانگر توحید است، همان فطرت میداند. میفرماید: وَ کلمة الأِخلاَص فَأِنَّهَا الفِطره (صدوق، همان، ج 1، ص 205/ نهج البلاغه، سید رضی، خطبه 109، ص 252 ،ترجمه مصطفی زمانی)
حدیث دهم
امام رضا (ع) میفرماید: « الْحَمْدُ لِلَّهِ الْمـُلْهِمِ عِبَادَهُ حَمْدَهُ وَ فَاطِرِهِمْ عَلَى مَعْرِفَةِ رُبُوبِيَّتِه» (المناقب ابن شهرآشوب: ج 4، ص284) ستایش خدای راست؛ که الهام کننده ستایش خود به بندگانش و آفرینندۀ آنان بر معرفت ربوبیّتش است.
3-2- اعتبارسنجی
الف) اعتبارسنجی مفهومی حدیث با عرضه بر قرآن و حدیث
برای اعتبارسنحی حدیث باید حدیث را با کتاب خدا (قرآن) و سنّت پیامبر (قول و فعل و تقریر) و اجماع و اتّفاق علماء و عقل قطعی و صریح منطبق کرد، و در صورت تطابق مفهومی و محتوایی به صحّت و حجّیت اعتبار آن حکم کرد. بنابراین حدیث اول تا حدیث دهم تمسّک به کتاب و احادیث اهل بیت (ع) به عنوان شاهد و متابعات حدیث فطرت در نسخه خطی سید عبدالله شبّر است.
ب) شواهد و متابعات در نسخه خطی با موافقت در معنا
از شواهد و متابعات موجود، در مورد حدیث فطرت نسخۀ خطی ابن شبّر «مصادر شیعه و اهل سنت» که از جهت معنا میتوان به آن تمسّک جست و اشاره نمود، و منابع آن در زیر آمده است دلیل بر تواتر اجمالی و وثاقت صدوری آن میباشد.
ج) شواهد و متابعات مصادر فریقین با موافقت در لفظ
مصادر مهم و مطرح قدمای فریقین که حدیث «فطرت» نسخه خطی را با موافقت در لفظ نقل کرده اند، به ترتیب تا زمان مؤلف به شرح زیر است:
4-1- مصادر شیعه
قال فطرهم جمیعاً علی التوحید و علی نبوة رسول الله صلّی الله علیه و آله وعلی ولایة علیٍ امیرالمومنین علیه السلام.
1- توحید صدوق، ص 328-330 ج 6/ 2- محاسن برقی: 241، ج 223/ 3- تفسیر قمی: 2 ، 132/4- کافی،ج 2 وص 12 - شرح کافی: ج2 ،ص 8/ح 36/ 5- بحارالانوار: ج8 ، ص3 ح387/ 6- تفسیر نورالثقلین: ج 4 ص182، ح 55/ 7- عوالی اللئالی، ج 1، ص 25، ح 18/ 8- تفسیر برهان، ج 3، ص 261/ 9- شرح الاخبار فی فضائل الائمه الاطهار، ج 1، ص 61/ 10-الامالی (للمرتضی) ج 2، ص 82/ 11- متشابه القرآن و مختلفه، ج 1، ص 152/ 12- عدة الداعی، ج 1، ص 332/ 13- نوادر الاخبار، ج 1، ص 40/ 14- تفسیر الصافی، ج4، ص 149/ 15- الفصول المهمّه فی معرفه الائمه، ج 3، ص 275/ 16- سلوک الی الله تعالی، ج 1 ،ص 3./ 17- المناقب ابن شهرآشوب، ج 4، صفحه 284/ 18- رجال کشی، ص 114، ش 182/ 19- اعیان الشیعه، ج 4، ص 388، / 20- تراجم اعلام النساء، ج 2، ص 7/ 21- اعلام الدین فی صفات المؤمنین، ج 1، ص 87/ 22- مجمع البیان، ج 2، ص 543/ 23- تفسیر العیّاشی، ج 1، ص 306، ح 104/ 24- صدوق (الفقیه) ، ج 1، ص 35/ 25- نهج البلاغه، سیّد رضی، ص 252، خ 109.
4-2- مصادر اهل سنّت
همچنین بر اساس مطالبی که پیرامون فطری بودن توحید بیان شد، در مصادر اهل سنت مضمون حدیث فطرت در حد تواتر یافت شده، ولی ما در این مقاله به ذکر احادیثی پرداختیم که بیشتر موافقت لفظی را با حدیث نسخه خطی دارد. 1- صحیح بخاری: ج 2، ص 125/ 2- صحیح مسلم: ج 4، ص 267، ح 2047/ 3- سنن ابی داود: ج 4، ص 229، ح 4714/ 4- مسند احمد: ج2، ص 232، ح 275/ 5- مستند ابی حنیفه: ح 6/ 6- موطامالک: ج 10، ص 241، ح 52 (فأبواه یهودانه، اَوینصرانه)/ 7- سنن الکبری: ج 6، ص 203/ 8- تجرید التهمید لابن عبدالبر: ج 9، ص 258/ 9- سنن ترمذی: ج 4، ص 447، ح 2138./ 10- مجتمع الزوائد: ج 7، ص 218/ 11- الجامع لأِحکام القرآن؛ ج 5، ص 395./ 12- صحیح ابن حبّان: ج 7، ص 336/ 13- المُصَنِّف لعبدالرّزاق: ج 3، ص 533، ح 6611. 14- المعجب الاوسط: ج 4، ص 227، ح 4050.
4-3- توصیف و تحلیل متنی
بطورکلّی در بیشتر روایات شیعی، منظور از فطرت «توحید» معرفی شده است. اما در برخی دیگر مصداقهایی همچون: «معرفة الله» (شناخت خدا) ، و «اسلام» ، و «لا اله الا الله» ، «محمّد رسول الله ص » ، و «علی ولی الله ع » و «ولایت امیرالمؤمنین ع» نیز دانسته شده است و مفسرین در تفاسیر قرآن، مصادیق مذکور را بیان نموده اند. و درنهایت با اذعان و تصدیق به اینکه هدایت و تأمین سعادت انسان در شریعت اسلام و دینداری او، با شکوفاسازی در «فطرت» ظهور مییابد و به بیان پیامبر (ص) که فرمودند: یا علی! انت اخی و وصیّی و خلیفتی، انت ولی الله، حجة الله ، باب الله، انت نبأء العظیم و صراط المستقیم، به حقیقت بهترین تفسیر واژۀ « فطرت» ولایه علی امیرالمؤمنین علیه السلام میباشد.
4-4- مناقشات عدم حُجیّت بر صدور روایت:
عدّهای از جمله مقدس اردبیلی و سید هاشم بحرانی و سیّد یزدی و مرحوم آملی و محقق همدانی که با عباراتی مانند: وَ فِي صِحّةِ هَذَا الخبرِ تأمّل (مقدس اردبیلی، مجمع الفائدة والبرهان، فی شرح ارشادالأذهان، ج 7، ص 466)، لأنَّا مَا رَأَينَاهُ مُسنَداً مِن طُرقِناَ (سید هاشم بحرانی، البرهان، ج 7، ص 466)، نَعَم هُو مَشهُورٌ (سید یزدی، حاشیه بر رسائل) و از معاصرین مرحوم آملی میگوید: اَلمَنعُ عَنِ التَّمسُکِ بِهِ لِضَعفِ سَنَدِهِ و عَدَمِ دِلاَلَتِهِ. (آملی، مصباح الهدی، ج 6، ص433)و محقق همدانی اشکال سند را مرسل بودن یا ضعف راویان نفرموده، بلکه فرموده: فَکَانَّهُم أَعرَضُوا عَنُه(. محقق همدانی، مصباح الفقیه، ج 7، ص 129.) بنابراین، بر این حدیث از منظر صدور، دو اشکال مطرح شده است که در ادامۀ مقاله به پاسخگویی و رفع آنها مبادرت مینماییم:
اوّل: روایت مرسل است.
دوّم: مورد اعتراض مشهور است.
مرسل دانستن روایت از عجائب است. زیرا این روایت مسنداً در من لایحضر الفقیه، شیخ صدوق اینگونه نقل کرده است: محمّد بن الحسن بن احمد بن الولید عن محمّد بن الحسن الصفّار عن محمدبن عیسی بن عبید عن صفوان بن یحیی عن فضیل بن عثمان الاعور المرادی الکوفی، و فرموده: «صحیح» است(من لایحضر الفقیه ص 329)؛ که برای پاسخ به مناقشات فوق از نظر سند حدیث و راویان و وثاقت آنها و رفع اشکال صدوری و حصول اطمینان به صدور حدیث فطرت، کافی است.
5- منابع روایت
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیّ بْنِ الْحُسَیْن بِإسْنَادِهِ عَنْ فُضَیْلِ بْن عُثْمَانَ الْأَعُورِ عَنُ أبی عَبْدِ اللهِ علیه السلام أنَّهُ قال: مِامنْ مَوْلُودِ یُولَدُ إلَّا عَلَی الْفِطْرَةِ فَاَبَوَاهُ اللَّذانِ یُهَوّدَانِهِ و یُنصِرِانِه وَ یِمَجّسانِهِ (وسائل الشیعه - آل البیت، باب 48 از ابواب جهاد عدوّ، «شیخ حرّ العاملی»، ج 15، ص 125). صاحب وسائل این روایت را مسندًا از من لا یحضره الفقیه آورده و در فقیه چنین نقل شده است: وَ رَوَی فُضَیْلُ بْنُ عُثْمَانَ الْأَعْوَرُ عَنْ أبی عَبْد اللهِ علیه السلام أنَّهُ قَالَ: مَا مِنْ مِوْلُودِ یُولَدُ إِلَّا عَلَی الفْطرَةِ فأَبَوَاهُ اللَّذَانِ یُهَوِّدَانِهِ وِ یُنصِّرَانِهِ و یُمَجِّسَانِهِ. اسناد صدوق به فضیل بن عثمان الاعور همانگونه که در منابع رجالی حدیث مانند رجال النجاشی14 آمده است، «صحیح» است. بنابراین در سند صدوق سلسلۀ راویان کامل است و در منابع رجالی در مورد فضیل بن عثمان آمده است: ثقة ثقة. بنابراین نهتنها حدیث مشهور پیامبر (ص) در مورد فطرت توحیدی، مسند است بلکه تمامی راویان از أجلاّء وثقات هستند. علاوه بر این که صدوق هم جزمی إسناد داده است، و ما معتقدیم در مواردی که صدوق اسناد جَزمی میدهد خودش راوی است. همچنین صاحب وسائل در ادامه میفرماید: رَوَاهُ فِی الْعِلَلِ عَنْ أبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یِحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادِ عِنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ فُضَیْلِ بْنِ عُثْمِانَ الْأَعْوَرِ مِثْلَهُ. بنابراین صدوق علاوه بر فقیه، در کتاب دیگرش «علل الشرایع (علل الشرایع، صدوق ص 386/ 203 ، صحیح مسلم، ج 1، ص 145، بلاغة الحسین (ع)، ص 47 به نقل از علل الشرایع، صحیح مسلم، ج 3، کتاب القدر، باب 6، امالی سید مرتضی، ج 4، ص 2) و معانی الاخبار (صدوق، معانی الاخبار، ص 188) و التّوحید (توحید صدوق، ص 227 و 231) » روایات را به صورت مستند ذکر میکند که البته باز سند به « فُضَیلِ بنِ عُثمَان » میرسد و یکدیگر را تأیید میکنند. در این حدیث (فطرت) مضمون حدیث، نشانه وجود تواتر معنوی است. ابن تیمیه در «مجموع فتاوی» مینویسد: «زیادی و تعدد راههای نقل حدیث، باعث تقویت برخی به برخی دیگر میشود که خود زمینه علم به آنرا فراهم میکند؛ اگرچه راویان آن فاسق و فاجر باشند. حال چگونه خواهد بود، حدیثی که تمام راویان آن افراد عادل باشند که خطا و اشتباه هم در نقلشان فراوان باشد (ابن تیمیه، 18/26)» البتّه ما به دلایل زیر این حدیث مشهور نبوی (کلَّ مولودٍ) را معتبر میدانیم.
نتیجه
صرفنظر از وضعیت سندی «حدیث فطرت»در نسخه خطی سید عبدالله شبّر «سلوک الی الله تعالی» مطابق با سیرۀ قدما و متأخرین پس از واکاوی شواهد و متابعات فریقین و« اعتبارسنجی متنی» نتایج زیر حاصل شد:
1. مضمون حدیث مطابق با کتاب خدا و موافق با سنت نبوی و اجماع اکثریت علماء شیعه و اهل سنت است.
2. بهدلیل شواهد و متابعاتی که سید عبدالله شبر در نسخه خود ذکر کرده و احادیثی که فریقین در مصادر خود آوردند، تواتر اجمالی حدیث مشهور بین الفریقین از رسول خدا(ص) محرز گردید.
3. حدیث فطرت دارای وثاقت صدوری است.
4. علمای شیعه و اکثریت علمای اهل سنت در قبول حدیث «فطرت» اتّفاق نظر دارند.
5. با اثبات صحت مضمونی حدیث، علم حاصل گردید که در آفرینش، خداوند همة موالید (نوزادان) را بر فطرت توحید، معرفت، اسلام و ولایت میآفریند.
منابع
1. قرآن کریم.
2. ابن ابی الحدید معتزلی، عبدالحمید بن هبةالله (1404 ق) شرح نهجالبلاغه، نشر مکتبه مرعشی نجفی.
3. ابن اثیر، مبارک بنمحمّد (بیتا)، النهایه فی غریب الحدیث و الأثر، المکتبه الاسلامیه، لبنان، بیروت.
4. ابن حنبل، ابو عبدالله احمد (بیتا)، مسند احمد بنحنبل، مصحح الأرنووط، عادل مرشد، مؤسسه الرساله.
5. ابن شهرآشوب، محمد بن علی (1404 ق)، المناقب آل ابیطالب، مؤسسه انتشارات علامة قم.
6. ابن شهرآشوب، محمد بن علی (1404ق)، متشابه القرآن و مختلفه، انتشارات بیدار (1369 ق) (1328 ش) عدنان محقق، مکتبه دارالتراث، قاهره، مصر.
7. ابن طاووس، سید علی، سید بن طاوس (بیتا)، الدوع الواقیه، نشر مؤسسه آل البیت (ع) احیاء التراث، بیروت، لبنان.
8. ابن عساکر، ابوالقاسم علی بن حسن بن هبة الله (شافعی) (1415ق)، تاریخ مدینه دمشق، محقق: عمروبن غرامة العمروی، الناشر: دارالفکر للطباعه و النشر و التوزیع.
9. ابن فارس، احمد بن فارس بن زکریّا القزوینی الرازی، ابوالحسن (م1404ق) معجم مقاییس اللغه، محقق، هارون عبدالسلام محمّد مکتب الاعلام الاسلامی مرکز النشر، ایران، قم.
10. ابن فهد الحلی، جمال الدین، احمدبن محمد اسدی (1420ق)، عدة الداعی و نجاع الساعی، تحقیق و نشر: مؤسسه المعارف الاسلامیه، ایران، تهران.
11. ابن منظور، محمّد بن مکرم بن علی (1414ق)، معجم لسان القرآن، نشر دار صادر، بیروت.
12. ابن داعی حسنی رازی، سید مرتضی (ملقب به علم الهدی) (1364ش)، تبصرةالعوام فی معرفة مقالات الامام، ناشر: اساطیر، تهران، ایران.
13. ابو صادق، سلیم بن قیس هلالی (بیتا)، اسرار آل محمّد (ص).
14. ابو عبدالرّحمن، احمد بنشعیب بنعلی بنبحرین سنان بندینار النسائی (بیتا)، سُنن نسائی.
15. احمدبن محمد فیومی مقرّی (معروف به ابوالعباس فیومی) (1396ش)، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ناشر: مؤسسه دارالهجرة و دارالمعارف، قاهره، مصر.
16. إِربلی، علی بنعیسی (بیتا) کشف الغمه، مصحح علی بن حسن زوارهای، تهران، دارلکتب الاسلامیه.
17. اسماعیل بن حماد جوهری فارابی (1404ق)، صحاح جوهری، ناشر، دارالعلم للملایین، بیروت، لبنان.
18. الآملی، شیخ محمدتقی (1391ش)، مصباح الهدی فی شرح العروةالوثقی، ناشر: بینا، بیجا، و مکتبه ولیالعصر.
19. الهمدانی، حاج آقارضا (1322ق)، مصباح الفقیه فی شرح شرایع الاسلام، ناشر: المؤسسة الجعفریة لاحیاء التراث، قم، ایران.
20. آل اعتماد الموسوی، مصطفی (1394ش)، بلاغة الحسین (ع)، ناشر: اسوه، سازمان اوقاف و امور خیریه جمهوری اسلامی ایران.
21. بحرانی، هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن (1409ق)، شارح، سید محمدحسین طهرانی، انتشارات مؤسسه البعته، قسم الدراسات الاسلامیه.
22. بخاری جعفی، محمّد بناسماعیل (1307ق)، صحیح بخاری، موضوع: الحدیث النبوی)، مصحح محمّد زهیر ناصر، دار طوف النجاة و انتشارات دار احیاء التراث العربی، بیروت.
23. بیهقی، ابوالفضل محمدبن حسین (1425ق)، تاریخ بیهقی، ناشر: دانشگاه فردوسی مشهد، انتشارات.
24. حر عاملی، محمد بن حسن (1104م)، تفصیل وسائل الشیعه، محقق محمدرضا حسینی جلالی، قم: مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث.
25. حر عاملی، محمد بن حسن (1422 ق)، الفصول المهمه فی اصول الائمة (تکمله الوسائل)، محقق سامی غریری ابن صباغ علی بن محمد، ناشر: مؤسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، سازمان چاپ و نشر، ایران، قم.
26. حر عاملی، محمد بن حسن (1422ق)، اثبات الهدی، موسسه الاعلی، بیروت، لبنان.
27. پورداوود، سینا (1347ش)، ایران شناس معاصر، گاتها، قدیمیترین قسمت اوستا، یسنا، گاهان، شعر اوستایی.
28. حلّی، حسن بنسلیمان (1421ق)، مختصر البصائر، مشتاق مظفر، مؤسسه النشر الاسلامی، تصحیح، تحقیق، ترجمه؛ امیر توحیدی، سازمان تبلیغات، شرکت چاپ و نشر بینالملل، ایران تهران.
29. حویزی، عبدالعلی بنجمعه (1401ق)، کفایة الاثر، لطیف جبنی کوه کمری، (1395 ش)، انتشارات بیدار، ایران، قم.
30. حقّی، اسماعیل بروسونی (1137ق)، تفسیر روح البیان، ناشر: دارالفکر، بیروت، لبنان.
31. خلیل بن احمد عمر بن تمیم، ابوعبدالرحمن فراهیدی (1409ق)، کتاب العین، ناشر، مؤسسه دارالهجرة، ایران، قم.
32. دیلمی، حسن بن محمد (1408ق)، اعلام الدین فی صفات المؤمنین، ناشر: مؤسسه آل البیت (ع) لاحیاء التراث، ایران، قم.
33. دیلمی، حسن بن محمد (1371ش)، ارشاد القلوب، شریف رضی، ایران، قم.
34. دینوری، احمدبن داود، (1373ش) اخبار الطّوال، ناشر: الشریف الرّضی، قم، ایران.
35. راغب اصفهانی، ابوالقاسم حسین بن محمّد، معروف به (سید سِراب) (بیتا)، مفردات الفاظ القرآن، مسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، تهران، ایران.
36. ریشهری، محمّد محمّدی، (1395ش) میزان الحکمة، سازمان چاپ و نشر مؤسسه فرهنگی دارالحدیث، بیجا.
37. زبیدی واسطی، سیدمرتضی زبیدی؛ محمدبن عبدالرزّاق، حسینی (1414ق)، تاج العروس من جواهرالقاموس، ناشر: دارالفکر، بیروت، لبنان.
38. زمخشری، جاروالله زمخشری (1979م)، اساس البلاغه (فرهنگنامه)، محمودی بن عمر (نویسنده) ناشر، دارصادر، نشر لبنان، بیروت.
39. سهروردی، شهاب الدین یحیی (1375ش)، مجموعه مصنّفاف، محقق، کوربن هانری، و حبیبی نجف قلی مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، وزارت فرهنگ و آموزش عالی، ایران، تهران.
40. سهروردی، شهاب الدین یحیی (1191ق)، مجموعه مصنّفات سهروردی، ناشر: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، متوفای (1191ق) حلب، سوریه.
41. سیدمرتضی علم الهدی-شریف مرتضی (1397ش)، امالی، الناشر: دارالفکر العربی، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی.
42. سلیم بن قیس هلالی، ابوصادق (بیتا)، اسرار آل محمّد، نشر: قم، دفتر نشر الهادی.
43. شبر، سید عبدالله این محمدرضا الحسینی الکاظمینی (1431ق)، السلوک الی الله تعالی، محقق، سامی الغریری الغراوی، لبنان بیروت، انتشارات دارالجواد الائمه.
44. شبر، سید عبدالله این محمدرضا الحسینی الکاظمینی (1431ق)، السلوک الی الله تعالی فی تقربه، کتابخانه آستانه قدس رضوی، مشهد.
45. شیخ طبرسی، ابوعلی فضل بنحسن طبرسی (1359ش) مفسر قرآن، صاحب مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ناشر، فراهانی.
46. شیخ فخرالدین طریحی (1414ق)، مجمع البحرین (واژهشناس قرآن و حدیث (شیعی)).
47. شیخ محمّد بنعلی بنابراهیم احسانی، معروف به ابن جمهور احسانی (بیتا)، عوالی اللئالی، انتشارات مطبعه سید الشهداء.
48. شهرستانی، محمدبن عبدالکریم (1995ق)، الملل و النّحل، دارالمعرفة، بیروت، لبنان.
49. صدوق، محمّد بنعلی بنبابویه (1417ق)، أمالی، تحقیق: قسم الدراسات الاسلامیه، قم، مؤسسه البعثر.
50. صدوق، محمّد بنعلی بنبابویه (1378ق)، عیون اخبار الرضا(ع)، نشر جهان، تهران، چاپ اوّل.
51. صدوق، محمّد بنعلی بنبابویه (1413ق)، من لایحفره الفقیه، چهار جلد، علیاکبر غفاری، انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزة علمیه قم: چاپ دوّم.
52. صدوق، محمّد بنعلی بنبابویه (بیتا)، معانی الأخبار، علیاکبر غفاری و عبدالعلی محمدی، تهران: دارالکتب السلامیه.
53. صفار، محمّد بنحسن بن فروخ صفار معروف به صفار قمی (1404ق)، بَصائِر الدّرجات، ناشر: کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، قم.
54. صبحی، صالح (1414ق)، نهج البلاغه، مرکز البحوث الاسلامیّه و مؤسسه دارالهجرة، قم.
55. صاحب بن عباد (ابوالقاسم اسماعیل بن عباد) (1414ق)، المحیط فی اللُّغةِ،عالم الکُتب، بیروت.
56. طباطبایی بروجردی، سید حسین (1386ش)، جامع الاحادیث، تحقیق جمعی از محققان، انتشارات فرهنگ سبز، تهران.
57. طباطبایی بروجردی (1383ش)، المیزان فی تفسیر القرآن، ناشر: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ایران، قم.
58. طوسی، محمّد بنحسن (1407ق)، التبیان، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، تهران.
59. طبرسی، ابوعلی فضل بن الحسن (بیتا)، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ناصرخسرو، تهران.
60. طریحی، فخرالدین بن محمدعلی (1387ش)، مجمع البحرین، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران.
61. العروسی حویزی، عبد علی بن جمعه (1383ش)، تفسیر نور الثقلین، محقق، سید هاشم رسولی، 5 جلدی، مطبعه العلمیه؛ قم، دارالهجرت.
62. عیاشی، ابونصر محمد بن مسعود عیاش سمرقند (1380ش)، تفسیر العیاشی، ناشر: مکتبه العلمیّه الاسلامیه، تهران.
63. علیمرادی، منصور (1356ش)، مجوس در روایات اسلامی، تهران، ایران.
64. غزالی، ابوحامد محمد (505 ق)، احیاء العلوم الدّین، دارالکتاب العربی، قم، ایران.
65. فیض کاشانی، ملاّ محسن (1091ق)، تفسیر صافی، محقق علی اوجبی، اکبر تقیان، انتشارات سید مهدی مرتضی طباطایی نجفی، مؤسسه خانه کتاب و ادبیات ایران، تهران.
66. فیض کاشانی، ملاّ محسن (1418ق)، علم الیقین فی اصول الدین، انتشارات آیت اشراق و بیدار، قم.
67. فیض کاشانی، ملاّ محسن (1385ش)، نوادرالاخبار فی ما یتعلق باصول الدین، محقق مهدی انصاری قمی، نشر دلیل ما.
68. قمّی، صفّار، محمدبن حسن (بیتا)، بصائرالدّرجات الکبری فی فضائل آل محمد، قم، المکتبه الحیدریه.
69. قاضی عضدالدّین عبدالرّحمن ابن احمد ایجی (بیتا)، شرح المواقف، الشریف الرّضی، قم.
70. قاضی نعمان مغربی (نعمان ابن محمد ابن حیون) (بیتا)، شرح الاخبار فی فضائل الأئمة الاطهار(ع)، جامعه مدرسین علمیّه قم، مؤسسه انتشارات اسلامی.
71. قمی، علی بن ابراهیم، (1369ش)، تفسیر قمی، کتاب التفسیر، بنی الزهرا (س)، مؤسسه کیهان، ایران، قم.
72. کشی، محمدبن عمر بن عبدالعزیز کشی (1400ق)، رجال کشی، نشر آمار.
73. کلینی، محمّد بن یعقوب (1382ش)، اصول کافی، محقق و مصحح، خواجوی محمّد، چهارجلدی، انتشارات مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران.
74. مالک ابن انس (1985م)، مُوطّاً، نشر دار احیاء التّراث العربی، بیروت.
75. مسعودی، ابوالحسن (1384ش)، اثبات الوصیة لامام علی بن ابی طالب (ع)، انصاریان، قم.
76. مجلسی، محمّد باقر بنمحمّدتقی (1315ق)، بحارالانوار، نشر مؤسسه انتشارات الوفاء، تهران.
77. مسلم، ابوالحسن مسلم بن الحجاج القشیر النیشابوری (بیتا)، صحیح مسلم، داراحیاء التراث العربی، بیروت.
[1] . دانشجوی دکتری علوم قرآن و حدیث، واحد تهران مرکزی، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران:
hasanheshmati506@gmail.com
[2] . استادیار گروه علوم قرآن و حدیث واحد تهران مرکزی، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران (نویسنده مسئول):
amir_tohidi_110@yahoo.com
[3] . استاد گروه علوم قرآن و حدیث، دانشکده الهیات، دانشگاه علامه طباطبائی تهران، ایران:
m.ghasem-Poor@gmail.com
[4] . قَالَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ اَلثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي كِتَابَ اَللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ اَلْحَوْضَ. (محمد بن حسن صفار؛ بصائر الدّرجات فی فضائل آل محمد (ع) ج 1، ص 413 و ابوصادق سلیم بن قیس، هلالی، کتاب سلیم بن قیس هلالی (اسرار آل محمد (ع)). ج 2، ص 647 و ارشاد القلوب دیلمی، ج 1، ص 131. رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: همانا من دو چیز گرانبها در میان شما میگذارم که اگر شما بر آن دو چنگ بزنید بعد از من هرگز گمراه نخواهید شد. یکی کتاب خدا و دیگری عترت من و آن دو از هم جدا نمیشوند تا در حوض (کوثر) بر من وارد شوند.
[5] . قال الامام علیّ علیه السلام فی شرح نهج البلاغة: الخُطبَة (1): (أَوَّلُ الدِّینِ مَعْرِفَتُهُ وَ كَمَالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدِیقُ بِهِ وَ كَمَالُ التَّصْدِیقِ بِهِ تَوْحِیدُهُ وَ كَمَالُ تَوْحِیدِهِ الْإِخْلَاصُ لَهُ وَ كَمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْی الصِّفَاتِ عَنْهُ).
شیخ مفید، امالی، 253 مجلس 30 ح 4، و توحید الصدوق: 341 احتجاج طبرسی، ج 1، ص 298/ مسند امام رضا: ج 1، ص 41/ عیوُن أخبار الرّضا: ج 1، ص 150، 51.
[6] . رُوی عن الامام الباقر، قال: فطرهم جمیعًا عَلَی التوحید، الکافی: ج 2، ص 12/ المحاسن برقی: 241 ح 223 .
[7] . مجمع البیان،ج 2، ص 306- 307 ؛ التبیان للطوسی، ج 2، ص 195
[8] . ابن منظور، لسان العرب، ج 5، ص 214، چاپ دار صادر، بیروت (1968 م، 1388ق)، 12 جلدی.
[9] . احمد خلیل فراهیدی، (العین، ج 2، ص 76).
[10] . شهرستانی، صاحب ملل و النّحل، ج 1، ص 278، ناشر: الشریف الرضی- چاپ قم، 1364، ایران.
[11] . أشعث بن قیس کندی (در گذشت 40 ق)، از فرماندهان سپاه امام علی (ع) در جنگ صفین که از حکمت ابوموسی اشعری حمایت کرد.
[12] . دین زرتشتی که دین مجوسیان است، با کتاب های مقدس (تورات و انجیل) ارتباط دارد. براساس نظریه مشهور زرتشت (پیامبر آیین زرتشتیان) در سال 660 قبل از میلاد (در سن 30 سالگی) به پیامبری مبعوث شد. گفته میشود وی در سال 583 قبل از میلاد، در سن 77 سالگی در آتشکده ای در بلخ (افغانستان) به دست تورانیان کشته شده است.
[13] . شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار ج 1، ص 190- الفصول المهمه فی اصول الائمّة ج 3، ص 275 و البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 346/ تفسیر الصافی، ج 4، ص 149/ بحار الانوار ج 5، ص 296 و من لایحضره الفقیه ج 2، ص 49/ و توحید صدوق، ج 1، ص 341، الدروع الواقیة، ج 1، ص 32.
[14] . رجال النجاشی، چاپ مدرسین حوزه علمیه قم، 1418، تحقیق موسی شبیری زنجانی، ص 308، شمارۀ 841.