The Relationship between Torah and Tablets of Moses based on Verses of Torah and Quran
Subject Areas : Judaism
1 - , Department of Quran and Hadith Sciences, Payame Noor University, Tehran, Iran.
Keywords: Verse 154 of "Al An'am", interpretations of the Fariqin, interpretation of the Qur'an to the Qur'an, Torah book, tablets.,
Abstract :
, the present research, with descriptive and analytical method and relying on the Qur'anic interpretation of the Qur'an, has dealt with the critical reading of verse 154 of Surah " Al An'am" in the interpretations, regarding the revelation of the Book to Moses and its connection with the Tablets. This approach shows the content link of this verse with verses related to tablets in Surah "Al A'raf", especially verse 145. Based on this verse, after God asked the children of Israel to adopt the best of the summary laws in the tablets, in the next stage and in Surah "Al An'am", he mentioned these summary rules in the context of verse 154, in this verse of the revelation of the Torah book. He has spoken about Moses as the completion and completion of those laws and in response to the kindness of the good people of the people. The use of the word "Thumma" at the beginning of the verse, which is a sequential inflection, and the similarity of the word "Ahsan" in both verses, as well as the accuracy of the descending order, are clues that prove the opinion that the Torah has been revealed after the tablets.
منابع
قرآن کریم، ترجمه فولادوند.
کتاب مقدس، 2016م، لندن.
1. ابن ابی حاتم، عبدالرحمن بن محمد، (1419ق)، تفسیرالقرآن العظیم، ریاض: مکتبه نزار مصطفی الباز.
2. ابن جزی، محمدبن احمد،(1416ق)، التسهیل لعلوم التنزیل، بیروت: دارالارقم.
3. ابن¬عاشور، محمدطاهر، (1420ق)، التحريروالتنوير، بيروت: مؤسسة التاريخ العربي.
4. ابن عطیه، عبدالحق، (1422ق)، المحررالوجیز، بیروت: دارالکتب العلمیه.
5. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، (1419ق)، تفسیرالقرآن العظیم، بیروت: دارالکتب العلمیه.
6. ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، (1408ق)، روض الجنان و روح الجنان، مشهد: آستان قدس.
7. ابوحیان، محمدبن یوسف، (1420ق)، البحرالمحیط فی التفسیر، بیروت: دارالفکر.
8. اشکوری، محمدبن علی، (1373)، تفسیر شریف لاهیجی، تهران: نشر داد.
9. بغوی، حسین بن مسعود، (1420ق)، تفسیرالبغوی، بیروت: داراحیاءالتراث العربی.
10. بیضاوی، عبدالله عمر، (1418ق)، انوار التنزیل و اسرار التأویل، بیروت: داراحیاءالتراث العربی.
11. ثعلبی، احمد بن محمد، (1422ق)، الکشف و البیان، بیروت: داراحیاءالتراث العربی.
12. جرجانی، عبدالقاهر، (1430ق)، درج الدرر، اردن: دارالفکر.
13. جصاص، احمد بن علی، (1405ق)، احکام القرآن، بیروت: داراحیاءالتراث العربی.
14. خازن، علی بن محمد، (1415ق)، تفسیرالخازن، بیروت: دارالکتب العلمیه.
15. رسعنی، عبدالرزاق، (1429ق)، رموزالکنوز، عربستان: مکتبه الاسدی.
16. زمخشرى، محمود بن عمر، (¬1407ق)، تفسیر الکشاف، بیروت: دار الكتاب العربي مدرسی.
17. سمرقندى، نصر بن محمد، (1416ق)، تفسير السمرقندى، بيروت: دار الفكر.
18. سیدقطب، ابراهیم حسین الشاربی، (1425ق)، فی ظلال القرآن، بیروت: دارالشروق.
19. شاه عبدالعظیمی، حسین، (1363ش)، تفسیر اثنی عشری، تهران: میقات.
20. شوکانی، محمد، (1414ق)، فتح القدیر، سوریه: دارابن کثیر.
21. شیبانی، محمدبن حسن، (1413ق)، نهج البیان عن کشف معانی القرآن، قم: نشر الهادی.
22. صالح بهجت، عبدالواحد، (1998م)، الاعراب المفصل لکتاب الله المرتل، اردن: دارالفکر.
23. طباطبايى، محمدحسين، (1390ق)، الميزان في تفسير القرآن، بيروت: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات.
24. طبرسى، فضل بن حسن، (1372ش)، مجمع البيان في تفسير القرآن، تهران: ناصر خسرو.
25. طبری، محمدبن جریر، (1412ق)، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت: دارالمعرفه.
26. طبرانی، سلیمان بن احمد، (2008م)، التفسیرالکبیر، اردن: دارالکتاب الثقافي.
27. طوسى، محمد بن حسن، (بی¬تا)، التبيان في تفسير القرآن، بيروت: دار إحياء التراث العربي.
28. عیاشی، محمد بن مسعود، (1380ش)، التفسیر (تفسیر العیاشی)، تهران: مکتبه العلمیه الاسلامیه.
29. فخر رازی، محمد بن عمر، (1420ق)، التفسیر الکبیر(مفاتیح الغیب)، بیروت، دار إحياء التراث العربي.
30. فراء، یحیی بن زیاد، (1980م)، معانی القرآن (فراء)، مصر: الهیئه المصریه العامه للکتاب.
31. قرطبی، محمدبن احمد، (1364ش)، الجامع لاحکام القرآن، تهران: ناصرخسرو.
32. قمی¬مشهدی، محمد بن محمد رضا، (1368ش)، کنز الدقائق¬ و بحر الغرائب، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد.
33. قونوی، اسماعیل بن محمد، (1422ق)، حاشیه القونوی، بیروت: دارالکتب العلمیه.
34. کوفی، فرات بن ابراهیم، (1410ق)، تفسیر فرات کوفی، تهران: موسسه الطبع و النشر.
35. مراغی، احمدبن مصطفی، (بی¬تا)، تفسیر المراغی، بیروت: دارالفکر.
36. مغنیه، محمد جواد، (1424ق)، الکاشف، قم: دارالکتاب الاسلامی.
37. مقاتل بن سلیمان، (1423ق)، تفسیر مقاتل بن سلیمان، بیروت: داراحیاء التراث العربی.
38. مکارم شیرازی، ناصر، (1371ش)، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیۀ.
39. ميبدى، احمد بن محمد،(1371)، كشف الاسرار و عدة الابرار، تهران: امیرکبیر.
40. نسفی، عبدالله بن احمد، (1416ق)، تفسیرالنسفی مدارک التنزیل و حقائق التأویل، بیروت: دارالنفائس.
41. واحدی، علی بن محمد، (1415ق)، الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، بیروت: دارالقلم.
|
|
نسبت میان "تورات" و "ألواح" بر اساس آیاتی از قرآن و تورات |
دوفصلنامه علمی – پژوهشی پژوهشنامۀ ادیان سال 19، شماره 35، بهار و تابستان 1403، 23-40 (مقاله پژوهشی) | Journal of Religious Studies Vol. 19, No. 35, Spring 2024 & Summer 2024 |
The Relationship between Torah and Tablets of Moses based on Verses of Torah and Quran
Mahboobeh Mousaipour
Assistant Professor, Department of Quran and Hadith Sciences, Payam Noor University, Tehran, Iran, m.mousaeipour@pnu.ac.ir
Abstract:
The present research, with descriptive and analytical method and relying on the Qur'anic interpretation of the Qur'an, has dealt with the critical reading of verse 154 of Surah " Al An'am" in the interpretations, regarding the revelation of the Book to Moses and its connection with the Tablets. This approach shows the content link of this verse with verses related to tablets in Surah "Al A'raf", especially verse 145. Based on this verse, after God asked the children of Israel to adopt the best of the summary laws in the tablets, in the next stage and in Surah "Al An'am", he mentioned these summary rules in the context of verse 154, in this verse of the revelation of the Torah book. He has spoken about Moses as the completion and completion of those laws and in response to the kindness of the good people of the people. The use of the word "Thumma" at the beginning of the verse, which is a sequential inflection, and the similarity of the word "Ahsan" in both verses, as well as the accuracy of the descending order, are clues that prove the opinion that the Torah has been revealed after the tablets.
Keywords: Verse 154 of "Al An'am", Interpretations of the Fariqin, Interpretation of the Qur'an to the Qur'an, Torah book, Tablets
دوفصلنامه علمی – پژوهشی پژوهشنامۀ ادیان سال 19، شماره 35، بهار و تابستان 1403، 23-40 (مقاله پژوهشی) | Journal of Religious Studies Vol. 19, No. 35, Spring 2024 & Summer 2024 |
نسبت میان "تورات" و "ألواح" بر اساس آیاتی از قرآن و تورات 1
محبوبه موسائی پور 2 |
چکیده
ارتباط سنجی آیات هم مضمون، از طریق ارجاع واژگان آیات به یکدیگر، یکی از وجوه تفسیر قرآن به قرآن است و در رفع گرههای موضوعات قرآنی از جمله مباحث ادیان، میتواند راهگشا باشد. پژوهش حاضر به روش توصیفی تحلیلی و با تکیه بر تفسیر قرآن به قرآن و توجه همزمان درآیات کتاب تورات به بازخوانی انتقادی آیه 154 سوره انعام در تفاسیر، پیرامون یکی ازمباحث اختلافی یعنی نزول کتاب بر موسی (ع) و ارتباط آن با الواح پرداخته است. این رویکرد، نشان از پیوند محتوایی این آیه با آیات مربوط به الواح در سوره اعراف به ویژه آیه 145 دارد. مبتنی بر این آیه، پس از آنکه خداوند أخذ أحسن شریعت اجمالی در الواح را از بنی اسراییل خواسته، در مرحله بعد و در سوره انعام با یادکرد از این احکام اجمالی در سیاق آیه 154، در این آیه از نزول کتاب تورات بر موسی به عنوان تتمیم آن شرایع و پاسخ به أخذ أحسن نیکوکاران قوم صحبت نموده است. استفاده از واژه «ثُمَّ» در ابتدای آیه که عطف ترتیبی است و تشابه واژه «أحسن» در هر دو آیه و نیز دقت در سیاق و ترتیب نزول، قراینی است که برخلاف نظر بسیاری از مفسران و نیز برخی آیات تورات، این نظر را اثبات مینماید که تورات غیر از الواح بوده و بعد از آنها نازل شده است.
کلید واژه: آیه 154 انعام، تفاسیر فریقین، تفسیر قرآن به قرآن، کتاب تورات، الواح
مقدمه
قرآن کریم مجموعهای منسجم و نظاممند از آیات و معارفی است که فهم و کشف بسیاری از حقایق آن، نیازمند اندیشه ورزی تام و دقت در قرائن کلامی دارد. به همین دلیل به هنگام تفسیر و تبیین آیات قرآن، توجه و تتبع در فهم ارتباط آیات هم مضمون و هم موضوع و استفاده از تفسیر قرآن به قرآن، ضرورتی اجتناب ناپذیر است. این امر به خصوص در مورد موضوعاتی که به ظاهر مبهم بیان شده و یا کلیاتی از آن ذکر گردیده و خود، باعث اختلاف اقوال و نظرات تفسیری بین مفسران و نیز اندیشمندان مسلمان علم ادیان شده، از اهمیت بیشتری نیز برخوردار است. یکی از این موضوعات، نزول تورات و شریعت مکتوب بر حضرت موسی (ع) است. از آنجا که قرآن از نزول الواح و کتاب بر موسی (ع) بدون ذکر جزییات سخن گفته است، مفسران و پژوهشگران را با این سوال روبه رو نموده است که آیا منظور از ألواح و إنزال آن، همان کتاب تورات بوده است یا خیر؟ این سوال با اقوال و نظرات مختلف تفسیری پاسخ داده شده است. برخی قایل به یکی بودن الواح و تورات شدهاند، برخی الواح را مشتمل بر تورات دانسته و عدهای دیگر از مفسران بر این نظر که تورات مشتمل بر الواح بوده، رأی دادهاند. این پژوهش با هدف جستجوی پاسخ این سوال در خود قرآن و با روش توصیفی تحلیلی مبتنی بر تفسیر قرآن به قرآن و سیاق، به مداقه، بازخوانی انتقادی و ارتباط سنجی آیه 154 سوره انعام با دیگر آیات مربوط به کتاب و الواح پرداخته است. همچنین از آنجا که این مساله ارتباط تنگاتنگی با آیین یهود داشته و به خصوص میان ماجراهای بنی اسرائیل، در قرآن و کتاب تورات، همیشه شباهتها و تفاوتهایی وجود دارد، در راستای تبیین کاملتر، آیات تورات نیز پیرامون این موضوع مورد بررسی قرار گرفته است تا در نهایت تبیینی متفاوت با رویکردی متفاوت در این موضوع ارایه شود.
پیشینه
در ارتباط با موضوع این پژوهش و آیه 154 سوره انعام به جز در تفاسیر که به اقتضای پرداختن به آیه، شرح تفسیری ممحض و اختصاصی مفسران صورت گرفته، تنها یک مقاله با عنوان «کاربست انسجام پیوندی در تحلیل موارد اختلافی مفسران قرآن کریم (بررسی موردی: آیه 154 سوره انعام در تفسیر ابن کثیر)» توسط مجتبی ترکاشوند و جهانگیر امیری و دیگر همکاران، نشر یافته در نشریه مطالعات سبک شناختی قرآن کریم، بهار و تابستان 1402 به رشته تحریر در آمده است. در این مقاله همانگونه که از عنوان آن نیز پیداست، نویسندگان بر اساس یکی از نظریات زبان شناسی، انسجام پیوندی این آیه با آیات قبلش را بر پایه حرف عطف بودن «ثم» به لحاظ ظاهری و معنایی در ابتدای آیه و بر خلاف نظر ابن کثیر اثبات نموده اما به تقسیر و تبیین محتوایی آیات ورود نکردهاند و تنها به لحاظ ادبی و زبان شناختی به این آیه پرداختهاند. از این روی مقاله حاضر به لحاظ پرداختن به موارد اختلافی مفسران در نتیجه تبیین و تفسیر محتوای آیه و نیز به کارگیری تفسیر قرآن به قرآن در کشف مقصود و مراد آیه، جدید و بدیع است و از پیشینه علمی ویژهای برخوردار نیست.
بررسی موارد اختلافی در تفسیر آیه 154 انعام
در آیه 154 انعام، خداوند بعد از آنکه در سه آیه قبل (154-152، انعام) خطاب به پیامبرمیفرماید، به مشرکان بگو بياييد تا آنچه را كه پروردگارتان بر شما حرام كرده است برايتان بخوانم و سپس حدود ده فرمان از محرمات را ذکر میکند، در این آیه با استفاده از حرف عطف «ثُمَّ» از اعطای کتاب به موسى با هدف تمیم و تکمیل براى کسانی كه أحسن انجام دادند و براى اينكه همه احكام و معارفى كه مورد نياز بنىاسرائيل بود، تفصيل و توضيح داده شود و براى اينكه هدايت و رحمت [بر آنان] باشد تا به ديدار پروردگارشان ايمان آورند، صحبت نموده است: «ثُمَّ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ تَمَامًا عَلَى الَّذِي أَحْسَنَ وَ تَفْصِيلًا لِكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً لَعَلَّهُمْ بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ يُؤْمِنُونَ» (انعام، 154) مفسران در تفسیر این آیه از دو جهت اختلاف نظر دارند. یکی در مورد وجه استفاده از «ثُمَّ» در ابتدای آیه و دیگری در مورد دلیل اعطای کتاب به موسی (ع). بنابراین ابتدا به بررسی آراء مفسران پرداخته می شود.
بررسی روند تاریخی تفسیر «ثُمَّ» در آیه
برخی مفسران از آنجا که آیه با «ثُمَّ» شروع شده است که معمولا برای عطف با تاخیر و تعقیب امری پس از امر دیگر و با تفاوت در ترتیب به کار میرود (صالح بهجت، 1998، ج3/362، بیضاوی، 1418، ج2/189)، و با توجه به اینکه در آیات قبل، خطاب به پیامبر صورت گرفته که با مشرکان از محرمات مورد قبولشان صحبت کند و بلافاصله در این آیه با «ثُمَّ» گفته شده که کتاب بر موسی (ع) نازل شده، این إشکال را مطرح نموده اند که ترتیب آیات به گونهای است که این معنا را به ذهن متبادر میکند که تورات بعد از قرآن نازل شده است. سپس برای حل این مشکل، وجوه مختلفی را ذکر نمودهاند که به بیان این وجوه میپردازیم.
بررسی روند تاریخی تفاسیر نشان میدهد، تا قرن چهارم، اختلاف و بحثی بر سر وجود «ثُمَّ» و إشکال مطرح شده، نبوده است و مفسران تا قبل از آن در این مورد صحبتی نکردهاند. طبری در قرن چهار، بر این نظر است که به قرينه «قُلْ تَعالَوْا» در آیات قبل (آیه 151) «ثُمَّ» به «قُل» عطف شده و به قرینه آن، قُل در این آیه حذف شده است. يعنى آیه در اصل اینگونه بوده است: «ثم قل يا محمد آتينا ...» يعنى سپس اى محمد بگو...(طبری، 1412، ج8/66)، در همین قرن طبرانی نیز، «ثُمَّ» را حرف عطف دانسته که به «أتل ما حرّم ربّكم» در آیه 151 عطف شده و اینگونه بیان کرده که آیه در اصل چنین است:أتل ما حرّم ربّكم عليكم ثم أتل ما آتاه اللّه موسى من التّوراة ( طبرانی، 2008، ج3/ 105)، پس از او سمرقندی نیز در همین قرن، دو وجه برای «ثُمَّ» ذکر نموده است، یکی «اتل عليكم» را در تقدير دانسته که آیه در واقع اینگونه بوده است: «ثم اتل عليكم آتينا ...» يعنى: سپس بشما قرائت كنم كه به موسى تورات داديم؛ و در وجه دیگر، «ثُمَّ» را به معنای واو دانسته است (سمرقندی، 1416، ج1/495). سایر مفسران در این قرن به تکرار وجوه مختلفی از این نظرات پرداختهاند( جصاص، 1405، ج4/197)، در قرن پنجم، طوسی، دو قول برای «ثُمَّ» ذکر کرده است، در قول اول، آن را عطف به «أتل» در آیه 151 دانسته و در قول دوم، این آیه را در اتصال به داستان حضرت ابراهیم (ع) در آیه 84 بیان کرده که چون در آنجا نعمتهایی که به ابراهیم بخشیده بود، ذکر شده، در اینجا نیز ادامه همان نعمتها را بیان میکند، زیرا موسی از اولاد ابراهیم است. این وجه را زمخشری نیز (قرن ششم) بیان نموده است (طوسی، بیتا، ج4/321؛ زمخشری، 1407، ج2/80)، در همین قرن (پنجم) ثعلبی، همنظر با طبری، «ثُمَّ» را عطف به آیه 151 دانسته که قُل در اینجا به قرینه «قُلْ تَعالَوْا» در آن آیه، حذف شده است. (ثعلبی، 1422، ج4/25) در قرن ششم، طبرسی علاوه بر دو وجهی که طوسی آورده، دو وجه دیگر نیز ذکر نموده است، یکی، عطف به «قُل» در آیه 151 که به قرینه «قُلْ تَعالَوْا» قُلْ در این آیه حذف شده است و دیگری اینکه، مقصود، عطف خبرى بر خبرى است نه عطف معنايى بر معنايى. يعنى «ثم اخبركم انه اعطى ...» يعنى: سپس بشما بگويم كه ...(طبرسی، 1372، ج4/595)، در قرن هفتم نیز فخر رازی سه وجه ذکر کرده است، در وجه اول بر این نظر است که «ثُمَّ» حرف عطف برای به دنبال هم آمدن خبر و مطلب است اما برای نشان دادن تاخیر زمانی اخبار و مطالب نیست و آیه «وَ لَقَدْ خَلَقْناكُمْ ثُمَّ صَوَّرْناكُمْ ثُمَّ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ» (اعراف، 11) را شاهد مثال از دیگر کاربستهای قرآنی، آورده است. بنابراین در آیات قبل، خبر از محرمات و احکام داده و در این آیه خبر از اعطای کتاب به موسی (ع) داده است. در وجه دوم، آیه را عطف به «ذلكم وصاكم» در آیه 153 دانسته و آیه را در تقدیر، اینگونه بیان کرده: ذلكم وصاكم به يا بني آدم قديما و حديثا ثم بعد ذلك آتينا موسى الكتاب. در وجه سوم نیز «ثُمَّ» را عطف به «قُلْ تَعالَوْا» در آیه 151 دانسته که در تقدیر چنین است: ثم قل يا محمد انا آتينا موسى ؛ یا: اتل ما اوحى إليك ثم اتل عليهم خبر ما آتينا موسى. ( فخررازی، 1420، ج14/ 186) از قرن شش و هفت به بعد، عموم مفسران به ذکر یک یا چند وجه از نظرات مفسران قبل از خود پرداخته و به پیروی و تأسی از آنها، نظرات گفته شده را تکرار نمودهاند( ابوالفتوح رازی، 1408، ج8/94؛ بیضاوی، 1418، ج2/189؛ سید قطب، 1425، ج3/1237؛ ابن عاشور، 1420، ج7/130؛ مراغی، بیتا، ج8/76؛ خازن، 1415، ج2/173)؛ علامه نیز بر این نظر است که «جمله" ثُمَّ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ" برگشت به سياق آيات قبل از آيه" قُلْ تَعالَوْا أَتْلُ ما حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ" است كه در آنها روى سخن با پيغمبر اكرم (ص) بود، و خطاب در آنها به صيغه متكلم مع الغير (ما فلان و فلان كرديم) بود و با لفظ" ثم" كه به تاخير دلالت مىكند به اين معنى اشاره شده كه اين كتاب براى اين نازل شده كه تمام كننده و تفصيل دهنده آن شرايع عمومى اجمالى باشد.» ( طباطبائی، 1390، ج7/382)
آراء مفسران پیرامون تفسیر آیه و دلیل اعطای کتاب به موسی (ع)
همانگونه که پیشتر اشاره شد، خداوند در این آیه از اعطای کتاب به موسی (ع) صحبت نموده و به دلایل این اعطا اشاره کرده است: «آن گاه به موسى كتاب داديم، براى اينكه [نعمت را] بر كسى كه نيكى كرده است تمام كنيم، و براى اينكه هر چيزى را بيان نماييم، و هدايت و رحمتى باشد، اميد كه به لقاى پروردگارشان ايمان بياورند.»، مفسران در این بخش نیز پراکندگی اقوال داشته و راجع به اینکه مقصود آیه از کس یا کسانی که نیکی نموده اند، چیست که اعطای کتاب به جناب موسی ع به عنوان دلیل اول و به خاطر اتمام نعمت بر او یا آنها صورت گرفته است، نظرات مختلفی بیان نمودهاند. برخی مراد آیه از فراز «تَمَامًا عَلَى الَّذِي أَحْسَنَ» را اتمام نعمت برای بنیاسراییل بر اساس وعدهای که خدا به آنها در سوره قصص، 5؛ داد که پیشوا و وارث فرعونیان شوند؛ تفسیر نمودهاند (مقاتل، 1423، ج1/ 597)، برخی دو وجه اتمام نعمت بر هر نیکوکار یا اتمام نعمت بر احسان موسی (ع) را بیان کردهاند (فراء، 1980، ج1/ 365) طوسی در قرن پنج نیز منظور آیه را اتمام نعمت بر احسان و نیک کرداری موسی (ع) در ابلاغ رسالتش دانستهاست (طوسی، بیتا، ج4/321) برخی دیگر، تکمیل نعمت برای انبیا و مومنین را مراد آیه دانستهاند (سمرقندی، 1416، ج1/495) برخی نیز به ذکر وجوه معانی مختلفی همچون تکمیل نعمت برای محسنین و مومنین، همه نیکوکاران از بندگان، کسانی که از امتحان خدا سربلند بیرون آمدهاند، افرادی از بنی اسراییل که نیکو کردار بودند و.. پرداختهاند (طبری، 1412، ج8/66؛ ابن ابیحاتم، 1419، ج5/1423؛ ابنجزی، 1416، ج1/282). طبرسی نیز با تفصیل بیشتر، 5 وجه مختلف معنایی را برای مقصود آیه ذکر نموده است: «1- ربيع و فراء گويند: يعنى تورات را به موسى داديم تا احسان او كامل شود و در آخرت به پاداش كامل برسد. 2- مجاهد گويد: يعنى تورات را به موسى داديم تا نعمت خود را بر نيكو كاران تمام كنيم 3- ابن زيد گويد: يعنى تورات را به موسى داديم تا احسان خود را بر پيامبران تمام كرده باشيم. 4- قتاده و حسن گويند: يعنى منظور ما از دادن تورات به موسى اين بود كه نعمت خود را در بهشت بر كسى كه در دنيا نيكى كرده است، تمام كنيم.5 - جبائى گويد: يعنى تورات را بموسى داديم تا نعمت نبوت و هرچه كه به موسى داده بوديم، كامل كنيم. 6- ابو مسلم گويد: اتصال به داستان ابراهيم دارد و منظور اين است كه: تورات را به موسى داديم تا نعمت خود را بر ابراهيم تمام كنيم و پاداش طاعات او را بدهيم. ابراهيم از خداوند مسألت كرده بود كه براى او «زبان راستى» قرار دهد. (شعراء 84) در حقيقت تورات همان زبان صدقى بود كه خداوند، به در خواست ابراهيم به او عطا كرد. كلمه «على» دلالت دارد كه خداوند چند برابر آنچه وى خواسته بود عطا كرده است.( طبرسی، 1372، ج4/ 595) فخر رازی ابتدا دو حالت مختلف برای أحسن آورده است، یکی در حالتی که مبتدای محذوف أحسن، شخص باشد که در این صورت مراد آیه را در سه وجه معنایی اتمام نعمت برای هر صالح نیکوکردار، بر هر بندهای که طاعت أحسن در تبلیغ آنچه که به آن امر شده، به جا آورده و در وجه سوم برای احسان موسی (ع) و مزیدی بر علم و معرفت او ذکر نموده است. در حالت دوم، مبتدای محذوف را، «وجه» دانسته که در این صورت اعطای کتاب به موسی (ع) بر وجه أحسن، مراد و منظور آیه تلقی کرده است. (فخر رازی، 1420، ج14/186) سایر مفسران در سده های بعد، به تأسی از مفسران قبل از خود به ذکر یک یا چند وجه از معانی گفته شده، مبادرت ورزیدهاند ( قرطبی، 1364، ج7/143؛ ابن کثیر، 1419، ج3/331؛ نسفی، 1416، ج 2/61؛ قمی مشهدی، 1368، ج4/486و 487؛ شوکانی، 1414، ج2/205؛ سید قطب، 1425، ج3/1237؛ اشکوری، 1373، ج1/848؛ شاه عبدالعظیمی، 1363، ج3/410)، در این میان برخی مفسران متأخر، نظرات دیگری نیز افزودهاند. مراغی، کتاب اعطا شده را به صورت تمام و کامل و جامع برای هر چه که از شرایع، بدان احتیاج داشتند، مراد آیه دانسته است و در وجه دیگر اتمام نعمت برای هرکس که به نیکی از موسی (ع) پیروی کرد و هدایت جست، معنا نموده است (مراغی، بیتا، ج8/ 77)، مغنیه، نیز واژه «تماما» در آیه را به معنی متمم دانسته و حرف «علی» را به معنی «لِ» دانسته که در مشابهت با آیه 3 سوره مائده که میفرماید: «.. الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي..» بر این نظر است که مقصود آیه این است که کتاب اعطا شده به حضرت موسی (ع) متتم و تکمیلی برای نواقص و کمبودهای هر کسی است که از آن به خوبی استفاده کند. (مغنیه، 1424، ج3/286)
همانگونه که قبلا ذکر شد، دقت در تفاسیر نشان میدهد که مفسران در تفسیر آیه، بسیار دچار پراکندگی آراء و اختلاف نظر شدهاند و بسیاری از نظرات بیان شده خلاف ظاهر و سیاق آیات است. بنابراین برای کشف و فهم معنای مقصود به دقت در آیات دیگر قرآن پرداخته تا با کمک گرفتن از سیاق و تفسیر قرآن به قرآن به این هدف نزدیک شویم.
شریعت مکتوب موسی (ع) در قرآن
تأمل در سور قرآن و ترتیب نزول آنها، پیرامون حضرت موسی (ع) و رسالت ایشان، نشان میدهد، خداوند با چند عنوان مختلف راجع به انزال شریعت مکتوب این پیامبر سخن گفته است. در سور ابتدایی نزول مانند نجم (آیه 36) و اعلی (آیه 19) هر جا به تشابهات متنی رسالت پیامبر با شریعت مکتوب پیامبران قبل از خود مانند حضرت موسی ع و ابراهیم ع سخن به میان آمده، این شرایع با نام کلی و عمومی «صحف» یاد شدهاند. اما زمانی که به طور اختصاصی، داستان نزول شریعت مکتوب بر حضرت موسی ع نقل میشود، از انزال «الواح» و «کتاب» صحبت شده است. پیرامون الواح، تنها در سه آیه از سوره اعراف، سخن به میان آمده است. نخست در آیه 145 سوره، از نزول الواحی بر موسی در میعادگاه طور، سخن به میان میآید: «وَكَتَبْنَا لَهُ فِي الْأَلْوَاحِ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ مَوْعِظَةً وَتَفْصِيلًا لِكُلِّ شَيْءٍ...» سپس در آیه 150 به بازگشت موسی از طور به نزد قوم خود با حالت أسف و غضب به خاطر گوساله پرست شدن قوم در مدت نبود جناب موسی اشاره شده و اینکه در اثر این اتفاق، القای الواح توسط موسی، صورت گرفته است: «وَلَمَّا رَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ بِئْسَمَا خَلَفْتُمُونِي مِنْ بَعْدِي أَعَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّكُمْ وَأَلْقَى الْأَلْوَاحَ… » و در نهایت در آیه 154به اخذ الواح توسط موسی بعد از آرام گرفتن خشم اشاره شده و این نکته که در الواح، هدایت و رحمت بوده، ذکرگردیده است: «وَلَمَّا سَكَتَ عَنْ مُوسَى الْغَضَبُ أَخَذَ الْأَلْوَاحَ وَ فِي نُسْخَتِهَا هُدًى وَرَحْمَةٌ لِلَّذِينَ هُمْ لِرَبِّهِمْ يَرْهَبُونَ». همچنین تتبع در دیگر آیات قرآن نشان میدهد، قرآن، هر جا از موضوع گوساله پرستی قوم موسی سخن به میان آورده، آنچه را که بر موسی (ع) نازل شده و مصادف با این موضوع بوده یا «الواح» نامیده، مثل آیات سوره اعراف، یا برای آنها، از واژه «بینات» و نه کتاب استفاده کرده است، مانند: بقره/92؛ نساء/152. همچنین در یک آیه، از انتخاب جناب موسی به عنوان نبی خدا همراه با «رسالات و کلام خدا» صحبت نموده است (اعراف، 144)، اما بعد از آیات نزول الواح در سوره اعراف، حدود 14 بار از اعطای «کتاب» به موسی در سورههایی به صراحت سخن رفته است که همگی بعد از سوره اعراف نازل شدهاند. اینکه آیا الواح همان کتاب نازل شده بر موسی ع یعنی تورات است؟ در قرآن به صراحت سخنی به میان نیامده، به خصوص که در مورد الواح، تنها کلیاتی بیان گردیده است و به همین دلیل در میان مفسران نیز اقوال مختلفی در مورد کم و کیف و ماهیت الواح شکل گرفته است که به ذکر آنها پرداخته میشود.
اقوال مفسران پیرامون یکی بودن ألواح و تورات
در میان مفسران متقدم در قرن دوم و سوم قمی و فراء آیات مربوط به الواح را تفسیر نکرده و روایتی نیز پیرامون آن ذکر نکردهاند. مقاتل، الواح را 9 عدد دانسته که خود خداوند با دست خود آنها را همچون نقش خاتم مکتوب نموده است. همچنین بیان داشته که این الواح از زمرد و یاقوت بود و الواح را همان تورات دانسته است (مقاتل، 1423، ج2/ 63-62) ، عیاشی، در مورد کمیت الواح، سخن یا روایتی بیان نکرده اما ذیل آیه 142 سوره اعراف، راجع به اینکه آنها زبرجدی از بهشت بودند و نیز سرنوشت آنها که در کوهی نزدیک یمن قرار گرفته و امامان معصوم وارث آنها هستند؛ روایتی آورده است (عیاشی، 1380، ج2/28) در قرن چهارم، طبری و فرات کوفی پیرامون الواح نظر خاصی بیان نکردهاند؛ تنها فرات، روایتی ذکر کرده که از فحوای آن به نظر میرسد او الواح را همان تورات دانسته است (فرات کوفی، 1410، ج1/ 145)؛ در همین قرن ابن ابیحاتم ضمن اینکه الواح را همان تورات دانسته، 5 وجه مختلف از کیفیت و کمیت الواح بیان نموده است: وجه اول اینکه خداوند در 7 لوح زبرجد تورات را به موسی عطا کرد، وجه دوم اینکه الواح نازل شده از سدر بهشتی بود و طول هر لوح 12 ذراع بود، وجه سوم الواح را از تگرگ دانسته، وجه چهارم اینکه الواح از یاقوت و زمرد و نوشتهها از طلا بود و خداوند خود به دست خویش آنها را نوشته بود، به گونهای که اهل آسمان صدای حرکت قلم را میشنیدند، وجه پنجم همانند وجه چهارم ذکر شده جز آنکه الواح را از یاقوت دانسته است (ابن ابیحاتم، 1419، ج5/ 1562). سمرقندی نیز الواح را همان تورات مکتوب دانسته و تعداد آن ها را 7 لوح از زبرجد که طولشان ده ذراع بود و شامل ده باب بود ذکر کرده است( سمرقندی، 1416، ج1/549). طبرانی از مفسران قرن چهار برای اولین بار الواح را همان تورات ندانسته بلکه الواح را مشتمل بر تورات دانسته که در آنها تورات همانند نقش خاتم بوده است، تعداد این الواح را نیز 9 لوح از زبرجد سبز یا یاقوت سرخ دانسته که طول هر لوح ده ذراع بوده است (طبرانی، 2008، ج3/ 194). در قرن پنجم، طوسی به ذکر اقوال مختلف مبنی بر اینکه، الواح همان تورات بوده و بعضی آن را دو لوح دانستهاند پرداخته است. همچنین جنس این الواح را بنا بر اقوال مختلف از نقره یا چوب که از آسمان نازل شده، دانسته است.(طوسی، بیتا، ج4/ 539). ثعلبی نیز در قرن پنجم در کنار ذکر اقوال مختلف همانند آنچه طبرانی بیان کرده، قولی از کلبی نقل میکند که الواح از زبرجد سبز و یاقوت سرخ بود و خداوند در آن 18 آیت از بنیاسراییل در آنها نوشت که ده آیت از آن در تورات است. تعداد الواح را نیز 10 لوح دانسته است که طولشان به اندازه قامت موسی ع بود. همچنین قولی ذکر کرده که الواح همان تورات بود که اندازه آن هفتاد بار شتر میشد و خواندن هر جزء آن یکسال طول میکشید و تنها چهار نفر آن را خواندند؛ موسى، يوشع و عزيز و عيسى (ثعلبی، 1422، ج4/ 283-282) واحدی نیز در قرن پنجم به اینکه الواح همان تورات بود اکتفا نموده است (واحدی، 1415، ج1/412) اما جرجانی در کنار یکی دانستن تورات و الواح، بیان کرده که چند چیز را خدا به دست خود خلق کرد و انجام داد: آدم، جنه الفردوس، غرس شجره طوبی و تورات. سپس برخی اقوال پیشین راجع به جنس و تعداد الواح را بیان کرده است. در قرن ششم، ابن جوزی سعی نموده تا اقوال مختلف راجع به تعداد و ماهیت الواح را جمع نماید. او در مجموع 7 قول در مورد ماهیت الواح بیان کرده که عبارتند از : زبرجد، یاقوت، زبرجد سبز، تگرگ، چوب، صخره، زمرد و یاقوت. همچنین 4 قول نیز در مورد تعداد الواح بیان نموده است: 7، 2، 10 و 9 (ابن جوزی، 1422، ج2/153) میتوان گفت از قرن ششم به بعد عموم مفسران به تکرار یا جمع همه یا برخی از اقوال پیشین راجع به ماهیت و تعداد الواح پرداختهاند. برخی همچون فخر رازی ضمن ذکر اقوال مختلف در نهایت به دلیل اینکه لفظ آیه دلالتی بر کیفیت الواح و کیفیت کتابت آن ندارد سکوت را بهترین ترجیح در این مورد دانسته است (فخر رازی، 1420، ج14/360). سید قطب نیز بیان اینگونه تفصیلات را از سنخ اسراییلیات دانسته که وارد تفسیر شده است (سید قطب، 1425، ج3/1370). در این میان برخی، الواح را همان تورات دانسته (طبرسی، 1372، ج4/733؛ میبدی، 1371، ج3/737؛ بغوی، 1420، ج2/233، قرطبی، 1364، ج7/281؛ خازن، 1415، ج2/248؛ ابوحیان، 1420، ج5/169؛ طباطبائی، 1390، ج8/245) و برخی همنظر با طبرانی، الواح را گستردهتر و مشتمل بر تورات بیان نمودهاند. (بیضاوی، 1418، ج3/34؛ شیبانی، 1413، ج2/356؛ ابنکثیر، 1419، ج3/426) و برخی نیز در این مورد هیچ نظری ندادهاند (ابوالفتوح رازی، 1408، ج8/396؛ ابن عطیه، 1422، ج2/452؛ زمخشری، 1407، ج2/157)؛ برخی به ذکر هر دو قول پرداخته (اشکوری، 1373، ج2/93؛ قونوی، 1422، ج8/499) و برخی دیگر نزول الواح را آغاز شریعت موسی دانستهاند که گونهای از وحی تشریعی و اجمالی به موسی (ع) بوده و شریعت موسی از آن آغاز میشده لذا تورات را مشتمل بر الواح و الواح را بخشی از تورات دانستهاند (رسعنی، 1429، ج2/256؛ ابن عاشور، 1420، ج8/289؛ مراغی، بیتا، ج9/61)
همانگونه که پراکندگی نظرات مفسران نشان میدهد پاسخ به این سوال که آیا الواح همان تورات بوده یا نه ؟ مبتنی بر دلایل مستند نبوده و برخی موارد گفته شده متناسب با ظاهر آیات نیست و نیاز به تامل بیشتر در دیگر منابع از جمله تورات و نیز بررسی بیشتر دیگر آیات و توجه به تفسیر قرآن به قرآن دارد.
شریعت موسی (ع) در تورات
در کتاب مقدس تورات نیز، در بخشهای مختلفی پیرامون الواح و کتاب تورات سخن به میان آمده است اما اولین بار در صفر خروج نقل شده، بعد از آنکه موسی (ع) در همراهی با هارون و هفتادهرار نفر از بزرگان اسراییل از کوه بالا رفتند و خدای اسراییل را دیدند، آنگاه خداوند به موسی فرمود: «نزد من بهبالای کوه بیا و آنجا باش تا لوحهای سنگی و تورات و احکامی را(من قوانین و دستوراتی را که روی لوحهای سنگی نوشتهام) که نوشتهام به تو دهم تا آنها را به بنیاسرائیل تعلیم دهی.« (خروج 24: 12) در جای دیگر تعداد این الواح را دو لوح و فرمانها را دهگانه معرفی مینماید: «وقتی خدا در کوه سینا گفتگوی خود را با موسی به پایان رسانید، آن دو لوح سنگی را که با انگشت خود ده فرمان را روی آنها نوشته بود، به موسی داد». ( خروج 31: 18)
در جای دیگر متن تورات، تاکید بر آن شده که «موسی ع به مدت چهل شبانه روز بالای کوه در حضور خداوند بود. در طول آن چهل روز نه چیزی خورد و نه چیزی آشامید و در آن روزها بود که خداوند ده فرمان را روی دو لوح سنگی نوشت.(خروج 34: 28) آنوقت موسی از کوه پایین آمد، در حالی که دو لوح سنگی در دست داشت که بر دو طرف آن لوحها نوشته شده بود. (آن ده فرمان را خود خداوند روی لوحهای سنگی نوشته بود)». (خروج 32: 15 و 16). وقتی موسی با دو لوح سنگی از کوه سینا فرودآمد، چهرهاش بر اثر گفتگو با خدا میدرخشید؛ ولی خود موسی از این درخشش خبر نداشت. (خروج34: 29) در ادامه داستان، تورات هماهنگ با قرآن اطلاع یافتن موسی از انحراف قوم خود را از سوی خدا معرفی میکند، اما برانگیختگی و خشم زیاد موسی را ناشی از دیدن گوساله توصیف مینماید: «وقتی به اردوگاه نزدیک شدند، موسی چشمش به گوساله طلایی افتاد که مردم در برابرش میرقصیدند و شادی میکردند. پس موسی آنچنان خشمگین شد که لوحها را به پایین کوه پرت کرد و لوحها تکهتکه شد».(خروج32: 19) موسی فرمود: « من به کوه رفته بودم تا عهدی را که خداوند، خدایتان با شما بسته بود یعنی همان لوحهای سنگی که قوانین روی آنها حک شده بود، بگیرم. چهل شبانه روز در آنجا بودم و در تمام این مدت لب به غذا نزدم و حتی یک جرعه آب هم ننوشیدم. در پایان آن چهل شبانه روز، خداوند آن دو لوح سنگی را که قوانین عهد خود را بر آنها نوشته بود، به من داد. این همان قوانینی بود که او هنگامی که مردم در پای کوه جمع شده بودند از درون آتش اعلام فرموده بود. او به من امر فرمود که فوراً از کوه پایین بروم، زیرا قومی که من آنها را راهنمایی کرده، از مصر بیرون آورده بودم فاسد شده و خیلی زود از احکام خداوند روی گردان شده، بتی ساخته بودند». (تثنیه9: 12-9)
اگر چه در قرآن به صراحت در مورد تفاوت یا یکی بودن تورات و الواح سخنی به میان نیامده و همانطور که آمد، برخی مفسران، الواح را مشتمل بر تورات و برخی دیگر الواح را آغاز وحی تشریعی و اجمالی و جدای از تورات و برخی دیگر الواح را همان تورات دانستهاند. اما دقت در تورات گویای این مطلب است که در صفر خروج به صراحت، نزول الواح و تورات، با هم دانسته شده است: «خداوند به موسی فرمود: نزد من بهبالای کوه بیا و آنجا باش تا لوحهای سنگی و تورات و احکامی که نوشتهام به تو دهم...» (خروج 24: 12) با توجه به آنچه از تفحص در کتاب مقدس گذشت که موسی (ع) از خداوند دو لوح مشتمل بر قوانین و احکام دریافت کرده است به نظر میرسد که مراد این آیه از تورات این باشد که الواح مشتمل بر تورات و احکام بوده است.
ارتباط سنجی آیات مربوط به کتاب و الواح در قرآن
همانطور که پیشتر ذکر شد خداوند در در آیه 145 سوره اعراف از نزول الواحی بر موسی در میعادگاه طور سخن به میان آورده است و بیان نموده كه" در الواحى كه بر موسى نازل كرديم، از هر موضوعى پند و اندرز كافى و شرح و بيان مسائل مورد نياز در امور دين و دنيا و فرد و اجتماع براى او نوشتيم؛ سپس به او دستور داديم كه با نهايت جديت و قوت اراده اين فرمانها را برگير". (مکارم، 1371، ج6/ 362) و به قوم خود نیز بگو أخذ به أحسن داشته باشند. «محكم گرفتن كنايه است از اينكه آن را شوخى و سرسرى فرض نكند بلكه جديش بگيرد و در آن رعايت احتياط را بكند و وجه اين كنايه اين است كه اگر كسى امرى را جدى بداند و در باره آن رعايت احتياط را بنمايد قهرا همه قوت و قدرت خود را در نگهدارى و فوت نشدن آن به كار مىبندد. از ظاهر جمله" وَ أْمُرْ قَوْمَكَ يَأْخُذُوا بِأَحْسَنِها" بر مىآيد كه ضمير"ها" به آن مواعظ و آداب و شرايعى بر مىگردد كه جمله" مِنْ كُلِّ شَيْءٍ" اشاره به آن مىكرد، و" أخذ به أحسن"، كنايه است از حسن ملازمت در آن امور، و پيروى و اختيار آن است» (طباطبائی، 1390، ج8/ 245)
از سوی دیگر دقت در 14 آیهای که در آن سخن از اعظای کتاب به موسی آمده است، نشان میدهد، از این تعداد، در 12آیه، گاه از انزال کتاب و فرقان (بقره، 53) و گاه فقط از کتاب نام برده شده است (بقره، 87) و کتاب با صفاتی چون نور و هدایت برای مردم (انعام، 91)، امام و رحمت (هود، 17؛ احقاف، 12)، هدایتی برای بنیاسراییل (اسراء، 2؛ مومنون، 22؛ سجده، 23)، آنچه که در آن اختلاف کردند (هود، 110؛ فصلت، 45)، ارثی برای بنی اسراییل (غافر، 53)، بصائر، هدایت و رحمت برای مردم (قصص، 43) وصف شده است. در یک آیه نیز وقتی صحبت از اعطای کتاب به موسی شده است؛ از وزیر و همراه بودن برادرش هارون نیز سخن به میان آمده و سپس باحرف «فاء» که عطف ترتیبی را میرساند و نیز نشان میدهد که حواشی داستان، حذف و سرانجام آن ذکر گردیده (زمخشری، 1407، ج3/280)، از ماموریتِ رفتن آنها نزد فرعونیان و تکذیب آیات، سخن به میان آمده است: «وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَجَعَلْنَا مَعَهُ أَخَاهُ هَارُونَ وَزِيرًا فَقُلْنَا اذْهَبَا إِلَى الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَدَمَّرْنَاهُمْ تَدْمِيرًا» (فرقان، 36-35). معنای ضمنی این آیه نشان از انزال کتاب تورات بعد از الواح و گوساله پرستی بنی اسراییل دارد. «وجه اتصال این آیات به ما قبلشان، اين است كه طعنه زنندگان به كتاب خدا و نبوت رسولش را تهديد مىكند به اينكه، بپرهيزند از اينكه به سرنوشت فرعونيان دچار شوند. آنان نيز با اينكه خدا به موسى و برادرش ماموريت داده بود به سوى ايشان بروند و كتاب هم بر او نازل كرده بود، اما زير بار نرفتند و خدا همهشان را به طرز اعجابانگيزى هلاك كرد.» (طباطبائی، 1390، ج 15/217). اما قابل تامل ترین آیه، آیه مورد بحث پژوهش یعنی آیه 154 سوره انعام است که نکات مهمی را در خود دارد. یکی از نکاتی که به نظر میرسد در تببین و تفسیر این آیه و پیوند محتوایی آن با آیات مربوط به الواح از دید بسیاری از مفسران مغفول مانده است، استفاده از واژه «أحسن» در این آیه و آیه 145 سوره اعراف است. خداوند در این آیه بعد از اعطای الواح به موسی، امر نموده تا هم خود، الواح و دستوات را به قوت دریافت کند و هم قوم خود را امر نماید تا آن را به نیکوترین وجه دریافت کنند و به کاربندند و از واژه «أحسن» استفاده نموده است: «...وَأْمُرْ قَوْمَكَ يَأْخُذُوا بِأَحْسَنِهَا..»، از سویی از آنجا که در سیاق آیه 154 انعام نیز ابتدا از محرمات مجملی صحبت شده که به گفته بیشتر مفسران در همه شرایع از جمله در شریعت موسی و در الواح وجود داشته است، در این آیه به اعطای کتاب به موسی به عنوان تکمله و تتمیم نعمت خدا بعد از دریافت أحسن و به کارگیری نیکوی مجملات در الواح توسط همه محسنین بنیاسراییل اشاره شده است و این مطلب، هم مطابق با سیاق آیه و هم ظاهر آیه است. برخی مفسران نیز به این امر اشاره نموده و منظور از «ثُمَّ» در ابتدای آیه را انزال کتاب بعد از محرمات مجمل دانستهاند (جرجانی، 1430، ج1/638)، برگشت این استدلال با توجه به اینکه برخی دیگر از مفسران نیز بر آن صحه نهاده و نزول الواح را آغاز شریعت موسی دانستهاند(رسعنی، 1429، ج2/256؛ ابن عاشور، 1420، ج8/289؛ مراغی، بیتا، ج9/61)، این است که خداوند ابتدا مجملاتی از شریعت، که گونهای از وحی تشریعی و اجمالی به موسی (ع) بوده، در قالب الواح نازل نموده و سپس جهت تتمیم و تکمیل نیاز محسنین بنیاسراییل که به این مجملات به نیکویی عمل کردند؛ این شریعت را در قالب کتاب به صورت کاملتر بر نبی خود نازل نموده است تا با تفصیل بیشتر به سراغ فرعونیان نیز برود و دعوت خود را گسترش دهد، به خصوص که آیه 154 انعام بعد از مجملاتی از دستوراتی آمده که به گفته عموم مفسران، در همه شرایع از جمله شریعت موسی ع هم آمده و این خود دلیلی بر آمدن عطف «ثُمَّ» در ابتدای آیه نیز هست. به عبارت دیگر آمدن«ثُمَّ» به عنوان عطف ترتیبی ابتدای آیه مربوط به اعطای کتاب به موسی بعد از مجملات احکام مشابه در همه ادیان و از جمله شریعت موسی ع بوده که خود قرینهای بر نازل شدن کتاب تورات بعد از آن مجملات، جهت تتمیم و تفصیل بیشتر است. بنابراین آنچه از تامل در آیات وحی و تفسیر قرآن به قرآن به دست میآید اینکه به نظر میرسد، کتاب تورات غیر از الواح بوده و بعد از آنها نازل شده و در برگیرنده محتوای الواح به شکل کاملتر و با تفصیل بیشتر بوده است.
نتایج
با توجه به بررسی و دقت در تفاسیر پیرامون آیه 154 سوره انعام و بر پایه ارتباط سنجی آیات قرآن مبتنی بر تفسیر قرآن به قرآن در مورد الواح و کتاب نازل شده بر حضرت موسی (ع) و نیز تحقیق در تورات، نتایج حاصل از این پژوهش عبارتند از:
- مفسران در مورد نکات تفسیری این آیه از جمله شروع آیه با «ثُمَّ» و وجه ارتباط آن با آیات قبل، نظرات مختلفی ارایه داده و در این مورد اختلاف تفسیری دارند. به عنوان مثال برخی آیه و شروع آن با حرف عطف ترتیبی «ثُمَّ» را مربوط به داستان حضرت ابراهیم در آیه 84 سوره دانسته و برخی ارتباط آیه با آیات قبل خود را در حد عطف خبر به خبر، بدون لحاظ ترتیب زمانی دانستهاند.
- مفسران، همچنین در مورد تفسیر محتوای آیه و فراز مربوط به دلیل اعطای کتاب به موسی (ع) نیز اقوال مختلفی همچون اکمال نعمت بر جناب موسی ع، اتمام نعمت به بهترین وجه، تتمیم و تکمیل نعمت برای محسنین، نیکوکاران از بنی اسراییل یا احسان بر همه انبیا و مومنین و ..بیان داشتهاند.
- دقت در سیاق آیه نشان میدهد، این آیه بعد از یادکرد خداوند از احکام اجمالی و شرایع مشترک بین ادیان از جمله شریعت اجمالی نازل شده بر موسی (ع) آمده است.
- دقت در آیات دیگر قرآن پیرامون شریعت مکتوب نازل شده بر حضرت موسی نیز نشان میدهد، خداوند در آیاتی از سوره اعراف از نزول الواح بر موسی و در بسیاری آیات دیگر از نزول کتاب بر او سخن گفته است.
- بین مفسران در مورد ماهیت الواح و یکی بودن یا نبودن الواح با کتاب تورات نیز اختلاف آراء وجود داشته برخی الواح را همان تورات دانسته، برخی دیگر الواح را مشتمل بر تورات و عدهای دیگر بر این نظرند که نزول الواح شروع شریعت اجمالی حضرت موسی بوده و تورات بعدا، در ادامه و مشتمل بر الواح نازل شده است.
- دقت در آیات مربوط به الواح به خصوص آیه 145 سوره اعراف بیانگر وجود مشابهتهای مضمونی و واژگانی با آیه 154 انعام است. مطابق با ترتیب نزول سور، خداوند ابتدا در آیه 145 سوره اعراف پس از نزول الواح، امر به أخذ أحسن توسط جناب موسی و قوم بنی اسرائیل نموده است و سپس در آیه 154 انعام و بعد از یادکرد از احکام اجمالی مشترک در ادیان که در شریعت موسی نیز در قالب همان الواح بوده است، از انزال کتاب بر موسی (ع) به عنوان تتمیم و تکمیل نیاز محسنین بنیاسراییل که به این مجملات به نیکویی عمل کردند؛ سخن گفته است.
- تامل در تورات نشان میدهد، اگرچه تورات، الواح را متفاوت از کتاب تورات دانسته اما الواح را مشتمل بر تورات معرفی کرده است.
- آنچه از تامل در آیات وحی و تفسیر قرآن به قرآن به دست میآید اینکه، به نظر میرسد، کتاب تورات، غیر از الواح بوده و بعد از آنها نازل شده و در برگیرنده محتوای الواح به شکل کاملتر و با تفصیل بیشتر بوده است.
منابع
قرآن کریم، ترجمه فولادوند.
کتاب مقدس، 2016م، لندن.
1. ابن ابی حاتم، عبدالرحمن بن محمد، (1419ق)، تفسیرالقرآن العظیم، ریاض: مکتبه نزار مصطفی الباز.
2. ابن جزی، محمدبن احمد، (1416ق)، التسهیل لعلوم التنزیل، بیروت: دارالارقم.
3. ابنعاشور، محمدطاهر، (1420ق)، التحريروالتنوير، بيروت: مؤسسة التاريخ العربي.
4. ابن عطیه، عبدالحق، (1422ق)، المحررالوجیز، بیروت: دارالکتب العلمیه.
5. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، (1419ق)، تفسیرالقرآن العظیم، بیروت: دارالکتب العلمیه.
6. ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، (1408ق)، روض الجنان و روح الجنان، مشهد: آستان قدس.
7. ابوحیان، محمدبن یوسف، (1420ق)، البحرالمحیط فی التفسیر، بیروت: دارالفکر.
8. اشکوری، محمدبن علی، (1373)، تفسیر شریف لاهیجی، تهران: نشر داد.
9. بغوی، حسین بن مسعود، (1420ق)، تفسیرالبغوی، بیروت: داراحیاءالتراث العربی.
10. بیضاوی، عبدالله عمر، (1418ق)، انوار التنزیل و اسرار التأویل، بیروت: داراحیاءالتراث العربی.
11. ثعلبی، احمد بن محمد، (1422ق)، الکشف و البیان، بیروت: داراحیاءالتراث العربی.
12. جرجانی، عبدالقاهر، (1430ق)، درج الدرر، اردن: دارالفکر.
13. جصاص، احمد بن علی، (1405ق)، احکام القرآن، بیروت: داراحیاءالتراث العربی.
14. خازن، علی بن محمد، (1415ق)، تفسیرالخازن، بیروت: دارالکتب العلمیه.
15. رسعنی، عبدالرزاق، (1429ق)، رموزالکنوز، عربستان: مکتبه الاسدی.
16. زمخشرى، محمود بن عمر، (1407ق)، تفسیر الکشاف، بیروت: دار الكتاب العربي مدرسی.
17. سمرقندى، نصر بن محمد، (1416ق)، تفسير السمرقندى، بيروت: دار الفكر.
18. سیدقطب، ابراهیم حسین الشاربی، (1425ق)، فی ظلال القرآن، بیروت: دارالشروق.
19. شاه عبدالعظیمی، حسین، (1363ش)، تفسیر اثنی عشری، تهران: میقات.
20. شوکانی، محمد، (1414ق)، فتح القدیر، سوریه: دارابن کثیر.
21. شیبانی، محمدبن حسن، (1413ق)، نهج البیان عن کشف معانی القرآن، قم: نشر الهادی.
22. صالح بهجت، عبدالواحد، (1998م)، الاعراب المفصل لکتاب الله المرتل، اردن: دارالفکر.
23. طباطبايى، محمدحسين، (1390ق)، الميزان في تفسير القرآن، بيروت: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات.
24. طبرسى، فضل بن حسن، (1372ش)، مجمع البيان في تفسير القرآن، تهران: ناصر خسرو.
25. طبری، محمدبن جریر، (1412ق)، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت: دارالمعرفه.
26. طبرانی، سلیمان بن احمد، (2008م)، التفسیرالکبیر، اردن: دارالکتاب الثقافي.
27. طوسى، محمد بن حسن، (بیتا)، التبيان في تفسير القرآن، بيروت: دار إحياء التراث العربي.
28. عیاشی، محمد بن مسعود، (1380ش)، التفسیر (تفسیر العیاشی)، تهران: مکتبه العلمیه الاسلامیه.
29. فخر رازی، محمد بن عمر، (1420ق)، التفسیر الکبیر(مفاتیح الغیب)، بیروت، دار إحياء التراث العربي.
30. فراء، یحیی بن زیاد، (1980م)، معانی القرآن (فراء)، مصر: الهیئه المصریه العامه للکتاب.
31. قرطبی، محمدبن احمد، (1364ش)، الجامع لاحکام القرآن، تهران: ناصرخسرو.
32. قمیمشهدی، محمد بن محمد رضا، (1368ش)، کنز الدقائق و بحر الغرائب، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد.
33. قونوی، اسماعیل بن محمد، (1422ق)، حاشیه القونوی، بیروت: دارالکتب العلمیه.
34. کوفی، فرات بن ابراهیم، (1410ق)، تفسیر فرات کوفی، تهران: موسسه الطبع و النشر.
35. مراغی، احمدبن مصطفی، (بیتا)، تفسیر المراغی، بیروت: دارالفکر.
36. مغنیه، محمد جواد، (1424ق)، الکاشف، قم: دارالکتاب الاسلامی.
37. مقاتل بن سلیمان، (1423ق)، تفسیر مقاتل بن سلیمان، بیروت: داراحیاء التراث العربی.
38. مکارم شیرازی، ناصر، (1371ش)، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیۀ.
39. ميبدى، احمد بن محمد، (1371)، كشف الاسرار و عدة الابرار، تهران: امیرکبیر.
40. نسفی، عبدالله بن احمد، (1416ق)، تفسیرالنسفی مدارک التنزیل و حقائق التأویل، بیروت: دارالنفائس.
41. واحدی، علی بن محمد، (1415ق)، الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، بیروت: دارالقلم.
[1] . تاریخ دریافت:08/10/1403؛ تاریخ پذیرش:24/01/1404
[2] . استادیار گروه علوم قرآن و حدیث، دانشگاه پیام نور، تهران، ایران m.mousaeipour@pnu.ac.ir