Consequences of iconoclasm in Christianity and Islam
Subject Areas : ChristianityMohammad Shafigh 1 , فاطمه قربانی 2
1 - Farhangian University
2 - دکتری دانشگاه مازندران
Keywords: religious art, iconoclasm, image ban, Islamic art,
Abstract :
Each of the religions have used different fields of art, such as painting, to advance their goals and present their ideas in expressing their principles and manifesting spiritual truths; However, some others have avoided visual expression. Therefore, the religious attitude towards painting can be presented in three categories: symbolic, non-symbolic, and iconoclastic. In a non-symbolic perspective, such as geometric processing in Islamic holy places, art is often mixed with symbolism and the depiction of human and animal bodies is avoided. In the iconoclastic view, the role of sacred images is negation and any artwork with this theme is condemned and condemned to destruction. The victory of the iconoclasm movement in Byzantium against the iconoclasts caused different results among the supporters of Abrahamic religions and marked the beginning of remarkable and remarkable events in theological and artistic fields. This research, using a descriptive-analytical method, examines the consequences of the iconoclasm movement in the two religions of Christianity and Islam. In the end, it was found that the religious attitude towards iconography among the Jews limited the visual arts and neglected the representational arts, and in Christianity, it caused the expansion of geometrical decorations in the church and holy places. This category among Muslims caused the spread of Islamic art, especially abstract art.
|
|
آثار مترتبه بر شمايلشكني در یهودیت، مسيحيت و اسلام |
دوفصلنامه علمی – پژوهشی پژوهشنامۀ ادیان سال 18،شماره 34، پاییز و زمستان 1402، 223-246 (مقاله پژوهشی) | Journal of Religious Studies Vol. 18, No. 34, Autumn 2023 & Winter 2024 |
Consequences of Iconoclasm in Judaism Christianity and Islam
Mohammad Shafiq Aski
Assistant Professor, Department of Theology and Islamic Studies, Farhangian University, Mazandaran, Iran (corresponding author), m.shafigh@cfu.ac.ir
Fateme Qorbani Laktarashani
Assistant Professor, Department of Theology and Islamic Studies, Farhangian University, Mazandaran, Iran, fa.ghorbani@cfu.ac.ir
Abstract:
Each of the religions have used different fields of art, such as painting, to advance their goals and present their ideas in expressing their principles and manifesting spiritual truths; However, some others have avoided visual expression. Therefore, the religious attitude towards painting can be presented in three categories: symbolic, non-symbolic, and iconoclastic. In a non-symbolic perspective, such as geometric processing in Islamic holy places, art is often mixed with symbolism and the depiction of human and animal bodies is avoided. In the iconoclastic view, the role of sacred images is negation and any artwork with this theme is condemned and condemned to destruction. The victory of the iconoclasm movement in Byzantium against the iconoclasts caused different results among the supporters of Abrahamic religions and marked the beginning of remarkable and remarkable events in theological and artistic fields. This research, using a descriptive-analytical method, examines the consequences of the iconoclasm movement in the two religions of Christianity and Islam. In the end, it was found that the religious attitude towards iconography among the Jews limited the visual arts and neglected the representational arts, and in Christianity, it caused the expansion of geometrical decorations in the church and holy places. This category among Muslims caused the spread of Islamic art, especially abstract art.
Keywords: Religious art, Iconoclasm, Image ban, Islamic art
دوفصلنامه علمی – پژوهشی پژوهشنامۀ ادیان سال 18، شماره 34، پاییز و زمستان 1402، 223-246 (مقاله پژوهشی) | Journal of Religious Studies Vol. 18, No. 34, Autumn 2023 & Winter 2024 |
آثار مترتبه بر شمایلشكنی در یهودیت، مسیحیت و اسلام1
چکیده
هریک از ادیان در بیان اصول و تجلی بخشی به حقایق معنوی از زمینههای مختلف هنر چون تصویرگری، جهت پیشبرد اهداف و ارائه عقاید خود استفاده نمودهاند؛ حال آنکه برخی دیگر، از بیان تصویری پرهیز داشتهاند. ازین رو نگرش دینی به تصویرگری بر سه قسم شمایلی و غیرشمایلی، و شمایلشكنانه قابل ارائه میباشد. در دیدگاه غیرشمایلی، مانند پردازش هندسی در اماکن مقدس اسلامی، غالبا هنر با نمادگرایی درآمیخته و از تصویرگری پیكر انسان و حیوان پرهیز میگردد. در نگاه شمایلشكنانه، نقش تصاویر مقدس، نفی و هرگونه اثر هنری با این مضمون، برخورد و محکوم به نابودی است. پیروزی نهضت شمایلشكنی در بیزانس نیز در برابر شمایل دوستان، سبب نتایج متفاوتی در میان طرفداران ادیان ابراهیمی گشته و سرآغاز اتفاقات قابل توجه و معتنابهی در حوزههای كلامی و هنری گردید. این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی، به بررسی آثار مترتبه بر نهضت شمایلشكنی در ادیان یهودیت، مسیحیت و اسلام میپردازد. در پایان مشخص گردید که موضعگیری مذهبی نسبت به شمایلشكنی در میان یهودیان، سبب محدودشدن هنرهای تجسّمی و مغفول ماندن هنرهای بازنمودی و در مسیحیت موجبات گسترش تزئینات هندسی در كلیسا و اماكن مقدس را فراهم آورد. این مقوله در میان مسلمانان، سبب گسترش هنر اسلامی، به ویژه هنرهای انتزاعی گردید.
کلید واژه: هنردینی، شمایلشكنی، تحریم تصویری، هنر اسلامی
1. بیان مساله
در اديان ابراهیمی، عليرغم اشتراكات آموزهاي، كه منبعث از كلام توحيدي بوده و در تمامي تعاليم انبياء عظام، در طول تاريخ، جريان و سريان داشته است، میتوان در برخي از مسائل، خاصه در رويكردها، شاهد برخي از وجوه افتراقي بود که ناشی از تفاوتها در مبانی الهیاتی ادیان است. ادیان بزرگ یهودیت، مسيحيت و اسلام، قطع نظر از آموزههاي توحيدي مشترك، در مقولاتی چون تصويرنگاري يا همان شمايلنگاري دارای اختلاف میباشند. از تحريم و تحذير، تا پذيرش مشروط، جملگي از مصاديق وجوه متمايز رويكردهاي اين ادیان، به مسأله مورد نظر ميباشد. حال این سوالات مطرح میگردد که چه رابطهای میان تصویر و تحریم وجود داشته و تفاوت ریشهای در ادیان الهی نسبت به کاربست هنر تصویرگری در ارائه مضامین مقدس چه بودهاست؟ باورهای مختلف در این حوزه سبب ساز چه نتایج هنری در این ادیان گردیده است؟جهت درک علت و چرایی تفاوتها در موضعگیریهای ادیان نسبت به مسأله شمایلشکنی، در ابتدا به بررسی سیر تاریخی این مقوله در ادیان ابراهیمی پرداخته و آثار و نتایج مترتب بر آن مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
1-1 پیشینه پژوهش
پژوهشهای متعددی در حوزه بررسی فرآیند کاربست شمایلانگاری4 در دین اسلام، مسيحيت و یهود صورت گرفته است. از سری کتابهایی که نویسنده در آثار خود به این مفاهیم و سیر تاریخی آن پرداختهاست، میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
- کتاب «ارزشهاي جاويدان هنر اسلامي» اثر (تيتوس بوركهارت)(1396ش)؛
- کتاب «تاریخ تفکر مسیحی» اثر «تونی لین»(1386ش)؛
- کتاب «هنر اسلامي» اثر «دیوید تالبوت رايس»(1384ش)؛
- کتاب «نگارگري اسلامي» اثر «ثروت عكاشه»(1380ش)؛
- کتاب «شكلگيري هنر اسلامي» اثر «اُلگ گرابار»(1379ش)؛
همچنین از سری مقالاتی که به این موضوع پرداختهاند، میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
- مقاله «اسلام و تمثالستيزي» اثر «صالح طباطبايي»(1385ش)؛
- مقاله «سابقة تاريخي حرمت تصويرگري در اسلام» اثر(نصرالله پورجوادي)(1380ش)؛
اگرچه آثار فارسی فوق، در حوزه هنر اسلامی و مسیحی و نیز در بررسی تفاوتهای الهیاتی در ادیان ابراهیمی صورت پذیرفتهاست، اما پژوهشی که به شکل مستقل آثار مترتب از شمایلانگاری بر ادیان ابراهیمی را مورد بررسی قرار دهد، صورت نپذیرفته است. با عنايت به این مساله، رويكرد هر يك از اديان یهودیت، مسیحیت و اسلام، در خصوص شمايلنگاري مورد تفصیل و توجه قرار خواهد گرفت.
1-2 مفاهیم نظری
الف- شمایلنگاری:
شمایلنگاری چگونگی ترسیم یک موضوع بر حسب محتوای تصویر است(میرشکاری:ذیل واژه شمایلنگاری). اصطلاح یونانی «Eikon» در معنای تصویر است. دایره المعارفهای هنر و ادیان به واژه شمایلانگاری پرداختهاند. از لحاظ واژه شناسی، واژه «Graphy» در معنای حک کردن و تصویرکردن آمدهاست. تقدیس تصاویر در قالب شمایل انگاری بوده و این موضوع در هر قومی زمینههای فرهنگی، سیاسی، مذهبی و اجتماعی دارد. شمایل انگاری در سنتها و ادیان مختلف، فارغ از مولفههای هنری شخص یا هنرمند بوده و فرد حق دخالت توهمات و تخیلات را ندارد (رک: غلامیان، 1396ش:25-36).
همچنین تحقیقاتی از تاریخ هنر که به استعمال مدرن، به معنای توصیف و یا تفسیر محتوایی آثار هنری و ارتباط آن با اندیشهها و جهان بینی بشری میپردازد، صورت پذیرفته و در این میان شمایل انگاری در توجیه امور مافوق طبیعی و ماورایی مورد کاربرد قرار گرفته است (نصری، 1397ش: 25-26).
در سراسر دوره حاكميت بيزانس، هنر معماري از رشد تقريباً خوبي برخوردار بود. در حالي كه هنرهاي تجسمي (نقاشي و پيكرتراشي) در سدههاي هشتم و نهم ميلادي، شديداً صدمه ديدند و موضوع مشاجرات قرار گرفتند. اين مشاجرات، منجر به جنبشي تحت عنوان «شمايل شكني» شد كه محور آن استفاده از شمايلها و تصاوير در كليساها بود. از اين رو در سال 726 م (بنا به روايت ديگر سال 730 م) امپراتور«لئوي سوم» فرماني صادركرد و نصب تصاوير را دركليساها قدغن اعلام كرد. هنرمندان مجبور شدند يا به روم غربي كه اين فرمان در آن جاري نبود، مهاجرت كنند و يا اگر ميخواستند در بيزانس بمانند، استعدادشان را در جهت موضوعاتي كه فرمان مزبور شامل آن نميشد، به كار گيرند. قوانین شمایل شكنانة امپراتور لئو، نخستين بار به صورت منع پرستش تصاوير جلوهگر شد (عباسی، 1388ش:75).
بنابر توضیحات ارائه شده، آنچه که تحت عنوان شمایل شکنی در پژوهش پیش رو مورد نظر میباشد، همان تصویرگری در حوزه مسائل الهیاتی است و رویکرد ادیان با این پدیده، مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
2- سیر تاریخی شمایل انگاری در ادیان ابراهیمی
کاربست هنر در تجلی بخشی به مفاهیم اعتقادی، پدیدهای است که در طول تاریخ صورت پذیرفته و کاربرد هنر در میان طرفداران ادیان مختلف کاملا مشهود است. ازین رو در ادامه سیر تاریخی کاربست هنر تجسیم و تصویر در خدمت مسائل الهیاتی و موضوعات ماوراءالطبیعی ادیان یهودیت، مسیحیت و اسلام، به تفکیک مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
2-1 یهودیت
بررسی سیر شمایلانگاری را باید با نگاهی بر دوران یهود و فرازهای کتاب تورات مورد بررسی قرار داد. برای نمونه در عهد عتيق، از تقديس و تكريم تصاوير، با عنوان بتپرستي بنياسرائيل در پرستشگاهها ياد شده است: «پس داخل شدم و ديدم كه بر روي ديوارها، تصاوير مار و حيوانات زشت و ناپاك و بتهاي اسرائيل نقش شده است. هفتاد نفر از بزرگان اسرائيل با يازنيا(پسر شافان) آنجا ايستاده بودند و آن تصاوير را پرستش ميكردند. هر يك از ايشان، آتشداني پر از بخور در دست داشت و ابر غليظي از دود بخور، بالاي سرشان تشكيل شده بود (حزقيال 11/ 8). باید گفت که ابتداییترین ممنوعيتها و مقاومتها در برابر تصاوير و مقدس شمردن شمايلها به احكام دهگانه حضرت موسي و به دین یهود بر ميگردد. بنابر فرمانهاي دهگانه حضرت موسي، تصاوير و شمايل، مورد تحريم قرار گرفته (سفر خروج، باب 20)، به اين دليل كه موجب رواج بتپرستي ميشود. شريعت موسي، به رغم صور خيال و توصيفهاي تجسمي موجود در كتاب مقدس، به طور قاطعانهاي به نفي و ممنوعيت بازنمايي خدا و مخلوقات حكم داد. اين ممنوعيت را ميتوان در آيات ذيل نیز ملاحظه نمود. برای نمونه در پاک سازی ذهن انتزاعی از تصویرسازی خداوند آمده است:
«صورتي تراشيده و هيچ تمثالي از آن چه بالا در آسمان است و آن چه پايين در زمين است و از آن چه آب زيرزمين است، براي خود مساز» (سفر خروج، 4:20) و «پس احتياط نمائيد مبادا عهد يهوه، خداي خود را كه با شما بسته است فراموش نماييد و صورت تراشيده يا شبيه هر چيزي كه يهوه خدايت به تو نهي كرده است، براي خود بسازي» (سفر تثنيه 4:23)
همچنین در فرازی از تورات به ممنوعیت بتسازی و تمثال پروری برای پرستش اشاره شده و آمده است:
«با من خدايان نقره مسازيد و خدايان طلا براي خود مسازيد» (سفر خروج 32:20) و یا «براي خود بتها مسازيد و تمثال تراشيده و ستوني به جهت خود برپا منمائيد و سنگي مصور در زمين خود مگذاريد تا به آن سجده كنيد زيرا كه من يهوه خداي شما هستم» (سفر لاويان 1:26) این عبارات در تورات به عنوان یک حکم دینی مورد توجه یهودیان قرار گرفته و با سرسختی به مقابله با آن پرداخته میشد. در علت این ممنوعیت آمده است:
حكم به چنين ممنوعيتي، در درجه نخست به ادله شرعي باز ميگردد و اينكه بتوان جامعه مؤمنان را در برابر بتپرستي مصون نگاه داشت. دليل قلت آثار هنري در ميان يهوديان نيز به دلیل این ممنوعيت بوده که میتوان آثار آن را در افعال و افكار مسيحيان اوليه مشاهده نمود (نصري، 1397ش: 105-104). بنابراین جریان غالب یهود، شمایلستیزی بوده است، به نحوی که بسیاری از محققان، شمایلستیزی سامی را تحت تاثیر این دین میدانند. بعدها این سنت یهودی که با تکیه بر کتاب مقدس، کاربرد تصاویر و شمایلهای مقدس را در عبادات و آداب نیایش ممنوع اعلام کرده بود، در منطقه شرقی مدیترانه، با سنت یونانی روبرو شد. این نظریه نوافلاطونی، که نماد مادی حاکی از واقعیتی معنوی است و تصاویر و شمایلهای مقدس کارکرد تعلیمی دارند، در برخی جوامع یهودی، منتهی به رشد و شکوفایی هنر شمایلنگاری شد. نقاشیهای دیواری از شخصیتهای کتاب مقدس، بر روی دیوارهای کنیسه دورا- اروپوس، از این نمونه است (رک: نصری، 1397، 60-62) یهودیان در احکام خود بسیار سختگیرانه عمل نموده و در موضوع شمایلنگاری، نیز سیاست نابودی و تحریم را در پیش گرفتند. «فيلون اسكندراني» در اين خصوص معتقد است:
شمايلشكني، اولین بار در ميان يهوديان رايج شد؛ چرا كه در تورات، ساختن هر چيزي شبيه خداوند يا هر موجود زندهاي منع شده و سازنده آن مورد لعن خدا قرار گرفته است. موسي، بدين سبب نقاشي و مجسمهسازي را تحريم كرد كه آنها به قلب حقيقت ميپرداختند. حضرت موسي، هنرهاي نقاشي و مجسمهسازي را مطرود ميدانست؛ زيرا سبب ميشد حقيقت با خطا مخدوش شود. منعي كه در يهود، نسبت به شمايلنگاري مطرح است، به همه موجودات زنده تسري مييابد. يهوديان، قرنها با وسواس زياد، حكم شريعت را درباره تصاوير رعايت ميكردند. البته يهوديان در قرن دوم ميلادي، آن حكم را ناديده گرفتند، اما در قرن پنجم، دوباره آن را اجرا كردند و تصاوير را نابود ساختند (تاتار كيويچ، 1396ش:74- 75). بنابراین مقوله شمایلانگاری، محدود به تصویرسازی در موضوعات مقدس نبوده و شامل هرگونه تصویر بوده است. با این وجود هریک از ادیان ابراهیمی مظاهر تبرک و تقدسی برای ایشان وجود داشته و تلاقی حفظ روحانیت و معنویت در هر دین آسمانی، همراه با ذکر نام و یاد اماکن و یادمانهای مقدس بودهاست:
به رغم آیات عهد عتيق که رويكرد مساعدي نسبت به تصوير ندارد، اما به امور تجسمي نظير «تابوت عهد»، «هيكلسليمان» و ساير اماكن مقدس اشاره دارد. علاوه بر اين، در عهد عتيق، معبد، همچون مكان تجلي و ظهور خداوند است كه چنين نگرشي با ديدگاه تنزيهي يهوديان در تعارض است (نصري، 1397ش:100).
همچنینی در هنرهاي كنيسهاي میتوان صحنههاي تاريخي كتاب مقدس را به صورت نقاشيهاي روي ديوار و موزاييك به شکل نقوش و نگارههاي انساني و حيواني، مشاهده نمود. البته اين بدان معنا نیست كه هنر تصویری هيچ ابزار بيان و ظهوري در میان يهوديان نداشته است؛ بلكه منظور شدت محدودیت آن است. «بورکهارت» در این باره آوردهاست:
در خصوص ديدگاه تنزيهي يهوديان، ذكر اين نكته هم حائز اهميت است كه بسياري از محققان، شمايلستيزي مسلمانان را در راستاي تحريمهاي عهد عتيق ميدانند، از اين منظر، رويكرد تنزيهي اسلام به يهوديت نزديك است. البته اسلام، با تسامح بيشتري نسبت به يهوديت با تصوير برخورد ميكند، بدين خاطر در مورد دين اسلام، از اصطلاح منع شمايلنگري، به جاي شمايلشكني استفاده ميشود (بوركهارت، 1386ش: 71).
بنابراین دين يهود در اجرای احکام خود به ویژه در این مقوله بسیار با حساسیت برخورد مینموده است.
2-2. مسیحیت
مقوله شمايلنگاری را در عهد جدید میتوان از تمام آیاتی که به نحوی با تجسد مسیح مرتبط است، استنباط نمود. این آیات به ویژه در انجیل یوحنا بروز و نمود بیشتری دارد: «عیسی به عنوان «کلمه» از آغاز با خدا و در واقع خود خدا بودهاست. او آن کلام آفریننده ای است که همه چیز به واسطه او به وجودآمد، آن کلام روشنگری که دنیای تاریک رامنوّر ساخت تا مکاشفه خدا را بر آدمیان مکشوف سازد:«او همان نوری است که در تاریکی میدرخشد و تاریکی هرگز نمیتواند آنرا خاموش کند.» (یوحنا:1-5) این آیات ذات اله و تجسد او را در قاعده پدر و پسر (کلمه) توجیه مینماید. این تجسد و تصویرسازی آن، نقطه آغاز مناقشات مساله شمایلشکنی بوده است. اوسپنسکی در این باره آورده است:
«کلمه» در فرهنگ مسیحیت نزدیک ترین مخلوقات خدا به خداست. او ابزار خلقت است. گاه خود خداست و گاه تجلی اندیشه خدا در جهت خلقت است و در کتاب مقدس خود مسیح است و مسیح نیز خداست. از ین رو شمايل، از آنجا كه در ذات خود، مانند كلمه است، يك هنر ديني است، بنابراين بمانند كلمه، همواره جزء دروني دين بوده و هست، و لذا به منزله وسيلهاي براي شناخت خدا و وسيلهاي براي ارتباط با او عمل ميكند. بر اساس برخي روايتها و افسانهها، نخستين شمايل مريم، بواسطه لوقاي انجيلنگار ترسيم شده است. منتهي وي نتوانست به ترسيم چهره مريم بپردازد. بنابراين فرشتگان بدون مداخله هيچ نيروي انسانها به ترسيم چهره مريم پرداختند (اوسپنسكي، 1388ش: 39 و43).
مسیحیت در قرون اولیه، آثار هنری مستقلی نداشت. فقدان هنر مذهبی در طول دو قرن اول کلیسایی، مبتنی بر این حقیقت است که مسیحیان اولیه تحت تاثیر جامعه یهودیان، به سختی به فرمانهای دهگانه موسی (ع) پایبند بوده و این احکام را رعایت میکردند. علیرغم فقدان آثار باستانی مربوط به این دوره زمانی، وجود برخی منابع مکتوب، گویای مخالفت با ساخت تصاویر هنری به شیوه ای کفر آمیز و بت پرستانه است (مک فارلند، 2011م: 231).
شواهد بسیاری دال بر تاثیر پذیری هنر مسیحی، از نفوذ فرهنگ جامعه رومی آن زمان موجود است. در حقیقت تاثیر پذیری جامعه مسیحیان از این سنتهای هنری بدین واسطه بود که نه جامعه یهود و نه جامعه صدر مسیحی، از میراث هنری مشخص و مختص به خود بهره ای نداشتند (جنسن، 2011م: 105: 9).
مسيحيت با تکیه بر اندیشههای يهودي و با نفوذ و اقتدار در دستگاه سیاسی و دینی رشد چشمگیری یافت و موضوع هنر دینی مقتبس از آموزههای کتاب مقدس در این مسیر مورد توجه قرار گرفت.
در مسیحیت «اصطلاح شمايل، براي اشاره به تصاوير مقدسي بكار ميرود كه مسيحيان شرق اروپا و خاورميانه، بدون عطف توجه به ماده و تكنيك آنها مورد پرسش قرار ميدادند (نصري، 1397ش: 35). بنابراين شمايل به معناي خاص، به كليساي شرق (ارتدوكس) تعلق دارد. از نظر كليساي ارتدوكس، شمايل، بازنمايي نمادين و مشخصي است كه ما را به فراتر رفتن از نماد و ارتباط با فرد بازنمايي شده، دعوت ميكند و همچنين به امر نامحسوس و غيرقابل توصيف ميپردازد. متألهان ارتدوكس در دفاع از شمايل، بر اين عقيدهاند كه مسيحيت، انسان را از بند بازنمايي اسطورهشناختي و بتپرستانه در كل تاريخ هنر رها ساخت و با طرد اين رويكرد منفي و ارائه شمايلها كه بازتاب انسانيت مسيح بودند، رويكرد مثبتي را نسبت به جسم انسان طرح كرد. از اين منظر، رواج و گسترش شمايلها بدون دليل صورت پذيرفت كه انسانيت مسيح، شمايل الوهيت وي بوده است (رک: همان).
بقایای هنر اولیه مسیحی، از نیمه اول قرن سوم میلادی، نشانگر بسترهای گوناگون یونانی و رومی و تاثیرات آنها بر هنر مسیحی است. برخی از تصاویر و شمایلهای موجود در شمایلنگاری کلیساهای اولیه، تشابه دقیقی به آثار نقاشی رومیان غیر مسیحی هم عصر خود دارد، تا آنجا که اولین نمونههای شمایلنگاری مسیحی، از شمایلنگاری اواخر دوران باستان وام گرفته شده است که با تغییراتی در آن و با بکارگیری طلا و جواهرات و هنرهای دیگر، همچون هنر موزاییککاری، به حیات خود ادامه میدهد (کوک، 2005: 4344). در باره تاثیر و تاثرات فرهنگهای رومی و یهودی بر هنر مسیحی، برخی باستان شناسان و مورخان معتقدند، شمایل مسیح، مریم عذرا و مردان خدا، چنین مینماید که شمایلنگاری، به سنت شرک باز میگردد، همچون تصویرگری تمثال امپراطوران و چهرهسازی مردگان و به احتمال زیاد، در میان نسلهای اولیه مسیحیان وجود داشته است (بیالوستوکی، 1385ش:۱۶۹۷).با توجه به وجود بسترهای گوناگون فرهنگی، همچون فرهنگ یونانی - رومی، کمکم شمایلها در مسیحیت رواج یافت. پردههای فراوانی از مصیبتهای مسیح و حواریون و مریم عذرا و نیز از شمایل عیسی مسیح فراهم شد و حتی دستهایی کوشیدند شمایل پروردگار را به تصویر بکشند. بنابراین در غرب، پیکره سازی و در شرق، نقاشی رواج یافت. این شمایلها و پیکرهها به زودی پرستندگانی یافت؛ آنچنان که مسیحیان ارتدوکس در برابر آنها زانو میزدند و بر آن بودند که این شمایلها، نیروهای فوق العاده ای دارند (گئر، 1386: 249-250). پایههای اعتقادی شمایلها، رسما در شورای ترولان (بین سالهای۶۹۱ و ۶۹۲ م.) در ارتباط با تغییر نمادگرایی بنیان گذارده شد. در جریان گسترش شمایلنگاری، قانون شورای ترولان، مرحله مهمی را رقم زد. زیرا برای اولین بار به طور اصولی برای هنر کلیسایی، مسیر مشخصی تعیین شد (اوسپنسکی، 1388:30). دراین شورا که در سال ۶۹۲ م. در قسطنطنیه، تحت نظارت امپراتور ژوستنین دوم برگزار شد، ۸۲ حکم به تصویب رسید؛ از جمله اینکه تصاویر و شمایلهای مسیحی مشروع هستند و از طرف کلیسا پذیرفته میشوند و حتی در آیینهای نیایشی کلیسا، ضروری و حیاتی در نظر گرفته میشوند؛ چرا که رستگاری و نجات به واسطه شمایل عیسی مسیح برای مومنان مسیحی تداعی خواهد شد. شورای کلیسایی حتی تصمیم به منع بازنمایی مسیح در قالب نمادهایی همچون بره که در هنر غرب محبوب واقع شده بود، گرفت و هنرمندان را بیشتر ترغیب و تشویق به ترسیم شمایلهای مقدس با صورت و اندام انسانی نمود (مگ گاکین، 2011: 331). توام با هنر نقاشی که برای تزیین کلیسا بکار میرفته است، هنرهای دیگری نیز وجود دارد که در خدمت کلیسا بوده اند؛ مانند هالههای گرد سر مقدسان، ترصیع شمایلها ، ساختن شمعدانها و چلچراغها، خامه دوزیهای گران بهای جامهها و طیلسانها، صلیب سازی، ساختن ظروف مقدس جواهر نشان، تهیه بیرقها و علمهای کلیسا و نیز کنده کاریهای روی عاج (وزیری، 1373ش:279). سنت ارتدوکس مدعی است شمایلهای مقدس به هنر صدر مسیحیت باز میگردد و از همان ابتدا در کلیسا حضور داشته است. آنها این مساله را با استناد به صورت اولیه یا صورت حقیقی و نیز تصویری از مریم مقدس ثابت میکنند که به قدیس لوقا نسبت داده شده است. با وجود این، هیچ اثر تاریخی مربوط به شمایلنگاری مسیحی از قرون اولیه مسیحی خصوصا از قرن اول و دوم میلادی باقی نمانده است (فورتونتو، 2009: 137). شمایلهای مسیحی، پس از قرن چهارم میلادی و در عصر بیزانس، رشد و شکوفایی بسیاری داشتند. موضوعات این شمایلها بیشتر مربوط به ادوار تاریخی رسالت مسیح، معجزه و صحنههایی از زندگی او و پس از آن معرفی وقایع زندگی قدیسان و تاریخ کلیسای مسیحی بود (پری، 2007: 369) در نقاشیهای دیواری در کلیساهای بزرگی همانند کلیسای جامع، موضوعات اصلی حاوی مسیح و مریم مقدس بود که به واسطه پیوند الهی بین کلیسا و مسیح، سبب اجتماع قدیسان و ارتباط معنوی ایشان با خدا میگردید (براندون، 1385ش: 129).دوران امپراتوری ژوستینین ، نخستین عصر طلایی هنر بیزانسی خوانده شده است (اسکندری، 1378ش: 201)براین اساس، دوران رونق و شکوه امپراتوری بیزانس، بین قرون چهارم تا ششم میلادی در نظر گرفته میشود . در مقابل این دوران، عصر تاریک، بین قرون هفتم تا نهم میلادی به وقوع پیوست؛ خصوصا زمانی که مجادلات شمایل شکنان و شمایل گرایان شدت یافت (پری، 2007: 73).
جريان جدال با شمايل و تصاوير مقدس، كه از سال «725» ميلادي، در دوره امپراتور، «لئوي سوم، ايسوريايي»، و به دستور و فرمان او شروع شد، در دوره «كُنستانتين پنجم» به اوج خود رسيد، بگونهاي كه در دوران او، بيشترين تخريب آثار هنري صورت گرفت (تاتار كيويچ، 1396 ش: 2/67). در طول اين دورهها، جريان شمايلشكني، براي فترهاي متوقف، از شمايل دوست حمايت(در دوره امپراتريس ايرنه(780-802))، و سپس در دورهاي بعد؛ يعني از سال«813» زمان حكومت «لئوي پنجم ارمني، (813) » موج دوم آن آغاز، و تا پايان مرگ امپراتور، «تئوفيلوس (829-842)» ادامه يافت. پس از مرگ وي، جريان شمايلشكني، كه بيش از صد سال بطول انجاميد، به پايان رسيد و شمايل دوستان، قاطعانه پيروز شدند (همان: 68). هفتمين شوراي كليسا در تأييد پيروزي ستايشگران تصويرهاي مقدس، تصميم خود را با كلمات زير موجه ساخت:
«خداوند، در ذات خويش، وراي هر گونه توصيف وتصوير ممكن است، ولي از آنجا كه كلمه الهي، طبيعت انساني به خود گرفت و آن را با آميختن با جمال الهي به صورت اصلي خود بازگردانيد و با آن وحدت يافت. خداوند را ميتوان و بايد از طريق صورت انساني عيسي مسيح، ستايش كرد.» (اعواني، 1375ش:303).
غلبه قطعي شمايلگرايان در تقديس شمايلها، در يكشنبه مقدس سال 843 م، اتفاق افتاد. در اين سال، شوراي عام كليسايي در شهر قسطنطنيه برگزار شد و با حضور كثيري از مردم در كليساي اياصوفيه، شمايلها براي هميشه اعاده شد و جشني به مناسبت اين پيروزي و رويداد مهم، در كليساي ارتدكس برپا گشت (غلاميان، 1396ش: 85). نتیجه آنکه شوراي عالي كليسا در نيقيه، تقدس شمايلهاي مسيحي را به رسميت شناخت و اعلام كرد همانگونه كه كلام الهي، منبعث از منشأ فيض و راهبر و برانگيزاننده مؤمنان با سواد است. شمايلها هم همان نقش را در تحكيم ايمان مؤمنان عامي و بيسواد دارد و همانند كتاب مقدس، از اهميت و جايگاه رفيعي برخوردار سات و بايد به آنها به ديده تكريم نگريست. اعتقاد قطعي به تجسد عيسي مسيح، در نان و شراب مقدس، ترسيم عيسي و قديسان را نه تنها ميسر، بلكه ضروري ميكند. تكريم و اعزاز شمايلها فينفسه براي خود شمايلها نبوده، بلكه بدين جهت است كه نمادي از تكريم حضرت عيسي است. نزاع و مجادله با شمايل و تصاوير مقدس، از طرفي با رويكردي اعتقادي صورت پذيرفت؛ يعني تضاد ميان دو آموزة الهياتي و دو ديدگاه هنري الهام گرفته از الهيات، و از طرفي ديگر، به داعي و انگيزة سياسي؛ چرا كه بسياري از امپراتوران شمايلشكن، به ويژه «لئوي پنجم». سرباز و دولتمرد بودند، نه متكلم، به همين خاطر ميخواستند اولاً شاهد آشتي ميان مسيحيان و گروههاي بيشماري، از جمله مسلمانان، يهوديان و مانويان باشند كه تصاوير، مورد تأييدشان نبود، و ثانياً قصدشان تضعيف روحانيت بود؛ چرا كه اين كار را شرط لازم حفظ قدرت مطلق خود ميدانستند (رومبلد، 1374 ش: 287).
هنر در مسیحیت همواره در این تضاد قرار گرفته که از یک سو، طبق منابع عبری و منعی که بر آن تاکید داشته، عادت به رسم تصاویر داشته و در مقابل طبق آموزههای دینی، عیسی(ع)، به عنوان موجودی الهی و قدسی در قامت بشر ظهور داشته است.
سنت كليسا، ردّپاي اولين شمايلها را به دوره خود مسيح و دوره بلافاصله پس از و دنبال ميكند (اوسپنسكي، 1388ش: 33). اعتقاد رايج در كليساي شرقي بر اين است كه نخستين شمايل در زمان حيات عيسيمسيح پديد آمد. از اين شمايل با عنوان صورت مقدس يا صورت حقيقي نام ميبرند كه بدون دخالت انسان پديده آمده است (نصري، 1388ش: 39).
به طور کلی، شمايلنگاري در مسيحيت از بُعدی قدسي برخوردار است. اين قدسي بودن در باور مسيحيان، به استناد روايتي، منتسب به حضرت عيسي است، زیرا وجه تشبيهي حق، عيسي مسيح بوده و شمايلنگاري یک هنر کاملا ديني و قدسی به حساب میآمده است (رک: پازوكي، 1396 ش: 84).
اینطور بنظر میرسد که با وجود حکم شرعی حرام دانستن تندیس و تصویر در یهود، مسیحیت نظر متفاوتی درباره نقاشی داشته و آن را مفید ایمان مومنان در یادآوری تعالیم کلیسا میدانستهاند:
«هنر بيزانس، آن چنان با دين آميخته بود كه يوحناي دمشقي چنين نوشته: «اگر كافري نزد شما آمد و گفت: دين خود را نشانم دهيد، ... او را به كليسا ببريد و در مقابل تصاوير مقدس بنشانيد» (تاتاركيويچ، 1396ش:66) ابن عربي، در «فتوحات مكيه» درباره هنر شمايلنگاري به عنوان يك هنر ديني برخاسته از مسيحيت آوردهاست:
«اصول آنها (عيسويان ثواني يا عيسويان متأخر) توحيدِ تجريد از طريق مثال است. چون وجود عيسي(ع) از ذكوريت(نكاح) بشري نبود، بلكه از جهت تمثل روح در صورت بشر بود. پس آنان در كليساهايشان، مثالهايي را تصوير ميكردند و با توجه به آنها بود كه در جان خويش عبادت مينمودند؛ زيرا كه اصل پيامبرشان (ع) از تمثّل بود. پس اين حقيقت تاكنون در امت او سريان دارد و چون شرع محمد (ص) آمد، از صورت نهي نمود؛ در حالي كه او حاوي حقيقت عيسي بود و شرع او شرع عیسی (ع) را در برداشت. از اين رو وي براي ما تشريع كرد كه خدا را چنان بپرستيم كه گويي او را ميبينيم و(با اين كار) او را در خيال ما وارد نمود و اين همان معناي تصوير است (ابن عربي، 1406 ق:360-361).
بنابراین شمايلنگاري در صدر مسيحيت، غالبا در صدد بيان آموزههاي ديني مسيحيان بوده و تنها نمود هنری نداشته است. این اقدام درصدد بازنمایی امور محسوس و بیشتر نامحسوس با محتوایی معنوی و مقدس در بازتاب ملکوت الهی بوده است:
«پانتوكراتور» واژهاي است در انجيل، كه به قدرت و عظمت خداوند خالق(حاکمیت مسیح) اشاره دارد. برخي از شمايلهاي مسيح، خصوصاً در كليساهايي ارتدوكس، معرف عيساي پانتوكراتور هستند؛ يعني مسيح را دريچهاي ميدانند كه از آن نور خداوند ساطع ميشود (كوماراسوآمي، 1393ش:37). شمايلها همانند كتاب مقدس، بيان امور غیرقابل بیان بوده و به خاطر وحي خداوند كه در تجسّم پسر نمود مييابد، ممكن شدهاند (اوسپنسكي، 1388ش:17).
نکته جالب توجه آنکه در غالب شمایلها، مقام الوهیت پرودگار پیوندی با تصویر حضرت عیسی (ع) داشته و بُعد انسانی ایشان را تحت الشعاع بُعد الهی قرار داده است:
برجستهترين محتواي شمايلها، ارائه آموزههاي مسيح شناختي يا (Chiristological) است؛ چرا كه مطابق مباني مسيحشناختي، مسيح، شمايل خداي نامحسوس است. «ديونوسيوس مجعول» و سپس «يوحنّاي دمشقي» هم اذعان دارند كه مسيح، صورت محسوس امر نامحسوس است و شمايل وي در عين حال هم تصوير خدا و هم تصوير انسان است. انسانيّت مسيح از آن جهت در شمايلهاي مسيحي مورد تأكيد قرار ميگيرد كه واسطهاي براي انتقال وحي و بيانگر حقيقت آسماني وي است (نصري، 1397ش:42).
نقاشي در حقيقت نابترين فرانمود زيباييشناسي ديني و معنوي بيزانس محسوب ميشود كه استفاده از آن نه صرفاً براي عبادت خداوند، و بلكه براي بازنمايي او و قديسان نيز بكار ميرفته است (تاتاركيويچ، 1396، ص 65). اگرچه نهضت شمایل شکنی توسط شورای مرکب از اسقفهای کلیسای شرقی، تمثالپرستی را به عنوان عملی شنیع برشمرده و آن را وسیله شیطان در بت پرستی مجدد دانست و امر بر محوسازی تمثالها از کلیسا نمود.» (پازارگاد، 1365ش:121).
نکته مهم آنکه هدف اصلی در این آثار هنری، نمایش و تصویرگری روح انسان بوده است. در این تصاویر به آشکارسازی ذات انسان پرداخته و با نمایش آن پيش نمونها، نگاه آدمی را به امور جاودان و پروردگار معطوف میسازد. ازاین رو حاصل کار، تابلویی صرفا تماشایی نبوده، بلکه توجه دادن انسان به محتوای نهفتهای است که با تأمل و تفکر عمیق حاصل میگردد. در مجموع میتوان گفت، مسيحيت شرقي «شمايلها» را بازتاب سنت موجود در كليسا ميداند و با ترويج شمايلها به انتقال آموزههاي مسيحيت به نسلهاي بعدي پرداختهاست.
2-3 اسلام
طبق دیدگاه توحیدی اسلام، خداوند از هرگونه تشبیه و تجسیم و محدودیت مبرّا بوده و با فلسفه پرهیز از آداب بت و تمثالپرستی، دیدگاه تنزیهی خود را در تصاویر اسلامی اعمال نمود:
«پرهيز از خلق تصاوير و يا ساخت پيكرههاي انساني و جانوري در اسلام نيز بر پايه شأن تنزيهي شكل پذيرفت. شايد يكي از دلايلي كه مجسمه سازي و نقاشي، به وجهي در اسلام نهي شده اين است كه تشبيه، به جايي نرسد كه چيزي از تنزيه حق باقي نماند» (پازوكي، 1396ش:87).
طبق اخبار آیات و گزارشات تاریخی، ظهور اسلام در میان عرب جاهلی، همراه با انواعی از آئينهای مشركانه و سرشار از پرستش اصنام و بتهاي خودساخته بوده و در مقابل آموزههای قرآن، تاکید بر نفي نمادهايی دالّ بر تجسیم و شرک داشته است:
پيامبر اکرم (ص) در فتح مكه و بعد از طواف، كمربندي از سيصد و شصت بت در اطراف کعبه را كه هر يك، به يك روز سال قمري اختصاص داشت، يكي را پس از ديگري واژگون نموده و در عين حال اين آيه قرآني را تلاوت ميفرمود:«وَ قُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كاَنَ زَهُوقًا بگو اي پيامبر كه حق آمده و باطل نابود شده است، همانا باطل نابود شدني است.»(اسراء/81) رسول خدا (ص) دستور دادند تا تمام بتها و تصاویری از آداب و رسوم مشركان به غیر از نقاشيهايي از حضرت مريم (س) و عيسي (ع) كه يك هنرمند بيزانسي رسم نموده بود، نابود گردد. اين حكايت نمايشگر معنا و مفهوم آن چيزي است كه شمايلشكني اسلامي ناميده ميشود و بهتر است آن را عدم گرايش به شمايلنگاري نامید (اعواني، 1375 ش: 298 و 300). بنابراين در نظر اسلام، ويران ساختن بتها و كنار نهادن هر تمثیلی نشان از احیای يك امر واجب است كه سبب تطهير قلب، براي وصال به توحيد و شهادت به یکتایی خداوند است (بوركهارت، 1386، ص 155-154).
می توان نتیجه گرفت که دو رفتار متفاوت رسول خدا (ص) در قبال تمثال حضرت مريم (س) و عيسي (ع) و بتها و سایر تماثیل، در حقیقت تصویرسازی مرتبط با ذات اله بوده و تجسیم پروردگار در هر قالبی، برابر با شرک مطلق است. همچنین تصوير نمودن انبياء الهی و رسولان و اهل بیت (ع) نیز در معنای نفی پرستش نبوده و در جهت حرمت نمودن به اوليائی است که جانشين خداوند بر روي زمين هستند. ازین رو هنر تصوير ميتواند با رعایت حدود اسلامی در این حوزه با آموزههای دین تلفیق شود و هر چیزی که به شکل موقت و یا پایدار تصور ایجاد بت داشته و میان فرد خداوند مانعي ايجاد نماید، مردود و به شدت مورد نهی است. همچنین قالب تصاویر از چهره اهل بیت(ع) نیز همراه با هالهای از نور و با پرده و نقابی بر چهره ارائه میگردید. علاوه بر مقوله تنزیه الهی، شواهد بسياری دالّ بر استفاده از صورتگری به عنوان ابزاری برای ساحران و طلسم سازان وجود دارد:
«در سدههای نخستین و ميانه اسلامی یکی از راههای رایج در نوشتن سحر و طلسم، صورتگری بوده و احکام متعلق به حرمت تصویرگری، در حمایت و تسری و تعميم احکام حرمت سحر و طلسمات بوده است. آنجا که سحر و طلسم حرام بوده، لوازم و ابزارهای سحر و طلسم هم که تصویر و تمثال بوده، حرام اعلام شده است»(ذیلابی، 1395ش:11).
در آموزههای دینی اسلام نیز در باب نهی از مراجعه و استفاده از سحر و جادو تاکید بسیار شده است. یوع سحر در جامعه، امنیت روانی مردم را سلب، و از گناهان کبیره (رک:نهج البلاغه، خطبه 79) و ساحر از جمله کافران شمرده میشود:«الْمُنَجِّمُ كَالْكَاهِنِ وَ الْكَاهِنُ كَالسَّاحِرِ وَ السَّاحِرُ كَالْكَافِرِ وَ الْكَافِرُ فِي النَّار» (حرعاملی، 1409ق:17/143). همچنین از روایاتی که ساحران و تصویرنگاران را در کنار یکدیگر قرار میدهد:«مَنْ سَحَرَ فَقَدْ كَذَبَ عَلَى اللَّهِ وَ مَنْ صَوَّرَ التَّصَاوِيرَ فَقَدْ ضَادَّ اللَّهَ» (نوری، 1408ق:3/454)» نیز میتوان به این رابطه پی برد. ازین رو این مقوله نیز از جمله موضوعاتی است که شمایلانگاری را در اسلام تحریم نمودهاست.
3- آثار و نتايج شمايل شكني
در عناوین گذشته، موضوع شمایل شکنی در ادیان الهی به شکل موجز و خلاصه مورد بررسی قرار گرفته است. در ادامه آثار و نتایج حاصل از این مقوله به تفصیل و بحث گذاشته خواهد شد.
3-1 یهودیت
همانطور که مطرح شد، شمايلشكني در يهود، سبب محدود شدن هنرهاي تجسمي گشته و عهد عتيق رويكرد مساعدي نسبت به تصوير نداشته با این وجود، به امور تجسمي نظير تابوت عهد، هيكلسليمان و ساير امكان مقدس، اشاره شده است. تورات، به مانند اسلام معتقد است که ایمان به خداوند باید در غیاب تصویرسازی او صورت پذیرد. از این رو هنرهاي تجسمي و بازنمودي از جمله تصويرنگاري، مجسمهسازي و...در دورههاي پس از نهضت شمايلشكني، مورد وقع و توجه قرار نگرفت و يهوديان، كمتر به اين ساحت از هنر گرايش پيدا كردند. شايد بتوان ادعا كرد، تنها و بلكه مهمترين اتفاق، پس از تحريم شمايلنگاري در يهوديت، گسترش و شكوفايي هنر خوشنويسي و خطاطي است. خوشنويسان يهودي، به تأسي از هنرمندان خوشنويسي اسلامي، كوشيدند تا بُعدي از اعجاز نهفته در كلام الهي را در قالب زيبايي و تناسب حروف و كلمات خوشنويسي، بر مخاطب آشكار سازند.«در دين يهود، هنر ديني، غالباً از طريق خوشنويسي بيان ميشود. خوشنويسي در دين يهود، براي خويشتنشناسي، مورد امعان نظر قرار گرفته است:
«بنابراندیشههای عرفان یهودی، خداوند الفبای عبری را در روز ششم خلقت و پیش از خلقت آدم آفرید (سفرخروج:20/5) علاوه بر این تقدس، ممنوعیت هنرهای بصری به جهت تمثل به بت پرستی نیز سبب رونق بازار خوشنویسی گردید. اگرچه خوشنویسی کاتبان یهودی جنوب اندلس در اروپا تحت نفوذ و ارتباط با اعراب ماهر در خوشنویسی پدید آمد. درنگاه ایشان حروف و کلمات عبری همان کلام الهی است و با خوشنویسی میتوان حضور خداوند در کلمات را به مخاطب القاء نمود و کاتب همانند حامل وحی الهی است» (رک: ابراهیم، خادمی نژاد، 1395 ش: 48-50).
ازین رو مهم ترین اثر شمایل شکنی در دین یهود، یکی ممنوعیت رشد تصویرگری و هنر بصری گشته و این ممنوعیت بستر بالندگی خوشنویسی کتاب مقدس را فراهم نموده است.
3-2 مسیحیت
بعد از یهودیت، طرفداران مسیحی مهمترین بخش از حامیان شمایلانگاری را تشکیل داده و تاریخ اصلی را در این حوزه رقم زدهاند. شمایل در انگاره مسیحی معنای قدسی و الهی داشته و فرد مسیحی اعتقادات خود را با طرحوارههای تصوری که همواره در کلیساها در معرض دید او بوده است، ادغام نمودهاست.
نهضت شمايلشكني که به دلايل مهمی از جمله: خطر پيدايش بتپرستي، نارسايي تصوير، نسبت به اصل، عدم امكان بازنمايي مسيح، و تحريمهاي كتاب مقدس، شكل گرفت، و دورهاي از تاريخ هنر بيزانسي را بخود، اختصاص داده بود(ياسيني، 1395ش: 78)، بعد از خود، آثار و نتايج قابل توجهي را به دنبال داشته است.
آثار مترتبه شمایلانگاری بر آثار هنری و کاربرد آن را میتوان با پیگیری وقایعی که در ادامه رخ داده است، پیجویی نمود:
درست پس از درگذشت امپراطور «تئوفيلوس» (824-842 م)، همسرش، تئودورا، به شمائلگرايي توجه و آن را احیاء نمود. او به مقام اسقفي كليساي متديست منصوب شد و در سال 843 م شوراي كليسايي در قسطنطنيه برگزار كرد كه در آن، شمايلها اعاده شد و به عنوان نمادهاي ديني، حياتي و بخش مهمي از آئينهاي عبادي كليسا ارتدوكس در نظر گرفته شد. تقريباً از اواسط سده نهم ميلادي به بعد كه مقارن با غلبه قطعي شمايلگرايان است، مجداً شمايلنگاري در بيزانس و اروپاي غربي شكوفا گرديد و عصر طلايي هنر بيزانس شكل گرفت. در اين دوره، طبيعتگرايي و اسطورهگرايي هنر باستاني يونان (دوره كلاسيك)، همراه با جنبههاي نمايشي عاطفي و ايجاد حس رنج و همدردي در تماشاگر در نقاشيهاي موزائيك و نقاشيهاي ديواري مورد توجه قرار گرفت (درودی، ۱۳۷۲ش:۲۰۵).
نفي بازنمايي طبيعتگرايانه، از ويژگيهاي مهم هنر صدر مسيحي بود. در حقيقت، تحريم طبيعتگرايي، از شاخصههاي بارز هنر مقدس محسوب ميشد؛ چرا كه هنر مقدس، بهرهمندي از چنين بازنمايي را نوعي دخالت در امر الوهي ميدانست. اما پس از جريان شمايلشكني، و در دورههاي بعد، خاصه در دوران رنسانس، و دوران يوناني مآبي، «ناتوراليسم» بصورت خيلي قوي در هنر مسيحي نمايان شد، و به تعبيري در چارچوب طبيعتگرايي گرفتار شد، بطوري كه از آن دوران، بعنوان زوال يا انحطاط هنر مسيحي نام برده ميشود (نصري، 1397ش:66).
بنابراین میتوان دوران رنسانس را تحول و بازگشتی بر شمایلانگاری دانست. اگرچه ایجاد شمایل و تماثیل دوباره از سر گرفته شد، اما این آثار هنری از روح قدسی برخوردار نبوده و تحت تاثیر جریانات مختلفی قرار گرفته بودند. هنر طبيعتگرايانه، تحت تاثیر تمدن روم، و يوناني مآبي بود، در تلاش بود تا در مظاهر مختلف هنرياش، به تحول و تجدد و همراهی با تغییرات پیرامون خود در این حوزه بپردازد.
آثار ادبي مربوط به قرن نهم ميلادي به بعد، گواهي بر شكوه و جلال تزئينات صورتوار جديد بوده است. قطعهاي در ميان گزيدههاي يوناني، در تقديس و تكريم شكوه چهره مسيح در كاخ امپراطوري وجود دارد، كه چنين است:
«پرتو حقيقت، بار ديگر تابانيده شده است. بار ديگر مسيح در آسمانها، در حالي كه بر تخت حكمراني تكيه زده، دور از تاريكيهاي ارتداد نورافشاني ميكند.» پس از تثبيت جايگاه شمايلها در مسيحيت ارتدوكس، آنها ايمان خود را با عناصر كلامي، همچون مناجاتنامهها و نيز عناصر غيركلامي و بصري، همانند شمايلنگاري، قوام بخشيدند و از طريق متون مقدس خود، سعي در ايجاد اتحاد و يكپارچگي در جهان مسيحيت كردند؛ آنچنان كه تا به امروز و با گذشت بيش از هزار سال، به حيات ديني خود ادامه دادهاند (غلاميان، 1396ش: 88-87).
از ديگر آثار شکست شمايلشكنان، تقویت «رهبانيت» بود، زیرا که اصحاب صومعهها و راهبان آن از طرفداران سرسخت شمايل بودند:
«راهبان از فشارها و آزارها رها شدند و با تجديد سازمان خود، نقش هر چه بزرگتر و مهمتري را در جامعه بيزانسي بر عهده گرفتند. به همين سبب، بتدريج، به تعداد گروندگان به نظام رهباني افزوده شد. قوانين رهباني اصلاح شد، صومعهها سامان جديدي يافتند و به يكي از جلوههاي مهم حيات ديني در مسيحيت ارتدكس تبديل شدند. نكته ديگر اينكه، شمايلشكني، از جهتي تأثير سازندهاي بر هنر و نيز نظريه هنر بر جاي گذاشت. اين فعاليتها به شكلگيري نظريه عرفاني هنر شمايل دوستان انجاميد و سبب شد تا خود شمايلشكنان، به هنر رئاليستي روي آورند. تا آن زمان، فقط هنر ايدئاليستي ديني در جامعه ديني بيزانس وجود داشت، اما امپراتوراني كه با هنر ديني مخالف بودند و آن را نابود ميكردند، از هنر غير ديني حمايت، و آن را وارد كليسا كردند (تاتار كيويچ، 1396ش: 72).
3-3 اسلام
تأثيرات شمايلشكني و اتفاقات پس از آن، صرفاً به مسيحيت منتهي و محدود نشد، و بلكه نتايج حاصل از آن متوجه اسلام، بويژه در عرصه هنر و پيشرفت و گسترش قابل توجه در اين ساحت گردید.
اگرچه علت یهودیان در جنبش شمايلشكني، جلوگيري از بتپرستي و در مسیحیت، پرهیز از رويت پذيری خداوند بود، و مسلمانان نیز در این حیطه با ترکیب هنر و اسلام، از هرگونه شمایلانگاری که با روح قدسی دین در تضاد باشد، پرهیز نمودند:
«عدم گرايش به شمايلنگاري، به نحوي، به صورت جزء لاينفك هنر مقدس درآمد، و ميتوان گفت كه يكي از اصول و مبادي، اگرچه نه اصل عمده هنر مقدس اسلام است. اين امر، ممكن است در بادي امر، مغاير با موازين عرفي جلوه كند؛ زيرا پايه و اساس هر هنر مقدسي، تمثيلگرايي است و در ديني كه برخي از مفاهيم آن در خصوص خداوند، در قالب تمثيلهاي انساني بيان شده است.(مثلاً در قرآن از «وجه» خداوند و دستهاي او گفتگو شده است و خداوند بر عرش نشسته است) نفي تمثيلها در ظاهر، به منزل تيشه زدن به ريشه هنرهاي بصري است كه با امور الهي سر و كار دارد» (اعواني، 1375ش: 301-302، 303).
میتوان گفت که پس از شكست شمايلشكنان، هنر اسلامي در غالب هنرهای انتزاعي و تزئيني، مملو از طرحهاي اسليمي گسترش یافت که از مهمترين و بارزترين آن، پويايي هنر خطاطي است و توانسته است، جاي شمايلنگاري را جبران نماید.
خوشنويسي متون مقدس و معتبر، يكي از مهمترين و بلكه معدود هنرهايي است كه در غياب نقاشي و صورتگري و پس از تحريم شمايلنگاري، به یهودیت، مسیحیت و اسلام راه يافته است. خوشنويسان يهودي و اسلامي كوشيدهاند تا بعدي از اعجاز نهفته در كلام الهي را در قالب زيبايي و تناسب حروف و كلمات خوشنويسي، بر مخاطب آشكار سازند. در اين راستا، خطوط عبري و عربي كه پيوند تاريخي عميقي با يكديگر داشتند، به عنوان دستمايه خوشنويسان يهودي و اسلامي براي نگارش كتاب مقدس عبري، قرآن و ساير متون معتبر، مورد استفاده قرار گرفتند تا باعث افزايش اعتبار اين امور، در چشم دينداران و جلب توجه آنان باشند. البته اشاره به فضيلت كتابت، كه در خود اين متون نهفته است نيز در پرورش هنر خوشنويسي مؤثر بود و سبب شد تا هنر خوشنويسي به چنان مرتبهاي از تكامل و تعالي برسد كه از زيبانگاري و زيبانويسي محض، به نوعي هنر قدسي ارتقاء يابد. عشق و علاقه وصفناپذير هنرمندان به كلام وحي، موجب گرديد تا آنان تمام توان خود را در هر چه زيبا نوشتن قرآن و تورات به كار گيرند. در هندسه روحاني هنر خوشنويسي، زيبايي، هماهنگي و استواري در حد كمال به هم آميخت و هنري نمادين از نگاه عارفانه تفسيري كه برآمده از مكاشفه معنوي خوشنويس از عالم قدس است. علاوه بر آن، هنرمندان مسلمان و يهودي براي پديد آوردن آثار فاخر خود، داراي اعتقاد، ابزار، قوانين و آداب مشترك هنر خوشنويسي هستند و ميكوشند پرتوي از اثر جمال الهي را در اثرشان نشان دهند. بر اين مبنا ميتوان مدعي بود كه هيچ هنر بصري به اندازه خوشنويسي در يهود و اسلام داراي صراحت در انتقال تقدس و در ايجاد و تحكيم خداباوري، مؤثر نبوده است.
پس از شكست جريان شمايلشكني، هنر اسلامي، از جمله نقاشي و بطور اخص، مينياتور به هنر انتزاعي بدل شد. تلقي مسلمانان در مورد نقاشي، نفي ناتوراليسم، يا رئاليسم به معناي جديد آن است كه در آن موجودات طبيعي به همان صورت طبيعي نمايش داده ميشوند. از اين رو در نقاشيهاي موجود در تمدن اسلامي مثل مينياتورها، ابعاد مادي موجودات و چشمانداز ديده نميشود؛ چنانكه در شمايلنگاري مسيحيان تا قبل از دوره مدرن هم چنين چيزي ديده نميشود. به همين دليل، محققان غربي نقاشيهاي موجود در تمدن اسلامي را انتزاعي يا تجريدي ميدانند(پازوكي، 1396ش: 67). وجه تخيلي هنر اسلامي، بعنوان يك شاخص، كه بعد از جريان شمايلشكني در هنر اسلامي، مكانت و منزلت يافته، مبتني بر اين نظريه عرفاني اسلاميست كه هنرمند از طريق صفاي باطن خويش، به عالم خيال متصل ميشود، و لذا ميتوان گفت كه هنرمند اسلامي اهل تخيل است. بنابراين اگر تقليد او ناظر به موجودات محسوس خارجي باشد. حتی میتوان هنر«مينياتور» را به جهت لطفاتی که در آن وجود دارد، حاصل انعکاس فضائل و یا یک شهود عرفاني دانست.
بنابراین پژوهش، دو علت عمده در کارکرد تصاویر را در اسلام منع نموده است، یکی در تقابل با پرستش آنها به مثابه بت، و دیگری استفاده از آن به عنوان ابزاری بر سحر و طلسم. در اولی درصدد مبارزه با عقاید شرک آميز و در دومی در نفی فضایی غیر عقلانی و مبتنی بر موهومات و سلب امنيت از افراد جامعه، به تحریم صورتگری اقدام شده است. ازین رو هنر نگارگری و هنر مينياتور با مضامينی که حاوی مباحث عرفانی و شهودی و حماسی بوده است، گسترش یافته است. ازین رو این دست از هنروریها در نگاه هنرمندان، هرگز در دایره فعالیتهایی که طبق آموزههای دینی مستحق عذاب الهی شمرده شده است، تلقی نمی گردیده و اصولا خارج از دو حیطه تحریمی که مطرح شد، دارای مفسده و پيامدی سوء نخواهد بود.
نتيجهگيري:
- جنبش شمايلشكنی با طرح اين دليل مهم كه نقاشي كردن تصاويري كه خداوند را بازنمايي ميكند، بتپرستي و كفر است، شكل گرفت. استدلال شمايلشكنان، اينگونه بود كه بازنمايي تصويري از خداوند، امكان ندارد، هيچ تصويري نميتواند ذات خداوند را تصوير كند. بازنمايي تصويري از خداوند، نه فقط غير ممكن، بلكه ناشايست نيز ميباشد.
- جنبش شمايلشكني، شروع تحولات و تغييرات قابل توجهي در مباحث كلامي و حوزههاي هنري بود. ادیان بزرگ یهودیت، مسيحيت و اسلام، هر كدام پس از شكست جريان شمايلشكني در بيزانس، متأثر از اتفاقات بعد از آن شدند و اين جريان، بر هر يك از اديان، در حوزههاي كلامي و هنري، تأثيرات مهم، قابل توجه و متفاوتي، به همراه داشته است.
- شايد مهمترين و بارزترين اتفاق، پس از تحريم شمايل در ميان يهوديان، محدودشدن هنرهاي تجسمي و مغفول ماندن هنرهاي بازنمود است. قطع نظر از اين تأثيرات سلبي ناشي از تحريم شمايلنگاري، يك تأثير ايجابي هم در هنر يهودي، قابل توجه است و آن، پيشرفت و گسترش هنر خوشنويسي و خطاطي پس از شكست جريان شمايلشكني است كه به موازات پيشرفت اين هنر در ميان هنرمندان مسلمان، از تقدم قابل قبولي برخوردار بوده است.
- طبيعتگرايي، اسطورهگرايي هنر باستاني يونان، همراه با جنبههاي نمايشي و عاطفي و ايجاد حس رنج و همدردي در تماشاگر، در نقاشيهاي موزائيك و نقاشيهاي ديواري، گسترش تزئينات هندسي در كليساها و اماكن مقدس، ساخت كليساها، گسترش رهبانيت را ميتوان از آثار و نتايج شمايلشكني در مسيحيت، برشمرد.
- گسترش هنر خوشنويسي و خطاطي در اماكن مقدس، خاصه در مساجد، به همراه هنر تذهيب و پيشرفت معماري اسلامي، و همراهي آن با هنرهاي تزئيني و طرحهاي اسليمي رواج و بسط سبكي از نقاشي «مينياتور»، براي بيان شهود عرفاني، و موارد ديگر، از جمله آثار و نتايج بعد از تحريم تصويرنگاري در اسلام ميباشد.
کتابنامه
قرآنکریم، (1415ق)، ترجمه: محمدمهدى فولادوند، قم:دارالقرآن الكريم.
نهج البلاغه، (1379ش)، ترجمه محمد دشتی، قم، نشر مشهور.
كتاب مقدس، (1383ش)، انتشارات اساطير.
عهد عتيق، (1380ش)، كتابهاي قانوني ثاني بر اساس كتاب مقدس اورشليم، ترجمه: پيروز سيار، تهران: نشر ني.
1. اعواني، غلامرضا، (1375ش)، حكمت هنر معنوي، (مجموعه مقالات)، تهران: انتشارات گرّوس.
2. ابن عربي، ابوعبدالله محيىالدين محمد، (1406ق)، فتوحات مكيه، تحقيق و تقديم، عثمانيحيي، مصر، الهیئه المصریه العامه للکتاب.
3. ابراهیم، علی رضا؛ خادمی نژاد، محمدتقی، (1395ش)، جایگاه هنر خوشنویسی در نگارش متون مقدس اسلامی و یهودی، دوفصلنامه هفت آسمان، دوره18، شماره 71، صص41-62.
4. اسکندری، ایرج، (۱۳۷۸ش)، بررسی و تحلیل نقاشی دیواری از ماقبل تاریخ تا عصر حاضر، فصلنامه هنرهایتجسمی، شماره5، صص ۱۹۸- ۲۱۳.
5. اوسپنسكي، لئونيد، (1388ش)، معناي شمايلها، ترجمه محمد داودي، پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی.
6. براندون، اس. جی. اف. (۱۳۸۵ش)، انسان و تمثیل مفاهیم، ترجمه: حمیدرضا قربانی، کتاب ماه هنر، شماره ۹۷، صص۱۲۲-۱۲۹.
7. بوركهارت، تيتوس، (1386ش)، مباني هنر اسلامي، ترجمه امير نصري، انتشارات حقيقت.
8. بوركهارت، تيتوس، (1396ش)، هنر مقدس، ترجمه جلال ستاري، انتشارات، سروش، چاپ هشتم.
9. بیالوستوکی، یان، (۱۳۸۵ ش)، شمایلنگاری، فرهنگ تاریخ اندیشهها، ترجمه: صالح حسینی، تهران: انتشارات سعاد.
10. پازارگاد، بهاءالدین، (1356ش)، تاریخ نوین فلسفه، تهران، نشرفروغی.
11. پازوكي، شهرام، (1396ش)، حكمت هنر و زيبايي در اسلام، تهران، فرهنگستان هنر.
12. تاتار كيويچ، ولادیسلاف، (1396ش)، تاريخ زيباييشناسي، ترجمه هادي ربيعي، تهران، انتشارات مينوي خرد.
13. سعید درودی، (۱۳۷۲ش)، اطلاعات عمومی سخن، تهران: انتشارات سخن.
14. ذیلابی، نگار، (1395ش)، پیوند طلسمات و صورتگری در اسلام، نشریه تاریخ وتمدن اسلامی، شماره23، صص3-28.
15. رومبلد، گونتر، (1374ش)، چالشهای مقدس، فصلنامه هنر، ترجمه محمد فرمانی، شماره 28، صص281-296
16. عاملى، محمد بن حسن، (1409ق)، وسائل الشيعة، قم: موسسه آل البیت علیهم السلام.
17. عباسی، مژگان، (1388ش)، پایان نامه بررسي تطبيقي شمايل شكني بيزانس و تحريم تصويري در اسلام(3 قرن اول)، دانشگاه هنر.
18. غلاميان، ريحانه، (1396ش)، شمايلنگاري در كليسای ارتدوكس، انتشارات دانشگاه اديان و مذاهب.
19. كومارا سوآمي، (1393ش)، آنداتا، فلسفه هنر مسيحي و شرقي، ترجمه: اميرحسين ذكرگو، تهران: فرهنگستان هنر، چاپ سوم.
20. گئر، جوزف، (۱۳۸۶ش)، سرگذشت دینهای بزرگ، ترجمه: ایرج پزشک نیا، تهران: انتشارات جامی.
21. میرشکاری، جواد، (1392ش)، فرهنگ واژه های مصوب فرهنگستان، تهران : نشر فرهنگستان زبان و ادب فارسی.
22. نصري، امير، (1397ش)، حكمت شمايلهاي مسيحي، نشر چشمه، چاپ دوم.
23. نورى، حسين بن محمد تقى، (1408ق)، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، قم، موسسه آل البیت علیهم السلام.
24. وزیری، علی نقی، (۱۳۷۳ش)، تاریخ عمومی هنرهای مصور، تهران:انتشارات هیرمند.
25. ياسيني، سيدهراضيه، (1395ش)، شمايلنگاري ديني در ايران و غرب از آغاز تا دوره معاصر، پژوهشگاه فرهنگ هنر و ارتباطات.
26. Cook, John, w. (2005), iconography, Christian iconography encyclopedia of religion, second education, USA: Thomson gale, Vol 7.
27. Fortountto, Marianna, Cunningham, Mary b. (2009). Theology of the icon, the Cambridge companion to orthodox Christian theology new York; the Cambridge university press.
28. Jensen, Robin m. (2011). Living water, Boston; brilliant, Vol: 105.
29. McFarland, John a. (2011).Thr Cambridge dictionary of Christian theology, New York: Cambridge.
30. McGuckin, John Anthony (2011), The Blackwell encyclopedia of eastern orthodox Christianity, Vol .1. USA: Blackwell.
31. Parry, Ken (2007), The Blackwell companion to eastern Christianity USA: Blackwell.
[1] . تاریخ دریافت: 29/02/1403؛ تاریخ پذیرش:20/05/1403
[2] . استادیار، گروه الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه فرهنگیان، مازندران، ایران (نویسنده مسئول)
m.shafigh@cfu.ac.ir
[3] . استادیار، گروه الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه فرهنگیان، مازندران، ایران
fa.ghorbani@cfu.ac.ir
[4] . Iconography