Analyzing the Position of the Islamic Republic of Iran in the Process of Transition to an Open Access System with an Emphasis on Douglas North's theory
Subject Areas : Political and International Researches QuarterlyTahmaseb Alipouriyani 1 , mina nazari 2 * , Javad Biglari 3
1 - Assistant Professor, Dept. Political Science, Faculty of Social Sciences, Razi University, Kermanshah, Iran.
2 - PhD student in Political Sociology, Razi University, Kermanshah. Iran
3 - Department of Political Sciences, Faculty of Social Sciences, Razi University, Kermanshah, Iran
Keywords:
Abstract :
North, as one of the neo-institutionalists, has discussed how to transition from the social systems with limited access to the open access systems by emphasizing the issue of violence in the development of societies. Now the question is, what characteristics do the political and economic organizations in Iran benefit from and at what level can the government's relationship with them be explained? In response to the above question, the hypothesis was raised that after the victory of the revolution and in different governments due to the adoption of different policies, the transition towards open access systems has faced ups and downs. In this article, using the explanatory method, the indicators of the diamond of governance such as official political and economic institutions, the ruling coalition and the sources of rent have been investigated in the transition process of this country.
فصلنامه پژوهش های سیاسی و بین المللی دوره 15، شماره 59، شماره پیاپی (59)، تابستان 1403، ص 25 ـ 01 |
مقاله پژوهشی
واکاوی جایگاه جمهوریاسلامی در فرایند گذار به نظام با دسترسی باز؛ با تاکید بر نظریه داگلاس نورث
طهماسب علیپوریانی1 ، مینا نظری* 2جواد بیگلری3
تاریخ دریافت: 13/07/1402 تاریخ پذیرش: 07/04/1403
واژگان اصلی: نونهادگرایی، نهادهای سیاسی، نهادهای اقتصادی، دولت، رانت، جمهوریاسلامیایران.
مقدمه
داگلاس نورث، اقتصاددان نهادگرا و برنده جايزه نوبـل اقتصـاد، فرايند توسعه را نحوهي گذار از نظم با دسترسـي محـدود (اكثـر مردم به بازارهاي سياسي و اقتصادي دسترسي محدودي دارند) به سمت نظم با دسترسـي بـاز (دسترسـي مـردم بـه بازارهـاي سياسي و اقتصادي بدون مـانع اسـت) تعريـف كـرده اسـت. او معتقد است كه يكي از مسائل مهم در فرايند گـذار از حاكميـت طبيعي، كنترل خشونت است (نـورث و همكـاران، ۱۳۸۵ : 94- 93). چارچوب سنتي توسعه، مسئله گذر از حاكميت طبيعـي بـه سمت نظم با دسترسي باز را بـه عنـوان اولـين مسـئله توسـعه مطرح ميكنند؛ اما نورث به عنوان يكـي از نهادگرايـان جديـد، گذار جوامع از نظامهاي دسترسي محدود به نظامهاي دسترسي باز را مسئلهي دوم توسعه عنوان میکند و بر این باور اسـت مسـئلهي اول بهبود شرايط حاكميت طبيعي است؛ به گونهاي كه جوامع داراي نظام دسترسي محدود بايد به سمت اشكالي از سازمان اجتماعي حركت كنند كه بازدهی اقتصادي بيشـتر، خشـونت كمتـر، نتـايج سياسي باثبات و رفاه و آسايش فردي فراوانتر را امكانپـذيرتر سازد؛ چرا كه نظامهاي با دسترسي بـاز از درون نظـامهـاي بـا دسترسي محدود پديد ميآيند (نورث و همكاران، 1396: 34). از این رو دستیابی به رشد و توسعه اقتصادی که همواره یکی از برنامههای اصلی نظام جمهوریاسلامی بوده که مسئولان هر دوره در سخنان خود به آن تاکید نمودهاند؛ اما بررسیهای مختلف در حوزه اقتصاد، نظیر مهار تورم و قدرت خرید، رشد اقتصادی، کاهش فقر و نابرابری و افزایش سطح اشتغال نمایانگر آن است که دستیابی به این هدف هرچند در هر دوره به صورت جسته و گریخته انجام شده اما به شکلی مطلوب و چشمگیر نبوده است.
تجربه کشورهای صنعتی و حتی تازه صنعتی شده نشان دهنده آن است که دولت و حاکمیت سیاسی نقش موثر و غیرقابل انکاری در فرایند توسعه اقتصادی دارند. در اقتصادهای جوامع نوینِ کنونی که انحصارات و صرفههای ناشی از مقیاس در حوزههای مختلف وجود دارد، توسعه اقتصادهای ملی بدون مداخله و حمایتهای دولتهاو حاکمیت سیاسی دست نیافتنی است. به عبارت دیگر دولتها تسهیلگر زمینهساز رشد و توسعه اقتصادی جوامع هستند. عملکرد دولت و حاکمیت سیاسی در خصوص توزیع منابع و امکانات تولید، مشارکت طلبی به ویژه در حوزههای مختلف سیاسی، افزایش آزادیهای فردی و مدنی، ایجاد امنیت و ثبات برای اظهار نظر گروههای مختلف و غیره، زمینه و بستر مناسبی را میتواند برای رشد و توسعه اقتصادی فراهم آورد.
واکاوی ساختار تاریخی و نهادی جامعه ایرانی حاکی از آن است که دولت و حاکمیت سیاسی، بر بخشهای مختلف اقتصاد مسلط بوده است و قدرت اقتصادی منجر به آن شده تا در دورههای مختلف به عنوان ابزاری برای حفظ و گسترش قدرت سیاسی به کار گرفته شود. حاکمیت سیاسی با تکیه بر داراییها و منابع اقتصادی جامعه بخصوص نفت، گاز، طلا و سایر منابع معدنی، سعی در تامین نیازها و خواستههای گروههای مختلف جامعه نموده است و گروههای مختلف نیز به موازات نوع ارتباط با حاکمیت سیاسی، از منافع و قدرت اقتصادی بهره میجستند. اخیراً نیز با توجه به تشکیل دولت مدرن و گسترش نظام بوروکراسی حاکمیت سیاسی در زمینههای گوناگون از یک سو و از جهت دیگر با افزایش درآمدهای نفتی، نقش بیلدیل دولت در توسعه اقتصادی ایران بیش از پیش عیان گردیده است (رنجبرکی، 1400: 158). به همین جهت، نظريه نورث به عنوان يك رويكرد واقـعگرايانـه مـيتوانـد براي تبيين موانع توسعهيافتگي جمهوریاسلامیايران مورد اسـتفاده قـرار گيرد. آنچه در این نوشتار هدف و محور توجه و ارزیابی خواهد بود، بررسی و سنجش دیدگاه وی با تاکید بر مشخصات الماس حکمرانی در چهار شاخص نهادهای سیاسی، نهادهای اقتصادی، فرادستان اصلی و منبع اصلی رانت خواهد بود که میتواند در ارزیابی ایران بعد از انقلاب موثر واقع گردد؛ از این رو در بخش نخست نوشتار پیش رو ضمن نگاهی مختصر به اندیشههای وی و در بخش دوم به بررسی مشخصات الماس حکمرانی و فراز و فرودهای آن در دورههای مختلف پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با تمرکز بر دولت نهم و دهم بپردازیم.
1- پیشینه پژوهش
1-1- امامی و همکاران (1402)، در مقالهای تحت عنوان "تحلیل آسیبشناسانه اقتصاد سیاسی دولتهای نهم و دهم مبتنی بر نظم اجتماعی داگلاس نورث"، با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی که ساخت نظام دسترسی محدود در دولتهای مذکور، همراه با ساخت دولت رانتی و همچنین سیاستگذاری اقتصادی در چارچوبِ ایجاد منفعت برای نخبگان حاکم، مخدوش نمودن فضای رقابتی به سود گروه پیروان قدرت، باعث گردیده تا دولت در دستیابی به توسعه اقتصادی و عدالت اجتماعی ناکام گردد. همچنین دولت مذکور نتوانسته است با کیفیت نهادی مدنظر نورث از ساختار رانتیریسم جدا شود.
2-1- رنجبرکی (1400) در مقالهای با عنوان "اقصاد سیاسی توسعهخواهی دولت در ایران بررسی نظریه دسترسی باز و محدود "داگلاس نورث" در دوره جمهوری اسلامی"، بر این باور است که با رخ دادن اتفاقات داخلی و خارجی، حاکمیت سیاسی اقدام به محدود کردن نظام اجتماعی کشور نمود. این امر سبب شد تا گروههای خاصی به ائتلاف مسلط کشور باشند و دسترسیها خود را به منابع قدرت و داراییهای کشور به شکلی متمرکز و انحصاری افزایش دهند. در نتیجه این راهبرد مانع تداوم و تسریع توسعه اقتصادی در کشور میگردد.
3-1- مومنی و همکاران (1398)،در نوشتار خود با عنوان "تحلیلی بر ویژگیهای سیاست ضد فساد با تاکید بر ساختار نظم اجتماعی" با به کارگیری روش توصیفی- تحلیلی سعی نمودهاند تا با رویکرد نظم اجتماعی نورث، اصول و اساس سیاستهای ضد فسادی را که باید مدنظر قرار داد، تبیین نمایند. نتیجه این تحقیق نشان میدهد که فراهم نمودن شرایطی که منجر به حرکت جامعه به سوی جوامع با دسترسی باز گردد، باعث خواهد شد تا میزان فساد در آن کاسته شود.
4-1- احسانی و همکاران (1400)، در مقالهای با عنوان "تغییرات نهادی در نظام اقتصادی ایران در دوره شاه عباس اول صفوی و تاثیر آن بر فعالیتهای تجاری (با تکیه بر آرای داگلاس نورث)"، معتقدند که هرچند در دوان شاه عباس با اقدامات اقتصادی مطلوبی که صورت گرفت، تحولی شگرف در تجارت رقم خورد اما این اصلاحات اقتصادی منجر به انباشت سرمایه نگردید و یکی از این عوامل نیز نشات گرفته از محدودیتهای رسمی و غیررسمی بود که نورث از آن با عنوان موانع نهادی یاد میکند.
5-1- زاهدی و سرپرست سادات (1397)، در مقالهی خود با عنوان "اقتصاد سیاسی ایران از منظر نونهادگرایی"، با استفاده توصیف و تحلیل و به ویژه با استفاده از مدل مدنظر نورث که مبتنی بر مطالعه معانی و فرایندهای تشکیل دهنده سیاستهای داخلی و کلان خارجی است و بر استدلالهای استقرایی استوار است، به مطالعه اقتصاد سیاسی ایران از این منظر میپردازند. در این نوشتار نویسندگان معتقدند که نهادگرایی با تاکید بر محورهایی همچون ضرورت تحول در ماهیت دولت، شیوهی تولید، پرهیز از رانتیریسم، فسادزدایی و غیره میتواند عناصر و نهادهای کلیدی را در حوزه اقتصاد سیاسی انعکاس دهد.
6-1- داگلاس نورث (2010)، در مقالهای تحت عنوان "خشونت در جوامع" با بهرهگیری از روش تبیینی به بررسی شرایط ایجاد خشونت و تاثیرات آن بر جوامع توسعهنیافته و در حال گذار میپردازد. وی در این نوشتار به این نتیجه میرسد که انحصار در منابع و خشونت از سوی دولت و حکومتهای موجود در جوامع غیرصنعتی از موانع اصلی عدم دستیابی به الماس حکمرانی میباشد.
7-1- داگلاس نورث و همکاران (2006)، در نوشتاری با عنوان "مدلهای مفهومی ذهنی"، با استفاده از رهیافتهای جدید و تلفیقی، مسیرهای دستیابی کشورهای در حال توسعه و گذار را از نظامهای بسته و محدود به نظامهای باز و در نهایت صنعتی شدن به اشکال مختلف را بررسی مینمایند. در این نوشتار نورث و همکارانش سعی نمودهاند تا بیشتر وجهه روش پساتوسعهگرایانهی خود را به نمایش بگذارند.
بررسیهای این تحقیق نمایانگر آن است که تاکنون پژوهشی آکادمیک به منظور تبیین نهادی وضعیت گذار جمهوریاسلامی به سمت جامعهای با دسترسی باز با تکیه بر دیدگاه داگلاس نورث صورت نپذیرفته است.
2- مباني نظري
داگلاس سی. نورث اقتصاددان مشهورآمریکایی، دکترای خود را در سال 1952 از دانشگاه کالیفرنیا اخذ نموده و به تدریس در دانشگاه واشنگتن پرداخت. او به عنوان یکی از سه بنیانگذار اصلی انجمن بینالمللی اقتصاد نهادگرایی نوین شناخته میشود که خیلی زود به این نتیجه رسید که نظریات نئوکلایسک توسعه کفایت لازم را جهت تبیین چرایی توسعهنیافتگی جوامع مختلف ندارد (خاندوزی، ۱۳۸۵: ۳).
مطابق با دیدگاه نورث، اولین مسئله توسعه، پروبلماتیک گذار از حاکمیت طبیعی به سـمت نظام با دسترسي باز عنـوان شده است؛ این درحالی است که گـذار جوامع از نظامهاي دسترسي محدود به سوی نظامهاي دسترسـي بـاز، مسئلهي دوم توسعه تلقی میگردد، فلذا در مسیر دستیابی به توسعه، مسـئلهي اول، توجه و بهبود شرایط حاكمیت طبیعی است. با توجه به اهمیت موضوعات فوق، نورث بر این باور است که بسـياري از كشـورهايی جهان سوم که درصدد خروج از حاكمیت طبیعی بودند و سعي نمودند با حمایت هاي مـالي، اقتصـادي و نظـامي از سـوي خارجيـان و بـا ابتنای بر توصـیههـاي اجمـاع واشنگتن، اقدام به كپي برداري از نهادهاي جوامـع توسـعهيافتـه و صنعتی کنند، منجر به ایجاد موج گستردهای ازخشونت در آن جوامع گردیده است؛ زیرا که در بسياري از این جوامع به دليـل بـرهم زدن توزيـع رانـت موجود در این کشورها و اعمـال خشونت از سوي الیتهای صاحب امتياز منجر به شكنندهشدن این دسته از جوامع شده است (نورث، ۱۳۹۶: ۳۰). از این رو اعمال این سیاست ها نه تنها کارساز نخواهد بود، بلکه آثار منفی به دنبال خواهد داشت. بنابراین شناخت وضعیت طبیعی جوامع و گروههای حاکم در آنها ضروری است.
1-2- حاکمیت طبیعی
درخصوص وجود نظم درجوامع، نورث سه نوع نظم اجتماعیِ بدوی، نظم حکومت طبیعی یا دسترسی محدود و نظم اجتماعی با دسترسی باز را از یکدیگر متمایز میکند. در جوامع با نظم بدوی، نقش قواعد و محدودیتهای غیررسمی در ایجاد نظم اجتماعی بسیار پررنگ بود. در این اجتماعات، نهادهای غیررسمی جهت پایدار نمودن انتظارات، توقعات و فراهم کردن انضباط، کفایت میکند؛ زیرا که روابط شخصی در بین اعضای این اجتماعات حاکمیت دارد؛ اما با حرکت از سوی روابط شخصی به سمت روابط غیرشخصی، لزوم وجود یک طرف سوم یعنی دولت را بیش از پیش الزامی میکند. نورث به عنوان یک اقتصاددان، نقش دولت را در ایجاد نظم اجتماعی و حفظ حقوق مالکیت بسیار بااهمیت برمیشمارد و در این ارتباط استدلال مینماید که با گذار از جوامع با نظم اجتماعیِ بدوی به سمت نظم اجتماعی با دسترسی محدود، نقش دولت در فرآیند توسعه اقتصادی و حفظ نظم اجتماعی بسیار پراهمیت شده است و یک عنصر اصلی در مسئله گذار از وضعیت طبیعی و کنترل خشونت تلقی میشود (نورث، ۱377: 107).
نورث در دیدگاه وضعیت طبیعی، مسیر حرکت از نظم با دسترسی محدود به نظم دسترسی باز را در نظر میگیرد و نظم دسترسی باز را مسئله دوم توسعه در نظر میگیرد؛ چرا که وی بر این باور است که نظم دسترسی باز از دل نظم طبیعی یا محدود خارج میشود و هرچه این نظم دسترسی محدود بهتر باشد، با شرایط بهتری به سمت نظم با دسترسی باز حرکت خواهد کرد.
1-1-2- نظم اجتماعی با دسترسی محدود
حاكميت طبيعي را به نوعی میتوان از ترتيبـات سياسـي دانست كـه در آن نظام سياسي با استفاده از نظم اجتماعي با دسترسي محدود، ورود اقتصادي را جهت خلق رانت محدود ساخته است؛ اما از رانـت ایجاد شده، جهت تثبيت نظام سياسي و كنترل خشونت استفاده میکند. در شرايط حاكميت طبيعي، ائتلاف مسـلط بـا وضـع محدوديت به دسترسي به منابع بـاارزش و حیاتی يا كنتـرل فعاليـتهـاي ارزشـمندي نظیر تجـارت، عبادت و آموزش و تهديد و دسترسي به اين قبيل فعاليتها بـه نفع گروههاي فرادست و الیتهای حاکم، مسئلهي خشونت را مديريت ميكند؛ در حقیقت خلق قاعدهمند رانت از طريق محدود نمودن دسترسيها در حاكميت طبيعي، تنها راهی براي پر كردن جيب ائتلاف مسلط نيست؛ بلكه ابزاري اساسـي بـراي كنتـرل خشـونت بـه شـمار میرود (نورث و همكاران، ۱۳۹۶: 59).
از این رو نظم در این جوامع تا زمانی پابرجاست است که هیچ کدام از گروهها به این نتیجه نرسند که اگر شرایط تغییر کند آنها نفع بیشتری میبرند. بنابراین تا زمانی که ذینفعها در توزیع رانتها به تعادل رسیدند وضعیت طبیعی پایدار خواهد بود. متناسب با این شرایط، وضعیت طبیعی، اوضاع مختلفی را میتواند تجربه کند که نظم شکننده، محدود پایه و یا بالغ باشد.
2-1-2- نظامهای با دسترسی محدود شکننده
نظامهاي با دسترسي محدود شكننده، جزء نظامهايي به شمار میروند كه هـر جناح از ائتلافهاي مسلط، دسترسي مستقيم به خشونت دارد و پتانسیل اعمال خشونت، عاملی تعيين كننده در نحـوه ي توزيع رانت و منابع محسوب مـيشـود؛ در چنـين شـرايطي نظـم موجود، شكننده است؛ زيرا که اگر تخصيص اين جريانهـاي رانـت مطابق با موازنهي قدرت صورت نپذیرد، گروههای حاکم خواستار سهم بيشتري ميشوند يا حتی بر سر آن به جنگ ميپردازند (نـورث و همكاران، ۱۳۹۶: 30).
3-1-2- نظام با دسترسی محدود پایه
در این نوع از نظامها، دولت رسمي به عنوان مهمترين سـازمان قابـل دوام بـه شمار میرود. اگرچـه در چارچوب ائتلاف مسلط سازمانهاي غيردولتي نيز اغلـب وجـود دارند، اما نظامهاي دسترسي پايه از سازمانهاي خـارج از مـدار خودِ ائتلاف حمايت نمیکند. هرچند که در حاكميت طبيعـي پايه، ائتلافها باثباتتر و نهادهاي منسجم و مستحكم حقوق عمومي به تدريج شكل مي گيرند كه همین امر چارچوب سازماني ائـتلاف را تثبيت و تقويت ميكنند. قالبهاي نهادينه شده بادوامتر است و ائتلاف كمتر در معرض نوسانات درونـي ناشـي از شخصـيت افراد قرار مي گيـرد؛ امـا فراينـد جانشـيني رهبـران، گـذار بـين ائتلافهاي مسلط، مديريت موضوعات اقتصادي همچون توزيـع رانتها و تقسيم غنايم، همگي فرصتهايي براي مذاكره مجـدد و خشونتورزي درون ائتلاف مسلط فـراهم مـينمایند كـه بـه صورت بالقوه خطرناكند. حفـظ و ثبـات حكومـت طبيعـي پايـه مستلزم اين است كه همه ي گـروههـاي فرادسـت كـه ائـتلاف غالب را تشكيل ميدهند خود را مقيـد بـه حضـور در زيـر پرچم حكومت بدانند و از عناصر تشكيل دهنـدهي اقتـدار حـاكم باشـند (نورث و همکاران، 1396: 97- 93).
4-1-2- نظام با دسترسی محدود بالغ
در جوامـع بـا دسترسـي محـدود بـالغ، ائـتلاف حاکم تنـوع وسیعی از سازمانهـاي خـارج و حتی داخـل دولـت را مـورد حمايت قرار مـي دهـد؛ امـا ايـن نظـام همچنـان دسترسـي بـه سازمانهاي خصوصي مورد تأييـد و حمايـت دولـت را محـدود ميکند. ائتلاف مسلط با بهکارگیری ايـن روش بـراي رقابـت، محدوديت به بار ميآورد و به خلق رانت اهتمام میورزد تا خود را حفظ نماید. در حاكميت طبيعي بالغ به دليل آنكـه نظاميان و گروههاي فشـار موجـود بـه فهـم و درك بهتـري از واقعيتهاي جديد ميرسـند، شـكلي از حاكميـت قـانون بـراي سازمانها به وجود میآید. نهادهاي يـاريگـر اسـتقرار حاكميـت قانون به گونهاي در حكومت تثبيت ميگردند که بتوانند در برابـر كششهاي مكرر به سمت وضعيت طبيعي پايه مقاومـت كننـد؛ به واسطه ي همين نهادهاي ياريگر، ترتيـب اولويـت امتيـازات ميان اعضاي ائتلاف مسلط به طور منظم و مکرر تغيير ميكند و اجـازه تسلط روزافزون دائمي يك گـروه فرادسـت فـراهم نمـيشـود ( نورث، 1396: 33).
2-2- نظم اجتماعی با دسترسی باز
نظم اجتماعي در نظام دسترسي باز با ايجاد رقابـت و نـه خلـق رانت تـداوم مـي يابـد؛ دسترسـي و ورود آزادانه بـه سـازمانهـاي اقتصادي و سياسي باعـث تـداوم رقابـت اقتصـادي و سياسـي ميگردد؛ رشد و نمو نهادهای فراگیر موجب تداوم اين وضعيت ميشوند؛ اين دسته از نهادهـا از طريـق حقـوق امـوال تضمين شده، قانون، خـدمات عمـومي و آزادي انعقـاد قـرارداد، فرصتهاي اقتصـادي یکسانی را بـراي همـه اقشار جامعـه فـراهم ميكنند؛ نهادهاي اقتصادي فراگير به نهادهایی اطلاق میگردد كه امكان و فرصت مشـاركت را توسـط تـوده هـاي عظیم مـردم در فعاليــتهــاي اقتصــادي فــراهم مــينمایند و از اســتعدادها و مهارتهاي آنها نهایت بهره را مي برند و به افراد اين امكان را ميدهند تا انتخابهايي را بـر اساس تمـايلات خـود انجـام بدهند. بنابراین برای فراگير شدن نهادهاي اقتصادي بايـد امنيـت لازم براي اموال خصوصي به وجود بيايد؛ به عبارت ديگر، بايـد يـك نظام حقوقي بيطرف و عادلانه ایجاد شود و ارائه خدمات عمومي نيـز براي همه برابر باشد و فرصت و زمينه مشاركت بـراي همـه افراد در تبادل كالاها و خدمات و انعقـاد قراردادهـا بـه صـورت يكسان شكل بگيرد؛ علاوه بر آن بايد امكان ورود كسب و كارهاي جدید و انتخاب دوره شغلي و كاري براي مردم در همه جا مساوی باشد (نورث و همكاران، ۱۳96: 38).
با توجه به مطالب فوقالذکر میتوان دریافت که در نظامهای دسترسی باز، روابط اجتماعی به شکلی است که قواعد و قوانین غیرشخصی، دسترسی عمومی به منابع و داراییهای سیاسی و اقتصادی را آسان و حتی تضمین مینماید. در این نوع جوامع، حکمرانی غیرشخصی و باور و تعهد همگانی به برابری و فراگیری وجود دارد و رقابت آزاد سیاسی و اقتصادی است که میزان دسترسی به منابع جامعه را تعیین میکند. در این شکل از جوامع، انبوهی از سازمانهای متنوع، حاکمیت سیاسی غیرمتمرکز و فراگیر، روابط اجتماعی غیرشخصی، حاکمیت قانون، مالکیت تضمین شده و حدود قابل توجهی از عدالت و برابری تعریف گردیده است. به همین جهت در نظامهای دسترسی باز، رقابت سیاسی و اقتصادی درست و عادلانه منجر به آن میگردد تا ثبات اجتماعی حفظ و خشونت در اشکال مختلف آن مهار گردد (نورث و همکاران، 1396: 92). اما در مقابل، در جوامع در حال توسعه و با نظام دسترسی محدود، صاحب منصبانِ دارای قدرت، با ایجاد انحصار، ایجاد نهادها و سازمانهای شخصی و اختصاصی و محدود نمودن ورود دیگران به عرصههای گوناگون و دسترسی به منابع و داراییها، سعی مینمایند تا تسلط بیشتری بر منابع و داراییها داشته باشند. در این نوع نظامها، تعداد سازمانها اندک و محدود است و این معدود سازمانها نیز عمدتاً به حکومت سیاسی وابسته هستند. دولت به شدت متمرکز و غیرفراگیر است و روابط اجتماعی بر اساس معیارهای شخصی تعریف میگردد و قواعد بازی در جامعه به شکلی نابرابر و تبعیضآمیز اجرا میشود. به عبارت دیگر اجازه فعالیت اقتصادی و سیاسی به عنوان یک امتیاز شخصی و نه یک حق عمومی اعطا میگردد (نورث و همکاران، 1396: 95).
به همین سبب تاکید نورث بر حاکمیت طبیعی و گذار از این حاکمیت به نظم با دسترسی باز به واسطهی کنترل خشونت به عنوان مولفهی مهم و کلیدی در فرایند توسعه موجب میگردد تا نوشتار زیر در مقام پاسخگویی به شناسایی و بررسی وضعیت نظام سیاسی حاکم در ایران بعد از انقلاب به سنجش این نظام با مدل و دیدگاه داگلاس نورث بپردازد.
3- انقلاب اسلامی و شکلگیری جمهوریاسلامی
پيروزي انقلاب شکوهمند اسلامی به رهبري امام خميني (ره) و شكلگيري نظام جمهوریاسلامیایران، تحولاتی بزرگ و فراگير را در عرصهی داخلی و بین المللی پديد آورد، به گونهاي كه با بازگشت مجدد به ريشههاي ميراث اسلام، شاهد آن هستیم که نگاه و نگرش جديدی نسبت به جهان، انسان و مناسبات گوناگون بشري در زمینههای سياسي، اجتماعي و فرهنگي به وجود آمده است. به همین دلیل، پيروزي انقلاب اسلامی را باید نقطهی عطفي در ساختارهای داخلی ایران قلمداد نمود. آنچه که در این تحول عظیم، کلیدی و مهم ارزیابی می گردد، تلاش برای از بین بردن مظاهر مختلف وابستگی و تشکیل نظام سیاسی مستقل عنوان گردیده است. به دنبال این دگرگونی، نهادهای سیاسی و اقتصادیِ ائتلاف حاکم نیز دچار دگرگونی شدند. در این بخش تلاش خواهد شد تا با بررسی و ارزیابی الماس حکمرانی، جایگاه نظام سیاسی مذکور را در فرایند گذار از نظام با دسترسی محدود به نظام دسترسی باز که مورد توجه داگلاس نورث بوده، مورد بررسی و ارزیابی قرار دهیم (رنجبرکی، 1400: 159).
1-3- فرایند گذار به نظام دسترسی باز پس از پیروزی انقلاب اسلامی
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357، هرچند که ساختار سیاسی و حاکمیتی جمهوریاسلامیایران نسبتاً پیچیده و چندبعدی گردید و بر منابع اقتدار متعدد و مشروعیت حکومت تاکید دارد، اما در این ساختار پیچیده و چند وجهی، اقتدار رهبری تحت عنوان ولیفقیه به عنوان هسته مرکزی و شالوده اصلی ساختار قدرت در نظام مقدس جمهوریاسلامی تاکید گردیده است و ساز و کارهای اجرای این اقتدار الهی به شکل مستقیم و غیرمستقیم در همه نهادها و سازمانهای اصلی اداری و نظامی کشور پیشبینی و تدارک دیده شده است. تعیین سیاستهای کلی نظام و نظارت بر حسن اجرای آن، فرمان همهپرسی، فرماندهی کل قوای مسلح، عزل و نصب و قبول استعفای فقهای شورای نگهبان، اعلام جنگ و صلح و بسیج نیروها، انتصاب روسای قوه قضائیه، صدا و سیما، ستاد مشترک ارتش، فرمانده کل سپاه پاسداران اسلامی و فرماندهان عالی و نیروهای نظامی و انتظامی رده بالا، امضای حکم ریاستجمهوری و غیره از اختیاررات و وظایف رهبری است که در اصل 110 قانون اساسی بهطور صریح به آنان تاکید گردیده است.قوه مجریه نیز، عهدهدار تمامی قوانین و مقررات مدنی و اجرایی در نظر گرفته شده است. مجلس شورای اسلامی نیز ایجاد کننده قوانین و مقررات تعیین شد و شورای نگهبان نیز تضمین کننده تطابق این قوانین با شرع و قانون اساسی است. انتخابات ریاستجمهوری، نمایندگان مجلس شورای اسلامی، شورای خبرگان رهبری و شوراهای اسلامی شهر و روستا نیز ساز و کارهای مشارکت مردم و سایر گروهها در نظام اجتماعی در جمهوریاسلامیایران است که در اصل هفتم قانون اساسی به آن توجه و صحه گذاشته شده است. پس میتوان گفت انتخابات به عنوان مکانیسمی برای دسترسی گروههای فکری مختلف به منابع و داراییهای جامعه در نظام حاکمیتی ایران در نظر گرفته شده است (منصور، 1398: 28). در ادامه با بررسی نهادهای سیاسی، نهادهای اقتصادی، منابع رانتی و ائتلاف حاکم موجود، فرایند و وضعیت گذار در نظام جمهوریاسلامی از نظام محدود به نظام با دسترسی باز و در نهایت الماس حکمرانی و افت و خیز آن را واکاوی خواهیم کرد.
2-3- نهادهای سیاسی
انقلاب اسلامی در ایران با هدف شکلگیری الگوی بومی مبتنی بر حاکمیت دین و نظام مردمسالاری در ایران شکل گرفت. از سویی این نظام، پاسخی به نارضایتیهای تلقی میشد که منجر به شکلگیری انقلاب بود و از دگرسو، تلاشی برای ایجاد نظم و الگوی حکمرانی نو بود.
تلاش دین جهت پاسخگویی به ضرورت مردمسالاری در قالب دو نظریهی مشروطه اسلامی و مردمسالاری دینی تاکنون انعکاس یافته است؛ نظریهی نخست در سطح تقنین در عصر مشروطیت و نظریه دوم درحوزه نظامسازی و تقنین و اتخاذ تصمیمها و سیاستها درجمهوریاسلامی نمود داشته است (میراحمدی، 1387: 150).
در جمهوری اسلامی، جمهوریت به معنای متکی بودن به آرا مردمی و اسلامی بودن نیز یعنی مبتنی بودن قوانین بر قانون الهی است. براین اساس در مدت زمان کوتاهی نظامی شکل گرفت که درصدد تعبیه دین و مردم به عنوان مولفههای اساسی نظام سازی بود و این امر از طریق ایجاد نهاد میسر گردید (موسیزاده، 1399: 1017).
تببین جایگاه مردم در این نهاد سازی را می توان از قانون اساسی به عنوان سند بالادستی تحلیل و بررسی نمود؛ بهطوری که قانون اساسی، متن و پایهی نظری الگوی مردمسالاری ایران میباشد. در این سند، توجه به اراده مردمی و انتخابات به عنوان مهمترین ابزار اعمال حق حاکمیت بیان شده است. نظام مردمسالار نظامی است که ریشهی قدرت را در شخص، گروه یا طبقهای خاص متمرکز و منعکس نمیکند بلکه عامهی مردم را منشاء انتخاب و اعمال حاکمیت میداند، همانگونه که در اصل ششم قانون اساسی ذکر شده است: "درجمهوریاسلامی امور کشور باید با اتکاء به آرای عمومی اداره شود، از راه انتخابات: انتخاب رئیسجمهور، نمایندگان مجلس شورای اسلامی، اعضای شوراها و نظایر اینها یا از راه همهپرسی درمواردی که در اصول دیگر این قانون معین می گردد" (مدنی، 1369: 58).
بر این اساس، انتخابات در نظام جمهوریاسلامیایران راه را بر روی هر شکل از ورود زمامداری از مسیر غیرمردمی نظیر ( فتح، وراثت و غیره) را میبندد (هاشمی، 1374: 272). در کنار اصل شش، سایر اصول قانون اساسی در زمینه نمایندگان مجلس اصل ۶۲، انتخابات ریاستجمهوری در اصل ۱۱۴، انتخابات خبرگان رهبری در اصل ۱۰۷، انتخابات شورای استان و شهرستان ها و غیره مطابق اصل هفتم و اصل ۱۰۰ اعمال قوه مقننه از راه همهپرسی مردم در اصل ۵۹ و اصل ۱۷۷ درباره بازنگری در قانون اساسی جمهوریاسلامی، مهمترین طرق اعمال آرای عمومی در قانون اساسی است (قانون اساسی جمهوریاسلامیایران).
بدین ترتیب میتوان از مردمسالاری شکل گرفته در ایران در مقابل حکومت اندکسالار یاد کرد. چنانکه در اندکسالاریها حاکمیت مردم، نظارت اکثریت و حق تعیین سرنوشت سیاسی جایگاهی ندارد و ترجیحات بخش اندکی از جامعه نمایندگی میشود (سلطانفر و همکاران، 1396: 99).
از این رو الگوی مردمسالاری دینی تنها درحوزهی نظر مطرح نگردیده بلکه با سازوکار نهادی موجود عملیاتی شده است. چنانچه مردمسالاری دینی در کارنامه مشارکتسیاسی خود، برگزاری بیش از ۳۲ انتخابات را در خود جای داده است بهگونهای که میانگین مشارکت مردمی در این انتخابات از ابتدای شکلگیری نظام مردمسالاری دینی حدود ۰۳/۶۳ میباشد (موسیزاده، 1399: 1019).
با بررسی انتخابات شکل گرفته در سطح ریاستجمهوری و مجلس شورای اسلامی از ابتدا تاکنون، مشاهده میگردد که در ابتدای انقلاب اسلامی به دلیل وجود فضای از همگسیختهی رقابتی، حوزهی رقابتهای سیاسی به نفع انتظام ملی تحدید و نوعی نظم حاکم شد. به گونهای که حضرت امام خمینی (ره) راهبرد یکسانسازی را فعال نمود که غرض از آن تحدید عرصه رقابتهای سیاسی برای تحکیم مبانی نظام بود. این تضعیف رقابت در هفتمین انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۳۷۶ و پس از گذشت ۱۴ سال که نظام، از حیث ساختاری از استحکام نسبی برخوردار گردیده بود، جای خود را به گرایشهای متفاوت اما متعهد داد. در نتیجه این تحول، دیدگاههای جدید عرضه شد و بنیاد جامعه مدنی با قوت بسیاری عرضه گردید (زنجانی، 1381: 115).
با انتخابات دوم خرداد سال ۱۳۷۶ و مشارکت حماسی مردم (80 درصد)، چهرهی دیگری از ظرفیت مردمسالاری جمهوریاسلامیایران نمایانگر شد. دولت نیز از این فرصت برای پوشش دادن به مولفهها و ابعاد مختلف توسعه سیاسی همچون گسترش و توسعه مطبوعات و اطلاعرسانی، تکثیر احزاب و گروههای سیاسی، تشکیل سازمانها و تشکلهای مردمی، گسترش ارتباطات و اینترنت در اقصی نقاط کشور، گسترش فضای نقد و انتقاد، تقویت گفتمان جامعه مدنی و افزایش مشارکت سیاسی استفاده کرد (عباسیسرمدی و راهبر، 1388: 265).
علاوه بر این به منظور ساماندهی مشارکت مردم در فعالیتهای عامالمنفعه در کنار احزاب و گروههای سیاسی، انجمنهای صنفی وسازمانهای غیردولتی نیز به عنوان بخشی از پروژه جامعه مدنی، مورد توجه دولت قرار گرفت. به همین جهت، در دوره اصلاحات بخش دیگری از طرفیتهای جمهوریاسلامی نمایان شد که تا آن زمان سابقه نداشت. این دورهی آزادی سازی سیاسی را میتوان در مقابل آزادسازی اقتصادی سازندگی قلمداد نمود؛ زیرا که دولت درصدد ایجاد تغییرات اساسی در عرصه سیاست و گسترش حقوق و آزادیهای مدنی در راستای برابری و حقوق شهروندی بود (شفیعیفر، 1394: 120).
با روی کار آمدن دولت نهم، امید به تحقق جامعه مدنی در ایران با وضعیت شکنندهای رو به رو شد. در این دوره با اجرای سیاستهای خاص در عرصههای داخلی و بینالمللی، ازجمله اتخاذ سیاست تهاجمی در عرصهی خارجی و افزایش فشارهای بینالمللی از طریق اعمال تحریمهای یکجانبه غرب و تبدیل ایران به محور شرارت، نه تنها این روند ادامه نیافت، بلکه با نوعی عقبگرد، ویژگیهای جامعهی تودهوار در ایران عمق بیشتری پیدا کرد؛ بنابراین مدرنیته سیاسی و آزادیهای مرتبط با آن تحقق نیافت و با تنگناهای بیشتری مواجه شد (رشیدی و همکاران، 1400: 77).
عملکرد دولت نهم و دهم در ارتباط با جامعه مدني مبتني بر تضعیف و تحدید این حوزه به نفع قدرت دولت بوده است. همین امر زمینه را براي مداخله هر چه بیشتر دولت در عرصه جامعه مدني و نهادهاي مرتبط با آن فراهم آورد. در حقیقت در دولت مذکور ما شاهد طي شدن روندي، برعکسِ روند منتج به مدرنیته سیاسي هستیم و به لحاظ مدرنیته سیاسي با نوعي عقبگرد سیاسي مواجهیم؛ در نتیجه، شاهد در همآمیختگی و عدم تفکیک جامعه مدني از دولت هستیم. به دنبال این در همآمیختگی و دخالتهای روزافزون دولت در حوزة جامعه مدني و تضعیف حقوق سیاسي شهروندي، تفکیک حوزة عمومي از حوزة خصوصي و فرد از شهروند غیرممکن شد. نتیجة این وضعیت، پیدایش و تعمیق ویژگیهای جامعه تودهای است که دقیقا در نقطة مقابل مدرنیته سیاسي قرار دارد. غیر از حق انتخاب کردن یا رأی دادن به عنوان یکی از پایینترین سطوح مشارکت سیاسی که تقویت شده است، سایر حقوق سیاسی به شدت تضعیف و محدود شدهاند. سطح بالای مشارکت سیاسی، حاصل تضعیف بیش ازحد حوزه جامعه مدني و تبدیل افراد به صورت مجموعههایی بیهویت، ذرهای شده، بیتفاوت و بدون حائل در مقابل حکومت بود که امکان بسیج گسترده آنها توسط دولت و نخبگان سیاسي را فراهم آورد. به این ترتیب، احمدینژاد در طول هشت سال ریاست جمهوري خود، با تخریب و تحدید حوزة جامعه مدني و گسترش اقتدار و سیطرة دولت بر ساخت های مختلف جامعه، به تعمیق هرچه بیشتر شکاف میان دولت و جامعه مدني در ایران و تداوم جامعه تودهوار دامن زده است (غفاری، 1397: 171).
فضای آرام سياسی کشور در طول دوره چهار ساله اول دولت روحانی سبب گردید که سلایق سياسی با گرایشهای مختلف در محيطی امن و رقابتی به ارائه برنامهها و رویکردهای خود بپردازند؛ در همين راستا، شاهد شکوفایی احزاب و به نوعی نشاط سياسی به منظور افزایش بينش و آگاهیهای سياسی و اجتماعی در کشور بودیم که نتیجه آن مشارکت ۷۳ درصدی مردم در انتخابات دوازدهمين دوره ریاستجمهوری بود. به بیان اکثر شخصيتهای برجسته کشور از طيفهای گوناگون، در حال حاضر نوعی نشاط و شادابی در جامعه احساس میشود و فضای مسالمتآميز برای فعاليت احزاب و تشکلهای سياسی فراهم است. اگرچه احزاب و انجمنهای مردمنهاد در کشور ما تاکنون با کشورهای توسعه یافته و با اهداف خود فاصله دارند اما در این دوران به احزاب سياسی توجه بيشتری شد و به گونهای درب خانه احزاب که در دوران قبل قفل بود، بازگشایی گردید (حقیقی، 1396: 61).
نگاهی به آنچه در بالا گفته شد، نشان میدهد که فعاليتهای احزاب و انجمنهای مردمنهاد در ایران همواره دچار فرازو نشيبهایی بودهاند و به خوبی نمایانگر عدم توفيق این پدیدهی سياسی در گذشته و حال است. به نظر میرسد انحلال به یکباره، ترجیح منافع فردی به جای منافع گروهی، شخصیت محوری و پرهیز از ارائه برنامه ها و راهکارهای کارآمد، دو قطبی بودن فضای سیاسی کشور، تقدم فرهنگ عشیرهای، خودجوش نبودن و نداشتن پایگاههای مستقل، موجبات بدبينی و بیاعتمادی بيشتر مردم به احزاب را فراهم آورده است (تربیتی سنجانی، 1375: 57).
3-3- نهادهای اقتصادی
پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷، ساختارهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ایران را دگرگون کرد و تأثیرات عمیقی بر جای گذاشت. با این وجود پس از انقلاب، ساختار اقتصادی ویژهای که در دوران شاه بر کشور حاکم بود، تداوم یافت؛ هر دو اقتصاد به شدت به درآمدهای نفتی وابسته بودند و در هردو مقطع، دولت نقش مهمی در برنامهریزی اقتصادی و اجرای آن داشت. البته رهبران جمهوریاسلامی تلاشهای چشمگیری برای ایجاد ساختارهای جدید اقتصادی برای رفع نابسامانیهایی که موجب اعتراض مردم علیه شاه شده بود، کردند (برزگر، 1388: 245- 244).
با پيروز شدن انقلاب، بازاريان به عنوان يكي از عناصـر اصلی و نیروهای اجتماعی تاثیرگذار بـراي سازماندهی نظام جديد تبديل شدند. آنها و فرزندان ذكورشان، نخستين كسـاني بودنـد كه در كسوتهاي مختلف مناصـب و مراتب مختلف را در دستگاه دولت برعهده گرفتند. اما ورود بازار به ساخت قدرت در اين دوره به معناي نبود تنش ميان بازار و انقلابيون نبود. در اين دوره عناصـر چـپگـرا و مدرن، درون ساخت قدرت تلاش كردند تا فعاليتهاي بازار را بيشتر تحت قيـود مقـررات دولت درآورند و مقامات حكومتي، حضور بيشتري در بـازار داشـته باشـند. از ايـن رو بـه دنبال پيروزي انقلاب و همزمـان بـا قـدرتيـابي «خـرده بـورژوازي سـنتي»، شـعارها و نشانههای ضد سرمایهداری نيز ظـاهر شـد كـه در مجمـوع بخـش خصوصـي را تهديد ميكرد. اقداماتي چون مصادرهی امـوال بسـياري از سـرمايهداران بزرگ و در نتيجه خروج برخي از آنها از كشور، تلاش گسترده براي ملّي كردن صـنايع و بانكها كه از سوي شوراي انقلاب آغاز شـده بـود (محمدی، 1381: 96).
در این فضا دو گرايش عمده حول محور اقتصاد در جمهورياسـلامي شـكل گرفت. گرايش نخست متعلق بـه ميانـهروهـا كـه خواهـان تحـولاتي محـدود در نظـام اقتصادي بودند و از حقوق مالكيت خصوصي جانبداري ميكردند و كنترل دولتي بـر بخـش اقتصـاد بـهطـور موقت تا زماني لازم بود كه فضاي مناسبي بـراي فعاليـت بخـش خصوصـي فـراهم آيـد ( بازرگان، 1363: 92). گرايش دوم كه از سوي شوراي انقـلاب حمايـت مـيشـد مبتنی بـر كنترل دولت و محدود كردن حقوق مالكيـت خصوصـي و مشوق مصادرههاي انجام شده در اين دوره بود (اميراحمـدي و پـروين، 1385: 125).
به رغم اين شرايط دوگانه، شوراي انقلاب توانست تا حد زيادي ديدگاههاي اقتصـادي خود را تصويب و اجرا نمايد و بـا تصـويب بـيش از 60 مصـوبه، انقـلاب اقتصادي را رقم زد كه صدها واحد صنعتي، بازرگاني، كشـاورزي و تمـام بانـكهـاي خصوصي و شركتهاي بيمه را به دولت يا انواع گوناگوني از بنيـادهـا واگـذار كـرد. ايـن مصوبات كه بيشتر «سياسـت هـاي بـازتوزيعي» بـود، دولت را در رأس تصميمگيريهاي اقتصادي قرار داد. این اقدامات شوراي انقـلاب در حـالي صـورت گرفـت كـه دولـت موقــت از اقتصــاد ســرمايهداري و بــازار آزاد حمايــت میکرد. سرانجام مبارزه قدرت ميان دولت موقت به عنوان ائتلاف احزاب ميانهرو و ليبـرال بـه زوال و اضـمحلال آن دولـت انجاميد (محمدی: 1381: 121).
با انتخاب بنیصدر به ریاستجمهوری، وی به اقتصاد توحيدي اعتقاد داشت و ميگفت: «ما اگر بخـواهيم راهـي بـين دو سيستم سرمايهداري و كمونيستي پيدا كنيم، موفق نخواهيم شد... بلكه بايد يك تجربـه مستقل از اين دو انجام دهيم و آن همان تجربه نظام اسلامي است...» (Khamenei. Ir, 1360). در مجموع بنيصدر یك راهبرد اقتصـادي، مبتني بر اصول اقتصاد اسلامي بود را دنبال میکرد كه بر اساس آن دولـت نخسـت بايد نقش رهبر و نيروي محركه را ايفا كند و با ايجاد صنايع اصـلي، بنـاي يـك صـنعت مستقل را بگذارد.
با عزل بنيصدر و پايان منازعهی قدرت به نفع گروههاي اسلامي، دولت رجايي روی كار آمد. كابينه وي داراي گرايش چپ سنتي بود كه به طور كلي از نوعي اقتصاد دولتـي مبتني بر مداخله گستردهی دولت در اقتصاد، محدوديت مالكيت خصوصي، اصـلاح ارضـي، ملي كردن صنايع، معادن، بانكها و تجارت خارجي، قانون كار و جهتگیریهای اقتصادي به نفع طبقات پايين حمايت ميكرد (مصلینژاد، 1384: 83).
به دنبال تشكيل كابينه میرحسین موسـوي كـه معـرف يـك دولـت فراگيـر که متشـكل از اعضای برجسته هر دو جناح راست و چپ بود، اختلافات به سـرعت آشـكار شد. اختلافات در اين دوره به اقتصاد و به حوزه ميزان دخالت دولـت در اقتصـاد مربـوط ميشد. در اين دوره بين انقلابيون چپ معروف به «خط امام» كه معتقد به دخالت دولـت در اقتصاد بودند و نخبگـان محافظـهكـار و سنتگرا كه خواهان اقتصاد بازار از نوع تجاري آن، تبادل تجاري با جهان و دخالت كمتر دولت در اقتصاد بودند، اختلافات جدي به وجود آمد كه برآينـد آن صـفآرايـي ايـن دو جناح در مقابل يكديگر بود(دلفروز، 1395: 290). از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۸ ميان اين دو گرايش اصلي، منازعاتي بر سر سياسـتهـاي اجتمـاعي و اقتصـادي پديد آمد. گرايش اول در مجلس و قوه مجريه و گـرايش دوم در شـوراي نگهبـان غلبـه داشت. رهبر انقلاب با آنكه بر فراز مناقشات گروهي قرار داشت در عمـل از گـرايش اول حمایت می کرد (بشیریه، 1381: 82). در چنين شرايطي بازاریها برای تعقیب منافع خویش درصدد در اختيار گرفتن اتاق بازرگاني، ورود و نفوذ در وزارت بازرگاني و مقابله با سياستهاي تمركزجويانـه برآمدنـد. آنها صندوقهاي قرضالحسنه را براي تحديـد قـدرت دولـت در زمينـه اقتصـاد اسـلامي تاسیس كردند. اين صندوقها از سويي با انباشت سرمايه، منابع مالي لازم را بـراي بـازار فراهم مي آوردند و از سوي ديگر با حمايت از اقشار كم درآمد و بازاريهاي ورشكسـته، از وابستگي آنها به حكومت (گرفتن وام دولتي) كاسته و روحيه اعتراضی آنها را نسـبت بـه حكومت تقويت ميكردند. دولت نيز با تصويب لـوايح و قـوانين متعـدد از جملـه لايحـه انحصار تجارت خارجي، قانون تعزيـزات و اقـدامات خـود توانسـت فعاليـتهـاي بـازار را محدود كند. نتیجه این مقابلهجوییها و محدوديت خروج بـازاريها از بدنه دولـت و تشديد زمينههاي تـنش و اخـتلاف ميـان دولـت و بـازار تـا پايـان دورهی نخسـتوزیری ميرحسين موسوي بود. دخالت وسیع دولت در کلیه امور اقتصادي در دوران جنگ تحمیلي اگرچه توانست مانع وارد آمدن فشارهاي بسیاري بر مردم شود، اما باعث ایجاد مشکلات فراواني در سالهای پایاني جنگ شد و معضلاتی همچون کسري بودجه دولت، کاهش درآمدهاي ارزي، افزایش حجم نقدینگي، رشد نرخ تورم، افت پسانداز و سرمایهگذاری و رواج فعالیتهای غیرتولیدي را به ارمغان آورد (فوران: 1378، 521).
به دلیل غلبه آرمانگرایی در سیاست داخلی و خارجی تا سال ۱۳۶۸ رویکرد واقع بینانه مدنظر سیاسیون قرار نگرفت و به تبع آن ارتباطات و مبادلات اقتصادی با جهان خارج و نفوذ بازار جهانی به حداقل ممکن کاهش پیدا کرد. به ویژه که روابط با نظام سرمایهداری منقطع و هیچگونه کمک و سرمایه خارجی پذیرفته نشد ( دهقانی، 1390: 402). اما پس از اتمام جنگ، نشانههایی از ظهور و قدرتیابی نیروهای بوروکراتیک و عملگرا آشکار گردید که به مفهوم کاهش تدریجی بنیادگرایی و گرایش به عملگرایی در جمهوریاسلامی است.
با روی کارآمدن هاشمی رفسنجانی، وی با هدف توسعهی اقتصادی، اقتصاد آزاد، کاهش مداخلهی دولت در اقتصاد و تعامل بینالمللی به نفع توسعه اقتصادی را در دستور کار دولت خود قرار داد.آزادسازی اقتصادی و کاهش نقش دولت در اقتصاد، کلید اصلی برنامه احیای اقتصادی محسوب میشد. هدف اصلاحات اقتصادی، بالا بردن نقش بخش خصوصی در اقتصاد کشور بود (مصلینژاد، ۱۳۹۲: 454). با به قدرت رسیدن هاشمی، هم مشارکت بیشتر بخش خصوصی مورد تشویق قرار گرفت و هم اینکه استفاده از مؤسسات مالی خارجی مورد تأکید قرار گرفت و راه اصلی برای رسیدن به استقلال اقتصادی در نظر گرفته شد. در حقیقت راهبرد سازندگی و بازسازی و توسعهی اقتصادی، دو هدف اساسی اصلاح نظام اقتصادی آشوبزده و بازکردن درهای اقتصادی، تجاری و صنعتی دنیای خارج را دنبال میکرد (ازغندی، 1389: 111).
اجرای این سیاست با موانع و مشکلاتی روبه رو شد و مقاصد دولتمردان از اجرای این سیاست، حاصل نشد. دولت بزرگتر و عظیمتر از گذشته در اقتصاد حضور و نفوذ داشت؛ امری که بیش از هرچیز باید آن را در عدم حضور سرمایهگذاران بخش خصوصی و صاحبان عظیم بخش نقدینگی در تولید و صنعت ارزیابی نمود. چراکه از یک سو، صحبت از پیشبرد صنعت بود و از سوی دیگر راه تجارت خارجی و واردات باز گذاشته شده بود؛ گشایشی که منجر به افزایش واردات گردید. از این رو دولت سازندگی گرچه به سیاست خصوصیسازی و نئولیبرالیسم باور داشت، اما این همراهی حتی در میان اعضای کابینه نیز دیده نمیشد. طیفی از مشکلات نظیر ساختار قانون اساسی، دلّالمحوری بخش خصوصی، مقاومت سیاسی جناح راست در برابر رئیسجمهور، ضعف نظارت نهادی، فشار گروههای سیاسی و همچنین عجولانه و شتاب زده عمل کردن دولت باعث شد تا این سیاست در دور دوم دولت هاشمی متوقف و مسکوت بماند. دولت هاشمی به علت ایدئولوژی و جهتگیریهای متناقض انقلاب، بین تعهد به سیاستهای لیبرالیستی و پوپولیستی گرفتار آمده بود. از این رو نتوانست کارویژه رشد و توسعه اقتصادی و گسترش روابط سرمایهداری را به انجام برساند و همچنین پایگاههای اجتماعی مستحکمی برای حمایت از این سیاستها به وجود بیاورد. در نهایت، به رغم نگرش مثبت و تعاملی دولت پنجم به جهانی شدن اقتصاد، سیاستگذاریهای اقتصادی نتوانست منشاء تغییر بنیادینی در روابط دولت- بازار شود؛ چیزی که در توان و اراده دولت و بخش خصوصی جهت بهرهگیری از فرصتها و مزایای اقتصاد جهانی تأثیر به سزایی داشت (دهقان، 1396: 60).
این وضعیت در دوران دولت اصلاحات با اصلاحاتی چند در حوزه اقتصادی دنبال گردید. اصلاحات عمدهای که بخش مهم آن شامل مواردی همچون اصلاح ساختار مالیات، نرخ ارز، تصویب و اجرای قانون سرمایهگذاری خارجی، ایجاد بانکهای خصوصی، قانون تجمیع عوارض، ایجاد حساب ذخیره ارزي حاصل از درآمد نفت خام به منظور ایجاد ثبات در درآمدهاي ارزي و ریالی و همینطور حساب ذخیره ریالی به منظور سرمایهگذاری در امور تولیدی و غیره است (کدی، 1393: 53).
انتخابات ۱۳۸۴ با پیروزي محمود احمدینژاد به مدیریت هشت ساله اصلاحطلبان پایان داد. وي با شعار مبارزه با اشرافیگري، آوردن پول نفت بر سر سفرهی مردم، عدالتورزی و مهر طلبی و با نشان دادن چهرهی سادهزیست در حقیقت سیاستهای اقتصادی نولیبرال را یکسره مورد انتقاد قرار داد و گفتمان اصلاحطلبی را گفتمانی کاملاً وابسته به ارزشهای غربی و در تضاد با ارزشهای انقلابی مطرح کرد. از مهمترین سیاستهای وی میتوان به طرح سهام عدالت، سهمیهبندی بنزین، تغییر در بودجهریزی سالانه و هدفمندی یارانهها اشاره کرد. سیاستهایی که نوید بازگشت دوباره ایران به سیاستهای اوایل انقلاب درحوزهی تامین عدالت، تثبیت و امنیت را در اولویت اول سیاستگذاری خود قرار داده بود، میداد (ظریفینیا، 1378: 120).
حسن روحانی به عنوان یازدهمین رئیسجمهور ایران توسعه اقتصادی را با نگاهی تعاملگرایانه با جهان بیرونی دنبال میکند. آنگونه که به نظر وی در دنیای امروز، قدرت ملی بدون رابطه با جهان و همچنین توسعه و پیشرفت داخلی بدون تعامل اقتصادی با جهان، نه تنها بسیار دشوار، بلکه حتی ناممکن است. پیرو این ضرورت، وی با تاکید بر نقش بازار به ویژه بخش خصوصی در توسعه بر ضرورت تقویت این بخش تاکید میکند و از دولت به عنوان عاملی تسهیلکننده سخن میگوید که میباید دایره اختیارات آن اندک و در این مناسبات بر نقش بازار افزوده گردد (بذرافکن، 1399: 55).
4-3- منابع رانتی
با توجه به درآمدها و مخارج دولت در جمهوریاسلامی میتوان گفت که ایران دولت رانتیر است. به صورت کلی اگر عمده درآمد یک دولت ناشی از انحصارات و فروش کالا یا ارائه خدمات با قیمتی بالاتر از حد طبیعی باشد، این دولت، رانتیر است (پناهی و امینی، 1390: 62).
بررسیهای بانک مرکزی نشان میدهد که بهطور میانگین بیش از ۵۶ درصد از درآمدهای دولت از محل فروش و صادرات نفت تامین میشده است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به دلیل کاهش تولید و صادرات نفت از اهمیت این ثروت ملّی در اقتصاد کشور و درآمدهای دولتی کاسته شد و بر سهم درآمدهای ناشی از مالیات افزوده شد. با پایان یافتن جنگ تحمیلی و شروع برنامه اول توسعه، با افزایش نسبی تولید و صادرات نفت، بار دیگر از سهم درآمدهای مالیاتی در منابع درآمدی دولت کاسته شد و سهم مذکور به رقم رشد ۴۰ درصد به دلیل رشد سریع درآمدهای غیر مالیاتی از ۴۸ درصد به ۲۸ درصد رسید(کرد بچه، 1375: 44).
بنابراین ترکیب درآمدهای دولت در گذشته به گونهای بوده است که حتی در استثناییترین وضعیتها سهم مالیات از ۵۸ درصد مجموع درآمدهای دولت فراتر نرفته است. علاوه بر این بخش مهمی از درآمدهای مالیاتی به طور مستقیم و غیرمستقیم به درآمد های نفتی وابسته بوده است. با توجه به سهم نفت از درآمدهایی که بیش از ۴۲ درصد از درآمدهای دولت را تشکیل داه است و همچنین انحصارات دولت در اقتصاد میتوان گفت دولت در ایران دولتی رانتی و اقتصاد آن نیز، اقتصاد رانتی است (طهماسبی، 1397: 10).
5-3- ائتلاف حاکم
یکی از عوامل مهم و اساسی در ارتباط با کارآمدی یک نظام سیاسی، نخبگان و کارگزاران آن هستند که در سطوح مختلف به ایفای نقش میپردازند. انقلاب اسلامی همانند دیگر شاخصهای ذکر شده، با دگرگونی در ائتلاف حاکم، زمینه حضور افراد و گروههای دیگری را فراهم نمود. پرسش از ماهیت این ائتلاف پرسشی است که در این سرفصل ارزیابی میگردد.
با توجه به تقسیمبندیهای مختلفی همچون تقسیم جامعه به طبقات بالا، متوسط و پایین و یا سنتی و مدرن و غیره و همچنین با توجه به ارتباط سیاست و جامعه باید نوع کارگزاران سیاسی را با این طبقات و شئون اجتماعی را تحلیل کرد تا بتوان از یک سو به ماهیت اجتماعی سیاسی دولت و عرصه قدرت سیاسی دست یافت و از سوی دیگر رابطه نخبگان سیاسی و جامعه را تحلیل نمود.
ارزیابی و بررسی سند قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به عنوان مبنای نظری این نظام سیاسی این نکته کلیدی و مهم را در مورد پایگاه اجتماعی این نظام سیاسی روشن میدارد و آن اینکه این نظام با قرار دادن قید روحانیت به منظور تصدی بسیاری از مناصب کلیدی همچون رهبری، فقهای شورای نگهبان، رئیس قوهقضاییه، رئیس دیوان عالی کشور، رئیس دیوان عدالت اداری و مشروط کردن این مناصب به دارا بودن فقاهت و اجتهاد، روحانیت را به عنوان ائتلاف حاکم در کشور معرفی نموده و زمینه حضور در ائتلاف کلیدی حاکم را محدود و محصور کرده است. درکنار این مناصب کلیدی می توان به ارزیابی و سنجش پایگاههای اجتماعی سایر کارگزاران دولتی همچون هیئتدولت پرداخت. مطابق با آمار موجود، پایگاه اجتماعی، نخبگان سیاسی در هیئت دولت شواهد و دادههای موجود نشان میدهد که اقشار متعدد با پایگاههای اجتماعی متفاوت اما متعهد در این نظام حضور دارند (عیسینیا، 1393: 108- 107).
برای نمونه در دولتهای موسوی و هاشمی، پایگاه اجتماعی اکثریت وزرا مربوط به طبقهی کارمندان و بازاریان است. این روند در دولت خاتمی با حضور خانوادههای کارگری و کشاورزی تعدیل میگردد. در دوران نهم و دهم روند حضور وزرای دارای خانوادهی کشاورز تشدید میگردد. تشدیدی که به یکباره در دولت روحانی جای خود را به خانوادههای روحانی، بازاری و درمرتبه بعدی کارمندان دولتی میدهد (رمضانی، 1398: 53).
از این رو در بررسی ائتلاف حاکم در ایران بعد از انقلاب میتوان از ائتلاف انحصاری در ردههای کلیدی نظام صحبت نمود که دایره حضور در این ائتلاف محدود و محصور به اقشار خاص خواهد بود و از سوی دیگر در ردههای میانی و پایین این نظام این انحصار کمرنگ گردیده و زمینه برای اقشار متعدد اما متعهد به مبانی نظام فراهم شده است.
نتیجهگیری
انقلاب 1357 در ایران به رهبری حضرت امام خمینی (ره) نظام سیاسی بامحوریت دوگانه جمهوریت و اسلامیت را در این کشور شکل بخشید. در این نظام سیاسی از یک سو تاکید بر جمهوریت منجر به شکلگیری نهادهای سیاسی مردمی گردید و از سوی دیگر تاکید بر کلید واژه اسلامیت منجر گردید تا دایره حضور مردمی در این نظام سازی سیاسی محدود و مقید به اعتقاد و التزام به برخی مبانی گردد. نوشتار فوق با بهرهگیری از دیدگاه داگلاس نورث به بررسی فرآیند توسعه در ایران بعد از انقلاب پرداخته است. مقالهی حاضر با تاکید بر شاخصهای حکمرانی همچون نهادهای سیاسی، نهادهای اقتصادی، ائتلاف حاکم و منبع رانت، جایگاه ایران در فرایند گذار از نظام دسترسی محدود به نظام دسترسی باز را مورد ارزیابی قرار داده است. نتایج بررسیها و یافتههای پژوهش حاکی از آن است که نظام سیاسی جمهوریاسلامی با نوعی سیکل نظام دسترسی محدود شکننده و نظام دسترسی محدود پایه در ادوار متفاوت رو به رو گردیده است. چنانچه با شکلگیری انقلاب اسلامی به دلیل فضای بیثبات حاکم در کشور و متعاقب آن شکلگیریِ هشت ساله جنگ تحمیلی در این نظام سیاسی نوعی یکسانسازی و تلاش برای تصاحب نهادهای سیاسی و اقتصادی از سوی دولت و ائتلاف حاکم مشاهده میگردد؛ یکسانسازیای که منجر به آن گردیده تا نهادهای سیاسی و اقتصادی در چنبره قدرت دولتی قرار گیرد و نظام دسترسی محدود شکننده را در ایران شکل بخشد. پایان پذیرفتن جنگ تحمیلی و خرابیهای ناشی از آن و کاهش قیمت نفت به عنوان مهمترین منبع رانت در کشور موجب گردید تا با بهرهگیری از سیاستهای نئولیبرالیستی، زمینه برای تقویت نهادهای خصوصی، سرمایهگذاری خارجی و تقویت بازار فراهم آید؛ تلاشی که با پیگیریهای متعدد، زمینه حرکت به سمت نظام با دسترسی محدود پایه در ایران را فراهم نمود.
مشکلاتی نظیر دلّال محوربودن بخش خصوصی، مقاومت سیاسی جناح راست در برابر رئیسجمهور، ضعف نظارت نهادی، فشار گروههای سیاسی، عجولانه و شتابزده عمل کردن باعث شد تا این سیاست در دورهی دوم دولت هاشمی رفسنجانی، متوقف و مسکوت بماند. دولت هاشمی به علت ایدئولوژی و جهتگیریهای متناقض انقلاب، بین تعهد به سیاست های لیبرالیستی و پوپولیستی گرفتار آمده بود. از این رو نتوانست کارویژه رشد و توسعه اقتصادی و گسترش روابط سرمایهداری را به انجام برساند و در نهایت، به رغم نگرش مثبت و تعاملی دولت پنجم به جهانی شدن اقتصاد، سیاستگذاریهای اقتصادی نتوانست منشاء تغییر بنیادینی در روابط دولت- بازار شود؛ چیزی که در توان و اراده دولت و بخش خصوصی جهت بهرهگیری از فرصتها و مزایای اقتصاد جهانی تأثیر به سزایی داشت (دهقان، 1396: 60).
پیروزي محمود احمدینژاد با شعار مبارزه با اشرافیگري، آوردن پول نفت بر سر سفره مردم، عدالت ورزی و مهر طلبی و با نشان دادن چهرهی سادهزیست و سیاستهای پوپولیستی زمینه عقبگرد و تضعیف نهادهای سیاسی و اقتصادی را دو چندان نمود و به نوعی رجعت به سیاستهای اوایل انقلاب را زنده کرد. این وضعیت با روی کار آمدن دولت تدبیر و امید با تاکید بر نقش بازار به ویژه بخش خصوصی در توسعه و دولت به عنوان عاملی تسهیلکننده، زمینه بازگشت به نظم با دسترسی محدود پایه را بار دیگر زنده کرد.
منابع
1. ازغندی، علیرضا (۱۳۸۵). جامعهشناسیسیاسی ایران، تهران : قومس.
2. امیراحمدی، هوشنگ؛ پروین. منوچهر (۱۳۸۱). ایران پس از انقلاب. ترجمه علی فرشیدزاده، تهران : مرکز بازشناسی اسلام و ایران.
3. بازرگان، مهدی ( ۱۳۶۳). انقلاب ایران در دو حرکت. تهران: نهضت آزادی
4. بذرافکن، مجید؛ محمدی، سعید (۱۳۹۹). "مقایسه تطبیقی مبانی توسعه اقتصادی در دولت یازدهم و نسبت آن با الگوی اسلامیـ ایرانی پیشرفت". فصلنامه مطالعات دولت پژوهی در ایران، دوره 6، شماره 2، تابستان 1399، صص 68- 47.
5. برزگر، ابراهیم (1388). "عوامل موثر در تاثیرات فراملّی انقلاب اسلامی ایران؛ چارچوب مفهومی"، فصلنامه علوم اجتماعی، شماره 42 و 43، صص 263- 223.
6. بشیریه، حسین (۱۳۸۸). جامعهشناسی سیاسی: نقش نیروهای اجتماعی در زندگی سیاسی، تهران: نشر نی.
7. پناهی، محمدحسین؛ امینی، اشرف (۱۳۹۰). "دولت رانتی، اقتصاد دولتی، فرهنگ سیاسی و سرمایهاجتماعی در ایران"، تحقیقات سیاسی و بین المللی، دوره 3، شماره 7، صص 94- 59.
8. تربتیسنجانی، محمود (۱۳۷۵). قربانیان باور و احراب سیاسی، تهران: انتشارات آسیا.
9. حقیقی، علیمحمد؛ بامری، مسلم (۱۳۹۶). "احزاب و نشاط سیاسی در ایران ( مطالعه موردی دولت یازدهم)"، پژوهش ملل، شماره ۲۵. صص 61- 45.
10. دلفروز، محمدتقی (۱۳۹۳). دولت و توسعه اقتصادی. اقتصاد سیاسی توسعه در ایران و دولتهای توسعهگرا، تهران: انتشارات آگاه.
11. دهقان، حوریه؛ سمیعیاصفهانی، علیرضا (۱۳۹۶). "رویکرد دولت سازندگی به جهانی شدن و تاثیر آن بر روابط بازار و دولت در دهه دوم انقلاب"، فصلنامه رهیافتهای سیاسی و بینالمللی، دوره 8، شماره 3، صص 67- 40.
12. رشیدی، محبوبه؛ اسدزاده، علیرضا؛ ملکی، مصطفی (1400). "طراحی الگوی بازآفرینی دولت با تاکید بر نقش جامعه مدنی"، فصلنامه حکمرانی و توسعه، دوره 2، شماره 2، صص 85- 61.
13. رفیعپور، فرامرز (۱۳۷۶). توسعه و تضاد کوششی درجهت تحلیل انقلاب اسلامی و مسائل ایران، تهران: شرکت سهامی انتشار.
14. رمضانی، ملیحه؛ فوزی، یحیی؛ رحیمی، رئوف (۱۳۹۸). "بررسی پایگاه اجتماعی هیات دولت در جمهوریاسلامیایران (1398- 1360)"، فصلنامه جستارهای سیاسی معاصر، دوره 10، شماره 2، پیاپی 32، صص 116- 75.
15. رنجبرکی، علی (1400). "اقتصاد سیاسی توسعهخواهی دولت در ایران بررسی نظریه دسترسی باز و محدود "داگلاس نورث" در دوره جمهوریاسلامی"، فصلنامه پژوهش سیاست نظری، شماره 30، صص 183- 155.
16. سلطانفر، علیرضا؛ شامبیانی، هوشنگ؛ آزمایش، علی (1396). "تاثیر ایدئولوژیها بر قبض و بسط حقوق کیفری"، فصلنامه تحقیقات حقوقی بینالمللی، دوره 10، شماره 37، صص 146- 93.
17. شفیعیفر، محمد (۱۳۹۴). "روند توسعه سیاسی در جمهوری اسلامی ایران"، فصلنامه سیاست، دوره ۴۵، شماره اول، صص 123- 103.
18. طهماسبی، شهرام؛ جواهریپور، مهرداد؛ محسنی، رضاعلی (۱۳۹۸). "تاثیر دولت رانتیر بر الگوهای مشارکت سیاسی (موردپژوهی: ایران در دوره جمهوریاسلامی)"، مطالعات علوماجتماعی ایران، دوره 16، شماره 3، پیاپی 62، صص 58- 40.
19. ظریفینیا، حمیدرضا (۱۳۷۸). کالبد شکافی جناحهای سیاسی در ایران، تهران: آزادی اندیشه.
20. عباسیسرمدی، مهدی؛ راهبر، مهرنوش (1388). "توسعه سیاسی در ایران پس از خرداد 1376"، فصلنامه سیاست، دوره 39، شماره 2، تابستان، صص 280- 259.
21. عمید زنجانی، عباسعلی (۱۳۸۱). انقلاب اسلامی ایران (علل، مسائل و نظام سیاسی)، قم: طوبی.
22. عیسینیا، رضا (1393). "نقش و جایگاه اجتماعی- سیاسی روحانیت در سه دهه بعد از انقلاب اسلامی"، فصلنامه سپهر سیاست، سال اول، شماره 2، زمستان، صص 158- 105.
23. غفاری، مسعود؛ ترجمان، فریبا (۱۳۹۷). "مدرنیته سیاسی دردولتهای نهم و دهم"، فصلنامه رهیافتهای سیاسی و بین المللی، دوره 9، شماره 3، پیاپی 3، صص 175- 150.
24. فوران، جان (1378). مقاومت شکننده: تاریخ تحولات اجتماعی ایران: از سال 1500 میلادی مطابق با 789 شمسی تا انقلاب، ترجمه احمد تدین، تهران: انتشارات رسا.
25. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران.
26. کدی، نیکیآر (۱۳۹۳). نتایج انقلاب ایران، ترجمه مهدی حقیقت خواه، تهران: انتشارات ققنوس.
27. کردبچه، محمد (۱۳۷۵). "بررسی درآمدهای مالیاتی در ایران"، فصلنامه برنامهریزی و بودجه، دوره 1، شماره ۵، صص 51-29.
28. محمدی، منوچهر (1381). انقلاب اسلامی؛ زمینهها و پیامدها، قم: دفتر نشر معارف.
29. مدنی، سید جلالالدین (۱۳۶۹). حقوق اساسی جمهوریاسلامیایران، ج ۷ ، تهران: سروش.
30. مصلینژاد، غلامعباس (۱۳۸۴). دولت و توسعه اقتصادی درایران، تهران: قومس.
31. منصور، جهانگیر (1398). قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، تهران: دیدار.
32. موسیزاده، ابراهیم (1399). "تحلیل سیاسی تغییر شکل قوه مجریه در جمهوریاسلامیایران"، فصلنامه سیاست، دوره 50، شماره 3، پاییز، صص 1032- 1015.
33. میراحمدی، منصور (۱۳۸۸). نظریه مردمسالاری دینی، تهران: دانشگاه شهید بهشتی.
34. نورث، داگلاس سي (1377). نهادها، تغييرات نهادي و عملكـرد اقتصـادي، ترجمـه محمدرضـا معينـي، تهـران: انتشـارات سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور.
35. نورث، داگلاس سي (۱۳۹۵). سیاست، اقتصاد و مسـائل توسـعه در سايه خشونت، ترجمه محسن میردامادی و محمدحسین نعیمیپور، تهران: نشر روزنه.
36. نورث، داگلاس؛ والیسی، جان؛ وینگاست، باری (۱۳۸۵). "چهارچوب مفهومي بـراي تفسـیر تـاریخ مكتـوب بشري، ترجمة جعفر خیرخواهـان"، اقتصـاد سیاسی تحول همه جانبه، شماره 3، صص 151- 92.
37. نورث، داگلاس؛ والیسی، جان؛ وینگاست، بـاري (۱۳۹۶). خشــونت و نظــم هــاي اجتمــاعي، ترجمــه جعفر خیرخواهان و رضا مجیدزاده، تهران: نشر روزنه.
38. Farsi.khamenei.ir/55255/1360..
[1] استادیار گروه علوم سیاسی دانشگاه رازی، کرمانشاه،ایران.
t.alipour@razi.ac.ir
[2] دانشجوی دکتری جامعه شناسی سیاسی دانشگاه رازی، کرمانشاه، ایران(نویسنده مسوول). mina_nazari90@yhaoo.com
[3] دانشجوی دکتری جامعه شناسی سیاسی دانشگاه رازی، کرمانشاه، ایران.
biglarijavad@gmail.com