پیامبر ،مثنوی ، مولانا ، عطار ،دین،عرفان
Subject Areas : Main Subject
yadollah taleshi
1
*
,
mousa gholizadeh
2
1 -
2 - Islamic Azad University
Keywords: Prophet, Mathnavi, Rumi, Attar, Religion, Mysticism,
Abstract :
Religious and mystical texts, with their numerous expressive features such as educational interactions, express moral and ethical relationships and relationships. Therefore, paying attention to the fundamental themes of literary types based on having a literary type can be effective as a type of existential thinking. In view of this, paying attention to religious structures is necessary and essential for understanding the foundations of existential philosophy. Therefore, in the present study, we have explained the extensive levels of the Prophet's miracles in the two works of the Spiritual Mathnavi and the Logic of Al-Tayir Attar in order to find out what arrangements Rumi and Attar have used in expressing mystical principles and explaining the Prophet's miracles, and to what extent their words have been able to explain the fundamental structures of the Prophet's miracles.Spiritual Mathnavi and the Logic of Al-Tayir Attar in order to find out what arrangements Rumi and Attar have used in expressing mystical principles and explaining the Prophet's miracles, and to what extent their words have been able to explain the fundamental structures of the Prophet's miracles.and Attar have used in expressing mystical principles and explaining the Prophet's miracles, and to what extent their words have been able to explain the fundamental structures of the Prophet's miracles.Spiritual Mathnavi and the Logic of Al-Tayir Attar in order to find out what arrangements Rumi and Attar have used in expressing mystical principles and explaining the Prophet's miracles, and to what extent their words have been able to
قرآن کریم
نیکلسون ،رینولد،1374شرح مثنوی معنوی ،6جلدی،ترجمه ی حسن لاهوتی ،علمی وفرهنگی ،چ اول
کاشانی ،عزالدین محمود،1381مصباح الهدایهو مفتاح الکفایه،با تصحیح ومقدمه وتعلیقات جلال الدین همایی ،چ6،هما،تهران
کمالی پور ،فرامرز،بررسی بعد تعلیمی در آثار عطار(منطق الطیر الهی نامه ومصیبت نامه)بر اساس نطریه تداعی،به تبیین مبانی تعلیم وتربیت در آثر عرفانی منطق الطیر،فصلنامه جستارهای نوین ادبی، دوره57 ،شماره 2
رازی ،نجم الدین1373، مرصاد العباد،مقدمه محمد امین ریاحی ،چ8،علمی ،تهران
سعدی ،مصلح الدین 1383،بوستان،به کوشش مظاهر مصفا،چ1،روزنه ،تهران
شهدوستی ،مریم،نقش آموزه های مثنوی مولانا در تربیت عاطفی ومعنوی دانش آموزان،اولین همایشملی علوم انسانی بارویکردنوین
زرین کوب ،عبدالحسین 1384،بحر در کوزه،چ11،علمی ،تهران
...........،..........،1382 سر نی،ج3 علمی ،تهران
فروزانفر،بدیع الزمان 1347،قصص مثنوی،چ2،امیرکبیر ،تهران
عطارنیشابوری ،محمد ابن ابراهیم 1382،منطق الطیر،به اهتمام احمد
خاتمی ،چ1،سروش ،تهران
فرمانی،صدیقه وهمکاران ،بررسی روان شناختی خودخواهی وخود بزرگ بینی با تکیه بر مثنوی معنوی مولوی،فصلنامهزبان وادبیات فارسی ،دوره 16،شماره 61،زمستان 1403
نظامی گنجه ای ،1313خسرو وشیرین،تصحیح وحید دستگردی ،ارمغان ،تهران
..............1380هفت پیکر،تصحیح وحید دستگردی به کوشش سعید حمیدیان،چ4،قطره ،تهران
|
|
|
140403031207820 :كد مقاله
تحلیل تطبیقی معجزات پیامبر در مثنویهای مولانا و عطار
يدالله طالشي1
موسي قليزاده2
چکیده
متون دینی وعرفانی با برخورداری از شاخصههای بیانی متعدد نظیر تعاملات تربیتی به بیان روابط و مناسبات حکمی و اخلاقی میپردازند از این رو توجه به بنمایههای انواع ادبی بر مبنای برخورداری از یک نوع ادبی میتواند در حکم یک نوع تفکر وجودی امری تأثیرگذار باشد با عنایت به این امر توجه به ساختارهای دینی برای درک مبانی فلسفۀ وجودی امری لازم و ضروری است از این رو در پژوهش حاضر به تبیین مراتب گستردۀ معجزات پیامبر در دو اثر مثنوی معنوی و منطقالطیر عطار پرداختهایم تا دریابیم که مولانا و عطار در بیان مبانی عرفانی و بیان معجزات پیامبر از چه تمهیداتی بهره جستهاند و کلام آنها از چه حد توانسته است ساختارهای بنیادین معجزات پیامبر را تبیین کند.
كليد واژهها: پیامبر، مثنوی، مولانا، عطار، دین، عرفان.
مقدمه
بازتاب معجزات پیامبرگرامی اسلام(ص) در آثارعرفانی ادب فارسی، بهویژه اشعار عطار مولوی، با جذابیت و شکوه خاصی همراه است. در این اشعار، شاعر بیشتر کوشیده است تا برای تبیین صدق نبوت و تقویت چهره اسلام حقیقی تعدادی از معجزات پیامبر را بیان نماید و با بیان این معجزات، علاوه بر اثبات سخنان خویش برهان استواری از دین اسلام و نبوت نبی در برابر افق دیدگان آنهایی که همه چیز را با حواس ظاهری و مادی خود درمییابند، ارائه دهد. البته معجزات فینفسه نمیتواند دلالت کننده و موجب ایمان حقیقی شود؛ اما میتواند روزنهای برای معرفت حق باشد:
بیان مسأله
مسالة اصلی پژوهش حاضر کشف ساختارهای عرفانی و معنوی کلام و معجزات پیامبرمکرم اسلام جهت تبیین مناسبات متعدد اخلاقی و حکمی در آثار ادبی شاعران و نویسندگان است.
پیشینة تحقیق
در خصوص کرامات پیامبر، سیرۀ نبوی و معجزات ایشان تاکنون پژوهشهای متعددی به رشتة تحریر در آمده، اما در خصوص معجزات ایشان در آثار ادبی گوناگون به ویژه منطقالطیر و مثنوی تاکنون تحقیق مستقلی، صورت نگرفته است. در ادامه به ذکر نمونههایی از پژوهشهای انجام یافته پیرامون این اثر میپردازیم.
صدیقه فرمانی و همکاران، در مقالۀ بررسی روانشناختی خودخواهی و خود بزرگبینی با تکیه بر مثنوی معنوی مولوی بهتبیین مراتب اخلاقی در این اثر با تکیه بر ویژگیهای اخلاقی میپردازد.
مریم شهدوستی، در تحلیل نقش آموزههای مثنوی مولانا در تربیت عاطفی و معنوی دانشآموزان به تبیین مراتب ساختاری و اخلاقی با تکیه برمبانی عاطفی وجود پرداخته است.
3ـ فرامرز کمالی پور آزاد در مقاله بررسی بعد تعلیمی در آثار عطار (منطقالطیر الهینامه و مصیبتنامه) بر اساس نطریه تداعی،به تبیین مبانی تعلیم و تربیت در آثر عرفانی منطقالطیر پرداخته است.
روش تحقیق
پژوهشحاضر با روش توصیفی ـ تحلیلی و بهروش کتابخانهای(مطالعات کتابها و پایاننامهها، صورت پذیرفته است.
ضرورت و اهداف
ضرورت پرداختن به چنین پژوهشهایی، نقد و تحلیل عناصر ساختاری متن بر مبنای معانی ثانویة آن از طریق زبان نقد است که ما را در جهت کشف قوانین درونی متن بر مبنای روابط و مناسبات کلامی و اهداف متعالی نویسنده با طرح یک سوژۀ داستانی رهنمون میسازند.
آنچه را که میتوان به عنوان اهداف اصلی پژوهش حاضر ذکر نمود عبارتند از:
معرفی دیدگاه تکوینی عرفانی ومعنوی عطار و مولانا نسبت به دین است.
شناخت عوامل سیاسی و اجتماعی و اخلاقی مؤثر در شکلگیري یک اثر و میزان انعکاس واقعیتهاي اجتماعی و اخلاقی موجود در عصری دیگر.
شناخت دقیق و ساختاری پیکرۀ داستانهای کهن با تکیه بر بعد تشـریحی رویکردهای متعدد مراتب دینی و عرفانی.
سؤالات تحقیق
کدامیک از مضامین اجتماعی و اخلاقی مثنوی معنوی و منطقالطیر دارای روابط و مناسبات 1ـ اجتماعی و معجزات سیرۀ نبوی است؟
2ـ مناسبات گستردة مبانی حکمی و عرفانی با برگزیدن فضاهایهای متعدد، تا چه حد در تبیین مضامین درونی متن به لحاظ بیان واقعیتهای عرفانی مؤثر بوده است؟
فرضیه تحقیق
بخش عمدهای از ساختارهای اجتماعی و اخلاقی این دو اثر دارای بنمایههای ناب عرفانی و مبانی کشف و شهود است.
2ـ مبانی حکمی و عرفانی در این دو اثر با بهرهگیری از مناسبات فرهنگی و اجتماعی متعدد خواننده را در بطن وقایع عبرتآموز قرار می دهد بهطوری که با شخصیتهای اصلی داستان همزاد پنداری میکند.
بحث و بررسی
تبیین مبانی کلامی و مصادیق معجزات پیامبر در متون عرفانی و دینی دارای ساختارهای متعددی است. این امر در متون ادبی و در ساختارهای شعری روابط و مناسبات گوناگونی مییابد.
چون زدات حق بعیدی، وصف ذات |
| بازدانی از رسول و معجزات |
بیشک طایفهای را که قوت یقین ایشان در درجه کمال باشد، به مشاهده آثار قدرت مجرد از حکمت[معجزه] احتیاج نیفتد (رازی،1373 :15) در بیشتر مواقع معجزه برای قهر دشمنان است نه برای تقویت ایمان عاشقان رسول؛ چرا که آنچه موجب جذب صفات نبی میگردد جنسیت میان او و افراد انسانی است:
موجب ایمان نباشد معجزات |
| بوی جنسیت کند جذب صفات بوی جنسیت پی دل بردنست
|
پیامبر با معجزههای خود کافران و مشرکان را شرمنده میکرد و انسانهای بد سرشت را ناامید و دلتنگ مینمود نظامی در خسرو و شیرین آورده است: (نظامیگنجهای،1313 :50)
به معجز بدگمانان را خجل کرد |
| جهان سنگ دل را تنگ دل کرد
|
واضح است که به مصداق آیه هفتاد و هشت سوره مؤمن که میفرماید: «و ما كان لرسول أن يأتي بأيه إلا بإذن الله»، هیچکس حتی پیامبر در مقابل ذات حق استقلال ندارد و معجزه اش هم به اجازه خداست.
پیامبر(ص) بشری است مثل دیگران ترکیب یافته از گوشت و پوست و استخوان اما اقوال، احوال، افعال و اخلاقش همه معجزه است و معنویت وجود مقدس او دیگران را به شگفتی وامیدارد:
هست ترکیب محمد لحم و پوست |
| گرچه در ترکیب هر تن جنس اوست
|
فراوانی و گوناگونی معجزات پیامبر (ص) به قدری است که نمیتوان همه آنها را شرح نمود:
به وصف اندر نباید معجزاتش |
| به شرح اندر نیاید وصف ذاتش
|
معجزات پیامبر گرامی اسلام (ص) به ایام حیات با سعادتش اختصاص ندارد؛ بلکه به قبل از تولد و پس از رحلت نیز مربوط میشود. نجم الدین دایه می گوید: «معجزه هر پیامبر در عهد او بود و چون او برفت معجزه با خود ببرد و خاصیت دین محمدی آن است که بعد از او معجزه قرآن که یکی از معجزات اوست تا منقرض عالم باقی خواهد ماند (رازی،1373 :72)
معجزات پیامبر(ص) را میتوان به دو بخش کلی از نظر زمانی تقسیم نمود:
معجزات قبل از بعثت که بیشتر آنها تا پایان زندگی پیامبر(ص) تداوم داشت.
معجزات پس از بعثت که شامل وقایع و رویدادهای دوران نبوت و پس از آن میباشد.
الف ـ معجزههای قبل از بعثت پیامبر(ص)
۱ـ ذکر نام پیامبر(ص) در تورات و انجیل
در احادیث معتبر مطابق آیات کریمه آمده است که حق تعالی پیمان گرفت از پیغمبران گذشته که خبر دهند امتهای خود را به بعثت پیغمبر آخرالزمان(ص) و اوصیای کرام آن حضرت و امر کنند ایشان را که تصدیق به حقیقت پیغمبری ایشان نمایند.
کردگارش از برای احترام |
| برده در تورات و در انجیل نام
|
(منطقالطیر، ۳۲۵)
بود در انجیل نام مصطفی |
| آن سر پیغامبران، بحر صفام
|
(۷۲۷٫۱)
۲ـ سرنگونی بتها و بتپرستان هنگام ولادت پیامبر(ص)
از حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) روایت کردهاند که چون آن حضرت متولد شد بتها که بر کعبه گذاشته بودند همه به رو در افتادند و چون شام شد این ندا از آسمان رسید: «جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا...
تویی صاحب قرآن عین هستی |
| که بت با بتکده در هم شکستی
|
(الهینامه، ۱۲)
داعی بتهای عالم بود هم |
| سرنگون گشتند پیشش لاجرم
|
(منطقالطیر،3۰۳)
چون «محمد» گفت آن جمله بتان |
| سرنگون گشتند و ساجد آن زمان
|
(4/6-9۵۵)
شکستن بتها به دست پیامبر(ص) پس از فتح مکه نیز رخ داد و گاهی شاعران به آن هم اشاره مینمایند؛ اما در اشعاری که از مثنوی ذکر شد قطعاً اشاره مولوی به عزل بتها در شب میلاد پیامبر است؛ چرا که آن ابیات را در ذیل حکایت گم شدن پیامبر(ص) در دوران کودکی بیان مینماید و در آن وقت مفهومی ندارد که به فتح مکه نظر داشته باشد.
معجزههای دوران کودکی
الف ـ بیرون آوردن دل پیامبر از سینه توسط جبرائیل و میکائیل و شستشوی آن در طشت زرینی که از برف رحمت پر بود، داستان شکافتن سینه و انشراح صدر یکی از بخشهای اصلی همه سیرهها را تشکیل داده است و اصل مطلب، یعنی تطهیر دل پیامبر(ص) در همه یکسان است؛ در حالیکه نویسندگان مختلف درجزئیات آن، برحسب آنچه شنیدهاند تغییراتی دادهاند. سوره انشراح با این کلام الهی، خطاب به پیامبر آغاز میشود «الم نشرح لك صدرک» آیا سینه ات را نگشادیم؟
سینه او را برای فتح باب |
| طشت آورد آفتاب و کوثر آب
|
(مصیبتنامه، ۲۱)
ب ـ حکایت گم شدن پیامبر(ص) در کودکی
مصطفی را چون از شیر او باز کرد |
| بر کفش برداشت چون ریحان و ورد
|
(همان)
بعضی گفتهاند معجزه شکافتن سینه محمد(ص) در اثنای همین غیبت او گم شدن اتفاق افتاده است. این دو حکایت در باب دوران شیرخوارگی پیامبر(ص) در سیرهها ذکر شده است. به نظر میرسد که عطار و مولوی این حکایتها را از یک منبع اخذ کرده باشند. آنچه قابل توجه است اینکه عطار کل داستان را در سه بیت به اجمال و با کنایه عنوان میکند و با اشارهای لطیف به اصل ماجرا میکوشد تا هر چه بیشتر علو مقام پیامبر را به تصویر بکشد؛ در حالیکه مولوی حکایتی با همان حجم را در بیشتر از یکصد و بیست بیت بیان مینماید (۱۰۴۰٫۴-۹۱۵) و با پرورش موضوع و اضافه کردن جزئیاتی به اصل ماجرا ـ بانگی که در حطیم آمدن پیامبر را بشارت میداد و راهنمایی مرد عرب حلیمه را برای استعانت از بتان و شرح دعاهای عبدالمطلب ضمن ترسیم فضای آن روزگار مفاهیم مورد نظرش را در قالب مباحث کلامی و عرفانی مطرح میکند.
این بخش از مثنوی عاطفیترین احساسات مولوی را نسبت به پیامبر(ص) نشان میدهد. در داستان گم شدن پیامبر در نزدیکی مکه است که حلیمه دایهاش، مادرانه و با اضطراب در جستجوی او از پیر بتپرستی استمداد میجوید و عبدالمطلب نیز برای یافتنش، خود حضرت را شفیع قرار میدهد. مولانا در این قسمت دوستداریش را نسبت به حضرت رسول(ص) در جواب دعای عبدالمطلب از زبان صدای غیبی بیان میکند.
۴ـ معجزههای جسم و بدن پیامبر (ص)
درباره معجزات جسم و بدن پیامبر(ص) روایتهای زیادی در کتب سیره آمده که بر شمردن همه آنها دشوار است. عطار برخلاف مولوی، به اعجاز جسمانی پیامبر(ص) توجه زیادی نموده، در مثنویهایش تعدادی از این معجزات را بر شمرده است؛ اما مولوی فقط در ابیاتی به بیسایه بودن جسم نبی اشاره نموده است.
الف ـ درخشش مهر نبوت بر پشت پیامبر (ص)
در میان کتف او خورشید وار |
| داشته مهر نبوت آشکار
ق |
)منطقالطير، ۳۳۱)
در میان کتف او خورشید وار |
| داشته مهر نبوت آشکار
دعوتش مهر رسالت از بهرونست |
(مصیبتنامه، ۲۰)
ب ـ بوی خوش بدن و گیسوان و نوری که پیوسته از جبین نبی(ص) ساطع بود،
چو نور دولتش یک ذره در تافت |
| مه و خورشید از آن یک ذره دریافت
|
(اسرارنامه،۹۱-۱۸۶)
پ ـ فصیح بودن پیامبر(ص)
پیامبر اکرم (ص) همواره به فصیح بودن سخنان و عمق کلام خود اشاره داشت. در حدیث نبوی آمده است: «أنا أعربكم، أنا قُرَشي و استرضعتُ في بنىسعدبن بكر»، من از شما فصیحترم و لغت عرب بهتر میدانم؛ چرا که من قریشیام و لغت قریش میدانم و در قبیله بنیسعد پروردهام و لغت ایشان نیز میدانم چنین گویند که در قبایل عرب هیچ قبیلهای به فصاحت بنی سعد نبود. همچنین پیامبر (ص) فرمود: «اعطیت جوامع الكلم» خدا به من كلمات جامعه داده است. مفهوم این حدیث آن است که خدا به من قدرتی داده است که با یک سخن کوچک یک دنیا مطلب میتوانم بگویم.
او فصيح عالم و من لال او |
| کی توانم داد شرح حال او
|
(منطقالطیر، 371)
ت ـ سایه نداشتن پیامبر (ص)
بود از عز و شرف ذوالقبلتين |
| ظل بی ظلی او در خافقین
|
(اسرارنامه، ۱۹۰)
تویی بیسایه و پیش تو خورشید |
| چو طفلی میمزد انگشت امید
|
(اسرارنامه،۲۲۰)
در مورد سایه نداشتن پیامبر (ص) نظامی در هفت پیکر آورده است
وانک از و سایه گشت روی سپید |
| چه سخن؟ سایه وانگهی خورشید؟
|
(نظامیگنجهای،1383 : 58)
در ارتباط با سایه نداشتن رسول(ص) روایتهای مختلفی در کتابهای حدیث نقل شده است. از آن جمله: «لم يقع ظله على الارض» سایهای از او روی زمین نبود. سبزواری در شرح خود نوشته است: آن جناب سایه نداشت چون همه نور بود و اسم و رسم در او بر عقل کل مجرد» که نور بیظلمت بود اطلاق میشود. در مرصادالعباد نیز آمده است: «آنکه شنیدهای که محمد را سایه نبود از اینجاست که او همه نور شده بود و نور را سایه نباشد. چون خواجه از سایۀ خویش خلاص یافته بود همه عالم در پناه نور او گریختند». خداوند در قرآن حضرت رسول(ص) را نور خوانده است: قد جاكم من الله نور و کتاب مبین.
مولوی معتقد است که پیامبر(ص) با فنای در حق خود را فقیر میبیند و آنچنان همه چیز را در میبازد که دیگر جسمیتی ندارد که سایه داشته باشد همچون زبانه شمع که در حال سوختن و فنا شدن سایه ندارد:
چون فناش از فقر پیرایه شود |
| او محمد وار بیسایه شود
|
(۳۱۵۱۰ـ ۳۷۲)
وی جسم را چون ابر میداند که سایه میافکند و ماه را چون جان که بیسایه است؛ بنابراین رسول را همه جان میداند چون او را سایه نبود:
ابر را سایه بیفتد در زمین |
| ماه را سایه نباشد همنشین
|
ت ـ پیامبر (ص) آنچنان که از پیش رو میدید از عقب نیز میدید.
خویش را کل دیدو کل را خویش دید |
| همچنان کز پس بدید از پیش دید
|
(منطقالطیر، ۳۱۵)
از امام صادق(ع) منقول است که حضرت رسول (ص) فرمود: «میبینم شما را از پشت سر چنانکه از پیش رو میبینم پس صفهای خود را درست کنید و اگر نه حق تعالی مخالفت میاندازد میان دلهای شما».
ج ـ جاری شدن آب از انگشتان پیامبر (ص)
تو را چون چشمه خضر است در مشت |
| برآمد چشمه از زیر هر انگشت
|
(اسرارنامه،۱۲۲)
چ ـ آب دهان به هر چاهی که میافکند پر آب میشد.
جمعی از اصحاب آن حضرت از شوری و کمی آب خود به او شکایت کردند. رسول خدا (ص) به سر چاه آنان آمد و آب دهان مبارک خود را در آن چاه انداخت در همان لحظه آب چاه شیرین شد و جوشید و بالا آمد.
کرده چاه خشک را در خشکسال |
| قطره آب از دهانش پر زلال
|
(منطقالطیر، ۳۲۹)
ب ـ معجزههای دوران نبوت پیامبر (ص) و پس از آن
۱ـ قرآن کریم
قرآن مهمترین نشانه نبوت پیامبر (ص) میباشد که در مقابله با آن کسی حتی آیهای نیاورده است. قرآن بزرگترین معجزه جاوید الهی است که تا ابد باقی میماند.
در قرآن آمده است: «شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ» و « إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ». این آیات فقط دلالت بر نزول قرآن در یک شب در ماه رمضان دارند و هرگز دلالت ندارند که همان شب بر قلب پیامبر(ص) نازل شدهاند. آنچه از این آیات بهطور قطع میتوان فهمید، این است که قرآن خود نزول خود را خبر داده است.
پیامبر گرامی اسلام(ص) در میان قومی به بعثت رسید که در اوج فصاحت و بلاغت سخن میگفتند. و هرکس را با آن درمیزان اعتبار میسنجیدند. خداوند نیز معجزه عظیم آن حضرت را از جنس سخن گردانید و قرآن را بر وی فرو فرستاد تا برتری پیامبر که فردی درس ناخوانده و امّی بود بر همگان اثبات گردد و نیز منشوری جاویدان برای هدایت بشر باشد.
گرچه قرآن از لب پیغمبر است |
| هر که گوید: حق نگفت او کافرست
|
در مقدمه ابنخلدون آمده است باید دانست که بزرگترین معجزات و شریفترین و روشنترین آنها از حیث دلالت قرآن کریم است که بر پیامبر ما نازل شده است، زیرا خوارق چیزی بهجز وحی است که بر پیامبر القا می شود ولی قرآن بنفسه همان وحی ادعا شده و همان خارق معجزه است پس گواه آن در خود آنست و نیازی به دلیل مغایر آن مانند دیگر معجزات همراه وحی نیست».
[1] . استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد اسلامشهر.
Taleshi28@yahoo.com
[2] . مدرس دانشگاه آزاد اسلامی واحد اسلامشهر.
Mousaqolizade96@gamil.com
تاريخ دريافت: 03/03/1404 تاريخ پذيرش: 18/02/1404