ethnic identity and political development (Case Study: Kurdistan university students in the academic year 1394 to 1395)
Subject Areas : Journal of Iranian Social Development Studieshalime hossainpanahi 1 , ghanbar ali rajablo 2
1 - alzahra university
2 - alzahra university
Keywords: political culture, political trust, political participation, national identity,
Abstract :
In today’s world. the effects of Political development on social and political life. especially in developing countries can’t be underestimated. In the process of political development. among various factors. the effect of community is underestimated. The aim of this study was to investigate the effects of ethnic identity of students on their political development. Based on theories of political development in both micro and macro levels be considered representative macro level of political development in the political and social structures have been determined and introduced by the micro level in the field of political culture and the behavior of the identifiable were democratic political culture. political trust. political participation. national identity. The findings show that a significant relationship between ethnic identity and political development there are also the results of the study showed the effect of family income and education level variables on political development. On the other hand. the political development of people based on gender. religion and marital status is different. So the theory of some theorists such as Deutsch. Lerner and Shils about the relationship between ethnicity and political development confirmed and the theory of other new theorists was rejected.
_||_
هویت قومی و توسعه یافتگی سیاسی (مطالعه ی موردی دانشجویان دانشگاه کردستان در سال تحصیلی 94-95)
چکیده
توسعه سیاسی پدیدهای است که نمیتوان تاثیرش را بر حیات اجتماعی و سیاسی جهان امروز، بویژه در جوامع در حال توسعه، انکار کرد. در فرایند تحقق توسعهیافتگی سیاسی عوامل گوناگونی ایفای نقش کنند که در میان آنها، نقش اعضای جامعه کمتر مورد توجه قرار گرفته است. بنابراین هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر هویت قومی دانشجویان بر توسعهیافتگی سیاسی آنها است. بر اساس نظریات موجود توسعهیافتگی سیاسی در دو سطح خرد و کلان قابل بررسی است، معرفهای سطح کلان توسعهیافتگی سیاسی در عرصه ساخت سیاسی و ساخت اجتماعی تعیین شدهاند و معرفهای سطح خرد در عرصه فرهنگ سیاسی و رفتار افراد قابل تشخیصاند که عبارت بودند از: فرهنگ سیاسی دموکراتیک، اعتماد سیاسی، مشارکت سیاسی، هویت ملی. این پژوهش از نظر روش از نوع تحقیقات توصیفی-علی میباشد که بصورت پیمایشی انجام شده است. جامعه آماری کلیه دانشجویان کرد دانشگاه کردستان در سال تحصیلی 94- 95 است. حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران 380 نفر بدست آمد و با روش نمونهگیری خوشهای طبقهای با حجم نامتناسب، نمونههای آماری انتخاب شد. یافتهها نشان میدهد که بین هویت قومی و توسعهیافتگی سیاسی دانشجویان رابطه معناداری وجود دارد و همچنین نتایج حاصل از بررسی متغیرهای زمینهای گویای تاثیر میزان درآمد خانواده و میزان تحصیلات بر توسعهیافتگی سیاسی است. ازطرف دیگر میزان توسعه یافتگی سیاسی افراد بر حسب جنس و مذهب و وضعیت تاهل متفاوت است. بنابراین نظریه نظریهپردازان متقدم مانند دویچ، لرنر و شیلز در رابطه با رابطه قومیت و توسعه سیاسی تایید و نظریه نظریهپردازان متاخر رد شد.
کلمات کلیدی: توسعه یافتگی سیاسی، هویت قومی، اعتماد سیاسی، مشارکت سیاسی، فرهنگ سیاسی، هویت ملی
مقدمه
توسعه1 و خصوصا توسعه همه جانبه، جزء مطلوبترین آرمانهای هر جامعهای است. امروزه برخلاف گذشته، توسعه دیگر یک پدیده تک بعدی تلقی نمی شود، بلکه امری چند وجهی و در عین حال واحد و منسجم به حساب می آید. توسعه دارای ابعاد اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی می باشد و همچنین توسعه سیاسی، توسعه انسانی و توسعه پایدار جایگاه ویژهای در مبحث توسعه دارند (Huntington: 1984).
بحث توسعه سیاسی به ویژه برای نخبگان فکری کشورهای جهان سوم از اولویت و اهمیت مضاعفی برخورداراست؛ چرا که در این گونه کشورها، فرایند توسعه و توسعه نیافتگی، چالش اصلی جامعه و دولت را تشکیل می دهد و بسیاری از وقایع و تحولات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، از آن تاثیر میپذیرند (کدیور، 1386: 200).
دستیابی به توسعهیافتگی سیاسی2 یعنی فرایندی که در جریان آن نظامهای استبدادی و اقتدارگرای سیاسی جای خود را به نظام های مردمسالار، احزاب فعال سیاسی و بوروکراسی های مدنی می دهند. این امر به نوبه خود نیازمند آگاهی و حرکت عمومی شهروندان از یک سو و پذیرش اراده حاکمان از سوی دیگر است. در اغلب کشورهای در حال توسعه، چنین شرایطی مشاهده نمی شود و به جای توسعه سیاسی، با سطوح و درجات گوناگون توسعهنیافتگی و بیثباتی سیاسی مواجهه هستیم. در ایران نیز با وجود اینکه سالها در معرض انواع دگرگونیهای سیاسی و اجتماعی داخلی و خارجی قرار گرفته و نیز با وجود فعالیتها و تلاش گسترده ای که طی سده اخیر توسط جریانات و نیروهای احتماعی مختلف صورت گرفته، معهذا چنین مطلوبی تاکنون حاصل نشده است. (آبراهامیان، 1379: 412- 383).
توسعه ی سیاسی ماهیتی برایندی (منتجه3 ) دارد و تکوین آن در هرجامعه ای، تاریخ خاص خود را دارد ( رجب زاده، 1378: 2-1). بنابراین در شکل گیری توسعه یافتگی سیاسی عوامل مختلفی نقش ایفا میکنند. شناخت عواملی که سازوکار تعاملی آن ها بر فرایند توسعه سیاسی تاثیر میگذارد اهمیت فراوانی دارد این اهمیت از آن جهت است که شناخت نسبتا جامعی درباره بنیان های توسعه، آسیب ها و راه کارهای توسعه حاصل می شود.
قومیت به عنوان یکی از عامل های مهم در این فرایند شناخته می شود. بافت چندقومی و یا چندمذهبی می تواند بر فرایند توسعه سیاسی تاثیر بگذارد. کوپر در این زمینه معتقد است، قومیت بنیانی ترین مقوله سازماندهی اجتماعی است که بر نوعی عضویت و تعلق استوار است و برمبنای احساس برخورداری از ریشه های تاریخی، فرهنگی، مذهبی و زبان نهاد شده است (kouper,1999:260).
غالب کشورهای جهان ترکیب چندقومی4 دارند. در تحقیقی که وارکارنر در سال 1970انجام داده به این مسئله پرداخته شده است. بررسی های وارکارنر نشان داد که فقط در 12 كشور جهان، بافت چندقومی یا اقلیت قومی قابل توجهی وجود ندارد و چهار درصد جمعیت جهان نیز دركشورهایی زندگی می كنند كه فقط یك گروه قومی دارا هستند. (حق پناه،1381)؛ بنابراین می توان رابطه بین قومیت، هویت قومی و توسعه یافتگی سیاسی را یکی از مهمترین موضوعات در سطح جهانی دانست.
کشور ایران در مقوله تنوع قومی و زبانی در جهان، با 24 درصد همانندی در رتبه 16 قرار دارد (افتخاری، 1379). حضور و ترکیب قومیت های مختلف چون فارس، ترک، کرد، لر، بلوچ، ترکمن و عرب در ایران بیانگر تنوع قومی- فرهنگی جامعه ایران است.
در جوامع چند قومی همچون ایران، شهروندی و انسجام اجتماعی و در نتیجه دموکراسی با مشكلات زمینه ای بیشتر مواجهه هستند. قومیت به دلیل اینكه ریشه در نابرابریها دارد و مفهوم اقلیت را تداعی می كند، بیشتر از سایر هویتها پتانسیل عمومیت یافتن داشته و میتواند جانشین سایر تعهدها و وفاداری ها شوه و بنیان اصلی هویت گردد. نظر به اهمیت قومیت در شكل دادن به هویت اجتماعی افراد در جوامع چند قومی این سوال مطرح می شود كه هویت قومی چه تاثیری بر توسعه یافتگی کنشگران قومی دارد؟ از طرفی با توجه به اینکه دانشجويان به عنوان كنشگراني فعال در عرصه سياسي شناخته مي شوند و ميتوانند بر كنشهاي سياسي ديگر افراد جامعه تأثيرگذار باشند، توجه به ميزان توسعه یافتگی آنها حائز اهمیت است، از طرف دیگر با توجه به اینکه کردها پس عربها، فارسها و ترکها بزرگترین بلوک قومی در خاورمیانه هستند (اولسون،2003؛ به نقل از قادرزاده 1388) و در داخل ایران نیز پس از فارسها و ترکها سومین گروه قومی محسوب میشوند، این پژوهش در پی بررسی هویت قومی و توسعه یافتگی سیاسی دانشجویان کرد است.
بنابر انچه گفته شد، مسئله اصلی که ما در این مقاله قصد پاسخگویی به آن را داریم، چیستی و چگونگی رابطه توسعه یافتگی سیاسی و هویت قومی است؟ و اینکه آیا میزان هویت قومی افراد در افزایش و یا کاهش میزان توسعه یافتگی سیاسی آنها تاثیر خواهد گذاشت یا نه؟
در پاسخ به سوال اصلی مقاله، فرضیه ما این است که بین هویت قومی افراد و میزان توسعه یافتگی سیاسی آنها رابطه وجود دارد. فرضیات فرعی که در کنار این فرضیه مطرح می کنیم اینها هستند که بین ابعاد هویت قومی و توسعه یافتگی سیاسی آنها رابطه وجود دارد.
ادبیات پژوهش
با توجه به اهمیت توسعه سیاسی، تاکنون پژوهش های زیادی در این زمینه انجام گرفته است و متفکران مختلفی از زوایای گوناگونی آن را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده اند. دغدغه توسعه سیاسی یکی از موضوعات مهم و مورد توجه طیف وسیعی از محققان علوم اجتماعی و پژوهشگران مسائل استراتژیک در همه جوامع به خصوص جوامع درحال توسعه بوده است. اهمیت این بحث باعث شده ادبیات پرباری در زمینه توسعه سیاسی و نقش عوامل مختلف تولید شود.
در پژوهشهای محققان مختلف، به نقش عوامل مختلفی در توسعه سیاسی پرداخته شده است. برخی از این پژوهشها عوامل زیر را در توسعه سیاسی مورد بررسی قرار داده اند:
- عوامل رفتاری و محیطی (دلاوری،1391)؛
- گسترش کمی و کیفی دانشگاهها و مراکز عالی (باقری،1390)؛
- اینترنت (جعفری وعقیلی،1390)؛
- عوامل فرهنگی مانند خودمداری و پنهانکاری (رفیعی نژاد،1390)؛
- سرمایه اجتماعی (موسوی،1389 و رایس و لینگ5،2002)؛
- افکار عمومی (نظری،1389)؛
- دولت و سیاست های آن (قادری وعالی زاد،390و احسانی،1388)؛
- شرایط تاریخی و تحول ساختاری (عبداللهی و راد،1388)؛
- چند پارگی فرهنگی و شکاف تمدنی (علیخانی،1382و سرمست،1374)؛
- فرهنگ سیاسی سنتی (سینگ یو،1381)؛
- ساخت قدرت، چندپارگی اجتماعی و فرهنگ سیاسی (بشیریه،1380)؛
- طبقه اجتماعی (باستانی،1379).
نکته ای که در غالب این پژوهش ها دیده می شود، توجه اندک به کنشگران انسانی6 است. اکثر مفاهیم، تعاریف و شاخص هایی که برای توسعه سیاسی کشورها مطرح شده اند، عموما در سطح کلان و به ساختار حکومت اشاره می کنند و کمتر به ساختار اجتماعی و ویژگی های فرهنگی عنایت دارند. این در حالی است که هر دوی این شاخصها، یعنی فرد به عنوان کارگزار و جامعه به عنوان ساختار، نقش مهمی در روند تحول جامعه و رویدادهای آن دارند. (گیدنز، 1384) در ایران نیز مطالعه ابعاد ساختاری سیاست، بیشتر مورد توجه قرار گرفته است، در حالی که مطالعه در زمینه ابعاد خرد، همچنان بکر مانده است. با توجه به نقشی که افراد می توانند در توسعه سیاسی ایفا کنند، نمی توان این پدیده را به ساختارها تقلیل داد، هر چند که منکر تاثیرگذاری ساختارها بر توسعه سیاسی نیستیم.
چارچوب مفهومی و نظری
تعاریف گسترده ای از از توسعه سیاسی شده است. هانتینگتون7 از مهمترین نظریه پردازان توسعه، توسعه سیاسی را بر اساس میزان صنعتی شدن، تحریك و تجهیز اجتماعی، رشد اقتصادی و مشاركت سیاسی مورد ارزیابی قرار داده است (قوام، 16:1384). لوسین پای8 از دیگر نظریه پردازان مهم توسعه به تعریف این مفهوم پرداخته است. از نظر او توسعه سیاسی عبارت است از: تغییر وضع مردم، از صورت اطاعت کنندگان پرشمار، به صورت شهروندان مشارکت کننده در تعداد زیاد، گسترش مشارکت توده ها، حساسیت بیشتر به اصل برابری و پذیرش روز افزون قوانین و حقوق جهان شمول (Pye, 1965: 13) پای هم چنین در جای دیگر اشاره می کند که: « توسعه سیاسی برای رهبران کشورهای سابقا مستعمره به معنای گونه ای از بیداری ملی بود که طی آن، تابعان و فرمانبران پیشین به صورت شهروندانی فعال و متعهد در می آیند (Pye, 1966: 39) آیزنشتات9 نیز توسعۀ سیاسی را به ساختار سیاسی تنوع یافته و تخصصی شده و توزیع اقتدارسیاسی دركلیه بخشها و حوزههای جامعه مرتبط میسازد. (مهدیخانی، 1380: 188-183). گابریل آلموند10 و پاول11 از لحاظ رفتاری، مصلحت گرایی، ارجح بودن فعالیتهای دسته جمعی بر فرد گرایی، میزان همبستگی و میثاق با نظام سیاسی، روابط سیاسی بر مبنای اعتماد متقابل را به عنوان معیار توسعه سیاسی تلقی کرده و از نظر ساختاری بر تنوع ساختاری، فرهنگ دنیوی و سطح بالای استقلال نظامهای فرعی تأکید می كنند. (نظری، 1392).
در مورد توسعه سیاسی، نظریات را می توان در دو دسته کلی نظریههای کلاسیک و نظریههای جدید دستهبندی کرد. بر این اساس نظریه های توسعه سیاسی توالی ها و ابعاد مختلفی داشته اند.
نظریههای کلاسیک
نظریههای کلاسیک (مکتب نوسازی متقدم) عمدتا رویکردی ساختاری دارند، یعنی متاثر از مکتب ساختارگرایی پس از جنگ جهانی دوم هستند؛ که مطالعات توسعه آغاز می شود. مفهوم اصلی ساختار گرایی، نفی کارگزاری انسان، گروه ها و طبقات اجتماعی و بر تاثر تعیین کننده ساختارهای ناخود آگاه و پنهان و پوشیده بر آگاهی و عمل انسان تاکید شده است (دبیری مهر 1393). از چهره ای شاخص این جریان می توان لیپیست، دال، دویچ، لرنر، شیلز، آلموند، کلمن، پای، وربا و ارگانسکی12 را می توان ذکر کرد (کوزر، 1368. کدیور 1386: 72- 38).
رابرت دال13 (1956) و سیمور مارتین لیپست14 (1960) رسیدن به توسعه سیاسی را صرفا مشروط به توسعه اقتصادی و اجتماعی می دانند و صاحب نظرانی چون دانیل لرنر15 ( 1958)، کارل دویچ16 (1963) و بروس روست(1965) استدلال می کند که ورود به حوزه سیاست مستلزم دخالت متغییرهای خاصی چون فرهنگ، اقتصاد، نهادهای اجتماعی و رابطه نیروهای اجتماعی است که آثار خود را در پی دارند. این امر بازگوکننده آن است که توسعه سیاسی ممکن است با ساختارهای اجتماعی متفاوت و مکانیسم های سیاسی گوناگون همراه گردد. (قادری، 1392).
معیار عمده ای که دویچ برای توسعه ی سیاسی در نظر می گیرد میزان تحرک اجتماعی17 است(Deutch.1969). دانیل لرنر همچون «دویچ» سعی می کند با بررسی فرایندهای اجتماعی تحلیلی رفتار گرایانه از تغییرات و توسعه سیاسی داشته باشد (سریع القلم 1370). لیپست نیز به تکمیل مدل لرنر دست زد. از نظر لیپست، توسعه سیاسی در متن عوامل تاریخ، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی صورت می گیرد. بنابراین توسعه سیستم سیاسی با توسعه بخشهای دیگر جامعه همبستگی دارد (دبیری مهر، 1393). ادوارد شیلز 18به نقش و جایگاه مهم دولت های در حال پیشرفت اشاره می کند و مهمترین مانع توسعه سیاسی را در جهان سوم را شکاف میان سنت و مدرنیته می داند. ( بدیع، 1384: 49-48). آلموند نیز توسعه سیاسی را جزئی از فرایند كلان نوسازی در عرصه های اجتماعی اقتصادی می داند. (آلموند و پاول 1987: 71- 6). در رابطه با هویت قومی و توسعه یافتگی سیاسی گابریل آلموند، جیمز كلمن19 و لویس پای به نقد دیدگاههای قبلی خود پرداختند. آنها پیشتر بر این نظر بودند که هر چه دولت ملی توسعه یافتهتر باشد قومیت كمرنگتر و كمتوانتر است. آنها در حال حاضر رشد فزاینده هویتهای قومی را علیرغم قوام و دوام دولتهای توسعه یافته صنعتی پذیرفتهاند. (Cynthia, 1986)
صاحب نظران این نظریه عمدتا با تمرکز بر این مساله که نوسازی به معنای ترکیبی از جریاناتی که شامل صنعتی شدن، شهری شدن، افزایش ارتباطات و شبکه های حمل و نقل و همانندی می باشد، آن را مورد بحث قرار دادهاند. این نظریه پردازان بر این باورند که در فرایند نوسازی و توسعه سیاسی به تدریج گرایشات قومی، مذهبی و فرهنگی کم رنگ شده و جای آن را قشربندیهای اکتسابی نظیر عضویت احزاب سیاسی، صنفها و سندیکاهای شغلی، حرفهای، علمی و... خواهد گرفت. بدین ترتیب تمایزات قومی – نژادی و سایر علایم سنتی و انتسابی از مرکز به حاشیه رانده خواهد شد. آنها معتقدند که شروع موج نوسازی، پیشرفت های تکنولوژیکی، رشد عقلانیت، غیر دینی شدن باورها و اعتقادات، اجبارات زندگی شهری و سرعت سیستم های ارتباطی، جمعا موجب می شوند تا اختلافات در نشانه های اجتماعی کاهش یابد. افراد جامعه با زندگی در جوامع مشابه، خواسته ها، اهداف و آرزوهای مشابه و کسب در آمد در ساختار اجتماعی مشابه، به ناچار بالاترین ارزش را به موفقیت های اکتسابی می دهند. بدین ترتیب وابستگیهای انتسابی در جامعه مدرن قادر به ادامه حیات نیستند. (گودرزی، 1380)
نظریههای جدید
نظریه های جدید بر خلاف نظریات کلاسیک، کنش گرایانه هستند و رویکردی کوتاه مدت به توسعه ی سیاسی دارند (دبیری مهر، 1393). در این نظریه ها دو نوع دیدگاه قابل شناسایی است: 1- نظریه های جامعه محور که بر نقش طبقات اجتماعی خارج از عرصه دولتی در فرایند توسعه سیاسی تاکید می کند 2- نظریه های دولت محور که بر نقش و صورت بندی نیروهای سیاسی برخوردار از قدرت تاکید می کند (بشیریه، 1374: 183-159). از چهره های شاخص این جریان، هانتیگتون، اپتر، بندیکس، رکان و آیزنشات قابل ذکرند.
برجستهترین نظریه پرداز این جریان، ساموئل هانتینگتون است؛ از نظر وی توسعه سیاسی عبارت است از آفرينش نهادهای سیاسی دارای ويژگی های پیچیدگی، استقلال وانسجام برای جذب و تنظیم مشارکت گروه های جديد و ترويج تغییر اجتماعی و اقتصادی در جامعه (هانتینگتون1370: 86.) ساموئل هانتینگتون در نظریه توسعه سیاسی خود تلاش كرده تركیبی از نظریههای جامعه محور و دولت محور را ارائه دهد كه توأم با تأكید بر عوامل سیاسی و اقتصادی و اجتماعی است. او نظامی را توسعه یافته تلقی میكند كه به نهادهای پایدار، جا افتاده، پیچیده و مستقل منسجم مجهز باشد. به عبارت دیگر یک نظام سیاسی هنگامی كارامد و معتبراست كه درجه بالای نهادینگی برخودار باشد. (دبیری مهر، 1393).
آیزنشات دیگر نظریهپرداز این جریان توسعه سیاسی را به ساختار سیاسی تنوع یافته و تخصصی شده و توزیع اقتدار سیاسی در کلیه بخشها و حوزههای جامعه مرتبط میسازد. وی بر تنوع ساختاری، تخصصی شدن و بوروکراتیزه شدن نظام سیاسی تاکید زیادی می کند. ( قوام، 1382: 21-15).
جدول شماره 1- خلاصه ای نظریات نظریه پردازان برجسته توسعه سیاسی
نظریه پرداز | عوامل زمینه ساز | شاخص و معیار |
کارل دویچ | گسترش وسایل ارتباطات جمعی، توسعه حمل و نقل و شهرنشینی، یکپارچگی قبایل، یکپارچگی حوزه های اداری (شکل گیری دولت مدرن )، سواد، یکپارچگی زبان، در آمد سرانه بالا، گسترش صنعت (قنبری،1385:58-60)(سیف زاده،1383: 113) | همگرایی ملی(رجب نسب،1380)، تحرک اجتماعی( Deutch.1969)
|
دانیل لرنر | گسترش وسایل ارتباط جمعی، شهرنشینی، گسترش آموزش عمومی (بشیریه، 1388: 17). | مشارکت سیاسی(بشیریه، 1388: 17).وجود همدلی در جامعه (شخصیت انتقالی). (لرنر،1383: 214 ) |
لیپست | گسترش طبقه متوسط، توسعه اقتصادی واجتماعی (اسمیت،1380: 478) | فرهنگ سیاسی مشارکت جو (اسمیت،1380: 478) |
شیلز | دولت یک عامل مهم، آشتی سنت و مدرنیته (بدیع 1384: 48-49) | تقوق قوانین مدنی، عملکرد نهادهای مدنی، اعمال بدن محدودیت آزادی های سیاسی (بدیع،1376: 43) |
آلموند و پاول | عوامل داخلی:(گسترش تجارت و پیشرفت صنعت و گسترش طبقه متوسطی.) عوامل بین المللی ( Almond&Pawell, 1978: 6-71) | سطح ساختاری: تمایز ساخت ها، دنیوی شدن فرهنگی و استقلال درون سیستمی(Almond&Pawell, 1978: 6-71) فرهنگ سیاسی مشارکتی، سطح رفتاری: مصلحت گرایی، ارجج بودن فعالیت های دسته جمعی بر فرد گرایی، میزان همبستگی و میثاق با نظام سیاسی بر مبنای اعتماد متقابل( Almond:1987) |
آلموند و وربا | عوامل فرهنگی، روانی، تاریخی(Almond & Verba. 1968: 17 -18 ). | فرهنگ سیاسی مشارکتی(Almond & Verba, 1963: 21 ). |
آلموند و جیمز کلمن | شهر گرایی، بسط سواد، در آمد سرانه، میزان بالای صنعتی شدن اقتصاد، شبکه های وسیع رسانه های جمعی مشارکت سیاسی و غیر سیاسی بالا) ( Almond & Celman, 1960). | استقلال و تخصص گرایی بالا سیستم سیاسی، (بدیع،1384: 57) |
لوسین پای | حکومت فرهنگ سیاسی | ،تقویت برابری، بهبود کارایی های نظام، تمایز گذاری ساختاری ( Johari:1993, 171- 174)، مشارکت سیاسی(قوام،1373: 44)، عبور موفقیت آمیز از بحرانهای هویت، مشروعیت، مشارکت، نفوذ، توزیع و همگرایی(رجب نسب،1380)، فرهنگ سیاسی اعتمادی(پای ،1370: 22) |
هانتیگتون | وجود طبقه بورژاوزی رشد اقتصادی و صنعتی شدن زمینه اجتماعی، سیاسی و اقصادی | ، ساخت اجتماعی متکثر، وجود فرهنگ متسامح پیچیدگی، نهاد مندی سیاسی فاستقلال، انعطاف پذیری، یگانگی و پراگماتیسم نظام سیاسی.وجود نهادمندی، انتخابات آزاد و رقابت آمیزو مشارکت سیاسی، آزادی سیاسی و مدنی (Hantington,1976) |
آیزنشات | دولت نخبگان( Eisenstadt,1964). | ساختار سیاسی تنوع یافته و تخصصی شده و توزیع اقتدار سیاسی بوروکراتیزه شدن نظام سیاسی(قوام،1382: 21-15) |
شاخص های توسعه یافتگی سیاسی
در این مقاله تلاش شد، تا به مختصر شاخصهای مهم هریک از نظریات در مورد توسعه سیاسی اشاره شود. البته این نکته را باید در نظرگرفت که هر یک از محققین توسعه سیاسی را از ابعاد گوناگونی مورد بررسی قرار دادهاند و بر متغییرهای گوناگون تاکید ورزیده اند و در بسیاری از این پارامترها اتفاق نظر ندارند. اگر موضوعات مشمول توسعه سیاسی را به عرصههای ساخت اجتماعی، ساخت سیاسی، فرهنگ سیاسی، رفتار سیاسی و فرایند سیاسی تقسیم کنیم غایات توسعه یافتگی در هر عرصه در این تلقی چنین خواهد بود: (حجاریان، 1372)
ساخت اجتماعی20: از آنجا که ساخت اجتماعی محمل مادی ساخت سیاسی است، توسعه یافتگی آن اثرات بلا فصلی بر نوسازی میگذارد. ساخت اجتماعی هنگامی توسعه یافته است که اقوام، اقلیتها، طبقات و اقشار گوناگون اجتماعی توانسته باشند به نوعی شعور، وجدان و آگاهی جمعی دست یافته و نهادهای صنفی و سیاسی خود را جهت تجمیع و تشکیل منافع خود پدید آورند (هانتیگتون، 1370 ). گذار از بساطت، عدم تنوع و تصلب ساختاری به پیچیدگی، تعدد و انعطاف که خود را در پیدایش نهادهای مدنی در حوزه ی اجتماعی متجلی می کند، از علائم توسعه یافتگی در ساخت اجتماعی است. از نتایج توسعه یافتگی در ساخت اجتماعی، تفکیک و افتراق ساختاری در مقابل در هم ریختگی مرزهای اجتماعی است. بعضی از نظریه پردازان، شهری شدن و گسترش گروه های میانی 21را که لوازم پیدایش جامعه صنعتی است مهم ترین زیر ساخت اجتماعی جهت گذار به نظام مدرن سیاسی می داند.
ساخت سیاسی22: اگر ساخت سیاسی را مجموعهای از نهادها و مکانیزمهای دخیل در فضای سیاسی بدانیم، شاخصهای توسعه سیاسی عبارت خواهند بود از: استقلال و تخصص گرایی بالا سیستم سیاسی؛ انعطاف پذیری؛ یگانگی و پراگماتیسم نظام سیاسی؛ وجود نهادمندی، انتخابات آزاد و رقابت آمیز؛ قانونمندی؛ آزادی سیاسی و مدنی؛ توزیع اقتدار سیاسی بوروکراتیزه شدن نظام سیاسی؛ نوسازی سیاسی؛ نهادسازی سیاسی؛ توسعه تواناییهای سیستم سیاسی؛ توسعه توانایی پاسخگویی به سیستم؛ تقویت برابری (بازتاب منافع گروههای اجتماعی در تصمیمگیری های سیاسی که خود را در نظام حزبی – پارلمانی و حاکمیت ائتلافی نشان می دهد)؛ تمرکززدایی منطقی که ضمن حفظ اقتدار دولت به گسترش گروههای میانی، خود گردانی و سیستم رقابت سیاسی میدان می دهد.
فرهنگ سیاسی23: هر ساخت سیاسی، آمیخته با فرهنگ سیاسی مختص به خود است؛ اما به طور کلی شاخص های توسعه در فرهنگ سیاسی یک نظام ( مشتمل بر دولت و جامعه ) عبارتند از: گسترش فرهنگ تساهل و مدارای سیاسی؛ فرهنگ سیاسی مشارکت جو؛ فرهنگ سیاسی اعتمادی؛ فرهنگ سیاسی دموکراتیک.
رفتار سیاسی24: نظریهپردازان رفتارسازمانی بطور کلی شاخصهائی برای نشان دادن رشد و بلوغ رفتار مطرح میکنند که به راحتی قابلیت تخصیص به عمل سیاسی را دارد؛ به عنوان مثال میتوان از پیوستار عدم بلوغ – بلوغ 25 که آرگیریس26 پیشنهاد کرده است نام برد(حجاریان،1372) از نظر نظریهپردازان توسعه سیاسی این شاخصها عبارتند از: تحرک اجتماعی؛ وجود همدلی در جامعه (شخصیت انتقالی)؛ مشارکت سیاسی؛ همبستگی ملی؛ مصلحت گرایی، ارجج بودن فعالیتهای دسته جمعی بر فرد گرایی، میزان همبستگی و میثاق با نظام سیاسی بر مبنای اعتماد متقابل؛ عبور موفقیت آمیز از بحرانهای هویت، مشروعیت، مشارکت، نفوذ، توزیع و همگرایی.
فرایند سیاسی 27
سنتزی که بر اثر توسعهیافتگی در عرصههای ساخت اجتماعی، ساخت سیاسی، فرهنگ و رفتار سیاسی حاصل میشود موجب پیدایش روندی با ثبات و بازگشت ناپذیر شده و در هر مرحلهی تاریخی شاهد نوع متکاملتری از مقولات فوق خواهیم بود. در عوض بی تفاوتی و عدم چاره جوئی در این زمینه، دولت و جامعه را در دور باطل توسعهنیافتگی و قهقرا انداخته و پیدایش اولین علائم بحران، شیرازهی امور از هم گسسته می شود(حجاریان،1372).
نظریه پردازان توسعه سیاسی، در کلیاتی با یکدیگر مشترکند. بنابراین می توان توسعه سیاسی را به عنوان فرایندی تعریف کرد که هدف آن تحقق و تحکیم یک جامعه دموکراتیک مشارکتی است. بر این اساس میتوان توسعه سیاسی را در دو سطح فردی و نهادی تفکیک کرد. سطح فردی بر افراد جامعه و سطح نهادی بر بخش سازمان یافته حوزه عمومی تاکید دارد که در بر گیرنده سازمانهای غیر دولتی28 گروهها، تشکل و احزاب سیاسی است که در مجموع پایه ی اصلی جامعه مدنی به شمار میروند(قادری و عالی زاد،1391).
در این نوشتار هدف این است که توسعه سیاسی را در سطح خرد و با تکیه بر شاخص های رفتاری و فرهنگی مورد بررسی قرار دهیم. بنابراین تمرکز این پژوهش بر شاخصهایی است که معرف توسعه یافتگی سیاسی افراد است. بنابراین ما توسعه نیافتگی سیاسی را در فرهنگ و مولفه های آن جست و جو کرده و ضمن معرفی برخی از این مولفه ها و میزان تاثیر آنان در رفتارهای اجتماعی مرتبط با توسعه یافتگی، اهمیت تاثیر فرهنگ بر توسعه به طور عام و توسعه سیاسی به طور خاص و بهبود شرایط زندگی به اثبات رسیده تا هرگونه افق روشن در گستره فرهنگ پی جویی شود. این تحقیق از زاویه دید اقشار جامعه کُرد به ارزیابی نسبت افزایش احتمالی شاخصهای توسعه سیاسی در مناطق کردنشین و تاثیر قومیت بر توسعه سیاسی و بر نسبت مشارکت پذیری جامعه کرد ایرانی با دولت پرداخته است.
در راستای پاسخ به سوال این مقاله، شاخص های توسعه یافتگی سیاسی افراد با استفاده از نظریه های مطروحه و به شرح زیر تنظیم می گردد:
الف) اعتماد سیاسی29 (طی بحران مشروعیت و بحران رسوخ پذیری) چرا که از نظر آلموند و وربا که وجود عنصر اعتماد در اجتماع یك لایه بیرونی مهم از عنصر مشروعیت رژیم سیاسی است». (Almond and Verba, 1963: 13)؛
ب) فرهنگ سیاسی دموکراتیک(که خود به نوعی معرف شاخصهای فرهنگ مشارکتی، عام گرایی، تحرک اجتماعی یا نوگرایی هستند)
ج) نگرش و آگاهی نسبت به مشارکت سیاسی و میزان آن نزد افراد؛
د) هویت ملی30 (طی بحران هویت و همگرایی). گابریل آلموند متخصص سرشناس سیاست تطبیقی بر این باور است كه ایجادیك هویت مشترك در میان شهروندان یكی از مهم ترین چالش هایی است كه نظام های سیاسی در تمام جهان با آن مواجهند و نبود چنین حس هویتی تبعات، سیاسی فراوانی به همراه خواهد داشت بر این اساس برای هر جامعه ای لازم است كه قابلیت هویت سازی جامعه ای (ملی ) برای اعضای خود داشته باشد. چرا كه هویت جامعه ای (ملی) پشتوانه درونی استقلال و خودمختاری ملی است (چلبی، 1375: 316).
هویت قومی31
هویت در نحوه پاسخ دهی به سؤال «من کیستم؟» مشخص می شود که در پاسخ به آن، «من...هستم» بروز مییابد (Woodword به نقل از حاجیانی، 1392: 332). دو بعد مهم فردی و جمعی دارد كه جنبه فردی آن در روان شناسی و علوم رفتاری، تعلیم و تربیت و اخلاق مورد توجه قرار گرفته و ابعاد جمعی آن حوزه مورد علاقه محققان علوم اجتماعی است.هویت جمعی ابعاد متعددی دارد كه از نظر نوع وگستره جامع مرجع آن می توان آن را در یک طیف قرار دارد و البته، یکی از ابعاد مهم آن هویت قومی است. هویت قومی مجموعه شاخه های یک گروه انسانی (از جمله نیای مشترک، اسطوره، نژاد، زبان، دین واحد و سکونت در یک سرزمین) را گویند كه آن را از سایر گروه ها متفاوت می نماید(حاجیانی 94).
با مرور دیدگاه های نظری و منابع تجربی موجود در ارتباط با هویت با تاکید بر دیدگاه هویت به عنوان یک ابزار تحلیلی سه رویکرد عمده وجود داشت رویکرد هویت اجتماعی جنبه ی جنبه جمعی هویت را مورد مطالعه قرار میدهد و معتقد است هویت فرد در جامعه و در تعامل با دیگران ساخته میشود و ناشی از آگاهی و احساس تعلق و تعهداست. این نظریه هویت فردی را با جامعه (گروه بندی) پیوند می دهد. هویت فرد بستگی به تعاملات اجتماعیاش در گروه دارد. بنابراین هویت آگاهی درمورد تعلق به گروه های خاصی، و ارزش عضویت در آن گروه برمبنای درک ذهنی فرد است، (Terner: 1979&Tajfel). تئوری هویت اجتماعی آشکارا بر مسئله ساز بودن مشارکت افراد در دو فرهنگ تأکید می کند. تاجفل32 (1987) معتقد است که تعیین هویت (هم ذات پنداری) با دو فرهنگ مختلف می تواند مسائلی را برای تکوین هویت اعضای گروه قومی ایجاد کند. این امر ناشی از تضاد در نگرش ها، ارزش ها و رفتارهای اعضای گروه قومی با جامعه ی وسیع تر است..(Phinney. 1990 :500).
رویکرد فرهنگ پذیری به رابطهی هویت خرد با هویت کلان توجه شده است در اين رويكرد هويت قومي تنها با عضويت گروهي در طول زمان امكان پذير مي شود،چرا كه در جوامع متجانس از حيث قومي و نژادي هويت قومي يك مفهوم واقعا بي معناست. در رویکرد تکوین هویت به هویت از دید روانشناسانه نگاه میشود و معتقد هستند هویت محصول تجارب دورهی کودکی و نوجوانی است. دراين رويكرد، هويت قومي از طريق روند فعالانه تصميم سازي و ارزيابي خود در نظر گرفته شده است(جلایی پور وقنبری،1388).
جین فینی33 طی بررسی جامع خود در خصوص مطالعات انجام شده درباره هویت قومی در بزرگسالان و جوانان، حدود 70 تحقیق و مطالعه ی انجام شده از سال 1972 تا 1990 را بررسی کرد و به روشهای تعریف هویت قومی ، مفهوم سازی آن و روش های اندازه گیری و یافته های تجربی در این زمیته توجه نمود ( phinney.1990: 499). ( وی بـر اسـاس دیـدگاه هـاي نظـري، چهـار مضـمون مشترك هویت قومی را که براي بررسی کلیه گـروههـاي قـومی مناسـب اسـت، مشـخص مـیسـازد:
- خود هویتیابی قومی34: خود تعریفی یا خود برچسب زنی با گروه قومی خاص یا خود مقوله بندی با گروه قومی
- احساس تعلق که در مقایسه با دیگر گروه ها قابل سنجش است .
- نگرش مثبت و منفی درباره گروه قومی خودی، افتخار، پذیرش، رضایت و احساس غرور از گروه قومی خود .
- درگیری و فعالیت اجتماعی (مشارکت اجتماعی و رفتار فرهنگی ) مشارکت در زندگی اجتماعی و رفتار فرهنگی گروه قومی خودی (phinney.1990)
چارچوب نظری
با توجه به شاخصهای معرفی شده جهت بررسی توسعهیافتگی سیاسی باید بر دو سطح خرد و کلان یا فردی و نهادی تاکید کرد. شاخصهای توسعه یافتگی سیاسی کلان در سه سطح ساخت اجتماعی، ساخت سیاسی و قابل بررسی هستند؛ توسعه یافتگی سیاسی در سطح خرد با تکیه بر شاخص های رفتاری و فرهنگی قابل بررسی است. با توجه به هدف پژوهش حاضر که سنجش رابطه هویت قومی افراد و توسعه یافتگی سیاسی شان است؛ در این پژوهش به بررسی توسعه یافتگی سیاسی در سطح خرد اکتفا می شود و شاخص هایی که برای بررسی میزان توسعه یافتگی افراد قومی برگزیده میشوند، معرف میزان توسعه یافتگی در سطح خرد هستند؛ بنابراین میزان توسعه یافتگی سیاسی در سطح فرهنگ سیاسی و رفتاری مورد بررسی خواهد بود. شاخصهای برگزیده این دو سطح که در اغلب نظریات توسعه سیاسی به آن اشاره شده فرهنگ سیاسی دموکراتیک، مشارکت سیاسی، اعتماد سیاسی و هویت ملی در دو بعد احساس تعلق و تعهد که نشان از همبستگی ملی هستند در خصوص موضوع پژوهش و اینکه هویت قومی چه تاثیری بر توسعه یافتگی سیاسی دارد؛ دیدگاه های متفاوتی مطرح است، نظریهپردازان متقدم معتقد به تضاد هویت قومی و توسعه یافتگی سیاسی هستند و به نوعی هویت قومی را به عنوان یک پدیده سنتی مانعی بر سر راه توسعه یافتگی سیاسی به عنوان یک پدیده مدرن میدانند. کارل دویچ بنیانگذار نظریهی بسیج اجتماعی اولین شاخص توسعهیافتگی سیاسی را همگرایی ملی میداند وی معتقد است که در شرایط توسعه سیاسی هویتهای قومی به فراموشی سپرده میشود و تحرک اجتماعی و نوگرایی را عامل مهم در این همگرایی و اضمحلال هویت قومی میداند. دانیل لرنر هم همچنین توسعهیافتگی سیاسی را حرکت از سنت به سوی مدرنیته و یکپارچگی تعریف می کند، ادوارد شیلز که خود یکی از نظریهپردازان قومیت است معتقد است که قومیت در جوامع مدرن همچنان به حیات خود ادامه می دهند و هویت قومی را به عنوان یک عامل تهدیدکننده دولت های مدرن در دستیابی به نفوذ معرفی می کند. لوسین پای توسعهیافتگی سیاسی را طی 6 بحران میداند در این راستا دو بحران هویت و بحران ادغام در جوامع چند قومی بیشتر موضوعیت دارد. سایر نظریهپردازان این گروه همچنان همبستگی و انسجام را به عنوان شاخص اصلی توسعه سیاسی معرفی میکنند. در مقابل نظریه پردازان متاخر معتقدند یکی از شاخصهای توسعه سیاسی ساخت اجتماعی متکثر است و هویت های قومی در جوامع توسعه یافته سیاسی هم چنان به حیات خود ادامه می دهند. تئوری هویت اجتماعی تاجفل هم آشکارا بر مسئلهساز بودن مشارکت افراد در دو فرهنگ تأکید می کند. گسترش هویت قومی، همذات پنداری با هویت جامعهای وسیع تر را مشکل می کند و همین خود می تواند در ایجاد همبستگی در نیل به توسعه یافتگی سیاسی مساله ساز باشد.
الگوی تحلیلی هویت قومی و توسعه یافتگی سیاسی
با توجه به مطالب ارائه شده، مدل علی تحقیق برای درک بهتر آن ترسیم می شود. مدل نظری تحقیق بر اساس وجود ارتباط دیالکتیکی بین متغیرهای پژوهش تدوین گردیده است. نقطه مرکزی و آغازین این مدل، چگونگی متغیر هویت قومی که به عنوان متغییر مستقل و تاثیر آن بر روی توسعه یافتگی سیاسی مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
فرضیات تحقیق
1- بین هویت قومی افراد و میزان توسعه یافتگی سیاسی آنها رابطه وجود دارد.
فرضیات فرعی
1- بین هویت قومی افراد ومیزان مشارکت آنها در سیاست رابطه وجود دارد.
2- بین هویتقومی افراد و میزان دموکراتیک بودن فرهنگ سیاسی آنها رابطه وجود دارد.
3- بین هویت قومی افراد و میزان اعتماد سیاسی آنها رابطه وجود دارد.
4- بین هویت قومی ومیزان هویت ملی در بعد تعهد و تعلق رابطه وجود دارد .
5- بین هویت قومی در بعد آگاهی قومی و توسعه یافتگی سیاسی آنها رابطه وجود دارد.
6- بین هویت قومی در بعدبازشناسی قومی و توسعه یافتگی سیاسی آنها رابطه وجود دارد.
7- بین هویت قومی در بعد نگرش قومی و توسعه یافتگی سیاسی آنها رابطه وجود دارد.
8- بین هویت قومی در بعد رفتار قومی و توسعه یافتگی سیاسی رابطه وجود دارد.
9- میزان توسعه یافتگی سیاسی افراد برحسب مذهب آنها متفاوت است
10- میزان توسعه یافتگی سیاسی مردان و زنان متفاوت است .
11- میزان توسعه یافتگی سیاسی افراد بر حسب مذهب آنها متفاوت است .
12- بین سن افراد وتوسعه یافتگی سیاسی آنها رابطه وجود دارد.
13- بین مقطع تحصیلی افراد و توسعه یافتگی سیاسی آنها رابطه وجود دارد
نمودار شماره 1، مدل تحلیلی تحقیق
روش شناسی
این تحقیق از نوع پیمایشی35 بوده و از پرسش نامه برای گرد آوری اطلاعات استفاده شده است.پرسش نامه بر اساس مقیاس لیکرت و سوال های آن از نوع سوالات بسته و پنج گزینه ایی بوده است. سوال ها برای سنجش میزان شدت گرایش شاخصه های میزان هویت قومی و میزان توسعه یافتگی سیاسی افراد تنظیم گردید. برای تحلیل اطلاعات به دست آمده ار نرم افزار spss وروش های توصیفی و تبینی استفاده شده است. جامعه آماری این تحقیق کلیهی دانشجویان کرد شاغل به تحصیل در دانشگاه کردستان در سال تحصیلی 95-94میباشند. بنابه گفته مسولان دانشگاه هیچ اطلاعاتی از دانشجویان به تفکیک قومیت و زبان نداشتند. به گفتهی آنها اطلاعات موجود در این زمینه کاملا محرمانه است که در قالب جداول آمار منتتشر نمیشود. و تنها اطلاعاتی که در این زمینه به دست آمد که حدود 65 الی 70 درصد دانشجویان پذیرش شده در این دانشگاه از استان کردستان و استانهای کرد نشین اطراف (کرمانشاه، ایلام، آذربایجان غربی و همدان ) هستند. از آنجایی که مراجعههای مکرر به مسوولین این دانشگاه برای به دست آوردن آمار دقیق تعداد دانشجویان کرد به نتیجهایی نرسید به همین تخمین درصدی اکتفا شد و براساس آن بر آوردی از تعداد دانشجویان کرد دانشگاه به دست آمد؛ براساس گفته ی آموزش کل دانشگاه تعداد کل دانشجویان دانشگاه کردستان در سال تحصیلی 95-94 برابر 10500 (57 درصد زن، 43 درصد مرد ) بوده است، بر این اساس 70 درصد تعداد کل دانشجویان برابر با 6300 نفر است. بر این اساس جامعه آماری این پژوهش کلیه دانشجویان کرد شاغل به تحصیل در دانشگاه کردستان است؛ که این تعداد در سال تحصیلی 94-95 برابر با 6300 نفر بوده است. در این پژوهش برای تعیین حجم جمعیت نمونه از فرمول نمونه گیری کوکران بهره گرفته شده است و حجم نمونه 362 نفر برآورد گردید. با توجه به ناهمگنی تعداد دانشجویان مقاطع مختلف تحصیلی از روش نمونه گیری طبقه ایی متناسب بهره گرفته شد. با توجه به مساله پژوهش در تحقیق حاضر سطح تحلیل خرد؛ و احد مشاهده و واحد تحلیل هر دو فرد است
تعاریف نظری و عملیاتی متغییرهای تحقیق
توسعه یافتگی سیاسی
توسعه یافتگی سیاسی به عنوان فرایندی تعریف می شود که هدف آن تحقق تحقق و تحکیم یک جامعه دموکراتیک مشارکتی است. از این رو، کلیدی ترین شاخص این توسعه مشارکت سیاسی است. شاخصهای توسعه سیاسی به چهار سطح تقسیم می شوند 1- ساخت اجتماعی 2- ساخت سیاسی 3- رفتار سیاسی 4- فرهنگ سیاسی بر پایه این شاخصها توسعه سیاسی میتوان به دو سطح فردی و نهادی تفکیک کرد، با این تفاوت که سطح فردی بر افراد جامعه و سطح نهادی بر بخش سازمان یافته حوزه ی عمومی تاکید دارد که در بر گیرنده ی سازمانهای غیر دولتی (NGOS) گروه ها، تشکل واحزاب سیاسی است که در مجموع پایه ی اصلی جامعه مدنی به شمار می روند(قادری وعالی زاد، 1391). در این پژوهش، معرفهای سطح فردی توسعه سیاسی بر با استفاده از نظریه های مطروحه عبارتند از: الف ) اعتماد سیاسی ؛ ب ) نوع فرهنگ سیاسی ؛ ج ) مشارکت سیاسی د ) همبستگی ملی
اعتماد سیاسی
اعتماد سیاسی: مجموعه ای از نگرشهای مثبت نسبت به موضوعات سیاسی است. اعتماد سیاسی هم به سمت رژیم سیاسی جهت می یابد و هم سمت متصدیان اقتدار در جامع. (Bretzer,2002:6) برتزر اعتماد سیاسی رانگرش حامیانه و مثبت مردم نسبت به نهادهای سیاسی، اجتماع سیاسی (نظام سیاسی ) وکنشگران سیاسی در جامعه می داند. (Bretzer,2002:7)
مبنای کار این تحقیق برای سنجش اعتماد سیاسی، تقسیم بندی سهگانه بریتزر است. اعتماد سیاسی در سه بعد اعتماد به نهادی سیاسی، اعتماد به نظام سیاسی و اعتماد به کنشگران سیاسی ( سرایی وصفیری،1388) با استفاده 23 گویه درسطح سنجش ترتیبی (بر اساس طیف لیکرت ) اندازه گیری شد.
فرهنگ سیاسی
اینگلهارت36 در تعریف فرهنگ میگوید: « نظامی از نگرشها، ارزشها و دانشی است که به طرزی گسترده در میان مردم مشترک است و از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود»(اینگلهارت، 1382: 19).
بر اساس تعریف جدیدتر آلموند و پاول (1992) « فرهنگ سیاسی توزیع خاصی از نگرش ها، ارزش ها، احساسات، اطلاعات و مهارتهای سیاسی است ( Almond & Verba.1990:10)
لوسین پای معتقد است فرهنگ سیاسی مجموعه ای از بازخوردها، اعتقادات و احساساتی است که به روند سیاسی سامان می دهد واصول و قواعد تعیین کنندة حاکم بر رفتار نظام سیاسی را مشخص میکند (پای1370: 22).
بنا بر تعریف اینگلهارت از فرهنگ فرهنگ سیاسی شامل سه بعد: ارزش، نگرش و شناخت یا دانش ااست. اینگلهارت در صدد است که با تعیین مولفه هایی برای فرهنگ سیاسی دموکراتیک آن را قابل اندازه گیری کند.
مدل اندازه گیری برای سازه اصلی فرهنگ سیاسی دموکراتیک(ارزش های ابراز وجود ) در این مطالعه نیز بر گرفته از مدل ارزش های ابراز وجود اینگلهارت و ولزل (Inglehart and Welzel. 2009) است. تعریف عملیاتی مورد نظربرای فرهنگ سیاسی از مجموعه داده های پیمایش جهانی ارزش ها WVS، موج پیمایش سالهای 2005 تا 2008 اخذ شده است. مدل مشتمل بر متغییر پنهان که علاوه بر سازه اصلی فرهنگ سیاسی، (ارزشهای ابراز وجود )، فرامادی گرایی، متغییرهای استقلال، برابری جنسیتی،تساهل و شناخت و نگرش به دموکراسی را در بر می گیرد. بنابراین فرهنگ سیاسی دموکراتیک با استفاده از 30 گویه ماخوذ از پیمایش جهانی ارزش ها سنجیده شد.
مشارکت سیاسی
مشارکت سیاسی، دخالت فرد در سطوح مختلف فعالیت در نظام سیاسی است که از عدم دخالت و وارد شدن، تا به دست آوردن یک منصب سیاسی را شامل می شود(راش، 1992: 110 ).
در این راستا آلموند و وربا، نظریه پردازان معروف مطالعات تطبیقی و مقایسه ای، مشاركت را به دو نوع متعارف و غیرمتعارف تقسیم بندی می كنند. این تقسیم بندی گویاترین مدل ارائه شده در زمینه الگوهای مشاركت است. در تقسیم بندی آلموند و وربا این نكته بسیار قابل توجه است كه مشاركت سیاسی به شكل متعارف عاملی در تثبیت و انسجام یك سیستم سیاسی به شمار می رود و در شكل غیرمتعارف نشان از بحران در نظام سیاسی است كه اگر بدان توجه نشود ممكن است به تحول خشونت آمیز و انقلابی بیانجامد (Almond and Verba.1963 381) .
بر اساس این تعریف مشاركت سیاسی به عنوان امری عینی و مجزا از نگرش های ذهنی فرد تلقی می شود. اما به نظر می رسد مهم ترین پایه ورود اعضای یك جامعه به مشاركت سیاسی، احساس آمادگی عموم افراد از نظر ذهنی در كنش های سیاسی و اجتماعی است كه در واقع پیش زمینه ایجاد همفكری، همكاری و تشریك مساعی افراد در جهت بهبود كمیت و كیفیت زندگی در تمامی زمینه های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است (غفاری و نیازی، 1386: 12 ). بنابراین در این پژوهش مشاركت سیاسی در دو بعد مشاركت ذهنی (نگرش نسبت به مشاركت سیاسی) و مشاركت عینی (شیوه مشاركت سیاسی) بررسی شده است؛ همچنین از دو بعد مشاركت سیاسی متعارف و غیرمتعارف برای سنجش شیوه و نوع مشاركت سیاسی بر اساس تعریف آلموند و وربا دانشجویان بهره برده شده است (سید امامی،1386: 68 ). سنجش مشارکت سیاسی با 15 گویه در سطح سنجش ترتیبی (براساس طیف لیکرت ) گرفت.
هویت ملی
هویت جامعه ای (ملی ) نوعی احساس تعهد و تعلق عاطفی نسبت به اجتماعی عام (ملی) می باشد كه موجب وحدت و انسجام جامعه است و بخشی از هویت فرد را تشكیل می دهد» ( رزازی فر، 1379: 106).
بنابراین هویت ملی با در دو بعد احساس تعلق و تعهد بر اساس سئوالات و گویه های مشترك پیمایش های ملی ایرانیان 89 در سطح سنجش ترتیبی اندازه گیری می شود.
هویت قومی
هویت قومی یکی از انواع هویت جمعی است که به مجموعه مشخصات و ویژگی هایی اطلاق میشود که یک قوم را از دیگر اقوام دیگر متمایز می کند و بین اعضای یک احساس تعلق به همدیگر ایجاد کرده و آنها را منسجم میکند (احمدلو، 1381: 123).
تاجفل ( 1981 ) معتقد است هویت قومی بخشی از تعریف و پنداشت از خود است که از آگاهی و دانش افراد درباره عضویتشان در گروه یا گروههای اجتماعی ناشی میشود و با ملاحظات ارزشی و احساسی همراه است (Phinney,1990: 500). از سوی دیگر فینی( 1992-1990) از هویت قومی تعریف جامع تری به دست می دهد و آن را متمایز از هویت شخص به عنوان فرد می داند.هویت قومی به عنوان احساس تعلق به یک گروه قومی که بخشی از تفکرات، استباط و احساسات رفتاری که ناشی از عضویت در یک گروه قومی است (روترام وفینی، 1987: 13). فینی( 1992- 1990 ) بر اساس دیدگاه-های نظری، چهار مضمون مشترك هویت قومی را که برای بررسی کلیه گروههای قومی مناسب است، مشخص می سازد که عبارت است از آگاهی قومی، بازشناسی قومی، نگرش قومی، رفتار قومی
در این پژوهش براي عملیاتی کردن و سنجش میزان هویت قومی کردها از تعریف فینی استفاده شده است. هویت قومی در 4 بعد به وسیله 20 گویه سنجش می شود؛
1 -آگاهی قومی ( آگاهی از گروه خود و گروه های دیگر ): یعنی آگاهی اصل و ریشه قوم کرد میزان آشنایی با شخصیت های برجسته کردی آگاهی از تاریخ آشنایی فرد با آثار مهم ادبیات کردی میزان آشنایی با نماد های قوم کرد.
2- بازشناسی خود قومی:خود تعریفی یا خود برچسب زنی با گروه قومی خاص یا خود مقوله بندی با گروه قومی ): به عبارت دیگر باز شناسی خود به برچسب های قومی یا واژه هایی که افراد در معرض خود و برای معنی این بر چسب ها استفاده می کنند بر می گردد. بنابراین منظور از این بعد این است فرد تاچه اندازه در معرفی خویشتن کرد بودن را در اولویت قرار می دهد.
3- نگرش قومی ( احساس درباره گروه خود و دیگر گروهها): نگرش مثبت و منفی درباره گروه قومی خودی، افتخار، پذیرش، رضایت و احساس غرور از گروه قومی خود و نگرش نسبت به روابط با اقوام.
4- رفتار قومی یا درگیری و فعالیت اجتماعی (مشارکت اجتماعی و رفتار فرهنگی):مشارکت در زندگی اجتماعی و رفتار فرهنگی گروه قومی خودی که شاخص های آنان زبان، دوستان، ُسازمان اجتماعی، مذهب، سنتهای فرهنگی و سیاسی است. علاوه بر اینها رفتار های فرهنگی مثل، موسیقی، رقص، پوشش، روزنامه ها، مجلات، کتب، ادبیات، غذا، آشپزی، اوقات فراغت، سنتهای فامیلی و خویشاوندی، نقش های خانوادگی دیگر، ازدواج درون گروهی، دانش درباره ی فرهنگ قومی و تاریخ قومی ملاک های مهم هویت قومی به شمار می آیند (phinney.1990).
· در این پژوهش ما متغیرهایی چون جنسیت، سن، وضعیت تأهل، مقطع تحصیلی، مذهب، درآمد را بهعنوان متغیرهای زمینهای به کار بردهایم.
اعتبار این پژوهش از نوع اعتبار صوری است و روايي اين تحقيق نيز با استفاده از ضريب آلفاي کرونباخ و پيش آزمون انجام شده، محاسبه گرديد. اين ضريب براي متغيرهاي توسعه یافتگی سیاسی «0.93» و هويت قومي «90/۰» بوده است.
نیم رخ جمعیت نمونه آماری
حجم نمونه این پژوهش 380 نفر بوده که 52.9 درصد را زنان و 47.1 درصد را نیز مردان تشکیل میدهند. پاسخگویان در سنین 18-44 سال بوده میانگین سنی پاسخگویان 24 سال است. میانه هم برابر با 24 سال بوده توزیع پاسخگویان براساس مذهب به این شکل بود که 77.1 درصد سنی هستند و 22.9 درصد کل پاسخگویان دارای مذهب شیعه بودند.بر اساس وضعیت تأهل، 20.3 درصد از پاسخگویان را افراد متأهل تشکیل دادهاند و 79.7 درصد از پاسخ گویان مجرد بودند.
بر اساس یافتههای تحقیق مشخص گردید 65.8 درصد پاسخگویان دانشجویان مقطع کارشناسی 30.3 درصد پاسخگویان دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد و 3.9 درصد هم دانشجویان مقطع دکتری بودند.
میزان در آمد خانواده یکی دیگر از متغیرهای زمینهای است که در این تحقیق بررسی شده است؛ کمترین درآمده اعلام شده 450000تومان و بیشترین درآمد 5000000تومان است که میانگین میزان در آمد پاسخگویان 1600000 تومان است.
چنانکه بیشتر عنوان گردید، متغیر وابسته پژوهش یعنی، توسعه یافتگی سیاسی با بهرهگیری از چهار بعد همبستگی ملی، مشارکت سیاسی و اعتماد سیاسی و فرهنگ سیاسی بررسی گردیده است. نتایج بررسی نشان میدهد که بهطورکلی دانشجویان با میانگین 42.2458 درصد به میزان متوسطی توسعه یافتگی سیاسی داشتهاند.که به تفکیک ابعاد میانگین هویت ملی 53.06404 درصد، میانگین بعد مشارکت سیاسی 48.4262،.میانگین بعد اعتماد سیاسی 46.3447 و میانگین بعد فرهنگ سیاسی 55.6667 بود؛که توسعه یافتگی سیاسی دانشجویان در دوبعد فرهنگ سیاسی و هویت ملی به میزان کمی بیشتر از میزان اعتماد سیاسی و مشارکت سیاسی بوده است.
هویت قومی به عنوان متغییرمستقل دراین پژوهش با استفاده از چهار بعد آگاهی قومی، بازشناسی قومی و نگرش قومی سنجیده شد نتایج توصیفی متغییر هویت قومی نشان میدهد که میانگین میزان هویت قومی 58.253 درصد است..بنابراین هویت قومی پاسخگویان در سطح متوسطی قرار دارد دارند. میانگین هویت قومی پاسخگویان در بعد بازشناسی قومی (67.8809)بیشتر از سایر ابعاد است و میانگین بعد آگاهی قومی (54.3311)از سایر ابعاد نگرش قومی (56.3289) و رفتار قومی (64.4326) کمتر است.
یافته های تحلیلی و استنباطی و نتیجه گیری
برای آزمون روابط همبستگی بین متغییرها در فرضیه اصلی پژوهش و فرضیه های فرعی از آزمون ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. با توجه به نتایج جدول زیر، رابطه متغیر هویت قومی دانشجویان به عنوان متغیر مستقل با توسعه یافتگی سیاسی به عنوان متغیر وابسته گویای وجود رابطه معنی دار در سطح اطمینان 99 درصد است. میزان همبستگی این دو متغیر (r) برابر 546/0- می باشد.که نشانگر همبستگی منفی و قوی بین این دو متغییر است. بدین معنا که هر چه دانشجویان هویت قومی قوی تری داشته باشند میزان توسعه یافتگی سیاسی آنان کاهش خواهد یافت. همین همبستگی منفی و قوی در هریک از ابعاد متغییر مستقل هویت قومی با توسعه یافتگی سیاسی تایید گردید که در جدول های زیر نمایش داده شده است.
جدول شماره2، ضریب همبستگی بین توسعه یافتگی سیاسی و هویت قومی
هویت قومی | توسعه یافتگی سیاسی | |
ضریب همبستگی (r ) | 0.546-** | |
سطح معنا داری(sig) | 0.00 | |
تعداد | 380 |
جدول شماره3، ضریب همبستگی بین توسعه یافتگی سیاسی و ابعاد هویت قومی
| ابعاد | توسعه یافتگی سیاسی | |
هویت قومی | آگاهی قومی | ضریب همبستگی (r ) | 0.0264-** |
بازشناسی قومی | ضریب همبستگی (r ) | 0.539-** | |
نگرش قومی | ضریب همبستگی (r ) | 0.530-** | |
رفتار قومی | ضریب همبستگی (r )
| 0.545-** | |
| سطح معنا داری(sig) | 0.00 | |
تعداد | 380 |
· همبستگی در سطح 05/0معنادار است. ** همبستگی در سطح 01/0 معنادار است.
این نتیجه جهتی تاییدی درجهت نظریات نظریه پردازان کلاسیک (دویچ، شیلز، سیدنی، وربا ) است که مهمترین مشخصه ی رسیدن به توسعه یافتگی سیاسی را رسیدن به یک هویت یک پارچه جهت انسجام اجتماعی می دانند. حسین بشیریه یکی از موانع توسعه یافتگی سیاسی را چند پارگی فرهنگی می داند که تایید فرضیه فوق در راستای گفته ای ایشان است. جهت بررسی عمیق تر این مساله رابطه هویت قومی با هریک از ابعاد توسعه یافتگی به صورت فرضیاتی مطرح بررسی شد و نتایج حاصله در جدول زیر نشان داده شده است.
جدول شماره 4 ضریب همبستگی بین ابعاد توسعه یافتگی سیاسی و هویت قومی
| ابعاد | هویت قومی | |
توسعه یافتگی سیاسی | هویت ملی | ضریب همبستگی (r ) | 0.409- ** |
مشارکت سیاسی | ضریب همبستگی (r ) | 0.308- ** | |
فرهنگ سیاسی | ضریب همبستگی (r ) | 0.55- ** | |
اعتماد سیاسی | ضریب همبستگی (r )
| 0.398- ** | |
| سطح معنا داری(sig) | 0.00 | |
تعداد | 380 |
* همبستگی در سطح 05/0معنادار است. ** همبستگی در سطح 01/0 معنادار است.
تقریبا تمام نظریات توسعه یافتگی سیاسی همبستگی ملی را به عنوان شاخص اصلی توسعه یافتگی سیاسی مطرح کردند، از نظر کارل دویچ توسعه مترادف است با یک پارچگی ملی؛ آلموند معتقد است اگر مشکل نفوذ ویکپارچگی، ایجاد حس وفاداری و تعهد نسبت به ملت حل شود توسعه یافتگی سیاسی حاصل می شود، لوسین پای هم 6 بحران را معرفی می کند که جوامع برای رسیدن به توسعه یافتگی سیاسی باید از آن عبور کنند که دو بحران هویت و ادغام در رابطه با فرضیه فوق موضوعیت دارد؛ بدین معنا که مردم باید به مرز جغرافیایی خود علاقه مند باشند و جهت ارتقای هویت مشترک تلاش کنند. مردم به همبستگی برسند و بخش های مختلف جامعه باهم ملازم شوند،در مقابل هم هانتیگتون نظریه پرداز متاخر معتقد است رسیدن به هویت ملی یکی از ابعاد توسعه یافتگی سیاسی است اما وی برخلاف تظریه پردازان متقدم هویت ملی را در تضاد با هویت قومی نمی بیند و به تکثر گرایی معتقد است.در این پژوهش همبستگی ملی به وسیله میزان هویت ملی افراد در دو بعد تعهد و تعلق سنجیده شد، میزان هویت ملی در بین پاسخگویان درحد متوسطی بود اما وقتی این متغییر در رابطه با میزان هویت قومی افراد مورد بررسی قرار گفت، مشاهده شدکه بین همبستگی ملی و هویت رابطه معکوس معناداری وجود دارد.یعنی اینکه کسانی که هویت قومی قوی تری دارند میزان احساس تعلق و تعهد کمتری نسبت به هویت ملی دارند، اکثر پژوهش_های انجام شده در داخل کشور معتقدند که بین هویت قومی و هویت ملی افراد رابطه ی منفی وجود ندارد، که در این پژوهش مشاهده شد که بین این همبستگی ملی و هویت قومی رابطه معکوس وجود دارد که این خود می تواند متاثراز عوامل دیگری باشد که در این پژوهش در نظر نگرفته شده است.
اهمیت مشارکت سیاسی به عنوان بعد دیگر توسعه یافتگی سیاسی آنچنان است که اکثر محققان توسعه یافتگی سیاسی را مترادف با گسترش مشارکت سیاسی می دانند و تمام نظریه پردازان توسعه یافتگی هم به مشارکت سیاسی به عنوان شاخص اصلی توسعه یافتگی سیاسی اشاره کردند؛ در خصوص رابطه مشارکت و قومیت بهرام سرمست(1374) در پژوهش خود با عنوان "کثرت گرایی فرهنگی و بحران مشارکت سیاسی " معتقد است که گسترش پست مدرنیسم موجب گسترش قومیت گرایی و آسیبپذیری مرزهای ملی شده است؛وی معتقد است درصورت نبود پاسخ مناسب به قومیت گرایی مشارکت و توسعه یافتگی سیاسی دچاربحران میشود بررسی رابطه هویت قومی و مشارکت سیاسی گویای رابطه معکوس بین هویت قومی و توسعه یافتگی سیاسی در بعد مشارکت سیاسی است که تاییدی درجهت این مطلب است.
نظریه پردازانی چون لیپست، آلموند، پاول، وربا، پای از فرهنگ سیاسی به عنوان یکی از مشخصههای توسعه یافتگی سیاسی نام بردند؛ همچنین هانتیگتون وجود یک نوع فرهنگ متسامح را به عنوان شاخص توسعه یافتگی سیاسی معرفی می کند؛ در این پژوهش فرضیه وجود رابطه بین فرهنگ سیاسی و هویت قومی تایید شد، این رابطه به صورت معکوس است یعنی هرچه هویت قومی افراد قوی تر باشد، در مقابل فرهنگ سیاسی دموکراتیک آنها کاهش خواهد یافت؛ درخصوص رابطه فوق پژوهشگران دیگری هم به این رابطه در کارشان اشاره کردند که اثبات رابطهی فوق تاییدی است بر یافته های آنها.از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
عباس مصلی نژآد در کتاب خود معتقد است هویتهای فروملی بر فرهنگ سیاسی ایرانیان تاثیری پایدار به جا گذاشته است؛ بهروز علیخانی در رسالهی خود به نام چند پارگی فرهنگی و تاثیر آن آن بر توسعه سیاسی اشاره می کند که آنچه مانع پیدایش همپذیری و تساهل به عنوان یکی از مولفه های فرهنگ سیاسی می شود وجود شکاف تمدنی و رویارویی ارزش های سنتی و مدرن است که در اینجا هویت قومی به عنوان وابستگی افراد به ارزش-های کهن در مقابل فرهنگ سیاسی دموکراتیک به عنوان پدیده ایی نو قرار گرفته است؛ در ایران هم محمد عبداللهی و محمد عثمان جسین هویت قومی را در نگرش به دموکراسی دارای اهمیت می دانند و از قومیت به عنوان یکی از عواملی که در ارتباط با نگرش به دموکراسی است یاد می کنند.در مقابل دولاگازا ویتیم معتقد هستند آنچه بر نگرش افراد بر دموکراسی تاثیر گذار است قومیت آنها نیست بلکه هم زیستی با نهادهای سیاسی، فرهنگی و دموکراتیک است.
یکی دیگر از ابعاد توسعه یافتگی سیاسی اعتماد سیاسی و یا همبستگی با نظام سیاسی برمبنای اعتماد متقابل است.که این شاخص خود به نوعی معرف برای مشروعیت است چرا که کسانی به نظام سیاسی، نهادهای و کنشگران سیاسی اعتماد دارند و از آنها رضایت دارند قطعا نظام سیاسی از نظر آنها مشروعیت و قابلیت لازم را برای ماندگاری درجامعه دارد.چنانچه آلموند و وربا یادآور می شوند "وجود عنصر اعتماد در اجتماع یك لایه بیرونی مهم از عنصر مشروعیت رژیم سیاسی است (Almond and Verba. 1963: 13).
بررسی اعتماد سیاسی میان پاسخگویان نشان می دهد که میانگین اعتماد 46 درصد است یعنی میزان اعتماد سیاسی آنها در حد متوسطی است.اما بررسی فرضیه رابطه اعتماد سیاسی با هویت قومی نشان میدهد که رابطه آنها معنادار است،این رابطه معکوس است. یعنی هر چه هویت قومی افراد قویتر شود اعتماد سیاسی آنها کاهش می یابد البته شدت این رابطه متوسط می باشد.که خود می تواند متاثر از عوامل اجتماعی، سیاسی و فرهنگی باشد که در این تحقیق مجال بررسی نبود.
ازآنجاکه افراد در زمینه اجتماعی با خصلتها و ویژگیهای متفاوت دست به عمل میزنند، متغیرهای زمینهای عامل مهمی در بررسی رفتار و کنش افرادهستند؛ برایناساس، فرضیه های زیر بررسی شدند0
سه فرضیه ای که تاثیر جنسیت، مذهب و وضعیت تاهل رابیان می کردند از نوع فرضیه های مقایسه ایی بودن که با آزمون Tسنجش شدن که نتایج حاکی از میزان توسعه یافتگی متفاوت در بین گروه های مختلف است.آنچه در این پژوهش حاصل شد که تفاوت بین توسعه یافتگی زنان مردان معنادار است و میزان توسعه یافتگی سیاسی مردان نسبت زنان بیشتر است؛درخصوص وضعیت تاهل هم میانگین توسعه یافتگی متاهلین بیشتر از مجردین است و این تفاوت میانگین هم معنادار است.
نتایج در خصوص مذهب نشان می دهد که میزان توسعه یافتگی دانشجویان کرد سنی کمتر از دانشجویان کرد شیعه است و این تفاوت معنادار است؛ اقوام در این ایران متاثر از ویژگی های متعدد هستند، یکی از ویژگی ها مذهب است کردها به لحاظ مذهبی هم در اقلیت هستند همین ویژگی می تواند تجدید کنندهی هویت قومی باشدو بر مشارکت و همبستگی آنها با جامعه تاثیر گذار باشد.
برای بررسی تاثیر میزان تحصیلات، سن و درآمد از ضریب همبستگی اسپیرمن و پیرسون استفاده شده است که نتایج آن در جدول ریر نمایش داده شده است.
جدول شماره 5 ضرایب همبستگی متغییرهای زمینه ای تحصیلات، سن، درآمد با توسعه یافتگی سیاسی
توسعه یافتگی سیاسی | |||
متغییر رمینه ایی | میزان تحصیلات | ضریب همبستگی اسپیرمن | 0.292 ** |
سن | ضریب همبستگی پیرسون | 0.383 ** | |
درآمد | ضریب همبستگی پیرسون | 0.430 ** | |
| سطح معنا داری(sig) | 0.00 | |
تعداد | 380 |
* همبستگی در سطح 05/0معنادار است. ** همبستگی در سطح 01/0 معنادار است.
یافتهها حاکی از آن است که میان تحصیلات، میزان درآمد و سن آنها با توسعه یافتگی رابطه معناداری وجود دارد، بر این مبنا افرادی که ازنظر تحصیلی و درآمد یا سن در سطح بالاتری هستند، توسعه یافتگی سیاسی بیشتری دارند؛ در نظریههای اندیشمندانی چون لرنر، هانتیگتون، لیپست، دویچ از تأثیر تحصیلات بر توسعه سیاسی صحبت به میان آمده است.هانتیگتون رابطه توسعه یافتگی را با متغیرهایی چون سطح تحصیلات، سن و مطالعه نموده است (رضایی،56:1375). در خصوص تاثیر تحصیلات نیز بر توسعه یافتگی تایید فرضیه فوق تاییدی بر نظریه های فوق است. بررسی متغییر سن هم نشان می دهد هر چه قد سن افراد افزایش مییابد توسعه یافتگی آنها هم افزایش می یابد البته با توجه با اینکه تاثیر علی این متغییر در تحلیل رگرسیون غیر معنادار شد با سنجش میزان همبستگی تفکیکی با کنترل سایر متغییرها این همبستگی سقوط کرد می توان گرفت که این همبستگی کاذب بود یعنی در اثر همپوشانی با سایر متغییر ها بود. نظریه پردازان مختلف گفته اند یکی از عوامل اساسی موثر بر توسعه یافتگی سیاسی وضعیت اقتصادی، ثروت و در آمد است.که در پژوهش حاضر فرضیه ی رابطه ی توسعه یافتگی سیاسی و درآمد تایید شد.
در بخش بخش رگرسیون چند متغیره نگاهی به مقدار تغییرات تبیین شده ی متغیر وابسته ی تحقیق توسط متغیر مستقل و متغیرهای زمینه ای شد
جدول شماره 6، متغیرهای مستقل و زمینه ای واردشده در مدل رگرسیونی
متغیرهای واردشده | ضرایب استاندارد | مقدار T | سطح معناداری | |
Beta | ||||
هویت قومی | 0.320 | 5.824- | 000/0 | |
در آمد | 0.281 | 6.280 | 001/0 | |
مقطع | 247/0 | 6.058 | .0.00 | |
سن | 074/0 | 1.489 | 137/0 | |
نتایج همبستگی | ضریب همبستگی چندگانه | ضریب تعیین | ضریب تعیین تعدیلشده | |
663/0 | 0.440 | 0.434 |
بر اساس آزمون رگرسیون چندمتغیره و مطابق با جدول شمارهی6، در تبیین میزان توسعه یافتگی از روی مجموع متغییرمستقل ومتغییرهای زمینه ایی موجود در تحقیق ملاحظه میشود که ضریب همبستگی چندگانه 663/ 0 و ضریب تعیین 434/0 که نشان میدهد 43 درصد از تغییرات متغیر توسعه یافتگی سیاسی فرد تحت تأثیر متغیرهای مستقل وارد شده در مدل رگرسیونی است یعنی 43 درصد تغییرات متغیر وابسته توسط متغیرهای مستقل مدل قابل پیشبینی است. همچنین بر اساس نتایج جدول فوق میتوان گفت متغیر هویت قومی با ضریب بتای 320/0-مهمترین پیشبینی کننده توسعه یافتگی است و متغیرهای درآمد و میزان تحصیلات و در دوره های بعد قرار دارند. با توجه به عدم معناداری برای متغییر سن در این مرحله حذف می شود.
برای تحلیل مسیر این تحقیق نیزتمام متغیرها را با روش Enter وارد معادله کرده ایم و در مجموع سه مرحله برای تحلیل مسیر مورد استفاده قرار گرفته است در نتایج تحلیل مسیر نیز دیده شد 32درصد تغییرات توسعه یافتگی سیاسی به وسیله هویت قومی تبیین می شود، همچنین 28 درصدتغییرات توسعه یافته سیاسی به وسیله تاثیر مستقیم در آمد خانواده و 14 درصد به وسیله ی تاثیر غیر مستقیم در آمد تبیین می شود، همچنین متغییر میزان تحصیلات 24 درصد اثر مستقیم و 12درصد اثر غیر مستقیم در توسعه یافتگی سیاسی دارد.
نمودار شماره2، مسیر متغیرها همراه با ضریب مسیر آنها (توسعه یافتگی سیاسی کل)
0.281
0.320- 0.446- 0.136
0.247 0.205-
اکنون با توجه نمودار تحلیل مسیر که در بالا آورده شده است، انواع تأثیر (مستقیم، غیر مستقیم و تأثیر کل) متغیرهای مستقل و زمینه ای تحقیق را بر متغیر وابسته ی تحقیق (توسعه یافتگی سیاسی) در جدول زیر به صورت خلاصه آوده ایم
جدول شماره 7، تأثیرات مستقیم، غیرمستقیم کل متغیرهای مستقل بر وابسته.
متغییر مستقل | اثر مستقیم | اثر غیرمستقیم | اثرکل |
هویت قومی | 0.320- | 0 | 0.320- |
درآمد | 0.281 | 0.142 | 0.4237 |
میزان تحصیلات | 0.247 | 0.123 | 0.37 |
در کل با توجه به آن چه که در قسمت های پیش ذکر شد و مورد بررسی قرار گرفت و با توجه به رگرسیون چند متغیره و نمودار تحلیل مسیر در رابطه با برازندگی مدل تحقیق می توان گفت مدل پژوهش حاضر، در سطح نسبتا قابل قبولی توانسته است به تبیین متغیر توسعه یافتگی سیاسی در سطح خرد بپردازد.
درنهایت باید گفت که توسعه یافتگی سیاسی و هویت قومی همچون دیگر پدیده های اجتماعی متاثر از یک عامل خاص نیستند و عوامل مختلفی در شکل گیری آنها وحتی رابطه آنها تاثیر گذار است، برای تحلیل جامع از این رابطه ناگزیر باید به عوامل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی به طور همزمان توجه داشت.
فهرست منابع
آبراهامیان، یرواند( 1377). ایران بين دو انقلاب، ترجمه فیروزمند، تهران: نشر مرکز.
احسانی، سجاد (1388). دولت و توسعه ی سیاسی(بررسی موردی:تاثیر دولت هشت ساله اصلاحات در توسعه سیاسی ایران 1384-1376)، پایا نامه کارشناسی ارشد:دانشگاه رازی، دانشکده علوم اجتماعی.
احمدلو،حبيب. ( 1381 )، بررسي رابطه ميزان هويت ملي و هويت قومي در بين جوانان تبريز، پايان نامه كارشناسي ارشد،راهنما: عماد افروغ، دانشكده علوم انساني، دانشگاه تربيت مدرس.
ازکیا، مصطفی؛ غفاری ،غلامرضا (1386). جامعه شناسی توسعه، تهران: نشرکیهان.
اسمیت، رایان کلاو(1380)، فهم سیاست جهان سوم (نظریه های توسعه و دگرگونی سیاسی)،ترجمه ی محمدحاجی یوسفی و محمد سعید قائنی نجفی، تهران: وزارت امور خارجه.
افتخاري، اصغر(1379). «ظرفيت طبيعي امنيت». فصلنامه مطالعات راهبردي، پيش شماره دوم.
آلموند ، گابریل؛ بینهنگام پاول و جی پوت (1377). چارچوبی نظری برای بررسی سیاست تطبیقی، ترجمه ی علیرضا طیب، چاپ دوم، تهران: مرکز آموزش میدیریت دولتی .
اینگلهارت، رونالد( 1382 ). تحول فرهنگی در جوامع پیشرفته صنعتی، ترجمه مریم وتر، تهران: کویر.
باستانی، داریوش (1379). « بررسی تاثیر طبقه اجتماعی بر فرهنگ سیاسی ( مطالعه موردی: افراد بیست سال به بالای شهر شیراز )».پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه شیراز.
باقري، صمد (1390).«دانشگاه و توسعه سیاسی؛ مطالعه موردي؛ ایران، پس از انقلاب اسلامی 1384 -1368 ». پایان نامه کارشناسی ارشد علوم سیاسی، دانشکده علوم انسانی.
بدیع ، برتران (1376). توسعه سیاسی ، ترجمه ی احمد نقیب زاده ، تهران : قومس .
بدیع، برتران(1384). توسعه سیاسی، ترجمهی احمد نقیب زاده، تهران: نشر قومس.
بشیریه، حسین (1374)، دیباچه ای بر جامعه شناسی سیاسی ایران در دوره ی جمهوری اسلامی ایران، تهران: نگاه معاصر .
بشیریه، حسین(1388). موانع توسعه سیاسی در ایران، تهران:گام نو
بشیریه،حسین (1380)، موانع توسعه سیاسی در ایران، چاپ دوم، گام نو
پای، لوسین (1370)،« فرهنگ سیاسی و توسعه سیاسی » نامه ي فرهنگ، سال دوم، شماره 3.
پیمایش ارزش ها و نگرش های ایرانیان (1380). وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران : انتشارات دفتر طرح های ملی.
جلایی پور،حمید رضا؛قنبری،علی(1388). بررسي هويت ملي و ارزشهاي جهاني شدن با تاكيد بر ايرانيان عرب زبان. پژوهش نامه علوم اجتماعي ، سال سوم،شماره دوم
چلبی، مسعود (1375). جامعه شناسي نظم: تشريح و تحليل نظری نظم اجتماعي، تهران: نشر نی.
حاجیانی، ابراهیم (1388). «نسبت هویت ملی با هویت قومی»، مجله ی جامعه شناسی ایران، دوره ی نهم، شماره ی 3و4.
حاجیانی، ابرهیم(1392). جامعه شناسی هویت ایرانی ، تهران، انتشارات : مجمع تشخیص نظام، مرکز تحقیقات استراتژیک.
حجاریان، سعید (1372)« ناموزونی فرایند توسعه سیاسی در کشورهای پیرامونی»، مجله راهبرد، شماره 2.
حق پناه، جعفر ( 1381). « روند تدوين سياست قومي در جمهوري اسلامي ايران» گزارش تحقيقاتي، پژوهشكده مطالعات راهبردي.
دبیری مهر، امیر (1393). « گونه شناسی مطالعات توسعه_ی سیاسی از نظریه های جامعه محور تا نظریه های دولت گرا»، فصلنامه راهبرد، سال بیست و سوم ،شماره 70 .
دلاوری، رضا (1391). «آسیب شناسی نقش وجایگاه بوروکراسی دولتی در فرایند توسعه سیاسی ایران»، پایان نامه کارشناسی ارشد، تهران : دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران مركزي، دانشكده علوم سياسي
دویچ کارل، نای جوزف و جمعی از نویسندگان(1375). «نظریههای روابط بینالملل»، ترجمه وحید بزرگی، تهران: جهاد دانشگاهی، 1375، 2 جلد.
راش، مایکل( 1389 ). جامعه و سیاست، ترجمه منوچهر صبوری، تهران: انتشارات سمت.
رجب زاده ، احمد (1378). جامعه شناسی توسعه : بررسی تطبیقی – تاریخی ایران و ژاپن، تهران : انتشارات سلمان.
رجب نسب، حمید (1380). «بررسی تئوریک گوناگونی قومی ، توسعه و همبستگی ملی»، فصلنامه مطالعات ملی، سال سوم، شماره ی 9.
رزازی فر، افسر (1379).«الگوی جامعه شناختی هویت ملی در ایران»، فصلنامه مطالعات ملی، شماره 5، سال دوم،
رضایی ، علی اکبر؛ صالحی امیری ، سید رضا و رفیعی نژاد، علی اصغر (1390). «موانع فرهنگی توسعه سیاسی در ایران و ارایه راهکارهای مدیریتی در این حوزه»، مجله مدیریت فرهنگی، سال پنجم، شماره یازدهم.
سرایی،حسن؛صفیری،نسرین(1388). «بررسی اعتماد سیاسی دانشجویان: مطالعه دانشجویان دانشگاه امیرکبیر»،مجله علمی پژوهشی مطالعات توسعه اجتماعی ایران ،دوره1،شماره4.
سرمست، بهرام(1374). «کثرت گرایی فرهنگی و بحران مشارکت سیاسی»، پایان نامه کارشناسی ارشد، تهران : دانشگاه شهید بهشتی ، دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی.
سریع القلم، محمود (1370).ساختارجهان سوم؛گذشته و آینده، مجله اطلاعات سیاسی و اقتصادی ؛شماره 47 و 49.
سریع القلم، محمود(1380). عقلانیت و آینده توسعهیافتگی ایران تهران: مرکز پژوهشهای علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه.
سید امامی، کاووس(.1386 ). «مشارکت سیاسی دانشجویان: ارزیابی برخی از پیش بینی کننده های مشارکت سیاسی »، تهران: فصلنامه انجمن علوم سیاسی ایران، سال دوم، شماره 1.
سیفزاده، سیدحسین، نوسازی و دگرگونی سیاسی، تهران، نشر قومس، 1383ش.
سیونگ، یو دال (1381). فرهنگ سیاسی و توسعه سیاسی مطالعه تطبیقی کره و ایران، تهران: نشر خانه سبز.
عبداللهی، محمد؛ محمد عثمان حسین بر( 1381). « گرایش دانشجویان بلوچ به هویت ملی در ایران» مجله جامعه شناسی ایران، دوره چهارم.
عبدالهی، محمد؛ راد، فیروز (1388). «بررسی روند تحول و موانع ساختاری توسعه سیاسی در ایران (1304 – 1382)»، مجله جامعه شناسی ایران ، شماره 1.
عقیلی، سید وحید؛ جعفري،علی (1391).«نقش اینترنت در توسعه سیاسی»، مطالعات رسانه ای ، سال هفتم/ شماره نوزدهم.
علیخانی، بهروز (1382). «چند پارگی فرهنگی وتاثیر آن بر توسعه سیاسی در ایران معاصر»، پایان نامه کارشناسی ارشد، تهران : دانشگاه تهران دانشکده حقوق و علوم سیاسی.
غفاری،غالمرضا و نیازی، محسن.)1921 .)جامعه شناسی مشارکت. تهران: نشر نزدیک. چاپ اول.
فیروزجائیان، علی اصغر؛ جهانگیر جهانگیری(1387 ).«تحلیل جامعه شناختی مشارکت سیاسی دانشجویان »، مجله علوم اجتماعی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد، سال پنجم.
قادرزاده،امید(1388).« هویت جمعی غالب کردها در کشورهای ایران وعراق»، رساله دکتری جامعه شناسی،تهران:دانشگاه علامه طباطبایی،دانشکده علوم اجتماعی
قادری، طاهره؛عالی زاد، اسماعیل(1391).«سیاست های دولت و تو سعه سیاسی در ایران( 1384- 1368)»، فصلنامه علوم اجتماعی، شماره 60.
قنبري، داریوش (1385). دولت مدرن و یکپارچگی ملی در ایران، تهران: انتشارات تمدن ایرانی.
قوام، عبدالعلی(1370). «تحول مفهوم توسعه سیاسی»، ماهنامه تدبیر،شماره14.
قوام، عبدالعلی(1373). توسعه سياسي و تحول اداري، انتشارات قومس.
قوام، عبدالعلی(1382).چالش های توسعه سیاسی،تهران،نشر قومس،چاپ سوم
قوام، عبدالعلی(1384). روابط بینالملل نظریهها و رویكردها، تهران: سمت، ، چاپ اول.
کدیور، محمد علی (1386). دیباچه ای بر تطورات نظریه های گذار به دموکراسی، تهران: گام نو.
گرانمایه پور، علی؛ انصاری، الهام (1389). «الگوی نوسازی؛ منجی جامعه ی سنتی خاورمیانه یا تئوری غرب »مجله ی مطالعات رسانه ایی، سال پنجم، شماره هشتم ،
گودرزی، حسین (1380). «توسعه سیاسی و مشارکت پذیری جامعه کرد ایران»، فصلنامه مطالعات ملی؛ سال سوم شماره 9.
گیدنز، آنتونی (1384) مسائل محوری در نظریه اجتماعی: کنش، ساختار و تناقض در تحلیل اجتماعی، ترجمه محمد رضایی، نشر سعاد.11
لرنر،دانیل 1383.گذر جامعه سنتی، نوسازی خاورمیانه؛ دانیل لرنر؛ ترجمه غلامرضا خواجه سروری ؛ پژوهشکده مطالعات راهبردی؛ تهران؛ چاپ اول .
مصلی نژاد. عباس( 1387). فرهنگ سیاسی ایران، تهران: نشر فرهنگ صبا.
مهدی خانی،علیرضا(1380)مروری اجمالی بر توسعه سیاسی-اقتصادی،تهران :انتشارات آرون
موسوي، میر طیب (1389). «اندیشه سرمایه اجتماعی: وفاق اجتماعی، توسعه سیاسی و امنیت ملی»، فصلنامه تخصصی علوم سیاسی، شماره سیزدهم.
نظری، محدثه (1389).«نقش افکار عمومی در توسعه سیاسی جمهوری اسلامی ایران»، تهران : دانشگاه باقر العلوم، دانشکده علوم سیاسی، اجتماعی
نظری، سید غنی ؛بشیری گیوی، حسین ؛جنتی ، سعید (1392). «بررسی تاثیر مشارکت سیاسی بر توسعه سیاسی (مورد مطالعه: جوانان شهر خلخال)»، مجله مطالعات توسعه اجتماعی ایران، سال ششم، شماره اول.
هانتیگتون، ساموئل (1370). سامان سیاسی در جوامع دستخوش دگرگونی ، ترجمه ی محسن ثلاثی، تهران: انتشارات علمی.
هانتینگتون، ساموئل پی (1387). برخورد تمدن ها و بازسازی نظم جهانی، ترجمه ی محمدعلی حمیدرفیعی، تهران: دفتر پژوهش های فرهنگی، چاپ اول.
واینر، مایرون؛ هانتینگتون، ساموئل (1379). درک توسعه سیاسی، ترجمه پژوهشکده ی مطالعات راهبردی، تهران: انتشارات پژوهشکده ی مطالعات راهبردی.
وربا، سیدنی(1375). مقایسه میان فرهنگ سیاسی، ترجمه مجید محمدی، تهران: مرکز پژوهش های بنیادی.
Almond, Gabriel A., (1987), “The Development of Political Development”, Understanding Political Development, (ed.), Myron Weiner and Samuel Huntington. Boston: Little Brown.
A,Almond and Sideney Verba .(1990).the Civic Culture: Political A.titudesand Democracy in Five Nations. Boston: Little Brown.
Almond, G. & J. S. Coleman. (1960). the Politics of the Developing Areas, Princeton University Press.
Almond, Gabriel, & Verba, Sidney (1968), the Civic Culture: Political Attitudes and Democracy in Five Nations, Michigan: Ann Arbor.
Almond,Gabrial A. and Verba, Sidny.(1963) The Civic Culture: Political Attitudes and Democracy in five Nations. Prenceton. Prenceton University Press.
Bretzer, Noreen. (2002). “How Can Institutions Better Explain Political Trust than Capitals Do?”. PHD Thesis. University of Gothenburg. Sweden..
Dahl,Robert(1974).who Governs 20 th Print. New Haven and London: yale university press.
Deutsch, Carl (-1969) Nationalism and its Alternatives.New York:Alfred Knopf..
Eisenstadt, S. N. (1964), Modernization and Condition of Sustained Growth, Chicago: Chicago University Press
Enloe, Cynthia H. (1986).” Ethnic Conflicl And Political Development”. U.S.A. University Press of America . p Viii
Hunting ton, Sa mue l, ( 1 984). "Will More Countries Bec ome Democ ratic ? ", Politic a l Sc ie nc e Qua rte rly, 99, Summe r
Huntington, Samuel & Joan, Nelson. (1976). “political participation in developing countries”. Cambridge. Mass: Harvard University press.
Huntington, Samuel P (1984), will more countries become democratic? Political Science Quortery, vol 99, No2
Huntington, Samuel P. and John M. Nelson. No Easy Choice: Political Participation in Developing Countries (Cambridge, MA: Harvard University Press, 1976).
Huntington,S & J,M Nelson .1976). Political Participation in Developing Countries Cambridge.Harvard University Press..
Inglehart, Ronald and Christian ,Welzel. (2005). Modernization, Social Change and Democracy. London. Cambridge University Press.
Inglehart, Ronald and Christian, Welzel (2009) "Political Culture. Mass Beliefs. and Value Change". in Democratization. Hearper and Etc. Oxford University Press: 126-143.
Inglehart,R,R. Foa, C, Welzel and C, Peterson (2008) "Social Change. Freedom and Rising Happiness: A Global Perspective. 1981–2007". Perspectives on Psychological Science. 3: 264-285.
Johari. J.C.(1991). comparative politics. New Delhi: Sterling publishers.
Kupper, Adam and jesica kupper (1999), the sociad scence encyclopedia, London, rout ledge, 2end Ed
Lerner,Daniel (1958) . The Passing of Traditional Society: Modernizing the Middle East. New York: Free Press.
Lipset, Seymour ,M. (1963). Political Man. New York: Anchor Books.
Norris. P. (2002). Democratic phoenix: political activism world wide. New York. Cambridge university press
Phinney, Jean S. (2005)”. Ethnic Identity in Late Modern Times: A Response to Rattansi and Phoenix. Identity”. International Journal Counseling Psychology. 2007. Vol. 54. No. 3. 271–281
Phinney. Jean S. (1990).” Ethnic Identity in Adolescents and Adults”, Review of Research Psychological Bulletin. Vol. 108. No. 3.
Pye L,( 1966) Aspects of Political Development. Boston: Little Brown.
Pye. Lucian (1965). Political Culture and Political Development. Prinston :University Press.
Rice, Tom W. and Jeffrey Ling(2002) ,Democracy, Economic Wealth and Social Capital ,Sorting Out The Causal Connections Space and Polity, Vol 6. No3.pp:307 – 325.
Rotheram, M., & Phinney, J. (1987). Ethnic behavior patterns as an aspect of identity. In Children’s ethnic socialization: Pluralism and development. Newbury Park,CA: Sage
Rush, Michael .(1992). politics and society an introduction to political sociological. London prentice Itall
Tajfel, H & Turner, J,C. (1979). “An integrative theory of intergroup conflict”. The social psychology of intergroup relations.
[1] Development
[2] Political Development
[3] Resultant
[4] Multi-ethni
[5] Rice, Tom W. and Jeffrey Ling(2002)
[6] Human actors
[7] Samuel Hantington
[8] Lucian Pye
[9] Shmuel Eisenstadt
[10] Gabriel Almond
[11] Bingham Powell
[12] Organski
[13] Robert Dahl
[14] Seymour Martin Lipset
[15] Daniel Lerner
[16] Karl Deutsch
[17] Social mobility
[18] Edward Shills
[19] James Coleman
[20] Social construction
[21] Middle Class Grups
[22] Political structure
[23] political culture
[24] Political Manner
[25] Immatuirity- Maturity Continuum
[26] Argyris
[27] Political process
[28] NGOs
[29] Political trust
[30] National identity
[31] Ethnic identity
[32] Tajfel Terner
[33] Phinney. Jean
[34] Identification-Ethnic self
[35] Survey
[36] Ronald Inglehart