Investigating the Factors Affecting Self-Alienation among Female Private Sector Employees in Isfahan
Subject Areas : Journal of Iranian Social Development StudiesMohammad Reza Rashidi Alehashem 1
1 - university professor assitant
Keywords: " "Isfahan", "." Women, "." Private Sector, " Alienation,
Abstract :
The purpose of this study is to study the factors affecting the alienation of female employees in the private sector in Isfahan. The research method is practical in terms of purpose and quantitative and survey methods at the causal level The statistical population of the study was women working in the private sector in Isfahan. The sample includes 120 women in the private sector in Isfahan A quota was selected from 32 private companies to collect data. The collected data were analyzed using statistics in SPSS and Amos software. The validity of the questionnaire was determined by face validity and the reliability of the questionnaire was assessed by Cronbach's alpha coefficient. Which was between 0.7 to 0.8. From the weak and inverse Pearson correlation coefficient (r = 0.068) it can be concluded that there is no significant relationship between work experience and alienation from work among women working in the private sector in Isfahan; Inversion of the correlation coefficient means that the higher the work experience of individuals, the lower the degree of alienation. The average score of alienation from work in women working in the private sector in Isfahan in the upper class is equal to (85.42), which is higher than the average of other bases And this difference was only in the sample, because according to the F test with a value (1.11) and a significance level of more than 0.05, it is not significant at least at the 95% level.
_||_
Investigating the Factors Affecting Self-Alienation among Female Private Sector Employees in Isfahan
Mohammadrezaa Rashidi Alehashem
Moslem Mortezapour
Astract
The purpose of this study is to study the factors affecting the alienation of female employees in the private sector in Isfahan. The research method is practical in terms of purpose and quantitative and survey methods at the causal level The statistical population of the study was women working in the private sector in Isfahan. The sample includes 120 women in the private sector in Isfahan A quota was selected from 32 private companies to collect data. The collected data were analyzed using statistics in SPSS and Amos software. The validity of the questionnaire was determined by face validity and the reliability of the questionnaire was assessed by Cronbach's alpha coefficient. Which was between 0.7 to 0.8. From the weak and inverse Pearson correlation coefficient (r = 0.068) it can be concluded that there is no significant relationship between work experience and alienation from work among women working in the private sector in Isfahan; Inversion of the correlation coefficient means that the higher the work experience of individuals, the lower the degree of alienation. The average score of alienation from work in women working in the private sector in Isfahan in the upper class is equal to (85.42), which is higher than the average of other bases And this difference was only in the sample, because according to the F test with a value (1.11) and a significance level of more than 0.05, it is not significant at least at the 95% level. In other words, the socio-economic status of individuals with alienation from work in women working in the private sector in Isfahan has no significant relationship. The results of our research show that women working in the private sector of Isfahan do not have a sense of alienation from work in relation to economic and social status with indicators of power, meaning and norm.
Keywords: Alienation, Women, Private Sector, Isfahan
بررسی عوامل مؤثر بر از خود بیگانگی در میان کارکنان زن بخش خصوصی شهر اصفهان
1دکتر سیدمحمدرضا رشیدی آل هاشم
2دکتر مسلم مرتضی پور
چکیده
هدف از تحقیق حاضر مطالعه عامل های اثرگذار بر از خودبیگانگی کارکنان زن بخش خصوصی شهر اصفهان است. روش تحقیق، از نظر هدف کارربردی و از نوع روش های کمی و پیمایشی در سطح علی می باشد. جامعه آماری تحقیق زنان شاغل در بخش خصوصی اصفهان بودند نمونه تحقیق شامل 120 نفر از زنان بخش خصوصی شهر اصفهان است که به صورت سهمیهای از میان 32 شرکت خصوصی انتخاب شده اند برای گردآوری دادهها از پرسشنامه استفاده شده است. دادههاي گردآوري شده به کمک آمارههاي موجود در نرمافزارهای SPSS و Amos تحليل شد. روايي پرسشنامه از نوع روايی صوري تعيين و پایایی پرسشنامه نيز به وسيله ضريب آلفاي کرونباخ بررسي شد که بین 0/7 تا 0/8 بوده است. از ضريب همبستگي پیرسون ضعیف و معکوس (068/0-=r) ميتوان این نتيجه گرفت كه رابطه معنيداري بين سابقه كار و بيگانگي از كار در بـين زنان شاغل در بخش خصوصی شهر اصفهان وجود ندارد؛ معکوس بودن ضریب همبستگی به این معناست که هرچقدر میزان سابقه کار افراد بالا رود میزان بیگانگی پایین میآید. میانگین نمره بیگانگی از کار در زنان شاغل در بخش خصوصی شهر اصفهان در طبقه بالا برابر (42/85) که بالاتر از میانگین سایر پایگاههاست و این تفاوت فقط در نمونه بوده، چرا که با توجه به آزمون F با مقدار (11/1) و سطح معناداری بیش از 05/0 حداقل در سطح 95 درصد معنیدار نیست. به عبارتي ديگر پايگاه اجتماعي – اقتصادي افراد با بیگانگی از کار در زنان شاغل در بخش خصوصی شهر اصفهان دارای ارتباط معنادار نیست. نتایج تحقیق ما نشان می دهد که زنان شاغل در بخش خصوصی اصفهان از خودبیگانگی از کار در ارتباط پایگاه اقتصادی و اجتماعی با شاخص های قدرت، معنا و هنجار ندارند.
کلیدواژه ها: از خودبیگانگی، زنان، بخش خصوصی، اصفهان
مقدمه
زنان به عنوان بخش بزرگی از نیروی انسانی جامعه نقش زیادی در دستیابی به اهداف خرد و کلان جامعه دارند. از آنجایی که نیروی انسانی مهمترین سرمایه هر سازمان است و سازمانها بدون نیروی انسانی هیچگاه موجودیت نمییابند، پس میتوان ادعا کرد بخشی از موجودیت بسیاری از سازمانها در گرو حضور زنان در آن هاست. چرا که در سازمان روابط و ضوابط سازمانی بر پایه نقش آفرینی های عضوها بوده و سلسله مراتب سازمانی بر پایه حضور اعضاء در سازمان شکل میگیرد. در چند دهه اخیر ورود زنان به عرصه عمومی به ویژه در حوزه اشتغال افزون بر مزیتهای فراوان، با مسایل و مشکلات عدیدهای همراه بوده است. امروزه مقولههای زیادی کار زنان را در سازمانها بسیار پیچیده و در عین حال مساله ساز کرده است. یکی از این مسایل دستمزد پایین در مقابل ساعت های کاری فراوان، انجام چند کار همزمان و حتی برخی سوءاستفادههای دیگر از آنان عرصه شغلی را به ویژه در بخش خصوصی برای آنان بسیار نامطمئن و ناخوشایند کرده است. یکی از پیامدها و مصداق های مهمی که در این راستا دامنگیر زنان شده است، مقوله بیگانگی از کار در نزد آنهاست. بیگانگی امری تحمیلی و مسأله ای نا خواسته به شمار می آید که از سوی نظام اجتماعی بر فرد تحمیل شده است (محسنی تبریزی،1370: 30). ناگفته پیداست که مهمترین تهدید برای نیروی انسانی هر سازمان ویژگیهای در باره هویت در سازمان از جمله بیگانگی افراد با کار و شغل آن هاست. از این رو، با گسترش فعاليتهای اجتماعي سازمانها و نقش آنها در فرآيند عملکرد و پیشرفت جامعه ها، پژوهش پیرامون عوامل پایه ای ماندگاری و تعالي سازمانها، بيش از پيش عنایت انديشمندان حوزههاي گوناگون علوم اجتماعی و رفتاري را به خود جلب کرده است (افراسیابی و همکاران، 1392: 178). امروزه در همه سازمانها، افراد در هر مكان و موقعيتي كه باشند درجهای از فشارهاي عصبي يا فشار را در محيط كار احساس ميكنند و اين واقعيت امري معمولي و انكارناپذير در همه سازمانهاي نو امروزي است (وايتمن، 1999: 301). همان گونه که عنوان شد، یکی از مهمترین عنصرهای هر سازمان نیروی انسانی آن سازمان است که سرمایه اصلی سازمان را شکل میدهد. انسان آمیخته ای از خواسته های جسمانی، روانی و اجتماعی است که با ارضای این خواست ها میتوان افراد را بر انگیخت، تا نیروی اندیشه و جسمی خود را با کمال میل در راه هدفهای سازمان به کار بگیرند و با این روش میتوان کارآیی سازمان را افزایش داد. زیانهای ناشی از نیروهای انسانی در سازمان هزینههای زیادی را بر سازمانها تحمیل کرده است و این فرایند در بسیاری از سازمانها همانند گذشته به شکل های گوناگون وجود دارد. یکی از نکته های پر اهمیت این پژوهش پرداختن به این مساله است که بیگانگی از کار در میان زنان تهدیدی برای نظام اجتماعی شده و این خطر را به دنبال دارد که زنان را از حضور در اجتماع به ویژه در عرصه اشتغال خانه عقب نشینی کنند و بخش بزرگی از نیروی انسانی جامعه به دلیل برنامهریزیهای نادرست از فعالیت بازداشته شوند. بنابراین، این پژوهش با روش پیمایشی به مطالعه و سنجش عامل های بیگانگی از کار زنان شاغل در بخش خصوصی شهر اصفهان پرداخته است چرا که بیگانگی و بعدهای آن مانند بی قدرتی، بی معنایی، بی هنجاری، گوشه گزینی، تنفر فرهنگی و تنفر از خود به عنوان یکی از پدیدههای اجتماعی که در بیشتر فرهنگ ها به عنوان یک معضل و مسأله اجتماعی شناخته شده است (بنیفاطمه و رسولی، 1390: 1 و 2). این مساله نه تنها در میان زنان به صورت یک معضل طرح است، بلکه چالشی جدی در جامعه بوده و بسیاری از نهادها و سازمانهای خصوصی و دولتی با آن دست به گریبانند.
موضوع بیگانگی در جامعه برای قشر بزرگی از افراد با اهمیت است. بیگانگی شغلی و بیگانگی از کار در هر موقعیت شغلی بسیار مهم و ارزشمند است. بنابراین هر سازمان و موقعیت شغلی آن را به عنوان یک آسیب طرح کرده و درصدد رفع آن و یا کاهش آن به کمترین میزان خود در جامعه هستند. مــاركس اعتقاد دارد كــه كــار بيگانــه شــده در نظــام سرمايه داري موجب رنج كارگر شده و بـه گسسـت گوهر شخصي او از هستي منجر شده است. مفهوم از خود بيگانگي بـه اين معنـي از هـم گسـيختگي، بسـتگي هـاي متقابل طبيعي ميان مردم و نيز بين مـردم وآن چه كـه تــوهم مــيكننــد. از خــــود بيگــانگي بــراي ايــن رخ مــيدهدكــه سرمايه داري نظام طبقاتي دوگانهايـي را بـه ارمغـان آورده كه در آن شماري از سرمايه داران مالكيت فراگرد توليـد، فـرآوردههـاي توليـدي و زمـان كـار كسـاني را كـه بــراي خودشــان توليــد كننــد به صــورت غيــر طبيعــي بــراي گــروه كوچكي از سرمايه داران توليـد مـيكننـد (ريتـزر، 1381: 30). این مفهوم ارتباط مستقیمی با رضایتمندی دارد. پژوهشگران رضايتمندي شغلي براين امر توافق دارند كه هر چه سطح شغل پايينتر باشد، رضايت كمتري در كار دريافت ميشود. هنگامي كه تمركز بر نبودرضايت شغلي است، پول در راس فهرست ودلیل ها قرار دارد. با اينكه پول ناكافي ممكن است دليل نخستین نبود رضايت شغلي باشد، جامعه شناسان بسياري اعتقاد دارند كه عامل های ديگري موجب مي شوند كه فرد شاغل نه تنها ناراضي باشد، بلكه از كارش بیزار باشد و يا به آن بيگانه باشد. كارمند بيگانه يا گوشه گیر كسي است كه كارش همساز با تصوري كه از خويشتن دارد نيست. بیگانگی پیامدهای فراوانی دارد و موجب كاهش بعدهای مشاركت در شبكه هاي اجتماعي، تضعيف روابط اجتماعي، بروز سوءظن يا بدگماني در محیط کار و گسيختگي شبكة روابط متقابل افراد می شود. بنابراین حضور زنان در عرصه عمومی که تاریخ کوتاهی در جامعه ایرانی دارد حضوری بسیار شکننده و حساس است. اگر در محیطهای شغلی آنان تهدیدهایی مانند بی اعتمادی، نارضایتی و از خودبیگانگی باشد، علاقه آنها به مشارکت در عرصههای عمومی و خصوصی کاهش می یابد و جامعه نصفی از نیروی انسانی فعال خود را از دست می دهد. بنابراین اهمیت مهم این بحث از اینجا سرچشمه میگیرد که باید مانع های نبود حضور زنان در جامعه هموار گردد.
برای مطالعه چنین مسئله ای هدف های فرعی زیر پیگیری می شود:
- بررسی میزان بيگانگي از كـار در بـين زنان شاغل در بخش خصوصی
- بررسی تاثیر سابقه كار بر بيگانگي از كار در بـين زنان شاغل در بخش خصوصی
- بررسی تاثیر پايگــاه اجتمــاعي – اقتصــادي بر بيگــانگي از كــار در بـين زنان شاغل در بخش خصوصی
ادبیات تحقیق
تعریف مفاهیم
از خود بیگانگی
از ریشه لاتینیAlinare به معنای بیگانه ساختن گرفته شده است. مفهومی از هگل که رابطه بین نفی و اثبات را نشان می دهد در حالت نفی(برده)، اثبات(ارباب) دیگر بازشناخته نمی شود.چگونه خود از خود بیگانه شده است. همان گونه که برده نیز به اندازه خود ازمالکیت ارباب رها شده و به او بیگانه است.(بیرو، 1381 :11))
پیشینه تحقیق
-خواجه نوری، بیژن، پرنیان، لیلا، همت، صغری(1393)در پژوهشی با عنوان مطالعه ارتباط شاخص های جهانی شدن فرهنگی و از خود بیگانگی زنان به نتایج زیر دست یافتند ارتباط مثبت و معناداری بین متغیر نوگرایی، هویت اجتماعی نو، دنیاگرایی و آگاهی از جهانی شدن با متغیرهای از خودبیگانگی زنان وجود داشته است. متغیر های نوگرایی، احترام به حقوق زنان، گفتگوهای خانواده و هویت اجتماعی جدید متغیرهای از خودبیگانگی زنان شهر تهران و شیراز را تبیین می کنند.
-جهانگیری و همکاران(1390) در پژوهشی با عنوان مطالعه رابطه بین رضایت از زندگی خوابگاهی در دانشگاه اصفهان پرداخته اند. نتایج این تحقیق نشان داد که 11/3 درصد از افراد مورد مطالعه با از خود بیگانگی پایین، 62/7 درصد از آن ها با از خود بیگانگی متوسط و 26 درصد از خود بیگانگی بالا داشتند همچنین نتایج حاصل از وجود رابطه متقابل رضایت از زندگی خوابگاهی و از خود بیگانگی و ابعاد آن می باشد.
-دهکردی، علی اکبر و همکاران(1390) در پژوهشی با عنوان رابطه بین جهت گیری مذهبی با اضطراب مرگ و از خود بیگانگی در بین سالمندان استان تهران پرداخته اند. نتایج این پژوهش نشان می دهد که در سالمندان زنانو مرد بین جهت گیری مذهبی درونی با ا خود بیگانگیهمبستگی منفی معناداری وجود دارد و بین جهت گیری مذهبی بیرونی با از خود بیگانگی همبستگی مثبت معنا داری وجود دارد.
-کریمی و ذاکری(1390) در پژوهشی با عنوان بررسی شاخص های از خود بیگانگی در داستان های کودک و نوجوان پرداختند و نتایج نشان داد که در این داستان ها شاخص های از خود بیگانگی، گذار از روحفردی به جمع گرایی تندروانه و گذار از روح جمعی به فردگرایی تندروانه وجود دارد.
-حاجی زاده میمندی(1388) در پژوهشی با عنوان رابطه از خود بیگانگی و منزلت علمی در میان اعضای هیئت های علمی دانشگاه یزد نتایج زیر را گرفتند متغیرهای احساس بی قدرتی و احساس انزوای ارزشیآ احساس بی هنجاری، احساس بیگانگی اجتماعی و ارزیابی منزلت اجتماعی همبستگی مثبت و متغیرهای احساس از خودبیگانگی و احساس رضایت از زندگی همبستگی منفی یا معکوس با ارزیابی منزلت علمی دارند.
- صفی پور و امامی(1390)در پژوهشی با عنوان احساس از خود بیگانگی اجتماعی ارتباط معناداری بین زمینه مهاجرت، شهر محل سکونت و از خودبیگانگی وجود دارد به گونه ای که نسل نخست مهاجران نسبت به نسل دوم و نسل دوم نسبت بهمردم بومی سوئد احساس از خود بیگانگی اجتماعی بیشتری دارند.
مبانی نظری
اصطلاح «بیگانگی»3 نزد مارکس، وضعیتی است که شخص در آن، با گروه، نهاد یا جامعهای بیگانه میشود؛ این بیگانگی به معنایی عام اتفاق میافتد؛ یعنی از نتیجه یا محصول فعالیت خویش، از محیطی طبیعی که در آن به سر می برد، از همکاران، یا دیگر آدمیان و به ویژه از خویشتن، یعنی از استعدادهای انسانی خود که به طور تاریخی پدید آمدهاند. این گونهی واپسین را، «از خود بیگانگی»4 مینامند. تا نیمهی دوم سدهی بیستم، مدتها خارج از حوزه فلسفه موارد کاربرد پرشماری داشت: در زندگی روزانه به مفهوم روی گردانیدن یا دوری جستن از دوستان یا همکاران پیشین، در اقتصاد و حقوق اصطلاحاً به معنای انتقال مال از شخصی به شخص دیگر (از راه خرید و فروش یا سرقت یا هبه)، و در پزشکی و روانپزشکی در مقام دلالت بر جنون یا انحراف از هنجارهای عقلی.
این اصطلاح از نیمهی دوم سدهی بیستم، وارد واژهنامههای فلسفی نیز شده است. «بیگانگی» پیش از این که در نوشتههای مارکس به صورت یکی از «مفاهیم» فرافلسفی (یا انقلابی) در آید، به دست هگل و فویرباخ5 پرورانیده و مفهومی فلسفی شده بود. تصور بیگانگی زیر عنوان «ثبوت» یا «تحصیل»6 در آثار اولیهی هگل دیده میشود، ولی بسط و تفصیل آن به صورت یکی از مصطلحات فلسفه از کتاب پدیدارشناسی روح7 آغاز میگردد. این گونه بحث مستقیم و متمرکز دربارهی بیگانگی، از آن پس دیگر در آثار هگل به چشم نمیخورد، اما باز حقیقت این است که سراسر دستگاه فلسفی او که به طور خلاصه در دایرة المعارف علوم فلسفی8 و با تفصیل بیشتر در تمام نوشته ها و خطابه های بعدی وی آمده است، به یاری مفاهیم بیگانگی و بیگانگی زدایی ساخته شده است.
هگل مفهوم از خودبیگانگی را به معنای اساسی در مورد ذات مطلق به کار میبرد. مثال یا ایدهی مطلق9 (یا روح مطلق)10 که هگل هیچ حقیقتی جز آن نمیشناسد، «ذات» یا «خویشتنی» پویاست که همواره در دایرهی بیگانگی و بیگانگیزدایی [یا بیگانه شدن و از بیگانگی درآمدن] دور میزند. در تجلی طبیعی- یا در طبیعت که شکل از خودبیگانهی مثال مطلق است- با خود بیگانه میشود؛ ولی از این با خودبیگانگی در قالب روح متناهی (یعنی انسان) بیرون میآید، زیرا آدمی در جریان بیگانگیزدایی، همان ذات مطلق است. پس، با خود بیگانه شدن و از بیگانگی درآمدن در اینجا، صورت ثبوتی یا وجودی ذات مطلق است.
از خودبیگانگی، به معنای دیگری که مستقیماً از معنای پیشین لازم میآید، در روح متناهی یا انسان نیز ممکن است مصداق پیدا کند. آدمی از حیث اینکه موجودی طبیعی است، روحی از خود بیگانه است؛ اما از آن جهت که موجودی تاریخی است و میتواند به ذات مطلق (یعنی به طبیعت و به خویشتن) معرفت بیابد، قادر است موجودی شود که بیگانگی از وی زدوده شده است. در این حال، روح متناهی، رسالت خویش، یعنی ساختن ذات مطلق، را به انجام میرساند. پس در وصف ساختار اساسی آدمی نیز میتوان گفت که از دو بخش «از خود بیگانگی» و «بیگانگیزدایی» [یا بیگانه شدن و از بیگانگی درآمدن] است.
پس هگل معتقد بود که طبیعت، شکل از خود بیگانهی روح مطلق است، و آدمی روح مطلق است در جریان رفع بیگانگی [یا از خود بیگانگی درآمدن]. فویرباخ در نوشتهای به نام «نقد فلسفه هگل»11 و در آثار دیگر خویش مانند «ماهیت مسیحیت»12 و «مبادی فلسفه آینده»،13 به این نظر هگل معترض شد و گفت انسان، خدایی از خودبیگانه نیست؛ خدا، انسانی از خودبیگانه است: خدا همان ماهیت انسان است که تجرید شده و به درجهی مطلق رسانیده شده و از انسان دور و با او بیگانه شده است. به عقیدهی فویرباخ، آدمی هنگامی با خویشتن بیگانه میشود که موجودی خیالی و بیگانه و برتر میآفریند و در برابر او، بندهوار سر فرود میآورد، و هر وقت از این کار دست برداشت، از بیگانگی بیرون خواهد آمد.
نخستین کسی که از مفهوم بیگانگی در فویرباخ انتقاد کرد و آن را در جهتی دیگر بسط داد، کارل مارکس، به ویژه در «دستنوشتههای اقتصادی و فلسفی»14 بود. مارکس، هگل را میستود که دریافته بود آدمی، خود خویشتن را میآفریند و «شیئیت بخشیدن به معنای از دست دادن شیء و بیگانگی و فراتر رفتن از این بیگانگی است» (مارکس؛ 125 :1363). ایرادی که به او داشت از این جهت بود که هگل شیئیت یا خارجیت را با بیگانگی یکی میدانست و آدمی را مساوی خودآگاهی15 و بیگانگی انسان را به معنای بیگانگی خودآگاهی وی تلقی میکرد.
مارکس در خصوص بیگانگی دینی با فویرباخ هم عقیده بود، اما تأکید میکرد که این تنها یکی از بسیاری اقسام بیگانگی انسان با خویشتن است، و آدمی دیگر محصولات فعالیت روحی و معنوی خود را نیز در قالب فلسفه و احکام شعور متعارف و هنر و اخلاق با خویشتن بیگانه میکند. محصولات فعالیت اقتصادی خود را به صورت کالا و پول و سرمایه، و محصولات فعالیت اجتماعی خویش را به شکل دولت و قانون و نهادهای اجتماعی با خویشتن بیگانه میکند. از محصولات فعالیتهای خود به بسیاری صورتهای مختلف بیگانه میشود و از آنها دنیایی جدا و مستقل و نیرومند مرکب از اشیاء میسازد و خود همچون بندهای ضعیف و بی اختیار و وابسته، با آن رابطه برقرار میکند. آدمی نه تنها فراوردههای خویش، بلکه خود فعالیتی را که وسیله پدید آمدن آن فرآوردههاست- و همچنین طبیعتی را که در آن به سر میبرد و دیگر آدمیان را نیز- با خود بیگانه میکند. همهی این اقسام گوناگون در تحلیل نهایی یکی است؛ جنبههای متفاوت از خودبیگانگی آدمی و صورتهای گوناگون بیگانگی وی با «ذات» یا «فطرت» بشری یا انسانیت اوست.
دو اصطلاح بیگانگی و بیگانگیزدایی به ندرت در آثار بعدی مارکس دیده میشود؛ و همین شاید یکی از دلایل عمده «نظری» غفلت از مفاهیم از خودبیگانگی و بیگانگی زدایی در تمامی تفسیرها از عقاید مارکس (و در مباحثات فلسفی علی العموم) در سدهی نوزدهم و نخستین دهههای سدهی بیستم بود؛ (هر چند البته دلایل «عملی» نیز وجود داشت). پارهای از جنبههای مهم بیگانگی نخستین بار در کتاب گئورک لوکاچ، تاریخ و آگاهی طبقاتی،16 زیر عنوان «شیءوارگی» یا «شیءشدگی»17 مورد بحث قرار گرفت. اما بحث ژرف و گسترده درباره بیگانگی پس از جنگ جهانی دوم آغاز شد. به باور برخی پژوهشگران، مفهوم از خودبیگانگی به مثابه دعوت به بازآفرینی و بازپروری دائم آدمی است، نه اساس و پایهای برای تلقی غیرتاریخی و ثابت و ساکنی از او. کسی که به این نظر تمایل داشته، میلان کانگرگا بوده است. به اعتقاد او، با خویشتن بیگانه بودن به معنای «بیگانه بودن با کار خویشتن و خویشکاری و خودسازی و خودآفرینی خویشتن است؛ به معنای بیگانه بودن با تاریخ به عنوان کردار هدفمند (پراکسیس) و یکی از محصولات بشری است.» بنابراین، «هر کسی هنگامی بیگانه یا با خویشتن بیگانه است که در حال انسان شدن نباشد»، و این وقتی روی میدهد که «آنچه هست و بوده است بیگانه حقیقت اصیل تلقی شود»، یا هنگامی که شخص «در چارچوب دنیایی پیش پرداخته و آماده زندگی کند و (به شیوه انقلابی) فعالیت عملی و انتقادی نداشته باشد...».
از خود بیگانگی در میان کارکنان زن بخش خصوصی
پیوند بیگانگی و فعالیت اقتصادی نیز از آغاز، مورد توجه اندیشمندان جامعهشناسان برجسته بوده است. مارکس در این باره مینویسد: «افزایش ارزش دنیای اشیاء نسبت مستقیم دارد با کاهش ارزش جهان آدمیان... این حقیقت مبین آن است که شیئی که با کار تولید می شود... همچون چیزی بیگانه در برابر آن قد علم می کند... محصول کار، چیزی نیست مگر کاری که در یک شیء جسمیت و مادیت یافته است؛ به عبارت دیگر، شیئیت یا خارجیت کار است... چنین به نظر می رسد که با تحقق یافتن کار، آدمی شیء [محصول آن را] از دست می دهد و بندهی آن میشود، و تملک مانند بیگانه شدن [با آن] است.» (مارکس؛ 107 :1377).
نظریه مانهایم درباب ازخودبیگانگی، تلفیقی از مارکس و وبر است. او نیز مثل مارکس در نوشتههای آغازین حیات فکریاش به مقوله مورد بحث پرداخت و نوشته های آخرش، یادآور کارهای وبر و مارکس متأخر است؛ در اینجاست که موضوع الیناسیون در اندیشه وی بسیار عمیق میشود ولی وضوح و صراحت چندانی ندارد. مانهایم در نوشته های نخستین اش با عنوان «جستارها» (Essays) نظرپردازی فراگیر و بسیطی در باب با خودبیگانگی ارائه میدهد. انسان «کار» تولید میکند که نشانی است از سرشت آفرینشگر او؛ اما زمان که میگذرد، این «کارها» توسط قوانین خودشان حکومت میشوند. آنها تبدیل به ابژه های فرهنگ میشوند. طی فرآیند تاریخی، وقتی این «کارها» در قالب دین، هنر، علم، دولت و سبک حیات اجتماعی، به انسانهای دیگر منتقل میشوند، گسست میان آفرینشگر (تولید کننده) و ابژهها (اشیا) عریضتر میشود. تکرار این فرآیند، در نهایت منجر به بیگانگی کارها از آفرینندگانشان میشود. فرهنگ است که آنچه باید فرد انجام دهد را به او دیکته میکند و بشر تنها به یک بازیگر مبدل میشود. در دیدگاه مانهایم، بیگانگی فرد از فرآورده خویش و نیز بیگانگی وی از خویشتن خویش به صورت واضحی بسط مییابد و از این حیث بسیار به دیدگاه مارکس شباهت دارد. اما دیدگاه بنیادی مانهایم این است که فرد و فرهنگ متقابلاً به یکدیگر وابستهاند و در سایه یکدیگر مناسبات تولید خود را شکل میدهند. دغدغه اساسی مانهایم مردمیاند که فرهنگ میسازند؛ یعنی متفکران و روشنفکران. یعنی آیا مانهایم میخواهد الیناسیون را به این عامل نسبت دهد؟ (مانهایم؛ 241 :1380)
فورديسم و تيلوريسم ـ سيستمهاي توليدي که بيگانگي کارگر را به حداکثر ميرسانند ـ توسط بعضي از جامعهشناسان صنعتي سيستمهاي با اعتماد پايين ناميده شدهاند. وظايف توسط مديريت تعيين ميشود و با ماشينها مرتبط و هماهنگ ميگردد. افرادي که آنها را انجام ميدهند، از نزديک مورد نظارت قرار ميگيرند و از استقلال عمل اندکي برخوردارند. موقعيتهاي با اعتماد بالا، موقعيتهايي هستند که در آن به افراد اجازه داده ميشود سرعت و حتي محتواي کارشان را، در چارچوب رهنمودهاي کلي، کنترل کنند. اين گونه موقعيتها معمولاً در سطوح بالاتر سازمانهاي صنعتي متمرکز گرديدهاند. در جايي که موقعيتهاي با اعتماد پايين زياد باشد، ميزان بيگانگي کار بالاست، ستيزه صنعتي رواج دارد، و ميزان غيبت از کار اغلب زياد است.
آنتونی گیدنز در بارهی تجربهی کاهش بیگانگی در محیطهای کاری مینویسد:
«از اوايل دههي 1970 به بعد، شرکتها در صنايع گوناگون اروپاي غربي، آمريکا و ژاپن در مورد اشکال جايگزين سازمانهاي با اعتماد پايين دست به تجربه زدهاند. اين تجربيات از جمله شامل طرحهاي خودکار کردن خطوط توليد زنجيرهاي و به حداقل رساندن وظايف معمول و يکنواختي است که توسط افراد انساني انجام ميشود؛ و همچنين معمول کردن توليد گروهي، که در آن گروه کار نقش شناخته شدهاي در تأثيرگذاري بر ماهيت کار دارد. علاوه بر اين، کوششهاي قابل ملاحظهاي براي ايجاد نظامهاي دموکراسي صنعتي صورت گرفته است، هرچند که اين کوششها به ندرت در ميان کارفرمايان با نظر مساعد روبهرو گرديدهاند.» (گیدنز؛ 535 :1384)
چارچوب نظری
نظریه پرداز | نظریه | متغیر | فرضیه مرتبط |
کارل مارکس | از خودبیگانگی از کار | محصول | بیگانگی از کار |
هگل | از خودبیگانگی از روح | فرهنگ | بیگانگی از پایگاه فرهنگی |
مانهایم | ازخودبیگانگی | اقتصاد | بیگانگی از پایگاه اقتصادی |
مدل مفهومی
سابقه کار زنان بیگانگی از کار
بی قدرتی
بی معنایی پایگاه اجتماعی و اقتصادی
بی هنجاری
فرضیههای پژوهش
- میزان بيگانگي از كـار در بـين زنان شاغل در بخش خصوصی در سطح متوسطی است.
- سابقه كار بر بيگانگي از كار در بـين زنان شاغل در بخش خصوصی تاثیر دارد
- پايگــاه اجتمــاعي – اقتصــادي بر بيگــانگي از كــار در بـين زنان شاغل در بخش خصوصی تاثیردارد
روش تحقيق
اين پژوهش با رویکرد کمّي تحقیق و به شيوه پيمايشي انجام شده است.جامعه آماری تحقیق زنان شاغل در بخش خصوصی اصفهان بودند نمونه تحقیق شامل 120 نفر از زنان بخش خصوصی شهر اصفهان که به صورت سهمیهای از میان 32 شرکت خصوصی انتخاب شده اند. از آنجا که در سازمان بر خلاف بسیاری از قلمروهای مورد مطالعه، علوم اجتماعی، میتوان به فهرست کامل افراد مورد مطالعه دست یافت، نمونهگیری با اطمینان و سرعت بالاتری به انجام میرسد. در این مطالعه از شيوه نمونهگيري سهمیهای استفاده شده است. در اين روش نمونهگيري ابتدا سهمیهها که شامل شرکتهای در سطح شهر و بیرون بوده انتخاب و سپس در میان آنها 32 شرکت در داخل و شهرکهای صنعتی اطراف شهر به عنوان حجم نمونه انتخاب شده و از همه کارکنان زن آنها سوال شده است. برای گردآوری دادهها از پرسشنامه استفاده شده و بخشی از پرسشنامه ويژگيهاي فردي و سازماني، و بخش ديگر شامل طيف سنجش بيگانگي از کار را در بر ميگيرد. دادههاي گردآوري شده به کمک آمارههاي موجود در نرمافزارهای SPSS و Amos تحليل شد. روايي پرسشنامه از نوع روايی صوري تعيين و پایایی پرسشنامه نيز به وسيله ضريب آلفاي کرونباخ بررسي شد.
یافتههای پژوهش
پژوهش حاضر همانگونه که بیان شد، با رویکرد کمی به دنبال آزمون فرضیههای در ارتباط با بیگانگی از کار بوده است. جهت آزمون فرضیههای تحقیق با توجه به سطح سنجش متغیرها که بصورت اسمی، ترتیبی و فاصلهای بودهاند، از آزمونهای تی، تحلیل واریانس و همبستگی پیرسون استفاده کردهایم. جداول زیر در راستای فرضیات مطرح شده آزمونهای مورد استفاده برای یافتههای پژوهش را نشان میدهد.
یافتههای توصیفی
وضعیت توزيع فراواني طيف بیگانگی از کار
جدول زیر نشان دهنده توزيع فراواني گويههاي مربوط به طيف بیگانگی از کار است. اين طيف شامل 26 گويه است. نمرات هر گويه بين 1 تا 5 رده بندي شده است، كه نمره 1 نشان دهنده كمترين ميزان بیگانگی و نمره 5 بالاترين ميزان ميزان بیگانگی است. جمع نمرات 26 گويه، نمره ميزان بیگانگی را نشان ميدهد كه بالقوه ميتواند بين نمره 26 (حداقل نمره) و نمره 130 (حداكثر نمره) باشد. در صورتی که هر فرد برای همه گویهها عبارت "متوسط" را علامت بزند، میانگین کل نمره او از این سازه 78 بدست خواهد آمد، در جدول زیر چگونگی انتخاب گزینهها در گویههای مختلف نشان داده شده است. همانطور كه از آمارهاي جدول پيداست در ارتباط با گويههای این طیف ميانگين بدست آمده 05/82 از 78 است كه نشان دهنده میزان نسبتاً بالایی از بیگانگی از شغل در میان زنان شاغل در بخش خصوصی شهر اصفهان است. در کل میتوان گفت جمع نمرات بدست آمده از اين 26 گويه بیگانگی از کار را نسبتاً در حد بالا را نشان ميدهد. همانطور که عنوان شد، میانگین بدست آمده از کل گویهها برابر (08/82) است که از ميانگين مورد انتظار (78) كه نشان دهنده گرايش در حد متوسط است، بالاتر است. هر چه این میانگین کل بیشتر از عدد 78 باشد، بیانگر میزان بالای بیگانگی از کار در میان زنان است.
جدول شماره 1- وضعیت توزيع فراواني طيف بیگانگی از کار
نام متغیر | گویهها | حد پایین طیف | حد بالا طیف | حد متوسط طیف | نمره طیف هر متغیر |
بیگانگی از کار زنان | 26 | 26 | 130 | 78 | 08/82 |
یافتههای استنباطی
فرضیه اول:
- میزان بيگانگي از كـار در بـين زنان شاغل در بخش خصوصی شهر اصفهان در سطح متوسطی است.
جدول شماره 2- آزمون تی تک نمونهای برای مقایسه میانگین واقعی با میانگین مفروض (120n=)
| مقدار آزمون=78 | ||||
میانگین | مقدار تی | سطح معناداری | انحراف از میانگین | انحراف استاندارد | |
بيگانگي از كـار زنان | 05/82 | 70/3 | 000/0 | 05/4 | 00/12 |
آزمون تی تک نمونهای برای سنجش رابطه بین یک میانگین مفروض با میانگین واقعی به کار میرود. بر اساس اطلاعات جدول فوق میانگین واقعی بیگانگی از کار زنان در جدول فوق 05/82 بوده که در مقایسه با میانگین مفروض (78) دارای اختلاف بوده و این اختلاف نه تنها در نمونه آماری، بلکه با توجه به مقدار تی (70/3) و سطحمعناداری کمتر از 05/0 درصد (000/0) در جامعه آماری نیز متفاوت خواهد بود.
فرضیه دوم:
- بين سابقه كار و بيگانگي از كار در بـين زنان شاغل در بخش خصوصی شهر اصفهان رابطه وجود دارد.
جدول 3- خروجي تحليل آماري ضريب همبستگي پیرسون رابطه بين سابقه كار و بيگانگي از كار در بـين زنان اصفهان
برآورد | جامعه آماري | ضريب همبستگي |
458/0=sig | 120=N | 068/0- =r |
با توجه به اعداد به دست آمده؛ یعنی سطح معناداری بیشتر از 5 درصد (458/0=sig) و ضريب همبستگي پیرسون ضعیف و معکوس (068/0-=r) ميتوان این نتيجه گرفت كه رابطه معنيداري بين سابقه كار و بيگانگي از كار در بـين زنان شاغل در بخش خصوصی شهر اصفهان وجود ندارد؛ معکوس بودن ضریب همبستگی به این معناست که هرچقدر میزان سابقه کار افراد بالا رود میزان بیگانگی پایین میآید و این همبستگی ناچیز فقط در نمونه وجود دارد و قابلیت تعمیم به جامعه آماری را ندارد.
فرضیه سوم:
- ميزان بيگانگي از كار در بين زنان بـا پايگــاه اجتمــاعي – اقتصــادي آنها متفاوت است.
جدول شماره 4- آزمون تفاوت میانگین بیگانگی از کار در زنان شاغل در بخش خصوصی شهر اصفهان برحسب پایگاه
سطح معناداری | مقدارF | انحراف معیار | میانگین | فراوانی | پايگاه اجتماعي – اقتصادي |
347/0 | 11/1 | 17/10 | 42/85 | 19 | بالا |
35/11 | 69/79 | 43 | متوسط رو به بالا | ||
73/11 | 76/82 | 47 | متوسط رو به پایین | ||
74/17 | 45/82 | 11 | پایین | ||
00/12 | 05/82 | 120 | جمع |
جدول شماره 6- آزمون تفاوت میانگین بیگانگی از کار در زنان شاغل در بخش خصوصی اصفهان بر حسب پايگاه اجتماعي – اقتصادي افراد نمونه را نشان میدهد، با توجه به سطح سنجش دو متغیر در سطح ترتیبی و فاصلهای آزمون F برای این فرضیه مناسب است. نتایج بدست آمده بر اساس آزمون F فرضیه فوق را رد نموده و تفاوت معناداری به لحاظ آماری بین میانگینها را نشان نمیدهد. میانگین نمره بیگانگی از کار در زنان شاغل در بخش خصوصی شهر اصفهان در طبقه بالا برابر (42/85) که بالاتر از میانگین سایر پایگاههاست و این تفاوت فقط در نمونه بوده، چرا که با توجه به آزمون F با مقدار (11/1) و سطح معناداری بیش از 05/0 حداقل در سطح 95 درصد معنیدار نیست. به عبارتي ديگر پايگاه اجتماعي – اقتصادي افراد با بیگانگی از کار در زنان شاغل در بخش خصوصی شهر اصفهان دارای ارتباط معنادار نیست.
مدل ساختاری پژوهش
همچنین پیش از ارزیابی مدل ساختاری ارائه شده، لازم است معناداری وزن رگرسیونی [بار عاملی] سازههای مختلف پرسشنامه در پیشبینی گویههای مربوطه بررسی شده تا از برازندگی مدلهای اندازهگیری و قابل قبول بودن نشانگرهای آنها در اندازهگیری سازهها اطمینان حاصل شود. این مهم، با استفاده از تکنیک تحلیل عاملی تأییدی (CFA)18 و نرمافزار AMOS به انجام رسید. با توجه به اینکه در مدل CFA برازشیافته، وزن رگرسیونی تمامی متغیّرها، در پیشبینی گویههای پرسشنامه، در سطح اطمینان 99/.، دارای تفاوت معنادار با صفر بود هیچ یک از گویهها از فرآیند تجزیه و تحلیل کنار گذاشته نشدند. مبنای معناداری گویهها این است که سطح معناداری برای آنها زیر 05/. باشد. لذا در نهایت، همه گویههای پرسشنامه در شاخصهای کلیتری، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج تحلیل عاملی تأییدی برای گویههای معنادار به همراه شاخصهای برازش مدل CFA در جدول شماره 2، ارائه شده است. این شاخصها نشان از برازش مطلوب مدلهای اندازهگیری داشته و معناداری بار شدن هر متغیّر مشاهدهشده به متغیّر مکنون مربوطه مورد تأیید قرار گرفت.
جدول 5- نتایج تحلیل عاملی تأییدی (CFA) برای متغیرهای پرسشنامه
| شاخصها | وزن رگرسیونی | سطح معناداری | نتیجه |
بیگانگی از شغل | 1 | 51/. | 000/. | معنادار |
2 | 78/. | 000/. | معنادار | |
3 | 49/. | 000/. | معنادار | |
4 | 89/. | 000/. | معنادار | |
5 | 85/. | 000/. | معنادار | |
بیهنجاری | 6 | 67/. | 000/. | معنادار |
7 | 82/. | 000/. | معنادار | |
8 | 83/. | 000/. | معنادار | |
بیمعنایی | 9 | 74/. | 000/. | معنادار |
10 | 75/. | 000/. | معنادار | |
11 | 64/. | 000/. | معنادار | |
بیقدرتی | 12 | 62/. | 000/. | معنادار |
13 | 94/. | 000/. | معنادار | |
14 | 91/. | 000/. | معنادار | |
χ2 = 336.106; df = 120; χ2/df = 2.88, CFI= 0.907; TLI= 0.981; IFI= 0.908; RMR= 0.062; RMSEA= .045 |
تحلیل روابط مستقیم میان متغیرها
شکل شماره 1، نشاندهندهی مدل SEM برازشیافته است و شدّت روابط بین متغیّرها را روشن میسازد. بر اساس منابع موجود (قاسمی، 1389)، در یک الگوی معادلهی ساختاری مطلوب، لازم است کای اِسکوئر غیرمعنادار، نسبت کای اِسکوئر به درجهی آزادی کمتر از 3، شاخصهای برازش هنجارشده، تطبیقی و نیکویی برازش19 بزرگتر از 90/.، ریشه میانگین مربّعات باقیمانده20 کوچکتر از 09/. و ریشه میانگین مربّعات خطای برآورد21 کوچکتر از 05/. باشد. برای الگوی معادله ساختاری برازشیافته، کای اِسکوئر برابر با 42/470، نسبت کای اِسکوئر به درجهی آزادی برابر با 07/1، شاخصهای برازش هنجارشده، تطبیقی و نیکویی برازش به ترتیب 94/.، 96/. و 95/.، ریشهی میانگین مربّعات باقیمانده 08/. و ریشهی میانگین مربّعات خطای برآورد 04/. به دست آمده است. کلّیهی شاخصهای برازش الگوی نهایی، از نقاط برش پیشگفته مطلوبترند که از برازش کاملاً رضایتبخش مدل حکایت دارد.
شکل 1. الگوی معادلهی ساختاری [مدل ساختاری و مدلهای اندازهگیری]
در مدل برازش یافته تمامی روابط بین متغیرها از لحاظ آماری معنادار بوده (p<.05, t >1.64) و از میان فرضیههای اصلی پژوهش، همه تأیید شدند. همچنین در این مدل قویترین ضریب اثر، مربوط به ضریب بی هنجاری بر بی معنایی به میزان 56/0 =β است و ضعیفترین ضریب نیز به ضریب اثر بی قدرتی بر بیگانگی از کار زنان مربوط میشود (14/0=β). همچنین، ضرایب مدل حاکی از آن است که متغیّر های بی قدرتی و بی هنجاری 9/29 درصد از واریانس متغیّر بی معنایی را تبیین میکنند. و در کل 4/34 درصد از تغییرات متغیّر بیگانگی از کار نیز به وسیله مجموعه متغیّرهای مستقل و میانجی این مطالعه قابل پیشبینی است. نتیجه آزمون فرضیههای پژوهش، بهطور خلاصه در جدول شمارهی 3 نشان داده شده است.
جدول 6. خلاصه نتایج آزمون فرضیهها- روابط مستقیم متغیرها
نتایج روابط | ضریب استاندارد | عدد معناداری | سطح معناداری | نتیجهی آزمون |
بی هنجاری← بی معنایی | 56/0 | 1/6 | 000/0 | معنادار |
بی هنجاری ← بیگانگی از کار | 54/. | 3/7 | 000/. | معنادار |
بی قدرتی← بی معنایی | 17/. | 8/2 | 004/. | معنادار |
بی قدرتی← بیگانگی از کار | 14/. | 6/2 | 009/. | معنادار |
بی معنایی ← بیگانگی از کار | 25/. | 4/3 | 000/. | معنادار |
نتیجهگیری
انسان و کار از ابتدای هستی همزاد هم بودهاند، بقای انسانها در گذشته ارتباط مستقیمی با حجم کار آنها داشته است. میزان تعامل گسترده انسان با کار باعث شده تا افراد در هر مكان و موقعيتي كه باشند درجهای از فشارهاي عصبي يا فشار را در محيط كار احساس ميكنند و اين واقعيت امري معمولي و انكارناپذير در تمام سازمانهاي مدرن امروزي است یکی از چالشهای جدی سازمانهای امروز مسایلی است که نیروی انسانی آن سازمانها با آن درگیرند. یکی از این مسایل میزان بیگانگی از کار و شغل است که در این بررسی این مقوله در میان زنان بررسی و تحلیل شده است .
نتایج تحقیق ما با تحقیق،خواجه نوری،پرنیان و همت (1393) همسویی ندارد چرا که کار مزدوری زنان محصول نوگرایی و ورود فرهنگ غربی به جامعه ما است نتایج تحقیق اخیر رابطه معنادار بین جهانی شدن با از خود بیگانگی زنان را نشان داده است. ولی در تحقیق ما ارتباط و اثرگذاری معناداری پایگاه و سابقه با از خود بیگانگی زنان ندارد. همچنین نتایج تحقیق ما با تحقیق جهانگیری و همکاران(1390) همسویی ندارد این تحقیق نیز تاثیر زندگی خوابگاهی در از خود بیگانگی راسنجیده است زندگی خوابگاهی دختران نیز سبک زندگی وارداتی است.تحقیق ما چنین از خودبیگانگی ناشی از پایگاه ها و سابقه کار را نشان نمی دهد. نتایج تحقیق ما با تحقیق دهکردی و همکاران(1390) همسویی ندارد این محققین تاثیر پایگاه مذهبی و پایگاه های اجتماعی و فرهنگی را بر از خود بیگانگی سنجیده اند.تحقیق ما چنین تاثیر ناشی از پایگاه های اجتماعی و اقتصادی و سابقه کار بر ازخودبیگانگی زنان را مشاهده نکرده است نتایج تحقیق ما با تحقیق کریمی و ذاکری(1390) همسویی ندارد پژوهشگران یاد شده رتب پایگاه اجتماعی جمع گرایانه با از خودبیگانگی راسنجیده اند. با با تحقیق ما همخوان و همسو نیست نتایج تحقیق ما با تحقیق حاجی زاده میمندی(1388همسویی ندارد آن ها منزلت علمی اساتید و از خود بیگانگی را سنجیدند و تحقیق ما خلاف تحقیق پژوهشگران حاضر ارتباط اثرگذاری بین ازخودبیگانگی با سابقه کار و پایگاه های اجتماعی و اقتصادی نمی بیند نتایج تحقیق ما با تحقیق صفی پور و امامی(1390)همسویی ندارد و آنها جامعه پذیری ناشی از پایگاه اجتماعی و رابطه آن با از خودبیگانگی را سنجیدند و تحقیق ما ارتباط معناداری بین سابقه کار با پایگاه های اقتصادی و اجتماعی با ا خودبیگانگی زنان نمی بیند.
همچنین نتایج تحقیق ما و فرضیه های ما با چارچوب نظری حاصل نظریه مارکس، هگل و مانهایم نیز همسو نبودند که ما در فرضیه های مان پایگاه اقتصادی را از مارکس اخذ کرده بودیم که تایید نشده و پایگاه فرهنگی را از هگل و پایگاه معنایی را از مانهایم اخذ کرده بودیم که همه فرضیه ها تایید نشدند.
نتایج تحقیق ما در مورد بیگانگی از کار و شغل زنان تایید کننده فرضیه های تاثیر پذیری از خودبیگانگی از کار از زمینه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، دینی و معنایی نبودند.
منابع
1- احمدي، ج. (1377) « بررسي ميزان افسردگي در دانشجويان و دستياران دانشكده هاي پزشكي و توانبخشي دانشگاه علوم پزشكي شيراز » مجله علمي پژوهشي دانشگاه علوم پزشكي اصفهان، شماره 3.
2- ادیبراد، نسترن. (1385). بررسی رابطه دلزدگی زناشویی و دلزدگی شغلی زنان شاغل در خدمات پرستاری، فصلنامه تازهها و پژوهشهای مشاوره، 1385 شماره 19.
3- افراسیابی، حسین؛ جمشیدی، بهنام سلوکلو و قدرتی، حسین. (1392). مطالعه رضايت شغلي در ارتباط با مشارکت و بیگانگی در میان کارکنان شرکت برق منطقهای فارس، جامعهشناسي كاربردي، سال بيست و چهارم، شماره پياپي (49)، شماره اول، بهار1392
4- الواني، سيد مهدي. (1368). مديريت عمومي، تهران: نشر ني، چاپ دوم.
5- بنی فاطمه، حسین و رسولی، زهره . (1390). بررسی میزان بیگانگی اجتماعی در بین دانشجویان دانشگاه تبریز و عوامل مرتبط با آن، جامعه شناسي كاربردي، سال بيست ودوم - شماره پياپي(41) – شماره اول – بهار 1390
6- پال، هرسي و كنت، ايچ بلانچارد. (1370). مديريت رفتار سازماني ترجمه علي علاقه بند، موسسه انتشارات امير كبير.
7- توسلی، غلامعباس و قدیمی، مهدی. (1380). پدیده بیگانگی از کار در ساختار اداری ایران، پژوهش نامه علوم انسانی، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، شماره 30، تابستان.
8- توسلي، غلامعباس. (1382). جامعه شناسي کار و شغل، تهران: انتشارات سمت.
9- حاجهاشمی، محمد اسماعیل. (1387). بررسی آسیب شناختی پیامدهاي دوري جاي کار از خانه بر فرد و خانواده در کلان شهر تهران، پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه تهران.
10- حسینزاده، علیحسین؛ باقری، معصومه؛ بختیاری، فاطمه. (1390). بررسي عوامل اجتماعي اقتصادي مؤثّر بر بيگانگي از كار (مورد مطالعه: كاركنان پتروشيمي بندر ماهشهر)، جامعهشناسي كاربردي، سال بيست و دوم، شماره پياپي (42)، شماره دوم، تابستان 1390
11- دریابندری، نجف. (۱۳۶۹). درد بی خویشتنی؛ بررسی مفهوم الیناسیون در فلسفه غرب، تهران: نشرکتاب پرواز.
12- رباني، رسول و انصاري، محمداسماعيل. (1384). جامعه شناسي كار و شغل ديدگاه و نظريه ها، اصفهان: انتشارات دانشگاه اصفهان
13- رفیع پور، فرامرز. (1378). «آنومی یا آشفتگی اجتماعی، پژوهشی در زمینه پتانسیل آنومی در شهر تهران» تهران: انتشارات سروش.
14- روبر، لویی. (2002). تاریخچه فرهنگی کار، ترجمه شایسته مدنی، در سایت مردم شناسی و فرهنگ.
15- شفیع آبادی، عبدالله. (1372). راهنمایی و مشاوره شغلی و حرفه ای و نظریههای انتخاب شغل، تهران: انتشارات دانشگاه پیام نور.
16- قلي پور، آرين. (1384). جامعه شناسي سازمانها، تهران: انتشارات سمت.
17- كورمن، آبراهامز.ك. (1381) روان شناسي صنعتي و سازماني، ترجمه حسين شكركن، تهران: انتشارات رشد.
18- کرایب، ایان. (1378). نظریههای مدرن جامعهشناسی؛ از پارسنز تا هابرماس، ترجمه محبوبه مهاجر، تهران: نشر سروش.
19- کوزر، لوئیس. (1373). اندیشة بزرگان جامعه شناسی، محسن ثلاثی، تهران: انتشارات علمی.
20- گیدنز، آنتونی؛ (1384) جامعه شناسي، برگردان منوچهر صبوري، تهران، نشر ني، چاپ پانزدهم.
21- گودرزوند چگینی، مهرداد؛ نویان اشرف، اعظم؛ علوی صائب، فرداد. (1393). عوامل تاثیرگذار بر بیگانگی از کار، روابط و راهکارها، فصلنامه علمی-پژوهشی رهیافتی نو در مدیریت آموزشی دانشگاه آزاد اسلامی واحد مرودشت، سال پنجم، شماره 1- بهار 1393.
22- مارکس، کارل؛ (1363) گروندریسه: مبانی نقد اقتصادی سیاسی، برگردان باقر پرهام و احمد تدین، تهران، آگاه، چاپ نخست.
23- مارکس، کارل؛ (1377) دستنوشتههای اقتصادی و فلسفی ۱۸۴۴، برگردان حسن مرتضوی، تهران، آگاه، چاپ نخست.
24- مانهایم، کارل؛ (۱۳۸۰) ایدئولوژی و اوتوپیا: مقدمهای بر جامعهشناسی شناخت، برگردان فریبرز مجیدی، تهران، انتشارات سمت.
25- محسنی تبریزی، علیرضا (1370) « بیگانگی، مفهوم سازی و گروهبندی تئوری ها در حوزه های جامعه شناسی و روان شناسی » نامه علوم اجتماعی ، شماره 2 (تابستان).
26- معین، محمد. (۱۳۸۳،)فرهنگ فارسی معین، دوره یک جلدی، انتشارات معین، چاپ چهارم، تهران.
27- Fromm, Erich. (1995). The sane society, New York, university press.
28- Lewis R, Yarker J, Feilder ED, Flaxman P, Munir F.(2010). Using a competency-based approach to identify the management behaviors required to manage workplace stress in nursing: A critical incident, study. Int J Nurs Stud. 2010; 47: 307-13.
29- Ross, C and Etal. (2001) Neighborhood Disadvantage, Powerlessness and the Amplification of Threat : Disorder and Mistrust , American sociological of Review, Vol. 66, pp: 568-591.
[1] استادیار جامعه شناسی دانشگاه تربیت پاسداری امام حسین علیه السلامdsr.rashidi@gmail.com
[2] مدرس دانشگاه تربیت پاسداری امام حسینعلیه السلام و دکترای جامعه شناسی
[3] Alienation
[4] Self-Alienation
[5] Ludwig A. Feuerbach (1804-1872)
[6] Positivity
[7] Phenomenology of Mind
[8] The Encyclopaedia of Philosophical Sciences
[9] Absolute Idea
[10] Absolute Mind
[11] Contribution to the Critique of Hega's Philosophy (1839)
[12] The Essence of Christianity (1841)
[13] The Principles of the Philosophy of the Future (1843)
[14] The Economic and philosophical Manuscripts
[15] self-consciousness
[16] History and Class Consciousness
[17] Reification
[18] . Confirmatory Factor Analysis-CFA
[19] . Normed Fit Index-NFI, Comparative Fit Index-CFI, Goodness-of-Fit Index-GFI
[20] . Root Mean Squared Residual-RMR
[21] . Root Mean Squared Error of Approximation-RMSEA