Employment Problem and Sustainable Development Strategy; Using Shift- Share Analysis
Subject Areas : Journal of Iranian Social Development Studiesحمید سپهردوست 1 , مهسا باروتی 2
1 - دانشگاه بو علی سینا
2 - دانشگاه بوعلی سینا
Keywords: Employment, Location Quotient, Relative advantage, Shift share analysis,
Abstract :
Lorestan province, despite abundant natural resources, climate variability, water, vast plains, various minerals, abundant and rich human resource and suitable potential of tourism attraction posses a poor status in the country in national level and over the years, has failed to earn a good share of the national economy. The main objective of present study is to investigate the proportionate and disproportionate growth rate of employment in Lorestan province of Iran during the period of 2001-2011, compared to the rest of the county (Reference Sector) at national level, using Shift-Share and Location Quotient models. By measuring Location Quotient (LQ) coefficients, the results show that from the view point of employment rate and its share in different economic sectors, the agricultural sector still remains to be a basic and fundamental sector (LQ=1.81) compared to other sectors of industry (LQ=0.79) and services (LQ=0.85) of Lorestan province, during the period of study. Generally as a policy making result, it is concluded that the path way designed to achieve relative advantages in agricultural sector of Lorestan, proved to be just in the way of relative advantages policy designed for the country. While it could not happen for Lorestan to keep pace with national policy designed for other two sectors of the economy, i.e. industrial and services.
_||_
بررسی مسئله اشتغال و راهبرد توسعه پایدار با روش تحلیل تغییر- سهم
چکیده
از آنجاییکه مسئله اشتغال نیروی انسانی در برنامههای توسعه اقتصاد ایران از دغدغههای اصلی سیاستگذاران اقتصادی است، بنابراین تجزيه و تحليل روند اشتغال و ساختار آن، مستلزم شناخت دقيق استعدادها و توان بالقوه بخشها و تركيب آن در در مناطق مختلف كشور میباشد. استان لرستان، با وجود منابع غني طبيعي، تنوع آب و هوایی، آب فراوان، دشتهای وسیع، معادن متنوع، نیرویکار جوان و فراوان و سرشار از قابلیتهای گردشگری در بين استانهاي کشور و در اقتصاد ملي موقعيت ضعیفی داشته و طی سالهای گذشته، نتوانسته است به تناسب توانمندیها و فرصتهای خود از اقتصاد ملي سهم مناسبی کسب کند. هدف از این مطالعه، تحلیل وضعیت اشتغال در بخشهای عمده اقتصادی استان لرستان طی سالهای1390-1380 است. برای این منظور از دادههای مربوط به نتایج طرح آمارگیری نیروی کار سالهای 1380 و1390 استفاده شد تا با بکارگیری دو مدل اقتصاد پایه و تغییر- سهم، به بررسی علل رشد متناسب یا نامتناسب شاغلان استان لرستان نسبت به کل کشور (اقتصاد مرجع) و همچنین تشخیص بخشهای دارای مزیت نسبی و قدرت رقابتی استان بپردازیم. نتایج حاصل از پژوهش، نشاندهنده نامتناسب بودن وضعیت رشد شاغلان استان لرستان نسبت به شاغلان كشور در دوره مورد بررسی میباشد، بهطوریکه مدل تحليل تغییر- سهم، علت اين عدم تناسب را تغييرات رقابتي و ساختاري منفي بيان ميكند. همچنین نتایج حاصل از بکارگیری ضریب نسبت مکانی، بیانگر پایهای بودن بخش کشاورزی با ضریب81/1 و غیرپایهای بودن بخشهای صنعت و خدمات با ضرایب 79/0 و 85/0، طی دوره مورد بررسی میباشد و به عنوان یک توصیه سیاستی میتوان نتیجه گرفت که حرکت بخش کشاورزی استان در جهت مزیت نسبی کشور و حرکت بخشهای صنعت و خدمات برخلاف جهت مزیت نسبی کشور طی دوره بررسی بوده است.
واژگان کلیدی: اشتغال، مزيت نسبي، تغییر- سهم، ضریب نسبت مكاني، استان لرستان
1. مقدمه
رشد متوازن و توسعه منطقهای از مهمترین اهداف برنامههای توسعه اقتصادی اجتماعی کشور محسوب میگردد که همواره نظر برنامهریزان و سیاستگذاران نظام را به خود معطوف نموده و به همین دلیل، شناخت استراتژیهای مناسب رشد و توسعه را جهت شناخت توانمندیهای اقتصادی اجتماعی یک منطقه در زمینه اشتغال عوامل تولید، با اهمیت ساخته است. از آنجاییکه لازم است برنامهریزان توسعه اقتصاد محلی، پی به چگونگی گسترش فعالیتهای دارای مزیت و قدرت رقابتی در منطقه ببرند، لذا بررسیهای آماری و تحلیل حسابهای منطقهای در راستای ارزیابی وضعیت اقتصادی، شناخت توانمندیهای منطقهای و همچنین تعیین اولویتهای سرمایهگذاری بر اساس مزیتهای نسبی، با اهمیت تلقی میگردد (Hanham and Banasick, 2000: 117). در همین ارتباط بکارگیری مدلهای تحلیلی ضرائب مکان، تغییر- سهم تکنیکهای داده- ستانده، ضرایب منطقهای پایه اقتصاد و اولویت بندی رتبهای، زمینه را برای بررسی اثر فعالیتهای مختلف اقتصادی و ارزیابی مقایسهای آنها در جهت تعیین فرصتها و بهبود عملکرد ساختار اقتصاد منطقهای فراهم میآورند (عابدین درکوش، 1372: 25). از جمله تحلیلهای برنامهریزی منطقهای مدل تغییر- سهم1 است که از آن برای بررسی اثرات تغییر در اشتغال (تولید) یک منطقه طی یک دوره زمانی معین در مقایسه نسبت تغییر کل در سطح اشتغال ملی شامل اثر رشد ملی، اثر ساختاری (ترکیب بخشی) و اثر رقابتی استفاده میشود. به طوریکه مزیت نسبی یک بخش از منطقه معین را میتوان از طریق محاسبه اثر رقابتی آن مورد تجزیه و تحلیل قرار داد (Balasa, 1965: 107).
در حوزه مباحث منطقهای اقتصاد ایران، استان لرستان دارای ویژگیهای خاص و مهم اقتصادی، سیاسی و فرهنگی است که متاسفانه طبق آمار و شاخصهای رسمی انتشار یافته، روند نابسامان برنامهریزی و سیاستگذاری نابجای دولت، وضعیت اقتصادی استان را با انبوهی از مسائل و معضلات مواجه ساخته است. استان لرستان، با وجود منابع غني طبيعي، تنوع آب و هوایی، آب فراوان، دشتهای وسیع، معادن متنوع، نیرویکار جوان و فراوان و سرشار از قابلیتهای گردشگری در بين استانهاي کشور و در اقتصاد ملي موقعيت ضعیفی داشته و طی سالهای گذشته، نتوانسته است به تناسب توانمندیها و فرصتهای خود از اقتصاد ملي سهم مناسبی کسب کند. توجه به مسائلی نظیر بروز فراگیر فقر و بیکاری، وضع نامناسب توزیع درآمد، عدم امکان به کارگیری قابلیتهای اقلیمی و طبیعی در فرآیندهای صنعتی و کشاورزی، سهم نامتناسب از تولید ناخالص ملی، نوسانات پر شدت روند سرمایهگذاری تولیدی، عدم بهرهمندی از شرایط زیر ساختی و اعتبارات عمرانی مناسب، تعطیلی وسیع کارخانجات صنعتی، میزان بالای بار تکفل خانوار و بعضا روند کاهندهی بهرهوری، همگی از محدودیتها و نقاط ضعف استان به شمار میآیند که در شرایط خطیر و حساس آینده، فرآیند باز تولید مدارهای عقب ماندگی و توسعه نیافتگی در استان را بیش از پیش تداوم و شدت میبخشد (سازمان برنامه و بودجه، 1389).
بر اساس آمارهای رسمی منتشر شده، استان لرستان با وجود جای دادن 37/2 درصد از کل جمعیت کشور، تنها 2/1 درصد از تولید ناخالص داخلی کشور را به خود اختصاص داده است و به تناسب جمعیت خود نتوانسته است سهمی مناسب و عادلانه از اقتصاد ملی کسب کند. شاخص نسبت تولید سرانه ملی به تولید سرانه استانی، 8/1 برابر است که نشانگر عمق عقب افتادگی این استان از حرکت اقتصاد ملی است. ساختار جوان جمعيت و نرخ بيکاري بالا، موجب بالا رفتن ضريب بار تكفل شده است و در نتيجه تناسب بين درآمد و هزينه خانوارها را برهم زده و در نهايت مانع از ايجاد پسانداز و سرمايهگذاري قابل توجه در استان شده است. بهطوریکه استان لرستان در سال 1385 بیشترین نرخ بیکاری را در سطح کشور به خود اختصاص داده و نکتهی قابل ملاحظه آنکه، این شاخص تقریباً دو برابر نرخ بیکاری کشور بوده است. فرآیند اشتغالزایی در این استان با مشکلات اساسی روبهرو بوده است چرا که میزان سرمایهگذاری در استان 5/0 درصد و میزان اشتغال صنعتی 9/0 درصد بوده که این رقم نشان میدهد لرستان در بین استانهای کشور از لحاظ توسعه یافتگی بسیار عقب است و این استان در رتبه 24 صنعتی کشور قرار دارد (اشیری، 1390). هدف از انجام این پژوهش، ارزیابی وضعیت ساختاری اشتغال بخشها و گروههای عمده فعالیت در استان لرستان طی دوره زمانی 1390-1380 با استفاده از روش تغییر- سهم و همچنین اندازهگیری شاخص ضریب مکانی2 مرتبط با ورود و خروج نیروی شاغل است.
2. مبانی نظری و پیشینه تحقیق
چالش بیکاری در یک اقتصاد معیشتی و اشتغال حاصل از ساختار سنتی مبتنی بر کاست یا نظام غیرصنعتی، همواره بی اهمیت تلقی میشد و بینیاز از بهکارگیری شاخصهای اندازهگیری، بهطوریکه هرگونه پژوهش در شرایط و تغییرات در زمینه اشتغال و یا چالش بوجود آمدن معضل بیکاری، تقریباً بی معنی مینمود. پس از وقوع انقلاب صنعتی و شکلگیری نظام سرمایهداری کاملاً توسعه یافته، الزام به رعایت و اسقرار رقابت آزاد سرمایه، آزادی اشتغال و مالکیت شخصی وسایل تولید و مالکیتهای خصوصی و همچنین آزادی نیروی کار، موجب گردید تا طرح یک نظریه علمی نوین در رابطه با اشتغال نیروی انسانی امکان پذیر گردد. اقتصاددانان کلاسیک همواره سعی در تبیین روابط حاکم بر بازار کار و کالا و همچنین روابط حاکم بر حجم سرمایهگذاریهای داخلی و خارجی، حجم تولیدات و اشتغال موجود داشتند. به عقیده آنها پدیدهی اشتغال از جنبههای فنی، اقتصادی و اجتماعی گستردهای برخوردار بوده و مسلماً با یک سلسله تصادمات روانی و اخلاقی همراه است و رابطه مذکور بین عوامل نیز، زمانی معنی واقعی به خود میگیرد که اشتغال، مترادف با شغل تولیدی تعریف شود، یعنی اشتغال در مقابل پرداخت دستمزد تولیدی. در این دیدگاه، چنانچه تمامی جمعیت آماده برای کار یک جامعه، به صورت مزدبگیر و یا مستقل، مشغول به کار شوند، ظاهراً هیچ مشکلی برای جامعه بوجود نخواهد آمد اما تجربه نشان داده است که در نظام سرمایهداری نوین، وضعیت اشتغال همیشه بدلیل وابستگی شدید به تصمیمگیری کارفرمایان و همچنین میزان دسترسی به منابع کمیاب اقتصادی، با عرضهی متناسب شغل همراه نبوده و پدیدهی بیکاری مزمن و ادواری؛ یعنی وجود جمعیتی محروم از داشتن وسایل تولید شخصی که قادر به کسب و کار و فعالیت شغلی در بازار نیستند، واقعیتی غیرقابل جبران است (دلانگیزان، امیریانی و خالوندی، 1392: 26).
در دیدگاه مارکس، صورتهای مختلف عدم اشتغال که در اواسط قرن نوزدهم به طور عادی از یکدیگر متمایز میشدند، از اهمیت یکسانی برخوردار نبودند و برای همین تلاش زیادی نمود تا ضمن شناسایی آن سری از روابط اساسی که گرایش دائمی به بیکاری (اشتغال غیرمکفی یا جمعیت اضافی) را تبیین میکند، به صورت ساده بیان نماید. او این روابط را به سه عامل وابسته می داند: 1) میزان تراکم سرمایه که خود وابسته به میزان منافعی است که در تولید مجدد مورد استفاده قرار می گیرد، 2) سطح نسبی دستمزد و 3) حجم اشتغال که به حجم معینی از عدم اشتغال مربوط میشود. تغییرات نسبی این عوامل، فقط به طور استثنایی میتواند گرایش به اشتغال کامل یا تحقق آن را امکان پذیر سازد. به علاوه این تغییرات انواع مختلف بیکاری را که تشدید آن موجب بروز بحرانهای ادواری میشود، در بر میگیرد. در این دیدگاه، پس از کاهش کم و بیش سریع جمعیت روستایی و از بین رفتن تدریجی مالکیت آنان و نیز گسترش رژیم رقابت آزاد، روند افزایشی در پدیده بیکاری، اندک اندک صورت طبیعی به خود میگیرد. زیرا جمعیت روستایی که در شکل سنتی خود ذخیرهای برای افراد فعال محسوب میشد، بعدها به صورت افراد شاغل مزدبگیر و یا جمعیت بیکار تغییر شکل داد و به صورت یک جریان عادی در مناطق وسیعی از جهان با جمعیت مسلط در بخش کشاورزی نظیر آسیا، خاورمیانه و امریکای لاتین ادامه یافت. در دیدگاه اقتصادی کینز نیز ابتدا همانند مارکس، به مقوله تقاضای نهایی یا توان خرید مصرف کننده به صورت واحدهای پولی و همچنین به مقدار کمی جمعیت شاغل اهمیت داده شد که در آن، ظرفیت مذکور با مجموع دستمزدهای توزیع شده و در نتیجه با سطح متفاوت دستمزدها در یک حجم معین اشتغال، تطابق پیدا میکند. کینز نشان داد که حجم اشتغال به حجم سرمایهگذاری بستگی دارد و این خود برحسب مکانیسم پسانداز تغییر میکند. در این فرایند، تعدادی از کارگران شاغل اقدام به تولید مقداری کالا و یا خدمت میکنند که ارزش آن به اضافهی منفعت، بهای عرضه یعنی بهایی که کارفرمایان حاضرند برای اشتغال بپردازند را به وجود میآورد. بنابراین اشغال همراه با رشد تولید سرمایهگذاری افزایش مییابد ولی برای آنکه حداکثر اشتغال به وجود آید باید پسانداز با میزان سرمایهگذاری برابر باشد. در نتیجه بر حسب نظر کینز، کافی نبودن تقاضاهای نهایی ناشی از کمبود پسانداز است که موجب کمبود اشتغال شده است (توسلی، 1375: 22).
در این رابطه و طی دو دهه اخیر، مطالعات بسیار داخلی و خارجی در زمینه اشتغال، معضل بیکاری و کاربرد مدل اقتصاد پایه صورت پذیرفته است. در بین مطالعات خارجی، نورس3 اولین کسی بود که نقش فعالیتهای مربوط به پایه صادرات منطقهای در مورد رشد یک منطقه را به رسمیت شناخت و در ادامه، اهمیت فعالیتهای پایه توسط آبرتز4 توسعه داده شد. سکلر و هارتمن5 نیز الگوی پایه صادرات را برای تفسیر روند رشد منطقهای درچارچوب سنتی اقتصاد کلان کینزی جای دادند (فرشادفر و اصغرپور، 1389). در یک مطالعه تحت عنوان"تحلیل تغییر سهم صنعتی فرامنطقهای با کمک نمودار لوتاس"، هوپس(Hoppes, 1991: 261) با استفاده از مدل تغییر- سهم، به تحلیل تغییرات منطقهای در اشتغال بخش صنعت پرداخت و نتیجه گرفت که به طور خاص تمرکز تجزیه و تحلیل و تفسیر اقتصادی نتایج مدل تغییر سهم در بخش صنعت با اهمیت تر از سایر بخشهای اقتصادی میباشد.
همچنین استبان (Esteban, 2000: 358) در مطالعه خود تحت عنوان "همگرایی در اروپا و ساختار صنعتی: یک تحلیل تغییر- سهم"، سعی نمود تا وجود نابرابری درون منطقهای و بین منطقهای اتحادیه اروپا را به تفاوت در ترکیب فعالیتهای ناحیهای و شکاف بهرهوری کل عوامل تولید به خصوص نیروی کارگری نسبت دهد. او به این نتیجه دست یافت که تفاوت بین منطقهای به طور کامل توسط تفاوت در شاخص بهرهوری قابل توضیح است. به نظر او، مناطق عقب مانده همواره به خاطر نقش بسیار کمی که برای تخصصی شدن فعالیتها و افزایش سطح بهرهوری نیروی کار قائل هستند، از یک شکاف بهرهوری یکنواخت رنج میبرند. در یک مطالعه تجربی و با استفاده از اطلاعات آماری اداره کار و بهکارگیری مدل تغییر- سهم، بارف و نایت (Barff and Knight, 2001: 121)، نرخ رشد اشتغال در انگلستان را طی سالهای 1939 تا 1984، بررسی و تحلیل نموده و بیان کردند که استفاده از مدل پویای تغییر- سهم زمانی مهم است که دوره مطالعه، توسط هر تغییر بزرگ در ترکیب صنعتی منطقه و یا تفاوت عمده بین نرخ رشد منطقهای و ملی، مشخص شود.
در بین مطالعات داخلی، زیاری (1379)، تغییرات ساختار اشتغال شهرستان الیگودرز را با در نظر گرفتن استان لرستان به عنوان اقتصاد مرجع برای سالهای 1365-1355 مورد بررسی قرار داد. عبایی (1381)، به بررسی وضعیت اشتغال در استان سمنان و همچنین شناسایی مزیتهای نسبی منطقهای با تاکید بر مقوله اشتغال پرداخت. در یک مطالعهای کاربردی، صباغ کرمانی و جمشیدی (1382)، به بررسی و تجزیه و تحلیل روند اشتغال و تغییرات ساختاری آن در بخش صنعت کشور به تفکیک مناطق استانی با استفاده از روش اقتصاد پایه و تحلیل تغییر- سهم پرداختند. نتایج نشان داد که تغييرات ساختاري در 11 استان مثبت و در 13 استان منفي هستند. همچنين چون تغييرات تفاضلی در 15 استان مثبت و در 9 استان ديگر منفي بوده، آثار رقابتي در 15 استان باعث افزايش اختلافات نرخ رشد اشتغال صنعتي و در 9 استان ديگر باعث کاهش اين اختلافات بوده است، بنابراين علل اختلافات نرخ رشد اشتغال صنعتي بيشتر مربوط به آثار رقابتي يا ويژگيهاي استاني بوده و اثرهاي تجمعي ناشي از ساختار صنايع، تاثير کمتري بر اختلافات نرخ رشد اشتغال صنعتي داشته است، يعني رشد اشتغال بخش صنعت در اغلب استانها مربوط به آثار رقابتي بوده است. مصرینژاد و ترکی (1385) در مطالعه خود جهت تعیین وضعیت اشتغال بخشها و گروههای عمده فعالیت در مناطق اقتصادی شهری کشور، سعی نمودند تا به تجزیه و تحلیل روند اشتغال در بخشهای عمده مناطق شهری ایران طی سالهای 1382-1372 بپردازند و برای این منظور از روش تغییر- سهم جهت تخصیص بهینه بودجه در بین بخشهای دارای مزیت نسبی و قدرت رقابتی پرداختند، نتایج حاکی از آن است که بخشهای معدن، ساختمان، آب و برق و گاز، عمدهفروشی، حملونقل و خدمات مالی از میان ده بخش عمده فعالیت شهرهای کشور دارای اثر رقابتی مثبت بودند و در این فعالیتها اثر ترکیب بخشی نیز مثبت است. در سال ۷۲ به غیر از بخش کشاورزی و معدن، سایر بخشها در گروه فعالیتهای پایه قرار داشتهاند. در حالی که در سال ۸۲ بخش کشاورزی و خدمات نامشخص در گروه فعالیتهای غیرپایه بودهاند.
سبحانی و درویشی (1386) در مقالهای تحت عنوان "بررسی مزیت نسبی و تحلیل ساختاری اشتغال در استان ایلام"، به بررسی علل رشد متناسب یا نامتناسب شاغلان استان ایلام نسبت به کشور و تعیین بخشهای پایه اقتصادی در استان با استفاده از روش اقتصاد پایه و تحلیل تغییر- سهم برای دو دوره (65-1355 و 75-1365) پرداخته و به این نتیجه رسیدند که مدل تغییر مکان- سهم علل این عدم تناسب در دوره اول را تغییرات رقابتی و ساختاری منفی و در دوره دوم تغییرات ساختاری منفی و تغییرات رقابتی مثبت بیان میکند. در این پژوهش، برآوردهای مدل اقتصاد پایه، بخش کشاورزی و زیربخش ساختمان را به عنوان بخشهای پایهای مشخص کردند، اما تغییرات ضرایب LQ(نسبت مکانی) در طول زمان حاکی از رشد سریع ونامتوازن بخش خدمات استان و کاهش مزیت بخش کشاورزی درجذب شاغلان است. زنگیآبادی و آهنگری (1391)، به بررسي اشتغال بخشهاي اقتصادي با استفاده از مدل تغييرسهم و ضريب مکاني (LQ) برای مراکز شهرستانهاي استان آذربايجان غربي طی سالهای 85-1375 پرداخته و نتیجه گرفتند که بخشهای کشاورزی و صنعت استان از رشد کاهشی و بخش خدمات از رشد افزایشی از رشد کاهشی در زمینه اشتغال طی دوره مورد بررسی برخوردار بودند. همچنین اکبری، اسماعیلپور و سرخوشسرا (1391)، پس از بررسی و تحلیل وضعیت اشتغال بخشهاي عمده اقتصادي شهرستانهاي استان کرمانشاه به این مهم اشاره میکنند که رشد شاغلان شهرستانهاي استان کرمانشاه نسبت به شاغلان کل استان طی دوره 85-1375، به طور نامتناسب تغییر یافته و تحلیل تغییر_ سهم، علت عدم تناسب مشاهده شده را تغییرات رقابتی و ساختاري منفی شهرستانها بیان میکند. با توجه به اهمیت موضوع و ارایه پیشینه مطالعاتی، هدف از این پژوهش، تحلیل تغییر- سهم اشتغال در بخشهای اقتصادی و شناساندن ضرورت برنامهریزی منطقهای در استان لرستان با توجه به این نکته که در سالهای اخیر استان لرستان همواره بالاترین نرخ بیکاری در کشور را داشته است، میباشد.
3. روش تحقیق
در اين پژوهش براي شناسايي و ایجاد تمايز بين آن سری از فعاليتهاي پايهاي و غير پایهاي(LQ) استان لرستان كه در آنها از مزيت نسبي برخوردار است از مدل اقتصاد پايه و براي پيدا كردن صنايع پایهاي از روش نسبت مكانی استفاده شده است. برای این منظور نیز دادههای آماری مرتبط با اشتغال نیروی کار استان لرستان استخراج شده از طرح آمارگیری نیروی کار مركز آمار ايران طی سالهاي 1380 و 1390مورد استفاده قرار گرفت. لازم به اشاره است که براساس مبانی نظری برنامهریزی منطقهای، ابتدا اقتصاد منطقه مورد مطالعه به دو بخش پایه و غيرپايه تقسيم ميشود و برای تشخيص و برآورد بخش پايه و غيرپايه از مرسومترين روش یعنی روش ضريب مکانی با تاکید بر متغير اشتغال استفاده میشود که در آن فعاليتهاي اقتصادي را میتوان با هر درجهاي از جزئي شدن با مرجع بزرگتري، نظیر استان در مقابل کشور، مقايسه كرد (Lichty and Knudsen, 1999: 49). در این پژوهش و در سطح ملی، وضعیت اشتغال استان لرستان با كل كشور از طریق اندازهگیری ضریب نسبت مكاني به صورت رابطه 1، مقايسه شده است
رابطه (1)
كه در آن LQi: ضريب نسبت مكاني اشتغال منطقه در فعالیت i، e i: اشتغال استان در فعالیت i، E i: اشتغال كشور در فعالیتi ، Σei: كل اشتغال استان و ΣEi: كل اشتغال كشور هستند.
لازم به اشاره است که در رابطه 1، ضریب نسبت مكاني عبارت است از سهم اشتغالزایی هر بخش یا فعاليت اقتصادی از کل اشتغال درسطح استان نسبت به سهم اشتغالزایی آن بخش در كل كشور است (نظری، 1378: 81). در صورتي که اين نسبت بزرگتر از يك باشد، آن فعاليت اقتصادي پايهاي محسوب ميشود، اما اگر کوچكتر از یک باشد، به عنوان فعاليت غيرپايهاي و در صورتي كه مساوي يك باشد، آن فعاليت خودكفا محسوب میشود (مهرگان، 1388: 57). همچنین در مبانی نظری برنامه ریزی منطقهای، از روش تغيیر سهم6 برای تحلیل و پیشبینی شرایط اقتصادی و اشتغال سطوح جغرافیایی زیر منطقه و بالاتر از شهر به کمک آمار و اطلاعات درآمد، تولید، اشتغال و سایر متغیرهای کلان اقتصادی استفاده میشود. در این روش مقیاس مرجع به کشور یا استانی گفته میشود که سطوح جغرافیایی مورد مطالعه با آن سنجیده میشود (زیاری، 1379: 39). روش تحليل تغيير- سهم یا انتقال سهم، در بسياري از كشورهاي توسعه يافته در برنامه ريزي منطقهاي كاربرد دارد و از اين رو بسيار متداول شده است. براي بحث اشتغال، مدل تغییر- سهم ميتواند مزيت نسبي فعاليتهاي اقتصادي را در اشتغال تعيين كند (فرشادفر و اصغرپور، 1389: 69). مدل تغییر- سهم، یک روش عمومی برای درک ارتباط میان ساختار صنعتی و رشد اقتصادی است و همانند تحلیلهای داده- ستانده به عنوان ابزاری برای تحلیل ارتباط صنایع و بخشهای مختلف یک منطقه با صنایع و بخشهای ملی به کار میرود (حائری، 1384: 128). در روش تغییر- سهم برای محاسبه تغییرات ملی، رقابتی و ساختاری (ترکیب بخشی) برای یک فعالیت مشخص i، از روابط 2 الی 4 استفاده میشود.
رابطه (2): سهم ملی
رابطه (3): سهم یا ترکیب ساختاری
رابطه (4): سهم رقابتی
که در آنها، : اشتغال استان در فعالیت i در ابتدای دوره، : اشتغال استان در فعالیت i در انتهای دوره، : اشتغال کشور در فعالیت i در انتهای دوره، : اشتغال کشور در فعالیت i در ابتدای دوره، : کل اشتغال کشور در انتهای دوره و : کل اشتغال کشور در ابتدای دوره هستند. بدين ترتيب نتايج تغيير- سهم براي كل فعاليتها در يك منطقه برابر با حاصل جمع هر كدام از اجزاء براي فعاليتها خواهد شد.
4. نتایج و یافتهها
4-1. تحلیل منطقهای تغییر- سهم اشتغال
نتایج حاصل از بررسي مزيت نسبي فعاليتهاي اقتصادي استان لرستان در دو بخش تحلیل روند اشتغال در استان مورد مطالعه و همچنین شناسایی فعاليتهای دارای مزیت این استان نشانگر این واقعیت است كه در سال1380، بخش خدمات با سهمی معادل 6/42 درصد اشتغال، در بين بخشهای عمده استان، بيشترين سهم اشتغال را به خود اختصاص داده و پس از آن، بخش صنعت با سهمي معادل 28/30 درصد اشتغال در جایگاه دوم قرار دارد که این امر نشاندهنده ساختار مشابه و نزدیک فعالیتهای اقتصادی استان با کل کشور است. بررسی آمار و ارقام مرتبط با وضعیت اشتغال در استان لرستان، حاصل از نتایج طرح آمارگیری سالهای 1380 و 1390، در نمودار 1 و همچنین جداول 1 و 2 نشان میدهد که ساختار اقتصادی استان لرستان در سال1390 نسبت به سال1380، از نظر ترکیب نوع اشتغال تفاوت چندانی نداشته است، اما طی دوره 1390-1380 تعداد کل شاغلان استان، کاهش قابل ملاحظهای داشته است، بهطوریکه در این دوره، حدود 30065 نفر شغل خود را از دست داده و به جمعیت بیکار استان اضافه شدند.
نمودار1. مقایسه تعداد شاغلان در فعالیتهای عمده اقتصادی استان لرستان 1390-1380
با توجه به آمار منتشر شده، کاهش تعداد شاغلان در دوره مذکور در بخش صنعت بیشتر از دو بخش عمده اقتصادی دیگر است، که این نتیجه را میتوان معلول بسته شدن تعداد زیادی از کارخانههای صنعتی این استان طی دوره 1390-1380 دانست. بعد از بخش صنعتی استان، بخش خدمات از نظر افزایش بیکاری در جایگاه دوم و پس از آن بخش کشاورزی استان در جایگاه سوم قرار دارد. با این حال طی دهه 1390-1380، ساختار فعالیتهای اقتصادی استان از لحاظ درصد شاغلان به نفع بخش کشاورزی و به زیان بخش صنعت بوده است، بدین صورت که با توجه به آمار منتشر شده، ملاحظه میشود که درصد شاغلان بخش صنعت طی دوره ده ساله مذکور از رقم 28/30 به 2/28 کاهش یافته و این درصد برای بخش کشاورزی از رقم 1/27 به 6/29 افزایش داشته که این تغییرات مخالف با تغییرات کشوری بوده است. با توجه به نتایج طی دوره مورد بررسی در سطح ملی، ساختار اقتصادی کشور به سمت خدماتی و صنعتی شدن حرکت کرده است، در حالیکه این جهتگیری در سطح استان به سمت بخش کشاورزی طی دوره بررسی بوده است.
جدول 1. توزيع شاغلين در فعاليتهاي عمده اقتصادي در سال1380
کشور | استان لرستان |
| ||
درصد | تعداد | درصد | تعداد | شرح فعالیتهای عمده |
100 | 19943803 | 100 | 238839 | کلیه فعالیتها |
1/26 | 5205332 | 1/27 | 64725 | کشاورزی |
6/30 | 6102804 | 28/30 | 72321 | صنعت و معدن |
3/43 | 8635667 | 62/42 | 101793 | خدمات |
منبع: نتایج طرح آمارگیری نیروی کار، مرکز آمار ایران - 1380
جدول 2. توزيع شاغلين در فعاليتهاي عمده اقتصادي در سال1390
کشور | استان لرستان |
| ||
درصد | تعداد | درصد | تعداد | شرح فعالیتهای عمده |
100 | 20510025 | 100 | 208774 | کلیه فعالیتها |
1/16 | 3302114 | 6/29 | 61797 | کشاورزی |
7/34 | 7116979 | 2/28 | 58874 | صنعت و معدن |
2/49 | 10090932 | 1/42 | 87894 | خدمات |
منبع: نتایج تفصیلی سرشماری عمومی نفوس و مسکن, مرکز آمار ایران و محاسبات تحقیق-1390
4-2. تحلیل منطقهای مکان - سهم اشتغال
در ادامه، با توجه به این نکته که هدف اصلي از انجام پژوهش، بررسي ساختار و علت اختلاف رشد میان نرخ اشتغال استان با همین نرخ در كشور است، با استفاده از بکارگیری مدل تغيير مكان - سهم، نرخ رشد اشتغال در استان به سه جزء مهم آن یعنی سهم ملي، سهم ساختاري و سهم رقابتي تفكيك و نتایج حاصل از بررسی در جدول3 خلاصه شده است. در جدول 3 ملاحظه ميشود، طی سالهای 1390-1380، رشد شاغلان در هر سه بخش کشاورزی، صنعت و معدن و خدمات منفی بوده و تعداد شاغلان برای بخش کشاورزی از رقم 64725 به 61797، بخش صنعت و معدن از رقم 72321 به 58874 و بخش خدمات از رقم 101793 به 87894 کاهش یافته است. در ارتباط با بخش کشاورزی، تعداد شاغلان در زیربخشهای فعالیتی دامپروری، شکار و جنگلداری افزایش و در زیربخش صید و پرورش ماهی کاهش چشمگیری داشته است. در ارتباط با بخش صنعت و معدن، تعداد شاغلان در زیربخشهای فعالیتی آب و برق و گاز افزایش و در زیربخش صنعت کاهش قابل توجهی داشته و در بخش خدمات، زیربخش اداره عمومی، دفاع و تامین اجتماعی بیشترین کاهش و زیربخش مستغلات اجاره و فعاليتهاي كسب و كار بیشترین افزایش در تعداد شاغلان را داشتهاست. با مقایسه نتايج به دست آمده در جزء سهم ملي با رشد واقعي به وجود آمده، معلوم میشود كه در بخشهاي كشاورزي، صنعت و معدن و خدمات، رشد تحقق يافته كمتر از مقدار مورد انتظار است، به طوریکه در بخش کشاورزی با مقدار واقعی سهم ملی به اندازه 1942، انتظار میرفت که تعداد شاغلان در این بخش باید به 66667 نفر برسد، در بخش صنعت و معدن با مقدار واقعی سهم ملی 2170، انتظار میرفت که تعداد شاغلان در این بخش به 74491 نفر و در بخش خدمات با مقدار واقعی سهم ملی 3054، انتظار میرفت که تعداد شاغلان به 104847 نفر برسد. بنابراین طی دوره مورد مطالعه، شاهد کاهش تعداد شاغلان در عمده بخشهای اقتصادی استان هستیم كه علت آن را بايد در تغييرات ساختاري و رقابتي منفي جستجو کرد. به عبارت دیگر هر دو جزء رشد ساختاري و رقابتي منفي، نشان از واقعیت كمتر بودن رشد واقعي از رشد انتظاري درعمده بخشها دارد. از یک طرف، تغييرات ساختاري منفي بيانگر آن است كه تمركز شاغلان در اين بخشها در فعاليتها با رشد كند همراه بوده و تركيب فعاليتها نسبت به سطح كشور نامتناسب بوده است. از طرف دیگر، تغييرات رقابتي منفي، بيانگر آن است كه در دوره مورد بررسي، اين فعاليتها فاقد مزيت رقابتي بودهاند. در دوره مورد بررسی، تعطیل شدن بسیاری از کارخانههای استان باعث شده تا بسیاری از افراد شغل خود را از دست بدهند و از سوی دیگر هزینه بر بودن فعالیتهای کشاورزی و استفاده از روشهای سنتی آبیاری باعث مقرون به صرفه نبودن فعالیتهای کشاورزی و کاهش سطح اشتغال در این بخش شده است، البته گرایش کلی تمرکز شاغلین مشغول به فعالیت در بخش کشاورزی نسبت به تمرکز افراد شاغل در دو بخش دیگر صنعت و معدن و خدمات طی دوره بیشتر شده است. در مجموع ميتوان گفت كه طی دوره 90-80، رشد شاغلان استان كمتر از رشد شاغلان در سطح كشور بوده و بهطور تقریبی 30065 نفر شغل خود را در استان از دست دادهاند. این در حالی است که اگر اشتغال متناسب با سطح كشور رشد ميكرد، میبایست شاهد افزایش تعداد 6783 شغل، طی دوره در استان بودیم. علاوه بر آن، تركيب شاغلین در فعاليتهای اقتصادی استان نسبت به کل کشور، نامتناسب بوده و از این لحاظ به تدریج طي دوره ذكر شده، مزيت رقابتي خود را از دست داده است.
جدول3. نتايج محاسبات تغيير سهم استان لرستان طي دوره 1390-1380
سهم رقابتی | سهم ساختاری | سهم ملی | تغییرات اشتغال | 1390 | 1380 | فعالیتهای اقتصادی |
19107- | 18124- | 7166 | 30065- | 208774 | 238839 | جمع کل |
20757 | 25627- | 1942 | 2928- | 61797 | 64725 | بخش کشاورزی |
6586 | 8712 | 1045 | 3171 | 38018 | 34847 | كشاورزي و دامپروري و شکار و جنگلداری |
5322- | 2589- | 1812 | 6099- | 23779 | 29878 | صيد و پرورش ماهي |
2545- | 9849 | 2170 | 13447- | 58874 | 72321 | بخش صنعت و معدن |
235- | 1724- | 96 | 1864- | 1336 | 3200 | استخراج معادن |
6080- | 17968 | 650 | 12570 | 34256 | 21686 | صنعت |
402- | 848- | 96 | 1154- | 2046 | 3200 | آب و برق و گاز |
5652- | 7149 | 889 | 2386 | 32026 | 29640 | ساختمان |
3105- | 14100 | 3054 | 13899- | 87894 | 101793 | بخش خدمات |
5600- | 4001 | 970 | 629- | 31734 | 32363 | عمده فروشي و خرده فروشي |
419 | 979 | 53 | 613 | 2380 | 1767 | هتل و رستوران |
3732- | 5721- | 891 | 8562- | 21149 | 29711 | حمل ونقل و ارتباطات و انبارداري |
416- | 619- | 99 | 937- | 2359 | 3296 | واسطه گريهاي مالي |
1128- | 4293 | 94 | 3259 | 6388 | 3129 | مستغلات اجاره و فعاليتهاي كسب و كار |
2332- | 12989- | 831 | 14490- | 13215 | 27705 | اداره عمومي دفاع و تامين اجتماعي |
2192- | 7231- | 636 | 8787- | 12422 | 21209 | آموزش |
951- | 802 | 161 | 12 | 5386 | 5374 | بهداشت و مددكاري اجتماعي |
859- | 2992 | 79 | 2213 | 4864 | 2651 | ساير فعالیتهای عمومي و اجتماعي و شخصی |
48- | 73 | 7 | 32 | 271 | 239 | خانوا رهاي معمولي داراي مستخدم |
3- | 147- | 5 | 146- | 21 | 167 | دفاتر و ادارات مرکزی |
منبع: یافتههای پژوهش
4-3. تحلیل منطقهای نسبت- مکانی ترکیب اشتغال
در ادامه، با بررسي نتايج حاصل از بهکارگیری مدل نسبت مكاني در استان لرستان طی سالهاي1390-1380 که خلاصه آن در جدول 4 آمده است، درمییابیم که در سال1380، بخش کشاورزی استان دارای نسبت مکانی 03/1 بوده و در آن دوره، یک بخش پایهای محسوب میشده، و در سال1390 نیز این نسبت برای بخش کشاورزی به 81/1 رسید و بیانگر این واقعیت است که بخش کشاورزی استان در جهت مزیت رقابتی کشور حرکت کرده و فعالیت پایهای محسوب میشود. درحالیکه بخشهای صنعت و معدن و خدمات که در سال 1380 با برخورداری از ضریب نسبت مکانی مشابه 98/0، نقش مؤثري در رشد و توسعه استان ایفاء میکردند، در سال 1390 با ضریب نسبت مکانی به ترتیب، 79/0 و 85/0، در جهت عکس آنچه برخورداری از مزیت رقابتی کشور اتفاق افتاد حرکت کردند.
جدول 4. نسبت مكاني استان لرستان نسبت به كل كشور در سالهاي1390-1380
نسبت مکانی | شرح | |
1390 | 1380 | فعالیتهای عمده |
81/1 | 03/1 | کشاورزی |
79/0 | 98/0 | صنعت |
85/0 | 98/0 | خدمات |
منبع: نتایج طرح آمارگیری نیروی کار، مرکز آمار ایران- سال 1390-1380
لازم به اشاره مجدد آنکه، ضریب نسبت مكاني عبارت است از سهم اشتغالزایی هر بخش یا فعاليت اقتصادی از کل اشتغال درسطح استان نسبت به سهم اشتغالزایی آن بخش در كل كشور و از آنجا که مقادیر بهدست آمده دارای اندازههای کمتر از یک هستند، بنابراین به عنوان فعالیت غیرپایهای شناخته میشوند.
4-4. تعاملات اقتصادی بین بخشی و فرامنطقهای استان
آنچه مسلم است، جدول داده- ستانده، توانایی ارائه تابلویی جامع از وضعیت کلی بخشهای مختلف اقتصادی را دارد و با طراحی الگوهای ریاضی و تلفیق نتایج آنها میتوان شبیهسازیهای مناسبی برای تحلیل برنامهریزیهای منطقهای و استانی در این پژوهش ارائه داد که برای این منظور، از شاخصهای پیوند پیشین، پسین، یکپارچگی، حساسیت و قدرت انتشار با توجه به کاربرد تلفیقی آنها در تعیین بخشهای راهبردی استفاده میشود (صباغ کرمانی، 1379: 72). در این پژوهش، استخراج جدول داده- ستانده متشکل از شاخصهای مختلف، برای بررسی تعاملات بین بخشی و فرامنطقهای استان در سال 86، که میانه دوره مورد بررسی است صورت پذیرفت که خلاصه نتایج آن در جدول 5، آمده است. لازم به اشاره استکه شاخص قدرت انتشار، شدت انتشار مستقیم و غیرمستقیم اثر افزایش یک واحد تقاضای نهایی هر بخش را بر تولید سایر بخشهای اقتصاد اندازهگیری میکند و هرچه این شاخص برای یک بخش اقتصادی بیشتر باشد، آن بخش از طریق ایجاد تقاضا برای محصولات سایر بخشها به عنوان کالاهای واسطه برای تولید خود، اثر بیشتری بر رشد آنها خواهد داشت. با توجه به این نکته که، میانگین این ضریب برای تمام بخشها عدد یک است، بنابراین هرچه شاخص بزرگتر از 1 باشد، به این مفهوم است که تاثیرگذاری این بخش بر سایر بخشها از میانگین بخشهای اقتصادی بیشتر و پایینتر از 1 بودن آن بیانگر کمتر بودن اثر بخش مزبور نسبت به میانگین سایر بخشهاست.
جدول 5. تعاملات بین بخشی فرامنطقهای استان لرستان به تفکیک بخشهای عمده اقتصادی
نسبت واردات به تقاضای کل بخشها (درصد) | نسبت صادرات به ارزش افزوده بخشها (درصد) | شاخص حساسیت | شاخص قدرت انتشار | شرح |
5/13 | 1/64 | 528/1 | 067/1 | کشاورزی، شکار و جنگلداری |
8/21 | 9/90 | 335/0 | 343/1 | شیلات |
8/33 | 84/1 | 671/0 | 664/0 | استخراج معدن |
6/66 | 9/76 | 283/5 | 097/6 | صنعت- ساخت |
72 | 8/5 | 000/1 | 093/1 | تامین برق، گاز و آب |
9/2 | 2/7 | 715/0 | 746/0 | ساختمان |
9/25 | 41 | 824/0 | 336/0 | عمدهفروشی و خردهفروشی |
8/19 | 6/48 | 653/0 | 878/0 | هتل و رستوران |
1/52 | 5/32 | 498/1 | 403/1 | حمل و نقل وانبارداری |
2/51 | 4/57 | 400/0 | 339/0 | واسطهگریهای مالی |
4/6 | 0 | 778/0 | 701/0 | مستغلات، اجاره و فعالیتهای کسب و کار |
0 | 0 | 316/0 | 330/0 | اداره امور عمومی، دفاع و تامین اجتماعی |
1/2 | 0 | 327/0 | 318/0 | آموزش |
7 | 0 | 322/0 | 325/0 | بهداشت و مددکاری اجتماعی |
0 | 0 | 351/0 | 359/0 | سایر فعالیتها |
منبع: طرح تهیه اسناد توسعه اشتغال سرمایهگذاری استان لرستان، برنامه پنجم توسعه- 1393
در جدول 5، ملاحظه میگردد که زیربخشهای کشاورزی، شکار و جنگلداری، شیلات، تامین آب و برق و گاز و حمل و نقل و انبارداری به ترتیب با مقادیر 067/1، 343/1، 093/1 و 403/1 تاثیرگذارترین زیربخشها بر سایر بخشهای اقتصادی هستند. در ادامه از شاخص حساسیت که مکمل شاخص انتشار است استفاده شد. بدیهی است که چنانچه هر بخش اقتصادی برای سایر بخشها، داده بیشتری تولید کند، شاخص حساسیت آن بیشتر میشود و شاخص حساسیت بالاتر به این معنی است که بخش اقتصادی مذکور تاثیرپذیری زیادی از رشد سایر بخشهای اقتصاد دارد، یعنی رشد سایر بخشها باعث رشد بخش مذکور با درجه حساسیت بالا میشود. به بیان دیگر چنانچه تولید و تقاضای نهایی سایر بخشهای پاییندستی با رکود و کسادی مواجه شود، تولید بخش مزبور نیز راکد خواهد شد. همچنین با نگاهی به جدول 5، مشخص میگردد که بخشهای کشاورزی، صنعت و حمل و نقل و انبارداری به ترتیب با مقادیر 528/1، 283/5 و 498/1 ، از بیشترین درجه تاثیرپذیری از سایر بخشها برخوردار هستند.
5. جمع بندی و نتیجهگیری
با توجه به انگیزه اصلی این پژوهش، دو هدف عمده یعنی بررسی وضعیت فعلی، شناسایی علل رشد متناسب يا نامتناسب شاغلان استان لرستان در مقایسه با کل كشور و همچنین تعيين فعاليتهاي پايه و غيرپايه اقتصادي استان از نظر اشتغال مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج حاصل از مدل تغییر- سهم نشان داد كه در دوره مورد بررسي(1390-1380)، علیرغم هم جهت بودن نرخ رشد جمعیت استان به میزان 3/6 درصد (1650481 نفر در سال1380 به 1754243 نفر در سال1390) با نرخ رشد جمعیت کل کشور به میزان 1/15 درصد ( 65301 هزار نفر در سال1380 به 7/75149 هزار نفر در سال1390)، نرخ رشد شاغلان استان لرستان با نرخ رشد آنها در سطح كشور متناسب نبوده و به عبارت ديگر، رشد شاغلان استان كمتر از سهم استان از رشد ملي بوده است. بررسي اجزاي تشكيل دهنده مدل تغيير- سهم، علت رشد نامتناسب شاغلان را تغييرات ساختاري و رقابتي منفی نشان داد و به عبارت ديگر، تركيب فعاليتهاي استان نامتناسب و ساير شرايط رقابتي نيز طی دوره، به ضرر استان رقم خورده است. همچنین، نتایج حاصل از بهکارگیری مدل اقتصاد پایه نیز بيانگر این واقعیت است كه بخش كشاورزي جزو بخش پایهای استان بوده و بخشهای صنعت و خدمات با ضرایب سهم مکانی (LQ) کمتر از یک، نشان دهنده غیر پایهای بودن بخشهای مذکور است.
با توجه به مطالعات انجام شده در سطح استان، از جمله نقاط قوت استان در زمینه بهکارگیری نیروی شاغل و بهبود روند اشتغالزایی بین بخشهای اقتصادی را میتوان به بالا بودن جمعیت جوان، برخورداری از شهرکهای صنعتی در مناطق مختلف استان از قبیل شهرکهای صنعتی خرمآباد و شهرکهای صنعتی بروجرد و ناحیه صنعتی مرزیان ازنا، وجود نیروی انسانی متخصص، وجود مراکز آموزش عالی جهت تربیت نیروی متخصص و فنی و حرفهای دانشگاهی جهت تربیت نیروی کار ماهر، وجود ظرفیت توسعه و ایجاد فرصتهای شغلی جدید در مناطق عشایری با تاکید بر فعالیتهای کشاورزی و دامپروری، صنایع تبدیلی و تکمیلی، صنایع دستی و گردشگری ایلی و همچنین وجود ظرفیتهای علمی و پارکهای علم و فناوری در استان جهت استقرار شرکتهای نوپا نسبت داد.
از جمله نقاط ضعف استان در رابطه با روند نامناسب اشتغالزایی بین بخشهای اقتصادی، میتوان به توزیع ناهماهنگ فعالیتهای صنعتی در مناطق مختلف استان و در نتیجه توزیع نامناسب تقاضای نیروی کار، پایین بودن سهم صنایع با فناوری بالا از کل صنایع استان که سبب کاهش تقاضای نیروی کار متخصص میگردد و عدم تمایل نسل جوان به ادامه و اجرای فعالیتهای کشاورزی و مهاجرت از روستاها به شهرها اشاره نمود. مقوله بیکاری را میتوان به عنوان یکی از موانع فضای سرمایهگذاری استان توصیف نمود و از مهمترین موانع کسب وکار استان نیز میتوان به فساد، امنیت اجتماعی، تامین مالی،گستردگی اقتصاد غیر رسمی و عدم وجود برنامه آموزشی نیروی کار در بنگاهها اشاره کرد. در ارتباط با وجود تهدیدهای مشهود از جانب نرخ کاهشی اشتغال مفید، لازم است برنامه ریزان اقتصادی بر فرصتها و توصیههای سیاستی، همچون تاکید مطالعات آمایش سرزمین در سطح ملی بر رشد قابلیتهای کارآفرینی بخش خصوصی در بخش صنعت و معدن و بر تعیین فعالیتهای معدنی به عنوان فعالیت محوری در مناطقی که از استعدادهای ممتاز در سطح ملی برخوردارند، اختصاص بخش عمدهای از اشتغال بخش کشاورزی به زیربخشهای شیلات، زراعت و باغداری در برنامه اشتغال وزارت جهاد کشاورزی از برنامه پنجم توسعه کشور، با تاکید بر ایجاد تشکلها و تعاونیهای تولیدی جهت به کارگیری دانشآموختگان بخش کشاورزی و اقتصادی کردن وجود تشکلهای خدمات مکانیزاسیون، مشاورهای و مهندسی از طریق واگذاری امور مشاورهای، ترویجی، آموزشی و دفاتر خدمات به بخش خصوصی اهتمام ورزند. به منظور توسعه اشتغال در استان لرستان پیشنهاد سیاستها و اقداماتی از قبیل کوتاه کردن زمان لازم برای دریافت مجوزهای فعالیت اقتصادی، اعطای تسهیلات بانکی برای طرحهای جدید و توسعه بنگاههای موجود، محدود نمودن بازار کار غیررسمی، تلاش در جهت برقراری امنیت اجتماعی و کاهش فساد اداری، ارتقای فناوری در صنایع استان و اعطای تسهیلات به طرحهای کوچک اشتغالزا میتواند مفید واقع شود. از طرفی اقداماتی مانند برگزاری دورههای آموزش کار آفرینی، بهبود آموزشهای فنی و حرفهای، تقویت رابطه دانشگاه و بخش خصوصی استان و استفاده از تحقیقات دانشگاهی میبایست نقش موثری در بهبود وضع اشتغال استان در آینده ایفا کند. در غیر اینصورت استان لرستان علیرغم دارا بودن ویژگیهای مهم همچون پل ارتباطی جنوب با مرکز کشور و از مناطق مهم جغرافیایی- اقتصادی و دارای ظرفیتهای بالقوه و بالا در بخشهای معدنی، صنعتی، کشاورزی و گردشگری در عرصه ملی، متاسفانه درصورت ادامه روندهای سیاستگذاریهای نابجای برنامهریزان عرصه اقتصاد منطقهای، تبدیل آن به بیکارترین استان کشور با مسائل و چالشهای بسیار بیشتری روبرو خواهد شد.
منابع
1. اشیری، سعید. (1390). اقتصاد سیاسی توسعه نیافتگی در استان لرستان، دسترسی از طریق:
http://www.modiryar.com/index-management/modern/od/4477-1390-08-22-09-38.html
2. اکبری، نعمت الله؛ اسماعیلپور، ئاسو و سرخوش سرا، علی. (1391). تحلیل وضعیت اشتغال بخشهاي عمده اقتصادي شهرستانهاي استان کرمانشاه. فصلنامه آمایش محیط، شماره20، صفحات 107-81.
3. توسلی، غلامعباس. (1375). جامعه شناسی کار و شغل. تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)، مرکز تحقیق و توسعه ی علوم انسانی، چاپ دهم. 140 صفحه.
4. حائری، سید احسان. (1384). بررسی اشتغال در استان تهران با مدل نسبت مکانی. ماهنامه اقتصاد سیاسی، دوره3، شماره4، صفحات134-120.
5. دلانگیزان، سهراب؛ امیریانی، پرستو و خالوندی، زینب. (1392). بررسی رابطهی بین تولید ملی و بیکاری در استانهای ایران بر اساس قانون اوکان (رهیافت دادههای تابلویی پویا). اولین همایش الکترونیکی ملی چشم انداز اقتصاد ایران، 28 آذرماه. صفحات 51-23.
6. زنگی آبادی، علی و آهنگری، شورش. (1391). بررسی اشتغال بخشهای اقتصادی با استفاده از مدل تغییر سهم و ضریب مکانی (LQ) (مورد: مراکز شهرستانهای استان آذربایجان غربی). نشریه جغرافیا و مطالعات محیطی، دوره1، شماره 2، صفحات22-7.
7. زیاری، کرامت الله. (1379). اصول و روشهای برنامهریزی منطقهای. انتشارات دانشگاه یزد. 196 صفحه.
8. سازمان برنامهریزی و بودجه. (1389). سند توسعه اشتغال و سرمایهگذاری استان لرستان. برنامه پنجم، سالهای 1393-1389.
9. سبحانی، حسن و درویشی، باقر (1384). بررسی مزیتهای نسبی و تحلیل ساختاری اشتغال در استان ایلام. مجله تحقیقات اقتصادی، شماره70، صفحات 188-159.
10. صباغ کرمانی، مجید. (1379). تمركز نسبي اشتغال در فعاليتهاي صنعتي استانهاي كشور (كاربرد مدل اقتصاد پايه). پژوهشنامه بازرگاني ، دوره 5، شماره 17، صفحات86-63.
11. صباغکرمانی، مجید و جمشیدی، رمضان (1380). تجزیه و تحلیل روند اشتغال و تغییرات ساختاری آن در بخش صنعت در استانهای مختلف کشور. فصلنامه پژوهشهای رشد و توسعه پایدار، شماره 1، صفحات 16-4.
12. عابدین درکوش، سعید (1372). بررسی اقتصاد شهری. انتشارات دانشگاه مرکزی. 216 صفحه.
13. عبایی، محمد (1381). بررسی مزیتهای نسبی و شرایط اشتغال در استان سمنان. پایان نامه اقتصاد، دانشگاه تربیت مدرس.
14. فرشادفر، زهرا و اصغرپور، حسین (1389). بررسي مزيت نسبي اشتغالزايي بخشهاي عمدة اقتصادي در استان كرمانشاه. مجله دانش و فناوري، سال اول، شمارة 2، صفحات 75-60.
15. مصرینژاد، شیرین و ترکی، لیلا (1383). تجزیه و تحلیل ساختار اشتغال در بخشهای عمده اقتصادی مناطق شهری ایران درطی دوره (1372-1382). پژوهشنامه علوم انسانی و اجتماعی، شمار15، صفحات 128-109.
16. مهرگان، نادر (1386). شناخت و معرفی اولویت فعالیتهای توسعهای مشاغل جدید در بخشهای مختلف استان مرکزی. گزارش تحقیقاتی، سازمان مدیریت و برنامهریزی، صفحات 100-14.
17. نظری، محمدحسین (1378). تجزیه و تحلیل ساختاری بخشهای پایهای اشتغال در شهرهای استان مرکزی. پایاننامه کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد اسلامی اراک.
18. Balasa, B. (1965). Trade Liberalization and Reveal Comparative Advantage. The Manchester School of Economic and School Social Studies, Volume. 33, 99 -123.
19. Barff, R., Knight, P. (2001). Dynamic Shift - Share Analysis. Growth and Change, Volume. 3, 102-150.
20. Esteban, J. (2000). Regional convergence in Europe and the industry mix: a shift- share analysis. Regional Science and Urban Economics, volume. 30, 353-364.
21. Hanham, R., Banasick, S. (2000).Shift - Share Analysis and Changes in Japanese Manufacturing Employment. Growth and Change, Volume 31, 108–123.
22. Hoppes, R. (1991). Regional versus industrial shift - share analysis - with help from lotus spread sheep, Economic Development Quarterly, Volume. 5(3), 258-268.
23. Lichty, R., Knudsen, K. (1999). Measuring Regional Economic Base. Economic Development Review, Volume. 16, 47-52.
Employment Problem and Sustainable Development Strategy;
Using Shift- Share Analysis
Abstract
Since the issue of human resource employment plays an important role in regional planning and economic growth of the countries, therefore it is necessary to find out the mainstream of factors affecting on employment growth within different economic sectors of the country. Lorestan province, despite abundant natural resources, climate variability, water, vast plains, various minerals, abundant and rich human resource and suitable potential of tourism attraction posses a poor status in the country in national level and over the years, has failed to earn a good share of the national economy. The main objective of present study is to investigate the proportionate and disproportionate growth rate of employment in Lorestan province of Iran during the period of 2001-2011, compared to the rest of the county (Reference Sector) at national level, using Shift-Share and Location Quotient models. By measuring Location Quotient (LQ) coefficients, the results show that from the view point of employment rate and its share in different economic sectors, the agricultural sector still remains to be a basic and fundamental sector (LQ=1.81) compared to other sectors of industry (LQ=0.79) and services (LQ=0.85) of Lorestan province, during the period of study. Generally as a policy making result, it is concluded that the path way designed to achieve relative advantages in agricultural sector of Lorestan, proved to be just in the way of relative advantages policy designed for the country. While it could not happen for Lorestan to keep pace with national policy designed for other two sectors of the economy, i.e. industrial and services.
Key words: Employment, Relative advantage, Shift share analysis, Location Quotient.
[1] Shift Share
[2] Location Quotient(LQ)
[3] North
[4] Aborts
[5] Sekler and Hartman
[6] Shift-Share Method