The influence of Cultural Capital in urban development with emphasis on Participation of citizens into Renovation of texture Constructions Case Study: Mashhad city
Subject Areas : Journal of Iranian Social Development Studiesرحمت اله امیراحمدی 1 , مهرداد نوابخش 2 , حبیب اله زنجانی 3
1 - عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی
2 - عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی
3 - عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی
Keywords: participatory action, old urban constructions, cultural capital, Mashhad,
Abstract :
Introduction: Cultural capital as a prerequisite for participatory actions has an important role in furtherance of its objectives for success of programs aimed at renovation and development of urban constructions. This article aims to investigate the influence of cultural capital on participatory action with emphasis on the renovation of old constructions around Razavi Shrine.Research Method: this survey has been conducted using researcher made questionnaire. Sampling method is multistage clustering and sample size is 426 persons of inhabitants of old constructions around Razavi Shrine.Findings: Research findings show that most respondents are self-employed, married, diploma, and male. Discussion: The main problems in the renovation of old constructions of a neighborhood are low trust of people to the relevant apparatuses and executors, lack of financial resources for reconstruction among people, neglect of the municipality, allocation of the main benefit of renovation to another, lack of trust between the people and project managers, lack of adequate and clear information about participation, and lack of a place to live during construction. Medium to high level of cultural capital, as well as high participatory social action are also effective.Conclusion: Hypotheses analysis shows that cultural capital is effective on participatory action. In the analysis of dimensions, variables of social commitment, the sense of collaboration, sense of belonging, and knowledge and skill are effective in participatory action.
_||_
تاثیر سرمایه فرهنگی برتوسعه شهری با تاکید برمشارکت شهروندان در نوسازی بافت های فرسوده
مطالعه موردی: شهرمشهد
مقدمه: سرمایه فرهنگی به مثابه پیشنیاز کنش مشارکتی دارای نقش مهمی در پیشبرد اهداف آن درراستای موفقیت برنامههای نوسازی بافتهای فرسوده شهری است. هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر سرمایه فرهنگی برکنش مشارکتی ساکنان درنوسازی بافت پیرامون حرم رضوی میباشد.
روش پژوهش: روش پژوهش پیمایش است که در آن محقق با استفاده از پرسشنامه ،اقدام به بررسی موضوع کرده است. شیوه نمونه گیری، خوشهای چند مرحلهای و حجم نمونه 426 نفر از ساکنین بافت فرسوده اطراف حرم رضوی میباشد.
یافتهها: میزان سرمایه فرهنگی در حوزه مورد مطالعه با توجه میانگین شاخص های بدست آمده ،بالا بوده وتاثیر آن بر مشارکت ساکنان در پروژه های نوسازی مثبت است. شاخص حس همیاری و تعهد اجتماعی بیشترین تأثیر را بر کنش مشارکتی ساکنین داشته است.. مهمترین مشکلات مشارکت مردم در امر نوسازی؛ اعتماد کم به دستگاههای ذیربط و مجریان، نداشتن توان مالی برای بازسازی، بیتوجهی شهرداری، تعلق سود اصلی نوسازی به دیگری، نبود اعتماد میان مردم و مجریان طرح، نبود اطلاعات شفاف و کافی در مورد مشارکت و نبود مکانی برای زندگی در هنگام ساخت وسازمیباشد.
بحث:. علیرغم بالا بودن میزان سرمایه فرهنگی در منطقه مورد مطالعه و تاثیر مثبت آن بر کنش مشارکتی ،میزان مشارکت ساکنان در بسیاری از پروژه های نوسازی بافت پیرامون حرم رضوی ضعیف می باشد که این امر بیشتر به مساله اعتماد-که یکی از مهمترین مولفه های سرمایه اجتماعی است- برمی گردد. نتایج تحقیق نشا ن دهنده اعتماد ضعیف مالکان به مجریان و کارگزاران نوساز ی است که این مساله تاثیر منفی در کنش مشارکتی مردم داشته است.
نتیجهگیری: تحلیل فرضیات نشان میدهد که سرمایه فرهنگی بر کنش مشارکتی مؤثر است. در تحلیل ابعاد نیز، متغیر تعهد اجتماعی، حس همیاری، تعلقپذیری و دانش و مهارت بر متغیر کنش مشارکتی مؤثر است.
کلید واژگان: سرمایه فرهنگی، کنش مشارکتی، بافت فرسوده شهری، شهر مشهد
The influence of Cultural Capital in urban development with emphasis on Participation of citizens into Renovation of texture Constructions
Case Study: Mashhad city
Abstract
Introduction: Cultural capital as a prerequisite for participatory actions has an important role in furtherance of its objectives for success of programs aimed at renovation and development of urban constructions. This article aims to investigate the influence of cultural capital on participatory action with emphasis on the renovation of old constructions around Razavi Shrine.
Research Method: this survey has been conducted using researcher made questionnaire. Sampling method is multistage clustering and sample size is 426 persons of inhabitants of old constructions around Razavi Shrine.
Findings: Research findings show that most respondents are self-employed, married, diploma, and male.
Discussion: The main problems in the renovation of old constructions of a neighborhood are low trust of people to the relevant apparatuses and executors, lack of financial resources for reconstruction among people, neglect of the municipality, allocation of the main benefit of renovation to another, lack of trust between the people and project managers, lack of adequate and clear information about participation, and lack of a place to live during construction. Medium to high level of cultural capital, as well as high participatory social action are also effective.
Conclusion: Hypotheses analysis shows that cultural capital is effective on participatory action. In the analysis of dimensions, variables of social commitment, the sense of collaboration, sense of belonging, and knowledge and skill are effective in participatory action.
Keywords: cultural capital, participatory action, old urban constructions, Mashhad.
كشورهاي جهان اعم از توسعه يافته و يا در حال توسعه، در برهه اي از زمان با پديده افزايش جمعيت شهرنشيني مواجه بوده و يا خواهند بود. كشورهاي درحال توسعه كه غالبا در دهه هاي اخير با اين پديده روبروشده اند، با مشكلات بيشتري در اين عرصه مواجه هستند.همگام با افزايش جمعيت ، شهرنشيني و تمركز صنايع ، سرمايه ها ، امكانات و خدمات شهري رشد كرده و شهرهاي بزرگ به كلان شهرهاي كنوني تبديل شده و مشكلات جبران ناپذيري براي بشر پديد آمده است (موسوي و باقري كشكولي، 96:1391) چراکه از يك سو نرخ شهرنشيني درآنها بيشتر از نرخ شهرنشيني كشورهاي توسعه يافته- در دوران اوج شهر نشيني - است واز سويي ديگر اكثر قريب به اتفاق چنين كشورهايي باكمبود شديد منابع مالي مواجه اند. اين امر با توجه به هزينه بر بودن طرح هاي معمول توسعه شهري- نظیرپروژه های نوسازی و بهسازی بافت های فرسوده- اين كشورها را با معضل اساسي مواجه كرده است .از مهمترين پيامدهاي چنين روند شهرنشيني دركنار عدم تامين زيرساخت هاي مناسب شهري براي ساكنين و مهاجرين شهرها، بوجود آمدن بافت ها ي نامنظم و فرسوده درون شهري است كه معضلات متعدد اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي را به دنبال داشته است.
ایران به عنوان یک کشور در حال توسعه که از اوایل قرن بيستم به صورت سازمان یافته در معرض پدیده های نوسازی غرب قرار گرفته است، طی دهه های گذشته به شدت متأثر از روند شهرنشينی بوده و به نوعی عدم تعادل در حوزه های جمعيتی و اقتصادی را دچار شده است(فتحی و نوابخش،1:1393).امروزه شهرنشینی در ایران با مسایل مختلف اجتماعی،اقتصادی، فرهنگی وزیست محیطی روبرو ست که یکی از مهمترین آن ها ، پیدایش و گسترش بافت های فرسوده شهری است. بافتهای فرسوده، بخش قابل توجهی از پهنه شهرهای کشورمان را تشکیل میدهند،به گونه ای که بر اساس آمارهای اعلام شده توسط وزارت مسکن، مساحت این بافت ها 130 هزار هکتار اعلام شده که یک سوم جمعیت شهری را در خود جای داده است. بافت های فرسوده ،علیرغم دارا بودن ارزش های فرهنگی،اجتماعی و اقتصادی از لحاظ کالبدی به دلیل تراکم زیاد جمعیت و مشکلاتی از قبیل فرسودگی،مشکلات زیست محیطی،مسایل اجتماعی و.... ، از گستره حیات شهری خارج و به بخش های مسئلهدار شهرها تبدیل شدهاند. این بافتها علاوه بر مشکلات و مسائل کالبدی و زیستمحیطی، فضاهای شهری را هم دچار تنزل نموده و حضور انسان در فضاهای شهری را با معضلاتی روبرو میسازد. اتخاذ تصمیمات صحیح و منطقی و انتخاب نوع مناسب و متناسبی از مداخله در اینگونه بافت ها که به ارتقاء کیفیت فضاهای شهری در این بافتها منجر میشود، برای بازگرداندن هویت و حیات شهری به آنها ضروری است.پر واضح است اتخاذ تصمیمات درست و انتخاب نوع مناسب مداخله منوط به بهره گیری از راهبرد برنامه ریزی مشارکتی است.برنامه ریزی مشارکتی برنقش مردم و اجتماعات آن ها تاکید می کند و مردم را در تصمیم گیری درزمینه توسعه و خدمات شهری شریک می سازد(حبیبی رضوانی،5:1384)این مشارکت می تواند در تصمیم گیری ، مدیریت،تامین مالی و حتی تامین نیروی انسانی را شامل شود.
امروزه اهمیت نقش موثر مردم و مشارکت آنها در حرکت به سمت توسعه پایدار شهری بر کسی پوشیده نیست، به گونهای که برای رسیدن به الگوی توسعه پایدار، مشارکت مردم راهکار اصلی و محوری به شمار میرود. توسعه پايدار شهري، پديدهاي با ابعاد گسترده و پيچيده است وبهترين عاملهايي كه بايد در تكوين اين پديده مورد توجه قرار گيرند؛عوامل اقتصادي، اجتماعي(فرهنگی) و زيست محيطي هستند. مديريت توسعه پايدار شهري در راستاي سازماندهي به عوامل سه گانه فوق،باید ضمن هدايت جريان فعاليت هاي همسو با پويش ساز و كارهاي توسعه و نظارت بر چگونگي روند شكل گيري آن، بكوشد تا رويه اي را برگزيند كه اولا با قدرت و توانمندي افزونتر، مديريتي مسلط وآگاهانه بر جريانهاي توسعهاي درشهر داشته باشد و ثانياً به منظور پرهيز از هر گونه اعمال اقتدار و سلطه يك سويه و از بالا به پايين، بتواند مشاركت هر چه گستردهتر گروهها و طبقههاي مختلف شهروندان را در تصميمگيري، اجرا و مديريت جريانهاي توسعهزاي شهري جلب نمايد.
از منظر نظاممندی و کارکردی مشارکت را ساز و کاری برای، توسعه و تعالی نظام اجتماعی دانستهاند که توسعه نیافتن ساختارهای لازم برای مشارکت و نهادینهسازی آن به سقوط و انقراض نظام اجتماعی میانجامد .(مردوخی،171:1373) بنابراین، هرتعریفی از مشارکت ارایه شود، مستلزم لحاظ کردن ارزش های فرهنگی و اجتماعی مسلط در ساختار جامعه است. این ارزشها ،زیربنای توسعه مشارکت مردم در فرایند توسعه و نوسازی است، زیرا مشارکت در سلسله اموری مستمر، متاثر از هیئتی پرتحرک متشکل از ارزشهای فرهنگی و اجتماعی است (بیرو،78:1366). از آن جایی که سرمایه فرهنگی و اجتماعی ،امروزه اساسا از شروط لازم برای تحقق توسعه محسوب می شود، به نظر می رسد یکی از مهمترین موضوعاتی که در نوسازی بافت های فرسوده شهری از آن غفلت شده است ،استفاده از ظرفیت های سرمایه های فرهنگی ساکنان است.اهمیت سرمایه فرهنگی درارتباط با روحیه ی مشارکت در میان ساکنان بافت های فرسوده ،انکار ناپذیر است ،به طوری که با شناسایی محلات با سطح سرمایه فرهنگی بالا می توان به الویت بندی پروژه های نوسازی و بهسازی این بافت ها پرداخت.سطح تعهد،حس همیاری،تعلق پذیری و دانش و مهارت از مهم ترین مولفه های سرمایه فرهنگی هستند که می توان از آن ها به عنوان بهترین ابزار برای مشارکت و تسریع در روند نوسازی بافت های فرسوده شهری استفاده کرد. پر واضح است عدم توجه به ارزش های اجتماعی-فرهنگی ،اقتصادی،احساس تعلق و.... می تواند ضمن به بن بست کشاندن نوسازی محلات،هزینه های فراوانی ایجاد نماید. (خانی،61:1389)
از دیدگاه توسعه اقتصادی،چنانچه فضای موجود میان مجریان پروژهها و مالکین را به عنوان یک بازار در نظر آوریم آنگاه این بازار ویژگیهایی دارد که آن را از بازار های ساده متمایز میکند. در چنین بازاری مالکین با وجود تمام تفاوتهایی که در زمینه امکانات و ترجیحات آنان میانشان وجود دارد منافع مشترک روشنی با هم دارند. کنشهای تک تک مالکین روی منافع دیگران تاثیر میگذارد و قدرت چانهزنی آنان را افزایش یا کاهش میدهد. هماهنگی مالکین میتواند توانایی آنان را در اعمال خواستههای خود افزایش دهد (یوسفی،98:1388) برنامه نوسازی منطقه ثامن مشهد با توجه به گستردگی و جمعیتی که زندگی شان تحت تاثیر قرار میگیرد، مورد منحصر به فردی است. همچنین با توجه به همجواری با حرم امام رضا (ع) و نیز تاریخچه این برنامه در 20 سال گذشته، مورد بسیار جالبی از حیث مطالعه جامعه شناختی است. اکنون که مدیران و مجریان برنامه نوسازی، در این چند سال اخیر به شکلی جدیتر به فکر جلب مشارکت و همکاری مالکان افتادهاند و مساله به خوبی ملموس شده است، میتوان مساله نظری این تحقیق را به روشنی در برنامه نوسازی بافت پیرامون حرم رضوی مورد کنکاش قرار داد. با توجه به اهمیت فراوان مشارکت و هماهنگی با مالکین و ساکنین در فرایند اجرای طرحهای نوسازی بافتهای فرسوده شهری، در سالهای اخیر در راستای اجرای این رویکرد در نوسازی بافت منطقه ثامن مشهد(بافت پیرامون حرم رضوی) که محدوده ای بیش از 300 هکتار را شامل می شود، تلاشهای بسیاری صورت گرفته است، با این حال، پروژههای اتخاذ شده در این زمینه کارایی لازم را نداشته و موفقیتهای خاصی حاصل نشده است.البته مشارکت به عنوان یکی از راهبردهای توسعه پایدار،همواره در عمل با چالش های جدی روبرو میشود که این چالش ها یا ریشه فرهنگی-فکری دارد ویا به استراتژی های جلب مشارکت بر میگردد(شایان و همکاران،75:1390)در حوزه نوسازی و بهسازی بافت پیرامون حرم رضوی ، بیشترچنین مینماید که معیارها و راهبردهای در نظر گرفته شده در این زمینه زوایای پنهان ساختارهای فرهنگی و اجتماعی نظام سکونتگاههای فرسوده و قدیم شهری را پوشش نداده و تلاشی برای آشکار سازی تعاملات فرهنگی و پویشهای ساخت نظام اجتماعی به عمل نیاورده است. این در حالی است که مشارکت به عنوان یکی از مهمترین راهبردهای موفقیت در پروژههای نوسازی شهری با تحول فرهنگی و اجتماعی امکان پذیر است. به همین منظور، پژوهش حاضر بر آن است که با شناسایی برخی از عوامل فرهنگی موثر در میزان مشارکت مردم در طرح نوسازی و بهسازی بافت پیرامون حرم رضوی در مشهد در قالب سرمایه فرهنگی، گامی موثر در راستای تدوین شاخصهای مشارکت در این نوع طرحها بردارد و با لحاظ کردن جهتگیریهای ارزشی فرهنگی در این مناطق الگویی مطلوب از مفهوم مشارکت شهروندان ترسیم کند. بدیهی است نتایج آن برای مجموعه مردم ساکن و مالک، زایرین و کلیه دست اندرکاران اعم از شهرداری و شرکتهای مجری مؤثر خواهد افتاد.
مبانی نظری
منظور از سرمایه فرهنگی، مجموعهای از ارزشها و خصایص فرهنگی و رفتارهای زمینه ساز مشارکت است که شاخصهایی چون تحصیلات و دانش، تعهد اجتماعی، حس همیاری و تعلق پذیری را شامل میشود. اصطلاح سرمایه فرهنگی نخستین بار توسط پی یر بوردیو به ادبیات علوم اجتماعی و انسانی وارد شده است. از دید بوردیـو سـرمایه، هـر منبعـی را گوینـد کـه در عرصـه خاصی اثـر گـذارد و به فـرد امکان دهـد کـه سـودی ویـژه از راه مشـارکت دررقابـت بـر سـرآن بـه دسـت آورد (اکبـری، 1383 :23). بوردیو همراه با سرمایهی اقتصادی انواع دیگری از سرمایه را مطرح میکند که نقش مهمی در شکلگیری طبقات، گروههای اجتماعی و بازتولید اجتماعی دارد و واجد سویههای مادی است. از جملهی این سرمایهها، سرمایهی فرهنگی است(حسین زاده، 1388: 50). مفهوم سرمایه فرهنگی از بوردیو را تنها هنگامی می توان به خوبی درک کرد که آن را در قالب نظر وی در نظر بگیریم. محرک اصلی نظریه بوردیو ،علاقه اش به از میان برداشتن آن چیزی است که خودش ضدیت بیهوده میان فرد و جامعه می انگارد. وی به جای مفاهیم سنتی جامعه شناسی مثل عاملیت و ساختار، مفاهیم میدان و عادت واره را به کار می برد. به اعتقاد وی میان میدان و عادت واره رابطه دیالکتیکی وجود دارد و در حالی که عادت واره در ذهن کنشگر وجود دارد،میدان در خارج از ذهن آن ها جای دارد (ریتزر،1379: 720). بوردیو معتقد است که انسانها در خلأ زندگی نمیکنند بلکه هر فردی در یک سری از «میدانها» زندگی میکند. این میدانها از یک سری عناصر تشکیل شده است که عبارت است از : «سرمایه اقتصادی، سرمایه فرهنگی، سرمایه اجتماعی و سرمایه نمادین»، به عبارت دیگر «میدان مانند نوعی بازار رقابتی است که در آن، انواع سرمایهها (اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و نمادین) به کار میرود و مایه گذاشته میشود» (ریتزر،724:1374). از نظر بوردیو تمام افراد بشر کنشگر هستند، چه آن هایی که آگاهانه عملی انجام می دهند وچه آن هایی که ناخود آگاه پذیرای فرامین دیگران هستند. به عبارتی دیگر افراد فعال و منفعل یک کنشگرند.کنش- به طور مثال مشارکت- عملی است که در یک میدان رخ می دهد و هرمیدان عرصه ای است که در آن نیروی بالقوه یا بالفعل با یکدیگر وارد تبادل می شوند.پس برای درک معنای عمل باید معنای میدان را درک کرد که خود حاصل تبادل میان نیروهاست(فکوهی،1:1381). میدان عرصه اجتماعی است که مبارزه ها یا تکاپوها بر سر منابع و منافع معین و دسترسی به آن ها صورت می پذیرد (جنکینز،1385 :136). فرد به عنوان یک بازیگر استراتژیک ، ضمن ایجاد سرمایه فرهنگی و انباشت آن می توان براساس درک خود از ارزش،سوددهی و غیره ایفای نقش میکند(صالحی و سپهر نیا، 16:1390). این ایفای نقش می تواند مشارکت یا عدم مشارکت در امور مختلف باشد. بوردیو منابع سرمایه فرهنگی را عبارت می داند از: پرورش خانوادگی،آموزش رسمی و فرهنگ شغلی. تفاوت میزان سرمایه فرهنگی در افراد نیز ناشی از انباشت این نوع سرمایه در دارندگان است.وی، سرمایه فرهنگی را به سه مقوله تقسیم میکند: الف) سرمایه فرهنگی لحاظ شده كه بیانگر چیزهایی است كه افراد میدانند و میتوانند انجام دهند. سرمایه فرهنگی لحاظ شده، تواناییهای بالقوهای است كه به تدریج بخشی از وجود افراد شده و در او تثبیت گردیدهاند. ب)سرمایه فرهنگی عینی مانند كالاهای فرهنگی و اشیاء مادی از قبیل كتاب، نقاشی و آثار هنری. پ)سرمایه فرهنگی نهادینه شده همچون صلاحیت های تحصیلی كه در قالب مدارك و مدارج تحصیلی نمود عینی پیدا میكنند و به دارنده آن ها هم از نظر قانونی و هم ازنظر عرفی ارزش اجتماعی وتعریف شده می دهد. نکته حائزاهمیت در اندیشه بوردیو راجع به انواع سرمایه آن است که اشکال گوناگون سرمایه قابل تبدیل به هم هستند ، لذا سرمایه فرهنگی نیز قابل انباشت و تبدیل به سایر انواع سرمایه اعم از سرمایه اجتماعی و اقتصادی است. ریچارد زوئینگهافت سرمایه فرهنگی را انواع گوناگون دانشها و مهارتها میداند. برکس و فولک واژه سرمایه فرهنگی را برای اشاره به قابلیتهای انعطافپذیر جوامع انسانی برای پرداختن به زیست محیط واصلاح آن به کار میبرند(تراسبی، 1382: 74). درتعریفی دیگر، سرمایه فرهنگی مجموعهای از روابط، معلومات وامتیازات است که فرد، برای حفظ کردن یا بهدست آوردن یک موقعیّت اجتماعی ازآن استفاده می کند(صالحی امیری،1386: 84).
در یک تحلیل کلی ،چنین می توان برداشت نمود که سرمایه فرهنگی به مثابه نوع خاص از سرمایه در زمره ارزش ها وهنجارها ی والای جامعه است و طوری نیست که فرد یک شبه(مثل سرمایه اقتصادی) آن را حاصل کند و یا آن را انتقال دهد و یا خرید و فروش نماید.حس همیاری ،تعهدوتعلق پذیری مثال های روشنی از این ارزش ها و هنجارهاست که به مرور زمان و طی فرایند جامعه پذیری در افراد بوجود می آید و اثرگذاری زیادی بر توسعه دارد،به گونه ای که صاحبنظران، یکی از مهمترین متغیرهای فرهنگی اثر گذار بر توسعه اجتماعی را میزان سرمایه فرهنگی در جامعه می دانند.میزان سرمایه فرهنگی نیز با مولفه هایی همچون میزان دانش ،اطلاعات و تحصیلات افراد مشخص می شود.(بابایی فرد،25:1389)نکته مهم دیگر این که براساس دیدگاه خبرگان فرهنگی کشور، مدل سرمایه فرهنگی در ایران در سه بعد فردی،جمعی و ملی دسته بندی و قابل سنجش شده است که مشارکت شهروندی به عنوان یکی از مهمترین مولفه های بعد جمعی سرمایه فرهنگی در نظر گرفته شده است.(صالحی و سپهرنیا،33:1390)
فرهنگ انگلیسی آكسفورد مشاركت را به عنوان «عمل یا واقعیت شركت كردن، بخشی از چیزی را داشتن یا تشكیل دادن» دانسته است (رهنما: 1377، 115). موسسه تحقیقاتی ملل متحد برای توسعه اجتماعی مشاركت را «كوششهای سازمانیافته برای افزایش كنترل بر منابع و نهادهای نظم دهنده در شرایط اجتماعی معین از سوی برخی از گروهها و جنبشهایی كه تاكنون از حیطه اعمال چنین كنترلی محروم و مستثنی بودهاند» تعریف میكند (ازکیا،غفاری، 1380: 37).
جامعه شناسان زیادی در مورد عوامل موثر بر مشارکت افراد در جامعه بحث کرده اند که نظریات آنان را می توان در دو دسته جای داد. دسته اول نظریه پردازانی هستند که در بررسی مشارکت اجتماعی به عوامل کلان توجه دارند.مارکس،دورکیم و کاستلز در این دسته قرار میگیرند.مارکس و دورکیم عدم مشارکت افراد را در جامعه ناشی از صنعتی شدن جوامع می دانند.مارکس معتقد است بارشد صنعت در جوامع،مالکیت خصوصی ابزار تولید در اختیار کارفرما قرار می گیرد و کار برای کارگر مفهومی جز وسیله ای برای معاش پیدا نمی کند،در نتیجه در کارگر احساس بی قدرتی بوجود می آید.این بی قدرتی مانع از آن می شود که افراد خود را در فعالیت ها سهیم بدانند و به مشارکت تشویق شوند(کوزر؛1373: 85). دورکیم عدم مشارکت را ناشی از دونوع آنومی فردی و اجتماعی می داندکه ارمغان صنعتی شدن جامعه است. در چنین حالتی در سطح فردی احساس بی هنجاری بوجود آمده ودر سطح اجتماعی نیز نوعی اختلال وبی هنجاری جمعی وجود دارد.فرد فاقد وسیله ای لازم،جهت تنظیم رفتارهای خود و جامعه شده و احساس عدم حمایت و پشتیبانی اجتماعی کرده و در نتیجه فرد خود را از عضویت جامعه خلع می کند و در آن مشارکت نمی کند.(محسنی تبریزی،1370: 58)کاستلز نیز مشارکت بیشتر مردم را به عامل کلان جهانی شدن ربط می دهد که طی آن تکنولوژی های اطلاعاتی و ارتباطی کاربرد فزاینده پیدا می کند و با کاهش قدرت و مشروعیت دولت ها ،جوامع مدنی را به سوی در دست گرفتن مسولیت های شهروندی جهانی سوق می دهد.نتیجه چنین وضعی مشارکت بیشتر شهروندان جهانی را به همراه دارد(کاستلز،1380 :298) دسته دوم نظریه پردازان جامعه شناسی به عوامل خرد و میانی در مشارکت توجه دارند که برخی از مهمترین آن ها عبارتند از : پاتنام،اینگلهارت،بوردیو وکلمن. پاتنام مشارکت افراد در اجتماعشان را ناشی از سرمایه اجتماعی آنان که از سه بخش شبکه روابط اجتماعی،همیاری و اعتماد تشکیل شده است ،می داند .(توسلی،1384 :15) از نظر پاتنام هرقدر شبکه های ارتباط اجتماعی متراکم تر باشند،احتمال بیشتری وجود داردکه شهروندان بتوانند درجهت منافع متقابل همکاری کنند؛زیرا مشارکت اجتماعی با افزایش هزینه های بالقوه ی عهدشکنی،کاهش فضای ابهام آمیزوغیر شفاف،تقویت هنجارهای معامله ی متقابل،ایجاد حس اعتماد به دیگران از طریق تسهیل ارتباطات وارایه ی الگوی همکاری نسبت به آینده ،زمینه همکاری و اعتماد به یکدیگر- ودرنتیجه مشارکت بیشتر-را دربین کنشگران افزایش می دهد (فصیحی،31:1386). اینگلهارت معتقد است مشارکت افراد در جامعه تحت تاثیر متغیر هایی نظیر تحصیلات رسمی،موقعیت های اقتصادی-اجتماعی،سطوح مهارت اطلاعات،مهارت های ارتباطی و تجربه های شغلی افراد و تقلیل تفاوت های جنسی در وظایف سیاسی می باشد.(اینگلهارت،1373 : 378) کلمن نیز معتقد است سرمایه اجتماعی منجر به تسهیل روابط اجتماعی می شود و دستیابی به اهداف را آسانتر کرده و مشارکت اجتماعی افراد را در ساخت اجتماعی میسر می کند(خوش فر،1378: 262). بوردیو نیز مانند کلمن و پاتنام سرمایه اجتماعی را بر مشارکت موثر می داند ودر کنار آن سرمایه فرهنگی را نیز در مشارکت اجتماعی موثر می داند.از نظر وی سرمایه های فرهنگی و اجتماعی می تواند مشارکت را تحت تاثیر قرار دهد.
در دهه های اخیر مفهوم مشارکت همـواره در عمـق فرآینـدهای توسـعه جـای گرفته و تاثیر عوامل انسانی ناشی از مشارکت در موفقیت پـرو ژ ه هـا ثابـت شده است. حضور مردم در فرآیند توسعه در پی تلاش های یونسکو در نوزدهمین اجـلاس عمومی خود در سال 1926 در نایروبی صورت گرفت که رهیافت " توسعه ی درون زای انسان – مــحور " را مطرح ساخت و لزوم اجرای آن را در برنامه های توسعه اعلام کرد. در ایـن رهیافـت لـزوم مشارکت، بیش از پیش مورد تاکید قرار گرفت و به مـحور اساسی توسعه در جهان تبدیل گردید .
تجربه ی کشورهای مختلف جهان در طرح های توسعه شـهری نشـان مـی دهـد موفقیت طرحها در بسیاری مـوارد از قـدرت دولـت خارج بـوده و در گـرو مشـارکت مـردم و نهادهای ملی است و تنها با جلب اعتماد عمومی، تشویق مردم در مراحل مختلف طرح و استفاده از مشاوره ی عمومی می توان به موفقیتهـای مطلـوب دسـت یافـت. در جوامـع پیشرفته مشارکت مردم در برنامه های شـهری نهادینـه شـده و حقـوق، تکالیف مـدیران شهری و شهروندان مشخص شده است و مشارکت از مرحله ی طراحـی برنامه ها و الگوهای علمی – اجرایی تا ارایه تصویب، اجرا و نظارت ادامه دارد. الگوهـای برنامه ریزی مشارکتی، اعتماد شهروندان به نتایج به دست آمده را افزایش میدهـد، میـزان دقت، حساسیت و ابعاد آن را روشـن مـی سـازد و مشـارکت واقعـی و هدفمنـد آنـان را تضمین می کند. در این فرآیند، مشارکت نه تنها هزینه محـسوب نمی شود بلکه بـه ارتقـای کیفیتت زندگی، آرامش و آسایش شهروندان منجـر مـی شـود؛ امـا در ایـران، ازآنجـا کـه از مشارکت شهروندان سخنی رانده میشود، مشارکت توده ای و فاقد نظم و انسجام است و فقدان طبقه بندی نیازها و وخواست ها در این زمینه نمود دارد و مشارکت امـری سـمبلیک، شعاری است. این نوع مشارکت نه تنها راهگشا نبوده بلکه مسـایل و مشـکلات متعـددی به دنبال داشته است (موسایی، 1389 :125)
به طور کلی دلایل متعددی برای مشارکت دادن شهروندان در ادارهی امور شهرها وجود دارد که برخی از آنها عبارتند از: الف) گسترش ارزشهای فرهنگی که هنجارهای برابری و مردم سالاری را تقویت میکند و به افزایش تقاضای شهروندان برای مشارکت میانجامد. ب) دگرگونیهایی که در میزان بهرهمندی از آموزش و سن و سطح درآمد شهروندان پدید آمده است، هم انگیزه برای مشارکت جوانان تحصیل کرده و متعلق به طبقهی متوسط را افزایش داده و هم مشارکت را بالا برده است. ج) مشارکت در امور مختلف موجب افزایش کارایی شده است. د) افزایش پیچیدگی روابط در شهرها، امکان ادارهی امور انفرادی و آمرانه را از میان برده است (موحد و دیگران، 1392: 88).
مشارکت اجتماعی تحت تاثیر عوامل زیادی است.از جمله مهمترین عوامل ،سرمایه های فرهنگی و اجتماعی یک جامعه است.در واقع سرمایه فرهنگی و اجتماعی علاوه بر این که همدیگر را تقویت میکنند،منجر به مشارکت بالاتر افراد یک جامعه می شود.((Bouse.2005:5 به اعتقاد کالینز سرمایه فرهنگی یکی از مهمترین عوامل موثر برکنش متقابل (مشارکت اجتماعی) انسان هاست.آنجا که می گوید هرفرد به هنگام قرار گرفتن در یک موقعیت اجتماعی تحت تاثیر سه عامل است و آنچه در این موقعیت روی می دهد محصول نوعی پیوند است که میان این سه عامل و در روابط رو درروی میان افراد شکل می گیرد.این سه عامل عبارتند از 1-درک فرصت های موجود در بازار کنش متقابل2-سرمایه فرهنگی3-انرژی احساسی. از نظرکالینز موقعیت هایی که در آن افراد بتوانند به قدرت(ظرفیت وادار کردن دیگران به این که چه کار باید بکنند)و موقعیت(ظرفیت دریافت احترام و جاه و جلال) برسند و در نتیجه جبران هزینه ای باشد که قبلا خرج کرده اند،موقعیت های بسیار انرژی بخش هستند.افرادی که از سرمایه فرهنگی بالا برای برخورداری از احترام و اعمال تسلط بر دیگری برخوردارند،شانس بیشتری برای دریافت مثبت ترین نوع انرژی احساسی بر آمده از کنش متقابل با دیگران(مشارکت اجتماعی)خواهند داشت (ریتزر،1379: 170) اهمیت سرمایه اجتماعی-فرهنگی در فرآیند نوسازی شهری از آن جهت محسوستر خواهد بود كه مداخله در بافت های فرسوده در بیشتر موارد در ظرف مكانی محله انجام شده و لذا سرمایههای اجتماعی و فرهنگی میتوانند در درجه اول، با توجه به مفهوم محله و به دلیل مشتركات، علایق و روابط چهره به چهره ساكنان آن، در این مكان نمود بیشتری داشته باشند و در عین حال با شامل شدن ارزشهایی چون اعتماد اجتماعی، همبستگی اجتماعی و یكپارچگی اجتماعی به عنوان ظرفیت های درونی وثروت های پنهان در محلات، یك اقدام غیرمتمركز و از پایین به بالا را(اقدام مشارکتی) نوید بخش باشند (نعمتی، 1389: 54). حس تعلق به مکان نیز به عنوان یک عامل فرهنگی ، نقش زیادی بر مشارکت ساکنان در نوسازی و بهسازی بافت های فرسوده دارد. مردم موقعی مشتاقانه دربرقراری ارتباط با مکان و سازماندهی آن تلاش می کنند که آن مکان را دوست داشته باشند(پولاد ساز و اخوان،4:1394). به اعتقاد لینچ ،باید در فرایند نوسازی شهری ،برنامه ریزی با مشارکت مردم و مشاوره با متخصصان و هماهنگی با مسولان و مردم شهر صورت گیرد(کلانتری و پوراحمد،217:1385) الگوهای مشارکت مردم در نوسازی بافت های فرسوده نیزمی تواند شامل موارد ذیل باشد:1)مشارکت در تصمیم گیری.2)مشارکت در تامین مالی هزینه ها . 3 ) مشارکت در تامین نیروی انسانی.(موسوی،4:1385)
بررسی سوابق تجربی تحقیقات مرتبط با موضوع این مقاله نشان می دهد در خصوص تاثیر سرمایه فرهنگی بر مشارکت مردم در نوسازی بافت های فرسوده شهری ،پژوهش مشخص وخاصی صورت نگرفته است. با این وجود برخی ازتحقیقات مرتبط با موضوع را می توان نام برد: واقفی و حقیقتیان(1393) به بررسی تأثیر سرمایه فرهنگی )بعد نهادینه( بر رفتارهاي اجتماعی زیست محیطی با رویکرد توسعه پایدار شهري پرداخته و نشان می دهند بین سرمايه فرهنگی و رفتارهای اجتماعی زيست محیطی، رابطه وجود دارد. نادری،شیرعلی و قاسمی کفرودی(1393) در مطالعه خود تحت عنوان بررسی حس تعلق محله ای و نقش آن درمشارکت اجتماعی(نمونه موردی محله نعمت آباد تهران)نشان می دهند با افزایش حس تعلق محله ای،به آمادگی برای مشارکت در برنامه های توسعه شهری افزوده می شود. حاتمی نژاد،پوراحمد و عیوضلو (1393)در مطالعه ای تحت عنوان" واکاوی ظرفیت سرمایه اجتماعی محلات شهری در ساماندهی بافت های فرسوده."در منطقه 9 شهر تهران، نتیجه می گیرند که مؤلفه های سرمایه ی اجتماعی، نقش زیادی در تبیین میزان مشارکت ساکنان بافت فرسوده در بهسازی و نوسازی دارند و با تأکید بیشتر بر ظرفیت سرمایه ی اجتماعی ساکنان این بافتها می توان از این عامل برای تسریع در روند نوسازی و بهسازی بافتهای فرسوده شهری استفاده کرد.خواجه شاهکویی،مدانلو وصمدی(1392)به بررسی نقش سرمایه اجتماعی در نوسازی بافت فرسوده جویبارپرداخته ونشان می دهند ارتقاء سرماية اجتماعي منجر به افزايش مشاركت و سرعت عمل در طرحهاي نوسازي شهري مي گردد. موسوی،حیدری و باقری کشکولی(1391) نقش سرمایه اجتماعی را در نوسازی بافت فرسوده سردشت مورد مطالعه قرار می دهند و به این نتیجه می رسند که مشارکت اجتماعی،اعتماد اجتماعی،تعاون و همیاری دارای رابطه معنا دار با نوسازی بافت های فرسوده شهری هستند. پولاد ساز و اخوان ورنوسفادرانی(1394)دربررسی ابعاد فرهنگی-اجتماعی موثر بر توانمند سازی بافت فرسوده، عواملی ازقبیل حس تعلق به مکان،انگیزه مشارکت،تصویر ذهنی مناسب از محله ،برخوردهای اجتماعی از محله و....رادرایجاد فضایی پایدار دربعد اجتماعی و فرهنگی موثر دانسته اند. نوابخش(1392)به ضرورت احیاء سرمایه اجتماعی در توسعه فضاهای شهری پرداخته وبه این نتیجه می رسد که سرمایه هاي فرهنگی و اجتماعی به عنوان پایه هاي زیر بنایی براي رشد سرمایه اقتصادي در طرحهاي توسعه شهري بایستی در نظر گرفته شوند. گارسیا (2004) در پژوهش خود با موضوع سیاست فرهنگی و نوسازی بافت فرسوده شهری در شهرهای اروپای غربی، درسهایی از تجارب گذشته و چشم انداز آینده بیان میکند که استفاده از سیاست وبرنامه ریزی فرهنگی به عنوان ابزار نوسازی بافت فرسوده شهری در شهرهای اروپای غربی مورد توجه و دقت نظر بوده است. آندمولینز (2014) در پژوهشی با عنوان فرهنگ و هویت محلی در فرآیندهای نوسازی بافت فرسوده شهری: مراکز تجاری در مرکز بارسلونا بیان میکند که؛ در اقتصاد پسافوردی، فرهنگ به یک منبع مهم برای شهرها در راستای رقابت در سطوح منطقهای و بینالمللی تبدیل شده است و رقابت از سطوح کمی به سطوح کیفی گرایش پیدا کرده است؛ بنابراین، میتوان از ظرفیت و توانمندی محلی فرهنگ به عنوان ابزاری برای نوسازی بافت فرسوده شهری استفاده میشود و این فرآیند به طور فزایندهای به دنبال ترویج هویت و اقتصاد شهری نیز هست.
روش پژوهش
اين پژوهش از حيث سطح تحقيق، مطالعهاي توصيفي – اكتشافي است و از حيث نوع تحقيق مطالعهاي كاربردي محسوب ميگردد. . اين مطالعه از آن جهت در زمره مطالعات كاربردي قرار ميگيرد كه نتايج آن در محدوده مورد مطالعه به اجرا گذاشته خواهد شد، ضمن آنكه ميتواند الگويي براي ساير مناطق شهر و كشور نيز قرار گيرد. روش تحقيق به اين دليل پيمايشي (زمينه يابي) انتخاب شده است كه درطی آن نگرش ها،جهت گیری ها و رفتارهای ساکنان بافت درحوزه مشارکت دربرنامه های نوسازی بر پایه ی سرمايه فرهنگی با بهره گیری از ابزارهای مشاهده،مصاحبه و پرسشنامه مورد بررسی قرار گرفته است.در این پژوهش، برای سنجش سرمایه فرهنگی 4 مولفه در نظرگرفته شد که عبارتند از؛تعهد اجتماعی،حس همیاری،تعلق پذیری و دانش و مهارت. این مولفه ها با درنظر گرفتن شرایط فرهنگی و اجتماعی جامعه مورد مطالعه با استناد به پیشینه های پژوهش و مبانی نظری استخراج و به دلیل محدودیت پژوهش وکاهش حجم و ابعاد پرسشنامه و از سوی دیگر تقویت نگاه پاسخگویان به عنوان مبتلابه ترین موارد، انتخاب شده اند.درانتخاب این مولفه ها این مساله نیز مورد توجه قرار گرفت که؛ مفهوم سرمایه فرهنگی در پژوهش های داخلی – برخلاف مطالعات خارجی که فرایند مفهوم سازی متفاوتی را پشت سرگذاشته و در هردوره ای با توجه به مقتضای زمانی و مکانی هرجامعه توسط محققان بازنگری شده است- عمدتا در قالبی مشابه با بوردیو به کار برده شده و عملیاتی شده است به گونه ای که می توان آن را به صورت الگوی استاندارد شده سنتی در همه تحقیقات داخلی مشاهده نمود و این همه درحالی است که مفهوم سازی بوردیو از سرمایه فرهنگی ،شاخص و سنجه هایی بوده که با شرایط آن زمان جامعه فرانسه متناسب بوده ،لذا با توجه به شرایط فرهنگی و اجتماعی جامعه ما نمی توان با این استاندارد حرکت کرد وآن را به سان الگوی یکسان دست نخورده برای همه پژوهش ها به کار برد(برگرفته ازرضایی وتشویق،30:1392). مدل مفهومی پژوهش در شکل 1آمده است.
شکل 1 – مدل مفهومی پژوهش
با توجه به مدل مفهومی فرضیههای پژوهش عبارتند از: 1 – سرمایه فرهنگی بر کـنش مشارکتـی شهروندان در نوسازی بافت فرسوده مؤثر است. 2 – تعهد اجتماعی بر کـنش مشارکتـی شهروندان در نوسازی بافت فرسوده مؤثر است 3 – حس همیاری بر کـنش مشارکتـی شهروندان در نوسازی بافت فرسوده مؤثر است. 4 – تعلقپذیری بر کـنش مشارکتـی شهروندان در نوسازی بافت فرسوده مؤثر است. 5 – تحصیلات و دانش بر کـنش مشارکتـی شهروندان در نوسازی بافت فرسوده مؤثر است.
جامعه آماری پژوهش کلیه ساکنان و مالکان بافت فرسوده شهری پیرامون حرم رضوی به تعداد 21456 هزار نفر بود . واحد تحلیل، واحد مشاهده و نمونه پژوهش افراد بیشتر از 18 سال سن بودند که توانایی پاسخگویی به سؤالات پژوهش را داشتند .تعداد نمونه ها با بهره گیری از فرمول کوکران (378) نفر تعیین شد. اما با توجه به تنوع محلات و همچنین در دسترس بودن امکانات، حجم نمونه با هماهنگی متخصصین به 426 نفر افزایش یافت وبه دلیل پراکندگی بالای پاسخگویان، با استفاده از روش نمونهگیری خوشهای نمونه مورد نظر انتخاب شد،به این صورت که از منطقه ثامن تمامی محلات انتخاب و در نهایت از هر محله نیز بلوکهایی به صورت تصادفی انتخاب شدند. سپس در هر بلوک شهری با توجه به حجم بلوک و تناسب آن با حجم نمونه افرادی از درب منازل جهت پاسخگویی انتخاب شدند.
جدول 1: جدول نمونه آماري.
نام محله | حجم جامعه آماری | حجم نمونه | درصد از کل |
بالاخیابان | 4433 | 88 | 20٫7 |
پایین خیابان | 4029 | 80 | 18٫8 |
نوغان | 2822 | 56 | 13٫1 |
عیدگاه | 4231 | 84 | 19٫7 |
طبرسی | 3223 | 64 | 15٫0 |
چهارباغ | 2720 | 54 | 12٫7 |
کل | 21456 | 426 | 100 |
ابزار گردآوری اطلاعات با توجه به ماهیت پژوهشهای پیمایشی، پرسشنامه محقق ساخت بود. این پرسشنامه شامل چهار بخش اصلی جمعیت شناختی، سرمایه فرهنگی،سرمایه اجتماعی و کنش مشارکتی (در نوسازی بافت فرسوده)بود. گویه ها و معرف های هریک از شاخص های سرمایه فرهنگی(شامل دانش و مهارت،تعهد اجتماعی،همیاری اجتماعی و تعلق اجتماعی) و کنش مشارکتی(شامل مشارکت فکری،اجرایی،مالی و نیروی انسانی) در پرسشنامه تعریف و نمره گذاری شد و به تعداد مورد نیاز تکمیل گردید.مصاحبه بامدیران و مشارکت فعالانه نیز از دیگر ابزارهای گردآوری اطلاعات بود.
روایی ابزار پژوهش به دو صورت روایی صوری و سازه برآورد گردید. در این مرحله ابزار پس از طراحی در اختیار تعدادی از متخصصین و همچنین استادان راهنما و مشاور قرار گرفته است. نظر نهایی و توافق نهایی در رابطه با ابزار روایی صوری را بدست داده است. پس از تأیید نهایی ابزار پژوهش، تعداد 30 پرسشنامه پر شده است و با استفاده از تحلیل عاملی تأیید روایی سازه ابزار پژوهش بدست آمده است.
برای سنجش پايايي ابزار پژوهش از ضريب آلفاي کرونباخ استفاده شده است كه پس از توزیع پرسشنامه در ميان نمونهي آماري و گردآوری دادهها، ضريب آلفاي كرونباخ به صورت کلی و در ابعاد پژوهش بر طبق جدول زیر محاسبه گردید
جدول2: ضریب آلفای کرنباخ متغیرهای پژوهش.
| مقدار آلفای کرنباخ |
سرمایه فرهنگی | 0.88 |
کنش مشارکتی | 0.74 |
کل پرسشنامه | 0.83 |
یافتههای پژوهش
متغیرهای پژوهش در دو بخش جمعیتشناختی و شاخصهای اصلی دستهبندی شده است. متغیرهای جمعیتشناختی که به صورت سطوح سنجش اسمی، فاصلهای و رتبهای بوده و همچون شیوههای سنجش معمول میباشد. ولی متغیرهای اصلی پژوهش یعنی تعهد اجتماعی، حس همیاری، تعلقپذیری، تحصیلات و دانش و کنش مشارکتی با استفاده از طیف لیکرت مورد سنجش قرار گرفته و بیشترین مقدار (5) و کمترین آن نیز (1) درنظرگرفته شده است. پرسشنامهها پس از گردآوری وارد نرم افزار Spss شده و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. در مجموع يافتههاي اين پژوهش را به دو دسته ميتوان تقسيم نمود:
1. يافتههاي بدست آمده از مشاهدات ميداني، تحليل نظرات ساکنین و مالكين در قالب جلسات فردی و گروهي، نظرات سازمان مجری كه مجموعه اين يافتهها به شكل تحليل محتواي توصيفي طبقهبندي شد.
2. يافتههاي بدست آمده در قالب پرسشنامه: اين يافتهها در دو قسمت تحليل شد:
ü يافتههاي عمومي و فردي و سؤالات نگرش سنج پژوهش که در قالب آمار توصیفی انجام شد.
ü يافتههاي مربوط به فرضيات تحقيق.
در جداول3 و 4 توصیف متغیرهای کیفی و کمی جمعیتشناختی مشاهده میگردد.
جدول 3 – توصیف متغیرهای کیفی جمعیتشناختی
| فراوانی | درصد |
|
| فراوانی | درصد | |
جنسیت | زن | 89 | 20٫9 | شغل اصلی | خانه دار | 54 | 12٫7 |
مرد | 337 | 79٫1 | آزاد | 303 | 71٫1 | ||
وضعیت تأهل | مجرد | 121 | 28٫4 | کارمند | 53 | 12٫4 | |
متأهل | 305 | 71٫6 | بازنشسته | 16 | 3٫8 | ||
میزان تحصیلات | بیسواد | 20 | 4٫7 | نوع منزل مسکونی | آپارتمانی | 117 | 27٫5 |
زیردیپلم | 144 | 33٫8 | ویلایی | 309 | 72٫5 | ||
دیپلم | 192 | 45٫1 | نام محله | بالاخیابان | 88 | 20٫7 | |
کاردانی | 16 | 3٫8 | پایین خیابان | 80 | 18٫8 | ||
کارشناسی | 46 | 10٫8 | نوغان | 56 | 13٫1 | ||
کارشناسی ارشد | 8 | 1٫9 | عیدگاه | 84 | 19٫7 | ||
|
|
|
| طبرسی | 64 | 15٫0 | |
کل پاسخگویان | 426 | 100 | چهارباغ | 54 | 12٫7 |
جدول 4 – توصیف یافتههای کمی جمعیتشناختی
| سن | تعداد اعضای خانواده | درآمد ماهیانه خانواده |
میانگین | 36٫92 | 4٫27 | 873134 |
انحراف معیار | 12٫18 | 1٫46 | 395831 |
| مخارج ماهیانه خانواده | مساحت منزل مسکونی | قیمت منزل مسکونی |
میانگین | 823383 | 173٫53 | 3549797 |
انحراف معیار | 293572 | 144 | 1777704 |
یافته های توصیفی نگرش سنج
اگر چه نیمی از پاسخگویان نظر خاصی در باره محله خود ندارند ولی 20 درصد به محله خود افتخار میکنند. همچنین 24 درصد نیز احساس تعلق زیادی به محله دارند. بیشتر پاسخگویان یعنی 33 درصد آنها محله خود را مناسب دانسته و از سوی دیگر بیشتر آنها یعنی 25 درصد از محله خود رضایت دارند. در نهایت اینکه 24 درصد ساکنین کمترین اطلاع را از طرح نوسازی منطقه ولی 80 درصد بیشترین ضرورت را برای نوسازی در محله خود احساس میکنند. پاسخگویان مهمترین مشکلات را در نوسازی بافت فرسوده محله خود به ترتیب اعتماد کم مردم به دستگاههای ذیربط و مجریان، نداشتن توان مردم برای بازسازی، بیتوجهی شهرداری و سایر دستگاههای ذیربط، تعلق سود اصلی نوسازی به دیگری، مقررات دولتی دست و پاگیر و مخالفت مردم با نوسازی منطقه می دانند. همچنین مهمترین مشکل خود را برای مشارکت به ترتیب نداشتن منابع مالی کافی برای ساخت و ساز، نبود اعتماد میان مردم و مجریان طرح، نبود منبع درآمد در هنگام ساخت و ساز، ترس از طولانی شدن ساخت و ساز، نبود اطلاعات شفاف و کافی در مورد مشارکت و نبود مکانی برای زندگی در هنگام ساخت و ساز میدانند. درنهایت اینکه بیشتر پاسخگویان تمایل به مشارکت اجرایی، پس از آن فکری و مالی و نیروی انسانی دارند.
نقشه توصیفی شاخص سرمایه فرهنگی وکنش مشارکتی در محلات منطقه ثامن
شش محله اطراف حرم مطهر از ویژگیهای متفاوتی برخوردار میباشند. لذا به صورت شماتیک (شکل 2) در ادامه پراکندگی دو شاخص اصلی در شش محله در قالب نقشه GIS نمایش داده شده است. با توجه به این شکل مشخص است که محله طبرسی کمترین میانگین را در سرمایه فرهنگی و محله نوغان بیشترین مقدار را دارا میباشد .همچنین محله طبرسی کمترین میانگین را در کنش مشارکتی در نوسازی بافت فرسوده و محله عیدگاه نیز بیشترین مقدار را دارا میباشد.البته پایین خیابان که همان خیابان نواب صفوی می باشد علیرغم بالا بودن میزان سرمایه فرهنگی،دارای کنش مشارکتی ضعیف ساکنان می باشد که این موضوع بیشتر به بی اعتمادی ساکنان و آلوده بودن فضای کار در این منطقه بر میگردد.
الف:کنش مشارکتی ب:سرمایه فرهنگی
شکل 2– نقشه های توصیفی شاخص سرمایه فرهنگی و کنش مشارکتی در نوسازی بافت فرسوده در محلات منطقه ثام
یافته های مبتنی برفرضیات
هدف اصلی پژوهش حاضر سنجش میزان تأثیر شاخص سرمایه فرهنگی بر کنش مشارکتی است. برای این منظور ضمن استفاده از مدل سازی رگرسیونی که نشان داد متغیر سرمایه فرهنگی بر متغیر کنش مشارکتی مؤثر است ،برای تبیین بهتر و سنجش مدل مفهومی ازروش مدل سازی معادلات ساختاری که بر روش های رگرسیونی ارجحیت دارد استفاده شد،ارجحیت این روش دراین است که مقدار خطا دیده می شود و تحلیل عاملی و ساختاری در یک نمودار نشان داده می شود.
در مدل زیر بین متغیرهای اصلی و ابعاد آنها تحلیل عاملی صورت گرفته است هم چنین بین متغیرهای مستقل اصلی و وابسته نیز تحلیل مسیر صورت گرفته است. بنابراین مدل معادلات ساختاری زیر ترکیبی از تحلیل مسیر و تحلیل عاملی است که در پژوهشهای اجتماعی مرسوم است. همچنین مقادیر t که در این مدلها بایستی بالاتر از 2 باشد به دلیل کمبود جا ارائه نگردیده است ولی تمامی مقادیر تأثیر و بارعاملی دارای مقداری بالاتر از 2 میباشند.
شكل 3: مدل معادلات ساختاري پژوهش
نکته دیگر نیز این است که در مدل لیزرل لحاظ کردن مقادیر خطا که به صورت فلشهای کوچک دیده میشود بر مقادیر تأثیر و بار عاملی تأثیر گذار است. با توجه به این مدل متغیر سرمایه فرهنگی به میزان (0٫17) بر متغیر کنش مشارکتی در تمامی ابعاد مشارکت شامل مشارکت فکری,اجرایی,مالی و انسانی مؤثر است. البته این تاثیر بیشتر در مشارکت نیروی انسانی و مشارکت فکری است و کمترین تاثیر آن برمشارکت مالی است.از سوی دیگر تمامی مقادیر بار عاملی از (0٫40) بیشتر است که نشان از مناسب بودن آنها دارد. در نهایت اینکه شاخص (RMSEA) کمتر از مقدار قراردادی (0٫10) و سطح معناداری نیز بیشتر از مقدار قرادادی (0٫05) میباشد. لذا مدل نیز از برازش مناسبی برخوردار است.
بطور کلی می توان گفت که تاثیر سرمایه فرهنگی شامل مولفه های تعهد اجتماعی، همیاری اجتماعی، تعلق اجتماعی، ، دانش و تجربه، بر کـنش مشارکتـی شهروندان در نوسازی بافت فرسوده تأثیر معناداری دارد اما میزان هر کدام از تأثیر متغیرهای اصلی با یکدیگر متفاوت است.
بحث و نتیجهگیری
چنانچه کنش مشارکتی را عمل وتعهد بدانیم،آنگاه مشارکت محصول برخی پیش عاملیتهایی است که در پژوهش حاضر به عنوان مولفههای سرمایه فرهنگی تعریف شده است. در واقع سرمایه فرهنگی به مثابه پیش نیاز کنش مشارکتی دارای نقش مهمی در پیشبرد اهداف آن در راستای موفقیت برنامههای نوسازی و بهسازی بافتهای فرسوده شهری است. به عبارت بهتر از جمله مهمترین شاخصهایی که میتواند در پیشبرد پروژههای نوسازی بافتهای فرسوده شهری نقش قابل توجهی ایفا نماید میزان سرمایه فرهنگی ساکنین محله است. سرمایه فرهنگی در برگیرنده 4 مولفه تعهد اجتماعی، حس همیاری، تعلقپذیری و تحصیلات و دانش است که قوی بودن این شاخصها در بین ساکنان بافت فرسوده میتواند به عنوان عامل تسهیل کننده نقش ایفا کند و زمینه بهتری برای موفقیت برنامههای نوسازی ایجاد نماید، اما ضعیف بودن آن میتواند عاملی بازدارنده محسوب شده و پیامدهای منفی را در اجرای اینگونه پروژه ها ایجاد نماید. در رابطه با میزان سرمایه فرهنگی ساکنان بافت پیرامون حرم رضوی میتوان بیان داشت که سرمایه فرهنگی با توجه میانگین شاخصهای بدست آمده در این پژوهش بالاست و تاثیر آن برکنش مشارکتی ساکنان بافت مثبت بوده و تسهیل کننده مشارکت است. البته در بین مولفه های سرمایه فرهنگی ،مولفه های تعلق پذیری و دانش و مهارت وضعیت ضعیف تری نسبت به مولفه های تعهد اجتماعی و حس همیاری داشته اند و به همین جهت بایستی مورد توجه بیشتری قرار بگیرند. برای افزایش حس تعلق به محله اقداماتی نظیر ؛ برنامه ریزی کالبدی، مناسب سازی محلات ،کیفی سازی محیط زندگی ، کنترل وکاهش آسیبهای اجتماعی ، افزایش شناخت ساکنان از قابلیت های محله و برای افزایش دانش و مهارت ساکنان بکار گیری راهبردهایی نظیر، اطلاع رسانی صحیح، برگزاری جلسات مشترک بین کارگزاران نوسازی و مردم ساکن و مالک وانتقال دانش و تبادل تجربیات و...... می تواند بسیار مفید فایده باشد.
با توجه به اهمیت کنش مشاركتی مردم در پروژههای توسعه شهری برای ترغیب و سازماندهی بهتر آنان بایستی مشارکت را بر 3 محور عمده استوار کرد: 1- اعتمادسازي2- نهادسازي 3- ظرفيتسازي. عمدهترين عامل تامين مشاركت، آگاهي و علاقه مردم و حاكميت فرهنگ همياري در جامعه است. تا زماني كه نتوان مردم را به اين باور و يقين كشاند كه با مشاركت، تعاون و همياري –که از مهمترین نمودهای سرمایه فرهنگی است- ميتوان به جامعهاي مرفهتر و سعادتمندتر دست يافت و تا زماني كه نتوان ارزش های فرهنگی و اجتماعی را جایگزین ارزش های صرفا اقتصادی نمود ، تامين مشاركت مردم امكانپذير نخواهد بود.نگاه تک بعدی و اقتصاد محور به برنامه های نوسازی بافت های فرسوده شهری بخصوص در بافتهایی نظیر بافت پیرامون حرم رضوی که پتانسیل بیشتری برای بازدهی اقتصادی دارد،بلای جان مالکان و ساکنان این بافتها میشود، چون بنگاههای اقتصادی و شرکتهایی که همراه با سرمایه شان وارد بافت شده اند، علاقهای به مسایل فرهنگی ندارند و فقط به کسب سود بیشتر میاندیشند. بخش دولتی و عمومی نیز برای چاره جویی کمبود سرمایه، با سرمایهداران همراه میشوند و این چنین مردم ساکن بافت تنها میشوند و سرمایه فرهنگی و اجتماعی آنهابه شدت لطمه خورده ودر دراز مدت حس اعتماد ،تعهد و همیاری در آنها بسیار ضعیف شده و این همه مانع کنش مشارکتی آنان در اجرای پروژه های توسعه شهری که برنامه های نوسازی و بهسازی بخشی از مهمترین این پروژه هاست،می شود.
پیشنهادها
- با توجه به یافته های تحقیق که نشان می دهد ؛مهمترین راهبرد توسعه شهری ، راهبرد مشارکتی است و سرمایه فرهنگی بر مشارکت اجتماعی کنشگران در نوسازی و بهسازی بافت های فرسوده شهری تاثیر مثبتی دارد ،پیشنهادمی شود؛ الویت اصلی برای اجرای این پروژه ها ،تمرکز بر ارتقاءکنش مشارکتی ساکنین بر پایه ی ارزش های فرهنگی و اجتماعی باشد .توجه به عاملیت انسان وکمک به رشد وتعالی فرهنگی وی،افزایش حس تعلق به محله ،ایجاد انگیزش همیاری و تعاون،ارتقای فرهنگ تعهد پذیری اجتماعی از طریق آموزش وعمل به وعده های داده شده توسط مدیران و برنامه ریزان شهری،افزایش کمی و کیفی روابط اجتماعی ساکنان از طریق ایجاد فضاها وبسترهای تعامل واشتراک اجتماعی در بافت،ترتیب جلسات گفتگوی عمومی، تشکیل شوراهای اجتماعی و فرهنگی در محلات و... می تواند دراین راه بسیار مفید فایده باشد.
- باتوجه به این که میزان سرمایه فرهنگی در برخی محلات منطقه ثامن شهر مشهد از جمله محله نوغان و منطقه پایین خیابان (خیابان نواب صفوی )بالاتر از متوسط است، و به تبع آن کنش مشارکتی ساکنان نیز بهتر بوده، لذا مسولان امر بهتر است برنامههای نوسازی را در این محلات در الویت قرار دهند. این کار می تواند برنامه نوسازی این محلات را با موفقیت بیشتری روبرو سازد و به عنوان یک الگوی موفق در ترغیب ساکنان سایر محلات به کنش مشارکتی تاثیر گذار باشد.
- نهاد سازی،اعتماد سازی و ظرفیت سازی از مهمترین مسایلی است که علاوه بر نقش موثری که می تواند در تقویت سرمایه فرهنگی ساکنان بافت فرسوده داشته باشد،به افزایش کنش مشارکتی آنان در برنامه های نوسازی و بهسازی بیانجامد.
- از آن جایی که افزایش سرمایه اجتماعی می تواند هم در تقویت سرمایه فرهنگی موثر باشد و هم باعث افزایش کنش مشارکتی ساکنان بافت پیرامون حرم رضوی شود،لذا بکار گیری راهبردهایی نظیر اطلاع رسانی صحیح، برگزاری جلسات مشترک بین کارگزاران نوسازی و مردم ساکن،اجرای درست و به موقع تعهدات و......می توانددر افزایش اعتماد اجتماعی -که یکی از مهمترین شاخص های سرمایه اجتماعی است-موثر باشد و بدون شک ،اعتماد کلید طلایی مشارکت در پروژه های نوسازی است.
- با توجه به این که سرمایه فرهنگی میتواند نقش مهمی در موفقیت یا عدم موفقیت پروژههای نوسازی ایفا کند،و با عنایت به این که در عمده پژوهش های داخلی، سنجه های سرمایه فرهنگی مبتنی بر استانداردهای سنتی بوردیویی است، لذا پیشنهاد می شود مولفه های کاربردی متناسب با وضعیت جامعه ایران، طی پژوهشهای اجتماعی شناسایی شود تا نتایج تحقیقات واقعی تر و کاربردی تر شده و امکان بهره گیری بهتر از توان بالقوه سرمایه فرهنگی مردم درپیشبرد طرح های توسعه اجتماعی فراهم شود .
منابع
ازکیا،مصطفی وغفاری،غلامرضا(1380).بررسی رابطه اعتماد و مشارکت در نواحی روستایی کاشان،نامه علوم اجتماعی،شماره 17.
اکبـری، امیـن(1383 ).نقـش سـرمایه اجتماعـی در مشـارکت: بررسـی تأثیر سـرمایه اجتماعی سیاسـی، اجتماعی( مطالعـه مـوردی: سـقز)، دانشـکده علـوم اجتماعی دانشگاه تهران.
بابایی فرد،اسدا...(1389).توسعه فرهنگی و توسعه اجتماعی در ایران،فصلنامه رفاه اجتماعی،سال دهم،شماره37.
بیرو، آلن(1366).فرهنگ علوم اجتماعی،ترجمه باقر ساروخانی، تهران، کیهان.
پولاد ساز،کیارش و اخوان نسرین(1394). ابعاد فرهنگی-اجتماعی موثر بر توانمند سازی بافت فرسوده،همایش ملی بافت های فرسوده و تاریخی شهری،دانشگاه کاشان.
تراسبی،دیوید(1382)اقتصاد و فرهنگ،ترجمه کاظم فرهادی.تهران:نشرنی.
توسلی،غلامعباس(1384).مفهوم سرمایه در نظریات کلاسیک و جدید،نامه علوم اجتماعی،دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران،شماره 26.
جنکینز،ر(1385). پیر بوردیو.ترجمه ل.جوافشانی و دیگری،تهران،نشرنی.
حاتمی نژاد ،حسین وپوراحمد،احمد و عیوضلو،داوود(1393).واکاوی ظرفیت سرمایه اجتماعی محلات شهری در ساماندهی بافتهای فرسوده منطقه 9 شهرداری تهران، مجله آمایش جغرافیایی فضا ،سال چهارم،شماره سیزدهم.
حبیبی ، سید محسن و سعیدي رضوانی ، هادی (1384) شهرسازی مشارکتی ، کاوشی نظری در شرایط ایران ، نشریه هنرهای زیبا ، شماره 24.
حسین زاده، میکائیل( 1388). بررسی رابطهی سرمایهی فرهنگی و هویت اجتماعی در بین دانشجویان تبریز،فصلنامه مطالعات ملی، سال دهم، شماره1.
خاني، علي(1389). ملاحظاتي در خصوص نوسا ز ی شهري، نشرية اينترنتي نوسازي، سال دوم، شمارة 8..
خواجه شاهکوهی،علیرضاو مدانلو جویباری،مسعود وصمدی،رضا(1392)بررسی نقش سرمایه اجتماعی در نوسازی بافت های فرسوده شهری جویبار،مجله جغرافیا وآمایش شهری- منطقه ای، شماره هشتم.
خوش فر،غلامرضا(1387)تاثیر سرمایه اجتماعی بر مشارکت سیاسی،پایان نامه دکتری جامعه شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی،تهران.
ریتزر،جرج(1379). نظریه های جامعه شناسی،ترجمه م.ثلاثی،تهران،انتشارات علمی.
رضایی،محمد و تشویق ،فاطمه(1392).بازخوانی سنجه های سرمایه فرهنگی،فصلنامه مطالعات و تحقیقات اجتماعی ایران،دوره دوم،شماره 1.
رهنما، مجید(1377). مشارکت، نگاهی نو به مفاهیم توسعه،ویراستار ولفانگ زاکس، نشر مرکز.
شایان،حمید.تقی لو،علی اکبر.عنابستانی،علی اکبر(1390).بررسی و تحلیل عوامل بازدارنده مشارکت مردم در توسعه روستایی با تاکید بر روش عقلائی.نشریه جغرافیا و برنامه ریزی شهری،دانشگاه تبریز،شماره38.
صالحی امیری، سیدرضا(1386). مفاهیم ونظریههای فرهنگی،تهران، ققنوس.
صالحی،رضا و سپهرنیا،رزیتا(1390)اندازه گیری سرمایه فرهنگی بر اساس نظریه بوردیو در ایران،پژوهشنامه علوم اجتماعی،شماره71.
فتحی،سروش و مهرداد نوابخش(1393). خرداد.رشد و توسعه شهرنشینی. http://rasekhoon.net
فصیحی،امان ا...(1386)دین و سرمایه اجتماعی،مجله ی معرفت،سال شانزدهم،شماره123
فکوهی،ناصر(1381). تاریخ اندیشه و نظریه های انسان شناسی،تهران:نشرنی.
کاستلز،مانوئل(1380). عصر اطلاعات اقتصادجامعه و فرهنگ،قدرت-هویت،ترجمه حسن چاووشیان،تهران،انتشارات طرح نو،جلد دوم.
کلانتری، حسین و احمد پوراحمد( 1385) فنون و تجارب برنامهریزی مرمت بافت تاریخی شهرها، تهران، انتشارات جهاد دانشگاهی.
کوزر،لوئیس(1373).زندگی و اندیشه بزرگان جامعه شناسی،ترجمه محسن ثلاثی،تهران،نشر علمی.
محسنی تبریزی،علیرضا(1375).بیگانگی مانعی برای مشارکت و توسعه ملی،نامه پژوهش،تهران،سال اول،شماره1.
مردوخي، بايزيد (1373 )مشاركت مردم در فرايند توسعه و طرحي براي سنجش ميزان آن، فصلنامه اقتصاد كشاورزي و توسعه ، شماره 6 .
موسایی، میثم (1389). بررسـی (swot)مشـارکت شـهروندان در امـور شـهری ، فصلنامه ی علمی -پژوهشی رفاه اجتماعی، شماره 41.
موسوي، مير نجف وحسن حیدری،حسن و باقري كشكولي،علی (1391) بررسي نقش سرمايه اجتماعي در نوسازي و بهسازي بافت هاي فرسوده سردشت. مجله پژوهش و برنامه ريزي شهري، سال چهارم، شماره پانزدهم.
موحد،علی و فیروزی ،محمدعلی ،زارعی،رضا ،ظفری مسعود(1392)نقش سازمان های مردم نهاد برای مشارکت درنوسازی بافت های فرسوده ،نمونه موردی:بافت فرسوده بخش مرکزی شهر اهواز، فصلنامه علمی-پژوهشی انجمن جغرافیای ایران، سال یازدهم، بهار، شماره 36.
موسوي، سيد احمد( 1385). برنامه ريزي توسعة محله اي با تأكيد بر سرماية اجتماعي مشهد. پايان نامةكارشناسي ارشد، دانشكده هنر، دانشگاه تربيت مدرس تهران.
نادری،احمد و شیرعلی،ابراهیم و قاسمی کفرودی،سجاد(1393). بررسی حس تعلق محلّه ای و نقش آن در مشاركت اجتماعی.مجله مطالعات توسعه اجتماعی ایران،سال ششم،شماره سوم.
نوابخش،مهرداد(1392)ضرورت احیاءسرمایه اجتماعی در توسعه فضاهای شهری،مجله علمی-پژوهشی مطالعات توسعه اجتماعی ایران،سال پنجم،شماره چهارم.
واقفی،الهام و حقیقتیان،منصور(1393).بررسی تأثیر سرمایه فرهنگی )بعد نهادینه( بر رفتارهاي اجتماعی زیست محیطی با رویکرد توسعه پایدار شهري، فصلنامه اقتصاد و مديريت شهری،شماره هشتم.
یوسفی،علی( 1388).تدوین الگوهای جلب مشارکت مالکین در پروِژه های طرح نوسازی و بهسازی بافت پیرامون حرم رضوی،گزارش مرحله اول،مشهد،شهرداری ثامن.
Bourdieu, P. (1986) the forms of capital. In J. Richardson (Ed.) Handbook of Theory and Research for the Sociology of Education (New York, Greenwood)
Bouse, j and B.wellman (2005) personal relationships: on and off the hnternet university press
García, B. 2004. “Cultural Policy and Urban Regeneration in Western European Cities: Lessons from Experience, Prospects for the Future”. Local Economy. 19: 312
Ulldemolins, J. R. 2014. “Culture and authenticity in urban regeneration processes: Place branding in central Barcelona”. Urban Stud publishe