Analyzing and investigating the interrelationship of cultural diversity in the Shia religion with the principles of UNESCO
Subject Areas :Hedayat Hasanpoor 1 , Faramarz Atrian 2 * , alireza ansarimahyari 3
1 - Doctoral student of public law, Najafabad Branch, Islamic Azad University, Najafabad, Iran
2 - Assistant Professor, Department of Law, Najafabad Branch, Islamic Azad University, Najafabad, Iran.
3 - Assistant Professor, Faculty of Theological Law and Islamic Studies, Najaf Abad Branch, Islamic Azad University, Najaf Abad, Iran
Keywords: cultural diversity, UNESCO, Shia religion, interrelationship, constitution.,
Abstract :
As a right-seeking minority in the Islamic world, as a reasonable and legitimate Sharia, Shia can influence the great society with all intellectual and cultural differences. The strategic necessity of cultural convergence in the Shiite world and avoiding deepening the gaps between the Shiites and Muslims of the world needs double emphasis. A look at the history of the Shia imams, peace be upon them, in dealing with intellectual opponents evokes a kind of diversity of thought and view of cultural diversity, and this issue is the pride of Shiism, and even now Shia jurisprudence can be its flag bearer. The diversity of thought and pluralism in the school of Shi'ite jurisprudence makes clear the necessity of comparative study of cultural diversity. This research aims to adapt cultural diversity in Shia jurisprudence and Iran's constitution with the principles of UNESCO to show the ability to preserve local values while accepting and exploiting the values of other cultures. The findings of the research show that the UNESCO Convention defines cultural diversity as the coexistence of diverse life patterns and value systems in society, while there are limits on this diversity in Shia jurisprudence and the Constitution of the Islamic Republic of Iran. Based on these restrictions, cultural diversity must be consistent with the principles of Islam, public interests and the rights of others and these restrictions affect the way of intercultural interactions.
قرآن کریم
آیت اللهی ، حمید(1392). سنجه هایی در دین پژوهی معاصر، چاپ اول، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ص388.
التیامی نیا، رضا؛ حسینی، علی (۱۳۹۴). هویت، فرهنگ و سبک زندگی اسلامی در عصر جهانی شدن، فصلنامه علمی مطالعات الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی، 3(۵)، صص ۱۴۲-۱۰۹.
پروین، خیرالله؛ سپهری فر، سیما(1393). حقوق اقلیت ها در قانون اساسی (با تأکید بر اماکن، داراییها و حقوق سیاسی)، دو فصلنامه مطالعات حقوق بشری، سال سوم، (6) ص74.
جاوید، محمدجواد(1400). از تنوع فرهنگی تا مهندسی فرهنگی؛ چالشی بین حقوق بشر و حقوق شهروندی، فصلنامه مطالعات حقوق عمومی، 15(2)، صص231-232.
جعفری، علی (۱۳۸۸). جمهوری اسلامی و تنوع فرهنگی یونسکویی (بررسی انتقادی کنوانسیون حفظ و ترویج بیانهای فرهنگی، رسانه، (۷۸).
خسرو پناه، عبدالحسین(1375). نگاهی به پلورالیسم یا تکثر گرایی ادیان، روش شناس علوم انسانی، (8)، ص80-81.
دهقان، علیرضا و معتمدی، بشیر (۱۳۹۲). الگویی دینی پیرامون ارتباطات بین فرهنگی، فصلنامه راهبرد، 22( 66)، بهار، صص 35-7.
ذوالقدر، مالک ؛ وحید محمدزاده(1393). حقوق بشر و جهان بینیها و نسبیگرایی، دو فصلنامه مطالعات حقوق بشر اسلامی ، (6). ص 22.
رحیم پور، حسن(1388). مدارا نه از راه پلورالیزم، چاپ 5، مشهد: طرح فردا، ص95.
سجودی، فرزان (بهار ١٣٨٨)، ارتباطات بینفرهنگی: ترجمــه و تــأثیر آن در فرآینــدهای جــذب و طــرد، فصلنامه تحقیقات فرهنگی، 12(5) ،ص 68.
طاهری شمیرانی، صفت الله (1378). حق شرط به معاهدات، مجله سیاست خارجی، 13(1)، ص129.
طباطبایی، محمدحسین و مرتضـی مطهـری (١٣٨٢). اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج٣، تهران: صدرا.
ظهیری، سید مجید(1384) تنوع کثرت گرایی، قبسات، (37)، ص61.
غائبی، محمدرضا (۱۳۸۶). تنوع فرهنگی راه برون رفت از بن بست نزاع جهانشمولی و نسبی گرایی حقوق بشر، سیاست خارجی، (۸۴).
فصیح رامندی، منصوره(1396). تضمین قانون حقوق فرهنگی بشری مؤثر در برنامه ریزی فرهنگی، فصلنامه حقوق پزشكی، 11(40)، ص170.
کسوله، عمر احمد(1384). جهان شمولی حقوق بشر در مقابل تنوع فرهنگی: پاسخی از دیدگاه اسلام، مجموعه مقالات دومین همایش بین المللی حقوق بشر. قم: دانشگاه مفید، ص61.
مهرپور، حسین(1375). حقوق بشر در اسناد بینالمللی و موضع جمهوري اسلامی ایران. تهران: انتشارت اطلاعات.ص 57.
هاشمی، محمد(1392 ). حقوق اساسی و ساختارهای سیاسی. تهران: نشر میزان، دانشگاه شهید بهشتی.ص384.
Council of Europe, (2016), Human rights in culturally diverse societies 3
Guidelines adopted by the Committee of Ministers 3 Compilation of Council of Europe standards 3 Proceedings of the High-level Seminar ENG.
Javid, M.J. )2012(. Droit naturel et droit divin comme fondements de la légitimité
politique: une étude comparative du Christianisme et de l’Islam.
Khamenei, )2001(. Cultural invasion on Islam: a reality or a conspiracy theoryو
Khamenei.ir.Available:http://english.khamenei.ir/news/5798/Culturalinvasion-on-Islam-a-reality-or-a-conspiracy-theory [Accessed May 3, 2020].
PIECE, M., )2019(. International and European Cultural Engineering (PIECE),
M.A. University Bourgogne Franche-Comté | Dijon, France -Mastersportal.com. Available at: https://www.mastersportal.com/studies/276338/international-and-europeancultural-engineering.html [Accessed May 3, 2020].
Ramsey, A.W., (1999), Re-forming the Body: Religion, Community, and
Modernity by Philip A. Mellor and Chris Shilling. The American Journal of
Wani, H., Abdullah, R., & Chang, L. W. (2015). An Islamic perspective in managing religious diversity. Religions, 6(2), 642-656.
Sociology, 104(6), pp.1893–1894.
فصلنامه علمي فقه و مباني حقوق اسلامي سال هفدهم/ شماره 2/ تابستان 1403
The Scientific Journal in Jurisprudence and Bases of Islamic Law The 17 rd.
Year/NO:2 Summer 2024
A comparative study of cultural diversity in Shia jurisprudence and Iran's constitution with UNESCO principles
Hasan pour Hedayat1 Atrian Faramarz*2 Ansari mahyari Alireza3
Acceptance date: 2024/05/21
Abstract
As a right-seeking minority in the Islamic world, as a reasonable and legitimate Sharia, Shia can influence the great society with all intellectual and cultural differences. The strategic necessity of cultural convergence in the Shiite world and avoiding deepening the gaps between the Shiites and Muslims of the world needs double emphasis. A look at the history of the Shia imams, peace be upon them, in dealing with intellectual opponents evokes a kind of diversity of thought and view of cultural diversity, and this issue is the pride of Shiism, and even now Shia jurisprudence can be its flag bearer. The diversity of thought and pluralism in the school of Shi'ite jurisprudence makes clear the necessity of comparative study of cultural diversity. This research aims to adapt cultural diversity in Shia jurisprudence and Iran's constitution with the principles of UNESCO to show the ability to preserve local values while accepting and exploiting the values of other cultures. The findings of the research show that the UNESCO Convention defines cultural diversity as the coexistence of diverse life patterns and value systems in society, while there are limits on this diversity in Shia jurisprudence and the Constitution of the Islamic Republic of Iran. Based on these restrictions, cultural diversity must be consistent with the principles of Islam, public interests and the rights of others and these restrictions affect the way of intercultural interactions.
Keywords: cultural diversity, UNESCO, Shia religion, interrelationship, constitution.
مطالعهی تطبیقی تنوع فرهنگی در فقه شیعه و قانون اساسی ایران با اصول یونسکو
هدایت حسن پور4 فرامرز عطریان*5 علیرضا انصاری مهیاری6
تاریخ دریافت : 14/11/1402
تاریخ پذیرش: 01/03/1403
چکیده
شیعه به عنوان یک اقلیت حق طلب در جهان اسلام به عنوان شریعتی معقول و مشروع میتواند بر جامعه بزرگ با همه تفاوت های فکری و فرهنگی تاثیر گذار باشد. ضرورت راهبردی همگرایی فرهنگی در جهان تشیع و پرهیز از عمق بخشیدن به شکافها در میان شیعیان و مسلمان جهان نیاز به تاکید مضاعف دارد. نگاهی به سیرهی ائمه شیعه علیهم السلام در برخورد با مخالفان فکری، نوعی تنوع اندیشه و نگاه تنوع فرهنگی را تداعی میکند و این موضوع، فخر تشیع است و اکنون نیز فقه شیعه میتواند پرچمدار آن باشد. تنوع فکر و تکثر در مکتب فقه تشیع ضرورت مطالعه تطبیقی تنوع فرهنگی را روشن می سازد. این تحقیق با هدف تطبیق تنوع فرهنگی در فقه شیعه و قانون اساسی ایران با اصول یونسکو، توانایی حفظ ارزشهای بومی را در کنار پذیرش و بهرهبرداری از ارزشهای دیگر فرهنگها نشان میدهد. یافتههای تحقیق نشان میدهد کنوانسیون یونسکو، تنوع فرهنگی را به معنای همزیستیِ الگوها، شیوههای زندگی و نظامهای ارزشی متنوع در جامعه تعریف میکند در حالی که در فقه شیعه و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، محدودیتهایی بر این تنوع وجود دارد. بر اساس این محدودیتها، تنوع فرهنگی باید با اصول اسلام، مصالح عمومی و حقوق دیگران همخوانی داشته باشد و این قیود بر نحوه تعاملات بینفرهنگی تأثیر گذار میباشد.
واژگان کلیدی: تنوع فرهنگی، یونسکو، مذهب شیعه، ارتباط متقابل، قانون اساسی.
مقدمه
فرهنگ شیعه در وسیع ترین معناى خود به همه محصولات ذهنى و فکرى و ذوقى شیعیان و پیروان واقعى اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام و پیشوایان آنان در تمام ادوار تاریخى اسلام اطلاق مىشود. فرهنگ سیاسى شیعه، منادى حضور همه جانبه دین اسلام براساس تفسیرامامان علیهم السلام در عرصه زندگى و احیاگرى نظرى در پى تجدید روابط بین عقل و دین یاعلم وایمان است. بنابراین دین به اشکال متنوع در زندگى جمعى نوع بشر وارد گردیده و با تحولات نوین سازگار کرده و شواهدى از رضایت، تشویق و اصرار نسبت به تحولات جدید را نشان داده است.
به طور کلی ارکان تفکر و منطق اصلى حیات شیعه، بازگشت به اصول اولیه اسلام، تاکید بر حضور فراگیر دیانت در عرصهء سیاست و اجتماع و تکیه بر یگانگى مذهب و دولت و تجدید مناسبات میان عقل و دین میباشد. در همین راستا تنوع فرهنگی7 یکی از مسائل مهم قرن بیست و یکم به شمار میآید و در دهه اخیر تحولات چشمگیری را تجربه کرده و به نقطهای رسیده که تلاشها برای تدوین چارچوبهای حقوقی به منظور ایجاد پایهای برای گفتمان حقوق بینالملل معاصر متمرکز شده است و توسط یونسکو در یك نگاه کلان حق طبیعی بشری با اقتباسی از تنوع در طبیعت است، مطرح شده است. این مقاله بر آن است که یک مطالعه تطبیقی میان تنوع فرهنگی در فقه شیعه و قانون اساسی ایران با اصول یونسکو انجام دهد.
1- تاریخچه تنوع فرهنگی
یونسکو در اعلامیه جهانی خود در سال )2001( از تنوع فرهنگی به عنوان میراث مشترک بشریت8 یاد کرده است. علاوه بر این، کنوانسیونهای دیگری نظیر کنوانسیون حمایت از میراث فرهنگی غیرمادی9 (2003) و کنوانسیون حمایت و توسعه تنوع نشانهها و نمودهای فرهنگی (2005) نیز توسط یونسکو تنظیم و تصویب شدهاند (جاوید، 1400، ص. 232). همانگونه كه حیات و زیست در عالم طبیعت متکثر و متنوع است، میتوان پذیرفت كه وجود فرهنگهای متفاوت در جوامع بشری هم پدیدهای طبیعی است و نه ساختگی. این طبیعی بودن تنوع فرهنگ در واقع استمرار تنوع در طبیعت و از جمله خلقت بشر است. به دیگر سخن، تنوع فرهنگی در طول تنوع طبیعی، تکوینی و در نهایت ژنتیکی بشر است. این نظریه در واقع تابع فرضیهای است كه براساس آن تنوع فرهنگی را ادامه تنوع زیستی10 و تنوع حیات طبیعی انسانها میداند كه ميتواند موضوع كنوانسیون تنوع زیستی 5 ژوئن1922 باشد (Nations Convention on Biological Diversity,1922 United).
برمبنای این تعریف، یونسکو تنوع فرهنگی را برابر با حقوق بشر میداند و به حقوق گروههای اجتماعی مانند زنان، کودکان، معلولان، اقلیتها و مهاجران توجه دارد. یونسکو به صورت طبیعی تنوع فرهنگی را به رسمیت میشناسد. اما ایران با رعایت قیود عدم مخالفت با اسلام، عدم مغایرت با مصالح عمومی و عدم مغایرت با حقوق دیگران به تنوع فرهنگی میپردازد. در جمهوری اسلامی ایران سیاست واحدی در خصوص تنوع یا وحدت فرهنگی وجود ندارد. وزارت خارجه تنوع فرهنگی را ترویج میکند، در حالی که شورای عالی انقلاب فرهنگی بر مهندسی فرهنگی تأکید دارد. ایران همگام با یونسکو، با توجه به مبانی اسلامی، تنوع فرهنگی را میپذیرد اما در داخل کشور از طریق مهندسی فرهنگی به توسعه عناصر فرهنگی حاکمیت میپردازد. در نظام جمهوری اسلامی ایران، تنوع فرهنگی بهطور کامل برای همه اقلیتهای دینی به رسمیت شناخته نشده است، بلکه بر اساس مبانی دینی و اصول قانون اساسی عمل میشود (هاشمی، 1392، ص. 184).
در ایران برخلاف کشورهای دیگر که انواع اقلیت وجود دارد، به دلیل اتکای حاکمیت بر مذهب، فقط اقلیت دینی مورد شناسایی قرار گرفته است و قومیتهای مختلف با فرهنگها ، نژادها و زبان های مختلف اقلیت محسوب نشده، بلکه همانند سایر مردمان به شمار آمدهاند(پروین و همکاران ،1393، ص. 74). در زمینه آموزش ضمن پذیرش تحصیل رایگان برای همه مردم ایران؛ در قانون اساسی به دو قید اسلامی و قانونی تاکید دارد و هویت فرهنگی را نادیده میگیرد(فصیح رامندی، 1396، ص. 170). اما برای آموزش زنان و مردان در کنار قید «مساوی» از قید «تناسب» نیز سخن به میان آورده است و با توجه به تفاوتهای طبیعی که در زنان و مردان وجود دارد از حقوق یکسان برخوردارند. در اصل (۲۸) قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، سه قید مهم برای اشتغال در نظر گرفته شده است: عدم مخالفت با اسلام- عدم مغایرت با مصالح عمومی- عدم مغایرت با حقوق دیگران. اصل 24 قانون اساسی نیز آزادي بیان و نشر اندیشه و عقیده را در صورتی مجاز میشمارد که مغایرتی با مذهب نداشته باشد. در اصول 24 و 26 قانون اساسی در زمینۀ آزادي بیان و مطبوعات و تشکیل انجمن ها و اجتماعات و محدود بودن آنها به اینکه به حقو ق عمومی و وحدت ملی و استقلال و آزادي و مبانی اسلامی لطمه نزنند، یاد کرده است(مهرپور،1374، ص. 57).
2- تنوع فرهنگی از منظر یونسکو
اتکاء به اعلامیه جهانی تنوع فرهنگی و تأکید بر اجرای کامل حقوق و آزادیهای مندرج در آن در اسناد یونسکو مشهود است. حق تنوع فرهنگی یکی از مهمترین مصادیق حقوق بشر محسوب میشود و از تمام حمایتهای اعلامیه حقوق بشر برخوردار است. در ماده چهارم اعلامیه، دفاع از تنوع فرهنگی به عنوان یک ضرورت اخلاقی و بخشی از احترام به ارزش انسانی تلقی شده است. این ماده همچنین حقوق اقلیتها و مردم بومی را از فرعیات مهم حق تنوع فرهنگی میداند و نادیده گرفتن این حقوق را نقض حقوق بشر میشمارد. ماده 5 اعلامیه نیز تصریح میکند که حقوق فرهنگی جزئی از حقوق بشر است و هر دو لازم و ملزوم یکدیگرند. تقویت حق اظهار نظر و ایجاد آثار به زبان مورد نظر به توسعه تنوع فرهنگی و تسهیل ابراز هویتهای گوناگون میانجامد. به طور کلی، کنوانسیون تنوع فرهنگی به عملیاتی کردن بخشهای فراموش شده اعلامیه جهانی حقوق بشر 1947 کمک میکند چه اين كـه بـه رغـم تصريح اعلاميه در اين خصـوص حقـوق فرهنگـي در مقايسـه بـا حقـوق سياسـي، مـدني، اقتصادي و اجتماعي تا كنون مقوله فرعي باقي مانـده بـود. در مـادة 27 اعلاميـه جهـاني حقوق بشر ميخوانيم:
الف. هر فردي حق دارد كه به طور آزادانه در حيات فرهنگي اجتماع شـركت كنـد، از هنـر لذت ببرد و در پيشرفت علمي و منافع آن شريك شود.
ب. هر فردي حق دارد كه از حقوق معنوي و مادي آثار علمي، ادبي يا هنري خود برخوردار باشد(طاهری شمیرانی، 1378، ص. 129).
3- نسبت دین اسلام و فرهنگ
نسبت میان فرهنگ و دین، نسبت کل و جزء است؛ فرهنگ کل است و دین جزء. و اگر در این مقایسه، دین اسلام را مد نظرداشته باشیم، باز هم نسبت میان دین اسلام و فرهنگ، نسبت جزء و کل خواهد بود. بر اساس برخی از تعاریف دین، دین عنصری از عناصر فرهنگ خواهد بود و روابط میان انسان و ماوراء الطبیعه را پوشش می دهد و در این میان، برخی از حوزه های فرهنگ به هیچ روی در شمار مصادیق دین قرار نمی گیرد و اگر عده ای آنها را در شمار دین قرار دهند، دیگران در آن اما و اگر بسیار خواهند کرد. برای نمونه، جاده سازی، شهرسازی، فناوری، صنایع دستی، شعبده بازی، آشپزی و …تفاوت دیگر آنکه، اسلام و فرهنگ از امور قدسی و الهی هستند و مصداق گرایان بر الهی بودن آن تأکید بسیار دارند، اما فرهنگ برگرفته از جامعه است و فرد سازنده آن نیست. بنابراین، آنان که دین را به صورت کلی و اسلام را به صورت خاص محصول و مولود فرهنگ می شناسند، از این تفاوت اساسی غفلت داشته اند و بی جهت دین را به عنوان یک امر الهی، مولود و محصول یک امر بشری و در عین حال جمعی می شناسند(سجودی، 1388، ص. 68).
با فرض نسبت کل و جزء و الهی بودن اسلام و بشری بودن فرهنگ، اسلام بسیار به فرهنگ یاری می رساند و در برخی از عناصر فرهنگی، اصلاحات شدید و عمیق انجام می دهد و شماری دیگر را پالایش و پیرایش می کند و در برخی زمینهها فرهنگ سازی می کند و به مخاطبان خود عناصری جدید از فرهنگ عرضه می دارد. برای نمونه، عرب جاهلی فرهنگ خاصی در برخورد با اعضای خانواده داشت. در این فرهنگ، فرزندان پسر بسیار پرمنزلت بودند و از جایگاه بسیار والایی در خانواده برخوردار بودند و فرزندان دختر، مایه ننگ و عار خانواده خوانده میشدند و پدران، دختران خویش را زنده به گور میکردند. با ظهور اسلام، این فرهنگ پالایش بسیار شد و دختران به مقام و منزلت پسران رسیدند و از جایگاه ایشان در خانواده برخوردار گشتند. چنان که بر برخی از عناصر فرهنگ مهر ابطال زده شد و آن عناصر کاملاً ناروا و ناپسند معرفی شدند. برای نمونه، مصرف برخی نوشیدنی ها، شماری از انواع کسب درآمد و ... ناروا خوانده شد و مسلمانان از آن گونه امور بازداشته شدند و بر بخشی از فرهنگ مصرف و فرهنگ کار عرب جاهلی مهر «باطل شد» خورد.
فرهنگ نیز تأثیرات خاص خود را بر دین اسلام می گذارد و بسیاری از عناصر فرهنگی، رنگ و لعاب دینی به خود میگیرد. بنابراین، فرهنگ از سویی دین را فربه می کند و از دیگر سو به دینداران در فهم و برداشت درست از دین یاری میرساند و ایشان را به فهم بهینة دین رهنمون می شود.
4- رویکرد فقه اسلامی در تنوع فرهنگی
رهیافت اسلامی دعوت عام اسلام خطاب به کلیهی انسانها و محوریت فطرت و طبیعت انسانی در وضع قواعد، اسلام دینی است که ادعای جهان شمولی دارد نگاهی به اعلامیه حقوق بشر اسلامی مصوب ۱۹۹۰ قاهره نیز نشان میدهد که این امر در حوزه حقوق بشر نیز مورد تاکید کشورهای اسلامی بوده است به ویژه با تأکید بر نقش تمدنی و تاریخی امت اسلامی که خداوند آن را بهترین امت برگزید تا این امت یک تمدن جهانی همگون را به بشریت تقدیم نماید و به هدایت بشریت گمراه در امواج و مسلک هایی که در حال رقابت متضاد هستند اقدام نموده و راه حلهایی برای مشکلات مزمن تمدن مادی ارائه دهد. از سوی دیگر در جای جای بیانیه اسلامی تنوع فرهنگی مصوب آیسکو که در جریان چهارمین اجلاس وزرای فرهنگ کشورهای اسلامی در آذرماه ۱۳۸۳ مطابق با دسامبر ۲۰۰۴ در الجزایر تصویب شد (امینیان، ۱۳۸۵) تنوع فرهنگی ملازم با کثرت گرایی در نظر گرفته شده است. به طور مثال در ذیل ماده سوم می گوید: فرایند جهانی شدن مستلزم در نظر گرفتن تنوع فرهنگی بوده و کثرت گرایی تمدنی به عنوان انگیزه جهانی شدن و نه مانع آن خواهد بود. یا در جای دیگر تصریح می کند که ارزش های کثرت گرایی و تنوع فرهنگی توجیهی برای به حاشیه راندن دیگران نیست بلکه باید از فرصتها و امکاناتی که جهانی شدن در اختیار ما می گذارد برای دست یابی به اتحاد و همبستگی بیشتر تبادل آرا و همزیستی میان مردم استفاده کرد. همان گونه که ملاحظه میشود در بیانیه تنوع فرهنگی کشورهای اسلامی مانند اسناد جهانی مشابه تفکیکی بین تنوع با تکثر انجام نشده و نسبت آن با نسبیت و جهانی شدن و جهانی سازی نامشخص است. هم چنین در بند ۱۷ همین اعلامیه، اعتقاد به برتری نژادی را که قطعاً امری مذموم است در کنار اعتقاد به برتری فرهنگی امر اکتسابی و قابل گفتگو قرار داده و دکترین مبتنی بر این دو را به لحاظ علمی غلط، به لحاظ اخلاقی منکوب و به لحاظ اجتماعی ناعادلانه و خطرناک دانسته است11.
این در حالی است که اعلامیه حقوق بشر اسلامی مصوب ۱۹۹۰ قاهره(Declaration on Human Rights in Islam Cairo) که کشورهای مسلمان عضو جنبش عدم تعهد در تصویب آن نقش داشتهاند، ضمن تاکید بر برابری انسان ها صراحتاً به برگزیده بودن امت اسلامی از سوی خداوند جهت هدایت بشریت و ایجاد یک تمدن جهانی همگون اشاره مینماید. چرا که اعتقاد به حقانیت یک فرهنگ لزوماً منجر به دکترین نفی و سرکوب سایر فرهنگها نمیشود. لذا به نظر میرسد «اعلامیه اسلامی تنوع فرهنگی به دلیل عدم شفافیت، خواسته یا ناخواسته در استفاده از الفاظ و عبارات یک گام از اعلامیه قاهره عقب نشسته است تا جایی که برخی معتقدند، دست زدن به توجیهات نظری سست با هدف همگرا نشان دادن اسلام با پلورالیسم فرهنگی مشابه آن چه در اعلامیه تنوع فرهنگی آمده است از نقاط ضعف بارز آن به شمار می رود. (جعفری، ۱۳۸۸، ص. ۸۸).
علاوه بر این از یک سو بند ۳ برنامه اقدام، تصریح می نماید که مذاهب و نظامهای گوناگون سیاسی اجتماعی و فرهنگی کشورها را تاریخ، سنت، تنوع فرهنگی و ارزشهای آنها تعیین میکند و از سوی دیگر در بند ۱۸ اعلامیه از کشورها میخواهد که «بدون توجه به نظام سیاسی اقتصادی و فرهنگی به منظور ارتقای و حفظ تمامی حقوق بشر و آزادیهای اساسی اقدام نمایند» (غائبی، ١٣٨٦، صص. ۹۳۹-۹۳۸).
لذا از کشورهای سردمدار تنوع فرهنگی و اسلامی به ویژه جمهوری اسلامی ایران انتظار میرود نسبت خود را با این ایدئولوژی روشن سازند با توجه به این ابهام میتوان چند رویکرد موجود و ممکن را از سوی اندیشمندان مسلمان و کشورهای اسلامی نسبت به تنوع فرهنگی مطرح نمود: تفسیر آن به نسبیت فرهنگی، تفسیر آن به نسبیت در اجرا، تفسیر آن به نفع جهانشمولی حقوق بشر غربی و تفسیر آن به نفع جهان شمولی حقوق بشر اسلامی میباشد.
5-رابطه فقه و فرهنگ
جامعیت فقه یعنی توان پاسخ گویی و استعداد حل مساله در هریک از این حوزهها است که یکی از آنها حوزه فرهنگ است. حوزه فرهنگ اهمیت و ظرافت های خاصی دارد که برای ورود فقه به این حوزه حداقل نیازمند التزام به چهار امرمهم می باشد نخست الگوی حکومتی دوم وجود قانون سوم پرهیز از بدعت و چهارم مراقبت از اختلال نظام. با تکیه بر مقدمات چهارگانه فوق میتوان چنین ادعا نمود که در بحث فقه و فرهنگ و نقش فرهنگ در حکمرانی اسلامی و نگاه فقه به فرهنگ استعداد لازم جهت پاسخ گویی به مسائل در ابعاد سه گانه فقه یعنی فقه حکومتی ، فقه مدنی و فقه جزایی وجود دارد که در اینجا به اشتراک فرهنگ و فقه جهت تبیین استعداد مورد ادعا اکتفا میکنیم.
5-1-اشتراک فرهنگ و فقه
فرهنگ نقاط مشترک فراوانی با فقه دارد این سوال که دین اعم از فرهنگ است و یا دین جزئی از فرهنگ است سوالی اساسی است که پاسخ به آن روشن کننده نقاط اشتراک فقه و فرهنگ خواهد بود. در فرهنگ رفتار، مناسک، آداب، سرمایههای فرهنگی، تنوع فرهنگی، روابط فرهنگی و منابع فرهنگی مطرح است و فقه منتسب به اهل بیت بی پاسخ به این مسائل نیست بدان جهت که فقه از لحاظ موضوع فعل مکلف را بررسی می کند یعنی موجب تحصیل علم به احکام شرعی فرعی از ادله استنباط است بنابراین باید پاسخگوی این حوزه های پاسخگو باشد، نسبت به حرکت انسان که به کدام جهت می رود، سمت و سوی زندگی جمعی انسان ها، به کدام سو حرکت می کند و غایت نهایی او چه می باشد لزوما باید پاسخگو باشد براین اساس می توان گفت یکی از نقاط اشتراک فقه و فرهنگ، رفتارسازی فقه است زیرا فقه می خواهد سامان دهنده رفتار انسان باشد اگر جزیی از فرهنگ رفتار و مناسک شهروندان است، فقه به عنوان ورود به فعل مکلف نمی تواند فارغ از احکام تکلیفی و فردی با حوزه فرهنگ برخورد کند .
یکی دیگر از نقاط برخورد فرهنگ و فقه در منابع است در فرهنگ ما شاهد وجود سبد متنوعی از منابع فرهنگی هستیم که میتوان بنابر تعبیر آنها را به منابع ذاتی و عرضی تقسیم نمود، منابعی که در خود فرهنگ وجود دارند و فرهنگ از دل آن می جوشد و منابعی که حاصل از ارتباط دو فرهنگ است و از فرهنگ دیگری وارد فرهنگ شده است و بر فرهنگ بومی عارض می شود در این موارد فقه موضع دارد مثل قواعد نفی سبیل، قاعده علو اسلام و لزوم کسب علم، بحث تشبه به کفار بحث تعرب بعد الهجره و امثال این موارد، فقه برای تمامی این موارد سخن برای گفتن دارد بنابراین از جهت اداب و رسوم و منابع و رفتار فقه با فرهنگ مرتبط است و موضوعات فرهنگی، موضوعات فقهی هم به حساب میآیند .
نقطه سوم برای ورود فقه به فرهنگ و این که فقه دارای نظر و تئوری در حوزه فرهنگی است بررسی حیطه های فرهنگی است یعنی نمی توان فارغ از حیطه های فرهنگی که زمینه فرهنگ به حساب میآیند فرهنگ را در جامعه اسلامی لحاظ نمود باید فرهنگ را از این جهت بشرط شی لحاظ کرد یعنی فرهنگ براساس محیط زیست فرهنگی که این حیطهها در جامعه اسلامی شامل رویکرد تعبد محور و عبودیت الهی است و البته این میسر نیست مگر با نگاه به احکام تشریعی و وضعی، بنابراین پاسخ روشن به سوال اصلی این نشست این است که فقه از توانایی و استعداد لازم جهت ورود به حوزه فرهنگ برخوردار است و به جهت نقاط اشتراک فراوانی که با حوزه فرهنگ دارد و همچنین به جهت موضوع می تواند به حوزه ورود داشته باشد و به حل مسائل فرهنگی بپردازد که متاسفانه سالیانی است در جامعه ما این مطلب مورد غفلت قرار گرفته است.
6- تفاوت جهانشمولی تنوع فرهنگی در فقه اسلامی
برخلاف برخی رویکردها به جهانی شدن که تسامح را برای فعالیت جهانی ضروری میداند با نسبیت خلط کردهاند و نسبیت به عنوان منطق جهانی شدن آنها در نوعی کثرت گرایی متجلی شده است( آیت اللهی، ۱۳۹۲، ص ۳۸۸). میتوان در عین ادعای جهان شمولی و عدم پذیرش حقانیت سایر دیدگاه ها با آنان با تسامح برخورد نمود. تسامحی که خود، نتیجه اعتقاد به جهان شمولی کرامت ذاتی انسانها به عنوان مخلوقات خداوند است:«الناس صنفان اما اخ لك في الدين او نظير لك في الخلق» به عبارت دیگر، بر خلاف نظر فوکویاما و نیچه که ارزشهای اخلاقی را به دلیل تمیز بین خوب و بد ناقض اصل دموکراتیک مدارا میدانند، میتوان میان این مسئله که با پیروان یک عقیده یا مجموعهای از عقاید چگونه باید رفتار کرد و چه تلقیای درباره آنها داشت و این مسئله که درباره خود آن عقاید چه موضعی باید داشت تفکیک کرد(کسوله، ۱۳۸۲، ص. ۸۲۱ ). لذا بین پلورالیسم و تسامح دینی نباید خلط کرد تسامح یک راه حل عملی برای زندگی مشترک و مسالمت آمیز اجتماعی است و به عبارت دیگر نوعی آزادی و احترام به حقوق پیروان سایر ادیان است و این راه حل غیر از پلورالیسم میباشد(ظهیری،١٣٨٤، ص. 61). البته به جهت ارتباط روانشناختی که بین عقیده و عمل برقرار است انسان پلورالیست در مقام عمل به نوعی تسامح نیز کشیده میشود، اما بالعكس آن یعنی این که تسامح را صرفاً ناشی از پذیرش نظری حقانیت تمام عقاید تلقی نماییم صحیح نیست (خسروپناه، ۱۳۷۵، ص ص.۸۱-۸۰). همان گونه که برخی اشاره داشته اند پلورالیزم بیش از تسامح است. تسامح مماشات عملی است، اما پلورالیزم یعنی این که اصلا ًتصور انتزاعی از یک «مطلق در ماوراها» را باید کنار گذاشت(رحیم پور، 1388، ص. 95).
بیانیه در تبیین مواضع خود از رویکرد دروندینی استفاده نکرده و همواره سعی کرده از رویکرد بروندینی همگرایی اسلام با آرمانهای تنوع فرهنگی را نشان دهد. این بیانیه با بیان گزارههای کلی در باب نگاه اسلام به اصول جهانشمول و مشترک در تمام ادیان و فرهنگها اشاره میکند و آنها را حاکم بر جامعه بشری میداند. در ماده اول، بیانیه به ارزشهای جهانی مانند عشق، برادری، سعه صدر، احترام متقابل، همبستگی و عدالت اشاره کرده و اعلام میکند که اصل حاکم بر گفتوگو، تنوع فرهنگی است. این بدین معناست که فرهنگها و ادیان مختلف میتوانند دیدگاههای متفاوتی داشته باشند، اما تا جایی که این دیدگاهها به تنوع فرهنگی آسیب نرسانند. در اين صورت بديهي است كه اعلام كند «همة ابناي بشر بايد براي زندگي با يكديگر با ارادهاي آزاد و بدون در نظر گرفتن عقايد مختلف خود مصمم شوند» و «تـوجيهي بـراي بـاور داشتن به فرهنگ يا ملت دشمن وجود ندارد و انديشههاي پيشپنداشت فرهنگها و تمدنهـاي ديگر علاوه بر تصورات متعصبانه ملتها و كشورها بايد آشكار گردد». با اين رويكرد اساسـي، بيانيه به تبيين نظرگاه اسلام و جوامع اسلامي در خصوص تنوع فرهنگي ميپردازد:
«از آنجا كه اسلام راهي الهي بوده و شيوة زندگي بشري را در بردارد (از اين حيث با ساير شيوهاي زندگي بشري برابر است) پس مسلمانان اطمينان دارند كه فرهنگ هر ملت، بازتاب خصوصيات آن ملت است و توجيهي براي اينكه فرهنگـي را مـورد تحقير قرار دهيم و آن را كوچك بشماريم ندارد. بنابراين تنوع فرهنگي و تمدني(به عنوان برآيند كلي فرايندهاي فرهنگي) موهبتي الهي است و ما به عنوان يك مسلمان رسالتي انساني در جهت پايه گذاري صلح بينالمللي به عهده داريم و بايد در جهت منافع همـة انسـانهـا از فرهنگهاي جهاني حمايت كنيم».
قرآن کریم می فرماید که تنوع را خداوند برای ما آفریده است تا از آن بهره مند شویم: «و اگر خدا می خواست، شما را قومی مجرد قرار میداد ولی ممکن است شما را در آنچه به شما داده است بیازماید. پس در کارهای نیک با یکدیگر رقابت کنید» (سوره مائده، آیه ۴۸). بنابراین، تنوع خواست خداوند است و امتحانی است برای ما که با وجود اختلافاتمان در صلح و هماهنگی با یکدیگر زندگی کنیم. همچنین، خداوند از ما میخواهد که بر گروه خاصی برتری نداشته باشیم، بلکه در اعمال نیک با یکدیگر رقابت کنیم (سوره الحجرات، آیه ۱۳). تنوع یک پدیده طبیعی است که خدا آفریده است و ما با قوانین طبیعت به این دنیای متنوع وابسته هستیم، جایی که ادیان و فرهنگها در کنار یکدیگر در همان سرزمینها و کشورها وجود دارند (Wani et al., 2015). از آنجایی که تنوع آفریده الهی است، همه ما باید زیبایی خلقت را درک کرده و بپذیریم. خداوند به ما اطمینان می دهد که می توانیم در صلح و هماهنگی با سایر ادیان با هم زندگی کنیم. تنوع فرهنگ ها مانند باغی است که در آن انواع مختلف گل در یک خاک رشد می کنند. خداوند در مورد تنوع انسانها می فرماید: ای مردم ما همه شما را از مرد و یک زن آفریدیم و شما را نژادها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید. در نزد خداوند گرامیترین شما پرهیزکارترین شماست. خداوند دانا و آگاه است (سوره الحجرات، آیه ۱۳). خداوند در آیه دیگر میفرماید: ما برای هر یک از شما شریعت و راهی قرار دادیم. اسلام همان اصل را میآموزد که مسلمانان باید به هر ایدئولوژی، فرهنگ، جامعه و دین احترام بگذارند. هدف از تنوع به منظور شناخت یکدیگر است. خداوند ما را یک امت قرار نداد زیرا می خواست ما را بیازماید و همه در روز قیامت در برابر او پاسخگو خواهند بود. همچنین باید به روشنی تأکید کرد که پیامبر اسلام (ص) بازتاب واقعی قرآن کریم در زندگی واقعی بوده است. اما واقعیت این است که مسلمانان و دیگران این آموزه پیامبر (ص) را فراموش کردهاند. با توجه به این سناریو، هیچ تمدنی نمیتواند در انزوا زندگی کند و درهای خود را به روی دانش جهانی ببندد. اگر تمدنی وجود دارد که بخواهد انزوا را انتخاب کند، باید مطمئن شود که در تمام جنبههای زندگی کاملاً به خود وابسته است. دستیابی و حفظ آن بسیار دشوار و تقریباً غیرممکن خواهد بود. چنین شیوه انحصاری زیستی برخلاف روح قرآن است که خواستار ارتباط میان قبایل و ملل است (Wani et al., 2015).
از سوی دیگر امام علی (ع) میفرماید کسی که با اعمال گروهی از مردم موافقت میکند، صرفاً یک دنبالهرو و مقلد نابینا است. زیرا او دو گناه مرتکب میشود: اول اینکه کار اشتباه انجام میدهد و دوم اینکه با آن کار موافق است. هویت فردی صرفاً زمانی میتواند در برابر هویت جمعی مقاومت کند که از ابزارهایی استفاده نماید که جایگاه آنها را هنگام مواجه با هویت جمعی تقویت و مستحکم میکند (التیامینیا و حسینی، ۱۳۹۴). این عبارت از امام علی (ع) بر اهمیت هویت فردی و مقاومت در برابر پیروی کورکورانه از رفتارهای جمعی تأکید دارد. از منظر تنوع فرهنگی، این مفهوم به چند نکته مهم اشاره میکند:
الف)ارزشگذاری به هویتهای متنوع:
این عبارت تاکید میکند که هر فرد باید هویت و ارزشهای فرهنگی خود را بشناسد و به آنها پایبند باشد، حتی اگر این هویتها با هویت جمعی متفاوت باشند. این مسئله به ویژه در جوامع چند فرهنگی اهمیت دارد، جایی که تنوع فرهنگی میتواند منبعی از قدرت و غنا باشد.
ب)تعدد فرهنگی و اهمیت آگاهی
در جوامع چند فرهنگی، آگاهی از فرهنگها و ارزشهای مختلف میتواند به افراد کمک کند تا بهتر بتوانند تصمیمگیری کنند و در برابر اعمال نادرست جمعی مقاومت نشان دهند. این آگاهی میتواند به توسعه تفکر انتقادی و درک عمیقتری از تفاوتهای فرهنگی کمک کند، که خود به تقویت و غنای تنوع فرهنگی منجر میشود.
این مفهوم به ما یادآوری میکند که با شناخت و احترام به هویتهای فرهنگی متنوع، میتوانیم جامعهای پویا و متکثر ایجاد کنیم که در آن هر فرد قادر به مقاومت در برابر فشارهای جمعی و حفظ هویت فرهنگی خود باشد.
با توجه به مجموع شواهد موجود، ادعاهای بیانیه درباره اسلام با دیدگاههای بنیادین قرآن ناسازگار است، زیرا قرآن بهطور مداوم فرهنگهای مادی و شیطانی را محکوم و از همراهی با آنها منع کرده است. همچنین، قرآن به دشمنان اسلام اشاره و از غافلگیری توسط آنها هشدار داده است. در اسلام تعصب حداکثری بر ارزشها وجود دارد و خط قرمزهای مشخصی تعیین شده است. بنابراین، چگونه بیانیهای از پنجاه کشور مسلمان میتواند این اصول واضح را نادیده بگیرد؟ بهنظر میرسد بیانیه به دلایلی نتوانسته یا نخواسته موضعی دروندینی در برابر تنوع فرهنگی اتخاذ کند. این دلایل ممکن است روانی (ترس از جریان قدرتمند تنوع) یا فایدهگرایانه (استفاده از امکانات تنوع برای مقابله با یکجانبهگرایی غرب) یا ناشی از درک نادرست از مفاهیم اسلامی باشد. هرچند استفاده از تنوع فرهنگی بهعنوان ابزاری برای مقابله با یکجانبهگرایی غربی میتواند مفید باشد، اما بهعنوان فلسفه و جهانبینی هرگز پذیرفته نمیشود. تلاش برای همگرا نشان دادن اسلام با پلورالیسم فرهنگی، مانند آنچه در بیانیه آمده، از نقاط ضعف آن است. با این حال، بخشهای دیگری از بیانیه که بر اهمیت فرهنگ اسلامی و همزیستی تمدنهای مختلف در جهان اسلام تاکید میکند، از نقاط مثبت آن به شمار میرود.
7-خواستگاه فرهنگی در فقه شیعه و اسلام
خاستگاه دین و فرهنگ نشان از آن دارد که نسبت میان دین با فرهنگ با توجه به نظریات گوناگونی که در خاستگاه آن دو گفته شده است، متفاوت خواهد بود. اگر خاستگاه دین، فطرت انسانی باشد، نسبت این دین با فرهنگی که خاستگاه آن نیازهای مادی و مسائل اقتصادی است، عین نسبت خاستگاه این دین با نظریهای که خاستگاه فرهنگ را انسانی و فرا انسانی می شناسد نیست، چنان که این نسبت در صورتی که خاستگاه دین فرهنگ باشد و خاستگاه فرهنگ تعامل انسانها با یکدیگر و ...، همان نسبت صورت پیش نخواهد بود. بنابراین اگر خاستگاه دین را فطرت بدانیم، نسبت میان این دین با فرهنگ با تمامی خاستگاه هایی که برای فرهنگ آمده است، نسبت جزء و کل خواهد بود و درست بر این اساس، شماری از جامعه شناسان دین را جزء معنوی فرهنگ می خوانند(دهقان، 1392، ص. 38).
8-اصول هفتگانه تنوع و تعامل فرهنگی از دیدگاه فقه تشیع
اصل اول- توجه به اشتراکات میان فرهنگها
مطابق تعـالیم اسـلامی، پایـه تنوع و تعامل فرهنگی بر اشـتراکات فرهنگـی قرار دارد که در بین انسانها وجـود دارد. بـه تعبیر دیگر بین همـه انسـان هـا یـک مبـانی مشــترك وجــود دارد کــه ایــن مبــانی پایــه هرگونه ارتباط فرهنگی و نقطه آغاز آن به حساب میآید. لذا «رجوع به امور مشترك در بین نوع بشر» میتواند تعامل و تنوع فرهنگـی بهتر و کاملتري را رقم زند و هر چـه میـزان ایـن اشـتراك بیشـتر باشـد، سـطح و عمــق ارتباطات بین فرهنگـی افـزایش مـییابـد. بر اساس آیات و روایات «توحید» اولین مبنای مشترک بین انسانهاست و لذا این اصل این گونه تکمیل میشود که پایه تعامل فرهنگی بر اشتراکات فرهنگی قرار دارد و توحید اصلی ترین و مهم ترین امر مشترک بین انسانهاست که می باید مبنای این ارتباط قرار گیرد پیش از این آیه ۶۲ سوره بقره در این رابطه ذکر شد. آیه دیگری که با صراحت بیشتر و با توجه به دو اصل فطرت و غایت تعامل فرهنگی را بر مبنای توحید و مبانی مشترک دینی پایهریزی کرده آیه ۶۴ سوره آل عمران است: « قُلْ يأهل الْكِتَابِ تَعالوا إلى كلمة سواءِ بَيْنَنَا وَ بَيْنَكُمْ أَلا نَعْبُدَ إِلا الله ولا نشرك به شيئاً وَ لا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَاباً مِّن دُونِ اللَّهِ فَإِن تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مسلمون» (آل عمران،آیه ۶۴) بگو ای اهل کتاب بیایید به سوی کلمهای که تمسک به آن بر ما و شما لازم است و آن این است که جز خدا را نپرستیم و چیزی را شریک او نگیریم و یکدیگر را به جای خدای خود به ربوبیت نگیریم اگر نپذیرفتند بگویید شاهد باشید که ما مسلمانیم».
وراي الفــاظی کــه منجــر بــه فرهنـگهـاي گونـاگون مـیشـود، مـیتـوان کلمهاي یافـت کـه در بـین همـه زبـانهـا و فرهنگها وجـود دارد و در عـین حـال وراي زبانهاي مختلف است. علامـه طباطبـایی در تفسیر المیزان، ذیل آیـه مـذکور مـی نویسـد: «...در حقیقت دعوت به این است که همه بـر معناي یک کلمه متفق و مجتمـع شـویم، بـه این معنا که بر مبناي آن کلمه واحـده عمـل کنیم و اگر نسبت را به خود کلمه داده، براي این بوده که بفهمانـد کلمـه نامبرده چیزي است که همه از آن دم میزنند و بر سر همه زبانهاست، در بین خود ما مردم هم معمول است که میگوییم: مردم در ایـن تصـمیم یکدل و یک زباناند، و این میفهماند که در اعتقاد و اعتراف و نشـر و اشاعه آن همه متحدند. در نتیجه معناي آیه مورد بحـث چنین میشـود: بیاییـد همه به این کلمه چنگ بزنیم و در نشر و عمل بـه لـوازم آن دسـت بـه دسـت هـم دهـیم » (طباطبــایی، 1359، ص. 389).
اصل دوم- پذیرفتن تفاوتهاي فرهنگـی
مطـابق این اصل وجود تفاوتها انکار نمـیشـود و آن را پدیده طبیعی در بین انسانها میدانـد. در قرآن آیات متعددي درباره این برداشت فـوق بیان شده است که از جمله میتوان به آیـات بقــره/213، یــونس/19 ،آل عمــران/64 و انبیاء/92 اشاره کرد. اما شاید مهمترین آیـه قرآن در این زمینه این آیه باشد: «یا ایهاالناس انـا خلقنـاکم مـن ذکـر و انثی و جعلنـاکم شـعوبا و قبائـل لتعـارفوا ان اکرمکم عنـداالله اتقـیکم ان االله علـیم خبیـر (حجرات/13) اي مردم ما همـه شـما را از یک مرد و یک زن آفریدیم و شما را گروهها و قبیلهها قرار دادیم تا به این وسیله یکدیگر را بشناسید و گرامی تــرین شما نزد خـدا پرهیزکارترین شماست. به درسـتی کـه خـدا داناي باخبر است».
اصـل سـوم – عدم برتری اقدام بر یکدیگر
مطابق این اصل، اسلام ضمن اذعان به تنوع فرهنگی در جهان، هـیچ قوم و نژاد و فرهنگی را بر دیگر فرهنگها برتري نداده است. به بیان دیگر هیچ فرهنگی بر فرهنگ دیگر بر پایه ممیزات و شاخصهاي فرهنگی خودش بر دیگر فرهنگها برتري و رجحان ندارد کـه آیـات و روایات بر این مسـئله تصـریح دارند. لـذا بـر اساس تعلیمات اسلامی، تبعیضاتی بر مبنـاي نژاد، رنگ پوست، زبان و... ملغی میگردد. این اصل همچنین در تضاد با رویکرد مدرنیستی است که یک فرهنگ را برتر از فرهنگهاي دیگر به واسطه سطح تکنولوژي یا میزان توسعه آن جوامع میداند. در مرحله دوم، تنها فرهنــگ خود را فرهنگ خوب موجود میداند که مطابقتی با محتواي منـابع دینی ندارد. یکی از مشهورترین احادیـث ، حـدیثی از پیامبر اکرم(ص) است که فرمودند: «ایها الناس کلکم لآدم و آدم من تراب، لا فضل لعربی علی عجمی الا بالتقوي»اي مردم! همه شما فرزندان آدم هستید و آدم از خاك آفریده شده است، عرب نمیتواند بر غیرعرب دعوي برتري کند، مگر به پرهیزگاري»(تحف العقول/ص34). همچنین«و ما أَرسلْنَا من رسولٍ إِلا بِلسانِ قَومه لیبینَ لهم فَیضلُّ اللَّه من یشاء و یهدي من یشاءو هو الْعزِیزُ الْحکیم»هیچ پیغمبري را جز به زبـان مـردمش نفرستادیم، تا (احکام را) براي آنان بیان کند، و خدا هر که را بخواهد، گمـراه و هر که را بخواهد، هدایت مینماید و او عزیز و حکیم است»(سوره ابراهیم/ 4).
اصل چهارم- عدم تحقیر، توهین، تمسخر فرهنگهای دیگر
هیچ فرهنگی حق تحقیـر، توهین، تمسخر و نظایر آن را نسبت به سـایر فرهنگهـا نـدارد. ایـن اصـل در ادامـه اصـل پیشین و در عین حـال متفـاوت از آن اسـت. مطابق الگوي اسلامی، نه تنها هـیچ فرهنگـی نمیتوانـد بـر اسـاس شـاخصهـاي خـودش مدعی برتري شود، بلکه حـق تـوهین را هم ندارد. آیات متعدد بر این امر تأکید میکنند برای نمونه در سوره حجرات در این باره دستور صریح به مسلمانان داده میشود:« یأَیها الَّذینَ ءامنُواْ لَا یسخَرْ قَوم من قَومٍ عسی أَن یکُونُواْ خَیراً منْهم ولَا نسآء من نِّسآء عسی أَن یکُنَّ خَیراً منْهنَّ ولَا تَلْمزُواْ أَنفُسکُم ولَا تَنَابزُواْ بِالْأَلْقَابِ بِئْس الاسـم الْفُسـوقُ بعـد الْإِیماَنِ ومن لَّم یتُب فَأُولَئـک هـم الظَّلمـون. اي کسانی کـه ایمان آوردهاید! مبادا قومی قوم دیگــر را مسخره کند، شاید مسخره شدگان بهتر از مسخره کنندگان باشند»(سوره حجرات /11).
اصل پنجم- انطباق با تفاوتهای میان فرهنگها
در این نحوه مواجهه بـا تفاوت فرهنگی بـین فرهنـگ اسلامی و فرهنگ مورد نظر در تضاد با کانون ارزشی باشـد کـه دیـن آن را ترسـیم نمـوده است. در این حالت، دیدگاه اسلام مبتنی بـر آن است که تفاوت مورد نظر رد شده و کنـار گذاشته شود. جایی پیش میرود که فرد توانا باشد بـیش از یک جهـان نگـري خاصـی را در خـود درونـی سـازد و در ایـن حالـت، رفتـار مـی توانـد بـه چارچوبهاي متفاوت ارجاع برگـردد . ایـن در حالی است که دین اسلام بر یک چـارچوب مشترك بین انسانها یعنی دین به طور کل و در توحید به طور خاص تعامل بین فرهنگی تأکیـد میورزد و لذا راه حل میان فرهنگی را نـه در انطبـاق بـین فرهنگـی، بلکه انطباق با مرجعیتی فراتر از فرهنگ خود و دیگري میداند که پـیش از ایـن بـا عنـوان «تقواي الهی» از آن یاد شد.
اصل ششم-الگوی اسلامی به عنوان غایت فرض گردد
در اصل ششم نحوه مواجهه با این احتمال را بدین گونه ترسیم میکند: در این حالت بـه دلیل آنکه دین اسلام برنامه خود را بهترین برنامه میداند، شاید به نظر رسد که خود را بی نیاز از هر نوع ترکیب فرهنگی و بهرهگیري از دیگر فرهنگها بداند. اما اسـتراتژي دیـن اسلام مبتنی بر استفاده از ایـن پدیـدههـا در جهت تقویـت و تبیـین آمـوزههـاي اسـلامی است. علاوه بر این در بعضـی مواقـع، صـورت یک عمل مورد تأیید است، اما محتواي آن بر خلاف دین اسلام می باشـد. در ایـن حالت، دین اسلام با حفظ صـورت، تلاش دارد محتواي فرهنگی خود را جایگزین کرده تـا از این طریق ارزشهاي مورد نظر خود را تثبیت نماید. لذا نه تنها تفاوت پذیرفته میشود، بلکه توصیه نیز میگردد و شاهد نوعی ترکیب فرهنگی بین فرهنگ اسلامی و فرهنگ مورد نظـر بـا حفـظ اصـول بنیادین خـواهیم بـود.
اصـل هفـتم- تنوع فرهنگی در تضاد با چارچوبهاي دین
در اصول یونسکو تنوع در ارزشها را نه تنها پذیرفته، بلکه آن را مطلوب می داند؛ درحالی که در تعالیم اسلامی، باید ارزشها به عنوان هسـته اصـلی فرهنـگ از تغییرات بنیادین مصـون بماننـد و مـواردي را کـه در تضاد با آنها باشد، نفی میکند. وجــود مبانی مشترك فرهنگی بین تمامی انسانها، پذیرش تفاوتهاي فرهنگی بـین انسانها، عدم برتري فرهنگها با یکدیگر با معیارهاي درون فرهنگی، منع تمسخر و توهین به دیگـر فرهنگها، رد تفاوتهاي فرهنگی مخـالف بـا هسته بنیادین دین و پذیرش و عدم مخالفت با تفاوتهاي فرهنگی که در راستاي هسـته بنیادین دین بوده و یا نسـبت بـه آن ممتنـع هستند. البته بایـد تـأملات نظـري بیشـتري صورت گیرد تا نواقص این الگو شناخته شـده و در نهایت تکمیل گـردد.
9- تنوع فرهنگی در اصول حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران
دین و مذهب به عنوان اعتقاد راسخ شهروندان، تأثیر زیادی بر زندگی سیاسی و روابط اجتماعی دارند. نقش دین و مذهب اکثریت در جامعه قابل انکار نیست، اما حقوق انسانی ایجاب میکند که این برتری به تضییع حقوق اقلیتها منجر نشود. حقوق اقلیتهای دینی و مذهبی مهم است و باید رعایت شود. آزادی تعلیمات، اجرای مراسم، و انتشار افکار دینی برای همگان، شامل اقلیتها، در اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی مورد توجه قرار گرفته است. همچنین، اعلامیه حقوق افراد متعلق به اقلیتهای ملی، نژادی، مذهبی و زبان، حقوق فرهنگی و تبلیغاتی اقلیتهای مذهبی را تضمین کرده است (هاشمی،1384، ص. 221).
با توجه به آنکه انقلاب 1357 اسلامی ایران اسلامی بود و نتیجه آن تشکیل حکومت اسلامی بود، میتوان چنین ادعا نمود که آشکارترین اختلاف ایدئولوژی آن با اقلیتهای دینی بود که به نسبت سایر اقلیتهای ایران بیشتر در قانون اساسی از آنها صحبت شده است.
9-1-آزادی در پایبندی به عقاید دینی خود(آزادی وجدان) و عمل به شعایر آن، (اصل13و12)
ایرانیان زرتشتی، کلیمی و مسیحی تنها اقلیتهای دینی شناخته میشوند که دراصل 13« قانون در انجام مراسم دینی خود آزادند و در احوال شخصیه و تعلیمات دینی بر طبق آیین خود عمل میکنند» همچنین در یکی از آرای وحدت رویه قضایی دیوان عالی کشور در سال 1363 به ماده اشاره شده و در آن رأی« اجازه رعایت احوال شخصیه ایرانیان غیر شیعه در محاکم» واحده قواعد و باید جز در مواردی که مقررات راجع به انتظامات عمومی باشد آمده است که عادات مسلمه و متداوله در مذهب آنان در دادگاهها میباشد.
9-2- حقوق اجتماعی و سیاسی
احزاب، جمعیتها، انجمنهای سیاسی و صنفی و انجمنهای اسلامی آزاد هستند، مشروط به این که اصول استقلال، آزادی، وحدت ملی، موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نقض نکنند. هیچکس نمیتواند از شرکت در آنها منع شود یا به شرکت در یکی از آنها مجبور گردد. با توجه به اصولی مانند بند 8 اصل سوم که مشارکت عامه را مقرر میدارد، اصل بیستم که ناظر بر برابری آحاد ملت است و اصل ششم قانون اساسی که اداره کشور را با اتکاء به آراء مردم میداند، روشن میشود که حق مشارکت سیاسی اقلیتها برای انتخاب مقامات و مسئولین کشور، همانند دیگر آحاد ملت است. این مشارکت زمانی به کمال میرسد که طبق اصل شصت و چهارم قانون اساسی، زرتشتیان، کلیمیان، مسیحیان آشوری و کلدانی، و مسیحیان ارمنی هر کدام یک نماینده انتخاب میکنند.
منظور از اقلیتهای مذهبی اقلیتهایی هستند که به یکی از مذاهب اسلامی غیر از شیعه اثنی عشری معتقدند که در اصل دوزادهم این چنین از آنها نام برده شده است: (حنفی، شافعی، مالکی، حنبلی، زیدی). اصل 19 برابری حقوق با دیگر افراد عضو و حقوق آنان تأکید دارد و« جامعه مردم ایران» اصول نوزدهم و بیستم قانون اساسی، بر تساوی تفاوتهای باید تفاوت دینی و مذهبی را نیز جای داد. حمایت یکسان قانون از همگان را نیز اصل بیستم قانون اساسی تأیید میکند.
نتیجهگیری
بر اساس مطالعه تطبیقی مقوله تنوع فرهنگی درفقه اسلامی و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به نظر می رسد، تنوع فرهنگی بسته به تفسیری که از آن ارائه شده هم با جهان شمولی حقوق بشر قابل جمع است و هم غیر قابل جمع تنوع فرهنگی زمانی غیر قابل جمع با جهان شمولی است که به نسبیت فرهنگی تساوی ارزشی فرهنگهای مختلف و غیر قابل ارزیابی بودن آنها معنا شود و تفاوت ادبیات قائلان به این تفسیر خواه کشورهای غربی باشند خواه آسیای شرقی و خواه اسلامی تغییری در نتیجه نمی دهد در حالی که تصور غالب آن است که فرهنگهای مقاوم در برابر هژمونی فرهنگی غرب طرفدار نسبیت فرهنگی هستند بررسی آراء اندیشمندان پسالیبرال غربی یا لیبرالهای جدید پسامدرن ها، اجتماع گرایان و.... نشان میدهد. همین امر باعث گردیده که جهان غرب گرچه در مقام عمل موفق به رواج ارزشهای خود در قالب کنوانسیونهای بین المللی حقوق بشری شده است؛ اما در مقام نظری نتوانسته است بین ادعای جهانشمولی حقوق بشر و تنوع فرهنگی مبتنی بر مبانی معرفتی خود جمع نموده و همان انتقاداتی که به طرفداران نسبیت فرهنگی وارد مینماید به خودش نیز وارد باشد. لذا به نظر میرسد تنوع فرهنگی تنها زمانی قابلیت جمع با جهان شمولی را دارد که از آن صرفاً لزوم احترام به فرهنگها و مدارا با آنان و نه حقانیت تمامی فرهنگها برداشت شود تفسیری که هم قابلیت استنباط از مبانی فرهنگ اسلامی یکی از عوامل پیشرفت سریع اسلام رعایت اصول اخلاقی و رفتار انسانی و عادلانة مسلمانان بوده است. یکی از اسرار گسترش اسلام در سراسر جهان نیز هم همین بوده است که مسلمانان بر تأسیس حکومت همّت کرده و برای زندگی اجتماعی احکام و برنامه داشتهاند؛ یعنی یک مسلمان اعتقادش بر این است که بدون تأسیس حکومتی که بتواند اسلام را از نظر اجتماعی مستقر و محقق کند، نمیتواند به آرمان عالی توحیدی نزدیک شود. در جهان به هم پیوند خورده حاضر، تقویت روابط بین فرهنگی و تلاش برای حفظ ارزشها و میراث فرهنگی در سایه افزایش تعامل مردم جهان و مناسبات متقابل کشورها محقق خواهد شد.گفتوگوی صادقانه و به دور از جهالت و تعصب بین جوامع و سعه صدر در پذیرش تفاوتها ضامن زندگی صلح آمیز مردم جهان و همگرایی بین ادیان و فرهنگها خواهد بود.
به استناد به قوانین اسلامی کشورهایی مانند جمهوری اسلامی ایران در برخورد با اقلیت ها و نیز تجربه عملی برخورد حکومتهای اسلامی با اندیشه های غیر اسلامی را داشته و در غیاب لیبرالیسم کلاسیک به عنوان رقیب مدعی جهان شمولی قابلیت عرضه جهانی را دارد. لازمه این امر خودباوری اندیشمندان و دولت مردان کشورهای اسلامی در ارائه این تفسیر و روشن نمودن ابعاد آن است هر چند تحقق آن در مقام عمل فعلاً امکان پذیر نباشد. در همین راستا ضمن بررسی نسبت جهان شمولی حقوق بشر و نسبیت فرهنگی با تنوع فرهنگی از منظر اسناد بین المللی و اندیشمندان غربی به رویکرد اسلامی نسبت به تنوع فرهنگی اشاره گردید است. تفسیر تنوع به نسبیت و رد آن و تفسیر تنوع به نفع جهانشمولی حقوق بشر اسلامی در اصالت دادن به حقوق بشر اسلامی هم نظرند اما اصولاً تنوع فرهنگی را مغایر با حقوق بشر اسلامی ولی آن را قابل جمع میداند(ذوالنور، 1393، ص. 22).
منابع
قرآن کریم
آیت اللهی ، حمید(1392). سنجه هایی در دین پژوهی معاصر، چاپ اول، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ص388.
التیامی نیا، رضا؛ حسینی، علی (۱۳۹۴). هویت، فرهنگ و سبک زندگی اسلامی در عصر جهانی شدن، فصلنامه علمی مطالعات الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی، 3(۵)، صص ۱۴۲-۱۰۹.
پروین، خیرالله؛ سپهری فر، سیما(1393). حقوق اقلیت ها در قانون اساسی (با تأکید بر اماکن، داراییها و حقوق سیاسی)، دو فصلنامه مطالعات حقوق بشری، سال سوم، (6) ص74.
جاوید، محمدجواد(1400). از تنوع فرهنگی تا مهندسی فرهنگی؛ چالشی بین حقوق بشر و حقوق شهروندی، فصلنامه مطالعات حقوق عمومی، 15(2)، صص231-232.
جعفری، علی (۱۳۸۸). جمهوری اسلامی و تنوع فرهنگی یونسکویی (بررسی انتقادی کنوانسیون حفظ و ترویج بیانهای فرهنگی، رسانه، (۷۸).
خسرو پناه، عبدالحسین(1375). نگاهی به پلورالیسم یا تکثر گرایی ادیان، روش شناس علوم انسانی، (8)، ص80-81.
دهقان، علیرضا و معتمدی، بشیر (۱۳۹۲). الگویی دینی پیرامون ارتباطات بین فرهنگی، فصلنامه راهبرد، 22( 66)، بهار، صص 35-7.
ذوالقدر، مالک ؛ وحید محمدزاده(1393). حقوق بشر و جهان بینیها و نسبیگرایی، دو فصلنامه مطالعات حقوق بشر اسلامی ، (6). ص 22.
رحیم پور، حسن(1388). مدارا نه از راه پلورالیزم، چاپ 5، مشهد: طرح فردا، ص95.
سجودی، فرزان (بهار ١٣٨٨)، ارتباطات بینفرهنگی: ترجمــه و تــأثیر آن در فرآینــدهای جــذب و طــرد، فصلنامه تحقیقات فرهنگی، 12(5) ،ص 68.
طاهری شمیرانی، صفت الله (1378). حق شرط به معاهدات، مجله سیاست خارجی، 13(1)، ص129.
طباطبایی، محمدحسین و مرتضـی مطهـری (١٣٨٢). اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج٣، تهران: صدرا.
ظهیری، سید مجید(1384) تنوع کثرت گرایی، قبسات، (37)، ص61.
غائبی، محمدرضا (۱۳۸۶). تنوع فرهنگی راه برون رفت از بن بست نزاع جهانشمولی و نسبی گرایی حقوق بشر، سیاست خارجی، (۸۴).
فصیح رامندی، منصوره(1396). تضمین قانون حقوق فرهنگی بشری مؤثر در برنامه ریزی فرهنگی، فصلنامه حقوق پزشكی، 11(40)، ص170.
کسوله، عمر احمد(1384). جهان شمولی حقوق بشر در مقابل تنوع فرهنگی: پاسخی از دیدگاه اسلام، مجموعه مقالات دومین همایش بین المللی حقوق بشر. قم: دانشگاه مفید، ص61.
مهرپور، حسین(1375). حقوق بشر در اسناد بینالمللی و موضع جمهوري اسلامی ایران. تهران: انتشارت اطلاعات.ص 57.
هاشمی، محمد(1392 ). حقوق اساسی و ساختارهای سیاسی. تهران: نشر میزان، دانشگاه شهید بهشتی.ص384.
Council of Europe, (2016), Human rights in culturally diverse societies 3
Guidelines adopted by the Committee of Ministers 3 Compilation of Council of Europe standards 3 Proceedings of the High-level Seminar ENG.
Javid, M.J. )2012(. Droit naturel et droit divin comme fondements de la légitimité
politique: une étude comparative du Christianisme et de l’Islam.
Khamenei, )2001(. Cultural invasion on Islam: a reality or a conspiracy theoryو
Khamenei.ir.Available:http://english.khamenei.ir/news/5798/Culturalinvasion-on-Islam-a-reality-or-a-conspiracy-theory [Accessed May 3, 2020].
PIECE, M., )2019(. International and European Cultural Engineering (PIECE),
M.A. University Bourgogne Franche-Comté | Dijon, France -Mastersportal.com. Available at: https://www.mastersportal.com/studies/276338/international-and-europeancultural-engineering.html [Accessed May 3, 2020].
Ramsey, A.W., (1999), Re-forming the Body: Religion, Community, and
Modernity by Philip A. Mellor and Chris Shilling. The American Journal of
Wani, H., Abdullah, R., & Chang, L. W. (2015). An Islamic perspective in managing religious diversity. Religions, 6(2), 642-656.
Sociology, 104(6), pp.1893–1894.
[1] . PhD student, Department of Public Law, Najaf Abad Branch, Islamic Azad University, Najaf Abad, Iran. Hedayat.hasan56@gmail.com
[2] 2.*Assistant Professor, Department of Law, Najaf Abad Branch, Islamic Azad University, Najaf Abad, Iran. (Corresponding Author). Atrian.f.1001@gmail.com
[3] . Assistant Professor, Department of Law, Faculty of Law, Theology and Islamic Studies, Najaf Abad Branch, Islamic Azad University, Najaf Abad, Iran. Alimahyari63@gmail.com
[4] . دانشجوی دکترا گروه حقوق عمومی، واحد نجف آباد، دانشگاه آزاد اسلامی، نجف آباد، ایران. Hedayat.hasan56@gmail.com
[5] . *استادیار گروه حقوق،واحد نجف آباد،دانشگاه آزاد اسلامی،نجف آباد،ایران (نویسنده مسئول). Atrian.f.1001@gmail.com
[6] . استادیار گروه حقوق، دانشکده حقوق الهیات و معارف اسلامی، واحد نجف آباد، دانشگاه آزاد اسلامی، نجف آباد، ایران. Alimahyari63@gmail.com
[7] . Cultural diversity
[8] . The common heritage of humanity
[9] . Convention for the Safeguarding of the Intangible Cultural Heritage
[10] . Biodiversity
[11] 1با بیان این که هر دکترینی که بر مبنای نژاد با برتری فرهنگی بنا شده باشد به لحاظ علمی غلط به لحاظ اخلاقی منکوب و به لحاظ اجتماعی ناعادلانه و خطرناک بوده و باید قویا به عنوان زمینه و تبلور آپارتاید مردود شده و با بیان نگرانی عمیق خود در خصوص ریشه کنی فرهنگی که به طور مداوم بر مبنای دکترین از سوی نیروهای اشغالگر در سرزمین های اشغالی فلسطین و منطقه اشغالی جولان سوریه رو به گسترش است.