A reflection on some concepts that disrupt security and public comfort from the perspective of Islamic jurisprudence
Subject Areas : Criminal jurisprudenceMohamadebrahim Mojahed 1 , Ahmad Abedini Najaf Abadi 2 , Javad Panjepour 3
1 - .PhD Student in Jurisprudence and Fundamentals of Islamic Law, Department of Human sciences and Law, Isfahan (Khorasgan) Branch, Islamic Azad University, Isfahan, Iran.
2 - Associate Professor, Department of Fiqh and Basics of Islamic Law, Faculty of Humanities and Law, Islamic Azad University, Isfahan Branch (Khorasgan), Isfahan, Iran.
3 - Assistant Professor, Department of Fiqh and Basics of Islamic Law, Faculty of Humanities and Law, Islamic Azad University, Isfahan Branch (Khorasgan), Isfahan, Iran.
Keywords: Corruption, assassination, Terrorism, Murder, treachery, Security, war,
Abstract :
The concept of concept is very important in all branches of science. Conceptual discussion in criminal law, especially in the field of security and public comfort, is of double importance. Since this field is closely related to the materials of Khamsa, and then there are conceptual inadequacies and ambiguities in some of these concepts; Based on this, the explanation of this category of concepts is an inevitable necessity, both theoretically and practically. Brief recognition and explanation of concepts such as terror and terrorism, and bioterrorism, war and corruption in the land and rebellion, political crime, assassination, coup d'état, and their difference and separation from each other are among the concepts that familiarization and explanation of them, both in terms of It is important both theoretically and in the practical aspect of law making, as well as in the position of judging and applying examples. This research analyzed some of the most important concepts in an analytical-descriptive way. First, these basic concepts were explained and described. Then attention was paid to the brief analysis of the attributes and dimensions, angles, territory and them. As a result of this research, the discussed concepts were disambiguated, and with the knowledge obtained of the elements and nature of each, their differences and distinctions were recognized and explained.
_||_
بازنگاهی به برخی مفاهیم مخل امنیت و آسایش عمومی از منظر فقه اسلامی
نویسنده
چکیده:
مقوله مفهوم شناسی در همه شاخه های علوم از اهمیت بالایی برخورداراست. بحث مفهوم شناسی در حقوق کیفری بویژه در حوزه امنیت و آسایش عمومی از اهمیتی مضاعف برخوردار می باشد. از آنجا که این حوزه ارتباط تنگاتنگی با مصالح خمسه دارد، و آنگهی در پاره ای از این مفاهیم، نارسایی ها و ابهام های مفهومی وجود دارد؛ برهمین اساس تبیین این دسته از مفاهیم هم به لحاظ نظری و هم به لحاظ عملی ضرورتی اجتناب ناپذیر می باشد. شناخت و تبیین اجمالی مفاهیمی چون ترور و تروریسم، و بیوترریسم، محاربه و افساد فی الارض و بغی، جرم سیاسی، فتک واغتیال،کودتا وفلته، و تفاوت و تفکیک آنها از هم از جمله مفاهیمی هستند که آشنایی و تبیین آنها، هم به لحاظ نظری و هم در بعد عملی و وضع قانون و نیز در مقام داوری و تطبیق بر مصادیق بغایت داری اهمیت است. این پژوهش بصورت تحلیلی-توصیفی به بازکاوی برخی از مهمترین این مفاهیم اقدام نمود. ابتدا به تبیین و توصیف این مفاهیم بنیادی پرداخته شد. سپس به تحلیل اجمالی اوصاف و ابعاد ، زوایا ، قلمرو و آنها اهتمام شد. در نتیجه این تحقیق مفاهیم مورد بحث ابهام زدایی شدند و با شناختی که از ارکان و ماهیت هریک بدست آمد، وجه تشایه و وجوه افتراق و تمایز و تفکیک آنها از هم بازشناسی و تبیین شد.
کلیدواژه: مفاهیم، مخل امنیت، تروریسم، محاربه، بغی، افساد، فتک، غدر،اغتیال
پیشینه تحقیق:
بنظر می رسد اگرچه فرهنگ اصطلاحات و کتب ترمینولوژی و نیزدر لابلای برخی کتب و مقالات بطور گذرا اشاراتی به این مفاهیم شده ولی تا کنون مقاله مستقلی در این خصوص نگاشته نشده است. امید است فتح بابی باشد برای تخقیقات دقیق تر و جامع تر در این زمینه. انشاءالله.
1-مقدمه
از اساسی ترین وظایف هرحکومت و نظام سیاسی ایجاد نظم و برقراری امنیت جهت آسایش عمومی است. زیرا اخلال در امنیت و آسایش عمومی به نوعی ایراد ضرر به مردم و همه جمعیت مقیم در یک کشور است. از این رو حکومت موظف است برای صیانت از امنیت وآسایش عمومی کسانی که در نظم و امنیت وآسایش عمومی اخلال می کنند را دستگیر نماید و به مجازات برساند.گفتنی است که همه جرایم به نحوی علیه نظم و آسایش عمومی اند؛ ولیکن برخی جرایم ماهیتاً و بطور خاص تحت عنوان جرایم علیه امنیت وآسایش عمومی تلقی می شوند، چون صدمه آنها مستقیماً و بطور ابتدائی متوجه عموم مردم است. البته ممکن پس از آن و بطور ثانوی متوجه شخص خاصی هم بشوند.و بالعکس.
بنابراین خصوصیت و وجه ممیزه جرایم علیه امنیت وآسایش عمومی آن است که ماهیتی عمومی و حکومتی دارند؛ و طرف مجرم مستقیماً و یا بطورغیر مستقیم نفس حاکمیت است. در نتیجه عدم تامین چنان نظم و امنیتی در قلمرو حاکمیتی نشان از بی تدبیری حکومت وعدم توان دولتمردان محسوب می شود.
دو هدف بلند حقوق کیفری اسلام یکی حفظ نظم عمومی و دیگری حفظ حقوق وآزادی های فردی و اجتماعی مشروع است. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در اصل نهم به این مقوله ی مهم تصریح نموده است. به عقیده برخی نویسندگان این اصل، آزادی را هم سنگ حفظ استقلال و تمامیت ارضی قرار داده است و تاکید شده «هیچ مقامی حق ندارد به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی، آزادی های مشروع را هرچند با وضع قوانین و مقررات سلب کند.»
از سویی تبیین مفهوم و اهمیت و جایگاه و قلمرو این جرایم از درجه بالایی از اهمیت برخوردار است. زیرا مفهوم برخی از این دسته جرایم ناشناخته و دارای ابهام هستند واحیانا با دیگر جرایم تداخل می یابند. لذا تبیین و تفکیک آنها از هم بسیار مهم است. بنابراین شایسته است نظرات علما واندیشمندان در این باره بازکاوی و روشن گردد.
با این توصیف بابد گفت در مجموع فقها و حقوقدانان اسلامی برخی از مصادیق جرایم علیه نظم و امنیت و آسایش عمومی را چنین بر شمرده اند: محاربه، بغی، افساد فی الارض، فتک، اغتیال، تروریسم، بیوترریسم، غدر، قیام مسلحانه، فعالیت تبلیغی علیه نظام حاکم، جرایم جاسوسی، کودتا و برخی جرایم مالی که در این مجال به برخی از مهمترین آنها می پردازیم.
2-اقدامات تـروریستی
2-1-مفهوم شناسی ترور و تروريـسم
یکی از پدیده های شوم و مذموم و مورد حرمت در شریعت اسلامی اقدامات شرورانه تروریستی است. درطول تاریخ بسیاری از بزرگان و چهره های شاخص سیاسی و مذهبی از جمله ائمه(ع) قربانی این رفتار منحوس شدند.
2-2-مفهوم ترور
واژه ی ترور ( terreur)در زبان فرانسوی به معنای دهشت و دهشتافکنی است. اولین کاربرد واژه ترور در جهان مدرن، مانند بسیاری از مفاهیم نوین ازجمله «پیشرفت و ترقی» از انقلاب فرانسه نشأت میگیرد. البته برعکس امروز، بار معنایی مثبت داشتهاست.
در فرهنگ سیاسی، ترور از ریشه لاتین terror به معنای ترس و وحشت گرفته شده و به رفتار و اعمال فرد یا گروهی اطلاق میشود که از راه ایجاد ترس، وحشت و استفاده از زور میخواهند به اهدف سیاسی و اجتماعی خود برسند.
در زبان فارسی هم ترور به معنای ترس زیاد، بیم و هراس و خوف و وحشت است. تروریست به عامل ترور، طرفدار ترور، آدم کش یا کسی که برای رسیدن به هدف خود کسی را به طور غافلگیرانه بکشد یا ایجاد وحشت و هراس کند، گفته میشود.
بنابراین ترور در لغت به معنی «ترساندن» است و در فرهنگ سیاسی جهان عبارتست از هرگونه اقدام خصمانه و مخفیانه ترس آور و رعب انگیز، علیه فرد یا افراد و جامعه هدف، در حوزهای محدود یا گسترده، با اهداف سیاسی، مذهبی، اقتصادی ،کشاورزی، صنعتی و حتی شخصی.
2-3-مفهوم تروريـسم
برای تروریسم تعاریف مختلفی ارائه شده که با گذشت زمان توسعه داده شدهاند. می توان گفت تروریسم عبارت است از : «مجموعه اقدامات فردی وجمعی خشونت بار وانتحاری وتخریبگرانه که بصورت ظالمانه منافقانه و غافلگیرانه علیه افراد و شهروندان واقع می شود را اقدامات ویا عملیات تروریستی می نامند.»
2-4-مؤلفهها و ويژگيهاي کلي تروريـسم
مؤلفهها و ويژگيهاي کلي پديده مذموم تروريـسم عبارت است از:
1- خشونت و توسل به زور جنبههاي مختلف خشونت در اقدامات تروريستي ديده ميشود. قتل، جرح و تخريب از ويژگيهاي اساسي اقدامات تروريستي است. اين ويژگي در قريب به اتفاق تعاريف اراده شده از تروريسم آمده است.
2- ايجاد فشار( سياسي و ...)، وحشت و ترس
هر اقدام تروريستي، هدفي را دنبال ميكند كه از رهگذر ايجاد فشار به دولت يا جامعة مورد هدف و توليد وحشت فزاينده در تلاش است كه بدان دست يابد. ايجاد فشار سياسي و وحشت نيز از مؤلفههاي مشترك بين تعاريف ارائه شده در حوزه تروريسم است. (جعفری لنگرودي 1388ش، واژه ترور )
3-رسيدن به هدفي غيرمشروع اقدامات تروریستی برای رسیدن به اهدافی سیاسی اقتصادی وغیره سازماندهی میشوند. امروزه ترور با انگيزههاي مذهبي و ايدئولوژيک نيز واقع ميشود.
4- اقدام غافلگيرانه، مخفيانه و ظالمانه برخلاف جنگها كه دشمن، مشخص و آشكار بوده، رو در رو به مبارزه ميپردازد؛ در اقدامات تروريستي فرد يا گروه تروريستي تا آن جا كه ميتواند موضع خود را غير مشخص، پنهان، منافقانه و غافلگيرانه قرار ميدهد؛ چرا كه عمدهترين عامل بالا بردن تأثيرگذاري بر هدف خود را در غافلگيري ميبيند كه از اين طريق، وي را وحشتزده و مرعوب خود ميكند. اين مؤلفه در روح اغلب تعاريف ترور آمده است.( شاملو احمدي،1377ش: ج 1، ص 130 و 131)
البته دفاع مشروع كه خود نوعي پاسخ به يك حمله است، را نميتوان مخفيانه يا غافلگيرانه و ظالمانه دانست؛ چرا كه همواره هر متجاوزي، انتظار پاسخ در مقابل تجاوز خود را دارد و هر مورد تجاوزي، حق دفاع مشروع از خود را ندارد (طارمی،1396ش: ص41 به بعد)
2-5-مفهوم جهان پسند آری یا نه؟
در جهان امروزی، تعریف دقیقی از واژه «تروریسم» ارائه نشدهاست؛ زیرا هنوز هیچ تعریفی از تروریسم در سازمان ملل متحد تعریف نشده که مورد توافق همه کشورهای عضو باشد.
2-6-تفاوت ترور و تروریسم
میان تروریسم و ترور تفاوتهای مهمی وجود دارد. مفهوم ترور (قتل سیاسی که گاه آن را اعدام انقلابی مینامند)گاه برای مشروعیت بخشیدن به اقدامات تروریستها استفاده میشود. برخی پژوهشگران همچون دیوید راپوپورت و ایویانسکی نظریه امروزین ترور را برگرفته از نظریه ستمگرکشی میدانند. امروزه گرایشی برای گنجاندن قتل سیاسی در چارچوب تروریسم پدید آمده و از سوی دیگر بسیاری از گروههای وحشت نیز از تاکتیک قتل سیاسی استفاده میکنند. آشکارترین تمایز ترور و تروریسم این است که هدف یک قاتل سیاسی یک شخصیت معین است و اسلحه برای از میان بردن او استفاده میشود، اما هدف یک اقدام تروریستی، گروهی است.
راپوپورت برای تمایز قتل سیاسی از عمل تروریستی روش بدیعی را ارائه میدهد که در آن به جای «نفس اقدام» به «معنای اقدام» توجه میشود. او تروریسم را یک فرایند و قتل سیاسی را یک رویداد میداند؛ «قاتل سیاسی انسانی را نابود میکند که (به عقیده او) یک نظام را به فساد کشاندهاست. اما تروریست نظامی را نابود میکند که پیشتر هر کسی را که در خود جای میداده به فساد کشاندهاست. قتل سیاسی یک حادثه، یک کار گذرا و یک رویداد است، ولی تروریسم یک فرایند و یک روش زندگی است.
ترور واژهاي فرانسوي ميباشد كه به ترس و وحشت ترجمه شده است و در عربي معاصر به «ارهاب»، «اغتيال» و «اهراق»تعبير مي شود.
ترور در اصطلاح: با وجود تلاشهاي انديشوران و صاحبنظران و سازمانهاي بينالمللي، تعريف جامع و دقيقي كه مورد اقبال همگاني باشد در دست نيست.
2-7-تروریسم پنداری محاربه
برجسته ترین منبع بزه انگاري محاربه در فقه، آیه 33 سوره مائده است. بر اساس این آیه ، محاربه به عنوان یکی از جرایم مستوجب حد در فقه پیش بینی شده است. بیشتر فقیهان با بیان جمله شناخته شده «تجرید السِلاح لاخافه النّاس» به تعریف محاربه پرداخته اند و گهگاهی از سلاح نیز به شمشیر یاد کرده اند؛
بر اساس شرط« هراساندن» برخی محاربه و تروریسم را یکی می دانند و بر این باورند که در نظام اسلامی، تروریسم همان محاربه است که عبارت است از هر گروه اعم از شخص واحد ، حکومت، حزب، جمعیت و سازمان که قیام مسلحانه و ایجاد رعب و هراس کنند و امنیت را در جامعه سلب و نقض کنند. (موسوي بجنوردي، 1380 ش: ص 183)
برخی نیز با همین پندار، برخی از گونه هاي تروریسم که هیچ جایگاه فقهی ندارد، همچون سوء قصد به جان مقامات یا بزه هاي ضد امنیت هواپیما را در زمره "جرایم در حکم محاربه و افساد فی الارض می دانند.( گلدوست جویباري، 1388 ش: ص140 و 141 )
اکنون سوال این است که آیا این دو عملا یکسان هستند یا خیر؟ با اندکی تامل در ماهیت این دو پدیده شوم علی رغم شباهت ها ی فراوانی که دارند ولی ماهیتا با هم تفاوت دارند.
(پس) بزه تروریستی، از محاربه جداست. محاربه به معناي برکشیدن جنگ افزار براي ترساندن (تجرید السلاح لاخافه الناس) است، ولی در اقدام هاي تروریستی نه شرطِ بودن جنگ افزار لازم است و نه بهره گیري صرف از سلاح براي ترساندن، موجب تحقق آن می شود. افزون بر این، از حیث نتیجه و قصد مرتکب نیز میان این دو ناهمگونی هایی هست. پیآمد محاربه تنها ترساندن مردم است که در دیدگاه برخی حقوقدانان، حتی ترساندن نیز بایسته نیست و تنها قصد ترساندن بس خواهد بود. ، در حالی که پیآمد تروریسم بسیار بیشتر از ترساندن بوده و کشتن، ضرب و جرح، ویرانگري، ربایش هواپیما و مانند اینها را نیز در برمی گیرد. افزون بر این، محاربه کنشی بر ضد امنیت اجتماعی است و هدف آن مردم است، در حالی که تروریسم، اقدامی بر ضد امنیت ملی و هدف پایانی آن دولت است.( عالی پور 1389ش، ص 143 سال 13، ش50)
2-8-رابطه تروريسم و محاربه
در خصوص رابطه تروريسم و محاربه هم چنان كه از عناصر محاربه بر ميآيد، اين جرم، نزديكي بسياري با اقدامات تروريستي دارد. ايجاد ترس، وحشت، اعمال خشونت و توسل به زور از اركان اقدامات ترويستي است. از اين رو است كه در طول عمر حكومت جمهوري اسلامي ايران، عدهاي از جمله، گروهک منافقين، تحت عنوان محاربه يا بغي، مورد مجازات واقع شدهاند.
لازم به ذكر است كه ارعاب و ترساندن با استفاده از سلاح، ملاك است؛ لذا هدف از ارتكاب اين جرم ميتواند سياسي يا غيرسياسي باشد. از اين جهت ميتوان گفت اين جرم، شامل اقدامات تروريستي است. از جهت ديگر چون در محاربه، وجود سلاح، نقش اساسي دارد؛ شامل برخي ديگر از اقدامات تروريستي چون اقدامات خرابكارانه و يا تروريسم سايبري (اقدامات خرابكارنه الكترونيكي و اينترنتي) و يا آلوده كردن محيط زيست و... نميشود. از اين رو ميتوان گفت رابطه محاربه و اقدامات تروريستي، عموم و خصوص مطلق است (اقدامات تروريستي عام و محاربه خاص). زيرا كه همه اشكال محاربه به دليل وجود اخافه و استفاده از سلاح در حيطه اقدامات تروريستي قرار ميگيرد، اما همه اقدامات تروريستي در دايره محاربه قرار نميگيرد. البته ميتوان با تمسك به قرآن (آيه 33 سوره مائده) افساد في الارض را به معناي مطلق تلاش براي ايجاد فساد و برهم زدن نظم عمومي دانست و هر اقدامي در اين راستا چون انواع اقدامات تروريستي را مستحق مجازات مفسد في الارض قلمداد کرد(هاشمی شاهرودى ، 1377ش : شماره 13 )
3--بیوتروریسم
بر اساس تعریف پلیس بین الملل درسال 2007 بیوتروریسم عبارت است از منتشر کردن عوامل بیولوژیکی یا سمی با هدف کشتن یا آسیب رساندن به انسانها، حیوانات و گیاهان با قصد و نیت قبلی و به منظور وحشتآفرینی، تهدید و وادار ساختن یک دولت یا گروهی از مردم به انجام عملی یا برآورده کردن خواستهای سیاسی یا اجتماعی.
3-1-حمله بیوتروریستی
عبارت است از پخش کردن ویروس، باکتری، میکروب یا دیگر عوامل بیماریزا و سمی که موجب بروز بیماری و مرگ در میان انسانها، حیوانات و گیاهان میشود.
کشف و شناسایی یک حمله بیولوژیکی سخت و دشوار به شمار میآید. تاثیرات یک حمله بیولوئژیکی به چهار دسته تقسیم میشوند.
-1 فیزیکی: بروز بیماری 2 - روانی: بروز ترس و وحشت ، 3- اقتصادی: محدودیت سفر و جابهجایی، متوقف شدن فعالیتهای اقتصادی و کسب و کار4- زیست محیطی: آسیب دیدن انسانها، حیوانات، گیاهان، آلوده شدن منابع طبیعی مثل منابع آب.
2-2-عوامل بیوتروریسم
بیوتروریسمها چه کسانی هستند؟ معمولا گروهها و جنبشها سیاسی و فرقههای مذهبی یا اشخاصی هستند که توانایی تولید و به کارگیری سلاحهای بیولوژیک را دارند. به طور مثال جنبش استقلالطلب قبیله مائو. مائو در کنیا که از سم برای کشتن ماموران حکومت استعماری بریتانیا استفاده کردند. فرقه مذهبی راجنیشی در سال 1984 با آلوده کردن ظروف سالاد یازده رستوران در آمریکا با باکتری (تایفیموریوم سالامونا) موجب مسمومیت 750 نفر شدند. در سال 1993 فرقه مذهبی آئوشینریکوی باسیل سیاه زخم را در ناحیه کامیرو در متروی توکیو منتشر کرد.
4-محاربه
نتیجه آنكه محاربه، تنها در برگيرنده اقدامات تروريستي مسلحانه است و تنها اين بخش از اقدامات تروريستي، قابل مجازات از باب محاربه است و حكم ديگر اقدامات تروريستي از باب محاربه استخراج نميگردد؛
محاربـــــه جرمی علیه امنیت عمومی و اجتماعی است. شیخ طوسی در اثر گرانقدر خویش خلاف ذیل كتاب قطاع الطريق درمسألة اول در «معنى المحارب»می نویسد: محارب کسی است که طبق آنچه خدای تعالی در آیه محاربه فرموده آنها قطاع الطریق هستند وکسانی هستند که سلاح میکشند وراهها را نا امن می کنند.( شیخ طوسی1407 ق،ج5، ص: 457)
وی سپس می فرماید: هرکس سلاح بکشد وموجب ترس ووحشت رهگذران شود چنانچه امام بر او دست یابد تعزیر میشود وحکمش نفی بلد است.( شیخ طوسی، همان، ص: 457)
-صاحب غایه المرام در شرح سخن مرحوم محقق نوشته است: همه فقها معترف اند که محاربه یعنی کشیدن سلاح برای ترساندن مسلمین واین مختار مصنف و علامه و فرزندش فخرالمحققین است. وی سپس می نویسد اما هرگاه اقدام کننده به ین عمل ناتوان از اخافه باشد شایسته نیست محاربه بخوانند.بنابراین چنین تجرید واخافه ای با وجود ناتوانی درعمل سودی نمی رساند.ودر این صورت چنین فعلی انجام و عدم انجامش یکسان است. (صيمرى، 1420 ه ق ، ج4، ص: 350)
گروهی دیگر از فقها درتعریف خویش ازمحاربه، اصولا به عبارت «لإخافة الناس»اشاره ای نکرده اند،از جمله:
-شیخ طوسی دراستبصار روایتی که ازمحمدبن مسلم آورده صرفا ناظر به تشهیر است و ذکری از عبارت« لاخافه الناس و اخافه السبیل» و مانند آن نیست: هرکس در شهری از شهرها سلاح آشکار کندودرنتیجه موجب تخدیر و نا امنی مردم شود به تلافی آن قصاص می شود.واز آن شهر تبعید می شود.ودر صورتی که تشهیر سلاح در غیر شهرها باشد وکسی را بزنند و موجب تخدیر وناامنی مردم شوند ومالی را بگیرند ولوآنکه کسی را نکشند،محارب محسوب میشوند.ومجازات انها مجازات محارب است.واختیارآن دست امام است،که اگر اراده کند اوررا بکشد ویا به دار زندویادست وپای اورا قطع نماید. (شیخ طوسی1390 ه ق ؛ ج4، ص: 257)
در مورد معنی محاربه از نظر قانونگذار ایران طبق ماده ی 279 قانون مجازات اسلامی سال 1392 محاربه عبارت از کشیدن سلاح به قصد جان ، مال یا ناموس مردم یا ارعاب آنهاست به نحوی که موجب نا امنی در محیط گردد .بدین ترتیب علاوه بر وجود سوء نیت عام سوء نیت خاص هم برای تحقق این جرم ضرورت دارد. رکن قانونی جرم محاربه از نظر ادله احکام آیه 33 سوره ی مائده و از نظر قوانین موضوعه مواد 279 الی 286 قانون مجازات اسلامی جدید می باشد. رکن مادی جرم محاربه انجام فعل مثبت مادی است و علنی بودن از خصایص آن است. قصد اخافه الناس اساس عنصر روانی این جرم را تشکیل می دهد. و اهل ریبه بودن در آن شرط نیست در خصوص علل سقوط کیفر محاربه بیان می شود که اگر محارب پس از ارتکاب جرم توبه کند، در صورتی که توبه ی او قبل از دستگیری باشد حد از او ساقط می شود.
4-1-تفاوت محاربه و افساد فی الارض
محاربه و افساد فی الارض از چند جھت اختلاف دارند که عبارت اند از:
١. محاربه عبارت است از برھنه کردن سلاح برای ایجاد رعب و ھراس و سلب آزادی و امنیت مردم، اما افساد فی الارض عبارت است از ھرکس یا کسانی، باھرگونه رفتار آگاھانه و عمدی اقدام به رفتارهای موضوع ماده 286نماید مفسد فی الارض است..
2- در محاربه عنصر مادی جرم، فقط از طریق به کار بردن سلاح و برھنه کردن و ایجاد اخافه و سلب آزادی از مردم صورت میگیرد؛ ولی در افساد فی الارض عنصر مادی به هرعملی با هر وسیله ای و به هر شکلی که گستره وسیعی را تحت الشعاع قراردهد را شامل می شود و منحصر به سلاح و یا ابزار خاصی نیست.
پس عنصر مادی افساد : عبارت است از ھرگونه رفتار که میتواند شامل فعل، ترک فعل یا گفتاروحتی نوشتار مانند نشر اکاذیب در فضای مجازی ویا رسانه ها نیز تحقق یابد.
3-در محاربه تحقق عنصر مادی فقط به صورت فعل مثبت شرط است و باید علنی صورت گیرد، اما در فساد فی الارض چنانکه گفته شد عنصر مادی می تواند به صورت فعل، ترک فعل و گفتار حتی به صورت غیرعلنی صورت می گیرد.
4-درمحاربه هدف ایجاد اخافه و رعب و وحشت و سلب آزادی و امنیت در جامعه است، ولی در افساد فی الارض تکرار و گستردگی و خشونت و خسارت عمده و اخلال شدید به امنیت فردی و اجتماعی مورد نظر است. و می تواند از طریق محاربه و برهنه کردن سلاح و برهم زدن امنیت جامعه نیز صورت گیرد، به عبارت دیگر محاربه همچون بغی می تواند وسیله ای برای تحقق افساد فی الارض باشد.
4-2-تفاوت محاربه و سرقت:
با عنایت به مفاد محاربه وسرقت دراقوال فقها میتوان تفاوتهای زیر را میان این دو مقوله جزایی بر شمرد:
1-بنابرنظرمشهورفقها تحقق محاربه مشروط به بردن مال نیست، ومحاربه بدون تعرض به اموال دیگران هم قابل تحقق است.درحالیکه در سرقت قصد بردن مال شرط است.
2- محاربه بصورت علنی وقهر آمیز وهمرا با خشونت است .ولی درسرقت شرط است که مخفیانه وبدور از چشم مالباخته وآرام صورت گیرد.
3-در محاربه ایجاد ارعاب وسلب امنیت وآزادی مردم شرط است ولی در سرقت چنین شرطی نداریم وبه صرف ورود مخفیانه وبردن مال قابل تحقق است.
4-عنصر مادی محاربه با اخلال در نظم عمومی وهجوم قهر آمیز به قصد سلب امنیت و آزادی محقق می شود، ولی عنصر مادی سرقت حدی با ورود غیر مجاز و مخفیانه و شکستن حرز و بردن یک چهارم طلای مسکوک تحقق می یابد.
5-درمحاربه بنابه قول مشهوردر صورت اخذ مال ،میزان مال برده شده (نصاب)در مجازات قطع اثری ندارد، ولی در سرقت حدی، شرط مجازات قطع، نصاب یک چهارم طلای مسکوک ارزش مال مسروقه است.
6- جرم محاربه به لحاظ کیفیت وقوع ماهیتی عمومي دارد و دارای حیثیتی امنیتی است (به جهت تشهیر السلاح لاخافه الناس)، ولی جرم سرقت ماهیتی خصوصي دارد؛ البته سرقت مستلزم حد، ابتداء جرم خصوصي مي باشد، ولی با جمع شدن شرايطی می تواند جنبه ي عمومي پيدا كند.
صرف نظر ازبیان این تفاوتها، این بدان معنا نیست که هیچ رابطه ای میان این دو نیست. البته برخی سرقت ها در حکم محاربه هستند؛ مانند «لص».رابطه آن دوعموم وخصوص من وجه است.یعنی بعضی سرقت ها محاربه است و بلعکس، وآنگهی بعضی محاربه ها سرقت اند(سرقت کبری)و بالعکس.
5-افساد فی الارض
5-1-مفهوم اصطلاحی افساد فی الارض
می توان گفت فساد عبارت است از ایجاد اختلال درامور و دستورات الهی با ایجاد نا امنی وهرگونه کجروی فردی و اجتماعی که دامنگیر جامعه اسلامی شود، و جامعه را در سطح وسیعی تحت شعاع قراردهد، بگونه ای که در وضعیت کلی جامعه و حال افراد خلل و نقصان مادی و معنوی ایجاد نماید و سیر کمال و صلاح انسانی را تحت شعاع خود قرار دهد و مصالح مورد احترام جامعه را مخدوش نماید.
بنابراین مفهوم اصطلاح فقهی افساد فی الارض از معنای لغوی آن دور نیست. بطورخلاصه می توان گفت افساد فی الارض عبارت است:« از هر فعل و یا ترک فعلی که جنبه افراط و خروج از حد معمول و متعارف داشته باشد و اثرات و پیامدهای سوء فردی و اجتماعی و فرهنگی ببار آورد و موجب اخلال شدید و یا خسارت عمده گردد«افساد فی الارض»محسوب می شود.» بطورخلاصه می توان گفت:«هر رفتار مجرمانه ای که بموجب وجود اوصافی چون وسعت وگستردگی علیه تمامیت جسمانی، افراط و تکرار، و هتک شدید حیثیت و مکارم انسانی واشاعه وسیع فحشا و بی قیدوبندی جنسی، و موجب خسارت عمده به اموال عمومی و خصوصی و اخلال شدید به نظم و امنیت ملی داخلی و خارجی شود«افساد فی الارض»نامیده می شود، و مرتکب به حکم مفسد فی الارض محکوم می گردد.»
5-2-وجوه تمایز افساد فی الارض با بغی
فقهای امامیه و عامه در تعریف بغی و قیام مسلحانه علیه حکومت اسلامی چندان اختلافی با هم ندارند، اما ازآنجاکه به عدم شرط عدالت در امام و رهبر مسلمانان معتقدند، بغی را اینگونه تعریف کرد ه اند«هرگاه مسلمانان بر پیشوایی و رهبری کسی اتفاق کردند هر کس ازاطاعت او خارج شود و خواهان مقام امامت او باشد با او به سهل ترین صورت بجنگید و او را دفع کنید . (محقق حلی ،1408 ه ق ج2، 257 ؛ و ابن قدامه المغنی 1405 ق ج 7، ص525)
1-افساد فی الارض هرگونه رفتارخشونت آمیزوخسارت بار و یا اقدام غیرمتعارف و نامشروع متعمدانه ی فردی یا گروهی، علیه غیراست؛ بطوری که واجد همه یا یکی از اوصاف مشدده، مکرر و وسیع و گسترده و عمده و مخل نظم عمومی و تاثر وجدان بشری می باشد. در حالیکه بغی قیام به خروج علیه امام عادل و بحق و به قصد خلع او صورت می گیرد.
2-ازانجا که افساد فی الارض جرمی فراملی و فرامذهبی است فرقی میان مسلمان و غیر مسلمان در ارتکاب آن نیست. ولیکن اطلاق وصف مجرمانه باغی فقط در مورد مسلمانی که دارای نظریه اجتهادی ولو آنکه خطاء و اشتباه است تحقق می یابد.
3-در افساد فی الارض مفسد به جهت افساد و رفتارشدید تبهکارانه علاوه بر مجازات اصلی، ضامن همه حقوق الناس می باشد. و توبه او تاثیری درتخفیف مجارات او ندارد ولی در حقوق الله توبه مسقط خواهد بود. ولی باغی پس ازپایان جنگ و توبه در امان است و حتی بخاطرارتکاب قتل قصاص نمی شود.
زیرا کشتن آنها درحین جنگ مجاز بود و نه پس از جنگ و امان.و بلکه کشتن آنها از نظر فقها بالاتفاق ممنوع است.زیرا پس از جنگ موضوع بغی منتفی شده و باغی معصوم الدم می شود.(عوده 1994م، ج2 ص 685)
4-مجازات مفسد با عنایت به تصریح آیات فراوان قرآنی از جمله آیتین 33و32و سوره مائده اعدام می باشد.اما برای باغی و بغات حد شرعی ذکر نشده است. بلکه در قران قفقط دستور قتال وجهاد علیه آنها داده شده است. واگر حین جنگ کشته شدند خون آنها هدر است.
5- اموال واملاک وضیاع و عقارو مایملک مفسدان در شرایطی ثبت وضبط وتوقیف می شود و به نفع مستحق و زیان دیده مصادره و تملیک می شود. درحالیکه اموال و املاک و ضیاع و عقارو مایملک بغات مسلمان از تعرض مصون بوده و جزدرصورت ضمان مصادره نمی شوند.
5-3-تفاوتهای افساد فی الارض با محاربه
محاربه عبارت است از تشهیرسلاح برای ایجاد رعب و وحشت و سلب آزادی و امنیت مردم و آسایش عمومی است، درحالیکه افسادفی الارض عبارت است: از هرگونه رفتارآگاهانه و عمدی که موجب اخلال شدید وگسترده و زیانبار و خشونت آمیزدرامور مجرمانه و نیزمخل امنیت و ثبات و سلامت نظام جامعه اسلامی بصورت محلی و یا ملی است.
6-بغی
6-1-مفهوم اصطلاحی بغی
به عقیده اکثریت فقها ی مذهب مذهب شیعه چنانچه یکی از امامان معصوم حاکم باشد امکان بی عدالتی و ستم ورزی به کسی از سوی او وجود ندارد؛ زیرا امام معصوم به دلایل عقلی و نقلی با توجه به براهین کلامی معصوم هستند و هرگز شخصا" به کسی ستم روا نمی دارد. اما اگرحاکم غیرمعصومی درزمان غیبت امام معصوم مرتکب ستم و بی عدالتی شود منعزل می گردد و این حکم اتفاقی است . زیرا دراین صورت چنین حاکمی فاقد وصف عدالت می شود و فاسق محسوب می گردد. فقهای ظاهری و مالکی دراین قضیه با امامیه هم عقیده اند و دلیل آنها مجموعه روایاتی است که از طریق سنت و جماعت منقول است .
شیخ طوسی در کتاب خلاف در باره بغات می نویسد: «باغی کسی است که بر امام عادل خروج نموده و با وی به مبارزه بر خاسته و از واگذاردن حق بر وی امتناع ورزد» .باغی اسم ذم است و برخی معتقدند که شورشگر علیه امام کافر است. لفظ امام از نظرامامیه به معنای یکی ازائمه دوازده گانه علیهم السلام است.( شهید ثانی ، ج2 ص298)
درنظر فقهای اهل سنت منظور ازامام وخلیفه عبارت است ازرئیس دولت و یا همان حاکم عمومی مردم می باشد. و منظورازامام اعظم و یا رئیس الاعلی نیز هما ن خلیفه و امام می باشد که بعد ازاو هیچ امام و رئیس بالاتری برای دولت اسلامی تصور نمی شود.(عوده ج1 پاورقی ص102)
-فقهای اسلام در رابطه با مفهوم اصطلاحی بغی فقها تعاریف متفاوتی عرضه داشته اند که مهمترین نظرات آنها در یک دستهبندی به این شرح است:
الف) عدهای ازفقیهان در تعریفی که از بغی ارائه دادهاند،آن را شامل خروج امام معصوم(ع) میدانند.(عاملی(شهید اول)، 1410ق، ص83 ؛ طباطبایی حائرى، 1418ق، ص480)
ب) دستهای دیگر از فقها، بغی را خروج بر امام عادل میدانند و میگویند: «باغی کسی است که بر امام عادل خروج کند»(نجفی اصفهانی، 1404ق، ج21، ص322؛ شیخ طوسى، 1407ق، ج5، ص335)
ج) قول مشهوراهل سنت آن است که خروج بر امام را مطلقاً باغی میدانند؛ بدون قید عدالت و وصف عادل بودن.اینها میگویند بغات «گروهی هستند که با توجیه و تأویل هرچند باطل با امام مخالفت کرده وبر خروج نموده اند.»(عوده 1994 م،ج1 ص138)
6-2-تفاوت بغي (جرم سياسي) با محاربه
مسأله مهمي كه در بحث محاربه قابل طرح است، شناخت مرز محاربه و بغي و تفاوت اين دوعنوان مجرمانه است. چون اين دو جرم، وجوه تشابه وقرابتهایی با هم دارند و داراي مرز مشترك ونیز آثاری مشترك ميباشند؛ چه آنكه در بغي و جرم سياسي نيز مانند محاربه، گاهي آشوب و تشنج در جامعه به وقوع ميپيوندد و موجب اخلال در نظم عمومی واجتماعي ميشود. بدين جهت در برخي از موارد اين دو موضوع به يكديگر مخلوط و مشتبه ميشوند. وای بسا در مقام قضاوت ودادرسی در مورد بغي و جرم سياسي، حكم محاربه صادر و اجرا گردد. درصورتي كه اين دو پدیده جنایی حکما وموضوعا دومقوله متمایز ازهم بوده وماهیتا كاملاًبا هم متفاوت ومنفک هستند.
برخی نویسندگان وجوه تمایز وافتراقی برای این دو تاسیس فقه جزایی برشمرده اند که ذیلا مورد ملاحظه قرار میگیرند:
1. بغي، قيام و تعرض عليه حكومت و همان جرم سياسي است. ولي محاربه، قيام عليه مردم و امنيت جامعه است و جرم عمومي و اجتماعي محسوب ميشود.
2. در مقوله بغي، عنصر تشكل و گروهي بودن شرط است و عاملان آن را «فئة با غيه» يعني گروه سركشي مينامند؛ ولي در محاربه گروهي بودن و تشكل به آن معنا شرط نيست و يك نفر هم ميتواند شمشير و سلاح به دست بگيرد وشرارت كند و امنيت جامعه و مردم را سلب نمايد، كه در اين صورت محارب ناميده ميشود.
3. در محاربه عنصر بهكارگيري سلاح، ارعاب و تهديد با اسلحه سرد و گرم شرط است؛ ولي بغي و جرم سياسي بدون سلاح و حتي در قالب گفتار و اعتراض نيز ميتواند تحقق پيدا كند.
4. در محاربه عنصر ارعاب مردم و ايجاد رعب و وحشت در جامعه شرط است؛ ولي در بغي و جرم سياسي چنين شرطي وجود ندارد. بدون ارعاب مردم و با روش آرام و مسالمت آميز وصرفاً با ايجاد بدبيني در ميان مردم نسبت به حكومت و حاكمان و از طرق مختلف ديگر نيز ميتواند تحقق پيدا كند.
5. بغي و جرم سياسي براساس يك فكر، انديشه و اعتقاد، گرچه به طور واهي و خيالي و با مطالبات و انگيزههاي سياسي و اعتقادي صورت ميگيرد، ولي محاربه از عنصر فكر، انديشه و اعتقاد تهي است. صرفاً با انگيزههاي مادي، زورگويي، با جگيري و بلكه گاهي بيهدف و از روي شرارت انجام ميگيرد. محارب در روايات با عنوان «من سلّ سيفه» مطرح است. يعني هركس كه شمشير، چاقو و يا هر نوع سلاح سرد يا گرمي را به دست گيرد و عريان كند در كوچه، بازار، ملأعام مردم را بترساند و يا معابر، راهها و جادهها را ناامن سازد و يا راهزني كند و از جامعه و مردم سلب امنيت نمايد، آزادي و آرامش آنان را مورد تهديد قرار دهد، همه آنها را «محارب» و اينگونه اعمال را «محاربه با خدا و رسول خدا» مينامند.
6. بغي و جرم سياسي ـ گرچه به ظاهر و در ادعا و يا پندار عاملان آن ـ بهعنوان دفاع از حقوق و آزاديها مردم دربرابر قدرت و حكومت انجام ميگيرد، ولي محاربه درست به عكس جرم سياسي، مسقيماً عليه حقوق، آزادي و آرامش مردم ضعيف و بيپناه خدا و سلب امنيت جامعه به وقوع ميپيوندد.
7. مسأله بغي و جرم سياسي و مسأله محاربه هر دو در حقوق اساسي مردم مطرح ميشوند، ولي به طورمعكوس يعني در جرم سياسي تخفيف در مجازات مجرمين سياسي و رعايت حقوق آنان از سوي حكومت، در مقوله حقوق اساسي مردم و حفظ آزاديهاي آنان ميگنجد ولي در محاربه تشديد مجازات اشرار و محاربين و برخورد شديد با آنان به وسيله حكومت، در محدوده حفظ حقوق، امنيت، آرامش و آزادي مردم جاي ميگيرد. بدين جهت آزادي خواهان و جوامعآزاد و دموكراتيك معمولاً طرفدار رعايت و حمايت از حقوق متهمان و مجرمان سياسي و سركوب اشرار و محاربين هستند.
7- فتک و اغتیال
7-1-معنای لغوی فتك و اغتيال وتفاوت آنها
در رابطه بامعناى لغوى فتك و اغتيال و تفاوت آنها با یکدیگر بایددانست که ؛ فتك و اغتيال هر دو به معناى حملۀ ناگهانى و غافلگيرانه به شخص است، منتها در فتك نوعى تأمين به فرد مورد فتك وجود دارد، ولى اغتيال از اين نظر اعم است؛ و در اغتيال بردن فرد مورد اغتيال به محلى مخفى ملاحظه شده است، ولى فتك از اين نظر اعم است. (معلوف1382 ش ، مادۀ غول)
مادۀ فتك و غيل.در نهايۀ ابناثير مادۀ غيل آمده: «الغيلة أن يخدعه ثم يقتله فى موضع خفى ...». در لسان العرب از ابوالعباس نقل شده است كه اغتيال در جايى است كه مقتول قاتل را نمىشناسد، ولى فتك در جايى است كه مقتول قاتل را مشاهده مىكند و مىبيند.( ابن منظور 1414 ه ق مادۀ غيل)
در مجمعالبحرين آمده است: «فتك: انتهز منه فرصة فقتله او جرحه مجاهرة او اعم». و در مادۀ غيل آمده: «اغتيل هو من الاغتيال و هو ان يخدعه فيذهب به الى موضع فاذا صار اليه قتله ... يقال فلان قتل غيلة اى خفية».(طریحی 1416 ه ق ، ماده فتک و غیل)
پس در اغتيال بردن مقتول يا مجروح در محلى مخفى و نديدن قاتل و جارح ملاحظه شده است؛ اما در فتك دو قيد مذكور ملاحظه نشده است، بلكه چهبسا مشاهدۀ قاتل و جارح قيد شده است.
بنابراين هر كدام از فتك و اغتيال از جهتى اعم و از جهتى اخص مىباشد. اما در اصطلاح و محاورات معمولًا دو كلمۀ مذكور مترادف مىباشند؛ مثلًا در بحارالأنوار از كتاب مجالس مفيد و غيره نقل شده است كه: «ابن ملجم لعنه اللّه قتل علياً عليه السلام غيلةً و فتكاً». (اصفهانى، مجلسى 1410 ه ق ، ج 29، ص 472؛ و ج 50، ص 168.
مىتوان گفت: فتك بيشتر در مواردى استعمال شده كه تأمين در كار بوده است؛ مثلًا در ملاقاتى كه معاويه با عايشه داشت و با او مشاجره مىكرد، عايشه به او گفت: آيا نمىترسى كه من كسى را سر راه تو براى كشتنت بنشانم؟ و معاويه در جواب گفت: تو در حالى كه من در خانۀ تو و در امان تو هستم چنين كارى نمىكنى؛ زيرا از پيامبر شنيدم كه فرمود: «الإيمان قَيد الفتك». (الامام احمد حنبل، 1416ق ج 4، ص 92؛ ونک: حاكم نیشابوری ، ج 4، ص 252 و 253 با اندك تفاوت)
همچنين جناب مسلمبن عقيل رضواناللّهعليه در جريان قرار كشتن ابنزياد توسط او در منزل جناب هانى رضواناللّهعليه روايت: «الايمان قيدالفتك» را كه از پيامبراكرم صلى الله عليه و آله و سلم نقل شده بود، مستند ترك قتل قرار داد. مطابق نقلهاى تاريخى ابن زياد براى عيادت از هانى به منزل او آمده و در امان او بود. در مكاتيبالرسول نيز آمده است: در كتاب عون المعبود آمده: «الفتك هو القتل بعد الأمان غدراً»..( احمدی میانجی1419ق ، ج 3، ص 40. )
و در حاشيۀ بحار آمده است: معناى حديث: «الايمان قيدالفتك» اين است: «الايمان يمنع من الفتك الذى هوالقتل بعدالأمان غدراً». (اصفهانی مجلسی دوم ، ج 44، ص 344. )
بنابراين در مواردى كه فضاى جنگى اعم از منظم يا غير منظم وجود داشته باشد و تأمين در بين نباشد فتك صادق نيست، در اينگونه موارد معمولًا تعبير «خدعه» يا «غدر» به كار مىرود.
مىتوان گفت: در جايى كه فتك و اغتيال با هم به كار برده شده است، مقصود از «فتك» كشتن علنى و جهاراً، و مراد از «اغتيال» كشتن به شكل مخفيانه و غيرعلنى است به نحوى كه قاتل شناخته نشود.
7-2-کیفیت جواز و عدم جواز ترور مهدور الدم شرعی
محل بحث در جواز يا عدم جواز فتك و اغتيال مواردى است كه شخص به يكى از اسباب شرعى ذيل مهدورالدم باشد، وگرنه اگر مهدورالدم نباشد حرمت كشتن او- چه به شكل فتك و اغتيال باشد يا به هرشكل ديگرى- از ضروريات دين است؛ هر چند به نحو فتك و اغتيال، حرمت و قبح آن اشدّ و اعظم خواهد بود. اسباب مهدورالدم بودن عبارتند از:
1- سبّ پيامبراكرم صلى الله عليه و آله و سلم و حضرت فاطمه عليها السلام و ائمۀ معصومين عليهم السلام، بلكه سبّ انبياى الهى عليهم السلام، البته اجراى حكم سابّ با رعايت شرايط شرعى پس از ثبوت سبّ در دادگاه صالح است به چند دليل:
دليل اول: مرفوعۀ علىبن ابراهيم از بعضى اصحاب امام صادق عليه السلام است. ( کلینی1407 ه ق ج 7، ص 376، حديث 17.)
دليل دوم: رواياتى است كه دلالت مىكند بر اينكه اقامۀ حدّ بايد توسط كسى باشد كه حق حكم كردن را دارد. ( شيخ مفيد بغدادى، ، ص 809.- ونک: حر عاملی ، ابواب مقدمات الحدود، باب 28، ج 28، ص 49 و 50. )
-حكم فتك با توجه به روايات مشهور و معتبري كه در اين زمينه وارد است روشن ميباشد.
بعنوان نمونه : روايت معتبر ابوصباح: ابوصباح كناني به امام صادق (ع) عرض كرد: همسايهاي داريم از همدان كه وقتي فضايل حضرت علي (ع) را يادآور ميشويم، نسبت به ايشان ناسزا ميگويد. به خدا قسم اگر اجازه دهيد در كمين وي مينشينم و با شمشير او را ميكشم. حضرت در پاسخ فرمودند: «يا اباصباح، هذا الفتك فقد نهي رسول الله عن الفتك. يا اباصباح، ان الاسلام قيد الفتك» (حر عاملي، ج 19، ص 169 ونک: کلینی ، ج 7، ص 375 )
(اي اباصباح! اين عمل ترور است و رسول خدا از ترور نهي فرمودند. اي اباصباح! اسلام ترور را منع كرده است.)
«در اسلام، حكم سب النبي و سب الامام، يكي است، اما با اين حال، امام صادق (ع) مانع ترور سبكننده شدند. اگر چه اين حكم در مورد شخص معيني وارد شده است، اما با توجه به ذيل روايت كه به طور مطلق ميفرمايد رسول خدا از فتك نهي فرموده و اسلام، مانع ترور است، ميتوان استفاده كرد كه ترور، هميشه و در همه حال، ممنوع است» (محقق اردبيلي، 1412ق، ج3، ص 286. )
برخي گفتهاند با توجه به اين كه ساب الامام، مهدور الدم است و قتل او جايز است علت اين که امام، ترور اين شخص را اجازه ندادند به مصلحت شيعه نبودن بوده است؛ چرا که در صورتي که در زمان حکومت حکام جائر، اقدام به چنين عملي ميشد و احياناً قضيه لو ميرفت، حکومت وقت با تمسک به چنين بهانهاي، اقدام به قتل عام شيعيان به عنوان مخالفان نظم عمومي، امنيت و آسايش مردم ميکرد. و لذا در برابر يک خون يک ناصبي، جان بسياري از شيعيان به خطر ميافتاد. ضمن اين که قتل ساب النبي در حضور امام، نياز به اذن امام يا نماينده قانوني وي دارد و امام، چنين اذني را ندادند.
نکته ديگر، اين که ترور به دليل ماهيت غير قانوني و ناجوانمردانه و ظالمانهاش نميتواند راهي براي اجراي حکم حق الهي چون قتل ساب الامام باشد؛ لذا حتي براي اجراي حکم خدا نيز نميتوان از هر وسيلهاي مدد جست.
2- مرتد فطرى مرد با شرايطى كه درفقه آمده است. 3- محارب با تعريف و شرايطى كه در جاى خود ذكر شده است. 4- باغى با شرايط مقرره. 5- جاسوس.6- ناصبى.7- كافر حربى يا كافر ذمّى يا مستأمن يا معاهد كه نقض ذمّه و عهد و شرايط امان كرده باشد.
8-قاتلى كه قتل او در دادگاه صالح ثابت شده و از دست حاكم يا اولياى دم فرار كرده باشد. (منتظری، ص: 82 (با اندکی تصرف وتلخیص)
در تمام اين موارد نيز، مانند مورد سبّ، بايد جرم موجب حد شرعاً در دادگاه شرعى ثابت شده باشد؛ و ثبوت آن يا به اقرار است- با شرايط مقررۀ آن، و از آن جمله در حال طبيعى بودن و در زندان و تحت فشار و اكراه و ترس نبودن- و يا با بيّنه. البته اتهام قتل با قسامه نيز ثابت مىشود.و اجراى حد نيز توسط حاكم صالح است.
بطور کلی بهانه هایی چون مهدورالدم وتکفیرو نيز توسل به زور منفي چون ترور در حق افراد ممنوع است؛ بلکه بايد به صورت علني در دادگاه اسلامي و توسط قاضي جامع الشريط، محاکمه و محکوم گردد.
مسئلهاي که در اين جا ممکن است مطرح شود اين است که اگر ترور از نظر اسلام مردود است پس چرا در برخي احکام و فتاوا ديده ميشود که به مسلمين اجازه داده شده است که برخي افراد مهدور الدم را هر جا که يافتند به قتل برسانند بنظر می رسد اين گونه فتاوا و چنين اقدام به قتل هايي، تفاوتي با ترور نداشته و شرعا مردود هستند.
7-3-حرمت ترور در خارج از مرزهاى اسلامى
از آنچه گفته شد به دست آمد كه فتك و اغتيال افراد مهدورالدم كه در حال جنگ با اسلام و مسلمانان و يا تدارك و حمايت از آن نباشند از نظر دينى امرى قبيح و مورد نهى است. و در اين جهت فرقى نمىكند كه اين افراد در محدودۀ كشور اسلامى باشند يا در خارج آن. و اين تصور كه چنانچه آنان در خارج كشور اسلامى باشند كشتن آنها به شكل فتك جايز است زيرا به امنيت داخلى ضررى نمىزند.
از مطالب پيش گفته، روشن شد که اسلام، نه تنها با تروريسم، سازگاري ندارد؛ بلکه با آن، تحت عناوين محاربه، فتک،اغتیال، بغي و غدر، وامثالهم برخورد جزايي کرده، براي مرتکبين، مجازات معين کرده است.واتهامات وارده از سوی برخی افراد وگروهها مغرضانه وغیرواقع بینانه است.
7-4-مقتضای اصل اولی در مورد فتك و اغتيال
يادآورى مىشود در تمام مواردى كه جرمى موجب حد يا تعزير است، اصل اولى اين است كه هيچ كس ولايت ندارد جز در مواردى كه ولايت او از طرف شارع احراز شده باشد.
مقتضاى اصل اوّلى در مورد فتك و اغتيال شخص مهدورالدم و نيز مقتضاى روايات مربوط به فتك. درست است كه از حكم شارع به مهدورالدم بودن او به برهان «إنّ» كشف مىنماييم كه شارع ولايتى را بر اجراى حكم خود نيز اعطا كرده است وگرنه جعل چنان حكمى لغو مىبود ولى محدودۀ ولايت و اطلاق آن نسبت به اجراى حكم حتى به شكل فتك و اغتيال مشكوك مىباشد. چون در مقام ثبوت امكان دارد ولايت بر اجراى حكم مهدورالدم محدود به غير فتك و اغتيال باشد؛ و در مقام اثبات نه فقط دليل عام يا مطلقى براى اثبات آن در دست نيست، بلكه مقتضاى اصل اوّلى نيز عدم چنين سلطهاى مىباشد. به علاوه مقتضاى روايات دالّ بر نهى از فتك و اغتيال- كه ذكر خواهد شد- نيز مطابق با اصل اوّلى است. (منتظری، همان ص: 82 (با اندکی تصرف وتلخیص)
7-5-مقتضاى روايات دالّ بر نهى از فتك و اغتيال
روايات نهى از فتك در برخى روايات شيعه و سنّى كه به آن اشاره مىگردد، از طرف پيامبراكرم صلى الله عليه و آله و سلم فتك مورد نهى قرار گرفته و ايمان و اسلام قيد و مانع از آن دانسته شده است:
1-از طريق شيعه در كافى آمده است: على ابن ابراهيم از ابى الصباحكنانى نقل كرده كه به امام صادق عليه السلام گفته است:آیا همسایه من (جعدبن عبداللّه) که با شنیدن نام عل(ع)اآنحضرت ر ا سب مینماید، اجازه کشتن اورامیدهید: حضرت فرمود: «اى اباالصباح! اين فتك است و پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از آن نهى كردند. إنّ الإسلام قيد الفتك ...». (کلینی، ج 7، ص 375. )
2- همچنين در بحارالأنوار از پيامبراكرم صلى الله عليه و آله و سلم نقل شده است كه:
«الإيمان قيدالفتك». (اصفهانى، مجلسى دوم ، ج 50، ص 168.)
3- بنابر نقل تواريخ، جناب مسلم بن عقيل رضواناللّهعليه نيز در خانۀ هانى (رحمه الله) حديث فوق را از پيامبراكرم صلى الله عليه و آله و سلم نقل كرد.
4- دركتب اهل سنّت نيز حديث: «الايمان قيدالفتك» از پيامبراكرم صلى الله عليه و آله و سلم نقل شده است. ( سجستانی،ابىداوود، كتاب جهاد، باب 157، ج 2، ص 96؛ ونک: متقی 1398 ق ص 57، حديث 1؛ حاكم نیشابوری بی تا، ج 4، ص 352؛ بخاری الجعفی 422ق ، كتاب جهاد، ج 2، ص 174)
7-6-نگاه اجمالی به ترورهاي منسوب به دستور به پيامبر (ص)
دستۀ اول: كسانى كه به خاطر قتل يا جاسوسى و يا در جنگ كشته شدند.بعنوان نمونه:
1- عبداللّه خطل يا اخطل.گفته شده وی چون غلام خویش را که مسلمان شده بود ومظلومانه کشت وخودش هم از اسلام مرتدشد توسط سعيد بن حريث مخزومى در حالى كه خودش را به پردههاى كعبه چسبانده بود بين ركن و مقام كشته شد. (ابن اثیر،1385 ق ج 2، ص 249؛ و تاريخ يعقوبى بی تا ، ج 2، ص 59.)
2- مقيس بن صُبابة يا حبابة. يكى از انصار برادر او را از روى خطا كشته بود ولى او آن انصارى را كشت و سپس هم مرتد شد و به مشركان پيوست. سپس نميلة بن عبداللّه كنانى به دستور پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم او را كشت.و گفته شده است كه مردم او را بين صفا و مروه كشتند. (ابن اثیر،1385 ق، همان ج 2، ص 250)
دستۀ دوم: مردان و زنانى كه- بنابر نقل بعضى تواريخ- پيامبراكرم صلى الله عليه و آله و سلم در جريان فتح مكه دستور قتل آنان را صادر كردند.
مردها عبارتند از:1- عكرمة بن ابى جهل.2- صفوان بن اميّة بن خلف.3- عبداللّه بن سعد بن ابىسرح.4- عبداللّه بن خطل.5- حويرث بن نقيذ.6- مقيس بن صبابة.7- عبداللّه بن زبعرى.8- حويطب بن عبدالعزى.
و زنها عبارتند از:1- هند دختر عتبة.2- ساره 3 و 4- دو كنيز عبداللّه بن خطل. (اسامى دو جاريۀ فوق بنابر نقل يعقوبى «قريبة» و «فرتنا» مىباشد.( يعقوبى بی تا همان ، ج 2، ص 59 و 60.)
بنابراين افراد فوق كه دستور قتل آنها در برخى از تواريخ ذكر شده، حتى اگر صحّت اين نقلها را بپذيريم، اولًا: همگى در مبارزه با پيامبر و ايجاد آتش جنگ عليه مسلمانان دخالت داشته، بلكه جزو مهرههاى اساسى بودهاند.
و ثانياً: دستور كشتن آنها به خاطر ارتداد نبوده است؛ زيرا بعضى از اينان به كفر خود باقى بودند، مانند حويرث بن نقيذ كه در مكه پيامبر را بسيار اذيت مىكرد و با كلمات زشت و وقيح به آن حضرت توهين مىكرد؛ (يعقوبى، بی تا، همان، ج 2، ص 59 و 60؛ و نک: مقریزی1420ق ، ج 1، ص 399.)
دستۀ سوم: موردى است كه گفته شده فقط به خاطر ارتداد دستور قتل او توسط پيامبراكرم صلى الله عليه و آله و سلم داده شده است.
دستۀ چهارم: كسانى كه پيامبراكرم صلى الله عليه و آله و سلم يا زنان آن حضرت و مسلمانان را هجو كرده و عليه مسلمانان تدارك جنگ مىكردند.ازجمله
1-ابوعفك يهودى. وی شاعر بود ومداوم پیامبر(ص) را مورد هجو وهتک قرا میداد ومسلمانان را آزار واذیت میکرد.ومردم به تحریک وتشویق علیه پیامبر(ص) بسیج می کرد. لذا سالم بن عمير نذر كرد كه او را بكشد يا در اين راه كشته شود و سرانجام موفق شد و او را كشت.( دیار بکری بی تا ، ج 1، ص 408؛ ونک: واقدی1409ق همان ، ج 1، ص 174 و 175.)
2-عصماء دختر مروان وی پس از قتل ابوعفك پيوسته اظهار مصيبت مىنمود و عليه اسلام و مسلمانان عيبجويى و بدگويى را شروع كرد و انصار را به خاطر پيروى از پيامبر سرزنش مىكرد و چون طبع شعر داشت با اشعار خود پيامبر را مورد هجو و توهين قرار مىداد و اين عمل را تا بعد از جنگ بدر ادامه مىداد. سپس شبى عمير بن عوف به خانۀ او رفت و او را كشت.( دیار بکری ، ج 1، ص 406 و 407؛ واقدی1409ق همان ، ج 1، ص 172 و 173.)
8-مفهوم غدر
مجمع البحرين، غدر را به معناي«ترك وفا و نقض عهد» تعريف كرده است. تحريم غدر، براساس نظر صاحب جواهر، اجماعي و بدون مخالف است. دلايل آن، علاوه بر قبح ذاتي و ايجاد تنفر و بدبيني مردم از اسلام كه دلايلي عقلي هستند، رواياتي است كه در كتب معتبر، وارد بوده و مورد استناد فقهاست.( نجفي الاصفهانی 1404 ه ق ، ، ج21، ص78.)
8-1-رابطه غدر با اقدامات تروريستي
يکي از ضروريترين روابط بين انسانها روابط حقوقي است که با انعقاد پيمان، تبلور مييابد. بقاي جامعه انساني مبتني بر وجود امنيت در اين قبيل روابط است و لازمه چنين امنيتي، امکان اعتماد انسانها به يک ديگر است .ازجمله قراردادهاي مورد قبول اسلام در رابطه با غيرمسلمين، پيمان صلح و مهادنه (قرارداد ترک مخاصمه و آتش بس) و نهاد امان است که عمل بدان، طبق ضوابط شرعي، لازم بوده و تا وقتي، طرف مقابل، اقدامي عليه آن مرتکب نشده است، پايبندي به آن واجب است.
-خروج: در لعت به معنای بیرون شدن و بیرون آمدن وطغیان کردن وسرکشی وعصیان و قیام کردن آمده است.. پس خروج لغتی است به معنای بیرون شدن.( دهخدا ،1377ش، ذیل واژه خروج.)
بنابراین، مراد ازخروج بر عبارت است از آن که فرد یا گروهی بدلایل واغراض ستیزه جویانه واز روی عناد وبر اساس توجیهات باطل در برابر حاکم عادل اسلامی اقدام به قیام وشورش نمایند واز اطاعت او سر پیچی نمایند.
9-کودتا
واژه «کودتا»، به فرانسوی«coup d'état»از زبان فرانسوی وارد زبان فارسی شده است؛ و به معنی «ضربه ناگهانی به دولت» است. تا چندی پیش تصور بر این بود که تنها ضربه ناگهانی نظامیان به دولت مستقر میتواند فراهم کننده کودتا باشد. با این حال موسسههای نظریه پردازی غربی و سازمانهای خصوصی وابسته به سرمایه داران بزرگ صهیونیستی، نشان دادهاند، میتوان همان تعریف عام «هر ضربه ناگهانی به دولت» را از جانب «تعدادی از افسران ومتنفذان سیاسی، نظامی واقتصادی به همان معنای کودتا حمل کرد.
کودتاها معمولا توسط طراحان با اهداف از پیش تعیین شده وصرفا با پیام خشم وبرخورد نظامی وتوسط افراد شاخص ومحدودی که به خشونت وسفاکی وتندخویی معروفند صورت میگیرد.
بنابراین کودتا ازجمله پدیده های شوم دفع حاکم است. بنظر میرسد دراسلام عناوینی چون فلته وشورش وخیزش دفعی پنهانی وغیله وفتک را تاحدودی بتوان با آن همسودانست.
کودتا سرنگونی ناگهانی و خشن دولت یا حکومت وقت توسط گروهی کوچک است. پیشنیاز اصلی یک کودتا، کنترل تمام یا بخشی از نیروهای مسلح است. برخلاف انقلاب که معمولاً توسط عده زیادی از مردم که برای تغییرات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی به وقوع میپیوندد. کودتا تغییر در قدرت از بالا است، که صرفاً به جابجایی شخصیتهای سیاسی حاکمیت میانجامد.
یک کودتا به ندرت بر سیاستهای بنیادین اقتصادی و اجتماعی یک کشور تأثیر میگذارد. در دو سده اخیر کشورهای زیادی در آسیا، قاره آفریقا و آمریکای لاتین کودتا را تجربه کردهاند.
اخیرا اصطلاحات فراوانی مانند توطئه و فتنه و فعالیت تبلیغی علیه نظام و حاکم؛ نفوذی و جاسوس وامثال اینها در ادبیات سیاسی باب شده که تبیین و بحث مفصل در مورد آنها فرصتی دیگر را می طلبد.
10-منتقد
کسی است که رفتار حاکم و نظام حکومتی اورا مورد تجزیه وتحلیل قرارمیدهد ونقات قوت وضعف سیستم حاکمیتی را به تصویرمی کشد.کارنقاد فی نفسه تبیین حقایق وکشف واقعیات می باشد.نقادبه روشنگری وشفاف سازی عملکردحاکم ومجموعه کارگزاران حکومتی می پردازد. البته نقد باید واقع بینانه ومنصفانه و بدورازحب وبغض ها وترفندهای سیاسی وجناخی باشد،بلکه باید درجهت حل معضلات و مشکلات وتقویت مخاسن وکاهش عبوب و نارسایی های صورت گرفته باشد ونباید به تخریب وتضعیف حاکم عادل و نظام حکومتی منجر نشود.بلکه منتقد می بایست چون ناصحی امین وناطقی صریح ومشفق انجام وظیفه کند.
11-معترض و مخالفت سیاسی (اپوزیسیون)
عبارت است ازشخص یااشخاصی که نسبت به عملکرد حاکم و شیوه حکمرانی او ایراد واشکال دارد ونارضایتی خویش را با تظاهرات و قیام های ارام و مسالمت آمیزمدنی در قالب تظاهرات وراهپیمایی خیابانی وتخصن وهمایشها و یا ایراد نطق در خیابان ها و میادین شهر ها و روستا ها ابراز می کنند.
12-معاند (خصم ودشمن)
مراد از معاند کسی است که با انگیزه عقیدتی وسیاسی علیه حاکم و نظام اسلامی بالمباشره یا بالتسبیب اقدام یا دعوت به شورش و قیام و نافرمانی نماید و با این تعریف معاندمنصرف از باغی است و شامل کودتا گران و براندازان می شود. در نگاه معاند نظام سیاسی حاکم مشروعیت ندارد ومی بایست تغییرکند.
13-نتیجه تحقیق
دانستیم جرایم و پدیده های مخل نظام اجتماعی بشر برخی جنبه شخصی دارند، یعنی متعارض و متزاحم با حقوق اشخاص و افراد جامعه اند و ارتباطی با کل جامعه ندارند. مانند قتل، سرقت، قذف، و... و برخی جنبه عمومی دارند و درارتباط با کل جامعه و مصالح اجتماعی هستند و مستقیماً بر مصلحت عموم افراد جامعه و سازمان های اجتماعی اثر نامطلوب می گذارند. مانند جرایم جعل اسکناس، جاسوسی، شورش و قیام مسلحانه، سرقت و راهزنی مسلحانه، قاچاق کالا وانسان، کودتا ، فتنه ، توطئه و تحریک به تمرد و نافرمانی مدنی و بغی و قیام و خروج علیه حاکمیت موجود و محاربه و قتال و مبارزه و مقاومت و افساد فی الارض و دهها مصداق دیگر.اینها ازجمله پدیده های مجرمانه و جرایمی است که از آنها به عنوان جرایم علیه امنیت ملی و مصالح اجتماعی و مخل نظام اجتماعی و امنیت و آرامش و آسایش عمومی نام برده می شوند. والبته امروزه جرایم پیچیده تر و بسیار حرفه ای تر از گذشته ارتکاب می بابند و به مراتب اثرات نامطلوب تری بر فرد وجامعه می گذارند. مهمتر آنکه برخی از آنها به لخاظ مفهومی و قلمرو دارای ابهام بوده واحیانا تداخل می بابند و مرز تفکیکی و عناصر و ارکان مادی و معنوی آنها ازحیث حقوق کیفری اسلام بسیارحایز اهمیت است. با این توصیف ضرورت آشنایی و تبیین مفهوم و قلمرو و ارکان و ابعاد این جرایم برای اهل فن و حتی آحاد جامعه برکسی پوشیده نیست. بر همین اساس پژوهش حاضربه شیوه تحلیلی-توصیفی ضمن احصاء و تبیین مفهومی، برخی از مهمترین جرایم حوزه امنیت و آسایش عمومی البته با تکیه بر فقه و حقوق کیفری اسلام را مورد بررسی قرار داد و اهمیت و ابعاد تخریبی آنها را برای جامعه و اهل تحقیق روشن نمود.
بعنوان نمونه دانستیم ترور در لغت به معنی «ترساندن» است و در فرهنگ سیاسی جهان عبارتست از هرگونه اقدام خصمانه و مخفیانه ترس آور و رعب انگیز، علیه فرد یا افراد و جامعه هدف. اما تروریسم عبارت است از : «مجموعه اقدامات فردی وجمعی خشونت بار وانتحاری وتخریبگرانه که بصورت ظالمانه منافقانه و غافلگیرانه علیه افراد و شهروندان واقع می شود را اقدامات ویا عملیات تروریستی می نامند.»
آشکارترین تمایز ترور و تروریسم این است که هدف یک قاتل سیاسی یک شخصیت معین است و اسلحه برای از میان بردن او استفاده میشود، اما هدف یک اقدام تروریستی، گروهی است.
و اما در بیان تفاوت آن با محاربه، محاربه تنها در برگيرنده اقدامات تروريستي مسلحانه است و تنها اين بخش از اقدامات تروريستي، قابل مجازات از باب محاربه است و حكم ديگر اقدامات تروريستي از باب محاربه استخراج نميگردد؛ افزون بر این، محاربه کنشی بر ضد امنیت اجتماعی است و هدف آن مردم است، در حالی که تروریسم، اقدامی بر ضد امنیت ملی و هدف پایانی آن دولت است. به همین سان مفاهیم بیوترریسم، بغی و جرم سیاسی و محاربه وتفاوت آنها با هم ومفهوم فتک و اغتیال و تفاوت آنها ، غدر،کودتا و فلته،معارض و منتقد ومخالف و معاند آشنایی اجمالی یافتیم.
و اما در رابطه با راهکارها گفتنی است، از جمله مهمترین راهکارها و پیشنهادات و یا به تعبیری فواید این بحث آنکه اولا در بعد نظری برای اهل علم و تحقیق آنها را مدد می رساند تا در مناقشات علمی و تبیین محل نزاع، مراد از مفهوم متنازع فیه را می دانند که چیست، و حد و مرز آن کجاست! وآنها را در پایش و رصد فرایند بحث مدد می رساند. در بعد اجتماعی به قانونگزار کمک می کند تا در تدوین گزاره های قانونی و بکارگیری واژه ها و مفاهیم در متون قانونی برای انتظام امور با طیب خاطر اقدام به تقنین نماید.زیرا یکی از معضلات قانون نویسی اشراف بر مفاهیم پایه و مورد استعمال در متون قانونی است. همینطور به قضات محاکم کمک می کند تا در مقام داوری و تطبیق مواد و مفاهیم مستعمله در متون مورد استناد قانونی بر مصادیق خارجی و افراد، مردد نباشند و ابهامی در کار نباشد و امر بر آنها مشتبه نشود.
منابع پژوهش
1. ابن منظور، ابو الفضل، جمال الدين، محمد بن مكرم1414 ه ق ، لسان العرب، 15 جلد، دار الفكر للطباعة و النشر و التوزيع - دار صادر، بيروت - لبنان، سوم،
2. ابن قدامه، أبو محمد موفق الدين عبد الله بن أحمد بن محمد الشهير بابن قدامة المقدسی(1405 ق) المغني في فقه الإمام أحمد بن حنبل الشيباني ج 7 ، ج 9 بيروت، دار الفكر،.
3. ابن اثير جزرى ، ابوالحسن علی بن محمد بن محمد بن عبدالکریم،1385 ق ، الکامل فی التاریخ، ج 2، دار الصادر بیروت،چ اول،
4. احمدی میانجی، الشیخ علی1419ق ، مكاتيب الرّسول( ص) اعداد: نصری ، نعمان، ج4، ج 3، دارالحدیث قم چ اول
5. اردبیلی محقق ، اخمد بن محمد اردبیلی نجفی(مقدس اردبیلی) 1403 ه ق، مجمع الفائدة و البرهان في شرح إرشاد الأذهان، 14 جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم- ايران، اول،
6. بخاری الجعفی، محمد بن اسماعیل ابو عبدالله البخاری الجعفی 1422ق،الجامع المسند الصحیح المختصر من امور الرسول ٌ(ص) وسننه وایامه (صحيح البخارى)، ج 9، كتاب جهاد، ج 2، ص 174؛، جامعه دمشق سوریه، چ اول
7. بغدادى، مفيد، محمّد بن محمد بن نعمان عكبرى1413 ه ق، المقنعة (للشيخ المفيد)، در يك جلد، كنگره جهانى هزاره شيخ مفيد- رحمة الله عليه، قم- ايران، اول،
8. حائرى، سيد على بن محمد طباطبايى1418 ه ق ، رياض المسائل (ط - الحديثة)، 16 جلد، مؤسسه آل البيت عليهم السلام، قم- ايران، اول،
9. حاكم نیشابوری، محمدبن عبدالله، بی تا، المستدرك علی الصحیحین، 10 ج، (ج 4)، تخقیق حمدی مردوش محمد،مکتبه العصریه سیدا- بیروت
10. جعفری لنگرودی محمد جعفر1388، مبسوط در ترمینولوژی حقوق، ، انتشارات گنج دانش،تهران، چهارم
11. حرّ عاملى ، محمد بن حسن1409 ه ق ، وسائل الشيعة ج 19، ابواب مقدمات الحدود، باب 28، ج 28،، 30 جلد، مؤسسه آل البيت عليهم السلام، قم - ايران، اول،
12. حنبل،الامام احمدبن محمد بن حنبل1416ق،مسند الامام احمد بن حنبل ج50، موسسه الرساله، بیروت لبنان،چ اول
13. دهخدا، علی اکبر، زیر نظر: معین محمد؛ احمدی گیوی؛ حسن، ؛ شهیدی سید جعفر؛ 1377ش لغتنامه دهخدا ج 15، انتشارات دانشگاه تهران، روزنه تهران، چ 2،
14. دیار بکری، حسین بن محمد بن الحسن الدیار بکری بی تا، تاريخ الخميس فی اخوال انفس النفیس ج2، ، ج 1، ص 408؛ دارالصادر، بیروت
15. السجستانی، ابو داود سلیمان بن الاشعث بن اسحاق بن بشیر بن شداد بن عمروالازدی السجستانی بی تا ، سنن ابىداوود، ج4، كتاب جهاد، باب 157، ج 2، مکتب العصریه، صیدا =بیروت
16. شاملو احمدي، محمد حسين 1377ش، فرهنگ اصطلاحات جزايي) ج 1، نشر داديار، اصفهان:
17. شهید ثانی1410 ه ق الروضة البهية في شرح اللمعة الدمشقية (المحشّى - كلانتر)، 10 جلد، كتابفروشى داورى، قم- ايران، اول،
18. صيمرى، مفلح بن حسن (حسين) 1420 ه ق ، غاية المرام في شرح شرائع الإسلام، 4 جلد، دار الهادي، بيروت- لبنان، اول،
19. طارمی، محمدحسین( 1396ش )«بررسي فقهي اقدامات تروريستي در جوامع اسلامي» دفتر تبلیغات حوزه علمیه بی جا
20. طريحى، فخر الدين1416 ه ق ، مجمع البحرين، 6 جلد، كتابفروشى مرتضوى، تهران - ايران، سوم،
21. عالی پور، حسن1389ش «نسبیت مفهومی تروریسم از نگاه فقه»منتشره درفصلنامه مطالعات راهبردي سال سیزدهم شماره چهارم زمستان شماره مسلسل50
22. . طوسى، ابو جعفر، محمد بن حسن1390 ه ق ، الاستبصار فيما اختلف من الأخبار، 4 جلد، دار الكتب الإسلامية، تهران - ايران، اول،
23. طوسى، ابو جعفر، محمد بن حسن 1407 ه ق ، الخلاف(ج5)، 6 جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم - ايران، اول،
24. . طوسى، ابو جعفر، محمد بن حسن.1387 ه ق ، المبسوط في فقه الإمامية، 8 جلد، المكتبة المرتضوية لإحياء الآثار الجعفرية، تهران - ايران، سوم،
25. عوده، عبد القادر 1994 م ، التشریع الجنایی مقارنا بالقانون الوضعی، ج 2، چ13، بيروت، مؤسسه رسالت، (دارالکتب العربی، بیروت)
26. كلينى، ثقه الاسلام ابو جعفر، محمد بن يعقوب بن اسخاق کلینی رازی 1407 ه ق «الكافي (ط - الإسلامية)»، 8 جلد، دار الكتب الإسلامية، تهران - ايران، چهارم،
27. گلدوست جویباري، رجب 1388 ش ، «جرایم علیه اکنیت کشور» تهران انتشارات جنگل جاودانه چاپ دوم
28. مجلسى دوم اصفهانى، محمد باقر بن محمد تقى1410 ه ق ، بحار الأنوار ج 29، ج 44، ج 50، 33 جلد، مؤسسة الطبع و النشر، بيروت - لبنان، اول،
29. متقی، علی بن حسام الدین متقی 1398 ق ، منتخب كنزالعمال، فی سنن الاقوال والافعال ج 6 ، المکتب الاسلامی= بیروت، چ دوم
30. مکی عاملی( شهید اول) 1410ق، 1410 ه ق ، اللمعة الدمشقية في فقه الإمامية، در يك جلد، دار التراث - الدار الإسلامية، بيروت - لبنان، اول،
31. معلوف، لويس 1382 ش)«المنجد في اللغه و الاعلام» چ 4، قم: انتشارات قدس، 1378(ترجمه احمد سياح، تهران، اسلام، چاپ چهارم،
32. موسوي بجنوردي، محمد، 1384ش، فقه تطبيقي:بخش جزايي، تهران، پژوهشكده امام خميني و انقلاب اسلامي با همکاری دانشگاه تربیت معلم وسمت.
33. مقریزی، احمدبن علی بن عبد القادر، ابوالعباس الحسینی العبیدی تقی الدین المقریزی، 1420ق ، امتاع الأسماع بماللنبی من الاحوال والاموال والحفده والمتاع ج 15 ( ج )،دارالکتب العلمیه بیروت، چ اول
34. منتظرى نجفآبادى، حسين على ، 1429 ه ق حكومت دينى و حقوق انسان، در يك جلد، ارغوان دانش، قم - ايران، اول،
35. نجفى،الاصفهانی صاحب الجواهر، محمد حسن1404 ه ق ، جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، 43 جلد، دار إحياء التراث العربي، بيروت - لبنان، هفتم،
36. واقدی، محمد بن عمر بن واقد السهمی الاسلمی بالولاء، المدنی ابوعبدالله الواقدی ، 1409ق تحقیق مارسدن جونس، المغازى ،ج 3، ج 1، دار الاعلمی بیروت ، چ سوم
37. هاشمی شاهرودى، سيد محمود (1419 ه ق ) محارب كيست و محاربه چيست؟ مجله فقه اهل بيت (شماره 11و12، سال 76 و شماره 13 سال77) ؛نک: بايستههاى فقه جزا، در يك جلد، نشر ميزان - نشر دادگستر، تهران - ايران، اول.
38. یعقوبی، احمدبن اسحاق ، بی تا ،تاريخ اليعقوبى، ج 2، دارالصادر، بیروت.