A jurisprudential examination of doubts surrounding the life of purgatory
Subject Areas : All jurisprudential issuesSeyedeh Narjes Khatoon Eftekhari 1 , Seyed Hesamuddin Hosseini 2 * , جعفر تابان 3 , Farajollah barati 4
1 - phd student, Department of Quranic and Hadith Sciences, Ahvaz Branch, Islamic Azad University, Ahvaz, Iran.
2 - Assistant Professor, Department of Quran and Hadith Sciences, Research Center for Quranic Research with an Islamic Lifestyle Approach, Ahvaz Branch, Islamic Azad University, Ahvaz, Iran
3 - Assistant Professor, Department of Quran and Hadith Sciences, Ahvaz Branch, Islamic Azad University, Ahvaz, Iran.
4 - Associate Professor, Department of Philosophy and Islamic Theology, Ahvaz Branch, Islamic Azad University, Ahvaz, Iran.
Keywords: Internecine life, doubts, development of servitude, jurisprudence,
Abstract :
The human body is a tool for his abstract soul. It is through this body and substance that the soul can crystallize and manifest its hidden things in this world. But after the soul's relationship with this body is severed and after the soul is no longer able to use this body as a tool and means; it continues its activity in other vessels and in a different state of life in this world. The soul continues its life in an exemplary body similar to the previous body, in accordance with the new situation and conditions. This new form that the soul uses is called an exemplary body. It is like the body of the owner of that soul in the life of this world in terms of size and shape; but it is different from it in terms of other characteristics, such as mass and weight. With the manifestation of the soul in this body and new body, which is called the body of the barzakh; it continues its activity in a new state of life. But this new life is accompanied by special pleasures or pains. These pleasures or pains are the result of the thoughts, beliefs, actions, intentions, qualities and properties firmly established in the soul that it has prepared during worldly life. This research, with the help of narrational evidence, verses and narrations, and its interpretation from the perspective of the great interpreters (both Shia and Sunni) and rational evidence, proves that the soul goes through different stages of life. And man, in his evolutionary path, after the state of this world and after death, is placed in a new state of life, called the world of barzakh. And it shows that human life does not stop after worldly death.
اردبـيلي، عـبدالغني (1381). تقريرات فلسفه امام خمينی(ره) (ج3). تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امـام خـميني(ره).
اسدی ، علی محمد .(1392)حیات پس از مرگ ، موسسه بوستان کتاب قم ، انتشارات دفتر انقلاب اسلامی ، چاپ دهم.
افشار،اسد اللّه،1387،راه بیبازگشت،تهران،سـفیر اردهـال.
ایمان پور ، منصور .(1384).عالم مثال ( برزخ ) منفصل در فلسفه ما ، مجله خردنامه صدرا ،
آشتیانی، سید جلال الدین(1381ش)، شرح زاد المسافر، دفـتر تـبلیغات اسـلامی، قم،.
آیتی، عبدالمحمد، 1375، ترجمه صحیفة سجادیه، چ دوم، تهران، سـروش.
بحرانى، ابن ميثم(1417ق)، شرح نهج البلاغه، برگردان: محمدى مقدم و نوايى،مهشد: مـجمع البـحوث الإسلامية.
البستاني، فواد أفرام. ۱۳۷۵ ش. ترجمه المنجد الابجدى، مترجم: رضا مهیار تهران انتشارات اسلامی، ، چاپ دوم.
ترکاشوند ، احسان ، ( 1390 ) سیر تکمیلی در معنای برزخ و مثال از دیدگاه فلاسفه ، عرفا و متکلمان ، نشریه معرفت فلسفی ، شماره اول .
جـان بی. ناس.(1370) تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی اصغر حکمت(انـتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، چاپ پنجم.
جـمشیدی،اسد اللّه،1380،آثار فردی اعتقاد به معاد از دیدگاه قرآن کریم،قـم،مـؤسسهآموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه اللّه.
جمعی از نویسندگان،1383،فـرهنگ قـرآن، قـم،مؤسسه بوستان کتاب.
جمعی از نویسندگان،دایرة المعارف قرآن کریم،1382،قم،مؤسسه بـوستان کـتاب.
جوادی آملی،عبد اللّه،1375،یاد معاد،تهران،مرکز نـشر فـرهنگی رجـاء.
جوادي آملي، عبدالله (1375). رحيق مختوم: شرح حکمت متعاليه(ج2). تهيه و تنظيم حميد پارسـانيا. قـم: اسراء.
جوادي آملي، عبدالله ، 1388ب، تسنيم، تحقيق عبدالکريم عابديني، چ دوم، قم، اسراء.
جوادي آملي، عبدالله، 1388الف، حکمت عبادات، تـحقيق حـسين شفيعي، چ پانزدهم، قم، اسراء.
جـوادي آمـلي، عـبدالله، 1390 ش، مـعاد در قـرآن، انـتشارلت اسرا، قم
حسن زاده آمـلی، حـسن(1374ش)، شرح وتعلیقات بر آغاز و انجام،تهران: اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران.
حسن زاده آملى، حسن(1365ش)، هزار و يك نكته، نشر رجاء، تهران .
حسن زاده آملى، حسن(1375ش)،اتحاد عاقل به معقول، حسن زاده آملی،قم: قیام .
حسنزاده آملي، حسن (1381). دروس معرفت نفس. قم: الف لام ميم.
حسینی طهرانی ، سیدمحمد .(1421ق)معاد شناسی ، ، طبع ششم ، مشهد مقدس ، انتشارات علامه طباطبایی
حسينى تهرانى،سيد محمد حسين(1423ق)، معاد شناسى،نور ملكوت قـرآن، مـشهد.
ـحقانی ، حسین ، ( 1381 ) عالم برزخ از دیدگاه قرآن و احادیث ، نشریه فلسفه و کلام و عرفان و درسهایی از مکتب اسلام ، شماره نشریه 10 .
Biannual journal of jurisprudential principles of Islamic law Vol.15 no.2 Autumn-Winter 2023 Issue 30
|
Research Article
A jurisprudential examination of doubts surrounding the life of purgatory
Seyedeh Narjes Khaton Eftekhari1, Seyed Hessamoddin Hosseini2, Jafar Taban3, Farajollah Barati4
Received: 2022/11/22 Accepted: 2023/03/06
Abstract
The human body is a tool for his abstract soul. It is through this body and substance that the soul can crystallize and manifest its hidden things in this world. But after the soul's relationship with this body is severed and after the soul is no longer able to use this body as a tool and means; it continues its activity in other vessels and in a different state of life in this world. The soul continues its life in an exemplary body similar to the previous body, in accordance with the new situation and conditions. This new form that the soul uses is called an exemplary body. It is like the body of the owner of that soul in the life of this world in terms of size and shape; but it is different from it in terms of other characteristics, such as mass and weight. With the manifestation of the soul in this body and new body, which is called the body of the barzakh; it continues its activity in a new state of life. But this new life is accompanied by special pleasures or pains. These pleasures or pains are the result of the thoughts, beliefs, actions, intentions, qualities and properties firmly established in the soul that it has prepared during worldly life. This research, with the help of narrational evidence, verses and narrations, and its interpretation from the perspective of the great interpreters (both Shia and Sunni) and rational evidence, proves that the soul goes through different stages of life. And man, in his evolutionary path, after the state of this world and after death, is placed in a new state of life, called the world of barzakh. And it shows that human life does not stop after worldly death.
Keywords: Internecine life, doubt, Islamic jurists.
[1] - PhD student, Department of Quran and Hadith Sciences, Ahvaz Branch, Islamic Azad University, Ahvaz, Iran.
[2] - Assistant Professor, Department of Quran and Hadith Sciences, Research Center for Quranic Research with an Islamic Lifestyle Approach, Ahvaz Branch, Islamic Azad University, Ahvaz, Iran. (corresponding author) shesamhosseini@yahoo.com
[3] - Assistant Professor, Department of Quran and Hadith Sciences, Ahvaz Branch, Islamic Azad University, Ahvaz, Iran.
4- Associate Professor, Department of Philosophy and Islamic Theology, Ahvaz Branch, Islamic Azad University, Ahvaz, Iran.
مقاله پژوهشی
بررسی فقهی شبهات پیرامون حیات برزخی
سیده نرجس خاتون افتخاری1، سیدحسام الدین حسینی2، جعفر تابان3، فرج الله براتی4
چکیده
بدن انسان ابزاری برای روح مجرد اوست. به وسیله این بدن و جسم است که روح می تواند، مکنونات خود را در این دنیا، متبلور و نمایان سازد. اما پس از قطع رابطه روح با این بدن و پس از اینکه روح امکان بهره وری از این بدن را به عنوان یک ابزار و وسیله نداشت؛ در وعائی دیگر و در نشئه ای متفاوت از حیات این دنیا، به فعالیت خود ادامه می دهد. روح در یک بدن مثالی شبیه بدن قبلی، متناسب با موقعیت و شرایط جدید ادامه حیات می دهد. این قالب جدید که روح آن را به کار می گیرد؛ بدن مثالی نامیده می شود. که از نظر اندازه و شکل، همچون بدن صاحب آن روح، در زندگی این دنیا می باشد؛ اما از نظر سایر ویژگیها، مثل جرم و وزن، متفاوت با آن است. باتجلی روح در این بدن و جــسم جدیدکه جسم برزخی نامیده می شود؛ در نشئه جدید از حیات خود، به فعالیت ادامه میدهد. اما این حیات جدید، همراه لذایذ یا رنجهای ویژه ای است. این لذایذ یا رنجها، نتیجه افکار، عقاید، اعمال، نیّات، صفات و ملکات راسخ در نفس است که در طول حیات دنیوی فراهم نموده است. این پژوهش، با کمک دلایل نقلی، از آیات و روایات، و تفسیر آن از منظر بزرگان اهل تفسیر(اعم از شیعه و سنی)و دلایل عقلی، به اثبات این موضوع می پردازد که روح، مراحل مختلف حیات را طی می کند. و انسان در مسیر تکاملی خود، بعد از نشئه دنیا وپس از مرگ، در نشئه جدیدی از حیات، به نام عالم برزخ قرار می گیرد. و نشان می دهد که حیات انسان پس از مرگ دنیوی، متوقف نمی شود.
واژگان کلیدی: حیات برزخی، شبهه، فقهای اسلامی.
مقدمه
قبر از نگاه فقها
بین فقهای اسلامی در معنای قبر اختلاف نـظر وجـود دارد. برخی متکلمان کلمهی قبر را به همین حفرهی خاکی تفسیر کردهاند (ابن قیم جـوزیه، 1996، ص112) و بـرخی دیـگر همچون علامه مجلسی، فیض کاشانی، آیت الله سبحانی و... معتقدند مراد از قبر این حفرهی تنگ و تاریک نـیست بـلکه منظور، جایگاه روح در عالم برزخ است. علامه مجلسی میگوید: «مراد از قبر کـه در اکـثر اخـبار آمده است جایگاه روح در برزخ است» (مجلسی، 1404، ج6، ص270) مرحوم محمدتقی فلسفی نیز منظور از قبر را جایگاه روح متوفی در عـالم بـرزخ مـیداند (فلسفی، 1360، ج1، ص261) و آیت الله سبحانی در این زمینه میگوید: مراد از قبر در آیات و روایات، قبر مـادی کـه انسان در آن دفن میشود نیست، بلکه مراد عالم دیگری است که انسان بعد از مردن و قبل از قیامت در آن زنـدگی مـیکند و به کنایه به آن قبر میگویند. (سبحانی، 1412، ج4، ص238). فلاسفه نیز معتقدند که مراد از قـبر کـه انسانها بعد از قبض روح در آن جا وارد میشوند همین قـبر خـاکی و مـلموس نیست بلکه مراد عالم برزخ است. عـلامه طـباطبایی در این زمینه میگوید: «مراد از برزخ، عالم قبر است که عالم مثال باشد و مـردم در آن عـالم که بعد از مرگ است زنـدگی مـیکنند تا قـیامت بـرسد.» (طـباطبایی،1417، ج15، ص68) صدرالمتألهین نیز مراد از قبر را همان عـالم بـرزخ و جایگاه نفس انسانی بعد از مرگ میداند. (صدرالدین شیرازی، 1382، ص(275-276. طبق روايات فقهی، اولین منزل عالم برزخ، قبراست که درآن توسط دومـلک بـه نام های نکیر و منکر یا بشیر و مبشر به هنگام ورود-ازخدا، پيامبر، کتاب آسمانی و از دينى كه به آن معتقد بوده، امامى كه از او پيروى مىكرد و از عمری كه فنا کرده و از ثروتی که به دست آورده و راهى که مصرف نموده است-سـوال مـی شود (کـلینی،1407: 8، 37؛ فیض کاشانی ،1409: 26، 248). همه فقیهان امامیه و اکثر عامه براین مطلب اتفاق نظر دارند، لکن جهمیه، ضراریه، بشر مـريسى و اکثر متاخرین معتزله و معاندین، سؤال در قبر را منکر شده اند (بغدادی،1401: 245؛شـیخ مـفید،1414: 49؛ سـبزواری ،1373: 364؛ شهرستانی،1425: 261 و262؛ جرجانی،1325:8 ،317؛ تفتازانی،1409: 5، 111). اما اینکه این پرسش همگانی است یا نه؟ دو دسته روایت وارد شده است، از ظاهر برخی هـمگانی بـودن آن استفاده می شود مانند: إذا وضع الرجل فی قبره أتاه ملکان...» (کلینی،1407: 3، 238) و«یسأل المـیت فـي قـبره...»(همان، 241)، دراین گونه روایات لفظ«میت» بطور مطلق آمده و مقید به چیزی نیست. اما در مـقابل بر اساس روایات فراوان پرسش و بازخواست درعالم برزخ، بر خلاف روز قیامت، تنها مختص بـه مومن محض وکافرمحض اسـت و انـسانهای متوسط الحال مورد پرسش و بازجويی قرار نمی گيرند (همان،235؛ شیخ صدوق،1403: 1، 178؛ شیخ مفید،1413: 63).مشهور متکلمان امامیه سؤال در قبر را عمومی نمی دانند (شیخ مفید،1413: 100؛ فیض کاشانی، 1423: 447 و448، مجلسی، بی تا: 477)، و عامه نظریه مـتفاوتی دارند، برخی مطلق و برخی فقط سؤال از مؤمن و منافق مسلمان و برخی نیز سؤال از کافر و مسلمان را بدون قید معتقدند (تفتازانی،1407: 67؛ ابن قیم،1996: 128و 129). فقها برای اثبات عذاب قبر به آیات و روایات فراوانی استدلال کـرده انـد، مانند:اَلنّارُ يُعرَضونَ عَلَيها غُدُوًّا وعَشيـًّا (غافر:46)، وَ إِنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا عَذاباً دُونَ ذلِكَ(طور: 47)،وَ لَنُذِيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى دُونَ الْعَذابِ الْأَكْبَرِ (سجده:21) و سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْن(توبه: 101). طبق روایات و نظر متکلمان واژه «عذاب» در ایـن آیـات مربوط به عذاب قبر است (آمدی،1423: 4، 335؛ فاضل مقداد، 1405: 426؛ابن رجب حنبلی،1424: 44و45؛ ابن قیم،1996: 117؛ استرآبادی،1382: 4، 226و227).
ویژگی ابدان برزخی از نگاه فقها
فقها با استفاده از آیات و روایات بر این باورند که ارواح مومنان و کافران پس از مرگ به بدن هایی مانند بدن دنیوی تعلق می گـیرند و اگـر كسى پيش آنها بیاید او را مى شناسند(کلینی،1407: 3، 245؛ شیخ طوسی ، 1407: 1، 466؛ فیض کاشانی ،1409: 25، 634 و635)، فرق فقط از ناحيه ماده و قوه و استعداد فارق بين نشآت است، و از جهت لون و مقدار و طول و عرض، بين ابدان دنيوى و اخـروى فـرق وجود ندارد، در نتيجه شخص محشور در برزخ همان شخص موجود در دنيا از حیث بدن و نفس است، يعنى البدن المحشور يوم النشور هو البدن الموجود في دار الغـرور. و مـثاب و معاقب در آخرت غير از شخص مـوجود در دنـيا نيست، بلكه همان موجود مقيد به بدن و مكلف به تكاليف شرعى بعينه محشور و معاقب يا مثاب است. و به اعتبار بدن، متحمّل لذّات و آلام مخصوص به ابدان مـی شـود.(آشتیانی،1381: 155) و تا روز قيامت در بـاغى از بـاغهاى دنيا هستند واز نعمتهاى خداوند بهره مند خواهند بود (شيخ مفيد،1413:، 88و89؛ مجلسی،1404: 6،253و58،81و82).ازاین روایات استفاده می شود که روح پس ازمرگ به اجسامی لطیف تعلق می گیرد که مشابه بدن عنصری اند(مـجلسی،بـی تا: 399) .به اعتقاد برخی ازمتکلمان فقط پیامبران وامامان واحتمالا شمار معدودی از انسان های دیگر باجسم دنیوی حیات برزخی می یابند (شیخ مفید،1414: 76و77؛ شبر،1418: 2، 380).طبق دیدگاه اکثر متکلمان، روح انسان بعد از اتمام زنـدگی دنیا به جسم لطیفی تعلق میگیرد که از بسیاری از عوارض جسمانی و مادی برکنار است.علامه مجلسی میفرماید: «ارواح مردگان در برزخ به اجساد مثالی تعلق میگیرد و بدن برزخی مؤمن و کافر عین بدن دنـیوی اوسـت و در همین بدن عذاب خواهد دید و یا متنعم خواهد بود.» (مجلسی، بحارالانوار، 1404،ج 6، ص 201)سیدعبدالله شبر در این باره میگوید: «اخبار فراوانی از خاصه و عامه روایت شده مبنی بر آن که روح بعد از مفارقت از بـدن، بـه جسم لطیفی مانند اجسام ملائکه و جن که شبیه بدن دنیوی اوست تعلق میگیرد و با آن زندگی کرده و سیر میکند.» (شبر،1424، ص 372)شیخ مفید نیز معتقد است که خدا برای ایشان بـدنهایی مـانند بدنهایی که در دنیا دارند میآفریند... و این بدنها غیر از بدنهای ایشان است که در قبرها دیده میشود و به مرور زمان میپوسد و از بین میرود. (شیخ مفید، 1413،ص 77) مرحوم شیخ بهایی نیز بعد از بـررسی آیـات بـرزخ، نتیجه میگیرد که روح بعد از مـفارقت از بـدن بـه بدنی همگون با بدن عنصری خود تعلق میگیرد. همان طور که از امیرالمؤمنین1 رسیده است که ارواح در عالم برزخ، گروه گروه در شکل جـسدهای خـویش گـرد هم آمده و به گفتگو میپردازند. (شیخ مفید، بـی تـا، ج 4، ص 266) مرحوم اسماعیل طبرسی نیز معتقد است که ارواح در عالم برزخ به اجساد و قالب مثالیه یعنی به جسدی که مثل جـسد دنـیایی اسـت تعلق میگیرند و تعلق به آن اجساد، مجرد خیال و توهم نیست بـلکه عالم برزخ، عالم حقیقی است که از برای آن وجود واقعی نفسالامری است چون عالم دنیا و آخرت. (طبرسی بـی تـا،ص 240) مـرحوم کلینی در فروع کافی از امام صادق(ع) نقل میکند:«خداوند هر گاه روح مـؤمنی را قـبض کند، روح او را در قالبی همگون قالب دنیوی او قرار میدهد با آن میخورند و میآشامند و هر گاه کسی بـر آنـان وارد شـود او را به همان صورتی که در دنیا داشته میشناسند.» (کلینی، 1362،ج 3، ص 245) و در حدیث دیگری از امام صـادق(ع) چـنین آمـده که ایشان در پاسخ کسی که پرسید ارواح مؤمنان بعد از مرگ کجا هستند، فرمودند:«در بـهشت بـه صـورت هیأت جسد نمودار هستند.» (کلینی،1362، ج 3، ص 244)و در جای دیگری فرمودند:«در بدنهایی مانند بدنهای دنیوی.» (کلینی،1362، ج 3، ص 244)در کـافی از ابـیولاد حناط نقل شده که به امام صادق(ع) عرض کردم: «فدایت گردم! مردم چـنین روایـت مـیکنند که ارواح مؤمنین در چینهدان پرندگان سبز رنگی است که در اطراف عرش الهیاند.» امام(ع) فرمود: «نـه مـؤمن، نزد خدا محترمتر از آن است که روحش را در چینهدان پرندهای قرار دهد ولکن آن را در بدنی هـمچون بـدنهای خـودشان قرار میدهد، (کلینی، 1362، ج 3 ص 243).
تکامل در برزخ از نگاه فقها
مقصود از تکامل برزخی، این است کـه انـسانها در برزخ با توجه به سنتهای نیک و بدی که انجام دادهاند و باقیات و صـالحاتی کـه بر جای گذاشتهاند یا اعمال بدی کـه مـرتکب شـدهاند، ثوابها یا عقوبتهایی را متحمل میشوند و لذا تغییر وضـعیت پیـدا میکنند و آیات و روایات بسیاری دلالت دارند بر آنکه، گاه انسان به واسطه سـنتهای حـسنهای که از خود در دنیا به جـای مـیگذارد و خیراتی کـه بـعد از مـرگش در برزخ به او میرسد، وضعیت او در برزخ دگـرگون مـیشود و این دگرگونی، همان تکامل است و لذا دگرگونی احوال انسان در برزخ چه در مسیر انـحطاط و چـه در مسیر ارتقاء بیانگر آن است که غـایت حرکت نفس در دنیا تـحقق نـمییابد و حرکت برای نفس همچنان در بـرزخ بـاقی است. توصیههایی که در دین اسلام مبنی بر احسان به مردگان، تقاضای رحمت و مـغفرت بـرای آنان، خواندن قرآن و فاتحه بـرای مـردگان و... وجـود دارد، همگی از جمله دلایـل تـکامل نفس است.در این قـسمت سـعی بر آن است که ابتدا ادله نقلی تکامل برزخی ذکر شود.مرحوم صدوق از حضرت صادق(ع) آورده اسـت:«در ایـن روایت اشاره شده است که فـرزند صـالحی که بـرای انـسان دعـا کند قرآنی که از انـسان به جای بماند، چاه آبی که برای استفاده دیگران حفر شود و درختی که کاشته شـود و دیـگران از سایه یا میوه آن استفاده کنند و آبـی کـه بـرای اسـتفاده مـردم جاری شود و سـنت نـیکویی که انسان از خود به جای بگذارد و پس از او به آن عمل شود، شش عملی هستند که از مؤمن به یـادگار مـیمانند و او از ثـواب آن بهرهمند میشود.» (صدوق 1413،ج 1، ص 117)همان طور که از ایـن روایـت مـشخص اسـت ارواح امـوات در عـالم برزخ از اعمال گذشتهای که به عنوان باقیات الصالحات به یادگار گذاشتهاند، بهرهمند خواهند بود.مرحوم شیخ حر عاملی در کتاب وسائل الشیعه به نقل از امام صادق(ع)آورده است:«راوی حـدیث گفت از حضرت صادق(ع)پرسیدم: میتوان از جانب مرده نماز بجا آورد؟ حضرت فرمود: بلی، حتی گاهی میت در تنگنا میباشدو خداوند او را در وسعت قرار میدهد (به خاطر این عمل)» (شیخ حر عاملی، 1409،ج 2، ص 655) و نیز در هـمان کـتاب به نقل از امام صادق(ع) آورده است: «حضرت فرمود: همان گونه که زندهها از هدیهای که برای آنها میبرند خوشحال میشوند، اموات نیز از طلب رحمت و مغفرتی که برای آنها میکنند خوشحال مـیشوند.» (شـیخ حر عاملی، 1409،ج 2، ص 655) مرحوم مجلسی به نقل از رسول خدا (ص) آورده است: «هیچ میتی نیست که در نزد او سوره یس خوانده بشود مگر آنکه خداوند امور او را راحـت مـیگرداند.» (مجلسی، 1404،ج 92، ص 292) از مجموع احادیث مذکور اسـتفاده مـیشود که فایده خیرات برای اموات، راحتی بیشتر آنها در عالم برزخ و تکامل و دگرگونی آنها را در بر دارد.پیامبر(ص)فرمود:«همانا کودکان شیعیان ما از مؤمنان را حضرت فاطمه(س) تـربیت مـیکند.» (مجلسی، 1404،ج 92، ص 229) و در ضمن روایتی از امـام در مـورد معراج پیامبر اسلام آمده: رسول خدا در شب معراج، عبور میکرد دید پیرمردی در زیر درختی نشسته و کودکانی در اطراف او هستند، از جبرئیل پرسید: این پیرمرد کیست؟جبرئیل فرمود: «این پیر، پدر تو ابراهیم خلیل اسـت»پیـامبر(ص) فرمود: «این کودکان کیانند؟»فرمود: «اینها اطفال مؤمنان هستند که حضرت ابراهیم(ع) به آنها غذا میدهد.» (صدوق، 1376،ص 269 تا 271)و در روایتی از امام کاظم(ع) آمده است که فرمود:«اگر یکی از دوستان و شیعیان ما بـمیرد و نـتواند قرآن بـخواند در برزخ به او میآموزند تا خداوند متعال در قیامت درجات او را بالا ببرد. درجات بهشت به مقدار آیات قرآن اسـت به قاری قرآن میگویند بخوان و بالا برو و او میخواند و بالا میرود» (کـلینی،1362، ج 2، ص606)ایـن حـدیث شریف، به خوبی به تکامل برزخی اشاره دارد و به دلیل وجود چنین عباراتی از اولیای دین در زمینه تکامل نـفس در عـالم بعد از مرگ است که متکلمین و برخی فلاسفه به تکامل نفس در عالم پس از مرگ، اذعـان دارنـد. متکلمان در حقیقت تکامل برزخی اتفاق نظر دارند، لذا هـرکدام بـه بـیان خاص خود بر این موضوع استدلال کرده اند. این موضوع بر اساس آموزه هـای دیـنی از امور ثابت شده و قابل قبولی است، آیات و روایات فراوانی كه دربيان احوال انسان درعـالم پسـ از مـرگ وارد شده اكثر آنها ناظر به تكامل برزخى است، که نمونه هایی از آنها در بخش استدلال بـه آیـات و روایات آورده شده است.و حكماء نیز از قديم ایام به این مسئله اذعان داشـتند، آراء و اقـوالى کـه از بزرگان و اساتید حكمت، هم چون سقراط و افلاطون نقل شده، نشان می دهد که آنان نـیز بـه تـكامل برزخى نفوس معتقد بودند (محقق طوسی،1374: 180و171) و این موضوع در حال حاضر از مسائل مـهم حـکمت متعالیه است، آراء واقوالی که صدرالمتالهین- درکتاب اسفارج9، آخر فصل11از باب دهم آورده-ناظربه همین بحث است. لکـن اشـکالِی دراین جا مطرح است که حرکت از نظر فلسفی خروج تدریجی شیء از قـوه بـه فعل بوده و ماده نیز حامل این قـوه و اسـتعداد اسـت، و حرکت مشروط به ماده و حالت بالقوه ای اسـت کـه بدون آن حرکت معنا نخواهد داشت. لذا اگردرعالمی ماده وجود نداشته باشد، حرکت و به تـبع آن تـکاملی نیز وجود نخواهد داشت،پس بـر اسـاس کدام قـواعد و قـانون عـقلی،تکامل صورت می یابد و بوقوع مـی رسد؟( حـسن زاده آملی، 1347: 141و168 و180). در پاسخ گفته می شود که جسم و بدن در وجود نفس شرط اسـت، امـا نفس در بقاي خود نيازی به بـدن و جسم ندارد، لذا نفس بـدون بـدن نیز ميتواند به حرکت تـکاملی خـود ادامه دهد؛ زيرا وجود بدن در تكميل نفس شرط نيست.(ابن سینا،1421: 81 و 88) به عبارت دیـگر: انـسان موجودی است كه هر فردى از افـراد آن مـىتواند بـا حفظ هويّت شـخصى خـود، از پايينترين مراتب وجود بـه بـالاترين مراتب آن طىّ طريق كند. اين ويژگى در هيچ يک از ساير طبايع نوعى وجود ندارد. يعنى از اخس بـه اشـرف منتقل شود، و مادام كه يک مرحله و مرتبه را بـه طـور كامل طـى و اسـتيفا نـنمايد، امكان عبور از آن و نيل بـه مراتب ديگر وجود ندارد. لذا وجود انسان با حركت جوهرى، به تدريج، تصفيه و تلطيف گشته، وجـود نـفسانى و اخروى مثالى كه از ملكات، اخلاق و هيأتهاى نـفسانى نـشأت مـىگيرد بـرايش حـاصل مىشود كه دیگر هـيچ نـيازى به ماده ندارد. لذا تجرّد انسان و انتقال او به نشئهاى ديگر همان تبديل شدن هويّت او به مرتبه وجـودى كامـلتر اسـت. بدین ترتیب نفس برای طی طریق اسـتکمال بـرزخی خـود بـوسیله اسـتکمالات ذاتـی که متصل به نفس است تکامل می یابد نه به واسطه بدنی دیگر. (صدر الدین، 1410: 9، 31 و 50-53 و94-99). منشأ اشکال مطرح شده مبنی بر این که تکامل فقط مشروط بـه ماده و بدن دنیوی است، حاصل این تصور است که برخی گمان می کنند تنها عاملی که روح و نفس ناطقه را از حصول تجرد تام باز داشته است، تعلق به این بدن مادی اسـت و بـه محض این که نفس از این بدن رها شد به تجرد تام خواهد رسید و دیگر تکاملی برایش نخواهد بود. حال آن که این تصور، پنداری بیش نیست چون صِرف وقوع مـرگ بـاعث رسیدن نفس به فعلیت تام و پایان یافتن حرکت و سلوک نخواهد بود، بلکه مرگ هرچند رها کردن یکی از مهم ترین موانع تجرد نفس یـعنی بـدن فیزیکی است، ولی پایان حـرکت نـبوده بلکه ابتدای حرکت رجوع الی الله محسوب می شود (همو،1382:۳۵۵). شهید مطهری می گوید: روح يا نفس انسان كه ملاك شخصيت واقعى انسان است و جاودانگى انسان به واسطه جـاودانگى اوسـت، از نظر مقام و مرتبه وجـودى در افـقى مافوق افق ماده و ماديات قرار گرفته است. روح يا نفس، هرچند محصول تكامل جوهرى طبيعت است، اما طبيعت در اثر تكامل جوهرى كه تبديل به روح يا نفس مىشود، افق وجودىاش و مرتبه و مقام واقعىاش عوض مـىشود و در سـطح بالاترى قرار مىگيرد؛ يعنى از جنس عالمى ديگر مىشود كه عالم ماوراى طبيعت است. با مرگ، روح يا نفس به نشئهاى كه از سنخ و نشئه روح است منتقل شده به گونه ای دیگر به حیات و تکامل خـود در بـرزخ ادامه مـی دهد. تكامل برزخى به شكل ماده و حركت نيست. اگر به شكل ماده و حركت باشد كه همان طبيعت مـىشود. اصلًا مشخِّص طبيعت از غير طبيعت ماده و حركت است. مادهاى كه اينـجا مـىگوييم يعـنى چيزى كه حركت را قبول مىكند، يعنى استعداد حركت، نه جسم بودن. جسم بودن يعنى اين ابعاد را داشتن. به عـقيده اينـها ابعاد داشتن ملازم با اين نيست كه ماده و حركت هم داشته باشد. ممكن اسـت ابـعاد جـسمانى باشد و حركت نباشد. آن وقت مشخِّص طبيعت از غير طبيعت همين ماده و حركت است نه ابـعاد جسمانى؛ و لهذا در عالم مثال ابعاد جسمانى هست ولى ماده و حركت نيست (مطهری،2:1377، 515 و 1376: 8 ، (257
با مطالعه و دقت و تأمل درآیات و روایـات، مـی تون مسئله تکامل برزخی از راه دلایل نقلی نیز به اثبات رساند، در ذیل به عنوان نمونه به چند مورد اشاره می کنیم: إِنَّا نَحْنُ نُحْيِ الْمَوْتى وَ نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ (يس: 12).از آیه استفاده مـىشود كه نه تنها اعمال انسان، بلكه آثار اعمالى هم كه او در دنيا انجام داده است در برزخ عايد او مىشود؛ آثارى كه خود مىتواند از قبيل عذابهاى برزخى و مايه سقوط هرچه بيشتر انسان باشد، يا از نعمتهاى برزخى و مايه تـكامل و قـرب او گردد. مراد از«ما قَدَّمُوا» اعمالى است كه قبل از مرگ خودشان كردند و از پيش براى روز جزاى خود فرستادند، و مراد از«آثارهم» باقياتى است كه براى بعد از مردن خود بجاى گذاشتند كه يا سنت خيرى است كه مـردم بـعد از او به آن سنت عمل كنند، مانند علمى كه از خود به جاى گذاشته، مردم بعد از او از آن علم بهرهمند شوند، و يا مسجدى كه بنا كرده تا مردم بعد از او در آن نماز بخوانند، و يا وضوخانهاى كه مردم در آن وضو بگيرند. و يا سنت شـرى اسـت كه باب كرده و مردم بعد از او هم به آن سنت عمل كنند، مانند اينكه محلى براى فسق و نافرمانى خدا بنا نهاده، همه اينها آثار آدمى است كه خدا به حسابش مىآورد (حسن طوسی، بـی تـا: 8، 448؛ صـدرالدین،1366: 5، 30؛ طباطبایی،1374: 17،96). در روایت می خوانیم حـضرت امـام مـوسی کاظم (ع) به مردی فرمودند: أتحبّ البقاء فى الدّنيا؛ آيا بقای در دنيا را دوست داری؟ آن شخص كه از تربيتشدگان مكتب امامت بود، عرض كرد: آری آن حضرت پرسيدند: چرا؟ عرض كرد: بـرای آن كه بـه قـرائت سوره محبوب خود، قل هو الله أحد بپردازم .امـام پس از لحـظهای سكوت فرمودند:ياحفص! من مات من أوليائنا وشيعتنا ولم يُحسن القرآن عُلّم فى قبره ليرفع الله به من درجته فإن درجـات الجـنة عـلي قدر آيات القرآن يقال له: اقرأ وارق. فيقرأ ثم يرقي؛ اگر از شـيعيان ما، كسي قرآن را به خوبي فرا نگرفته باشد (چون به حقيقت آن ايمان دارد) در جهان برزخ، قرآن به او تعليم داده مـيشود تـا خـدای سبحان با معرفت قرآن بر درجات او بيفزايد؛ زيرا درجات قرآن به انـدازه آيات قـرآن است. به قاری گفته میشود: بخوان و بالا برو. او نيز می خواند و بالا می رود(کلینی،2،1407: 606). در نتیجه از مـطالب یـاد شـده استفاده می شود که بدون شک در جهان برزخ زمينهای برای تکامل عـلمی وجـود دارد.
نتیجه گیری
براساس اجماع متکلمان در برزخ هیچ تکلیفی وجود ندارد؛ زیرا انقطاع تکلیف، یـا بـه زوال عـقل، یا مرگ و یا به فنا و نابودی است (طوسی،1406: 1، 127؛ سید مرتضی،1325: 1، 527؛ عبد الجبار،1926: 13، 437؛ حمصی،1412: 2، 182). ادله زيادى در قـرآن و احـاديث وارد شده كه با مردن تكليف منقطع می گردد (حر عاملی،1362: 413)، مانند:رَبِّ ارْجِعُونِ لَعـَلِّی أَعـْمَلُ صـالِحاً فِيما تَرَكْتُ(مؤمنون:220) ومثل، رَبَّنا أَبْصَرْنا وَ سَمِعْنا فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صالِحاً(سجده: 143)، از سیاق این دو آیـه و آیـات بعدی استفاده می شود که پس از مرگ، تكليفی وجود ندارد.و فرمود:وَ أَنْفِقُوا مِنْ مـا رَزَقـْناكُمْ مـِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِی أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ فَيَقُولَ رَبِّ لَوْ لا أَخَّرْتَنِی(منافقون :221 ) يعنى هر چه مىكنيد پيش از مـردن انـجام دهید؛ چون بعد از مرگ جز حسرت و ندامت نمانده و راه تلافى و تدارک مسدود مـی گـردد. و فـرمود: وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ (حجر: 222)، به اجماع مفسران مراد از یقین مرگ است(قاری،1421: 2، 513 )،يعـنى مـنتهاى تـكليف و عبادت تا روز مرگ است.رسول خدا(ص)در این باره فرمود: إِذَا مَاتَ ابْنُ آدَمـَ انـْقَطَعَ عَمَلُهُ (نوری،1408: 12، 230؛ ابی جمهور،1400:1، 97). یعنی زمان تکلیفش پایان یافته و عملی که پاداش و کیفر بر آن مترتب شود، نـخواهد داشـت (بحرانی، بی تا: 13، 234). در روایت دیگر می فرماید: لا يتمنّ أحدكم الموت، و لا يَدعُ بـه مـن قبل أن يأتيه، إنّه إذا مات انقطع عمله(ابـن حـنبل، بـی تا: 2، 316؛ مسلم، بی تا: 8، 65). و فرمود:إِذَا مَاتَ الْمـُؤْمِنُ انـْقَطَعَ عَمَلُهُ(مجلسی، 1404: 2، 22 و 23)، إذا مات ابن آدم انقطع عمله(مسلم، بی تا: 3، 1255؛ نسائي، 1348: 6، 251)،إِذَا مَاتَ الْإِنْسَانُ انـْقَطَعَ عـَمَلُهُ (مجلسی، 1404: 2، 23)، إذا مات العبد انقطع عـمله(ابـن قیم،1996: 181). امـام امـیر المـؤمنین(ع) فرمود:بالموت تختم الدنيا(نهج البـلاغه، خـطبه155)، یعنی دنياى انسان عبارت از كليّه اعمال بدنى است كه در طول دوران عمرش پيش از مرگ انجام مـىدهد و بـا فرا رسيدن مرگ همه آنها پايان مـىيابد؛ زیرا مرگ پایان تـکلیف اسـت (ابن ابى الحديد، 1383: 9، 202؛ ابن مـيثم،1417 : 3، 476 ).و مـحقق طوسی و علامه حلی پس از نقل اجماع مسلمانان بر انقطاع تکلیف پس از دنیا، دلیل عـقلی مـبنی بر حصر تکالیف در دنیا مـی گـویند:اگـر تكاليف ابدى و دائمـى مـىبود و تا بىنهايت امتداد داشـت لازمـهاش اين بود كه هرگز و هيچگاه ايصال ثواب به اشخاص مطيع و عقاب به افراد عاصى ممكن نـباشد، زیـرا از لوازم لا ينفك تكليف وجود مشقت و سختی اسـت و از لوازم لا ينـفك ثواب خـلوص آن از كدورتـها و مـشقتها است و لذا ميان این دو امـکان جمع وجود ندارد، پس بايد روزى برسد كه تكاليف پايان پذيرفته تا مؤمنان به ثواب اعمال خويش رسيده و يكسـره در نـاز و نعمت بسربرند و كافران به كيفر رسـند(حـلی، بـی تـا: 323) لکـن از ظاهر برخی روایـات بـیان تعلیم قرآن در قبر یا خواندن نماز در آن(که قبلا متذکر شدیم)، دلالتی بر وجود تکالیف در عالم بـرزخ نـدارد؛ زیـرا با تعمق و تعمل در این روایات بدست مـی آیـدکه در عـالم بـرزخ زمـينهای بـرای تكامل عملی نيست، تا انسان با انجام اعمال واجب يا مستحب به كمال برترعملی برسد، ولی راه تكامل علمی باز است؛ نظير آنچه در رؤيا برای روح معلوم میشود و برای آگاهی بـه آن حركت فراگيری از قبيل كوشش های بدنی در زمان بيداری راه ندارد؛ زيرا در عالم برزخ، تكليف وعمل مكلفانه كه جزا را به همراه داشته باشد برای انسان ثابت نیست تا انجام بدهد، بلكه آنچه در عـالم بـرزخ وجود دارد تغییر، تحول و تکامل علمی و معنوی است نه از نوع تکامل دنیایی که در سایه انجام تکالیف شرعی مانند واجب ومستحب می باشد.
منابع
اردبـيلي، عـبدالغني (1381). تقريرات فلسفه امام خمينی(ره) (ج3). تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امـام خـميني(ره).
اسدی ، علی محمد .(1392)حیات پس از مرگ ، موسسه بوستان کتاب قم ، انتشارات دفتر انقلاب اسلامی ، چاپ دهم.
افشار،اسد اللّه،1387،راه بیبازگشت،تهران،سـفیر اردهـال.
ایمان پور ، منصور .(1384).عالم مثال ( برزخ ) منفصل در فلسفه ما ، مجله خردنامه صدرا ،
آشتیانی، سید جلال الدین(1381ش)، شرح زاد المسافر، دفـتر تـبلیغات اسـلامی، قم،.
آیتی، عبدالمحمد، 1375، ترجمه صحیفة سجادیه، چ دوم، تهران، سـروش.
بحرانى، ابن ميثم(1417ق)، شرح نهج البلاغه، برگردان: محمدى مقدم و نوايى،مهشد: مـجمع البـحوث الإسلامية.
البستاني، فواد أفرام. ۱۳۷۵ ش. ترجمه المنجد الابجدى، مترجم: رضا مهیار تهران انتشارات اسلامی، ، چاپ دوم.
ترکاشوند ، احسان ، ( 1390 ) سیر تکمیلی در معنای برزخ و مثال از دیدگاه فلاسفه ، عرفا و متکلمان ، نشریه معرفت فلسفی ، شماره اول .
جـان بی. ناس.(1370) تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی اصغر حکمت(انـتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، چاپ پنجم.
جـمشیدی،اسد اللّه،1380،آثار فردی اعتقاد به معاد از دیدگاه قرآن کریم،قـم،مـؤسسهآموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه اللّه.
جمعی از نویسندگان،1383،فـرهنگ قـرآن، قـم،مؤسسه بوستان کتاب.
جمعی از نویسندگان،دایرة المعارف قرآن کریم،1382،قم،مؤسسه بـوستان کـتاب.
جوادی آملی،عبد اللّه،1375،یاد معاد،تهران،مرکز نـشر فـرهنگی رجـاء.
جوادي آملي، عبدالله (1375). رحيق مختوم: شرح حکمت متعاليه(ج2). تهيه و تنظيم حميد پارسـانيا. قـم: اسراء.
جوادي آملي، عبدالله ، 1388ب، تسنيم، تحقيق عبدالکريم عابديني، چ دوم، قم، اسراء.
جوادي آملي، عبدالله، 1388الف، حکمت عبادات، تـحقيق حـسين شفيعي، چ پانزدهم، قم، اسراء.
جـوادي آمـلي، عـبدالله، 1390 ش، مـعاد در قـرآن، انـتشارلت اسرا، قم
حسن زاده آمـلی، حـسن(1374ش)، شرح وتعلیقات بر آغاز و انجام،تهران: اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران.
حسن زاده آملى، حسن(1365ش)، هزار و يك نكته، نشر رجاء، تهران .
حسن زاده آملى، حسن(1375ش)،اتحاد عاقل به معقول، حسن زاده آملی،قم: قیام .
حسنزاده آملي، حسن (1381). دروس معرفت نفس. قم: الف لام ميم.
حسینی طهرانی ، سیدمحمد .(1421ق)معاد شناسی ، ، طبع ششم ، مشهد مقدس ، انتشارات علامه طباطبایی
حسينى تهرانى،سيد محمد حسين(1423ق)، معاد شناسى،نور ملكوت قـرآن، مـشهد.
ـحقانی ، حسین ، ( 1381 ) عالم برزخ از دیدگاه قرآن و احادیث ، نشریه فلسفه و کلام و عرفان و درسهایی از مکتب اسلام ، شماره نشریه 10 .
حقجو،مـحمد حـسین،1374،سیمای معاد در مکتب قرآن و عترت،قم،مرکز فرهنگیانصار المهدی.
خرمی، رقیه، 1386، عبودیت و بـندگی از دیـدگاه قرآن، پاياننامه كارشناسي ارشد، کرمانشاه، دانشکده علوم قرآنی اشرفی اصفهانی.
خسروی، علیرضا، 1393، «شاخصههای عبودیت در قرآن و روایات»، کتاب و سنت، ش 3، ص 53ـ80.
دستغیب ،سید عبدالحسن .(1396)معاد،چاپ هفتم،چاپخانه دفتر انتشارات اسلامی.
[1] - دانشجوی دکتری، گروه علوم قرآن و حدیث، واحد اهواز، دانشگاه آزاد اسلامی، اهواز، ایران.
[2] - استادیار، گروه علوم قرآن و حدیث، مرکز تحقیقات پژوهش های قرآنی با رویکرد سبک زندگی اسلامی، واحد اهواز، دانشگاه آزاد اسلامی، اهواز، ایران. (نویسنده مسئول) shesamhosseini@yahoo.com
[3] - استادیار، گروه علوم قرآن و حدیث، واحد اهواز، دانشگاه آزاد اسلامی، اهواز، ایران.
4- دانشیار، گروه فلسفه و کلام اسلامی، واحد اهواز، دانشگاه آزاد اسلامی، اهواز، ایران.