The Cultural Policies in Iraq and Iran: A Study on Rez§ Sh§h and Malek Faisal Reigns
Subject Areas : The Journal of Islamic History and CivilisationMustafa Ayed Abd Alghazali 1 , Hadi Vakili 2
1 - PhD Student of History, Ferdowsi University of Mashhad, Mashhad, Iran
2 - Associate Professor, Department of History, Ferdowsi University of Mashhad, Mashhad, Iran
Keywords: Iraq, Iran, King Faisal, Reza Shah, cultural policies. ,
Abstract :
In the 20th century, many cultural and social changes were made in Iraq and Iran in the direction of modernization and development. Modernization and reformations that were discussed in two countries intensified during the reign of Malek Faisal bin Hossein (1300-1312) and Reza Shah (1304-1320). The current research examines and compares the cultural reforms in Iraq and Iran during the reign of King Faisal and Reza Shah, and also to evaluate the level of those reforms and their commonalities and differences in two countries. This research results show that the most important shared aspects of modernization in Iraq and Iran were first the reforms in the field of education at the primary level and then paying attention to the necessity of social active language. The most important difference was based on preserving the religious and indigenous aspects of cultural fields such as education, associations and clothing in Iraq, while in Iran the religious and indigenous aspects of cultural fields were severely weakened and marginalized under the influence of Western modernism and antiquarianism. Also, the level of cultural changes in Iran was much wider than in Iraq.
آبراهامیان، یرواند (1389). ایران بین دو انقلاب. ترجمه احمد گل محمدی و محمدابراهیم فتاحی، تهران: نشر نی.
آزاد ارامکی، تقی و همکاران (1399). «تبیین جامعهشناختی سیاستهای هویتی دولت پهلوی اول». مجله جامعهشناسی ایران، 21(3)، 59- 81.
آشنا، حسامالدین (1384). از سیاست تا فرهنگ؛ سیاستهای فرهنگی دولت در ایران (1304- 1320). تهران: سروش.
آموزگار، سیروس (1355). کتاب و کتابخانهها در دوران پنجاه سال شاهنشاهی پهلوی. تهران: وزارت فرهنگ و هنر، هیئت امنای کتابخانههای عمومی کشور.
آوری، پیتر (1376). تاریخ معاصر ایران. ترجمه محمد رفیعی مهرآبادی، تهران: انتشارات مؤسسه عطایی.
اتابکی، تورج (1385). تجدد آمرانه. ترجمه مهدی حقیقتخواه، تهران: ققنوس.
أحمد، أبراهیم خلیل (1985). الجمعیات والنوادی الثقافیة والاجتماعیة. حضارة العراق: بغداد.
الموتی، مصطفی (1361). ایران در عصر پهلوی: شگفتیهای زندگی رضاشاه. تهران: پگاه.
بامداد، بدرالملوک (1347). زن ایرانی از انقلاب مشروطیت تا انقلاب سفید. تهران: انتشارات ابنسینا.
البیاتی، فلاح محمود خضر (2015). تاریخ العراق الاجتماعی المعاصر. دار الکتب والوثائق: بغداد، الطبعه الثالثة.
التکریتی، منیر بکر (1969)، الصحافة العراقیة وأتجاهاتها السیاسیة والاجتماعیة والثقافیة 1869- 1921م، مطبعة الارشاد: بغداد.
الجمالی، محمد فاضل (1954). العراق بین الامس والیوم. بغداد.
الجنابی، عبد الستار شنین (2010). تاریخ النجف السیاسی. دار الذاکرة للطبع والتوزیع، الطبعة الاولی.
جوده، أحمد (2010). تاریخ التربیة والتعلیم فی العراق واثره فی الجانب السیاسی 1534- 2011. ط2، بغداد.
حامدی، زهرا (1394). «بازتاب تعاملات فکری اندیشهگران در خصوص آموزش زنان در دوره پهلوی اول مبتنی بر سه نشریه عالم نسوان، شفق سرخ و اطلاعات». تاریخ اسلام و ایران دانشگاه الزهرا، 25(27)، 124- 103.
الحسنی، عبد الرزاق (1978). تاریخ الوزارات العراقیة فی العهد الملکی. دار الشؤون الثقافیة: بغداد.
الحصری، ساطع (1967). مذکراتی فی العراق 1927-1941م. دار الطلیعة: بیروت، لبنان، الطبعة الاولی.
الحمدانی، طارق نافع (1985). العصر العثمانی (حضاره العراق). دار الجیل: بیروت.
الخاقانی، علی (1969). تاریخ الصحافة فی النجف. مطبعة الجمهوریة: بغداد.
الخلیلی، جعفر (1987). موسوعة العتبات المقدسة. مؤسسة الاعلمی، بیروت: لبنان.
خلیلی خو، محمدرضا (1373). توسعه و نوسازی ایران در دوره رضاشاه. تهران: جهاد دانشگاهی واحد شهید بهشتی.
دهقانی، رضا و علیرضا کریمی و حسین رسولی (1396). «واکنش اهالی کردستان به گسترش آموزش نوین در دوره رضاشاه». پژوهشنامه تاریخهای محلی ایران، 6(1)، 153- 166.
رحمانیان، داریوش (1398). ایران بین دو کودتا: تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران از انقراض قاجاریه تا کودتای 28 مرداد. تهران: سمت.
رضا، محمد جواد (1966). تاریخ التعلیم الثانوی المقارن. مطبعة المعارف: بغداد.
رمیض، صباح مهدی (2009). صحافة العهد الملکی. مؤسسة مصر للکتاب العراقی: بیروت، الطبعه الاولى.
روحانی، علیرضا (1377). «اسنادی درباره وضعیت مطبوعات در عصر رضاخان». گنجینه اسناد، 29 و 30، 123- 101.
روزنامه شکوفه (1331ق)، به مدیریت مریم عمید، 1(1)، 1.
روزنامه زبان زنان (1338ق)، به مدیریت صدیقه دولت آبادی، 2(24).
الزاملی، عباس فرحان (2012). الجمعیات والندوات البغدادیة 1939-1958. جریدة الملاحق: 23 کانون الثانی.
زکی، مأمون أمین (2011). أزدهار العراق تحت الحکم الملکی 1921- 1958م. دار الحکمة: لندن، الطبعة الاولی.
سیفی فمی تفرشی، مرتضی (1367). پلیس خفیه در ایران: مروری بر رخدادهای سیاسی و تاریخچه شهربانی. تهران: انتشارات ققنوس.
صدر، محسن (1364). خاطرات صدرالاشراف. تهران: انتشارات وحید.
صدیق، عیسی (1340). یادگار عمر. جلد اول، تهران: دهخدا.
همو (1354). یادگار عمر. جلد دوم، تهران: دهخدا.
همو (1349). تاریخ فرهنگ ایران از آغاز تا زمان حاضر. تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
عبدالله، صاح محمد حاتم (1994). تطور التعلیم فی العراق 1945-1958م. اطروحة دکتوراه، کلیة الاداب، جامعة بغداد.
العرفان (1955)، العدد 5-6، أذار –نیسان، المجلد 42، 230-427.
عزیزی، غلامرضا و سیروان خسروزاده، (1400). «واکاوی شکلگیری و رشد ورزش زنان در عصر رضاشاه». تاریخ ایران، 14(2)، 245-262.
فتحی، مریم (1383). کانون بانوان: با رویکردی به ریشههای تاریخی حرکتهای زنان در ایران. تهران: مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران.
فرج، لطفی جعفر (1980). الملک غازی ودورة فی سیاسة العراق فی المجالین الداخلی والخارجی. بی نا. بغداد.
الفضل، منذر (2005). أنتهاکات حقوق المرأة فی العراق/ سلسلة أوراق دیمقراطیة. مرکز العراق للمعلومات الدیمقراطیة: العدد الخامس، أیلول بغداد.
فوران، جان (1399). مقاومت شکننده: تاریخ تحولات اجتماعی ایران از صفویه تا سالهای پس از انقلاب اسلامی. ترجمه احمد تدین، تهران: مؤسسه خدمات فرهنگی رسا.
فوستر، هنری (1986). نشأة العراق الحدیث. ترجمة: سلیم طه التکریتی، مطبعة الفجر: بغداد.
قانون اساسی معارف، پژوهش های مجلس شورای اسلامی، 425.
قزانجی، فؤاد یوسف (2001). المکتبات منذ اقدم العصور حتی الوقت الحاضر. دار الشؤون الاجتماعیة العامة، بغداد
کاتم، ریچارد (1396). ناسیونالیسم در ایران. ترجمه احمد تدین، تهران: کویر.
کاتوزیان، محمدعلی (1398). اقتصاد سیاسی ایران از مشروطیت تا پایان سلسله پهلوی. ترجمه محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی، تهران: مرکز.
همو (1389). دولت و جامعه در ایران: انقراض قاجار و استقرار پهلوی. ترجمه حسن افشار، تهران: نشر مرکز.
کرونین، استفانی (1383). رضاشاه و شکلگیری ایران نوین. ترجمه مرتضی ثاقبفر، تهران: نشر جامی.
کوتولوف (1975). ثورة العشرین الوطنیة التحریریة فی العراق. ترجمة عبد الواحد کرم، دار الحریة للطباعة: بغداد.
محبوبی اردکانی، حسین (2535). مقدمهای در باب آشنائی ایران با مظاهر تمدن غربی. تهران: دفتر مطالعات و برنامهریزی فرهنگی.
محمد، علاء جاسم (1990). الملک فیصل الاول حیاته و دورة السیاسی فی الثورة العربیة والعراق 1883-1933م. مطبعة الخلود: بغداد، الطبعة الاولی.
مرزبان، رضا (2535). تحول آموزش عالی در پنجاه سال شاهنشاهی پهلوی. تهران: دانشگاه آزاد ایران.
مطبوعات عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک (1379)، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات.
منشاری، دیوید (1400). نظام آموزشی و ساختن ایران مدرن. ترجمه محمدحسین بادامچی و عرفان مصلح، تهران: حکمت سینا.
الناجی، أحمد (2005). البذرات الاولی لنهضة المرأة العراقیة / سلسلة أوراق دیمقراطیة. مرکز العراق للمعلومات الدیمقراطیة: العدد 5: أیلول بغداد
نعمه، کاظم هاشم و فاضل حسین (بی تا). التاریخ الاوربی الحدیث 1815-1939م. مطابع مدیریة دار الکتب للطباعة والنشر: جامعة الموصل.
نفیسی، سعید (1344). تاریخ شهریاری رضاشاه پهلوی. تهران: شورای جشنهای بنیانگذاری شاهنشاهی ایران.
الورد، باقر أمین (1989). حوادث بغداد فی 12 قرن. الدار العربیة للطباعة: بغداد، الطبعة الاولی.
هدایت، میرزا مهدیقلی خان (1375). خاطرات و خطرات. تهران: انتشارات زوار.
الهلالی، عبد الرزاق (1951). تاریخ التعلیم فی العراق فی العهد العثمانی. بغداد.
همو (1953). معجم العراق. مطبعة النجاح: بغداد.
جواد، هاشم (1946). مقدمة فی کیان العراق الاجتماعی. مطبعة المعارف: بغداد.
همایونفرخ، رکن الدین (1344). تاریخچه کتابخانههای ایران و کتابخانههای عمومی. تهران: سازمان کتابخانههای عمومی شهرداری تهران.
یغمایی، اقبال (2535). کارنامه رضاشاه کبیر بنیانگذار ایران نوین. تهران: وزارت فرهنگ و هنر.
Abdeldaim, A. (2012). Educational thought when shining exclusive (ar). bit.ly/3L3KiBF, [accessed 16 April 2023]
B.F. Kalisman, Hilary (2015). Schooling the State: Educators in Iraq, Palestine and Transjordan: c. 1890-c. 1960. A dissertation submitted in partial satisfaction of the requirements for the degree of Doctor of Philosophy in History in the Graduate Division, of the University of California, Berkeley.
Bedan, Saddam (2022). Higher Education in Iraq between the Past and the Present. Ournal of Positive School Psychology http://journalppw.com 2022, Vol.6, No.4, 4718-4731
Inis, 1925. The Iraqi Basic Law of 1926,
https://constitutionnet.org/sites/default/files/basiclawof1925.pdf, [accessed 25 March 2023]
Rahmani, Abolfazl and other (2021), An analysis of the cultural institutions of Qazvin 1921-1942. Palarch’s Journal of Archaeology of Egypt/Egyptology 18(4), 3721-3730. ISSN 1567-214x.
Kirmanj, Sh. )2017(. Iraqi Identity, Ethnic and Sectarian Conflict (Kur). Sardam Printing House, Sulaimani
Y. Al-Khaizaran, Huda (2006). The Education of Leaders in Iraq and Japan: A Comparative Study. For the degree of Doctor of Philosophy (Ph. D), University of London.
ʿAbd Allāḥ, Ṣāliḥ Muḥmmad Ḥatam (1994). “Taṭawwūr al- Taʿlīm fī al- ʿIrāq 1945-1958 AD”. A PhD thesis, College of Arts, University of Baghdad.
Abdeldaim, A, (2012). Educational thought when shining exclusive (ar). bit.ly/3L3KiBF, [accessed 16 April 2023].
Abrahamian, Ervand (1389/2011). Iran Between Two Revolutions. Trans. Ahmad Gol Mohammmadi & Mohammad Ibrahim Fatahi, Tehran: Nashr- i Niy.
Aḥmad, Ibrāhīm Khalīl (1985). al- Jamaʿiyyāt wa al- Nawādī al- Thaqāfiyya wa al- Ijtimāʿiyya. Ḥaḍārat al- ʿIrāq: Baghdād.
Alamoti, Mostafa (1361/1982). Iran dar ʿAṣr- i Pahlawī: Shigiftī- hā- yi Zindigī- yi Riḍā Shāh. Tehran: Pigāh.
Amouzgar, Cyrus (1355/1976). Kitāb wa Kitāb- Khāna- hā dar Dawrān- i Panjāh Sāl Shahanshāhī- yi Pahlawī. Tehran: Wizārat- i Farhang wa Hunar, Hiyʾat- i Umanā- yi Kitāb- Khāna- hā- yi ʿUmūmī- yi Kishwar.
Ashna, Hesamodin (1384/2006). Az Siyāsat tā Farhang; Siyāsat- hā- yi Farhangī- yi Dawlat dar Iran( 1320- 1304 SH). Tehran: Surūsh.
Atabaki, Touraj (1385/2007). Tajaddud Āmirānih. Trans.Mahdi Haghighat Khah, Tehran: Quqnūs.
Avery, Peter (1376/1997). Tārīkh- i Muʿāṣir- i Iran. Trans. Mohammad Rafiei Mehr Abadi, Tehran: Intishārāt- i Muʾassisa- yi ʿAṭāyī.
Azadarmaki, Taqi & Others (1399/2021). State and Identity: Sociological Explanation of the Identity Policies in the First Pahlavi State. Iranian Journal of Sociology, Volume 21, Issue 3, pp. 59-81.
Azizi, Golamreza, Khosrozadeh, Sirwan (1400/2021). Analysis of Formation and Growth of Women’s Sports in the Reza Shah’s Era. Iran History, Vol. 14, No 2, pp. 245-262.
B.F. Kalisman, Hilary, (2015). Schooling the State: Educators in Iraq, Palestine and Transjordan: c. 1890-c. 1960. A dissertation submitted in partial satisfaction of the requirements for the degree of Doctor of Philosophy In History in the Graduate Division, of the University of California, Berkeley.
Bamdad, Badr al-Maluk (1347/1968). Zan- i Irānī az Inqilāb- i Mashrūṭiyyat tā Inqilāb- i Sifīd. Tehran: Intishārāt- i Ibn Sīnā.
al- Bayātī, Fallāḥ Maḥmūd Khiḍr (2015). Taʾrīkh al- ʿIrāq al- Ijtimāʿī al- Maʿāṣir. (3rd ed.). Dār al- Kutub wa al- Wathāʾiq: Baghdād.
Bedan, Saddam, (2022). Higher Education in Iraq between the Past and the Present. ournal of Positive School Psychology
http://journalppw.com 2022, Vol.6, No.4, 4718-4731.
Cottam, Richard (1396/2017). Nāsiyūnālīsm dar Iran. Trans. Ahmad Tadayon, Tehran: Kawīr.
Cronin, Stephanie (1383/2004). The Making of Modern Iran. Trans. Morteza Sagheb Far, Tehran: Nashr- i Jāmī.
Dehghani, Reza, Karimi, Alireza, Rasouli, Hossein (1396/2017). The Reaction of Local People of Kurdistan to Modern Education During Reza Shah’s Reign. Research Journal of Iran Local Histories, Volume 6, Serial Number, pp. 153-166.
al- Faḍl, Mundhar (2005). Intihākāt Ḥuqūq al- Marʾat fī al- ʿIrāq/ Sisila Awrāq Dīmuqrāṭiyya(Democracy). Markaz al- ʿIrāq li- Maʿlūmāt al- Dīmuqrāṭiyya: No. 5, September, Baghdad.
Faraj, Luṭfī Jaʿfar (1980). al- Mulk Ghāzī wa Dawra fī Siyāsat al- ʿIrāq fī al- Majālayn al- Dākhilī wa al- Khārijī. (Und.). Baghdad.
Fathi, Maryam (1383/2004). Kānūn- i Bānūwān: Bā Rūykardī bih Rīsha- hā- yi Tārīkhī- yi Ḥarkat- hā- yi Zanān dar Iran. Tehran: Institute for Iranian Contemporary Historical Studies.
Foran, John (1399/2020). Muqāwimat- i Shikanandih: Tārīkh- i Taḥawwulāt- i Ijtimāʿī- yi Iran az Ṣafawiyya tā Sāl- hā- yi Pas az Inqilāb- i Islāmī (Fragile resistance). Trans. Ahmad Tadayon, Tehran: Muʾassisa- yi Khadamāt- i Farhangī- yi Rasā.
Foster, Henry (1986). The Making of Modern Iraq. Trans. Salīm Ṭih( Ṭāhā) al- Tikrītī, Baghdad: Maṭbaʿa al- Fajr.
al- Ḥamdānī, Ṭāriq Nafiʿ (1985). al- ʿAṣr al- ʿUthmānī( Ḥaḍāra al- ʿIrāq). Beirut: Dār al- Jīl.
Hamedi, Zahra (1394/2015). Reflection of perception exchanges among Intellectuals on education of women During Pahlavi I era based on three publications: Alam Nesvan, Shafagh Sorkh, and Ettelaat. The Journal of History of Islam and Iran of Alzahra University, Volume 25, Issue 27, pp. 103-124.
al- Ḥasanī, ʿAbd al- Razzāq (1978). Taʾrīkh al- Wazārat al- ʿIrāqiyya fī al- ʿAhd al- Mulkī. Baghdad: Dār al- Shuʾūn al- Thaqāfiyya.
Hedayat, Mirza Mehdi Qoli Khan (1375/1997). Khāṭirāt wa Khaṭarāṭ. Tehran: Intishārāṭ- i Zawār.
al- Hilālī, ʿAbd al- Razzāq (1951). Taʾrīkh al- Taʿlīm fī al- ʿIrāq fī al- ʿAhd al- ʿUthmānī, Baghdad.
al- Hilālī, ʿAbd al- Razzāq (1953). Muʿjam al- ʿIrāq. Baghdad: Maṭbaʿa al- Najāḥ.
al- Ḥuṣrī, Sāṭiʿ (1967). Mudhākkirātī fī l- ʿIrāq 1927- 1941 AD. (1st. ed.). Beirut- Lebanon: Dār al- Ṭalīʿa.
Homayounfakhr, Roknoldin (1344/1966). Tārīkhĉa- yi Kitāb- Khāna- hā- yi Iran wa Kitāb- Khāna- hā- yi ʿUmūmī. Tehran: Sāzmān- i Kitāb- Khāna- hā- yi ʿUmūmī- yi Shahrdārī- yi Tehran.
Inis, 1925. The Iraqi Basic Law of 1926,
https://constitutionnet.org/sites/default/files/basiclawof1925.pdf, [accessed 25 March 2023]
al- ʿIrfān (1955). No. 5- 6, March- April, Vol. 42. pp. 230- 427.
al- Jamālī, Muḥammad Fāḍil (1954). al- ʿIrāq Bayn al- Amis wa al- Yawm. Baghdad.
al- Janābī, ʿAbd al- Sattār Shanīn (2010). Taʾrīkh al- Najaf al- Siyāsī. (1st ed.). Dār al- Dhākira li- Ṭabʿ wa al- Tawzīʿ.
Jawād, Hāshim (1946). Muqaddama fī Kīyān al- ʿIrāq al- Ijtimāʿī, Baghdad: Maṭbaʿa al- Maʿārif.
Jawda, Aḥmad (2010). Taʾrīkh al- Tarbiyya wa al- Taʿlīm fī al- ʿIrāq Wāthara fī al- Jānib al- Siyāsī 1534- 2011. (2nd. ed.). Baghdad.
Katouzian, Mohammad- Ali (1389/2010). Dawlat wa Jāmiʿa dar Iran: Inqirāḍ- i Qājār wa Istiqrār- i Pahlawī, Trans: Hasan Afshar, Tehran: Nashr- i Markaz.
Katouzian, Mohammad- Ali (1398/2019). Iqtiṣād- i Siyāsī- yi Iran az Mashrūṭiyyat tā Pāyān- i Silsila- yi Pahlawī. Trans. Mohammad Reza Nafisi & Kambiz Azizi, Tehran: Markaz.
al- Khalīlī, Jaʿfar (1987). Mawsūʿa al- ʿAtabāt al- Muqaddasa. Beirut- Lebanon: Muʾassisa al- ʿIlmī.
Khalil Khou, Mohammad Reza (1373/1994). Tawsiʿa wa Nū- Sāzī- yi Iran dar Dawra- yi Riḍā Shāh. Tehran: Academic development of the Shahid Beheshti University.
al- Khāqānī, ʿAlī (1969). Taʾrīkh al- Ṣiḥāfa fī al- Najaf. Baghdad: Maṭbaʿa al- Jumūriyya.
Kirmanj, Sh, (2017). Iraqi identity, ethnic and sectarian conflict (Kur). Sardam Printing House, Sulaimani.
Kotlov (1975). Thawra al- ʿAshrayn al- Waṭaniyya al- Taḥrīriyya fī al- ʿIrāq. Trans. ʿAbd al- Wāḥid Karam, Bagdad: Dār al-Ḥuriyya li-l-Ṭibāʿa.
Mahbobi Ardakani, Hossien (2535/1976). Muqaddama- Iy dar Bāb- i Āshinā- ʾī Iran bā Maẓāhir Tamaddun- i Gharbī. Tehran: Daftar- i Muṭāliʿāt wa Barnāma- Rīzī- yi Farhangī.
Marzban, Reza (2535/1976). Taḥawwul- i Āmūzish- i ʿĀlī dar Panjāh Sāl- i Shahanshāhī Pahlawī. Tehran: Iran Azad University.
Maṭbūʿāt- i ʿAṣr- i Pahlawī bih Rawāyat- i Asnād- i Sāwāk (1379/2000). Tehra: Markaz- i Barrisī- yi Asnād- i Tārīkhī- yi Wizārat- i Iṭṭilāʿāt.
Menashri, David (1400/2022). Education and the making of modern Iran. Trans. Mohammad Hossien Badamchi & Erfan Mosleh, Tehran: Ḥikmat- Sīnā.
Muḥammad, ʿAlāʾ Jāsim (1990). al- Malik Fayṣal al- Awwal Ḥayāta wa Dawra al- Siyāsī fī Thawra al- ʿArabiyya wa al- ʿIrāq 1883- 1933 AD. (1st ed.). Baghdad: Maṭbaʿa al- Khulūd.
Nafisi, Saeed (1344/1966). Tāīkh- i Shahriyārī- yi Riḍā Shāh Pahlawī. Tehran: Shūrā- yi Jashn- hā- yi Bunyān- Gudhārī- yi Shāhanshāhī- yi Iran.
al- Nājī, Aḥmad (2005). al- Badhrāt al- Awwalī li- Nahḍat al- Marʾat al- ʿIrāqiyya/ Sisila Awrāq Dīmuqrāṭiyya (Democracy). Markaz al- ʿIrāq li- Maʿlūmāt al- Dīmuqrāṭiyya: No. 5, September, Baghdad.
Nuʿma, Kāẓim Hāshim & Fāḍil Ḥusayn (Und.). al- Taʾrīkh al- ʾŪrbī al- Ḥadīth 1815- 1939 AD. University of Mosul: Maʿābiʿ Mudīriyya Dār al- Kutub li- Ṭabāʿa wa al- Nashr.
Qānūn- i Asāsī- yi Maʿārif, Islamic Parliament Research Center, Page 425.
Qazānjī, Fuʾād Yūsuf (2001). al- Mukātibāt Mindhu Aqdam al- ʿUṣūr Ḥattā al- Waqt al- Ḥāḍir. Baghdad: Dār al- Shuʾūn al- Ijtimāʿiyya al- ʿĀmma.
Rahmani, Abolfazl and other. (2021), An analysis of the cultural institutions of Qazvin 1921-1942. Palarch’s Journal of Archaeology of Egypt/Egyptology 18(4), 3721-3730. ISSN 1567-214x.
Rahmanian, Dariush (1398/2019). Iran Biyn- i Dū Kūditā (Coup d'état): Tārīkh- i Taḥawwulāt- i Siyāsī, Ijtimāʿi, Iqtiṣādī wa Farhangī- yi Iran az Inqirāḍ- i Qājāriyya tā Kūditā- yi 28 Murdād. Tehran: SAMT.
Riḍā, Muḥammad Jawād (1966). Taʾrīkh al- Taʿlīm al- Thānawī al- Muqārin. Baghdad: Maṭbaʿa al- Maʿārif.
Rouhani, Alireza (1377/1998). Asnādī Darbāra- yi Waḍʿiyyat- i Maṭbūʿāt dar ʿAṣr- i Riḍā- Khān. Ganjīna- yi Asnād. No. 29 & 30, pp. 101- 123.
Rumayḍ, Ṣabāḥ Mahdī (2009). Ṣiḥāfa al- ʿAhd al- Mulkī. (1st ed.). Beirut: Muʾassisa- yi Miṣr li- Kitāb al- ʿIrāqī.
Rūznāma- yi Shukūfih (1331 AH/1912). “Bih Mudīriyyat- i Maryam Amid”, No. 1, Vol. 1. Page. 1.
Rūznāma- yi Zabān- i Zanān (1338 AH/1919). “Bih Mudīriyyat- i Sediqeh Dowlatabadi”, Vol. 2, No. 24.
Sadr, Mohsen (1364/1985). Khāṭirāṭ- i Sadr al- Ashrāf. Tehran: Intishārāt- i Waḥīd.
Sedigh, Iysa (1340/1961). Yādgār- i ʿUmr. Vol. 1, Tehran: Dihkhudā.
Sedigh, Iysa (1349/1970). Tārīkh- Farhang- i Iran az Āghāz tā Zamān- i Ḥāḍir. Tehran: University of Tehran Press.
Sedigh, Iysa (1354/1975). Yādgār- i ʿUmr. Vol. 2, Tehran: Dihkhudā.
Seyfi Fami Tafreshi, Morteza (1367/1988). Pulīs Khafya dar Iran: Murūrī bar Rukhdād- hā yi Siyāsī wa Tārīkhĉa- yi Shahrbānī. Tehran: Intishārāṭ- i Quqnūs.
al- Tikrītī, Munīr Bakr (1969). Al - Ṣaḥāfa al - ʿIrāqiyya wa - Ittijāhātuhā al- Siyāsiyya wa - l - Ijtimāʿiyya wa- l - Thaqāfiyya 1869 - 1921AD. Baghdad: Maṭbaʿa al- Irshād.
al- Ward, Bāqir Amīn (1989). Ḥawādith Baghdād fī 12 Qarn. (1st ed.). Baghdad: al- Dār al- ʿArabiyya li- Ṭabāʿa.
Y. Al-Khaizaran, Huda, (2006). The Education of Leaders in Iraq and Japan: A Comparative Study. for the degree of Doctor of Philosophy (Ph. D), University of London.
Yaghmaie, Eghbal (2535/1976). Kār- Nāma- yi Riḍā- Shāh- i Kabīr Bunyān- Gudhār- i Iran- i Nuwīn. Tehran: Wizārat- i Farhang wa Hunar.
Zakī, Maʾmūn Amīn (2011). Izdihār al- ʿIrāq Taḥt al- Ḥukm al- Mulkī 1921- 1958 AD. ( 1st. ed.). London: Dār al- Ḥikmat.
al- Zāmilī, ʿAbbās Farḥān (2012). al- Jamaʿiyyāt wa al- Nadawāt al- Baghdādiyya 1939- 1985. Jarīda al- Malāḥiq: Kānūn al- Thānī 23.
تاريخ و تمدّن اسلامى Islamic History and Civilization
سال 20، شماره 46، بهار 1403 Vol.20, No.46, Spring 2024
صص 107-135 (مقاله پژوهشی)
سیاستهای فرهنگی در عراق و ایران در دوران معاصر:
مطالعه مقایسه دوران ملک فیصل و رضاشاه1
مصطفی عاید عبد الغزالی
دانشجوی دکتری تاریخ، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
هادی وکیلی2
دانشیار گروه تاریخ، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
چکیده
در قرن بیستم میلادی در عراق و ایران تغییرات فرهنگی و اجتماعی متعددی در راستای مدرنیزاسیون و توسعه انجام شد. هرچند در دو کشور روشنفکران متعددی بر لزوم نوگرایی و انجام اصلاحات توجه داشتند؛ اما بانی و هدایتگر اصلی مسیر اصلاحات نوگرایی فرهنگی در عراق ملک فیصل بن حسین (حک 1300-1312ش) و در ایران رضاشاه (حک 1304-1320ش) بود. مسئله پژوهش حاضر بررسی و مقایسه تغییرات فرهنگی عراق و ایران در دوره ملک فیصل و رضاشاه است. دادهها با استفاده از روش کتابخانهای گردآوری شده و از روش مطالعه مقایسهای و تطبیقی بهره گرفته شدهاست. یافتهها نشان میدهد که مهمترین وجه مشترک مدرنسازی در عراق و ایران، اصلاحات حوزه آموزش در مقطع آموزش ابتدایی بود. در هر دو کشور نیز بر ضرورت حضور فعال اجتماعی زنان توجه شد. مهمترین وجه تفاوت نیز مبتنی بر حفظ وجه دینی و بومی حیطههای فرهنگی مانند آموزش، انجمنها و پوشش در عراق بود درحالیکه در ایران وجه دینی و بومی حیطههای فرهنگی تحتتأثیر نوگرایی غربی و باستانگرایی بهشدت تضعیف شد و به حاشیه برده شد. همچنین سطح تغییرات فرهنگی در ایران بهمراتب گستردهتر از عراق بود.
کلیدواژهها: تاریخ معاصر عراق، تاریخ معاصر ایران، ملک فیصل، رضاشاه، سیاستهای فرهنگی.
مقدمه
رویکرد نوگرایی و تشکیل حکومت مرکزی ملی از مهمترین تجربیات کشورهای اسلامی در سده بیستم میلادی است. هدف این کشورها از نوگرایی جبران عقبماندگی و رسیدن به توسعه و پیشرفت بود. از اهداف تشکیل حکومت مرکزی مقتدر نیز کمک به سیاستهای نوگرایی و توسعه بود. باورمندان این دیدگاهها در مقطع زمانی تقریبا یکسانی در زمان ملک فیصل (1883-1933م/ 1262-1312ش) و رضاشاه (1878-1944م/1257-1323ش) در دو کشور عراق و ایران قدرت را در دست گرفتند. در هر دو کشور نیز قدرتهای جدید با حمایتهای آشکار وپنهان بریتانیا بر سرکار آمده و مستقر شدند. مقایسه اقدامات و سیاستهای فرهنگی ملک فیصل (1921-1933م/1300-1312ش) به انضمام ملک غازی (1933-1939م/1312-1318ش) در عراق با رضاشاه (1925-1940م/1304-1319ش) در ایران شباهتها و تفاوتهای زیادی را در تجربه دو کشور آشکار میسازد. اقدامات رضاشاه در چارچوب نظریه نوسازی با تقلید از الگوی اروپایی و سیاست غربیسازی بیشترین شباهت را به اقدامات آتاتورک در ترکیه داشت. در این مورد اقدامات ملک فیصل و ملک غازی محدود بود و در بعد و رویکرد نظری نیز از حمایت اندیشهای کمتری برخوردار بودند. رویکرد رضاشاه برای انجام اصلاحات همانند آتاتورک آمرانه بود؛ اما در عراق چون سیاستهای فرهنگی و دینی ضد بومی مطرح نشدند بهمراتب رویکرد آرامتری دنبال شد. البته که فرایند اصلاحات در عراق هم کند بود و هم در برخی از عرصهها (مانند حفظ قدرت طوایف، وضعیت زنان) برخلاف ایران نتایج مورد نظر را نداشت. همچنین در هر دو کشور این سیاستها شکل عمیق و نهادینهتری نداشت. علاوه بر رویکرد نظری، از نظر شدت و تنوع اقدامات فرهنگی نیز میتوان اصلاحات ملک فیصل و ملک غازی را با رضاشاه مقایسه نمود. در پژوهش حاضر با عنایت به مواضع، سیاستها و اقدامات ملک فیصل در عراق و رضاشاه در ایران سیاستهای فرهنگی ملک فیصل و رضاشاه در زمینه آموزش، موقعیت زنان، پوشش، مطبوعات، چاپ و نشر در هر دو کشور مورد مقایسه قرار گرفتهاست. در این پژوهش از رویکرد تحلیل تاریخی و روش تحقیق مقایسهای استفاده شدهاست.
تحقیقات متعددی به اصلاحات فرهنگی ایران در دوره رضاشاه پرداختهاند. آشنا در كتاب از سیاست تا فرهنگ (1384) و وكیلی در رساله دكتری سیاست فرهنگی ایران در دوره رضا شاه (1379)، بر روی سیاستهای فرهنگی این دوره متمركز شدهاند. پیرامون تحولات فرهنگی ایران در دوره رضاشاه تحقیقات زیادی به زبان انگلیسی انجام شدهاست. در اینجا به دو مورد مهم از این تحقیقات اشاره میشود. بیانکا دِووس و همکارش کریستوفر وِرنر (2014) در اثر خود با عنوان culture and cultural politics under Reza Shah به مهمترین تحولات فرهنگی دوره رضاشاه پرداختهاند. زهیری نژاد نیز در مقاله خود (2022) با عنوان "Eduction and culture change in the modernisation of Iran" به تحولات آموزشی در عصر پهلوی توجه کردهاست. برخی از تحقیقات نیز بهصورت مطالعه مقایسهای اصلاحات فرهنگی و اجتماعی رضاشاه با همتای او در ترکیه را مقایسه کردهاند. از جمله عمویی (1391) در مقاله «بررسی مقایسهای سیاستهای فرهنگی و اجتماعی در ایران و ترکیه: مطالعه تطبیقی دوره رضاشاه و آتاتورک»، نساج (1392) در مقاله «مقایسه نوسازی ایران و ترکیه در دوران رضاشاه شاه و آتاتورک»، پورمحمدی املشی و همکاران (1394) در مقاله «تغییرات فرهنگی در دوره آتاتورک و رضاشاه» و جعفری و نائبیان (1398) در مقاله «مقایسه فرآیند مدرنیزاسیون در دوران رضاشاه پهلوی و مصطفی کمال آتاتورک» در مقالات خود به این مطالعه مقایسهای اقدام کردهاند. همچنین وكیلی (2002م) در مقاله «گفتمان فرهنگی خاورمیانه در نیمه اول قرن بیستم» سیاستهای مشترك فرهنگی در دولتهای ایران، تركیه، افغانستان، و تا حدی عراق را نشان داده و برخی از تفاوتها را هم ارزیابی و تحلیل كردهاست. معاصر با تحولات فرهنگی در ایران تحولات فرهنگی جدیدی نیز توسط ملک فیصل و فرزند او در عراق انجام شد. در برخی از تحقیقات مانند تحقیق هیلاری کالسیمن (2015م) با عنوان Schooling the State: Educators in Iraq Palestine and Transjordan: c. 1890-c. 1960 و تحقیق صدام بدان (2022م) با عنوان Higher Education in Iraq between the Past and the Present تا حدودی به سیاستهای آموزشی دوره ملک فیصل و ملک غازی توجه شدهاست. اما تا کنون به مطالعه مقایسهای سیاستهای فرهنگی ملک فیصل در عراق و رضاشاه در ایران توجهی نشدهاست.
مقایسه تغییرات فرهنگی در عراق و ایران
الف) وجوه اشتراک سیاستهای فرهنگی
1. وضعیت آموزشی عراق و ایران قبل از ملک فیصل و رضاشاه
در عصر قیمومیت انگلیس بر عراق مدارس و آموزشگاههای نوینی در عراق تأسیس شد (B.F. Kalisman, 2015: 56- 57). در سال 1918م/1297ش عراق دارای 28 باب مدارس ابتدایی بود. دارالمعلمین که وظیفه تربیت معلمان را داشت مهمترین مرکز آموزشی بود که در سال 1917م/1296ش تأسیس شد. این مرکز با تربیت معلمان بر فرایند آموزش در عراق تأثیر گذاشت. علاوه بر انگلیسیها، نیروهای ملی در سال 1919م/1298ش مدرسهای خصوصی در بغداد افتتاح کردند (شمسالدین، 2014: 21؛ جوده، 2010: 21؛ الجویبراوی، 2001: 35؛ الهلالی، 1951: 252). تأسیس مدارس (ابتدایی و دبیرستان) و گسترش نظام آموزشی در عراق تا زمان تشکیل پادشاهی ملک فیصل در سال 1920م/1299ش ادامه داشت (احمد، 1982: 97؛ نجم، 1994: 28). بهطور کلی با همه تغییرات جدید همچنان نظام آموزشی سنتی بر عراق حاکم بود. همه افراد فرصت تحصیل نداشتند. بیشتر آموزشها در مکتب خانهها انجام میشد. آموزش در اختیار ملاها بود و محتوای آموزشی را غالبا متون دینی تشکیل میدادند (زکی، 2011: 63-64) در این مدت بنا به باورهای عرفی و شرعی به آموزش دختران توجهی نشد (شمس الدین، 2014: 32).
در ایران نیز کمابیش چنین وضعیتی حاکم بود. نخستین مدارس نوین در زمان محمدشاه قاجار (حک 1264-1250ق/1848-1834م) توسط کشیشهای آمریکایی و فرانسوی تأسیس شد و از سوی خود ایرانیان نیز مدارس جدیدی بنیان گذاشته شد. برخی از شخصیتهای ایرانی چون امیرکبیر (مؤسس دارالفنون) و میرزا حسن رشدیه (مؤسس مدارس ابتدایی و آموزش آوایی که بر تأمین فرصت آموزش عمومی تأکید داشت) نیز در زمینه فعالیتهای آموزشی و تحول در نظام آموزشی نقش داشتند. در نهایت در دوره قاجار چندین مدرسه ابتدایی و دبیرستان تأسیس شد (محبوبی اردکانی، 2535: 44-45؛ مرزبان، 2535: 48-49). از آموزشگاههای مهم دوره قاجار در سطح آموزش عالی علاوه بر مدرسه دارالفنون میتوان به مدرسه عالی طب، مدرسه عالی علوم سیاسی، مدرسه عالی حقوق، مدرسه دارالمعلمین مرکزی و دارالمعلمات اشاره نمود (نفیسی، 1344: 97؛ محبوبی اردکان، 2535: 79-84). علی رغم تحولات مدرن آموزشی تا قبل از رضاشاه نظام آموزشی غالب در ایران بهصورت مکتبخانهای بود که براساس سلایق و اندیشههای مکتبدارها اداره میشد و بیشتر آموزشها نیز مبتنی بر شرعیات و مفاهیم دینی بود (منشاری، 1400: 116-118). قانون اساسی معارف در سال 1329ق به تصویب رسید. در این قانون مدارس و مکاتب به طور کلی به دو نوع مدارس رسمی و غیررسمی تقسیم شده بود و در تقسیمبندی دورهای به چهار دوره مکاتب ابتدایی دهکده، مکاتب ابتدایی بلدی، مدارس متوسطه و مدارس عالیه تقسیمبندی شده بود (قانون اساسی معارف، مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، ص425).
وضعیت آموزشی زنان در ایران دوره مشروطه تا حدودی بهتر از بانوان در عراق بود. زیرا به وضعیت بانوان در زمینههای گوناگون به خصوص آموزش توجه شد و در نتیجه تلاشهای بانوان، چندین مدارس دخترانه تأسیس شد (آفاری، 1379: 239) و گرچه در مادههای 3 تا 5 قانون اساسی معارف تحصیل مقطع ابتدایی برای تمام کودکان (احتمالا دو جنس مؤنث و مذکر) قانونا الزامیشده بود (همان، 425) اما باتوجهبه فرهنگ سنتی حاکم بر ایران در این کشور گستره آموزش زنان قابل مقایسه با عرصه مردان نبود. بهطور کلی وضعیت آموزشی و مدرنسازی آموزشی در عراق و ایران پیش از ملک فیصل و رضاشاه آغاز شده و آنها روند تحولات آموزشی را تسریع بخشیدند.
2. سیاستهای آموزشی
2. 1. اهداف سیاستهای آموزشی رضاشاه و ملک فیصل
از نظر اهداف تحول آموزشی، میان سیاستهای ملک فیصل و رضاشاه تشابهی قابلتوجه دیده میشود. در هر دو مورد مدرنیزاسیون و تجددگرایی پررنگ است. در هر دو مورد نیز اصلاحات آموزشی سنگ بنای ساختن دولت مدرن تقلی میشد. همچنین از نظر هدف در دو مورد تربیت کارمندان و متخصصان و تکنسینهایی که به بدنه دولتهای دو پادشاهی تزریق شوند و حکومتهای جدید را اداره کنند و قدرت مرکزی را توانمند سازند از اهداف مهم بود (کاتوزیان، 1398: 168-169؛ فوران، 1399: 334-335). ازاینروی به توسعه کمی مراکز آموزشی و افزایش شمار دانشآموزان و دانشجویان در عراق و ایران توجه شد. در نتیجه علاقه و حمایت ملک فیصل (Bedan, 2022: 4723) و رضاشاه (منشاری، 1400: 116-118) از حوزه آموزشی، فضاهای آموزشی مانند مدارس، معلمان و تعداد دانشآموزان به خصوص تعداد دانشآموزان دختر و مدارس دخترانه در عراق و ایران گسترش یافت و تحولی نیز در محتوا، مواد و شیوه آموزشی به وقوع پیوست. یکی از ضروریات این اقدام افزایش بودجه و درآمدهای آموزش و پرورش بود. در هر دو کشور بودجه نهاد آموزش افزایش یافت اما در عراق در برخی سالها بسیار بیشتر بود. در سالهای 1924 و 1925م/1303 و 1304ش بودجه آموزش و پرورش عراق نزدیک به 50 درصد کل بودجه کشور بود (Kalisman, 2015: 63). (طبقه خواست داور محترم جدول مقایسهای در ادامه این مبحث قرار داده شدهاست).
در زمینه تحقق اهدافی چون ملیگرایی، آموزش عمومی و همگانی و از میان بردن اختلافهای قومی و تفرقه اجتماعی میان سیاستهای ملک فیصل و رضاشاه تشابه دیده میشود. ملک فیصل در راستای آموزش همگانی بر تأسیس مدارس در سطح کشور میکوشید و بر خلاف انگلیسیها به دنبال رواج مفاهیمی بود تا بتواند اختلافهای قبایل را کاهش دهد و نقطه اشتراکی میان آنها پدید آرد (الهلالی، 1951: 250). آموزش مدرن همگانی و مدنی مهمترین سلاح فیصل برای ایجاد نقطه مشترک میان طوایف متخاصم و متعدد بود. او برای نشان دادن حسن نیت خود برای همه طوایف عراقی ورود به دانشکدههای نظامی را همگانی کرد و سعی شد تا از همه اقشار و طوایف عراقی در امور اداری به کار گرفته شود (نعمه، بیتا: 77؛ التکریتی، 1991: 277؛ جوده، 2010: 112). در مورد کردها و اتصال آنها به جامعه عربی عراق نیز سیاستهای فرهنگی آموزشی توسط ملک فیصل و شخص سطی (ساتی) الحصری دنبال میشد. الحصری یک معلم عرب عثمانی بود که یک برنامه آموزشی متمرکز در راستای ترویج هویت پان عربیسم پیریزی کرد (Kalisman, 2015: 63; Abdeldaim, 2012). سعی شد تا با سیاستهای آموزشی عربیسازی در مناطق کردنشین عراق انجام شود. در یکی از سیاستهای جابهجایی جمعیتی برخی اعراب بادیهنشین در مناطق کردنشین چون کرمیان، مخمور، سنجار و زمار اسکان داده شدند (Kirmanj, 2017: 366). در ایران نیز رضاشاه در حوزه آموزش چنین روشی را در پیش داشت. او نیز ابتدا بر عمومی و همگانی بودن آموزش تأکید داشت تا بتواند در تمام جغرافیای کشور نفوذ کند. ترکیب جمعیتی متفاوت در دو کشور در آن برهه تأثیر زیادی بر تنوع و چگونگی اجرای اصلاحات برجای گذاشت. اکثریت عراق را عربها تشکیل میدادند و مهمترین قوم غیرعربی کردها بودند. گروهی از اقلیتهای دینی آشوری، یهودی و مسیحی نیز وجود داشتند که وجه تشابه زیادی با عربها داشتند. اما در ایران ترکیب جمعیتی بسیار متفاوت و نامسنجمتر بود. علاوه بر فارسها که قدیمیترین ساکنین به شمار میرفتند، اقوام ترک، کرد، عرب، ارمنی و گروهها و اقلیتهای دینی متعددی در گوشه و کنار ایران ساکن بودند که از نظر فرهنگ و سنن به خصوص عنصر زبان تفاوتهای قابل توجهی با یکدیگر داشتند. با همه تفاوتهای موجود در ترکیب جمعیتی دو کشور، رضاشاه نیز چون ملک فیصل از یک شیوه مشترک بهره گرفت و آموزش به عنوان یک سلاح برای هویت سازی به کار گرفته شد (کاتوزیان، 1398). در این مورد هدف فیصل و رضاشاه کمرنگ کردن تعلقات سنتی و محلی اقوام بود تا بتوانند از طریق آموزش آنها را با فرهنگ مرکزی عربگرایی در عراق و ناسیونالیسم باستانی حول محور زبان فارسی در ایران که البته غربگرا بود یکی کنند. جذب کردها در فرهنگ عربی در دوره ملک فیصل به صورت سازمانیافته و گسترده نبود اما رضاشاه به صورت سازمانیافته و گسترده ادغام خرده فرهنگهای قومی را در فرهنگ مرکزی واحد دنبال کرد. آموزش ابزاری در اختیار دولت رضاشاه بود که از طریق آن بتواند سیاستهای فرهنگی و دینی خود را بر جامعه عشایر وارد و آنها را با سیاستهای فرهنگی مدرن خود هماهنگ سازد.
2. 2. سیاستهای آموزشی در مقطع تحصیلات عمومی
مهمترین تحول در حوزه آموزشی در ایران و عراق تأسیس نهادی بود که به امور آموزشی سروسامان داده و سازماندهیهای لازم را انجام دهد. سابقه تأسیس نهاد مرکزی آموزش و پرورش در ایران سابقه طولانیتری از عراق دارد. نخست در سال 1315ق «انجمن معارف» شکل گرفت و در بعد در دوره مشروطه بهطور رسمی این نهاد تشکیل شد. این نهاد در دوره رضاشاه با عناوین «وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه» و بعد «وزارت فرهنگ» شناخته میشود (رحمانیان، 1389: 210). در عراق به سال 1920م/1299ش وزارت آموزش و پرورش و بهداشت عمومی تشکیل شد. در سال 1921م/1300ش در دوره ملک فیصل اول وزارت آموزش و پرورش مستقل شد تا به امور و مسائل آموزشی رسیدگی نماید (الحسنی، 1978: 10). آموزشگاههای دارالمعلمین و وزارت آموزش و پرورش دو نهادی بودند که با تربیت معلمان و به کارگیری آنها بر سیاستهای آموزشی مقطع ابتدایی سمت و سو میدادند.
همانطور که گفته شد تحت تأثیر اهداف آموزشی ملک فیصل و رضاشاه مدارس ابتدایی و متوسط متعددی در هر دو کشور ساخته شدند. این مدارس هم در مراکز مهم شهری (چون بغداد و تهران)، شهرستانها (موصل، بصره، کرکوک در عراق؛ خراسان، آذربایجان، اصفهان، شیراز و غیره در ایران)، روستاهای مهم و حتی میان عشایر (به خصوص در ایران)3 ساخته شدند. البته در ایران به سبب موقعیت اقتصادی مناسب این کشور نسبت به عراق و همچنین پشتوانه آموزشی که در بعد از مشروطه پدید آمده بودند مدارس در گستره جغرافیایی وسیعتری نسبت به عراق تأسیس شدند. از نظر جنسیتی بیشتر مدارس تأسیس شده در دو کشور مدارس پسرانه بود و طبیعی بود که دانشآموزان پسر بیشتر از دختران باشد (الجمالی، 1954: 9؛ دهقانی و دیگران، 1396: 157). مقایسه آمار تعداد دانشآموز و مدارس در عراق و ایران در این برهه زمانی قابل توجه است. تا قبل از سال 1921م در عراق کمتر از ده مدرسه فعال بودند (Kalisman, 2015: 70) اما در فاصله سالهای 1921 تا 1925م/1300-1304ش تعداد مدارس به 221باب، تعداد دانشآموزان دختر و پسر به 20644 دانشآموز و تعداد معلمان زن و مرد به 800 نفر رسید که نسبت به سالهای پیش از حکومت ملک فیصل افزایش ده برابری داشتهاست. (الورد، 1989: 278؛ رضا، 1966: 145). تعداد مدارس در دوره پادشاهی فیصل اول نسبت به دوران عثمانی دو برابر شد تا آنجا که در سال 1930م/ 1309ش تعداد مدارس به 291 باب رسید، یعنی با وجود کمبود بود جه اقتصادی، تقریبا پنج برابر شد. در ایران نیز توسعه مدارس از نظر کمی قابل توجه بود (صدیق، 1349: 180) و به موازات افزایش مدارس بر تعداد دانشآموزان نیز افزوده شد. رحمانی و همکاران طی مقالهای دامنه و فراوانی مدارس و دانشآموزان را در شهرستان قزوین مورد مطالعه قرار دادهاند که آمارهای آنان به خوبی گویای وسعت و دامنه نفوذ آموزش عمومی در ایران است (Rahmani, 2021: 3721-3730). در ابتدای بهقدرت رسیدن رضاخان در سال 1300ش/1921م تعداد کل مدارس اعم از دولتی، خصوصی، مذهبی، پایه اول و دوم و آموزشگاههای عالی را تعداد 612 مورد دانستهاند که در سالهای پایایانی سلطنت پهلوی اول به تعداد 8237 آموزشگاه رسیده بود. در سال 1320ش/1941م تعداد دانشآموزان کل ایران را بالغ بر 496960 نفر و تعداد آموزگاران را بالغ بر 13646 نفر ثبت کردهاند (آبراهامیان، 1389: 180؛ آزاد ارامکی و دیگران، 1399: 65).
جدول 1: مقایسه آماری تحولات آموزش ابتدایی در عراق و ایران دوره ملک فیصل و رضاشاه | |||
آمار تحولات آموزش ابتدایی در دوره فیصل | آمار تحولات آموزش ابتدایی در دوره رضاشاه | ||
تعداد مدارس قبل از فیصل | کمتر از 10 باب | تعداد مدارس قبل از رضاشاه | 612 باب |
تعداد مدارس در دوره فیصل | 291 باب | تعداد مدارس در دوره رضاشاه | 8237 باب |
تعداد دانشآموزان دوره فیصل | 20644 تن | تعداد دانشآموزان دوره رضاشاه | 496960 تن |
تعداد معلمان دوره فیصل | 800 تن | تعداد معلمان دوره رضاشاه | 13646 تن |
همانطور که جدول فوق نشان میدهد فضای آموزشی که رضاشاه آن را به ارث برد وضع بسیار بهتری نسبت به عراق داشت. جدول گویای این است که تحولات آموزش ابتدایی ایران در دوره رضاشاه تقریبا 22 برابر بیشتر از تحولات آموزش ابتدایی در عراق بود. مواد و محتوای آموزشی در دو کشور تا حدود زیادی گویای مفاهیم مدرن بود. ابتدا اینکه برای همه دانش آموزان مواد آموزشی متمرکز در شکل کتاب تهیه شد. مباحثی چون علوم، تاریخ و جغرافیا وارد برنامههای درسی شد. در هر دو کشور از آموزش مفاهیم فوق اهدافی مشابه دنبال میشد. ایجاد روحیه وحدت ملی و تعلق خاطر به کشور از مهمترین این اهداف بود. نظام آموزشی، مواد و محتوای آموزشی در هر دو کشور متمرکز بود و برای سنجش سطح یادگیری آزمونهای متعدد از جمله آزمونهای نهایی برگزار میشد (عبدالله، 1994: 109؛ آوری، 1376: 46). در کل در دو کشور به آموزش علوم تجربی در کنار علوم انسانی بها داده شد. در عراق به آموزش مفاهیم فنی توجه شده و مدارس و دانشگاههای صنعتی پدید آمدند در ایران نیز به ساخت مدارس فنی و بخش مهندسی در دانشگاهها توجه شد (Bedan, 2022: 4723).
2. 3. سیاستهای آموزشی در مقطع آموزش عالی
چنانکه گفته شد یکی از اهداف توسعه آموزش به خصوص در مقطع عالی تربیت نیروی متخصص و کارمند برای اداره دولتها بود. یاسین الهاشمی نخست وزیر عراق در سال 1925م/1304ش در انتقاد از توجه بیش از حد به مقاطع آموزش عمومی بیان داشت که ما در آینده کشاوزران و مهندسان خوبی خواهیم داشت اما افراد تحصیلکرده برای به دست گرفتن اداره حکومت کمتر خواهیم داشت (Kalisman, 2015: 55). در عراق دوره ملک فیصل بر تحصیلات عالی توجه شد و به خصوص تربیت و آموزش کارمندان مهم بود (Y. AL-KHAIZARAN, 2006: 223-224; Bedan, 2022: 4723). در عراق آموزشگاههایی برای تربیت کارشناس و مقطع آموزش عالی تأسیس شد. دانشکده حقوق که قبل از عصر فیصل تأسیس شده بود (الهلالی، 1953: 218). یکی از دغدغههای این مرکز تقریب مذاهب اسلامی و تلاش برای رفع زمینههای اختلاف قومی و مذهبی بود (محمد، 1990: 236). دانشکده پزشکی در سال 1927م/1306ش در بغداد ایجاد شد و پزشکان بسیاری را تربیت کرد که در بالا بردن سطح بهداشتی ضعیف جامعه نقش داشتند (کوثولوف، 1975: 89). در ایران نیز مراکز آموزش عالی جدیدی تأسیس شدند که یکی از اهداف اصلی آنها تربیت نیروی متخصص و کارمندان زبده بود. از جمله مدرسه عالی فلاحت، مدرسه و بعدا کالج البرز، دانشکده افسری، دانشکدههای علوم، ادبیات، حقوق، دانشسرای عالی و مراکز تربیتمعلم برای آموزش معلمان، مدرسه عالی تجارت و آموزشگاه عالی قابلگی و مامایی. مهمترین مرکز آموزش عالی ایجاده شده در ایران دانشگاه تهران بود که در سال 1313ش/1934م تأسیس شد و برخی از آموزشگاههای ایجاد شده قبل از دوره رضاشاه و دوره او به زیرمجموعههای دانشگاه تهران انتقال داده شدند (نفیسی، 1344: 97؛ محبوبی اردکان، 2535: 84-79؛ صدیق، 1354: 2/186). همچنین بر تعداد آموزشگاههای تربیت معلم افزوده شد و در اسفند 1312ش/1933م مصوبهای تصویب شد که در آن بر افزایش تعداد دانشسراها به 25 دانشسرا تأکید شده بود (آوری، 1376: 2/46). در این دوره با حمایت دولت ملک فیصل تعدادی از دانشجویان عراقی به خصوص در رشتههای پزشکی برای تحصیل و مشاهده نظامهای اروپایی به بریتانیا و آمریکا اعزام شدند (جواد، 1946: 124؛ کوثولوف، 1975: 89). در ایران نیز با حمایت دولت رضاشاه تعداد زیادی از دانشجویان به کشورها و دانشگاههای مختلف اعزام شدند. البته اعزام دانشجویان به خارج در دوره رضاشاه نسبت به دوره قاجاریه بهشدت افزایش یافت و منظمتر شد (یغمایی، 2535: 306؛ صدیق، 1340: 1/78، 64-68).
3. کتاب و کتابخانهها
در عصر تمدن اسلامی در شهرهای مختلف عراق و ایران امروزی کتابخانههای بزرگ و مختلفی دایر شدند که فرمانروایان، سیاستمداران و عالمان در تأسیس آنها نقش بسزایی داشتند (آموزگار، 1355: 82-83؛ همایون فرخ، 1344: 50-55). کشورهای عراق و ایران چنین وضعیتی را به ارث بردند. ملک فیصل و رضاشاه در زمان رواج صنعت چاپ به قدرت رسیدند. در دوره ملک فیصل کتابخانههای متعددی ساخته شدند. کتابخانههای عمومی (طلس، 1953: 50-60؛ قزانجی، 2001: 87)، کتابخانههای خصوصی و شخصی (الخلیلی، 1987: 7/240؛ عاید، 2019: 309-310) و کتابخانههای دانشگاهی (العرفان، 1955: 586) مورد توجه بودند. در ایران نیز علاوه بر افزایش تعداد کتاب فروشیها بر تعداد کتابخانهها افزوده شد (آموزگار، 1355: 119؛ رحمانیان، 1398: 227). کتابخانه ملی، کتابخانه ملی ملک، کتابخانه سلطنتی و کتابخانه مجلس شورای ملی از مهمترین کتابخانههای ایران بودند. ناشرانی چون انجمن آثار ملی، فرانکلین، بنگاه ترجمه و نشر کتاب از ناشران مهمی بودند که کتابهای مختلفی را چاپ میکردند. علاوه بر کتابخانههای بزرگ در شهرهای مختلف کتابخانههای عمومی فعال بودند. همچنین در دانشگاه تهران و در برخی مدارس نیز کتابخانههایی دایر بودند که کتابهای علمی را در دسترس قرار میدادند (همایون فرخ، 1344: 98-103؛ آموزگار، 1355: 121-130). به طور کلی اقدامات ملک فیصل و رضاشاه روند چاپ و نشر کتاب و سهولت دسترسی عمومی را در دو کشور بهبود بخشید. همچنین این روند بر تحولات فرهنگی و علمی دو کشور تأثیر به سزایی گذاشت.
4. سیاستهای فرهنگی و اجتماعی در حوزه بانوان
وضعیت زنان در ایران و عراق پیش از روی کار آمدن رضاشاه و ملک فیصل شرایطی یکسان داشت. زیرا در هر دو جامعه یک سنت حاکم بود. از نظر نقش اجتماعی زنان ایران در دوره قاجار در تحولات سیاسی واجتماعی حضور پررنگ داشتند و در انقلاب مشروطه و بعد از آن نقش بیشتری برعهده گرفتند. در عراق نیز در آستانه تشکیل دولت عراق زنان در مبارزه با استعمار انگلیس نقش داشتند. در ایران دوره مشروطه چندین نشریه با مدیریت زنان منتشر میشد که در مورد پیشرفت زنان و آزادی و آموزش سخن میگفتند (آزاد ارامکی و همکاران، 1399: 75). در عراق نیز روزنامههایی مانند لیلا منتشر میشدند که در همین زمینه فعالیت میکردند (احمد، 1985: 3/148). همانطور که در عراق روشنفکران و نویسندگان در مجلات پیرامون زنان و بهبود وضعیت آنان مقاله مینوشتند (التاجی، 2005: 12) در ایران نیز گروهی از روشنفکران و نویسندگان در مورد زنان و تغییر وضعیت آنان فعالیت و مقالههایی در مجلات چاپ میکردند. از جمله روزنامهها و مجلاتی که در حوزه بانوان فعالیت میکردند و برخی از آنها با مدیریت بانوان و با همکاری گروهی از آنها چاپ میشدند میتوان به عالم نسوان، شکوفه، زبان زنان و دانش اشاره نمود. در اولین صفحه از شماره اول، سال اول روزنامه شکوفه که به مدیریت مریم عمید چاپ میشد اهداف روزنامه چنین بیان شدهاست: «روزنامه ایست اخلاقی، ادبی حفظ الصحه اطفال خانهداری بچهداری، تربیت دوشیزگان و تصفیه اخلاقی زنان راجع به مدارس نسوان... طبع میشود» (روزنامه شکوفه، 1331: صفحه اول). روزنامه زبان زنان که بعد از تعطیلی شکوفه به مدیریت صدیقه دولت آبادی در اصفهان چاپ میشد علاوه بر ذکر وقایع پیرامون زنان ایرانی، به وضعیت زنان در بلاد اسلامی نیز میپرداخت (روزنامه زبان زنان، 1338: شماره 24، سال دوم).
آموزش زنان در دوره ملک فیصل شاهد پیشرفت زیادی بود زیرا او خواستار آزادی، آموزش و تربیت زنان بود و تأکید داشت که هر چه زنان از دانش و فرهنگ بیشتری برخوردار باشند، تواناییشان در خوشبخت کردن مردان افزایش مییابد و علاوه بر آن با تربیت نسلی آگاه در جامعه تأثیر مستقیم دارند. به همین دلیل به آموزش دختران و اعزام تعدادی از آنها برای تحصیل به خارج از کشور توجه شد (الجنابی، 2010: 44-45). در عهد ملک فیصل اول، وضعیت آموزشی زنان در سال 1939م/1318ش پس از افتتاح تعدادی مدرسه دخترانه رو به بهبود نهاد و در سال 1930م/1309ش اولین مدرسه راهنمایی دخترانه تأسیس شد و سپس در سراسر عراق گسترش یافت (نافع، 1985: 10/183-186). مدارس دخترانه اغلب توسط معلمان و کارکنان خانم اداره میشدند (فوستر، 1986: 2/422؛ الحمدانی، 1985: 197). رویکرد نظری اصلاحات رضاشاه متفاوتتر از ملک فیصل بود و دیدگاه او برای اصلاحات وسیعتر، غربگرایانهتر و عرفیگرایانه بود. مشاهده وضع زنان ترکیه و الگوی اصلاحات آتاتورک در این زمینه تأثیر به سزایی در اصلاحات او داشت (صدیق، 1354: 2/300-310؛ الموتی، 1361: 175-176). برای حضور فعال زنان در جامعه که لازمه اولیه آن تحصیل دانسته میشد نقش مهمی بر عهده نهادهای آموزشی و تربیتی گذاشته شد. از سال 1307ش/1928م تا سال 1314ش/1935م تأسیس و گسترش مدارس بانوان شتاب بیشتری گرفت. بر اساس آمارها در سال 1301ش/1922م دانشآموزان دختر حدود 7592 نفر بودند، اما این آمار در سال 1320ش/1941م به 88195 نفر رسیده بود. یعنی حدود 12 برابر افزایش داشتهاست. در این سال از میان تمام دانشآموزان کشور، 28 درصد دختران بودند. تا قبل از سال 1314ش/1935م زنان فقط در مدارس ابتدایی و متوسطه تحصیل میکردند؛ اما از سال 1314ش/1935م درهای آموزشگاه عالی نیز به روی آنان باز شد. بر اساس همین آمارها در سال 1320ش/1941م تعداد یکسوم دانشجویان دانشگاه تهران را دختران تشکیل میدادهاند (منشوری، 1400: 162-170؛ بامداد، 1347: 98). در میان سالهای 1307ش/1928م تا 1314ش/1935م آمار تعداد آموزگاران ابتدایی بالغ بر 2000 نفر بود و تعداد 295 دبیر زن در حال فعالیت بودند (فتحی، 1383: 65-66).
در این دوره هم در ایران و هم در عراق برای سروسامان دادن به حضور زنان در جامعه کانونهایی را تشکیل دادند. در عراق به سال 1302ش/1923م کانون بانوان (نهضت بانوان) تشکیل شد که هدف آن سازماندهی فعالیتهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی زنان بود (التاجی، 2005: 12). «کانون بانوان» ایران در سال 1314ش/1935م تأسیس شد (بامداد، 1347: 88-90). «کانون پیشآهنگی دختران» در مقاطع مختلف مدارس دخترانه کار میکرد. از اهداف این کانون آموزش تئوری و عملی ورزش و مباحث اجتماعی به دختران بود تا آنان را برای قبول مسئولیتها در خانواده و جامعه آماده نماید (به نقل از عزیزی و خسروزاده، 1400: 252، 255). این کانونها کاملا دولتی بود و حكومت رضا شاه با استفاده از آن سیاستهای خود را در حوزههای اجتماعی و فرهنگی و سیاسی ترویج میكرد و اجازه ترویج هیچ اندیشه و رفتار دیگری را نمیداد البته علاوه بر حمایتهای نهادهای مرتبط خود بانوان در تشکیل این کانونها نقش مهمی داشتند. در مباحث قضایی نیز اصلاحات جزئی بود و تغییری بنیادی در وضعیت حقوقی زنان ایجاد نکرد. در هر دو کشور بسیاری از مباحث قضایی چون ازدواج، طلاق، حضانت فرزندان، ارث و مباحث حقوق مدنی قوانین شریعت حاكم بود و در مواردی چون حق رای همچنان سطح پایینتری از مردان داشتند (الفضل، 2005: 16؛ آبراهامیان، 1389: 179-180). تلاشها برای حضور زنان در ایران سطح گستردهتری داشت و چون تحولات فکری مشروطه زمینه مناسبی را فراهم کرده بود تا حدودی فضای باز اجتماعی ـ شغلی برای بانوان فراهم شد، اما این پیشرفتها محدوده خاص داشت و در مقایسه با مردان تا حدی به جایگاه طبقاتی و شانس و تصادف بستگی داشت (فوران، 1399: 359). ولی در عراق تلاشهای ملک فیصل اول و ملک غازی به سرانجامی مطلوب منجر نشد و وضعیت اجتماعی زنان تغییرات كمتری به نسبت ایران داشت.
ب) وجوه تفاوت سیاستهای فرهنگی
1. شیوه، مواد و محتوای آموزشی
از تفاوتهای موجود در سیاستهای فرهنگی و آموزشی رضاشاه و ملک فیصل در حوزه آموزشی میتوان به از میان رفتن تفکیک جنسیتی در مدارس ابتدایی و متوسطه در ایران اشاره کرد (دهقانی، کریمی و رسولی، 1396: 157)، اما در عراق تفکیک جنسیتی همچنان پابرجا بود. از دیگر وجوه اختلاف مهم در حوزه سیاستهای آموزشی رضاشاه و ملک فصیل مواد و محتوای آموزشی است. در ایرا ن سعی میشد تا مفاهیم دینی محدود و کمرنگتر شود و به جای آن تجددگرایی (مانند رشتههای هنری و موسیقی)، ناسیونالیسم احساسی و سکولاریسم جایگزین شود (مرزبان، 2535: 48؛ خلیلی خو، 1373: 166-167)، در عراق مفاهیم جدید در کنار مواد و مفاهیم مذهبی و شرعیات به کار گرفته شدند و ارزش آموزشی مفاهیم دینی همچنان برقرار بود (فوستر، 1986: 2/422). برخلاف ایران که مدارس تأسیس شده جدید رنگ و بویی بیشتر غربی داشت و مدارس دینی از شور و شعف افتاده بودند، در عراق مدارس دینی (در موصل، سامرا، کاظمین، کربلا و نجف) همچنان فعالیت در خوری داشتند و اداره بسیاری از آنها برعهده روحانیون بود (عبدالله، 2014: 556) تا آنجا كه در این دوره با همت ملک فیصل دانشگاه «آل البیت» در سال 1922م/1301ش تأسیس شد (الهلالی، 1953: 218). البته در ایران باستانگرایی و تجددگرایی در شکل مفاهیم جدید در جهت مدرنیزاسیون و محدود کردن سنتهای دینی نیز دنبال میشد (جواد، 1946: 124؛ مرزبان، 2535: 48؛ خلیلی خو، 1373: 166-167). سیستم آموزش عمومی عراق الگویی از نظام آموزشی بریتانیا بود که به 6 سال ابتدایی، سه سال متوسطه اول و دو سال متوسطه تقسیم شده بود (الحصری، 1967: 92). نظام آموزشی عمومی ایران الگویی از نظام آموزشی فرانسه بود و به دو مقطع ابتدایی (6 سال) و مقطع دبیرستان (6 سال) تقسیم میشد (آوری، 1376: 46). در ایران به آموزش زبان فارسی و رواج آن از طریق آموزش تأکید میشد. این امر در راستای ملیگرایی و تمرکز کشور بر حول محور یک فرهنگی ملی باستانی قرار داشت. همچنین فرهنگستان زبان ایران در جهت حفظ اصالت زبان فارسی و زدودن کلمات غیرفارسی در این دوره فعالیت جدی داشت (اتابکی، 1385: 223-224). از این روی یکی از مؤلفههای اصلی ملیسازی جامعه قومی و عشایری ایرانی استفاده از زبان فارسی و گسترش آموزش آن بهصورت مدون و آکادمیک در میان طوایف و اقلیتهای قومی و نفی آموزش زبان محلی اقوام بود (آبراهامیان، 1389: 201-202، کاتوزیان، 1389: 436). در عراق گرچه بر زبان عربی تأکید میشد اما به اندازه ایران در راستای ملیگرایی شدید قرار نداشت. با همه سیاستهای آموزشی عربگرایی در مقابل کردها آنها همچنان در این دوره فعالیتهای آموزشی و فرهنگی مستقل خود را داشتند. مدارس اقلیتهای قومی و زبانی فعال بودند و میتوانستند از مواد آموزشی محلی تحت نظارت و مدیریت خودشان استفاده کنند (Bedan. 2022: 4723). در ایران مدارس دینی اقلیتهای دینی محدود شدند. از جمله مدارس یهودیها، ارامنه، مسیونرهای مذهبی و بهاییها تعطیل شد (آبراهامیان، 1389: 201-202). اما در عراق اینگونه نبود و اقلیتهای دینی دارای مدارس آموزشی خاص خود بودند. مدارس اقلیتهایی مانند یهودیان، کلدانیها، سریانیها، ایرانیان و ارمنیها در دوره ملک فیصل فعال بودند و مدارسی مانند کالج بغداد مدرسهای مشترک میان مسلمانان و مسیحیان بود (البیاتی، 2015: 86؛ الهلالی، 1953: 218).
2. کشف حجاب و سیاستهای پوشاک
از تفاوتهای عمده سیاستهای فرهنگی و اجتماعی حوزه بانوان دخالتهای گسترده رضاشاه در پوشش زنان بود، اما در عراق هیچ نشانهای برای کشف حجاب عمومی و دخالت دولت در آن دیده نمیشود. حضور گروهی از دختران خردسال بی حجاب در مراسم تشریفات بازگشت ملک غازی از اردن در سال 1924م/1303ش تنها نمونه تجدد در عرصه پوشاک بود که آن هم به سختی با اعتراض روحانیون و مردم مواجهه شد (الناجی، 2005: 11). در ایران نخستین اقدامات سطحی و محدود به دربار در وضع پوشش زنان در دوره ناصرالدین شاه انجام شد و در دوره مشروطه اندیشه اصلاح در وضع زنان گسترش یافت. معاصر رضاشاه گروهی از روشنفکران که بانوان تحصیل کرده در میان آنها مؤثرتر بودند حجاب را از عوامل تیرهروزی و حصر زنان میدانستند. ازاینرو توجیه کشف حجاب را آوردن زنان به بطن جامعه میدانستند (رحمانیان، 1398: 273-274). البته که این استدلال یک بهانه بود و عوامل دیگر عرفیگرایی و نزدیکی به سبک زندگی مدرن غربی که شبیه افراد متمدن شدن در آن نقش مهمتری داشت (کاتوزیان، 1389: 447). کشف حجاب بهصورت رسمی در سال 1314ش/1935م با اجبار کارکنان دولت به کشف حجاب آغاز شد (صدر، 1364: 306). در مرحله عمومی دولت برای رسیدن به اهداف خود از راههای مختلفی چون محدودیت برای زنان در استفاده از خدمات عمومی، اخراج کارکنان، جریمه مالی، اقناع و در شکلی خشونتآمیز با توسل به اجبار نظامی و زندانی کردن اقدام کرد (هدایت، 1375: 407-408؛ سیفی فمی تفرشی، 1367: 185-186؛ کرونین، 1383: 296، 301). با سیاست کشف حجاب از سوی جامعه و روحانیون مخالفتهای زیادی صورت گرفت اما دولت رضاشاه با استفاده از قدرت زور زَهر مخالفتها را گرفت و در این زمینه تجدد آمرانه را به جامعه ایران تحمیل کرد. سیاستهای فرهنگی در راستای تغییر سنن پوششی مردم ایران نه تنها بانوان و جوامع شهری را دربر میگرفت بلکه مردان و جوامع روستایی و حتی ایلی را نیز شامل میشد. بحث «متحدالشکل نمودن البسه اتباع ایرانی» از حدود سال 1307ش/1928م مطرح شد که بر اساس آن طبقات مختلف اجتماع روستایی، ایلی و شهری به جز روحانیون باید از پوشش نو و غربی که به صورت یکسان بود استفاده کنند. در این مورد نیز قوانین سفت و سخت و اهرم نظامی به کار گرفته شد (صدر، 1364: 291-292؛ اتابکی، 1385: 196). بدین ترتیب همه مردان ایران ملزم شدند تا از کت و شوار که یک پوشش کاملا جدید و غربی بود استفاده کنند. همراه آن استفاده از کلاه پهلوی و بعدا کلاه شاپو با الگو برداری از فرهنگ غرب نیز اجباری شد (پیشین، 302؛ مکی، 1374: 157). در عراق ملک فیصل و جانشین او به حیطه پوشش چه بانوان و چه مردان وارد نشدند. افراد جامعه شهری، روستایی و ایلی از سنت های پوشش بومی و محلی خود استفاده میکردند. به نظر میرسد تعلق مذهبی و ناسیونالیسم عربی که در حوزه فرهنگی ملک فیصل بر آن تأکید داشت از عواملی است که برخلاف همتای ایرانی او را وارد حیطه سیاستهای فرهنگی چون پوشاک نکرد. زیرا پوشاک نشان و نماد هویت عربی بود که در تفاوت اعراب با ایرانی و اروپایی بر آن توجه میشد. اما در ایران که ناسیونالیسم رضاشاه ناسیونالیسم احساسی و مطیع نوگرایی، غربگرایی و تقابل باستانگرایی با دوره ایران اسلامی بود، پوشاک مردم ایران از نظر رضاشاه از نشانهها و نمادهای تعلق ایرانیت نبود بلکه سنتی از دوره اسلامی بود. بنابراین باید تغییراتی در راستای آن انجام میشد تا هم نوگرایی و غربگرایی انجام شده باشد و هم در راستای توجه به هویت ایران باستان عناصر دوره اسلامی زدوده شود. البته قابل ذکر است که تغییر پوشاک مردان و تبدیل آن به یک وجهه اجتماعی از زیبایی و توسعه امری پسندیده است اما روش آمرانه رضاشاه و تسری آن به همه اقشار به خصوص ایلات که لباس سنتی آنها متناسب با شغل و موقعیت جغرافیاییشان بود چندان قابل توجیه نیست.
3. چاپ، مطبوعات و روزنامه
قبل از روی کار آمدن ملک فیصل و رضاشاه صنعت نشر و چاپ ابتدا به ایران و بعد به عراق وارد شده بود. روزنامه الزوراء در سال 1869م/1285ش در عراق به چاپ رسید. از سال 1920م/1299ش تا سالهای بعدی در عصر ملک فیصل تعداد 18 چاپخانه تأسیس شدند که در چاپ کتب، مجلات و مطبوعات فعالیت میکردند (عبدالله، 2014: 567). ملک فیصل برای چاپ مطبوعات به هدف مبارزه با اشغالگران اهمیت میداد. احزاب سیاسی مختلف در این دوره برای بیان آراء و اندیشههای خویش روزنامههای متعددی را راه انداختند. (فرج، 1980: 179؛ رمیض، 2009: 19). در دوره ملک فیصل در شهرهای مختلفی چون نجف (روزنامه الهاتف)، کوفه (روزنامه الغری)، حله و بصره روزنامهها و مجلات دینی، علمی و خبری متعددی تأسیس شدند (الخاقانی، 1969: 11؛ الحمرانی، 1985: 37؛ الجبوری، 2009: 41). مطبوعات عراقی در مورد زمینههای مختلف اطلاع رسانی کرده و در تنویر افکار عمومی نقش مهمی داشتند (رمیض، 2009: 23-27، 38 ، 43). سیاست ملک فیصل در قبال مطبوعات نگاه مثبت بود از این روی اولین عصر شکوفایی مطبوعات عراقی در دوره ملک فیصل واقع شد.
اولین روزنامه ایرانی در سال 1252ش/1873م با عنوان کاغذ اخبار به چاپ رسید. در عصر مشروطه تعداد نشریات و مطبوعات در ایران گسترش چشمگیری داشت به طوری که در سال 1285ش/1906م حدود 98 روزنامه در ایران فعالیت میکردند. موضع رضاشاه در قبال مطبوعات ابزاری و مبتنی بر نظارت کامل بود. تأسیس روزنامههای جدید فرایند سخت و پرفشاری داشت و مانع بزرگی در سرراه رشد مطبوعات بود (مطبوعات عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، 1379: 1-11). سانسور در مطبوعات رواج داشت و رضاشاه در راستای سیاستهای کلان خود بر محتوای مطبوعات نظارت داشت (روحانی، 1377: 117-119؛ کرونین، 1383: 237). در واقع مجلات و روزنامهها به عنوان ابزاری در راستای سیاستهای رضاشاه به کار گرفته میشدند. مطبوعات منتقد بسته میشدند و مطبوعاتی که همسو با سیاستهای او بودند آزادی عملی زیادی داشتند (کاتم، 1396: 326؛ حامدی، 1394: 105). نشریاتی چون ایران جوان، قرن بیستم، توفان، شفق سرخ، نامه جوانان، آینده و تجدد ایران از نشریاتی بودند که اندیشههای سکولار و غیرمذهبی در صفحات آنان به چشم میخورد و در این زمینه با سیاستهای شاه همسو بودند (کرونین، 1383: 227).
4. کانونها، انجمنهای فرهنگی و دینی
در هر دو کشور کانونها و انجمنهای فرهنگی مختلفی تشکیل شدند كه از نظر زمینههای فعالیت شباهت بسیاری میان آنها وجود داشت. کانون یا نهضت بانوان در هر دو کشور در مورد زنان فعالیت میکرد (بامداد، 1347: 88-90؛ الناجی، 2005: 12). انجمنهای خیریه در زمینه کودکان فعال بودند. تفاوت اصلی در مورد انجمنهای فرهنگی تشکیل انجمنهای دینی در عراق است. همچنین سایر انجمنهای فرهنگی نیز در زمینه مباحث دینی فعالیت میکردند. اما در ایران این طور نبود. فعالیت انجمنها و کانونهای فرهنگی غیردینی مانند (کانون زنان، سازمان پیشاهنگی، سازمان پرورش افکار کودکان) در مورد مباحث دینی در کمترین سطح قرار داشت و حتی برخی از آنان مطالبی برضد دین انتشار میدادند (آشنا؛ 1384: 276-277). اما در عراق انجمنهای دینی مستقلی تشکیل شدند. انجمن یتیم خانه اسلامی، کانون جوانان مسیحی، انجمن جوانان مسلمان از این دست انجمنها بودند (الزاملی، 2012: 35؛ احمد، 1985: 13/152). در دوره ملک فیصل در عراق و رضاشاه در ایران تعداد انجمنها و کانونها نسبت به دورههای قبل بسیار افزایش یافت. از نظر دامنه و فراوانی موضوعی انجمنها در مباحث مختلفی چون ادبیات، کودکان، بهبود وضعیت بانوان، افزایش آگاهی اجتماعی دانشآموزان، فعالیتهای علمی و آموزشی در هر دو کشور فعالیت میکردند. تفاوت آنها در وابستگی انجمنهای عراقی به تعلقات مذهبی و مفاهیم دینی بود و در کنار آن به نوگرایی و پذیریش خصایص جدید غربی نیز توجه میشد. اما در ایران انجمنها بیشترین وابستگی را به مفاهیم جدید و غربگرایی داشتند و از تعلقات سنتی و بومی فاصله گرفته بودند. همچنین در ایران غالب انجمنها و کانونها در راستای تبلیغ، گسترش و تعمیق سیاستهای رضاشاه در بطن جامعه فعالیت میکردند. کانون پرورش افکار وظیفه داشت تا این مورد را حتى در حیطه کودکان و نوجوانان عملی سازد (آشنا، 1384: 276-277؛ صدیق، 1349: 374؛ مکی، 1374: 161). موسسه وعظ و خطابه هم، چنین كاركرد و خصوصیتی داشت. با این مؤسسه اختیار وعظ از دست روحانیون خارج شده و به دست دولتمردان و عاملین اجرای سیاستهای رضاشاه افتاده بود. در این مؤسسه پیرامون مباحث روانشناسی نوین، مباحث اخلاقی مکاتب غربی و تاریخ ادیان که با روش پوزیتیویستی و مبتنی بر علوم جدیدی چون جامعهشناسی تدریس میشد و منشأ دین را کاملا بشری و غیرالهی میدانست، سعی میشد با ارائه تفسیرهای جدید و مبتنی بر فلسفه و عرفان از قرآن و بهرهبرداری از نگرش غربیها، نگرش نوینی از دین در باور طلاب و دانشجویان به وجود آید (آشنا، 1384: 159-160). اما همانطور که گفته شد در عراق انجمنهای دینی بیشتر کارهای دینی میکردند و رابطه چندانی با اندیشههای نوگرایی دینی نداشتند. انجمن آثار ملی در ایران هم در زمره اینگونه انجمنهای دولتی بود اما نقش اساسی در رشد علمی و آموزشی کشور و معرفی عالمان ایرانی (رحمانیان، 1398: 225) که بسیاری از آنان در دوران اسلامی رشد و بالیده بودند ایفا کرد. با توجه به کارکرد مهم انجمنها و کانونها در ایران و لزوم همنوایی آنها با سیاستهای رضاشاه بر آنها نظارت میشد و کانونها و انجمنهای مستقل چندان فرصت بروز نداشتند. انجمنهای عراق وسعت و کارکرد انجمنهای ایران را نداشتند اما لزومی نیز بر سازگاری با سیاستهای ملک فیصل و ملک غازی نداشتند زیرا تعارض منافع آنچنانی در آنها دیده نمیشد که از سوی دولت مرکزی نیاز به نظارت دقیق وجود داشته باشد. البته نسبت به مطالب انتقادی و اعمال انتقادی که در امور دولت خلل ایجاد میکرد حساس بودند و محدودیتهایی را اعمال میکردند. فرهنگستان زبان فارسی نیز دیگر انجمنی بود که در ایران تشکیل شد تا زبان فارسی را در برابر زبان عربی و اروپایی و زبانهای محلی تقویت کند و از لغات بیگانه بکاهد. در راستای پاداشت زبان فارسی در این دوره به فردوسی سراینده شاهنامه توجه بیشتری شد. آرامگاه او با دقت و هنر ساخته شده و همچنین کنگره هزاره فردوسی برگزار گردید (صدیق، 1354: 2/233-263؛ صفایی، 1356: 90-91) اما در عراق برای تشکیل چنین نهاد و مؤسسهای احساس نیاز نشد زیرا زبان عربی به عنوان زبان واحد اکثریت جامعه عراق زبانی خالص بود و از نمادهای لایتغیر ناسیونالیسم عربی به شمار میرفت. البته در عراق زبان کردی وجود داشت اما نمیتوانست در زبان عربی خللی ایجاد کند. با وجود این، در قانون اساسی عراق در سال 1925م/1304ش زبان عربی به عنوان زبان رسمی پادشاهی عراق اعلام شد و به کل کشور هویت عربی داد (Inis, 1925. The Iraqi Basic Law of 1926). از نکات مهم افتراق در این زمینه میتوان از نبود اصلاحات دولتی از گونه ناسیونالیسم صورت گرفته در ایران، در کشور عراق سخن گفت.
نتیجه
اصلاحات فرهنگی ملک فیصل و رضاشاه در چند حوزه تبلور بیشتری داشت. آموزش (در مقطع عمومی و تکمیلی)، کتاب و کتابخانه، سیاستهای فرهنگی و اجتماعی مرتبط با وضعیت بانوان، مطبوعات و مجلات، انجمنها و کانونها مهمترین این سیاستها و اصلاحات بود. در این حیطهها تفاوتها و شباهتهایی دیده میشود. در زمینه گسترش آموزش بهخصوص وسعت آموزش ابتدایی که منجر به افزایش تعداد مدارس و دانشآموزان شد، نشر و چاپ که منجر به افزایش تیراژ و چاپ کتابها و تأسیس کتابخانههای مختلف گردید و تغییر وضعیت اجتماعی و بهداشتی زنان مبتنی بر افزایش نقش اجتماعی آنها شباهت زیادی در سیاستهای ملک فیصل و رضاشاه دیده میشود. اما اختلاف موضعِ ملک فیصل با موضع رضاشاه نسبت به مطبوعات و مجلهها مبتنی بر رویکردهای اصلاحی و سطوح این اصلاحات بود. در سیاستهای مشابه سطح اصلاحات و میزان درگیری اقشار جامعه عراق وسعت کمتری نسبت به ایران داشت. تغییر محتوای آموزشی و مواد درسی که در ایران رویکرد غربی گرفته بود ولی در عراق مفاهیم دینی و سنتی همچنان برقرار بود؛ کشف حجاب اجباری و رسمی برای زنان و تغییرات پوشاک مردان در ایران که مشابه آن در عراق انجام نشد؛ گسترش مطبوعات و آزادی عمل بیشتر آنها در عراق نسبت به ایران و انجمنهای دینی و آموزشی وجوه تفاوت سیاستهای فرهنگی اعمال شده در دو کشور هستند. اصلاحات محدود فرهنگی و اجتماعی ملک فیصل علیرغم نوگرایی و غربیسازی تضاد زیادی با فرهنگ بومی اسلامی عراق نداشت. او تا حدودی با روشهای ملایمتر اصلاحات خود را اجرایی کرد و با مخالفتهای زیادی نیز مواجهه نشد. ولی اصلاحات متعدد رضاشاه کاملا جنبه نوگرایی داشت و حتی برخی از آنها کاملا بر ضد فرهنگ بومی ایرانیها بود و وی را در تقابل با مردم و گروههای فعال قرار میداد. این امر رضاشاه را واداشت تا برای بیاثر کردن مخالفتها از روشهای آمرانه و سختتری استفاده کند که سانسور و نظارت شدید بر محتوای مطبوعات، کاهش نفوذ و ساکت کردن صدای معترضان و استفاده از نیروی پلیس برای تضمین اجرای سیاستهای فرهنگی مانند کشف حجاب از این دست روشهای آمرانه بود. همچنین سرعت تغییرات فرهنگی در ایران نسبت به عراق سریعتر بود و در عراق تغییرات فرهنگی به کندی پیش رفت. یکی از دیگر عوامل دامنه پایین اصلاحات ملک فیصل نسبت به رضاشاه، قدرت سیاسی کمتر او در عراق بود. در دوره ملک فیصل و ملک غازی قانون اساسی ضمن محدود کردن قدرت شاه به نخست وزیران قدرت بیشتری داده بود؛ در حالی که در ایران رضاشاه قدرت زیادی داشت و سایر دولتمردان از هیأت وزیران گرفته تا حتی نمایندگان مجلس مطیع اوامر و برنامههای او بودند. البته نباید این تفاوت را نادیده گرفت که در عراق سایر دولتمردان و اهالی قدرت تمایل کمتری به مدرنسازی داشتند در حالی که در ایران بسیاری از شخصیتهای سیاسی، فرهنگی و علمی کشور خواستار تغییرات بودند و در به قدرت رساندن رضاشاه در کنار بریتانیا نقش بارزی داشتند. تفاوتها علاوه بر حیطه و موضوع مورد تغییر، در گستره اجتماعی، جغرافیایی و سطوح اعمال شده در دو کشور قابل توجه بود. همین تفاوتها نیز موجب تفاوت در واکنشها و مقاومتهای صورت گرفته در دو کشور شد. مقاومتهای مردمی در ایران در برابر اقدامات فرهنگی که برخی صبغه غیردینی و برخی رنگ غیرایرانی (چه باستانی و چه دوره اسلامی) داشت بیشتر بود. اوج این مقاومتها در حادثه گوهرشاد در مشهد در سال 1314ش دیده میشود. در عراق مقاومتهای صورتگرفته بسیار کمتر از ایران بود و روحانیون معترض و مخالف در ایران بسیار فعالتر از روحانیون عراقی بودند و در واقع آنان بودند که مقاومتها را رهبری میکردند.
کتابنامه
آبراهامیان، یرواند (1389). ایران بین دو انقلاب. ترجمه احمد گل محمدی و محمدابراهیم فتاحی، تهران: نشر نی.
آزاد ارامکی، تقی و همکاران (1399). «تبیین جامعهشناختی سیاستهای هویتی دولت پهلوی اول». مجله جامعهشناسی ایران، 21(3)، 59- 81.
آشنا، حسامالدین (1384). از سیاست تا فرهنگ؛ سیاستهای فرهنگی دولت در ایران (1304- 1320). تهران: سروش.
آموزگار، سیروس (1355). کتاب و کتابخانهها در دوران پنجاه سال شاهنشاهی پهلوی. تهران: وزارت فرهنگ و هنر، هیئت امنای کتابخانههای عمومی کشور.
آوری، پیتر (1376). تاریخ معاصر ایران. ترجمه محمد رفیعی مهرآبادی، تهران: انتشارات مؤسسه عطایی.
اتابکی، تورج (1385). تجدد آمرانه. ترجمه مهدی حقیقتخواه، تهران: ققنوس.
أحمد، أبراهیم خلیل (1985). الجمعیات والنوادی الثقافیة والاجتماعیة. حضارة العراق: بغداد.
الموتی، مصطفی (1361). ایران در عصر پهلوی: شگفتیهای زندگی رضاشاه. تهران: پگاه.
بامداد، بدرالملوک (1347). زن ایرانی از انقلاب مشروطیت تا انقلاب سفید. تهران: انتشارات ابنسینا.
البیاتی، فلاح محمود خضر (2015). تاریخ العراق الاجتماعی المعاصر. دار الکتب والوثائق: بغداد، الطبعه الثالثة.
التکریتی، منیر بکر (1969)، الصحافة العراقیة وأتجاهاتها السیاسیة والاجتماعیة والثقافیة 1869- 1921م، مطبعة الارشاد: بغداد.
الجمالی، محمد فاضل (1954). العراق بین الامس والیوم. بغداد.
الجنابی، عبد الستار شنین (2010). تاریخ النجف السیاسی. دار الذاکرة للطبع والتوزیع، الطبعة الاولی.
جوده، أحمد (2010). تاریخ التربیة والتعلیم فی العراق واثره فی الجانب السیاسی 1534- 2011. ط2، بغداد.
حامدی، زهرا (1394). «بازتاب تعاملات فکری اندیشهگران در خصوص آموزش زنان در دوره پهلوی اول مبتنی بر سه نشریه عالم نسوان، شفق سرخ و اطلاعات». تاریخ اسلام و ایران دانشگاه الزهرا، 25(27)، 124- 103.
الحسنی، عبد الرزاق (1978). تاریخ الوزارات العراقیة فی العهد الملکی. دار الشؤون الثقافیة: بغداد.
الحصری، ساطع (1967). مذکراتی فی العراق 1927-1941م. دار الطلیعة: بیروت، لبنان، الطبعة الاولی.
الحمدانی، طارق نافع (1985). العصر العثمانی (حضاره العراق). دار الجیل: بیروت.
الخاقانی، علی (1969). تاریخ الصحافة فی النجف. مطبعة الجمهوریة: بغداد.
الخلیلی، جعفر (1987). موسوعة العتبات المقدسة. مؤسسة الاعلمی، بیروت: لبنان.
خلیلی خو، محمدرضا (1373). توسعه و نوسازی ایران در دوره رضاشاه. تهران: جهاد دانشگاهی واحد شهید بهشتی.
دهقانی، رضا و علیرضا کریمی و حسین رسولی (1396). «واکنش اهالی کردستان به گسترش آموزش نوین در دوره رضاشاه». پژوهشنامه تاریخهای محلی ایران، 6(1)، 153- 166.
رحمانیان، داریوش (1398). ایران بین دو کودتا: تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران از انقراض قاجاریه تا کودتای 28 مرداد. تهران: سمت.
رضا، محمد جواد (1966). تاریخ التعلیم الثانوی المقارن. مطبعة المعارف: بغداد.
رمیض، صباح مهدی (2009). صحافة العهد الملکی. مؤسسة مصر للکتاب العراقی: بیروت، الطبعه الاولى.
روحانی، علیرضا (1377). «اسنادی درباره وضعیت مطبوعات در عصر رضاخان». گنجینه اسناد، 29 و 30، 123- 101.
روزنامه شکوفه (1331ق)، به مدیریت مریم عمید، 1(1)، 1.
روزنامه زبان زنان (1338ق)، به مدیریت صدیقه دولت آبادی، 2(24).
الزاملی، عباس فرحان (2012). الجمعیات والندوات البغدادیة 1939-1958. جریدة الملاحق: 23 کانون الثانی.
زکی، مأمون أمین (2011). أزدهار العراق تحت الحکم الملکی 1921- 1958م. دار الحکمة: لندن، الطبعة الاولی.
سیفی فمی تفرشی، مرتضی (1367). پلیس خفیه در ایران: مروری بر رخدادهای سیاسی و تاریخچه شهربانی. تهران: انتشارات ققنوس.
صدر، محسن (1364). خاطرات صدرالاشراف. تهران: انتشارات وحید.
صدیق، عیسی (1340). یادگار عمر. جلد اول، تهران: دهخدا.
همو (1354). یادگار عمر. جلد دوم، تهران: دهخدا.
همو (1349). تاریخ فرهنگ ایران از آغاز تا زمان حاضر. تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
عبدالله، صاح محمد حاتم (1994). تطور التعلیم فی العراق 1945-1958م. اطروحة دکتوراه، کلیة الاداب، جامعة بغداد.
العرفان (1955)، العدد 5-6، أذار –نیسان، المجلد 42، 230-427.
عزیزی، غلامرضا و سیروان خسروزاده، (1400). «واکاوی شکلگیری و رشد ورزش زنان در عصر رضاشاه». تاریخ ایران، 14(2)، 245-262.
فتحی، مریم (1383). کانون بانوان: با رویکردی به ریشههای تاریخی حرکتهای زنان در ایران. تهران: مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران.
فرج، لطفی جعفر (1980). الملک غازی ودورة فی سیاسة العراق فی المجالین الداخلی والخارجی. بی نا. بغداد.
الفضل، منذر (2005). أنتهاکات حقوق المرأة فی العراق/ سلسلة أوراق دیمقراطیة. مرکز العراق للمعلومات الدیمقراطیة: العدد الخامس، أیلول بغداد.
فوران، جان (1399). مقاومت شکننده: تاریخ تحولات اجتماعی ایران از صفویه تا سالهای پس از انقلاب اسلامی. ترجمه احمد تدین، تهران: مؤسسه خدمات فرهنگی رسا.
فوستر، هنری (1986). نشأة العراق الحدیث. ترجمة: سلیم طه التکریتی، مطبعة الفجر: بغداد.
قانون اساسی معارف، پژوهش های مجلس شورای اسلامی، 425.
قزانجی، فؤاد یوسف (2001). المکتبات منذ اقدم العصور حتی الوقت الحاضر. دار الشؤون الاجتماعیة العامة، بغداد
کاتم، ریچارد (1396). ناسیونالیسم در ایران. ترجمه احمد تدین، تهران: کویر.
کاتوزیان، محمدعلی (1398). اقتصاد سیاسی ایران از مشروطیت تا پایان سلسله پهلوی. ترجمه محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی، تهران: مرکز.
همو (1389). دولت و جامعه در ایران: انقراض قاجار و استقرار پهلوی. ترجمه حسن افشار، تهران: نشر مرکز.
کرونین، استفانی (1383). رضاشاه و شکلگیری ایران نوین. ترجمه مرتضی ثاقبفر، تهران: نشر جامی.
کوتولوف (1975). ثورة العشرین الوطنیة التحریریة فی العراق. ترجمة عبد الواحد کرم، دار الحریة للطباعة: بغداد.
محبوبی اردکانی، حسین (2535). مقدمهای در باب آشنائی ایران با مظاهر تمدن غربی. تهران: دفتر مطالعات و برنامهریزی فرهنگی.
محمد، علاء جاسم (1990). الملک فیصل الاول حیاته و دورة السیاسی فی الثورة العربیة والعراق 1883-1933م. مطبعة الخلود: بغداد، الطبعة الاولی.
مرزبان، رضا (2535). تحول آموزش عالی در پنجاه سال شاهنشاهی پهلوی. تهران: دانشگاه آزاد ایران.
مطبوعات عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک (1379)، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات.
منشاری، دیوید (1400). نظام آموزشی و ساختن ایران مدرن. ترجمه محمدحسین بادامچی و عرفان مصلح، تهران: حکمت سینا.
الناجی، أحمد (2005). البذرات الاولی لنهضة المرأة العراقیة / سلسلة أوراق دیمقراطیة. مرکز العراق للمعلومات الدیمقراطیة: العدد 5: أیلول بغداد
نعمه، کاظم هاشم و فاضل حسین (بی تا). التاریخ الاوربی الحدیث 1815-1939م. مطابع مدیریة دار الکتب للطباعة والنشر: جامعة الموصل.
نفیسی، سعید (1344). تاریخ شهریاری رضاشاه پهلوی. تهران: شورای جشنهای بنیانگذاری شاهنشاهی ایران.
الورد، باقر أمین (1989). حوادث بغداد فی 12 قرن. الدار العربیة للطباعة: بغداد، الطبعة الاولی.
هدایت، میرزا مهدیقلی خان (1375). خاطرات و خطرات. تهران: انتشارات زوار.
الهلالی، عبد الرزاق (1951). تاریخ التعلیم فی العراق فی العهد العثمانی. بغداد.
همو (1953). معجم العراق. مطبعة النجاح: بغداد.
جواد، هاشم (1946). مقدمة فی کیان العراق الاجتماعی. مطبعة المعارف: بغداد.
همایونفرخ، رکن الدین (1344). تاریخچه کتابخانههای ایران و کتابخانههای عمومی. تهران: سازمان کتابخانههای عمومی شهرداری تهران.
یغمایی، اقبال (2535). کارنامه رضاشاه کبیر بنیانگذار ایران نوین. تهران: وزارت فرهنگ و هنر.
Abdeldaim, A. (2012). Educational thought when shining exclusive (ar). bit.ly/3L3KiBF, [accessed 16 April 2023]
B.F. Kalisman, Hilary (2015). Schooling the State: Educators in Iraq, Palestine and Transjordan: c. 1890-c. 1960. A dissertation submitted in partial satisfaction of the requirements for the degree of Doctor of Philosophy in History in the Graduate Division, of the University of California, Berkeley.
Bedan, Saddam (2022). Higher Education in Iraq between the Past and the Present. Ournal of Positive School Psychology http://journalppw.com 2022, Vol.6, No.4, 4718-4731
Inis, 1925. The Iraqi Basic Law of 1926,
https://constitutionnet.org/sites/default/files/basiclawof1925.pdf, [accessed 25 March 2023]
Rahmani, Abolfazl and other (2021), An analysis of the cultural institutions of Qazvin 1921-1942. Palarch’s Journal of Archaeology of Egypt/Egyptology 18(4), 3721-3730. ISSN 1567-214x.
Kirmanj, Sh. )2017(. Iraqi Identity, Ethnic and Sectarian Conflict (Kur). Sardam Printing House, Sulaimani
Y. Al-Khaizaran, Huda (2006). The Education of Leaders in Iraq and Japan: A Comparative Study. For the degree of Doctor of Philosophy (Ph. D), University of London.
[1] . تاریخ دریافت: 7/9/1402؛ تاریخ پذیرش: 20/2/1403
[2] . رایانامه (مسؤول مکاتبات): vakili@um.ac.ir
[3] . به عنوان نمونه برای آگاهی درمورد مدارس و دانشآموزان عشایر در کردستان نک. دهقانی و دیگران، 1396: 153- 166.