Idrīs Bitlīsī, Clerkly Historiography and Islamic Paradigm in the Ottoman Historiography
Subject Areas : The Journal of Islamic History and Civilisationجعفر نوری 1 , shirin saiddi 2 , hadi arefnia 3
1 - Associate Professor, Department of Iranlogy, Faculty of Humanities, Meybod University, Meybod, Iran
2 - Master's student of Iranian Islamic History, Maybod University, Iran
3 - Master's student of Iranian Islamic History, Maybod University, Iran
Keywords: Ottoman Empire, Idris Bitlisi, historiography, Islamic paradigm, Persian writing History, Clerkly writing History,
Abstract :
The presence of Iranian scholars and scientists and the support of the sultans and princes of it, the Persian language, literature and historiography got a special place in the Ottoman Empire. Under the patronage of the Ottoman court, several historical works were written. Idris Bitlisi has a special place among the Persian historians of the Ottoman court, and he can be considered as the most prominent representative of Persian writing and Iranian historiography in the Ottoman court. After presenting a description of the life of Idris Bitlisi, focusing on the text of Hasht Bihisht and Salim Shahnameh as his two historiographical works, the present study aims to identify the main components of his history writing and historiography and explain these components in the final step. The findings of this research show that the detailed report of events, using artificial and literary prose, the mixing of text with poems, verses, and hadiths, the lack of sufficient references to the sources of the narrations, and the Regular division of contents are the most important features of his history writing and the Presenting an imperial image of the Ottoman Empire, the effort to legitimize the Ottomans, using the historical narrative to serve the political purposes of the Ottoman state, placing the court in the center of the narrative, not confining to quoting political history, paying attention to governmental, scientific and social institutions, influential men and scholars, and pay attention to the conditions of neighboring nations are among his historiographical features. Based on the findings of this research, it is possible to prove that Bitlisi's use of complicated and artificial prose aimed to establish his position in the Ottoman court and present an imperial image of the Ottoman Empire, and legitimize it to deal with rivals such as the Safavids and Mamluks
ابن اثیر، علی بن محمد (1965). الکامل فی التاریخ. بیروت: دارصادر.
بارتولد، و. و. (1366). ترکستان نامه (ترکستان در عهد هجوم مغول). ترجمه کریم کشاورز، تهران: انتشارات آگاه .
باسورث، کلیفورد ادموند (1395). تاریخ غزنویان. ترجمه حسن انوشه. تهران: انتشارات امیرکبیر.
بیهقی، ابوالفضل محمد بن حسین (1401). تاریخ بیهقی. به¬کوشش محمدجعفر یاحقی و مهدی سیدی، تهران: نشر سخن.
بيهقی، علی بن زيد (١٤٠٠). تاريخ بيهق. به¬کوشش سلمان ساكت، تهران: موسسه پژوهشی ميراث مكتوب.
جوزجانی، منهاج سراج (1342). طبقات ناصری. به كوشش عبدالحی حبیبی، کابل: انجمن تاریخ افغانستان.
خطیبی، ابوالفضل (1399). «احمد ینالتگین». دبا، جلد 7. زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران: مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی .
دهقانی، محمد (1399). حدیث خداوندی و بندگی. تهران: نشر نی.
سنایی غزنوی، ابوالمجد مجدود بن آدم (1388). حدیقةالحقیقه و شریعةالطریقه. به¬کوشش مدرس رضوی، تهران: سنایی.
عتبی، محمد بن عبدالجبار (1399). تاریخ یمینی. به¬کوشش حسین دوستی، تهران: انتشارات تمثال.
عقیلی، حاجی بن نظام (1364). آثار الوزراء. به كوشش جلالالدین محدث، تهران: انتشارات اطلاعات.
عنصرالمعالی، کیکاووس بن اسکندر (1364). قابوسنامه. به¬کوشش غلامحسین یوسفی، تهران: علمی و فرهنگی.
عوفی، محمد (1353). جوامع الحكایات. به¬كوشش امیر بانو مصفا و مظاهر مصفا، تهران: موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگی.
فروزانی، ابوالقاسم (1386). غزنویان از پیدایش تا فروپاشی. تهران: انتشارات سمت.
گردیزی، ابوسعید عبدالحی (1363). تاریخ گردیزی. به¬کوشش عبدالحی حبیبی، تهران: دنیای کتاب.
نفیسی، سعید (1319-32). جلد3 حواشی و تعلیقات تاریخ بیهقی. تهران: ادب و دانشگاه تهران.
پیوستها:
جدول 1. مسئولان رده اول حکومت مسعود
نام طبقه گروه سمت
میمندی دیوانی محمودی وزیر
احمد عبدالصمد دیوانی محمودی وزیر
طاهر مستوفی دیوانی مسعودی دیوان اشراف
بونصر مشکان دیوانی محمودی دیوان رسالت
بوسهل زوزنی دیوانی مسعودی دیوان رسالت
بیهقی دیوانی محمودی دیوان رسالت
بوسهل زوزنی دیوانی مسعودی دیوان عرض
بوالفتح رازی دیوانی محمودی دیوان عرض
بونصر حبینی دیوانی محمودی مشرف درگاه
بوسعید مشرف دیوانی مسعودی مشرف درگاه
بوسهل حمدوی دیوانی محمودی مشرف مملکت
بلگاتگین نظامی محمودی حاجب بزرگ
سباشی نظامی مسعودی حاجب بزرگ
بوالنضر نظامی مسعودی حاجب بزرگ
بدر حاجب نظامی مسعودی حاجب بزرگ
غازی نظامی مسعودی سپاه سالار
علی دایه نظامی محمودی سپاه سالار
بگتغدی نظامی محمودی سالار غازیان
ارتگین نظامی مسعودی سالار غازیان
تاش سپاه سالار ولایات محمودی سالار ولایت
طاهر دبیر والی مسعودی والی
بوسهل حمدوی والی محمودی والی
سوری والی مسعودی والی
عبدالجلیل والی محمودی والی
آلتونتاش والی محمودی والی
هارون والی محمودی والی
قاضی شیراز والی محمودی والی
احمد ینالتگین سپاه سالار ولایات محمودی سالار ولایت
تلک سپاه سالار ولایات مسعودی سالار ولایت
باکالیجار والی مسعودی والی
بوالفرج فارسی والی مسعودی والی
احمدعلی نوشتگین سپاه سالار ولایات مسعودی سالار ولایت
عبدالرزاق والی مسعودی والی
جدول 2. مجموعه افرادی که در مدت حکومت مسعود حذف و برکنار شدند
نام نوع برکناری سال گروه
امیر محمد حبس 421 محمودی
علی قریب حبس بی بازگشت 421 محمودی
منگیتراک حبس بی بازگشت 421 محمودی
ایاز بدون شغل 421 محمودی
حسنک دار 422 محمودی
اریارق حبس بی بازگشت 422 مسعودی
سالارغازی حبس بی بازگشت 422 مسعودی
یوسف حبس بی بازگشت 422 محمودی
بوسهل زوزنی حبس 423 مسعودی
آلتونتاش خوارزمشاه مرگ در جنگ 423 محمودی
میمندی مرگ طبیعی 424 محمودی
مظفّرِ طاهر (عامل پوشنگ) دار 425 محمودی
احمد ینالتگین مرگ در جنگ 425 محمودی
احمدعلی نوشتگین مرگ طبیعی 426 مسعودی
بگتگین حاجب مرگ در جنگ 426 محمودی
طاهر دبیر حبس 426 مسعودی
عراقی مرگ طبیعی 426 مسعودی
هارون قتل 426 محمودی
بوسعید محمود خزینه دار مرگ طبیعی 428 مسعودی
نوشتگین خاصه خادم مرگ طبیعی 428 مسعودی
تاش مرگ در جنگ 429 محمودی
بوطلحة شبلی مرگ مفاجا 430 محمودی
بونصر مشکان مرگ مشکوک 431 محمودی
علی دایه حبس بی بازگشت 431 محمودی
سباشی حبس بی بازگشت 431 مسعودی
بگتغدی حبس بی بازگشت 431 محمودی
بوسهل زوزنی تبعید 431 مسعودی
ʿAqīlī, Ḥājī b. Niẓām (1364/1985). Āthār al- Wuzarāʾ. Revised by Jalaluddin Mohaddes, Tehran: Intishārāt- i Iṭilāʿāt.
ʿAwfī, Muḥammad (1353/1974). Jawāmiʿ al- Ḥikāyāt. Revised by Amir Bano Mosaffa & Mazaher Mosaffa, Tehran: Mūʾassisa- yi Muṭāliʿāt wa Taḥqīqāt- i Farhangī.
Bartol, V. V. (1366/1987). Turkestan Down to the Mongol Invasion. Trans. Karim Keshavarz, Tehran: Intishārāt- i Āgāh.
Bosworth, Clifford Edmund (1395/2016). The Ghaznavides. Trans. Hassan Anoushe. Tehran: Intishārāt- i Amīr Kabīr.
Bayhaqī, Abū ʾl- Faḍl Muḥammad b. Ḥusayn (1401/2022). Tārīkh- i Bayhaqī. Revised by Mohammad Jafar Yahaghi & Mahdi Seyedi, Tehran: Nashr- i Sukhan.
Bayhaqī, ʿAlī b. Zayd (1400/ 2021). Tārīkh- i Bayhaq. Revised by Salman Saket, Tehran: Mūʾassisa- yi Pazhūhishī- yi Mīrāth- i Maktūb.
Dehghani, Mohammad (1399/2020). Ḥadīth- i Khudāwandī wa Bandigī. Tehran: Nashr- i Niy.
Foroozani, Abolghasem (1386/2007). Ghaznawiyyān az Piydāyish tā Furūpāshī. Tehran: SAMT.
Gardīzī, Abū Saʿīd ʿAbd al- Ḥayy (1363/1984). Tārīkh- i Gardīzī. Revised by Abdul Hai Habibi, Tehran: Dunyā- yi Kitāb.
Ibn Āthīr, ʿAlī b. Muḥammad (1965). al- Kāmil fī al- Taʾrīkh. Beirut: Dār Ṣādir.
Jūzjānī, Minhāj Sirāj (1342/1963). Ṭabaqāt- i Nāṣirī. Revised by ʻAbd al-Ḥayy Ḥabībī, Kabul: Anjuman- i Tārīkh- i Afghanistan.
Khatibi, Abolfazl (1399/2020). “Aḥmad Yanāltagīn”, Vol. 7. Kazem Mousavi-Bojnourdi (as supervisor), Tehran, The Center For The Great Islamic Encyclopedia.
Nafisi, Saeed (1319-32/1940-1953). Ḥawāshī wa Taʿlīqāt- i Tārikh- i Bayhaqī (Vol. 3). Tehran: Adab wa Dānishgāh- i Tehran.
Sanāʾī Ghaznawī, Abū al-Majd Majdūd b. Ādam (1388/2010). al- Majd Ḥadīqat al- Ḥaqīqa Sharīʿat al-Ṭarīqa. Revised by Modarres Razavi, Tehran: Sanāʾī.
ʿUtbī, Muḥammad b. ʿAbd al- Jabbār (1399/2020). Tārīkh- i Yamīnī. Revised by Hossein Yamini. Tehran: Intishārāt- i Timthāl.
ʿUnṣur al- Maʿālī, Kaykāwūs b. Iskandar (1364/1985). Qābūs- Nāma. Revised by Gholamhossein Yousefi, Tehran: ʿIlmī wa Farhangī.
تاريخ و تمدّن اسلامى Islamic History and Civilization
سال 19، شماره 45، زمستان 1402 Vol.19, No.45, Winter 2024
صص 29-52 (مقاله پژوهشی)
از سیاستورزی تا ستیزهگری: پدریان و پسریان در دربار سلطان مسعود غزنوی1
جعفر نوری2
دانشیار گروه ایرانشناسی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه میبد، میبد، ایران
سیده شیرین سیدی فرخد
دانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ ایران اسلامی، دانشگاه میبد، میبد، ایران
هادی عارف نیا
دانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ ایران اسلامی، دانشگاه میبد، میبد، ایران
چکیده
سیاستورزیها و ستیزهگریهای آشکار و پنهان محمودیان و مسعودیان در دربار غزنویان نمونهای از رقابتهای درون دربار پادشاهان در تاریخ ایران محسوب میشود. مناسبات این دو گروه و نوع برخورد مسعود غزنوی با آنها از مهمترین مسائل و چالشهای دوره سلطنت یازده ساله او بود. این مقاله سعی دارد با نگاه آماری به وضعیت پدریان (مردان نام گرفته در روزگار محمود) و پسریان (جوانان و اطرافیان مسعود) در دربار سلطان مسعود، رقابتهای این دو گروه را تبیین نماید و تأثیر این رقابت بر تضعیف و سقوط حکومت غزنوی را بررسی کند. یافتههای پژوهش بیانگر آن است که این رقابتها نه تنها منجر به حذف و حبس افراد مهمی از دو گروه شد، بلکه بسترساز بسیاری از حوداث و اقدامات دیگر شد و در نهایت یکی از عوامل مهم زمینه ساز سقوط غزنویان و شکست آنها در برابر ترکمانان سلجوقی در نبرد دندانقان شد.
کلیدواژهها: غزنویان، محمودیان غزنویان، محمودیان (پدریان)، مسعودیان (پسریان)، مسعود غزنوی، دربار غزنوی.
مقدمه
نزاع جانشینی بین مسعود و محمد که از همان دوران سلطان محمود غزنوی آغاز شده بود و در نهایت با جلوس سلطان مسعود غزنوی بر تخت سلطنت و حذف برادرش محمد از عرصه قدرت پایان یافت، سرآغاز یک سلسله رقابت و تنش در دربار غزنویان شد که در تاریخ بیهقی از آن با عنوان رقابتهای پدریان (محمودیان) و پسریان (مسعودیان) یاد شدهاست. بر همین اساس درباریان سلطان مسعود را میتوان به دو دسته عمده «پدریان» و «پسریان» تقسیم کرد. «پدریان» یا «محمودیان»، یعنی دولتمردان محمودی اغلب از کسانی بودند که وصیت محمود در جانشینی محمد را پذیرفته و به او خدمت کردند. از محمودیان معروف میتوان به کسانی چون میمندی، علی قریب، بونصر مشکان، آلتونتاش خوارزمشاه که به ترتیب وزیر، حاجب بزرگ، رئیس دیوان رسالت و والی خوارزم بودند، اشاره کرد. «پسریان» یا «مسعودیان»، یعنی اطرافیان و طرفداران سلطان مسعود که از همان ابتدای فوت سلطان محمود، امیری محمد را برنتابیدند و به نفع مسعود سر به عصیان برداشتند. این دسته اغلب جوان بودند و در ردههای بالای دربار هم قرار نداشتند و شامل کسانی چون بوسهل زوزنی، طاهر دبیر و عراقی میشدند که از دیوانیان دون پایه روزگار سلطان محمود بودند؛ البته سردارانی چون سالار غازی که سپاه سالار خراسان در روزگار او بود، نیز در این دسته جای میگیرند (فهرستی از این شخصیت ها به تفکیک محمودی و مسعودی بودن در پایان مقاله آمدهاست). این دستهبندی یکی از محورهای اصلی تاریخ بیهقی است و مورخانی که پس از او به شرح حوادث این روزگار پرداختهاند، به آن گوشه نظری داشتهاند؛ برای مثال جوزجانی که از ارادتمندان به ابوالفضل بیهقی بوده و او را «امام» خود خوانده (جوزجانی، 1342: 1/226) حدود 200 سال پس از او هنگام شرح احوال روزگار غزنویان در اثر خویش تلاش کرده پدریان را نیز همدل با مسعود بنمایاند. او نقل قولی از بونصر مشکان، یکی از چهرههای برجسته پدریان، پس از اینکه محمود محمد را بر مسعود برای جانشینی خود ترجیح داد آورده که شایان توجه است، جوزجانی نوشته: از این تغییر «بر دل ما و جمله ملوک و اکابر حمل آمد چون آثار سلطنت و شهامت بر ناصیه مسعود زیادت بود» (جوزجانی، 1342: 1/233) و اینچنین موافقت ضمنی بزرگان را برای سلطنت مسعود نشان دادهاست.
رقابت میان پدریان و پسریان از همان ابتدای جلوس سلطان مسعود بر سریر قدرت و در جریان گماشتن افراد بر سر مناصب و جایگاهها نمایان شد. چنان که مسعودیان خود را به سبب وفاداری به مسعود صاحب حق میدانستند؛ مثلا طاهر دبیر بیاجازه مسعود بر بالش ریاست دیوان رسالت مینشست. از سوی دیگر محمودیان، پسریان (مسعودیان) را دون پایه تلقی میکردند؛ اما به سبب ترس از خشم سلطان مسعود از پایبندی اولیه خویش به وصیت سلطان محمود، مبنی بر حمایت از محمد، در ابتدای امر جرأت مخالفت با مسعودیان را نداشتند. تبعات اولیه این رقابتها یا به عبارت درستتر حسادتها، بدبینی گسترده میان مسعود و درباریان از یک سو و خود درباریان از سوی دیگر بود. امری که در نهایت به کشته و عزل شدن چهرههای برجسته دربار مسعود انجامید و این خود یکی از عوامل اصلی شکست نهایی غزنویان مقابل ترکمانان سلجوقی شد.
مسئله کشمکش پدریان و پسریان در دربار غزنوی از زوایای گوناگون مورد توجه پژوهشگران ادبیات و تاریخ قرار گرفتهاست. باسورث در کتاب تاریخ غزنویان به رقابتهای پدریان و پسریان پرداختهاست؛ اما به جزئیات این مناسبات وارد نشدهاست. نسرین عمران نژاد و همکارانش در مقالهای تحت عنوان «بازیهای پدریان و پسریان در تاریخ بیهقی بر اساس نظریه بازیهای اریک برن» به تنشهای دو گروه اشاره کردهاند، اما در نهایت بر اساس این نظریه تنها چند شخصیت بررسی شده و به صورت کلی به این رقابت و تبعات آن پرداخته نشدهاست. زهرا جمشیدی در مقالهای تحت عنوان «تفاوت زبان پدریان و پسریان از منظر علم معانی در تاریخ بیهقی» به اهمیت معانی پنهان در جملات پدریان و پسریان از منظر علم معانی پرداختهاست. قاسم صحرائی و مریم میرزایی مقدم در مقاله «بیاعتمادی در دستگاه مسعود غزنوی و دلایل آن در تاریخ بیهقی» به جناحبندیهای درباری پدریان و پسریان به عنوان یکی از دلایل بیاعتمادی پرداختهاست. رستگار و کرمی نیز در مقاله «بررسی جامعه شناختی ماجرای دسیسه بوسهل زوزنی در باب آلتونتاش خوارزمشاه از تاریخ بیهقی» به گوشهای کوچک از رقابتهای پدریان و پسریان بر مبنای نظریههای جامعهشناختی پرداختهاست.
مقاله حاضر سعی دارد ابتدا ترکیب و موقعیت محمودیان و مسعودیان در دربار سلطان مسعود را بررسی نماید و در ادامه به رقابت این دو گروه و پیامدهای این رقابت بر حکومت غزنوی بپردازد.
ترکیب محمودیان و مسعودیان در ساختار دیوانی و نظامی دوره سلطان مسعود
در رأس ساختار دیوانی حکومت غزنویان همچون ادوار قبل دیوان وزارت قرار داشت که ذیل آن دیوانهای استیفا، رسالت، برید، عرض و اِشراف قرار داشت. و در حوزه نظامی سپاهسالار، حاجب بزرگ و سالار غازیان، سه سردار بزرگ بودند (فروزانی، 1386: 372-373). در کنار این مناصب دیوانی و نظامی، والیان و سپاهسالارانی هم برای مناطق دورتر از غزنین شامل خراسان به مرکزیت نیشابور، خوارزم، ری، هندوستان، کرمان و پیشاور فرستاده میشدند. جلوس مسعود بر تخت سلطنت به جای محمد تحول در این دستگاه دیوانی و نظامی را هم در پی داشت. هر چند در ابتدا مسعودیان انتظار داشتند سلطان مسعود همه پدریان را به خاطر حمایت از جانشینی برادرش به شکل ضربتی قلع و قمع کند؛ اما چنین نبود که پدریان یکسره کنار گذاشته شوند؛ بلکه برعکس سلطان مسعود در ابتدای کار خود مجبور شد از پدریان کمک بگیرد و عناصر مهم و تأثیر گذار دیوان سالاری پدرش سلطان محمود را حفظ کند و از تجارب آنها بهرمند شود؛ آن چنانکه بیهقی از قول ابوالحسن عقیلی که خود از پدریان بود، مینویسد: «هر چند که این قوم نوخاسته (مسعودیان) کار ایشان دارند آخر این امیر در این ابواب مهم سخن با پدریان میگوید که ایشان را به روزگار دیده و آزموده است» (بیهقی، 1401: 53). انتصابات سلطان مسعود در ابتدای حکومتش این گفته ابوالحسن عقیلی را تایید میکند. اهمیت پدریان در نظر مسعود و همزمان ترس وی از آنان بدان حد بود که حتی حاضر شد یکی از کارآمدترین مهرههای نظامیاش یعنی سپاهسالار غازی را فدا کند تا دل پدریان را به دست آورد (دهقانی، 1399: 97). در واقع سلطان مسعود پس از تثبیت قدرت با انتصاب وزیر معزول پدرش و ابقای دبیر دیوان رسالت و مستوفی محمود در جایگاه خود و دادن منصب مشرفی به وزیر محمد و یک محمودی دیگر در واقع تمامی مقامهای دیوانی بهجز دیوان عرض را به پدریان داد. سپاهسالاری به پاس خوش خدمتی غازی سهم او شد؛ اما حاجبی و سالاری غازیان باز هم در دست محمودیان ماند. در حوزه والیان، ری، خراسان و کرمان، والیانی مسعودی دیدند و هند و خوارزم به محمودیان رسید.
بررسی موردی هر یک از دیوانها و مناصب نظامی این موقعیتها را روشنتر میکند. در حوزه وزارت، خواجه احمد حسن میمندی که برادر رضاعی سلطان محمود بود، چنان اقتداری داشت که حتی مسعود هم از خشم او ترسان بود و حداقل به شکل صوری سعی در حفظ حرمتش داشت و آشکارا حرکتی بر خلاف عهدی که با او بسته بود، نمیکرد. حتی زمانی که میمندی در روزهای پایانی عمر وارد منازعه با یکی از رقبای دیرینش یعنی بوبکر حصیری، از معتمدان مسعود، شد، سلطان مسعود به احترام وزیر شخصا وارد این دعوا نشد و از بونصر مشکان خواست که پادرمیانی کند (بیهقی، 1401: 161). او هرچند نصیحت میمندی در نگرفتن صلههای محمد را نپذیرفت اما توصیه جسورانه او در نرفتن به هند در زمستان 422ﻫ را پذیرفت (بیهقی، 1401: 282). میمندی، این به قول بیهقی «گرگ پیر»، در همان ابتدا با مسعود عهد کرد که جز نشاط و شراب، چوگان و جنگ بقیه امور در اختیار او باشد (بیهقی، 1401: 141) و تا زمانی که بود هرچند به قول خودش وزیران پنهانی (بیهقی، 1401: 142) تلاش داشتند اتفاقات را آن طور که میخواهند پیش ببرند اما دستگاه وزارت چنان قدرت داشت که شأن مقام او حفظ شود.
پس از مرگ میمندی مقام وزارت بار دیگر در اختیار محمودیان قرار گرفت و احمد ابن عبدالصمد محمودی به مقام وزارت رسید. با روی کار آمدن احمد عبدالصمد در سال 424ﻫ دورهای جدید و پرتنش در روابط سلطان مسعود و وزیر جدیدش آغاز شد. با اینکه این احمد جدید درایت خود را در موقعیت خطیر مرگ آلتونتاش خوارزمشاه در زمان جنگ به عنوان کدخدا و پیشکار او نشان داده بود و مسعود شخصا او را برای وزارت انتخاب کرد؛ اما در دوره 8 ساله وزارت او در روزگار سلطان مسعود، دیوان وزارت شأنیت خود را از دست داد. نویسنده تاریخ یمینی نیز، این احمد جدید از افاضل جهان میداند (عتبی، 1399: 169)؛ اما بدگمانی مسعود به این وزیر به حدی بود که بونصر در سال 426ﻫ چنین از آن یاد میکند: «خدای عزوجل داند که این وزیر راست و ناصح است... اما ملوک را خیالها بندد... و هم از قضای آمده است که این خداوند ما بر وزیر بدگمان است، تا هر تدبیر راست که وی میکند، در هر بابی بر ضد میراند،... و چند بار این مهتر را بیازمود و خدمتهای مهم فرمود... و بر وی نهان موکل داشت سالاری محتشم را، و خواجه این همه میدانست و از سر آن میگذشت و هیچ نصیحت بازنگرفت... هرچه وزیر میگفت امیر به طعنه جواب میداد. چون بازگشتیم خواجه با من خلوتی کرد و گفت: «میبینی آنچه مرا پیش آمده است؟ یا سبحان الله العظیم! فرزندی از من چون عبدالجبار با بسیار مردم از پیوستگان کشته و در سر خوارزم شدند، تا این خداوند لختی بدانست که من در حدیث خوارزم بیگنه بودهام. من به هر وقتی که او را ظنی افتد و خیالی بندد پسری و چندین مردم ندارم که به باد شوند تا او بداند یا نداند که من بیگناهم... » (بیهقی، 1401: 475). هرچند پس از پادرمیانیهای بونصر این بدگمانی کمی فروکش کرد؛ اما همچنان احمد مورد ظن دائم سلطان مسعود بود. عدم اعتماد به وزرا مختص مسعود نبود، پدرش محمود نیز دو وزیر خود را معزول و محبوس کرده بود. چنان که باسورث مینویسد: «محمود مدعی است که وزرا ضرورتا دشمنان پادشاهانند و رئیس دبیران او تصدیق میکند که وزیر مسلما در قدرت خداوند خود سهیم است؛ به طوری که مداخله او در قدرت موجب نفرت پادشاه از وزیر میشود؛ بنابراین سفها و حمقا به دنبال وزارتند» (باسورت، 1395: 67). اما محمود چنان با درایت و قدرتمند بود که بتواند مقابل مداخلات بایستد و چنانکه سنایی در حدیقه توصیف کرده است خود تنها ظالم مملکتش باشد و اجازه ستم به دیگران ندهد:
بنده زاده است و ظالم است بلی نیست با تو مرا بدین جدلی
لـیکن انـدر ممالک ایـن مـرد ظلم جز وی کسی نیارد کرد
کـس نـدارد به مـلک او زَهره کـه فزونتر خورد وی از بهره
جــز ازو ظـلم کایـناً من کان نــرود هـیچ آشکـار و نـهان
(ثنایی، 1388: 563)
در دیوان رسالت اما تا زمانی که بونصر مشکان محمودی بر سرکار بود (21محرم 431ﻫ) سلطان مسعود توطئههایی که علیه این دیوانی صورت میگرفت، سرکوب کرد؛ با وجود این، روند حسادتها و سخن چینیها علیه او در میان همین وزیران پنهانی چنان شد که آخر این دبیر برجسته با دلشکستگی گفت: «خاک بر سر آن خاکسار که خدمت پادشاهان کند، که با ایشان وفا و حرمت و رحمت نیست» (بیهقی، 1401: 612). پس از مرگ مشکوک او با اینکه بیهقی خود را شایسته آن جایگاه میدید، در نهایت بوسهل زوزنی که از مسعودیان بود، بر بالش بونصر نشست. اما سلطان مسعود به این دلیل که نافرمانی صاحب برید سیستان و پیوستن او به ترکمانان را از چشم بوسهل میدید، بوسهل را پس از مدتی خلع و در ذوالقعده 431ﻫ به تبعید فرستاد و ابوالفضل بیهقی را خلیفه او کرد (بیهقی، 1401: 688). این دیوان که بجز دوره کوتاه حضور بوسهل توسط محمودیان با اخلاق و توانمندی اداره میشد، نقطه قوت دربار مسعود بود.
دیوان عرض نیز ابتدا به بوسهل زوزنی مسعودی و پس از آن به بوالفتح رازی محمودی رسید. رسوایی بازپسگیری صلههای محمد را بوسهل زوزنی به عنوان عارض رقم زد. در واقع این بوسهل بود که سلطان مسعود را راضی کرد کاری انجام دهد که تا پیش از این سابقه نداشت. او هدیههایی که برادرش به غنی و ضعیف بخشیده بود، مطالبه کرد و با این کار بسیاری از درباریان و نظامیان را دلسرد کرد (بیهقی، 1401: 258).
دیوان استیفا در تمام این مدت بر عهده طاهرمستوفی محمودی بود. مشرفی درگاه و مملکت نیز به بونصر حبینی محمودی و بوسعید مشرف مسعودی و بوسهل حمدوی سپرده شده بود (بیهقی، 1401: 225). سه عرصهای که از مراودات آن سخن چندانی نرفتهاست.
همانطور که گفته شد حوزه نظامیگری اما عرصه جولان مسعودیان و محمودیان با نسبت برابر است؛ اما این نظامیان، جز سالارغازی، هیچ کدام حتی سایهای از سرداران بزرگ محمود یعنی ارسلان جاذب و آلتونتاش خوارزمشاه هم نبودند. مسعود چهار حاجب بزرگ در دوره 10 ساله حکومتش داشت. کسانی که قرار بود نقش علی قریب را در دربار محمود داشته باشند؛ اما هیچ کدام به قدرت او نبودند. بلگاتگین محمودی را همین علی قریب نه از زنان میدانست و نه از مردان، (بیهقی، 1401: 45) سباشی که در دسته مسعودیان قرار میگیرد اولین بار نامش در سال 426ﻫ به میان میآید و سال بعد حاجب بزرگ میشود (بیهقی، 1401: 494). بوالنصر نیز از جمله مسعودیانی بود که برای حمایت از سلطان مسعود در روزگار محمود چوب هم خورده بود و به پاس همین خدمات مراتب ترقی را در دوره مسعود طی کرد و در جنگ دندانقان حاحب بزرگ شد (بیهقی، 1401: 649). این مقام در آخرین ماههای سلطنت مسعود به بدر حاجب رسید که او هم در سال 421ﻫ حاجب سرای مسعود در هرات و از نزدیکان وی بود (بیهقی، 1401: 687). مسعود دو سپاهسالار هم داشت؛ سالار غازی که در دسته مسعودیان جای میگیرد در روزگار محمود به جایگاه ارسلان جاذب رسید و سپاهسالار خراسان شد؛ اما خیلی زود گرفتار حسد درباریان گردید؛ چنان که بیهقی از زبان سلطان مسعود در باب او مینویسد: «ما را این بزرگ نیز چنو نباید، که بدنام شد بدین چه او کرد. و پدریان نیز از دست میبشوند عالمی را شورانیدن از بهر یک تن که از وی چنین خیانتی ظاهر گشت محال است» (بیهقی، 1401: 232). پس از او علی دایه که در زمره محمودیان بود و در جریان فروگیری سالار غازی هم دخالت داشت، سپاه سالار شد و در نهایت سباشی که شبهههایی که در خصوص مالاندوزی و کاهلی او به مسعود مخابره کردند، سبب شد که سلطان به او بدبین شود و نگذارد این «سباشی جادو» کار خود را پیش ببرد (بیهقی، 1401: 547).
مقام سالار غازیان نیز عرصه جولان دو گروه محمودی و مسعودی بود. ابتدا بگتغدی از محمودیان و در ادامه ارتگین از مسعودیان به ترتیب بر این مسند نشستند. بگتغدی که ترکی بیسواد بود، از همان ابتدا مقام سالاری غازیان را به دست آورد و با توفیق در وصلت با مسعود و فرستادن دخترش به خانه پسر او جایگاهش را مستحکمتر نمود؛ اما پس از جنگ دندانقان فروگرفته شد (بیهقی، 1401: 687؛ جوزجانی، 1342: 1/249). بیاعتمادی مسعود به سالارانش به حدی بود که بعد از انتخاب تلک برای سرکوب احمد ینالتگین در هند گفت: هیچ کدام از اعیان داوطلب نشد در گرما به هند رود تا اینکه تلک از شرم قبول کرد! (بیهقی، 1401: 398).
حوزه بعدی والیان است؛ عمید خراسان، سوری، یکی از چهرههای مسعودی پرنفوذ و البته ظالم بود که به قول بیهقی خراسان از پی ظلم او و مالیاتهای سنگینی که از مردم گرفت، بر باد رفت (بیهقی، 1401: 406). مؤلف تاریخ بیهق نمونهای از این بی عدالتی سوری را در جریان زیاده خواهی او از پدر خواجه نظام الملک به تصویر کشیدهاست (بیهقی، 1400: 113-118) .در خصوص ری پس از باده خواریهای طاهر و فراخواندن و حبس شدن او که یک مسعودی تمام عیار بود، بوسهل حمدوی محمودی عازم آن دیار شد (بیهقی، 1401: 383). و در خوارزم نیز پس از خوارزمشاه محمودی این دیار به نام فرزند مسعود شد و هارون پسر خوارزمشاه به نیابت از او والی شد و خیلی زود دست به طغیان زد (بیهقی، 1401: 432). هند ابتدا به احمد ینالتگین محمودی واگذار شد؛ اما او که نویسنده زین الاخبار حتی میگوید اموالش مصادره شد، (گردیزی، 1363: 425) مدتی بعد علیه سلطان مسعود شورش کرد و در جنگ با تِلَک که یک سپاهی خودساخته مسعودی و مأمور سرکوبش بود، شکست خورد و جای خود را به او داد (بیهقی، 1401: 428؛ خطیبی، 1399: 174). کرمان که خودخواسته به قلمرو غزنویان افزوده شده بود، نیز با بیکفایتی عاملان غزنوی از کف آنها خارج شد. باکالیجار که به نیابت از حاکم نابالغ زیاری بر گرگان ولایت داشت، گرچه به مسعودیان متمایل بود، اما نافرمانی و خلف وعده در ارسال مال داشت چنان که مسعود راضی به حمله به آن دیار شد؛ اما باز به سر خدمت باز آمد (بیهقی، 1401: 499).
نمودار زیر گویای تعداد پدریان و پسریان در این درگاه است.
همانطور که از نمودار روشن است عرصه دیوانی در روزگار حکومت سلطان مسعود بیشتر محمودیان را به خود دیدهاست و در عرصه نظامی بیشتر مسعودیان وارد شدهاند. در حوزه ولایتها که معمولا دو عنصر نظامی و اداری از مرکز فرستاده میشد؛ اما از لحاظ تعداد، مسعودیان و محمودیان برابراند. مرگ و یا خبر فساد و بی کفایتی این مسئولان به زعم مسعود سبب تغییراتی در این بخشها شد.
جدول زیر نمایانگر تعداد مسئولان هر سمت در دوره مسعود است.
سمت | محمودی | مسعودی | تعداد کل |
وزیر | 2 | 0 | 2 |
دیوان عرض | 1 | 1 | 2 |
دیوان رسالت | 2 | 1 | 3 |
دیوان اشراف | 0 | 1 | 1 |
مشرف درگاه | 1 | 1 | 2 |
مشرف مملکت | 1 | 0 | 1 |
حاجب بزرگ | 1 | 3 | 4 |
سپاه سالار | 1 | 1 | 2 |
سالار غازیان | 1 | 1 | 2 |
والی | 5 | 5 | 10 |
سالار ولایت | 2 | 2 | 4 |
قدرتگیری سلطان مسعود و رقابتهای محمودیان و مسعودیان در دربار
بدیهی بود که جلوس سلطان مسعود بر تخت سلطنت و تحکیم قدرت او در گام اول خلع ید و قلع و قمع پدریان را به دنبال داشته باشد. در واقع مسعودیان از همان روزهای اول جلوس سلطان مسعود بر تخت سلطنت، به محمودیان به منزله خائنان و بیگانگان مینگریستند و «گفتی محمودیان گناهی بزرگ کردهاند و بیگانگاناند در میان مسعودیان» (بیهقی، 1401: 47). پیرو این نوع نگاه از همان ابتدا یک مجموعه تصفیه حسابها با شخصیتهای مهم محمودی انجام گرفت. برکناریها با حبس طولانی مدت محمد و خانوادهاش آغاز شد و با حبسهای بی بازگشت علی قریب حاجب قدرتمند محمود و از خویشاوندان او که پس از مرگش تلاش کرد تا محمد از گوزگانان آورده شود و بر تخت بنشاند و منگیتراک برادرش ادامه مییابد (بیهقی، 1401: 52). امیر یوسف عموی مسعود که در روزگار محمد سپاه سالار اول حکومت شده بود، نیز آخرین نفر از گروه محمودیان بود که گرفتار حبس این سالهای نخستین شد. با این وجود حبس و برکناری هیچ یک از محمودیان به اندازه بر دار کردن حسنک، آخرین وزیر محمود، که از همان زمان وزارت با مسعود و بوسهل زوزنی اختلاف داشت و با به قدرت رسیدن مسعود به اتهام قرمطی بودن بر دار زده شد، به لطف قلم زیبای بیهقی برجسته نشدهاست (بیهقی، 1401: 168). مرگی تراژیک که گواه بی عدالتی مسعود شدهاست. در کنار این برکناریها نکته جالب توجه شاید شغل ندادن به ایاز غلام محبوب محمود است. مسعود به بهانه اینکه ایاز ناز پرورده است، پیشنهاد وزیر میمندی برای فرستادن او به سالاری ری را رد کرد (بیهقی، 1401: 263). ایاز تا پایان حکومت مسعود مقامی نگرفت (ابن اثیر، 1965: 16/362 )؛ اما وقتی در سال 449ﻫ فوت کرد حاکم مکران و قصدار بود (عنصرالمعالی، 1364: 321). آخرین مهره مهم پدریان که سلطان مسعود در ابتدای حکومتش قصد ازمیان برداشتنش را داشت، آلتونتاش خوارزمشاه بود. بهانه مسعود برای این اقدام هم توهم عصیان آلتونتاش علیه او بود. اما چون نقشه او در حذف این سالار به نام محمودی افشا شد، به ناچار بوسهل زوزنی (رئیس دیوان عرض و یک پای فتنههای وزیران پنهانی) را به یک حبس کوتاه مدت یک ساله فرستاد. مسعود در نهایت موفق شد با فرستادن این جنگاور پیر یا به قول بیهقی «ترک خردمند» (بیهقی، 1401: 308) به جنگ با قراخانیان او را به کشتن دهد. مرگ این مهره مقتدر مقدمه انفصال خوارزم از قلمرو غزنویان بود (بارتولد، 1366: 628-629)؛ چنانکه جوزجانی نیز هنگام شرح قدرتگیری سلجوقیان، از نقش هارون پسر آلتونتاش در عصیان علیه غزنویان و بهره یافتن ترکان سلجوقی از این منازعات مطالبی عرضه داشتهاست (جوزجانی، 1342: 1/247).
با این وجود برکناری، حبس و عزل در درگاه سلطان مسعود محدود به پدریان نشد. در واقع پدریان که از همان آغاز حکومت سلطان مسعود آماج حمله خود سلطان و حامیان او یعنی پسریان قرار گرفته بودند، در این رقابت بیکار ننشستند و علیه پسریان وارد میدان منازعه و رقابت شدند. نخستین قربانی اقدامات پدریان علیه پسریان سالار غازی، سپاه سالار خراسان در روزگار محمود، بود. سالارغازی که در زمان مرگ محمود با رفتن به استقبال مسعود یاغی و پیوستن به او، راه به امیری رسیدن مسعود را هموار کرده بود و به پاس این اقدام سپاهسالار ارشد او شده بود؛ اما این مقام جدید در ظرفیت این ترک جهادگر نبود و با رفتارهای فخرفروشانهاش سبب حسادت محمودیان و در نهایت فروگرفتنش شد (بیهقی، 1401: 233). اریارق سالار یاغی هندوستان، دیگر قربانی گروه پسریان بود. اریاق در روزگار پایانی سلطنت محمود با وعده میمندی وزیر به درگاه مسعود آمد و به همراه غازی مقرب درگاه شدند؛ اما خیلی زود مانند او بر پایه حسد محمودیان فروگرفته و به حبس بی بازگشت محکوم شد (بیهقی، 1401: 222).
رقابتهای پدریان و پسریان در سالهای میانی سلطنت مسعود کاهش پیدا کرد. تنها یک مورد عزل و حبس و یک مورد مرگ افراد مهم دربار و دیوان در سالهای میانی سلطنت مسعود متأثر از این رقابتها بود. نخست عزل و حبس کوتاه مدت طاهر دبیرکه از مسعودیان بود و پس از رسواییهایی که در بزم شاهانه در ری به بار آورد، جای خود را به بوسهل حمدوی محمودی داد و دوم مظفر طاهر، عامل پوشنگ که از محمودیان بود و با سعایت و توطئه دو مسعودی، سوری و بوسهل زوزنی، به شیوه دلخراشی کشته شد. در واقع افراد مهم حکومت مسعود که در سالهای میانی حکومت او برکنار شدند، همه یا در جنگ کشته شده و یا به مرگ طبیعی از میان رفتند و یا با حبسهای کوتاه مدت روبهرو بودند و کمتر آثاری از رقابتهای پدریان و پسریان را در آن میبینیم. به طور خلاصه این مرگها و حبسها از این قرار بود: مرگ طبیعی وزیر میمندی و احمدعلی نوشتگین (آخورسالار مسعود که در نیشابور درگذشت)، کشته شدن بگتگین حاجب و تاش فراش در نبرد با دشمنان و هارون و احمد ینالتگین که عاصی شده بودند، مرگ طبیعی بوسعید محمود خزینهدار به سبب زیادهروی در مصرف شراب و نوشتگین خاصه خادم در مقام شحنه مرو.
جنون سر به نیست کردن عمّال در مسعود مجدد در سال آخر سلطنتش پس از شکست سختی که در دندانقان مرو از ترکمانان خورد و خراسان را از دست داد، شدت گرفت. این مرحله اما بیشتر از آنکه حسادت پدریان و پسریان عامل عزل باشد، خشم و بدبینی مسعود جولانگر حوادث بود. بونصر مشکان پیش از جنگ دندانقان به مرگی مشکوک و در پی نصیحتی جسورانه به مسعود ظالم و مستبد برای بازنگری در اعمالش و استغفار به درگاه الهی گذشته شد (بیهقی، 1401: 593). همچنین والی هرات به جرم پذیرایی از ترکمانان پوست کنده شد. مسعود که تا قبل از جنگ دندانقان توجیههای سپاهسالاران و خداوندان شمشیر درگاهش را در خصوص شکستهایشان از جنگجویان بیابانگرد ترکمان پذیرفته بود؛ بعد از بازگشت فرارگونه از دندانقان سباشی، علی دایه و بگتغدی را فروگرفت؛ از آن نوع فروگیریهای بیبازگشت و بوسهل را هم به دلیل طغیان یکی از دبیرانش به تبعید فرستاد. بوسهل بعد از دندانقان و شکست مسعود همچنان در ساختار دیوانی حکومت ابقا شد (عوفی، 1353: 2/571).
نمودار زیر به خوبی بیانگر روند عزل و قتل و در نهایت حذف افراد مهم دربار سلطان مسعود در طول دوران سلطنت 11 ساله او میباشد. مطابق نمودار فروگیریها، قتل و عزلها در سالهای اول سلطنت او که بیشتر نشأت گرفته از رقابتهای پدریان و پسریان میباشد، شدت میگیرد. روندی که در ادامه سلطنت او عموما شیبی نزولی داشت؛ اما در سال آخر حکومتش بار دیگر نمایان شد. باید متذکر شد همه تغییرات و برکناریهای این دوره ناشی از خواست مسعود و به یک شکل و شیوه نبود؛ چنان که از نمودار بر میآید دو سال اول حکومت مسعود و یک سال میانی (426ق) و سال پایانی حکومت او بیشترین تعداد برکناری را داشتهاست.
اما این فروگیریها چقدر گریبان محمودیان را گرفت؟ در واقع محمودیان که سهم بیشتری از مناصب دربار را در اختیار داشتند، در سالهای اولیه حکومت مسعود با عقوبتهای سخت برکنار شدند. چنین که از نمودار بر میآید پدریان بیشتر گرفتار دار و مرگ مفاجا و یا مشکوک، حبس بی بازگشت و مرگ در جنگ شدهاند. حبس بیبازگشت که پر بسامدترین شیوه عزل مسعود بوده، گریبان مسعودیان را هم گرفته؛ اما مجازاتهای سبکی چون حبس کوتاه مدت و تبعید بیشتر برای پسریان بودهاست. حتی حبس سالارغازی مسعودی که بدون بازگشت بود، بدون مصادره اموال و محترمانه انجام شد؛ برخلاف رفتاری که با علی قریب و برادرش داشتند و آنها را چون خائنان با فریب فروگرفتند.
وزیران پنهانی: کانون تصمیمگیری در باب مسعودیان و محمودیان
اما عرصهای تعیینکننده در تصمیمگیریهای مسعود وجود داشت که چندان هم مناسبات در آن برای بیهقی روشن نبود یا حداقل گزارشهای دقیقی از آن ندادهاست و آن خلوتهای مسعود با ندیمانش است. عرصهای که پیشتر هم در گلایه رجال سیاسی از آن یاد شد. بیهقی از دست کم 82 مجلس شادی و شراب خواری مسعود نام بردهاست. نام دست کم 18 ندیم او آورده شده که از طیفهای گوناگون بود؛ چه محمودیانی مانند بوالحسن عبدالجلیل، بوالحسن عقیلی و بوالقاسم حصیری و چه مسعودیانی چون عبدوس و بوسهل زوزنی. نه تعداد دقیق ندیمان مسعود روشن است و نه با توجه به اطلاعات کم میتوان درباره محمودی یا مسعودی بودن همه آنها حکم قطعی داد. اما تنوع آنها جالب توجه است؛ از افرادی باده پیما مانند داود میمندی و تا فقهایی چون مظفر حاکم و عبدالملک طوسی یا هوسباز گستاخی چون بونعیم که چشمش دنبال غلامان مسعود بود و یا فرد معقول و مبادی آدابی چون عبدالرزاق پسر میمندی که در زمان مسعود معاشر او بود و در دوره امیر مودود به وزارت رسید (نفیسی، 1319: 3/1102). این ندیمان معمولا چهرههایی بودند که قبلا جایگاه یا مقامی داشتند؛ یا خدمتی به مسعود کرده بودند و یا افرادی خوش مشرب و اهل هنر بودند. مثلا بوسهل حمدوی در سال 431ﻫ پس از فرار از ری و بوسهل زوزنی در سال 426ﻫ که از حبس کوتاه مدت بازگشته بودند (بیهقی، 1401: 691) و مقامی نداشتند مدتی تنها ندیم مسعود بودند. یا یکی از این ندیمان، نوه ابوالعباس اسفراینی، وزیر اول محمود، بود که در زمان محمد از دبیران دیوان رسالت و شاگرد بونصر بود؛ اما برای مسعود جاسوسی میکرد. وقتی در یک مراسم بار عام سلطان این حقیقت گفته شد بونصر سخت برآشفت و گفت چنین دبیری به کار نمیآید؛ اما مسعود این خائن را مقرب خود کرد! (بیهقی، 1401: 134) در این میان اما بی شک عبدوس و بوسهل زوزنی که هر دو مسعودی بودند، از تأثیرگذارترین و معتمدترین معاشران مسعود و مشاور تصمیمات مستبدانه و نسنجیده او بودند و بیشتر خلوتها با آنها میرفت! این وزیران پنهانی اغلب مسعودی هستند اما محمودیان نیز تا توانستهاند از مناسبات غیررسمی برای پیش بردن خواستههای خود همچون ماجرای فروگیری سالارغازی استفاده کردند.
پیامدهای رقابت محمودیان و مسعودیان
اولین و مهمترین پیامد آنی رقابتهای پدریان و پسریان حذف افراد لایق و توانمند در دربار سلطان مسعود مخصوصا در دو سال اول سلطنتش بود. رقابتهای این دو گروه از همان آغاز با حذف و حبس افراد مهم دو گروه توأم شد. این اقدامات اتفاقا توسط پدریان آغاز شد؛ آنها بودند که عامل فروگیری سالارغازی و اریارق شدند؛ دو سالاری که بیشک در جنگهایی که بعدها با ترکمانان سلجوقی در گرفت، میتوانستند یاور سلطان مسعود باشند. مخصوصا غازی که در زمان محمود هم در نبرد با ترکمانان حضور پررنگ داشت (بیهقی، 1401: 539). در واقع روند حسادتها، رقابتها میان دو گروه به جایی رسید که چند چهره شاخص دربار سلطان مسعود حذف شدند؛ به طوری که آخرالامر سپاه سالاری دودمانِ جنگجو و غلام پیشه غزنوی که روزگاری سپهدارانی چون ارسلان جاذب و خوارزمشاه آلتونتاش بر آن تکیه زده بودند، به شخصی چون علی دایه میرسد که علی قریب او را «علی ماده» میخواند (بیهقی، 1401: 45) و نیز جانشین بزرگمردی چون بونصر مشکان، بوسهل زوزنی میشود که به قول بیهقی زعارتی در وی نهفته بود (بیهقی، 1401: 168). ابوالفضل بیهقی خود بهترین توصیف از این افول چهرههای سیاسی و نظامی را در پی مرگ بوقی پاسبان که از روزگار سامانیان در جنگها حاضر بودهاست، بیان میکند. او از قول بونصر مینویسد: «اما خداوند بداند که بوقی برفت و بنده او را یاری نشناسد در همه لشکر که به جای وی بتواند ایستاد» (بیهقی، 1401: 449).
نکته دیگر در فروگیری یا حذف سرداران جنگی، پیوستن غلامان آنها به ترکمانان بود چنان که بیهقی خود گزارش میدهد غلامان سلیمان (پسر ارسلان جاذب)، غلامان امیریوسف و حاجب علی قریب، غازی و اریارق و دیگران پس از قتل و یا حبس اربابان خود گریخته و به سلجوقیان پیوسته و در ردیف اول جنگ بودند (بیهقی، 1401: 612). آنها حتی موفق شدند غلامان مسعود را هم در میانه جنگ با خود همراه کنند.
هر چند در فروگیریهای اولیه حسادت و رقابت دو گروه مسعودی و محمودی اثرگذار بود، اما در کنار این رقابت عزم و اراده مسعود بر انجام آنها کاملا روشن است. اقداماتی چون فروگیری علی قریب چنان که خود میدانست و به بونصر گفت: «بدان که چنان است که سلطان مسعود چشم بر من افگند بیش شما مرا نبینید» (بیهقی، 1401: 45). بردار کشیدن حسنک چنانکه بیهقی در توصیف بوسهل زوزنی میگوید: «این بوسهل مردی امامزاده محتشم و فاضل و ادیب بود اما شرارت و زعارتی در طبع وی موکد شده... و همیشه چشم نهاده بودی تا پادشاهی ... بر چاکری خشم گرفتی... این مرد از کرانه بجستی... ولاف زدی که فلان را من فروگرفتم» (بیهقی، 1401: 168). حتی توطئه کشتن آلتونتاش خوارزمشاه که پس از افشا شدن آن، سلطان سعی کرد با حبس زوزنی از خود رفع اتهام کند؛ اما میمندی به درست به بونصر مشکان میگوید: «یا بونصر رفته است و نهان رفته است، بر ما پوشیده کردند و به بینی که از این زیر چه بیرون آید» (بیهقی، 1401: 306) و آنگاه که فتنه آشکار میشود و مسعود وادار به اقرار خود میگوید: «بوسهل ما را بر چنین و چنین کارها داشته است و ملطّفهای به خط ماست چنین و چنین ... نباید که آن مطّفه به دست ایشان افتد» (بیهقی، 1401: 308)، در این راستا هستند. بنابراین میتوان گفت تصمیم نهایی در حذف افراد و یا حبس آنها بر عهده مسعود بودهاست و این رقابتهای پدریان و پسریان در درجه دوم قرار میگرفتهاست.
دامنه رقابتهای پدریان و پسریان محدود به حذف شخصیتهای مهم دربار سلطان مسعود نبود؛ بلکه بر تصمیمات و اقدامات او نیز تاثیر داشت. نخستین اقدام سلطان مسعود که از رقابتهای پدریان و پسریان تأثیر پذیرفت، بازپسگیری صلههایی بود که محمد به اطرفیانش داده بود. از آنجا که دریافتکنندگان صلههای محمد از محمودیان بودند لذا مسعودیان بعد از جلوس سلطان مسعود بر تخت قدرت او را تحریک به بازپسگیری این صلهها کردند. در واقع بوسهل زوزنی که از مسعودیان بود و در مقام رئیس دیوان عرض قرار داشت سلطان مسعود را تحریک کرد که صلهها را پس بگیرد. اقدامی که بیهقی از زبان میمندی وزیر آن را چنین شرح میدهد: «خداوند سلطان را بر این حریص کردهاند که آنچه برادرش دادهاست به صلت لشکر را و احرار را و شعرا را تا بوقی و دبدبه زن را و مسخره را باز باید ستد... هرچه نظر انداختم صواب نمیبینم این حدیث کردن که زشتنامی بزرگ حاصل آید و از این مال بسیار بشکنند که ممکن نگردد باز توان ستد.» (بیهقی، 1401: 257) و آنگاه که براتها سوی لشکریان و درباران از ردههای بالا تا پایین روان شد «گفت وگویی بخاست از حد گذشته و چنان زشتنامی افتاد که دشوار شرح توان کرد... به یکبار دلها سرد گشت و آن میلها و هواخواهیها که دیده آمده بود همه بنشست و بوسهل در زبان مردمان افتاد و از وی دیدند همه» (بیهقی، 1401: 259؛ عقیلی، 1364: 192).
اقدام دیگر سلطان مسعود که از رقابت پدریان و پسریان تأثیر پذیرفت حمله سلطان مسعود به طبرستان بود. عراقی که بیهقی در وصفش میگوید: «در هشت نه سال این مرد در رسید و بر آسمان جاه رفت» (بیهقی، 1401: 543) برای خودنمایی در مقابل هم ولایتیهایش سلطان را وسوسه کرد به گرگان و طبرستان که کمتر سپاهی جرأت ورود به آن را داشت لشکر بکشد و مردمانی آرام را چنان ناراضی کند «که متظلمان از این شهر به بغداد رفته و بر درگاه خلیفه فریاد کرده و گفتند به مکه همه رفته بودند» (بیهقی، 1401: 459). از این لشکرکشی نه تنها غنیمتی درخور به دست نیامد که سبب شد ترکمانان هم از نبود سلطان استفاده کرده و به خراسان بتازند و چنان شد که خود مسعود گفت: «این چه بود که ما کردیم! لعنت خدا براین عراقیک باد، فایدهای حاصل نیامد و چیزی به لشکر نرسید و شنودیم که رعایای آن نواحی مالیده شدند» (بیهقی، 1401: 465).
نتیجه
رقابت پدریان و پسریان مهمترین چالش حکومت یازده ساله مسعود غزنوی بود که بر رویکرد و اقدامات او تأثیر گذاشت. بررسی ترکیب هر دو گروه پدریان و پسریان در دیوانسالاری دوره سلطان مسعود نشان داد که پدریان با وجود آن که به دلیل حمایت از جانشینی محمد مورد غضب شخص سلطان مسعود بودند، اما همچنان به دلیل تجربه زیاد و نیاز مسعود به آنها مناصب مهم دیوانی و نظامی را در اختیار داشتند و موفق شدند جایگاه و پایگاه خود را حفظ کنند. از همان آغاز سلطنت سلطان مسعود آتش اختلاف میان هر دو گروه شعله ور شد. در ابتدای سلطنت مسعود کفه ترازوی قدرت به نفع پسریان سنگینی میکرد که نشأت گرفته از حمایتهای شخص سلطان مسعود از آنها بود. پسریان با حمایت شخص سلطان مسعود از همان ابتدا موفق به حذف افراد مهم از پدریان همچون علی قریب و برادرش، حسنک وزیر و ایاز شدند اما پدریان در ادامه و برای بقا و حفظ جایگاه وارد گود رقابت و منازعه شدند و موفق به حبس و عزل تعدادی از مسعودیان شدند. با این همه روند این رقابتها چنین نبود که پدریان همیشه یکدست خوب و هماهنگ باشند و یا پسریان همیشه یک حلقه مشخص داشته باشند. مناسبات میان آنها هم یکدست نبود. آتش جنگ دو گروه پدریان و پسریان به مرور و از میانه سلطنت مسعود فروکش کرد و استبداد و اراده مسعود سبب ساز عزل، حبس و مرگ افراد مهم در دوران میانه و اواخر سلطنت او شد.
استبداد مسعود در کنار ظن بیش از اندازه او به مردان دیوانی و نظامیاش که شاید ریشه در مشکلات روانی مسعود داشت، سبب شد عرصه جولان وزیران پنهانی (دولت سایه) در روزگار او بیشتر از روزگار محمود با درایت و مقتدر شود و بسیاری از تصمیمات که در نهایت سبب حذف و قتل افراد مهم از دو گروه میشد را همین دولت در سایه یا وزیران پنهانی میگرفت. در واقع عدم توجه به سخن وزیران واقعی و باز گذاشتن عرصه برای وزیران پنهانی فضای مسموم و ناامنی را ایجاد کرد و همین امر سبب شد پیشتازان لشکر سلجوقی یاران و غلامان کسانی باشند که مسعود از میان برداشته بود و یا آنها را نسبت به خویش بددل کرده بود. در جنگ سرنوشت ساز دندانقان چنان مسعود تنها ماند که چارهای جز عقبنشینی و واگذاری همیشگی خراسان به سلجوقیان نداشت.
کتابنامه
ابن اثیر، علی بن محمد (1965). الکامل فی التاریخ. بیروت: دارصادر.
بارتولد، و. و. (1366). ترکستان نامه (ترکستان در عهد هجوم مغول). ترجمه کریم کشاورز، تهران: انتشارات آگاه .
باسورث، کلیفورد ادموند (1395). تاریخ غزنویان. ترجمه حسن انوشه. تهران: انتشارات امیرکبیر.
بیهقی، ابوالفضل محمد بن حسین (1401). تاریخ بیهقی. بهکوشش محمدجعفر یاحقی و مهدی سیدی، تهران: نشر سخن.
بيهقی، علی بن زيد (١٤٠٠). تاريخ بيهق. بهکوشش سلمان ساكت، تهران: موسسه پژوهشی ميراث مكتوب.
جوزجانی، منهاج سراج (1342). طبقات ناصری. به كوشش عبدالحی حبیبی، کابل: انجمن تاریخ افغانستان.
خطیبی، ابوالفضل (1399). «احمد ینالتگین». دبا، جلد 7. زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران: مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی .
دهقانی، محمد (1399). حدیث خداوندی و بندگی. تهران: نشر نی.
سنایی غزنوی، ابوالمجد مجدود بن آدم (1388). حدیقةالحقیقه و شریعةالطریقه. بهکوشش مدرس رضوی، تهران: سنایی.
عتبی، محمد بن عبدالجبار (1399). تاریخ یمینی. بهکوشش حسین دوستی، تهران: انتشارات تمثال.
عقیلی، حاجی بن نظام (1364). آثار الوزراء. به كوشش جلالالدین محدث، تهران: انتشارات اطلاعات.
عنصرالمعالی، کیکاووس بن اسکندر (1364). قابوسنامه. بهکوشش غلامحسین یوسفی، تهران: علمی و فرهنگی.
عوفی، محمد (1353). جوامع الحكایات. بهكوشش امیر بانو مصفا و مظاهر مصفا، تهران: موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگی.
فروزانی، ابوالقاسم (1386). غزنویان از پیدایش تا فروپاشی. تهران: انتشارات سمت.
گردیزی، ابوسعید عبدالحی (1363). تاریخ گردیزی. بهکوشش عبدالحی حبیبی، تهران: دنیای کتاب.
نفیسی، سعید (1319-32). جلد3 حواشی و تعلیقات تاریخ بیهقی. تهران: ادب و دانشگاه تهران.
پیوستها:
جدول 1. مسئولان رده اول حکومت مسعود
نام | طبقه | گروه | سمت |
میمندی | دیوانی | محمودی | وزیر |
احمد عبدالصمد | دیوانی | محمودی | وزیر |
طاهر مستوفی | دیوانی | مسعودی | دیوان اشراف |
بونصر مشکان | دیوانی | محمودی | دیوان رسالت |
بوسهل زوزنی | دیوانی | مسعودی | دیوان رسالت |
بیهقی | دیوانی | محمودی | دیوان رسالت |
بوسهل زوزنی | دیوانی | مسعودی | دیوان عرض |
بوالفتح رازی | دیوانی | محمودی | دیوان عرض |
بونصر حبینی | دیوانی | محمودی | مشرف درگاه |
بوسعید مشرف | دیوانی | مسعودی | مشرف درگاه |
بوسهل حمدوی | دیوانی | محمودی | مشرف مملکت |
بلگاتگین | نظامی | محمودی | حاجب بزرگ |
سباشی | نظامی | مسعودی | حاجب بزرگ |
بوالنضر | نظامی | مسعودی | حاجب بزرگ |
بدر حاجب | نظامی | مسعودی | حاجب بزرگ |
غازی | نظامی | مسعودی | سپاه سالار |
علی دایه | نظامی | محمودی | سپاه سالار |
بگتغدی | نظامی | محمودی | سالار غازیان |
ارتگین | نظامی | مسعودی | سالار غازیان |
تاش | سپاه سالار ولایات | محمودی | سالار ولایت |
طاهر دبیر | والی | مسعودی | والی |
بوسهل حمدوی | والی | محمودی | والی |
سوری | والی | مسعودی | والی |
عبدالجلیل | والی | محمودی | والی |
آلتونتاش | والی | محمودی | والی |
هارون | والی | محمودی | والی |
قاضی شیراز | والی | محمودی | والی |
احمد ینالتگین | سپاه سالار ولایات | محمودی | سالار ولایت |
تلک | سپاه سالار ولایات | مسعودی | سالار ولایت |
باکالیجار | والی | مسعودی | والی |
بوالفرج فارسی | والی | مسعودی | والی |
احمدعلی نوشتگین | سپاه سالار ولایات | مسعودی | سالار ولایت |
عبدالرزاق | والی | مسعودی | والی |
جدول 2. مجموعه افرادی که در مدت حکومت مسعود حذف و برکنار شدند
نوع برکناری | سال | گروه | |
امیر محمد | حبس | 421 | محمودی |
علی قریب | حبس بی بازگشت | 421 | محمودی |
منگیتراک | حبس بی بازگشت | 421 | محمودی |
ایاز | بدون شغل | 421 | محمودی |
حسنک | دار | 422 | محمودی |
اریارق | حبس بی بازگشت | 422 | مسعودی |
سالارغازی | حبس بی بازگشت | 422 | مسعودی |
یوسف | حبس بی بازگشت | 422 | محمودی |
بوسهل زوزنی | حبس | 423 | مسعودی |
آلتونتاش خوارزمشاه | مرگ در جنگ | 423 | محمودی |
میمندی | مرگ طبیعی | 424 | محمودی |
مظفّرِ طاهر (عامل پوشنگ) | دار | 425 | محمودی |
احمد ینالتگین | مرگ در جنگ | 425 | محمودی |
احمدعلی نوشتگین | مرگ طبیعی | 426 | مسعودی |
بگتگین حاجب | مرگ در جنگ | 426 | محمودی |
طاهر دبیر | حبس | 426 | مسعودی |
عراقی | مرگ طبیعی | 426 | مسعودی |
هارون | قتل | 426 | محمودی |
بوسعید محمود خزینه دار | مرگ طبیعی | 428 | مسعودی |
نوشتگین خاصه خادم | مرگ طبیعی | 428 | مسعودی |
تاش | مرگ در جنگ | 429 | محمودی |
بوطلحة شبلی | مرگ مفاجا | 430 | محمودی |
بونصر مشکان | مرگ مشکوک | 431 | محمودی |
علی دایه | حبس بی بازگشت | 431 | محمودی |
سباشی | حبس بی بازگشت | 431 | مسعودی |
بگتغدی | حبس بی بازگشت | 431 | محمودی |
بوسهل زوزنی | تبعید | 431 | مسعودی |
[1] . تاریخ دریافت: 17/8/1402؛ تاریخ پذیرش: 20/11/1402
[2] . رایانامه (مسؤول مکاتبات): j.nouri@meybod.ac.ir