Subject Areas : فقه و تاریخ تمدّن
علی غضنفری 1 , خدیجه احمدی بیغش 2
1 - Associate professor, Department of Quranic and Hadith Sciences, Faculty of Quranic Sciences, University of Qur'anic Studies and Sciences, Tehran, Iran.
2 - Assistant professor, Department of the Quran and Hadith, Faculty of Humanities, Tarbiat Modarres University, Tehran, Iran (corresponding author).
Keywords:
Abstract :
مجله فقه و تاریخ تمدن، مقاله پژوهشی، دوره 10 ، شماره 1، بهار 1403، صفحه 54- 63
|
نگرشی اعتدالی به منشاء اختلافات مکتب اصولیون و اخباریون
علی غضنفری 1 خدیجه احمدی بیغش 2
1 . دانشیار، گروه علوم قرآن و حدیث، دانشکده علوم قرآنی، دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم تهران، تهران، ایران.
2 . استادیار، گروه قرآن و حدیث، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه تربیت مدرس تهران، تهران، ایران (نویسنده مسئول). Kh.ahmadi@modares.ac.ir.
تاریخ دریافت: 16/06/ 1402 تاریخ پذیرش: 19/02/ 1403
چکیده
بیش از چهار قرن است که دو روش فهم دین از متون اصلی، با عنوان نظریه اصولی و اخباری، در میان علما و اندیشمندان شیعی مطرح است، و ایشان را تا سرحد ایجاد مکاتبی گوناگون در ساحت این دو نظریه پیش برده، و حتی با سوء برداشت از برخی فتاوای کوتاه و مبهم فقها در گذشته، که می¬توان فهمی متعادل از آن دریافت نمود، دامنه این اختلافات را بیش از پیش گسترانیدند. پژوهش حاضر درصدد پاسخگویی به این سوال است که منشاء و میزان اختلاف میان اصولیون و اخباریون، می تواند منجر به مکتب سازی مجزا برای هر یک از این دو نظریه شود؟ بررسی توصیفی تحلیلی این مسئله که با نگاهی اعتدالی به بررسی منشاء و ساحت های این اختلافات پرداخته، گویای آن است که منشاء افراطی و تفریطی در هر یک از دیدگاههای اخباریون از منظر اصولیون همچون: عدم حجیت ظواهر قرآن، انحصار ادله احکام در سنت، اعتبارکتب اربعه، شیوه تقسیم روایات، جمود در استنباط از روایات، حرمت اجتهاد، عدم توجه به قواعد اصولی و اختلافات فقهی، ناشی از نوعی تفاوت لفظی و صنفی است و نه ذاتی، و در حدی نیست که بتوان نام مکتب جداگانه بر آن نهاد. اگر مراد از اخباری¬گری وداع با قرآن و اجتهاد، توجه بیش از حد به اخبار، بی¬توجهی به اجماع و شهرت باشد، واقعیت عملی ندارد؛ بلکه این امور گاه در روش عملی اصولیون نیز قابل پذیرش بوده و در فتاوای آنان مشاهده می-شود. نگاه به این دو نظریه نیازمند دیدگاهی اعتدالی است.
کلیدواژه: اصولیون، اخباریون، روایات، قواعد اصولی، اجتهاد.
مقدمه
در عصر رسالت و حتی پس از آن، در زمان حضور امامان شیعه(ع)، دغدغه اجتهاد و کشف حکم شرعی در میان شیعیان کمتر وجود داشت؛ زیرا مردم به راحتی پاسخ سوالات خویش را از رسول خدا(ص) و امام معصوم(ع) مییافتند. لیکن با دور شدن از عصر رسالت و گسترش قلمرو اسلامی، نیاز به اجتهاد و استنباط احکام شرعی نیز احساس شد(صدر،1426: ۱/ ۵۴). علم اصول در آغاز در دامن علم فقه رشد کرد. فقهاء بدون توجه به اهمیت قواعد اصولی در فرآیند استنباط احکام شرعی، همواره از این قواعد در عملیات استنباط استفاده میکردند. براساس شواهد تاریخی هستهای اولی تفکر اصولی و موسسان آن در میان شیعه به عصر امامت امام باقر(ع) و امام صادق(ع) برمیگردد؛ که شیوه صحیح استنباط احکام الهی را از قرآن و سنت به شاگردان از طریق القای اصول و تشویق شاگردان به تفریع، آموزش میدادند(صدر، 1421، 65). دوره تدوین علم اصول در میان فقهای شیعه به اوائل قرن چهارم هجری و پایان غیبت صغری برمیگردد. فقهای اهل سنت به دلیل عدم مراجعه به ائمه اهلبیت(ع) و احادیث آنان، زودتر از فقهای شیعه، یعنی در قرن دوم هجری به ضرورت و تدوین این علم پی بردند. پس از درگذشت شیخ طوسی(460ق)، اصول فقه شیعه حدود یک قرن دچار رکود شد. پس از آن با تلاشهای ابن ادریس حلی و محقق حلی علم اصول از تقلید و رکود رهایی یافته و دوران شکوفاییاش را آغاز گردید. اما همچنان با نظارت به بحثهای اصولی اهل سنت تألیف و تحقیق میشد(صدر،1421، ۹۲). ابن ادریس حلی در اواخر قرن ششم به همراه عالمانی چون محقق حلی، علامه حلی، فخرالمحققین، فاضل مقداد، شهید ثانی، شیخ حسن عاملی، و شیخ بهایی با مشاهده رکود اصول فقه، دست به حرکتی عظیم زده و اجتهاد شیعه را از بن بست رهانیده و در ثمردهی و استواری آن تلاش مجدانه کردند(صدر، 1421، 98 ؛ علی پور، 1391، 141). احیاء دوباره روحیه اجتهاد، فراوانی تألیف کتابهای اصولی، کاربردیتر شدن مسائل اصولی و مقایسه بین اصول شیعه و اهل سنت از مهمترین ویژگیهای این دوره بود(علی پور، 1391، 202). این دوره تا اوایل قرن یازدهم، مقارن با نهضت حدیثی اخباریان باقی ماند.
حدود قرن دهم و یازدهم هجری در تاریخ شیعه گروهی ظهور کردند که با ارائه اندیشه های خاص در حوزه فقه و عقاید چالش هایی ایجاد کردند که به سبب آن به «اخباریان» موسوم شدند. ایشان اندیشه های خود را ریشه در اصول اصیل اسلام اعلام کرده و خود را همسو با عالمان کهن شیعه می دانستند. از عصر غیبت اخباری گری به معنای گرایش هرچه بیشتر به اخبار در زمان شیخ صدوق(381ق) شکل گرفت، اما اصطلاح مشخص امروزی آن از قرن یازدهم هجری و با ظهور محمدامین استرآبادی(1036ق) احیاء شد. اندیشه اخباری گری از زمان پیدایش تا زمان معاصر به ترتیب شش دوره: پیدایش، إحیاء به همراه افراط، اعتدال، افراط مجدد، افول و شکل گیری اخباری گری نوین را به خود دیده است. احتیاط گرایی، احیای برخی مباحث کلامی برخاسته از نگاه محدود و تنش زا، و.. از ویژگی های مهم اخباری گری است.
فراز و نشیب های میان دیدگاههای اصولی و اخباری در تمامی این دوران نقل محافل علمی بوده، و در برخی از موارد نیز منجر به کشاکش های مذهبی، چالش برانگیز و ضربه زننده به بنیان های اعتقادی شیعی را در پی داشته است. پژوهش حاضر با دیدگاهی اعتدالی به بررسی منشاء و ساحت های گوناگون این اختلافات پرداخته، تا با نگرشی دقیق و به دور از هرگونه افراط و یا تفریط، عرصه های این اختلافات میان دو نظریه اصولیون و اخباریون مورد تحلیل و بررسی قرار گیرد.
پیشینه تحقیق
در زمنیه نظریه اصولی و یا اخباری گری تحقیقات متعددی به نگارش در آمده است، از جمله:
- مقاله: وجوب احتیاط از منظر اخباریون، نوشته عزیزه نادران نادران کلوانق(1400)، تنها به بررسی دیدگاه اخباریون در مورد وجوب احتیاط پرداخته است.
- مقاله: تطور اصل برائت از دیدگاه اصولیون، نوشته حسین رحیمی(1399)، سیر تحول اصل برائت را از دیدگاه اصولیون مورد بررسی قرار داده است.
- مقاله: رویکردهای اصولی و اخباری در باب مشروعیت حکومت با تأکید بر آرا وحید بهبهانی و محمد امین استرآبادی، نوشته یونس سلیمانی(1396)، دیدگاههای اصولی و اخباری را تنها در مشروعیت حکومت اسلامی از دیدگاه مرحوم بهبهانی مورد بررسی قرار داده است.
- مقاله: ارزیابی آرا اصولی فیض کاشانی در کتاب معتصمالشیعه، نوشته خدیجه احمدی بیغش و علی غضنفری(1402)، دیدگاههای اصولی مرحوم فیض را به عنوان یک اخباری مشهور مورد ارزیابی قرار داده است.
- مقاله: پیامدهای دو جریان اصولی گری و اخباری گری در سازمان روحانیت وتحولات دوره قاجاریه، نوشته جهانبخش ثواقب(1388)، بررسی تاریخی دیدگاه این دو جریان، و تاثیر آن در گرایش سیاسی عصر قاجاریه را مورد بررسی قرار داده است.
- مقاله: جستاری در تقسیم بندی باب های فقهی و پیامدهای روش شناختی آن، نوشته رحیم نوبهار(1394)، روش فیض کاشانی در تقسیم بندی در ابواب فقهی مختلف را مورد بررسی قرار داده است، و خود اذعان می دارد که ایشان معیار دقیقی در این خصوص در پیش نگرفته است.
- کتاب: اخباری گری(تاریخ عقاید)، نوشته ابراهیم بهشتی(1396)، تنها آراء و عقاید اخباریون را به طور کلی و با دیدی افراطی در نگرش به روایات مورد بررسی قرار داده است.
و نگاشته های بی شمار دیگر. اما نوشته ای که به دور از هرگونه افراط و یا تفریط، منشاء و علل اختلاف اصولیون و اخباریون را مجوزی برای لزوم ایجاد مکتب سازی توسط هر یک از این دو نظریه، ایجاب نماید، یافت نشد.
1. پیدایش تفکر اصولی یا اخباری در میان علمای شیعی
در آغاز قرن یازدهم هجری، اندیشه حاکم بر حوزههای علمیه شیعی، با وجود علمای مجتهد اصولی چون محقق کرکی(940ق) و محقق اردبیلی(993ق) با مسلک اجتهادی و عرفانی خویش، موجب رواج گرایش به فلسفه و علوم عقلی شدند. شاگردان ایشان نیز همچون: حسن بن زینالدین عاملی(1011ق)، سیدمحمد موسوی عاملی(1009ق) و ملا عبدالله شوشتری(1021ق) همین روش را پی گرفتند. در نخستین سالهای قرن یازدهم، شیخ بهایی(952-1030ق) با گرایش اجتهادی، فلسفی و عرفانی خوش درخشید. همزمان با وی، میرداماد(970-ق) و ملاصدرا (1050ق) اندیشههای قوی عقلی فلسفی را طراحی نمودند. اما پس از این علما و با خالی شدن حوزه اندیشه از این متفکران بزرگ، اندیشههای ضد فلسفی و اصولی، توسط افرادی چون محمدامین استرآبادی(1036ق) میدان دار شد.(سپهر، 1351: 2: 210). البته لازم به ذکر است در این عصر برخی اندیشمندان چون حسین خوانساری(1098ق)، محقق خراسانی (1090ق)، جمال خوانساری (1125ق)، فاضل هندی (1137ق) هم وجود داشتند که دارای مسلک اصولی و گرایش فلسفی بوده و فلسفه و اصول تدریس میکردند. فیض کاشانی(1091ق) با اجتهاد، میانه خوشی نداشت. وی در برخورد با صوفیه، با آنان به مخالفت معتدلانه برخاست و از کتابی که فیض در باب محاکمه بین صوفیه و متشرعه با عنوان: «المحاکمة بین الطائفتین من المؤمنین» نگاشته، برمیآید که ایشان را کافر دانسته و مومن می داند.
حاصل این نزاعهای فکری، پیدایش دو نظریه در علوم عقلی و نقلی با دو گرایش جدا از هم در ساحت اندیشه بود:
- نگاه اول، نظر صدرالمتألهین بود که با توجه به فلسفه مشاء و اشراق، و الهام از روایات اهل بیت(ع) حکمت متعالیه را بنیان نهاد.
- نگاه دوم اخباریگری نام گرفت که به محمدامین استرآبادی منتسب است. وی کتاب «فوائد المدنیة» را در تبیین اندیشه خود نوشت.
عواملی چون: حضور غالب و یا مطرح اخباریان درحوزه های علمیه، تالیف کتب مرجع و منبع، تنوع آثار در قلمرو های گوناگون دانش اسلامی، هم خوانی تفکر اخباری با مذاق عامیانه مذهبی، حدود چهار قرن در تداوم آشکار و پنهان اخباری گری اثرگذار بوده است. اما جذب افکار دانشمندان توسط استرآبادی طولی نکشید و با فرا رسیدن عصر سیدمحمدباقر اصفهانى معروف به وحید بهبهانى(1205ق) به افول گرائید(عاملی،1068، 27).
حوزه های علمیه شیعه در طول این چهار قرن نگرش های متفاوتی داشتند. علاوه بر گروه هایی که هر یک خود بنیانگذاران اصولی و اخباری بودند، برخی از علما هم بودند که هیچ کدام از این دو نظریه را قبول نداشته و با آنها مقابله می کردند. به عنوان نمونه آقاحسین خوانساری که از او با عنوان "استاد الکل فی الکل" و یا "استاد الحکماء والمتکلمین و مربی الفقهاء و المحدثین" و "جامع معقول و منقول" یاد میشود، با هیچ یک از این دو نگرش اصولی و اخباری میانه خوبی نداشت. وی در حاشیه اشارات بدون ذکر نام، به نقد اندیشههای ملاصدرا پرداخت(العابدی، 1388: 3/ 394)، که استاد وی نیز محمدباقر سبزواری در حاشیه خود بر اشارات، به اشکالات وی پاسخ داده است(سبزواری، بی تا، 309). محمدتقی مجلسی نیز با هر دو مشرب بیگانه بود. به گونه ای که در فائده ششم از شرح"من لا یحضره الفقیه"، به نام "لوامع صاحبقرانی"، در این باره مینویسد: «از اموری که ذکر آن لایق نیست، اختلافاتی است که موجب شد هر یک یافت خود از قرآن و حدیث عمل نموده و دیگران مقلد ایشان شوند. سی سال قبل از این، فاضل متبحر مولانا محمدامین استرآبادی مشغول مقابله و مطالعه اخبار ائمه معصومین(ع) شد و مذمت آراء را مطالعه نمود. ایشان با نگارش "فواید مدینه" و ارسال آن به بلاد، تحسین اکثر اهل نجف و عتبات را به دنبال داشت. الحق آنچه مولانا محمدامین گفته حق است.»(مجلسی، 1414: / 48)
به هر حال، از سویی اخباريان به کار بردنِ اصول فقه را در استنباط احکام، نادرست و پيروي از اهل سنت می انگاشتند و گرايش به استنباط را نشانه دوري فقها از مکتب اهل بيت(ع) تلقي کرده، اجتهاد را حرام می دانستند. از سویی دیگر اصولیان در مخالفت با اخباریان، با تکیه بر عقل و اجتهاد، هرگونه استفاده از روایات و اخبار را نوعی برداشت افراطی تلقی کردند که از جانب معصومین(ع) مامور به رد و عرضه آن ها بر قرآنیم. این اختلافات در میان هر دو نظریه اصولی و اخباری سینه به سینه، در میان علمای شیعه متداول گردیده و زمینه ساز اختلافات اساسی و چالش برانگیز بسیاری را فراهم نموده است.
2. ادله اصولیون و اخباریون
میان اصولیان و اخباریان، در حالی اختلافاتی در قرون متمادی مطرح شده، و روز به روز هم به سایر امور نیز تسری پیدا می کند به نظر می رسد بسیاری از این اختلافات مطرح شده غیر واقعی بوده و یا حداقل اختلاف اصولی و اخباری نیست؛ بلکه نگاه مختلف اندیشمندان اسلامی است. مهمترین و بحث برانگیزترین این اختلافات عبارت است از:
1.3. عدم حجیت ظواهر قرآن
اخباریان از مخالفان جدی حجيت ظاهر كتاب بوده، و با استناد به احادیثى که تفسیر به رأى را منع نموده، هرگونه تفسیری از ظاهر کتاب را مانع شده، و تنها راه رسیدن به صلاح و فلاح را تمسک به روایات معصومان(ع) و دوری گزیدن از سایر منابع معرفتی می دانند(استرآبادی،1426، 353). ایشان معتقدند قرآن قابل فهم نیست، و احدى غیر از معصومان(ع) حق استنباط از آیات قرآن را ندارند. از این رو مسلمانان برای استفاده از قرآن باید به صورت غیرمستقیم به روایات اهل بیت(ع) رجوع کنند(مطهری،1370: 1/ 150). زیرا ما آدمیان حقیر نمی توانیم قرآن را مطالعه کرده و بیندیشیم، و تنها پیامبر(ص) و ائمه معصومین(ع) حق دارند در آیات غور کنند. ما فقط حق تلاوت آیات را داریم. از این رو حکم به عدم حجیت مطلق ظاهر كتاب می دهند. استرآبادى در کتاب "فوائد المدنیة" نقل مىكند: «حق آن است كه آنچه مورد نياز امت بوده و هست و پيامبر اكرم(ص) و ائمه اطهار(ع) گفته اند. از طرفى قرآن مطالب را سربسته و به گونهاى كلى مطرح ساخته، بيان جزئيات آنها را به روایات واگذار کرده است. بنابراین مىتوان در مقام استنباط احكام، به ظاهر كتاب و سنت بسنده نمود.»(استرآبادی،1426، 137)
اصولیون در برخورد با این نگرش اخباریون درصدد پاسخگویی بر آمده و استدلال های متعددی را برای رد نظریه اخباریان ارائه کرده اند. مهمترین آنها عبارت است از:
- آنچه از تفسیر به رای توسط بزرگان دین ما مطرح شده و از آن نهى کرده اند این نیست که مردم حق ندارند با فکر و نظر خود معناى قرآن را بفهمند، بلکه مقصود این است که قرآن را نباید براساس میل و هواى نفس و مغرضانه تفسیر کرد.(مطهری، 1371، 40) همچنین اخذ به ظاهر، تفسیر نیست؛ بلکه تفسیر یعنی کنار زدن پرده از روی معنای پنهان، در حالی که معنای ظاهر پنهان نیست(اسلامی،1394، 90). اگر هم اخذ به ظاهر تفسیر باشد، تفسیر به رأی نیست، بلکه اخذ به معنایی است که عموم مردم آن را می فهمند.
- خداوند از یک سو قرآن را تبیان و روشن کننده هر چیزی معرفی کرده: «وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ: و ما اين كتاب آسمانى را بر تو نازل كرديم كه بيانگر همه چيز است»(نحل/89)؛ از سوی دیگر قرآن در موارد متعدد مردم را دعوت به تدبر در قرآن می کند: «أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا: آيا آنها در قرآن تدبّر نمىكنند. يا بر دل هايشان قفل نهاده شده است؟»(محمدص/24) پس مردم می توانند مستقیماً در آیات قرآنی فکر نموده و معانى آن را در حد توان خویش دست آورده و بدان ها عمل کنند.
- در اخبار متواتر نقل است که رسول الله(ص) از ایجاد اخبار جعلی شکایت کرده، و در جهت ممانعت از رشد این انحراف، مسئله"عرضه روایات بر قرآن" را مطرح داشته اند: «إذا جاءكم عنّا حديث فاعرضوه على كتاب اللّه، فما وافق كتاب اللّه فخذوه و ما خالفه فاطرحوه أو ردّوه علينا: هر حدیثى که از ما روایت شده بر قرآن عرضه کنید اگر موافق قرآن بود آن را اخذ نموده، و اگر مخالف قرآن بود آن را به کناری نهید یا به ما رد کنید.»(قمی مشهدی، 1367: 3/ 367) این روایت بهترین دلیل بر این است که معنای ظاهر الفاظ قرآن حجت است. در واقع این روایت عکس ادعاى اخباریون بوده، و بیان می دارد احادیث معیار و مقیاس قرآن نیستند، بلکه قرآن معیار و مقیاس اخبار و روایات و احادیث به شمار می رود(جوادی آملی،1397: 1/ 189). روایات عرضه اخبار بر قرآن ثابت می دارد قبل از حدیث، باید محتوای قرآن به خوبی به عنوان میزان سنجش صحت و سقم خبر و حدیث، استوار و قابل فهم باشد، تا بتوان حدیث را بر آن عرضه کرد و اگر اعتبار محتوای قرآن نیز به حدیث باشد، محذور دور پیش می آید که باطل و رد است.
- مراجعه به قرآن به عنوان منبع شناخت احکام و استناد به آن در میان اصحاب رسول الله(ص) معصومین(ع) معمول و متعارف بوده است. تاریخ صدر اسلام نیز نشان می دهد که فهم قرآن توقیفی و منحصر به رسول خدا و اهل بیت(ع) نبوده است، بلکه مردم در مسائل گوناگون به قرآن استشهاد می کردند(هاشمی شاهرودی،1382: 2/ 666). رسول خدا و ائمه(ع) نیز مراجعه به قرآن و طریق استفاده از نصوص آن را به یاران خویش تعلیم می دادند. مثلا: روزی خلیفه دوم بر فراز منبر از زیاد شدن مهریه ها یاد کرد و گفت: کسی حق ندارد بیش از آنچه رسول خدا(ص) برای زنان و دختران خود مهریه گیرد و من بیش از آن را به نفع بیت المال مصادره خواهم کرد. زنی از قریش به اعتراض گفت: کتاب خدا به پیروی سزاوارتر است یا سخن تو؟ تو این گونه می گویی، ولی خداوند می گوید: «وَآتَيْتُمْ إِحْداهُنَّ قِنْطاراً فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَيْئاً»(نساء/20)در این هنگام، عمر دو یا سه بار گفت: «همه از عمر فقیه ترند» و از سخن خود دست برداشت(نقوی الهندی،1389: 16/ 537). و یا در روایتی زراره از امام صادق(ع) سؤال کرد: از کجا دانستید که مسح بر قسمتی از سر است(نه تمام آن)؟ آن حضرت فرمود: به سبب وجود باء در آیۀ وضو: «وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ»(مائده/6) یعنی کلمه باء که در این جا به معنای بعض است، مسح بر قسمتی از سر را افاده شده است.
همانگونه که ملاحظه شد گرچه اخباریون روجوع به روایات را شرط فهم قرآن می دانند، اما نگرش اصولی به معنای مخالفت با این دیدگاه نیست. چرا که اصولیون هم با رد هرگونه افراط در کنار زدن و یا استفاده از روایات مخالف بوده و آن را نمی پذیرند و بیانات اولیای دین(ع) که در مناسبت های مختلف استفاده از ظاهر قرآن را به اصحاب و یاران خود تعلیم می دادند، به عنوان حجیت ظواهر قرآن کریم ارائه می دارند. از این رو گویی اخباری هرگونه استناد صرف به قرآن را در ساحت عقل و اجتهاد شخصی، بدون مستند و منبع روایی باطل می داند؛ همانگونه که اصولی نیز زیاده روی در اتکا بدون تجهیز لازم علوم و ابزار، به ظاهر قرآن، منجر به سقوط در دام هلاکت می شمارد.
2.3. حرمت اجتهاد
اخباریان، روش اجتهادی عالمان اصولی را خلاف کتاب و سنت میدانند؛ زیرا به اعتقاد آنان آنچه در اسلام مورد اهتمام و حجیت بوده(طبق حدیث مشهور ثقلین) کتاب و سنت است و مأخذ و دلیلی دیگر به نام عقل و اجماع در دین وجود ندارد. در حقیقت این دو که به مرور زمان از اهل سنت به عالمان شیعه رسیده، همه افکار و برداشتهای اجتهادی عالمان اصولی را غیر قابل اعتماد ساخته و فتاوای آنان را التقاطی از دین و اندیشههای بشری نموده است(استرآبادی،1426: 1/ 41)؛ زیرا مدارک چهارگانه: کتاب، سنت، عقل و اجماع استنباطِ عالمان اصولی را ترتیب میدهد؛ نه کتاب و سنت به تنهایی(خوانساری،1356: 1/ 71). از این رو ایشان اجتهاد و تقلید را بدعت و نادرست می دانند؛ زیرا اینگونه اجتهاد و تقلید، در زمان معصومان(ع) پیشینه ای نداشته و اصحاب امامان(ع) هم از شیوۀ اجتهادی آگاهی نداشته و تنها منبع علمی آنان، روایات معصومان(ع) بوده است که بر اساس آن عمل میکردند و امامان هرگز آنان را به اجتهاد فرا نخوانده و از عمل به روایات منع نکردهاند، بلکه آنان را از قیاس و استحسان برحذر داشتهاند.(فیض کاشانی، بی تا:1/ 19) نیز گفته شده: روایت وارده مبنی بر رجوع به «رواة احادیثنا» در زمان غیبت امام عصر«عج» نظر به پذیرش روایت آنها دارد نه پذیرش رأی و اجتهاد علما!(حرعاملی،1364: 27/ 131).
به عبارتی دیگر نقد اساسی اخباریان بر روش عالمان اصولی این است که چرا رسول الله(ص) و معصومین(ع) از این دو مدرک عقل و اجماع خبر نداده و مردم را از این دو اساس مهم بیبهره ساختهاند. چگونه است که این دو منبع را تنها عالمان اصولی کشف کردهاند، ولی خدا و رسول(ص) از آن اطلاعی به ما ندادهاند. چرا که در این صورت لازم می بود هنگام نزول قرآن و یا اجرای آن توسط پیامبر(ص) با عالمان اصولی مشورت میشد؛ در حالی که اعتقاد شیعه این است که دین مقدس اسلام، قرآن کریم و رسول الله(ص) از هر خطایی مصون است. بنابراین اضافه کردن دو اصل دیگر به نام عقل و اجماع به مدارک فتوا، خارج شدن از مدار کتاب و سنت است و روشی تازه، نوپدید، بدعت و انحراف از دین به شمار میرود(استرآبادی، 1426: 1/ 34). ایشان حتی تقلید را نفی کرده و بیان می دارند تقلید یعنی پذیرفتن روایت، نه پذیرفتن رأى و اجتهاد و ظن مجتهد، و این امرى واضح است(حرعاملی، 1364: 18/ 95) از این رو تقلید را ظنون غیر معتبر و مردود می دانند.
اصولیون با رد این نظر اخباریون، در نقد این تفکر بیان داشته اند: این تفکر اخباری از دو حال خارج نیست: یا این افراد خود را نسبت به امور علمی به تجاهل میزنند، و یا در واقع از روش علمی استنباط و نظام دریافت حکم از ناحیه فقیه بیاطلاع هستند؛ زیرا دو نوع برداشت نسبت به روش اجتهاد عالمان شیعه قابل تصور است:
- مجتهد یا فقیه همچون فلاسفه بیان دارد به درجه اجتهاد رسیده و باید با آزاداندیشی نظر خود را نسبت به همه احکام دین، بدون هیچگونه مراجعه به منابع آن بیان دارد، آنگاه در مواردی که نظرش با خداوند و رسول(ص) مطابق نبود و اختلاف نظر پیش آمد، تنها نظر خود را حجت بداند(الخراسانی،1388، 79). قطعا چنین فردی را باید گمراه دانست. زیرا عالمان اسلامی هیچگاه حکمی را بدون مراجعه به کتاب و سنت ارایه نمی کنند.
- یا آنکه بنا به ضرورت اجتماعی و دستور شرع عدهای از آگاهان مسلمان به احکام و مبانی دین آگاه یافته و آن را به دیگر مردم مسلمان ابلاغ می نمایند. از این رو مجتهد عمری را در فراگیری قوانین اسلام، اصول و فروع دین سپری میکند، آیات قرآن را ببیند، در آنها بیاندیشد، روایات را بررسی کند ،و با پیشفرضهای منطقی و مبادی علمی به قدر درک خود از دریای بیکران کتاب و سنت بهرهبرداری نموده و یافتههای خود را به جامعه و مردم مسلمان رساند. مجتهد با کمال صداقت و دقت ترجمانی از کتاب و سنت را به مردم ارایه میدهد. چرا که فقیه و مجتهد هیچ گاه خود را در رأی مستقل نمیداند(الخراسانی، 1388، 463)، بلکه با استفاده از تمامی مستندات و مدارک رای و نظر اجتهادی خویش را مطرح می دارد.
تعمق در عبارات اخباریان و پاسخ های اصولیان نشان می دهد گویا اخباری با هدف ممانعت از هرگونه رشد اعمال نظر شخصی و تفسیر به رای، در مقابل دو منبع عقل و اجماع در استنباط از منابع دینی جبهه گرفتند تا علما و مردم در تمامی اعصار و امصار در رجوع به قرآن و روایات معصومین(ع) اهتمام جدی داشته باشند، و خود با استدلالات متعددی که در روش بهره مندی از قرآن و روایات داشته اند، از عقل و اجماع خویش نیز مستفیض شده اند. دقت در نظرات اصولیون در رد نظریات اخباریون نشان می دهد، اصولی نیز هرگونه اعمال نظر شخصی، سادهاندیشی، عدم دقت و ژرفنگری، و عدم تحقیق کافی در قرآن کریم و روایات معصومین(ع) را محکوم میدانند، و حتی فقها و علمای خود را به دقت و مواظبت در این مسیر دعوت می داند.
2.3. انحصار ادله احکام در سنت
اصولیون ادله احکام دین را در کتاب، سنت، عقل و اجماع میداند(گرجی، 1421، ۲۵۲). اما اخباریون فقط کتاب و سنت را به عنوان ادله دینی برشمرده، ادلۀ احکام را تنها کتاب و سنت میدانند(استرآبادی، 1426، 256)، و تفسیر و فهم قرآن را، جز از طریق بیان معصومین(ع) که در روایات آمده، غیر ممکن دانسته، و به همین جهت مبنای انحصاری حکم شرعی را تنها در روایات مطرح می دارند. حتی برخی اخباریان حجیت اخبار رسیده از رسول الله(ص) از طریق عامه را منوط به تفسیر و تبیین مراد آن، از معصومین(ع) می دانند(هاشمی شاهرودی،1382: 1/ 329). زیرا ایشان معتقدند:
- عقل ناتوان از درک احکام شرعی است.
- اجماع دلیلی بر حکم شرعی نیست، زیرا برگرفته از نظر عالمان اهل سنت است و منشاء آن اجماع سقیفه بنیساعده می باشد. علاوه بر آنکه روایات بسیاری در نکوهش پیروی از آراء اتفاقی وارد است، حجیت اجماع موجب میشود بسیاری از روایات که با اجماع ناسازگارند، حذف شوند(استرآبادی1426، 104). از این رواجماع فقها در حکمی، به دلیل عدم عصمت در ایشان، حجیت ندارد. حتی اگر در این اجماع رأی معصوم(ع) علنی باشد باز هم اجماع مدرکی و فاقد اعتبار است(خوانساری،1356 : 1/57). به عنوان نمونه اخباریون بیان می دارند برابر آیه قرآن و روایات نماز جمعه واجب عینی است. اما با وجود اجماع بر عدم وجوب در زمان غیبت، ایشان را از ارائه فتوای به وجوب باز می دارد(اردبیلی، 11419: 2/ 361) لذا با رد اجماع، بر وجوب عینی نماز جمعه نظر می دهند.
در حالی که بنابر معیار حجیت اجماع از دیدگاه اصولیون، اجماع، كاشف از قول معصوم(ع) بوده، و با کشف رای معصوم(ع) حجيت اجماع به سنت باز میگردد و دليل مستقل نخواهد بود. لذا دید افراطی در برداشت از اجماع علما در بهره مندی از روایات معصومین(ع) موجب شده اخباریون گمان نمایند که فقیه یا مجتهد درصدد است تا با ایجاد اتفاق نظر میان یاران هم پیمانش در مسئله ای خاص، حکم یا فتوایی را ارائه کند، و در این اتفاق نظر، اندیشه های خود را بر کلام الهی و کلام معصومین(ع) غالب نماید. در حالی که این سبک افراط از دیدگاه علمای اصولی نیز به شدت مورد مذمت واقع شده(خوانساری،1356: 1/ 101)، و اصولیون اجماع را به معنای اجرای نظر بدون دلیل و مدرک که نتواند به قرآن و نظرات معصومین(ع) منتهی شود، رد نموده و قبول ندارد.
4.3. جمود در استنباط از روایات
یکى از مشخصات بارز اخباریون جمود در روایات است. به نظر ایشان شخص مکلف به مجرد استماع آیه یا حدیثی به ادعای اینکه منظور آن را فهمیده، میتواند به آن عمل کند. مثلا در برداشت های جمودگرایانه ایشان آمده است: «الفرق بین المؤمنین و المشرکین التحلى بالعمائم: فرق میان مؤمنان و مشرکان در تحتالحنک داشتن عمامه است.»(حر عاملی،1364: 4/ 403). اخباریان به این حدیث تمسک جسته و داشتن تحت الحنک را نه تنها در حال نماز بلکه در هر شرایطی واجب می دانند. در حالی که تحت الحنک نمىتواند تأثیرى در ایمان و شرک داشته باشد. ممکن است در شرایطِ خاص زمانى، این امر نشانه و شعار گروهى قرار گیرد. همانگونه که هنگام صدور این حدیث، چنین بوده است که مشرکان تحت الحنک را بالاى سر مىبستهاند(اقتعاط)1، و براى اینکه مؤمنان از مشرکان در قیافه ظاهرى نیز متمایز باشند، معصوم(ع) دستور داد که مؤمنان بخشی از عمامه را زیر گلو بیندازند(تحت الحنک) تا از مشرکان متمایز گردند(طوسی،1407: 2/ 215). بنابراین مجتهدان این دستور را یک دستورالعمل اجتماعى در شرایط زمانى خاص تلقى کردهاند، در حالى که اخباریان آن را یک دستور تعبدى پنداشتهاند(الموسوی الخمینی، 1395: 1/ 478).
اموری چون پذیرفتن دستور به وجوب طواف نساء و نماز آن برای زنان همانند مردان، دستور به محدودیت طواف در فاصله سه متری از حجر اسماعیل، فتوای به قصر نماز به مجرد خروج از محله در بلاد کبیره فعلی، فتوای عدم اعتبار اذان و لزوم چیرگی روشنائی نور فجر بر نور ماه در لیالی مقمره، و...(ابن بابویه،1413: 1/ 266)، حکایت از آن دارد که گرچه برخی از فقهای اخباری در مورد بعضی از روایات دچار جمود شده اند، اما این نگرش تنها اخباریگری را دربرنمیگیرد، برخی از علما و فقهای اصول را نیز شامل میشود؛ چه اینکه گاهی نیز راهی جز جمود وجود ندارد.
5.3. شیوه تقسیم روایات
اخباریان احادیث وارده از اهل بیت(ع) را به چهار گروه: صحیح، موثق، حسن و ضعیف تقسیم می کنند. این نوع تقسیم بندی از دوران علامه حلی یعنی حدود قرن هشتم هجری رواج پیدا کرد. برخی نیز خبر واحد را به علت اینکه مفید قطع و یقین نیست حجت ندانسته اند(تهرانی،1387، ۱۲۶). ایشان معتقدند این نوع تقسیم بندی از منابع اهل سنت گرفته شده است. این تقسیم بندی در میان اصولیون نیز رواج دارد، البته ایشان سه قسم صحیح، موثق و حسن، را معتبر می دانند. همچنین اصولیون خبر ضعیف را اگر جابر ضعف سند داشته باشد، حجت دانسته و احتجاج به آن را صحیح می دانند(اللنکرانی، 1422، ۴۴۷). حاصل این تقسیم بندی ها توسط اصولی و اخباری آنکه در یک جمع بندی کلی می توان احادیث را بر دو قسم صحیح و ضعیف، یا به چهار گروه صحیح، موثق، حسن و ضعیف تقسیم کرد، و همانگونه که ملاحظه می شود تکثر و یا انحصار اسامی در نام بردن از اقسام روایات، ضربه ای به اصل پذیرش روایات و یا درجه بندی آنها از سوی اصولی و اخباری وارد نمی آورد.
و) اعتبار کتب اربعه
تاریخ تالیف کتب اصلی حدیثی شیعه یا همان کتب اربعه، به دوران غیبت صغری امام زمان(ع) و پس از آن بازمیگردد. بیشک پیش از تالیف این کتابها، شیعیان برای انجام تکالیف عبادی خویش به کتابهای معتبر در همان زمان مراجعه میکردند که از آنها با نام «اصول اربعمائه» یاد میشود(حرعاملی،1364: 30/ 258) اهمیت این کتابها به دلیل نویسندگان آن است که همگی از یاران و شاگردان برجسته امامان شیعه(ع) بودند. ژرفنگری در هر یک از کتب اربعه و سند احادیث آن، گویای آن است که نویسنده تلاش کرده تا معتبرترین حدیث از میان کتابهای چهارصدگانه را در کتاب خویش بازگو کند(مهریزی،1380 :2/ 597). از این رو بیان سند برای هر حدیث نشان از میزان اعتبار آن است. اهمیت سنت معصومان(ع) و تلاش برای پاسداشت آن در قالب تالیف کتابهای حدیثی، نقطه اشتراک تمام عالمان شیعه(چه اصولی و چه اخباری) به شمار میآید.
اما ادعاي اخباريان اين است که نويسندگان کتب اربعه، احاديث خود را از منابع معتبري گرفتهاند، لذا احاديث آنها قطعي الصدور است(موسوی عاملی،بی تا، ۵۲۹) اخباریون به صراحت دانش رجال را بیاهمیت خوانده و با حسن ظن به نویسندگان کتب اربعه، تمام روایات نقل شده توسط آنان را صحیح انگاشته اند. ایشان همچنین برای تمام احادیث کتب اربعه سند متصل به معصوم نقل کرده، و روایات آنها را چنان معتبر می داند که در نقل آنها نیازی به بازگو کردن سند نیست. حتی ایشان اشاره به سند در ابتدای هر حدیث را صرفا به دلیل تبرک جستن به نام معصومان(ع) و رهایی از سرزنش و عیبجویی غیر شیعه نسبت به اعتبار احادیث این کتابها نام برده اند(استرآبادی، 1426، 118)
دیدگاه اخباریان پیرامون سند روایات کتب اربعه نوعی فریب خوردگی قلمداد می شود. زیرا اگر آوردن سند فقط برای تبرک جستن به نام معصومان(ع) باشد، لازم بود نویسندگان کتب اربعه به این نکته مهم اشاره میکردند و تنها به بیان یک سند مشابه برای همه روایات بسنده میکردند، نه آنکه اسناد متعددی را نقل کنند. جالب آنکه مولفان کتب اربعه به وجود برخی روایات متضاد و احتمال نقصان در متن آنها اعتراف کردند(طوسی،1407 :1/ 2). زیرا نادیده گرفتن سند احادیث این کتب، پیامدی جز سردرگمی و ناسازگاری با گفتار این نویسندگان نخواهد داشت(استرآبادی، 1426،118)
بررسی دقیق در آراء و نظریان اصولی و اخباری در مورد احادیث کتب اربعه، حکایت از نوعی افراط در نگاه به احادیث این کتب دارد که حتی مورد پذیرش خود عالمان اخباری نیز نیست. پذیرش دیدگاه افراطی اخباریون در صحت احادیث کتب اربعه، همچنان این اشکال را باقی دارد که صحیح بودن یک حدیث به معنای حجت بودن آن نزد فقیه نیست، و همچنین منابع حدیثی نیز، تنها در کتب اربعه منحصر نیستند(سبحانی،1421، 35). از این رو برای یافتن حجت بر فتوا، جست و جو پیرامون راویان هر حدیث ضروری و لازم است و بر این امر خود علما و بزرگان اخباری نیز صحه می گذارند.
بنابراین توضیحات، و به دور از هرگونه افراط باید گفت کتب اربعه مضامین معتبر دارند، اما نه اینکه همه احادیث آنها معتبر باشد؛ بلکه به این معنا که باید متن احادیث آنها مورد بررسی قرار گیرد نه اسناد آنها. لازم به ذکر است اگر قرار باشد سند روایات کتب اربعه بررسی شود، این کتابها چه فرقی با سایر مجامع حدیثی دارند! از طرفی این کتابها غالبا کتاب فتوا محسوب میشدند، که این امر نیاز به بررسی متن احادیث را آشکار می دارد.
6.3. پذیرش قواعد اصولی و فتاوای فقهی
اصولیون اصل برائت را در شبهات تحریمى، همانگونه جارى می دانند که در شبهات موضوعه جارى است و به مقتضاى آنها در هر دو جا بدان ها عمل مىکنند. اما اخباریون اصل برائت را در هر دو مورد نپذیرفته و حکم به لزوم احتیاط در شبهات تحریمیه داده اند. دلیل ایشان بر لزوم احتیاط در شبهات تحریمیه روایت امام هشتم به نقل از امیرمومنین(ع)است که می فرمایند: «أَخُوكَ دِينُكَ فَاحْتَطْ لِدِينِكَ: برادر تو دين توست ؛ پس تا مى توانى مواظب دين خود باش.»(ابن نعمان،1413، 283) است.
اصولیون غالبا استصحاب را در احکام کلیه پذیرفتهاند. اما اخباریون استصحاب در احکام کلیه را نپذیرفته است، مگر آنکه در نسخ حکمى شک شود که در چنین موردى استصحاب عدم نسخ را جارى مىداند(سبحانی،1431: 4/ 155)
اصولیون برای رسیدن به واقع در جایی که دسترسی به علم نیست پیروی از ظن مجتهد را حجت دانسته، و ظن مجتهد را متکی به ادلۀ علمی و آیات و اخباری که به منزلۀ علم است، منوط می دانند. اما اخباریون حجیت ظن را، به دلیل دستیابی به علم قطعی، در تمامی موارد حجت نمی دانند(همان: 4/ 156).
اصولیون تقلید ابتدایی از میت را حرام میداند، چرا که اجتهاد وی با مرگش زایل می شود. اما اخباریون تقلید میت را جایز می دانند، زیرا حق با موت و حیات تغییر نمیکند(الآخوند الخراساني،1409: 1/ 410).
لازم به ذکر است این آراء، اختلافات مبنائی نبوده و درواقع اختلاف میان اصولی و اخباری نیست؛ بلکه اختلاف بین اندیشمندان اسلامی از همه گرایشها است. به گونه ای که برخی از اصولیون نیز تا در مسیر اثبات قاعده اصولی به روایت مورد قبولی از جهت سند و متن و جهت صدور نرسند، آن را نمیپذیرند (انصاری،1399، 209) مانند حجیت خبر واحد، استصحاب، تعارض و تزاحم دو خبر و... . بنابراین اختلافاتی که در قواعد برداشت از منابع دینی وجود دارد، نمی تواند موجب ایجاد اختلافات اساسی و مکتب ساز گردد.
نتایج و یافته های پژوهشی
حدود چهار قرن است که دو نظریه اصولی و اخباری در بین مباحث روش فهم دین از متون اصلی از جمله مباحث مهم تلقی میشود. مع الاسف برخی اصولیین در بین کتب بعضی از فقهای گذشته به عباراتی کوتاه برخوردهاند و آن را با براهین موجود نزد خود مناسب ندیدهاند. این امر موجب شده آنان عدهای را متهم به اخباری گری کنند و مشرب خود را اصولی بنامند. اما بهنظر میرسد انحصار اندیشمندان شیعی در دو گروه اخباری و اصولی ناصحیح بوده است. نتایج و یافته های پژوهشی این تحقیق عبارت است از:
- عدم صحت برخی از فرقهای مطرح شده بین دو اندیشه منتسب به اصولیون و اخباریون، مبانی کسانی که به اخباریگری متهم شدهاند را علمی نداسته، و غور در آثار علمی ایشان، خصوصا در مباحث فقهی اندیشمندان اصولی، این مطلب را ثابت می نماید.
- اخباریون همانند اصولیون اخبار را برای یافتن شواهد فهم صحیح آن بررسی میکند و اصولی نیز در عمل بهغیر روایت معتبر فتوا نمیدهد. از این رو محدود کردن دلائل احکام فقهی به قرآن و سنت که به اخباریها نسبت داده شده، کاری است که اندیشمندان اصولی عملا به آن پایبند هستند. گرچه برخی در توجه به اخبار زیاده روی کردهاند، اما هرگز این عمل را نمیتوان یک مکتب نام نهاد.
- تقابل اخباریون و اصولیون تقابل صنفی و لفظی است، یعنی تقابلی براساس داشتههای خود برای رسیدن به هدف واحد، و نه تقابل ذاتی! اصولیون با تکیه بر عقل، برای آن جایگاه ویژه قائلند و البته به نقل هم توجه دارند همانند احتجاح برای ادله اصولی با روایات و اخباریون با تکیه بیشتر بر احادیث، با توجه به تخصص خود به آن توجه ویژه دارند.
منابع
ابن بابویه، محمد بن علی، من لایحضره الفقیه، ج1، قم: انتشارات اسلامی، 1413ق
ابن نعمان، محمد بن محمد(شیخ مفید)، الامالی، بیروت: دارالمفید، 1413ق
اردبیلی، احمدبن محمد، مجمع الفائدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان الی احکام الایمان، ج2، قم: اسلامی، 1419ق
استرآبادی، محمد امین، الفوائدالمدنیه و الشواهد المکیه، قم: جامعه مدرسین،1426ق
اسلامی، رضا، مدخل علم فقه، قم: مرکز مدیریت حوزه علمیه قم،1390ش
انصاری، مرتضی، فرائد الاصول (الرسائل)، قم: مجمع الفکر الاسلامی،1399ش
الآخوند الخراساني، محمدکاظم، کفاية الاصول، ج1، بیروت: مؤسسة آل البيت(ع)،1409ق
جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج1، قم: اسراء،1397ش
الخراسانی، محمدکاظم، کفایة الاصول، قم: مؤسسه آل البیت(ع)، 1388ش
خوانساری، سید محمدباقر، روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات، ج1، تهران: دارالكتب الاسلامية،1356ش
سبحانی، جعفر، كليات في علم الرجال، قم: موسسه النشر الاسلامي،1421ق
سبحانی، جعفر، المبسوط في أُصول الفقه، قم: موسسه امام صادق(ع)،1431ق
سبزواری، محدباقر، شرح اشارات خواجه نصیر الدین طوسی، قم: نشر نهج البلاغه، بی تا
سپهر(لسانالملک)، میرزا محمدتقی، ناسخ التواریخ، ج2، قم: موسسه مطبوعاتی دینی،1351ش
شرتونی، سعید، اقرب الموارد فی فصح العربیه و الشوارد، ج1، تهران: اداره کل اوقاف و امور خیریه،1377ش
صدر، سید محمدباقر، المعالم الجدیده للاصول، قم: مرکز الابحاث و الدراسات التخصصیه للشهید الصدر، 1421ق
صدر، سید محمد باقر، دروس فی علم الاصول، ج1 و 3، قم: مرکز الابحاث والدراسات التخصصیه للشهید الصدر،1426ق
طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الأحکام، ج1و2، قم: دارالکتب الاسلامیه، 1407ق
العابدی، احمد(1388)، الحاشیه علی شروح الاشارات، قم، بوستان کتاب
عاملی، سید نورالدین علی، الفوائد المدنية و الشواهد المکیه، ج4و18و27و 30، قم: موسسه النشرالاسلامی، 1424ق
علی پور، مهدی، درآمدری به تاریخ علم اصول، قم: نشر المصطفی،1391ش
فیض کاشانی، محمدبن مرتضی، معتصم الشیعه فی احکام الشریعه، تهران: مدرسه عالی شهید مطهری،1332ش
فیض کاشانی، محمدبن مرتضی، سفينة النجاة، قم: انتشارات کتاب سفینة النجاة، بی تا
قمی مشهدی، میرزا محمد بن رضا، کنز الدقائق و بحر الغرائب، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی،1367ش
گرجی، ابو القاسم، تاریخ فقه و فقها، تهران: سمت،1421ق
اللنکرانی، محمد، تفصيل الشريعه في شرح تحرير الوسيله، قم: مرکز فقهی ائمه اطهار(ع)،1422ق
مجلسی، محمدتقی، لوامع صاحبقرانی المشتهر بشرح الفقیه، قم: اسماعیلیان،1414ق
مطهری، مرتضی، اسلام و مقتضیات زمان، تهران: صدرا،1370ش
الموسوی الخمینی، روح الله، توضیح المسائل (المحشى للإمام الخمینی)، تهران: موسسه حفظ و نشر آثار امام خمینی(ره)،1395ش
موسوی عاملی، حسن، نهایة الدرایة، تحقیق: ماجد غرباوی، قم: نشر المشعر، بی تا
مهریزی، مهدی، میراث حدیث شیعه، ج2، قم: دار الحديث،1380ش
نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، ج8، بیروت: داراحیاء التراث العربی، بی تا
نقوی الهندی، دلدارعلی، الوقایة (حاشیه بر کفایه الاصول آخوند خراسانی)، ج12، قم: مولف،1389ش
هاشمى شاهرودى، سيد محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بيت(ع)، قم: انتشارات موسسه دایره المعارف فقه اسلامی،1382ش
الهندی، المتقی بن حسام الدین، کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، ج16، بیروت: مکتبة التراث الإسلامی، 1389ش
[1] قعط در لغت به معنای شدت، غلظت، صیحه کشیدن و تنگ بستن است(شرتونی،1377: 1/ 209)، و در اصطلاح گرداندن عمامه را دور سر گویند بر خلاف تحت الحنک که به گرداندن عمامه زیر گلو گفته میشود(نجفی، بی تا: 8/ 252)