A look at the social consequences of the conquest of Kerman after the Arab attack
faeezeh saberi
1
(
Ph.D. student of Islamic of History, Department of History, Najafabad Branch, Islamic Azad University, Najafabad, Iran.
)
farinaz hooshyar
2
(
Department of History, Najaf Abad Branch, Islamic Azad University, Najaf Abad, Iran.
)
Soheila Torabi Farsani
3
(
Department of History - Faculty of Literature and Humanities - Islamic Azad University - Najafabad Branch - Iran
)
Keywords: Umayyad, Islam until, Caliphate key words,
Abstract :
The Arab attack on Iran and the conquest of its cities had many consequences. Like other cities and states of Iran, Kerman was not spared from the changes resulting from the conquests and underwent many changes. Kerman, which was not a politically independent state until the late 50s of AH, and from the second half of the first century of Hijri until around 129 AH (or 156 AH/779 AD), this province was annexed to Khorasan due to Its geographical location and distance from the center of the Caliphate became the center of many political, economic, social and cultural challenges. In this study, which was carried out in a descriptive-analytical way and by relying on library sources, an attempt was made to answer the question, what social consequences did the Arab attack on Kerman have? The results of the present research show that migration, reduction of urban population, conversion to Islam, change of urban structure were the most important social consequences of the Arab attack on Kerman, which the people of this city were involved with until the end of the Umayyad period.
نگاهی بر پیامدهای اجتماعی فتح کرمان پس از حمله اعراب
فائزه صابری1، فریناز هوشیار2؛ سهیلا ترابی فارسانی3
چکیده:
حملۀ اعراب به ایران و فتح شهرهای آن پیامدهای متعددی را به دنبال داشت. کرمان نیز مانند سایر شهرها و ایالات ایران از تغییرات حاصل از فتوحات در امان نماند و دستخوش تحولات بسیاری گردید. کرمان که تا اواخر دههی 50 ه.ق ازلحاظ سیاسی ایالتی مستقل نبوده و از نیمهی دوم قرن اول هجری تا حدود سال 129 ه.ق (یا 156 ه.ق/ 779 م) این ولایت ضمیمهی خراسان شده بود به علت موقعیت جغرافیایی و دوری از مرکز خلافت کانون چالشهای متعدد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی واقع گردید. در این بررسی که به روش توصیفی – تحلیلی و با اتکا به منابع کتابخانهای انجامیافته است، کوشش شده تا به این پسش پاسخ داده شود که حمله اعراب به کرمان چه پیامدهای اجتماعی را به دنبال داشته است؟ نتایج تحقیق حاضر نشان میدهد که مهاجرت، کاهش جمعیت شهری، گروش به اسلام، تغییر ساختار شهری مهمترین پیامدهای اجتماعی حمله اعراب به کرمان بود که مردم این شهر تا پایان دوره امویان با آن درگیر بودند.
واژگان کلیدی: کرمان، حمله اعراب، پیامدهای اجتماعی.
[1] . دانشجوی دکترای تاریخ اسلام، گروه تاریخ، واحدنجف آباد، دانشگاه آزاداسلامی، نجف آباد، ایران.
[2] . دانشیار، گروه تاریخ، واحد نجف آباد، دانشگاه آزاد اسلامی، نجف آباد، ایران.
[3] . استادیار، گروه تاریخ، واحد نجف آباد، دانشگاه آزاد اسلامی، نجف آباد، ایران.
مقدمه:
سرزمین خشک و کویری کرمان هممرز با ایالتهای فارس، سیستان و مکران و دریای فارس بوده است. وضعیت خاص اقلیمی کرمان نقش تعیینکنندهای را در تغییر و تحولات سیاسی و نظام اجتماعی این ایالت داشته است. این ایالت که خود بخشی از یکی از نواحی چهارگانۀ ایران در دورۀ ساسانی بوده، اهمیت درخوری به لحاظ سیاسی و اقتصادی داشته است. ایالت کرمان از روزگاران کهن ناظر لشکرکشیهای عظیم بود که هریک از آنها بهنوبۀ خود در تغییر سیمای آن منطقه تأثیر داشته است. مهمترین درگیری نظامی که موجب تحولی عظیم و سرآغازی تازه در ساختارهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی کرمان شد، لشکرکشی سپاهیان مسلمان به سال 21 هجری بود. اعراب؛ از دو پایگاه کوفه و بصره به تصرفات خود ادامه دادند. نظارت بر قهستان و پیرامون – اصفهان – ری تا دامغان و طبرستان چون نخست به دست سپاهیان کوفه صورت گرفته بود، با کوفه بود و ماهالکوفه خوانده میشدند. نظارت بر بحرین – عمان – مکران –کرمان – پارس – خوزستان و دیار عرب که متصل به خوزستان بود، با بصره بود و ماهالبصره خوانده میشدند. ایالت کرمان ازنظر تقسیمات حکومتی زیر نظر حکام بصره بود، بهجز در دوران حجاج بن یوسف که عاملانی از طرف خود به خراسان میفرستاد و آنها بر کرمان نیز نظارت داشتند به همین دلیل کرمان در این دوران تحتتأثیر اوضاع خراسان قرار داشت.
عزل و نصب پیدرپی حاکمان دستنشاندۀ خلفا در کرمان و گاه پیوستن حکومت آنجا به یکی از حکومتهای مستقل به همراه آشفتگیها و شورشهای متعددی که در طی سدههای نخست هجری رخ داد، موجب بیثباتی اوضاع سیاسی این ایالت بود که بر اوضاع اجتماعی آن نیز تأثیرات بسیاری بر جای گذاشت. گروش به اسلام، مهاجرت، کاهش جمعیت شهری به همراه تحول در ساختار شهری منطقه و مالیات از مهمترین پیامدهای حمله اعراب به کرمان به شمار میرود، که در این بررسی بدان پرداختهشده است.
پیشینه پژوهش
پژوهشهای متعددی در قالب کتاب، مقاله و پایاننامه در موضوع کرمان انتشاریافته است. اما تحقیق جامع و کاملی پیرامون پیامدهای اجتماعی فتح کرمان صورت نگرفته است. با اینوجود تحقیقات زیر نزدیک به موضوع است.
وزیری، احمدعلی خان (1340) «تاریخ کرمان»: در این پژوهش که با روش توصیفی – تحلیلی در مورد تاریخ سیاسی کرمان انجامگرفته و بارها تجدید چاپشده است، نویسنده با توضیح ویژگیهای جغرافیایی کرمان، تاریخ این منطقه را از قبل از اسلام تا پایان دوران رضاشاه موردبررسی قرار داده است.
- حواشی و توضیحات دکتر باستانی پاریزی بر کتاب «جغرافیای وزیری» که همراه با اصل کتاب در سال 1353 ش منتشر شد. نویسنده در این اثر به بیان جغرافیای کرمان، وجهتسمیۀ کرمان، ویژگیهای ساختاری، صنایع، جمعیت و رجال شهر کرمان و رساله دهات کرمان پرداخته است.
- باستانی پاریزی، محمدابراهیم (1355) «وادی هفتواد»: این اثر در انتشارات انجمن آثار ملی چاپ گردیده است. نویسنده در این کتاب به بخشی از تاریخ اجتماعی و آثار و ابنیه کرمان اشاره میکند.
- گلابزاده، سیدمحمد علی (1381) «کرمان درگذر تاریخ»: در این کتاب مجموعهای از مطالب و گزارشهای تاریخی از منابع و متون و تحقیقات و تألیفات مختلف درباره کرمان گردآوری و تنظیمشده است. این مطالب جنبههای مختلف تاریخی، اجتماعی، فرهنگی، هنری، اجتماعی و اعتقادی مردم و منطقه کرمان را شامل میشود.
محمد دانشور (1383) «از قلعه دختر تا دقيانوس»: این کتاب با مقدمه محمدابراهيم باستاني پاريزي نگارش یافته است. در اين كتاب چگونگي گسترش شهر کرمان از قلعه دختر ـ واقع در جنوب شرقي شهر کرمان ـ تا بقايا و آثار شهر معروف «دقيانوس» واقع در جنوب غربي شهر، همچنين گوشههايي از وقايع و اوضاع عمومي شهر کرمان در ادوار گذشته بهویژه يک قرن اخير، اسامي کساني که در تحولات نقشي داشتهاند، علل افزايش بيرويه جمعيت بازگو شده است.
-مفتخری موضوع خوارج در کرمان را در کتاب «خوارج در ایران» مورد بررسی قرار داده است. حضور خوارج ازارقه در کرمان (مفتخری و فروهی، 1393؛ خسروی،1398).
مقالات:
- علیاکبر جعفری تحت عنوان نام کرمان در سال 1356 ش که در مجموعۀ مقالاتی به نام سی گفتار دربارۀ کرمان چاپ گردیده است. از فریدون جنیدی در ماهنامه فرهنگی اجتماعی و معلومات عمومی (اسفند) مقالۀ گزارشی پیرامون معنی کرمان را در آذرماه 1382 ش چاپ و منتشر کرده است. علی اعتصامی موضوع دین را در کتاب ادیان و مذاهب کرمان از ابتدای ورود اسلام تا پایان دوره سلجوقیان (1391) مورد مطالعه قرار داده است. موسوی، سهیلا – گودرزی ربابه (1391) کرمان در کتاب حدود العالم- مشهد نشریه ادبیات تطبیقی – شماره 6: در این مقاله نویسندگان به بازشناسی موقعیتهای جغرافیایی شهرها و روستاهای کرمان در کتاب حدود العالم با مناطق کرمان امروزی پرداختهاند(صفحات 266-287).
پایاننامه:
- آفتابی، دادعباس (1391) «بررسی اوضاع سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و مذهبی جیرفت از ورود اسلام تا پایان قرن نهم هجری» (900-23 ه ق): که در آن نقش اقوام و طوایف و نیز طبقات اجتماعی گوناگون در تحولات و دگرگونیهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و مذهبی تاریخ کرمان به طور خاص و سرزمین ایران پرداخته شده است.
- سالاری تجدانو (1395) «جغرافیای تاریخی کرمان از ورود اسلام تا پایان آلبویه«: این تحقیق با رویکردی توصیفی تحلیلی و با تکیه بر منابع دست اوّل به بررسی جغرافیای تاریخی کرمان در قرون نخستین اسلامی پرداخته است.
- سالار محمدپور (1396) «بررسی وضعیت شهرنشینی در ایالت کرمان در قرون میانه» (4 تا 7): پدیدۀ شهرنشینی در ایالت کرمان در قرون میانه و شیوههای معیشتی، اوضاع و احوال اجتماعی، فرهنگی، نوع مناسبات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی کرمان را به رشته تحریر درآورده است.
پژوهشهای یاد شده با محوریت کرمان و وقایع تاریخی انجام شده است و هریک به جنبهای از مسائل کرمان پرداختهاند، ولی موضوع مورد مطالعه این تحقیق یعنی؛ پیامدهای اجتماعی فتح کرمان است را پوشش ندادهاند. از اینرو نتایج این بررسی میتواند تکمیلکننده پژوهشهای یادشده باشد.
فتح کرمان:
در سال 27 هجری و پس از شکست ایرانیان در جنگ نهاوند، دروازه سرزمین های مرکزی ایران از جمله کرمان به روی سپاهیان عرب به فرماندهی سعد بن ابی وقاص باز شد و به فرمان عمربن خطاب برنامه دستگیری یزدگرد که اکنون به مناطق مرکزی ایران عقب نشسته بود، به وسیله آنان پیگیری شد(بلاذری، 1346: 255). کرمان از جمله مناطقی بود که یزدگرد برای فرار از گروهی از لشکریان عرب به فرماندهی «مجاشع بن مسعود سلمی» به آنجا پناه برد اما حاکم کرمان -فیروز- اجازه ورود او به شهر را نداد و یزدگرد ناچار به بلخ گریخت تا سرانجام در حدود سال 31 ه.ق / 652 م. کشته شد(تاریخ طبری، ج 1: 547).
تاریخ دقیق فتح کرمان به درستی معلوم نیست. با این حال گزارش بیشتر منابع نشان می دهد که فتح کرمان هم زمان با فتح فارس انجام گرفته است چرا که در این زمان کرمان تابع حکومت فارس بوده است.(ابن اثیر، 1370: ج5، 1505-1508). اعراب به فرماندهی ابوموسی اشعری، بعد از فتح فارس به سمت کرمان حرکت کردند و شهرهای کرمان را فتح و مورد تاخت و تاز قرار دادند(کوفی، 1372: 257-259). در سال های 22 و 23 هجری سپاه مسلمانان با فرماندهی عبد اللّه بن عتبان و سهيل بن عدى به كرمان حمله کردند. در این حمله که سه بار منجر به درگیری با اهالی کرمان و جنگجویان مناطق کوهستانی1 این ولایت شد، مسلمانان پیروز شدند.(تاریخ طبری، ج 1: 547). و منصورالدین بن جردین به نیابت از سوی عبدالله بن غتبان و سهل بن عدی حکومت کرمان را در دست گرفت و به امر ولایت مردم مشغول گردید. (ابن واضح یعقوبی، ج 2، ص 61).
با مرگ عمر بن خطاب در سال 29 هجری ولایات ایران دچار شورش شدند و شهرکرمان یکی از این ایالات بود. اعراب برای سرکوبی این شورش ها و بسط قدرت خود در این نواحی حضور پررنگتری یافته و حتی در گرمسیرات این نواحی سکونت گزیدند و به ساخت قلاع و بناهایی برای خود اقدام کردند. در زمان خلافت عثمان بن عفان، عبدالله بن عامر مامور فتح خراسان شد. عبدالله قبل از رفتن به خراسان به بصره آمد و ازآنجا رهسپار پارس و کرمان شد ولی چون خبر کشته شدن یزدگرد سوم را شنید، عبدالله بن مجاشع بن مسعود را با 1000 نفر سپاه در کرمان بهجای خود گذاشت و خود به خراسان رفت.(تاریخ طبری، ج 1، ص 589) بنابراین فتح کرمان، سیرجان، جیرفت و دیگر شهرهای این ایالت به دست مجاشع بن مسعود سلمی کامل گردید (تاریخ منتظم ناصری، ج 1، ص 57). در سال 39 ه.ق و همزمان با خلافت امام علی (ع) مردم فارس و کرمان شورش کردند و سهل بن حنیف را که عامل خلیفه در این مناطق بود، بیرون کردند. ابن اثیر درباره شور فارس و کرمان می نویسد: «انگيزة اين كار چنان بود كه چون ابن حضرمي كشته شد و مردمان دربارة فرمانبري از علي به پراكندگي دچار گشتند، مردم فارس و كرمان چشم آزمندي به نپرداختن باژ دوختند. مردمان هر پهنه اي آزمند گشتند و فرماندار خود را بيرون فرستادند . علي در اين باره با مردم به كنكاش در نشست و جاريه بن قدامه به وي گفت: اي سرور خدا گرايان، اگر خواهي، تو را بر مردي رهنمون گردم آهنين راي، آگاه از جهانداري و شايستة كاري كه به وي واگذاري . علي پرسيد: او كيست؟ گفت : زياد، علي به ابن عباس فرمان داد که وی را بگمارد.»(ابن اثیر، 1370: ج5، 1989-1990). بنابراین از سوی امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع) زیاد بن ابیه طائفی به حکومت فارس و کرمان مأمور شد. زیاد فارس را سامان داد و خود به جانب کرمان آمد و در اندک مدتی بر تمام آن ایالت استیلا یافت و این رویدادها تا پایان سال 39 هـ. ق/659 م اتفاق افتاد. (نجمی، 1381: 11- 3)
1-پیامدهای اجتماعی فتح کرمان
از نخستین پیامدهای فتح ایران جابهجایی و نقل و انتقالات سپاهیان عرب از یکسو و مردم عادی از سوی دیگر بود که منجر به تغییرات اجتماعی و جمعیتی در نواحی مفتوحه گردید. کرمان نیز از این تغییرات در امان نماند و مهاجرت پیامدهای اجتماعی متعددی را برای این ولایت به دنبال آورد. ابتدا به موضوع مهاجرت و سپس به سایر پیامدهای فتح کرمان پرداخته میشود.
1-1-مهاجرت
مهاجرت از مهمترین پیامدهای فتوحات به شمار میرود که خود موجب تغییرات و تحولات فراوانی بهویژه درزمینۀ اجتماعی و فرهنگی میگردد. پس از جنگ نهاوند که به شکست ایرانیان انجامید و یزدگرد سوم از برابر سپاه عرب گریخت و تیسفون را رها کرد، به ری و اصفهان و فارس روی آورد و چون راه مفرّی نیافت به کرمان پناه برد؛ اعراب در تعقیبش به کرمان آمدند و زرتشتیان این ناحیه، از ترس، متواری شده و به هندوستان پناه بردند. پس از تعقیب یزدگرد سوم مهاجرت اعراب به کرمان آغاز گردید. این روند در زمان عثمان بیشتر شد. به دنبال فتح کامل کرمان در زمان عثمان و به قدرت رسیدن معاویه در سال 44 هجری، اعراب زیادی به مناطق گرمسیر کرمان آمدند که شباهت بیشتری به مناطق بیابانی عربستان داشت. به همین ترتیب اعراب مسلمان به خاطر مشکلات معیشتی که در عربستان بود به این مناطق کوچ کردند، تعدادی از ساکنان بومی این مناطق که عمدتاً از طبقات بالا و زمیندار بودند، گریخته یا کشته شدند و اعراب توانستند در زمینهای آنها ساکن شوند و در تأمین امنیت کرمان و پیگیری فتوحات و ادارۀ سرزمینهای مفتوحه هم نقش بیشتری ایفا کنند. (گلابزاده، 1369: 103). گستردگي ايالت كرمان، هماهنگی آب و هوايي اين منطقه با طبع اعراب، وجود آذوقه و اقالیم مورد نیاز از مهمترین علل مهاجرت اعراب به شمار میرفت. اعرابي كه بعد از ورود اسلام به ايالت كرمان مهاجرت كردند از سواحل جنوبي خلیجفارس؛ يعني عمان و بحرين و با عبور از دريا به اين ايالت وارد شدند. بخشهايي از همين قبايل به كرمان كوچیدند و ارتباط خود را با سرزمينهاي اصلي از طريق تجارت دريايي و در دست گرفتن بنادر جنوبي ايالت حفظ كردند. مهاجرت اعراب تا زمان عمربن عبدالعزیز ادامه یافت.
مهاجرت گسترده اعراب به این مناطق بافت جمعیتی و نژادی کرمان را تغییر داد و فرهنگ قومی، عصبيت و رقابتهاي قبيلهاي را نیز در این منطقه گسترش داد. این امر موجب پیچیدگی ساختار اجتماعی – سیاسی کرمان شد. و بهتدریج شورش، اختلافات و کشمکشهای قومی – قبیلهای در این مناطق شکل گرفت.
اعراب از همان ابتدا در کرمان با کرمانیان اختلاط نژادی پیدا کردند و زبان عربی در شهرها و روستاهای کرمان منسوخ شد. برای مثال یکی از شخصیتهای مهم کرمان جدیع (خدیع) کرمانی است که مادرش کرمانی بود. وی حتی به زبان فارسی نیز صحبت میکرد. (دینوری، 1371: ص 369). البته بعضی از قبایل عشایری چون ارتباط چندانی با محیطهای شهری و روستایی نداشتند، تا زمانهای دیرتری به زبان عربی سخن میگفتند، اما آنان نیز سرانجام در کرمان مستقر شدند.
2- پیامد دینی (گروش به اسلام)
این روند بهکندی صورت میگرفت، نخست اینکه وابستگی مردم کرمان به حکومت ساسانی زیاد بود، ساسانیان نیز به کرمان علاقۀ زیادی داشتند و شهرهای زیادی در این منطقه ساخته یا به نام خود منسوب کرده بودند. شهرهایی مانند گواشیر یا بردسیر که صورتهای مختلفی از نام به اردشیر است و نام گذشتۀ شهر کرمان کنونی است. (نجمی، 1381، ج 1: ص 50). دلیل دوم حضور قدرتمند موبدان و هیربدان و آتشکدههای آباد بود که موجب تقویت روحیۀ زرتشتیان میشده است. دلیل سوم دوری از مراکز خلافت اسلامی بود که موجب شد زرتشتیان ناراضی شهرهای دیگر بر این منطقه کوچ کنند، و دلیل دیگر اینکه مردم کرمان، اعراب را به چشم دشمنان مینگریستند. چون قسمتهایی از کرمان با جنگ فتح شد ولی باوجوداین بهتدریج گروهی فرادستان و فرودستان جامعه اسلام آوردند. طبقات بالای جامعه به خاطر اینکه موقعیت کنونی خود را از دست ندهند، مسلمان شدند و تعدادی از افراد فرودست جامعه نیز مانند کارگران و مزدوران جامعه که در نظام کاست ساسانیان مورد توجه نبودند، برای ارتقای منزلت اجتماعی خود مسلمان شدند. علاوه بر این جزیه هم نمیپرداختند. دلیل دیگر اینکه فرودستان زودتر مسلمان شدند، اصول و مقررات پیچیده و خستهکنندۀ دین زرتشتی و سادگی دین اسلام بود، زیرا دستورات دست و پاگیر زرتشتی موجب زحمت این طبقات میشد. کارگران زرتشتی با توجه به شغلشان همیشه با آب و گل و غیره سروکار داشتند و به همین خاطر موبدان و روحانیون زرتشتی آنان را به خاطر آلوده کردن آب، بی موالات به دین میدانستند و آنها را نجس میپنداشتند، پس این گروه میل و انگیزهای بیشتر برای پذیرش اسلام داشتند و.تلاش مبلّغان و روحانیون و قاریان برای دعوت به دین جدید را نباید از یاد برد. بااینوجود وقایعی چون جنگهای خوارج در کرمان و شورشها و قیامهای عبدالرحمان بن محمد بن اشعث و یزید بن مهلب ابن ابی صفره، روند پذیرش اسلام را کند میکرد و در مقابل، فرمانروایان مسلمان عادل همچون غسّان به گسترش و پذیرش اسلام کمک میکردند.
منصورالدین جردین بهعنوان جانشین از سوی از سوی عبدالله بن غتبان و سهل بن عدی نصب شد، تا هرکس بخواهد با رضای خاطر، اسلام اختیار کند او را (شهادتین) بیاموزد و اوامر و نواهی را به او بیاموزد. به مرور زمان مردم شهرها و نواحی کرمان یکیک به دین حنیف اسلام مشرّف شدند. منصورالدین در زمان اقامت خود در کرمان در شهر (نسا) نرماشیر منزل گزید و مسجدی در آنجا بنا نهاد. (وزیری، ج 1: 278-277). منصورالدین بن جردین که از سال 24 هـ. ق در نساء نرماشیر میزیست و مردم را به اسلام دعوت میکرد به علت تنهایی، کارش پیشرفتی نداشت، به عبدالله بن عامر پیوست و از زرتشتیان (کرمانیها) شکایت بسیار کرد که مانع کار او هستند و مسلمانان را آزار میدهند. عبدالله بن عامر چون گروهی از اشرار و مخالفان این طایفه را گوشمالی داد بسیاری از مردم بم و نرماشیر در این زمان به اسلام گرویدند. (حبیب السیر، ج 1، ص 503)
مردم مناطق کوهستانی کرمان که برخی از آنها «کوفج» و برخی «کوچ» نامیده میشدند، در برابر پذیرش اسلام مقاومت کردند و گسترش اسلام در این مناطق بهسختی انجام میگرفت. با این حال، برخی این اقوام پس از شکست در حدود کرمان اسلام آوردند(طبری، ج 1: 547). مقدسی نقل میکند که آنان مسلمان بودند: «اینان مدعی مسلمانی هستند ولی بر مسلمانان از روم وترك سختگیرترند هنگامی که مردی را اسیر گیرند او را پیرامن بیست فرسنگ پای برهنه و شکم گرسنه با خود می دوانند ایشان علاقه به چارپا ندارند زیرا که سوار نمی شوند و پیاده می روند و گاهی سوار جماز می شوند. مردی از اهل قرآن که اسیر ایشان شده بود برایم نقل کرد که: چون مقداری کتاب به دست ایشان افتاده بود از میان اسیران کسی را می جستند که بتواند بخواند من گفتم: منم. پس مرا پیش سردار خود بردند. پس چون کتاب را خواندم مرا به خودش نزديك ساخته پرسش ها آغاز کرد تا آنجا که گفت کار ما را در راهزنی و کشتار چگونه می نگرید؟ گفتم: هر کس این کارها کند به خشم خدا و شکنجه دوزخ در جهان دیگر گرفتار خواهد شد. نفسش بند آمد به زانو افتاد و رنگ باخت و ما را رها کردند.»(مقدسی، ۱۳۶۱: ج 2، 719.) گفتهشده اینان تا زمان یعقوب لیث صفاری با دین اسلام آشنا نبودند. «کوچها» در سده چهارم هجری قدرتمندترین نیرو در ایالت کرمان بودند و بهتدریج ضعیف و متلاشی شدند. اما قوم قفص چنین نبوده است ازآنجا که قوم قفص به دین و آیین چندان اعتقادی نداشتند از کوهها به بیابانها سرازیر میشدند و دست به غارت اموال رهگذران میزدند.(ابن حوقل، 1345: 75. مقدسی، 1361، ج 2: 695)) قفصها مسلمان و غیرمسلمان در نظرشان یکی بوده و دست به غارت و اموال رهگذران میزدند(مقدسی 1361، ج 2: 718- 719. ملایری، 1379، ج 3: 260)
3- تغییر ساختار شهری
شهر ساسانی مکان اصلی استقرار طبقات برتر اجتماعی بود. شاه و دربار آن در ارگ یا کاخ که در قلب شهر یا در بلندترین محل آن ساخته میشد، جای داشتند. طیف عظیم مردم مانند پیشهوران، بازرگانان و صاحبان حِرَف در خارج از چهارچوب این طبقات چهارگانه و بهتبع آن در خارج از دیوارهای شهر زندگی میکردند. در این دوره شهرها از شالودههای اساسی ارگانیسم اجتماعی و سیاسی به شمار میآمدند. در این دوره شهرسازی ساسانیان در همهجا کموبیش یکسان بود و بر آن بودند که جهان چهار بخش دارد و شهرها باید طوری ساخته شوند که به چهارسوی جهان گشوده شوند.(سلطان زاده، 1362: 90). اما بعد از ورود اسلام این ساختار به همریخت و تغییراتی در ساختار شهرها به وجود آمد. از آنجایی که اعراب حامل دین جدیدی بودند بنابراین بیشتر تغییرات منبعث از این ایدئولوژی جدید بود، اگرچه مسائل قومی نیز در شکل گیری ساختار جدید نقش داشت. اولین تغییرات در ساختار کالبدی شهر کرمان و نواحی اطراف آن، تخریب برخی مراکز مذهبی دوره ساسانی و جایگزینی مساجد به جای آن بود.(وزیری، 1380: 280). ساخت مسجد نرماشیر به وسیله منصورالدین بن جردین، (پوراحمد، 1370: 88)، ساخت مسجد «حضرت رسول» در بم از سوی عبدالله بن عامر(وزیری، 1380: 280). از جمله مواردی است که تلاش های اولیه مسلمانان برای گسترش اسلام در منطقه کرمان را نشان می دهد. از آنجایی که مساجد در شهرهای دوره اسلامی در ایران، از ارکان اصلی زندگی شهری و یکی نشانه های مشخص کننده شهر اسلامی به شمار می رفت بنابراین می توان نتیجه گرفت تغییرات در ساختار شهرهای کرمان از همان نخستین ورود مسلمانان به این منطقه آغاز شده است. با تثبیت اسلام در کرمان و ظهور فرقه های مختلف اسلامی، مساجد مخصوص به هر فرقه نیز در شهرها شکل گرفت که این امر نیز در ساختار شهرهای کرمان تاثیر گذاشت. مساجد جداگانه اهل سنت و خوارج در بم (ابن حوقل، 1345: 77). مساجد جداگانه شافعیان، مالکیان و حنفیان در کرمان(مقدسی، 1361: ج2، 691) از جمله این موارد است.
تغیییرات جمعیتی و جابجایی جمعیت عامل دیگری بود که نقش زیادی در تغییر ساختار شهرهای کرمان داشت چرا که گروهی از جمعیت شهر را برای همیشه ترک می کردند و گروهی تازه وارد با سبک و روش زندگی متفاوت جایگزین آنها می شدند. با ورود دین جدید، بسیاري از زرتشتیان ترجیح دادند که محل زندگی خود را ترك نمایند تا مجبور به همزیستی با تازهواردان نشوند. برخی به روستاهایی در سیستان، برخی به مکران و عده ای دیگر به خراسان مهاجرت کردند(حموی، 1380: ج4، 455). تعدادی دیگر برای در امان ماندن از حملات مسلمانان به نواحی کوهستانی کرمان متواری شدند(تاریخ سیستان: 41). گروهی دیگر از زرتشتیان که از توانایی و مکنت مالی برخوردار بودند، ترجیح دادند به هندوستان مهاجرت کنند(عبدالهی، 1384: 48). این مهاجرتها و ورود دستههای زیاد قبایل عرب به کرمان ضمن آنکه کاهش جمعیت بومیان شهرهای کرمان را در پی داشت موجب افزایش جمعیت اعراب مسلمان در این شهر شد. سربازان و نظامیانی که برای فتح کرمان به این منطقه می آمدند، مهاجرت قبیله بزرگ «ازد» و دیگر قبایل عرب به کرمان (اصفهانی، 1367: 167). مهاجرت «مردمی از ازد»، «مهالبه» و قبیله محمد بن هارون نسابه به جیرفت(حموی، 1995: ج2، 198). حضور گسترده خوارج عرب زبان در کرمان که شهرستانی جمعیت آنها را «هزاران نفر» ذکر می کند(شهرستانی، 1350: 136). از جمله مواردی است که منجر به برهم خوردن تعادل جمعیتی در کرمان و شهرهای آن شد و ساختار شهرهای کرمان را تحت تاثیر قرار داد.
محلات، بخش دیگری از ساختار شهرهای کرمان بود که با ورود اسلام به این منطقه تغییراتی در آن ایجاد شد. بر این اساس پیروان هر دین، مذهب یا فرقه ای محلات و بازار مخصوص به خود را داشتند و تمایزات آشکاری در میان محلات به وجود آمد. محلات مسلمانان با اهل ذمه (زرتشتیان) از همدیگر جدا و متمایز بود. اصطلاح «گبر محله» که در منابع دوره اسلامی به عنوان یکی از محلات کرمان ذکر شده است حاکی از این تمایز و جدایی گزینی بین مسلمانان و زرتشتیان است.( طبری، 1375: ج 1: 506).
4-تغییر بافت جمعیتی کرمان
به هنگام ورود اعراب مسلمان به کرمان مردم این منطقه، مسیحی، نصرانی و اکثریت بر آیین زرتشتی و تابع ایالت فارس بودند. پس از فتح کرمان توسط سپاهیان عمر، عدهاي از مردم کرمان مسلمان شدند و بقیه بر دین اجدادي خود باقی ماندند و مجبور به پرداخت جزیه شدند. بسیاري از زرتشتیان این منطقه نیز ترجیح دادند که محل زندگی خود را ترك نمایند تا مجبور به همزیستی با تازهواردان نشوند، برخی به دهکدههایی در سیستان، بعضی به مکران و عدهاي دیگر به خراسان رفتند (حقیقت،1376:422. گرشاسب چوسکی،1381:54) پس از شکست نهاوند یزدگرد سوم به اصفهان و ازآنجا به کرمان و ازآنجا به بلخ گریخت تا سرانجام در حدود سال 31 هـ. ق / 652 م. کشته شد. (طبری، 1375 ج 1: 547) ﺑﺴﯿﺎري از ﻣﺮدم ﮐﺮﻣﺎن ﮔﺮﯾﺨﺘﻨﺪ و روي ﺑﻪ درﯾﺎ آوردﻧﺪ. (بلاذری، 1346: .164) گفته میشود پس از فرار یزدگرد زرتشتیان کرمان از ترس، به هندوستان پناه بردند. در جنگ «بیمند» بود که سپاه مجاشع بن مسعود سلمی در کوهها گرفتار سرما و برف شد و همۀ سپاهیان او از بین رفتند (بلاذری، فتوح البلدان، ص 264) مجاشع عاقبت بیمند را فتح کرد از جان اهل آن گذشت و همه را امان داد و در آنجا سپس سیرجان را تصرف نمود. به همین علت گروهی از زرتشتیان آنجا از شهر خویش کوچ کردند. بلاذری در ادامه به فتح بم و اندوغار و جیرفت اشاره میکند و میافزاید: «بعد به قفص (کوچ) رفت. گروهی از پارسیان که بدانجا کوچیده بودند، در محل هرمز به مقابلۀ وی آمدند. مجاشع با ایشان نبرد کرد و شکست در سپاهیان انداخت و گروهی عظیم بر کشتیها نشستند و راه گریز در پیش گرفتند، قومی به مکران شدند و قومی به سیستان، پس خانهها و زمینهایشان دست تازیان افتاد و ایشان خود به آباد کردن آنجا همت گماشتند و عشر آن پرداختند(بلاذری، فتوح البلدان، ص 5-264). پس از جنگ نهاوند، سپاه ساسانی بهکلی منهدم شد و با از بین رفتن وحدت فرماندهی، هر شهر و ایالتی بهطور مستقل مسئول دفاع یا صلح با اعراب شدند و بیشتر مناطق ایران به صلح فتح شد، ولی اوضاع در کرمان بهگونهای دیگر بود.
از دیگر خصوصیات شهرهای اسلامی که از آغاز ورود مسلمین در نواحی کشور ساسانی شکل گرفت، جدایی گزینی اکولوژیکی بود که مسلمانان با توجه به اصول تبری و تولی (برائت از مشرکین و دوستی با مؤمنین) در انتخاب محل زندگی سعی میکردند که در محلی جدای از محل زندگی پیروان ادیان دیگر و کافران زندگی کنند و از اختلاط با غیرمسلمانان پرهیز داشتند. چنانچه در شهر کرمان این جدائی گزینی، از نخستین ایّام ورود مسلمانان به شهر کرمان بین آنها و زرتشتیان نمایان است. به هنگام ورود اعراب مسلمان به کرمان مردم این منطقه بر آیین زرتشتی بودند. پس از فتح کرمان زرتشتیان به سه گروه تقسیم شدند: عدهای مسلمان شدند برخی راه مهاجرت به سمت مکران، خراسان و سیستان در پیش گرفتند و گروهی نیز با پرداخت جزیه بر دین خویش باقی ماندند. (حقیقت،1376:422. گرشاسب چوسکی،1381:54)
ایرانیان (زردشتیان) پس از گسترش و نفوذ اعراب در زمینهای مرتفع که برای عربها سرد و ناخوشایند بود سکونت اختیار کردند. آن دسته از زرتشتیانی که در کرمان باقی ماندند، به کوهستانها ازجمله کوهستان بارز پناه بردند و «در کوههای بارز گبرکان ساکن بودند که در روزگار بنیعباس مسلمان شدند»(یاقوت، 1381، ج 2، ص 198) و «تا روزگار بنی امیه در مذهب مجوسی مخفی مانده باقی بودند و مسلمانان در ایشان تسلط نداشتند» (اصطخری، 1368: 164- 165) و در آنجا آداب و رسوم ایرانی و عقاید زرتشتی را تا مدتهاي مدیدي حفظ نمودند، ولی باید به مسلمانان خراج میپرداختند.(اشپولر،1379، ج 2:194) عربها به گسترش و نفوذ قدرت خود بهویژه پس از مرگ عمر همت گماشتند در مناطق پست و بیابانی کرمان زندگی میکردند و گرایش به زندگی در کوهستان نداشتند. گروهی از آنها در گرمسیرات (بم، جیرفت و رودبار) جایگزین شدند (هشت سال در ایران، ج 1، ص 57).
در این دوره به علت اختلافات مذهبی بین تازیان و زرتشتیان، به دستور غسّان این دو گروه از هم تفکیک شدند. و زرتشتیان در بخش شمالی شهر (خارج از محدوده قلعه شهر) برای خود محلهای جداگانه ساختند که به «گبر محله» معروف بود. این محله تا زمان نادرشاه افشار آباد بود. (تاریخ طبری، 1375: ج 1: 506؛ وزیری: 310)
بعد از فتح ایران توسط مسلمین فرهنگ شهرنشینی و نحوۀ ارتباط روستائیان با شهرنشینان توسعه یافت. در دوران اسلامی، برخلاف اختلافات ظاهری در نحوۀ زندگی روستایی و شهری، به نظر میرسد که شباهتهای زیادی در معیشت مردم و وسایل راحتی و عوامل دیگر بین روستا و شهر وجود داشته است. بدین معنی بسیاری روستاها را میتوان یافت که خصوصیات شهری را داشتهاند و میتوان آنها را شهرهای کوچک نامید و بالعکس بسیاری شهرها خصوصیات روستایی را داشتهاند. بهاینترتیب تفکیک بین روستا و شهر در دنیای اسلام به راحتی امکانپذیر نیست. این شرایط و تغییرات نیز در کرمان به چشم میآمد. در قرن اوّل هجری شهرهای میمند، سیرجان، جیرفت و بردسیر، بم، نسا و نرماشیر آباد بودند و بهویژه اسلام، در شهرهای نسا و بم و نرماشیر پیشرفت زیادی داشت. (وزیری، 1366، ج 1: 278-280).
نتیجهگیری
فتح ایران با پیامدهای متعدد اجتماعی و سیاسی همراه بود. تحولات اجتماعی فتوحات ناامنی و نارضایتی اجتماعی به دنبال داشت که بهصورت شورش و بحرانهای سیاسی نمایان گردید.
حمله اعراب به ایران با مقاومتهای منظم و نامنظم از سوی ایرانیان مواجه شد. در بسیاری نقاط ازجمله کرمان شورش محلی روی داد. چنانکه حملات و قيامهاى اقوام قفص، کوچ و بلوچ همچنین زرتشتیان و شورشهای گاهوبیگاه مردم نواحی سیرجان، جیرفت اعراب را زمینگیر کرد. علاوه بر اینکه تصرف کرمان كه ازلحاظ جغرافيايى و آبوهوایی نفوذ در آن بسیار سخت بود مأمن گروههای مخالف خلافت اسلامی همچون خوارج شد. گشودن کرمان به دست اعراب مسلمان سرآغاز دگرگونیهای گستردهای در این منطقه گردید. در زمینه پیامدهای اجتماعی مهاجرت مهمترین عاملی بود که موجب تحولاتی در عرصههای مختلف سیاسی و اجتماعی شد. عدهای از اعراب از همان ابتداي فتح در کرمان اقامت یافتند آنان كه حاكمان جديد بـه شمار میآمدند که خويشاوندانشان را نيـز بـه کرمان فراميخواندند. چنين شد كه بهتدریج مهاجران عرب به کرمان كوچيدنـد و جمعيت برخی شهرها افزايش يافت صلحنامههای كه ميان فاتحان و مردم کرمان منعقد شد بوميان ذمي را ملزم به رعايت آن میکرد. قوانين اجتماعي و اقتصادي تازهای كه اعراب مسلمان پيش روي مردم نهاده بودند پيامدهايي را به همراه داشت؛ که موجب ترک وطن از سوی مردم و اهالی محل شد و پس از آن نيز شورشهایی بر ضد حاكمان بيگانه برخاست.
در ضمن، پرداخت جزيه و خراج مالیاتهایی بود که بر طبق عهدنامهها مردم ناچار به پرداخت آن بودند و این امر بر کار، درآمد و فعالیت اقتصادی مردم تأثیر بسیاری داشت و موجب تعطیلی بسیاری از مشاغل گردید. افزایش جمعیت و محدودیت منابع اقتصادی در کرمان به سرعت قخطی، گرانی و فقر را به دنبال داشت و بر وضعیت سیاسی کرمان تأثیر عمیقی گذاشت. روند اسلام پذیری بهکندی صورت میگرفت و همین امر برخوردهای متعددی را میان مسلمانان، زرتشتیان و اهل کتاب ایجاد میکرد که در بسیاری موارد بهسرعت جنبه سیاسی به خود میگرفت چرا که پایههای حاکمیت اعراب را با خطر مواجه میساخت.
ساختار شهری پس از ورود اسلام و مهاجرت اعراب تغییر کرد بسیاري از زرتشتیان ترجیح دادند که محل زندگی خود را ترك نمایند تا مجبور به همزیستی با تازهواردان نشوند. این امر موجب کاهش جمعیتی بومیان شهرهای کرمان و افزایش جمعیت اعراب مسلمان شد. بروز اختلافات دینی، کاهش ارتباطات میان شهرها و روستاها و جدایی گزینی مسلمانان از غیرمسلمانان از دیگر موضوعاتی بود که در زمینه اجتماعی پس از فتح کرمان برای این منطقه به وجود آمد و نارضایتی اجتماعی را دامن زد و سرانجام در قالب شورشهای سیاسی و اجتماعی بروز و ظهور یافت.
فهرست منابع و مأخذ:
1) ابن اثیر، عزالدین ابوالحسن علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ترجمه سید محمدحسین روحانی، تهران، اساطیر، 1370.
2) ابن حوقل، ابوالقاسم، (1345)، صوره الارض، ترجمه جعفر شعار، تهران: انتشارات بنیاد فرهنگ ایران.
3) احمدی کرمانی، شیخ یحیی، (1344)، فرماندهان کرمان، به تصحیح محمد ابراهیم باستانی پاریزی، به ضمیمۀ رسالۀ کاتب کرمان، تهران؛ نشر علوم 1370.
4) اشپولر، بارتولد، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، مریم میراحمدی، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران 1379
5) اصطخری، ابواسحق ابراهیم اصطخری (1368) المسالک و الممالک، ترجمه ایرج افشار، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
6) اصفهانی، حمزه بن حسن، (1367)، تاریخ پیامبران و شاهان(تاریخ سنی الملوک الارض و الانبیاء)، ترجمه جعفر شعار، تهران: امیرکبیر.
7) اعتمادالسلطنه، محمدحسن خان (1363) تاریخ منتظم ناصری، تصحیح محمد اسماعیل رضوانی، تهران: ناشر دنیای کتاب ایران.
8) افضل الدین کرمانی؛ ابوحامد احمد بن حامد، المضاف الی بدایع الزمان فی وقایع کرمان، تصحیح و اهتمام عباس اقبال، تهران، چاپ خانه مجلسی 1331.
9) باستانی پاریزی، محمدابراهیم، (1394) وادی هفتواد، جلد اول، تهران، نشرعلم.
10) بلاذری؛ احمد بن یحیی، (1346) فتوح البلدان، ترجمه آذرنوش، تهران، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران.
11) بهار، محمدتقی ملک الشعرا (1381) تاریخ سیستان، تهران: انتشارات معین.
12) پوراحمد، احمد، (1370)، جغرافیا و ساخت شهر کرمان، تهران: دفتر مرکزی جهاد دانشگاهی.
13) پورداود، ابراهیم (1380) فرهنگ ایران باستان، تهران: اساطیر.
14) پیرنیا، حسن (بیتا) ایران باستان یا تاریخ مفضل ایران قدیم، جلد 1، تهران: کتابفروشی ابن سینا و بنگاه دانش.
15) حموی، یاقوت، (1380)، معجم البلدان، ترجمه علینقی منزوی، تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور.
16) خداوردی تاج آبادی، محمد (1386) تاریخ سیاسی، اجتماعی، کرمان از ورود اسلام تا پایان آل بویه، کرمان: مرکز کرمانشناسی، چاپ اول.
17) دینوری، ابوحنیفه احمد بن داوود، (۱۳۷۱)، اخبار الطوال، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی.
18) زرين کوب، عبدالحسين، تاريخ ايران بعد از اسلام، تهران، امير کبير، 1362.
19) سلطان زاده، حسین،(1362)، تاریخ شهرنشینی و شهرسازی در ایران، تهران: نشر آبی.
20) شهرستانی، ابوالفتح محمد بن عبدالکریم، (1350)، الملل و نحل، ترجمه افضل الدین صدر ترکه اصفهانی، تصحیح و تحشیه سید محمدرضا نائینی، تهران: اقبال.
21) شیخ نوری، محمد امیر (1383) تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران از ورور اسلام تا پایان حکومت علویان طبرستان، تهران: انتشارات دانشگاه پیام نور.
22) شیخ نوری، محمد امیر (1387) تاریخ اسلام در آسیای مرکزی تا حمله ی مغول، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشهی اس
23) شیخنوری، محمد امیر (1383) تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جهان اسلام از سال 40 تا 227 ه.ق، تهران: انتشارات دانشگاه پیام نور.
24) ضیاء شهابی، شهریار (1381) اعلام جغرافیایی کرمان به استناد معجم البلدان یاقوت حموی، کرمان: انتشارات مرکز کرمانشناسی.
25) طبری، محمد بن جریر، (1375)، تاریخ طبری، ترجمه: ابوالقاسم پاینده، چاپ پنجم، جلد 2، تهران: انتشارات اساطیر
26) طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، محمد روشن؛ انتشارات صدا و سیما (سروش)، تهران، 1377.
27) عبدالهی، علی، (1384)، تاریخ رفسنجان، کرمان: مرکز کرمان شناسی.
28) کوفی، ابومحمد بن علی اعثم کوفی، (1372)، الفتوح، محمد بن احمد مستوفی هروی، به تصحیح غلامرضا طباطبایی، تهران، بی نا.
29) گلابزاده، محمدعلی (1369) مجموعه مقالات کرمانشناسی، کرمان: مرکز کرمانشناسی، چاپ مروی.
30) لسترنج، گای (1377) جغرافیای تاریخی سرزمین های خلافت شرقی، ترجمه ی محمود عرفان، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
31) مسعودی، علی بن حسین (1374) مروج الذهب و معادن الجوهر، ترجمهی ابوالقاسم پاینده، تهران: شرکت انتشارات علمی فرهنگی.
32) مقدسی، ابوعبدالله محمدبن احمد (1361) احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم مترجم علینقی منزوی، تهران، شرکت مولفان و مترجمان ایران.
33) منهاج سراج قاضی (1389) طبقات ناصری، تصحیح و مقابله عبدالحی حبیبی، دوجلدی، تهران، انتشارات اساطیر.
34) نجم مصلح، فائق، ساکنین عرب در سرزمین کرمان در خلال قرن اول هجری، ترجمه ی عبدالرسول میرزائی گیسکی مقدمه ی دانشگاه بغداد.
35) نجمی؛ شمس الدین (1381)، گاهشمار تاریخ کرمان، کرمان: انتشارات مرکز کرمان شناسی.
36) وزیری کرمانی، احمد علی خان، (1385)، تاریخ کرمان، به کوشش دکتر محمد ابراهیم باستانی پاریزی، تهران: انتشارات علمی تاریخ.
A look at the social consequences of the conquest of Kerman after the Arab attack
Faezeeh Saberi1 farinaz Hooshyar 2 Soheila Torabi3
1-Ph.D. student of Islamic of History, Department of History, Najafabad Branch, Islamic Azad University, Najafabad, Iran.
2 Assistant Professor, Department of History, Najaf Abad Branch, Islamic Azad University, Najaf Abad, Iran.
3-Associate Professor of Department of History, Najafabad Branch, Islamic Azad University, Najafabad County, Isfahan Province, Iran.
Abstract
2The Arab attack on Iran and the conquest of its cities had many consequences. Like other cities and states of Iran, Kerman was not spared from the changes resulting from the conquests and underwent many changes. Kerman, which was not a politically independent state until the late 50s of AH, and from the second half of the first century of Hijri until around 129 AH (or 156 AH/779 AD), this province was annexed to Khorasan due to Its geographical location and distance from the center of the Caliphate became the center of many political, economic, social and cultural challenges. In this study, which was carried out in a descriptive-analytical way and by relying on library sources, an attempt was made to answer the question, what social consequences did the Arab attack on Kerman have? The results of the present research show that migration, reduction of urban population, conversion to Islam, change of urban structure were the most important social consequences of the Arab attack on Kerman, which the people of this city were involved with until the end of the Umayyad period.
Kerman: Islam until, Umayyad, Caliphate key words
[1] . در نواحی کوهستانی کرمان قومی زندگی میکردند که به «پارسى كوفج خوانند و به تازى قوفص» نامیده میشدند. .(تاریخ طبری، ج 1: 547).