Religious performance in the Timurid period and its impact on Sadat's position
yusof zohorian
1
(
PhD student of History and Civilization of Islamic Nations, Mashhad Branch, Islamic Azad University, Mashhad, Iran.
)
Keywords: Khorasan, SADAT, Timuri, Siadat place,
Abstract :
Due to their association with the Holy Prophet (PBUH), Sadat was always respected by the general public in the Islamic society and had a special dignity in the eyes of both Sunni and Shia people apart from the political behavior the governments. With the emergence of the Timuri dynasty in Iran, Sadat enjoyed a special position and dignity during the Timuri era. In every city of Diyar Sadat, they were safe from the attacks of the Timuri troops. Timur gave many favors Sadat and they were pampered by him. He called the nobles of Sadat to his court, and some religious positions such as Sadarat, niqab, and judging were assigned to them. Sadat's way Timur's court caused them to enjoy a lot of dignity. After Timur, Sadat lost his position and authority to a certain extent, but some Timuri rulers such as Shahrukh and Sultan Hussein, in the continuation of Timur's career, paid attention to Sadat and used them in court affairs. Sadat's presence in the Timurid court caused some Shiites to start efforts, which resulted in the expansion and growth of Shiism in Iran. This research tries to analyze the role of Sadat in the expansionShiism, the duties and consequences their performance in the Teymuri period, using a descriptive analytical method and a historical approach, relying on library studies. The findings of the research show that Sadat provided the conditions for the promotion of Shiism by establishing relations and converging with Timuri political rulers and gaining their support.
_||_
عملکرد مذهبی در دوره تیموری و تاثیر آن در جایگاه سادات
چکیده
سادات به خاطر انتسابشان به پیامبراکرم(ص) همواره در جامعه اسلامی مورد احترام عموم مردم قرار میگرفتند و در نزد مردم جامعه جدای از رفتار سیاسی حکومتها از جایگاه والایی برخوردار بودند. با ظهور سلسله تیموری در ایران سادات در هر شهر دیار از حملات سپاهیان تیموری در امان بودند، وی بزرگان سادات را به دربار خویش فراخواند و این راهیابی سادات به دربار تیمور باعث گردید تا آنان از منزلت فراوانی در نزد عامه مردم نیز برخوردار گردند. پس از تیمور سادات جایگاه و اقتدار خویش را به اندازهای از دست دادند، اما برخی از حاکمان تیموری چون شاهرخ و سلطان حسین در ادامه سیره و سلوک تیمور، سادات را مورد توجه و الطاف خویش قرار دادند و در امور دربار از آنان بهره میجستند. این پژوهش سعی دارد به روش توصیفی- تحلیلی و رویکردی تاریخی با تکیه برمطالعات کتابخانهای، جایگاه سادات را در عرصههای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی مورد بررسی قرار دهد و پیامدهای عملکرد آنها را در دورۀ تیموری بررسی کند. یافتههای پژوهش نشان می دهد که سادات اعم از شیعه و سنی با برقراری مناسبات و همگرایی با حاکمان سیاسی تیموری و جلب حمایت آنها در مناصب مهم سیاسی ورود نمودند، علاوه بر این برخی سادات شیعه نیز از فضای به نسبت باز سیاسی-مذهبی بهره جسته و شرایط ترویج مذهب تشیع را فراهم کردند.
کلیدواژه: تیموری،تسامح مذهبی، جایگاه سادات، خراسان، موسوی.
مقدمه
دوره تیموریان (782-911 هـ) با هجوم خونین و کشتار و تخریب بیرحمانه تیمور مؤسس این سلسله، آغاز شد و طی آن ولایت خراسان بیش از سایر مناطق دچار ویرانی و آسیب گردید؛ اما در دورههای بعد بهویژه پس از تیمور و روی کار آمدن شاهرخمیرزا و انتقال پایتخت از سمرقند به هرات، خراسان به آرامش نسبی رسید و بهسرعت بهسوی تمدن و شکوفایی حرکت نمود. البته این پیشرفت و ترقی نه تنها در بعد اقتصادی و علمی بلکه در همه ابعاد ازجمله آزادی فکری و تساهل مذهبی و نداشتن تعصب از ناحیه دولت بود. تيمور كه اساس سلطنت خود را بر دين اسلام قرارداده بود، براي حفظ حکومت خود نياز به مشروعيت داشت كه از طرق مختلف در تأمين آن تلاش میکرد. تيمور براي توجيه فرمانروايي و فتوحاتش از دين اسلام بهره جست و جانشينان او نیز براي مشروعيت دادن به حكومت خود را حامي شريعت اسلام معرفي میکردند، بهویژه شاهرخ هوادار سرسخت مبانی اسلام و در انجام فریضههای ديني مقید بود. سادات در این دوره با ورود در دستگاه سیاسی تیموریان تصدی مناصب مختلف را برعهده گرفتند. عملکرد مذهبی نسبی حاکمان تیموری سبب گردید تا سادات شیعی نیز از این موقعیت بهرهمند شوند.
آیین تشیع امامیه در سایه آزادیهای به وجود آمده به تدریج توانست گامهای را در جهت رشد و گسترش مبانی فکری خویش بردارد. پس از تیمور نیز شاهزادگان به قدرت رسیده راه و مسلک او را در باب احترام به سادات اعم از شیعی و سنی در پیش گرفتند و رفتاری معتدلانه را در برابر آنها نشان دادند. شاهرخ تیموری با ادای احترام به امام هشتم شیعیان و آبادانی و عمران مرقد شریف ایشان و شهر طوس موجب شد تا شیعیان بیشتری برای سکنی گزیدن به این شهر روی آورند و خراسان مأمنی برای بسط و گسترش آموزههای کلامی و دینی مذهب تشیع گردد. در دوره سلطان حسینبایقرا مذهب تشیع چنان در دربار و حکومت هرات ریشه دوانده بود که او درصدد تغییر مذهب در سرزمین خود گردید، اما با سخنان و نصایح برخی از درباریان از این کار صرفنظر نمود. در روند پژوهش سوالاتی مطرح شد، از جمله سادات اعم از شیعی و سنی در دوره تیموری در چه مناصب درباری حضور داشتند؟ سادات شیعی در جهت ترویج امور اعتقادی و کلامی تشیع امامیه در دوره تیموری در تنگنای اجتماعی و سیاسی قرار داشتند؟ در این تحقیق سعی میشود که جایگاه سیادت و نقش سادات در دربار تیموری از زوایایی مختلف مورد پژوهش و بررسی قرار گیرد. طبق بررسیهای بهعملآمده، کتاب یا پژوهش مستقلی با عنوان این پژوهش یافت نگردید. برخی از تحقیقات نگاشته شده در زمینهی سادات و نقبا در دوره تیموری، عبارتند از: پژوهش جدید و نزدیک به موضوع این مقاله، در مجموعه اطلس تاریخی سادات با عنوان «سادات ایران از آغاز ورود تا پایان قرن نهم هجری؛ سادات خراسان بزرگ» مورد بررسی قرار گرفته است. این پژوهش همانطور که از عنوان آن مشخص است دوره حدود نه قرن را شامل میشود. در این پژوهش مولف به ذکر عملکرد سادات در دورهی تیموری نپرداخته است. «سادات رضوی در مشهد از آغاز تا پایان قاجاریه » ابوالفضل حسنآبادی کتابی تألیف نموده است، که در این اثر، همانطور که از عنوان کتاب مشخص است، به طور خاص، بر خاندان سادات رضوی در مشهد تأکید داشته است. مقاله« سادات در دوره تیمور» تألیف علیرضا کریمی و ابراهیم فتحی سلامت به چاپ رسیده است. در این مقاله تنها به سادات در قلمرو حکومت تیمور پرداخته است و به تأثیر آنها در زمینه گسترش تشیع در خراسان پرداخته نشده است. مقاله «نقش سیاسی اجتماعی سادات در دوره تیمور» (1383) اثر ساسان طهماسبی نیز به جایگاه سیاسی سادات در کل قلمرو حکومت تیمور بررسی شده و بیشتر به جایگاه اجتماعی و اقتصادی اشاره شده است. در این مقاله به تأثیر سادات در زمینه گسترش تشیع در خراسان نپرداخته است. مقاله «سادات موسوی مشهد و نقش آنان در اداره حرم مطهر امام رضا(ع)» (1390) تألیف رضا نقدی است. در این پژوهش محقق به ورود سادات موسوی از قرن چهارم هجری در عهد سامانی به ایران و چگونگی اداره حرم و نقابت سادات را مورد بحث قرار داده است که بازه زمانی اواخر دوره تیموری را در برمیگیرد. مقاله با عنوان «بررسی جایگاه نقابت مشهد در عصر تیموری» (1399) تالیف علیاصغر چاهیان بروجنی و محمدعلی چلونگر میباشد. در این پژوهش مولفان به بررسی حضور نقیبان در خراسان عصر تیموری پرداختهاند. نقیبان با در دست گرفتن زعامت شهر مشهد و برقراری ارتباط با حاکمان تیموری از جایگاه و موقعیت خویش در جهت ترویج فرهنگ رضوی بهره جستند.
آغاز ارتباط دوسویه سادات و حاکمان تیموری
تیمور برای ثبات سیاسی حکومت خویش از تمامی ظرفیت های جامعه بهره میجست و سعی نمود در سایه آزادی های دینی فرق اسلامی بالاخص شیعیان که تا آن دوره در عسرت به سر میبردند، نظر آنان را به سوی خویش جلب نماید. از همین روی تیمور دست به برخی اقدامات بهصورت نمادین زد که ازجمله نشان دادن ارادت خویش به حضرت علی (ع) امام اول شیعیان و زیارت مزار امامان شیعه در نجف و کربلا بود.1 تیمور به سادات و جایگاه آنان بنا بر آیه «أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» احترام میگذاشت و آنان در عصر تیمور بهعنوان یک طبقه خاص و مهم اجتماعی مطرح گردیدند و جایگاه سادات در دربار به همراه قضات، علما، مشایخ، اکابر و اشراف درطرف راست تیمور قرار داشت.2 در منابع تاریخی این احترامات از سوی تیمور ثبت گردیده است، چنانکه میرخواند پس از نقل حضور سادات در مراسم به تخت نشستن تیمور و تجدید عهد و بیعت آنها با او آیه کریمه «قُل لا أَسأَلُكُم عَلَيهِ أَجرًا إِلَّا المَوَدَّةَ فِي القُربى» و حدیث «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی» را در شأن و منزلت سادات درهمان مجلس بیان مینماید.3 تیمور در تزوکات اطرافیان خود را به دوازده طبقه تقسیم کرده، و چنین میگوید:«سلطنت خود را به دوازده طایفه استوار ساختم. طایفه اول: سادات و علما و فضل که مسائل دینی و حکمی و عقلی و مسائل حلال و حرام را از ایشان استسفار مینمودم.».4 بر اساس مستندات مطرح شده در کتاب هایی چون زندگی شگفت انگیز تیمور از ابنعربشاه و حبیبالسیر میرخواند چنین میتوان نتیجه گرفت که در این دوره سادات یکی از طبقات متنفذ، خیرخواه و رافع بلایا از مردم به شمار میآمدند.5 در کتاب حبیبالسیر بارها در میانه جنگها و برای در خواست صلح از تیمور عبارت «سادات، مشایخ، علماء، قضات، اکابر، صلحاء و اعیان» بسیار ذکر شده است. در محاصره شهرها آنان بهعنوان نمایندگان مردم شهرها بهسوی لشکریان تیمور روانه میگشتند تا برای مردم بی گناه طلب امان نمایند. سادات اعم از شیعه و سنی در این دوره در کسوت شاعران، خوشنویسان و علمای مطرح ظاهر شدند، ازجمله سیدغیاثالدینفضلالله رادکانی در خوشنویسی بسیار توانا بود.6 این نکته را نیز باید عنوان نمود که برخی سادات عهد تیموری پیرو مذهب تشیع امامیه و برخی دیگر اعتقاد به مذاهب اهلسنت داشتند که این امر موجب قرابت بیشتر اهلسنت به خاندان نبوت و ائمه اطهار(علیهمالسلام) میگشت. اولین حضور سادات اغلب سنی در دستگاه تیمور را میتوان به همراهی سیدبرکه با وی نسبت داد. تیمور به سیدبرکه ارادت و تمایل پیدا نمود و کوشید که تأیید او را نسبت به خویش دریافت نماید تا طرفداران و هواخواهان سید برکه نیز از او حمایت نمایند. در سال 771 هـ زمانی که امیرتیمور برای جنگ با امیرحسین، برادرزن و مهمترین رقیب سیاسی او از شهر کش بهسوی بلخ مرکز قدرت وی میرفت، در نزدیکی ترمذ، سیدبرکه به او پیوست. او از سادات مکه بود که برای دریافت درآمد اوقاف حرمین شریفین بهسوی ماوراءالنهر رفت، اما امیرحسین این امر را نپذیرفت و سیدبرکه بهسوی تیمور رفته و او تقاضای سید را اجابت نمود و این آغاز رابطه سیدبرکه و تیمور و قدرتگیری سادات در دربار تیمور بود. پس از فتح بلخ و پایان قدرت امیرحسین، تیمور در بلخ با حضور مؤثر سیدبرکه و سیدابوالمعالی و سیدعلیاکبر از خانزادگان ترمذ رسماً بر تخت پادشاهی خویش در ماوراءالنهر جلوس کرد. حضور سیدبرکه و دیگر سادات در زمان تاجگذاری تیمور بهمنزله تأیید شرعی حکومت وی بود. تیمور از این مسئله در مقابل رقیبان سیاسی خویش نیز سود میجست و سیدبرکه نیز به تیمور توجه مینمود و گاه و بیگاه به او مهربانی میکرد و طبل و علم پادشاهی برای وی ارسال مینمود.7 این امر سرآغاز رابطه متقابل سادات و خاندان تیموری گردید. احترام و جایگاه بالای اغلب سادات اعم از سنی و شیعه در نزد تیمور سبب گردید تا مردم برای امورات مهم زندگی خویش به پیشگاه آنان تمسک جویند، مثلاً در باب تسخیر شهرها مردم هر شهر سادات را برای طلب امان بهسوی اردوگاه تیمور روانه مینمودند، تا به خاطر علاقه تیمور واحترام به سادات برای مردم شهر طلب امان نمایند. نکته دیگراینکه سادات نقش مهمی در فتح شهرها بدون خونریزی برای لشکریان تیمور ایفا نمودند. سادات در برخی موارد بهعنوان حافظ منافع تیموریان در شهرها مطرح شدند، ازجمله هنگامیکه تیمور اصفهان را به دست آورد، مبلغی را بر ساکنان شهر مقرر نمود، اما مردم شهر به خاطر زیادی پول طلب شده، شورش کردند. سپس مأمورین مالیات و تعدادی از سربازان تیمور را به قتل رساندند. در این حادثه سادات از سربازان تیمور حفاظت کردند و پس از حضور مجدد لشکریان تیمور تنها سادات از انتقام سربازان او در امان ماندند.8
سادات وابسته به حکومت تیموری اغلب دارای مذهب اهل سنت بودند، هرچند که تیمور به ائمه ارادت میورزید و به زیارت مقابر میرفت، اما درعینحال فردی متعصب در مذهب خویش بود. در دوره تیمور سادات اعم از سنی و شیعه ازلحاظ اقتصادی دارای مقرری بودند، او برای آنها سیورغالات و اوقاف زیادی در نظر گرفت. همچنین تیمور از میان سادات فردی را به منصب صدر انتخاب کرد که رسیدگی به این امور بر عهده او قرار داشت.9 علاوه بر این موارد، سادات از غنائم حاصل از فتوحات تیمور نیز سهمی داشتند. وی دارالسیاده برای سادات نیازمند در شهرهای مختلف برپاکرد و مهمترین این دارالسیادهها در شهر هرات بود و علوم دینی نیز در همین مکان به آنان آموزش داده میشد.10
از دیگر دلايل توجه تيموريان به سادات، سكونت تعداد بسياري از آنان در شهرهاي ايران و محبوب شدن در نزد مردم بهعنوان نوادگان پيامبراکرم(ص) بود. تيمور با حمايت از سادات، تأیید آنان را به دست میآورد و به جنگهای خود، جنبه مذهبي میداد و آنان را ابزاری راهگشا برای اعمال افکار و اندیشههای خویش میدانست، علاوه بر این حاكمان تيموري میخواستند به وسیله سادات شیعی مانع نارضايتي شيعيان امامیه و شورشهای مردم به رهبري علويان در قلمروي خويش شوند. این نکته نیز باید در اینجا ذکر شود که تمامی امکانات رفاهی و امتیازات ویژه برای ساداتی بود که با دربار تیموری همکاری داشتند و فرامین حکومتی را اجرا میکردند، اما ساداتی که در مقابل ظلم دربار تیموری مقاومت مینمودند و جانب مردم ستم دیده را میگرفتند، مورد غضب حاکمان تیموری و از درگاه حکومت با دسیسههای گوناگون طرد میگردیدند.
دورهی شاهرخ نیز سادات به مانند گذشته از احترام افزونی برخوردار بودند. هنگامیکه شاهرخ به طرف مشهد روانه گشت، ساداتی که در این شهر ساکن بودند، را مورد تفقد خویش قرار داد.11 اما در عین حال بهمانند پدرش با ساداتی که ازلحاظ ایدئولوژی و سیاست با او در تعارض بودند به مقابله پرداخت، بهترین مثال در این دوره سیدقاسمانوار تبریزی صوفی-شیعی از مریدان شیخصفیالدیناردبیلی بود. او در سراسر خراسان مریدان بیشماری داشت. شیعیان و ستمدیدگان برای دادخواهی به نزد او رهسپار میشدند12. شاهرخ تیموری به دلیل افکار و اندیشههای او سعی در دور نمودن قاسمانوار از مرکز حکمرانی خویش نمود تا پس از مدتی بهانه برای شاهرخ ایجاد شد. وی در سال 830 هـ در پی سوءقصد به جانش توسط احمدلر، سید را مقصر دانست و او را از هرات بیرون کرد. در این دوره بسیاری از سادات از نقاط مختلف شهر هرات که به عنوان دارالسلطنه یاد میشد و دیگر شهرهای خراسان همچون نیشابور، سبزوار، بلخ و غیره مهاجرت کردند. ساداتی که در شهر مشهد حضور داشتند یا به آنجا مهاجرت کرده بودند به دلیل جایگاه حرممطهررضوی از احترام و عزت افزونتری در میان تیموریان برخوردار بودند. چنانکه خواندمیر سادات مشهد و حرم مقدسضوی را مقدم طبقه سادات میداند.13 تسامح مذهبي در دوره سلطانحسينبايقرا و علاقه و تمایل او به مذهب تشیع امامیه و همچنین توجه به حرممطهر امامرضا (ع) باعث گردید تا سادات برای سکنی گزیدن به شهر مشهد روی آوردند.14 همچنین در دوره سلطانحسینبایقرا نیز وضع دچار دگرگونی گردید و سادات شیعی از احترام ویژهای برخوردار بودند. موقوفات فراوانی به آنان تعلق گرفت. اداره این موقوفات به بزرگان و نقبای سادات اغلب شیعی سپرده شد.در ادامه به مناصب سادات در دوره تیموری پرداخته میشود.
ورود سادات به مناصب سیاسی دربار تیموری
1-دیوانسالاری
بیشترين حضور سادات اغلب اهلسنت در ساختار اداري تیموري، اشتغال در مناصب ديوانسالاري است. بالاترين مقام رسمي در ديوان اعلي يا ديوان ايراني در دوره مورد بحث، منصب صاحب ديوان است. درعینحال، در باب مناصب به وزير نیز اشاره کردهاند كه به رئیس ديوان و افراد مشغول به کار در این قسمت اطلاق میشد. از خلال مناصب نمیتوان دريافت دامنه اختیارات و كاركرد وزير چه بوده است. ظاهراً مناصب بیآنکه تمايزي میان صاحب ديوان و وزير قائل باشند، آن را به كار میبرند. در منابع این عصر کمتر به اسامی اشخاص در این دیوان پرداخته شده است، اما نام چند تن از سادات را بهعنوان وزير ضبط کردهاند. خواجه غیاثالدینسیدی احمد اندخودی بود که به دستور شاهرخ در سال 838هـ به ریاست دیوان اعلی رسید، به صراحت ذکر شده است. 15وزیران در دوره شاهرخ موظف بودند به اموری چون نامهها و عرضه داشتها، شکایات، پیشنهادات، انتقادات و امور حکام رسیدگی نمایند،16 سادات که در دوره هایی از صاحبان منصب وزارت از عالیترین مناصب دولتی در عهد تیموی بودند، در اغلب مواقع به رعایت حال رعایا و رفاه فقرا اهمیت میدادند. خواجه غیاثالدینسیدی احمد اندخودی که از بزرگان و معتبرین ماوراءالنهر بود، از جایگاه خانوادگی والایی برخوردار بود و خاندان وی در دیار خویش شهره عام و خاص بودند.17 این سادات ملجاء مردمان دیار خویش در برابر ظلم برخی حاکمان محلی و فرماندهان نظامی بودند. در برخی موارد نیز وزیران به عنوان مامورین پادشاه به دیگر شهرها گسیل میشدند و به امور حاکمان آن ناحیه رسیدگی و حسابرسی میکردند.18 شاهرخ سعی می نمود تا افراد دارای اهل علم و ادب را به این منصب منصوب نماید. سیدزینالعابدین گنابادي كه گفتهشده مدتهای مديد به امور ديواني سرگرم بوده است، در آخرين سال زندگي تیمور براي ضبط مالیات نیشابور فرستاده شد. وي در دوران شاهرخ نیز چند مرتبه به وزارت رسید. در سالهای نخست شهرياري شاهرخ كه به همراه خواجهغیاثالدین سالار، چهار ماه مقام وزارت داشت. همچنین برای دفعه دوم، به همراهي نظامالدینجعفرتبريزي به وزارت منصوب گشت.19 ظاهراً اين دوره در سالهای پس از وفات سیدفخرالدين وزير در سال 823 تا 828 هـ. بوده است. فرزند وي سیدعمادالدينمحمود گنابادي نیز پس از وفات پدر در ديوان شاهرخ مشغول به كار بود . باري به مفّردي مالیات دهلي پرداخت و سوءاستفادهي گستردهی امرا را آشكار ساخت. وي پس از درگذشت شاهرخ به وزارت الغبیگ رسید و تا پايان حیات الغبیگ اين مقام را داشت.20 پس از سیدفخرالدينمحمد چند تن ديگر از سادات ازجمله سیدمرتضيامیرعلی نويسنده در سال 821 هـ و پس از عزل سیدفخرالدين به وزارت شاهرخ رسید.21 سیدفخرالدینمحمد به علما و سادات نیکی فراوان مینمود و آنان را در پناه خویش از گزند بدخواهان دور مینمود. به طور مثال به سید صدرالدینحسینی کمک شایان نمود.22 با نگاهی به منابع تاریخی و مبحث وزارت در عصر شاهرخ سادات را در اغلب زمان ها در این جایگاه میتوان مشاهده نمود. به طور مثال سیدفخرالدینمحمد مدتی با خواجهنظامالدیناحمد بن خواجهداوود به امور وزارت میپرداخت.23 پیراحمدخوافی نیز مدتی با سیدی احمدشیرازی نیز در این امر مشارکت داشت.24 سادات از سلاله پیغمبر در این دوره توانسته بودند تا به مناصب عالیه حکومت تیموری دست یابند و عملا امور کشوری را دردورههای مختلف این دولت به دست گیرند و به امور بپردازند که این خود نشان از شایستگی این افراد در کسوت سیاسی و مملکتداری است.
2- صدارت
صدر کلمهای عربی و دارای معانی سینه، مقدمه و بلندمرتبه میباشد.25 واژهی صدر در اول امر به صورت عنوانی افتخاری برای اشخاص به کار میرفت. در دوره تیموری به عنوان بالاترین مقام دینی در دستگاه مذهبی ذکر می گردید. مقام و منصب صدارت، ریشه در دوره آلکرت داشت اما برخي پژوهشگران معتقدند كه شکلگیری مقام صدر بهعنوان مقامي ديني- اداري به میانه سده هشتم و اوايل سده نهم هجری برمیگردد. از اینرو دورههای حكومت تیمور و حتي شاهرخ بهعنوان آغاز شکلگیری اين مقام اداري – ديني زمانگذاری شده است.26 وظایف صدر در دوره تیموریان اختصاص به مواردی چون مسئول گسترش اسلام و اجرای شریعت، نظارت بر کار زیردستان خویش چون قاضی، محتسب، نقیب، امام، واعظ، خطیب، شیوخ و سادات ، عزل و نصب مسئولین دینی، حفظ و حمایت از بنیادهای دینی(حمایت از موسسات دینی و امور عامالمنفعه مانند مساجد، مدرسه، خانقاه)، مسئولیت انشاء، اداره، حفاظت و تعیین کارکنان،27 تهیه و تدارک سفر روحانیان(سادات، اهلدین و شیخ)،28 ارتقاء جایگاه سادات و مراقبت از مناقع مادی اهلعمامه، مسئولیت ادارهی اوقاف، محافظت از اوقاف، عزل و نصب متولی موقوفه، تشخیص خرج کردن اموال و درآمدهای وقف داشت.29 مقام صدارت از زمان به حكومت رسيدن تيمور، به برخي از سادات ميرسيد. صدارت در ميان سادات، گاهي بهصورت موروثی تداوم مییافت كه سبب افزايش ثروت و قدرت در یک خاندان میگشت. تخصيص مقام صدارت به سادات بيشتر در دوره شاهرخ و سلطانحسينبايقرا بود.
مواجب صدارت از طریق درآمدهای اوقاف پرداخت میگردید.30 از افرادی که در دوره مورد بحث به منصب صدارت مشغول بودند، میتوان به این اشخاص اشاره داشت: جلالالدینلطفالله صدر در دوره شاهرخ (د. ۸۴۲ هـ) مدرسهای برای گسترش علوم ساخت.31 صدرالدینابراهیم از خاندانهای بزرگ سمرقند از اوایل دوره شاهرخ تا زمان درگذشت خود، در سال ۸۳۲ هـ منصب صدارت را برعهده داشت. از سال ۸۴۲ هـ شمسالدینمحمدامین پسرصدرالدین جانشین پدر شد. شمسالدين بناهای بسیاری را ساخت. ازجمله مسجدی در حومه شهر هرات و نیز تعمیر دو رباط دریکی از روستاهای نزدیک هرات را به او منسوب میکنند.32 یکی دیگر از خاندانهای عهدهدار منصب صدارت، خاندان مولانا عبدالله لسان حکیم بزرگ عهد تیمور بود.33 شهابالدینعبدالرحمان برادر جلالالدین که مدتی صدرات بایسنقر و علاءالدوله را برعهده داشت، در دوره سلطنت شاهرخ، عهدهدار مناصب مهم بود. وی یک حمام عمومی و نیز کاروانسرایی را وقف عام کرد.34 بیشترين اطلاعات ما از صدور مربوط به دورههای پاياني حكومت تیموري است. میرخواند در گزارشی شمار موقوفات ديني در دوره سلطانحسینبایقرا را آنچنان میداند كه براي ادارهی آنها پیوسته به چند صدر نیاز بود35. وي سپس فهرستي چهارده نفره از صدور اين زمان ارائه میکند كه تعدادي از سادات نیز در میان آنان هستند. ازجمله: سیدجلالالدینحمزه اندخودى كه از بستگان سیدبركت بود و در ابتداي حكومت حسینبايقرا به صدارت رسید. اما وی توانايي اداره اين منصب را نداشت و به شرابخواری مشغول بود. از اینرو وی از منصب خویش بركنار گرديد. به نظر میرسد حضور سادات شیعی در برخی پستهای سیاسی دولتی به صورت محدود و داشتن اختیارات مختلف از جمله در مورد عزل ونصب افراد، جذب شیعیان امامیه و به کارگیری آنان در مناصب دیگر را امکان پذیر مینمود. این امر قدرت اقتصادی- سیاسی شیعیان امامیه را به طور همزمان بهبود میبخشد و شیعیان امامیه را به عنوان وزنهای سیاسی در دربار تیموری مطرح میکرد.
سیدغیاثالدینمحمدمشهدى از ديگر صدر اين دوره است كه نه بهواسطه كمالات، بلكه با كوشش خواجهقوام الدين نظام الملك به منصب صدارت رسید و تا زماني كه خواجه نظامالملك بر سرير قدرت بود، وي در منصب صدارت باقی بود، اما با قتل نظامالملك در سال 903 هـ. وي نیز بر جان خود بیمناك گرديد و به نزد امیرذوالنّون، از امراي مخالف حسینبايقرا رفت. امیرذوالنّون نیز او را به نزد بدیعالزمان میرزا، پسر ناراضي بايقرا فرستاد، اما در آنجا مورد التفات وی واقع نگشت، در نهایت سیدغیاثالدینمحمد تا پايان عمر به دور از شغل رسمي بود.36 مولانا امیر کمالالدینحسینابیوردى كه از فضائل خراسان بود در اواخر حكومت حسین بايقرا به بلخ رفت و در نزد بدیعالزمان میرزا به منصب صدارت رسید. وي در فاصله سالهای 908 تا 910 هـ. اين مقام را داشت و سپس از صدارت استعفا نمود.37 يكي ديگر از صدور اين زمان سیدافضل پسرسیدسلطانعلی خواب بین بود كه در عرصه سیاسی نیز دست به اقداماتی در جهت استحکام حکومت تیموری زد و آن واسطهی صلح میان حسینبايقرا و بابر بود تا در برابر محمدخان شیباني متحد گردند و بهواسطهی اين تلاش خود از سوي دو طرف مورد تکریم فراوان قرار گرفت.38 آخرين صدري كه از سادات در منابع تاریخی مطلب آورده است، سیدنظامالدینسلطاناحمدبنامیربرهانالدین خاوندشاه است كه از سوي میرزابدیعالزمان به اين مقام منصوب گرديد.39
3-شیخالاسلامی
منصب شیخالاسلامی يك منصب كليدي در دوره مورد بحث محسوب میشود. دامنه وظايف شیخالاسلامی بسيار گسترده بود و از اعتبار و نفوذ زيادي در دربار تيموري برخوردار بود. شیخالاسلام از جايگاه علمي والايي برخوردار بود و رياست نهاد آموزشي را در اختيار داشت. از جمله وظایف شیخالاسلامها نظارت بر امور مفتیها، مفسرین قوانین مذهبی، پیشوایان، خدام مساجد، وعاظ و حافظان، مفسرین قرآن، مدرسین، صدرها(صدور)، قضات اعظم، قضات و حاکمان شرع و متولیان اموال مذهبی( موقوفات) نیز نظارت مینمودند.40 این طبقات مختلف در امور دینی براساس صلاحدید شیخالاسلام به امور دینی و مذهبی مردم میپرداختند. از وظایف شیخالاسلامی میتوان به نظارت بر دستورات مذهبی، تقسیم ارث و میراث، عقد ازدواج و طلاق، حل و فصل منازعات و مناقشات در میان مردم، حفظ و حراست از اموال بیصاحب و ایتام و سفها اشاره نمود.41 با توجه به اينكه اغلب شاهزادگان تيموري خود دانش دوست بودند، در انتخاب اعلمترین علما دقت نظر زيادي مبذول میداشتند. آنها سعي داشتند تا کسی را انتخاب نمايند که هم ازنظر علمي و هم ازنظر اخلاقي مورد تأیید باشد و خيانت در علم نکند. سلاطين تيموري، پس از شناسايي اعلم علمای سادات و آزمودن وي او را به منصب شیخالاسلامي میگماشتند. براساس مطالب عنوان شده در کتاب سلوک الملک خنجی42 میتوان چنین نتیجه گرفت که حضور سادات علمای مطرح شیعه در یکی از مهمترین مناصب دولتی عصر تیموری و گستردگی دایره فعالیت آن علاوه بر جلب ورود دیگر سادات به دربار و به کارگماردن آنان در سمتهای مختلف فرهنگی و سیاسی، موجب تعاملات و مراودات علمی گسترده شیعیان با حاکمان و درباریان اهلسنت میگشت و همین امر سبب ترویج اندیشههای شیعی در درون ساختار حاکمیت تیموری و جلب حمایت روز افزون آنان گشت.
از دو خاندانی که در دوره تیموریان عهدهدار این منصب بودند، یکی در سمرقند، خاندان برهانالدینمرغینائی (د. 598 هـ) و دیگری در هرات، خاندان سعدالدینتفتازانی بودند. نخستین بار قطبالدین یحیی نوه تفتازانی در اواخر دوران شاهرخ، عهدهدار این منصب گردید سپس پسرش سیفالدین جانشین وی شد.43 ازجمله وظايف مهم شیخالاسلام نظارت بر كار مدارس و طالبان علم بود، چنانچه قصور يا وقوفي در كار آنان مشاهده مینمود، سبب اين قصور را جستجو میکرد. اگر سبب تقصير مدرس يا معيدان بودند مورد مواخذه قرار میگرفتند و اگر سبب طالب علم بوده ابتدا او را ارشاد و بر طلب ترقي تحريض مینمودند و اگر سبب قصور فهم او بود درصدد اين برمیآمدند تا ببينند طلبه در كدام رشته علمي استعداد دارد.44 با توجه به قراین موجود اینگونه میتوان بیان کرد که نظارت دقیق و موشکافانه شیخ الاسلام ها در به کارگیری عالمان برای تدریس مفاهیم علمی در مدارس شیعی نیز انجام میگرفت و حضور علمای دانشمند در مدارس شیعی سبب میشد تا طالبانی که در محضر آنان به کسب فیض میپرداختند، از بنیه علمی بالایی برخوردار شوند و با توان علمی بیشتری به تبلیغ در جهت گسترش مفاهیم کلامی و فقهی شیعه در سطح جامعه بپردازند.
اهمیت مقام محتسب و ایجاد مناصب صدارت و شیخالاسلامی، بیانگر آن است که شاهرخ تصمیم داشت تا ارتباط سادات را با دربار و خاندان تیمور مرتبط نماید.45
4-محتسب
حِسبه، از تشكیلات ادارى و دينى در حکومتهای اسلامى است كه بر امور اعتقادى، اجتماعى، مذهبى و بهداشتى نظارت داشت.46 مفردي نیز يكي از مناصب ساختار ديواني دوره تیموري بود. مفرد كسي بود كه براي بررسي رشوهخواریها به شهرها گسیل میشدند.47 محتسبان در بازار بر معاملات نظارت داشته و از به كار بردن اوزان و مقادير ناقص، تقلب در معاملات و نپرداختن قرض جلوگیری مینمودند. علاوه بر آن محتسب وظیفهی امربهمعروف و نهي از منكر را نیز بر عهده داشت. اصناف مورد نظارت محتسب حتي شامل بالاترین مقامات شهر مانند قاضي نیز میشد. از شرايط دارا شدن اين سمت آشنايي با احكام شرع و پشتوانهی سیاسي و اجتماعي بالا بود. يكي از ساداتي كه اين مقام را در عصر تیموری بر عهده داشت، سیدعمادالدينمحمودگنابادي بود كه پدرش سید زينالعابدينگنابادي در دورهی تیمور و شاهرخ مقام وزارت داشت. وي ابتدا از سوي امیرجلالالدينفیروزشاه كه در دربار شاهرخ قدرت داشت؛ به حكومت بلخ انتخاب شد. شاهرخ كه نميتوانست با امیر فیروزشاه مخالفت ورزد؛ به هنگام عزيمت سیدعمادالدين از وي خواست تا مالیات سه ساله دهلي را كه از راه بلخ ميآوردند، مفردي كند، زيرا دريافته بود كه امیر فیروز شاه در آن تصرفاتي كرده است. از سوي ديگر خوب ميدانست كه سید توان مقابله با فیروز شاه را ندارد، دستور داد اين كار به رياست محمدجوكي امیرزادهي تیموري صورت گیرد. سیدعمادالدين توانست مبالغ زيادي از سواستفادهي امیرفیروزشاه را كشف و به شاهرخ گزارش كند.48 در یکی از معدود اسناد به جا مانده از تیموریان نیز فرمانی با حکم واگذاری احتساب شهر قزوین به دستور شاهرخ، به شخصی به نام مرتضی اعظم سیدمعینالدین از سادات مرعشی قزوین میباشد که در تاریخ 5 ذیالقعده 838هـ صادر شده است49.
از دیگر محتسبین دوره تیموری اميرصدرالدينابراهيم مشهدى بود که «عمده علماء زمان و قدوه سادات فضيلت نشان بود و در زمان خاقان منصور سالهاى موفور در مدرسه شريفه سلطانى و مدرسه بديعيه و خانقاه اخلاصيه به امر درس و افاده قيام مينمود در شهور سنه تسعوعشروتسعمائه رايت عزيمت بصوب عالم آخرت برافراشت و دو پسر خجسته سير يادگار گذاشت اميرمحمدامين و اميرمحمدحسين و اين دو جوان فضيلت نشان به صفت صلاح و تقوى اتصاف دارند و همواره همت بر افاده و استفاده ميگمارند و اميرمحمدامين در مدرسه اخلاصيه به لوازم منصب تدريس اشتغال ميفرمايد و اميرمحمدحسين در مدرسه جماليه به افاده قيام مينمايد و برادر اميرابراهيم اميرعبدالجليل نيز در سلك علما منتظم بود و در زمان خاقان منصور و محمد خان شيبانى چند سال به امر احتساب اشتغال مينمود»50.
نهاد حسبه به دلیل ارتباط و نظارت بر امور شرعی لازم بود تا در اختیار افراد آگاه به امور شرعی قرار بگیرد و به همین دلیل سادات و نقیبان مشهد با دارا بودن مقام علمی در این منصب قرار گرفتند. شرعی در دوره تیموری این منصب نیز عمدتا از جمله امیرعبدالجلیل (برادر امیرابراهیممشهدی) یکی دیگر از سادات شناخته شده مشهد است که در زمان سلطان حسین بایقرا و محمدخان شیبانى چند سال به امر احتساب اشتغال داشت.51 همچنین امیرمهنا یکی دیگر از محتسبان شهر مشهد است که برادرش امیرنظامالدینعبدالقادرقاضی و سید نساب شهر مشهد بوده است.52 در دوره تیموری برخی موارد منصب محتسبی را به دو نفر تفویض مینمودند. سلطان حسینمیرزا در فرمانی مولانا نجمالدینمحمدقاینی از سلاله سادات را به اتفاق نظامالدیناحمدخوافی به این منصب گمارد. او را برای مدتی به عنوان محتسب دارالسلطنه هرات و بلوکات و توابع آن برگزید و مقرر شد که به همراه نظامالدیناحمدخوافی به اموری چون «حسن ارشاد و هدایت مقتضی فتوی و روایت به جاده قویم شرع مستقیم دلالت نموده در تأدیب زمره اشرار و تعریک فرقه فجار غایت اجتهاد و اقتدار مرعی دارد و تعمیر مساجد و معابد و تفتیش احوال امامان و موذنان بقاع خیر و ترفیه احوال اهالی دین منظور نظر اعتنا و اهتمام گردانیده و از حال تسعیر و احتکار و ناانصافی مردم بازار واقف و خبردار بوده نگذارند که از آنچه حکم و دستور و انصاف به زیاده و کم خرید و فروخت کنند و در تعدیل مکیان و میزان و تحقیق ذراع و اوزان به حکم اقیموالوزن بالقسط غایت تیقظ و احتیاط بجای آورده اجرای حدود و تعزیرات و اعزاء اصناف ...خمور و سایر مسکرات و کسر ظروف و اوانی و الات و ادوات لهو و لعب و منع و زجر مرتکبان جهد مستطاع مبذول داشته است».53به نظر میرسد که به کارگیری سادات سنی و شیعی در اینگونه پستهای حساس و ثبت نام آنان در فرامین و حکمهای حکومتی برای کشف و ضبط فساد مالی حاکمان محلی و درباریان، نشان از صحت اخلاقی، تدین، ایمان و درایت و تدبیر این افراد و اعتماد سیستم سیاسی حاکمیت تیموری به آنان دارد و این خود تبلیغی عظیم برای شیعیان در سطح جامعه دوره مورد بحث در خراسان محسوب میشود.
داروغه
امنیت اجتماعی در جامعه یکی از مهمترین کارکردهای دستگاه حکومت میباشد که در دوره تیموری شاهد اهتمام به این امر هستیم. برقراری امنیت در شهرها برعهده داروغه بود و حفاظت و پشتیبانی از منافع پادشاه در حوزهی استحفاظی مهمترین وظیفه او بود.54 برخی سادات در این امر با حکومت مشارکت داشتند و منصب داروغه را بر عهده گرفتند، از جمله سیدخواجهبنشیخعلیبهادر پس از درگذشت تیمور در سال 807هـ شورش و عصیانگری سلطانعلیسبزواری را به حاکم شهر اطلاع داد.55 اینگونه میتوان بیان کرد که داروغهها به عنوان چشم و گوش حاکمان در شهر بودند و تمامی وقایع روی داده در حیطه استحفاظی خویش را با تجزیه و تحلیل به سمع و نظر حاکم میرساندند و اطلاعات موثق در باب هر موضوع را برای حفاظت از منافع شاه به دست میآوردند.
5-نقابت سادات
نقیبان و مرتضی اعظمها در دوره تیموری مناصب مختلفی را بـه عهده داشتند و تیموریان را در اداره جامعه یاری میکردند. در منابع تاریخی از نقیب مشهد به عنوان ولی مشهد یاد میشود،56 که در عمل اداره مشهد را از جمله در امور دینی در دست داشت. اسفزاری در کتاب روضاتالجنات فیاوصاف مدینه هرات در این زمینه چنین مینویسد:«در تمشیت امور دینی و رواج و رونق اوامر شریعت نبوی و تعمیر و ترویج مدارس و مساجد و تزیین و تنظیف خوانق و معابد و سایر بقاع خیر و ابواب بر مجد و مجتهد بوده».57 تمامی اهالی و ساکنان باید وی را والی و حاکم خود میدانستند و اوامر و احکام او را همچون دستوری تلقی میکردند.58 دیگر سادات و نقیبان نیز به تدریج اختیارات فراوانی را به عهده گرفتند. از جمله منصب قضاوت والیت طوس و نوقان که در اختیار آنان قرار داشت. تا پیش از شکلگیری نقابت تحت لوای قاضی طوس مشهد این منصب قرار داشت. قبل از گسترش این شهر، امور مربوط بـه قضاوت نوقان چندان پیوندی با سادات و نقبا نداشت.59 قاضی والیت طوس نیز عمدتاً رشد جایگاه سادات و شهر مشهد و توان فقهی آنها باعث شد تا قضاوت مشهد در اختیار سادات قرار بگیرد.60 در دوره تيموري دو خانواده از سادات شیعی در مشهد ساكن شدند که در عرصه اجتماعی و مذهبی بر جامعهی شیعیان امامیه تاثیری فراوان داشتند. در دوره شاهرخ، خانواده شمسالدینمحمدرضوي كه بعد از شانزده نسل به امامرضا(ع) میرسد، به مشهد مهاجرت كرد و به شغل تدريس در شهر مشغول شد. فرزند شمسالدینمحمد، جزو نقباي مشهد به شمار ميآمد. خانواده ديگر، ساداترضوي رضيالدينمحمدبنعلي است كه در زمان سلطانحسينبايقرا بعد از مهاجرت به مشهد به شغل تدريس پرداخت.61
در عهد شاهرخ نیز، سادات موسوي در مشهد نقيب بودند و خانواده سادات رضوي نيز بهتدریج معروف شدند و توانستند در كنار سادات موسوي امور نقابت سادات و حرم رضوي را بر عهده گيرند.62 خواندمير در کتاب خویش به سادات و نقباء رضوي اشارهکرده است و مینویسد: «امیرنظامالدينعبدالحي، اميرغیاثالدینعزيز و اميرعلاءالملك در مشهد به منصب نقابت منصوب بودند و هماکنون نقابت در دست فرزندان اين سه بزرگوار است». سیدافضل فرزند سیدنظامالدینسلطانعلىموسوى(م. 921هـ) نیز یکی دیگر از سادات شیعه مشهد است که در زمان سلطان حسینبایقرا «مدتی همت بر پرسش یرغو میگماشت». سادات دیگری که در زمان سلطانحسین منصب نقابت داشتند؛ امیرنظامالدینعبدالحی، امیرغیاثالدینعزیز و امیرعلاءالملک بودند و به قول خواندمیر «این سه نقیب واجب الترحیب از سایر نقباء سادات موسوی و رضوی به اجتماع اسباب سعادت صوری و معنوی امتیاز تمام داشتند».63در این دوره نقیب دیگری که «به شرف ذات و محاسن صفات و اخلاق حمیده و اطوار پسندیده موصوف بود»،64 میرمحمدبنامیرهاشم است. او در زمان سلطانحسین مدت زیادی منصب نقابت داشته و «به لوازم آن امر قیام مینمود و نسب شریفش به سیداشرفبن مبارک شاه که در سلک اشرف سادات و نقبای خراسان انتظام داشت میپیوندد».65 سلسله آباء سیداشرف به امام عالیمقام ابیعبدالله الحسین بنامیرالمؤمنینعلی(ع) ملحق میگردد.66
براساس قراین و مستندات مطرح شده در کتب تاریخی که ذکر گردید، اینگونه میتوان بیان کرد که وابستگی نسبي به خاندان رسالت و تأکید بزرگان دين در پاسداشت اهل بیت نبوه و طهارت، بهتدریج اين گروه یا طبقه اجتماعي را به يكي از اركان مهم در جامعه اسلامي مبدل كرد. طبقه سادات خود را بهصورت يكي از نیروهاي تأثیرگذار در تمامی عرصهها در جامعهی اسلامي معرفی کردند و خاندانهای حکومتگر شاهد نفوذ و قدرت آنان در نزد تمامی طبقات جامعه آن روزگار بودند. بدنه سیاسي حکومت تیموري نیز كوشید از اين نفوذ اجتماعي به شیوههای گوناگون و با انگیزههای متفاوت از جمله كسب مشروعیت بهرهبرداری نمايد. سادات نیز براي حفظ جايگاه اعتقادي –اجتماعي خود نیاز به حمايت و پشتیباني حاکمان و صاحب منصبان تیموري داشتند ازاینرو نوعي رابطهی دو جانبه مبتني بر همكاري متقابل به وجود آمد و تا آخرين سالهای حیات تیموريان تداوم يافت.
منصب ترخانی
منابع اسلامی لفظ ترخون برای پادشاهان سمرقند به کار رفته است. در دیوان لغات ترک این واژه در ذیل واژۀ أرخو، به معنای امیر، آمده است.67 در تعریفی دیگر، ترخان به منصبی در دستگاه دیوانی نیز اطلاق میشده است که در آن فرد ترخانی از تمام تکالیف حکومتی و دیوانی معاف بوده است و در مقایسه با سایر اقشار مردم، از حداکثر حقوق بهرهمند میشده است. آنچه در تاریخ مغول و سپس تیموریان مبنای تعریف ترخان قرار گرفته است، بحث معافیت و حق ویژۀ سران نظامی بوده است که در جنگها پیروزی کسب میکردند.68 اثر باخرزی یکی از همین منابع است . وی در آثار خود، منشاءالانشا، از افرادی ناآشنا در کسوت تجار نام میبرد که در زمان سلطان ابوسعیدتیموری و سلطان حسین بایقرا به آنها نشان ترخانی اعطا شد. نشان ترخانی تنها مختص به تجار نبود، بلکه طیف وسیعی از اقشار مختلف جامعۀ عصر تیموری را دربرمیگرفت. شاعران نیز از این حق بی نصیب نماندند .به طور مثال فرمانی در کتاب منشآت خوافی ضبط گردیده است که در آن سلطان حسین میرزا بایقرا دستور داده است که اسم ترخانی را به سیدکمالالدینزلالی شاعر شیعی داده و از آن پس دیوانیان ، حکام و داروغهها و عاملان قصبات و شحنگان و تمامی مامورین حکومت اجازه دریافت هیچ وجهی از او را ندارند و در هنگامی که تجارت یا سیاحت مینماید از او «وجوه به علت تمغا و زکوه و سلامانه و سوغات مزاحمت و تعرض نرسانند و در جمیع مراحل و منزل وظیفه اکرام و احترام مرتب داشته باشند».69
معافیت اموال و املاک سادات و فرزندان آنان
در نواحی و ولایات سبزوار و نیشابور و رامی دارای مشایخ و علمایی با تقوا است. یکی از این مشایخ مطرح سید بابا حسن خوش مردان بود که در این ناحیه بقاع متبرکهاش برای فقرا و علما ملجأ و پناهگاه بود. بنا به فرمان سلطان حسین میرزا معاف از پرداخت مالیات شدند و سیورغالات ایشان به صورت کامل به آنها داده شده است و «در تحقق سیورغالات ممالک محروسه فرمان مطاع بنفاذ انجامیده که از آن مواضع مال و اخراجات و عوارضات و سایر جهان نه طلبند و نه ستانند معاف و مسلم دانسته و از وجوه لشگر و اخراجات که حسب الحکم توجیه یابد آنچه رسد مواضع و مزارع او شود که عوض خریده باشد موقوف داشته تن به دیوان آورند و املاک قدیم ایشان را داخل بنیچه ولایت نه دارند».70 از دیگر مقابر عارفان که معافیت موقوفات پادشاه تیموری را به دست آورد آرامگاه عارف نامی رکن الدین مودود حسینی چشتی بود. آرامگاه شیخ به مرور زمان دچار آسیب دیدگی فراوانی شده بود و مردم نیز توان نوساز ی و بازسازی بقعه او را نداشتند. پس بر اساس فرمانی سلطانحسینمیرزا بقعه بازسازی گردید و مردم آن سامان از دادن برخی مالیاتها معاف گردیدند.71
در فرمان دیگر از سوی سلطانحسینمیرزا به فرزندش شاهزادهغیاثالدینمحمد معصوم بهادر فرمانروای خوارزم در مورد موقوفات (کات) و (حسوق) دستوراتی داده شده است. در این فرمان تولیت موقوفات این نواحی به اولاد خواجهرضیالحق و الدیناحمدالحسینی مشهور به سیدآتا داده شده است. سلطان در این فرمان تولا به ولای عترت طاهره نبوی را واجب و لازم دانسته است و در ادامه محبت به آنان را از وسایل رسیدن به مقاصد خویش در دو دنیا معرفی می نماید. در منشآت خوافی چنین آمده است:«در باب تفویض تولیت موقوفات مزارات متبرکه فحول و فرقه اولیا و اصول فیه اصفیا معین الحق والدین شیخ حکیم خواجه رضی الحق و الدین سیدآتا و خلف صدق او مرشد المله و الدین سید عبدالل افاض الله نام نامی والد بزرگوار او مرتضی ممالک اسلام سیدعمادالدینمطهر که جان مقدس و نفس مطهر او مظهر آثار رسالت و مورد اسرار اصالت بوده التماس تجدید امضا بذروه عرض رسانید و به میامن تولیت الهی نظر اشرف که مشرف ممالک غیب است بر اجابت مسئول او گماشته شغل تولیت موقوفاتی که در ولایت کات و حسوق به مزارات مذکوره و خانفافردوس اشتباه او منصوب است به حناب مرتضی اعظم تفویض فرمودیم»72. در ادامه شاه صرف محصولات موقوفات را در اختیار او قرار داده است و تعمیر رقبات وقف و راحتی مردم در مزار و خانقاه و گسترش آن را از وظایف او برشمرده است و از پرداخت خراج و سلامانه تمغاو دودانکه معاف هستند.
| مشاغل | اسامی سادات شاغل در دربار تیموری | دوره |
1. | نقابت | سادات موسوی | ----- |
سادات رضوی حضور خانواده | شاهرخ | ||
شمس الدین محمد رضوی، خانواده رضی الدین محمد بن علی در مشهد (امیر نظام الدین عبدالحی، امیرغیاث الدین عزیز، امیر علاء الملک) |
| ||
امیر نظام الدین عبدالحی امیر غیاث الدین عزیز امیر علاء الملک میر محمد بن امیر هاشم | سلطان حسین بایقرا | ||
2. | امیران نظامی | امیر سید مراد اوغلاقچی | اواخر دوره تیموری |
امیر بزرگ ترمذی | سلطان حسین بایقرا | ||
3. | وزارت | سید زین الدین گنابادی | شاهرخ |
سید عمادالدین محمود گنابادی | الغ بیگ | ||
سید فخرالدین | شاهرخ | ||
سید مرتضی امیر علی | شاهرخ | ||
سید فخرالدین | شاهرخ |
| مشاغل | اسامی سادات شاغل در دربار تیموری | دوره |
4. | صاحب دیوان | سید زین الدین گنابادی | تیمور |
|
| سید عمادالدین محمود گنابادی(مفردی مالیات) | شاهرخ |
5. | صدارت | جلال الدین لطف الله (842هـ) | شاهرخ |
صدرالدین ابراهیم | شاهرخ | ||
سید جلال الدین حمزه اندخودی | سلطان حسین بایقرا | ||
سید شمس الدین محمد اندجانی ملقب به میر سر برهنه | سلطان حسین بایقرا | ||
سید غیاث الدین محمد مشهدی | سلطان حسین بایقرا | ||
سید مولانا امیر کمال الدین حسین ابیوردی | بدیع الزمان | ||
سید افضل(پسر سید سلطان علی خوایین) | سلطان حسین بایقرا | ||
سید نظام الدین سلطان احمد بن امیر برهان الدین خاوند شاه | میرزا بدیع الزمان | ||
6. | احتساب | سید معین الدین(محتسب قزوین) | شاهرخ |
7. | مفردی | سید عمادالدین محمود گنابادی(مفردی مالیات) | شاهرخ |
8. | قضاوت | امیر محمد فرزند امیر تاج الدین سید افضل فرزند سید نظام الدین سلطانعلی موسوی | سلطان حسین بایقرا |
نتیجهگیری
فرمانروایان تیموری و در رأس آنها تیمور در اولین گام با برخوردهای مذهبی خویش در جهت ثبات سیاسی قلمرو خویش همت گماردند و اینگونه سعی در همراهی گروههای مختلف علیالخصوص سادات اعم از سنی و شیعه از خویش را رقم زدند. تیمور از دو طریق بر حیات مذهبی نفوذ و سیطره داشت. اول از طریق حمایت و نظارت بر اولیا و مراجع مذهبی و دوم به کارگیری یک سیاست مذهبی مبتنی بر آسانگیری بر مردم. در دوره تیموری سادات به جایگاهی قدرتمند و پرنفوذ در دربار تیمور دست یافتند و در ورود به عرصه سیاسی از آن بهره بردند. سادات سنی اغلب در امور سیاسی در دوره تیمور و شاهرخ در دربار منصوب میگردیدند و سادات شیعه نیز به تعداد محدود به این امور می پرداختند. در دوره شاهرخ شاهد تعامل او با سادات شیعی نیز هستیم. وی با اقداماتی ازجمله اهدای مناصب مهم مقامات مذهبی و سیاسی همچون شیخالاسلامی و صدارت، ساخت و بنای نهادهای مذهبی، ساختوساز حرم امامرضا(ع)، مسجد گوهرشاد و غیره سعی در نزدیکی شیعیان با دربار داشت. در دوره بایسنقر میرزا شاهد دگرگونیهایی در جهت حضور سادات شیعی در مناصب مهم سیاسی هستیم و علاوه بر آن سادات شیعی در امور فرهنگی به صورت گسترده در جهت تربیت طلاب و تدریس علوم دینی دست به اقداماتی زدند.
منابع و مآخذ
ابنعربشاه، احمد بن محمود، (1370)، زندگی شگفت آور تیمور، ترجمه محمد علی نجاتی، تهران: علمی و فرهنگی.
- باخرزی، ابوالمفاخریحیی. اوراد الاحباب و فصوص الاداب. نسخه عکسی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران.
- بوات، لوسین، 1384، تاریخ مغول و تیموریان، ترجمه محمود بهفروزی، تهران: آزادمهر،ص90.
- بوسه، هریبرت،( )1367، پژوهش در تشکیلات دیوان اسلامی، ترجمه غلامرضا ورهرام، تهران: موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
- جوینی، منتجبالدین بدیع، (1384)، عتبه الكتبه: مجموعه مراسالت دیوان سلطان سنجر، ویراستاران: محمدقزوینی، عباس اقبال، تهران: اساطیر
- حافظ ابرو، شهاب الدین(1372)، زبده التواريخ، تصحیح و تعلیق سید کمال حاج سید جوادی، تهران: نشرنی، چاپ اول
- حسینی تربتی، ابوطالب، (1342)، تزوکات تیموری، مصحح مجتبی مینوی، بی جا: کتاب فروشی اسدی.
- خنجی، فضلالله بن روزبهان(1362)، سلوک الملوک، به تصحیح محمدعلی موحد، تهران: انتشارات خوارزمی.
- خوافی، ابوالقاسم شهابالدین احمد، (1357)، منشا الانشاء، به اهتمام رکن الدین همایون فرخ، تهران: دانشگاه ملی ایران
- خوافی، فصیح، (1386)، مجمل فصیحی، تهران: اساطیر.
- خواندمیر، (بی تا)، حبيب السير في اخبار افراد بشر، زیر نظر محمد دبیر سیاقی، تهران: کتابفروشی خیام، چاپ سوم.
- خواندمیر، منصور غیاث الدین، (1372)، مآثر الملوک، تهران: رسا.
- رضوي (مدرس اول) ميرزا محمد باقر(1352)، شجرهي طيبه، به سعي و اهتمام سيد محمد تقي مدرس رضوي، بي جا: شمسي.
- زمجی اسفزاری، معینالدین محمد، (1338)، روضات الجنات فی اوصاف مدینه هرات، تهران: دانشگاه تهران.
- سمرقندی، عبدالرزاق (1353)، مطلع سعدین و مجمع بحرین، به اهتمام عبدالحسین نوایی، تهران: کتابخانه طهوری
- سیفی هروی، سیفبنمحمدبنیعقوب، (383 1)، تاریخنامه هرات، تصحیح: غلامرضا طباطبایی مجد، تهران: اساطیر.
- الشیبی، کامل مصطفی، (1359)، تشیع و تصوف تا آغاز سده دوازدهم، ترجمه علی رضا ذکاوتی، تهران: امیر کبیر.
- صبوری، اکبر(1392)، جايگاه و كاركرد منصب صدارت در دوره تیموريان، تاريخ نامه ايران بعد از اسلام، شماره7.
- فقیهي، علی اصغر، (1357)، آل بویه و اوضاع زمان ایشان با نموداری از زندگی مردم، تهران: صبا.
- فوربزمنز، بئاتریس، (1391)، قدرت، سیاست و مذهب در عصر تیموریان، ترجمه حسن اسدی، تهران: مولی.
- کاشغری، محمودبن حسین، (1383 )، دیوان لغات الترک، تصحیح حسین محمدزاده صدیق، تبریز: اختر.
- کیاءگیلانی احمد بن محمد.(1409ق).سراج الانساب. محقق: مهدی رجایی. قم: کتابخانه عمومی حضرت آیتالله العظمی مرعشی نجفی.
- مدرسی طباطبایی، حسین، (1378ش)، سَنَدیات: (مجموعه مقالات دربارۀ اسناد تاریخی)، نیوجرسی آمریکا: زاگرس.
- مستوفی بافقی، محمدمفیدبنمحمود، (1385)، جامع مفیدی، تهران: اساطیر.
- میرخواند، امیر محمود، (1380)، تاریخ روضه الصفا، به کوشش جمشید کیانفر، تهران: اساطیر.
- نطنزی، معینالدین، (1383)، منتخب التواریخ، تهران: اساطیر.
- نوايي، عبدالحسین، (1356)، اسناد و مکاتبات تاریخی ایران از تیمور تا شاه اسماعیل، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
- واعظ کاشفی، مولانا فخرالدین علی بن حسین، (1340)، رشحات عین الحيات، با مقدمه دکتر علی اصغر معینیان، تهران: بنیاد نیوکاری.
- یزدی، شرفالدینعلی، (1387)، ظفرنامه، تهران: مجلس شورای اسلامی، کتابخانه موزه و مرکز اسناد.
Laufer , Berthold,” Loan-Words in Tibetan”, Sino-Iranica.
[1] . الشیبی، کامل مصطفی، (1359)، تشیع و تصوف تا آغاز سده دوازدهم، ترجمه علی رضا ذکاوتی، تهران: امیر کبیر، ص 160.
[2] . حسینی تربتی، ابوطالب، (1342)، تزوکات تیموری، مصحح مجتبی مینوی، بی جا: کتاب فروشی اسدی، ص 328.
[3] . خواندمیر، (بی تا)، حبيب السير في اخبار افراد بشر، زیر نظر محمد دبیر سیاقی، تهران: کتابفروشی خیام، چاپ سوم، 3/366
[4] . حسینی تربتی، تزوکات تیموری، 190.
[5] . ابن عربشاه، احمد بن محمود، (1370)، زندگی شگفت آور تیمور، ترجمه محمد علی نجاتی، تهران: علمی و فرهنگی، ص29
[6] . خواندمیر، منصور غیاث الدین، (1372)، مآثر الملوک، تهران: رسا، 4/61.
[7] . نطنزی، معینالدین، (1383)، منتخب التواریخ، تهران: اساطیر، ص 220.
[8] . یزدی، شرفالدینعلی، (1387)، ظفرنامه، تهران: مجلس شورای اسلامی، کتابخانه موزه و مرکز اسناد، 1/313
[9] . یزدی ، ظفرنامه، 19
[10] . خواندمیر، حبيب السير في اخبار افراد بشر، 192.
[11] . میرخواند، امیر محمود، (1380)، تاریخ روضه الصفا، به کوشش جمشید کیانفر، تهران: اساطیر، 6/606
[12] . واعظ کاشفی، مولانا فخرالدین علی بن حسین، (1340)، رشحات عین الحيات، با مقدمه دکتر علی اصغر معینیان، تهران: بنیاد نیوکاری، 419.
[13] . خواندمیر، حبيب السير في اخبار افراد بشر، 4/333
[14] . همان، 4 /٣٢٤.
[15] . سمرقندی، عبدالرزاق (1353)، مطلع سعدین و مجمع بحرین، به اهتمام عبدالحسین نوایی، تهران: کتابخانه طهوری، ص445
[16] . خواندمیر، حبيب السير في اخبار افراد بشر، ص434
[17] . خواندمیر، حبيب السير في اخبار افراد بشر، ص357
[18] . همان، 633
[19] . خوافی، فصیح، (1386)، مجمل فصیحی، تهران: اساطیر، 3/ 1028-1031-1108.
[20] . خواند میر، حبيب السير في اخبار افراد بشر، 4 /363- 362.
[21] . خوافی، مجمل فصیحی، 3/1085.
[22] . همان، 247-248
[23] . خوافی، مجمل فصیحی، 247-249.
[24] . همان، ص259
[25] . لغت نامه دهخدا.
[26] . صبوری، اکبر(1392)، جايگاه و كاركرد منصب صدارت در دوره تیموريان، تاريخ نامه ايران بعد از اسلام، شماره7، 124 – 126.
[27] . باخرزی، ابوالمفاخریحیی. اوراد الاحباب و فصوص الاداب. نسخه عکسی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران.ص 234-236
[28] . 5: 1952, Roemer14
[29] . باخزری، اوراد الاحباب و فصوص الاداب ، 168-169
[30] . سمرقندی، مطلع السعدین و مجمع البحرین، ص 985.
[31] . همان، 719.
[32] . خواندمير، حبيب السير في اخبار افراد بشر، 3/ 640- 639.
[33] . همان ، 4/ ۳۲۶.
[34] . سمرقندی، مطلع السعدین ومجمع البحرین، 733- 732.
[35] . میرخواند، تاریخ روضه الصفا، 7/5327.
[36] . میرخواند، تاریخ روضه الصفا، 7/ 5328 – 5332.
[37] . همان، 7/5381.
[38] . خواندمير، حبيب السير في اخبار افراد بشر، 4/370.
[39] . میرخواند، تاریخ روضه الصفا، 7/5783.
[40] . بوات، لوسین، 1384، تاریخ مغول و تیموریان، ترجمه محمود بهفروزی، تهران: آزادمهر،ص90.
[41] . بوسه، هریبرت، 1367، پژوهش در تشکیلات دیوان اسلامی، ترجمه غلامرضا ورهرام، تهران: موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 208-290).
[42] . خنجی، فضلالله بن روزبهان(1362)، سلوک الملوک، به تصحیح محمدعلی موحد، تهران: انتشارات خوارزمی، ص96.
[43] . خواندمیر، حبيب السير في اخبار افراد بشر، / 46 – 542.
[44] . خنجی، سلوک الملوک، 96-95.
[45] . مستوفی بافقی، محمدمفیدبنمحمود، (1385)، جامع مفیدی، تهران: اساطیر، 3/ ۸۸3.
[46] . فقیهي، علی اصغر، (1357)، آل بویه و اوضاع زمان ایشان با نموداری از زندگی مردم، تهران: صبا، 611
[47] . فوربزمنز، بئاتریس، (1391)، قدرت، سیاست و مذهب در عصر تیموریان، ترجمه حسن اسدی، تهران: مولی،ص 240.
[48] . سمرقندی، مطلع السعدین، 3/ 533-534.
[49] . مدرسی طباطبایی، حسین، (1378ش)، سَنَدیات: (مجموعه مقالات دربارۀ اسناد تاریخی)، نیوجرسی آمریکا: زاگرس، 7-8.
[50] . خواندمیر، حبيب السير في اخبار افراد بشر، 4/333.
[51] . همان،4/352
[52] . کیاءگیلانی احمد بن محمد.(1409ق).سراج الانساب. محقق: مهدی رجایی. قم: کتابخانه عمومی حضرت آیتالله العظمی مرعشی نجفی.ص144
[53] . خوافی، منشآت، ص121
[54] . منز، 1377، ص63
[55] . حافظ ابرو، شهاب الدین(1372)، زبده التواريخ، تصحیح و تعلیق سید کمال حاج سید جوادی، تهران: نشرنی، چاپ اول، 3/25.
[56] . سیفی هروی، سیفبنمحمدبنیعقوب، (383 1)، تاریخنامه هرات، تصحیح: غلامرضا طباطبایی مجد، تهران: اساطیر، 566
[57] . زمجی اسفزاری، معینالدین محمد، (1338)، روضات الجنات فی اوصاف مدینه هرات، تهران: دانشگاه تهران، 48
[58] . همان، 49
[59] . جوینی، منتجبالدین بدیع، (1384)، عتبه الكتبه: مجموعه مراسالت دیوان سلطان سنجر، ویراستاران: محمدقزوینی، عباس اقبال، تهران: اساطیر، 1/654
[60] . خواندمیر، حبيب السير في اخبار افراد بشر، 4/614
[61] . رضوي (مدرس اول) ميرزا محمد باقر(1352)، شجرهي طيبه، به سعي و اهتمام سيد محمد تقي مدرس رضوي، بي جا: شمسي، ٦٣-٦٢
[62] . نوايي، عبدالحسین، (1356)، اسناد و مکاتبات تاریخی ایران از تیمور تا شاه اسماعیل، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، ٩٦.
[63] . خواندمیر، حبيب السير في اخبار افراد بشر، 4/333
[64] . همان، 4/335
[65] . همان، 7/594
[66] . همان، 4/335
[67] . کاشغری، محمودبن حسین، (1383 )، دیوان لغات الترک، تصحیح حسین محمدزاده صدیق، تبریز: اختر،ص364 .
[68] .Laufer , Berthold,” Loan-Words in Tibetan”, Sino-Iranica , vol:1.، p592
[69] . خوافی، احمد،(1357)، منشآ الانشاء خوافی، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، ص247
[70] . همان ، ص179
[71] . خوافی، منشآت خوافی، ص181
[72] . همان، ص240-241