Historical study of assassination with emphasis on the views of Imam Khomeini
Subject Areas : Epistemological and methodological researcher of historical researchghasem valizadehbarimanloo 1 , hamid hoseini 2 , ali hosein ehteshami 3
1 - Dr student
2 - استادیار گروه علوم قرآن و حدیث، واحد همدان، دانشگاه آزاد اسلامی، همدان، ایران(نویسنده مسئول)
Hoseinihamid2@ gmail.com
3 - استادیار گروه علوم قرآن و حدیث، واحد تویسرکان، دانشگاه آزاد اسلامی، تویسرکان، ایران
a.h.ehteshami.47@gmail.com
Keywords: Imam Khomeini, verses, narrations, assassination,
Abstract :
Assassination is one of the most important concepts in today's world. What has made the importance of assassination even more prominent is that the great powers are using it to achieve national interests, as well as to suppress right-wing struggles and tarnish Islam. Today, these superpowers, who commit any crime to achieve their goals, accuse the holy religion of Islam and Muslims of assassination, and by distorting the facts, introduce Islam as a religion of terror and violence. In view of this, it is necessary to know the place of assassination from Imam Khomeini's point of view according to the verses and hadiths. The Qur'an and hadiths have ordered killing at the time of corruption on earth and war against God and His Messenger, but in none of the above cases, unlike assassination, is murder carried out in secret, without the permission of the Islamic ruler, and Unlike assassination, these actions restore public peace and security. Imam Khomeini's views on assassination are based on the Qur'an and hadiths. The results of the article show that in Imam Khomeini's thought, assassination (in the modern sense) is void according to the verses and hadiths that exist in this field. In his strategies, he denies any violence based on terror. Wherever Imam Khomeini has spoken about assassination, he has expressed his position with a completely negative view and with disgust and disgust
_||_
بررسی تاریخی ترور با تأکید بر آراء امام خمینی (ره)
چکیده
ترور از جمله مفاهیم با اهمیت در دنیای امروز است. آنچه اهمیت ترور را بیش از پیش برجسته ساخته، این است که قدرتهای بزرگ از این امر، برای دستیابی به منافع ملی و همچنین سرکوب کردن مبارزات حق طلبانه و بد نام نمودن اسلام استفاده می کند. تاکتیک ابرقدرتها در براندازی فرد یا نظام، استفاده از خشونت و ترور در راستای حذف مهرههای مهم است. با توجه به اینکه امام خمینی (ره) بنیانگذار نظام و انقلابی اسلامی است، پرسش این است که دیدگاه امام خمینی (ره) بهعنوان شاخصترین فرد، در موضوع ترور چیست؟ این پژوهش در صدد است با اتخاذ روش توصیفی- تحلیلی، دیدگاههای امام خمینی (ره) در موضوع ترور را مورد بررسی و تحلیل قرار دهد و از آنجایی که انقلاب ایران به رهبری امام خمینی (ره) شالوده و مبنایی اسلامی دارد، به مقوله ترور در منابع اسلامی یعنی آیات و روایات در زمینه ترور نیز پرداخته میشود. بررسیها نشان میدهد دیدگاه امام خمینی (ره) پیرامون ترور تنزدیک به مفهوم اصطلاحی این واژه است که به معنای قتل هدفمند اشخاص و یا گروههایی است که برای یک نظام، کارآمدی بسیاری دارند. امام خمینی (ره) با رویکردی انتقادگرایانه به مقوله ترور نگریسته است و از دیدگاه ایشان، آموزههای دینی و همچنین فطرت انسانی مخالف اعمال خشونت و ترور نسبت به افراد است.
کلید واژه ها: ترور، امام خمینی، آیات و روایات.
مقدمه
ترور و تروریسم از مهمترین مباحث محافل سیاسی و حقوقی دنیا و مجامع بینالمللی در دنیای امروز است. با شنیدن این واژه، ذهن به سوی خشونت، قتل و جنایت حرکت می کند. از سوی دیگر، غرب به ویژه آمریکا از طریق شبکه های تبلیغاتی و کمپانیهای رسانه ای به گونهای عمل نموده که مسلمانان را متهمان ردیف اول ترور معرفی کرده اند. این مساله هر ناظری را به تأمل وا میدارد. در عرصه داخلی ایران نیز مهمترین ابزار خارج ساختن نیروهای مؤمن و انقلابی از صحنه سیاست و اجتماع، متهم ساختن آنها به استفاده از روشهای خشونت آمیز و ایجاد رعب و وحشت در مخالفان است.
ترور پدیدهای تازه نیست، بلکه این روش از خشونت را طی قرون متمادی، ضعیفان برای ترساندن حکومتها و قدرتمندان حاکم یا دو قدرتمند در مقابل یکدیگر، یا قدرتمندی برای ترساندن ضعیفان بهکار بردهاند، و تاریخ، آکنده از اقدامهای تروریستی است. اما ترور در معنای مصطلح به صورت یک تعریف علمی مدت کوتاهی است که در محافل آکادمیک و علمی راه یافته است. این محافل تاکنون به تعریفی اجماعی که همگان آن را بپذیرند، نرسیدهاند، اما اجماع بینالمللی، اعم از دولتهای اسلامی و غیراسلامی، در مورد محکومیت عمل ترور وجود دارد. قرآنکریم و روایات هرگونه زور، ایجاد رعب، وحشت، آدمربایی، تهدید و کشتن بیهدف انسانها را محکوم مینماید و اسلام با این اقدامات مخالف است و حتی با آنها مبارزه میکند.
در عصر حاضر گروههايي وجود دارند كه به نام دين اسلام، به اعمال خشونت آمیز اقدام میکنند. همين امر دستمایه ای شده است كه دشمنان اسلام، اين دين را به عنوان ايدئولوژي جنگ، خشونت و ترور به افكار عمومي جهانيان، معرفي كنند. از اين رو تحلیل مبانی نظری آراء شخصیت های بزرگ مسلمان ميتواند راهنماي خوبي براي شناخت ديدگاه اسلام و پاسخگويي به شبهات وارده در اين زمينه باشد. از آنجايي هم كه امام خميني، به عنوان ارائه دهنده جدیدترین و عمل گراترين نسخه از اسلام در سالهاي اخير محسوب ميشوند، آگاهي از ديدگاه ايشان در مورد پديده ترور، در شناخت نظر اسلام نسبت به اين پديده بسيار حياتي و راهگشا خواهد بود. دیدگاه امام خمینی با تکیه بر آیات و روایات، بر صلح و زندگی مسالمت آمیز استوار است و توسل به زور و خشونت به هیچ وجه جایز نیست ؛ مگر در دو صورت دفاع و مجازات مجرم و در غیر از این دو صورت، توسل به زور به هر بهانه ای که باشد از نگاه ایشان محکوم است. این مقاله، با محوریت نظریات و آرای امام خمینی (ره) در مقوله ترور با نگاهی به منابع اسلامی در این زمینه سامان یافته است.
بیان مسئله
اگرچه در قرن بیست و یکم کاربرد خشونت و جنگ دیگر به آسانی قرن هجدهم و نوزدهم نیست، اما نمیتوان گفت گزینه جنگ به پایان راه خود رسیده و دولتها در آینده از راههای حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات سود خواهند جست. (باقری دولت آبادی، 1399: 150) یکی از مهمترین قالبهای جنگ سرد که در سالهای اخیر به آن توجه شایانی شده است، مقوله ترور است. ترور عبارت است از دست زدن به اقدامات خشونت آمیز، تهدید و ارعاب، ایجاد رعب و وحشت و ترس در میان مردم همراه با از بین بردن امنیت و آسایش عمومی و نیز انهدام تأسیسات و تشکیلات عمومی یا خصوصی و به خطر انداختن محیط زیست، انتشار بیماری¬های واگیردار به قصد بر هم زدن امنیت و آسایش عمومی و اخلال نظم در جامعه، همین طور، هواپیما ربائی، بمب گذاری، آدم ربائی، آدم کشی سیاسی، قیام علیه حکومت یا هدفهای از پیش تعیین شده، شکنجه، آزار و اعدام مخالفان سیاسی و عقیدتی به طور غیر قانونی.(بوسار، 1375: 25) هر چند کلمه " ارهاب" و یا "ارهابیون" بدین شکل در قرآن وارد نشده است، اما برخی مشتقّات آن به صیغههاى گوناگون در قرآن آمده است. ولى به مفهوم "ارهاب" یا"ارهابیون" که در حال حاضر در جهان سیاست مصطلح است نمی باشد و معنایى کاملاً متفاوت با معنای اصطلاحی کنونی دارد (حسینی، 1398: 35).
گفتنی است جامعه بینالمللى در تعریف مفهوم "تروریسم" با مشکل مواجه می باشد و حتى مذاکرات متعدد سازمان ملل براى ارائه تعریف مشترك کشورها از آن به جایى نرسیده و همین امر زمینه را براى تفسیر به رأی و سوء استفاده کشورهاى قدرت طلب و استکباری از این واژه فراهم ساخته است تا بر اساس تعریف خود از "تروریسم" اهداف استکباری خود را دنبال کنند و به جنگ با دشمنان خود به اسم "تروریسم" مبادرت ورزند.
از آنجایی که تروریسم یکی از مهمترین مباحثی است که در میان سیاستمداران و اندیشمندان سیاسی از آن زیاد سخن به میان آورده میشود، طبعا محققان مختلف از دیدگاههای گوناگون به آن نگریستهاندو به تبیین و توضیح این مفهوم و ابعاد گوناگون آن پرداختهاند. چرا که متأسفانه در سالهای اخیر به ویژه در پسس حادثه 11 سپتامبر واژه ترور و تروریسم بیش از پیش در ادبیات سیاسی جهان به ویژه در جهان اسلام کاربرد یافت و اسلام به عنوان مهمترین منبع برای ترور و تروریسم معرفی شد و موج حملات علیه اسلام و آموزههای آن در غرب شکل گرفت و این تهاجم گسترده غرب علیه اسلام به گونهای است که بر کمتر کسی پنهان مانده است. به بهانه مبارزه با تروریسم آموزهها و احکام متعالی اسلام مورد هجمه شدید غربیها قرار گرفته و مسلمانان به عنوان چهرههای تروریستی معرفی گردیدهاند که در صدد تثبیت حاکمیت به هر هزینهای هستند. (سلمان زاده، 1392: 3)
وقتی پیروان سایر ادیان دست به اعمال جنایت کارانه میزنند، هویت مذهبی آن ها مورد توجه قرار نمیگیرد و در گزارشها خبری هرگز گفته نمیشود که قتل عام آلبانی تبارهای کوزوو به دست صربهای ارتدوکس شرقی صورت میگیرد و یا قتل عامهای برمهایها، تقصیر بوداییهاست و یا نسل کشی در فلسطین کار یهودیان است؛ امّا زمانی که خطایی از جانب مسلمانی صورت گیرد، تأکید بر مذهب فرد خاطی است. مسیحیان بی رحم مایه بی اعتباری مسیحیت تلقی نمیشوند، اما اگر مسلمانی مرتکب اعمال خشونت آمیز شود، به عنوان مصداقی از تهدید اسلام، اعلام میشود. این چنین برخورد دوگانه موجب تقویت تفکری خصمانه درباره اسلام است که چهره آن را زشت و مهیب جلوه داده است (آشوری، 1397: 38). با توجه به موارد مطرح شده، مسأله اصلی و اساسی این است که با توجه به اهمیت ترور و تروریسم در دنیای امروز، دیدگاه امام خمینی (ره) در خصوص این پدیده چیست؟
پیشینه تحقیق
آگشته (1397) در مقاله ای به بررسی تبیین و شناخت مبنای تفکر تفکیر در عقاید گروههای تکفیری پرداختند. این تفکر از جمله مهمترین مفاهیم بنیادی گروههای تکفیری است که در صدر اسلام بهوجود آمد و خوارج نمونه بارز آن بودند. گروههای تکفیری با استفاده از این مبنای فکری، مخالفان خود اعم از مسلمانان (شیعیان و اهل سنتی که با آنها همعقیده نیستند) و غیرمسلمانان را تکفیر نموده و علاوه بر آن از این تفکر به عنوان دستاویزی برای رسیدن به اهداف و مقاصد سیاسی خود نیز استفاده میکنند. هرچند در حال حاضر وهابیان از این تفکر عملاً استفاده نموده و به ترویج آن میپردازند، اما مبنای این تفکر اعتقادات ظاهرگرایانه عالمان اهل حدیث از جمله احمدابن حنبل و شاگرد او ابن تیمیه بوده که پیروان آنها به ترویج این تفکر پرداختند و در نهایت توسط فرقه وهابیت اجرایی گردید. لذا تفکرات تکفیری که اکنون در جهان اسلام وجود دارد به نوعی نشأت گرفته از افکار و نظریات ابن تیمیه است.
رحیمی (1396) در مقالهای به بررسی نسبت سنجی تکفیر و خشونت در گفتمان اسلام سیاسی امام خمینی (ره) پرداختند. خشونت گروههای تکفیری در سالهای اخیر کشورهای جهان را درگیر خود کرده است، غیرمسلمان و مسمانان اعم از شیعه و سنی از قربانیان خشونت گروههای تکفیری بودهاند. در مقابل واکنش شیعیان در برابر اقدامات وحشیانه این گروهها از حد دفاع مشروع فراتر نرفته و منجر به مقابله به مثل نشده است که به نظر میرسد یکی از دلایل آن مبانی فکری علمای شیعه است. گمان بر این است که در گفتمان سیاسی و عملی مام تکفیر و خشونت ابزاری برای رسیدن به اهداف نیست. روش پژوهش در نوشتار توصیفی- تحلیل است که از طریق بررسی اسناد و مدارک به صورت کتابخانه ای انجام میگیرد. نتایج نشان میدهد که امام به عنوان یکی از علمای بزرگ تاریخ شیعه بر اساس مبنای فلسفی خود تکفیر خشونت و ترور را در زندگی سیاسی رد میکند.
واحدی زاده (1395) در مقالهای در رابطه با مبانی فکری گروههای تکفیری و رهبران آنها اشاره کرد. وی در این مقاله نتیجهگیری کرده است که اگرچه امروزه جهان اسلام با پدیده ابن تیمیه روبهرو است که به نام اسلام، خشونت عریان را ترویج کرده و به کفر مسلمانان فتوا میدهند، اما پیشینة تفکر این جریانها به ابنتیمیه ختم نمیشود، بلکه ریشه در ظاهرگرایی و عقل ستیزی عالمان اهل حدیث دارد که بهگونهای دیدگاههای خود را برگرفته از اصول احمد بنحنبل میدانستند.
جعفری و خسروی (1395) مقاله ای تحت عنوان بررسی موضع، فقه و متون اسلامی درباره ترور و تروریسم انجام دادند. سؤالات مهم پیرامون دین اسلام و مسئله ترور و ترویسم مطرح میشود و در ذهن مخاطبان جوانه می زند که آیا به راستی اسلام دین ترور است و خشونت را به پیروان خود به عنوان روش معرفی می کند؟ آیا اسلام با ترور موافق است یا خیر؟ آیا مسلمانان اجازه دارند با استناد به سیره معصومین، دست به ترور بزنند؟ ترور چه نسبتی با مجازات اسلامی دارد؟ اسلام در برابر تروریسم چه موضعی دارد؟ در صورت مخالفت اسلام با تروریسم، اقدامات تروریستی با کدام یک از عناوین جرایم اسلامی قابل تطبیق است؟ آیا در فقه جزایی اسلام مواردی وجود دارد که بر مکلفان واجب و یا جایز باشد بدون مراجعه یا با اذن دستگاه قضایی و یا فقیه جامعالشرایط از ادامه حیات انسانی دیگر جلوگیری نماید؟ در این تحقیق سعی شده است مراجعه به متون اولیه و اصیل اسلام یعنی قرآن و آن چه که در ارتباط با سنت معصومین (ع) وجود دارد، پاسخ این سؤالات را بهدست آورده شود.
حاتمی (1394) مقالهای تحت عنوان خوانش اسلام از ترور و تروریسم، واکاوی واژگان معادل انجام داد. یافتهها نشان میدهد که شریعت اسلامی نه تنها در تضاد با اعمال ترور و تروریستی یا به اصطلاح کاربرد معادل این واژگان در ادبیات عرب است؛ بلکه در جایی که اسلام حکم قتل و اعدام را جایز میداند، عملا برای جلوگیری از اعمال ترور و مصادیق مربوط به آن است.
ابراهیمی نژاد(1393) مقالهای تحت عنوان قرآن و شاخصههای اسلام اصیل در مصاف با اسلام انحرافی انجام داد. پژوهشگر به چند شاخصه دست يافت كه عدم جدايي از سياست، استخدام وسيله صالح، فراملي و منطقه اي بودن، استواري و درستي، جامعيت، تماميت، حمايت مستضعفان و ستيز با مستكبران و ... از جمله آنهاست.
عدالتنژاد و همکارانش (1390) در مقاله خاستگاه و اندیشههای سلفیان تکفیری یا الجهادیون، پیروان سلفیه از احمدابنحنبل تا محمدابن عبدالوهاب را مربوط به دوران سلفیان قدیم دانسته و معتقدند سلفیان جدید که پس از تجزیه امپراطوری عثمانی بهوجود آمدهاند، در بسیاری از مواضع خود با سلفیان قدیم مشترکند اما مهمترین وجه تمایز سلفیان جدید، کاربرد خشونت و اعتقاد راسخ به اندیشه تکفیر میباشد که این اعتقاد را نیز نشات گرفته از تفکرات رهبران گروههای جهادی مصر مانند عبدالسلام فرج، شکری مصطفی، صالح سریه میدانند.
موسوی بجنوردی واحمدزاده (1387) مقالهای تحت عنوان تعریف محاربه و ترور از دیدگاه حضرت امام خمینی انجام داد. نتایج نشان داد جرم محاربه از ديدگاه حضرت امام خميني بر وجه افساد، بنا شده است كه جز صاحب جواهر و تا اندازهاي مرحوم فاضل هندي، كسي از فقها متعرض اين شرط نشده است. هم چنين، ترور از منظر ايشان به طور قاطعانه محكوم و عملي كاملاً غيرعقلايي است و در عين حال مكتبي انحرافي معرفي شده است.
1. تعریف لغوی و اصطلاحی ترور
ترور از زبان فرانسه گرفته شده و به معنای قتل سیاسی به وسیله اسلحه، در فارسی متداول شده است. تازیان معاصر (عربها) اهراق (خونریزی) را به جای ترور به کار بردهاند و این کلمه، در فرانسه به معنای وحشت و خوف آمده است. (دهخدا، 1343: ج4، در توضیح واژه)
در فرهنگ علوم سیاسی تروربه معنای ترس و وحشت است وبه رفتار و اعمال گروه یا فردی اطلاق میشود که از راه ایجاد ترس و وحشت و به کار بستن زور میخواهد به اهداف سیاسی خود برسد. همچنین، کارهای خشونت آمیز و غیرقانونی حکومتها برای سرکوب مخالفان خود و ترساندن آنان در ردیف ترور قرار دارد. (علیزاده،1377: 274)
در جائی دیگرشیوههای ترور اینگونه تعریف شده است؛ هواپیما ربائی، گروگانگیری، خرابکاری، بمب گذاری، آدم ربائی سیاسی وآدم کشی. (جک سی پلینور ، روی آلتون، ، 1375: 243)
آلن پیرو میگوید: تروریسم اعمال ترور به صورت منظم وسازمان یافته است. و ترور به معنای حالت و یا احساس ترس دسته جمعی است؛ که خشونت و کشتار بیحساب حاصل آن است. ترور نه فقط با استفاده از وسائل که میتواند زندگی و امنیت افراد را مورد سوء قصد قرار دهد بلکه از طریق تخریب خشونت آمیز بر علیه زیر بنای متعلق به یک جمع نیز اعمال میشود. (آلن پیرو،1380: 426)
2. ترور از منظر آیات قرآن و روایات
یکی از مهمترین مبانی انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره) اجرای موازین شارع مقدس اسلام است و لذا هر اندیشهای از ناحیه ایشان، برگرفته از آیات قرآن کریم و روایات معصومین (ع) است. مقوله ترور نیز از جمله مهمترین این موضوعات است و اندیشه امام خمینی (ره) درباره ترور برگرفته از آموزههای دین مبین اسلام است.
در آیات متعدد قرآن از قتل، خود کشی و مصادیقی از ترور صحبت به میان آمده است که به تعدادی از آنها اشاره خواهد شد.
1- آیه بیست و سه سوره نساء: ﴿لا تَقتُلوا اَنفُسَکُم اِنَّ اَلله کانَ بِکُم رَحیماً وَ مَن یَفعَل ذلِکَ عُدواناً وَ ظُلماً فَسوفَ نُصلیهِناراً وَ کانَ ذلِکَ عَلی اَلله یَسیراً﴾ خود را نکشید همانا خداوند نسبت به شما مهربان است و هر کس از روی دشمنی و ستمگری چنین کاری کند پس او را به زودی در آتش دوزخ آوریم و این کار برای خدا آسان است.
2- آیه صد و نود و پنج سوره بقره: ﴿و اَنفقُوا فی سَبِیلِ اللهِ و لاتُلقُوا بِاَیدِیکُم الی التَهلُکِه و اَحسِنوا انَّ اللهَ یُحِب المُحسِنِین﴾. در راه خدا انفاق کنید و با دستان خویش خود را به هلاکت نیندازید و نیکوکاری کنید که خداوند نیکوکاران را دوست دارد.
3- آیه سی وسه سوره اسراء: ﴿لا تَقتُلوا اَلنّفسَ اَلّتی حَرَّمَ اَللهُ اِلّا بِالحَقّ﴾، هرگز نفس محترمی را که خداوند محترم داشته و قتلش را حرام کرده نکشید مگر آنکه به حق مستحق کشتن باشد.
4- آیه چهل ونه سوره نمل: ﴿قالوا تَقاسَموا بِاللهِ لَنُبَیِتَنَّهُ وَ اَهلَهُ﴾، کفار با همدیگر هم قسم شدند تا بر حضرت صالح و خانواده اش حمله ور شوند.
5- آیه سی و سه سوره مائده: ﴿اِنَّما جَزاءُ اَلَّذینَ یُحارِبونَ اَللهَ وَ اَلَّذینَ یَسعُونَ فِی الاَرضِ فَساداً اَن یُقَتَّلوا اَو یُصَلَّبوا اَوتُقَطِّعَ اَیدِیَهُم وَ اَرجُلَهُم مِن خِلافٍ اَو یُنفُوا مِنَ الاَرضِ﴾، منحصراً جزای کسانی که با خدا و رسولش پیکارمی نمایند و در زمین به فساد مشغولند آن است که کشته شوند یا به دار آویخته شده و یا دست و پای آنها بر خلاف یکدیگر قطع شده و یا در زمین تبعید گردند.
6- آیه سی و دومائده: ﴿مِن اَجلِ ذلِک کَتَبنا عَلی بَنی اِسرائیلَ اَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفساً بِغَیرِ نَفسٍ اَو فَساداً فِی الاَرضِ فَکَاَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمیعاً﴾، به همین خاطر نوشتیم ما بر بنی اسرائیل که اگر کسی فرد بی گناهی را بکشد یا در روی زمین فساد نماید مثل آن است که همه مردم را کشته باشد.
7- آیه صد و پنجاه و یک سوره انعام: ﴿وَ لا تَقتُلوا اَولادَکُم مِن اِملاقٍ نَحنُ نَرزُقُکُم وَ اِیّاهُم وَ لا تَقرَبوا اَلفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنها وَ ما بَطَنَ وَ لا تَقتُلوُا اَلنَفسَ اَلَّتی حَرَّمَ اَللهُ اِلّا بِالحَقِّ ذلِکُم وَصّاکُم بِه لَعَلَّکُم تَعقِلون﴾، فزندانتان را از بیم فقر نکشید ما شما و آنها را روزی می دهیم و به کارهای زشت چه آشکار و چه پنهان نزدیک نشوید و جانی را که خداوند محترم دانسته و کشتن او را حرام کرده به جز به حق نکشید این است که خداوند شما را بدان سفارش نموده است شاید بیندیشید. چنانچه از مفهوم و منطوق آیات استفاده می شود در تمامی این آیات خداوند برای جان انسانها ارزش و کرامت والایی را قائل گردیده و فعل خودکشی قتل و ترور را مطرود و منفور دانسته و محکوم می دارد.
ب) احادیث و روایات: در احادیث پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (علیهم السلام) نیز مواردی به چشم میخورد که از خودکشی، قتل، غدر، اغتیال، فتک صحبت به میان آمده و این اعمال مذموم شناخته شده است.
1-پیامبر اکرم (ص) می فرمایند: لا ضَرَرَ وَ لا ضِرارَاً فِی اِلاِسلام، بیانگر آنست که هر گونه آسیب و ضرری به بدن خود و به افراد دیگر حرام است.(کلینی،1365: 29)
2-پیامبر اکرم (ص) می فرمایند: اِنَّ الاِیمانَ قَیدَ الفَتکَ، یعنی ایمان مانع ترور است.(همان،293)
3-حضرت علی (ع) می فرمایند: "وَاللهِ، ما مُعاویهُ بِاَدهی مِنّی وَ لکِنَّهُ یَغدِرُ وَ یَفجِرُ وَ لَولا کَراهیهُ الغَدرِ لَکُنتُ مِن اَدهَی اَلنّاسِ وَ لکِن کُلُّ غَدَرَهٍ فَجَرَهٌ وَ کُلُّ فَجَرَهٍ کَفَرهٌ، به خدا قسم معاویه از من سیاستمدار تر نیست بلکه معاویه حیله گر و جنایتکار است اگر نیرنگ ناسپاس نبود من از همه زیرک تر بودم اما هر نیرنگی گناه و هر گناهی کفر است.(نهج البلاغه ، 1379،ص126)
4- حضرت علی (ع) می فرمایند: لَیأ مَنَ بِذلِکَ اِغتیالِ الرِّجالِ لَهُ عِندَکَ، حضرت به مالک اشتر می فرمایند آن چنان با مردم عمل کن تا مردم نتوانند حاکم را فریب و حیله داده و به او حمله نمایند. آن چنان که از روایات نیز مشاهده می گردد هر گونه قتل و کشتن خود یا دیگران که به روش مکر و حیله باشد از نظر بزرگان دین مبین اسلام حرام و مورد ترک و طرد آنها می باشد.
به طور کلی ترور و ارهاب در اندیشه ی سیاسی اسلام به پنج دلیل مطرود و عملی به شدت ضد اخلاقی به شمار می رود.
اول، به سبب عهد و پیمان مکتوب یا نامکتوبی که فرد بر اساس آن، زندگی در اجتماع را پذیرفته و آن جامعه برای او حق زندگی قائل شده است. افراد - مسلمان و کافر - با تکیه و اعتماد بر آن عهد و پیمان، در جامعه احساس امنیت می کنند و به دلیل امنیت تضمین شده خود، به زندگی در آن جامعه رضایت داده اند.
دوم، ترور نوعی حیله و نیرنگ است و دین مقدس اسلام از اساس حیله و نیرنگ را رد می کند و آن را به خصوص در عرصه های سیاسی اجتماعی امری مذموم و ناپسند می شمارد.
سوم، ترور ذاتا عملی خشونت آمیز است و در اندیشه ی سیاسی اسلام، خشونت از اساس طرد و رد شده است.
چهارم، ضرورت وجود یک نظم سیاسی و اجتماعی است. به اعتقاد حضرت علی (عليه السلام) ضرورت باید جامعه دارای یک حاکم و نظام سیاسی - نیکو کار یا ظالم - باشد تا شیرازی امور قوام گیرد و امنیت در جامعه حاکم شود و در سایه ی این امنیت و نظام اجتماعی منسجم، مؤمن کار خویش کند و کافر بهره ی خود برد. نکته ی مهم در اندیشه ی امام اینکه امنیت فراملی و فرامذهبی است و یک ضرورت اجتناب ناپذیر برای بشر به شمار می رود.
پنجم، مخالفت شدید اسلام با اصل پدیده ی ترور است. ترور از آنجا که یک پدیده ضداخلاقی و ضدانسانی است هیچ گاه در مقابله با دشمنان مورد تأیید یا مورد استفاده ی اولیه ی دین قرار نگرفت. اما باید توجه خود را در بحث تروریسم به ایاتی معطوف داشت که برای جان و مال و نیز آبروی انسانها حرمت قایل است. این امر حکایت از آن دارد که نمی توان با حرکات تروریستی، جان، مال و آبروی انسانها را به خطر انداخت، مگر آنکه در مورد خاصی اسلام اجازه ریختن خون کسی را داده باشد.
3. ترور از دیدگاه امام خمینی (ره)
پس از بررسی مبانی قرآنی ترور که شالوده دیدگاه امام خمینی (ره) را تشکیل میدهد، به دیدگاه امام خمینی (ره) در این زمینه که برخاسته از آیات قرآن و روایات است، پرداخته میشود. براي ارائه تعریفي از ترور از منظر امام، بایســتي تمام موارد کاربرد این واژه توسط ایشان را بررسي کنیم. حتي یک بررسي اجمالي و مطالعه مختصر این موارد، نشان ميدهد که تعریف امام از ترور، بسیار نزدیک به تعریف علمي و کلاسیک و متعارف از پدیده ترور است. لازم به ذکر است که ایشان، هیچگاه به تعریف ترور و تروریسم نپرداختهاند، بلکه با بررسي بیانات ایشان و از محتواي کلام ایشان، ميتوان تعریفي از ترور از دید ایشان ارائه داد طبق تعریفی که ارائه شد، ترور که از نظر لغوی، به معناي ایجاد هراس و وحشت است، اصطلاحا به رفتار فرد، گروه، حزب و یا دولت اطلاق ميشود که از طریق خشونت، قتل، خونریزي، ایجاد ترس و وحشت ميخواهد به هدفهاي سیاسي خود برسد. براساس این تعریف عام، عناصر اصلي ترور و یک رفتار تروریستي عبارتند از: خشونت، قتل، خونریزي و ایجاد ترس و وحشت به منظور رسیدن به یک هدف بهطور عمده سیاسي. با بررسي بیانات امام، بهخوبي ميتوان دید که ایشان، به ابعاد مسئله اشراف کامل دارند و تمام عناصر این تعریف علمي از ترور، در سخنانشان نیز مشاهده ميشود. در بیانات امام درباره ترور، به طور غیرمستقیم به عناصر ترور و رفتار تروریستي و به نوعي به تعریف علمي و متعارف از ترور، اشاره شده است. اولین عنصري که براي پدیده ترور و یک رفتار تروریستي برشمردیم، عبارت بود از خشونت، قتل و خونریزي. در بیانات امام نیز بهوضوح به این عنصر، یعني خشونت، قتل و خونریزي به عنوان یکي از مؤلفههاي پدیده ترور اشاره شده است و به وسیله اعمال فاسد و سرسپرده و یا جاهل بي ارادۀ ... قدرتهاي شیطاني مستقیما از هیچ وسیلهاي گرچه مفتضح و واضح الفساد دریغ نکردند، از ترور کور اشخاص بیگناه کوچه و بازار تا انفجارهاي منجر به قتل خردسالان وکهن سالان (امام خمینی، 1380: 138). ایشان در 14 اردیبهشت ماه 1358، در سخنراني مراسم بزرگداشت شهادت استاد مطهري، چنین فرمودند :" لیل عجز شماست که در سیاهي شب، متفکران ما را مي کشید" (خمینی، 1380: 183).
همچنین در سخنراني در جمع زندانیان سیاسي زمان رژیم پهلوي در تاریخ 11 آبان 58 بیان داشتند: بفهمانید به اینهایي که این طور کارهاي ناجوانمردانه ميکنند... بلکه این نحو کشتن که به طور ناگهاني و دزدکي ميکشـند، این دلیل بر شکست آنهاست (خمینی، 1380: 441).
بهخوبي مشخص است که در دیدگاه ایشان نیز، مؤلفه اولیه و اصلي ترور، خشونت، قتل و خونریزي است؛ بهویژه اینکه، بر ناگهاني و مخفیانه بودن این نوع اقدامات نیز تأکید کردهاند. مؤلفه بعدي یک عمل تروریستي، تلاش براي ایجاد رعب و وحشت در بین مردم و جامعه است. ایجاد رعب و هراس در جامعه و نیز بین دولتمردان و حکام، وسیلهاي براي تسهیل و نیل به اهداف مرتکبین اعمال تروریستي است. امام نیز در بیانات خود، به این عنصر یعني مؤلفه ایجاد ترس، وحشت و ارعاب از طریق دست زدن به قتل، خشونت و خونریزي اشاره داشتهاند: ترویستها نميتوانند شـخصیت انساني مردان اسلام را ترور کنند. آنان بدانند که به خواست خداي توانا ملت ما با رفتن اشخاص بزرگ در مبارزه علیه فساد و استبداد و استعمار مصممتر ميشود... اینان که شکست و مرگ خود را لمس نموده و با این رفتار غیر انساني ميخواهند انتقام بگیرند یا به خیال خام خود مجاهدین در اسلام را بترسانند، بدگمان کردهاند (خمینی، 1379: 350).
همچنین ایشان در جایي دیگري فرمودند: نترسند از اینکه این اقشـار ضعیف به جنبش درآمدند و به خیال خود براي ارعاب ملت ترور مي کنند. ملت ما هرگز از این معاني نميترسد و نهضت ما هرگز ترور نميشود. ترور اشخاص، ترور نهضت نیست... هرگز ما نميترسیم از این ترورها، هرگز به عقب برنميگردیم؛ و هرگز اجازه نميدهیم شرق و غرب دخالت کند در مملکت ما...(خمینی، 1379: 354).
همچنین در تاریخ 29 آذر 58، در جمع فرماندهان و پرسنل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، چنین فرمودند: کارهاي غیر عقلایي که ميکنند، ميبینید که به نفع ما تمام ميشود... ترور ميکنند به خیال اینکه ما را بترسانند، ملت ما را بترسانند، ميبینند که شجاعتشان افزون ميشود (خمینی، 1379: 356).
با بررسي این بیانات مشخص ميشود که در تعریف ایشان از ترور، علاوه بر عنصر قتل، خونریزي و خشونت، مسئله ایجاد رعب، وحشت و هراس نیز وجود دارد و ایشان بهخوبي شاهد بودند که تروریستها در پي ایجاد رعب، وحشت و هراس هستند. پس تا اینجا تعریف امام، به تعریف مصطلح در علوم سیاسي، بسیار نزدیک ميشود. گفته شد که ترور به رفتارهایي اطلاق ميشود که از طریق قتل، خونریزي، خشونت و ایجاد رعب و وحشت، به دنبال رسیدن به اهداف سیاسي است. پس عنصر مکمل و متمم تعریف پدیده ترور، داشتن هدف بهویژه هدفي سیاسي است؛ یعني همواره، عمل تروریستي در پي رسیدن به هدفي صورت ميگیرد و قتل، خشونت، خونریزي و ایجاد رعب، وحشت و هراس، وسیلهاي براي رسیدن به هدفي، بالاخص سیاسي است. امام نیز در بیانات خود، به هدفدار بودن اقدامات تروریستي اشاره کردهاند و معتقدند که تروریستها با توسل به اقدامات تروریستي، بهدنبال رسیدن به هدف سیاسي هستند. ایشان در سخنراني 19 اردیبهشت ماه 1358 در مدرسه فیضیه قم، در این باره چنین گفتند: این نوکرهاي چپ و راست - این انگلها، ایــن چپاولگران و معاونین چپاولگران - بدانند این حرکات مذبوحانه را نميتوانند ادامه دهند. با ترور شخص میدان براي آنها باز نخواهد شد... ترور براي شما فایده ندارد (خمینی، 1379: 357).
ایشان در جایي دیگر نیز به مساله هدف سیاسي براي ترور چنین اشاره نمودند: امریکا بدگمان کرده اســت که با کشتن و ترور ميتواند کاري انجام بدهد. کمونیستهاي ســاختگي... مکتبهاي انحرافي...ریشههاي گندیده رژیم سابق بد خیال کردهاند که ميتوانند با ترور جلو احساسات ملت ما را بگیرند... اگر ما ترور بشویم ملت ما هست... نهضت ما زنده است (خمینی، 1379: 358).
ز نظر ایشان، ترور، اقدامی غیر انسانی و در عین حال بسیار ناجوانمردانه است.
«تروریستها نمی توانند شخصیت انسانی مردان اسلام را ترور کنند... اینان که شکست و مرگ خود را لمس نموده و با این رفتار غیر انسانی می خواهند انتقام بگیرند. (خمینی، 1379: 7/179)
دست زدن به اقدامات تروریستی، نشانه بی عقلی و حماقت مرتکبین آنهاست.
«حالا شخصیتها را ترور می کنند. خیال می کنند، در عین حالی که دیدند که یک شخصیتی را که ترور می کنند سرتاسر ایران تظاهر می کنند و قویتر می شوند، مع ذلک از بی عقلی شان باز این کار را انجام می دهند.» (همان: ج 11: 350)
از نظر امام، دلیل اینکه بعضی ها به اقدامات تروریستی دست می زنند، این است که آنان منطق ندارند.
«دلیل عجز شماست که در سیاهی شب، متفکران ما را می کشید. برای اینکه منطق ندارید. اگر منطق داشتید که صحبت می کردید؛ مباحثه می کردید. لکن منطق ندارید، منطق شما ترور است... » (همان: ج 7 : 183)
شکست خوردگان و افرادی که در برابر منطق، احساس ضعف و شکست می کنند، به علت نداشتن پایگاه مردمی، به اقدامات تروریستی دست می زنند.
«اینان که شکست و مرگ خود را لمس نموده و با این رفتار غیر انسانی می خواهند انتقام بگیرند یا به خیال خام خود مجاهدین در اسلام را بترسانند، بد گمان کرده اند.» (همان، ج 7 : 179)
امام (س) می فرمایند:
« گمان نکنید که اینها از روی قدرت یک همچو کارهایی را انجام می دهند، یک بمب در یک جا منفجر کردن، یک بچه دوازده ساله هم می تواند او را بگیرد یک جایی بگذارد و خود او منفجر بشود. این قدرتی نیست، این کمال ضعف است.» (همان، ج 15: 139)
از منظر ایشان، نه تنها افراد، بلکه دولتهایی هم که احساس ضعف می کنند، به ترور پناه می برند.
«امروز استکبار شرق و غرب چون از رویارویی مستقیم با جهان اسلام عاجز مانده است، راه ترور و از میان بردن شخصیتهای دینی و سیاسی را از یک طرف و نفوذ و گسترش فرهنگ اسلام امریکایی را از طرف دیگر به آزمایش گذاشته اند.» (همان، ج 21: 120)
از سوی دیگر، ایشان تروریست ها را افرادی می دانند که از درک مسیر صحیح عاجز گشته اند. بنابراین به مکتب انحرافی است ترور متوسل شده اند.
«امریکا بد گمان کرده است که با کشتن و با ترور می تواند کاری انجام بدهد. کمونیستهای ساختگی ... مکتبهای انحرافی، ریشه های گندیده رژیم سابق بد خیال کرده اند که می توانند با ترور جلو احساسات ملت ما را بگیرند.» (صحیفه امام، ج 7 : 191)
بنابراین، نه تنها ترور مساوی با غارت، فساد و چپاولگری است، بلکه قدرتهای شیطانی و یا افراد فاسد سرسپرده و یا جاهلان بی اراده، از این شیوه ها برای رسیدن به اهداف خود استفاده می کنند.
ترور نشان دهنده این است که فرد از ندای فطرت و عقل خود دور شده و رو به سوی فساد و مکاتب انحرافی آورده است؛ و اراده خود را ازدست داده و به وادی جهالت افتاده است. از این رو دین اسلام ترور را باطل می داند و ترور در نقطه مقابل منطق اسلام قرار دارد.
«اگر منطق داشتید که صحبت می کردید؛ مباحثه می کردید. لکن منطق ندارید، منطق شما ترور است! منطق اسلام ترور را باطل می داند. اسلام منطق دارد؛ لکن با ترور شخصیتهای بزرگ ما، شخصهای بزرگ ما، اسلام ما تأیید می شود.» (همان، ج 7 : 183)
امروزه، دیدگاه های رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز تایید کننده نظریات امام خمینی است. ایشان در این باره می فرمایند: فشارهائی که در طول این سی و سه سال بر ایران اسلامی، بر جمهوری اسلامی وارد شد، شاید بشود گفت علت اصلی همین بود که نگذارند یک الگو در مقابل چشم مردم مسلمان منطقه به وجود بیاید؛ چون بدون الگو، حرکتها دشوار است؛ با وجود الگو، حرکتها آسان است. وقتی یک ملتی الگو شد، یک حرکتی الگو شد، تشویق می کند، استعدادها را به حرکت درمی آورد. می خواستند این نشود. تحریم می کنند، برای اینکه به خیال خودشان کشور را از لحاظ اقتصادی ضعیف کنند، تا دیگران نگاه کنند، بگویند اسلام ملت را از لحاظ اقتصادی به عقب می راند. دانشمند را ترور می کنند تا حرکت علمی را متوقف کنند، تا ملت ایران نتواند حرکت عظیم و پیشرفته علمیِ خودش را که به برکت اسلام و انقلاب است، روی دست بگیرد و به دنیا نشان بدهد، به امت اسلامی نشان بدهد. تهمت می زنند به اختناق، به ضدیت با حقوق بشر و از این قبیل چیزها متهم می کنند، برای اینکه افکار عمومی دنیا را برگردانند؛ لیکن با وجود همه این تلاشها، این تبلیغات، این خباثتها، انقلاب درخشید و دارد میدرخشد ( گزیده بیانات رهبر انقلاب پیرامون ترور دانشمندان ایرانی)
از این بیانات بهخوبي ميتوان فهمید که از نظر امام، قتل، خونریزي، ایجاد رعب و هراس، زماني عنوان ترور به خود ميگیرد که با یک هدف سیاسي صورت پذیرد. ایشان در این کلام سیاسي به پدیده ترور اشاره کردهاند و این امر ميتواند بهخوبي، مرز بین یک قتل ماهیت اساسا عادي و یک اقدام تروریستي را مشخص سازد. با بررسي بیانات و سخنان امام درباره ترور، به این نتیجه ميرسیم که تعریف ایشان از ترور، بسیار نزدیک و شاید کاملا منطبق با تعریف علمي و مصطلح در علوم سیاسي باشد؛ گرچه به طور واضح و صریح و مستقیم، ترور را تعریف نکردهاند؛ ولي به راحتي ميتوان از بیانات ایشان فهمید که تعریفشان، منطبق با تعریف متعارف از ترور است و این امر، نهایت عملگرایي سیاسي و وسعت نظر و بینش امام را نشان ميدهد؛ بنابراین ميتوان گفت که از دیدگاه امام نیز ترور به رفتار فرد، گروه، حزب یا دولتي اطلاق ميشود که از طریق خشونت، قتل و خونریزي ناگهاني و مخفیانه و ایجاد رعب وترس و وحشت، ميخواهد به اهداف سیاسي خود برسد.
4. رویکرد امام خمینی نسبت به ترور
دیدیم که تعریف مد نظر امام از ترور، بســیار نزدیک و شاید از جهاتي عینا مشابه با تعریف علمي و مصطلح از ترور در علوم سیاسي میباشد. پس از یافتن معناي واژه ترور در اندیشه امام، در این قسمت، به دنبال این هستیم که با رویکردی مقایسهای، ضمن تبیین دیدگاههای مختلف فقهی در خصوص ترور و تروریسم، بیانات و سخنان ایشان را درباره این پدیده بررسي کنیم.
از دیدگاه شیخ اشراق، جهاد با شهروندان سرکش (بغات) تنها به جنبش مسلحانه مسلمانان بر ضد پیشوای دادگر محدود نمی شود، بلکه برخی فقیهان، این گونه از جهاد را که جهاد داخلی هم نامیده می شود، به شکنندگان قانون نیز تسری می دهند که از جمله آنها کسانی هستند که زکات نمی دهند و یا حرامی را حلال کنند یا حلال بیانگارند» (اشراق، ۱۳6۰: ۲۶۸). از این رو، گستره این جهاد بسیار پوشیده است.
فقیهان سنی و شیعه درباره جنگ پیش دستانه بر ضد کافران، حتی اگر در جایگاه صلح و سازش باشند، هم باورند و ریشه آن به اندیشه شافعی بر می گردد. شافعی (۲۰4-۱۵۰ ق)، افزون بر اینکه به نسخ شدن آیه هایی که جهاد با کافران را دفاعی می دانند، باور دارد؛ بر این دیدگاه است که «همان طور که نماز و روزه بر مسلمانان واجب شده، جنگیدن با کفار نیز به طور ابتدایی واجب شده است. اگر چه آنان آغاز کننده جنگ نباشند» (صالحی نجف آبادی، ۱۳۸۲: 4۰). این دیدگاه در نزد همه فقیهان سنی و شیعه پذیرفته شده، مگر اینکه فقیهان شیعه جنگ پیش دستانه را تنها در زمان بودن پیشوای معصوم روا می دارند و آن را تنها بر گردن مردان می دانند. در عین حال، آنچه اندیشه جنگ پیش دستانه را خطرناک تر نشان می دهد و می تواند مبنای تروریسم قرار گیرد، جنگ نا آگاهانه است. فقیهان با گرایش به روایت عبد الله بن عمر که آگاهی از رویداد یورش غافل گیرانه پیامبر اسلام (ص) به بنی المصطلق داده بود، شرط جنگ پیشدستانه را دعوت به اسلام می دانند نه آگاهانیدن کافران برای آمادگی در جنگ. شیخ طوسی در پیروی از فقیهان عامه می گوید:
«رهبر مسلمانان حق دارد به کفار در حالی که بی خبرند حمله نظامی کند و آنان را بکشد به دلیل اینکه رسول خدا با بنی المصطلق چنین کرد. زمامدار مسلمانان حق دارد سپاهش را برای جنگیدن به سوی کفار اعزام کند بدون اینکه آنها را به اسلام دعوت کند؛ زیرا همین قدر که از اسلام باخبر باشند، کافی است و فرمانروای مسلمانان می تواند آنان را غافلگیرانه بکشد و اسیر کند، چنانکه پیامبر (ص) به بنی المصطلق غافلگیرانه حمله نظامی کرد و آنان را به قتل رسانید» (صالحی نجف آبادی، 1382: 70) از دیدگاه شیعه، همه گونه های جهاد، واجب است و از این حیث، میان دیدگاه شیعیان و سنیان، جدایی نمیتوان انداخت، ولی برجستگی دیدگاه شیعه، جایز نبودن جنگ آغازگرانه در زمان فرمانروایی غیر معصوم است. با این دیدگاه، همه راههای خشونت خودسرانه و آغازین به روی شیعیان بسته شده و این گروه، به هیچ روی، دستور یورش به دشمنان، چه در سرزمین خود و چه در سرزمین دیگری ندارند، مگر اینکه، يورش از سوی دشمنان یا بددینان آغازیده باشد. شیعیان، اگر در سرزمین کفر باشند، برای دعوت به اسلام از هرگونه خشونتی بازداشته شده اند و حتی بر آنها واجب است اگر در بیان دستورهای اسلام ناتوان شدند، از سرزمین کفر بکو چند» (نجفی، بی تا: ۳4). با این حال، برخی فقیهان نیز هرچند به آشكارگی نخواسته اند جهاد آغازگرانه را در فقه شیعی بپذیرند، ولی گرایش به آن را نشان داده اند. از جمله:
در کلمات فقهای شیعه، لفظ "امام معصوم" به کار برده نشده، بلکه " امام عادل" است که در مقابل آن "امام جائر" میباشد. امام نیز در لغت و فرهنگ اسلامی منحصر به دوازده معصوم نیست، بلکه عام است و به هر پیشوایی که مورد پیروی قرار گیرد، اطلاق می شود... از سوی دیگر، بر اساس آیات شریفه قرآن، جهاد (ابتدایی را برای رفع فتنه و اینکه آیین همه برای خدا گردد تشریع شده، در این صورت آیا ممکن است ما بدين معني ملتزم شویم که در عصر غیبت اگرچه هزاران سال طول بکشد، خداوند رفع فتنه و گسترش دین اسلام را نخواسته است؟» (منتظری، ۱۳۷۹: ۲۲۵ ).
سید قطب نیز تلاش دارد میان جهاد و آزادی انسان پیوندی ناگسستنی برقرار کند و از این رو، جهاد را برای آزادی انسان میداند تا با آن، انسان از بندگی بندگان برهد. او با ریشخند کردن آنان که جهاد در اسلام را دفاعی می دانند، می گوید: « اگر ناچار باشیم حرکت جهادی را حرکت دفاعی بنامیم، باید مفهوم کلمه دفاع را تغییر بدهیم و آن را به دفاع از انسان در برابر همه آن عواملی بدانیم که آزادی او را در بند می کشند و آزادی او را به تعویق می اندازند» (قطب، ۱۳۷۸ :۸۱). وی با این پیشانگاره که « آنها که بر گردن بندگان خدا سوار شده اند و سلطنت خداوند را در زمین غصب کرده اند، صرفا با تبلیغ کردن و روشنگری حاضر نخواهند شد سلطنت خود را واگذار نمایند» (قطب، ۱۳۷۸ 76). بر این باور است که:
« این نهایت سادگی است که کسی تصور بکند دعوتی، آزاد کردن انسان یعنی نوع انسان را در زمین اعلان کرده باشد و با این حال، بخواهد از طریق زبان و روشنگری با چنین موانعی مبارزه نماید. این دعوت هنگامی با زبان و روشنگری به مبارزه می پردازد که مانعی بین آن و افراد بشر وجود نداشته باشد و این دعوت بتواند با آزادی آنان را مخاطب خود قرار دهد و آنها نیز از تأثیر تمامی این عوامل آسوده باشند و در این موقع است که دیگر اجباری در پذیرفتن دین وجود ندارد. اما مادام که این گونه موانع و عوامل تأثیرگذار مادی موجود باشند، لازم است ابتدا آنها را با قدرت از میان برداشت تا دعوت اسلام بتواند قلب و عقل انسان ها را آسوده از این زنجیرهای گران، مخاطب خود قرار دهد » (قطب، ۱۳۷۸ 83).
سید قطب حتی به ملتهای اسلامی نیز پشتگرم نیست و با آنکه برای کسانی که در دار الكفر زندگی می کنند تا زمانی که میان ایشان و دارالاسلام پیمانی نباشد، جانشان را گرامی نمی شناسد، در مورد دارالاسلام نیز بسیار سختگیر است. در دید وی «ملاک دار الكفر با دار الحرب، غیر مسلمان بودن اهالی آن و یا در حال جنگ بودن با نظام اسلامی نیست بلکه عدم اجرای شریعت اسلام در آن است، حتی اگر تمام اهالی آن مسلمان باشند و ملاک دار الاسلام بودن یک جامعه نیز استقرار حاکمیت الله و اجرای شریعت اسلام در آن است، حتی اگر تمام اهالی آن غیر مسلمان باشند» (آرمین، ۱۳۸۵: ۲۵۶).
در فقه امامیه، یکی از شرطهای بزه قتل، معصوم بودن خون کشته شده است و اگر کسی دیگری را که خونش از دید شرع هدر بوده، بکشد (چه عمد و چه به طور غیر عمد)، پاسخ دهی کیفری ندارد و درباره پرداخت دیه نیز چندگانگی نظر وجود دارد. از دید فقه، گونه های کسانی که خونشان هدر می گردد، گوناگون است. در برخی موردها، شخص نسبت به کس یا کسان ویژهای، مهدورالدم است؛ مانند یورش گر (متجاوز) در برابر کسی که از خود دفاع میکند، زن زناکار و بیگانه که در فراش اوست، در برابر شوهر زن و قاتل در برابر اولیای دم مقتول. در برخی جاها نیز کس به دلیل کاری که کرده، خونش در برابر همه مسلمانان هدر میگردد که دشنام به پیامبر اسلام، برجسته ترین نمونه آن است، ولی در اندازه و علتهای این گونه از رواداشت (اباحه) خون، دیدگاههای فقیهان چندگانه است. محقق حلی ( ۶۷6-6۰۲ ق)، نویسنده کتاب شرایع الاسلام، بر این باور است که « اگر مسلمانی، مرتد را بکشد، قصاص ندارد و درست تر آن است که سزاوار دیه نیز نیست» (محقق حلی، ۱۳۷۹: ۹۸۸). با این حال، مرتد را انسان بی ارزش ندانسته و خونش را در برابر نامسلمان، معصوم میداند. پس، اگر کافر ذمی، مرتد را بکشد، قصاص می گردد. محقق، ریختن خون در غیر از ارتداد و دشنام پیامبر را روا ندانسته و میگوید: «کسی را که زنای سزاوار قتل یا لواط انجام داده، نمی توان کشت مگر از سوی امام و کشتن چنین فردی از سوی دیگری سزاواز قصاص است» (محقق حلی، ۱۳۷۹: ۹۸۸).
از سوی دیگر، امام خمیني، بهصراحت، ترور و اقدامات تروریستي را رفتاري غیر انساني معرفي ميکنند. از نظر ایشان، ترور، اقدامي غیر انساني و در عین حال بسیار ناجوانمردانه است: تروریستها نميتوانند شخصیت انساني مردان اسلام را ترور کنند... اینان که شکست و مرگ خود را لمس نموده و با این رفتار غیر انساني ميخواهند انتقام بگیرند... بد گمان کردهاند (خمینی، 1379: 361).
بفهمانید به اینهایي که اینطور کارهاي ناجوانمردانه ميکنند... بلکه این نحو کشــتن که به طور ناگهاني و دزدکي ميکشند (خمینی، 1379: 441) از طرف دیگر، ایشان معتقدند که ترور، اقدامي احمقانه و ناشي از حماقت و نهایت بيعقلي عاقل، است و بنابراین، ميتوان نتیجه گرفت که از نظر ایشـان، افراد واقعا ترور و اقدامات تروریستي هیچ وقت دست نميزنند: حالا شخصیتها را ترور ميکنند، خیال ميکنند و در عین حالي که دیدند که یک شخصیتي را که ترور ميکنند سرتاسر ایران تظاهر ميکنند و قویتر ميشوند، مع ذلک از بيعقلیشان باز این کار را انجام ميدهند (امام خمینی، 1379: 351). ایشان همچنین در سخنراني خود در تاریخ 29 آذر 58 درمورد غیر عقلاني بودن ترور چنین فرمودند:... اینها وکارهاي غیر عقلایي که ميکنند، ميبینید که به نفع ما تمام ميشود...ترور ميکنند به خیال اینکه ما را بترسانند، ملت ما را بترسانند، ميبینید که شجاعتشان افزون ميشود (خمینی، 1379: 356).
از آنجایي که از نظر امام، ترور عملي غیرانساني، غیرعقلاني و احمقانه است، پس ناشي از نداشتن منطق نیز هست و دلیل اینکه بعضيها به اقدامات تروریستي دست ميزنند، این است که آنان منطق ندارند: دلیل عجز شماست که در سیاهي شب، متفکران ما را ميکشید، براي اینکه منطق ندارید. اگر منطق داشـتید که صحبت ميکردید؛ مباحثه ميکردید. لکن منطق ندارید، منطق شما ترور است...( خمینی، 1379: 183) از طرف دیگر و علاوه بر موارد فوق، امام معتقد بودند که دست زدن به ترور ناشي از ضعف، شکست و زبوني است و فقط شکست خوردگان، زبونان و افرادي که در برابر منطق، احساس ضعف و شکست ميکنند و در نتیجه به علت نداشتن پایگاه مردمي، شکست خوردهاند، به اقدامات تروریستي دست ميزنند. از این رو، ایشان ترور را کاري مذبوحانه ميدانند: اینان که شکست و مرگ خود را لمس نموده و با این رفتار غیر انساني ميخواهند انتقام بگیرند یا به خیال خام خود مجاهدین در اسلام را بترسانند، بدگمان کردهاند (همان).
ایشان در سخنراني روز 24 تیرماه 58 در جمع اساتید دانشگاه اصفهان و انجمن اسلامي کارکنان وزارت کشور، بهصراحت اعلام کردند کساني که خود را ضعیف و از بین رفته ميبینند، به اقدامات تروریستي متوسل ميشوند: دلیل مأیوس شدن، این دست زدن به این ترورها و به این کارهاي خرابکاری است... اینها دلیل بر ضعف است. کسي که خودش را دیگر ضعیف میداند و از بین رفته ميداند، به این امور تخریبي دست ميزند (امام خمینی، 1379 :95) همچنین امام در سخنراني خود به مناسبت ترور و شهادت محمد علي رجایي و محمد جواد باهنر، در جمع اقشار مختلف مردم در تاریخ 9 شهریور 1360، دست زدن به اقدامات تروریستي را نهایت ضعف و زبوني ترورگران ميدانند. پس از نظر ایشان، افرادي که قدرتمند باشند؛ یعني به قدرت منطق یا قدرت حمایتي مردمي مجهز باشند، به این اعمال زبونانه دست نميزنند، بلکه فقط آنهایي که در نهایت ضعف باشند، از شیوههاي تروریستي استفاده ميکنند: و گمان نکنید که اینها از روي قدرت یک همچو کارهایی را انجام ميدهند، یک بمب در یک جا منفجر کردن، یک بچه دوازده ساله هم ميتواند او را بگیرد، یک جایي بگذارد و خود او هم منفجر بشود. این قدرتي نیست، این کمال ضعف است (خمینی، 1379: 139). از نظر ایشان، نه تنها افراد، بلکه حتي دولتهایي هم که احسـاس ضعف ميکنند، به ترور پناه ميبرند: امروز استکبار شرق و غرب چون از رویارویي مستقیم با جهان اسلام عاجز مانده است، راه ترور و از میان بردن شـخصیتهاي دیني و سیاسي را... به آزمایش گذاشتهاند (امام خمینی، 1379: 120)، خمینی از سوي دیگر، ایشان تروریستها را افرادي ميدانند که از درک مسیر صحیح عاجز گشتهاند. از نظر ایشان، ترور مکتبي انحرافي است و توسل به اقدامات تروریستي و ترورگري را از جمله ویژگيهاي منحرفین و گمراهان ميدانند: امریکا بد گمان کرده است که با کشتن و ترور ميتواند کاري انجام بدهد. کمونیستهاي ساختگي... مکتبهاي انحرافي... ریشههاي گندیده رژیم سابق بد خیال کردهاند که ميتوانند با ترور جلو احساسات ملت ما را بگیرند. (خمینی، 1379: 191).
این چه انگیزهاي دارد که اینها به این جنایت دسـت ميزنند؟ اینها همه براي این است که خداي تبارک و تعالي اینها را کر و کور کرده است. اینها را از آن ادراک راه صحیح محروم کرده است. یعني خودشان اسـباب محرومیت را فراهم کردند (امام خمینی، 1379: 334). علاوه بر موارد ذکر شده، از نظر امام، ترور اقدامي چپاولگرانه و همردیف غارت است و در عین حال مساوي با فساد و مفسده بوده و وسیله و شیوهاي مفتضح است: هر جا توانستند عملا هم خرابکاري کردند، مثل کردستان، خوزستان، اینجاها عملا هم مشغول به فساد و مفسده شدند...عدهاي از سربازها به شهادت رساندند...مرحوم آقاي قاضي طباطبایي ... آنها این طور اشخاص را یکي یکي ترور ميکنند و منظور این است که مأیوس کنند شما را (خمینی، 1379: 452) بنابراین میبینیم که از نظر ایشان، نه تنها ترور مساوي با غارت، فساد و چپاولگري است، بلکه یا قدرتهاي شیطاني و یا افراد فاسد سرسپرده و یا جاهلان بياراده، از این شیوهها براي رسیدن به اهداف خود استفاده ميکنند.
با بررسي بیانات امام به این نتیجه ميرسیم که از دیدگاه ایشان، ترور عملي غیرانساني است و انســان کرامت و ارزش خاصي دارد و از این رو تنها افرادي که به حضیض ذلت افتادهاند به اقدامات غیرانساني دست ميزنند. از طرف دیگر ایشان، ترور را غیرعقلاني و احمقانه ميدانند، پس ترور نشان دهنده این است که فرد از نداي فطرت و عقل خود دور شده و رو به سوي فساد و مکاتب انحرافي آورده و اراده خود را از دست داده و به وادي جهالت افتاده است. از این رو، نداشتن منطق، احساس ضعف، زبوني و شکست خوردگي است که موجب میگردد فرد به اعمال و اقدامات تروریستي دست بزند. امام، ترور را مساوي با فساد و مفسده، چپاول و غارت ميدانند و معتقدند افرادي که از ادراک مسیر صحیح و پیمودن راه کمال انساني عاجز شده و به ورطه انحراف و گمراهي افتاده و البته خود اسباب محرومیت خود از هدایت الهي را فراهم کردهاند، براي رسیدن به اهداف غیر انساني خود به ترور متوسل ميشوند. با این اوصاف، پر واضح است که ایشان که به ارزش والاي انساني اعتقاد دارند و عقل انساني را همردیف وحي الهي ميدانند و تمام تلاششان، هدایت انسان به سوي کمال برین بوده است، به هیچ وجه نميتوانند با پدیده ترور موافق باشند. با تعریفي که امام از ترور دارند و با اوصافي که در مورد دیدگاه ایشان به ترور برشمردیم، مسلم و واضح است که ایشان با قاطعیت تمام، ترور را محکوم ميکنند و توسل به شیوههاي تروریستي براي رسیدن به اهداف سیاسي را نه تنها نادرست ميدانند، بلکه بهشدت با آن مخالف بوده و بنا به دلایل شرعي، اخلاقي و انساني، ترور، تروریسم و هرگونه اقدام تروریستي را محکوم مينمایند.
نتیجهگیری
1. ترور واژهای در اصل فرانسوی و به معنای قتل سیاسی مسلحانه است و به رفتار افراد یا گروههایی اطلاق میگردد که به زور و با ایجاد ترس و وحشت در صدد رسیدن به اهداف خود هستند.
2. آیاتی از قرآن کریم که در آنها از کشتن یکدیگر نهی گردیده است و همچنین روایاتی که در آنها از قتل، غدر، اغتیال و فتک نهی شده است، مبانی اسلامی ممنوعیت ترور به حساب میآیند.
3. دیدگاه امام خمینی (ره) نسبت به ترور، نزدیک به معنای اصطلاحی ترور یعنی کشتن هدفمند اشخاص توسط افراد یا گروههای خاص است و امام خمینی (ره) در این زمینه به آیات و روایات اسلامی در مقوله نهی از قتل و ترور نگاهی داشتهاند.
4. اندیشمندان و بزرگان اسلامی مقوله ترور را از مفاهیمی همچون جهاد مجزا میدانند و جهاد دفاعی را امری واجب و ضروری بر مسلمانان معرفی میکنند که موجب دوام و حیات جامعه اسلامی میگردد؛ اما ترور را موضوعی مذموم به حساب میآورند.
5. امام خمینی (ره) با صراحت به محکومیت ترور میپردازد و توسل به شیوههاي تروریستي براي رسیدن به اهداف سیاسي را نه تنها نادرست ميدانند، بلکه بهشدت با آن مخالف بوده و بنا به دلایل شرعي، اخلاقي و انساني، ترور، تروریسم و هرگونه اقدام تروریستي را محکوم مينمایند.
فهرست منابع
● آشوری، داریوش (1397). دانش نامه سیاسی، تهران انتشارات مروارید، 1397.
● آلن پیرو، فرهنگ علوم اجتماعی، ترجمه باقر ساروخانی، چ 4، تهران انتشارات کیهان، 1380.
● افتخاریراد، امیرهوشنگ؛ نادر فتورهچی نادر فتورهچی (1395). ترور و تفکر، نتشارات چشمه – 1395
● باقری دولت آبادی، علی، شفیعی سیف آبادی، محسن، بررسی تاکتیکهای جنگ روانی آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران پس از ترور سردار شهید قاسم سلیمانی، سیاست دفاعی، سال بیست و هشتم، شماره 110، ص 149- 175.
● بوسار، آندره، بزهکاری های بین المللی، مترجم نگار رخشانی، چ 1، تهران انتشارات گنج دانش 1375.
● ترابی، حمیدرضا (1395). بررسی مبانی فقهی و حقوقی ترور از دیدگاه مذاهب امامیه و حنابله، غیر دولتی - دانشگاه آزاد اسلامی - دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی - دانشکده ادبیات و علوم انسانی - 1395 - [کارشناسی ارشد]
● ترجمه محمد دشتی، نهج البلاغه، چ 1، قم، انتشارات دانش، 1380.
● جاناتان مارکوس 3 ژانویه 2020 - 13 دی 1398. «قاسم سلیمانی، چرا فرمانده سپاه قدس را کشتند و چه اتفاقی خواهد افتاد؟». بیبیسی فارسی
● جعفری لنگرودی، محمد جعفر - مبسوط در ترمینولوژی حقوق ج 2 چاپ اول تهران انتشارات گنج دانش 1378.
● جک سی پلینور و روی آلتون، فرهنگ روابط بین الملل مترجم و تحقیق حسن پستا، چ 1، تهران، انتشارات فرهنگ معاصر، 1375.
● حسینی، محمد (1398). بررسی دیدگاه آیات و روایات پیرامون ترور باتکیه بر پاسخگویی به شبهات، پایان نامه کارشناسی ارشد، رشته علوم قرآن مجید، دانشکده تفسیر معارف قران قم
● خمینی، روح الله. (1379) صحیفه امام، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ سوم.
● دهخدا، علی اکبر - لغت نامه- ج 5، تهران دانشگاه ادبیات دانشگاه تهران، دی ماه 1343.
● سلمانزاده، زکیه، بررسی حکم فقهی و حقوقی ترور در منابع اسلامی، پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه شهید باهنر کرمان، 1392.
● طباطبایی، محمد مهدی (1393). ترور فرهنگی و ترور فیزیكی، نشریه نسیم بیداری بهمن 1393 شماره 55
● طبری، ابن جریر، تاریخ الامم و الملوک ج 4 بیروت انتشارات مؤسسه الاعمی 1405 .
● علیزاده، حسین. فرهنگ خاص علوم سیاسی، تهران: روزنه،1377.
● قیم، عبدالنبی، فرهنگ معاصر عربی به فارسی، چ 4، تهران انتشارات فرهنگ معاصر 1384.
● مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، جلد 47، بیروت، نشر مؤسسه وقا، 1403.
● مرعشی، حسن، مبانی فقهی محکومیت تروریسم، مجموعه مقالات تروریسم و دفاع مشروع چ اول تهران دانشکده علوم قضائی 1390.
● هاشمی شاهرودی، محمد، مجموعه مقالات تروریسم و دفاع مشروع از منظر اسلام و حقوق بین الملل چ اول تهران دانشکده علوم قضایی 1390.
● VICK, KARL (3 January 2020). "Why the U.S. Assassination of Iranian Quds Force Leader Qasem Soleimani Has the U.S. Bracing for Retaliation". time.com. Time (magazine). Retrieved 7 January 2020
1