Assessing Mossadegh's Mentality and Political Response to Democratization in Iran with Emphasis on Civil Society
Subject Areas : Epistemological and methodological researcher of historical researchfarzaneh dashti 1 , hadis bagherinia 2
1 - Political Science, Faculty of Humanities, Payame Noor University, Abadan, Iran.
2 - Political Science, Faculty of Humanities, Ferdowsi University, Mashhad, Iran.
Keywords: Iran, Civil Society, democracy, Political Action, Mossadegh,
Abstract :
Contemporary Iran has had a tumultuous history in terms of independence and liberation struggles, internal and external struggles, and the presence of great powers, but the era of Mohammed Mossadegh's rise to power due to the unexpected events that followed The era happened, a very important period in the history of contemporary Iran. Because of the thematic significance of this period, there are several theories about the cause of the failure at this juncture. The main question in this study is to what extent does Mosaddeq reflect democratic processes in his political action. To achieve this purpose, a combination of the analytical-historical method and the Hermione Skinner method was used. The research hypothesis is that Mossadegh pursued guided liberal democracy, but the fragile political context prevented his democratization. The final analysis of this study is that the political context of this period was weak and the root weakness of civil society the most important reason for the failure of demo doctrine.
_||_
بررسی ذهنیت وکنش سیاسی مصدق نسبت به دموکراسیخواهی در ایران با تاکید بر جامعه مدنی
چکیده
ایران معاصر، به لحاظ مبارزات استقلالطلبانه و آزادیخواهانه، کشمکشهای داخلی و خارجی و حضور قدرتهای بزرگ، تاریخ پر تلاطمی را پشت سر گذاشت؛ اما دوران صدارت دکتر محمد مصدق به سبب حوادث غیرمترقبهای که در پی آن دوران رخ داد، دوره بسیار مهم تاریخ ایران معاصر به شمار میروند. به جهت اهمیت موضوعی این دوره، نظریات متعددی در مورد علت شکست این مقطع وجود دارد در این پژوهش سؤال اصلی این است که دکتر مصدق، تا چه اندازه در کنش سیاسی خود روندهای دموکراتیک را بازتاب داده است. برای نیل به این هدف از مدل تلفیقی روش تحلیلی– تاریخی و روش هرمونتیک اسکینر استفاده شده است. فرضیه پژوهش این است؛ مصدق از دموکراسی لیبرال هدایت شده پیروی کرد اما بافتار سیاسی شکننده مانع تحقق دموکراسیخواهی وی شد. تحلیل نهایی این پژوهش آن است که بافتار سیاسی این دوره ضعیف بوده است و ضعف ریشهای جامعه مدنی مهمترین دلیل شکست آموزههای دموکراسیخواهی او شد.
واژگان کلیدی: کنش سیاسی، مصدق، دموکراسی، ایران، جامعه مدنی.
بیان مسئله
تاریخ ایران معاصر سالهای 1332-1330، به لحاظ سیاسی، اجتماعی و اقتصادی از اهمیت بسزای برخوردار بوده است؛ چرا که قدرت توسط مستبدین داخلی و مستکبرین خارجی دستبهدست میشد و تنها مردم بودند که قربانی امیال و اغراض منافع آنها میشدند. باوجود چنین شرایطی جامعه ایرانی که هنوز رگههای از آزادیخواهی و استقلال ملی گرفتهشده از انقلاب مشروطه در خونشان جریان داشت آن پتانسیل پذیرفتن یک نظام مردمسالار را داشتند اما نیاز به یک رهبر بود تا بتواند این اهداف را در مسیر درستی هدایت نماید. لذا دوره تاریخی دولت مصدق از جمله دوران اساسی تاریخ ایران مدرن هست که ایرانیان بخشی از مؤلفههای حکومت مردمسالاری را تجربه کردند. در ادبیات سیاسی این ایده وجود دارد که برای اولین بار در این دورا از تاریخ ایران یک نمونه عملی از روشهای دموکراسی در حال شکلگیری بوده است. از این منظر تاریخ معاصر ایران در طی سالهای ۱۳۳۲ - ۱۳۳۰، از اهمیت به سزایی برخوردار است. از نمادهایی بارز آن میتوان به دوران نخستوزیری دکتر محمد مصدق اشاره کرد که نشانههایی از دموکراسی ایرانی را در سیاستهایش بروز داد. از جمله: فضای باز سیاسی، آزاد مطبوعات، رقابت آزاد میان احزاب و گروهها برخی ویژگیهای سیاسی ایران در این دوران است. اما مردمسالاری او دیری نپایید و با کودتای آمریکایی– انگلیسی سقوط کرد. مصدق آزادی بیان و قلم را نه تنها راه سعادت و تکامل جامعه میدانست بلکه اندیشه سیاسی وی بر یک اصل بناشده و آن حاکمیت ملت است که در بعد داخلی آزادی و در بعد خارجی استقلال بر پایه سیاست موازنه منفی است. وی برگزاری انتخابات آزاد و اعلام اصلاح قانون انتخابات را بهعنوان یکی از محورهای اساسی برنامه سیاسیاش، در این دوران قرارداد و به سهم خویش تلاش فراوانی به خرج داد تا فرهنگ سیاسی دموکراتیک را در جامعه ایران تثبیت کند. عدم برخورد وی با مطبوعات مخالف، منتقد و هتاک یکی از مظاهر این امر بود که نشانههایی از ماهیت دموکراتیک کنش سیاسی مصدق به شمار میروند. اما مسئله اساسی آن است که این پژوهش درصدد پاسخگویی به این پندار تاریخی است که سیاست مصدق بازتابی از یک دوره مشخص تاریخی برای شکلگیری دموکراسی در ایران بوده و ما به کمک بررسی کنشهای سیاسی مصدق درباره دموکراسی قصد داریم نشان دهیم که اندیشه دموکراسیخواهی در کنش سیاسی وی در این دوره بازتاب داشته است.
لازم به ذکر است که در پژوهش حاضر، دموکراسی به منزلهی شیوهای از حکومت و نوعی ساختار برای نظام سیاسی مطرح است؛ بر این اساس دموکراسی به عنوان شکلی از حکومت، بر پایه مقاصدی که حکومت در پیش میگیرد و بر حسب منافع قدرت حکومت و شیوه و روال کاری که در تشکیل حکومت به کار گرفته شده است، تعریف میشود. در این شکل از حکومت، مردم بهطور مستقیم یا غیرمستقیم در گرفتن تصمیمهایی که به همه آنها مربوط میشود، شرکت دارند یا میتوانند شرکت داشته باشند و حاکمان به وسیله مردم و در چارچوب انتخابات رقابتی، آزاد و عادلانه انتخاب میشوند و در مقابل مردم، مسئول و پاسخگو هستند، برکناری و تعویض حاکمان بدون خونریزی و از طریق انتخابات و رایگیری امکانپذیر است و آزادیهای مدنی و سیاسی (آزادی بیان، آزادی مطبوعات و اجازه فعالیت به مخالفان نظام) به رسمیت شناخته میشوند(ساعی و اکبرزاده، 1388: 107).
به طور کلی قصد و نیت مصدق را میتوان در دورههای مختلف زندگیاش در چند مورد دید: یکی مشروطهخواهی و اینکه به جای ایجاد یک اقتداری(مانند آنچه رضاخان داشت) حکومت مشروطه پا برجا باشد و از این رو با سلطنت رضاخان مخالفت میکند. در دههی بیست شمسی، او به سیاست موازنهی منفی روی میآورد و نیت اصلیاش، مخالفت با هر نیروی خارجی در ایران است که نهایتا در قضیهی ملی شدن صنعت نفت تجلی پیدا میکند و در عین حال، تشکیل جبههی ملی در سالهای اواخر دهه بیست، که ابتدا و اساسا برای انتخابات آزاد و نوعی دموکراسی شکل گرفته بود، به نیت او وجه دموکراتیک هم میدهد. از این رو این سه نیت را باید قصدهای اساسی دکتر مصدق در طول حیات سیاسیاش دانست که در زمان نخستوزیریاش بیشتر بیگانهستیزی و تا حدودی دموکراسیخواهی را پیگیری میکرد. از این رو در ادامه اشاره به اقدامات و سخنان وی در متن، روشنکننده این مطلب خواهد شد.
مفاهیم پژوهش
1)تعریف دموکراسی: اصطلاح دموس از واژه دموکراسی به معنای مردم و کراسی به معنای حکومت کردن گرفتهشده است که ریشه در یونان باستان دارد (هلد، 14:1369). دموکراسی در اصطلاح سیاسی عبارت است از شکلی از حکومت که مطابق با اصول حاکمیت مردم، برابری سیاسی، مشورت با همه مردم و حکومت اکثریت سامان یافته است(رنی، 1378: 43).
دموکراسی متعلق به نوع تصمیمگیری جمعی و مبین آرمانی است که تصمیمهایی بر اجتماعی که بهعنوان یک مجموعه اثر میگذارند باید با نظریه کلیه افراد آن اجتماع گرفته شوند و کلیه اعضا باید از حق شرکت در تصمیمگیری برخوردار باشند(بیتهام و بویل،17:1386).
به طورکلی تعاریف متعددی از دموکراسی شده است. بسیاری آن را یک سیستم خاص، شکلی، از حکومت یا روش حکومتی میدانند که گروهی به نام اکثریت مردم میتوانند کنترل سیاسی خود را اعمال کنند(پازارگاد، 1359: ج1/ 25).
2)شاخصهای دموکراسی
2-1 جامعه مدنی: عرصه مستقلی بین دولت و خانواده قرار گرفته از این نظر عنصری با اهمیت برای دموکراسی شناخته میشود. احزاب رسانه و گروههای اجتماعی و مشارکت مردمی زیرشاخههای مهم جامعه مدنی محسوب میشوند. جامعه مدنی به حوزه ازروابط اجتماعی اطلاق می شود.که فارغ از دخالت قدرت سیاسی است و مجموعه از نهادها، موسسات، انجمن ها وتشکله ای خصوصی را شامل می شود.(نقیب، 1389 :230). مفهوم جامعه مدنی زمانی رواج یافت که قدرت دولت مورد چالش واقع شد و مردم سعی کردند با ایجاد نهادهای جامعه مدنی آن را تحت کنترل قرار دهند این مفهوم به لحاظ تاریخی بعد از نظریه قرارداد اجتماعی وارد اندیشه سیاسی شد (احمدی، 9:1385-7). مفهوم جامعه مدنی نشاندهنده این واقعیت است که برای حفظ دموکراسی، جامعه باید دارای تشکلهای گوناگون باشد که بدون اتکا به دولت اداره شوند تنها در این صورت است که قدرت دولت محدود میشود. افکار عمومی بهجای اینکه از بالا سازمان یابد، از پایین به گوش دولتمردان میرسد و جامعه به اعتمادبهنفسی که لازمه مقاومت در برابر خودکامگی است، دست مییابد (بیتهام و بویل،54:1376). در تحلیل جامعه مدنی به شکل خاصی از نیروهای جامعه مدنی، یعنی احزاب سیاسی اکتفا میشود معمولاً هدف رژیمهای اقتدارگرا احزاب بوده است چراکه رهبر احزاب یک منبع قدرت برای آنها میباشد احزاب منابع سیاسی در اختیار دارند که برای گذار به دموکراسی به بسیج آنها میپردازند این منابع هم از حمایت بینالمللی برخوردار است و هم در عرصه داخلی رسانه و منابع مالی و حمایت مردم را تحت کنترل دارند (گیل، 89:1394-88).
2-2 احزاب: گردهمایی پایدارگروهی از مردم است که دارای عقاید مشترک و تشکیلات منظماند و با پشتیبانی مردم برای به دست آوردن قدرت سیاسی از راههای قانونی مبارزه میکنند(عالم،1391 :345). به واقع حزب مهمترین سازمان سیاسی در دموکراسیهای معاصر است. به نظر بسیاری از صاحبنظران دموکراسی در نهایت چیزی جز رقابت حزبی نیست. مفهوم حزب به معنای گروه و دستهی سیاسی، مفهومی اساسا مدرن است که در غرب پیدا شدند. نخستین احزاب سیاسی به معنی درست کلمه، در اوایل قرن نوزدهم در ایالات متحده امریکا ظهور یافتند(بشیریه، 1382: 382).
2-3 مطبوعات: کتاب مقدس دموکراسی است که مردم را در تماس با فعالیتهای حکومت قرار می دهد و شکایتها و تظلمات مردم را به گوش حکومت میرساند در واقع مطبوعات یک نوع رابطه بیطرف بین مردم و حکومت برقرار میکند (عالم، 1391 :313).
2-4 مردم: مردم یا افکار عمومی به نگرش شهروندان و نمایندگان سیاسی و فکری آنها در مورد مسائل مختلف اطلاق میشود(نقیب،1389 :328). حاکمیت مردم یکی از اصول اساسی دموکراسی است. مفهوم اصلی حاکمیت مردم این است که حکومتها قدرت و اقتدار خود را منبع دیگری جز خواست و اجماع و رضایت عامه مردم، به دست نمیآورند و مردم میتوانند حکومت را تغییر دهند و یا از کار برکنار سازند. بنابراین اقتدار غایی و نهایی از آن مردم است (بشیریه، 1382: 269- 269).
2-5 طبقه متوسط: اصطلاح طبقه متوسط جدید، نخستین بار توسط امیل لدرر جامعهشناس آلمانی در مقالهای تحت عنوان مشکل کارمندان جدید حقوقبگیر و پایههای نظری و آماری بهکار رفت؛ و از دهه 1950در ادبیات جامعهشناسان امریکایی به طور گسترده مورد استفاده قرار گرفت. تعاریفی که از سوی صاحب نظران در رابطه با طبقه مزبور عنوان شده است، بر عدم وجود اتفاق نظر میان آنها دلالت دارد، اما همگی بر نقش این طبقه در تحولات سیاسی – اجتماعی تآکید دارند اکثر نظریه پردازان انتقادی و تحلیلگران مسائل اجتماعی مانند سی رایت میلز1، رالف دارندورف2، سیمور مارتین لیپست3، مانفرد هالپرن4، ساموئل هانتینگتون5، موریس هالبواکس6، تام باتامور7 و آنتونی گیدنز8 در بررسیهای جامعهشناسانه خود از طبقه متوسط جدید با عناوین مختلفی همچون یقهسپیدان، نخبگان جدید، طبقه متوسط شهری، طبقه کارگر جدید نامبرده و نقش آنان را در تحولات سیاسی و اجتماعی مورد بررسی قرار دادهاند. با در نظر گرفتن تعاریفی که هر یک از نظریهپردازان فوق از طبقه متوسط جدید ارائه دادهاند و تعاریف دیگر میتوان برای طبقه متوسط جدید ویژگیها و مشخصههایی به قرار ذیل ذکرکرد:
1- این طبقه، نتیجه یا محصول انتقال جوامع به عصر جدید است.
2- به دلیل منشأ متفاوت اقتصادی و اجتماعی، اعضای این طبقه نامتجانس میباشند. تمام نیروهای اجتماعی باسواد و تحصیلکرده شهری یعنی صاحبان مشاغلی چون دیوانیان یا حقوقبگیران حکومتی، حقوقدانان، پزشکان، مهندسان، وکلا، استادان دانشگاه، تکنسینها، مدیران و غیره، همگی جزو این طبقه محسوب میشوند.
3- طبقه متوسط جدید در ایجاد نوسازی اقتصادی، اجتماعی و تحولات فرهنگی سیاسی جامعه، نقش زیادی داشته، هدف اصلیاش سوق دادن جامعه به سمت اقتضائات عصر مدرن میباشد.
با توجه به تعاریف، ویژگیها و مشخصاتی که برای طبقه متوسط جدید آورده شد، به تعریف این طبقه در پژوهش حاضر میپردازیم طبقه متوسط جدید شامل گروههایی است که عمدتاٌ محصول دوران مدرن بوده و خود در پیشبرد آن نقش داشته است؛ به علاوه میزان تأثیرگذاریش بر پویش تحولات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، چه از نظر کمی و چه از نظر کیفی، روز به روز افزایش یافته و دیوانیان، روشنفکران، صاحبان مشاغل آزاد مانند پزشکان، حقوقدانان، وکلا، مهندسان، نویسندگان و هنرمندان اجزای اصلی آن را تشکیل میدهند(ساعی، اکبرزاده، 106:1388).
روششناسی تحقیق
هرمنوتیک قصدگرای اسکینر)
هرمونتیک علم یا نظریه تآویل است و از نظر لغوی ریشه در یونان باستان دارد که به معنای فهم کردن و شرح دادن است(امامی، 48:1395). در یک تقسیمبندی کلی هرمنوتیک به چهار دسته تقسیمشده است: نخست هرمنوتیک کلاسیک که در جستجوی روشی بهمنظور تفسیر متون مقدس بود. دوم هرمنوتیک رمانتیک که درصدد عرضه روشی برای جلوگیری از بدفهمی و سوء فهم بود. سوم هرمنوتیک فلسفی که با هایدگر آغاز شد وگادامر، پل ریکور و دریدا به آن را بسط دادند و چهارم هرمونتیک روشی، که در عرصه علوم انسانی عمومیت یافت و دو طیف زمینه گرا و متنگرا را در پیش گرفت. در هرمنوتیک روشی، رویکرد زمینهگرا برای شناخت یک متن، رجوع به یک بستر و زمینه آن و رویکرد قرائت متنی تمرکز بر خود متن را، جهت فهم معنای آن متن کافی میداند (شفیعی و روشن، 3:1393). اما در نتیجه انتقاداتی که به این دو نظریه وارد آمد، رویکردی جدیدی شکل گرفت که نماینده آن کوئنتین اسکینر است. وی هرمنوتیک را بهعنوان رهیافتی برای تفسیر و فهم متون تلقی نموده است. وی هدف اصلی مفسر را اثبات معنای متن میداند و تأکید دارد این معنا صرفاً با قرائت خود متن به دست نمیآید. بلکه برای دستیابی به آن باید به «فراتر» یا «فروتر» از سطح ادبی متن رفت و در پس آن، انگیزهها و نیات مؤلف و زمینه اجتماعی و زبانی نگارش آن را جستجو کرد. به نظر وی، دانستن انگیزهها و نیات مؤلف، دانستن رابطهای است که مؤلف در رابطه با آنچه نوشته، قرار میگیرد. در رهیافت اسکینر، تفسیر متن وفهم ومعنای آن با تکیهبر شیوه «عمل بیانی» یاکنش «گفتاری» ممکن میشود. وی میان انگیزه ونیت تمایز قائل میشود. بر مبنای این تمایز، انگیزه یک امر مقدم بر متن و خارج از آن است که مرتبط با پیدایش متن بوده و متناظر علت در روشهای تجربی است، حالآنکه نیت با اشاره به طرح مؤلف برای تألیف یک نوع متن خاص یا اشاره به ویژگی خود متن و توصیف آن برحسب تجسم یک هدف خاص تعریف میشود (منوچهری، 1393: 202- 201).
زمینه و بستر سیاسی - تاریخی زندگی مصدق
مصدق در یک خانواده ثروتمند و بانفوذ در تهران متولد شد. خاندان وی همه جزء نظام سیاسی حاکم دربار بودند. وی از طرف ناصرالدینشاه لقب مصدق السلطنه را دریافت کرد (کاتوزیان، 22:1371). تحصیلات اولیه را در تهران سپری کرد و کمی بعد از ترور ناصرالدینشاه مستوفی خراسان شد، اما با تشکیل مدرسه علوم سیاسی در تهران، از شغلش استعفا داد و در آن مدرسه به فراگیری علوم پرداخت؛ وی در انقلاب مشروطیت به گروه آزادی خواهان پیوست و در انتخابات مجلس اول به نمایندگی مردم اصفهان انتخاب شد (نجاتی، 4:1377). نخستین فردی بود که با کودتای دوم سوم اسفند 1299 سید ضیاءرضاخان مخالفت کرد ووی در سال 1302 در کابینه مشیرالدوله به وزات امور خارجه منصوب شد. اولین برخورد جدی وی با انگلیس مربوط به جزیره ابوموسی و شیخ شعیب بود، که مانع دستیابی انگلستان بر آن دو جزیره شد. وی نماینده منتخب مردم تهران در پنجمین دوره قانونگذاری شد و در همان مجلس با انتقال سلطنت از قاجاریه به پهلوی مخالفت کرد (شیفته، 23:1376). در مجلس پنجم دست روی نکاتی گذاشت که به حقوق مردم مربوط میشد و سلطنت رضاخان را مخالف استقلال و آزادی کشور میدانست (نادمی، 2:1383) و بر این نظر بود که اصلاحات باید از طریق دخالت دادن مردم در امر تصمیمگیری و مشورت با آنها صورت گیرد (یمگانی، 12:1357). قبل از نخست وزیری در اردیبهشت 1330، به مدت یک سال نمایندگی مجلس شانزدهم را بر عهده داشت. بلافاصله با روی کار آمدن مصدق، ترتیبات سنتی، سیاست طایفهای و تعادل باندهای سیاسی از هم گسست، دربار و عناصر طرفدار انگلیس را به وحشت انداخت (عظیمی، 350:1372-349). از این جهت نگرش سیاسی مصدق در تمام دوران زندگی سیاسی خویش بر دو محور اصلی استوار بود نخست، دفاع از استقلال سیاسی و اقتصادی ایران. دوم، کوشش برای احیای مشروطیت و استقرار دموکراسی؛ و در سراسر زندگی خود دفاع از سیاست موازنه منفی را دنبال کرد مسائلی همچون مبارزه با کاپیتولاسیون مخالفت با تجدید امتیازهای بانک شاهنشاهی، شیلات شمال و غیره را سرلوحه عمل خود قرار داد (نجاتی، 37:1377). بدین ترتیب مصدق علیرغم اینکه یک وابسته قاجاری بود اما افکار و نگرش وی متأثر از پایگاه طبقاتی خویش نبوده و همواره بر حاکمیت ملی و قانون تأکید میکرد.
دکتر مصدق و دموکراسیخواهی (با تاکید بر جامعه مدنی)
همانطور که در مباحث فوق اشاره شد مصدق به لحاظ شرایط سیاسی و اجتماعی موقعیت پیچیدهای داشت. از یکسو تبار خانوادگیاش به قاجار میرسید از طرفی در یک جو نابهسامان سیاسی پرورش یافت (مهدوی، 24:1384). اما به گفته خودش مرد زمانه بود. تحصیلات تکمیلی خود را در فرنگ آموخته بود و تحول و توسعه غرب او را متأثر کرد. برای روشن شدن اینکه مصدق تاچه حد در ذهنیت و کنش خویش اندیشه دموکراسی را بازتاب داده، و در ادامه به سخنان و عملکرد وی اشاره خواهد شد.
الف) ذهنیت مصدق نسبت به شاخصهای جامعه مدنی( احزاب، مطبوعات، مردم، طبقه متوسط)
احزاب: مصدق بر این عقیده بود به دلیل ضعیف بودن ساختار نظام سیاسی و قادر نبودن مردم ایران به لحاظ جامعهشناختی در ایران احزاب بزرگ شکل نخواهند گرفت وی بیان داشت: «وقتی جبهه ملی تشکیل شد و مشغول کار شدیم حسین مکی دبیر حزب بود ولی کار اداری بلد نبود به طوری که در آن همه مدت یک صورت جلسه تهیه نشد. اگر صورت جلسهای هم مینوشت مثلا اینطور مینوشت که فلان کس اجازه صحبت خواست و از این چیزها. لذا به فکر این افتادم یک نویسنده پیدا کنم تا مطالبی که گفته میشود درست نوشته شود. آمدیدم گفتیم جبهه ملی یک دبیر سیاسی میخواهد و یک دبیراداری. مکی دبیر سیاسی باشد و دکتر شایگان دبیر اداری که صورت جلسه بنویسید و کارهای اداری را بکند و سر و سامانی به کارها بدهیم اما مکی بدش آمد و قهر کرد و کار از این لحاظ سر نگرفت عقیده ام این است که در ایران حزب بزرگ سر نمیگیرد چون همه میخواهند جز کمیته و هیئت عامله باشند ... حزب بزرگ سرگرفتنی نبود چون همه به حزبهای مختلف رفته اند سر زدند» (بزرگمهر، 136:1359).
وی در جایی دیگری عنوان داشت: «همانطور که در هر کشور احزاب سیاسی و مشروطه لازم و ملزوم یکدیگرند در ایران نیز هموطنان حس میکردند که مشروطه بدون مرکز اتکا سر نخواهد کرد و روی این نظر هر چند نفر که با هم تماس و اشتراک منافع داشتند، جمعیتی تشکیل میدادند تا در مواقع لزوم همه رو یک اصل متفق باشند و بتوانند از آزادی دفاع کنند»(مصدق،62:1365). «عقبماندگی ما ایرانیان به علت نداشتن تشکیلات سیاسی و اجتماعی است و این نقیصه سبب شده که ایران عزیز آزادي و استقلال خود را از دست بدهد و هیچ فرد ایرانی نتواند کوچکترین اعتراضی بکند» (ترکمان،299:1375). برخی بر این عقیده اند؛ حسین فاطمی بر ساختار حزبی بیشتر تأکید داشت ولی مصدق موافق فرم جبههای بود که تمام اقشار، طبقات و طیف وسیعی از ازحزاب سیاسی را نمایندگی کند (بنی جمال، 279:1387). اگر چه مصدق لفظاَ به واژه حزب اشاره کرد اما هم از لحاظ نظری و هم از لحاظ عملی شرط تشکیل احزاب بزرگ را منوط به رشد و آگاهی فکری مردم ایران دانست و بر این عقیده بود تا مردم به درک درستی از معنای واقعی از حزب نرسیده باشد بهتر است یک جبهه تشکیل شود که تمام احزاب را در بر بگیرد. میتوان گفت نبود حزب قوی به پشتوانه دولت یکی از دلایل تأثیرگذار در سقوط حکومت شد.
مطبوعات: آزادی بیان و عقیده از ارکان مهم و تاثیرگذار در یک نظام دموکراتیک است. در ایران معاصر از 1320 تا 1332 مطبوعات و رسانهها به دلیل باز شدن فضای سیاسی، زمینه فعالیت آنها فراهم شد. اما دردوره نخست وزیری دکتر مصدق این فعالیتها رنگ دیگری به خود گرفت. مصدق همواره از آزادی مطبوعات و رسانهها حمایت میکرد و آن را یکی از اصول و شاخص های مهم تاثیر برای پیشرفت و توسعه یک ملت میدانست. مصدق دموکراسی را نظامی میدانست که در آن حاکمیت از آن مردم است و وضعیتی باید ایجاد کرد که در آنهرکس به طور آزادانه بدون هیچ قوة قهریهای عقیده خود را بیان کند. «یکی از مزایا دموکراسی آن است که مردم بتوانند به طور آرام اظهار عقیده کنند»(ترکمان، 102:1375).
وی در ابتدا با قبول نخستوزیری و رسیدن به صدارت در شهریور 1330 آزادی مطبوعات را خواهان بود ولی این آزادی را منوط به عدم سوء استفاده اخلاقی نویسندگان و روزنامه نگاران صاحب قلم میدانست. وی در یک سخنرانی نطقی در همین رابطه ایراد نمود: «تقاضای من از ارباب قلم و روزنامه نگاران این است که؛ از آزادی سوء استفاده نکنند و عفت قلم را همیشه رعایت نمایند. زیرا هیچ وقت نمیخواهم ترتیبی پیش آید که آنها نتوانند منویات خود را اظهار کنند ولی اظهار منویات و استفاده از آزادی باید تا حدی باشد که به آزادی دیگران و حقوق مشروع آنها و به امنیت مملکت خللی وارد نکند»(بسته نگار، 25:1381).
دکتر مصدق بخشنامهای صادر نمود و به شهربانی ابلاغ کردکه براساس آن بخشنامه، کسی حق ندارد فردی را به جرم فعالیت مطبوعاتی و روزنامهگاری دستگیر و محاکمه کند، حتی اگر مطالب و نوشتهای او در مخالفت یا انتقاد از مصدق و دولت او باشد. سخنان و نطقهای وی نیز نشان دهندة توجه و عنایت وی به آزادی و رعایت حقوق افراد میباشد. وی از همان ابتدا به آزادی و رعایت حقوق افراد احترام میگذاشت با مطالعه در وقایع حوادث و زندگی و اوضاع سیاسی دوران نخست وزیری مصدق درمییابیم که از مجلس ششم وی درصدد ارائه لوایح قانون در باب مطبوعات بوده است اما با کارشکنی و کینه توزی عاملان سیاسی هیچکدام عملی نشد اما با شروع دوره نخست وزیری وی قانونی در باب مطبوعات به مجلس ارایه داد که هرچند با مخالفتهایی روبرو شد اما سرانجام به تصویب رسید. نوشته ها و مطالب روزنامههای آن زمان، هرآنچه را در ذهن داشتند بر روی کاغذ میآوردند و به دست مردم میرساندند و با این کار سبب تشویش اذهان عمومی شدند با این حال مصدق که دولت او هدف حملات آن ها بود کمترین واکنشی در برابر جراید و روزنامهها از خود نشان نداد و در تمام دوران حکومت وی رکن چهارم دموکراسی رعایت شد سخنان اسناد و تیتر جرایدهای آن زمان تصدیقی بر این ادعاهاست. عدهای براین عقیدهاند که مصدق کارمندان دولت در صورت ناسزاگویی و هتاکی تهدید به کنارهگیری از شغل دولتی خویش وادار مینمود: «دولت ازنظر مسئولیت سنگینی که در این فرصت خطیر و حساس به عهده دارد به خودش حق میدهد از آن دسته مستخدم که روزنامهنگار نیز هستند جدی بخواهد که از ناسزاگویی و اعمال غرض شخصی در نوشتههای خود احتراز کنند و برای حیثیت استخدامی و مطبوعات به انتقاد موجه و مدلل اکتفا نمایند، وگرنه قهراً وضعیتی را به وجود خواهند آورد که از صف مستخدمین برکنار شوند» (کوهستانی نژاد،28:1383). کوهستانی نژاد بیان داشت مصدق خلاف قانون عمل کرده است و در هیچ کجای قانون آن دوران چنین اصلی وجود نداشته است که کارمند دولتی از روزنامهنگاری منع شده باشند و شهروندان باهم فرقی ندارند چه کارمند باشد چه مردم عادی هرکدام حق ابراز عقیده دارند این نطق، دموکراسیخواهی مصدق را در عرصه ذهن به چالش کشاند. ولی مصدق بعد از ایراد این بخشنامه سخنانی اظهار داشت که: حفظ اصول آزادی ملزم میکند که همه طبقات، اعم از فقیر و غنی در مسائل کشور آزادانه اظهار عقیده کنند و پیشنهادها خود را به سمع و نظر مسئولین برسانند. بدین منطق دولت کمترین محدودیتی برای کارمندانی که شغل پرمسئولیت روزنامهنگاری را نیز خارج از وظیفه اداری بر عهدهدارند، ایجاد نکرده و نخواهد کرد، ولی رعایت عفت قلم و احترام به قانون و مبادی اخلاقی را مستخدمین دولت باید بیشتر از سایر افراد رعایت کنند و در این مورد نمونه و سرمشق سایرین به شمار آیند، با این وصف ناشرین بعضی از اوراقی که عفاف و تقوای نویسندگی زیر پا میگذارند در صف کارمندان وزارتخانهها قراردادند (کوهستانی نژاد، 17:1383). مطابق سخنان گفتهشده میتوان گفت اگرچه مصدق حق نداشت کارمندان را از هرگونه ابراز عقیده منع کند اما رعایت قانون و میزان پایبندی به آن ایجاب میکرد وی به مستخدمین و خدمتگزاران این مملکت گوش زد کند که شماها وکیل و امین این مردم هستید پس ملزم به رعایت قانون و مقررات و حفظ مبادی اخلاق هستید. بدین ترتیب در طول صدارت محمد مصدق سعی شد اظهارنظر مخالفین محترم شمرده شود، تمرین دموکراسی جدی گرفته شود و طنین و پژواک و پاسخ هر بحث و گفتوگویی، آزادانه استمرار یابد.
مردم: مصدق بر این عقیده بود که برای ایجاد یک نظام مردمسالار باید قبل از هر تصمیمی از مردم نظر بخواهند و آنها را در جریان سیاستها و خط مشیهای کشور قرار دهند و مشارکت فعال آنها در همه زمینهها را فراهم کنند. «این تنها ملت ایران یعنی به وجود آورنده قانون اساسی و مشروطیت و مجلس و دولت است که میتواند در اینباره اظهارنظر کند و لا غیر(بسته نگار،518:1381). «تنها اراده قاطبه افراد ملت است که دولت و مجلس به وجود آنان قائم است، میتواند قضاوت قطعی در این باب بنماید و آن کسانی که ادعا میکنند ملت حق ندارد و نمیتواند در اینباره اظهار عقیده کند سخت در اشتباهاند زیرا تنها ملت است که میتواند راجع به سرنوشت خود و سرنوشت مملکت اظهارعقیده کند» (بسته نگار،517:1381). «رئیس مملکت باید افکار عمومی را محترم بشمارد تا بتواند منافع ملت را در مقابل بیگانگان حفظ نماید و انتخاب رویهای غیر از این سبب میشود که پادشاه به یکی از دول بیگانه سر سپارد تا بتواند بر یک ملت مرده سلطنت نماید.» (مصدق،202:1375). .
در جایی دیگر ایشان با تأکید بر نقش مردم در انحلال پارلمان بیان داشتند که: «رفراندوم ثابت نمود که ملت با دولت موفق است و به انحلال مجلس رأی داد و این بزرگترین خدمتی بود که دولت به مردم و شاه نمود» (مصدق، 270:1375).
در ادامه وی پیشرفت و بالندگی کشور را منحصراً در ایمان به دموکراسی حقیقی و ایجاد حکومت واقعی مردم بر مردم دانست و هر نوع حکومتی که بر آراء و افکار عمومی متکی نباشد را منشأ بدبختیها و مصائب عظیم برای ملت عنوان کردند که سرانجام خود و مملکت را نابود خواهد ساخت. برای ایجاد حکومت دموکراسی واقعی انتخابات آزاد تنها راه معقول است و آنهم جزء القا حکومتنظامی و عدم دخالت دولت به نفع یا به ضرر اشخاص امکانپذیر نیست. (باختر امروز، 8/10/1328). «تا ملتی فداکار و بیدار وجود نداشته باشد نه از عوامل سیاسی زور نه از مقتضیات و جریانات بینالمللی و نه از رقابت و تضادهای سیاسی مملکت بزرگ نمیتوان استفاده کرد» (بسته نگار، 495:1381).
به نظر میرسد مردم نقش کلیدی در سیاستها و جایگاه فکری مصدق داشت وی خواهان مشارکت و حضور فعال ملت در تمام عرصههای سیاسی و اجتماعی بد حتی به میان مردم میرفت و اذعان میکرد مجلس حقیقی همینجاست است و خود مردم باید تعیینکننده سرنوشت کشورشان باشند. بنابراین در منحل کردن هم این مردم بودند که رأی به انحلال مجلس دادند.
طبقه متوسط: جامعه ایران پس از مشروطه با بحرانهای متفاوتی روبه رو شد، از سطحینگری و فریفته شدن در مقابل ظواهر تمدن غرب گرفته تا هرج و مرج و نهادمندی. در ایران پس از مشروطه روشنفکران ایرانی با مشاهده و مقایسه عقبماندگی جامعه ایرانی با پیشرفتهای عظیم غرب به شدت به فکر اصلاحات افتادند و بر ضرورت مبارزه علیه استبداد و ایجاد دموکراسی تأکید کردند(سردارنیا، محسنی، 117:1396). لذا طبقه متوسط از دهه 1320 تا 1332 نقش فعالی در تحولات سیاسی – اجتماعی ایفا نمودند. بنابراین همانطور که در مباحث فوق گفته شد؛ آزادی احزاب، مطبوعات و دیگر آزادیهای مدنی در این دوران، بلاخص در دوران مصدق جریان داشت و وی بر نقش و جایگاه این طبقه واقف بوده و همواره بر حضور آن در تمامی عرصهها تاکید داشتند. حضور فعال طبقه متوسط (روحانیون، وکلا، بازاریون و غیروه) در جبههملی، مطبوعات و احزاب در این دوره، نشانی از کنش منعطف و ذهنیت دموکراتمنشانه مصدق میباشد.
ب) کنش سیاسی مصدق نسبت به شاخصهای جامعه مدنی( احزاب، مطبوعات، مردم، طبقه متوسط)
مصدق در زمانی به قدرت رسید که بهواسطه ضعف سیاسی شاه و دربار جامعه مدنی در حال شکلگیری بود از این زاویه تساهل و تسامح مصدق در حوزه آزادیهای سیاسی و رعایت قوانین دموکراتیک و مشارکت مردم در خطمشیهای سیاسی از منظر سیاسی دوره کمترِ تجربهای بود که تا آن زمان اتفاق نیفتاد. همانطور که در مباحث فوق اشاره شد مصدق به دنبال تحقق عدالت اجتماعی و دموکراسی بود، لذا بر جامعه مدنی تأکید زیادی داشت و تمام اقدامات انجام گرفته شده از جمله تصویب قانون مطبوعات بیمههای کارگری وخدماتی که درجهت رفاه روستایان اجرا کرد نشان دهنده اعتقاد راسخ وی به دموکراسی حقیقی است( بیل و لوویس، 72:1372).
این دوره، دوره آزادی نام گرفت چراکه افراد بدون هیچ محدودیتی قانونی آزادانه به فعالیت میپرداختند. حزب توده دلیل موجهی براین ادعا است. در زیر بهتفصیل این آزادیها خواهیم پرداخت.
احزاب: بزرگترین حزب به لحاظ تشکیلاتی و پیچیدگی آن مقطع حزب توده بود. حزب توده در رابطه با تحولات سیاسی دهۀ 1331 اعلام کرد که هدف نهایی مصدق چیزی جز تحکیم نفوذ امپریالیسم در کشور نیست و از روش سیاستمداران قبلی همچون رزمآرا و ساعد پیروی کرده است و چیزی جز کاریکاتور چیانکایچک نیست (جامی،572:1362-567). حزب چنان در یک جمود فکری قرونوسطایی فرورفته بود که در سال 1331 با تشکیل کنگرهای وظیفه خود را برانداختن رژیم سلطنتی، تغییر قانون اساسی، تأمین آزادیهای دموکراتیک و استقرار دولت دموکراتیک تودهای اعلام نمود (جامی،592:1362). اما در عملی کردن هدف خود ناتوان ماند. حزب توده از زمان تیز اندازی به سمت شاه غیرقانونی اعلام شد اما بعداز آن به تدریج در میان مردم محبوبیت یافت. در سال 1331 سیزده هزار عضو در بدنه اصلی و چهل یا پنجاههزار نفر پشتیبان غیر از اعضای اصلی داشت حزب با چنین پشتوانهای به فعالیتهای ازجمله: انتشار روزنامههای متعدد با موضوعات مختلف و نفوذ در دستگاههای دولتی و سرکشی و جاسوسی در میان نیروهای مسلح اقدام کرد. حزب از لحاظ ایدئولوژی به سمت شوروی گرایش پیداکرده بود و بر سر حمایت طبقه متوسط و طبقه کارگر با جبهه ملی رقابت میکرد ناگفته نماند که حزب توده با جبهه ملی دشمنان مشترکی و در مواردی اهداف مشترکی داشتند و همین امر باعث شد تا در مواقعی این دو در جهت هم حرکت کنند با اینحال حزب توده تهدید جدی برای حکومت مصدق به شمار نمیآمد (گازیورسکی،112:1371).
حزب توده از آغاز نخستوزیری مصدق با اقدامات وی به مخالف برخاست نمودار آن، مخالفت جدی با نهضت ملی شدن نفت بود که نخست آن را نقشه انگلیسیها برای تحکیم استعمار و استثمار خویش خواند اما چون این اتهام خیلی رسوایی و بیمایه بود و حتی اعضای حزب نیز آن را مسخره میکردند گفته خود را عوض کرد و ملی کردن صنعت نفت را نقشه آمریکاییها برای جلوگیری از غارت منابع عظیم نفتی ایران از دست انگلیسیها نامید (انور خامهای، 767:1372). مصدق بهقصد خنثی کردن دسیسهها و توطئههای دربار و مجلس و همچنین تأمین مصالح نهضت ملی و کاهش اختیارات شاه ایجاد یک انقلاب را ضرورت دید براین منطق درصدد عملی کردن آن برآمد مطبوعات حزب توده بهجای حمایت از وی، بهطور یکپارچه او را موردانتقاد و دشنام قراردادند بهعنوانمثال، روزنامه بهسوی آینده نوشت: «آیا منطقی است که سرنوشت 15 میلیون مردم ایران را به دست مرد علیل و مستبدی بسپاریم که خود را عقل کل و مالک جمیع فضائل میداند و برای مردم هیچ ارزشی قائل نیست» (برهان، 90:1378).
حزب توده در سال 1330 تظاهرات گستردهای علیه دولت مصدق برگزار کرد مطبوعات و نشریاتی که پیرو ایدئولوژی حزب توده بودند حملات خود را علیه مصدق بیشتر کردند همزمان با این برنامه حزب توده گروههای کارگری و دانشجویی خود را روانه میدان کرد تا از فشار افکار عمومی علیه دولت مصدق به نفع خویش بیشترین بهره را ببرد در پی این هدف دانشجویان دنبالهرو حزب توده در دانشگاه فعالیتهای خود را گسترش دادند (تبریز نیا،267:1371). تهرانی بر این عقیده است مصدق یک سیاستمدار لیبرال بود، بدین منطق وی هیچگونه علاقهای به تودهایها نداشت، حتی، هنگامیکه تودهایها از قرارداد نفت شمال، طرفداری کردند به مبارزه با آنها پرداخت (تهرانی به نقل از سایت علوم انسانی) این تفاسیر، با بررسی تاریخ، تحلیلها حاکی از آن است که مصدق هیچگونه مانعی در جهت فعالیت احزاب ازجمله، حزب توده نشان نداد چراکه تودهایها در سالهای 30 و 32 چنان نیرومند شدند که در بین بسیاری از نهادها سیاسی نفوذ کردند و تا کودتا 28 مرداد بهعنوان یک پاد قدرتی در کشور برای مصدق به شمار میرفتند.
خرابکاریها و دخالتهای مکرر احزاب در دوره نخستوزیری مصدق مانع تحقق اهداف استقلال طلبانه و رسیدن به استقلال سیاسی کشور شد اما به جز حزب توده، فدائیان اسلام نیز به لحاظ عقیدتی جبهه مخالف دولت ملی را تشکیل میدادند. فداییان باهدف تأسیس دولت اسلامی در ایران شروع به کارکردند و از لحاظ ایدئولوژی ارتباط نزدیکی با اخوان مسلمین مصر داشتند فدائیان در وهله اول از نهضت ملی و سیاست ملی شدن نفت طرفداری کردند اما بهمحض اینکه مصدق به نخستوزیری انتخاب شد، از نهضت بریدند و با کاشانی نیز قطع رابطه کردند. اختلاف آنها هم با مصدق هم با کاشانی بر سر مسائل عقیدتی و نظری بود فداییان در ذهن خود وعده ایجاد انقلاب اسلامی را نوید میدادند در حالی که مصدق و کاشانی هیچکدام حرفی از انقلاب اسلامی به میان نمیآوردند و بدان امیدوار نبودند(کاتوزیان،299:1371-298). فدائیان از مصدق درخواستهایی همچون؛ اجباري کردن حجاب، برکنارساختن کارمندان زن از سمتهای دولتی، منع فروش و مصرف مشروبات الکلی و اجباريکردن نماز جماعت براي تمامی کارمندان دولت را تقاضا کردند مصدق از پذیرش درخواست آنها امتناع نمود (نصیرینسب، 49:1393). به همین دلیل فداییان به مخالفت جدی با مصدق و سایر رهبران جبهه ملی پرداختند و مصدق را دروغگو و آشکار تهدید به ترور نمودند (کاتوزیان، 300:1371-298). مصدق که از تهدیدهای آنها متأثر شده بود ناگزیر به تحصن در مجلس شد (بسته نگار، 90:1381). آنان با ابزارهاي مختلفی از جمله روزنامه نبرد ملت، اعلامیههای عمومی یا پیامهای خصوصی که به مصدق و همکارانش میدادند آنها را تهدید به ترور میکردند، این گروه با مصدقیها با خصومت فعالانه برخورد میکردند به صورتی که این امر به روشنی در این واقعیت بازتاب یافته بود که تقریباً در تمامی طرحهای ضد مصدق توقع بر این بود که تأکید زیادي بر حمایت واقعی یا بالقوه چنین گروههایی شود (نصیرینسب، 49:1393).
مطبوعات: اصل دموکراسی مدرن بر مبنای مشارکت در تصمیمگیری و تحمل آراء و عقاید مخالف قرار دارد بر این قاعده در نظام دموکراتیک دولت دارای یک پایگاه اجتماعی و مشروعیت سیاسی است و درنتیجه در محدوده قدرت خود نیرومند و قادر به اخذ و اجرای تصمیمهای قاطع سیاسی، اقتصاد و اجتماعی است (کاتوزیان، 59:1371). از این منظر آزادی مطبوعات و دیگر آزادیها زیر مجموعه جامعه مدنی قرار میگیرد که نبود آن مانع تحقق پیشرفت و بالندگی یک کشور خواهد شد در ایران معاصر طی سالهای 1320 تا 1332 فضای باز سیاسی سبب شکلگیری دفاتر روزنامهها و مجلات متعددی شد اما در دوره نخستوزیری محمد مصدق این آزادی شدت بیشتری یافت، بهطوریکه تیتراژ روزنامهها به چند برابر رسید. از این حیث دوره صدارت مصدق به لحاظ آزادی مطبوعات از اهمیت قابل توجهی در تاریخ ایران معاصر برخوردار است.
پیش از نخستوزیری مصدق، مجلس شانزدهم در 19دی 1329 کلیه قوانین موجود درباره مطبوعات را لغو کرد بدینجهت گام مهمی درجهت آزادی مطبوعات برداشت شد (بیل و لوییس، 72: 1372). سالهای حکومت دکتر مصدق به عصر مطبوعات نامیده میشود میتوان گفت سال 1330 را دوره آزادی مطلق مطبوعات نامیدند (کوهستانی نژاد،24:1387). روزنامهها از آزادی زیادی برخوردار بودند دولت تا حدودی بر مطبوعات کنترل داشت اما نظارت بر مطبوعات در آن زمان چندان از اهمیت بسیاری برخوردار نبود چراکه مسائل مهمتری از قبیل فعالیت سازمانهای سیاسی توجه دولت را به خود معطوف میکرد چنانکه دیدیم این کنترل به حدی محدود بود که بسیاری از روزنامهنگاران با غرض شخصی در پی تخریب افراد و شخصیت ها برآمدند و برای وصول به هدف خویش هرگونه توهین، افترا را روا میداشتند. عدهای نیز به چاپ کاریکاتور و عکس در صفحه اول روزنامهها اقدام میکردند که علاوه بر اشخاص، خانوادههای آنها هم مورد فحاشی و دشنام قرار میگرفتند (طلوعی، 787:1372).
در آن زمان احزاب و مطبوعات بهطور آشکار با روشن کردن خط فکری خود مصدق و حکومت وی را مورد آماج هجومها و ناسزاگوییهای خویش قرار میدادند مطبوعات وابسته به حزب توده مصدق را دستنشانده امپریالیسم آمریکا جلوه میدادند و بر این عامل تأکید میکردند که هیئت حاکمه ایران و امپریالیسم انگلستان دشمنان ایران هستند و باید مانع دستاندازی آنها بر منافع ملت ایران شد بر این منظور هواداران حزب توده و دیگر مطبوعات راستگرا به مقابله با مصدق بیانیههایی را انتشار کردند (کاتم، 343:1378). که هرکدام مردم را به سیاستهای خیابانی برای مقابله با مصدق دعوت میکردند متجاوز از هفتاد روزنامه در تلاش برای سرنگونی دولت مصدق بودند (عظیمی، 224:1383). مطبوعات چنان آزاد بود که تا حدودی شکل بیبندوباری به خود گرفته بود (گازریوسکی، 25:1384). بهنحویکه هیچگونه سانسور و کنترلی در مطبوعات اعمال نمیشد حتی مطالب مخالف و اعتراضآمیز درباره مصدق در کنار مطالب موافق انتشار مییافت (نصیری نسب، 76:1393). نگاه به تیتر روزنامههای آن زمان نشانی برتصدیق این مدعا است: «صد رحمت به چنگیز مغول و ضحاک خونخوار»(شلاق، 21/4/1332). «سزای جنایت مصدق را جز با گلوله نباید داد» (شلاق، 23/4/1332). « مصدق به دستور انگلیسیها مقدمات انحلال مجلس را فراهم کرد» (آتش، 5/5/1332).
روزنامه نبرد ملت نوشت: «اگر مفهوم دموکراسی این است که یه مشت گوساله نمکنشناس و یک عده سارق و مسلح و دسته کنیز حلقه بگوش در زیر لوای آن ملتی را به خاک سیاه نشانده، مملکت را به جان فروخت و شر فعالترین افراد روی زمین را در آتش شهوات شیطانی و پلید خاکستر کنند که باید باکمال جرأت فریاد زنند، لعنت بر این مشروطه» (نبرد ملت، 27/9/1330).
روزنامه پیک ایران به تبعیت روزنامههای مخالف نوشت: «حکومت مصدق جز آنکه هرج مرج و عدم انضباط و آدم کشی و ترور ایجاد کرد چه کرده است ....» (پیک ایران،6/3/1331).
از دیگر ویژگی مطبوعات در دوران زمامداری دکتر مصدق ورود افراد بیسواد بهصف مدیران روزنامهها بود. دکتر مصدق هرگونه محدودیت، حتی شرط سواد را در اعطای امتیاز انتشار روزنامه از میان برداشت (مختاری، جمشیدیان، 24:1394). در این دوره روزنامهها به چند دسته تقسیم میشدند؛ روزنامههای داخلی وابسته به تودهایها که بهاصطلاح چپگراها نامیده میشدند و راستگراها روزنامههای متمایل به دربار را شامل میشدند. برخی هم جانب مصدق را میگرفتند. روزنامههای وابسته به حزب توده: شامل، شهباز، بهسوی آینده، نوید، آزادی، جوانان دموکرات، کبوتر صلح، چلنگر، قوس و قزح و دنیای امروز را منتشر میکردند.روزنامههای درباری هرکدام با انتشار مطالبی تلاش مینمودند تا حکومت مصدق را خلاف اصول دموکراتیک جلوه دهند و ارزش آن را به کمترین درجه از اصول دموکراسی تقلیل دهند(روزنامه خبر، 24/8/1330).
در 15 بهمن 1331 مصدق لایحه قانونی مفصلی مشتمل بر 46 ماده را درباره مطبوعات به تصویب رساند. بر اساس این لایحه برای تأسیس روزنامه یا مجله کسب اجازه وزارت کشور لازم بود. هیئتی مرکب از مدیر-کل وزارت کشور، رئیس اداره وزارت فرهنگ و دادستان تهران مأمور رسیدگی به امر صدور پروانه انتشار روزنامه و مجلات بودند. مدیر هر روزنامه یا مجله موظف بود ترازنامه سالانه درآمد و هزینه خود را اطلاع دهد. کلیه جراید مکلف بودند پاسخ صفحاتی که در روزنامه یا مجله نامی از آنان برده شده بود منتشر سازند. روزنامهنگارانی که صریحاً مردم را تشویق به خرابکاری آتشسوزی، قتل، غارت و سرقت مینمودند، به حبس تأدیبی از شش ماه تا سه سال محکوم میشدند. این آزادی تا حدی بود که مصدق در 12 اردیبهشت 1330 هنگامیکه از شهربانی خواست که به تهمتها و افتراهای وارده بر او ترتیب اثر ندهند. خود، سرمشق رعایت آزادی مطبوعات گردید. نگاهی به مطبوعات مخالف در آن زمان که در حمله و انتقاد از مصدق کمترین مضایقهای نداشتند، نشان میدهد که دستورالعمل مزبور نمایشی نبود بلکه واقعاً اقدامی بود در جهت تشویق آزادی مطبوعات (بیل، لوییس، 200:1372). بر این روش دیگر روزنامهها و نشریات بیکار ننشستند و هرکدام در گوشهکناری از کشور با چاپ و انتشار مطالب و کشیدن کاریکاتور دکتر مصدق وی را به انتقاد میگرفتند. مطبوعات حزب توده یکه تازه این عرصه شده بود آمریکاییها چنان از اقدامات نشریات و روزنامههای تودهای عصبانی شده بودند جان فاستر دالس در یک مصاحبه مطبوعاتی گفت: «دولت ایران بیشازپیش فعالیتهای غیرقانونی حزب توده را تحمل میکند و این وضعیت برای دولت آمریکا بسیار نگرانکننده است. بنابراین با در نظر گرفتن سیر تحول سیاسی فعلی در ایران برای دولت آمریکا بیشازپیش مشکلتر خواهد بود که به دولت ایران کمک کند» (باختر امروز،7/5/1332).
روزنامه باختر که وابسته به دولت مصدق بود در پاسخ به سخنان دالس گفت: «ما نظرات خود را درباره اظهارات وزیر خارجه آمریکا فردا منتشر خواهیم نمود و برای ما جای بسیار تأسف است که آقای دالس همان راهی را میرود که آچسن رفت و در جایی هم ترسید» (باختر امروز، 7/5/1332). کوهستانینژاد در رابطه با آزادی رسانهای در دوران مصدق براین نظر است: «بیان کاستیهای مطبوعات و نیز اشکالات دستگاههای اجرایی در شیوهی برخورد با مطبوعات و نیز محدودیتهای قوانین مطبوعاتی 11 آذر و 15 بهمنماه 1331، به معنای عدم وجود آزادی مطبوعاتی در دوره موردبحث نیست بهترین دلیل گواه آزادی مزبور آن است که مستندات نوشتاری حاضر بخش مطبوعات تماماً از مطالب و مندرجات روزنامهها و مجلات منتشرشده در دوره نخستوزیری مصدق استخراجشدهاند .این موضوع آزادی رسانهها و احزاب ویژگی خاص دوره نخستوزیری مصدق در مقایسه با سالهای قبل از آن است»(کوهستانی نژاد، 430:1383). بهزادی در کتاب شبه خاطرات به این نکته اشاره میکند که در دوران زمامداری مصدق دکتر فاطمی لیست روزنامههای را به محرم علیخان که در سمت سانسور تبلیغاتی بود تحویل داد و از او خواست تا به این روزنامهها اجازه انتشار ندهد اما محرم علیخان بازگو کرد که دکتر فاطمی در ادامه بیان داشت که دولت سانسور را لغو کرده و مطبوعات و احزاب کاملاً آزاد هستند اما چون بیگانگان در بین بعضی از روزنامهنویسها نفوذ کردند و به آنها پاداش میدهند تا آنها به مقابله با دولت و علیه نهضت ملی بسیج کنند به صلاح است که جلوی آنها گرفته شود (بهزادی، 528:1376). بدین منطق آزادی چنین مطبوعاتی صدمات جبرانناپذیری برای نهضت و مردم داشت و بنابراین مصلحت براین بود که اجازه انتشار به آنها داده نشود. علاوه بر مطبوعات داخلی، مطبوعات بیگانه واکنشهایی از خود بروز دادند درحالیکه هنوز چند ماهی از نخست وزیری مصدق نگذشته بود در تفسیرهای خود راه افراط و حتی غرضورزی را پیمودهاند؛ و با تحریک روزنامههای داخلی و درج مطالبی همچون مصدق عوامفریب، آلت دست امپریالیسم در براندازی مصدق و کودتای 28 مرداد دخیل بودند. روزنامه نیویورکتایمز نوشت مصدق با کمک گرفتن از تروریستها حکومت میکند این روزنامه چنین شرح داد: «رأی اعتماد نود در برابر صفر بیسابقه ای که نخستوزیر مصدق از مجلس گرفت بدون یاری جستن از شریک ناپیدای همواره حاضرش به دست نمیآورد»(ایرانی، 81:1371). روزنامههای خارجی تریبون ناسیون فرانسه نوشت: مصدق میخواهد با گرفتن اختیارات ایران را دربست به اختیار اجانب بگذارد این روزنامه نوشت اختیارات مصدق خلاف قانون است و اصولاً خواستن این اختیارات خلاف قانون است (نبرد ملت، 26/4/1331). بدین ترتیب خبرها و گزارشان نشان میدهد تعدد روزافزون مجلات و روزنامهها نشانی از روند رو به رشد مطبوعات در دوره نخستوزیر مصدق بود که بعد از اتمام این دوران فضای بستهای برای مطبوعات به وجود آمد برخورد سازشکارانه مصدق در مقابل هتاکیها و انتقادها نشانی بر روحیه منتقد پذیر وی بود و همین عوامل زمینه سقوط وی و کودتا 28 مرداد را فراهم کرد
طبقه متوسط: در دهه 1320 شرایط سیاسی حاکم بر جامعه تغییر یافت و متعاقب آن، تکثر در ساختار قدرت دولت و انعطافپذیری نخبگان سیاسی حاکم، جایگزین نظام سیاسی مطلقه، شخصی و انعطافناپذیر دوره رضاشاه گردید، این وضعیت سیاسی برای طبقه متوسط جدید این امکان و فصت را فراهم آورد تا به خود سامان دهد و از طریق سازمانها و تشکیلاتش به نیروی سیاسی برای گذار به دموکراسی تبدیل شود. تاسیس جبهه ملی به وسیله نخبگان طبقه متوسط جدید در سال 1328 محصول همین شرایط و در این راستا بود. اقدامات و کنشهای جبهه ملی و دولت برآمده از آن طی سالهای 1332-1328 منجر به شکست اقتدارگرایان (تصویب ملی شدن صنعت نفت توسط مجلس شورای ملی در تاریخ 24/12/1329 و تایید آن در 29 اسفند همان سال از سوی مجلس سنا، نخستوزیر شدن مصدق در اردیبهشت 1330 توسط نمایندگان مجلس ملی، استعفا و بازگشت مجدد مصدق به قدرت در 30 تیر ماه 1331) و تقویت نهادهای دموکراتیک (پارلمان، قانون اساسی، احزاب و مطبوعات) شد. در واقع در این سالها جبهه ملی و دولت برآمده از آن توانستند مراحل اول و دوم دموکراتیزاسیون را محقق سازند ولی در اثر مواجه شدن با عوامل و موانع متعددی موفق به تحکیم، تثبیت و نهادیه ساختن ساختارها و نهادهای مزبور که سومین مرحله گذار به شمار میرود، نگردید (ساعی و اکبرزاده، 1388: 130). همچنین باید اذعان نمود که در این دوره حمایت از مصدق و مخالفت با او را نمیتوان بهآسانی در چارچوب تمایزات طبقاتی یا به بیتوجه به دلبستگیهای اقشار مشخص اجتماعی تبیین کرد. حمایت از او و ستیز با او، درعینحال بیتفاوتی نسبت به او، از مرز طبقات اجتماعی فراتر میرفت و اقشار مختلف را در برمیگرفت. جنبش ملی از حمایت نیروهای سنتی برخوردار بود، اصناف هم به دو جبهه موافق و مخالف مصدق تبدیلشده بودند. چلوکبابیها، قهوهخانهداران، به حمایت از مصدق پرداختند اما در جبهه مخالف نانوایان، قصابان و قنادان، مخالف حکومت مصدق بودند بازاریون و روحانیان پشتیبان مصدق بودند. اما عدهای از روحانیان با تشویش اذهان عمومی حل مسئله نفت را ناامیدکننده جلوه دادند و بر دشواریهای اقتصادی حکومت مصدق میافزود. روستاها و شهرهای کوچک به دلیل ناآگاهی و پیروی کورکورانه از اعیان باسابقهای که نسبت نسبی یا سببی با آنها داشتند به مخالفت با حکومت مصدق برخاستند برخی از عشایر بختیاری در زمره همین گروه قرار داشتند، اعیان شهری به دلیل اصلاحات ارضی در ردیف مخالفین قرار گرفتند (عظیمی، 39:1383-35). آیتالله کاشانی که گرداننده اصلی مبارزات مردمی در جریان ملی شدن نفت بود در برابر عملکردهای دوگانه دکتر مصدق واکنش داد ولی مصدق چندان اعتنایی به اعتراض کاشانی نکرد و بیان داشت که مردم به دلیل اقدامات ملیگرایانه وی از او حمایت کردند و حمایتهای رهبران مذهبی اللخصوص کاشانی را مؤثر نمیدانست و این درحالیکه است که مردم به دلیل اعلامیهها و حمایتهای رهبران و تشکلهای مذهبی از مصدق حمایت به عمل آوردند. ولی مصدق از رهبران مذهبی فاصله گرفت و باعث قطع ادامه همکاریهای آنها شد. در جریان سی تیر همه مردم درصحنه بودند و به رهبری کاشانی دربار را مجبور کردند مصدق را دوباره به نخستوزیری انتخاب کند؛ اما با بالا گرفتن اختلافات مصدق و کاشانی و فراهم شدن زمینه کودتای 28 مرداد خبری از حمایت مردم و رهبران مذهبی نبود و کودتاچیان خارجی بهراحتی مصدق را سرنگون کردند (رحیمی روشن، حجازی، 9:1393). روحانیان اصناف و بازاریون نقش مهمی در همراهی مصدق و ملی شدن نفت داشتهاند. آیتالله کاشانی یکی از روحانیون مبارز و فعال در طی این دوران بود اسناد و شواهد حاکی از آن است تلاشهای ایشان و دیگر روحانیون مبارز سبب به قدرت رسیدن مصدق بهجای قوام بود و گرداننده قیام سی تیر به وسیله مردم به رهبری کاشانی و دیگر افراد مبارز و آزادیخواه بود، اما به دلایل عقیدتی این دو از هم فاصله گرفتند و سبب شکست نهضت ملی شد. عدهای بر این عقیدهاند که از مهمترین نقطهضعفهای استراتژیک مصدق، نداشتن ارتباط با کانونهای قدرت در کشور بود، اگرچه دانشگاه برای دکتر مصدق بسیار اهمیت داشت، ولی اقدام به هیچگونه سازماندهی و ایجاد کانالهای ارتباطی با دانشجویان نکرد، من جایی ندیدهام که او جلسه سخنرانی در دانشگاه برپا کرده باشد (بیگدلی، 8:1394). ولی مشاهده سخنرانیهای مصدق در بین دانشگاهیان خارجی و اختصاص قسمتی از اموال خود، نشانه بارزی بر توجه و اهتمام مصدق به رشد و فضای علمی ملت ایران بود.
به طور کلی در این دوران، تساهل و تسامح آزادیهای سیاسی و دفاع از آزادی قلم، بیان، اجتماعات، انتخابات و احزاب جدی گرفته شد. «در حکومت مصدق، آزادیهای عمدتا مراعات میشد؛ هر کس کوره سوادی داشت میتوانست روزنامه چاپ کند. روزنامهها میتوانستند مصدقالسلطنه را دیکتاتور، مبتلا به «جنون سیفلیتیک» ضد دین و عامل انگلیس بخوانند و آن گاه که بیش از اندازه غضبناک میشدند میتوانستند خواستار تسلیم او به چوبهدار شوند و یا کاریکاتور او را به هر شکل و شمایل سخیفی که میخواستند، یا دیگران سفارش میدادند چاپ کنند؛ در فردای چاپ اینگونه مطالب نیز طراحان و نویسندگان به جرم توهین به نخستوزیر به زندان نمیافتادند. افسران و سربازان به خود اجازه میدادند که همقطاران خود را در اعلامیهای، به تمرد، طغیان و قیام مسلحانه دعوت کنند و اعلامیه خود را در روزنامه به چاپ رسانند. فراکسیونهای مجلس در اعلامیهها و نطقهای خود مرتب دکتر مصدق را خائن، از خدا بیخبر، شکنجهگر و دیکتاتور میخواندند و در مقابل، قدمی بر علیه آنها یا احزاب ایشان برداشته نمیشد» (رهنما، 1384: 273-272 به نقل از: ساعی و اکبرزاده، 1388: 128).
نتیجهگیری
در این پژوهش سعی ما بر این بود تا بازتاب دموکراسی را در سیاسی مصدق بر اساس مدل دموکراسی مورد بررسی قرار دهیم و بر این منظور رویکرد ذهنی مصدق نسبت به این اقدامات را بر طبق سخنان ایراد شده و زمان، مکان و ایدئولوژی و نوع نگرش وی را مورد تحلیل قرار دادیم و عنوان گشت جامعه مدنی(احزاب، مطبوعات و مردم ) به دلالیل مختلفی همچون تفاوت فکری و ایدئولوژی از یک برهه از زمان مانع جدی در مقابل تحقق اندیشه دموکراسیخواهی مصدق بودند اگر چه وی در عمل با انحلال پارلمان و تقاضای اختیارات، دموکراسی را نقض کرد و تا حدی به اندیشه دولت سالاری و گرایش های اقتدارطلبانه نزدیک شد اما شرایط و اوضاع زمانه وی را مجبور کرد تا تن به چنین اقداماتی دهد و چه بسا منحل کردن چنین مجلسی که در آن عد ای مزدور اجانب وطرفدارهای حکومت دیکتاتوری بودند که اهدافی جز تطمیع قدرت و تهدید برای حاکمیت ملی نداشتند کاری پسندیده بود. مصدق در عرصه سیاست داخلی با مخالفت حزب توده و دیگر احزاب رو برو بود حزب توده رویه بسیار خائنانه به نمایش گذاشت. به رغم غیرقانونی بودن فعالیت این حزب، تودهای ها در سایه لیبرالیسم مصدق، آشکارا به فعالیت پرداختند و پایگاه خود را گسترش دادند. آن ها در تعقیب سیاست خارجی اتحاد جماهیر شوروی، به مخالفت با مصدق پرداختهاند. مصدق براین نظر بودکه تا زمانی که حکومت ملی درصدد پیگیری مطالبات مردمی با مشورت مستقیم از آنها باشد حزب توده هیچ اقدام عملی به منظور سرنگونی دولت ملی نمیتوان انجام داد اما ارزیابی نادرست مصدق از قدرت تودهایها گرانتر از آن چیزی که انتظار میرفت تمام شد. از این زاویه به نظر میرسد مصدق و کابینه وفادار آن به علت ارزیابی نادرست از قدرت تحریک پذیری شورویها و عدم اتخاذ سیاستی صحیح در برابر نفوذ توده در ایران قدرت حزب توده را ناچیز و به نقش حداقلی تقلیل دادند و بر این تصور بودند که خاطره امتیاز نفت شمال مانع از شکل گیری اقدامی موثر، از سوی حزب توده به واسطه تحریکات شوروی خواهد شد. به موازات بالاگرفتن قدرت احزاب چپ، میان نخبگان ملی و مذهبی اختلاف به وجود آمد. در نظام دموکراتیک نخبگان بیشترین تأثیر در گذار به دموکراسی را دارند. توسعه، پیشرفت یک نظام درنتیجه هماهنگی و همفکری نخبگان به وجود خواهد آمد. لذا ما از انقلاب مشروطه به بعد شاهد دخالتهای فراوان نخبگان در تحولات سیاسی- اجتماعی ایران بودیم از این منظر نخبگان ملی و مذهبی در دوره کوتاهمدت نخستوزیری محمد مصدق، نقش بالقوهای درروند تحولات آن مقطع ایفا نمودند؛ که از دیگر عوامل شکست دولت مصدق به شمار میرود؛ بنابراین با شکاف درونی در جبهه ملی، جدایی نخبگان ملی- مذهبی ملموستر شد. و از طرفی مصدق در گفتمان بینالمللی در برابر مثلثی قرار گرفت که ضلع اصلی آن بریتانیا و ضلعهای دیگری را به ترتیب آمریکا و شوروی تشکیل داد. ایران که به لحاظ موقعیت ژئوپلیتیک از جایگاه بالایی در خاورمیانه برخوردار بود شاهراه اصلی ارتباط با شوروی نیز به حساب میآمد، لذا چنین موقعیتی برای قدرتهای بزرگ نگرانی به دنبال داشت. بدین منطق مهمترین مسئلهای حائز اهمیت برای آمریکا جلوگیری از نفوذ کمونیسم در ایران بود، چراکه آنها براین عقیده بودند با افزایش قدرت مصدق از مقبولیت و محبوبیت شاه در ایران کاسته خواهد شد. و به رقیب سرسختی در مقابل قدرت شاهنشاهی قرار خواهد گرفت که به سمت سیاستهای شوروی تمایل پیدا خواهد کرد. بدین لحاظ بستری برای نفوذ کمونیست در ایران فراهم خواهد شد که سرانجام آن تهدید منافع آمریکا در خاورمیانه خواهد بود. فلذا با بالا گرفتن اختلاف بین دولت ایران و انگلیس بر سر مسئله ملی شدن نفت و درنهایت رأی دیوان به پیروزی ایران در دادگاه، آمریکا وارد صحنه میشود تا هر دو طرف را بهپای میز مذاکره بکشاند اما مصدق همچنان مصرانه بر مواضع خود پافشاری میکرد؛ و پیشنهاد بانک بینالمللی را به دلیل بیاعتمادی دولت ایران نسبت به بانک بینالمللی نپذیرفت و عدم پذیرش پیمان امنیت متقابل از سوی مصدق دست ردی بر سینه آمریکاییهایی بود. بااینحال آمریکا همچنان به سیاست کج دار و مریض خود ادامه داد. بنابراین به نظرمیرسد مصدق در بین سه ضلع قدرت در عرصه نظام بینالملل قربانی اعتماد به آمریکا شد زیرا در مناقشه بین انگلیس و دولت ایران ذهنیت منفی هردو نسبت به هم مانع از شکل گیری دیپلماسی سالم شد و کشور ثالث(آمریکا) در این منازعه با شناخت صحیح موقعیت به عنوان ناجی وارد رقابت سیاسی میشود. این نکته قابلشرح است که علاوه بر دخالتها و نفوذ پنهانی بیگانگان از منظر تحولات تاریخی و همچنین جامعه شناختی، بیگانهستیزی سیاستمداران ایرانی در پی سیاستهای پنهان قدرتهای برونی، مانع شکلگیری دیپلماسی قوی بین ایران و دول قدرتمند در عرصه نظام بینالملل شد.
نمودار 1: عوامل شکست دموکراسیخواهی دکتر مصدق
منابع
الف- کتب و مقالات:
- ابوطالبی، علی (1377)، جامعه مدنی، دموکراسی و خاورمیانه، مجله رویدادها و تحلیلها، شماره 122، صص 84 تا 87.
- احمدی، بابک (1372)، خرد هرمنوتیک، کلک، شماره سیونه.
- احمدی، یعقوب (1385)، سرمایه اجتُماعی جامعه مدنی و دموکراسی، مجله اطلاعات سیاسی اقتصادی، شماره 225-226، ص 232-245.
- امامی، کاووس (1395)، پژوهش در علوم سیاسی، تهران: انتشارات دانشگاه صادق.
- ایرانی، ناصر (1371)، بحران دموکراسی در ایران، دوازده مقاله دیگر، تهران: نشر دانشگاهی.
- برهان، عبدالله (1378)، کارنامه حزب توده و راز سقوط آن، تهران: نشر علم.
- بزرگمهر، جلیل (1359)، تقریرات مصدق در زندان درباره حوادث زندگی خویش، به کوشش: ایرج افشار، تهران: سازمان کتاب.
- بستهنگار، محمد (1381)، مصدق و حاکمیت ملی، تهران: انتشارات قلم.
- بشیریه، حسین(1382)، آموزش دانش سیاسی، چاپ سوم، تهران: نشر نگاه معاصر.
- بنیجمال، احمد (1387)، آشوب، مطالعهای در زندگی و شخصیت دکتر مصدق، مقدمه از: حاتم قادری، تهران: نشر نی.
- بهزادی، علی (1376)، شبه خاطرات، تهران: نشر زرین.
- بیگدلی، علی (1394)، فقدان استراتژی و ناکامی دکتر مصدق، فصلنامه تاریخ روابط خارجی ایران، شماره پانزده.
- بیل، جیمز، و لوییس، ویلیام راجر (1372)، مصدق، نفت ناسیونالیسم ایرانی، به کوشش (علیرضا هوشنگ مهدوی، کاوه بیات)، تهران: نشر گفتار.
- بیورن، رمبر،و گسدال، کریستین (1393)، هرمنوتیک، ترجمه: مهدی محمدی، تهران: نشر قومس.
- پازارگاد، بهاء الدین(1359)، تاریخ فلسفه سیاسی ، تهران: انتشارات زوار.
- تبریزنیا، حسین (1371)، علل ناپایداری احزاب سیاسی در ایران، با مقدمه (علی باقری)، تهران: مرکز نشر بینالملل.
- ترکمان، محمد (1375)، نامههای دکتر محمد مصدق، تهران: نشر هزاره.
- تهرانی، صادق، از نهضت ملی شدن نفت تا کودتا 28 مرداد 1332 در سایت:
http://www.ensani.ir/fa/content/49195/default.aspx
- جامی (1362)، گذشته چراغ راه آینده، تهران: نشر ققنوس.
- خامنهای، انور (1372)، خاطرات سیاسی از انشعاب تا کودتا، تهران: نشر گفتار.
- رحیمی روشن، حسن، و حجازی، سید محمدکاظم (1394)، مطالعه تطبیقي ظهور و سقوط محمد مصدق و محمد مرسي در انقلاب مصر و نهضت ملي نفت در ایران، فصلنامه پژوهشنامه انقلاب اسلامی، سال چهارم، شماره دوازده.
- رنی، آستین(1378)، حکومت: آشنایی با سیاست، تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
- روشن، امیر و شفیعی سیفآبادی، محسن (13993)، تفسیر دین و تأثیر آن بر مفهوم آزادی در اندیشه سیاسی محمد مجتهد شبستری و محمدتقی مصباح یزدی، فصلنامه پژوهش سیاست نظری، شماره نهم، صص49-21.
- رهنما، علی (1384)، نیروهای مذهبی بر بستر حرکت نهضت ملی ، تهران: نشرگام نو.
- ساعی، احمد و اکبرزاده، فریدون (1388)، بررسی تئوریک طبقه متوسط جدید در تحقق گذار به دموکراسی در جنبش ملی نفت، دانشنامه حقوق و سیاست، شماره یازده، صص 134-103.
- سردارنیا، خلیل و، محسنی، حسین (1396)، روشنفکری مشروطه از آرمانشهر دموکراتیک تا اقتدارگرایی، فصلنامه دولتپژوهی، مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی، سال سوم، شماره یازده، صص121-87.
- شیفته، نصرالله (1376)، زندگینامه و مبارزات سیاسی دکتر مصدق، تهران: نشر کومش.
- طلوعی، محمد (1372)، مصدق در پیشگاه تاریخ، تهران: نشر علم.
- عظیمی، فخرالدین (1372)، بحران دموکراسی در ایران 1330 تا 1332، تهران: نشر البرز.
- عظیمی، فخرالدین (1383)، حاکمیت ملی و دشمنان آنان، تهران: انتشارات نگاره آفتاب.
- عظیمی، فخرالدین،(1394)، تأملی در نگرش سیاسی مصدق، تهران: انتشارات خجسته.
- کاتم، ریچارد (1378)، ناسیونالیسم در ایران، برگردان: احمد تدین، تهران: نشر کویر.
- کاتوزیان، محمدعلی (1371)، مصدق و نبرد قدرت، تهران: موسسه خدمات فرهنگی رسا.
- کوهستانینژاد، مسعود (1383)، اختیارات اصلاحات و لوایح قانونی دکتر محمد مصدق، تهران: نشر نی.
- گازریوسکی، مارک (1371)، سیاست خارجی آمریکا و شاه، تهران: موسسه خدمات فرهنگی رسا.
- گازریوسکی، مارک (1384)، کودتا و مصدق، به کوشش (گازریوسکی و مالکوم برن)، تهران: انتشارات قصیدهسرا.
- گیل، گریم (1394)، دموکراسیسازی نخبگان جامعه مدنی و فرایند گذار، ترجمه: سعید حاجی ناصری، فریده حسینی مرام، تهران: نشر اختران.
- مختاری، محمدتقی، جمشیدیان، سجاد (1394)، کارکرد مطبوعات عصر مصدق و انتخابات مجلس هفدهم شورای ملی، فصلنامه اسناد بهارستان، شماره هفت.
- مذاکرات مجلس، ( 15/2/1330).
- مرتضوی، خدایار (1386)، تبیین روششناسی اندیشه سیاسی، از منظر کوئنتین اسکینر، فصلنامه علوم سیاسی، سال سوم، شماره یک، صص 159-191.
- مصدق، محمد (1348)، نطقهای مصدق در دوره شانزدهم مجلس شورای ملی، در ملی شدن صنعت نفت، تهران: انتشارات مصدق.
- مصدق، محمد (1365)، خاطرات و تألمات دکتر مصدق، به کوشش (ایرج افشار، غلامحسین صدیق)، تهران: چاپ خانه مهارت.
- مصدق، محمد (1365)، خاطرات و تألمات دکتر مصدق، به کوشش (ایرج افشار، غلامحسین صدیق)، تهران: چاپ خانه مهارت.
- مصدق، محمد (1375)، خاطرات و تألمات دکتر مصدق، تهران: نشر علمی.
- منوچهری، عباس (1393)، رهیافت و روش در علوم سیاسی، تهران: نشر سمت.
- مهدوی، منصور (1384)، کشف تاریخ: فراز و فرود زندگی دکتر، تهران: نشر کیهان.
- نادمی، داوود (1383)، دیدگاههای سیاسی دکتر مصدق، مجله گزارش، شماره صدو پنجاهوپنج.
- نجاتی، غلامرضا (1377)، سالهای مبارزه و مقاومت (جلد اول)، تهران: موسسه خدمات فرهنگی رسا.
- نصیرینسب، مجید (1393)، ویژگیهای گفتمانهای رویکرد به غرب در سیاست خارجی ایران نمونهپژوهی دورههای محمد مصدق (1332 ـ 1330)، پهلوی دوم (1357 ـ 1342)؛ و امام خمینی (1367 ـ 1357)، کارشناسی ارشد، دانشگاه فردوسی، دانشکده علوم اداری.
- یمگانی، پارسا، (1379)، کارنامه مصدق، تهران: نشر رواق.
ب- نشریات:
- روزنامه امروز، 8/10/1328.
- روزنامه باختر 7/5/1332.
- روزنامه پیک ایران، 6/3/1331.
- روزنامه خبر، 24/8/1330.
- روزنامه شلاق، 21/4/1332.
Assessing Mossadegh's Mentality and Political Response to Democratization in Iran with Emphasis on Civil Society
Abstract
Contemporary Iran has had a tumultuous history in terms of independence and liberation struggles, internal and external struggles, and the presence of great powers, but the era of Mohammed Mossadegh's rise to power due to the unexpected events that followed The era happened, a very important period in the history of contemporary Iran. Because of the thematic significance of this period, there are several theories about the cause of the failure at this juncture. The main question in this study is to what extent does Mosaddeq reflect democratic processes in his political action. To achieve this purpose, a combination of the analytical-historical method and the Hermione Skinner method was used. The research hypothesis is that Mossadegh pursued guided liberal democracy, but the fragile political context prevented his democratization. The final analysis of this study is that the political context of this period was weak and the root weakness of civil society the most important reason for the failure of demo doctrine.
Keywords: Political Action, Mossadegh, Democracy, Iran, Civil Society.
[1] Charles Wright Mill
[2] Ralf Gustav Dahrendorf
[3] Seymour Martin Lipset
[4] Manfred Halpern
[5] Samuel P.Huntington
[6] Maurice HalbwCHS
[7] Tom Batamor
[8] Anthony Giddens