Investigating the shape and function of Tehran’s Hesar during the Qajar period
Subject Areas : Epistemological and methodological researcher of historical researchاحمد مسجدجامعی 1 , reza shabani 2
1 -
2 - Department of history, Islamic Azad University, Science and Research Branch, Tehran
Keywords: wall, Tehran, Qajar, Gate, tower,
Abstract :
From a historical point of view, the Hesar is an interconnected set of walls, gates, towers and ditches that play the defensive function and protect the city's main environment. Until the advent of the modern world and the collapse of the Hesar, it was thought that it would deprive cities of security. Accordingly, most of the cities were within a strong Hesar, and they were repaired from time to time. Tehran’s Hesar was built by the Shah Tahmasb Safavid’s order in 961 AH, and 323 years later, 1284 AH, was destroyed by Nasser al-Din Shah. In the same year, the construction of a new Hesar was began. During the reign of Reza Shah, with the leadership of Karim Agha Bouzarjomehri, the mayor of Tehran, the Hesar was destroyed in order to develop the city. The issue of this article is to study the shape of Tehran's Hesar such as wall area and strength condition, tower and fortification, use of gates and its aesthetic theme in Qajar architecture, ditch dimensions and its function in the Qajar period. The importance of this article is that in the studies of Tehranology, little attention has been paid to the formal issue of the Hesar, while one of the main features of the city of Tehran, for which it created the capability of the capital, was the fence. This research was formed in response to this question: What was the shape and function of Tehran’ Hesar during the Qajar period?
_||_
بررسی شکلی و کارکردی حصار شهر تهران در دوره قاجاریه
چکیده
حصار در وجه تاریخی آن مجموعه ای به هم پیوسته از دیوار، دروازه، برج و بارو و خندق است که کارکرد دفاعی و صیانت از محیط اصلی شهر را بازی می کند. تا پیش ورود به دنیای مدرن و فروپاشی حصار، گمان نبود آن باعث سلب امنیت شهرها می شد. براین اساس، اغلب شهرها درون حصاری مستحکم بودند و هر از چندگاهی مرمت می شدند. حصار تهران در سال 961 ق. به دستور شاه تهماسب اول صفوی ساخته و 323 سال بعد یعنی سال 1284 ق. بدست ناصرالدین شاه خراب شد. در همین سال کلنگ ساخت حصار جدید بر زمین خورد، تا اینکه در زمان سلطنت رضاشاه در سال 1309 ش. به منظور توسعه شهر و با زعامت کریم آقا بوذرجمهری شهردار تهران، منهدم شد. مسئله این مقاله بررسی شکلی و کارکردی حصار تهران همچون مساحت دیوار و وضعیت استحکام، برج و بارو، کاربرد دروازه ها و موضوع زیباشناختی آن در معماری قاجار و ابعاد خندق است. اهمیت این مقاله در این است که در بررسی های تهران شناسی، توجه اندکی به مسئله شکلی حصار شده است، در حالی که یکی از ویژگی های اصلی شهر تهران که قابلیت پایتختی برای آن به وجود آورد، حصار بود. این پژوهش در پاسخ به این سوال شکل گرفت: وضعیت شکلی و کارکردی حصار تهران در دوره قاجاریه چگونه بود؟ یافته های پژوهش حاکی از این است که حصار تهران ترکیبی از ایده ها و کارکردهای دفاعی، مالیاتی و زیباشناختی بود. به عبارت دیگر، در کنار وجه دفاعی نظیر استحکام دیوار و برج های مراقبت، مسئله مالیات های گمرکی کالاهای ورودی و خروجی و جلوه های زیباشناختی دروازه ها نیز اهمیت فراوانی داشت.
واژگان کلیدی: تهران، قاجاریه، دیوار، برج، خندق، دروازه، حصار
1. مقدمه
ترسیم شکل و کالبد تاریخی یک شهر برای شناخت و معرفت به اوضاع و احوال محیط فعلی از اهمیت زاید الوصفی برخوردار است. اگر شکل شهر را در حوزه گسترده ای از مجموعه های کالبدی، طبیعی و زمانمند فرض بگیریم، در این مجموعه عناصری که تغییر ناپذیرند ساختار شهری را تشکیل می دهد. در واقع ساختار شهری عناصر دیرپایی است که در نسبت با دیگر عناصر که عمر کوتاهی دارند دچار تشتت و تطور نمی شوند. به بیان دیگر، ساختار شهر بخش اصلی و تغییر ناپذیر شکل شهر است که استخوان بندی آن را نشان می دهد.
دانش به اینکه شکل شهر برمبنای الگوهای خاصی ساخته و رشد کرده است، واقعیت سیال و پویایی آن را نشان می دهد. درباره تعریف شکل شهر اتفاق نظری وجود ندارد. هر مکتب و نظریه پردازی نگاه و ایده خاص و گاهاً متفاوتی به این قضیه دارد. در این میان حوزه های ریخت شناسی، ویژگی های کالبدی و کاربری ها نظیر سازه های ساختمانی، شبکه حمل و نقل شهری، اراضی ها و باغ ها، تجهیزات، مصالح، ادارات، موسسات، ساختار اقتصادی، تقسیم بندی محلات و ... مورد امعان نظر قرار گرفته است.
پس از اعلام پایتختی تهران تا پایان زندگانی فتحعلی شاه، تهران از قواره روستایی بزرگ خارج و تبدیل به شهری وسیع شد. آنچه که مشخص است، تهران تا اواسط دوران ناصرالدین شاه در نسبت با شهرهای بزرگ ایران و پایتخت ها اروپایی، نتوانست در قامت یک تختگاه عرض اندام کند. اما پس از طرح توسعه تهران و ورود مولفه ها و مهندسی شهرسازی غربی، قیافه و نمای تهران تا حدودی تغییر کرد. هنریش بروگش این تغییر را به نیکی دریافت. او یک بار در سال 1275 ق. و بار دیگر در سال 1303 ق. این شهر را سیاحت کرد. او پس از برشماری ویژگی های تهران قدیم، وقتی به توصیف تهران جدید می رسد می نویسد: «اکنون چهره شهر و حومه بکلی فرق کرده است».1
ساختار شهری تهران از 4 محله اصلی تشکیل شده بود که در پایان دوره قاجار به ده محله افزایش یافت. این محلات به موازات دیوار و خندق بیرونی شهر، یک صورت چند ضلعی به شهر داده بود. بر این مبنا، بروگش شکل اولیه شهر را «متوازعی الاضلاع» یاد می کند.2 در نهایت شکل توسعه یافته شهر در چند دهه پایانی سلطنت قاجار به صورت هشت ضلعی نمودار شد.3 با وجود این، شکل حصار تهران به دو نیمه تقسیم می شود: الف) از شاه تهماسب اول صفوی تا ناصرالدین شاه قاجار (961 تا 1284 ق)؛ ب) از ناصرالدین شاه تا فروپاشی حصار تهران (1284ق تا 1309 ش). در این جستار به بررسی حصار تهران در این فواصل زمانی خواهیم پرداخت.
درباره پیشینه تحقیق باید اذعان کرد که کتاب ها و مقالات مهمی در حوزه تهران توسط تهران شناسانی نظیر نوربخش، معتمدی، تکمیل همایون و ... نگاشته شده است که بعضاً به مسئله حصار نیز اشاره کرده اند. با این حال، این اشارات به صورت پراکنده و نه منسجم آمده است. بنابراین عدم توجه به این موضوع، اهمیت این تحقیق را روشن می سازد. این مقاله با روش توصیفی و تحلیلی با استفاده از منابع کتابخانه ای نوشته شده است.
2. وضعیت دیوار و برج و باروی شهر
نخستین بار شاه تهماسب اول صفوی حصاری به دور تهران کشید. اما چه هدفی می توانست شاه صفوی را فرسنگ ها از قزوین به روستای کوچک تهران بکشاند و دیواری بس عظیم برای آن بسازد. به گمان نگارنده این مسئله به حوادث سیاسی آن ایام بازمی گردد. با وجود این، توجه شاه تهماسب اول به تهران می توانست چند دلیل داشته باشد. در وهله اول، انگیزه نَسبی و خانوادگی مهم به نظر می رسد؛ چنانکه رضاقلی خان هدایت درباره وجود مقبره سیدحمزه جد اعلای شاه تهماسب اول و شکارگاه مناسب تهران به عنوان علل اصلی حکایت می کند. او می نویسد: «بعد از خرابی ری بازماندگان این نواحی به طهران جمع شدند و سکونت گزیدند، و رفته رفته از اجتماع خلایق صورت آبادی گرفت و خلایق متفرقه در آن ساکن شدند، تا در دولت صفویه شاه تهماسب اول بن شاه اسماعیل صفوی(ره) که دارالملکش شهر قزوین بود، از این سبب که جد اعلای آن سلسله علیه سید حمزه در جوار جناب سید عبدالعظیم حسنی نورالله مرقده مدفون بود و گاهگاه به زیارت آن مرقد مطهره آمدی و در حوالی طهران نخجیر و شکار کردی به آبادی طهران رغبت کرد و برج و باروی متین به آن شهر بیفزود و حکومت آنرا به دولت خواهان خود تفویض نمود».4
در کنار انگیزه یادشده، اما علت اصلی توجه شاه تهماسب اول، به نظر نگارنده، در مسائل سیاسی نهفته است. در واقع، پس از به سلطنت رسیدن شاه تهماسب اول جنگ های زیادی با عثمانی ها صورت گرفت که در بسیاری از موارد منطقه آذربایجان و پایتخت در دست دشمن می افتاد. یکی از عوامل انتقال پایتخت از تبریز به قزوین همین مسئله یاد می شود. با این حال، قزوین نیز چندان در امنیت کاملی به سر نمی برد. بنابراین پروژه حصار تهران که قطعا زمان، نیرو و هزینه بسیاری صرف آن شد را نباید صرفا به انگیزه های نسبی و تفریحی نسبت داد، بلکه احتمال اینکه شاه تهماسب اول نظری بس بزرگ به تهران داشت از نظر دور نیست. اگر با نظر دقت نگریسته شود احداث دیوار تهران سال 961 ق. پایان پذیرفت و صلح آماسیه که پایانی بر جنگ های طولانی مدت ایران و عثمانی در زمان تهماسب اول بود، سال بعد اتفاق افتاد. به بیان دیگر، اگر صلح آماسیه اتفاق نمی افتاد احتمال اینکه تهماسب اول به تهران مراجعت کند و آن را پایتخت جدید ایران اعلام کند، دور از نظر نیست؛ چنانکه با انعقاد این قرارداد جنگ های فرسایشی پایان پذیرفت و تهماسب اول تا پایان دوره سلطنتش در قزوین بدون تنش با عثمانی زندگانی گذراند. بنابراین شاه تهماسب اول با اندیشه پایتختی، حصاری بس محکم به دور تهران کشید که تا 323 سال، بیش از هر حصار دیگری، دوام یافت.
انتخاب پایتخت تصمیمی سیاسی است؛ ولی این انتخاب مبتنی بر مقوله های جغرافیایی، فرهنگی، اعتقادی و ... است که بدون در نظرگیری آن نمی توان تحلیل درستی به دست داد. با این حال، موقعیت استراتژیک تهران با دسترسی های لازم به اقصی نقاط ایران، تحسین لرد جُرج ناتانیل کرزن5 سیاستمدار برجسته انگلیسی را در پی داشت. ولی جدای از این موقعیت جغرافیایی خاص، مسائل فرهنگی نیز اهمیت بسیاری دارد. بنابراین زمانی که شاید شاه تهماسب اول اندیشه پایتختی تهران را در ذهن می پروراند، پیشینه شیعه گری مردم تهران با امامزاده های مهم و مطرح می توانست انگیزه کافی را به وجود آورد. گذشته از مسئله فوق که فرضی برای پایتختی و توجه به تهران است، مسئله حصار اهمیت فراوانی دارد؛ چنانکه تصور اینکه آقامحمد خان در آن دوره پر تنش به تهران بدون حصار روی آورد، غیر ممکن است.
حصار تهران نخستین بار سال 961 ق. به دور تهران کشیده شد. اعتمادالسلطنه درباره حصار تهماسب اولی چنین روایت می کند: «اين شهر كه الآن مقر خلافت عظمى است در زمان شاه تهماسب اول صفوى ابن شاه اسماعيل ... محل توجه شده شاه تهماسب اول در سنه نهصد و شصت و يك حكم كرد باروئى دور او بنا نمودند كه شش هزار گام دوره او بود و به عدد سوره مباركه قرانى، صد و چهارده برج براى بارو قرار دادند و در هر برجى، يك سوره از سور قرآن مجيد دفن كردند و چهار دروازه براى شهر ساختند و خندق دور بارو اتصال يافت به اراضى رملزار. و چون خاك خندق، كفايت ساختن قلعه و بروج را ننمود از دو چال خاك برداشتند: چال ميدان و چال حصار. و از همان وقت اين دو محل به اين دو اسم موسوم شد».6 با اینکه اعتمادالسلطنه صریحا وجه تسمیه چال حصار و چال میدان را برداشت خاک برای دیوار تهران عنوان می کند، ولی حسین کریمان نظر دیگری دارد. به باور او، پیش از دوره شاه تهماسب اول و برداشت خاک، این محله ها به همین نام مشهور بوده است. استناد ایشان این است که لزومی نداشت با صرف هزینه سنگین از این محلات خاک برداشته و به دور شهر حمل شود، زیرا اغلب محال تهران از خاک خوبی برخوردار بود. او معتقد است که این نام به زمانی بازمی گردد که خانه های روستای تهران زیر زمین ساخته می شد.7
به روایت کرپورتر مساحت دیوار و حصار تهران در دوره فتحعلی شاه 8000 یارد8 بود.9 ویلبراهام در دوره محمد شاه در همان نسبت، حدود 4 الی 5 مایل10 برشمارده است.11 بعد از سال 1284 ق.، دیوار تهران به شکل یک هشت ضلعی نامنظم ساخته شد. امتداد اضلاع به صورت شمالی و جنوبی و شرقی و غربی ایجاد گردید.12 فوروکاوا یک دهه بعد از طرح توسعه تهران، مساحت حصار را 2 فرسخ برمیشمارد.13 لرد کرزن با توجه به منابع استنادی خویش، محیط اولیه دیوار را 5 یا 6 مایل یاد می کند.14
دیوار به خودی خود در مواقع جنگ و تهاجم نمی توانست عامل بازدارنده باشد، به حکم ضرورت شهرهای ایرانی، دیوار دارای برج های گرد و مدوری بود که در زمان جنگ وظیفه حفاظت از شهر را داشت.15 ارتفاع برج ها کمی بلندتر از دیوار احداث شده بود.16. بنا به روایت بروگش، هر 50 یا 60 متر یک برج ساخته بودند17 که در مجموع به 100 برج اشاره شده است. 18 در اطراف هر دروازه نیز دو برج مستحکم قرار داده بودند. طراحی برج ها به گونه ای بود که همزمان امکان استقرار توپ های جنگی و افراد پیاده رو وجود داشت؛ چنانکه در مواقع جنگی، از سوراخ های تعبیه شده در برج ها بر روی مهاجمین آتش می گشودند.19 برج و بارو چندین بار تعمیر شد. به عنوان مثال در ابتدای سلطنت ناصرالدین شاه به سال 1269 ق.، برج ها مورد تعمیر قرار گرفت.20 در سال 1278 ق. نیز حصار شهر «قدری مخروب و لازم التعمیر» شده بود، بنابراین بر «حسب الامر همایون» حصار، برج، بدنه، خندق و خاکریز مرمت گردید. 21
هالینگبری که در ابتدائی دهه اول قرن 13 با هیئت سرجان ملکم به تهران آمد، درباره استحکامات تهران می نویسد: «این شهر از قویترین استحکامات برخوردار است ... استحکامات این شهر عبارت است از دیواری نسبتا عظیم و قلعه هایی که در فواصل معین دارای برجک های متعدد است».22 با وجود استحکام یادشده، برج و بارو ویژگی برجسته ای نداشت. پیرآمده ژوبر در این مورد می نویسد: «برج و باروى تهران بنظر من خيلى متوسط آمد و هيچگونه ساختمانى كه بتوان آنرا با بناهائى سنجيد كه مىگويند زينتبخش اصفهان است در آن وجود ندارد». 23
دیوار و برجک ها تا زمان محمد شاه سالم بود.24 ولی به مرور زمان و عدم تعمیر آن، بخش های از دیوار تخریب شد.25 در واقع، آن استحکامی که هالینگبری در ابتدای حکومت فتحعلی شاه یاد می کند، در دوره ناصرالدین شاه به حالت زوال قرار داشت. پولاک به زیبایی این مسئله را آشکار می کند: «گمان دارند که تهران از زمره استحکامات مهم و برجسته است؛ وزیر جنگ روی با لحنی که در آن هیچ شوخی نبود از یک افسر اتریشی پرسید آیا اتریش (نمسه) دارای چنین استحکاماتی هست. اما این حصارهای شهر را چنان آب برده است که بعضی ها در خفا براحتی از آن می گذرند و حتی در موضعی که مجرای آب از آن می گذرد بچه های سرزنده در آن مدخلی برای خود دست و پا کرده اند؛ برج ها نیمه ویرانند و نمی توانند حتی در برابر اولین شلیک توپی که خوب نشانه گرفته شده باشد مقاومت کنند. این همه موجب شد که یکی از افسرهای ما اظهار کند تهران را می توان با به آب بستن این چینه ها با دستگاه آتش نشانی به تصرف درآورد».26
به هر تقدیر، حدود تخمینی دیوار قدیمی تهران از شمال به خیابان امیر کبیر (چراغ گاز، چراغ برق) و امام خمینی (مریضخانه، سپه)، از سمت غرب وحدت اسلامی (خیابان شاهپور)، از شرق خیابان ری و در نهایت از جنوب به خیابان مولوی (اسماعیل بزاز) منتهی می شد. 27
با اراده و خواست ناصرالدین شاه طرح توسعه شهر آغاز شد. دیوارهای قدیمی در بیشتر جاها تخریب شد و حصار جدیدی دور تهران کشیده شد که حدود 1600 متر بیرون حصار اولی قرار داشت. 28 به باور بروگش، بارو و استحکامات جدید به سبک اروپایی طراحی شد؛ ولی دروازه ها را به همان سبک سابق ساختند. قرار بر این بود که فاصله بین حصار قدیمی و جدید را «با بولوارهای عریض و خیابان های فرعی و درختکاری و پارک های سبز و خرم» جایگزین کنند.29 به این ترتیب مقدار زیادی به محیط شهر افزوده گردید؛ چنانکه، محیط دیوار را از 3 کیلومتر به بیش از 16-17 کیلومتر رساندند.30 این گزارش گویای توسعه بیش از دو برابر مساحت تهران در دوره ناصری است. لرد کرزن ارتفاع دیوار گلی اولیه را 20 پا31 گزارش می کند،32 در حالی که یوشیدا ماساهارو، نخستین فرستاده ی ژاپن به ایران، بلندی دیوار جدید را 20 متر برمی شمارد که قطر آن نیز 11 متر بود.33 بنابراین، در ساخت دیوار جدید، بلندی آن را چند متری افزودند. آنچه مشخص است، زمان زیادی برای ساخت دیوار جدید به کار رفت. سند جامعی از روند ساخت دیوار وجود ندارد، بلکه جسته گریخته در منابع گزارش هایی وجود دارد. به عنوان مثال، روزنامه ایران در سال 1298 ق، یعنی بعد از 14 سال از طرح توسعه تهران، از «دیوارکشی و طاقنماسازی» بخشی از دروازه دولاب خبر می دهد. 34
ژاپنی دیگر هیات سیاسی ماساهارو به نام فوروکاوا حصار جدید را از لحاظ «ساخت و سازش» خوب محسوب نمی کرد، زیرا به اعتقاد او «نقطه کور» زیاد داشت و تیراندازی از سنگر و دیدبانی ممکن نبود. او در در این باره می نویسد: « شايد كه براى جبران كردن همين نقص قلعه و شيب [خندق] بوده است كه جايگاه نگهبانى را ساختهاند؛ اما اين شيب بيشتر از معمول بود و زاويه+ 45 درجهاى داشت. با اين وضع سنگر و جايگاه نگهبانى كنار خندق كارايى ندارد».35
3. وضعیت خندق شهر
بر مبنای گزارش هایی، خندق اولیه تهران از آثار آغا محمد خان بود.36 ولی این مطلب درست نیست، زیرا حصار تهماسب اولی دارای خندق بوده است. به نظر می رسد که خندق اولیه به مرور ایام پر شده بود یا اینکه در حد حفاظت از پایتخت جدید ایران محسوب نمی شد. بنابراین گمان بر این است که آغا محمد خان عمق و پهنای آن را بهبود بخشید. به هر تقدیر، خندق به طور کامل شهر را در بر می گرفت37 و تا دهه دوم سلطنت ناصرالدین شاه حفظ شد، در این موقع به مکانی برای ریختن زباله ها و کثافات شهری تبدیل گردید.38 درباره عمق و عرض خندق چندین روایت وجود دارد. هنریش بروگش که در دهه دوم حکومت ناصرالدین شاه تهران را روایت میکند، عمق خندق کهنه را 15 پا [5/4 متر] و عرض آن را بیش از 20 پا [6 متر] یاد می کند؛ در حالی که کرزن به طول «چهل پا» و عرض «بیست تا سی پا»39 اشاره دارد.40 در واقع روایت بروگش قابل اعتمادتر است، زیرا در نسبت با کرزن، پیش از پرشدن خندق قدیمی آن را دیده بود.41 مابین خندق و دروازه های شهری پلی وجود داشت که مسیر عبور را ممکن می کرد. بدون عبور از پل های ایجادشده، راه دیگری برای ورود به شهر وجود نداشت. در واقع گودال های حفرشده، ماهیت دفاعی و حفاظتی داشت.42
پس از اینکه «قبله عالم» و مجموعه مدیریت کشوری به این نتیجه رسیدند که شهر باید توسعه پیدا کند، خندق قبلی پر شد و قریب به یک و نیم کیلومتر بیشتر خندق جدید دایر شد.43 حدود خندق جدید از سمت شمال به خیابان انقلاب (شاهرضا)، قسمت غربی به خیابان سی تیر از سمت شرق به خیابان 17 شهریور (شهباز) و از سمت جنوب ایستگاه راه آهن بود.44 حفر خندق جدید بر مبنای طرح توسعه تهران صورت گرفت و به قول کرزن «مبلغ کلی از وجوهی که برای دستیاری قحطی زدگان سال 1871 از انگلستان ارسال شده بود، صرف مزد کارگران» خندق اختصاص یافت.45 جان دی گرنی درباره طرح توسعه تهران و خندق جدید می نویسد: «این طرح جاه طلبانه سرانجام در طی چهار سال با موفقیت به اجرا درآمد. حصارهای قدیمی، به جز ارک، تخریب شد؛ خندق قبلی را پر کردند و مسیر آن سمت و سوی خیابانهای وسیع و جدید را تعین کرد. جای خالی دروازه های قدیمی به گرهگاههای مهم شهر جدید تبدیل شد. در قسمت شمال، خندق جدید 1872 متر دورتر از دیوارهای قدیمی احداث شد و از سه طرف دیگر شهر 1545 متر فاصله داشت. به این ترتیب کل مساحت شهر جدید از حدود 12 کیلومتر مربع به 31 کیلومتر مربع و طول کل دیوارهای حصار نیز از 5/6 کیلومتر به 18 کیلومتر افزایش یافت».46
احمد امین، وابسته نظامی و مباشر سفارت عثمانی، چند سالی بعد از کرزن قدم عمق خندق جدید را 15 متر برمیشمارد.47 ولی گزارش مستندی در روزنامه ایران چاپ شده که عمق دقیقتر را آورده است. بر طبق روزنامه یادشده، ابتدا قرار شد عمق خندق 4 ذرع باشد، ولی پس از مدتی حکم شد که عمق آن در 5 ذرع و عرض آن در 9 الی 10 ذرع کنده شود. براساس گزارش فوق، تا سال 1294 ق.، یعنی پس از 10 سال از طرح توسعه، خندق جدید برای نیمی از شهر کشیده شده بود.48 اگر فرض دقت این استنادات را بپذیریم، به عمق خندق جدید همچون بلندی دیوار چند متری افزوده شد. خندق یادشده، از طرف بیرون دارای دیواره ای محکم و عمودی بود و طوری ساخته شده بود که طرف رو به شهر، توان ایجاد سنگرهای بلند را داشته باشد.49 با این حال، سنگرهای ایجاد شده، به باور سیاح انگلیسی از استقامت زیادی برخوردار نبود. او می نویسد: «در اين اقدامات سنگرسازى مصالح ساختمانى به كار نرفته است و حتى يك توپ هم براى دفاع مهيا نيست پيكرهايست هشتضلعى كه محيط آن يازده ميل است و گمان مىكنم كه از لحاظ مهندسى نظامى براى منظور دفاعى پاك بىارزش باشد».50 کرزن تنها مزیت سنگر یادشده را، تسهیل وصول مالیات نواقل نام می برد. 51
دیوارها و خندق ها به مرور ایام نیاز به تعمیر و بازسازی داشتند. در واقع، یکی از علل پرشدن خندق ها، بارش های فصلی باران بود. زیرا خاک ها دیوار را شسته به درون خندق هدایت می کرد.52 اینکه برخی سیاحان به خرابی بخش هایی از دیوار و پر شدن خندق اشاره می کنند، نشان دهنده فقدان توجه شهریار وقت به حفاظت از شهر بود. البته این نکته مغفول نماند که در ایامی که نشانه های صلح و پایداری در منطقه وجود داشت، صرف هزینه برای بازسازی دیوار ها و خندق های پر شده بی مورد به نظر می رسید.
4. وضعیت دروازه های شهر
لازمه ایجاد دروازه، دیوار بود. بنابه روایت کلاویخو، تهران پیش از دوره صفوی شهری وسیع بود، ولی دیواری نداشت.53 با این اوصاف، پس از احداث حصار تهماسب اولی، 4 دروازه به نام های دروازه شمیران، قزوین، دولاب و شاه عبدالعظیم برای آن بنا کردند. پس از تسخیر تهران توسط افغان ها، دروازه جدیدی به نام اسدالدوله یا دروازه دولت ساخته شد و تعداد دروازه ها به 5 رسید.54 این نکته در یادداشت های ویلبراهام که چند سال پس از مرگ فتحعلی شاه به ایران آمد، آشکار است.55 در دوره محمد شاه، یک دروازه دیگر به نام دروازه محمدیه یا دروازه نو به آن افزوده شد و جمع آن را به عدد 6 رساند.56 دروازه ها در حدود یک صد متر جلوی دیوارهای حصار قرار داشتند؛ هر چند به قول اوژن فلاندن در دوره محمد شاه، همه آنها خراب شده و هیچکدام از دروازه ها نمی توانست رویاروی حملات شدید و سخت باشد.57 خرابی دروازه ها علل مختلفی داشت، با این حال هر زمان نیازمند به تعمیر و مرمت بود. به عنوان نمونه، سیل سال 1269 ق. باعث شد دروازه ها نیز آسیب ببیند، یکسال بعد به فرمان اردشیر میرزا حکمران تهران تعمیر شد. 58
دروازهای قدیمی تا سال 1284 ق. به شرح ذیل بود: دو دروازه در جنوب، قسمت شرقی دروازه شاه عبدالعظیم و قسمت غربی دروازه نو قرار داشت59 که رو به سوی ری و قم بود. محل دروازه در نقطه اتصال بازار با میدان مولوی بود. دروازه دولت در قسمت شمالی قرار داشت که درب اصلی به سمت کوشک شاهی بود. دروازه شمیران در قسمت شمال شرقی به سوی ناحیه ای به همین نام و در مسیر رشته کوه البرز قرار داشت و از لحاظ جغرافیایی منتهی الیه شمالی محله عودلاجان و پامنار قرار داشت؛ دروازه قزوین در سمت غربی شهر قرار گرفته بود که راه قزوین از آنجا بود60 و حدودا در میدان شاپور و مدخل بازارچه قوام الدوله قرار داشت. سرانجام دروازه دولاب که در شرق حصار تهران قرار داشت که به مسیر خراسان ختم می شد. حدود آن در سه راه بوذرجمهری و در مدخل بازارچه نایب السلطنه بود.61
نوع ساخت دروازه های تقریباً یکسان بود، ولی معماری و کاشکاری آن در جزئیات تفاوت داشت. اکثر دروازه ها یک ورودی داشتند که مسیر عبور و مرور از آنجا صورت می گرفت و پس از غروب آفتاب بسته می شد. 62 دروازه های منتهی به ارک را زودتر می بستند و بدون گفتن اسم شب، به روی کسی باز نمی شد. کسانی که بدون اسم شب خواهان عبور از دروازه بودند، توقیف می شدند. شاید مهمترین وظیفه ای که برای دروازه ها برشمرده اند، دریافت حقوق گمرکی یا به قولی دروازه بانی از صادرات و واردات کالا به شهر بود.63
طرفین این دروازه ها اطاق هایی برای دروازه بانان ایجاد کرده بودند. مواد اصلی ساخت آن آجر و سنگ های «الوان» بود و با کاشی های گوناگون «خوشرنگ» تزئین شده بودند. بر روی هر کاشی نقوشی مقتبس از شاهنامه فردوسی کشیده بودند.64
با توجه به اینکه زیبایی امری نسبی است، در میان آثار سیاحان اتفاق نظری درباره زیبایی دروازه ها وجود ندارد. به طوری که، برخی ها از آنها به نیکی یاد کرده اند و بعضی دیگر نکته قابل توجهی در آن نیافتند. از منظر برخی سیاحان نظیر هولمز، دروازه های قدیمی قابل ستایش بود. او پس از نام بردن و موقعیت یابی دروازه شهر می نویسد: «این دروازه ها در بهترین نوع ممکن ساخته شده اند، با ورودی های طاق مانند تزئین شده با آجرهای رنگی و میناکاری شده با اشکال شیر، ببر و دیو یا جن و در شرایطی خوب نگهداری می شود».65 ولی از نظر بعضی دیگر نظیر بنینگ66 و کرپرتر67 دروازه های اولیه بسیار ساده بوده و ظاهری جذاب و کشنده نداشتند. با این حال، به نظر می رسد که دروازه محمدیه توانسته بود چشمان برخی سیاحان را به خود جلب نماید. بینینگ که در ابتدای دوره ناصری از این دروازه با نام «دروازه نو» یاد می کند، آنرا تنها دروازه قابل توصیف تهران عنوان می کند.68 او درباره دروازه یادشده چنین می نویسد: «دروازه جدیدی که از آن وارد شهر شدم، بهترین مسیر ورودی شهر تهران است. هر چند مصالح و سبک معماری آن شایسته تعریف و تمجید نیست. دروازه عمدتا از آجر ساخته شده و در بالای مدخل ورودی، صحنه ای بی تناسب از جنگ میان رستم و دیو سفید در کاشی های ملون ترسیم شده است. در کنار آن چهار مناره کوچک با کاشی های مینا کاری شده نیز وجود دارد».69 جان آشر در توصیف دروازه یاد شده اینگونه یادداشت می کند: «دروازه ورودی، عمارت آجری بود که بر سر در آن تصویری از نبرد رستم در کاشی های لعاب دار نقش بسته بود. هر دو یعنی هم پهلوان و هم دیو که پهلوان با آن گلاویز شده همان معنایی را بیان می کند که در تمام نقش های سنگی و تصاویر برجسته قهرمانان و نامداران ایرانی حس می شود».70
همانطور که گفته شد، در اواسط دوره ناصرالدین شاه طرح توسعه تهران ریخته شد. حصار قدیم خراب شد و به فاصله چند صد متر آن طرف تر حصار و خندق جدیدی احداث گردید. برای حصار جدید، 12 دروازه جدید ساخته شد. جان ویشارد در پایان دوره ناصری از 13 دروازه یاد می کند71 که به احتمال فراوان دروازه ماشین دودی را که ما بین تهران و ری ساخته شده بود، به این لیست اضافه کرده است. نوع معماری دروازه ها بسیار به هم شبیه بوده است، به طوری که هر یک از آنها دارای طاق های برج داری بلندی بودند که با کاشی های الوان مزین شده بودند. 72
دروازه های ساخته شده دوری ناصری پس سال 1284 ق به شرح ذیل است: در قسمت شمال شهر دروازه های دولت، شميران، و يوسف آباد؛73 در سمت غربی دارالخلافه دروازه های قزوين، گمرك، و باغ شاه؛ سمت شرقی تهران دروازه های دوشان تپه، خراسان و دولاب و سرانجام دروازه های جنوبی تهران عبدالعظيم، خاني آباد74 و غار بودند.
دروازه های جدید از لحاظ معماری و ساخت با دروازه های پیشین تفاوت چندانی نداشتند. در یک طرح و نقشه کلی شبیه به یکدیگر بودند، ولی هر کدام اختصاصات خودشان را داشتند.75 همین شباهت باعث شد که ارنست اورسل اعلام کند که تمامی 12 دروازه شبیه دروازه ی قزوین بود.76 هر دروازه سه دهنه داشت. قسمت میانی عریض بود و برای عبور وسایل نقلیه و چهارپایان تعبیه شده بود. دو دهنه اطراف نیز کم عرض تر و مخصوص پیاده رو بود. اطاقی نیز مخصوص سکونت قراولان در کنار دروازه بود.77
در اطراف آن سنگر و پاسگاه نگهبانی درست کرده بودند.78 دروازه های شهر طاق ها و برج های کوچکی داشت. اینان به طرح ها، نقش ها و کتیبه های آجری، کاشی مزین بودند. هر کدام «بالاخانه» ای داشتند که با کاشی های رنگین تزیین شده بودند. برخی از این کاشی کاری ها، به تقلید از کاشی های معرق قدیم بود و نقش های برجسته ای بر روی آن کنده بودند79 که به رنگ های آبی و زرد یا سیاه و زرد بودند.80 جعفر شهری درباره معماری آنها می نویسد: «دروازه ها سوای شش دروازه بقیه از دو دهانه کوچک مساوی در دو طرف و یک دهانه بزرگ در وسط ساخته شده بود که از دهانه های کوچک آنها چهارپایان و از دهانه بزرگ میانی آن ارابه و مانند آن عبور می نمود با دو اطاق جهت ماموران و عوارض بگیران. در داخل گوشوار دو طرف که درشان به داخل باز می گردید. همراه طاق های گنبدی و دهانه های مقوس و جرز و بدنه های کاشی کاری شده مزین به اشکال ماموران و گل و بوته و سردرهایی با تصاویر شیر و خورشید و مناره های کوچک متعدد که جهت زینت از دو طرفشان بالا رفته بود. 81
بنا به گفته ی کرزن بعضی از سیاحان موقع ورود به شهر «دچار وجد و شعف بی اندازه» می شدند. ولی دقت در کاشیکاری ها آن جذابیت اولیه را از بین می برد. او در این باره می نویسد: «بعد از دقت بيشترى آشكار مىشود كه با كاشى شفاف كه بعضى از آنها نقشهاى سبك پيشپاافتادهاى را دارند روكارى شده و آن نقشها راجع است به داستان جنگاورى رستم يا حكايتهاى سبك و شمايل سربازان جديد ايرانى در لباس نظامى خود».82
درب این دروازه ها را با چدن درست کردند. روزنامه ایران در این باره مینویسد: «دروازه خیابان جدید دولت که بسیار بزرگ و مرتفع ساخته شده است، حسب الامر الاعی مقرر فرموده اند با چدن ریخته شود. یک جفت آن را که جنبین دروازه است از چدن ریخته اند. یکپارچه بودن و خوبی آن محل تعجب و تماشا است و تا کنون در ایران این قسم چدن ریزی دیده نشده بود و این اول نتیجه ایی است از نتایج چرخ بخار». 83
در آثار سیاحان برخی از این دروازه ها را تشریح کرده اند. بنجامین دروازه شمیران را هلالی شکل با سردر مستطیلی و صاف با طاق نماهائی در دو طبقه کنار دروازه گزارش می کند. به باور او مناره های اطراف دروازه شکوه خاصی به آن می داد. نمای ساختمان با کاشی های زرد، نارنجی، سیاه و آبی پوشیده شده بود. در بالای سر در نیز جنگ رستم پهلوان ترسیم شده بود. 84 دروازه شاه عبدالعظیم نیز با «آجرهای براق پوشانده و با آجرهای زرد و سبز و سیاه نقش هائی شبیه به مار و سوسمار بر روی بنا ایجاد کرده اند».85
نتیجه گیری
حصار تهران رهاورد سفرهای شاه تهماسب اول صفوی به این منطقه و اندیشه ها و انگیزه های بزرگ و جاه طلبانه ناصرالدین شاه است. گذشته از دلایل اولیه ساخت حصار، بررسی وضعیت شکلی و کارکردی آن در عصر قاجاریه از اهمیت زاید الوصفی برخوردار است. دو هدف عمده، هستی حصار و خندق تهران را تا میانه های دولت قاجاریه توجیه می کرد. کارکرد اصلی و ابتدائی در مسئله امنیت خلاصه می شد. ترک تازی های حکومت های مجاور و تلاش ها و دسیسه های مدعیان داخلی، حفاظت و صیانت از شهرهای بزرگ به خصوص پایتخت را موجه می ساخت؛ چراکه از دست دادن این محیط های حساس، به سرنگونی و انقراض یک حکومت منجر می شد. بنابراین استحکام و عناصر دفاعی آن برای مقاومت در زمان حمله و طول دوره محاصره مهم بود. ارزشمندی این مسئله در میانه های دولت ناصری از بین رفت، زیرا با توسعه و گسترش سلاح های جنگی نظیر توپ هیچ دیواری تحمل مقاومت را نداشت. این موضوع در آثار گردشگران خارجی به وضوح آمده است. از سوی دیگر، بررسی محیط و مساحت دیوار و عملکرد خندق در بازه زمانی تاسیس و تخریب حصار مهم است. کارکرد دوم اهمیت اقتصادی داشت. از آنجایی که مسیرهای ورودی و خروجی صرفا از دروازه های شهر امکان پذیر بود، مالیات کالاها و مال التجاره ها که به مالیات دروازه بانی نیز معروف بود، بخشی از مشکلات مالی دربار پرخرج قاجاریه را رفع می کرد. موضوع سومی که در حوزه بررسی شکلی حصار قابل تعریف است، مسئله زیباشناختی دروازه های آن می باشد. حصار تهماسب اولی 4 دروازه داشت. در دوره افغان ها یک دروازه و در زمان پادشاهی محمد شاه قاجار دروازه دیگری ساخته شد که مجموع آن را به عدد 6 رساند. در طرح توسعه ناصری حصار تخریب شد و 12 دروازه جایگزین آن گردید. در آثار تاریخی بیشترین مطالبی که درباره مجموعه حصار آمده بخش اعظم آن مربوط به دروازه ها است. در این میان ویژگی های متمایز و زیباشناختی هر کدام جداگانه مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. روی هم رفته، این پژوهش سعی کرد همه ابعاد مجموعه حصار تهران را مورد توجه قرار دهد و تا حدودی خلاء تحقیقاتی در این باره را پر نماید.
منابع
اعتماد السلطنه، محمد حسن خان، الماثر الاثار، ج 1، چ 2، به کوشش ایرج افشار، تهران، اساطیر، 1374.
-------------، مرات البلدان، ج 1، تصحیح عبدالحسین نوایی و میر هاشم محدث، تهران، دانشگاه تهران، 1367.
امین، احمد، «ایران در سال 1311قمری»، ترجمه محمود غروی، مجله بررسی های تاریخی، شماره 4، مهر و آبان 1353.
اورسل، ارنست، سفرنامه قفقاز و ایران، ترجمه علی اصغر سعیدی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، 1382.
اولیویه، گیوم آنتوان، سفرنامه اولیویه، ترجمه محمد طاهر قاجار، تصحیح غلامرضا وهرام، تهران، اطلاعات، 1371.
بایندر، هانری، سفرنامه هانری بایند، کردستان بین النهرین و ایران، ترجمه کرامت الله افسر، تهران، فرهنگسرا، 1370.
بروان، ادوارد، یکسال در میان ایرانیان، ترجمه مانی صالحی علامه، تهران، ماه ریز، 1381.
بروگش، هنریش، در سرزمین آفتاب، ترجمه مجید جلیلوند، تهران، مرکز، 1374.
--------------، سفری به دربار سلطان صاحبقران، ترجمه محمد حسین کردبچه، چ 3، تهران، اطلاعات، 1389.
بنجامین، ساموئل گرین، ایران و ایرانیان، ترجمه محند حسین کردبچه، تهران، جاویدان، 1363.
پولاک، یاکوب ادوارد، سفرنامه پولاک، ترجمه کیکاووس جهانداری، تهران، خوارزمی، 1368.
جکسن، آبراهام والنتاین ویلیامز، سفرنامه جکسن، ترجمه منوچهر امیری و فریدون بدره ای، چ 3، تهران، خوارزمی، 1369.
جودت، حسین، تهران در گذشته نزدیک از زمان (شامل گفتارهائی سودمند)، بی جا، بی نا، 2536.
دالمانی، هانری رونه، سفرنامه از خراسان تا بختیاری، ترجمه محمد علی فره وشی، تهران، امیرکبیر، 1335.
روزنامه ایران، بین شماره 318 (پنجشنبه دوشنبه 9 ربیع الثانی 1294).
روزنامه ایران، ش 17 (یکشنبه 15 ربیع الاول 1288).
روزنامه ایران، شماره 461 (پنجشنبه 10 شعبان 1298).
روزنامه دولت علیه ایران، شماره 521 (یکشنبه 18 ذیقعده 1278).
روزنامه وقایع اتفاقیه، شماره 170 (پنجشنبه 6 شعبان 1270).
ژوبر، پیرآمده، مسافرت در ارمنستان و ایران، ترجمه علی قلی اعتماد مقدم، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1347.
سرنا، کارلا، آدم ها و آئین ها در ایران، ترجمه علی اصغر سعیدی، تهران، زوار، 1362.
سکویل وست، ویتا، مسافر تهران، ترجمه مهران توکلی، تهران، نشر فرزان روز، 1375.
شهری، جعفر، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، ج 1، چ 2، تهران، موسسه خدمات فرهنگی رسا، 1369.
فلاندن، اوژن، سفر اوژن فلاندن به ایران، ترجمه حسین نورصادقی، چ 3، تهران، اشراقی، 2536.
فوروکاوا، نوبویوشی، سفرنامه فوروکاوا، ترجمه هاشم رجب زاده و کینیجی ئه اورا، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، 1384.
فووریه، ژوانس، سه سال در دربار ایران، ترجمه عباس اقبال آشتیانی، تهران، علم، 1385.
کرزن، جرج ناتانیل، ایران و قضیه ایران، ج 1، ترجمه غلامعلی وحید مازندرانی، چ 5، تهران، علمی و فرهنگی، 1380.
کریمان، حسین، تهران در گذشته و حال، تهران، انتشارات دانشگاه ملی، 1355.
کلاویخو، روی گنزاله دو، سفرنامه کلاویخو، ترجمه مسعود رجب نیا، چ 2، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، بی تا.
لوتی، پیر، سفرنامه به سوی اصفهان، ترجمه بدرالدین کتابی، بی جا، اقبال، بی تا.
ماساهارو، یوشیدا، سفرنامه یوشیدا ماساهارو، ترجمه هاشم رجب زاده، مشهد، آستان قدس رضوی، 1373.
مجموعه مقالات تهران پایتخت دویست ساله، به کوشش شهریار عدل و برنار اورکاد، ترجمه ابوالحسن سروقد مقدم، سید احمد سیدی، فاطمه وثوقی خزائی، تهران، سازمان مشاور فنی و مهندسی شهر تهران و انجمن ایرانشناسی فرانسه، 1375.
مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، ج 1، چ 5، تهران، زوار، 1384.
معتمدی، محسن، جغرافیای تاریخی تهران، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1381.
ویشارد، جان، بیست سال در ایران، ترجمه علی پیرنیا، تهران، موسسه انتشارات نوین، 1363.
هالینگبری، ویلیام، روزنامه سفر هیئت سرجان ملکم به دربار ایران در سال های 1799، 1800 و 1801، ترجمه امیر هوشنگ امینی، تهران، کتابسرا، 1363.
Binning, Robert, A journal of two years' travel, in Persia, Ceylon, Etc. London: Wm. H. Allen and Co, 1857.
Holmes, William Richard, Sketches on the shores of the Caspian, London, Richard Bentley, 1845.
Ussher, John, A Journey from London to Persepolis, London, Hurst and Blackett, 1865.
Wilbraham, Richard, Travels in the Trans-Caucasian provinces of Russia, and along the Southern Shore of the Lakes of Van and Urumiah, in the Autumn and Winter of 1837, London, John Murray, Albemarle Street, 1839.
[1] بروگش، هنریش، در سرزمین آفتاب، ترجمه مجید جلیلوند، تهران، مرکز، 1374، ص 81.
[2] بروگش، هینریش، سفری به دربار سلطان صاحبقران، ترجمه محمد حسین کردبچه، چ 3، تهران، اطلاعات، 1389، ص 174.
[3] جکسن، آبراهام والنتاین ویلیامز، سفرنامه جکسن، ترجمه منوچهر امیری و فریدون بدره ای، چ 3، تهران، خوارزمی، 1369، ص 475.
[4] هدایت، رضا قلیخان، روضه الصفای ناصری، قم، خیام، 1338، ص 197.
[5] Lord George Nathaniel Curzon
[6] اعتماد السلطنه، محمد حسن خان، مرات البلدان، ج 1، تصحیح عبدالحسین نوایی و میر هاشم محدث، تهران، دانشگاه تهران، 1367، ص 828.
[7] کریمان، حسین، تهران در گذشته و حال، تهران، انتشارات دانشگاه ملی، 1355، صص 132-133.
[8] هر یارد معادل 92 سانت.
[9] نک: کریمان، پیشین، ص 195.
[10] هر مایل معادل 1609 متر.
[11] Wilbraham, Richard, Travels in the Trans-Caucasian provinces of Russia, and along the Southern Shore of the Lakes of Van and Urumiah, in the Autumn and Winter of 1837, London, John Murray, Albemarle Street, 1839 p 8.
[12] فووریه، ژوانس، سه سال در دربار ایران، ترجمه عباس اقبال آشتیانی، تهران، علم، 1385، ص 138.
[13] فوروکاوا، نوبویوشی، سفرنامه فوروکاوا، ترجمه هاشم رجب زاده و کینیجی ئه اورا، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، 1384، ص 251.
[14] کرزن، جرج ناتانیل، ایران و قضیه ایران، ج 1، ترجمه غلامعلی وحید مازندرانی، چ 5، تهران، علمی و فرهنگی، 1380، ص 403.
[15] اولیویه، گیوم آنتوان، سفرنامه اولیویه، ترجمه محمد طاهر قاجار، تصحیح غلامرضا وهرام، تهران، اطلاعات، 1371، ص 69.
[16] Wilbraham, Travels in the Trans-Caucasian provinces of Russia, and along the Southern Shore of the Lakes of Van and Urumiah, in the Autumn and Winter of 1837, p 8.
[17] بروگش، سفری به دربار سلطان صاحبقران، پیشین، ص 174.
[18] پولاک، یاکوب ادوارد، سفرنامه پولاک، ترجمه کیکاووس جهانداری، تهران، خوارزمی، 1368، ص 62.
[19] بروگش، سفری به دربار سلطان صاحبقران، پیشین، ص 174.
[20] اعتماد السلطنه، محمد حسن خان، الماثر الاثار، ج 1، چ 2، به کوشش ایرج افشار، تهران، اساطیر، 1374، ص 95.
[21] روزنامه دولت علیه ایران، شماره 521 (یکشنبه 18 ذیقعده 1278).
[22] هالینگبری، ویلیام، روزنامه سفر هیئت سرجان ملکم به دربار ایران در سال های 1799، 1800 و 1801، ترجمه امیر هوشنگ امینی، تهران، کتابسرا، 1363، ص 70.
[23] ژوبر، پیرآمده، مسافرت در ارمنستان و ایران، ترجمه علی قلی اعتماد مقدم، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1347، ص 253.
[24] Holmes, William Richard, Sketches on the shores of the Caspian, London, Richard Bentley, 1845, p 350.
[25] کرزن، پیشین، ج1، ص 403.
[26] پولاک، پیشین، ص 62.
[27] بنگردید به: نقشه نجم الدوله؛ همو مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، ج 1، چ 5، تهران، زوار، 1384، ص 18.
[28] جکسن، پیشین، ص 474؛ همو دالمانی، هانری رونه، سفرنامه از خراسان تا بختیاری، ترجمه محمد علی فره وشی، تهران، امیرکبیر، 1335، ص 763.
[29] بروگش، در سرزمین آفتاب، پیشین، ص 81.
[30] جکسن، پیشین، ص 474؛ همو دالمانی، پیشین، ص 763.
[31] هر پا معادل 30.48 سانت است.
[32] کرزن، پیشین، ج1، ص 403.
[33] ماساهارو، یوشیدا، سفرنامه یوشیدا ماساهارو، ترجمه هاشم رجب زاده، مشهد، آستان قدس رضوی، 1373، ص 159.
[34] روزنامه ایران، شماره 461 (پنجشنبه 10 شعبان 1298).
[35] فوروکاوا، پیشین، صص 251-252.
[36] بنگیرد به: مستوفی، پیشین، ج1، ص 18.
[37] فلاندن، اوژن، سفر اوژن فلاندن به ایران، ترجمه حسین نورصادقی، چ 3، تهران، اشراقی، 2536، ص 110.
[38] Ussher, John, A Journey from London to Persepolis, London, Hurst and Blackett, 1865, p 613-614.
[39] همچنین بنگرید به: هالینگبری، پیشین، ص 70.
[40] کرزن، پیشین، ج1، ص 403.
[41] بروگش، سفری به دربار سلطان صاحبقران، پیشین، ص 174.
[42] همانجا.
[43] کرزن، پیشین، ج1، ص 406.
[44] مستوفی، پیشین، ج 1، ص 18.
[45] کرزن، پیشین، ج1، ص 405-406.
[46] گرنی، جان دی، «تحول شهر تهران در عهد ناصری»، مجموعه مقالات تهران پایتخت دویست ساله، به کوشش شهریار عدل و برنار اورکاد، ترجمه ابوالحسن سروقد مقدم، سید احمد سیدی، فاطمه وثوقی خزائی، تهران، سازمان مشاور فنی و مهندسی شهر تهران و انجمن ایرانشناسی فرانسه، 1375، صص 48-49.
[47] امین، احمد، «ایران در سال 1311قمری»، ترجمه محمود غروی، مجله بررسی های تاریخی، مهر و آبان 1353، شماره 4، ص 82.
[48] روزنامه ایران، بین شماره 318 (پنجشنبه دوشنبه 9 ربیع الثانی 1294).
[49] کرزن، پیشین، ج1، ص 405-406.
[50] همان، ص 406.
[51] همانجا.
[52] بایندر، هانری، سفرنامه هانری بایند، کردستان بین النهرین و ایران، ترجمه کرامت الله افسر، تهران، فرهنگسرا، 1370، ص 482.
[53] کلاویخو، روی گنزاله دو، سفرنامه کلاویخو، ترجمه مسعود رجب نیا، چ 2، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، بی تا، ص 176.
[54] اعتمادالسلطنه، مرات البلدان، پیشین، ج 1، ص 828.
[55] Wilbraham, Travels in the Trans-Caucasian provinces of Russia, and along the Southern Shore of the Lakes of Van and Urumiah, in the Autumn and Winter of 1837, p 9.
[56] اعتمادالسلطنه، مرات البلدان، پیشین، ج 1، ص 828.
[57] فلاندن، پیشین، ص 110.
[58] روزنامه وقایع اتفاقیه، شماره 170 (پنجشنبه 6 شعبان 1270).
[59] Binning, Robert, A journal of two years' travel, in Persia, Ceylon, Etc. London: Wm. H. Allen and Co, 1857, p 214.
[60] Ibid.
[61] معتمدی، محسن، جغرافیای تاریخی تهران، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1381، صص 24-25.
[62] Wilbraham, Travels in the Trans-Caucasian provinces of Russia, and along the Southern Shore of the Lakes of Van and Urumiah, in the Autumn and Winter of 1837, p 9.
[63] احمد امین، پیشین، ص 82.
[64] بروگش، سفری به دربار سلطان صاحبقران، پیشین، ص 174-175.
[65] Holmes, Sketches on the shores of the Caspian, p 352.
[66] Binning, A journal of two years' travel, in Persia, Ceylon, Etc, p 214.
[67] نک: کریمان، پیشین، ص 195
[68] Binning, A journal of two years' travel, in Persia, Ceylon, Etc, p 214.
[69] Ibid, p 211.
[70] Ussher, A Journey from London to Persepolis, p 612.
[71] ویشارد، جان، بیست سال در ایران، ترجمه علی پیرنیا، تهران، موسسه انتشارات نوین، 1363، ص 82.
[72] فووریه، پیشین، ص 138.
[73] ادوارد بروان به جای یوسف آباد از دروازه بهجت آباد نام می برد. بنگرید به: بروان، ادوارد، یکسال در میان ایرانیان، ترجمه مانی صالحی علامه، تهران، ماه ریز، 1381، ص 115.
[74] بروان به جای دروازه خانی آباد از دروازه اسب دوانی نام می برد. همان، ص 116.
[75] بنجامین، ساموئل گرین، ایران و ایرانیان، ترجمه محند حسین کردبچه، تهران، جاویدان، 1363، ص 55.
[76] اورسل، ارنست، سفرنامه قفقاز و ایران، ترجمه علی اصغر سعیدی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، 1382، ص 223.
[77] جودت، حسین، تهران در گذشته نزدیک از زمان (شامل گفتارهائی سودمند)، بی جا، بی نا، 2536، ص 10.
[78] فوروکاوا، پیشین، ص 251.
[79] سرنا، پیشین، ص 55.
[80] سکویل وست، ویتا، مسافر تهران، ترجمه مهران توکلی، تهران، نشر فرزان روز، 1375، ص 93.
[81] شهری، جعفر، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، ج 1، چ 2، تهران، موسسه خدمات فرهنگی رسا، 1369، ص 108.
[82] کرزن، پیشین، ج1، ص 406.
[83] روزنامه ایران، ش 17 (یکشنبه 15 ربیع الاول 1288).
[84] بنجامین، پیشین، ص 55.
[85] لوتی، پیر، سفرنامه به سوی اصفهان، ترجمه بدرالدین کتابی، بی جا، اقبال، بی تا ، صص 262-263.