Sociological analysis of thoughts of political, social and cultural elites of Iran From tradition to modernity in the Qajar period As Narrated in Travel Memoirs of Foreigners
Subject Areas : Epistemological and methodological researcher of historical researchkamran hadadi 1 , mostafa azkia 2 , mansour vosooghi 3
1 - Phd Student of Cultural Sociology, Science and Research Branch, Islamic Azad University, Tehran,Iran
2 - Professore Of Sociology, , Science and Research Branch, Islamic Azad University, Tehran,Iran
(Corresponding author).
3 - Professore Of Sociology, , Science and Research Branch, Islamic Azad University, Tehran,Iran
Keywords: progress, tradition, Colonialism, modernity, political and cultural elite,
Abstract :
Abstract: The purpose of this research is to achieve some of the hidden angles of contemporary Iranian history during the Qajar period, based on the reports that have been given in travel memoirs of foreigners. This article is based on the method of qualitative text analysis and it attempts to review the texts of foreign travel memoirs and extract data, concepts, topics, and ideas for interpreting the events of this period. According to the findings of this paper, Qajar elites were those who tried to make changes in the country's progress, but failed because of the government's ineffectiveness or the influence of the state or foreign intervention. In addition to what is seen in this text, The political, social, and cultural elites of the Qajar era never had a true and true picture of progress in the West and its foundations Key words: tradition, modernity, change, political and cultural elite, progress, west, colonialism.
_||_
تحلیل جامعه شناختی اندیشه های نخبگان سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران
از سنت به مدرنیته در دوره قاجار
به روایت سفرنامه های اتباع خارجی
هدف از انجام این تحقیق دستیابی به برخی از زوایای پنهان تاریخ معاصر ایران در دوره قاجار با استفاده از متون سفرنامه های اتباع خارجی بر پایه نگاهی جامعه شناختی است. این مقاله بر پایه روش تحلیل محتوای کیفی انجام شده است و تلاش گردیده تا با بررسی متون سفرنامه های اتباع خارجی که در دوره قاجار به ایران سفر کرده اند، استخراج داده ها، مفاهیم، مقولات و گزاره های جدیدی ، در تفسیر رویدادهای این دوره به دست آید. بر اساس یافته های این مقاله، نخبگان قاجار به روایت سفرنامه نویسان، کسانی بودند که به دنبال ایجاد تغییراتی برای پیشرفت کشور بوده اما این تلاش ها یا به واسطه ناکارآمدی حکومت و دسیسه های دربار یا به واسطه دخالت های دول بیگانه به شکست می انجامید. علاوه بر این، آنچه در این متون مشاهده می شود این است که نخبگان قاجار هرگز تصویر درست و مطابق واقعی از پیشرفت در غرب و مبانی آن نداشتند.
واژگان کلیدی: سنت، مدرنیته، تغییر، ، نخبگان سیاسی و فرهنگی، پیشرفت، غرب، استعمار.
مقدمه
مدرنیته و سنت و نسبتی که آنها در طول دو قرن گذشته با یکدیگر پیدا کرده اند، موضوع بسیاری از پژوهش های داخل و بیرون از کشور بوده است. در این مدت، نه تنها از اهمیت این موضوع کاسته نشده بلکه با آشکار شدن اسناد و متون پیرامون و نیز دسترسی به شیوه های نوین تحقیقاتی، زوایای مهم دیگری از این مسئله بر ما روشن گردیده است.
یکی از نکته های مهم در بررسی سنت و مدرنیته در ایران، گشودن دریچه های نو و کمتر دیده شده در این خصوص است. دریافت این حقیقت که زمینه ظهور و تاثیر مدرنیته در جامعه سنتی ایران در قرن نوزدهم، چگونه و با چه مضامینی آغاز گردیده، می تواند در آشکارسازی جنبه های تاریخی و جامعه شناختی از این روند تغییر و تمایلات آن در ایرانیان موثر واقع گردد. در این تحقیق با استفاده از متون سفرنامه های اتباع خارجی که در طول قرن نوزدهم به ایران سفر کرده و مشاهدات و تجارب خود را به ثبت رسانده اند، جنبه تاریخی روند تغییر در پرتو نگاه جامعه شناختی به این روند، مورد توجه و بررسی قرار گفته است.
متون مورد ارجاع و استفاده در پژوهش، هریک متعلق به زمان متفاوتی در دوره مورد نظر، یعنی قرن نوزدهم هستند. از این نظر، بررسی انجام شده می تواند با تکیه بر زمان های گوناگونی که زمینه تاریخی تهیه این متون بشمار می روند، درک پویایی از جریان تغییر را در مقابل فهم ایستا و ناظر به یک زمان مشخص از این دوره را بدست دهد. از این جهت متون مورد ارجاع این تحقیق می توانند برای ما روشن سازند که رویکرد ایرانیان به تغییر در قالب تمایلات آنها به سنت و مدرنیته در یک دوره صد ساله چگونه بوده است.
در این تحقیق حوادث و رویدادهایی که می توانند به عنوان نمونه هایی ازرهیافت مدرنیته و سنت تلقی شده و ما را در بازیابی مفاهیم طرح نشده ای از این مقولات، یاری رسانند، مورد دقت و بررسی قرار گرفته و تلاش می گردد تا از این رهگذر، برخی از مفاهیم اندیشه تغییر در بین نخبگان سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دوره قاجار که از دید این سفرنامه نویسان که معمولا بطور خام، غیر تحلیل و غیر روشمند، ارائه شده است، استخراج گردد. دست یافتن به چنین نکاتی بر جنبه جديد بودن و نوآوري تحقيق، تاکید خواهد داشت.
بیان مسئله اساسی تحقيق
سنت و مدرنیته، دو مقوله اساسی دررویکرد ایرانیان از آغاز قرن نوزدهم میلادی است. از ابتدای این قرن، کشور ایران که به دلیل موقعیت خاص ژئوپلتیکی، حد واسطی میان قدرت های غربی و کشورهای شرقی تحت استعمار قرار داشت، از توجه بیشتری برخوردار شد. سه نیروی مهم نظامی و اقتصادی در ابتدای این قرن، یعنی روس، انگلیس و عثمانی، در رقابتی فشرده و رویاروی، به چنگ اندازی بر ایران و سرحدات آن چشم دوخته بودند.
همچنین، کشورهای دیگر غربی که از نظر قدرت نظامی و اقتصادی، در رتبه های پایین تری قرار داشتند، به رقابت مذکور توجه کرده و با درک ژئوپلتیکی موقعیت نقشی که ایران می تواند در روابط بین المللی داشته باشد، به دنبال جای پایی در ایران و استفاده از موقعیت آن برای برنامه های آینده خود بودند. از آنجا که قرن نوزدهم میلادی یعنی دوره ای که کشور تحت سلسله قاجار بود، نقطه شروعی برای رویکرد ایرانی ها به تجدد به شمار می رود.
با شروع تدریجی تمایلات تغییر طلبانه در اوایل قرن نوزدهم، سه رویکرد متفاوت در میان حکام و نخبگان ایرانی در این دوره ایجاد می شود. در رویکرد نخست که عباس میرزا شاهزاده قاجار آن را نمایندگی کرده و بعدها توسط کسانی مانند ناصرالدین شاه، صدراعظم وی، امیرکبیر و دیگر مقامات قاجار دنبال می شود، تحولات غرب از زوایه ی پیشرفت های نظامی و تکنولوژیکی که منجر به قدرتمند تر شدن آن ها گردیده بود، مورد توجه قرار می گیرد.
« پس از آنکه ایران و عثمانی شکست های نابکارانه ای خوردند و سرزمین ها از دست دادند – به چاره جویی برخاستند. چون در میدان کارزار درس عبرت گرفته بودند، هر دو به فکر تاسیس «نظام جدید افتادند.» (آدمیت:161:1361).
در این رویکرد، ایجاد حکومتی قدرتمند و مجهز به دستاوردهای مدرن نظامی، ایجاد اصلاحات اداری و اقتصادی و نیز تاسیس نظام آموزشی جدید و مبتنی بر علوم مستخرجه غربی از اهداف اصلی به شمار می روند. آغاز نهضت ترجمه کتب غربی، اعزام نخستین گروه دانش آموزان به غرب و ایجاد زمینه ای برای ورود شخصیت های متنفذ خارجی به کشور و در ادامه تاسیس دارالفنون از جمله این تلاش ها هستند. در این رویکرد، غرب همچون کاشفان ابزار و روش هایی که به قدرتمند شدن هر چه بیشتر آنها انجامیده است، نگریسته می شد و در این میان، تحولات روسیه و عثمانی، به دلیل همجواری و ارتباط سهل و آسانی که نخبگان توانستند با آنها ایجاد نمایند، مورد توجه قرار گرفت. به دلیل نوع تحولاتی که در این دو کشور پدید آمده بود، یعنی تغییراتی که نتایج آن، بیشتر در سطوح روبنایی جامعه، کارآمدی و قدرتمندتر شدن حکومت و اخذ شیوه های جدید آموزشی آشکار گشت، این رویکرد در قالب یک رویکرد حکومتی، قابل بررسی و پژوهش می باشد.
رویکرد دوم که از اواسط قرن نوزدهم و به دنبال شکست اصلاحات توسط امیرکبیر در جامعه ایران ایجاد گردید، توجه به سطوح عمیق تر تحولات در غرب بود. در این رویکرد، بن بست های موجود بر سر راه پیشرفت و ترقی ایران از توجه بیشتری نسبت به ابزار و تکنولوژی غربی برخوردار گردید. مهم ترین نماینده این رویکرد، میرزا ملکم خان بود که به دلیل شناختی که از جوامع اروپایی مانند انگلیس و فرانسه کسب کرده بود، شرط ایجاد تغییرات اجتماعی را در مقید کردن حکومت و افراد جامعه به قانون دانسته واعلام کرد. از دیدگاه او، قانون تنها مستمسکی است که در ذیل آن می توان به ترقی و پیشرفت نائل شد. او روند تغییرات را تدریجی و با مشارکت فعال حاکمیت و مردم می دانست و عمیقاً به یک پروتکل و قرارداد فی مابین حکومت و مردم اعتقاد داشت.
«ملكم در زمينه ي علت شناسي پريشاني احوال ايرانيان و راه نجات آنان از مشكلات مكتوبات فراواني دارد. وي كه تعصب ديني، ناكارآمدي ساختار حكومت، نا آشنايي با علوم جديد و فقدان نظم قانوني را از نشانه هاي سنتي بودن جامعه مي داند، در پي چاره جويي، راه حل هاي متفاوتي را از لحاظ سياسي، اقتصادي، فرهنگي و آموزشي در پيش پاي ايرانيان آن روز گذاشت» (رحمانيان، 1382 : 82 -83) .
این رویکرد، علیرغم فراز و نشیب هایی که داشت، دربعد از دوره ناصری، توسط نخبگان حکومتی و بیرون از حکومت دنبال گردید و بنیانی برای انقلاب مشروطه و تاسیس مجلس نمایندگان عوام شد. ایجاد یک دولت مقتدر و در عین حال پایبند به قانون، اصلاحات اداری و اقتصادی، اخذ شیوه های آموزشی مدرن و کارآمدی هر چه بیشتر طبقات متوسط و شهری جامعه از ویژگی های مهم این دیدگاه بود. هر چند نحله های متفاوت این رویکرد، دچار تندروی هایی نیز گردید و در آثار برخی از قائلان آن مانند فتحعلی آخوند زاده و سید حسن تقی زاده، به ساختار شکنی تمایل پیدا کرد، اما تا پایان قرن نوزدهم، به عنوان مهم ترین و اصلی ترین رویکرد نخبگان ایرانی به مدرنیته، محسوب می گردد.
سومین رویکرد مهم نخبگان ایرانی در این دوره، رویکرد ایستایی و مقاومت در برابر مدرنیته بود که از سوی بخش های مهمی از جامعه دنبال می گردید. این رویکرد اگر چه با برخی از مظاهر غرب، مخالفتی نداشت، اما با نگاه بدبینانه و حاکی از توطئه به موضوع مدرنیته و تجدد و نمایندگان فکری آن چشم داشت.
بخش های مهم و ذی نفوذی از حاکمیت، قاطبه روحانیون و علما، بازار سنتی و تجار خرده پا و نیز جمع زیادی از سران و روسای قبایل که در آن دوره قسمت های مختلف کشور بجز پایتخت را در فرمان خود داشتند، با این رویکرد هم راستا بودند. از مهم ترین نکات مورد توجه این رویکرد، تهدید تجدد برای ایمان و اخلاق جامعه، جنبه استعماری تجدد و خطر آن برای اقتصاد سنتی کشور را می توان اشاره داد.
اگر چه با نزدیک تر شدن به سال های پایانی قرن، این رویکرد از انعطاف بیشتری نسبت به مظاهر غرب برخوردار گشت وحتی گفتمان مشروطه را در قالب اثر پذیری آن از مبانی دینی و سنتی ایرانیان، مورد توجه و حمایت قرار داد، با این حال، خطر عینی و حاضری که از سوی تجدد و شیوه های نفوذ آن بر جامعه سنتی وجود داشت، هرگز از چشم آنان دور نشده و این رویکرد به عنوان یکی از خطوط فکری ایرانیان تا پایان قرن به حضور قدرتمند خود ادامه داد.
با این توصیف، سفر اتباع خارجی و عمدتاً غربی به ایران، نمی توانست از کنار گرایشات منتسب به این دیدگاه ها و نقشی که شخصیت های طرفدار هر یک از این نگره ها در اوضاع ایران آن دوره داشتند، بی تفاوت عبور نماید. سفرنامه های این اتباع خارجی که به دلایل مختلفی به ایران می آمدند، هر یک به جنبه های گوناگونی از زندگی ایرانیان اشاره دارد که گاه این اشارات، بطور صریح و آشکار و گاه بطور ضمنی و پنهان، حکایت از دیدگاه های مذکور و سهم هریک در تحولات جامعه ایرانی می کند.
شخصیت هایی که این سفرنامه ها به آن ها منتسب است، در حوزه های گسترده ای قابل تعریف و تقسیم است. آن ها اگر چه اهداف متفاوتی را دنبال می کردند، با این حال تلاش مشترکی در میانشان به چشم می خورد تا هر چه بهتر و بیشتر از روحیات و شیوه های زندگی ایرانیان اطلاع یافته و به کشور متبوع خود انتقال دهند. «سفرنامهها به جهت این که از نظر محتوایی به موضوعاتی صرفا سیاسی نمیپردازند، اهمیّت و ارزش زیادی دارند. نویسندگان سفرنامهها، اغلب، به جهت موقعیت اجتماعی و سیاسی و مشاغلی که داشتند، به موضوعات مورد توجه خود اهمیّت بیشتری میدادند، بنابراین اغلب آگاهیهای زیادی دربارهی اوضاع اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و هنری ضبط و ثبت میکردند. البته برخی از سیاحان به جهت مأموریتهای سیاسیای که بر عهده میگرفتند، برای اهداف بلندمدت کشور متبوع خویش دقت زیادی در بررسی اوضاع جغرافیایی سرزمینهای مورد مأموریت خود داشتند. این سیاحان که بهتر است از آنها با عنوان مأموران سیاسی نام برده شود، بررسی دقیقی دربارهی اوضاع جغرافیایی، راه ها، رودخانهها، فاصله شهرها و...داشتند. گزارشهای آنها بعدها مبنای سیاستهای استعماری دولتهای اروپایی در برابر سایر ملتها شد. بعدها نیروهای نظامی این دولتها براساس گزارشهای سیاحان خود، نحوه تصرف مناطق مورد نظر را بررسی میکردند.» (پناهی،61:1388).
اینکه ایرانیان در قرن نوزدهم درباره تجدد و سنت و تحولات حاصل از رویارویی آن ها چگونه دریافتی داشتند و این دریافت چه تاثیری در مناسبات حکومت و مردم از یک سو و نخبگان با غرب از سوی دیگر داشت، مسئله اصلی این پژوهش می باشد. مجموعه سفرنامه هایی که از این اتباع غربی اینک در دسترس ما قرار داد، هم از نظر محتوا و هم از نظر شکل و قالب گزارش، مجموعه ای گسترده در این بررسی بشمار می رود. هر چند نویسندگان این متون، گاه بطور حرفه ای، سر رشته ای در تحقیق و پزوهش نداشتند، ولی تنوع نگاه و گستردگی ارتباطی که آن ها با نخبگان و عوام داشتند، این امکان را برای ما فراهم می سازد تا در ذیل مسئله تحقیق، یعنی بررسی جهت گیری فکری کارگزاران سیاسی و فرهنگی دوره قاجار در ارتباط با سنت و مدرنیته، به نکات پوشیده ای در درک تحولات ذهنی ایرانیان در قرن نوزدهم به مثابه یک روند رو به رشد توجه کنیم.کرد ذکر شده کمک نماید.
مبانی نظری تحقیق
سنت
از سنت برداشت های گوناگون شده و هر مکتب و نظریه ای، با نگاهی خاص به ارایه تعریف از آن پرداخته است. در اندیشه اسلامی قول، فعل و تقریر معصوم را "سنت" می خوانند. در اندیشه سیاسی، سنت، عادت و رویه ی تاریخی قلمداد می شود. اما به راستی " سنت " چیست؟
سنت در اندیشه سیاسی، یک موضوع بیرونی و عینی نیست، بلکه آفریده ی متفکرانی است، که در عرصه روشنگری می خواستند برای خود هویت جدیدی تعریف کنند و خودشان را از دیگران متمایز سازند. مدرنیته، سنت را برای هویت بخشی به خود پدید آورد و به عبارتی سنت، ساخته و پرداخته عصر مدرن است. در این دیدگاه، هر چیزی که به گذشته خرافی و مذهبی تعلق داشته باشد و بخواهد جهان را از دیدگاه اسطوره و مذهب توجیه کند سنتی است. اما سنت، به طور معمول اشاره به انتقال شفاهی وجوه فعالیت، سلیقه ویا اعتقاد از نسلی به نسلی دیگر است که به صورت دایمی در می آید.(گولد، 5:1376).
افرادی مانند اوکشات و ادموندبرک از نامدارترین کسانی هستند که بر حفظ سنت در مقابل اندیشه های نو، تاکید داشته اند. اندیشه سنت گرایانه به صورت بسیار پیچیده ای، هنجاری بوده و ارزش گذاری می کند. اوکشات، در کتاب عقلگرایی در سیاست، سنت را محور قرار میدهد. او در کتاب دیگرش (تجربه و شیوههای آن)، بر این نکته تأکید میورزد که «یک شیوۀ تجربه، بخشی تفکیکناپذیر از واقـعیت نیست، بلکه کل واقعیت است که از زاویۀ خاص دیده میشود» (لنساف، 1378: 182).
بنابراین اعتقاد، تاریخ، سازمان دادن کل تجربه براساس گذاشته است؛ امّا این گذشته، از طریق حال و از دریچۀ جهان حال شناخته میشود. امّا آیا این شناخت قابل انتقال هم هست؟ پاسخ اوکشاف مثبت است. او اعتقاد دارد که تنها از طریق شناخت سنتی، امکان پیشرفت میسر است. وی هرگونه شناخت عقلگرایانه را نفی میکند؛ زیرا عقیده دارد که عقلگرایی همسو با اندیشیدن فارغ از هر الزام نسبت به هر اقتداری سوای اقتدار خرد است. عقل، دشمن اقتدار مرجعیت، تعصب، امور سنتی، عادتی و آدابی است. به نظر او، «عقلگرایی جدید، هرگونه مرجعیت را زیر سؤال میبرد و این امر، امکان پیشرفت را سلب میکند.»(لنساف،1378 : 197).
اوکشات سنت را به نحو خاصی تعبیرکرده است. سنت، رفتاری فهمیدنی است؛ ثابت و اتمام یافته نیست، بلکه کانونی برای تغییرات است. به عقیده برک، جامعه بر یک سلسله عقاید و ارزش هایی بنا نهاده شده که این ارزش ها، در طول تاریخ به ما ارث رسیده است. «بنابراین، سنت و عادت، بهتر از عقل، به انسان خاصیت اخلاقی میبخشد. او جامعه را تنها متعلق بـه امور بشری نمیداند. باور او این است که جامعه جزئی از نظام اخلاقی الهی و دستگاه آسمانی است. چنین نظامی، به معنی حکومت خداوند بر عالم است.» (ساباین،245:1349) .در سراسر تاریخ بشری، یک عقل حکومت میکند و آن عقل خداوند است و بشر در برابر چنین قدرتی در حیرانی مطلق به سر میبرد.
میتوان موارد ذیل را اصول سنتگرایی دانست:
- جامعه و فرهنگ سازمان پیچیده و درهم فشردهای دارند که دگرگون کردن آن ها گران وسخت است.
- باید با هر چیزی که نظم اجتماعی را مورد هدف قرار میدهد، بـه شدت برخورد شود؛ زیرا لازمۀ ثبات و دوام هر جامعهای، ثبات و استمرار است.
- باید به سنت مؤسسات مستقر و بهخصوص نهادهای مذهبی، اهتمام خاصی داشت و از آن ها اطاعت کرد.
-در سراسر تاریخ بشری، یک نوع استمرار در سیستم اجتماعی، مذهبی، فرهنگی وسیاسی مشاهده میشود.
- باید بر حفظ عادت های اجتماعی از قبیل اطاعت، حفظ فرهنگ خودی، تعصب به داشتههای اجتماعی و دفاع از مالکیت، تأکید کرد و پای بند بود.
- در مقابل عقلگرایی، سنتگرایان اصل را بر تجربۀ تاریخی قرار میدهند و معتقدند که تجربه، مهمترین واقعیت زندگی بشری است.
- هرگونه تغییر در تاریخ بشری برخاسته از مشیت الهی است. به عنوان مثال، برک در کتابش عنوان میکند که انقلاب فرانسه در نتیجۀ گناه رخ داده است و آن را پیامد مشیّت الهی میداند.
- در سنتگرایی، نوعی قدسیگرایی هست که میکوشد هر امری را قـدسی جلوه دهد. پس، سنّتگرایان از آن رو با انقلاب فرانسه مخالفند که این رخداد تاریخی را عامل قدسیّتزدایی از سلطنت میدانند.
- استنباط از انسان بسیار بدبینانه است؛ آنان باور دارند که انسان به بدی و گناه گرایش دارد و در مجموع، موجودی فاسد، فتنهانگیز، خودخواه و جاهطلب است. خرد انسانی را قوهای ضعیف میپندارند و میگویند:"اگر مشیت خدا او را یاری نکند، همیشه گرفتار میماند".
- استنباط از جامعه، استنباطی ارگانیکی است؛ همانند هر موجود زندهای، فرد فقط درداخل جامعه معنا دارد. تحول جامعه هم ناشی از مشیت الهی دانسته میشود که در طول قرون واعصار پدید آمده است. یعنی اصول کلی که بنای جامعه بر آن استوار میماند، تاریخی است. مثلا شکل خانواده، سیاست، فرهنگ، مذهب و پدیدههایی همچون آزادی وحقوق، محصولاتی تاریخی هستند؛ حتی سلسله مراتب هم تاریخی است. پس، تغییر و تحول باید بسیار آرام و طولانی مدت انجام گیرد.
- نفرت از انتزاع و نفرت از تسری یک قاعده یا حکم، براساس استنتاج عقلی. براساس دیدگاه سنتی، عقل ابزاری کافی برای شناخت نیست، زیرا با انتزاع موجودات سروکار دارد. به قول سنتگرایان، انسان وجود ندارد بلکه ایرانی، عرب و یا روس و یونانی بودن است که شناسانندۀ انسان میشود. آن ها پیشداوری را پایۀ اندیشه و کار خویش میدانند، بنابراین نمیتوانند عقل نقاد را بپذیرند.
از نظر نگارنده، سنت شیوه ای از تفکر و زندگی است که برای معتقدانش، همواره ویژگی پیشینی داشته و غیرقابل پرسش است. سنت در بیشینه خود، یک وضعیت ایستا و گرایش به ارزش هایی دارد که به طور اثباتی از سوی نسل های پیشین مورد تایید قرار گرفته و در سطوح مختلف زندگی به کار گرفته شده اند. بنابراین سنت برای همه پرسش هایی که در چارچوب تفکر سنتی، عرضه می شوند، پاسخ های آماده شده ای دارد و خطوط قرمز آن، همواره روشن و آشکار است. سنت به عنوان یک شیوه تفکر(روش اندیشیدن)، محدودیت های زیادی در جوامع امروزی دارد اما سنت به مثابه شیوه ای برای زندگی ( اسلوب رفتاری و تربیتی)، هنوز هم می تواند با شیوه های مدرن به رقابت پرداخته و موفق باشد.
مدرنیته
اصطلاح مدرنیته، گرچه از قرن هفدهم کاربرد همگانی پیدا کرد، اما نقطه آغازین آن را باید قرن پانزدهم دانست. با آمدن ماکیاول ، گسستی در عرصۀ اندیشه پدیدار شد. از آن پس اندیشه به سویی گرایید که بتواند خود را از گذشته برهاند؛ چنین اندیشهای تاکنون رو به سوی آینده داشته است.
«واژه مدرنیته نخستین بار در سال ۱۸۱۳ توسط "بودلر" در عنای تخریب شکل های کلیشه ای که مانع تحول افکار و آداب هستند به کار رفته است.» ( ازکیا ودیگران، 162:1389). ازکیا معتقد است «عمومی ترین معنای مدرنیته را باید در تغییرات و تحولات اجتماعی گسترده ای که جوامع در دوره جدید تجربه نموده اند، جست و جور کرد و آن گذار از شیوه سنتی به شیوه جدید است که در قالب حالت و کیفیت ویژه ای که در خود بداعت و نو بودن، درزمان حال زندگی کردن، ورود به آینده ای که به سرعت در حال ظهور و شکل گیری است و در عین حال نامطمئن و ناپایدار است تبلور می یابد.» (ازکیا،163:1389).
مدرنیته بستر فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ویژهای را داراست. این بستر، در آغاز تحت تأثیر اندیشمندانی مانند لاک ، روسو ، کانت ، دوتوکویل و نیز جان استوارت میل و بنتام ، میکوشید به نام انسان و ملت، از نوعی خوشبختی زمینی صحبت کند. «مدرنیته خاستگاه و خالق گونهای تازگی است که از زمان حال در برابر گذشته و سنت به دفاع برمیخیزد. پیترآنه بورن مدرنیته را نوعی حالت یا کیفیت و ویژگی مدرن یا نوعی تجربۀ مدرن یا دورهای مدرن میداند.» (نوذری ،1379: 64). ایده و آرمان مدرنیته، بیانگر تازگی، بداعت، نوعی گسست و انقطاع ازگذشته و ورود به دنیای جدید است. به بیانی دیگر، میتوان گفت کـه مدرنیته هرگونه استمرار یاتداوم تاریخی را نفی میکند.
ماکس وبر مدرنیته را فرایند تعمیم یافته و همگانی عقلانی شدن، حصول عقلانیت، فرایند افسونزدایی و رهایی از توهمات میداند. «کورتون در کتاب تئوری و متد، مدرنیته را عبارت از یک نوع شرایط و روابط اجتماعی میداند که از قرن هجدهم آغاز شده و تا اواخر قرن بیستم ادامه داشته است. او چهره اصلی جوامع مدرن را در سه عرصۀ زندگی اجتماعی میبیند: اقتصاد، سیاست وفرهنگ. در عرصۀ اقتصادی، سرمایهداری حاکمیت پیدا میکند. سود، تکنولوژی وتقسیم کارنیز شاخصۀ این عرصه میشود. در حوزۀ سیاست، بوروکراسی اهمیت پیدامیکند، حکومت دولت-ملت نیرومندی پامیگیرد واحزاب سیاسی دمکراتیک گسترش مییابد. درحوزۀ فرهنگ نیز،دانش فنی- علمی و عقل جایگزین ایمان و مذهب میشود.» Macmillan,2000:131).)
اکنون به جاست که بپرسیم: مدرنیته چه خصوصیات و ویژگیهایی دارد؟ چه چیزهایی راتغییر داده است یا تغییر میدهد؟ چنانکه گفتیم، مدرنیته فرایندی تاریخی از قرن پانزدهم به بعد است. این فرایند، با تکیه بـر اصلاح دین و رنسانس بر آن بود که دیدگاهی دوگانهنگر، مبتنی بر باور داشتن دنیا و آخرت یا دنیای حقیقی و مجازی، پدید بیاورد. تا آن دوران چنین پنداشته میشد که دنیای واقعی، پس از مرگ قابل حصول است و کاری که انسان متجدد و در رأس آنها کانت انجام داد، این بود که دنیای حقیقی را دنیای محسوس دانست. او به صراحت اعلام داشت که شیء خود به خود قابل شناخت نیست، بلکه تنها آنچه که بهوسیلۀ مقولات و عقل انسانی به دست میآید، حقیقت دارد.
عصرروشنگری ، ایجاد جامعهای جدید را نوید میداد. این دوره برسه اساس استوار بود: عقل باوری، انسان باوری و سکولاریزم که از رنسانس آغاز شده بود. اندیشه قرارداد اجتماعی نیز برخاسته از این نوع نگاه به انسان و جامعه بود و عقل انسانی را برای بهبود زندگی در جهان کافی میدانست.
عقلگرایی عصر مدرن سعی داشت جامعه را از خرافات و مذهب را از قیود برهاند و جهان را به صورتی عقلایی سامان دهد. نخستین قدم های فردباوری، توسط هـابز برداشته شد و سپس جرمی بنتام آن را در فلسفۀ مطلوبگرایی به اوج رساند.
اندیشۀ مدرنیته باور داشت که انسان مدرن در پی به حداقل رساندن درد و رنج و افزایش لذت و خوشی است؛ بهگونهای که هگل انسان را تنها براساس مبادله، مورد مطالعه قرار داد. هگل معتقد بود که انسان، تنها در دولت بورژوازی مدرن است که رو به تکامل مینهد.
عصر جدیدی که مدرنیته آن را بشارت میداد، ویژگی دیگری نیز داشت و آن، جدایی حوزه کلیسا از دولت بود.افراد جامعه، دیگر بـه جای تعلق به حوزۀ لطف خدایی، خودرا به حوزۀ دولت وابسته میدانستند. تعهد به دولت، جایگزین تعهد به کلیسا شده بود. اوج این اندیشه درانقلاب فرانسه تجلی پیدا کرد؛ در آن هنگام که شعارش را نفی کلیسا، نفی سلطنت و نفی اشرافیت قرار داد و به نام ملت سخن گفت.
مارشال برمن ویژگیهای مدرنیته را چنین برمیشمارد:
- مدرنیته، یک ویژگی تمام و کمال اروپایی، منحصر به اروپاییان و تجربۀ ویژهای ازآن جوامع غربی است.
- اندیشۀ مدرنیته، زمینۀ رهیدن از اندیشۀ کهن، خرافات و موهومات را فراهم آورد.
- انقلاب بورژوازی فرانسه امکان تجربهورزی و تکرار آن را در کنار پردهبرداری ازتوهمات فراهم کرد.
- جامعهای که مدرنیته آن را بشارت میداد، از نوعی اندیشۀ سکولار و شیوۀ تفکر علمی برخوردار بود. مارکس از خصلت انقلابی مدرنیته و عصر مدرن که همه چیز را دچار دگرگونی کند، صحبت میکرد و ماکس وبر بر فرایند عقلانی شدن جامعۀ غربی در قالب بوروکراسی تأکید میورزید.
بابک احمدی، «مدرنیته را روزگار پیروزی خرد انسانی بر باورهای سنتی، رشد اندیشۀ علمی و خردباوری، اعتبار روز افـزون اندیشۀ نقادانه، شکلگیری دولت مدرن و سلطۀ جامعه مدنی بر دولت میداند» (احمدی، 1373: 9). به درستی، مدرنیته را باید عصری توصیف کرد که خصیصۀ بارز آن، دگرگونی است. این عصرهمۀ دانستهها و معتقدات خود را فرایندی زودگذر میداند. مدرنیته عصری آگاه از گذشته تاریخی خویش است و نهادهای انسانی را ساختۀ خود آدمی و اصلاحپذیر میداند. این نهادها را تا هنگامی میتوان نگه داشت که در برابر خواستههای عاجل و دقیق عقل، توجیه پذیر باشد و اگر از این بوته آزمون، سربلند بیرون نیاید، باید آن را به دور انداخت (باومن، 1377: 11).
ایجاد طرح نو به جای اندیشههای کهنه، از ویژگیهای اساسی مدرنیته است؛ این گفته به آن معناست که اعتقاد بـه پیشرفت، در سایۀ عقل سوژه محور، از آن روست که جهانی بهتر و مناسبتر برای فراهم آوردن نیازهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی بشر ایجاد شود. در این اندیشه، هر چیز غیربشری، یعنی اشیاء، بیمعنا تلقی میشوند و شناخت، معطوف به امور محسوس و پیرامونی است. اعتقاد به تکنولوژی و ایجاد رابطۀ سوژگی و ابژگی در روابط انسانی و غیرانسانی منجر به نوعی برتری بخشیدن به انسان شد؛ چنین فرآیندی را اندیشمندان تحت عنوان «کوتوله را بر قله نشاندن» نامگذاری کردند. این برداشت، همۀ شیوههای زندگی و نهادهای گذشته را نفی کرد؛ بـه همینجهت نیز در مقابل سنت و آنچه باستانی است، قرار گرفت. هدف واقعی مدرنیته معطوف بـه ارائه ی نوعی فراروایت برای تاریخ بشری و فرهنگ انسانی بودکه بر عقل تکیه داشت. ماکس وبر این روند را فرایند عقلانی شدن به مفهوم ابزاری آن تلقی میکرد. هدفی که عقلگرایی معطوف به آن است، سرکوب هر نوع عامل غیرعقلایی در تاریخ بشری است. در راستای چنین درونمایی، عواملی چون هیجانات، احساسات و مذهب به جهت غیرعقلانی بـودن، رد میشوند. مدرنیته سعی داشت که هرگونه ایدئولوژی را نفی کند؛ از آنرو، مخالف هرگونه باید و نبایدهایی بـود کـه در سایۀ ایدئولوژی پدید میآمد. امّا علیرغم این تأکید، در درون مدرنیته، ایدئولوژیهای مختلفی نطفه بست که اصول بنیادین مدرنیته همانند آزادی، تساهل، مدارا، عدالت و برابری را به زیر سؤال میبرد. اندیشههایی مانند مارکسیسم، فاشیسم و حتی خود لیبرالیسم، علیرغم تأکیدشان بر آزادسازی انسان، قیدوبندهای بسیاری را برای بشریت به ارمغان آوردند.
نکتۀ مهم دیگر در باب مدرنیته، بحث جهانی شدن و یا ادعای جهان شمولی داشتن آن است. به همین جهت، امروزه مدرنیته در قالب لیبرالیسم، تبدیل به یک ایدئولوژی فراگیر و جهانشمول شده است که تساهل موجود در درون لیبرالیسم را به چالش میکشاند این ادعای مدرنیته، بر پایۀ دیدگاههای افرادی چون فوکویاما، که لیبرالیزم را پایان تاریخ و سرنوشت محتوم بشری میداند، سرچشمه میگیرد. فوکویاما مدرنیته را عبارت از شکلگیری مجدد جهان براساس اصول و مبانی لیبرالیزم میداند. نظریهپردازان جدید مدرنیته، مانند هابرماس، در برابر دیدگاه های اندیشمندان ماقبل خود که عقلانیت ابزاری را ترویج میکردند، بر عقلانیت مفاهمهای و عمل ارتباطی تأکید میورزند. همچنان که ماکس وبر تاریخ تمدن غرب را براساس عقلانی کردن در عمل و عقلانیت در اندیشه توجیه میکرد، هابرماس نیز بخش دوم عقلانیت، یعنی عقلانیت اندیشهای را پی میگرفت. او معتقد بود عقلانیت اندیشه تنها در قالب عقلانیت ارتباطی امکانپذیر است و انسانها چون موجودات زبانی هستند، ارتباط تنها از طریق زبان و گفتار ممکن میشود. او برخلاف متفکران مدرنیته که سعی در حاکم کردن قوانین علوم طبیعی در علوم انسانی داشتند، (همچون وبر و در سنت هایدگری) کوشید سنت معنا و تفهم را در درون مدرنیته احیا کند. وی باور داشت که در حوزۀ علوم انسانی برای درک و فهم دیگران، باید از روش های ویژهای همچون«منطق مکالمه» یا «منطق گفتار» بهره برد.
هابرماس به عبارتی درصدد احیای «خودکانتی» است؛ خودی که میتواند زیست جهان را برای زندگی بهتر سامان دهد. اصول بنیادین مدرنیته را میتوان اعتقاد به اصل پیشرفت، علمباوری، جدایی حوزه دین از دنیا، آزادی، برابری و خود سامان بودن عقل انسان دانست.
متون سفرنامه هایی که در این پژوهش مورد مطالعه قرار گرفتند، از نظر میزان توجه به مسایل و موضوعات جامعه ایران در قرن نوزدهم یکسان نبوده و غالبا" توجه آنان بر اساس علاقه مندی های بوده که نویسندگان و یا دولت های متبوع آنان داشته اند و نه ضروریات جامعه ایرانی در آن دوره. با این حال، برخی از اشارات و توجهات آنها برای درک بهتر ما از جامعه ایران در این قرن بسیار سودمند است.
هدف تحقیق
هدف این تحقیق دستیابی به برخی از زوایای تاریک و پنهان تاریخ ایران در دوره قاجار از نگاهی جامعه شناختی و حصول مقولات و مفاهیمی مبتنی بر روش تحقیق تحلیل محتوای کیفی بوده است.در این تحقیق با توجه به گزارشات عرضه شده در متون مورد مراجعه تحقیق، تلاش شده تا با استفاده از نمونه ها و شواهد مناسبی برای بازفهمی امر تغییر در بین نخبگان و کارگزاران سیاسی و فرهنگی دوره قاجار، اهمیت تغییر در این دوره بهتر درک شود. با توجه به اینکه بسیاری از متون مورد تحقیق در میان اقشار تاثیر گذار این دوره روایت شده است، تلاش شده تا با تکیه بر شواهد هر چند اندک، دریچه دیگری به نحوه اندیشه آنان در خصوص موضوعات مهمی چون سنت و مدرنیته و روند عام تغییر گشوده گردد.
اگر چه متون مورد بررسی بطور عام واجد ویژگی های مهم و روشمند پژوهش نبوده و البته چنین انتظاری هم دور از شرایط فرهنگی و اجتماعی نویسندگان آنان بشمار می رود، با این حال، این متون با روایت های مختلفی که از منظر های گوناگون عرضه داشته اند، تصاویر پراکنده ای از یک روند رو به تحول که سرانجام به انقلاب مشروطه پیوند می خورد، برای ما منکشف ساخته اند. بن بست اصلاحات در قاجار و ساختار صلب و غیرقابل انعطاف حکومت در مواجهه با نیاز ضروری جامعه به تغییرات، غالب نیروهای اجتماعی را به موضع رادیکال در برابر حاکمیت می کشاند. به همین دلیل است که انکشاف مورد اشاره می تواند کمک کند تا برخی از جهت گیری های مهم اجتماعی و فکری آن دوره را (با محدودیت های ذکر شده) بازیابی نموده و امکان فهم جدیدی از این روند را فراهم نماید.
ملاحظات و محدودیت های تحقیق
تحقیق در متون سفرنامه های اتباع خارجی در قرن نوزدهم که موضوع این بررسی بوده اند با محدویت های روبرو بوده که در امر استخراج مفاهیم، مقولات و گزارهای تحقیق تاثیر داشته اند. با اذعان به این محدودیت ها تلاش گردیده تا بررسی موضع روند تغییرات در جامعه ایران در این قرن، به یافته های تکیه نماید که بطور روشن به موضوع مورد بررسی پرداخته اند.
با توجه به ابهاماتی که به طور معمول در این متون وجود داشته و دلایل آن در سطور پیش رو آمده است، نتایج حاصل را نمی توان به طور قطعی و منطبق بر رویدادهای این قرن دانست مگر آن که با دیگر روایت ها و اسناد موجود در تاریخ این دوره مقایسه و بازخوانی کرد. هدف این تحقیق بازیابی مفاهیمی از این متون بود که بتواند روشنگری بهتری از رخدادهای پیرامون تغیرات جامعه ایرانی در این قرن به دست دهد و بدیهی است که صدق و صحت متون یاد شده در مطابقت با وقایع، خود به پژوهش مستقل دیگری نیازمند است.
بر این اساس، مفاهیم بازیافته در این تحقیق برپایه محدویت های ذکر شده، تنها در یک قالب مبتنی بر واقعیت هایی که این متون آنها را روایت می کنند، استوار است. این متون اسناد درجه اولی از یک دوره تاریخ ایران را نشان می دهند که نویسندگان آنها دارای دیدگاه های یکسان نبوده اند اما می توان ویژگی های مشترکی در آنان یافت که ما را به پارادایم مشترکی در آنانرهنمون می سازد. این پارادایم مشترک، نگاه یک غربی مستحیل در مدرنیته است که از سوی غرب به سایر نقاط جهان در حال گسترش می باشد. بنابراین و جدای از شخصت های مختلفی که این سفرنامه نویسان دارند که گاه منصف و گاه غیر منصف می نمایند، درنگاه نویسندگان این متون عموما از یک موضع برتر و در جایگاه داوری و قضاوت است.
برخی از محدودیت های مهم این تحقیق به شرح زیر است:
1- وجود ادبیات شرق شناسانه در متون سفرنامه نویسان
در برخی از متون با برتری نگاری غربی و نگاه تحقیر آمیز، مسخ هویت فرهنگی ایران، بی لیاقت انگاشتن ایرانی در امور مختاف روبرو هستیم که بر مقولات شرق شناسی منطبق است ولی چنانکه گفته شد کاربرد این مقولات در عموم سفرنامه نویسان وجود ندارد. این واقعیت که سفرنامه نویسان اتباع خارجی که به ایران سفرکردند، متون خود را نه برای ایرانیان بلکه برای کشورهای متبوع خود نوشته اند، موضوعی است که می تواند در خوانش انتقادی ما دخالت کرده تا از داوری یک سویه نسبت به این اسناد، بپرهیزیم.
2- فقدان هدف های پژوهش علمی در بسیاری متون سفرنامه ای
بسیاری از متون مورد اشاره در وضعیتی که منطبق بر پژوهش های علمی نیست، گردآوری و نوشته شده اند و نمی توان با نگاه یک محصول علمی به آنها نگریست. هدف های تجاری، سیاسی، نظامی کنار مردم شناسی غیر روشمند بسیاری از این سفرنامه نویسان مانع از این می گردد که این آثار را در شمول آثار علمی به شمار آورد. با این حال و همانطور که اشاره شد، فقدان پایه علمی این متون اگر چه ارزش تاریخی و ایران شناسی آنها با نقدهای جدی روبرو می سازد اما از ارزش سندیت انحصاری که در پرتو افکنی بر تاریخ ایران دارند، نمی کاهد.
3- وابستگی های دولتی و سازمانی برخی سفرنامه نویسان
سفرنامه نویسانی که متون آنها مورد بررسی قرار گرفته وابستگی های مختلفی به دولات های متبوع خود داشته اند با توجه به محدودیت های سفر در قرن نوزدهم و میزان آزادی عمل محدودی که در مقایسه با سفرهای امروزی برای یک فرد خارجی وجود دارد، تاثیرات این وابستگی در نگارش متون با توجه درجه ارتباطی که این نویسندگان با دولت ها و بخش های سیاسی و تجاری کشور خود داشته اند، متفاوت می باشد.
با توجه به اینکه خاستگاه این سفرنامه نویسان، کشورهایی بودند که منافع و مطامعی در ایران داشتند، خالی از اشکال نیست که با دیده تردید در انگیزه های کلی آنان نگریسته شود هر چند در همه موارد باید جنبه احتیاز و انصاف را در بررسی این متون رعایت کرد.
4-فقدان ارتباط با متفکران ایرانی و گزارشات اندک از روند فکری ایران
ضعف مهم و عمومی که در متون یاد شده ملاحظه گردیده است، فقدان ارتباط با متفکران ایرانی و گزارشات اندک از روند فکری ایران است که در آثار یاد شده وجود دارد. با توجه به موضوعی که این پژوهش در پی آن بوده یعنی دست یافتن به روایاتی که روند تغییرات در جامعه ایران را بازگو نماید، چنین محدودیتی کاملا محسوس بوده است.
جامعه آماری و روش تحقیق
این تحقیق از نوع کیفی و نمونه موردی است. یعنی ابتدا به توصیف پدیده مورد نظر پرداخته و سپس بر اساس سفرنامه های موجودف تحلیل کیفی آن ها و تاثیراتش بر جامعه ایران انجام شده است. برای امر محقق از روش تحلیل محتوا بهره گرفته است. با توجه به نوآوری این تحقیق در انتخاب موضوع و اهمیتی که نتایج حاصل در پرتوافشانی به یک دوره حساس در تاریخ ایران داشته، روش تحلیل محتوای کیفی توانسته تا تامین کننده اهداف این تحقیق باشد.
جامعه آماری تحقیق 36 سفرنامه اتباع خارجی که در دوره قاجار ( قرن19) به ایران سفرکرده می باشند که در حال حاضر ترجمه فارسی آنها موجود و در دسترس است. در این تحقیق تلاش شد تا جنبه های گوناگون این متون که بر مبنای پرسش پژوهش دنبال شده، مورد بررسی قرار گیرد. در رویکرد اتخاذ شده، توجه گردید تا نسبت به امکان تفاوت های معناداری که میان طرز تلقی های پیشین و کنونی درباره مدرنیته و سنت وجود دارد، از پیش داوری تعیین شده ای خودداری گردد. از این رو، روش تحلیل محتوای کیفی با در اختیار نهادن این امکان که نتایج تحقیق، روشن کننده مفاهیم، مقولات و گزاره های نهایی آن می باشند، مانع از تاثیرگذاری های پیش داورانه به وادی متن و درهم شدگی آنها در مسیر تحقیق می باشد.
در این تحقیق هر یک از کتب مورد بررسی به عنوان واحد تحلیل در نظر گرفته شد و در فرآیند تحقیق، پس از گردآوری دادهها، تجزیه و تحلیل داده ها صورت گرفته است. سپس با استفاده از نظام کد گذاری ، مفاهیم در ذیل خرده مقولات و مقولات دسته بندی شده و با ارزیابی دوباره و چند باره آنها، جدول گزاره های اصلی تشکیل گردید که این گزاره ها در واقع شاکله اصلی نتایج حاصل از این تحقیق می باشند.
یافته های تحقیق
یکی از ویژگی های مهم این تحقیق، روایت های متفاوتی است که از روند تغییر جامعه ایرانی در دوره قاجار از سوی نویسندگان سفرنامه های مورد پژوهش، انجام شده است. جامعه ایرانی که از سوی این نویسندگان در طول قرن نوزدهم معرفی می گردد، در یک جمعبندی نهایی، تغییر طلب و در جستجوی آرمان هایی است که ترقی و پیشرفت، از اهداف اصلی آن می باشند. اما این اهداف در همه گزارش ها در فراز و نشیب های حوادث اجتماعی و زیر نفوذ رویدادها خارجی و قدرت های استعماری قرار دارند.
برخی از مهم ترین ویژگی های جامعه ایران که در متون مورد بررسی اشاره گردیده است، روایتگر اهمیت اساسی سنت در آگاهی ها و چگونگی تفکر در اقشار مختلف جامعه به ویژه نخبگان این دوره است. در واقع، بنیادهای آگاهی ما به عنوان مقولات اصلی تفکر و اندیشه ما، نقش تعیین کننده ای در شناخت و تبیین ما از جهان دارند و می توانند جهان را آن گونه که این مقولات تعیین می کنند و نه آن گونه که جهان به واقع وجود دارد، به نمایانده و منعکس کنند. بر این اساس، نگرش و فهم سنتی، خود مانعی بزرگ برای شناخت پدیده هایی است که بیرون از سنت و در جهت تغییر آن تکاپو می کنند.
گزارش پولاک از صحنه ای که فتحلی شاه قاجار با بد و بیراه گفتن به خارجی ها و اینکه باعث شده اند تا ایرانی ها به اجبار برای تغییر و اصلاح وادار شوند، خود بیانگر این حقیقت است که فهم قاجار از جهان در حال تغییر چقدر محدود بوده و حتی تلاش های اصلاحی آنان نه برپایه درک عمیق و نیازهای درونی بلکه بر اساس فشارهای بیرونی بوده است.
این حقیقت که آگاهی های سنتی ما در این دوره از فهم تغییرات جهانی عاجز بوده و فقط در قامت فردی و شخصیت های معدود، ظاهر شده است، ویژگی فردی اصلاحات اداری و نظامی قاجارو فقدان ثبات در موقعیت کنشگران حکومتی در تبدیل کردن تلاش های فردی اصلاح را به جریانی منسجم و کارآمد برای ایجاد اصلاحات اساسی نشان می دهد. اصلاحاتی به دلیل فقدان آگاهی در اداره امور و نهادهای جدید، ناکارآمدی حکومت در اجرای طرح ها، ناکارآمدی در بخش های مختلف اجتماعی و ناکام گذاردن تلاش های مستشاران و متخصصان خارجی، و سرانجام اثر گذاری شیوه ها و تفکر موروثی و جهالت دولت مردان، باعث از دست رفتن فرصت های پیشرفت ایران در این قرن گردید.
چگونگی اندیشه های نخبگان سیاسی و فرهنگی درباره تغییر
در جستجوی راه پیشرفت: موضع فعال |
اظهار شگفتی و عجز در برابر پیشرفت های غرب : موضع انفعال |
براساس یافته های تحقیق، رویکرد نخبگان ایرانی به تغییر و استنباطی که آنان از تحولات غرب داشتند، در دو بخش قابل طرح می باشد:
بخش نخست موضع انفعال می باشد که عبارت از کنجکاوی و آشنایی کلی با دستاوردهای غرب بود که همراه با تحسین، حیرت و گاهی نیز احساس تحقیر و خود کم بینی است.
در بخش دوم، اتخاذ یک موضع فعال و جستجوگر برای پیشرفت و انجام تغییرات مورد نظر را در جامعه به طوری که بتوان میان سنت و مدرنیته سازشی برقرار نمود.
1- اظهار شگفتی و عجز در برابر پیشرفت های غرب : موضع انفعال
حاکمیت ایران در قرن نوزدهم، راهی جز روبرو شدن با مدرنیته غربی را نداشت. از یک سوی فشار نظامی و دخالت های دول استعماری در ایران ، حکومت را در وضعیت دفاعی قرار داده بود و از سویی دیگر، نیازهای روزافزون داخلی و رشد منتقدین و مخالفان، قاجار را در موقعیت اصلاح طلبی و توجه به ایجاد تغییرات ناچار کرده بود.
حکومت قاجار در ابتدای قرن نوزدهم، هیچ گونه آمادگی و تدبیری برای رویارویی با موج تغییراتی که از سوی همسایگان غربی ( عثمانی) و شمالی( روسیه) به این سوی می آمد نداشتند. وضع زمانی بدتر شد که پای بزرگ ترین دولت استعماری و تا آن زمان، قدرتمند ترین کشور جهان به ایران باز شد و تازه در آن زمان بود که عجز و شگفتی های ایرانیان در برابر تغییرات اروپا به اوج خود رسید.
عباس میرزا شاهزاده قاجار از نخستین نخبگان قاجاری بود که متوجه ناکارآمدی شیوه های کهن حاکمیت در برابر رویدادهای پیش رو گشت. اولین و مهم ترین توجهات او و دیگر نخبگان حکومتی قاجار برای ایجاد تغییرات، توجه به امور نظامی و بنیه دفاعی کشور است:
هان! ایرانیان هرگز نمی توانند با اروپائیان یکسان و برابر باشند؟ آیا بالاخره ما از توپخانه، سرنیزه و تمام وسایلی که اروپا براي به دست آوردن فیروزي به دست می آورد سر در نخواهیم آورد؟(ژوبر،148:1370).
گفتگوی او با ژوبر سمبلی از انفعال ابتدایی قاجار در برابر دنیایی است که روبه تغییر است و قاجار از آن باز مانده است:
آنچه توانائی است که شما را تا این اندازه از ما برتر ساخته است. دلایل پیشرفت شما و ضعف ثابت ما کدام است. هنر حکومت نمودن هنر فیروزي یافتن هنر به کار انداختن همه وسایل انسانی را می دانید؛ در صورتی که ما گوئی محکوم شده ایم که در لجن زار نادانی غوطه ور باشیم و بزور درباره آینده خود می اندیشیم. آیا قابلیت سکونت و باروري خاك و توانگري مشرق زمین از اروپاي شما کمتر است شعاع-هاي آفتاب که پیش از آنکه به شما برسد نخست از روي کشور ما می گذرد آیا نسبت بشما نیکوکارتر از ماست؛ آیا آفریدگار نیکی دهش که بخشش هاي گوناگون می کند خواسته که به شما بیش از ما همراهی کند؟ من که چنین باور ندارم. اي بیگانه به من بگو که چه باید بکنم تا جان تازه اي به ایرانیان بدهم؟ژوبر،88:1370)
پرسش های عباس میرزا بخشی از رویکرد انفعالی است که تا سال ها گریبانگیر نبخگلن حکومتی و غیر حکومتی می شود. تلاش های اصلاح طلبانه عباس میرزا در چالش رقابت ها و حسادت های همتایان درباری که روی خوشی به تغییرات نشان نمی دادند نیز گرفتار می شود:
به نظر می آید که محمد علی میرزا که امروز فرمانرواي کرمانشاه است از همین هنگام به تقلید برادرش چندین هنگ به سبک اروپائی مرتب کرده است و در این بدعت باید ایرانیان خود را نخست مدیون فرانسویان و پس از آن انگلیس ها بدانند ولی مذهب و عادات آنان مانع بزرگی در برابر چنین بدعتی می باشد و نمی توان انتظار نتایج مداوم و مهمی از آن داشت چنانکه می دانیم افسران انگلیسی که مأمور نظم دسته سپاهیان عباس میرزا در تبریز بودند چه دقتی در اینکار به عمل آوردند ولی آتش کوشش عباس میرزا در این باره به چنان خونسردي گرائید که شماره سربازانش بطور قابل توجهی کاهش یافت و اگر بشود به گواهی ارمنی هاي هشتر خان گزارش داد یک رسته از این دسته ها که از حیث شماره با دشمن یکسان بود در طی لشکرکشی سال1818 در شهرستان شرقی ایران از دسته ترکمانان و بخارائی هاي نامنظم و یلخی شکست خورد. (ژوبر،215:1370).
درویل در فقره ای به تلاش های عباس میرزا با دیده امیدوارکننده نگریسته و ضمن اینکه بیم خود را از نافرجامی تلاش های او پنهان نمی کند، می نویسد:
بی گفت وگو اگر مشیت الهی مانعی در راه پیشرفت ولیعهد قرار ندهد، عباس میرزا بانی اصلاحات کشور ایران می شود و هستی جدیدي به آن خواهد بخشید و با پایه گذاري ارتش نیرومندي استقلال داخلی و خارجی کشورش را تامین خواهد نمود. ( دروویل،180:1367)
بر این اساس، نخبگان قاجار به روایت این سفرنامه نویسان، کسانی بودند که به دنبال ایجاد تغییراتی برای پیشرفت کشور بودند اما این تلاش ها یا به واسطه ناکارآمدی حکومت و دسیسه های دربار یا به واسطه دخالت های دول بیگانه به شکست می انجامید. علاوه بر این آنچه در این متون مشاهده می شود این است که نخبگان قاجار هرگز تصویر درست و مطابق واقعی از پیشرفت غرب و مبانی آن نداشتند.
2- در جستجوی راه پیشرفت: موضع فعال
ترجمه آثار غربی و رویدادهای نیمه نخست قرن نوزدهم که به آگاهی نخبگان ایرانی از سستی و انحطاط پدید آمده در حکومت و جامعه ایرانی انجامید، در واقع آغاز خودآگاهی ملی نخبگان و طرح پرسش های نه چندان اساسی بود که تعیین کننده رویکردهای آتی جامعه ایران در طول این قرن بشمار می آید.
یافته های این تحقیق نشان می دهد که نخستین پرسش های طرح شده، ابتدا در ساختار حکومت و از سوی شخصیت های مصلح قاجار مطرح گردید. این پرسش ها به ظهور شخصیت هایی چون میرزا تقی خان امیرکبیر و رویکرد قاجار به اصلاحات و تجلی نوعی خودآگاهی ملی انجامید که در مرحله نخست، به روند مثبت اصلاحات امیرکبیر در ایجاد اصلاحات اداری و نظامی و همراهی شاه و امیر در این زمینه منجر شد.
با ظهور امیر کبیر جریان انفالی اصلاحات وارد مرحله از جنبش فعال می گردد و برخی از ایده های اساسی تغییر، در دستور کار امیر کبیر قرار می گیرد:
«صدراعظم وقت میرزا تقی خان اتابک ملقب به امیر نظام تصمیم به تأسیس مدرسه نظام طبق نمونه اروپائی در تهران گرفت و خواست که مدرسه طب را هم به آن ضمیمه کند تا در آن هم طبیب نظامی و هم طبیب عادي تربیت شود، وضع بر این منوال بود. بدون توجه به تجربیات تلخ گذشته و بیزاري شدید مردم نسبت به نفوذ خارجی باز وي رجاء واثق داشت که بدون کمک گرفتن از نیروي آموزشی اروپائیان به هدف خود نخواهد رسید. (پولاک،1368).
امیر کبیر برجسته ترین نمونه از ظهور کارگزاران مصلح در مقاطع مختلف قاجار می باشدکه با جلب حمایت های شاه و اقشار مردم و پرهیز از جانبداری سیاسی در بین دول استعماری، موضع فعال و مثبتی را در مسیر تغییرات اتخاذ می کند:
نیت وي(امیرکبیر) آن بود که معلمین استخدام شده را حتی المقدور از سیاست مملکت بر کنار نگاهدارد تا اینکه آنان یک سره و یک دله به کار تدریس و تعلیم خود سرگرم باشند. به همین سبب از روس ها و انگلیسی ها و همچنین فرانسوی ها فاصله گرفت و یکی از مخلصین خود را که مردي محترم بود به نام میرزا داوود خان ارمنی به وین فرستاد تا در آنجا به استخدام معلمین مناسب بپردازد. (پولاک،206:1368).
اما موانع ساختاری قاجار از جمله رقابت های سنتی در دربار قاجار و دسیسه های دول خارجی، سرانجامی تلخ برای امیرکبیر و شکستی بزرگ برای روند اصلاحات فراهم می سازد:
وي ( میرزا آغاسی ) صدور فرمان قتل امیر را نوعی دفاع از خود تعبیر می کرد زیرا حیثیت امیر چندان بالا رفته بود که مردم فقط او را می شناختند و از او حساب می بردند، درحالیکه مقام شاه در درجات بعد قرار گرفته بود. به هرحال این اندیشه و نگرانی شاه بکلی هم بی دلیل نبود زیرا ممکن بود امیر با همه اخلاص و فدویتی که داشت به مرور زمان در اثر اوضاع و احوال کارش بجائی بکشد که نقش غاصبی را بخواهد ایفا کند. (پولاک،208:1368).
فرجام برخی از کوشش های امیر کبیر درسایه صدارت میرزا آغاسی رو به نابودی می رود:
حاجی آقاسی که از کشورداري هیچ نمی دانست ولی در عوض به تمام زیرکی ها و دوز و کلک ها...مجهز بود از ضعف و خشکه مقدسی شاه در کمال خوبی به نفع خود سود می جست. در دوره زمامداریش کار سپاه کلا رو به زوال گذاشت درحالیکه خزانه سلطنتی و ولایات کاملا در معرض غارت و چپاول همشهریان ماکوئیش قرار گرفت. ماکوئی ها به قوانین پایبندي نداشتند، به عنف به اندرون ها وارد می شدند و پسري نبود که از شهوترانی هاي آنان در امان مانده باشد.(پولاک،270:1368).
پس از امیرکبیر تلاش های مقطعی اصلاحات دوره ناصری با حمایت های کم و بیش ناصرالدین شاه ادامه یافت اما هرگز تبدیل به موج نیرومندی نشد. برخی از این اصلاحات در اثر سفرهایی بود که سه قاجار به کشورهای دیگر می کرد. برای مثال ایجاد تغییراتی ئر بافت کهنه پایتخت و تغییراتی در بازرگانی و قوانین مرتبط با وثیقه از این قبیل هستند: :
«ناصر الدین شاه اگرچه مجال مشاهده عمیق مظاهرتمدن و پیشرفت های اروپارا نداشت ولی در موقع مراجعت دریافت که ایران به چه اصلاحاتی نیازدارد.مهم ترین نوآوری وره آورد این سفرایجاد مشورتخانه بزرگ دولتی بودکه درآن کلیه امور مملکتی موردبحث قرارمی گیرد.یکی دیگراز نوآوری ها ایجادتشکیلات پست بود.یک اروپایی که به همین منظور به ایران دعوت شده بودمامور این کارشد. بعدجدید مربوط به بازرگانی و قانون دیگری درباره وثیقه به مرحله اجرا درآمد. به علاوه مطابق نشام متداول اروپایی ضرابخانه ای تاسیس شد و مدیریت آن به یک اروپایی واگذارشد.خیابان ها عریض ومجاری آب درمحلات مختلف شهر ایجاد گردید. ارتش تجدید شازمان شد و سربازان به تفنگ شاسپو، سلاح های ساخت فرانسه که از تسلیم شهرمس به دست آمده بود مجهز شدند. در فرهنگ مهندسی نیز یک مدرسه وستاد زیر نظر وزارت جنگ مجهز شد.»(سرنا،1362:صص 81و 88).
ایجاد محفل ها و مجلس های انتقادی بخش دیگری از فعالیت های تغییرطلبانه نخبگان دوره قاجار بود. برخی از این تلاش ها با فشار دربار نافرجام ماند و برخی دیگر با الگوپذیری از غرب، رو به سوی تشکلات مخفی و مشکوک نهادند:
«ایرانی میل خاصی به خیالبافی و چیزهاي پنهانی و اسرارآمیز دارد؛ هر انجمن پنهانی توجه او را به خود جلب می کند، براي هر فرقه جدید دینی فورا طرفداران بسیاري پیدا می شود؛ به همین ترتیب هم هست که مثلا فراماسونري مورد علاقه خاص او قرار می گیرد. برحسب تصادف کلمه فرانسوي فراموشخانه فراماسونري را در فارسی شباهت دارد. بدین جهت شایع شده بود که هرکس وارد لژ شود زندگی قبلی خود را به دست فراموشی می سپارد. پس از بازگشت خیلی از ایرانیان از انگلستان در دوره محمد شاه و در دوره جدید با هیأت نمایندگی فرخ خان، فراماسونري در ایران تقریبا انتشار یافت و حتی تا نزدیکترین اطرافیان شاه رسوخ کرد تا به جائی که بسیاري از ملانماها و سادات نیز پایشان به این جمع کشیده شد. جلسات مخفی تشکیل می شد و لابد صحنه هاي جالب توجهی از فداکاري و گذشت در آن اجتماعات وجود داشته که آدمی را به یاد طرفداران سن سیمون در دوره انفانتن می انداخته است. سرانجام شاه عنان شکیب از دست داد و با تمام قوا به مقابله برخاست و رؤساي فراموشخانه را تهدید به مرگ کرد؛ بسیاري هم در زندان و تبعید کفاره وفاداري و حمیت خود را دادند. در ایران از هر جمعیت پنهانی واهمه دارند و می ترسند که مبادا آنان پس از چندي به اقداماتی علیه حکومت و کارهاي خلاف آن دست بزنند و درنتیجه بنیان قدرت موجود را بلرزه بیفکنند. »(پولاک،25:1368).
توصیف نخبگان ایرانی اعم از سنت گرا و تحول خواه در گزارشات سفرنامه ها
در مطالعات انجام شده در این پژوهش، ملاحظه می شود که گزارش های سفرنامه نویسان در غالب موارد مورد بررسی محدود به برخی از نخبگان شامل دربار، کارگزاران حکومتی و برخی چهره های شاخص جامعه بوده است.
در گزارشی که از محدودیت های این تحقیق آمده است، اشاره گردید که این ویژگی به صورت عام بر فضای سفرنامه نویسی اتباع خارجی حاکم بوده و مانع از گسترش و تعمیق گزارش های آنان درباره نخبگان غیر حکومتی به خصوص چهره های موثر فکری در این دوران شده است.
بر اساس یافته این تحقیق دو ویژگی مهم را می توان برای نبخگان این دوره بر شمرد:
1- نخبگان قاجار برای ایجاد اصلاحات و پیشرفت به کوشش های انفرادی و خیرخواهانه خود متکی بودند.
2- ظهور کارگزاران مصلح در مقاطع مختلف قاجار با جلب برخی حمایت های حکومتی و اقشاری از مردم همراه بود.
توصیف نخبگان قاجار در گزارش های سفرنامه نویسان
جلب حمایت های حکومتی و اقشاری از مردم |
کوشش انفرادی برای اصلاحات |
1-کوشش انفرادی برای اصلاحات
نخبگان قاجار به دلیل ساده سازی علل عقب ماندگی های موجود و پیشرفت های غرب، غالبا تصور ساده ای از تغییر و پیشرفت داشتند و چون بنیاد همه تحول خواهی حتی تا بعد از انقلاب مشروطه، مصلحانه و مبتنی بر حفظ حاکمیت قاجار بود، کمتر نیازی به اجماع گروهی و ایجاد یک جریان قدرتمند برای ایجاد و پیش برد تحولات در درون حاکمیت دیده شده است.
به عبارتی دیگر، برخی نخبگان قاجار با دلایل شایستگی های فردی و بنا به فرصتی که ایجاد می شد، اقدام به مجموعه ای از اقدامات اصلاحی می کردند. هدف اصلی آنها از یک سوی تقویت ساختارهای حکومتی برای استقرار نظم و امنیت و بنیه دفاعی کشور و از سوی دیگر پاسخ به نیازهای رو به تزاید کشور در مقایسه با پیشرفت های ممالک دیگر بود. این دغدغه حتی از دوره فتحعلی شاه و توسز خود او نیز گزارش شده است:
شاه کنونی همه کوشش هاي خود را می کند تا از این بدی ها جلوگیري یا آنها را مرمت کند (ژوبر،209:1370).
و همانطور که در پیش نیز اشاره شد توسط عباس میرزا به طور گسترده اعلام و سر لوحه اقدامات او شد:
هان! ایرانیان هرگز نمی توانند با اروپائیان یکسان و برابر باشند؟ آیا بالاخره ما از توپخانه، سرنیزه و تمام وسایلی که اروپا براي به دست آوردن فیروزي به دست می آورد سر در نخواهیم آورد؟(ژوبر،148:1370).
اما اقدامات عباس میرزا به دلیل جنگ های ایران و روس، بیشتر متکی بر سیاست های دفاعی و تجهیز ارتش استوار بود:
عباس میرزا در ایجاد سربازخانه ها، زرادخانه، کارگاه ها، باروتکوبی و توپریزي همت می گماشت و شخصا به جزییات امور می پرداخت و تا آنجا که منابع مالیش اجازه می داد براي نگهداري و بهبود لشگریان خود می کوشید(دروویل،157:1367).
عباس میرزا در واقع سمبلی از خصوصیات و کوشش های انفرادی برای ایجاد اصلاحات بود و این خصوصیت بعدها در کسانی مانند امیرکبیر و سپهسالار نیز ادامه یافت. در واقع ویژگی های شخصی محور حرکت های اصلاحی این نخبگان بود:
عباس میرزا صبح خیلی زود از خواب بر می خیزد و با اینکه خشک مقدس نیست هرگز در اداي سه نمازي که قرآن مقرر داشته کوتاهی نمی کند. او بسیار کم خوراك است و هرگز لب به شراب نمی زند. ولی افسرانی را که شراب می نوشند، تنبیه نمی کند و تنها نفرت خود را از این عمل ابراز می دارد. عباس میرزا هرگز دخانیات استعمال نمی کند و آنچه فوق العاده عجیب است از قلیان تنفر دارد(دروویل،177:1367).
ژوبر درباره پرسشگری این شخصیت و میل به دانسته های جدید در عباس میرزا می نویسد:
آموزش و پرورش این شاهزاده(عباس میرزا) آنقدر هست که حس کند بیش از اینکه می داند باید که بیاموزد. می گویند او تاریخ شاهان را که در میهنش شهرت یافته اند می داند. درمیان ایرانیان هیچکس به اندازه او دانش و هنر اروپائی را ارزش گذاري نمی کند. (ژوبر،133:1370).
کوتسوبو در فقره ای به ویژگی های فردی عباس میرزا و تلاش های انفرادی او برای ایجاد تغییرات می پردازد و می نویسد:
خودستائی و تکبر که عادت ملی ایرانیان است منفور طبع حضرت ولیعهد است و در نظام نیز اصلاحات زیاد نموده منجمله قدغن کرده در قشون عده ای را معطل نکنند که برای صاحب منصبان ارشد غليان چاق کنند چه نه تنها این عمل برای حیات و سرمایه اشخاص مضر است بلکه اغلب بواسطه آتش دائمی که باید حاضر داشته باشند موجب حریق اردو می شود(کوتسوبو،177:1375).
دروویل نیز گزارش مشابهی از شایستگی فردی و تلاش عباس میرزا برای ایجاد تغییرات و گیشرفت کشور به ویژه در بخش نطامی دفاعی کشور دارد و می نویسد:
بی گفت وگو اگر مشیت الهی مانعی در راه پیشرفت ولیعهد قرار ندهد، عباس میرزا بانی اصلاحات کشور ایران می شود و هستی جدیدي به آن خواهد بخشید و با پایه گذاري ارتش نیرومندي استقلال داخلی و خارجی کشورش را تامین خواهد نمود. شاید جنگ بلاي ملل بسیار متمدن باشد، اما در مورد برخی ملل نمونه هاي بسیاري خواه کهنه یا نو وجود دارد که ثابت میکند جنگ عاجل ترین و مهمترین وسیله اي است که می تواند آنها را که از ازمنه ي قدیم همچنان به حالت نیمه وحشی باقی مانده اند، رهایی بخشد(دروویل،180:1367).
پس از عباس میرزا ، میرزا تقی خان امیر کبیر صدر اعضم قدرتمند ناصرالدین شاه نیز به تاصی از شاهزاده قاجار، پای در رکاب تغییرات نهاد و تلاش بی وقفه ای را برای اصلاح امور حکومتی و تاسیس نهادهای اقتصادی و آموزشی کرد. پولاک درباره اقدامات او می نویسد:
«صدراعظم وقت میرزا تقی خان اتابک ملقب به امیر نظام تصمیم به تأسیس مدرسه نظام طبق نمونه اروپائی در تهران گرفت و خواست که مدرسه طب را هم به آن ضمیمه کند تا در آن هم طبیب نظامی و هم طبیب عادي تربیت شود، وضع بر این منوال بود. بدون توجه به تجربیات تلخ گذشته و بیزاري شدید مردم نسبت به نفوذ خارجی باز وي رجاء واثق داشت که بدون کمک گرفتن از نیروي آموزشی اروپائیان به هدف خود نخواهد رسید. وي نادره مردي بود که سرمشق تنها و منفرد وطن پرستی در ایران بشمار می رفت زیرا دوام و قوام دولت ایران را صادقانه از صمیم قلب خواهان بود. در واقع نیز در دوره کوتاه زمامداریش به سامان دادن اوضاعی سخت پیچیده و درهم توفیق یافت و وضع مالی کشور را نیز منظم و مرتب ساخت، قوم و خویش بازي را با آن مستمری هاي بسیار و مزدهاي گزاف بی حاصل محدود کرد؛ به تجدید سازمان و تسلیح قشون پرداخت، باجگیري از مردم را در ولایات تقلیل داد و از میزان خودسري حکام کاست؛ امنیت جاده ها را برقرار کرد و مال مردم را محترم شمرد، مدعیان را برجاي خود نشاند و طغیان ها و قیام هائی را که در بسیاري از ولایات آغاز شده بود سرکوب کرد. او که می خواست جمعیت مملکت ازدیاد پیدا کند، سدي در برابر کشتار آبله ایجاد کرد و در سراسر مملکت تلقیح را برقرار ساخت؛ دستور مبارزه با این بیماري را از زبان انگلیسی امر به ترجمه کرد و آن را تکثیر و انتشار داد؛ اطبائی را براي تلقیح با حقوق خوب بخدمت گرفت و آنان را به ولایات مختلف گسیل داشت.»(پولاک،1368).
اقدامات امیرکبیر در بخش آموزش، تاثیرات عمیق تر و درازمدت تر از سایر اقدامات او برجای نهاد:
نیت وي(امیرکبیر) آن بود که معلمین استخدام شده را حتی المقدور از سیاست مملکت بر کنار نگاهدارد تا اینکه آنان یک سره و یک دله به کار تدریس و تعلیم خود سرگرم باشند. به همین سبب از روس ها و انگلیسی ها و همچنین فرانسوی ها فاصله گرفت و یکی از مخلصین خود را که مردي محترم بود به نام میرزا داوود خان ارمنی به وین فرستاد تا در آنجا به استخدام معلمین مناسب بپردازد(پولاک،206:1368).
در نقطه مقابل کسانی چون عباس میرزا و امیرکبیر، کارگزاران دیگری وجود داشتند که نیازی به اصلاح و دغده ای برای آن نداشتند:
میرزا آقا خان ملقب به صدراعظم که ریاست وزرا را بعهده داشت دسیسه جوئی بود بی بدیل که با هر پیشرفتی، بخصوص که به دست سلف او شروع شده باشد، سر مخالفت داشت(پولاک،208:1368).
گزارش ملکونوف نیز نمونه ای دیگر از کارگزارنی را به دست می دهد که جز منافع خود و استمرار ساختار کهنه و ناکارامد حکومت، سودایی در سر نداشتند:
در ایام مراوده خود با فرمان فرما بدونكته اساسی متوجه گردیدم یکی این که معظم اليه مثل امرای قرون وسطای اروپا بود و تمام کارکنانش از خرد و بزرك مثل پیشخدمت برای او کار می کردند دیگر آن که در جریان کارهای اداری او تناسب وجود خارجی نداشت و کوچکترین بابالعکس مهم ترین مشاجره ای که بین زیردستان او اتفاق میفتاد شخصا در ظرف چندین ساعت رتق و فتق می نمود این دو موضوع بطور کلی درباره عموم اشراف ایران که در اروپا تحصیل نکرده اند مصداق دارد(ملکونوف،107:1363).
با این حال و چنانچه تاریخ نشان می دهد، اقدامات انفرادی در جهت ایجاد تغییرات مورد نیاز جامعه ایران نتوانست تا ساختار کهنه و غیرسودمند حاکمیت قاجار را اصلاح کرده و کارآمد سازد. وقوع انقلاب مشروطه نقطه پایانی بر کوشش های اتفرادی نخبگان قاجار برای آرمان های اصلاحی در این دوره بود.
2- جلب حمایت های حکومتی و اقشاری از مردم
کوشش انفرادی در اصلاح حاکمیت قاجار در واقع زمانی نتیجه می داد که همراهی بخش موثر حامیت به ویژه حمایت شاه را با خود می داشت. این همراهی در صورت حمایت بخش های از جامعه می توانست تعمیق یافته و تاثیرات بیشتر و بلند مدت تری برجای نهد.
بر اساس یافته های تحقیق، روند رویدادهای اصلاحی در نیمه نخست قرن نوزدهم در ایران یعنی ظهور کارگزاران مصلح در مقاطع مختلف قاجار با جلب برخی حمایت های حکومتی و اقشاری از مردم همراه بود و این موضوع در اثر گذاری اقدامات عباس میرزا و امیرکبیر به خوبی دیده می شود:
امیدواری های حاصل از اقدامات اصلاحی در این دوره در برخی از گزارش های مورد بررسی نشان از ظرفیت های رشد، پیشرفت و توسعه در جامعه و استعداد نظامی ایران است.:
اگر دلسوزي، رسیدگی و مزد مناسبی در کار باشد، زیر نظر فرماندهانی که بتوانند اعتماد سربازان را بخود جلب کنند، این مملکت میتواند نیروي نظامی قابل توجهی در اختیار داشته باشد؛ زیرا این سربازان از همان خون و نژاد هستند که روزگاري نادر شاه به کمک آنها نه تنها کشور را از چنگ دشمنان متعددي چون افغانها و ترکان نجات بخشید، بلکه سراسر آسیا را بلرزه افکند و حتی روسیه را به احترام واداشت. متأسفانه این مواد اولیه عالی، عاطل و باطل و بیفایده مانده، همه بهدر میرود(پولاک،44:1368).
ژوبر از احترام مردم به کارگزاران دلسوز و کسب اعتماد و حمایت عمومی از آنان به رفتار و سجایای عباس میرزا اشاره می کند و می نویسد:
رفتارش دوستی و احترام مردم این استان را به سوي خود جلب کرده بود و مردم با صفاتی که در او سراغ کرده بودند به او امید بسیار داشتند.... آذربایجان که کمی پیش از این با نفاق و تفرقه داخلش از هم گسیخته شده اکنون می خواهد نفسی بکشد. مردم از نو به روستاها برمی گردند و تجدید آبادانی میشود و کشاورزان بسیاري از ته ترکستان به آنجا آمده اند که کشتزارهائی را که دیرگاهی است بایر نگهداشته شده از نو بکارند. (ژوبر،135:1370).
پولاک نیز در همین زمینه به اخلاقیات نیک و تاثیرگذار امیرکبیر اشاره کرده و حمایت و همراهی شاه قاجار را در موفقیت های او دخیل می داند:
اما امیر نشان داد که از پس این تکالیف صعب برمی آید. به شاه آموخت که چگونه حرمت و حیثیت مقام سلطنت را حفظ کند و به وي تعلیم داد که در سلام ها چگونه خطابه ایراد کند و با مجاهدات بسیار توانست آتش طغیان ها را خاموش سازد؛ آنان را که جبان و ترسان بودند با ارعاب برجاي خود نشاند و سرکردگان طغیان ها را با توسل به حیله و نیرنگ به بند کشید و کیفر داد. دریافت ها و پرداخت هاي دولتی داراي ضوابط و معیارهائی شد. به هنگام ارائه حوال هاي بر عهده دولت قبلا می بایست حقانیت و قانونی بودن صدور آن به ثبوت برسد. قشون تجدید سازمان و از نو تسلیح شد. از نظر سیاست خارجی هم امیر همه مصروف آن بود که هر نوع نفوذ و دخالت خارجی را در امور ایران طرد و حتی المقدور مرزهاي مملکت را به صورت اصلی احیا و تحکیم کند؛ منتها اینکه وي بخوبی نقاط ضعف حکومت حاضر را می شناخت و در نتیجه همه را از پیچیده تر کردن کارها برحذر می داشت. شاه مشتاقانه طرحهاي جاه طلبانه و بلندپروازانه معلم خود را می پذیرفت مگر حزم و احتیاط حسابگرانه اي که وي در سنجش وسایل و قوا داشت. شاه میخواست در هر اوضاع و احوالی حتی در نامساعدترین و خطرناکترین آن ها به توسعه مملکت بپردازد. آري سیاست وي بر این اصل متکی بود! پایان دردانگیز کار امیر را پیش از این شرح دادیم. او قربانی اراده مردانه و انعطاف ناپذیر خود شد زیرا کسی به وي حق نمی داد در درباري فاسد از سایرین بهتر و ممتازتر باشد و از نظر اخلاقی معلم مادر شاه گردد(پولاک،273:1368).
نتایج
1- با آغاز نخستین برخوردهای قهر آمیز و سپس آشتی جویانه ایران با دنیای غرب، پرسش گری از منابع اصلی و موجود فرهنگ و تفکر در جامعه ایرانی شکل گرفت. این رویکرد گاه به شکل حیرت و گاه در هیئت استیصال و گاهی نیز در قامت پرسش و طرح مسئله ظاهر می گردید.
2- ترجمه آثار غربی و رویدادهای نیمه نخست قرن نوزدهم که به آگاهی نخبگان ایرانی از سستی و انحطاط پدید آمده در حکومت و جامعه ایرانی انجامید، در واقع آغاز خودآگاهی ملی نخبگان و طرح پرسش های نه چندان اساسی بود که تعیین کننده رویکردهای آتی جامعه ایران در طول این قرن بشمار می آید.
3- یافته های این تحقیق نشان می دهد که در مرحله ای از تطور پرسش های طرح شده، موضع فعال تری در ساختار حکومت و از سوی شخصیت های مصلح قاجار مطرح گردید. این پرسش ها به ظهور شخصیت هایی چون میرزا تقی خان امیرکبیر و رویکرد قاجار به اصلاحات و تجلی نوعی خودآگاهی ملی انجامید که در مرحله نخست، به روند مثبت اصلاحات امیرکبیر در ایجاد اصلاحات اداری و نظامی و همراهی شاه و امیر در این زمینه منجر شد.
4- رویکرد نخبگان ایرانی به تغییر و استنباطی که آنان از تحولات غرب داشتند، در دو بخش قابل طرح می باشد: بخش نخست، موضع انفعال می باشد که عبارت از کنجکاوی و آشنایی کلی با دستاوردهای غرب بود که همراه با تحسین، حیرت و گاهی نیز احساس تحقیر و خود کم بینی است. در بخش دوم، اتخاذ یک موضع فعال و جستجوگر برای پیشرفت و انجام تغییرات مورد نظر را در جامعه به طوری که بتوان میان سنت و مدرنیته سازشی برقرار نمود.
4-حاکمیت ایران در قرن نوزدهم، راهی جز روبرو شدن با مدرنیته غربی را نداشت. از یک سوی فشار نظامی و دخالت های دول استعماری در ایران ، حکومت را در وضعیت دفاعی قرار داده بود و از سویی دیگر، نیازهای روزافزون داخلی و رشد منتقدین و مخالفان، قاجار را در موقعیت اصلاح طلبی و توجه به ایجاد تغییرات ناچار کرده بود.
حکومت قاجار در ابتدای قرن نوزدهم، هیچ گونه آمادگی و تدبیری برای رویارویی با موج تغییراتی که از سوی همسایگان غربی ( عثمانی) و شمالی( روسیه) به این سوی می آمد نداشتند. وضع زمانی بدتر شد که پای بزرگ ترین دولت استعماری و تا آن زمان، قدرتمند ترین کشور جهان به ایران باز شد و تازه در آن زمان بود که عجز و شگفتی های ایرانیان در برابر تغییرات اروپا به اوج خود رسید. پرسش های عباس میرزا بخشی از رویکرد انفعالی است که تا سال ها گریبانگیر نبخگلن حکومتی و غیر حکومتی می شود. تلاش های اصلاح طلبانه عباس میرزا در چالش رقابت ها و حسادت های همتایان درباری که روی خوشی به تغییرات نشان نمی دادند نیز گرفتار می شود.
بر این اساس، نخبگان قاجار به روایت این سفرنامه نویسان، کسانی بودند که به دنبال ایجاد تغییراتی برای پیشرفت کشور بودند اما این تلاش ها یا به واسطه ناکارآمدی حکومت و دسیسه های دربار یا به واسطه دخالت های دول بیگانه به شکست می انجامید. علاوه بر این آنچه در این متون مشاهده می شود این است که نخبگان قاجار هرگز تصویر درست و مطابق واقعی از پیشرفت غرب و مبانی آن نداشتند.
5- با ظهور امیر کبیر جریان انفعالی اصلاحات وارد مرحله از جنبش فعال می گردد و برخی از ایده های اساسی تغییر، در دستور کار امیر کبیر قرار می گیرد. امیر کبیر برجسته ترین نمونه از ظهور کارگزاران مصلح در مقاطع مختلف قاجار می باشدکه با جلب حمایت های شاه و اقشار مردم و پرهیز از جانبداری سیاسی در بین دول استعماری، موضع فعال و مثبتی را در مسیر تغییرات اتخاذ می کند. اما موانع ساختاری قاجار از جمله رقابت های سنتی در دربار قاجار و دسیسه های دول خارجی، سرانجامی تلخ برای امیرکبیر و شکستی بزرگ برای روند اصلاحات فراهم می سازد.
پس از امیرکبیر تلاش های مقطعی اصلاحات دوره ناصری با حمایت های کم و بیش ناصرالدین شاه ادامه یافت اما هرگز تبدیل به موج نیرومندی نشد. برخی از این اصلاحات در اثر سفرهایی بود که شاه قاجار به کشورهای دیگر می کرد. برای مثال ایجاد تغییراتی ئر بافت کهنه پایتخت و تغییراتی در بازرگانی و قوانین مرتبط با وثیقه از این قبیل هستند. ایجاد محفل ها و مجلس های انتقادی بخش دیگری از فعالیت های تغییرطلبانه نخبگان دوره قاجار بود. برخی از این تلاش ها با فشار دربار نافرجام ماند و برخی دیگر با الگوپذیری از غرب، رو به سوی تشکلات مخفی و مشکوک نهادند. اما بهرحال و علیرغم تلاش های که در این دوره صورت می گیرد، نتایج حاصل موجبات خرسندی مردم و نیروهای تحول خواه را بدست نیاورده به طوری که در پایان دوره ناصری و مرگ ناصرادین شاه، قاجار در سراشیبی زوال و سقوط قرار می گیرد.
6- در مطالعات انجام شده در این پژوهش، ملاحظه می شود که گزارش های سفرنامه نویسان در غالب موارد مورد بررسی محدود به برخی از نخبگان شامل دربار، کارگزاران حکومتی و برخی چهره های شاخص جامعه بوده است. بر اساس یافته این تحقیق دو ویژگی مهم را می توان برای نبخگان این دوره بر شمرد:
الف- نخبگان قاجار برای ایجاد اصلاحات و پیشرفت به کوشش های انفرادی و خیرخواهانه خود متکی بودند.
نخبگان قاجار به دلیل ساده سازی علل عقب ماندگی های موجود و پیشرفت های غرب، غالبا تصور ساده ای از تغییر و پیشرفت داشتند و چون بنیاد همه تحول خواهی حتی تا بعد از انقلاب مشروطه، مصلحانه و مبتنی بر حفظ حاکمیت قاجار بود، کمتر نیازی به اجماع گروهی و ایجاد یک جریان قدرتمند برای ایجاد و پیش برد تحولات در درون حاکمیت دیده شده است. به عبارتی دیگر، برخی نخبگان قاجار با دلایل شایستگی های فردی و بنا به فرصتی که ایجاد می شد، اقدام به مجموعه ای از اقدامات اصلاحی می کردند. هدف اصلی آنها از یک سوی تقویت ساختارهای حکومتی برای استقرار نظم و امنیت و بنیه دفاعی کشور و از سوی دیگر پاسخ به نیازهای رو به تزاید کشور در مقایسه با پیشرفت های ممالک دیگر بود. این دغدغه حتی از دوره فتحعلی شاه و توسز خود او نیز گزارش شده است:
ب- ظهور کارگزاران مصلح در مقاطع مختلف قاجار با جلب برخی حمایت های حکومتی و اقشاری از مردم همراه بود.
کوشش انفرادی در اصلاح حاکمیت قاجار در واقع زمانی نتیجه می داد که همراهی بخش موثر حامیت به ویژه حمایت شاه را با خود می داشت. این همراهی در صورت حمایت بخش های از جامعه می توانست تعمیق یافته و تاثیرات بیشتر و بلند مدت تری برجای نهد. بر اساس یافته های تحقیق، روند رویدادهای اصلاحی در نیمه نخست قرن نوزدهم در ایران یعنی ظهور کارگزاران مصلح در مقاطع مختلف قاجار با جلب برخی حمایت های حکومتی و اقشاری از مردم همراه بود و این موضوع در اثر گذاری اقدامات عباس میرزا و امیرکبیر به خوبی دیده می شود. امیدواری های حاصل از اقدامات اصلاحی در این دوره در برخی از گزارش های مورد بررسی نشان از ظرفیت های رشد، پیشرفت و توسعه در جامعه و استعداد نظامی ایران داشته است.
فهرست منابع فارسی
- آبرکراجی، هیل، ترنر (1367). فرهنگ جامعهشناسی، ترجمه پویان، تهران، چاپخش، 1367، اول.
- آجوداني، ماشاء الله (1383). مشروطه ايراني، تهران، نشر اختران، چاپ دوم.
- آرون، ریمون (1381). مراحل اساسی سیر اندیشه در جامعه شناسی، باقر پرهام، تهران، علمی و فرهنگی، 1381، چاپ پنجم.
- آرشيو اسناد سازمان اسناد و كتابخانة مجلس شوراي ملي ايران
- آیرونساید(1361). خاطرات آیرونساید، ترجمه ی بهروز قزوینی، انتشارات آیینه،چاپ اول.
- ازكيا، مصطفي، غفاري، غلامرضا (1384). جامعه شناسي توسعه، تهران: كيهان.
- ازکیا، مصطفی ، دربان آستانه، علیرضا(1393). روش های کاربردی تحقیق، تهران: کیهان.
- ازکیا، مصطفی، پارتازیان، کامبیز و احمدرش، رشید(1396). روش های تحقیق کیفی، از نظریه تا عمل. تهران: کیهان.
- از یک سیاح روس(1363). گزارش ایران، ترجمه ی سید عبدالله به اهتمام محمدرضا نصیری، انتشارات طهوری، چاپ اول
- اصفهانی کربلایی، حسن، رسول جعفریان.(1382).تاریخ دخانیه یا تاریخ وقایع تحریم تنباکو.مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
- الگار، حامد ( 1370 ). ملكم خان، آخوندزاده و پيشنهاد اصلاح الفباي تازي »، شورش آقاخان محلاتي و چنـد مقاله ديگر، ترجم هي ابوالقاسم سري، تهران : توس
- اولیویه، گیوم(1371). سفرنامه اولیویه، ترجمه ی محمدطاهرمیرزا ، انتشارات اطلاعات ، چاپ ؟
- اّنِه، کلود(؟). خاطرات سفر کلود اّنِه، ترجمه ی، ایرج پروشانی، انتشارات، پگاه.
- اولئاریوس، آدام(1364)، سفرنامة آدام اولئاریوس، ترجمة احمد بهپور، تهران: ابتکار
- انصاف پور، غلامرضا (1363). ایران و ایرانی به تحقیق درصد سفرنامه دوران قاجاریه. تهران: کتابفروشی زوار.
- اورسل، ارنست، سفرنامه اورسل، ترجمه علی اصغر سعیدی، تهران، زوار، 1353ش، ص 154 و 155.
- اوکانر، فردریک(1376). خاطرات اوکانر، ترجمه ی، حسن زنگنه، انتشارات شیراز، چاپ اول.
- ایزدی اودلو، عظیم (1386). مکتب نخبه گرایی، کیهان فرهنگی، خرداد1386، شماره248.
- باتامور، ت. (1381). نخبگان و جامعه. ترجمه: ع، طیب. تهران: انتشارات شیرازه. چاپ دوم.
- برمن، مارشال(1393). تجربه مدرنیته، ترجمه مراد فرهادپور، نشر طرح نو.
- بروگش، هنریش(1367). سفری به دربار سلطان صاحبقران1 ، ترجمه ی مهندس کردبچه ، انتشارات اطلاعات، چاپ اول.
- بروگش، هنریش(1367). سفری به دربار سلطان صاحبقران2 ، ترجمه ی مهندس کردبچه ، انتشارات اطلاعات، چاپ اول.
- بودون، ریمون؛ مطالعاتی در آثار جامعهشناسی کلاسیک، پرهام، تهران، مرکز،1383، چاپ اول.
- بهنام، جمشید(1383) ایرانیان و اندیشه تجدد، فرزام، تهران .
- بلوشر، ویلبرت(1374). سفرنامه بلوشر، ترجمه ی کیکاوس جهانداری، انتشارات خوارزمی چاپ ؟
- ییت ،چارلز ادوارد (1365). سفرنامه خراسان وسیستان، ترجمه ی روشنی،رهبری، انتشارات یزدان، چاپ اول.
- پاتینجر، هنری(؟).مسافرت سند و بلوچستان، ترجمه ی شاهپور گودرزی، انتشارات دهخدا، چاپ اول.
- پولاک، ادوراد(1368). ایران و ایرانیان، ترجمه ی کیکاوس جهانداری ، انتشارات خوارزمی، چاپ اول.
- تاورنیه، ژان باتیست(1346)، سفرنامة تاورنیه، ترجمة ابوتراب نوری، تصحیح دکتر حمید شروانی، اصفهان
- جمع نویسندگان(1369). ده سفرنامه ، ترجمه ی مهراب امیری، انتشارات وحید، چاپ اول.
- حافظ نیا، محمدرضا (1385)، مقدمهای بر روش تحقیق در علوم انسانی، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها سمت، تهران.
- جمعی از نویسندگان(1368). دوسفرنامه از جنوب، ترجمه ی علی آل داود، انتشارات امیرکبیر، چاپ اول.
- دنسترویل(1361). خاطرات دنسترویل، ترجمه یحسین انصاری، انتشارات فرزان ، چاپ ؟
- دروویل، گاسپار(1367). سفر در ایران، ترجمه ی منوچهراعتمادمقدم ، انتشارات شباویز، چاپ سوم.
- دلاور، علی (1384)، مبانی نظری و عملی پژوهش در علوم انسانی و اجتماعی، انتشارات رشد.
- دلاواله، پی یترو(1381)، سفرنامة دلاواله، ترجمة شعاع الدین شفا، تهران: علمی و فرهنگی.
- دوگاردان، آلفرد(1362). ماموریت در ایران، ترجمه ی عباس اقبال، انتشارات نگاه ، چاپ دوم.
- راوندي، مرتضي ( 1369 ). سير فرهنگ و تاريخ تعليم و تربيت در ايران و اروپا، رشت : هدايت
- رابینو، لویی(1374). ولایت گیلان، ترجمه ی جعفر خمامی زاده، انتشارات طاعتی، چاپ ؟
- رایت، دنیس(1362). ایرانیان در میان انگلیسی ها، ترجمه ی کریم امامی ، نشرنو، چاپ دوم.
- رحمانيان، داريوش ( 1382).تاريخ علت شناسي انحطاط و عقبماندگي ايرانيان و مسلمين (از آغاز دورة قاجار تا پايـان دورة پهلوي )، تبريز : دانشگاه تبريز : موسسه تحقيقاتي علوم اسلامی
- رحمانیان، داریوش( 1387). سید جمال الدین اسدآبادی، موسسه تحقیقات و توسعه انسانی.
- ریتزر، جورج (1381). نظریه جامعه شناسی در دوران معاصر، ترجمه محسن ثلاثی، تهران، علمی، 1381، چاپ شش
- زند، زاگرس محمدتقی (1387). بررسی تطبیقی پژوهش های ایران شناسیِ غربی و شرق شناسی با تکیه بر بازنمایی فرهنگ مردم ایران در سفرنامه های اروپاییان دوره قاجار، فصل نامه ی مطالعات ملی؛ 42، سال یازدهم، شماره 2.
- رهبری، هادی (1387). تجار و دولت در عصر قاجار (از همزیستی تا رویارویی)، تهران، کویر.
- روشه، گ. (1380). تغییرات اجتماعی. ترجمه: م، وثوقی. تهران: انتشارات نی. چاپ یازدهم.
- ژوبر، پ.آ.(؟). مسافرت به ایران و ارمنستان ترجمه ی، محمود هدایت، انتشارات تابان ، چاپ اول.
- ساباین، جرج هلند(1349). تاریخ نظریات سیاسی، ترجمه ی بهالدین پازارگاد، تهران.
- سکویل، ویتا(1375). مسافر تهران، ترجمه ی مهران توکلی، انتشارات فرزان، چاپ اول
- سووه، توماس (1354). فرهنگ اصطلاحات اجتماعی و اقتصادی، ترجمه آزاده، تهران، مازیار، 1354، چاپ اول.
- سعید، ادوارد (1371). شرق شناس. ترجمه ی عبدالرحیم گواهی. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
- شیل ،لیدی مری(1368). خاطرات لیدی شیل ، ترجمه ی حسین ابوترابیان ،انتشارات نشرنو، چاپ دوم.
- صدیق سروستانی، رحمت الله ( 1375 ). کاربرد تحلیل محتوا در علوم اجتماعی. فصل نامه ي علوم اجتماعی.
- سایکس، سرپرسی(1336). ده هزارمیل در ایران، ترجمه ی حسین سعادت نوری، انتشارات ابن سینا، چاپ ؟
- فریزر، جیمز بیلی(1364). سفر زمستانی، ترجمه ی منوچهر امیری، انتشارات توس، چاپ اول.
- فریزر، جیمز(؟).سـفرنامه رضاقلی میرزا، ترجمه ی اصغر فرمانفرایی، انتشارات اساطیر، چاپ دوم
- فشاهی، محمد رضا (1360). تکوین سرمایه داری در ایران، تهران، گوتنبرگ.
- فلور، ویلم (1366). جستارهایی از تاریخ اجتماعی ایران در عصر قاجار، ترجمۀ دکتر ابوالقاسم سری، تهران: توس، ۱۳۶۶، ج ۱.
- فوران ،ج. (1389). مقاومت شکننده: تاریخ تحولات اجتماعی ایران ازصفویه تا سالهای پیش از انقلاب. ترجمه: ا، تدین. تهران: انتشارات رسا. چاپ دهم.
- فووریه(1385). سه سال دردربار ایران، ترجمه ی عباس اقبال ، انتشارات علم، چاپ ؟
- کرزن،جورج ناتیل(1362). ایران و قضیه ایران1و2، ترجمه ی غ.وحیدمازندانی، انتشارات علمی و فرهنگی چاپ دوم
- کرنا، مادام سرنا(1362). آدم ها و آیین ها در ایران، ترجمه ی ،علی اصغر سعیدی، انتشارات زوار، چاپ اول.
- کدی، ن. (1386). ریشههای انقلاب ایران. ترجمه: ع، گواهی. تهران: انتشارات نشر علم. چاپ اول.
- کوزر، ل. (1373). زندگی و اندیشه بزرگان جامعهشناسی. ترجمه: م، ثلاثی. تهران: انتشارات علمی. چاپ پنجم.
- کورف، فیودور(1372). سفرنامه فیودورکورف، ترجمه ی اسکندر ذبیحیان ، انتشارات فکر روز، چاپ اول.
- کوتسبو، موریتس فون(1375). مسافرت به ایران، ترجمه ی محمود هدایت، انتشارات جاویدان، چاپ اول
- کمپفر، انگلبرت(1360)، سفرنامه، ترجمة کیکاوس جهانداری، تهران: خوارزمی.
- گابریل، آلفونس (1381)، مارکوپولو در ایران، ترجمۀ پرویز رجبی، تهران: اساطیر.
- گامبریج، ارنست (1389)، تاریخ مختصر جهان، ترجمۀ علی رامین، تهران: نی.
- گازیورسکی، مارک جی (1374). بحران اقتصادی و تغییر رژیمهای سیاسی، ترجمه حمیرا مشیرزاده، در: راهبرد فصلنامه مرکز تحقیقات استراتژیک، شماره 7، تهران.
- گِرکه، اولریخ(1377). پیش به سوی شرق1و2، ترجمه ی پرویز صدری، انتشارات کتاب سیامک، چاپ اول
- لایارد، سروانتس هنری(1367). ماجراهای اولیه در ایران، ترجمه ی مهراب امیری، انتشارات وحید، چاپ اول
- لنساف، ایچ. (1394). فیلسوفان سیاسی قرن 20، ترجمه ی خشایار دیهیمی، نشر ماهی. چاپ 5.
- لیتن، ویلهلم(1368). خاطرات لیتن، ترجمه ی پرویز صدری، انتشارات تابش، چاپ اول.
- لمپتون، آ.ک.س(1362). مالک و زارع، ترجمه ی منوچهر امیری، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوم.
- ملک زاده، م. (1383). تاریخ انقلاب مشروطیت ایران.4 جلد، تهران: انتشارات سخن. چاپ اول.
- ملکونوف( 1363). سفرنامه ایران و روسیه، ترجمه ی گلبن، طالبی، انتشارات دنیای کتاب ، چاپ اول.
- مکنزی، چارلز فرانتس(1359). سفرنامه شمال، ترجمه ی منصوره اتحادیه، انتشارات گستره، چاپ اول.
- میرسپاسی، علی (1386). روشنفکران ایران: روایتهای یاس و امید، مترجم عباس مخبر، تهران، توسعه، چاپ سوم.
- نوذري، حسينعلي (1388). تاملي در روند پارادايم نوسازي و مطالعات توسـعه، نظريـة وابسـتگي و پديـدة جهاني شدن، فصلنامة علوم سياسي ش8.
- نجفي، موسي و فقيه حقاني (1381). تاريخ تحولات سياسي ايران، تهران، مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران، چاپ دوم، 1381.
- ویشارد، جان(1363). 20سال در ایران. ترجمه ی، علی پیرنیا. انتشارات نوین. چاپ اول.
- هانتينگتون، ساموئل (1375). سامان سياسي در جوامع دستخوش دگرگوني، ترجمـة محسـن ثلاثـي، تهـران: علم.
- همایون، ن. (1384). مشروطه خواهی ایرانیان (مجموعه مقالات. جلد 2، تهران: انتشارات باز. چاپ اول.
فهرست منابع انگلیسی
- Adamiat, Fereidon (1975). Kabir A and Iran , Ninth print first , Tehran, Kharazm Publication
- Floor, Willem (1999). A Fiscal History of Iran in the Safavid and Qajar Periods, New York: Bibliotheca Persica Press.
- Giddens, Anthony (2001). Abandoned world discourses on global Translated by Literature and Science: Tehran.
- Ghani d (1997). Modernization and development in contemporary Iran, Tehran, Markaz Publishing.
- Hodashtyan, Ata (1993). Introduction on the genesis and dynamics of modernity, No2.
- Milani, Abbas (2002). Modernity and anti modernity in the Tehran, Atieh Publication.
- Nateq, Homa (1988). Iran in the cultural setting, London, broadcast message
- Tabatabai, Javad (1993). We and the Renaissance, Kian, NO39.
Sociological analysis of thoughts of political, social and cultural elites of Iran
From tradition to modernity in the Qajar period
As Narrated in Travel Memoirs of Foreigners
Abstract:
The purpose of this research is to achieve some of the hidden angles of contemporary Iranian history during the Qajar period, based on the reports that have been given in travel memoirs of foreigners. This article is based on the method of qualitative text analysis and it attempts to review the texts of foreign travel memoirs and extract data, concepts, topics, and ideas for interpreting the events of this period. According to the findings of this paper, Qajar elites were those who tried to make changes in the country's progress, but failed because of the government's ineffectiveness or the influence of the state or foreign intervention. In addition to what is seen in this text, Qajar elites do not have a realistic and realistic picture of progress in the West and its basis.
Key words: tradition, modernity, change, political and cultural elite, progress, west, colonialism.