The Elision Process in the Rudbari Dialect
Subject Areas : Linguistics,dialectology,folklore,literature
1 -
Keywords: phonological processes, Roudbari dialect, elision, assimilation, vowel, consonant,
Abstract :
This article analyzes the elision of vowels, consonants, and syllables in simple and combined words in the Rudbari Dialect. The Rudbari dialect is one of the Caspian Sea languages spoken in Roudbar in the south of Gilan province. The examples have been taken from different glossaries of the Rudbari dialect and from interviews with native speakers of different villages of Rudbar who speak this dialect. The article shows that in the Rudbari dialect, among vowels, mostly e/a/ǝ, and among consonants, mostly r, x, f, q, n, š, d, t, z, s, k, b, v, y, ? and h may be deleted, among which d and r elision is more frequent. Elision of consonants mostly happens after vowels at the end of the words.
1
مقدمه
گویش رودبار گیلان با گویش گیلکی غربی رشت، گیلکی شرقی سیاهکل و رودسر، گویش تالشی جنوبی فومن و نیز با گویش تاتی تارم استان زنجان و تاتی رودبار شهرستان و تارم استان قزوین همجوار است و با تمامی آنها در گذر زمان مراودات بسیار داشته، همانندی های بسیار دارد. وسعت زیاد شهرستان رودبار و بافت کوهستانی آن که موجب پراکندگی آبادی ها در دره ها و دامنه کوه های دور از یکدیگر شده در طول زمان موجب ظهور گونه های متنوعی از گویش رودباری شده است که تفاوت های آشکاری از نظر ساخت آوایی، واژگان و حتا ساخت نحوی با یکدیگر دارند. در کنار این موانع طبیعیِ کوه و دره، سپیدرود که از هزاره های دور، رودبار را به دو نیمه تقسیم کرده است نیز بر فاصله گویشی میان دو پاره شرقی و غربی افزوده است. در نظر داشته باشیم که تا پیش از ساخت سد منجیل در 1341 ، سپیدرود بسیار خروشان تر بود، پل ارتباطی مقبولی میان ضلع شرقی و غربی رودبار وجود نداشت و جا به جایی مردم میان دو سوی رودخانه توسط کرجی ها انجام می شد و بالطبع ارتباط کلامی چندانی میان باشندگان دو سوی سپیدرود وجود نداشت. تنوع قومیتی و زبانی در شهرستان رودبار چشمگیر است و در آن گویش ها و زبان های مختلف شامل ترکی، کردی، لری، لکی، تاتی، تالشی، گالشی و گیلکی گویشوران خود را دارند. گویش غالب در شهرستان رودبار به نام گویش رودباری خوانده می شود که برخی آن را به نام تاتی رودباری می خوانند و برخی به اعتبار فقدان برخی شاخص ها از جمله ارگتیو و جنس دستوری آن را به گیلکی نزدیکتر می دانند.
در این مقاله فرایند حذف در گویش رودباری به عنوان گویش بومی و غالب شهرستان رودبار بر پایه نظریه واج شناسی بررسی می شود. حذف یکی از فرایندهای واجی است که در بسیاری از زبان ها و گویش ها دیده می شود. کاسته شدن یک واحد اعم از واکه یا همخوان یا یک یا چند هجا از زنجیره گفتار را حذف می گویند. این واحد ممکن است در آغاز، میان یا پایان یک واژه قرار داشته باشد. (کرد زعفرانلو، 1393:267) حذف در زبان گفتار مقدم بر و بیشتر از زبان نوشتار است زیرا آسان گرایی در گفتار بارزتر است. فرایند حذف هم در واژگان بومی و هم در وامواژه ها دیده می شود، چون حذف همچون دیگر فرایندهای واجی، تنها به آرایش واجی واژگان وابسته است و در این زمینه تفاوتی میان واژگان بومی و وامواژه ها نیست.
در بحث از حذف همچون دیگر فرایندهای واجی باید به واج شناسی تاریخی توجه داشت. هم از این رو هرچند شواهد حذف در این مقاله در سنجش با فارسی معیار آورده شده اند، در مواردی به ضرورت، به زبان های بالادستی هم توجه شده است. گفتنی است که تحقق حذف منوط به تشخص واژگانی نیست، چرا که گاه واژه ای که در آن حذف رخ داده است با واژه دیگر لفظ مشترک می سازد. مثلاً واژه «چشم» با حذف š در گونه جوبنی به صورت čam تلفظ می شود که آرایش واجی آن کاملاً با čam به معنای پیچ، همگون است و یا حذف d در هر دو واژه «رود» به معنای فرزند و «رود» به معنای رودخانه، صورت می گیرد و لفظ مشترک ru را می سازد. طبعاً در چنین مواردی، مقصود گوینده با قرائن زبانی و فرازبانی (لفظی و معنوی) دریافت می شود، اما قدر مسلم اینکه تمایز واژگانی بر حذف بی تأثیر نیست، و به همین دلیل حذف در واژگان تک هجایی کمتر رخ می دهد.
در این مقاله نخست حذف در واکه ها، سپس حذف در همخوان ها و پس از آن حذف هجا در گویش رودباری بررسی شده است. شواهد واژگانی این نوشتار، از آبادی های مختلف رودبار که به گویش رودباری سخن می گویند، بویژه از آبادی های ضلع غربی رودبار استخراج شده اند. برای این منظور از واژه نامه های مختلف گویش رودباری بویژه واژه نامه ها و منابع مکتوب آبادی های جوبن، لاکه، تکلیم، دوآبسر، علی آباد، جیرنده، لویه، انارکول، انبوه و راجعون استفاده شده است. شواهدی که فاقد ارجاع هستند حاصل پژوهش میدانی هستند که از زبان گویشوران گونه های مختلف گویش رودباری شنیده شده اند. در هر مورد نام گونه ذکر شده و در پایان مقاله نام گویشوران آمده است. با توجه به نزدیکی گویش رودباری با گیلکی، تاتی، تالشی و تبری، نتایج این پژوهش برای پژوهشگران این زبان ها نیز سودمند و تا اندازه زیادی به آنها قابل تعمیم است. پر آشکار است که فرایند حذف در گویش رودباری به این موارد محدود نمی شود و در این نوشتار تنها برخی از پربسامدترین الگوهای حذف از داده های گونه های مختلف گویش رودباری استخراج شده اند.
1. حذف واکه ها
1.1. حذف واکۀ پایانی –e/-a از برخی فعل ها
در گونه جوبنی در فعل امر و نهی از مصدر مرکب tâv âdiyan پرتاب کردن، که ستاک مضارع آن tâv âde می باشد، گاه واکه پایانی حذف می شود، اما واکه پایانی در فعل امر و نهی از مصدر ساده âdiyan حذف نمی شود و در دیگر فعل های مرکب هم شاهدی برای این حذف یافت نیامد.
tâvâd]] پرتاب کن.
[tâmavâd] پرتاب نکن.
[âde] بده، [âmade] نده.
در برخی گونه ها از گویش رودباری این حذف صورت نمی گیرد، همچنانکه در گونه تکلیمی [tâvâda] پرتاب کن (هاشمی، 356:1391) می گویند.
[barš] بیرون برو، در گونه جوبنی و کلورزی، از فعل پیشوندی baršiyan بیرون رفتن که ستاک مضارع آن barše می باشد و نیز در مصدر مرکب barš âkordan تلافی کردن (علیزاده، 60:1389) واکه پایانی حذف می شود.
2.1. حذف واکۀ پایانی –e/-a از برخی صفات مفعولی
صفت مفعولی در گویش رودباری با افزودن پیشوند صرفی be/bo به آغاز و وند –e/-a به پایان ستاک گذشته ساخته می شود. پیشوند صرفی در برخی موارد حذف می شود. طبعاً در فعل های پیشوندی وند تصریفی افزوده نمی شود. مانند [boxorde] خورده شده و [âbarde] برده شده. گاه واکه –e/-a از پایان صفت مفعولی حذف می شود و صفت مرخّم می سازد. مانند:
[âmoxt] آموخته، خوگر شده در گونه جوبنی (علیزاده، 36:1389)، سنجیدنی با [âmoxta] در گونه جیرندهی (شوقی، 21:1396).
[sut] سوخته در ترکیباتی چون [loxt o soxt] و [lut o sut] لخت و عریان در گونه دوآبسری (جعفری، 133:1400) از مصدر sutan.
افزون بر آنچه گفته شد، چنانکه خواهیم دید گاه حذف همخوان ها با حذف واکه همراه است که شواهد آن ضمن بحث حذف همخوان ها ارائه خواهد شد.
2. حذف همخوان ها
در زیر به مهمترین موارد از حذف همخوان ها در گویش رودباری می پردازیم.
1.2. حذف واج r
حذف r پس از واکه در پایان واژه در برخی واژگان فارسی بویژه در فارسی گفتاری و عامیانه دیده می شود مانند مگر: مگه، دیگر: دیگه، اگر: اگه، چطور: چطو، کربلایی: کبلیی، میرزا: میز و...
در گویش رودباری حذف r پس از واکه در جایگاه پایانی بسامد قابل توجهی دارد و حتا در شماری واژگان تک هجایی هم دیده می شود.
[eqede] / [eqeze] اینقدر در گونه جوبنی، [eqza] اینقدر در گونه تکلیمی (هاشمی، 340:1391).
[čeqeze] چقدر در گونه جوبنی، [čoqza] در گونه تکلیمی (هاشمی، 356:1391).
[hâqeze] / [hâqede] آنقدر در گونه جوبنی، [hâqza] در گونه تکلیمی (هاشمی، 340:1391).
در واژگان ترکیبی همچون [hâqzeči] ، [hâqdeči] ، [čeqzeči] حذف r بسامد بیشتری دارد.
[ote] آنطور، [ite] اینطور، [hate] همینطور، [hote] همانطور و [čete] چطور در گونه جوبنی.
[sefe] / [seve] دفعه در گونه جوبنی که اصل آن safar تازی است در ترکیباتی همچون [e sefe] این بار.
[naze] نظر (دیدگاه) در گونه جوبنی.
[nefe] نفر در گونه جوبنی:
ye nefe vâse on e i bâl â begire ye nefe o bâl â
یک نفر می بایست این دستِ او را بگیرد و یک نفر آن دستش را.
[bǝra] برادر در حالت ندایی در گونه لاکه ای (برهانی نیا، 149:1396) که مخفف borâr است، چنانکه در غیر حالت ندایی borâr می گویند. (همان)، سنجیدنی با [borâ] در گونه جیرندهی (شوقی، 26:1396).
[posa] پسر در گونه جیرندهی (شوقی، 82:1396).
[ji] زیر در گونه جیرندهی (شوقی، 60:1396).
واژه jer / jir به صورت پیشوند فعلی هم در گویش رودباری معمولاً با حذف r دیده می شود مانند [ješiyan] ، [jekatan] ، [jemetan] ، [jagendan] و...
[diya] دیگر در گونه های جیرندهی و تکلیمی (شوقی، 93:1396 و هاشمی 351:1391)، سنجیدنی با [de] در گونه جوبنی (علیزاده، 152:1389).
[dǝvârdiya] دوباره در گونه لاکه ای (برهانی نیا، 211:1396) ، سنجیدنی با [dovâr diyar] / [dovârde] در گونۀ جوبنی.
[maya] مگر در گونه جیرندهی (شوقی،179:1396)، و [mage] مگر در گونه جوبنی.
[xoji] خوب و خُجیر در گونه جیرندهی (شوقی، 66:1396).
[ju] جور در گونه جیرندهی در ترکیباتی مانند [čuju] چه جور (شوقی، 66:1396) و [hamin ju] همین جور (همان:90).
[tǝnisar] اتاقکی که تنور در آن قرار دارد (علیزاده، 96:1389) مرکب از tǝnir تنور و sar اسمی که دلالت بر مکان دارد.
[bargad bokodan] برگردان کردن، برگشتن در گونه جیرندهی (شوقی، 28:1396).
[šelâvend] بند شلوار در گونه دوآبسری (جعفری، 206:1400) مرکب از šelâr شلوار و bend بند.
[čâdešav] چادرشب در گونه تکلیمی (هاشمی، 103:1391).
[sajur] سربالایی در گونه دوآبسری (جعفری، 146:1400) و [sajir] سرپایینی (همان) که r از واژه sar حذف شده است.
[zamba] نیمه برش داده بشکه آهنی با دو عدد چوب در زیر آن برای حمل مصالح ساختمانی (برهانی نیا، 32:1396) که اصل آن زنبر می باشد. جزء نخست این واژه، zam زمین و جزء دوم آن bar از ریشه bar- بردن است. (حسندوست، 1581:1391)
[čǝmuš] چموش، پاافزاری که از چرم خام فراهم می کردند در گونه جوبنی که به نظر نگارنده از افزودن وند اسم ساز –uš به چرم ساخته شده است، همچنانکه این پاافزار را در گونه جوبنی چرم هم می گویند.
[varemâ] درآمیختن میش ها با برهایشان پس از شیر دوشی در گونه جوبنی، مرکب از vare بره و mâr مادر، سنجیدنی با [vara mâhâr] در گونه جیرندهی (شوقی، 187:1396). ولی r در واژه مفرد mâ'âr مادر در گویش رودباری حذف نمی شود.
[šiyamâr] مادرشوهر (علیزاده،190:1389) و نیز šiyar شوهر در ترکیبات دیگر مانند [šiyaxor] خواهر شوهر، [šiyaberâr] برادر شوهر و... ولی r در واژه مفرد šiyar شوهر عموماً حذف نمی شود.
[mâšel] عمه و خاله (علیزاده،243:1389) که به نظر نگارنده از mâ'âr (مادر) و وند -še و افزونۀ l ساخته شده است و در اصل به معنای منسوبین مادر است که در برخی گویش ها توسعاً به منسوبین پدر هم اطلاق می شود. در لویۀ رودبار mâršel هم می گویند. در گیلکی (سرتیپ پور، 291:1369) و تالشی (نصرتی، 107:1396) mâšǝl تنها به معنای خاله به کار می رود.
در برخی گونه ها در فعل امر و نهی مفرد، واج r پس از واکه در پایان ستاک حذف می شود:
[magi] نگیر در گونه جیرندهی (شوقی، 19:1396).
[bigi] بگیر در گونه جیرندهی (شوقی، 88:1396) سنجیدنی با [bǝgi] در گیلکی شرقی (جهانگیری، 335:1394).
[bedâ] متوقف کن، اجازه بده در گونه جوبنی، سنجیدنی با bezâ بگذار، اجازه بده، در فارسی عامیانه:
bedâ te dam â xoš âdom بگذار صورتت را ببوسم (علیزاده، 134:1389).
در امر و نهی جمع چون r در جایگاه پایانی نیست حذف صورت نمی گیرد مانند [bedâran] توقف کنید، اجازه بدهید، در گونه جوبنی.
واج r از واژه sar چه به عنوان اسم و چه هنگامی که به دلیل دستوری شدگی (grammaticalization) به عنوان حرف اضافۀ پسین به کار می رود در برخی گونه ها حذف می شود:
xâ be se خاک بر سر، بیچاره، در گونۀ جوبنی.
anâr ordame talâr e se xokordame انار می آوردیم روی بالکن چوبی می ریختیم، در گونه جوبنی.
sba heštǝn sahab e bar e se zur dire سگ جلوی درِ صاحبخانه اش زور دارد، در گونه کفته ای (جعفری، زیبنده و ساعی، 55:1392).
همچنین واج r از واژه var معادل بر و پهلو، وقتی به عنوان حرف اضافۀ پسین و در معنای «کنار» به کار رود در ترکیباتی مانند bon e ve, sar e ve ، kin e ve گاه حذف می شود:
xo mâ'âr e kin e ve ištây پایین تر از خانۀ مادرش زندگی می کند، در گونه جوبنی.
har šav šu in e sar e ve nešine هر شب می رود بالای سر او می نشیند، در گونه جوبنی.
واج r از پیشوند فعلی –dar در گویش رودباری معمولاً حذف می شود مگر آنکه پیش از واکه بیاید که در این صورت حذف نمی شود، البته برخی –da را پیشوند و r را در این حالت میانجی می شمرند. مثال های زیر از هر دو حالت از گونه جوبنی قابل ذکر است: [daromiyan] درآمدن، [darordan] درآوردن، [dǝbiyan] بریدن، حضور داشتن، [dǝšiyan] داخل شدن، [davetan] الک کردن، [dakatan] داخل چیزی افتادن و...
[tâvadagan] نانی که در تابه با روغن زیتون تهیه شود در گونه لاکه ای (برهانی نیا، 143:1396) از مصدر dagandan داخل کردن، سنجیدنی با [tâvedargan] در گونه جوبنی (علیزاده، 90:1389).
گاه واج r از وند تفضیل -tar در برخی گونه های گویش رودباری حذف می شود. البته این حذف به همۀ صفات تفضیلی قابل تعمیم نیست. معمولاً در مواردی که حذف صورت می گیرد عدم حذف هم روا است:
[vište] بیشتر در گونه جوبنی، [o va te] آن ور تر در گونه جوبنی، [kemte] کمتر در گونه جیرندهی (شوقی، 225:1396)، [jerta] پایین تر در گونه تکلیمی (هاشمی، 339:1391)، [uštata] آن سوتر در گونه جیرندهی (شوقی، 14 , 202:1396)، [pasta] پس تر، عقب تر در گونه جیرندهی (همان:41)، [zudtata] زودتر در گونه جیرندهی (همان: 60 و 110)، [pište] پیشتر در گونۀ جوبنی، [beyte] / [baxte] بهتر در گونۀ جوبنی، سنجیدنی با [beyta] در گونه جیرندهی (شوقی،18:1396) و [beytata] در گونه جیرندهی (شوقی، 35:1396)، [pilâta] در گونه کفته ای (جعفری، زیبنده و ساعی، 56:1392).
در برخی گونه های گویش رودباری واج r در جایگاه میان واکه ای بویژه پیش از واکه i از مصدر، ستاک گذشته و حال حذف می شود. این ویژگی در برخی گونه های گیلکی هم دیده می شود.
[biyan] بریدن در گونه جوبنی (علیزاده، 71:1389) که ستاک ماضی و مضارع آن در گونه جوبنی بترتیب bi و bin می باشد، سنجیدنی با be:n در گیلکی رشت که ستاک ماضی و مضارع آن بترتیب bǝ و bin است (نوزاد، 54:1385) اما این حذف در رودبار مرکزی دیده نمی شود. از جمله در گونه تکلیمی [beriyan] بریدن که ستاک ماضی و مضارع آن بترتیب beri و berin است. (هاشمی، 318:1391) در گونه جوبنی حذف r در برخی ترکیبات این فعل هم دیده می شود. مانند:
[bine] تنه بریده شده درخت در گونه جوبنی که صفت مفعولی از biyan است. همچنین [mâl âbin] چیدن پشم گوسفند و بز در گونۀ جوبنی، سنجیدنی با [mâl âbrin] در گونه لاکه ای (برهانی نیا، 91:1396).
گفتنی است که واج r در ستاک مضارع گونه جوبنی هم مشخصاً وجود داشته و حذف شده است، چنانکه واج r در [bor] خار (علیزاده، 59:1389) و [jibringay] ترک خوردگی پا (همان: 107) و صفت منفی [mabor] نابرّا (همان: 245) و... دیده می شود. در گونه جیرندهی در فعل [borbiyan] (شوقی، 27:1396) واج r حذف نمی شود و اصل آن bobriyan است.
[gitan] گرفتن در گونه جوبنی (علیزاده، 234:1389) و [gitǝn] در گونه لاکه ای (برهانی نیا، 265:1396) سنجیدنی با [giftǝn] در گیلکی رشت (بشرا، 308:1400) که واج r از مصدر و ستاک ماضی حذف می شود ولی در ستاک مضارع gir این واج حذف نمی شود. در واج شناسی تاریخی، واج r در ستاک ماضی و مضارع فعل گرفتن در فارسی میانه، اوستایی، فارسی باستان و زبان فرضی ایرانی باستان دیده می شود.
[xiyan] خریدن در گونه جوبنی (علیزاده، 132:1389)، سنجیدنی با [he:n] در گیلکی رشت (نوزاد، 477:1381) که ستاک ماضی و مضارع آن در گونه جوبنی به ترتیب xi و xin و در گیلکی رشت hi و hin است. در گویش جیرندهی [borxiyan] واج r حذف نمی شود و تنها گروه صوتی xr با قلب به rx تبدیل می شود. واج r در فعل خریدن در ستاک ماضی و مضارع زبان های بالادستی دیده می شود.
ستاک ماضی و به تبع آن مصدر از فعل kardan در برخی گونه های رودبار غربی مانند گونه کلورزی، همانند گیلکی شرقی و غربی حذف می شود. این حذف بیشتر در رودبار شرقی دیده می شود اما در غالب گونه های گویش رودباری این حذف دیده نمی شود:
piččâ kutte bogod گربه، بچه به دنیا آورد...، در گونه انارکولی (محمودی، 76:1402).
2.2. حذف واج x
حذف x در گویش رودباری پس از واکه و پیش از همخوان بویژه پیش از همخوان های t و m بسامد دارد. گاه این حذف با ابدال تقویتی واکه پیشین همراه است. این حذف در تالشی جنوبی و گیلکی شرقی هم دیده می شود ولی در گیلکی غربی غالباً حذف صورت نمی گیرد. چنانکه خواهیم دید، واج f هم در شرایط مشابه حذف می شود. در گویش رودباری حذف x پیش از واکۀ â معمولاً صورت نمی گیرد چنانکه در [bâxtan]، [šenâxtan] و [sâxtan] این حذف دیده نمی شود.
[šom] شخم در گونه تکلیمی (هاشمی، 174:1391).
[tom] تخم، بذر در گونه جوبنی (علیزاده، 94:1389) سنجیدنی با [tum] تخم جو سبز شده برای کاشت در گیلکی رشت (نوزاد، 129:1381). در گونه جوبنی تخم را [tim] هم می گویند و کرت ویژه پرورش تخم برنج تا زمان نشا را [tim bejâr] می گویند.
[sutan] سوختن در گونه جوبنی (علیزاده، 179:1389) و ترکیبات آن مانند [sute] ته دیگ (همان:180)، [sutâl] سوخته در گونه جیرندهی (شوقی، 113:1396) سنجیدنی با l]â[sut بی چیز و آس و پاس و [sut] لخت و عور در تالشی جنوبی (مسرور، 186:1385).
[dutan] دوختن در گونه جوبنی سنجیدنی با [dutǝn] در گیلکی لاهیجان (جهانگیری، 332:1394) و [duxtǝn] در گیلکی رشت (نوزاد، 233:1381).
[forutan] فروختن در گونه جوبنی و [burutan] فروختن در گونه جیرندهی (شوقی،34:1396) سنجیدنی با [furtǝn] در گیلکی لاهیجان (جهانگیری، 334:1394) و [furoxtǝn] در گیلکی رشت (بشرا، 263:1400).
[veten] غربال کردن، الک کردن در گونه لاکه ای (برهانی نیا، 220:1396) و [davetan] در گونه جوبنی، سنجیدنی با بیختن در فارسی، فارسی میانه [vēxtan] (نیبرگ، 218:1974).
[retǝn] ریختن در گونه لاکه ای (برهانی نیا، 264:1396) سنجیدنی با [biritan] در تاتی تاکستان (طاهری، 131:1388).
[patan] پُختن در گونه جوبنی (علیزاده، 75:1389) سنجیدنی با [pǝtǝn] در گیلکی لاهیجان (جهانگیری، 328:1394) و [pǝxtǝn] در گیلکی رشت (نوزاد، 84:1381).
[petan] پیچیدن، پیختن و فعل های پیشوندی [âpetan] و [dapetan] و [upitan] و ترکیبات آنها در گونه جوبنی سنجیدنی با [vapextǝn] در گیلکی رشت (بشرا، 341:1400).
[Jemetan] آمیختن، آمیزش کردن، سپوختن و مجازاً به معنای پیله کردن به کسی در گونه جوبنی سنجیدنی با [jǝmǝxtǝn] در گیلکی رشت (بشرا، 125:1400)، سنجیدنی با فارسی میانه âmēxtan از ریشه maik-.
[detar] دختر در گونه جوبنی (علیزاده، 136:1389) و [dotar] در گونه جیرندهی (شوقی، 81:1396)، سنجیدنی با فارسی میانه duxtar ˃ *duxtar- ایرانی باستان.
[lut o sut] لخت و عریان در گونه دوآبسری (جعفری، 133:1400) سنجیدنی با [loxt e soxt] در گونه جوبنی (علیزاده، 236:1389)، [garden lut] مرغ و خروسی که گردنش بدون پر است در گویش کلورزی، سنجیدنی با [garden loxti] در گونه جوبنی (علیزاده، 228:1389). واژه لوت در فارسی هم به جای لُخت به کار می رود و حسندوست آن را نمونه ای از حذف x همراه با کشش جبرانی دانسته است. (2537:1393) در بارۀ sut سوخته پیشتر سخن گفتیم.
[âmetan] آموختن، یاد دادن در گونه جوبنی، سنجیدنی با [vamutǝn] و [vamǝxtǝn] در گیلکی رشت (بشرا، 345:1400)، فارسی میانه hammōxtan (مکنزی، 41:1986).
گاه واج x پس از واکه در جایگاه پایانی حذف می شود:
[mala] ملخ در گونه علی آبادی (عبدالهی،29:1396) و [male] در گونه جوبنی (علیزاده، 252:1389).
[ferâ] فراخ، پهن، گشاد (علیزاده، 202:1389)، فارسی میانه .frâxv
گاه واج x پس از همخوان در جایگاه پایانی حذف می شود:
[tal] تلخ در گونه تکلیمی (هاشمی، 84:1391) و گونه جوبنی (علیزاده، 94:1389).
3.2. حذف واج f
حذف f همچون x پس از واکه و پیش از همخوان انفجاری (plosive) t در گویش رودباری بسامد دارد و حذف آن گاه با ابدال واکه پیشین یا تکرار همخوان پسین همراه است. این حذف نیز در گیلکی شرقی بیشتر از غربی دیده می شود.
[katan] افتادن در گونه جوبنی (علیزاده، 212:1389) سنجیدنی با [kǝftǝn] در گیلکی رشت (نوزاد، 365:1381) و [kǝtǝn] در گیلکی لاهیجان (جهانگیری، 327:1394)، فارسی میانه kaftan.
[eškâtan]، [âškâtan] و [uškâtan] شکافتن در گونه جوبنی سنجیدنی با škâftan در فارسی میانه از ریشه .skaf-
[vatan]، [âvatan] و [davetan] بافتن در گونه جوبنی، فارسی میانه vâftan ، از ریشه waf-.
[xotan] / [xottan] خفتن در گونه جوبنی (علیزاده، 128:1389)، سنجیدنی با [xuftǝn] در گیلکی رشت (نوزاد، 207:1381) و [xutǝn] در گیلکی لاهیجان (جهانگیری، 331:1394)، فارسی میانه xuftan، از ریشه .hvap-
[gutan] گفتن در گونه جوبنی (علیزاده، 232:1389)، سنجیدنی با [guftǝn] در گیلکی رشت (نوزاد، 406:1381) و [gutǝn] در گیلکی لاهیجان (جهانگیری، 335:1394)، فارسی میانه guftan از ریشه gaub-.
[rutan]، [ârutan]، [dǝrutan] و [urutan] رُفتن در گونه جوبنی، فارسی میانه rōftan از ریشه raub- . همچنین از همین ماده است واژه [re] چوب بلند ویژه رُفتن گردو و زیتون در گونه جوبنی (علیزاده، 162:1389) سنجیدنی با [rot] در گونه جیرندهی (شوقی، 95:1396) که واج f در آن حذف شده است.
واج f پس از واکه â در گویش رودباری معمولاً حذف نمی شود، چنانکه در [iyâftan] / [yâftan] یافتن در گونه جوبنی این حذف دیده نمی شود، سنجیدنی با [yâtan] (مرعشی، 458: 1382) و [yâftǝn] (نوزاد، 483:1381) در گیلکی.
4.2. حذف واج q
حذف واج q بیشتر پس از واکه در جایگاه پایانی و گاه در جایگاه میان واکه ای دیده می شود که در این صورت معمولاً با واکه پیشین یا پسین حذف می شود.
[ti] خار در گونه جوبنی، سنجیدنی با te:q تیغ، خار در گیلکی رشت (سرتیپ پور، 162:1369). در گونه دوآبسری [tif] گویند.
[du] دوغ در گونه تکلیمی (هاشمی، 137:1391).
[yu] یوغ در گونه لویه ای و تکلیمی (خوشدل، 165:1398و هاشمی، 315:1391).
[duru] دروغ و [durugu] دروغگو در گونه جوبنی (علیزاده، 150:1389).
[run] روغن در گونه جوبنی و [zard e run] روغن زرد، روغن حیوانی در گویش تکلیمی، [zǝrun] روغن زیتون در گونه جوبنی و تکلیمی.
[šâ'âl] شغال در گونه جوبنی (علیزاده، 184:1389).
[čonder] چغندر در گونه تکلیمی (هاشمی، 109:1391).
[târ] تغار در گونه تکلیمی (هاشمی، 81:1391)، [mostâr] تغار مسی، در گونه جوبنی (علیزاده، 249:1389).
[estefâr] استغفار، شبه جمله در بیان انکار چیزی، در گونه جوبنی.
واج q پس از همخوان در مواردی حذف می شود مانند:
[qer] غرق، در گونه لاکه ای (برهانی نیا، 17:1396).
[šalam] شلغم در گونه انارکولی (محمودی، 155:1402) که این حذف در فارسی هم در ترکیب «شلم شوربا» دیده می شود.
5.2. حذف واج n
یکی از بارزترین الگوهای حذف n در واج شناسی تاریخی زبان فارسی، حذف آن از پس از واج š در پایانه وند اسم مصدر -išn در گذار از فارسی میانه به فارسی دری است که در واژگانی همچون varzišn ورزش، wardišn گردش و مانند آنها دیده می شود. در گویش رودباری حذفn عموماً پس از واکه بویژه در جایگاه پایانی دیده می شود.
در فعل امر و نهی مفرد از ziyan زدن در گونه جوبنی، حذف و عدم حذف واج n در جایگاه پایانی و پس از واکه روا است:
[beze] بزن، [maze] نزن در گونه جوبنی که ستاک مضارع آن zen می باشد.
همچنین در فعل امر و نهی مفرد از فعل های پیشوندی آن مانند [âziyan]، [daziyan]، [xuziyan]، [jeziyan] و... هم این حذف روا است. در ساخت جمع، چون n در جایگاه پایانی قرار ندارد این حذف صورت نمی گیرد:
[bezenan] بزنید، [mazenan] نزنید در گونه جوبنی.
ظاهراً به تبعیت از فعل ziyan، در برخی فعل ها که ستاک مضارع آنها اساساً فاقد واج n است مانند [šiyan] و [âdiyan] فعل امر و نهی مفرد آنها بر خلاف دستور، هم بدون n و هم با افزایش واج n به صورت [bešen] / [mašen] و [âden] / [âmaden] نیز به کار می رود.
[kurǝvi] جُغد در گونه جوبنی (علیزاده، 222:1389) و [kurevi] در گونه لاکه ای (برهانی نیا، 124:1396) که جزء دوم آن احتمالاً ستاک مضارع van / vin می باشد و واج n از پایانه واژه حذف شده است. کور خواندن این پرنده به اعتبار روزکور بودن آن است، چنانکه جغد را در جوبنی [kur e ququ] و در گیلکی [kur ququ] (مرعشی، 353:1382) هم می گویند.
گاه حذف n در جایگاه میانی پس از واکه و پیش از برخی همخوان ها دیده می شود:
[moqâl] منقل در گونه لاکه ای (برهانی نیا، 36:1396).
[borj] برنج در گونه جوبنی (علیزاده، 60:1389)، [bǝj] در گیلکی رشت (نوزاد، 54:1381)، فارسی میانه brinj، ایرانی باستان *virinj-.
[no:bend] نان بند، ابزار چسباندن نان به تنور (جعفری، 220:1400).
حذف n پس از واکه و پیش از واج انفجاری کناری d در برخی گونه های گویش رودباری دیده می شود ولی این حذف در زبان گیلکی فراگیرتر است مانند:
[dâxâdan] صدا کردن در گونه کلورزی، سنجیدنی با [dâxondan] (علیزاده، 133:1389) در گونه جوبنی و [daxondǝn] در گونه لاکه ای (برهانی نیا، 261:1396) و [duxâdǝn] در گیلکی رشت (نوزاد، 233:1381). در گیلکی به همین قیاس واج n در مصدر و ستاک ماضی فعل های [fišâdǝn] دور ریختن، [usâdǝn] برداشتن، [dǝgâdǝn] داخل کردن و مانند آنها چون پیش از d قرار دارد حذف می شود ولی در غالب گونه های گویش رودباری این حذف صورت نمی گیرد. در ستاک مضارع چون n پیش از d واقع نیست این حذف صورت نمی گیرد.
گاه واج n از وند مصدری an/ǝn/en در برخی گونه های گویش رودباری و نیز گیلکی حذف می شود و شکل مصدر را به مصدر تالشی مرکزی که اساساً از افزودن وند –e به ستاک گذشته ساخته می شود (رضایتی، 56:1386) نزدیک می کند. البته در تالشی جنوبی، وند ساخت مصدر همچون رودبار مرکزی en- می باشد. (نک: نصرتی، 171:1396). در زیر به نمونه هایی از حذف و عدم حذف n از وند مصدری در گویش رودباری اشاره می شود. حذف n گاه با تقویت واکه پیشین همراه است.
on â âčarda nebâm نمی توانستم در بازی او را شکست دهم در گونه جوبنی.
gerdom yâftâ niyom می گردم نمی توانم بیابم در گونه جوبنی.
xer begite qâter xo râyâ diyan niye مه گرفته است قاطر نمی تواند راه خودش را ببیند در گونه جوبنی.
âqâ gušt agitan niya آقا نمی تواند گوشت بخرد... (برهانی نیا، 132:1400).
6.2. حدف واج š
واج š پس از واکه در جایگاه پایانی در گویش رودباری گاه حذف می شود:
فعل باشیدن در گویش رودباری، هم به صورت ساده و هم پیشوندی و نیز در فعل های مرکب به کار می رود. این فعل، در گویش رودباری ناقص صرف می شود. واج š از فعل امر مفرد و نهی مفرد از این فعل در جایگاه پایانی و پس از واکه â در برخی گونه ها حذف می شود:
[bebâ] باش، [mabâ] نباش، [zi bâ] زود باش در گونه جوبنی.
[âbâ] بشو، [âmabâ] نشو. مانند [xafe âbâ] خفه شو در گونه جوبنی.
[pâ bâ] پاشو، برخیز، [pâ mabâ] پا نشو در گونه جوبنی.
همه مثال های فوق با حذف و عدم حذف š به هر دو صورت تلفظ می شوند.
در جمع، چون š در جایگاه پایانی نیست، حذف صورت نمی گیرد:
[mabâšan] نباشید، [âmabâšan] نشوید
اما این حذف در دیگر فعل ها مانند [âtâš]بتراش، [âklâš] بکَن و... دیده نمی شود.
واج š پس از واکه و پیش از همخوان خیشومی m در گویش رودباری گاه حذف می شود:
[čam] چشم در گونه تکلیمی (هاشمی، 108:1391) و گونه جوبنی (علیزاده، 114:1389)، سنجیدنی با [čum] در گیلکی، فارسی میانه čašm، اوستایی čašman-، ایرانی باستان .*čašman-
[čama] چشمه در گونه تکلیمی (هاشمی، 109:1391) و[čame] در گونه جوبنی (علیزاده، 115:1389)، سنجیدنی با [čumǝ] در گیلکی، فارسی میانه čašmag.
اما حذف š در این موقعیت همیشگی نیست و مثلاً در واژگان [pašm]، [vašm]، [bašm]، [ešmârdan]، [došmon] و... این حذف دیده نمی شود.
7.2. حذف واج d
حذف d در فارسی در واژگانی چون مرواری: مروارید و شاباش: شادباش و... دیده می شود. یکی از پربسامدترین حذف ها در گویش رودباری حذف d است. d بویژه وقتی پس از واکه و در جایگاه پایانی واقع باشد حذف می شود و البته حذف آن همیشگی نیست.
[amburu] آمرود در گونه جوبنی (علیزاده، 48:1389).
[sarbu] سربود، باری افزون بر بارِ وزن کشی شده که فروشنده برای اطمینان از حلال بودن معامله به خریدار دهد، در گونه جوبنی. در این واژه عدم حذف هم روا است.
[xo] خود (صفت ملکی و ضمیر) در گونه جوبنی (علیزاده، 127:1389) و نیز [xoterâš] خودتراش، مدادتراش در گونه جوبنی که حذف d در آن به دلیل تلاقی دو همخوان دندانی انفجاری است، اما در واژگانی همچون [xodkaš] و [xodkâr] حذف صورت نمی گیرد.
[ru] رود، فرزند در مقام تحبیب در گونه جوبنی (علیزاده، 161:1389) سنجیدنی با [re] پسرک در گیلکی (بشرا، 195:1400) و [rula] در لکی (عسکری عالم، 129:1384).
[ru] رود، رودخانه (علیزاده، 161:1389) که این حذف در واژگان ترکیبی همچون [roxon] رودخانه، [esbǝru] سپیدرود، [siyâru] سیاه رود و... هم دیده می شود.
[sabbe] سبد در گونه جوبنی (علیزاده، 170:1389)، [sappa] در گونه تکلیمی (هاشمی، 158:1391).
[senja] سنجد در گونه تکلیمی (هاشمی، 166:1391).
[konji] کنجد در گونه دوآبسری (جعفری، 212:1400).
[mǝrvâri] مروارید در گونه لاکه ای (برهانی نیا، 302:1396).
[naxu] نخود در گونه علی آبادی (عبدالهی، 179:1396).
[keli] کلید در گونه جوبنی (علیزاده، 218:1389).
[zi] زود در گونه تکلیمی (هاشمی، 153:1391).
[di] دود در گونه تکلیمی (هاشمی، 137:1391).
[pu] پود در گونه جوبنی.
[ve] بید در گونه های جوبنی و لاکه ای (علیزاده 273:1389 و برهانی نیا، 70:1396)، [vi] در گونه جیرندهی (شوقی، 189:1396).
[âvâ] آباد در پایانِ برخی جاینام های رودبار همچون [aliyâvâ] علی آباد، [ramtavâ] رحمت آباد و مانند آنها.
[sar salomat bâ] سرسلامت باد، اسم مصدر به معنای عیادت کردن از بیمار در گونه جوبنی.
[movârey bâ] مبارکباد، اسم مصدر به معنای شادباش گویی در گونه جوبنی.
گاه واج d در جایگاه میان واکه ای یعنی در میان دو واکه حذف می شود. در فارسی این حذف در واژگانی همچون خاوند: خداوند دیده می شود.
[rua] روده در لاکه ای (برهانی نیا، 248:1396) و گونۀ کلشتری و علی آبادی.
[xonexâ] خانه خدا، صاحبخانه، مجازاً به معنای دوست خانوادگی در گونه جوبنی.
گاه واج d پس از همخوان در پایان واژه حذف می شود:
[mez] مزد در گونه جوبنی و [mǝz] در گونه لاکه ای (برهانی نیا، 302:1396) و [mozur] مزدور، کارگر روزمزد در گونه جوبنی.
[doz] دزد و [dozi] دزدی در گونه جوبنی (علیزاده، 140:1389).
[dar] درد در گونه لاکه ای مانند [tak e dar] دردِ پهلو (برهانی نیا، 76:1396).
[Jal] جَلد و چالاک در گونه لاکه ای (برهانی نیا، 155:1389).
[Jǝxan jǝxan] تمسخر (برهانی نیا، 46:1396) از فعل پیشوندی [jǝxandesten].
واج d گاه وقتی در میان دو همخوان قرار بگیرد یعنی به عنوان واج میانی در خوشه همخوانی ccc جای گیرد حذف می شود. طبعاً این حالت بیشتر در واژگان مرکب دیده می شود، بویژه وقتی d در پایانۀ واژه نخست واقع باشد. طبعاً وقوع حذف بستگی به آرایش واجی واژه مرکب دارد.
[tontar] تندتر در گونه تکلیمی (هاشمی، 348:1391).
[belantar] بلندتر در گونه تکلیمی (هاشمی، 354:1391).
[belǝngu] بلندگو در گونه جوبنی (علیزاده، 66:1389).
[gersuz] چراغ گردسوز در گونه جوبنی (علیزاده، 229:1396).
[say za:râ] سید زهرا در گونه دوآبسری (جعفری، 110:1400) و [say mo:sen] سیدمحسن در گونه تکلیمی (هاشمی،339:1391) و [say musâ] (همان:353) برخلاف [sayd isâ] (همان:353 و 339).
8.2. حذف واج t
حذف واج t که جفت واج d ولی بیواک است، همچون d بیشتر پس از واکه و در پایان واژه دیده می شود.
[ti] توت در گونه لاکه ای (برهانی نیا، 67:1396) و ترکیبات آن مانند [ti dâr] درخت توت (همان) و [sâti] میوه تمشک در گونه دوآبسری (جعفری، 204:1400)، [tü] توت در گونه انبوهی (سبزعلیپور، 40:1389)، سنجیدنی با [tit] در گونه جوبنی (علیزاده، 97:1389).
[ze] زیت، زیتون در گونه جوبنی و تکلیمی و لاکه ای (علیزاده، 167:1389 و هاشمی، 154:1391 و برهانی نیا، 175:1396)، فارسی میانه zayt.
[xalâ] جامه در گونه دارستانی که اصل آن خلعت تازی است، سنجیدنی با [xalât] در گونه لاکه ای (برهانی نیا، 84:1396) و [xalâ] پوشاک در تالشی جنوبی (نصرتی، 58:1396)
[pok] پتک در گونه جوبنی. در گونه انبوهی [pot] گویند (سبزعلیپور، 121:1389) که واج پایانی k حذف می شود. در هر دو مورد، یک همخوان از خوشه دوهمخوانی حذف و آرایش cvcc برای سهولت تلفظ به cvc تبدیل می شود.
حذف t پس از همخوان بویژه وقتی دیده می شود که t درپایان واژه و پس از واج های ملازی (uvular) مانند q و x یا واج های سایشی (fricative) مانند f، s و š واقع شود:
[čǝf] چفت، ابزار قفل کردن در گونه لاکه ای (برهانی نیا، 30:1396).
[haf] هفت در گونه لاکه ای (همان: 43).
[haš] هشت در گونه لاکه ای (همان).
[angiš] در گونه لاکه ای (برهانی نیا، 245:1389).
[das] دست در گونه لاکه ای (همان:42) و ترکیبات آن مانند [dasberâz] دستمال پارچه ای جیبی، [dsbǝnd] دستبند و...
[šǝnâq] شناخت، قدرشناسی (برهانی نیا، 135:1389) که حذف t، با ابدال همخوان پیشین همراه است
[asfâl] آسفالت (همان:267).
همچنین در سوم شخص مفرد از گذشته ساده مصادر جعلی که به –est ختم می شوند و مصادر مجهولی که به –ist ختم می شوند در بسیار از گونه های گویش رودباری این حذف دیده می شود مانند [âgerdes] برگشت، [biškis] شکسته شد.
گاه در واژگان مرکب، واج t بویژه در پایانه واژه نخست حذف می شود که طبعاً حذف یا عدم حذف آن بستگی به آرایش واج های پیشین و پسین دارد مانند:
[zerâčin] درو کردن محصول زراعی در گونه جوبنی، سنجیدنی با [zerât e čin]در گونه های تکلیمی و لاکه ای (هاشمی، 133:1391 و برهانی نیا، 90:1396).
[pasqad] قدکوتاه در گونه جوبنی (علیزاده، 79:1389).
[posxona] پُستخانه، اداره پست در گونه لاکه ای (برهانی نیا، 275:1396).
در برخی گونه های گویش رودباری از جمله گونه دارستانی و تکلیمی، واج t پس از واج s پیش از واکه حذف می شود. فرشیدورد آورده است که حذف t پس از s و پیش از ân / in به طور قیاسی در فارسی قدیم مرسوم بوده است چنانکه شارسان را به جای شارستان و آسینه را به جای آستینه به کار می بردند. (583:1384)
[dasâxon] سفره (جعفری، 198:1400) که اصل آن دستارخوان بوده است.
[esekom] استکان (هاشمی، 30:1391).
[qaborson] قبرستان در گونه جوبنی.
[tandurusi] تندرستی (شوقی، 52:1396).
به همین قیاس، واج t از وند ساخت مصدر جعلی –estan در گویش رودباری در پاره ای فعل ها حذف می شود:
[xafeson] / [xafesen kordan] خَفیدن، سُرفه کردن در گونه جوبنی که اصل آن xafestan است، سنجیدنی با [kâu xafesen] سیاه سرفه در گونه جوبنی، [kâu xavesten] در گونه کلورزی و [kavi xafǝsǝn] در گونه لاکه ای (برهانی نیا، 80:1396).
[bermesen korden] گریستن در گونه تکلیمی (هاشمی، 243:1391) که اصل آن bermestan است.
همچنین در ستاک گذشته فعل های [vâstan] بایستن، میل به چیزی داشتن، [šâstan] شایستن، [xâstan] خواستن و مانند آنها که ستاک مختوم به â به وند st می چسبد، واج t پیش از واکه در برخی گونه ها حذف می شود:
xâssom harf bezenom می خواستم حرف بزنم. (هاشمی، 335:1391).
mallǝm vâse bušu rubâr آقای معلم باید به رودبار می رفت. (برهانی نیا، 277:1401).
گاه حذف t پس از s و پیش از واکه با تکرار واج s همراه است یعنی برای همگونی (assimilation)، گروه صوتی –st- به –ss- تبدیل می شود. از جمله در برخی گونه ها در ساخت جاینام ها، وند مکان -eston معادل -estân فارسی به -esson تبدیل می شود. همچنین در مصادر جعلی که به وند –estan ختم می شوند و در انواع فعل گذشته در برخی گونه ها و حتا اسم ها در شرایط مشابه، این همگونی رخ می دهد:
[dâresson] دارستان (نام بومی آبادی)، [tapessen] تپیدن (هاشمی، 386:1391)، [nešnavessen] نشنیدید (همان:345)، [larzesse] می لرزید (همان:354)، [biškissa] شکسته (همان:357)، [rossom] رستم (اسم شخص) (همان:356)، [basson] بسته ها (همان: 336:1391).
لازار به تبدیل –st- به –ss- در زبان گفتار فارسی با آوردن مثال هایی اشاره کرده است. (34:1384)
9.2. حذف واج z
حذف z بیشتر پس از واکه در پایان واژه دیده می شود.
[ru] روز در گونه جوبنی و ترکیبات آن مانند [diri] دیروز (علیزاده، 153:1389)، [emru] امروز (همان:48)، [pǝriru] پریروز (همان:78).
[či] چیز در گونه جوبنی که این حذف در فارسی عامیانه هم دیده می شود.
[harge] هرگز در گونه جوبنی (علیزاده، 276:1389).
[ni] نیز در گونه انبوهی (سبزعلیپور، 63:1389).
[hǝni] هنوز، باز هم، دوباره در گونه جوبنی (علیزاده، 277:1389).
10.2. حذف واج s
واج سایشی s همتای واج z است جز اینکه بی واک است. حذف s نیز بیشتر در جایگاه پایانی پس از واکه دیده می شود.
[ba] / [pa] حرف ربط «پس» در گونه جوبنی (علیزاده، 69:1389)، سنجیدنی با pa na pa پس نه پس در فارسی تهرانی.
[das be de] فوراً (علیزاده، 141:1389) که اصل آن das be das بوده است.
[heške] هیچکس در گونه جوبنی.
11.2. حذف واج k
حذف k در گویش رودباری بیشتر پس از واکه و در جایگاه پایانی دیده می شود. در فارسی هم این حذف در واژگانی همچون باری: باریک و تاری: تاریک و... دیده می شود.
[kuji] / [kuči] کوچک در گونه جوبنی (علیزاده، 221:1389) سنجیدنی با kučak در فارسی میانه. طبعاً اگر شناسه یا وندی که به واکه آغاز می شود به این واژه بچسبد، k حذف شده بازمی گردد:
[kujitar] کوچکتر، [kujixon] کوچک خان (نام مرد)، [kuji xonom] کوچک خانم (نام زن)، [kuji marday] مرد ریز اندام، [kuji berâr] برادرِ کوچک.
te kujikom کوچکِ تو هستم.
[xu] خوک در گونه جوبنی (علیزاده، 127:1389)، سنجیدنی با [xi] در گونه دوآبسری، فارسی میانه xuk، ایرانی باستان *xūka-.
[fale] فلک در گونه جوبنی:
vuzdâr bešiye kaškašon e fale درخت گردو به فلکِ کهکشان؟ رفته است.
[duârt] / [duârd] قیچی برزرگ پشم زنی گوسفندان در گونه جوبنی (علیزاده، 150:1389) که اصل آن دوکارد است، به اعتبار آنکه دو کارد به هم پیوسته است. در اینجا k در جایگاه میان واکه ای حذف شده است. سنجیدنی با [dukâr] در گونه تکلیمی (هاشمی، 137:1391). واژه دوکارد در لغتنامه و دیگر فرهنگ های معتبر به معنای مقراض و جلمان آمده است.
12.2. حذف واج b
واج b گاه پس از واکه در جایگاه پایانی حذف می شود اما معمولاً در این جایگاه در گویش رودباری به v تبدیل می شود. حذف b عمدتاً پس از همخوان های m و n که آن هم در این جایگاه به m قلب می شود صورت می گیرد. حذف b پس از m از آن رو است که هر دو واج، دولبی (bilabial) هستند و تلفظ b در این جایگاه دشوار است.
[ču] چوب در گونه جوبنی (علیزاده، 116:1389).
[zâteljam] بیماری ذات الجنب در گونه جوبنی.
[bejem] بجنب در رودبار مرکزی از مصدر [jembestan].
[tamâs] تهماسب در گونه لاکه ای (برهانی نیا، 279:1396).
13.2. حذف واج v
حذف v پس از واکه بویژه در واژگان مرکب دیده می شود که v در پایانه واژه نخست حذف می شود. برای این الگوی حذف در زبان فارسی، واژگان ناخدا: ناوخدا و گامیز: گاومیز، ادرار گاو نامبردنی است. حذف v پس از واکه در جایگاه پایانی نیز گاه در گویش رودباری دیده می شود.
[gâmiš] گاومیش در گونه جوبنی (علیزاده، 227:1389).
[gâxos] از جاینام های رودبار، به معنای خفتنگاه و استراحتگاه گاوها، جایی که گالش ها گله های گاو خود را آنجا می خوابانند.
[gâleš] گالش در گونه جوبنی به معنای نگهبان گاو که مجازاً به نگهبان گوسفند، بز، بره، غاز، بوقلمون و... هم گفته می شود. این واژه توسع معنایی پیدا کرده و به قومی از گیلان که در اصل گاودار بوده اند و به گویش آنها نیز اطلاق می شود. جزء نخست این واژه «گاو» و جزء دوم آن leš از ریشه raxš- پاییدن و مراقبت کردن است که در «لشکر» هم دیده می شود.
[šǝmir] شب میر، مرگ شبانگاهی دام ها در گونه جوبنی که اصل آن šavmir می باشد. در گونه های لاکه ای و جیرندهی [šammir] گویند (برهانی نیا، 78:1396 و شوقی 118:1396) که حذف v با تکرار جبرانی واج پسین همراه است.
[mamir mazi] ناتوان، ضعیف در گونه راجعونی (میرزایی، 1400: 34 و 78) سنجیدنی با [mamir maziv] در گونه جوبنی، از ستاک ziv، در اصل یعنی بیماری که نه می میرد و نه بهبود می یابد.
واج v گاه در جایگاه میان واکه ای همراه با واکه پسین حذف می شود:
[lâk] لاوکِ نان در گونه جوبنی (علیزاده، 235:1389) سنجیدنی با *nâvaka- ایرانی باستان (حسندوست، 2509:1393)
[jonemarg] جوانمرگ در گونه لاکه ای (برهانی نیا، 289:1389)
14.2. حذف واج y
حذف y عمدتاً هنگامی دیده می شود که y میان دو واکه قرار گیرد که در این صورت معمولاً همراه با واکه پیشین حذف می شود:
[sâti] میوه تمشک (جعفری، 204:1400) که اصل آن siyâ tit یا توت سیاه است.
[sâberali] نوعی آلوی سیاه و خیلی ریز (جعفری، 204:1400) که مرکب از سه واژه siyâ سیاه، ber بوته خار، درختچه تیغدار و ali آلو می باشد.
[sâlef] درخت سیا آل در گونه جوبنی که چون برگهای آن سبز سیر است و به سیاهی می زند به این نام خوانده می شود و آن را در رودبار سیالیف هم می گویند. سیالیف لفظاً به معنای «سیاه برگ» است، سنجیدنی با liv برگ در تالشی (نصرتی، 114:1396).
[sâu] نامی برای گوسفندی که سر و گردنش سیاه باشد در گونه جوبنی، مرکب از siyâ و وند اشتقاقی –u که از وندهای فعال در گویش رودباری در ساخت صفت است.
[sâvâš] نام گیاهی در گونه تکلیمی که اصل آن سیاه واش است.
[mončon] ناحیه شرمگاه در گونه لاکه ای (برهانی نیا، 250:1396) که اصل آن [miyân čân] است، سنجیدنی با [meyčon] در گونه جوبنی و [miyânčân] در تاتی خلخال (سبزعلیپور، 168:1390).
[mongâ] میانگاه در گونه لویه ای.
[mombâri] باری که در قسمت وسط پالان چهارپایان قرار می دهند در گونه لاکه ای (برهانی نیا، 53:1396) سنجیدنی با [miyombâr] در گونه جوبنی.
[xâl] خیال در گونه جوبنی:
tere xâl e te râ nešnâxtom خیال می کنی تو را نشناختم؟ (علیزاده، 122:1389).
15.2. حذف واج های h و ?
واج های چاکنایی h و ? در گویش رودباری در جایگاه آغازین دیده می شوند مانند [huštay] سوت، [han] همین، [arbe] خرمالوی جنگلی و [asef] سیب، اما در جایگاه میانی و پایانی معمولاً حذف می شوند. نگارنده تحولات واج های چاکنایی h و ? را در گویش رودباری در مقاله ای جداگانه کاویده است (علیزاده، 1400) و در اینجا به ذکر چند مثال از حذف h و ? در جایگاه میانی و پایانی از گونه جوبنی بسنده می کند:
[šâ] شاه، [mostarâ] مُستراح، [ko:ne] کهنه، [dav] دأب، آیین و سنت، [rǝfi] رفیع (اسم شخص).
16.2. حذف همخوان تکراری در واژگان مرکب
گاه در یک واژه مرکب، وقتی همخوان پایانی از واژه نخست و همخوان آغازین از واژه پسین، یکی باشد، یکی از آن دو حذف می شود. این حذف در فارسی هم در واژگانی همچون بمباران، جفتک و... دیده می شود.
[mombâri kuli] نوعی کدوی کمرباریک در گونه لاکه ای (برهانی نیا، 19:1396) که واژه نخست، صفت مرکب miyân bârik بوده است.
[kǝšǝvi] پیراهن کشباف در گونه جوبنی (علیزاده، 214:1389) مرکب از kaš کش و šǝvi پیراهن، سنجیدنی با [kaš e šavi] در گونه لاکه ای (برهانی نیا، 86:1396).
[čengiri] به هم چنگ انداختن، با یکدیگر دست به گریبان شدن در گونه جوبنی (علیزاده، 116:1389) مرکب از čeng چَنگ، پنجول و gir ستاک مضارع و –i وند اسم مصدر.
[espendone] دانه اسفند در گونه جوبنی (علیزاده، 43:1389) مرکب از espend و done.
[paladâr] درخت پلت در گونه لاکه ای (برهانی نیا، 66:1396) مرکب از palad و dâr.
[sar xoškon] سرپناه (برهانی نیا، 271:1396) که در اصل sar xošk kon بوده است
3. حذف هجا
گاه در برخی واژگان یک هجا یا بیشتر حذف می شود. به مواردی ضمن بحث از حذف واکه ها و همخوان ها اشاره شد. در اینجا به موارد دیگر اشاره می شود.
1.3. حذف هجای پایانی واژه نخست در واژگان مرکب
در گویش رودباری گاه در واژگان مرکب، بویژه اسم ها و قیدهایی که از تکرار یک واژه ساخته می شوند، هجای پایانی از واژه نخست برای سهولت تلفظ حذف می گردد:
[joxos joxosay] / [jox joxosay] قایم باشک در گونه جوبنی.
[tab tabay] گیاهی خودرو که میوه آن به شکل چندین تبَی (تبنگ، طبق) است در گونه جوبنی، که اصل آن tabay tabay بوده است.
[ti tiya] تکه تکه در گونه لاکه ای (برهانی نیا، 290:1396) که اصل آن tiya tiya بوده است.
2.3. حذف یک یا چند هجا از اَعلام
در گویش رودباری بسیار از اَعلام یا کَسنام ها به منظور سهولت تلفظ، با حذف یک واج بلکه عمدتاً با حذف یک یا دو هجا کوتاه می شوند تا اسم های کوتاه تر و غالباً اسم های یک یا دوهجایی بسازند. این ویژگی با تفاوت هایی در فارسی هم دیده می شود همچنانکه کتایون را kati و فاطمه را fâti گویند. شواهد زیر از گونه جوبنی استخراج شده اند:
[yadol] یدالله، [sador] صدرالله، [fazol] فضل الله، [âxon] آقاخان، [eben] اِبنعلی، [rajbal] رجبعلی، [bâxšay] بخشعلی، [Jonšir] جوانشیر، [emǝli] امام علی، [merzâqâ] میرزا آقا، [alerzâ] علیرضا.
نتیجه
در گویش رودباری، حذف در همخوان ها بیشتر از واکه ها دیده می شود. از مقوله دستوری، حذف در اسم و صفت بیشتر از فعل دیده می شود. در گویش رودباری از میان واکه ها حذف واکه پایانی e/a/ǝ بسامد دارد و از میان همخوان ها، بویژه بسامد حذف همخوان های d و r پس از واکه و در جایگاه پایانی قابل توجه است. گاه حذف یک واج با فرایندهای جبرانی همچون ابدال واکۀ پیشین، تکرار همخوان پیشین و... و گاه با تحولاتی در آرایش واجی همراه است. حذف در واژگان تک هجایی کمتر رخ می دهد. حذف در واژگان مرکب، بویژه در واج پایانی واژه نخست، بسامد قابل توجهی دارد. حذف همخوان ها عمدتاً در جایگاه پایانی و پس از واکه رخ می دهد اما گاه حذف در جایگاه میان واکه ای هم دیده می شود. همخوان های چاکنایی در جایگاه میانی و پایانی معمولاً حذف می شوند.
منابع شفاهی
گویشوران گویش رودباری که در این مقاله به شواهد آنها استناد شده است به چینش الفبایی عبارتند از آقایان هادی توحیدی (گویش کلورزی)، رمضان حیدری (گویش لویه ای)، شادروان محمد مهرآیین (گویش تکلیمی)، نجم الله مهرپور (گویش دارستانی).
منابع
برهانی نیا، کورش (1401)، لاکه، رشت: ایلیا
بشرا، محمد (1400)، فرهنگ واژگان گیلکی، رشت: ایلیا
جعفری دوآبسری، زیبنده، صفدر، ساعی، احمد (1392)، کبته پناهگاه برمکیان، بدون نام ناشر
جهانگیری، نادر (1394)، زبان گیلکی گویش لاهیجان، رشت: ایلیا
حسندوست، محمد (1393)، فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی، تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی
خوشدل، نصرت الله (1398)، خوشه ای از زبان و فرهنگ رودبار، رشت: بلور
رضایتی کیشه خاله، محرم (1386)، زبان تالشی (توصیف گویش مرکزی)، رشت: ایلیا
سبزعلیپور، جهاندوست (1390)، فرهنگ تاتی، رشت: ایلیا
سبزعلیپور، جهاندوست (1389)، زبان تاتی (توصیف گویش تاتی رودبار)، رشت: ایلیا
سرتیپ پور، جهانگیر (1369)، ویژگیهای دستوری و فرهنگ واژه های گیلکی، رشت: گیلکان
شوقی، صمد (1391)، گیلتات (پژوهشی پیرامون تاریخ، زبان و فرهنگ عمارلو)، ج دوم، رشت: ایلیا
طاهری، عباس (1388)، بررسی گویش تاتی تاکستان، تاکستان: سال
عبدالهی، نباتعلی (1396)، لغت نامه علی آباد رودبار گیلان، قزوین: طه
عسکری عالم، علیمردان (1384)، فرهنگ واژگان لکی به فارسی، خرم آباد: افلاک
علیزاده جوبنی، علی (1389)، نخستین فرهنگ گویش تاتی رودبار، رشت: ایلیا
علیزاده جوبنی، علی (1400)، بررسی تحولات واج های چاکنایی در گویش رودباری، پژوهش هایی در باره کرانه جنوبی دریای کاسپین، دفتر چهارم، تهران: نشر پژواک فرزان، صص 347-327
فرشیدورد، خسرو (1384)، دستور مفصل امروز، چاپ دوم، تهران: سخن
کرد رعفرانلو کامبوزیا، عالیه (1393)، واج شناسی، رویکردهای قاعده بنیاد، تهران: سمت
لازار، ژیلبر (1384)، دستور زبان فارسی معاصر، تهران: هرمس
محمودی، فاطمه (1402)، تیلیف دلی گبان (مثل های مردم رحمت آباد رودبار)، رشت: ایلیا
مرعشی، احمد (1382)، واژه نامه گیلکی، رشت: طاعتی
مسرور ماسالی، فرامرز (1386)، فرهنگ تالشی، ناشر: مؤلف
میرزایی راجعونی، محمد (1400)، راجعون بزرگ، رشت: سپیدرود
نصرتی سیاهمزگی (1396)، فرهنگ تالشی، رشت: ایلیا
نوزاد، فریدون (1385)، گیله گب، رشت: دانشگاه گیلان
هاشمی تکلیمی (1391)، پژوهشی در گویش رودباری، رشت: حرف نو
Mackenzie, D. N. (1986), a Concise Pahlavi Dictionary, London, Oxford University Press
Nyberg, H. S. (1974), a Manual of Pahlavi,Wiesbaden, Germany