Analysis of a number of Phonological Processes of Behbahani Dialect: Optimality Theory
Subject Areas : Linguistics,dialectology,folklore,literatureAliyeh KambuziyaKord Zafaranlu 1 , Mehdi Sham Roshan 2
1 - Department of Linguistics, Tarbiat Modares University
2 - Department of Linguistics, Tarbiat Modares University
Keywords: insertion, Assimilation, Deletion, weakening, optimality theory, Behbahani Dialect,
Abstract :
This research has investigated some common phonological processes in Behbahani Dialect within the framework of Optimality Theory. These processes include: assimilation, deletion, weakening of consonants b, f, and v to bilabial-velar glide [w], insertion of bilabial-velar glide [w], changes of palatal stop /c/ to glide [j] at the end of the word. This research used field method and targeted interview to collect data. In addition, some data were extracted from written sources such as theses and books written about the Behbahani Dialect. One of the authors of the article is also from Behbahan, and as an informant, he also played a role in this research and confirms the accuracy of the data. The informants were ten men and women, illiterate and educated people of different ages. After collecting the data, the desired words were carefully transcribed and analyzed phonologically in Optimality Theory. The results show that in this dialect, the processes of deletion and weakening have more frequency than other processes.
تحلیل برخی فرآیندهای واجی گویش بهبهانی در نظریة بهینگی
چکیده
این پژوهش به بررسی برخی از فرایندهای واجی رایج در گویش بهبهانی در چارچوپ نظریة بهینگی پرداخته است. این فرایندها عبارتند از: همگونی، حذف ، تضعیف همخوانهایb ، f ، v به غلت دولبینرمکامی w در محیط پس از واکه، درج غلت دولبینرمکامی [w] در التقاء واکه، تبدیل انسدادی c به غلت کامی [j] در بافت پایان واژه. این پژوهش برای جمعآوری دادهها از روش میدانی و انجام مصاحبۀ هدفمند بهره برده است. علاوه بر این، برخی از دادهها از منابع مکتوب مانند پایاننامه و کتابهایی که دربارۀ گویش بهبهانی نوشته، استخراج شدهاند. یکی از نگارندگان مقاله نیز اهل بهبهان است و به عنوان گویشور نیز در این پژوهش نقش داشته و صحت دادهها را تایید مینماید. گویشوران ده نفر مرد و زن، بیسواد و تحصیلکرده در سنین مختلف بودهاند. پس از جمعآوری دادهها، واژههای موردِ نظر به دقت آوانویسی شده و در نظریۀ بهینگی به لحاظ واجشناختی تحلیل شدهاند. پس از جمعآوری دادهها، واژهها آوانویسیشده و در نظریة بهینگی تحلیل شدهاند. نتایج نشان میدهد که در این گویش فرایندهای حذف و تضعیف از سایر فرایندها بسامد بیشتر داشتهاند.
کلید واژهها: گویش بهبهانی، نظریه بهینگی، همگونی، حذف، تضعیف، درج.
١. مقدمه
پژوهش حاضر به توصیف و تحلیل برخی فرایندهای متداول در گویش بهبهانی میپردازد. بهبهان یکی از شهرستانهای استان خوزستان است و حدود یکصد هزار نفر جمعیت دارد. اهالی این شهر به گویش خاص خود که در گویش محلی به آن «بِبونی» گفته میشود صحبت میکنند. تلفظ بسیاری از واژگان در این شهر با آنچه که در شهرهاى استانهای فارس و بوشهر بهکارمیرود، مشابهت دارد. این پژوهش برای جمعآوری دادهها از روش میدانی و انجام مصاحبۀ هدفمند بهره برده است. علاوه بر این برخی از دادهها از منابع مکتوب مانند پایاننامه و کتابهایی دربارۀ گویش بهبهانی استخراج شدهاند. یکی از نگارندگان مقاله نیز اهل بهبهان است و به عنوان گویشور نیز در این پژوهش نقش داشته و صحت دادهها را تایید مینماید. پس از جمعآوری دادهها، واژههای موردِ نظر به دقت آوانویسی شده و به لحاظ واجشناختی در نظریۀ بهینگی تحلیل شدهاند.
2. پیشینة پژوهش
دربارۀ گویش بهبهانی پژوهشهایی در قالب پایاننامه و کتاب صورت گرفته که در این قسمت به معرفی چند مورد از آنها میپردازیم. معماری (١۳٧١) در پایاننامة خود «بررسی و توصیف زبانشناختی گویش بهبهانی» که در قالب کتاب نیز منتشر شده است، در چارچوب نظریه مقوله و میزان هالیدی به بررسی این گویش میپردازد؛ اما به فرایندهای واجی اشارهای نمیکند و فقط به توصیف آواهای این گویش میپردازد. بهروز (1373) «توصیف ساختمان فعل در گویش بهبهانی» را به عنوان موضوع پژوهش خود انتخاب کرده است. مرتضوی (1374) در «بررسی و تحلیل واجشناختی و دستوری گویش بهبهانی» به بررسی و معرفی واجهای گویش بهبهانی میپردازد. گرامی (1385) به توصيف دستگاه فعل و نقش و مکان قرارگرفتن شناسههاي فعلي، ضماير پيوستة شخصي و روابط آنها در گويش بهبهانی ميپردازد. از نظر وی لازم يا متعدي بودن افعال در زمانهاي دستوري حال و گذشته، دو الگوي متفاوت دستوري را براي صرف افعال به لحاظ شناسههاي فعلي، وندها يا ضماير شخصي پيوسته و حتي ضماير فاعلي جدا ارائه ميدهد. الگوي اول شامل افعال لازم (در زمانهای حال و گذشته) و متعدي (زمان حال) ميشود كه در صرف آنها در ساختهاي مورد نظر، از الگوي دستوري مشتركي پيروي ميكنند. الگوي دوم شامل افعال متعدي در زمان گذشته ميشود. برخلاف الگوي اول در صرف اين افعال، شناسهها، ضماير پيوسته شخصي و ضماير فاعلي ناپیوستۀ خاصی به كار ميرود. اين ويژگي باعث شده است كه گويش بهبهاني از جمله گويشهاي دارای ساخت "ارگتيو" به شمار آيد.
۳. چارچوب نظری
نظریۀ بهینگی از جمله نظریههای محدودیت بنیاد واجشناسی است که ساختار درونداد ـ برونداد دارد (بیجن خان، ۱۳۸۸: ۳۵). انگارۀ کلی آن توسط مککارتی (٢٠٠4: ۱٠) به صورت نمودار زیر ارائه شده است:
براساس این انگاره، مولد یا زایشگر (GEN) از یک درونداد دریافت شده، تعدادی گزینه (Cand) را تولید میکند. ارزیاب با ارائة محدودیتهایی که ترتیب آنها وابسته به زبانِ خاص است، گزینهها را مورد محک قرار میدهد و در پایان گزینهای که محدودیتهای بالا مرتبه را اغناء کرده و ممکن است از محدودیتهای پایینمرتبه تخطی کرده باشد بهعنوان گزینه یا برونداد بهینه انتخاب میکند. میتوان گفت اصطلاحات «درونداد و برونداد» بهترتیب معادل «بازنمایی زیرین و بازنمایی آوایی» در سنت واجشناسی زایشی میباشند. مولد یا زایشگر و گزینهها مانند یک رابطۀ ریاضیگونه عمل میکنند و از یک درونداد مجموعهای از گزینههای رقیب تولید میشود. تعداد گزینهها به لحاظ نظری میتواند بینهایت باشد (پرینس و اسمولنسکی، 1993: 7). ارزیاب هم کارکردی ریاضیگونه دارد و از مجموعه گزینههای حاصل از مولد، گزینه یا برونداد بهینه را بر مبنای زبان خاص انتخاب نموده و ارائه میدهد.
در واقع، برونداد یکی از گزینههاست که تحت محدودیتهای موجود، گزینة بهینه محسوب میشود. معیار ارزیاب برای استخراج برونداد بهینه از گزینههای ارائهشده توسط دستگاه زایشگر، مجموعهای از محدودیتهای پایایی و نشانداری است که بر اساس جهانیهای تلویحی تعریف میشوند. بنابراین، محدودیتهای ارزیاب جهانیاند، ولی ترتیب آنها برای استخراج برونداد بهینه از زبانی به زبان دیگر متفاوت است. در نتیجه، ترتیب محدودیتهای پایایی و نشانداری، واجشناسی زبانهای مختلف را توصیف میکند. اساساً واجشناسی یعنی چگونگی ترتیب محدودیتهای پایایی و نشانداری به منظور استخراج برونداد بهینه (بیجن خان، 1388: 39).
نظریة بهینگی دو محدودیت عمدة واجشناختی را در بر میگیرد: (الف) محدودیت پایایی که ناظر بر تغییر ساختاری قاعدة حساس به بافت است. به عبارت دیگر محدودیت پایایی همارز با عدم تغییر ساختاری بازنمایی زیرساختی در سطح تولید گفتار است که اهل زبان برای ارتباط بهینة گفتاری به آن گرایش دارند (همان ص ۳۳). (ب) محدودیت نشانداری که ناظر بر توصیف ساختاری یک قاعدة حساس به بافت است. در واقع، گویشوران هر زبان تمایل دارند زیرساخت واجی در سطح تولید و درک گفتار، تا جایی که ارتباط گفتاری مختل نشود ساده و سهلالوصول باشد. بنابراین محدودیت نشانداری همارز با نقض توصیف ساختاری به عنوان یک الگوی نشاندار است (همان ص۳۳).
4. ارائه و تحلیل دادهها
در ادامه چند فرایند واجی فعال مانند همگونی، تضعیف، حذف و درج در گویش بهبهانی در نظریۀ بهینگی تحلیل میشوند.
4-1. همگونی
همگونی از جمله فرایندهای واجی رایج در اغلب زبانهای دنیاست. حقشناس (152:1384) در توصیف همگونی مینویسد: گاهی یک همخوان در همنشینی با همخوان دیگری پارهای از مشخصههای آوایی خود را از دست میدهد و بهجای آن مشخصههای آوایی همخوان مجاور را میپذیرد. کامبوزیا (۱۳۸۵: ۱۶۷) مینویسد: «در همگونی یک واحد واجی به واحد واجی دیگر، در یک یا چند مشخصه شبیه میشود». همگونی ممکن است به صورت ناقص یا کامل صورت گیرد. در همگونی کامل یکی از همخوانها تمام مشخصههای همخوان دیگر را میپذیرد و عیناً مانند آن میشود. اما در همگونی ناقص دو همخوان کاملاً همانند نمیشوند، بلکه یکی از همخوانها برخی مشخصههای همخوان دیگر را میپذیرد.
4-1-1. همگونی در مشخصة محل تولید «لبی»
در این نوع همگونی، خیشومی تیغهای n در مشخصۀ محل تولید با همخوان لبی بعد از خود همگون میشود. این همگونی معمولاً در درون هجا، در مرز دو هجا، در دو تکواژ و حتی مرز دو واژه نیز اتفاق میافتد (کامبوزیا ۱۳۸۵: ۱۷۱). فرایند همگونی خیشومی [n] در مشخصۀ محل تولید با همخوان دهانی بعد از خود در گویش بهبهانی بسیار رایج است. برای این فرایند به عنوان نمونه دادههای جدول 1 ارائه میشود:
جدول 1. جایگزینی خیشومی m به جای خیشومی n در بافت قبل از همخوانهای لبی
محدودیتهای مفروض در رخداد فرایند همگونی در دادههای جدول 1 عبارتند از:
محدودیت نشانداری AGREE [place]: این محدودیت بر همگونی مشخصه محل تولید واحدهای واجی مجاور نظارت دارد (جم، ۱۳۸۸: ۶۸). محدودیت AGREE [place] عامل رخداد فرایند همگونی در مشخصۀ محل تولید است.
محدودیت پایایی IDENTREL[place]: برای تشخیص واحد واجی همگونشونده یا هدف، از واحد واجی منبع، باید بتوان جهت وقوع همگونی را مشخص کرد. برای این منظور از محدودیت دیگری با نام محدودیت پایایی حساس به رهش IDENTREL[place] استفاده میشود که از وقوع همگونی پیشرو، یعنی گسترش مشخصۀ محل تولید خیشومی تیغهای به همخوان دهانی بعدی جلوگیری میکند؛ زیرا در همگونیهای محل تولید، واحد واجی دارای رهشِ دهانی، غالب میشود و محل تولید خود را به واحد واجی بدون رهش دهانی، یعنی خیشومی پیش از خود، گسترش میدهد (همان: ۷٠). به عبارت دیگر، همگونی در محل تولید به صورت پسرو اتفاق میافتد.
محدودیت پایایی IDENT [place] چنانچه واحد واجی درونداد دارای مشخصۀ [+F] باشد، واحد واجی متناظر آن در برونداد نیز باید دارای مشخصۀ [+F] باشد، و اگر واحد واجی درونداد دارای مشخصۀ [-F] باشد، واحد واجی متناظر آن در برونداد نیز باید دارای مشخصۀ [-F] باشد (همان: ۶۹). بنابراین فرایند همگونی محل تولید لبی با رتبهبندی زیر نشان داده میشود:
AGREE [place] >> IDENTREL [place] >> IDENT [place]
برای اعمال رتبهبندی بالا و انتخاب برونداد بهینه از درونداد /onbad/ در تابلوی 1 استفاده میشود:
Input: /onbad/ | AGREE [place] | IDENTREL [place] | IDENT-IO [place] |
a. [onbad] | * ! |
|
|
b > [ombad] |
|
| * |
c. [ondad] |
| * ! | * |
تابلوی 1. همگونی خیشومی n با b در مشخصۀ محل تولید در واژة «گنبد»
4-1-2. همگونی در مشخصۀ شیوۀ تولید در توالی [-st-] به [-ss-]
در گویش بهبهانی در مقایسه با فارسی معیار رسمی توالی همخوانی [-st-] به صورت[-ss-] تولید میشود. این فرایند ناشی از همگونی انسدادی تیغهای بیواک [t] با سایشی تیغهای بیواک [s] است. در این نوع همگونی مشخصة شیوة تولید سایشی به انسدادی به صورت پیشرو گسترده میشود (کامبوزیا، 1385: ١٧٧). دادههای جدول 2 از گویش بهبهانی مؤید این فرایند هستند:
جدول 2. فرایند همگونی کامل بین توالی st به صورت ss در گویش بهبهانی
فرآیند همگونی انسدادی تیغهای t با سایشی تیغهای s حاصل تعامل محدودیتهای زیر در نظریۀ بهینگی است:
محدودیت نشانداری AGREE [cont] : همخوانهای مجاور در مرز دو هجا باید به لحاظ ارزش مشخصۀ [پیوسته] همانند باشند.
علاوه بر محدودیت فوق وجود یک محدودیت پایایی جایگاهی ضروری است تا ناظر بر پیشرو بودن همگونی باشد و منبع بودنِ همخوانِ سایشی تیغهای s را تضمین کند. این محدودیت به صورت زیر تعریف میشود:
محدودیت پایایی IDENT – σ1 [cont] واحدهای واجی متناظر درونداد و برونداد در هجای اول باید به لحاظ ارزش مشخصۀ [پیوسته] یکسان باشند.
محدودیت پایایی IDENT [cont] در تقابل با محدودیت نشانداری AGREE [cont] قرار دارد. واحدهای واجی متناظر درونداد و برونداد باید به لحاظ ارزش مشخصة [پیوسته] ثابت بوده و تغییر نکنند.
رتبهبندی این سه محدودیت به شرح زیر است:
AGREE [cont] >> IDENT – σ1 [cont] >> IDENT [cont]
در تابلوی 2 محدودیتهای واژة «بسته» // به عنوان نمونه از دادههای جدول 2 ارائه شده است.
AGREE [cont] | IDENT – σ1 [cont] | IDENT [cont] | |
a. [bas.te] | * ! |
|
|
b. [bat.te] |
| * ! | * |
c. > [bas.se] |
|
| * |
تابلوی 2. تبدیل توالی [-st-] به [-ss-] در واژة «بسته»
در تابلوی 2 گزینۀ a به دلیل عدم همگونی همخوانهای [s] و [t] در مشخصۀ پیوسته محدودیتAGREE [cont] را نقض کرده و ازاینرو به دلیل تخطی مهلک از دور رقابت کنار گذاشته میشوند. گزینۀ b این محدودیت را رعایت کرده است، اما محدودیت مسلط، یعنی IDENT – σ1 [cont] را نقض کرده و به جای همگونی پیشرو، به صورت پسرو عمل کرده و با این تخطی مهلک از دور رقابت حذف شده است. در نهایت گزینۀ cبا اغنای این دو محدودیت به عنوان برونداد بهینه انتخاب میشود.
دادههای جدول 3 به لحاظ نوع فرایند و محدودیتهای موجود در آنها مشابه دادههای جدول 2 میباشند، با این تفاوت که همخوانهای متوالی واکدار هستند.
جدول 3. فرایند همگونی کامل در توالی zd به صورت zz در گویش بهبهانی
Input: /naz.dic/ | AGREE [cont] | IDENT– σ1 [cont] | IDENT [cont] |
a. [naz.dic] | * ! |
|
|
b. [nad.dic] |
| * ! | * |
c. > [naz.zic] |
|
| * |
تابلوی 3. تبدیل توالی [-zd-] به [-zz-] در واژۀ «نزدیک»
در تابلوی 3 گزینۀ a به علت اغناء نکردن محدودیت نشانداری همگونی AGREE در مشخصۀ شیوۀ تولید [پیوسته] در توالی [-zd-] به [-zz-] در واژة «نزدیک»، تخطی مهلک دارد و در مرحلۀ اول از دور رقابت خارج میشود. در گزینۀ b همگونی انجامشده، اما جهت همگونی به جای پیشرو به صورت پسرو عمل کرده و مشمول تخطی مهلک شده و توسط محدودیت پایایی مسلط IDENT- σ1 [cont] جریمه میشود و در این مرحله از دور رقابت کنار رفته است. گزینۀ c با اغنای دو محدودیت اول و یک تخطی در محدودیت پایایی سوم که بر تغییرات از درونداد به برونداد نظارت دارد، به عنوان برونداد بهینه انتخاب شده است.
4-2. فرایند تضعیف
در واجشناسی سه نوع بست1 تولیدی همخوانی شناخته شده است که در آنها به ترتیب دو اندام تولیدی از یکدیگر دور شده و درجۀ گیرش یا بستِ واحدهای واجی بازتر میشود: الف) انسدادیها مسیر جریان هوا را در طی فرایند گیرش مسدود میکنند. ب) سایشیها طی فرایند گیرش کمی باز هستند و در مسیر جریان هوا سایش و نوفه ایجاد میکنند. ج) ناسودهها در حالت واکدار در طی فرایند گیرش نوفه ندارند و جریان هوا در مقایسه با سایشیها آزادانه از بست تولیدی عبور میکند. تغییرات آوایی از سمت چپ به راست در راستای محور « ناسوده ـ سایشی ـ انسدادی» فرایند تضعیف و تغییرات آوایی در مسیر عکس این پیوستار ـ از راست به چپ ـ تقویت نامیده میشود. قوی کردن یک آوا مثلاً تبدیل یک سایشی به انسدادی تقویت نامیده میشود و عکس این فرایند به تضعیف موسوم است؛ بهطوریکه از نیروی ماهیچهای کمتر و جریان هوای آزادانهتری برخوردار است (کنستویچ2، 1994: 35؛ کریستال، 2003: ١۴۳ ؛ بروغنی، 1383 :۴۳).
کرشنر3 (1998) اظهار میدارد تضعیف برای همخوانها همان کاهش در درجۀ گرفتگی و یا دیرش است. تضعیف در چندین جایگاه با بسامد بیشتری رخ میدهد. این جایگاهها عبارتند از: 1. بین دو واکه، 2. پایانۀ هجا، 3. جایگاه پایان واژه. در فرایند تضعیف فاصلۀ میان دو اندام تولیدی بیشتر میشود؛ اما در فرایند تقویت فاصلۀ میان دو اندام کمتر میگردد (کرشنر، 1998 : 3).
4-2-1. تضعیف همخوانهای v, f, b به غلت w
فرایند تضعیف همخوانهای لبی غیرخیشومیb, f و تبدیل آنها به غلت در چندین گویش ایرانی مشاهده میشود (کامبوزیا، 1385: ٢٠٨). این فرایند در گویش بهبهانی در بافت پایان واژه، پایانۀ هجا، و بین دو واکه مشاهده میشود و همۀ آنها در محیط پس از واکه مشترک هستند.
الف) در محیط پایان واژه و پایانۀ هجا
جدول 4. تضعیف همخوانهای به در محیط پس از واکه
ب) در محیط بین دو واکه
جدول 5. تضعیف همخوانهای لبی در بین دو واکه
محدودیتهایی که در فرایند تضعیف دیده میشوند عبارتند از:
محدودیت نشانداری تضعیف LAZY: همخوانهای لبی غیرخیشومی {v, f, b} در پایان واژه، پایان هجا و بین دو واکه نمیتوانند به کار بروند و غلت لبینرمکامی [w] جایگزین این همخوانها در محیط پس از واکه میشود.
LAZY:
محدودیت نشانداری AGREE [F]: واکههای افتادۀ a و A موجود در هستۀ هجا در مشخصههای پسین و افراشته با غلت لبینرمکامی w همگون میشوند و به واکۀ پسین و میانی [o] تبدیل میشوند.
ـ واکههای هستۀ هجا باید در مشخصههای پسین و افراشته همگون باشند:
AGREE [F]:
محدودیت پایایی :IDENT[son]این محدودیت در تقابل با محدودیت LAZY قراردارد و هر نوع تغییر مشخصه را از درونداد تا برونداد جریمه میکند. همخوانهای {v, f, b} دارای مشخصۀ گرفته4 هستند و در تبدیل به غلت w رسا5 شدهاند. ازاینرو، این محدودیت پایایی تغییر از مشخصۀ [-رسا] به [+رسا] را جریمه میکند.
IDENT [son]:
محدودیت پایاییIDENT[F]: هر گونه تغییرِ مشخصه در واکههای هستۀ هجا را جریمه میکند.
IDENT[F]
رتبه بندی زیر تبیینکنندۀ فرایند تضعیف همخوانهای لبی گرفته به غلت [w] است.
LAZY >>AGREE [round] >> IDENT [son] >> IDENT [F]
تابلوی زیر فرایند تضعیف و همگونی واژة «تب» به عنوان نمایندة دادههای ارائه شده را نشان میدهد.
Input: /tab/ | LAZY | AGREE [back]
| IDENT-IO [son] | IDENT-IO [back] |
a. [tab] | ** ! |
|
|
|
b. [taw] | * | * ! | * |
|
c. >[tow] | * |
| * | * |
تابلوی 4. تضعیف همخوان انسدادی /b/ به غلت [w] در واژة «تب»
در نظریۀ بهینگی هجای مطلوب هجایی است که پایانه نداشته باشد. در گویش بهبهانی همخوانهای گرفتۀ لبی b, f, v نمیتوانند در پایان واژه، پایانۀ هجا و در بافت بین دو واکه حضور داشته باشند. ازاینرو، در تابلوی 4 حضور همخوان گرفته در جایگاه پایانه دو ستاره و علامت تعجب دریافت میکند؛ به این معنا که حضور همخوان گرفتۀ لبی b در پایان واژه تخطی مهلک محسوب میشود و این گزینه از دور رقابت خارج میگردد. در گزینهای که همخوان رسا در جایگاه پایانۀ هجا حضوردارد، یک ستاره جریمه میشود؛ اما تخطی مهلک به حساب نمیآید و از دور رقابت خارج نمیشود. به عبارت دیگر، در رقابت بین چند گزینه، هرکدام که تولید آوا در جایگاه پایانه کوشش بیشتری بطلبد، ستارههای بیشتر و هر کدام که تولید آوا در همان جایگاه کوشش کمتری نیاز داشته باشد ستاره کمتری به عنوان جریمه دریافت میکند. ازاینرو، در تابلوی 4 همخوان [b] با درجۀ بست انسدادی، کوشش بیشتری برای تولید آن اعمال میشود و دو ستاره به همراه علامت تعجب دریافت میکند. از طرفی غلت لبینرمکامی [w] با درجۀ بست ناسوده، کوشش کمتری برای تولید نیاز دارد و یک ستاره از محدودیت LAZY دریافت کرده است. نتیجه اینکه گزینۀ a در رقابت با دو گزینۀ دیگر حذف میشود. در رقابت گزینههای b و cکه هر کدام یک ستاره از محدودیت LAZY دریافت کردهاند. درادامه، محدودیت نشانداری AGREE [F] در رقابت دو گزینۀ دیگر تعیینکننده است. گزینۀ b به علت عدم رعایت همگونی واکۀ هستۀ هجا با غلت w در مشخصههای پسین و افراشتگی که در تابلو با نماد [F] نشان دادهشده، مرتکب تخطی مهلکشده و گزینۀ c به دلیل رعایت این محدودیت به عنوان برونداد بهینه انتخاب میشود.
محدودیتهای پایایی هرگونه تغییر در مشخصهها اعم از رساشدگی، افراشته و پسینشدگی واحدهای واجی را از درونداد تا برونداد جریمه میکنند. از آنجایی که این نوع محدودیتها پایین مرتبه هستند، منجر به حذف گزینه از دور رقابت نمیشوند.
4-2-2. تضعیف انسدادی به سایشی x در خوشۀ پایانۀ هجا
سایشیشدگی یکی از موارد تضعیف است که اغلب در بافت پس از واکه روی میدهد و در برخی از زبانها مشاهده شده است. از جمله در زبان عبری طبریهای (کنستویچ، 1994: 35) دو گروه همخوانهای انسدادی [p, t, k] و [b, d, g] در محیط پس از واکه، به جفت سایشیهای متناظرشان [f, T, x] و [v, D, G] تبدیل میشوند. در زبان فارسی و برخی از گویشهای ایرانی از جمله بروجردی (پیریایی، 1389) انسدادی ملازی واکدار // در محیط پس از واکه به عنوان عضو اول خوشۀ پایانه، به سایشی ملازی بیواک [x] تبدیل میشود. دادههای جدول 6 از گویش بهبهانی این فرایند را نشان میدهد:
جدول 6. تضعیف انسدادی به سایشی x در پایانۀ هجا
بررسی بیشتر دادهها در جدول 6 نشان میدهد وقتی انسدادی ملازی پس از واکه و قبل از همخوانهای گرفتۀ بیواک مانند [s, f, t, S, tS] قرار میگیرد، به سایشی ملازی بیواک x تبدیل میگردد. به عبارت دیگر، این نوع فرایند سایشیشدگی در جهت رعایت اصل توالی رسایی6 در خوشۀ همخوانی پایانه یا رعایت قانون مجاورت هجا7 در مرز دو هجا در توالیهای دو همخوانی دیده میشود.
محدودیت تضعیف سایشیشدگی در این فرایند با نماد LAZY در تابلو مشخص میشود؛ بهطوری که انسدادی ملازی واکدار به سایشی ملازی بیواک x در محیط پس از واکه و قبل از همخوانهای گرفته دیده میشود.
محدودیتِ نشانداری همگونی در مشخصۀ واک بین دو عضو همخوانی با نماد AGREE[voice] نشان داده شده است.
محدودیتهای پایایی که بر هر گونه تغییر از درونداد به برونداد نظارت دارند، تغییر در مشخصههای پیوسته و واک را جریمه میکنند. از آنجایی که این محدودیتها از رتبۀ پایین برخوردارند؛ تأثیری در نتیجۀ مورد نظر ندارند.
رتبهبندی تبیینکنندة این فرایند با توجه به محدودیت نشانداری AGREE [voice] در ایجاد همگونی در مشخصۀ [واک] و قرار داشتن محدودیت پایایی IDENT [voice] در برابر آن به ترتیب زیر است:
LAZY; AGREE [voice] >> IDENT [cont]; IDENT [voice]
در تابلوی4 فرایند سایشیشدگی و محدودیتهای آن در مورد واژۀ «سقف» ارائه شده است.
Input: /saf/ | LAZY | AGREE [voice] | IDENT-IO [cont] | IDENT-IO [voice] |
a. [saf] | ** ! | * |
|
|
b. > [saxf] | * |
| * | * |
تابلو 5. تبدیل انسدادی ملازی واکدار به همخوان سایشی ملازی بیواک
در تابلوی 5 گزینۀ a به دلیل عدم تضعیف انسدادی [] محدودیت LAZY را نقض کرده است. از آنجا که در نظریۀ بهینگی، هجای مطلوب هجایی باز محسوب میشود که فاقد پایانه است؛ حضور انسدادی در پایانه دو ستاره و تضعیفشدۀ آن یک ستاره دریافت میکند. دریافت دو ستاره همراه با نشان تعجب موجب حذف گزینۀ مورد نظر از دور رقابت در تخطی از محدودیتهای بالارتبه میشود. در محدودیت دوم، گزینۀ a به دلیل تخطی در عدم همگونی در مشخصۀ واک، یک ستاره به عنوان جریمه دریافت میکند. محدودیتهای پایایی تغییر در مشخصههای پیوسته و واک را از درونداد به برونداد جریمه میکنند.
4-2-3. تضعیف انسدادی /c/ به غلت کامی [j]
در گویش بهبهانی انسدادی کامی /c/ تمایل زیادی به تبدیل شدن به غلت کامی [j] در محیط پس از واکه در جایگاه پایان واژه دارد. دادههای جدول 7 از گویش بهبهانی نشاندهندة این نوع فرایند تضعیف هستند.
جدول 7. تضعیف انسدادی /c/ به غلت کامی [j] در محیط پس از واکه در پایان واژه
Input: /xAc/ | LAZY
| AGREE [back] | IDENT-IO [son] | IDENT-IO [back] |
a. [xAc] | ** ! |
|
|
|
b. [xAj] | * | * ! |
| * |
c.>[ xaj] | * |
| * | * |
تابلوی 6. تضعیف انسدادی /c/ به غلت کامی [j] در واژة «خاک»
تابلوی 6 فرایند غلتشدگی انسدادی را در واژة «خاک» نشان میدهد. در این رتبهبندی فرایند غلتشدگی انسدادی کامی در انتهای واژه با محدودیت نشانداری بالا رتبۀ LAZY نشان داده شده است. گزینۀ a به دلیل عدم اغناء محدودیت LAZY با دریافت دو ستاره و علامت تعجب از دور رقابت خارج میشود. گزینۀ b با تضعیف انسدادی کامی به ناسودة [j] در جایگاه پایان واژه، در مقایسه با همخوان انسدادی کامی [c] کوشش کمتری در تولید نیاز دارد؛ ازاینرو، محدودیت LAZY را تا حدودی اغناء کرده است و با دریافت یک ستاره به رقابت ادامه میدهد. اما محدودیت بالا رتبۀ AGREE، همگونی واکۀ هجا با غلت کامی در مشخصۀ پسین را رعایت نکرده است. ازاینرو، ستاره همراه با علامت تعجب دریافت کرده و از دور رقابت بیرون میرود. گزینۀ c با عملکرد فرایند تضعیف همخوان پایانه و همگونیِ واکه با غلت در مشخصۀ پسین، محدودیتهای LAZY و AGREE را رعایت کرده و به عنوان برونداد بهینه محسوب میشود. محدودیتهای پایایی IDENT [son] و IDENT [back] که بر هر گونه تغییر مشخصههای همخوان و واکه از درونداد تا برونداد نظارت دارد، گزینۀ b را یکبار و گزینۀ c را دو بار جریمه میکنند.
4-3. فرایند حذف
حذف از جمله فرایندهای واجی رایج در بسیاری از زبانهاست که در آن یک یا چند واحدواجی در زنجیرۀ گفتار حذف میشود. کامبوزیا (١۳٨۵: ٢۶٧) دربارۀ فرایند حذف مینویسد: «در گفتار پیوسته معمولاً خوشههای همخوانی با حذف یک همخوان ساده میشوند و از تعداد هجاهای کلمات چند هجایی، با حذف یک واکه کاسته میشود. حذف با درج در تقابل است. ممکن است یک عنصر واجی از جایگاه «آغازی»، «میانی» و یا «پایانی» کلمه حذف شود». فرایند حذف در گویش بهبهانی از جمله فرایندهای بسیار رایج است و دادههای ذیل یکی از نمونههای حذف را در این گویش نشان میدهند.
4-3-1. حذف همخوان n بعد از واکۀ A در پایان واژه
خیشومی در محیط پایان واژه پس از واکۀ A در گویش بهبهانی حذف میشود. این خیشومی قبل از حذف موجب افراشتگی واکۀ A به u تبدیل میشود. این فرایند در برخی از گویشهای ایرانی از جمله گویش سبزواری نیز فعال است (بروغنی، 1383: ۵۳). دادههای جدول 8 از گویش بهبهانی شاهدی بر این فرایند هستند:
جدول 8. افراشتگی واکۀ افتادۀ A قبل از خیشومی تیغهای و سپس حذف خیشومی
در گویش بهبهانی n پایانی که در اغلب کلمات مفرد حذف میشود، هنگام اضافه شدن تکواژ جمع /-A/، مجدداً در موضع غیرپایانی آشکار میگردد. درواقع، خیشومی n در برخی از این نوع واژهها به عنوان همخوان میانجی نیز نقش ایفاء میکند. این فرایند در گویشهای دلواری، و گویشهای استان خراسان از جمله قاینی و سبزواری نیز مشاهده میشود (کامبوزیا، ١۳٨۵: ٢٧۳ و بروغنی، 1383: ۵۴). دادههای جدول 9 در گویش بهبهانی مؤید این مدعا هستند:
جدول 9. آشکارشدن خیشومی حذفشدهn در وندافزایی
عامل وقوع این فرایند محدودیت نشانداری NOCODA-n بعد از واکههای کشیدة A، u وi است که وجود همخوان خیشومی /n/ را در پایانه منع میکند. محدودیت پایایی ضد حذف MAX-IO در مقابل این محدودیت قرار دارد و هرگونه حذفی را جریمه میکند. در تابلوی 7 محدودیتهای موجود در فرایند حذف /n/ در واژۀ «نان» نشان داده شده است.
Input: /nAn/ | NO V[low]N | NO CODA-n | IDENT-IO [high] | MAX-IO |
a. [nAn] | * ! | * |
|
|
b. >[nu] |
|
| * | * |
c. [nun] |
| * ! | * |
|
تابلو 7. حذف خیشومی /n/ در پایان واژه پس از ارتقاء واکۀ A به u
4-4. فرایند درج
«درج مفهومی کلی است که یک عنصر ساختاری جدید در یک زنجیره اضافه میکند. در واجشناسی یک عنصر واجی در یک واژه درج میشود که به آن «میانهشت8» گفته میشود. در این فرایند، یک همخوان بین دو واکه درج میشود تا مانع «التقای واکهها» شود، یا یک واکه بین دو همخوان درج میشود تا خوشۀ همخوانی را بشکند. از آنجا که این عناصر در مرز میان دو هجا یا دو تکواژ و گاهی بین دو کلمه آشکار میشوند، به واحدهای بزرگتر از واج تعلق دارند و از اینرو در زمرة نواها به شمار میروند» (کامبوزیا، 1385: 273). در گویش بهبهانی مواردی از فرایند درج وجود دارد که در ادامه ارائه میشوند.
4-4-1. درج غلتهای لبینرمکامی [w] و کامی [j] در التقاء واکه
در گویش بهبهانی هنگام اضافهشدن پسوند معرفهساز [-ocu] به انتهای اسمهایی که به واکه ختم میشوند، برای جلوگیری از التقای واکهها یک غلت میانجی درج میشود که در اصطلاح واجشناسی میانهشت نامیده میشود. درج میانهشت برای جلوگیری از التقای واکهها در بسیاری از زبانها و گویشها اتفاق میافتد و در زبانشناسی امری طبیعی تلقی میشود. غلتهای و آنگاه درج میشوند که واکۀ اول از دو واکۀ مجاور، افراشته باشد یا واکۀ مرکبی باشد که جزء دوم آن افراشته است (کامبوزیا، ١۳٨۵: ٢٧۴). ازاینرو، دادهها براساس نوع فرایند به سه گروه تقسیم شدهاند. گروه اول اسمهایی هستند که به همخوان ختم میشوند و پسوند معرفه [-ocu] به آنها اضافه میشود. گروه دوم اسمهایی هستند که به واکۀ پسین مانند u, o, A ختم میشوند و در هنگام افزودن پسوند معرفه، التقاء واکه در مرز دو تکواژ پدید میآید. ازاینرو، غلت لبینرمکامی w متناسب با واکۀ اول برای رفع التقاء واکه درج میشود. گروه سوم اسمهایی هستند که به واکۀ پیشین مانند i, e, a ختم میشوند و هنگام افزودن پسوند معرفه، التقاء واکه در مرز دو تکواژ پدید میآید. در چنین بافتی، غلت کامی j متناسب با واکۀ اول جهت رفع التقاء واکه در مرز دو تکواژ درج میشود.
جدول 10. افزودن پسوند معرفه [-ocu] به واژههای مختوم به همخوان
جدول 11. افزودن پسوند معرفه [-ocu] به واژههای مختوم به واکۀ پسین
جدول 12. افزودن پسوند معرفه [-ocu] به واژههای مختوم به واکۀ پیشین
کنستویچ نمونههایی از التقای واکه و درج همخوان میانجی از زبان باسکی را مورد تحلیل قرار داده و مینویسد: از بین دو غلت [y] و [w]، آن همخوانی انتخاب میشود که به لحاظ پسین یا پیشین بودن با واکۀ قبل از خود مشترک باشد. وی توضیح میدهد که توالی واکهها به صورت (V+V) به لحاظ واجی ناپایدار هستند و افزودن پسوند معرفه در زبان باسکی، موجب التقای واکه میگردد. در چنین وضعیتی، همخوان میانجی از بین دو غلت [y] و [w] انتخاب میشود. با توجه به اینکه اسامی به واکه پسین یا پیشین ختم میشوند؛ در این فرایند واکۀ اول در التقاء دو واکه تعیینکنندۀ نوع غلت میباشد. بنابراین غلت درج شده باید به لحاظ مشخصۀ پسین با واکۀ قبل از خود یکسان باشد (کنستویچ، ۱۹۹۴: ۲۲-۲۳).
در چارچوب نظریۀ بهینگی سه محدودیت ONSET، MAX و DEP از کفایت لازم برای تبیین فرایند درج همخوان میانجی بین دو واکه برخوردار هستند. در گویش بهبهانی، بین غلت و واکۀ پسوند فرایندِ همگونی در مشخصۀ پسین نیز دیده میشود. ازاینرو، محدودیتهای نشانداری AGREE و پایایی IDENT نیز به سه محدویت فوق اضافه خواهد شد. در تابلوی 8 درونداد، گزینهها و برونداد عبارت «آن قالی» در گویش بهبهانی همراه با محدودیتهای آن نشان داده شده است.
Input: /xo.li.+o.cu/ | ONSET | AGREE [back] | MAX-IO
| DEP-IO | IDENT-IO [back] |
a. [xo.li.o.cu] | * ! |
|
|
|
|
b. [xo.li.jo.cu] |
| * ! |
| * |
|
c.> [xo.li.ja.cu] |
|
|
| * | * |
d. [xo.li.cu] |
|
| * ! |
|
|
e. [xol.cu] |
|
| ** ! |
|
|
تابلوی 8. درج غلت کامی j در التقاء واکه در گروه اسمی « آن قالی»
در تابلوی 8 گزینۀ a به دلیل التقای واکه در مرز دو تکواژ محدودیت مسلط و بالارتبۀ «آغازه» را نقض کرده و با این تخطی مهلک از دور رقابت حذف میشود. در گزینۀb التقاء واکه با درج غلتِ کامی j برطرف شده؛ اما لازم است واکۀ o موجود در پسوند معرفه در مشخصۀ [-پسین] با غلت کامی j همگون شود. ازاینرو، محدودیت نشانداری همگونی با نماد AGREE در تابلو نقض شده و گزینۀ b از دور رقابت خارج میشود. در گزینۀ c با درج غلت کامی j التقاء واکه برطرف شده و همگونی بین واکۀ پسوند و غلت j در مشخصۀ پسین صورت گرفته است. از طرفی محدودیتهای پایایی ضد درج DEP و عدم تغییر مشخصههای درونداد با نماد IDENT-IO نقض شدهاند. از آنجایی که این محدودیتها پایینمرتبه هستند، تاثیری در نتیجه ندارند. گزینههای d و e هرکدام به ترتیب یک و دو واحدواجی حذفشده دارند که محدودیتِ پایایی ضدحذف MAX-IO را نقض کرده و دارای تخطی مهلک هستند و هر دو از دور رقابت خارج میشوند.
در جدول 12 در واژههایی مانند «لانه، جامه، شیشه، شانه، دانه، میله، سینه، تیشه» پس از درج غلت کامی j بین دو تکواژ، واکۀ افتادۀ پیش از آن، در هجای قبل، در اثر همگونی با غلت کامی یک درجه افراشتهشده و به واکۀ میانی e تبدیل میشود.
5. نتایج
در این پژوهش فرایندهای همگونی، تضعیف، حذف و درج بررسی شدند. همگونی در مشخصۀ محل تولید بین خیشومی تیغهای و همخوان دهانی بعد از آن به صورت پسرو دیده میشود و این فرایند میتواند درون هجا، بین دو هجا، در مرز دو تکواژ و مرز دو واژه به کار رود. همگونی در شیوۀ تولید در توالیهای همخوانی [st] به [ss] و [-zd-] به [-zz-] معمولاً در مرز دو هجا به صورت پیشرو اتفاق میافتد. فرایند حذف خیشومی تیغهای در پایان واژه یا پایانۀ هجا پس از واکههای A, i, u دیده میشود؛ اما با افزودن پسوندهایی مانند جمع، خیشومی حذف شده مجدداً آشکار میگردد. تضعیف همخوانهای گرفتۀb ، f ، v به غلت لبینرمکامی w در محیط پس از واکه، در پایان هجا و واژه از فرایندهایی است که تمایل به کمکوشی در گفتار غیررسمی در گویش بهبهانی را نشان میدهد. نتایج بدستآمده نشان میدهد که در مورد همخوانها، فرایندهای حذف و تضعیف در این گویش نسبت به سایر فرایندها بسامد بیشتر دارد. تمایل به حذف و تضعیف با اصل کمکوشی در زبان نسبت دارد. فرایندهای رایج در گویش بهبهانی در چارچوب نظریة بهینگی قابل توصیف هستند و یافتههای این پژوهش در مورد جهانیبودن، بسیاری از محدودیتهای واجآرایی را مورد تأیید قرار میدهد.
7. منابع
بروغنی، فاطمه. (1383). بررسی واجشناختی گویش سبزواری. پایاننامۀ کارشناسی ارشد چاپنشده، تهران، دانشگاه تربیت مدرس.
بهروز، روزیتا (1373). توصیف ساختمان فعل در گویش بهبهانی. پایاننامة کارشناسی ارشد چاپنشده، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
بیجن خان، محمود (١۳٨٨). واج شناسی نظریه بهینگی. تهران: سمت.
پیریایی، شیوا (1390). نظریه بهینگی و کاربرد آن در تبیین فرایندهای واجی گویش بروجردی. پایاننامة کارشناسیارشد چاپنشده، تهران، دانشگاه تربیت مدرس.
حقشناس، علی محمد (١۳٨۴). آواشناسی. تهران. انتشارات آگاه.
جم، بشیر (١۳٨٨). نظریه بهینگی و کاربرد آن در تبیین فرایندهای واجی زبان فارسی. رسالۀ دکتری چاپ نشده، تهران، دانشگاه تربیت مدرس.
کامبوزیا، عالیه کرد زعفرانلو (١۳٨۵). واجشناسی: رویکردهای قاعده بنیاد. تهران. سمت.
گرامی، شهرام (1385) توصیف دستگاه فعل در گویش بهبهانی. مجله علوم اجتماعی و انسانی دانشگاه شیراز، دوره 23، ش1، پیاپی 46، صص 126-108.
مرتضوی، سید محمدباقر (1374) بررسی و تحلیل واجشناختی و دستوری گویش بهبهانی. پایاننامة کارشناسی ارشد، تهران؛ دانشگاه تهران.
معماری، مهران (1371) بررسی و توصیف زبانشناختی گویش بهبهانی. پایاننامة کارشناسیارشد، اصفهان؛ دانشگاه اصفهان.
معماری، مهران (1389) بررسی و توصیف زبانشناختی گویش بهبهانی. اهواز. انتشارات کردگار.
-Catford, J. C. (2001). A Practical Introduction to Phonetics, Oxford: Clarendon Press.
-Crystal, D. (1993). An Encyclopedic Dictionary of Language & Languages. Blackwell.
-Crystal, D. (2003). A Dictionary of Linguistics and Phonetics. 3rd ed. Oxford: Blackwell.
-Crystal, D. (2008). A Dictionary of Linguistics and Phonetics. Blackwell.
-Kenstowicz, Michael. (1994). Phonology in Generative Grammar. Oxford: Blackwell Publishers.
- Kirchner, R. M. (1998). An Effort-Based Approach to Consonant Lenition. Doctoral Dissertation. University of California, Los Angeles (UCLA). ROA 276–0898.
-McCarthy, John J. (2004). Optimality Theory in phonology: A Reader. Malden: Blackwell.
-Prince, Alan and Paul Smolensky. (1993). Optimality Theory. MS. Rutgers University and the University of Colorado, Boulder.
Title: Analysis of a number of Phonological Processes of Behbahani Dialect: Optimality Theory
Aliyeh Kord-e Zafaranlu Kambuziya
Mehdi shamroshan
1. Associate Professor, Department of Linguistics, Tarbiat Modares University, Tehran, Iran.
Email: akord@modares.ac.ir
2. MA in General Linguistics, Tarbiat Modares University, Tehran, Iran.
Abstract:
This research has investigated some common phonological processes in Behbahani Dialect within the framework of Optimality Theory. These processes include: assimilation, deletion, weakening of consonants b, f, and v to bilabial-velar glide [w], insertion of bilabial-velar glide [w], changes of palatal stop /c/ to glide [j] at the end of the word. This research used field method and targeted interview to collect data. In addition, some data were extracted from written sources such as theses and books written about the Behbahani Dialect. One of the authors of the article is also from Behbahan, and as an informant, he also played a role in this research and confirms the accuracy of the data. The informants were ten men and women, illiterate and educated people of different ages. After collecting the data, the desired words were carefully transcribed and analyzed phonologically in Optimality Theory. The results show that in this dialect, the processes of deletion and weakening have more frequency than other processes.
Keywords: Behbahani Dialect, Optimality Theory, assimilation, deletion, weakening, insertion.
[1] stricture
[2] Michael Kenstowicz
[3] Kirchner
[4] obstruent
[5] sonorant
[6] sonority sequencing principle
[7] syllable contact law
[8] epenthesis