Examining the Aspects of Cooperation and Interaction in the Culture and Folklore of the Kalhori Kurdish (Iwan-e Gharb and Somar-e Gharb Counties)
Subject Areas : ...Shahriyar Shadigu 1 , Nafiseh Irani 2 , Mehdi Ahmadikhah 3
1 - Assistant Professor, Department of Persian Language and Literature Education, Farhangian University
2 - Assistant Professor, Department of Persian Language and Literature Education, Farhangian University, Tehran, Iran
3 - The instructor of Ilam University, Ilam, Iran.
Keywords: Cooperation and interaction, culture and folklore, Kalhori Kurdish, Iwan-e Gharb and Somar-e Gharb.,
Abstract :
The process of globalization and the competitive spirit of nations to achieve developmental aspirations have led to extensive cultural and social transformations. Although these changes are inherent and an inseparable part of societies, they have weakened national identity and ethnic cultures, which deserve attention to elements of national coexistence and the richness of ethnic culture in order to witness greater dynamism in multicultural societies and national cohesion. Therefore, to achieve these goals, societies need to revisit local subcultures. This research aims to explore the manifestations of the tradition of cooperation in the culture and folklore of the Kalhori Kurdish, which has historically strengthened past communities, using both library and field methods, with a descriptive-analytical approach and an interdisciplinary perspective, to find scientific answers to the research questions. These questions include: What aspects of interaction and cooperation existed in the culture and lifestyle of the Kalhori people in the past? Did cooperation and interaction play a role in poverty alleviation, strengthening social relations, advancing activities, managing human resources, and the lives of Kalhori Kurdish speakers in Iwan-e Gharb and Somar-e Gharb? And is there currently a reflection of these cultural relations in the folklore of the Kalhori? The findings of the research indicate that there are noteworthy manifestations of interaction and cooperation in the folklore of the Kalhori, which have played a significant role in advancing social goals, facilitating tasks, boosting the economy, managing human resources, ending ethnic conflicts, and eradicating poverty from Kalhori communities. Furthermore, it is observed that some of these relationships are currently reflected in the folklore of the Kalhori.
- ابن اثیر جزرى، عز الدین ابوالحسن علی بن محمد (1409ق). أسد الغابة فى معرفة الصحابة. بیروت: دار الفکر.
- انوری، حسن (۱۳۸۱). فرهنگ بزرگ سخن. تهران: سخن.
- اسماعیلی، رضا، قلانی، نسرین، و جلالی، مینا (1393). همزیستی فرهنگی در فرایند جهانیشدن و تقویت فرهنگ ملی –قومی جوامع. مطالعات فرهنگ- ارتباطات، 15(25)، 149- 169. Dor: 20.1001.1.20088760.1393.15.25.6.6
- اکبری، مرتضی (1393). سومار در مسیر تاریخ. ایلام: انتشارات حیات.
-پاپلی یزدی، محمدحسین (1377). مختاباذ (اوج مشارکت در دامداری سنتی). تحقیقات جغرافیایی، 13(51)، 24- 32.
- پرنیان، موسی (1380). فرهنگ عامۀ کرد. کرمانشاه: چشمۀ هنر و دانش.
- پرهیزگاری، سعید، و پرهیزگاری، مجید (1382). در مسیر گنگیر (جغرافیای طبیعی ایوانغرب). تهران: انتشارات عابد.
- پیت، ریچارد، و هارت¬ویک، الین-ریچارد(1389). نظریه¬های توسعه. با ترجمۀ مصطفی ازکیا، رضا صفری شالی، اسماعیل رحمانپور. تهران: لویه.
- جلیلیان، عباس(1385). فرهنگ باشور. تهران: پرسمان.
- خانمحمدی، کریم، و احسانی، حکیمه (1397). مطالعۀ انسانشناسی پدیدۀ خونبس در منطقۀ صیدون خوزستان. اسلام و مطالعات اجتماعی، 1 )21(، 140-169. doi: 10.22081/jiss.2018.66171
- خنجری، سلمان، و راشدمحصل، محمدتقی (1397). فرآیندهای واجی در گویش کردی سنقر کلیایی. مطالعات زبان و گویشهای غرب ایران، ۶ (21)، 21-41. Dor: 20.1001.1.23452579.1397.6.21.2.8
- دلشاد، بهناز (1386). گزارش همهسویۀ دیوان شاکه و خانمنصور و ترجمۀ آن. پایاننامۀ کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی. کرمانشاه: دانشگاه آزاد اسلامی.
- دهخدا، علیاکبر (۱۳۷۷). لغتنامۀ دهخدا. تهران: مؤسسۀ لغتنامۀ دهخدا.
- راویلینسون، هنری کرزیک(۱۳۶۲). سفرنامۀ راویلینسون، گذر از ذهاب به خوزستان، ترجمۀ سکندر امانالهی، تهران: آگاه.
- شهریور، علیحسین (1380). حقوق تعاون: ایران، آلمان، فرانسه. تهران: انتشارات پایگان.
- صوفیان، مهدی (1386). کسب و کار در تعاونی¬ها. تهران: سبزان.
- طالبی، ابوتراب، و رمضانی، محمد (1396). بازدارندههای مصرفگرایی مورد مطالعه: ساکنان شهرکاشان. مطالعات فرهنگ-ارتباطات، 18(40)، 157- 184. Doi: https://doi.org/10.22083/jccs.2018.94921.2231
- فردوسی، ابوالقاسم (1386). شاهنامه. تصحیح جلال خالقیمطلق. تهران: مرکز دائرۀالمعارف بزرگ اسلامی.
- قاسمی، یارمحمد، و مروتی، سهراب (1388). همیاریهای سنتی ایلامیان. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
- گلشن، صیاد، سیفالهی، سیفاله، و محسنی تبریزی، علیرضا(1397). بررسی گونههای تعامل اجتماعی میان گروههای قومی در ایران: مورد مطالعه گروههای قومی استان آذربایجانغربی. مطالعات جامعهشناسی، ۱۱(40)، 29-47.
- محمدزاده، امید (1397). فرهنگ یاریگری در ایلات و عشایر استان ایلام. تهران: انتشارات نگارستان غرب.
- محمدی، ناهید (1391). کلهرنامه. تهران: انتشارات دستان.
میرنیا، علی (1368). ایلها و طایفههای عشایری کرد ایران. تهران: انتشارات نسل دانش.
- ناتل خانلری، پرویز (1374). تاریخ زبان فارسی. چاپ پنجم. تهران: سیمرغ.
Rist ,G .(2003). The History of Development: From Western Origins to Global Faith, Expanded Edition, London: Zed Books.
Ziai, A. (2007). Exploring post-development theory and practice, problem and perspectives, London; New York: Routledge.
بررسی جلوههای تعاون و تعامل در فرهنگ و ادب عامۀ کُردی کلهری (شهرستان ایوانغرب و سومارغرب)
چکیده
فرایند جهانی شدن و حس رقابت ملتها جهت رسیدن به آمال توسعه منجر به دگرگونیهای فرهنگی و اجتماعی گستردهای شدهاست. هرچند این تحولات ذاتی و جزء لاینفک جوامع است، موجب تضعیف هویت ملی و فرهنگهای قومی شده که شایسته است در جریان آن، به عناصر همزیستی ملی و غنای فرهنگ قومی توجه شود تا شاهد پویایی هرچه بیشتر جوامع چندفرهنگی و انسجام ملی باشیم. بنابراین، برای نیل به این اهداف، جوامع نیازمند بازخوانی خردهفرهنگهای بومی است. این پژوهش برآن است تا با استفاده از دو شیوۀ کتابخانهای و میدانی، با رویکرد توصیفی-تحلیلی و با نگاه میانرشتهای به واکاوی جلوههای سنت تعاون در فرهنگ و ادب عامۀ کردی کلهری که موجب استحکام جوامع گذشته بودهاست، پرداخته و برای سؤالات پژوهش، پاسخهای علمی بیابد. سؤالاتی چون: در فرهنگ و سبک زندگی گذشتۀ مردمان کلهری چه جلوههایی از تعامل و تعاون وجود داشتهاست؟ آیا تعاون و تعامل در ارتباط با فقرزدایی، استحکام روابط اجتماعی، پیشبرد فعالیتها، مدیریت نیروی انسانی و زندگی کردزبانان کلهری ایوانغرب و سومارغرب نقشآفرین بودهاست؟ و آیا در حال حاضر نمودی از این روابط فرهنگی در ادب عامۀ کلهری دیدهمیشود؟ از یافتههای تحقیق آن است که در فرهنگ عامۀ کلهری جلوههای قابل تأملی از تعامل و تعاون وجود داشتهاست که از دیرباز نقشی بسزایی در پیشبرد اهداف اجتماعی، تسهیل کارها، رونق اقتصادی، مدیریت نیروی انسانی، پایان دادن به منازعات قومی و زدودن چهرۀ فقر از جوامع کلهری ایفا نمودهاست.دیگر اینکه در حال حاضر، انعکاس برخی از این روابط در ادب عامۀ کلهری به دیدمیآید.
کلمات کلیدی: تعاون و تعامل، فرهنگ و ادب عامه، کردی کلهری، ایوانغرب و سومارغرب.
1.مقدمه
شهرستان «ایوانغرب» از توابع استان ایلام با مرکزیت شهر ایوان و جمعیتی حدود 49491 نفر (طبق آمار سرشماری سال 1395) در قسمت شمالی استان قرار دارد. دارای دو بخش است: «مرکزی» و «زرنه». این شهرستان از شمال شرقی و شرق به شهرستان شیروان چرداول، از شمال و شمال غربی به شهرستان گیلانغرب (از توابع استان کرمانشاه)، از جنوب به شهر ایلام و از غرب به بخش سومار از توابع شهرستان قصرشیرین در استان کرمانشاه محدود میشود (پرهیزگاری، 1382: 18). «ایوانغرب یکی از مراکز اصلی ایل کلهر در غرب کشور است که به گویش کلهری ایوانی تکلم میکنند» (دلشاد، 1386: 35). همچنین «سومار یکی از بخشهای شهرستان قصرشیرین از توابع استان کرمانشاه بوده و در منتهیالیه غرب ایران و نزدیکترین شهر ایران به بغداد، مرکز عراق قرار دارد. سومار از شرق به شهرستان ایوان، از شمال به نفت شهر، از غرب به کشور عراق و از جنوب به عراق و دهستان بولی، از بخش چوار شهرستان ایلام، محدود میشود» (اکبری، 1393: 9). مردم سومار بر اثر جنگ تحمیلی (شهریور 1359) مجبور به مهاجرت از زادگاه خود شده، در شهرهای همجوار سکنی گزیدند. یکی از این شهرستانها که اکثریت مردم سومار به آنجا مهاجرت کرده، شهرستان ایوانغرب میباشد. مردم مهاجر سومار و شهروندان ایوانغرب قریب 40 سال است که در شهر ایوان و در کنار هم زندگی مسالمتآمیز و همراه با تعامل و تعاون دارند.
ایل کَلهُر یکی از شعب اصلی ایلهای کرد ایران و از کهنترین طوایف غرب ایران و همچنین بزرگترین ایل کرمانشاه و دومین ایل بزرگ ایران است. مردمان آن کردتبار هستند و به گویش کردی کلهری تکلم میکنند. ایوانغرب، گیلانغرب و اسلامآبادغرب پایتختهای اصلی ایل کلهر هستند (میرنیا، 1368: 27). زبان ایل کلهر کردی با گویش کلهری است. این گویش، دارای 38 آوا شامل 30 صامت و 8 مصوت است (دلشاد، 1386: 35) و اولین گویش کردی است که از آن نوشتار باقی مانده است.
مسکن اولیۀ ایل کلهر در شهر کالح (نمرود فعلی) در بینالنهرین (میانرودان)، در کردستان عراق فعلی، بودهاست که بعدها به دامنههای شاهو و قلعۀ پلنگان (حد فاصل سنندج با کامیاران) کوچ میکنند و سپس به اطراف شاهراه خانقین_کرمانشاه نقل مکان میکنند؛ هرچند که به صورت پراکنده در سایر نقاط کردستان هم حضور دارند. ایل کلهر پیش از روی کار آمدن صفویان تا ابتدای حکومت شاه طهماسب اول دارای موقعیتی مستقل و خودمختار بودند، اما در سال۱۱۴۰ هجری قمری قرارداد صلحی بین حکومت ایران و دولت عثمانی (ترکیه) بسته شد که مانع از جنگ بین این دو کشور شد و به موجب این پیمان صلح همدان، ایالت کرمانشاهان و خاک کلهر به دولت عثمانی (ترکیه) واگذار گردید و در مقابل پادشاه عثمانی حکومت اشرف را در ایران به رسمیت شناخت. مسکن آنان در غرب ایران شهرستان ایوانغرب در استان ایلام و در استان کرمانشاه در شهرستانهای گیلانغرب، اسلامآباد غرب، بخشی از کرمانشاه، سرپل ذهاب، قصر شیرین و بخشی از شهرستانهای چرداول، درهشهر و سیروان در استان ایلام است و از طرف مغرب به خاک کردستان عراق، محدود میشود (گودرزی، 1381: 18). راولینسون (1362: 47) دربارة قدمت و موقعیت ایل کلهر مینویسد: «کلهرها اگر قدیمیترین ایل کردستان نباشند، به عنوان یکی از طوایف قدیمی منطقه شناخته شدهاند». عمادالدین دولتشاهی با ترجمه متنهایی از اوستا، منطقۀ غرب ایران از قصر شیرین تا ایلام بویژه «ایوان غرب» و «گیلانغرب» که مرکز ایل کلهر هستند را محل زندگی اقوام اسطورهای ایران معرفی میکند. همچنین با توجه به قبور حکاکی شده که اسم گیلانی کلهر ۱۲۰۰ سال قبل بر روی قبور اجداد کلهر کشف شده است قدمت ایل کلهر را به دوران ساسانی و قبل اسلام برمیگرداند (گودرزی، 1381: 23).
1-1. گویش کلهری
طبق تقسیمبندیها و مطالعات زبانشناسان، تمام زبانهای بشری از خانوادۀ بزرگ «زبان هند و اروپایی» سرچشمه گرفتهاند. از این خانواده گروه کوچکتری نیز متولد شدهاست به اسم «زبانهای هندوایرانی» که کلیۀ زبانهای ایرانی در زیر مجموعۀ آن قرارمیگیرند. مانند زبان فارسی و زبانهای همعرض آن (کردی، لری، بلوچی، گیلکی، مازندرانی و طالشی) که مدام در ارتباط باهم بودهاند و لغات و اصطلاحاتی از همدیگر اقتباس نمودهاند (ناتل خانلزی 1374 ب: 59 و 138). همچنین در مورد شاخهها وشعب زبان کردی آوردهاند که: «گروه اصلی اول کورمانجی است که خود به دو شعبه تقسیم میشود: شعبۀ شرقی یا مکری در سلیمانیه و سنه (سنندج) و شعبۀ غربی در دیار بکر و رضائیه (ارومیه) و ایروان و ارزم روم و شمال سوریه و شمال خراسان. گروه اصلی دیگر یا گروه جنوبی در منطقۀ کرمانشاه و بختیاری است» (ناتل خانلری 1374 الف: 295). اما مککاروس و ویندفور معتقدند که کردی، به سه شاخۀ شمالی، مرکزی و جنوبی تقسیم میشود (خنجری و راشد محصل، 1397: 22) که گویش کلهری در شاخۀ جنوبی آن جای دارد.
بنا بر این گویش کلهری شاخهای از کردی جنوبی و کردی نیز از خانوادهی زبانهای ایرانی است که در سیر تاریخی خود هم عرض زبان فارسی به حیات خود ادامه دادهاست. این گویش هماکنون یکی از گویشهای زنده و پویای زبان کردی است که گویشوران کثیری را در استانهای کرمانشاه، ایلام و حتی شهرهایی از کشور عراق (خانقین و مندلی تا بغداد) را شامل میشود. گویش کلهری در تمام مناطق ذکر شده تقریباً به یک شکل به کار میرود، جز در مواردی که به دلیل همجواری با دیگر گویشها (گویش جافی، لری و...) یا دیگر زبانها (زبان عربی) تغییراتی در تلفظ بعضی از واژگان ایجاد شدهاست.
1-2. تعاون و تعامل
فرایند جهانی شدن و حس رقابت ملتها در نیل به آمال توسعه موجب تضعیف سنتها و هویت خردهفرهنگها شدهاست تا جایی که بسیاری از روابط حسنۀ جمعی را که یک زمان مایۀ قوام و دوام اقوام به شمار میآمد، کمرنگ کرده یا به طور کلی به فراموشی سپردهاست. روابطی که در حال حاضر تنها در میان یادها، خاطرات کهنسالان و یا در پارهای از گزارههای ادب شفاهی(ضربالمثلها، کنایات، چیستانها، ابیات فولکلور و ...) به دید میآیند. هرچند فرایند جهانی شدن و تحولات آن، ذاتی و جزء لاینفک جوامع است، اما نباید منجر به نابودی خردهفرهنگهای بومی شود و ما را از بازخوانی عناصر غنابخش فرهنگ قومی بازدارد.
با استناد بر اینکه تأمل و تعمق در فرهنگ، زبان و ادب عامۀ خردهجوامع همواره میتواند ما را به شناخت جنبههای گوناگون آن رهنمود سازد، پژوهش حاضر بر آن است تا با مطالعۀ جلوههای سنت تعاون و تعامل در فرهنگ و ادب عامۀ کلهری که در روزگاران گذشته موجب استحکام ملتها بوده، بپردازد و نشان دهد که این روابط تا چه اندازه در مسائلی چون فقرزدایی، پیشبرد فعالیتها، مدیریت نیروی انسانی و زندگی کردزبانان کلهری ایوانغرب و سومارغرب نقشآفرین بودهاست.
1-3.سؤالات پژوهش
این پژوهش برآن است تا با استفاده از دو شیوۀ کتابخانهای و میدانی، با رویکرد توصیفی-تحلیلی و با نگاه میانرشتهای به واکاوی جلوههای سنت تعاون در فرهنگ و ادب عامۀ کردی کلهری که موجب استحکام جوامع گذشته بودهاست؛ پرداخته، برای سؤالات پژوهش، پاسخهای علمی بیابد:
1-در فرهنگ و سبک زندگی گذشتۀ مردمان کلهری چه جلوههایی از تعامل و تعاون وجود داشتهاست؟
2-آیا تعاون و تعامل در ارتباط با فقرزدایی، استحکام روابط اجتماعی، پیشبرد فعالیتها، مدیریت نیروی انسانی و زندگی کردزبانان کلهری ایوانغرب و سومارغرب نقشآفرین بودهاست؟
3- آیا در حال حاضر نمودی از این روابط فرهنگی در ادب عامۀ کلهری دیدهمیشود؟
1-4.پیشینۀ پژوهش
در ارتباط با فرهنگ عامۀ کردزبانان مطالعات ارزشمندی انجام گرفتهاست که از جملۀ آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- یارمحمد قاسمی و سهراب مروّتی در کتاب همیاریهای سنتی ایلامیان (1388) به بررسی سنتهای همیاری در بین ایلامیان میپردازند. نویسندگان در این کتاب ضمن مفهومسازی و بیان چهارچوب نظری، عرصههای مختلف همیاری را در بخشهای دامداری، کشاورزی، مذهبی و عرفی، سوگ و سور و همیاریهای متفرقه مورد بررسی قرار دادهاند و نتیجه گرفتهاند که با عنایت در دگرگونیهای ساختاری در شیوۀ معیشت و نظام فنی و تکنولوژی جامعه، همیاریهای سنتی چه در ساختار و چه در محتوا امکانپذیر نیست.
-امید محمدزاده در کتاب فرهنگ یاریگری در ایلات و عشایر استان ایلام: نگاهی مردم شناختی به همیاریهای سنتی (1397) به واکاوی سنت فرهنگ یاریگری در بین عشایر استان ایلام میپردازد. این کتاب به ذکر نمونههایی از سنت همیاری در بین عشایر ایلام پرداختهاست که خالی از هر نگاه تحلیلی و انتقادی میباشد.
-موسی پرنیان در کتاب فرهنگ عامۀ کرد کرمانشاه (1380) چشماندازی کلی از فرهنگ کردی و کردزبان کرمانشاهی مینمایاند، از جمله: تاریخ و جغرافیای کرد و کرمانشاه، ادبیات عامۀ کردی، بازیها، پوشش، باورها، آداب و رسوم.
- صیاد گلشن و دیگران در مقالهای با عنوان «بررسی گونههای تعامل اجتماعی میان گروههای قومی در ایران: مورد مطالعه گروههای قومی استان آذربایجانغربی»(1397) به مطالعۀ مناسبات موجود در میان گروههای قومی استان آذربایجانغربی بر اساس دو متغییر «تعصب و تبعیض» پرداختهاند که پس از تحلیل دادههای حاصل از مطالعات میدانی به این نتیجه رسیدهاند که در متغیر «تعصب» بین گروهها تفاوت معناداری وجود دارد اما از منظر متغیر «تبعیض» تفاوت معناداری دیده نمیشود. مثلاً تعامل بین گروههای ارامنه و آشوریها با ترکها و کردها معنادار است، ولی این تفاوت بین ترکها و کردها به دلیل تشابهات فرهنگی (اعتقادات دینی مشترک) معنادار نیست.
1-5. ضرورت پژوهش
مطالعۀ فرهنگ و رفتار پیشینیان و تفسیر و تحلیل روحیۀ خودجوش آنان در یاریرسانی به همدیگر و همچنین شکل ساده و ابتدایی تعاون و همکاری که منجر به استحکام جوامع سنتی، روابط اجتماعی و بقای آنان بودهاست، میتواند تلنگری باشد بر جامعۀ امروز، جامعهای که به سرعت به سمت تفکر و نگرش «رقابت»، «بیاعتمادی» و «خودمحوری» یکهتاز شدهاست. چرا که «در جهان در حال تغییر به طور فزاینده هنوز هم دینداری، ارزشها، سنتها، هویتها و پایگاههای اقتصادی و اجتماعی بخش مهمی از زندگی بسیاری از افراد جامعه است و نقش چشمگیری در تجسم رفتار اجتماعی دارد، افراد و جوامع، آرمانهای زندگی خود را در آنها جستوجو میکنند و به عنوان بازدارندهها بسیاری از باورها و گرایشهای اجتماعی- فرهنگی، نگاهها، تمایلات، رفتار و کنشِ کنشگران اجتماعی را جهت میدهند» (طالبی و رمضانی، 1396: 158)، پس بازخوانی سنت و جلوههای آن که از دیر باز عامل استحکام روابط اجتماعی و تسهیل امور گذشتگان به شمار میآمد، میتواند در تعیین سمت و سوی حرکت جامعۀ امروز نیز نقشآفرین باشد.
دیگر اینکه در جستجوهای نگارندگان، پژوهشی مستقل در ارتباط با موضوع حاضر «بررسی و تحلیل فرهنگ تعاون و تعامل در کردی کلهری» مشاهده نگردید که این، پرداختن به موضوع را ضروری مینماید.
1-6.روش تحقیق
پژوهش حاضر به دو شیوۀ کتابخانهای و میدانی (گفتگوی مستقیم با گویشوران کلهری شهرستان ایوانغرب و بخش سومارغرب) و با رویکرد توصیفی- تحلیلی به انجام رسیدهاست که تمام دادههای آن حاصل گفتگوی مستقیم با قریب 100 نفر از گویشوران کلهری در ردۀ سنی بین 50 تا 65 سال است. نگارندگان در آغاز به 46 مورد از شیوههای تعامل و تعاون در فرهنگ کلهری دست یافتند که پس از تفکیک و دستهبندی در مرحلۀ نهایی 20 مورد از دادهها را انتخاب کرده، ملاک بررسی و تحلیل قرار دادهاند. همچنین بعد از انتخاب، دادهها را جهت تأیید صحت آوایی با شکل ضبط شدهشان در منابع مکتوب فرهنگ ادب عامۀ کلهری مانند فرهنگ کلهری «باشوور» از عباس جلیلیان، کتاب کلهرنامه اثر ناهید محمدی، کتاب فرهنگ عامۀ کرد از موسی پرنیان مطابقت داده، سپس شکل مکتوب ضبط شده را به عنوان دادۀ نهایی در مقاله درج نمودهاند و در نهایت مطابق راهنمای ثبت و گردآوری گویشهای ایرانی فرهنگستان زبان و ادب فارسی که در سایت به نشانی https://apll.ir/1399/12/06 قرارداده شده، تنظیم و در سه بخش زیر دستهبندی کردهاند:
1- تعاون و تعامل در فعالیتهای مرتبط با کشاورزی؛ 2- تعاون و تعامل در فعالیتهای مرتبط با دامپروری؛ 3- تعاون و تعامل در فعالیتهای مرتبط با مناسبات اجتماعی.
2.مفاهیم پژوهش
توسعه، باور بنیادین دنیای مدرن است و از آن به عنوان نقطۀ کمال مطلوب جوامع یاد میشود. در توسعه، تمامی پیشرفتهای مدرن در علم، فنآوری، دموکراسی، اخلاق و سازمانهای اجتماعی با طرح بشردوستانه و ایجاد دنیای بهتر درمیآمیزند. بدان معنا که از تفکر علمی و مدرن عصر روشنگری برگرفته، هدفش بهبود زندگی است تا از طریق فنآوری پیشرفته موجب کنترل روابط و مناسبات اجتماعی و همچنین پیشرفت آرمانهای ظریف اخلاقی و ارزشهای والای انسانی شود. براین اساس برخی بر این باورند که بهبودی در مجموعه شرایط بههمپیوستۀ طبیعی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی است و توسعهگرایی نیز اعتقاد به کارایی و مطلوبیت این نوع پیشرفت اقتصادی دارد (ریچارد پیت و همکاران، 1389: 3). این نوع نگاه خودستایانه از توسعهگرایی مدرن، گفتمان توسعه را به چالش کشیده و منتقدانی را در برابر خود عَلَم نمودهاست. اسکوبار و دیگر منتقدان توسعه براین باورند که جریان توسعه آن طور که کشورهای جنوبی تجربهاش کردهاند بر پایۀ مفروضات اروپامدارانه بوده و از آن جهت به زیر سلطه درآوردن نواحی بزرگی از جنوب (نظام اقتصادی-سیاسی) به تسلط شمال کمک کردهاست و این مسأله سبب شده تا فرهنگهای بومی تخریب شوند، پایداری محیطهای طبیعی تهدید شود (Rist, 2003: 35).
نظریهپردازان پساتوسعه، به عنوان بخشی از منتقدان توسعه، بر اهمیت گفتمان توسعه تأکید میورزند. آنان معتقدند این شیوه که «توسعه» در آن تعریف شده، بسیاری از مدلها و سبکهای زندگی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، محلی و تاریخی مردم را نادیده گرفته، آنها را اساساً نماد توسعهنیافتگی و بیثباتی قلمداد میکنند (Ziai, 2007: 78).
بر این اساس به منظور دفاع از اعمال حاکمیت فرهنگ و اندیشههای انسانی بر توسعه و نشان دادن غنای فرهنگی جوامع بومی و محلی و اعتقاد بر این اصل که در فرایند جهانی شدن «وجود تغییرات اجتماعی و فرهنگی در جوامع ذاتی است اما اگر این تغییرات و دگرگونیها هماهنگ با هویت ملی و حفظ عناصر فرهنگهای قومی باشد، نه تنها میتواند به پویایی فرهنگی کمک کند بلکه میتواند عاملی برای افزایش همزیستی و انسجام ملی در جوامع چند فرهنگی باشد» (اسماعیلی و همکاران، 1393: 149).
در اغلب جوامع سنتی، افراد چون با کار یا فعالیتی مواجه میشدند که به تنهایی قادر به انجام آن نبودند، راه چاره را در همکاری گروهی و جمعی میدیدند. پس با تلاش و کار گروهی آن را به انجام رسانده، بر دشواریها، موانع و مشکلاتی که سدّ راه فعالیت و زندگیشان قرار میگرفت، فائق میآمدند. این شیوه از پرداختن به انجام امور را «تعاون» میگویند. در این سبک از زندگی، مردمان با هم میاندیشند، با هم عمل میکنند، در غم و شادیهای یکدیگر سهیم هستند و پیوسته با هم در ارتباط و «تعامل» هستند. در فرهنگ بزرگ سخن (انوری 1381) و لغتنامۀ دهخدا (دهخدا 1377) «تعاون» در معانی «یکدیگر را یاری کردن»، «یاریرسانی» و «یاری کردن بعض قوم بعض دیگر» و «تعامل» در معنای «با یکدیگر داد و ستد کردن» آمدهاست (ذیل واژهای تعاون و تعامل). از منظر لغوی نیز به ترتیب از ریشۀ «عون» (در معنای یار) و «عمل» مشتق شدهاند. بنابراین، «تعاون» هر فعالیتی را که جنبۀ جمعی و مشارکتی داشتهباشد، شامل میشود و «تعامل» نیز هر گونه مراوده و ارتباط بین افراد منطقه را گویند. بنابراین «تعاون، همسویی کوششهای دو یا شمار بیشتری از افراد است، برای دستیابی به هدف و یا هدفهایی معین، با نیت و منظوری واحد، یا متفاوت» (پاپلی یزدی، 1377: 5) امروزه فرهنگ تعامل و شگرد تعاون، یکی از مؤثرترین روشهای شناختهشده جهت حل مشکلات و غلبه بر امور دشوار به شمار میآید. در شهرستان ایوانغرب و سومارغرب که به ترتیب از توابع استان ایلام و استان کرمانشاه و از مراکز کلهرنشین به شمار میروند و از گذشتههای دور تاکنون با همدیگر در تعامل بوده، اقتصاد و معیشت مردمان مبتنی بر کشاورزی و دامداری بودهاست. از آنجا که زندگی بر پایۀ این دو شغل، دشواریهای خاص و متعددی را به همراه دارد؛ قطعاً آنان نیز همانند دیگر جوامع سنتی ایران، از شیوههای مختلف تعاون و تعامل در پیشبرد اهداف و حل مشکلات جمعی و فردی بهره بردهاند.
2-1. تعاون
واژۀ تعاون که معادل(cooperation ) است در مفهوم خاص آن به نوعی مشخص از كار كردن با یكدیگر اشاره دارد كه از طریق تشكیل سازمان رسمی و به كارگیری روشهای مدیریتی خاص، دسترسی به اهداف مشترك را امكانپذیر میسازد (صوفیان، 1386: 11(. واژۀ Cooperation (مشارکت) را اولین بار رابرت آون1 در مقابل واژۀ competition (رقابت) به كار برد. به این معنی که تعاون به معنی كاركردن با هم برای یك مقصود و تجمع برای انجام دادن یك امر مشترك و عمل و همكاری اقتصادی است. بنابراین، تعاون به مفهوم خاص آن به نوع مشخصی از کارکردن با یکدیگر اشاره دارد که از طریق تشکیل سازمان رسمی و به کارگیری روشهای مدیریتی خاص، دسترسی به اهداف مشترک را امکانپذیر میسازد و درمفهوم عام، اشاره به همکاری، مساعدت، یاریگری، رعایت منافع جمعی، دستگیری از دیگران و مانند آن دارد که به زبان ساده مدد رساندن به یکدیگر در جهت ارضای نیاز مشترک است. «تعاون را گاهی معادل خودیاری نیز معنی می كنند. اگر خودیاری را كمك به خود از طریق دیگران بدانیم، در این صورت تعاون مفهومی خاص مییابد» (شهریور، 1380: 201).
3.بحث و بررسی
تعاون، همیاری و یا همکاری در جوامع سنتی به منظور تسهیل کارها و رفع موانع صورت پذیرفته است. این روحیه، پیوسته موجب استحکام روابط اجتماعی و تقویت حس نوعدوستی در آنان بودهاست. در جامعۀ کلهری نیز همانند دیگر جوامع سنتی، مردمان به اشکال مختلف و به هر شیوهای در تحکیم این سنت و روحیۀ مددکاری اقدام نمودهاند. آنان اغلب کارها و فعالیتهای معیشتی و اجتماعیشان را به صورت دستهجمعی انجام میدادند که در اصطلاح به آن «گهلهگهفه _گَله گَفه_ /gala gafa/: قشون، لشکر» (جلیلیان، 1385: 652) میگفتند. به بررسی جلوههای تعاون و تعامل در فرهنگ کلهری در سه بخش زیر پرداخته شد:
3-1. تعاون و تعامل در فعالیتهای مرتبط با کشاورزی
زندگی کشاورزی و فعالیتهای مربوط به آن، بسیار دشوار و مشقتبار است؛ به ویژه در جوامع سنتی که فاقد وسایل پیشرفتۀ کشاورزی امروزی نیز بوده. فعالیتهایی طاقتفرسا، زمانبر که پرداختن به آنها به شکل فردی موجب فساد محصول، اتلاف وقت و تحلیل و تضعیف قوای جسمی نیروی کار شدهاست. از اینرو، مردم جهت ایجاد شور و اشتیاق به کار، تسریع در مراحل کاشت، داشت و برداشت و همچنین عرضۀ سریع محصول و از همه مهمتر تحکیم روابط اجتماعی و ابراز حس همدلی، تمام مراحل سهگانۀ کشاورزی و فعالیتهای جانبی آن را به صورت دستهجمعی و گروهی به انجام رساندهاند. در ادامۀ این گفتار به تحلیل و توصیف جلوههایی از یاریگری و تعامل در بخش کشاورزی میپردازیم:
جوو درئاوردن _جودرآوردن_ /juder?âwrden/: عملِ احداث نهر آب و تعمیر انهار اصلی و فرعی کشاورزی.
در گذشته زهکشی آب و هدایت آن به سمت زمینهای کشاورزی فعالیتی دشوار و زمانبر بود و از آنجا که هرسال بر اثر سیلاب و بارش باران این جویهای تخریب شده، آسیب میدیدند. به ناچار نیاز به تعمیر سالیانه داشتند. از اینرو، مردمان روستا به صورت گروهی در یک زمان تعیین شده، انهار کشاورزی را تعمیر میکردند یا در صورت لزوم نهر تازهای احداث مینمودند. پس در این نوع تعاون، افراد فعالیت مشابه داشته، ضمن برقراری ارتباط مستقیم با یکدیگر از مزایای آن به طور مستقیم و یکسان منتفع می شدند.
چهرده_ چَرده_ /ĉarda/: مقدار محدود زمین کشاورزی که معمولاً مالکان به دلایلی مانند حس نوعدوستی و دور بودن از دیگر اراضی کشاورزی از کشت آن صرفنظر کرده، به افرادی از روستا که فاقد زمین زراعتی بودند، واگذار میکردند تا برای گذران معیشت از آن بهره ببرند.
افرادی که بر روی این زمینها کار میکردند را «چهرده کاڵ_چَرده کال_» «ĉardacâł» میگفتند. «چهردهکال»ها اغلب اشخاصی بودند که اصالتاً اهل روستا نبوده، بلکه در اثر مهاجرت در آن منطقه سکنی گزیدهاند. از تحلیل این سنت چنین برمیآید که حس نوعدوستی و تعامل و مهمانوازی، کلهرنشینان را بر آن داشتهاست که بخشی از اراضی کشاورزی (گاه مسکونی) خود را به افراد مهاجر به روستا و فاقد زمین سپرده تا منبع ارتزاقی برای معیشت خانوادۀ آنان ایجاد کنند. این عمل، ریشه در روحیۀ سخاوتمندی و فرهنگ تعامل و تعاون مردمان کلهری دارد که در سنت فقرزدایی بسیار مؤثر واقع گردیدهاست.
خهرمان کوتان –خَرمان کوتان_ /xarmân kotân/: عملِ «خرمن کوبیدن».
خرمن کوبیدن یکی از فعالیتهای سخت و طاقتفرسا به شمار میرود. کردزبانان کلهری، دشواری این کار را با فعالیت جمعی و گروهی بر خود تسهیل نمودند. آنان از طریق تعاون و همیاری و همچنین تعاملی مستحکم هر روز را به کوبیدن خرمن یکی از اهالی روستا اختصاص داده، تا به این شیوه تمام خرمنهای روستا را به نوبت و سر موعدی مقرر کوبیده، تحویل مالکش دهند. بنابراین عبارت کنایی «چمانی خهرمان وه پیم کوتانه» به معنی «انگار خرمن کوبیدهام» که بیانگر نهایت خستگی و کوفتگی است، بر دشواری و سختی این عمل «خهرمان کوتان» تأکید دارد.
کاڵونیمکاڵ _کال و نیم کال_ /kâł-o-nimkâł/: نوعی کشت برنج یا صیفیجات که بنا بر توافق، هر سال در زمین فرد یا افراد خاصی از روستا انجام میگرفت ولی تمام اهالی از ثمرۀ آن منتفع میشدند.
کشاورزان سومار و ایوانغرب هر سال در زمینهای کشاورزیشان به کشت گندم و جو میپرداختند. اما گاه تصمیم بزرگان بر آن بود تا هر سال یک قطعهای از زمینهای روستا را انتخابکرده، به کشت صیفیجات یا کشت برنج اختصاص دهند. پس محدودۀ زمین را مشخص میکردند و به کشت محصول مورد نظر روی میآوردند. در این نوع کشت، معمولاً زمین تعیین شده تنها به شخص یا گروهی از افراد روستا تعلق داشت و اکثریت اهالی منطقه اراضیشان در آن محدودۀ قرار نمیگرفت. از اینرو، طی قراردادی شفاهی، تمام اهالی روستا از مزایا و برداشت کشت مذکور برخوردار شده و سهیم بودند. بدان شرط که در سال بعد، محدودۀ آن کشت را (برنج یا صیفیجات) به زمینهای شخص یا اشخاص دیگر روستا انتقال دهند. بنابراین توافق، نوع کشت برنج یا صیفیجات هر سال در زمین فرد یا افراد خاصی از روستا انجام میگرفت ولی تمام اهالی از ثمرۀ آن منتفع میشدند. به این سبک از کشاورزی «کالونیمکاڵ» میگفتند. زیرا زمینی که امسال کشت میشد برای یک یا چند سال آینده بایر میماند. دیگر اینکه، در این نوع از تعامل و تعاون که مختص به زمینداران روستا بود، حق و حقوق افراد فاقد زمین نیز دیدهمیشد. بدین معنا که افراد فقیر و فاقد زمین نیز موظف بودند از کشت برنج یا صیفیجات که نیاز به توجه بیشتری داشت، مراقبت کنند تا با عملکردن به وظایف مختص به زمان داشت، از مزایای برداشت آن نیز برخوردار شوند. به این افراد که وظیفۀ مراقبت از کشت را برعهده داشتند، «قوخل /quxeł/» میگفتند. «قوخل: شخص کارآمد در کاشت صیفیجات را گویند» (جلیلیان، 1385: 543). همانطور که ذکر شد، تعاملِ «کال و نیمکال» و روح سخاوت در توجه به فرد «قوخل» از مهمترین شواهد فقرزدایی در جوامع سنتی مردم کلهر به شمار میرود.
کیشه_کیشه_ /kiša/: عملِ انتقال محصول درو شده به صورت بستهبندی به یک محل مشخص.
«کیشه کردن» یکی دیگر از اعمال طاقتفرسای کشاورزی است که انجام دادن آن به تنهایی بسیار دشوار و زمانبر است. از اینرو، کردزبانان پس از دِرَو محصولات، به صورت گروهی به این کار میپردازند.
گهلهدرهو_ گله درو_ /galaderaw/: درو کردن گروهی.
در این ترکیب زبانی و اصطلاح کشاورزی، واژۀ «گهل» به معنی گروه آمدهاست. از آنجا که درو کردن محصول به ویژه کشتهای با مساحت زیاد، عملی زمانبر و دشوار است. مردمان منطقه پس از شور و مشورت، ترتیبی اتخاذ نموده تا هر روز یا چند روز را به دروکردن محصول یکی از زمینداران بپردازند و سپس به نوبت به سراغ دیگر کشتهای روستا رفته، درو کنند. این اتحاد و همیاری موجب میگردد تا محصولات به سهولت و با مشارکت در زمان مقرر برداشت شوند. این اصطلاح در چیستان سایر زیر که ورد زبان مردمان کلهری است، دیدهمیشود و پاسخ آن نیز انگشتان دست است:
«گهل عهرهو وه کوڵ خهرهو چگن ئڕا درهو_ گل عرَو و کول خَرَو چگن ارا درو_ «kułe xaraw ĉgn ?eŕâ deraw gale araw va» یعنی گروهی عرب سوار بر الاغ رفتند برای درو کردن (ج. اکبری، مصاحبه شخصی، ۱۰ /۰۱/ ۱۴۰۱).
در این نوع مشارکت، تمام افراد جامعه به قدر توان خود سهیم بودهاند تا جایی که در گفتمان ادب عامۀ مردمان مَثَلی سایر شدهاست که: «مووری وهر دهس درهوهنی هه خاسه _ موری ور دس درَوَنی هه خاسه _/muri war das deravani ha xasa/ مورچۀ کمککار دروگر باز هم نعمتی است. یعنی کمک از جانب هر کس که باشد، ارزشمند است، حتی یه مورچه» (محمدی، 1391: 233).
ماڵخودای_ مال خدای_ /mâłxodâÿ/: مقداری از محصول که زمینداران بلافاصله پس از درو کردن و کوبیدن آن، جدا میکردند تا به افراد فقیر و فاقد زمین روستا بخشند.
در فرهنگ کردی پس از درو محصول و کوبیدن آن «دو نفر که پیشکسوت هستند با ذکر نام خدا جلویِ «ماسیه» (خرمن غله) مینشینند و با دو غربال یا «ویژنگ» که در اصطلاح به آن یک زوج میگویند، شروع به برداشت مینمایند. ابتدا یک زوج را پُر میکنند و به اطراف ماسیه میگردانند و آن را به صورت جداگانه کنار میگذارند تا به فرد تهیدست و فقیری بدهند» (پرنیان، 1380: 235). بنابراین، هر کدام از زمینداران مقداری از محصول خود را جدا نموده، به افراد فقیر و فاقد زمین روستا میبخشیدند تا آنان نیز برای معیشت و گذران زندگی در تگنا نباشند. سنتی که علاوه بر حس نوعدوستی و تعاون، منجر به فقرزدایی در میان کلهریان میشد. این اصطلاح در عبارت عامیانه و گلایهگونۀ «حاڵم وهو تهرزهس، ماڵخودایم فهرزهس_ حالم وَ تَرزَس، مالخودایم فَرزَس_hâłem vaw tarzas, mâłxodaÿm farzas// حال و روزم به گونهای است که مالخودا بر من واجب شدهاست» (ع. قاسمی، مصاحبه شخصی، ۹ /۰۱/ ۱۴۰۱).
وژین_وژین- /wežin/: وجین زمین از علفهای هرز و آفات آن.
یکی دیگر از کارهای سخت کشاورزی در زمان «داشت» وجین زمین از علفهای هرز و آفات آن بود که کشاورزان بایستی با دست انجام میدادند، دشواری کار موجب گردید تا این فعالیت نیز به صورت گروهی انجام شود. از اینرو، طبق سنت همیاری و تعاون، تمام افراد روستا با کمک همدیگر به نوبت زمینهای زیر کشت روستا را «وجین یا وژین» میکردند.
اغلب این سنتهای تعاون و تعامل در کشاورزی هنوز در مناطق ایوانغرب و سومارغرب پابرجا هستند، از این میان تنها سنت گلهدرو و خرمانکوتان به دلیل رشد تکنولوژی و بهکاررفتن ابزارآلات مدرن کشاورزی از بین رفتهاست.
3-2. تعاون و تعامل در فعالیتهای مرتبط با دامپروری
چوپانی و دامداری به عنوان کهنترین شغل و فعالیت معیشتی بشر شناختهشدهاست که حتی ریشه در جهان اسطورهها (ر.ک. فردوسی، 1386: 1/ 63 «داستان فریدون و برمایه» و همان، 3/ 206 «داستان کیخسرو و چوپان») و حتی داستان انبیا2 دارد، در میان کردزبانان کلهری نیز از جایگاه ویژهای برخوردار است. چرا که حجم وسیعی از اقتصاد کلهرنشینان مبتنی بر زندگی عشایری و چوپانی است. اما همین مشقتها و رنجهای بیشماری را برای آنان به همراه داشته که تنها راه غلبه بر آن را در تعامل، تعاون و یاریرسانی به همدیگر میدیدند. در ادامه به تحلیل و توصیف جلوههایی از یاریگری و تعامل در بخش دامداری میپردازیم:
برێنه_ برینه_/berêna/: عملِ بریدن پشم گوسفندان؛ پشمزنی (جلیلیان، 1385: 105).
همچنین به کسی که پشم گوسفندان را میتراشد، برینهگهر میگویند (پرنیان، 1380: 254). عمل پشمزنی گوسفندان نیز کاری دشوار است و به نسبت تعداد گوسفندان، مشقت و رنج آن نیز متغیر است. از اینرو، این کار تنها با همیاری و تلاش جمعی تسهیل شده و انجام میگرفت که به آن «گهلهبرین» یا «پشمزنی دستهجمعی» میگفتند (جلیلیان، 1385: 652). پس دامداران غالباً زمان و روزی را که قصد پرداختن به «برینۀ» گوسفندان داشتند، از قبل به اهالی روستا یا همعشیرهها اعلام میکردند.
دِپاێ_ دِپای_ /depâÿ/: نوعی قرارداد بین کلهرزبانان که به موجب آن، فردی احشام گوسفند، بز، گاو و مانند آن را به شخصی دیگر به مدت معلوم میسپارد تا از آنها حفاظت و نگهداری کند و در پایان، حاصل زاد و ولد احشام را به طور مساوی بین طرفین قرارداد تقسیم نمایند.
این سنت اغلب از سوی افراد متموّل به اشخاص فقیر پیشنهاد میشد تا هم زمینههای فراغت خود را فراهم سازند و هم موجب اشتغال و ارتزاق تنگدستان شود. البته قرارداد مذکور اشکال مختلف دیگری نیز داشتهاست. چون «سهپای»، «دو به چهار» و... این شیوۀ همکاری در امر کشاورزی نیز مصداقهایی دارد که عیناً شبیه بخش دامداری است. در فرهنگ «باشوور» واژۀ فوق چنین معنا شدهاست: «حشمی که متعلق به دو نفر است و در محصولات آن شریکند.» (جلیلیان، 1385: 343). لازم به ذکر است که این تعریف، در القاء بار معنایی واژۀ «دپای» نارساست چرا که در حقیقت احشام متعلق به دونفر نیست؛ بلکه متعلق به یک نفر (دامدار اصلی) است و طرف دیگر (چوپان یا گلهدار) فقط وظیفۀ نگهداری و حفاظت از آنها را دارد.
شیرهویهره_شیرَو یَره_/širawyara/: نوعی سنت که بر اساس آن گروهی از زنان روستا، طی توافقی شفاهی مقداری معیّن از شیر تولیدی روزانۀ احشامشان را با هم تجمیع کرده، هر روز شیر جمعآوری شده را به یک نفر از اعضای گروه اختصاص میدهند تا شیر بیشتری در اختیار داشتهباشد و با فروش یا فرآوری آن و تولید محصولات بیشتر، مایحتاج زندگیشان را تأمین نمایند.
بر این اساس مقدار شیری را که هر روزه از طرف اعضا به گروه اهدا میشد، با یک چوب اندازه میگرفتند که به آن چوب «یره» میگفتند. و این یکی دیگر از جلوههای همکاری و همیاری اقتصادی در فرهنگ کلهری است که در فقرزدایی اجتماعی نقش بسزایی داشتهاست. این سنت در فرهنگ باشور بدین شرح آمدهاست: «شیرهواره یا شیرهویهره؛ نوعی اتحادیه و همکاری بین رمهداران، بدین ترتیب که چند خانوار با هماهنگی قبلی شیرهای خود را هفتهای به یکی از گلهدارها تحویل میدادند. پس او شیر بیشتری در اختیار دارد و میتواند محصول بیشتری از شیر بگیرد. در اوستا (واره) به معنی پشتیبانی و نگهداری نوشتهشدهاست» (جلیلیان، 1385: 510).
گهلهبڕین –گله برین_ galabeŕên/ / عملِ پشمزنی گوسفندان به صورت دستهجمعی ← ذیلِ برێنه
گهله گهچه_گله گَچه_ /gala gaĉa/: عملِ جمع کردن بزها و گوسفندان چند خانوار برای چرا.
گاهی تعداد گوسفندان خانوارها بسیار اندک بودهاست و به اندازهای نبوده که یکنفر تمام وقت به عنوان چوپان به نگهداری و چرای آنها بپردازد. از اینرو، خانوارها تمام بزها و گوسفندانشان را با هم جمع کرده تا گلهای بزرگ تشکیل دهند، به این کار «گهلهگهچه» میگفتند. پس از تشکیل گله، طبق قراردادی هر روز یک یا دو نفر از افراد روستا مأمور چرای آن میشدند و چون اغلب شبها گله را در کوه نگه میداشتند، هر شب، افرادی از یک یا دو خانواده موظف میشدند، شب در کوه کنار چوپانان و میان گله به سرببرند و تهیۀ خوراک خود و چوپانان نیز بر عهدۀ آنان بود، این شکل تعاملی را «شهوه کۊه_ َشوَ کیوَ_/šawaküwa/» گویند. جلیلیان نیز «شهوه کۊه»را «چرانیدن گله در شب» (جلیلیان، 1385: 507) معنا کردهاست. بنابراین «گهلهگهچه» و «شهوه کۊه» نمودی دیگر از جلوههای تعامل و تعاون در فرهنگ کلهری به شمار میرود که به منظور ممانعت از اتلاف وقت و تلاش جهت مدیریت نیروی انس انی صورت پذیرفتهاست.
نهوبهگا_نوبهگا_ /nawbagâ/: عملِ جمع کردن گاوهای چند خانوار برای نگهداری و چِرا.شکلی دیگر از تعاملات و همکاریهای جمعی در فرهنگ کلهری «نهوبهگا» است. این نوع تعامل و تعاون شبیه همیاری و همکاری «گهلهگهچه» است که به منظور چرا و حفاظت از گاوهای روستا و همچنین مدیریت نیروی کار انسانی انجام میگیرد.
در حال حاضر اغلب این سنتهای تعاون و تعامل در دامپروری هنوز در مناطق ایوانغرب و سومارغرب پابرجا هستند، اما سنت گلهگهچه، شهوهکوه و نهوبهگا به دلیل تغییر ایجادشده در سبک زندگی مردم از بین رفتهاند.
3-3. تعامل و تعاون در فعالیتهای مرتبط با مناسبات اجتماعی
پاوهکردن_پاوَکردن_ /pâwakerden/: پاگشای عروس در خانۀ پدری.
یکی از رسوم ازدواج است که بعد از مراسم عروسی، خانوادۀ دختر به همراه اقوام یا طایفۀ او طی مراسم و آدابی به منزل عروس و داماد رفته، آنان را برای مدتی دعوت کرده، همراه خود به خانه یا روستا میآورند. جلوۀ تعاونی این سنت در آن است که اگر دختر با یکی از اعضای روستایشان ازدواج کند، اقوام نزدیک و اگر با قبیله، طایفه یا منطقهای دیگر وصلت نماید؛ تمام اهالی روستا خانوادۀ عروس را در مراسم پاگشا همراهی میکنند. دیگر اینکه اکثر خانوادههای زوجین، آنان را به ولیمهای دعوت کرده، هدیه یا کادویی نیز تقدیمشان میکنند که این کادوها و هدایا در وضعیت اقتصادی و شکلگیری زندگی ابتداییشان مؤثر است.
پرسانه_ پرسانه_/persâna/: کمک مالی اقوام، همولایتیها، طوایف و قبایل همجوار به خانوادۀ صاحبعزا جهت برگزاری باشکوه مراسم سوگواری.
در این سنت، هدف آن است که خانوادۀ معزا متحمل فشار مالی و اقتصادی نشده، خانوادههای تنگدست همانند مرفهین جامعه قادر به برگزاری مراسم سوگواری (چهمهر_چَمَر_ ĉamar) آبرومندانهای برای امواتشان باشند. بنابراین در این جلوۀ تعامل و تعاون دو مقولۀ مهم یعنی اقتصاد و حفظ کرامت اجتماعی خانوادهها بیش از هر چیز محل توجه است. در این سنت، هر کس به اندازۀ وسع خویش خانوادۀ معزا را (با اهدای گاو، گوسفند، بز، برنج، روغن یا حتی پول) یاری میرساندند. مشهورترین عبارت عامیانۀ متناظر بر این سنت، عبارت کنایی «منیده گیسک پرسانه_منیده گیسک پرسانه_ meyida giske persâna/ / به بزغالۀ پرسانه میماند.» که به تعریض به افراد چاق و چله گفته میشود (پ. توشه، مصاحبه شخصی، ۱۳ /۰۱/ ۱۴۰۱).
خۊنبهس_خیون بس_/xünbas/: سنتی که طی آن غالباً خانواده و طایفۀ مقتول در عوض دریافت دیه (اموال منقول و غیر منقول) به عدم اجرای قصاص و همچنین پایان دادن به نزاع و کینه رضا میدهند.
این رسم، نوعی پیمان صلح جهت پایان دادن به عداوتها و منازعات حاصل از قتل، هتک حرمت اخلاقی و ... ما بین دو قبیله یا دو طایفه است که به یاری و همراهی بزرگان و میانجیگران دو سوی منازعه برقرار میگردد. گاهی خانوادۀ مقتول دختری را به عنوان دیه از طایفۀ قاتل درخواست کرده، پس آن دختر و خانوادهاش علیرغم میل باطنی، جهت همراهی و همکاری با قبیله و احترام به تصمیم جمع در پایان دادن به عداوتها تقاضای طرف مقابل را پذیرفتهاند. «در این سنت قومی، زنان بخشی از دیه محسوب میشوند ... و طایفه یا ایلی که مقتول از آنهاست یا خسارتدیده هستند و یا در مسائل اخلاقی و... مورد تعدی قرارگرفتهاند، در کنار دریافت اموال منقول و یا غیر منقول از متعدیان، دختری را از خانواده یا نزدیکان طایفۀ مقابل به عقد یکی از فرزندان یا بستگان خود در میآورند.» (محمدی و احسانی، 1397: 140 - 141). ازاین روی گاهی در مقام تعریض به گروهی به شکل دسته جمعی در حال رفتن و یا آمدن به جایی هستند، به کنایه میگویند: چمانێ ئڕا خۊن سڵ هاتنه_ چمان ارا خیون سل هاتنه_//ĉemânÿ ? ŕâ xün seł hâten یا عبارت اعتراضی و کنایی: مهگهر له جی خۊنهاتمه_ مگر له جی خیون هاتمه/magar la ji xün hâtema/ بدان معنا که مگر من در عوض خون بس آمدهام (ا. توشه، مصاحبه شخصی، ۱۳/۱/ ۱۴۰۱).
سۊرانه_ سیورانه_ /sürâna/: کمک مالی یا کادوی اهدایی مهمانان و دعوتشدگان به عروس و داماد در مراسم عروسی.
این کادوها و هدایا که جلوهای از تعاون در میان کلهریها (همانند دیگر اقوام و ملتها) است؛ در ابتدای زندگی مشترک زوجین و بهبود وضعیت اقتصادی و معیشتی آنان تأثیر بسزایی دارد. امروزه کادوی «سۊرانه» و هدیۀ «پاوه کردن» در مراسم عروسی با عنوان «پاتختی» به عروس و داماد اهداء میشود.
کاساوسه یا کاسهمسا_کاساوسه یا کاسَمسا /kâsâwsa- kâsamâsa/: رسمی اجتماعی که هر کدام از خانوارها، چه غنی و چه فقیر، هنگام ناهار یا شام از هر غذایی که در سفره داشتند، حداقل یک کاسه یا یک بشقاب را برای همسایههای همجوار میبردند.
کردزبانان کلهری بر این عقیدهبودند که چون فرزندان همسایه بوی پخت غذایشان را استشمام نمودهاند، پس بر آنان مستحب و گاه واجب است که نسبت به میل و هوسشان بیتفاوت نباشند. بنابراین مقداری از غذا را هرچند اندک به همسایه اختصاص میدادند و از آنجا که این عمل و تعهد دو طرفه بود، سفرۀ خانوادهها همیشه رنگی و متنوع از چند نوع غذا میشد و یا حداقل خالی از غذا نبود. این تعامل، ریشه در روحیۀ بخشندگی و نوعدوستی مردمان کلهری داشت و گاه آن را نشانۀ احترام به همدیگر میدانستند. «کاسه هاوسا تیرم نیهکهی قهدرمه/ کاسۀ غذای همسایه سیرم نمیکند بلکه نشانۀ احترام من است» (محمدی، 1391: 210).
ماڵبار_مالبار_ /mâłbâr/: کمک کردن و یاری دادن در امر نقل و انتقال اثاثیه و احشام خانواده یا گلهدارانی که در حال کوچ و نقل مکان هستند.
در فرهنگ کلهری هنگام کوچ عشایر یا اسبابکشی خانواری تمام همسایهها، اقوام و افراد، خود را موظف میدیدند تا در تسهیل نقل و انتقال اثاثیه و احشام، خانوادۀ مورد نظر را یاری رسانند. این جلوۀ همراهی باعث میشد تا رنج جابهجایی، غم جدایی و دوری از ایل و طایفه کمتر گردد و همچنین موجب دلگرمی افراد جامعه باشد.
وریاێ_وریای_ /weryây/: نگهبانی از گله یا کشتزار که هر شب برعهدۀ یک یا چند نفر از افراد ایل یا روستا بود.
به فرد نگهبان نیز «وریایکهر_وریایکَر_» گفتهمیشد. این شیوۀ تقسیم کار جهت مدیریت نیروی انسانی و پرهیز از اتلاف وقت تمام افراد جامعه انجام میگرفت.
گهلهوان_گلهوان_/galawân/: زنان و دختران که در کارهایی مانند بافتن گلیم و... همکاری میکردند (جلیلیان، 1385: 652).
در جامعۀ کلهری اگر زنی یا دختری در خانه به بافت قالی، گلیم، جاجیم، جارو و مانند آن مشغول میشد، گروه زنان و دختران جهت سرعت بخشیدن به کار، او را یاری میرساندند. معمولاً اکثر زنان کردزبان از مزایا و فواید این شیوۀ همکاری و همیاری بهرهمند و منتفع میشدند. چرا که هر یک در طول سال به کاری و تولیدی مشغول میبودند و نیازمند همکاری همدیگر.
در مناسبات اجتماعی نیز اغلب این سنتها هنوز پابرجا هستند، جز سنت گلهوان که بسامد کمتری یافته و بهندرت در امر قالیبافی و گلیمبافی در شرکتهای تعاونی دیده میشود.
4.نتیجهگیری
پژوهش حاضر با استمداد از فرهنگ و ادب عامه و با مطالعۀ تحلیلی و میدانی به صورت میان رشتهای به فرهنگ داد و ستد، همیاری و همکاری و روابط اجتماعی افراد و گروهها که در اصطلاح علمی بدان «تعامل» و «تعاون» میگویند، پرداخته و دیرینگی این سنت را در میان کردزبانان کلهری (شهرستان ایوانغرب و بخش سومارغرب) در سه بخش: 1- تعامل و تعاون در فعالیتهای مرتبط با کشاورزی 2- تعامل و تعاون در فعالیتهای مرتبط با دامپروری 3- تعامل و تعاون در فعالیتهای مرتبط با مناسبات اجتماعی مورد بررسی و واکاوی قرار دادهاست که از این مطالعه و پژوهش نتایجی به این شرح حاصل شد: بخشی از روابط اجتماعی و تعاملات سنتی و قومی کردزبانان کلهری در ادب عامۀ آن انعکاس یافتهاست که مطالعه و تحلیل این جلوههای ادبی موجب میگردد تا شناخت بیشتری نسبت به این خرده فرهنگ حاصل آید. همچنین در فرهنگ کلهری نیز همانند دیگر ملتها جلوهها و اشکال قابل تأملی از تعامل و تعاون به دید میآید که در پیشبرد اهداف اجتماعی، تسهیل کارها، رونق اقتصادی و مدیریت نیروی انسانی نقش بسزا و ارزندهای داشتهاست. بعلاوه در فعالیتهای کشاورزی و دامداری که عمدتاً با دشواریهای خاصی همراه است، تعاملات و همکارهای جمعی نقشی تسهیلکننده در انجام امورات مربوط را ایفا نمودهاست. در نتیجه روحیۀ بخشندگی و نوعدوستی کلهرزبانان موجب گردیده تا در قالب انواعی از تعاملات و یاریگریها چهرۀ کریه فقر را از جامعۀ سنتی آنان بزداید. دیگر اینکه تعاملات و همکارهای اجتماعی موجب استحکام روابط بین افراد و قبایل شده، مانع ادامۀ عداوتها و منازعات قومی و قبیلهای بودهاست.
یادداشت:
1. Robert Avon
2. در دین اسلام نیز بارها به اهمیت دامداری و چوپانی به اشکال مختلف اشاره شدهاست. اغلب پیامبران الهی از داوود نبی (ع) تا ختمی مرتبت (ص) در آغاز به شغل چوپانی مشغول بودند. رسول خدا (ص) میفرمایند: «خداوند، داوود (ع) را هنگامی مبعوث کرد که ایشان یک چوپان بود؛ همچنین حضرت موسی (ع) را نیز هنگام چوپانی ایشان به نبوت برگزید؛ من نیز چوپانی گوسفندان را در منطقه جیاد به عهده داشتم» (ر.ک. ابن اثیر جزری، 1409: 1/ 219).
کتابنامه
ابن اثیر جزرى، عز الدین ابوالحسن علی بن محمد (1409ق)، أسد الغابة فى معرفة الصحابة، بیروت: دار الفکر.
انوری، حسن (۱۳۸۱)، فرهنگ بزرگ سخن، تهران: سخن.
اسماعیلی، رضا، نسرین قلانی و مینا جلالی (1393)، «همزیستی فرهنگی در فرایند جهانی شدن و تقویت فرهنگ ملی –قومی جوامع»، مطالعات فرهنگ- ارتباطات، 25، 149- 169.
اکبری، مرتضی (1393)، سومار در مسیر تاریخ، ایلام: انتشارات حیات.
پاپلی یزدی، محمدحسین (1377)، «مختاباذ (اوج مشارکت در دامداری سنتی)»، مجلۀ تحقیقات جغرافیایی، 51، 24- 32.
پرنیان، موسی (1380)، فرهنگ عامۀ کرد، کرمانشاه: چشمۀ هنر و دانش.
پرهیزگاری، سعید و مجید پرهیزگاری (1382)، در مسیر گنگیر (جغرافیای طبیعی ایوانغرب)، تهران: انتشارات عابد.
پیت، ریچارد و الینریچارد هارتویک (1389). نظریههای توسعه، مترجمان: مصطفی ازکیا، رضا صفری شالی، اسماعیل رحمانپور، تهران: لویه.
جلیلیان، عباس (1385). فرهنگ باشور، تهران: پرسمان.
خانمحمدی، کریم و احسانی، حکیمه (1397). «مطالعۀ انسانشناسی پدیدۀ خونبس در منطقۀ صیدون خوزستان»، مجلۀ اسلام و مطالعات اجتماعی، 1 )21(، 140-169. doi: 10.22081/jiss.2018.66171
خنجری، سلمان و راشدمحصل، محمدتقی (1397). «فرآیندهای واجی در گویش کردی سنقر کلیایی»، مطالعات زبان و گویشهای غرب ایران، ۶ (21)، 21-41.
دلشاد، بهناز (1386). گزارش همهسویۀ دیوان شاکه و خانمنصور و ترجمۀ آن، پایاننامۀ کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی، کرمانشاه: دانشگاه آزاد اسلامی.
دهخدا، علیاکبر (۱۳۷۷). لغتنامۀ دهخدا، تهران: مؤسسۀ لغتنامۀ دهخدا، ۱۵ جلد، جلد 3.
راویلینسون، هنری کرزیک (۱۳۶۲). سفرنامۀ راویلینسون، گذر از ذهاب به خوزستان، ترجمة سکندر امانالهی، تهران: آگاه.
شهریور، علیحسین (1380). حقوق تعاون: ایران، آلمان، فرانسه، تهران: انتشارات پایگان.
صوفیان، مهدی (1386). کسب و کار در تعاونیها، تهران: سبزان.
طالبی، ابوتراب و رمضانی، محمد (1396). «بازدارندههای مصرفگرایی»، مطالعات فرهنگ-ارتباطات، 40، 157- 184.
فردوسی، ابوالقاسم (1386). شاهنامه، تصحیح: جلال خالقیمطلق، تهران: مرکز دائرهالمعارف بزرگ اسلامی.
قاسمی، یارمحمد و مروتی، سهراب (1388). همیاریهای سنتی ایلامیان. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
-گلشن، صیاد، سیفالهی، سیفاله و محسنی تبریزی، علیرضا (1397). «بررسی گونههای تعامل اجتماعی میان گروههای قومی در ایران: مورد مطالعه گروههای قومی استان آذربایجانغربی». مطالعات جامعهشناسی، ۱۱ (40)، 29-47.
محمدزاده، امید (1397). فرهنگ یاریگری در ایلات و عشایر استان ایلام، تهران: انتشارات نگارستان غرب.
محمدی، ناهید (1391). کلهرنامه، تهران: انتشارات دستان.
میرنیا، علی (1368). ایلها و طایفههای عشایری کرد ایران، تهران: انتشارات نسل دانش.
ناتل خانلری، پرویز (1374). تاریخ زبان فارسی، الف، چاپ پنجم، تهران: سیمرغ.
ناتل خانلری، پرویز (1374). زبانشناسی و زبان فارسی، ب، چاپ سوم، تهران: انتشارات بنیاد فرهنگ ایران.
Rist ,G .(2003). The History of Development: From Western Origins to Global Faith, Expanded Edition, London: Zed Books.
Ziai, A., (2007). Exploring post-development theory and practice, problem and perspectives, London; New York: Routledge.
Abstract: This research aims to analyze the manifestations of the tradition of cooperation in the culture and literature of the Kurdish people of Kalhori with a descriptive-analytical approach and with an interdisciplinary perspective, which has been the reason for the strength of past societies; to find scientific answers for the research questions. Questions such as whether there was interaction and cooperation in the culture and life of the people of Kalhor, like other traditional societies of Iran? If there is, in what ways has cooperation and interaction been done in poverty alleviation, strengthening of social relations, promotion of activities, management of human resources and life of Kurdish speakers of Kalhori in Ivangharb and Somargharb? Is there a manifestation of these cultural relations reflected in the public literature of Kalhori?
One of the findings of the research is that in the culture and public literature of Kalhori, there are remarkable manifestations of interaction and cooperation, which have long played a significant role in advancing social goals, facilitating work, economic prosperity, managing human resources, ending ethnic conflicts, and erasing the face of poverty. He has had many communities
Keywords: Cooperation and interaction, popular culture and literature, Kalhori Kurdish, Ivangharb and Somargharb