Causes and Consequences of Religious Extremism in the Ahl al-Bayt (as) Teachings
Subject Areas : Quarterly Journal of Research for the Studies of the Ahl al-BaytAli Naghavi 1 , Majid Maaref 2 *
1 - PhD Student in Quranic Sciences and Hadith, Faculty of Theology, Law, and Political Science, Science and Research Branch, Islamic Azad University, Tehran, Iran.
2 - Professor, Department of Quranic Sciences and Hadith, Faculty of Theology, University of Tehran, Iran (corresponding author).
Keywords: Religious Extremism, Ahl al-Bayt (as), Islamic Education, Salafism.,
Abstract :
Islam is a realistic and truth-oriented religion. To prevent any deviation from the true path, the Holy Prophet (peace and blessings of Allah be upon him and his pure progeny) and the infallible Imams (peace be upon them) have made many efforts to keep this religion safe and secure from possible degradation. This important issue can only be realized by benefiting from and following the Holy Qur’an and the life of the Holy Prophet (pbuh) and Ahl al-Bayt (as). Therefore, it is necessary to enlighten the youth about the foundations, causes, factors and origins of extremism and to prevent it. The use of components such as rationality, moderation, mutual respect of people and friendly dialogue is considered as the key to providing and maintaining stable security in order to curb their extremism and violent behavior by preventing challenging ways. As a result, following the path of moderation and rationality, unity among Muslims will be provided. This research, with the descriptive-analytical method and the library method and benefiting from the necessary documents, tools and documents related to religious extremism, performs the correct use of religious teachings of the Ahl al-Bayt (as) in order to prevent religious extremism by analyzing the foundations of religious extremism and criticizing it.
1. قرآن کریم ( 1385 ش)، ترجمه محمدمهدي فولادوند، مرکز طبع و نشر قرآن. تهران.
2. آمدي، سیف الدین (1423 هـ.ق یا 2002 م )، ابکار الافکار، قاهره، دار الکتب و الوثائق القومیۀ.
3. ابراهیم مصطفی (1989م)، نهج اللغه، بیروت، دارالاحیاء التراث العربیه.
4. ابن ابی الحدید (1998م)، شرح نهجالبلاغه ، بیروت، داراحیاء الکتب العربیه.
5. ابن حجر، احد (1379ق)، فتح الباري، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی و محـب الـدین الخطیـب، بیـروت: دار المعرفۀ.
6. ابن فارس (1418ق)، معجم مقاییس اللغه، چ2 ،بیروت، دارالفکر.
7. ابن قیم، جوزیه، محمد (1404ق/ 1984م)، اجتماع الجیوش الاسلامیه، بیروت: دار الکتب العلمیه.
8. ابن قیم، جوزیه، محمد ( 1418ق/1998م)، الصواعق المرسلۀ، به کوشش علی الدخیل الله، ریاض دار العاصمۀ.
9. ابن منظور، جمالالدین (1408ق)، لسانالعرب ، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات.
10. احسائی، ابن ابیجمهور (1403ق)، عوالی اللئالی، قم، نشر سیدالشهداء.
11. اسفندیار، کیخسرو (1362)، دبستان مذاهب ، تهران، گلشن.
12. اسماعیل رائین (1357)،انشعابات در بهائیت، تهران: مؤسسه رائین.
13. اگریدي، جوان ( 1384 )، مسیحیت و بدعتها ، سلیمانی اردستانی،قم ،موسسه طه ،چاپ دوم 14. الهامی، داود (بیتا)، عرفان و تصوف، بی جا.
15. بخاري، محمد (1407ق/1987م)، الصحیح، به کوشش مصطفی دیب البغا، بیروت: دار ابن کثیر.
16. تهانوي (1967)، لسان اللسان، جابی.
17. جان بی ناس ( 1372 )،تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی اصغر حکمت، تهران، انتشارات آموزش انقلاب اسلامی، چاپ پنجم.
18. جمالی، جواد (1390) «مدل تئوریک تحلیل افراطگرایی با کاربست نظریـه سـازه انگـاري »، فصـلنامه آفـاق امنیت، سال4 ،شماره12.
19. حرّعاملی، محمد بن حسن (1364 )،وسائل الشیعۀ، مترجم: علی صحت، تهران ، انتشارات ناس.
20. حسینی شیرازي، سیدمحمد (1381 )،دنیا بازیچه یهود، تهران، بینش آزادگان، قم، انتشارات امام صادق.
21. دارمی، عبداالله (1407ق)، السنن، به کوشش فواز احمد زمرلی و خالد السبع العلمی، بیروت: دار الکتاب العربی.
22. دورانت، ویل (1365) ،تاریخ تمدن، ترجمه جمعی از مترجمان، تهـران، سـازمان انتشـارات و آمـوزش انقـلاب اسلامی.
23. دهخدا، علی اکبر ( تابی )، لغت نامه ، انتشارات و چاپ دانشگاه تهران.
24. زاهد زاهدانى، (بیتا)، سعید ب ، هائیت در ایران، گفت وگو، فصلنامه موعود، ش 38.
25. زیبائینژاد، محمدرضا ( 1385) ،مسیحیت شناسی مقایسه اي، تهران: سروش.
26. رازي، مرتضی بن داعی (1382) ،تبصره العوام، تهران،اساطیر.
27. راغب اصفهانی (بیتا)، ، المفردات به کوشش محمد ، سیدکیلانی ، بیروت دارالمعرفه.
28. رضوانی، علی اصغر (بیتا)، نگاهی به مسیحیت و پاسخ به شبهات، قم، انتشارات جمکران، چاپ دوم.
29. سلیمانی، عبدالرحیم (1384)،مسیحیت، قم، آیت عشق.
30. سیدمرتضی، علی (1392 / ق 1351 ش)، الحدود و الحقائق ، الذکري الالفیۀ للشیخ الطوسی، مشهد.
31. سیوري، فاضل مقداد ( 1405ق)، ارشادالطالبین، تحقیق سیدمهدي رجائی، قم : کتابخانه آی تااالله مرعشی نجفی.
32. شمیم، علی اصغر ( 1375)،ایران در دوره سلطنت قاجار ، تهران: انتشارات مدبر.
33. شهبازى، عبداللّه (بیتا)، جستارهایى از تاریخ بهائیگرى در ایران،نشريه تاريخ معاصر ايران.
34. شهرستانی، محمد (1375ق/1956م)، الملل و النحل، به کوشش محمد بدارن، قاهره: مکتبۀ الانجلو المصریۀ.
35. طباطبایی، محمدحسـین ( 1417ق، چ1؛ 1372 ،چ5 ،)المیـزان فـی تفسـیر القـرآن ، بیـروت، مؤسسـۀ الاعلمـی للمطبوعات، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
36. طبرسی، فضلبن حسن (1414ق)، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت: دارالفکر.
37. طبري، ابوجعفر محمدبن جریر (1412ق)، جامع البیان فی تفسیر القرآن، چ1 ،بیروت: دارالمعرفه.
38. طریحی، فخرالدین (1408 ق/ 1367ش)، مجمع البحرین، ج1 ، به کوشش محمود عادل، تهران.
39. عسکري، حسن ابوهلال(1363 )،الفروق فی اللغۀ، به کوشش محمد علوي مقدم و ابراهیم دسوقی شتا، مشـهد، بیجا.
40. عظیم آبادي، محمد (1415ق)، عون المعبود، بیروت: دار الکتب العلمیۀ.
41. علیزاده موسوي، سیدمهدي ( 1394 )، جریانشناسی سلفی گری، فصلنامه علمی تخصصی روابط فرهنگـی ، سـال اول، شماره1.
42. عمید زنجانی , عباسعلی ( 1367 )،تاریخ تصوف، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
43. فیروزآبادي، مجدالدین (1424 )،القاموس المحیط: بیروت، دارالاحیاء التراث العربی.
44. قرطبی،محمد ابن احمد (1364 )،تفسیر قرطبی ، تهران:ناصرخسرو.
45. قرطبی،محمد ابن احمد ( 1972م)، الجامع لاحکام القرآن، به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، قاهره: دارالشعب.#3 46. کلبی،هشام این محمد (2000م)، اباصنام، قاهره، دار الکتب المصریه.
47. کونگ، هانس ( 1386 )،متفکران بزرگ مسیحی، گروه مترجمان، قم، دانشگاه ادیان و مذاهب.
48. کهن، ابراهام (1382 )گنجینهاي از تلمود، ج1 ،چ1 ،ترجمۀ امیر فریدونی گرگانی، تهران: اساطیر.
49. مبارکفوري، محمد عبدالرحمان ( تابی )، تحفه الاحوذي، بیروت: دارالکتب العلمیه.
50. مجلسی، محمدباقر (1404ق، 1379 )،بحارالاانوار، ج18 ،بیروت: مؤسسۀ الوفاء، تهران، المکتبه الاسلامیه.
51. مطهري ، مرتضی ( 1389 )،آشنایی با قرآن، چ ،6 تهران: انتشارات صدرا.
52. مطهري، مرتضی (1379 )،سیري در نهج البلاغه، تهران،صدرا.
53. موسوي، سید هادي، مجله: کتاب ماه علوم اجتماعی، مرداد و شهریور 1391 - شماره 53 و 54.
54. گفتگو با دکتر ولایتى، موج بیدارى اسلامى و افول فرقه ضاله، بهائیت آنگونه که هسـت ، ویـژه نامـه ایـام 29، ضمیمه روزنامه جام جم، 6 شهریور 1386
55. نراقی، احمد (1408ق.= 1366 )،عوائد الایام 1ج ، ، چاپ دوم، قم: مکتبه بصیرتی.
56. نصرى، على ( 1382 )،نقدى بر اصول دوازده گانه بهائیت ، اصفهان: گویا.
57. نویهض، عجاج (1393 )،پروتک لو هاى دانشوران صهیون ، ترجمه: حمیدرضا شیخى، ناشر: آستان قدس رضوى.
58. ویلکاکی، لیرد (1382 )، «افراطگرایی سیاسی چیست؟»، ترجمه فیروزه مهاجر، کتاب توسعه، شماره14.
عوامل و پیامدهای افراطگرایی دینی در آموزههای اهل بیت(ع)
عوامل و پیامدهای افراطگرایی دینی در آموزههای اهل بیت(ع)
علی نقوی1
مجید معارف2
تاریخ دریافت: 24/11/140۳ تاریخ پذیرش: 25/12/140۳، صفحۀ 68 تا 91 (مقالۀ پژوهشی)
چکیده
اسلام دینی واقعگرا و حقیقت محوراست. برای جلوگیری از هرگونه انحراف از مسیر واقعی، پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (علیهالسلام) تلاشهای فراوانی کردهاند تا این دین از انحطاط احتمالی، محفوظ و مصون بماند و این مسئله مهم، فقط با بهرهمندی و تبعیت از قرآن کریم و سیره پیامبر اکرم (ص) و اهلبیت (علیهالسلام) تحقق مییابد. لذا روشنگری افراد جامعه نسبت به مبانی، عوامل و خاستگاه افراطگرایی و جلوگیری از آن ضروری بوده و بهکارگیری مؤلفههایی نظیر عقلانیت، اعتدال، احترام متقابل انسانها و گفتگوی دوستانه، بهعنوان رمز تأمین و حفظ امنیت پایدار تلقی میگردد تا با جلوگیری از راههای چالشبرانگیز، افراطگرایی و رفتارهای خشونتآمیز آنان مهار گردد. درنتیجه با طی مسیر اعتدال و عقلانیت وحدت بین مسلمانان فراهم میشود. این پژوهش با روش توصیفی ـ تحلیلی و شیوه کتابخانهای و بهرهمندی از اسناد، ابزارها و مدارک لازم در رابطه با افراطگرایی دینی، شیوه استفاده صحیح از آموزههای دینی در جهت پیشگیری از افراطگرایی دینی را با واکاوی افراطگرایی دینی و نقد آن و تبیین دیدگاه اهل بیت (ع) درخصوص افراطگراییدینی انجام خواهد داد. اگرچه فعالیت اصلی افراطگرایان، بیشتر در خاورمیانه است. ولی خاستگاه آنها از عوامل آمریکا، غرب و صهیونیزم بینالمللی است، پیامدهای آن، تخریب اماکن متبرکه، مانند مسجد و آثار باستانی مسلمانان است که باعث نشان دادن چهره نامعقول و غیرمنطقی از اسلام به جامعه جهانی میگردد و درنتیجه دینگریزی و نفرت دیگر ملل نسبت به مسلمانان و اسلام هراسی را به ارمغان خواهد آورد.
کلیدواژهها: افراطگرایی دینی، تعلیم و تربیت اسلامی، غلو، سلفی، پیامدها.
[1] . دانشجوی دکتری علوم قرآن و حدیث، دانشکده الهیات، حقوق و علوم سیاسی واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران: alinaghaviazari2018@gmail.com
[2] . استاد، گروه علوم قرآن و حدیث، دانشکده الهیات، دانشگاه تهران، ایران (نویسنده مسئول): maaref@ut.ac.ir
درآمد
در طول تاریخ، افراطیگرایی و غلو جزو مسائل همیشگی بشر بوده است و انسانها با اسطورهسازی و قهرمان پردازی، جریانات فکری و اعتقادی مختلفی را پدیده آوردهاند. همچنین این مسئله را نمیتوان صرفاً مربوط به گذشته دانست و در عصر حاضر نیز علیرغم پیشرفتهای چشمگیری کـه در عرصههای مختلف بهدستآمده اسـت، بهخوبی قابلمشاهده است. تمایل به غلو و افراط در فرهنگ دینـی و مـذهبی بیشـتر است و ظرفیت بالایی برای اینگونه اعتقادات در بستر دینی فراهم گردیده است. خداوند در قرآن کریم به اهل کتاب در مورد غلو و افراطیگری هشدار داد: «قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ غَيْرَ الْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعُوا أَهْوَاءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَأَضَلُّوا كَثِيرًا وَضَلُّوا عَنْ سَوَاءِ السَّبِيلِ» (سوره مائده، آیه77). در این آیه خداوند آشکارا اهل کتاب را از افراط در دین بر حذر میدارد و افراط را مقدمهای برای گمراه شدن و پیـروي از گمـراهان و منحـرفان میداند . غلو و افراط در دین، به اشکال مختلفی ظاهر شده است ولی بدترین صورت آن، افراطی است که منجر به شرك شود مانند تثلیث در مسیحیت، نسبت ناحق داشتن فرزند به خداوند در ادیان یهودیت و مسیحیت و معبود دانستن علماي دینی در بین مسیحیان. در میـان ادیان، دین اسلام دیدگاهی واقعگرایانه دارد. پیامبر عظیمالشأن (ص) و رهبران دین اسلام، تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا آنچه بر سر ادیان دیگر آمده است دین اسلام از انحراف و انحطاط محفوظ بماند. خداوند براي جلوگیري از هر نوع افراطوتفریط در دین یا غلو و تقصیر از محور توحیدی اسلام، خطاب به پیـامبر اسلام(ص) میفرماید: «قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا» (سوره کهف، آیه 110). این پژوهش درصدد پاسخگویی به چند پرسشی مهم و بنیادی است.
1- افراطگرایانی که در طول تاریخ به نام اسلام، اقدام به بدعتگذاری و انجام بدترین جنایتهای ضد انسانی شدهاند. بهراستی از قرآن چه میدانند؟
2- آیا آنگونه که فضای رسانهای، تبلیغاتی و فرهنگی غرب و بیانیههای افراطگریان نشان میدهد، نسبتی میان قرآن و آخرین پیامبر و ظهور افراطگرایی وجود دارد؟
3- آیا در قرآن، افراطگرایی در دین و تصویر افراطی از دین و آموزههای آن، توصیه شده است؟
4- جایگاه قوانین بدعتگذارانۀ سلفیهای افراطی در قرآن و متون دینی در کجاست
1-تعریف مفاهیم
1-1 افراطیگری
کلمه «افراط» از ریشه «فرط» به معنای خروج از حد معین گرفته شده است و اگر در راستای کوتاهی و کاستی باشد با کلمه «تفریط» بیان میشود. مفهوم افراط را میتوان با «اعتدال» در تضاد دانست. درباره افراطیگری بهعنوآنیک اصطلاح، تعاریف مختلفی مطرح شده است. راجر اسکروتن در فرهنگ اندیشه سیاسی، افراطگرایی را چنـین تعریـف میکند: «اصطلاحی مبهم که حاوي این معانی است:
1. اندیشهای را به حد افراط کشاندن، بدون توجه به عواقب ناگوار جنبههای غیرعملی بحثها و احساسات مخالف که هدف از آن نهتنها مقابله، بلکه در هم شکستن هر نوع مخالف باشد.
2. عدم تحمل نسبت به همه دیدگاهها غیر از دیدگاه خود
3. توسل به وسایلی براي کسب اهدافی که حـاکی از بیحرمتی نسـبت بـه زنـدگی، آزادي و حقوق انسانی دیگران است.»(ویلکاکی، 1382:16)
اگر کلمه افراطگرایی را در ادبیات سیاسـی بررسی کنیم، متوجه قرابت آن با مفـاهیمی همچـون خشـونت، ریشهگرایی (Radicalism) و بنیادگرایی (Fundamentalism) می شویم. البته باید دقت داشت که مفهوم افراطگرایی در عین نزدیک بودن به این مفـاهیم، دقیقـاً متـرادف هیچیک از آنها نیست و همین موضوع چالشهایی را پدیده آورده است. در عصر کنونی بــروز بســیاري از ناهنجاریها و خشونتهای سازمانیافته را بـا افراطیگری مـرتبط میدانند و افراطگرایی یکی از اتهامات وارد به اشخاص، گروهها، ایدئولوژیها و حتی حکومتهاست. نبـود تعریفـی دقیـق در این میان موجب شده است که اشخاص مختلف براي اینکه رقیب خـود را تحتفشار قـرار دهنـد، طرف مقابل خود را بهافراطگرایی متّهم کنند و درواقع اصـطلاحات افراطگرا و افراطگرایی، اغلب بدون فکر بهمثابه صفات و حرفهاي موضع گیرانه براي محکـوم کـردن مخالفـان بـه کـار میرود.(ویلکـاکی، 1382:107). این موضوع به اهمیت شناخت مفهوم افراط و برسی رفتارهای افراطــی دلالت میکند.
1-2 بدعت
بدعت ازلحاظ اصطلاحی به معنی نوآوری در اعمال و اعتقادات دینی که در کتاب و سنت وجود ندارد. ( فخرالدین طریحـی، 1408ق، ج 1 ، 164 ) یکـی از مصـادیق مهم افراطیگری، مسئله بدعت و بدعتگذاری در عرصههای ایدئولوژیک میباشد. بدعت ازنظر لغوي یعنی چیزي را بدون سابقه و الگوي قبلی ایجاد کردن ، یا گفتاري را بدون پیشینه بر زبـان آوردن است. (فرهنگ فارسی عمید، مدخل باء ، واژه بدعت) ازاینرو میگوییم خداوند بدیع ِ آسمانها و زمین است: «بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ و «...(سـوره بقـره، آیه117) یعنی خداوند آسمانها و زمین را بدون الگو و مانند پیشین آفرید . ایـن آیـه نیـز در همـین معناست: «قُلْ مَا كُنْتُ بِدْعًا مِنَ الرُّسُلِ...» (سوره احقاف، آیه 9 ) یعنی بگو مـن از میـان پیـامبران نـو درآمدي نبودم و پیش از من فرستادگان بسیاري آمدهاند. (عسکري 1363 ،ج 1 ، 353 – 354) بهعبارتدیگر بدعت آن است که کسـی گفتـاري یـا کـرداري در دیـن وارد کند و در گفتار و کردار خویش به صاحب و شریعت و نمونههای متقدم اصول محکم دینی اسـتناد نورزد. ( راغب ، اصفهانی بیتا، 1ج ، 39 ) در یککلام بدعت به معنی کموزیاد کردن در دین و درعینحال این کار را به نام دین انجام دادن است.(سیدمرتضی، 1351 ش، ج2 ،154) بدعت یک نوع تصرّف در توحید و در تقنین است. بدعتگذار میخواهد حریم توحید را در قلمرو تقنین و تشریع بشکند و در حقیقت، خود را جاي خدا بگـذارد، قـانون جعـل کنـد و در میـان مـردم رواج بدهـد. درواقع بدعت، عبارت است از نوآوري عقیده یا عملی در حوزه دین بدون استناد به منابع پذیرفته شـده در استنباط احکام، همچون قرآن و سنت معصومان( علیهم السلام) که از آن به تشریع در دیـن نیـز تعبیـر میشود. مقابل بدعت، « سنّت » قرار دارد که عبارت است از مجموعـه عقایـد، اخلاقیـات و احکـام عملی که رسول خدا (ص) و امامـان (علـیهم السـلام)، پایـه گـذاري کـردهانـد. (نراقی، 1408ق، ج1، 113)
1-3 غلو
غلو به معنی تجاوز از حد، مبالغه، افراط، ارتفاع و زیاد شدن چیزي میباشد (تهـانوي، 1967؛ 2/1099). برخی معناي غلو را بهصورت جزئیتری بیان کرده و گفتهاند: تجـاوز از حـد چنانچـه در مورد مقام و منزلت کسی باشد، اما اگـر درزمینه نـرخ و قیمـت چیـزي باشـد مصـدر آن غـلاء میباشد. کلمه تعدي نیز به معناي تجاوز از حد است، ولی غلو درجایی به کار میرود کـه تجـاوز از حد زیاد باشد (ابن منظور، 1408 :113/10). غلو در دین نیز به معناي تجاوز نمودن از حد و افراط در دین است (ابن منظور، 1408 :113/10) غالی نیز به کسی گفته میشود که در دین زیادهروی نماید، بهطوریکه بـه خـروج از دین و آنچه در دین نیست منجر شود. پس هرکس غیر پیامبری را پیامبر بخواند یا بـه بشـر نسـبت الوهیت دهد یا غیر امامی را امام بداند سزاوار نام غـالی اسـت (رازي، 1382 :145) غالیان کسانی بودند که در حق پیشوایان خود غلو کردند و آنان را از حد مخلوق خارج و احکام خدایی را در مورد آنها جاری ساختهاند. گاه پیشوایان خود را به خدا و گاه خدا را به خلق تشبیه مینمودند.(شهرستانی، ۱۳۹۵: ۱۷۳/۱) (اسفندیار، ۱۳۶۲: ۳۶۴/۲)
1-4 تکفیر
«تکفیر» از «ك ـ ف ـ ر » بـه معنـاي نهـان کـردن و پوشـاندن اسـت .(ابن فـارس، 1418ق، 5ج ،191 (اطلاق کفر به فرد ازاینرو است که حقیقت را نهان میکند یـا بـا کفـرورزي بـر دل خـود پوشش مینهد. (ابن منظور ، 1408ق، 5ج ، 144-146) در تحلیلی ویژه گفتهاند: ازآنجا کـه فـرد حقایق و تاویل هاي دین خداوند را میپوشاند، به او کفر نسبت مییابد. (احمد ابن عبداالله، 1304ق، 3ج ، 61-63 ) کفر متضاد ایمان و در اصطلاح، انکار مطالبی است که پیامبر (ص) آورده است. (سیوري، 1405ق، 437) بهعبارتدیگر، انکار قطعیات و مسلمات دین، کفر است. (آمــدي، 1423ق، 5ج ، 26-28)
2-جایگاه افراطیگری در قرآن
از اولین مصادیقی که قرآن به نقد مبانی افراط یگري در آن میپردازد، این است کـه بـه تببـین خصوصیات دنیوي و بشرگونه انبیا میپردازد و هرگونه الوهیـت و خـواص ربـوبیتی را از آنها نفـی میکند. برخلاف ادیان دیگر که اکثراً دچار این اشتباهات شدند. اسلام دین تسلیم به حق و حقیقت است. تنها پیام دین اسلام، پیام تسلیم و ایمان به حقیقت است. ازنظر اسلام خدا یکتاست و توحیـد گوهر و حقیقت دین است. اسلام که دینی واقعگرا و حقیقت محور است، نمیخواهد پیروان خـود را آلوده به خرافات و شرك و شخصیت محور ببیند. این دین تمام تلاش خود را بـراي جلـوگیري از تکرار آنچه بر سر ادیان دیگر آمده است به کار گرفت. به همین جهت تکیه قرآن کریم بر ایـن است که پیامبر اسلام به مردم تفهیم کند که او بشر است و شخصیت الـوهی نـدارد تـا پیـروان او بـه سرنوشت پیروان مسیح دچار نشوند. یکی از خصلتهای بشري انبیاء، فنا و مرگ است که خداوند در قـرآن آن را در مـورد پیـامبر اسلام تبلیغ کرده است: « وَمَا جَعَلْنَا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِكَ الْخُلْدَ أَفَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخَالِدُونَ» (سوره انبیـاء، آیـه 34) اي پیامبر هیچ بشري قبل از تـو جاودانـه نبـود. آیـا اگـر تـو بمیـري مشـرکین جـاودان خواهنـد ماند؟ « إِنَّكَ مَيِّتٌ وَإِنَّهُمْ مَيِّتُونَ.» ( سوره زمر، آیه30 ) اي پیامبر تو می میري و آنان نیز خواهند مرد. از دیگر خصلتهای بشري انبیاء، ضـعف وجـودي آنهاست و اینکـه جـز آنچـه خـدا بخواهـد صاحب هیچ نفع و ضرري براي خود یا دیگران نیستند. علم آنها در حد علم ممکن براي بشر است. این ویژگیها نیز باید توسط پیامبر اسلام به مردم تفهیم و تبلیغ میشد، تا مردم ذهنیت افراطـی پیـدا نکنند؛ به همین جهت خداوند خطاب به پیامبر میفرماید: « قُلْ لَا أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ وَلَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ» (سوره اعراف، آیه188) به مردم بگو: من جز آنچه خدا بخواهد، براى خودم اختیـار سـود و زیانى ندارم، و اگر غیب می دانستم قطعاً براي خود خیر بیشـترى میاندوختم و هرگـز بـه مـن از جانب دشمن یا غیر دشمن آسیبى نمیرسید. من جز بیم دهنده و بشارتگر براى گروهى کـه ایمـان آوردهاند، نیستم. بعضی از انواع افراطیگری ها در دین تفـاوت زیـادي بـا شـرك نـدارد. برخلاف عقیده برخي افراد، اینگونه نبوده است که مشرکین به خداي عالم بـاور نداشـته باشـند، بلکـه آنـان تنهـا تصـور میکردند که تدبیر امور، هم در دست خـدا و هم غیـر خداسـت. افراطیـون و مشـرکین خدا را بهعنوان خالق عالم قبول داشتند. به بیان قرآن: «وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى يُؤْفَكُونَ» (سـوره زخرف، آیه 87 ) اگر از مشرکین بپرسی چه کسی آنان را آفریده است میگویند: االله. تفاوت بین مشـرکین و افراطیـون تنهـا در ایـن بـود کـه نـوع موجـودي کـه شـریک خـدا قـرار میدادند تفاوت داشت. مشرکین موجوداتی مثل خورشید، ماه، سنگ، چوب، تمثال انسان، یا خود انسانی چون فرعون را که نفع و ضرري از جانب آنان متوجه بشـر نیسـت، توانمنـد، شـفیع و وسـیله تقرب به خدا قرار میدادند. به بیان قرآن کریم: « وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنْفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ» (سوره یونس، آیه 18) مشرکین چیزهایی را غیر از خدا میپرستند که نفع و ضرري به آنان نمیرساند و میگویند اینها نزد خداوند شفیع ما هستند. مشرکین الهههای خود را وسیله تقرب به خدا میدانند، چنانچه خداوند فرموده است: «وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى» (سـوره زمـر، آیـه 3 ) آنـان کـه غیـر خـدا را اولیـاء خـود قـرار میدهند، میگویند آنان را نمیپرستند مگر به خاطر اینکه آنان ما را به خدا نزدیک کننـد. چنانچـه ملاحظه شد شبیه همین تفکر را خداوند بهافراطیون ادیان نسبت میدهد که آنان نیـز موجـوداتی را شفیع و وسیله تقرب خود به خدا میدانند درحالیکه آنان چنـین اجازهای نداشـتند و یـا خـود بـه دنبال وسیلهای براي تقرب هستند. به تعبیر قرآن کریم افراطیون بندگان مقرب خدا مثل عیسی و مادر او مریم یـا علمـاي دینـی را الهه خود میدانند و براي آنان این قدرت را قائل هستند مستقل در تأثیر و شفیع و یا وسیله تقرب به خدا هستند. بنابراین در اندیشه قرآنی، همه توجهها باید تنها به سمت خدا باشد و غیر خدا نباید طرف توجه و درخواست قرار گیرد و وسیله تقرب قرار گیرد. چون موجودات طبیعی و انسانهای عادي و حتـی اولیاي الهی در این ویژگی مشترك هستند کـه خـود قـادر بـه انجـام کـاري نیستند. چون همانطور که ملاحظه شد قرآن کریم اولیاي الهی را نیـز قـادر بـه برطـرف کـردن مشـکل و تغییر در امور نمیداند. اولیاي الهی خود به دنبال وسیله تقرب هستند و از عذاب خـدا در هراسـند و به رحمت خداوند امیدوارند. رسول خدا خود از مردم درخواست میکند که براي او دعـا کننـد تـا او به مقام قرب الهی برسد و بهوسیله دست یابد: «سلوا الله لی الوسیله، فانها درجۀ فی الجنۀ لا ینالها الا عبد واحد و ارجـو ان اکـون انـا هـو .»(المیـزان، 1417ق، 5ج ، 333-334) از خداونـد بـراي مـن درخواست وسیله کنید. وسیله درجهای در بهشت است که تنها یک نفر به آن درجه خواهد رسـید. امیدوارم آنیک نفر من باشم.
3-برسی افراطیگرایی در مذاهب اسلامی
3-1 سلفی گری(اهل تسنّن)
«سلف» در لغت به معنی «پیشین» است. معنی اصطلاحی و مفهوم سلف در اصطلاح اهل سنت و شیعه متفاوت است. اهل سنت سلف را گروهی از مسلمانان، شامل صحابه، تابعین و تابعین تابعین میدانند. آنها این سه نسل را به دلیل نزدیکی زمانی و مکانی و درنتیجه تلقی بهتر وحی، بهترین مردم میدانند. چشمانداز سلفیان نسبت به سلف، باعث شده که مذهب تازهای با عنوان سلفی گری در عصر حاضر شکل بگیرد. ابن تیمیه فرقه سلفی گری را در قرن هفتم احیاء نمود و آتش تفرقه را در بین جهان اسلام مشتعل کرد. بعد از او شاگردش ابن قیم الجوزیه (۷۵۱ هجری قمری) برای زنده نگاهداشتن این تفکر، بسیار تلاش کرد؛ اما کوشش او بهجایی نرسید. قضیه سلفی گری در نجد و حجاز و شبهقاره، با اختلافاتی شروع به فعالیت نمود و به خاطر حمایت و پشتیبانی انگلیس، بخصوص در نجد و حجاز، زمینه رشد آنها فراهم شد. در عصر حاضر قضیه سلفی گری به اهرمی در دست آمریکا و صهیونیزم برای پیشرفت اهداف پلید آنها در بلاد اسلامی تبدیل گردیده است. اصطلاح «سلفیه» بهعنوان مذهب سلف در تقابل با مذاهب شناخته شـده در جهان اسلام اعم از مذاهب کلامی و مذاهب فقهی شکل گرفت. از بارزترین نشانههای این فرقه انکار مذاهب اسلامی و اخوان المسلمین
در جهت پیروی بیچونوچرا و بدون تفکر از گذشتگان است. سلفی گری ریشه و شاخههای گوناگون دارد که تفکر، اندیشهها و باورهای مختلفی ازجمله سلفی گري تکفیري، سلفی گري جهادي و سلفی گري تبلیغی را تشکیل میدهند.
3-1-1 سلفیگري تکفیري
به رویکرد گروهی از سلفیون گفته میشود کـه مخالفـان خـود را کـافر میشمارند. بر اساس مبناي فکري آنان، میان ایمان و عمل تلازم وجود دارد. به این معنی که اگـر کسـی ایمـان بـه خـدا داشته باشد و مرتکب کبائر شود، از دین خارج و کافر شناخته میشود. از منظر تاریخی، در جهـان اسلام، تنها گروه خوارج بودند که چنین عقیدهای داشتند. خوارج ایمان را بسته به عمل میدانستند و فرد مرتکب کبیره را از دیـن خـارج و واجـب القتـل تلقـی میکردند. بـه همـین علـت، در برابر مسلمانان قد برافراشتند و آنان را به بهانههای واهی کشتند. حتـی حضـرت علی(ع) را بـه این بهانه شهید کردند؛ چون با پذیرش حکمیت، که خود آنها به او تحمیـل کـرده بودنـد، مرتکـب کبیره شده بود. سلفیهای تکفیري هم، چنین دیدگاهی دارند. این نوع نگرش موجب میشود کـه مسلمانان را به علت انجام امور مذهبی در ردیف مشرکان قرار دهند و درنتیجه آنان را «مهدورالدم» بخوانند. این گروه، مانند خوارج، مسلمانان را از آن رو کافر میدانند که همانند آنها نمیاندیشند و به باور آنها مشرکند. مهمترین نوع سلفی گري، «سلفی گري تکفیري» و «وهابیـت تکفیری» است. بهجز وهـابیون، گروههای تندروي دیگري نیز، مانند گروههای وابسته به مکتب سلفی «دیوبندی» در پاکستان چنین اعتقادي دارند. «سپاه صحابه»، «لشکر جهنگوي» و «لشکر طیبه»، همگی از گروههای سلفی وابسـته به شاخه افراطی دیوبندي هسـتند کـه بهطور رسـمی، شـیعیان را کـافر اعـلام کـرده و هـر بـار بـه جنایتهای فجیعی دست میزنند. (علیزاده موسوي، سیدمهدی، 1394 ص11-28)
3-1-2 سلفیگري جهادي
نظریهپردازی درباره سلفی گری جهادی در تفکرات اندیشمندان مصری ریشه دارد. سرچشمه این نوع سلفی گری را، نخست باید در اندیشههای (سید قطب) جستجو کرد. به عقیده سید قطب، جاهلیت قرن بیستم وخیمترین نوع جاهلیتی است که تاکنون در تاریخ بشر دیده شده است. به نظر وی، تلاشهای پیامبر (ص) برای از بین بردن دشمنانش، بسیار آسانتر از تلاشهایی است که باید برای پایان دادن به جاهلیت در عصر حاضر صرف شود وی دلیل این امر را، دشمنی دوگانهای میداند که مؤمنان باید با آنها مبارزه کنند؛ یعنی دشمن خارجی (بهطور عمده فرهنگ غربی) و دشمن داخلی در دنیای اسلام (حاکمان غیر اسلامی) وی در چنین شرایطی، جهاد را مطرح کرده و بیان میکند که در این شرایط، مسلمانان وظیفه دارد برای برپایی دین، چه با کفار و چه با حاکمان دستنشانده کشورهای اسلامی جهاد کند. چنین رویکردی سبب شد که اخوانالمسلمین با تأثیر از اندیشههای سید قطب، مواضعی جهادی در برابر دولت مصری بگیرد. گروه دیگری که در ایجاد اندیشه سلفی گری جهادی تأثیر داشت «جامعیت اسلامی مصری» بود که «عبدالسلام فرج» مانیفست جهادی آنان را نوشت وی در سال ۱۹۷۹ میلادی در کتاب الفریضه الغائبه، فریضه جهاد را مقوله واجبی مطرح کرد که فراموش شده است. پسازآن، میان گروه جهاد و جامعیت اسلامی مصر پیوندی ایجاد شد که سرانجام به ترور انورسادات انجامید. از دیدگاههای سیدقطب و عبدالسلام فرج، جنگها و اختلافات فرقهای وجود نداشت و عامه مردم و علما، به علت اختلاف عقاید موردحمله قرار میگرفتند و کشته میشدند. (علیزاده موسوی، سید مهدی، ۱۳۹۴: ص (۸۲-۸۴)
3-1-3 سلفیگري تبلیغی
سلفی گری تبلیغی، بیشتر در برابر سلفی گری تکفیری مطرح میشود. سلفی گری تبلیغی، نوعی از سلفی گری است که محور فعالیتهای خود را تبلیغ اندیشهها و مبانی سلفی گری قرار میدهد. هرچند در ماهیت این نوع سلفی گری نیز تکفیر مخالفان دیده میشود؛ اما در ظاهر نسبت به جهاد و مبارزه با مسلمانان کمتر تأکید دارد. درواقع، سلفی گری تبلیغی میکوشد تا در عصر جهانیشدن، با بهرهبرداری از فناوریهای پیشرفته ارتباطی، گفتمان سلفی گری را جهانی سازد. هزاران سایت اینترنتی و چندین شبکه ماهوارهای، مسئولیت تبلیغ دیدگاههای سلفی گری را بر عهده دارند. بهطورمعمول، در باب تبلیغ این جریانها در دو محور فعالیت میکنند: ترویج مبانی سلفی گری و شبهه افکنی در باب محور اول، سلفیان تبلیغی میکوشند تا معارف و مبانی خود را در قالب روشهای نوین به جهانیان عرضه کنند. مباحثی مانند حدیثگرایی، ظاهرگرایی و ترویج مفاهیم اعتقادی تحریفشده خود همچون توحید و شرک و ایمان و... و اما محور دوم که بر پایه ایجاد شبهات بنا شده است و میتوان گفت مهمتر از مورد اول است، درواقع با القای شبهه قصد تخریب عقاید مسلمانان را دارد. برای مثال، در ایام محرم شبهههای عزاداری مطرح میشود و یا در مورد اهل سنت، طریقت به چالش کشیده میشود که شمار فراوانی از اهل سنت به آن اعتقاد دارند. (علیزاده موسوی، سید مهدی، ۱۳۹۴، ۸۴-۸۶)
3-2 تشیع و افراطیگری
3-2-1 صوفیه و دراویش
در زمان پیامبر اکرم (ص)، پیـروان آن حضـرت را که بـه اسـلام و ایمـان اعتقاد داشتند، مسلم و مؤمن مینامیدند و آنان کـه محضـر پیـامبر را درك کـرده بودنـد صـحابه نامیـده میشدند. نسل بعد را که با صحابه پیامبر محشور بودند تابعین خواندند. سـپس کنیـه زاهـد و عابـد مطرح شد و سپس اسم عباد و زهاد به عدهای اطلاق گشت که از دنیا کناره جسته و خـود را وقـف عبادت و ریاضت نموده بودند و با این عمل، طریقه و روش خاصی در عالم اسلام به وجود آوردنـد. تا اینکه در حدود اوایل قـرن دوم هجـري کمکم اسـم صـوفی و طریقـه تصـوف مطـرح شـد. از معروفترین چهرههای تصوف در این دوره میتوان به ابوهاشم کوفی، ابراهیم ادهم، ذوالنـون مصري و ... اشاره کرد. این طریقه تصوف در ابتداي امر میان مسلمین، ساده و از حدود ریاضت و عزلت و مجاهده نفسانی و اخلاقی خارج نبود. ولی از قرن سوم به بعد دامنه تصوف وسعت یافت و مایههای ذوقی در آنها پدیدار شد. اساس آن را محمد بن عبداالله بن مستره ابن نجیح معروف بـه ابـن مستره بنا نهاده است. وي در سال 300 هجري تعلیمات خود را آغاز کـرد و مردي تارك دنیا و ناسک بود و در صومعهای واقع در شهر قرطبه در اسپانیا میزیست. تعلیمـات وي بعدها توسط محی الدین معروف به ابـن عربـی تکمیـل و تـدوین گردید.(عمید زنجانی ,1367) براثر انشعاباتی که در قـرون بعـد در تصـوف پیـدا شـد، رشتهها و فرقههای متعددي به وجود آمد. هر دسته و فرقه درصدد حفظ موقعیت خود در برابر فرقههای دیگر و گـروه متشـرعین برآمـده و هرکدام سلسـله مشـایخ خـود را بـه نحـوي بـه اصـحاب پیامبر(ص) و یا به یکی از ائمه اهلبیت (علیهالسلام) رسـانیدند . چنانکه سلسـله رفاعیه و کمیلیه خرقه و سلسله خود را به کمیل بن زیاد نخعی، و فرقـه نقشـبندیه توسـط ابـراهیم ادهم به امام زینالعابدین (علیهالسلام) و سلسله شطاریه توسـط بایزیـد بسـطامی بـه امـام جعفـر صادق (علیهالسلام) و سلسله ذهبیه و بعضی از فرقههای دیگر توسط معروف کرخی به امام علی بن موسی الرضا(علیه السلام) نسبت دادهاند. و همچنین فرقه هائی که در مذهب مشایخ اولیـه خـود بـاقی مانـده و پايبند به تسنّن بودهاند، سلسلهی مشایخ خود را توسط حسن بصري به امام علی(علیهالسلام) یا به ابوبکر خلیفه اول رسانیدهاند.اما واقعیت امرعدم همبسـتگی میـان تشـیع و تصـوف اسـت. زیـرا تصـوف از تشـیع کـاملاً بیگانـه است.(لازم به توضیح است که عرفاي شیعی و علماي ربانی در ظاهر امر شباهتهایی به تصوف دارند ، ولی درواقع امر چنین نیست)؛ زیرا اصول و قواعد تصوف با تشیع منافات دارد و بههیچوجه میـان آن دو همبستگی وجود ندارد. مطالعات و تحقیقات در احـوال و تـراجم و مشـایخ صـوفیه مینمایاند کـه اقطاب و مشایخ اولیه و سرسلسله آنها از میان اهل سنت برخاستهاند و تـا قبـل از روي کـار آمـدن دولت صفویه ، یک مرشد هم نمیتوان یافت که شیعه و پیرو اهلبیت باشد (الهام، بیتا، ص316)
3-2-2 غلو و غلات
اندیشه «غلو» در دوران خلافت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بروز محسوسى یافت و بعد از شهادت آن حضرت گروهى ازجمله پیروان محمد بن حنفیه به غلو گرایش پیدا کردند. در زمان امام باقر (علیهالسلام) اندیشههاى غلوآمیز رو به رشد نهاد و در دوران امامت امام صادق (علیهالسلام) گروههاى زیادى از غلات به وجود آمدند که تا دوران امام رضا (علیهالسلام) عقاید انحرافى آنان رونق داشت. به نظر مىرسد که گرایشهاى غلوآمیز تا زمان غیبت صغرى و بعد از آن نیز رواج داشته است. با این تفاوت که غالیان در آغاز الوهیت امامان را مطرح مىکردند و از زمان امام رضا (علیهالسلام) به بعد نوعى تنزّل در عقاید آنان به چشم مىخورد و گرایش به تفویض بیشتر بوده است. ائمه را مخلوق دانسته و دخالت در تدبیر جهان و رزق پرستش را به آنان نسبت مىدادند. بر عکس حتى گروهى هم ائمه را از آنچه بودند تنزل داده، که از آنان با نام (مقصره) یاد می کردند. امامان شیعه از ابتداى پیدایش اندیشههاى غلوآمیز با آنها به مبارزه پرداختند امیرالمؤمنین(علیهالسلام) مبارزه جدى و سختى را علیه آنان آغاز نمود و غالیان را در آتش افکند (ابن ابی الحدید ابوحامد عزالدین در شرح نهج البلاغه) و ائمه بعد از او، بخصوص امام صادق و امام رضا علیهما السّلام با آنان مبارزه شدیدى داشتند. یاران خود را به دورى از این گروههاى انحرافى و تبرى از آنان را توصیه مینمودند. از اندیشهها و عقاید باطل غلات میتوان به: اعتقاد به الوهیت ائمه، نسبت دادن نبوت به ائمه اطهار، باور به اینکه امامان علم غیب ذاتی و مطلق دارند، اعتقاد به تناسخ، تشبیه خداوند به مخلوقات و بندگانش و اعتقاد به تفویض و اینکه خداوند، پس از خلقت تدبیر امور را تماما به پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) واگذار کرده است، اشاره کرد.
ازآنجاییکه مبحث غلو دارای پیچیدگی است، بدیهی است که نمیتوان گفت انگیزه گرایش افراد به غلو تک عاملی است، بلکه عوامل متعددی باعث غلو افراد شده است که در ادامه برخی از آنها را برسی میکنیم:
کرامات و اخبار غیبى
مهمترین عملى که در غلو نقش داشته و باعث پدید آمدن این طرز تفکر شده است آن کرامات و اخبار غیبى ائمه و توانائى عملى آنان بوده است. همین امر سبب گردیده که بیشترین جمعیت غلات منسوب به شیعه باشد. قرآن مجید در دو سوره نساء(171) و مائده(77)، مسئله «غلوّ» در دین را مطرح کرده و با خطاب یا اَهْلَ الْکِتابِ لا تَغْلُو فی دینِکُمْ. از مسیحیان میخواهد که دست از «غلوّ» دینی خود برداشته و حضرت عیسی (علیهالسلام) را از حدّ بندگی بالاتر نبرند و او را پسر خدا نخوانند. همچنین کتب روایی اهل سنّت و شیعه، حاوی روایاتی است که حاکی از مذموم بودن «غلوّ» و نهی از آن است.
جهل و تعصب
جهل افراد نسبت به مقام و موقعیت واقعى پیامبر (ص) و امامان (علیهالسلام) باعث شده که برخى آنان را فراتر از آنچه بودند تصور کنند. زمانى که جهل با تعصب همراه گردد، اندیشههاى ناخالص و ناروا جایگزین عقاید حق مىشوند. آنان تصور مىکردند اعتقاد به مقام برتر براى امامان نشانه قوت ایمان است; ازاینروى زمانى که از معصومین میشنیدند که خودشان را بنده خدا معرفى مىکردند از گزافهگویی دست برمیداشتند. البته افراد شیادى که از جهل و ضعف ایمان افراد به نفع خود سود مىبردند و همیشه سعى مىکردند سادهدلان را از دریافت حقائق باز دارند.
نیـروهاى نفـوذى
از عللى که درراهیابی اندیشههاى غلوآمیز در میان مسلمانان ذکر کردهاند، عوامل نفوذى بوده است. برخى از پیروان دین یهود و نصارا که خود گرفتار غلو بودند بهظاهر اسلام آوردند و این طرز فکر را وارد اسلام کردند. برخى زنادقه نیز براى ضربه زدن به اسلام در سلک مسلمانان آمدند و اندیشههاى باطل خود را رواج دادند. آنان در هر زمان مناسب با استفاده از موقعیت افراد ذینفوذ وارد صحنه میشدند و با طرفدارى از شخصیتهاى مؤثر اجتماعى افکار خویش را در جامعه ترویج مىدادند و از این راه به اسلام ضربه میزدند. خدّاشیه را از این قبیل گروها شمردهاند.( فرهنگ فرق اسلامى،دکتر جواد مشکور، ۱۷۸)
محیط اجتماعى
ابن ابى الحدید در گفتار خود راجع به غلو به محیط اجتماعى عراق اشاره دارد و معتقد است که در سرزمین عراق گرایش به افکار و اندیشههاى انحرافى گوناگون وجود دارد. باید اذعان کرد که رسوبات فرهنگى و اجتماعى برخى جوامع در شکلگیری این اندیشهها مؤثر است. در میان موالى با ملیتهاى گوناگون ازجمله ایران اندیشههاى غلوآمیز بیشتر دیده مىشود. (فرهنگ فرق اسلامى، دکتر جواد مشکور، ۳۴۶)
اباحیگری در غلات
با بررسی جریان غلات دیده می شود که تعدادی غالیان، آدم های اباحی گر بوده اند و خود را الزام و توجه به حدود و محرمات الهی نمی کرده اند. گفته شده که بعضی از غلات با دختران خودشان ازدواج می کردند، و یا اینکه گوشت خوک را حلال می دانستند و می خوردند( صراف، حمیدرضا، (جریان شناسی غلو و نقش غالیان در میراث حدیثی شیعه: ص (17-18) غالیان برای بیان اباحی گری خود را به بعضی از تفکرات غلات استناد نموده و آنان را برای نیل به اهداف خود مستمسک قرار می دادند بعنوان مثال بعضی ها معتقد بودند که شناخت پیامبر(ص) و امامان(علیهم السلام)، اشخاص را از سایر تکالیف بی نیاز می کند و از انجام آنها ساقط می نماید(میرزا فضل الله زنجانی، تاریخ العقیده الشیعه و فرقها،ص 117-118/و صراف،حمید) و گفته شده بعضی از خطابیه ها معتقد بودند که واجبات و فرایض را که خداوند بر بندگان خودش واجب کرده است. اسامی مردانی است که بدان کلمات نامیده می شدند که مردم دستور دارند آنها را و ولایتشان را بشناسند و نیز محرمات وگناهان را به نام مردانی دانسته اند که مردم دستور دارند از آنان دوری جویند و از آنان بیزاری نمایند و به آنها لعنت بفرستند. آنان اعتقاد داشتند هر فرد پیامبر(ص) و امامان(علیهم السلام) را بشناسد، واجبات از گردن آن فرد بر داشته می شود. و هر عملی بخواهد انجام دهد مجاز است. (صراف، حمیدرضا، جریان شناسی غلو ونقش غالیان در میراث حدیثی شیعه)، و نیز گفته شده که حمزه بن عماره بربری، همه محرمات دین را حلال اعلام کرد و اظهار داشته و هر که امام خود را بشناسد و هر عملی انجام دهد، هیچ گناهی بر او حساب نمی شود. گفته شده که امیرالمومنین(ع) بر گروه عبور می کرد که آنها در روز ماه رمضان غذا می خوردند، حضرت(ع) از علت روزه خوری آنها پرسش کرد و آیا عذری برای روزه خوردن دارند؟ در جواب گفتند «شما شما» و منظورشان ربوییت او بود، سپس علی(ع) از اسب پایین آمد و صورت خود را بر زمین گذاشت و گفت وای بر شما، من فقط بنده ای از بندگان خدا هستم پس از خدا بترسید و به دستورات اسلام باز آیید. بنابر این مستمسک قرار دادن عقیده غالیانه برای گرایش به اباحی گری کاملا مشهود است.
انگیزههاى سیاسى
از عوامل دیگرى که میتوان براى غلو برشمرد انگیزههاى سیاسى است. این احتمال قوى است که نیروهاى سیاسى حاکم جامعه براى ایجاد تفرقه در بین نیروهاى سیاسى مخالف خویش طرفداران آنان را به این سمتوسو کشاندهاند. یا افرادى براى جا انداختن رهبران سیاسى خود در دل مردمان سادهدل درباره آنان غلو مىکردند. طرفداران ابومسلم خراسانى اینگونه بودند. عقاید خاصى درباره او داشتند. مىگفتند: او نمرده بلکه زنده و جاوید است و رجعت خواهد کرد. (فرهنگ فرق اسلامى، دکتر جواد مشکور، ۱۹) در مواردى غلات براى مبارزه علیه سیاستهای بنى امیه و بنیعباس ۲۶ افکار غلوآمیز را نشر مىدادند و با جلب مردم سادهدل آنان را به هر طرف که میخواستند هدایت مىکردند.
دنیاگرایى
افرادى براى کسب موقعیت اجتماعى و جلب منافع مادى و گردآورى مرید، افکار غلوآمیز را در میان مردم تبلیغ مىکردند. آنان از موقعیت اجتماعى امامان شیعه. در میان مردم مطلع بودند. ازاینروى دست به شیادیها میزدند و به بازار دین سازى دامن زدند. پیامبر و امامان را خدا تبلیغ می کردند، وقتى شدیداً از طرف آن بزرگواران طرد می شدند خود را همردیف آنان یا بالاتر معرفى می کردند. ادعاى رسالت و امامت می کردند و از این راه به ثروت کلان می رسیدند و مشهورمی شدند و آنچه در پى آن بودند، از این طریق بدست می آوردند. ابوالخطاب براى رسیدن به مقام دنیوى و نفوذ و تأثیر در مردم و جلب مرید خود را به امامان شیعه وابسته مىدانست و درحالیکه نسبتهای غلوآمیز به آنها میداد و خود را نیز با مرتبت آنان شریک میپنداشت و یا خویش را نایب و دستیار آنان معرفى مىکرد.
4-دلایل افراطیگری دینی
4-1 تبعیت کورکورانه
افراط گرایی درون اسلام به قرن هفتم و به خوارج بر می گردد. آنها موضع اساس سیاسی خود را از آموزه های افراط گرایی توسعه دادنه اند، و بین جریان اصلی یعنی سنی و شیعه جدایی ایجاد کرده اند. خوارج به طور خاص به پیش گرفتن یک روند رادیکال به اسم تکفیر شناخته می شوند، که به خاطرآن، سایر مسلمانان را کافر قلم داد می کردند و آنان را مستحق مرگ می دانستند(نسخه آرشیو در 2 اوت 2012در یافت شده فوریه 2018) افراط گرایان معمولا پیرو رهبران خود هستند و از اصل اسلام بی اطلاع می باشند و در واقع جواب گو ودلیل کشتن مخالفان خود را با منطق لازم ارائه نمی دهند.و نتیجه عمل کرد خودشان را به سران و رهبران و خواسته های آنها را عنوان می کنند. در حقیقت افرادیکه ریشه خشونت در آنها موجود باشد، و استعداد مبارزه با نوع انسان به دلایل مذهبی داشته باشند. معمولا به این گروه های افراط گرا جذب می شوند و کورکورانه به اطاعت و عملیات تروریستی دست می زنندو کشته شدن، در راه این اهداف شوم را شهادت فرض می کنند(رمضان زاده، فرهاد و همکار، واکاوی افراط گرایی دینی و نقش تعلیم و تربیت اسلامی)
4-2 الزام همهی مردم به چیزي که خدا ملزم شان نکرده است
یکی دیگر از نشانههای افراطگرایی دینی اصرار بر سختگیری و الزام همیشگی دیگران بر آن هست. درحالیکه خداوند چنین تکلیفی را بر دوش کسی ننهاده است. اگرچه مانعی نمی بینند در پارهای از مسائل بر خود سخت بگیرند و حتی در برخی موقعیتها میتواند به خاطر احتیاط پرهیزگاری، مشقّت سنگینتری را تحمّل نماید. اما جایز نیست که این رویه سختگیرانه را در همه احوال و برای همیشه در پیش بگیرد. به نحوی که اگر شرایط، تخفیفی ایجاب کرد و یا فرصت استفاده از «رخصت» برایش میسّر شد، باز هم از پذیرش آن سرباز میزنند. بااینکه رسول خدا فرمودهاند: «یسروا و لا تعسروا، بشروا و لا تنفروا؛ (صحیح بخاری، ص69) آسان گیرید و سختگیری مگرید، بشارت دهید و بیزار مگردانید.» یا میفرماید: «خداوند سهل گیری و رخصت را دوست دارد چنان که گناه و سرکشی را نمیپسندد». خداوند دراینباره نیز فرموده است: «يُرِيدُ اللّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلاَ يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ؛ خداوند بر شما آسانی میخواهد نه مشقت و دشواری!» (سوره بقره، آیه۱۸۵) نیز راجع به سیرۀ آن حضرت روایت شده که هیچ گاه رسول خدا میان پذیرش دو امر مختار نگردید، مگر که آسانترین آندورا بر میگزید مادام که (آن گزینش) گناه نبوده است. (موسوی، ۱۳۹۱، ۹۸-۱۰۵)
4-3 سختگیري بیمورد
از دیگر نشانههای افراطگرایی سختگیریهای غیرمشروع، بیمورد هست و اعمال آنها در موقعیتهای نامساعد زمانی و مکانی است. همانند سختگیری در غیر دار الاسلام و یا در شهرهای اصلی آن (که با روح و حقیقت اسلام بیگانهاند) . نیز در میان قومی که تازه به اسلام گرویده و یا تازه اظهار توبه کردهاند، شایسته است، با چنین گروههایی در مسائل فرعی و امور اختلافی با نرمی، تساهل و تسامح رفتار شود و پیش از همه به تصحیح عقیدهشان تلاش شود تا آن که بستر اعتقادیشان محکم گردد و در این زمینه قانع شوند. آنگاه خود به فراگیری و عمل به ارکان دین و سپس به شعبههای ایمان و مراتب احسان خواهند پرداخت. پیامبر خدا هنگام فرستادن «معاذ بن جبل» بهسوی یمن، خطاب به وی فرمودند: (تو بهسوی قومی از اهل کتاب میروی، پس آنان را به گواهی اینکه جزء خدای (برحق و یگانه)، دیگر خدایی نیست و اینکه من پیامبر و فرستادهی اویم فراخوان، اگر تو را در این امر، اطاعت نمودند. به آنان بیاموز که خداوند در هر شبانهروز پنج نوبت نماز برایشان «فرض» گردیده است و اگر آنان تو را در این امر اطاعت کردند، به آنان بگو خداوند برایشان زکات را فرض قرار داده تا از ثروتمندان گرفته و به فقرای آنان داده شود. (موسوی، ۱۳۹۱، ۹۸-۱۰۵)
4-4 فقر و بیکاری
فقر و بیکاری عامل دیگری خروج از طریق اعتدال و عقلانیت است. هر انسانی در گام نخست به دنبال رفع نیازهای اولیه خویش میباشد، از قبیل نیاز به خوراک، پوشاک، مسکن، ازدواج و بهداشت و اینها حقوحقوق مسلم هر انسان هست. درکشورهای جهان سوم و در حال توسعه ازآنجاکه این نیاز تا به دلایل مختلف مرتفع نمیگردد، باعث ایجاد عقده روانی در فرد میشود، تا آنجایی که حتی سلامت جسمی و روانی او به خطر میافتد و این مسئله میتواند بهراحتی سلامت و امنیت دیگران را به خطر مواجه نماید. حال در این میان اگر فرد یا گروهی وجود داشته باشد که برای این تیپ از افراد وعده تأمین نیازهای اولیه و بهره روی از حقوق و مزایایی در نظر گیرد و در کنار آن اندیشه جاودانگی و بهشت را به آنان تلقین نماید، دور از انتظار نیست که این افراد بهراحتی جذب جریانات رادیکال شوند، چون این جریانات درواقع به خواستههای آنها لبیک گفته و موجبات آرامش جسمی و روانیشان را فراهم میکنند. وقتی انسانها از ثبات اقتصادی بهرهمند نباشند، آزادی اندیشه و دینداری آنها هم مخدوش میشود. ازآنجاکه اساس دینداری، عقل محوری است، روی آوردن به استدلال برهان در شرایطی محقق میشود که حداقل معاش تأمین شده باشد. ازاینجهت که اهمیت این سخن حضرت علی (علیهالسلام) به فرزندش محمد حنفیه متوجه خواهیم شد، که میفرماید: ای فرزندم من از تهیدستی بر تو هراسناکم از فقر به خدا پناه ببر که همانا فقر دین انسان را ناقص و عقل را سرگردان و عامل دشمنی است.( علی ابن ابیطالب، ۱۳۷۹: حکمت ۳۱۹/۵۱۲)
4-5 تفسیر به رأي
موضوع اجتهاد و تفسیر به رأی در قرآن کریم یکی از جنجالیترین موضوعاتی است که همواره در طول تاریخ مورد اختلاف مذاهب گوناگون بوده است. حضرت علی (علیهالسلام) در وصف دانشمندانی که جزو جاهلان و گمراهاناند، چنین میفرماید: «قَدْ حَمَلَ الْكِتَابَ عَلَى آرَائِهِ وَ عَطَفَ الْحَقَّ عَلَى أَهْوَائِهِ»، «قرآن را بر اندیشههای خود حمل نموده (تفسیر کرده) و (کسی که قرآن را به رأی خود تفسیر کند) حق را بر طبق خواهشهای نفسانی خویش قرار داده است. (نهج البلاغه، ترجمه فیض الاسلام ، خطبه ۸۷) تفسیر به رأی یکی از خطرناکترین برنامهها در مورد ادیان است که در روایات اسلامی، یکی از گناهان کبیره شمرده شده است و مایه سقوط از درگاه قرب پروردگار شده است. مفسّران و دانشمندان اسلامى بر این اتّفاق نظر دارند که هیچ فردى حق ندارد آیات قرآن را با نظر و رأی شخصى خود تفسیر نماید و احادیث زیادى دراینباره نقل شده است. بهعنوانمثال رسولالله (ص) درباره این مسئله میفرمایند: «مَنْ فَسَّرَ الْقُرْآنَ بِرَاْیِهِ فَلْیَتَبَوَّا مقْعَدَهُ مِنَ النّار»؛ هرکس قرآن را به رأی خویش تفسیر کند، براى خود جایى در آتش دوزخ انتخاب کرده است. (حسائي، ۱۴۰۳ق، ج۴، ۱۰۴)
5-پیامد های افراطگرایی دینی از دیدگاه قرآن و حدیث
قرآن کتاب هدایت بشر برای همه عصرها و نسلهاست که توسل به آموزههای آسمانی آن، راهحل بسیاری از بن بست تا، سرگشتگیها و رهیافت چالشهای بشر هست. انسان مسلمان، نمیتواند فراتر ازآنچه قرآن میگوید ابداع کند و آن را دستورالعمل زندگی فردی و جمعی خویش قرار دهد. از طرف دیگر میزان درک و تشخیص حقانیت احزاب را میتوان در قرآن دید زیرا اصالت و صداقت جریانها، سازمان تا، احزاب، تشکل تا و حکومتهای اسلامی را قرآن کریم معیار است. زیرا قرآن در برهوت سرگردانی در میان فرقهها، مذاهب، ادیان، مکتبهای فکری و نحلههای اعتقادی، همواره چراغ راه است. بنابراین، امروزه اگر کسی در پی فهم ماهیت، هدف و نسبت افراطیت و گروههای افراطی با اسلام را دارد. همخوانی یا ناهمخوانی عملکردهای این گروه را باید با قرآن مورد سنجش و آزمون قرار دهد. چنانچه خدا متعال میفرماید: قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ لا تَغلوّا في دينِكُمْ غَيْرَ الْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعُوا أَهْواءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ أَضَلُّوا كَثيراً وَ ضَلُّوا عَنْ سَواءِ السَّبیل. بگو: اى اهل کتاب، در دین خود به ناحق افراط نکنید و از پى هوسهای گروهى که پیش ازاین گمراه گشتند و بسیارى از مردم را نیز گمراه کردند و خود از راه راست منحرف شدند، نروید.
باید توجه داشت که آموزههای اسلامی با افراط و تندروی در تضاد هست. این در حالی است که افراطیت در بخش های مختلف حیات بشری جهانیان وجود دارد. مانند نظامی، سیاسی، اقتصادی فرهنگی و... درحالیکه امروز تنها افراطیت در دین و اعتقادات اسلامی برجسته ساخته میشود و حرکتهای دیگری که منجر به فروپاشی امنیت مادی و معنوی جوامع میگردد و یا نادیده گرفته میشود و یا عملکرد افراطگریانه خودشان را توجیه میکردند. بنابراین شکی نیست که دسیسه های درکار است تا اسلام هراسی را ترویج کنند و از گسترش آن در شرق و غرب جلوگیری نمایند. زیرا تحقیقات نشان داده است که طی چند سال اخیر بیشتر از ۲۵۰۰ حمله انتحاری در شرق میانه انجامشده است. درحالیکه عامل اصلی این حملات مداخلات غرب به خصوص امریکا بوده است. زیرا قبل از ورود او به منطقه چنین حرکت های ویرانگر نبود. از طرف دیگر با مداخله و آمدن امریکا نهتنها از شدت خشونت تا کاسته نشده است. بلکه بر حجم افراطیت و خشونت به خصوص در افغانستان، عراق، سوریه، لبنان و دیگر سرزمین های اسلامی افزوده شده است. این در حالی است که از دیدگاه اسلام تجاوز بر حق دیگران و ظلم بر افراد و همچنین قتل کشتار افراد بیگناه بهشدت محکوم شده است و قرآن حیات یک انسان را به حدی مهم دانسته که اگر کسی فردی بیگناه را بدون دلیل به قتل برساند گویا تمام افراد بشر را کشته است. چنانچه پیامبراکرم (صلی علیه و آله و سلم) میفرماید: مَنْ حَمَلَ عَلَيْنَا السِّلاحَ فَلَيْسَ مِنَّا (کسی که بر من سلاح میکشد از ما نیست). خداوند میفرماید: وَمَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِيهَا وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِيمًا و هر کس مؤمنی را به عمد بکشد مجازات او (آتش) جهنم است که در آن جاوید (معذّب) خواهد بود و خدا بر او خشم و لعن کند و عذابی بسیار شدید بر او مهیا سازد.
۱- تحریم نماز وخواندن ادعیه در جوار قبور اولیاء
ابن تیمیه اظهار میکند که نماز خواندن در جوار قبور جایز نیست، همچنین اگر قصد مشاهده کردن قبور اولیاء و نماز خواندن، اعتکاف، استغاثه، تضرع و قرائت قرآن، جایز نیست، بلکه ناصواب است.
۲- حرام اعلام کردن زیارت قبوراولیاء
ازجمله کسانیکه با زیارت قبر پیامبر (صلی اللله علیه وآله وسلم) و دیگر اولیاء الهی مخالفت می کرد ابن تیمیه بود و در جایی اظهار کرده: تمام احادیث زیارت قبر پیامبر (صلیالله) سندیت نداردند و بلکه دروغ است.
۳- حرام دانستن استغاثه غیر از خدا
ابن تیمیه اظهار میدارد: اگر کسی به شخصی که از دنیا رفته، بگوید« مرا در یاب، مرا کمک کن، از من شفاعت کن، مرا بر دشمن پیروز گردان و امثال این در خواست کند و تنها خدا بر آنها قدررت دارد» «از اقسام شرک است.» و در جای دیگر میگوید: «اگر کسی چنین گوید، باید توبه کند و گرنه کشتنش واجب است».
۴- حرام نمودن بر گزاری مراسم
ابن تیمیه در مورد برپایی مراسم جشن دراعیاد و تولدهای برای رأسای دین، اظهار میکند:
«اعیاد شریعتی، از شرایع است که در آن باید از دستورها متابعت نمود، نه آنکه بدعت گذاری کرد. این عمل نصاری است که حوادث مربوط به حضرت عیسی (علیهالسلام) را عید می گیرند»
۵- قائل به جسم بودن خداوند
ابن تیمیه در یکی از فتاوی خود اظهار میکند: «آنچه در قرآن و سنت ثابت شده و اجتماع و اتفاق پیشینیان بر آن است که حق هم هست، حال اگر از این امر لازم آید که خداوند متصف به جسمیت شود اشکالی ندارد. زیرا لازمه ی حق نیز حق است»
آموزههای اسلامی با افراط و تندروی در تضاد هست. این در حالی است که افراطیت در بخشهای مختلف حیات بشری جهانیان وجود دارد. مانند نظامی، سیاسی، اقتصادی فرهنگی و... درحالیکه امروز تنها افراطیت در دین و اعتقادات اسلامی برجسته ساخته میشود و حرکتهای دیگری که منجر به فروپاشی امنیت مادی و معنوی جوامع میگردد و یا نادیده گرفته میشود و یا عملکرد افراطگرایانه خودشان را توجیه میکردند. بنابراین شکی نیست که دسیسههای در کار است تا اسلام هراسی را ترویج کنند و از گسترش آن در شرق و غرب جلوگیری نمایند. زیرا تحقیقات نشان داده است که طی چند سال اخیر بیشتر از ۲۵۰۰ حمله انتحاری در شرق میانه انجامشده است. (بیگی حمزه خان: ۱۳۹۷)
ظهور گروههای تندرو و افراطگرا و به وجود آمدن نحلههای انحرافی ، ترویج خشونت و جنایت با نام دین، تبعات جبرانناپذیری را برای اسلام و مسلمانان و بلکه برای تمام بشریت به دنبال داشته است. بعضی از آثار این پدیده شوم را به قرارذیل بر شمرند:
· قتلعام و نسلکشی مسلمانان و ایجاد نفرت و بیاعتمادی میان برادران دینی
· نشان دادن چهره خشونتطلب از مسلمانان و وارونه کردن چهره دین مبین اسلام و تعالیم آسمانی آن در اذهان عمومی
· افزایش خشونت بر ضد مسلمانان و تجاوز به حقوق مسلم آنها در جوامع غیر اسلامی
· اهانت به اعتقادات و مقدسات مسلمانان
· ایجاد زمینه مهاجرت و پناهندگی و بیخانمانی تعداد زیادی از مسلمانانی که در اثر ترور، انفجار، حملات انتحاری و در اثر ناامنی مجبور به ترک سکونت از شهر و دیار خود شدند (مثل جنگهای داخلی سوریه و عراق)
· رکود بازار گردشگری به خاطر هراس از حملات انتحاری و ناامنی در کشوری که موردتعدی تروریستها گرفته است
· دخالت کشورهای بیگانه در امور داخلی کشورهای مسلمانی که مورد تعرض تروریست قرارگرفته است
· در اثر فعالیت تروریستی، جنگ و آشوب و ایجاد جو ناامنی و تأثیر منفی آن در آموزهها و بخصوص در تعلیم و تربیت
· هرگاه جنایتی توسط گروههای تکفیری و فرقههای افراطگرا تا، در نقطهای از جهان صورت میگیرد، دشمنان اسلام، بدون درنگ آن را به مسلمانان و به تعالیم اسلام نسبت میدهند و اسلام را دین جنگطلب و مسلمانان را تندرو و خونریز معرفی مینمایند.( رحیمی، ثریا و همکار، مرکز مطالعات راهبردی و روابط فرهنگی/ سال چهارم/ ش ۸، پاییز ۱۳۹۷)
· تخریب بقیع و غارت کربلا (۱۸۰۲ میلادی): در سالهای ۱۸۰۱ و ۱۸۰۲، سعودیها به رهبری عبدالعزیز بن محمد بن سعودی به شهرهای مقدس شیعیان از جمله؛ کربلا نجف در عراق حمله کردند و آنها را تصرف نمودند، بخشهایی از جمعیت مسلمان شیعه را قتلعام کردند و مقبره حسین بن علی، نوه حضرت محمد(ص) و پسر حضرت علی(ع) را ویران کردند. در سالهای ۱۸۰۳ و ۱۸۰۴، سعودیها مکه و مدینه را تصرف کردند و آثار تاریخی و اماکن و زیارتگاههای مختلف مسلمانان را مانند مقبره ای که بر روی قبر فاطمه دختر پیامبر(ص) ساخته شده بود، ویران کردند و حتی قصد داشتند قبر خود حضرت محمد(ص) را به عنوان بتپرستی تخریب کنند، که باعث خشم مسلمانان در سراسر جهان اسلام شد.درمکه مقبره های نزدیکان حضرت محمد(ص) واقع در قبرستان ابوطالب از جمله قبرهمسر اولش حضرت خدیجه(ع) بنت خلوید تخریب شد. تخریب اولیه این مکانها در سال ۱۸۰۶ زمانی که ارتش وهابی دولت اول سعودی مدینه را اشغال و بطور ستیماتیک بسیاری از سازه های قبرستان بقیع را نیز با خاک یکسال کردند و اینها شروع جنایت سلفی ها بود. این محل دفن وسیع از( نزدیکان) حضرت رسول(ص) در مجاورت مسجد النبیاست که بقایای بسیاری از اعضای خاندان حضرت محمد(ص)، یاران نزردیک و شخصیتهای اصلی صدر اسلام را در خود جای دادهاست. در ۲۱ آوریل ۱۹۲۵ مقبرهها و گنبدهای بقیع در مدینه یک بار دیگر با خاک یکسان شد. و به همین ترتیب نشانههایی از محل دقیق آرامگاه اعضای خاندان و نوادگان حضرت محمد(ص) همچنانکه تا به امروز باقی ماندهاست. از جمله مکانهایی که در این زمان مورد هدف قرار گرفت، قبور شهدای جنگ احد، از جمله قبر حضرت حمزه(ع) بن عبدالمطلب، عموی حضرت(ص)محمد و یکی از محبوبترین حامیان او، مسجد فاطمه الزهرا دختر حضرت محمد(ص) تخریب شد. مسجد دو مناره (منارتین) و همچنین قبة الثنایا، گنبدی که به عنوان محل دفن دندان پیشین حضرت(ص)محمد ساخته شده بود که بر اثر ضربه ای که در جریان جنگ احد وارد شده بود شکسته شد. در مدینه، خانه ام ابراهیم، ماریه همسر مصری حضرت محمد(ص) و زادگاه پسرشان ابراهیم و همچنین محل فن حمیده البربریه مادر موسی الکاظم در مجاورت آن ویران شد. کمیته علمی دائمی منصوب شده توسط دولت عربستان سعودی در یک سلسله احکام اسلامی با اشاره به اینکه تکریم بیش از حد منجر به شرک (بتپرستی) است، دستور تخریب این بناها را صادر کردهاست. و نیز تخریب مقبره حوا در جده و قبر عبدالله پدر حضرت محمد(ص) که در سال ۱۹۷۵ با بتن مهر و موم شد.
· تخریب آثار صحابه پیامبر(ص) و از بین بردن و نابود کردن آثار و رسالتهای باقی مانده از دوران پیامبر (صلیالله علیه و آله) و صحابه و تابعان بطوریکه هیچ چیز ملموس از آنها باقی نمانده، و همه این فعالیت ها در پوشش «توحید» و مبارزه با «شرک» انجام می شده است. مانند تخریب قبر حضرت ابوطالب و یا تخریف منزل حضرت خدیجه(ع) که محل نزول وحی بوده است. پایین آوردن مقام و موقعیت شخصیت های الهی اعم از پیامبران و اولیاء الهی هم در حال حیات و هم در حال ممات جزء اینکه آنان باز گو کنندگان دستورات الهی بودند و رسالت آنها در این قسمت با مرگ آنان پایان مییابد و تفاوتی چندانی با امت خود ندارند و پیامد این دو اصل این بوده که آیین اسلام بصورت یک آیین خشک معرفی شده و هر نوع حرکت و تحول رنگ شرک و دو گانه پرستی به خود گرفته است.
· اینکه ایجاد تفرقه در میان مسلمین یک امر طبیعی است. اين دو اصل، دو پی آمد بسيارناگواردارد
· الف: آئين اسلام بهصورت يك آئين خشك معرفي می شود. كه هر نوع حركت و تحول، رنگ و شرك و دوگانه پرستي به خود میگیرد، بهطوريكه احترام به آموزگاران الهي و برگزاري يادواره برای آنها شرك اعلام می گردد. گو اینکه، بايد ارتباط بشر باگلهای سر سبد آفرينش قطع شود و از اسلام جزء كتاب و احاديث چيزی باقی نماند.
· ب: ايجاد تفرقه در ميان مسلمين، به گونهاي كه جهان تسنن دچار تفرقه شده و جنگهاي خونيني به راه افتاده، بيشتر دانشمندان بزرگ مصر و عراق و شام و لبنان در اين سه قرن، بیشتر وقت خود را صرف نقد و بررسی اين مسلك کرده اند و زحمات آنها بی نتیجه مانده است. گو اینکه اسلام حكمي جز تحريم و دعوتي جز مبارزه با فطرت انسان نداشته و انسان از چپ و راست پيوسته بايد، الفاظ «شرك»، «حرام»، «ممنوع» را بشنود
· از دیگرپیامدها، تخریب آثار تاریخی صدر اسلامی در عربستان سعودی و تخریب آثار تاریخی مربوط به صدر اسلام است که یک پدیده همیشگی بوده است. که عمدتأ در منطقه حجاز در قسمت غرب عربستان سعودی، بخصوص در اطراف دو شهر مقدس اسلام، مکه و مدینه اتفاق افتاده است. ویرانی ها و یا تخریب ها توسط دولت سعودی در رابطه با تخری هندب مساجد، آرامگاه ها و مدفنها، خانه ها و مکان های تاریخی مرتبط با پیامبر(ص) اسلام، یاران آن حضرت و تعداد زیادی از شخصیتهای بنیان گذار تاریخ آغازین اسلام متمرکز شده است.
نتیجه
بر اساس آنچه گذشت، مشاهده میشود که مسئله افراطیگری و انواع آن، از مسائلی است کـه تمامی ادیان و فرق مورد ابتلاي آن قرارگرفتهاند و همـواره در میـان پیـروان تمـامی ادیـان الهـی کسانی بودهاند که دست به افراط و تغییر و تبدیل احکام و بطون شرایع زدهاند و موجـب گمراهـی بسیاري از پیروان شرایع الهی شدهاند. البته نکتهای که حـائز اهمیـت اسـت، اینکـه ادیـان الهـی کـه ریشهدارترین ادیان جهان کنونی هستند و بیشترین پیروان را به خود اختصـاص دادهاند، همـواره از درون خود مورد حمله امواج افراط قرار داشته و از میان ادیان بدوي و شرایع غیرالهی کسی توانـایی ایجاد امواج انحرافی در این نهادهاي الهی را نداشـته اسـت و اگـر ایـن مسـئله در میـان ادیـان الهـی وجود دارد، به سبب بیایمانی و پیروي از هواي نفس و دنیاگرایی برخی از خود پیروان ادیان الهی است که ذاتاً انسانهای شروري بوده و همواره تمام استعداد و قدرت و تواناییهای خـود را درراه ابطال و ابداع و تغییـر متـون و بطـون شـرایع الهـی بـه کـار بردهاند و در زمـرة انصـار شـیطان قرارگرفته اند. همیشه جهـل و عـدم معرفـت صحیح و بیایمانی گریبان گیر تمامی پیروان شرایع بوده است؛ لذا تنها راه مبـارزه بـا افراطیگری این است که به شرح و گسترش مبانی اصلی و بنیادي ادیان در طی یک گفتمـان دینـی قرآنـی کـه متشکّل از تمامی عناصر هرسه شـریعت الهـی یعنـی اسـلام، مسـیحیت و یهـود اسـت بپـردازیم و بـا بازشناسی معارف حقه الهی تحت لواي قرآن و کلام ائمـه طـاهرین و انبیـاي الهـی و ارائـه تعلـیم و تربیت صحیح اسلامی مبتنی بر آن میتوان قدم بهسوی یـک جامعـه جهـانی قرآنـی برداشـته و بـه انسداد مسیرهاي انحرافی که خواسته یا ناخواسته در میان ادیان حقه الهی ایجاد شده است بپـردازیم و این مهم محقق نمیگردد مگر تحت تعلیم و تربیت داهیانه یک رهبري واحـد یعنـی اسـلام؛ چـرا که منبع اصلی آن یعنی قرآن همواره از تحریفات و ابداعات مصون بوده و سرتاسر آن ادامهدهنـده مکتب انبیا سلف و ختم کننده طریق معرفتی خداوند متعال است و هیچ کلامی به اکمال و اتمام آنچه در گذشته چه در آینده و چه در حال وجود نداشته و نخواهد داشت.
منابع
1. قرآن کریم ( 1385 ش)، ترجمه محمدمهدي فولادوند، مرکز طبع و نشر قرآن. تهران.
2. آمدي، سیف الدین (1423 هـ.ق یا 2002 م )، ابکار الافکار، قاهره، دار الکتب و الوثائق القومیۀ.
3. ابراهیم مصطفی (1989م)، نهج اللغه، بیروت، دارالاحیاء التراث العربیه.
4. ابن ابی الحدید (1998م)، شرح نهج البلاغه، بیروت، داراحیاء الکتب العربیه.
5. ابن حجر، احد (1379ق)، فتح الباري، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی و محـب الـدین الخطیـب، بیـروت: دار المعرفۀ.
6. ابن فارس (1418ق)، معجم مقاییس اللغه، چ2 ،بیروت، دارالفکر.
7. ابن قیم، جوزیه، محمد (1404ق/ 1984م)، اجتماع الجیوش الاسلامیه، بیروت: دار الکتب العلمیه.
8. ابن قیم، جوزیه، محمد ( 1418ق/1998م)، الصواعق المرسلۀ، به کوشش علی الدخیل الله، ریاض دار العاصمۀ.
9. ابن منظور، جمالالدین (1408ق)، لسان العرب، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات.
10. احسائی، ابن ابیجمهور (1403ق)، عوالی اللئالی، قم، نشر سیدالشهداء.
11. اسفندیار، کیخسرو (1362)، دبستان مذاهب، تهران، گلشن.
12. اسماعیل رائین (1357)، انشعابات در بهائیت، تهران: مؤسسه رائین.
13. اگریدي، جوان (1384)، مسیحیت و بدعتها، سلیمانی اردستانی،قم ،موسسه طه ،چاپ دوم.
14. الهامی، داود (بیتا)، عرفان و تصوف، بی جا.
15. بخاري، محمد (1407ق/1987م)، الصحیح، به کوشش مصطفی دیب البغا، بیروت: دار ابن کثیر.
16. تهانوي (1967)، لسان اللسان، جابی.
17. جان بی ناس ( 1372 )، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی اصغر حکمت، تهران، انتشارات آموزش انقلاب اسلامی، چاپ پنجم.
18. جمالی، جواد (1390) «مدل تئوریک تحلیل افراطگرایی با کاربست نظریـه سـازه انگـاري »، فصـلنامه آفـاق امنیت، سال4 ،شماره12.
19. حرّعاملی، محمد بن حسن (1364 )،وسائل الشیعۀ، مترجم: علی صحت، تهران، ناس.
20. حسینی شیرازي، سیدمحمد (1381 )، دنیا بازیچه یهود، تهران، بینش آزادگان، قم، انتشارات امام صادق (ع).
21. دارمی، عبداالله (1407ق)، السنن، به کوشش فواز احمد زمرلی و خالد السبع العلمی، بیروت: دار الکتاب العربی.
22. دورانت، ویل (1365)، تاریخ تمدن، ترجمه جمعی از مترجمان، تهـران، سـازمان انتشـارات و آمـوزش انقـلاب اسلامی.
23. دهخدا، علی اکبر (بیتا)، لغت نامه، انتشارات و چاپ دانشگاه تهران.
24. زاهد زاهدانى، سعید (بیتا)، بهائیت در ایران، گفت وگو، فصلنامه موعود، ش 38.
25. زیبائینژاد، محمدرضا ( 1385)، مسیحیت شناسی مقایسهاي، تهران، سروش.
26. رازي، مرتضی بن داعی (1382)، تبصره العوام، تهران، اساطیر.
27. راغب اصفهانی (بیتا)، المفردات به کوشش محمد، سیدکیلانی ، بیروت دارالمعرفه.
28. رضوانی، علی اصغر (بیتا)، نگاهی به مسیحیت و پاسخ به شبهات، قم، انتشارات جمکران.
29. سلیمانی، عبدالرحیم (1384)، مسیحیت، قم، آیت عشق.
30. سیدمرتضی، علی (1392 / ق 1351 ش)، الحدود و الحقائق، مشهد، الذکري الالفیۀ للشیخ الطوسی.
31. سیوري، فاضل مقداد (1405ق)، ارشادالطالبین، تحقیق سیدمهدي رجائی، قم، کتابخانه مرعشی نجفی.
32. شمیم، علی اصغر (1375)، ایران در دوره سلطنت قاجار، تهران، انتشارات مدبر.
33. شهبازى، عبداللّه (بیتا)، جستارهایى از تاریخ بهاییگرى در ایران، بیجا.
34. شهرستانی، محمد (1375ق/1956م)، الملل و النحل، به کوشش محمد بدارن، قاهره: مکتبۀ الانجلو المصریۀ.
35. طباطبایی، محمدحسـین ( 1417ق)، المیـزان فـی تفسـیر القـرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
36. طبرسی، فضلبن حسن (1414ق)، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالفکر.
37. طبري، ابوجعفر محمدبن جریر (1412ق)، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ،بیروت، دارالمعرفه.
38. طریحی، فخرالدین (1408 ق/ 1367ش)، مجمع البحرین، ج1، به کوشش محمود عادل، تهران.
39. عسکري، حسن ابوهلال(1363 )، الفروق فی اللغۀ، به کوشش محمد علوي مقدم و ابراهیم دسوقی شتا، مشـهد، بیجا.
40. عظیم آبادي، محمد (1415ق)، عون المعبود، بیروت: دار الکتب العلمیۀ.
41. علیزاده موسوي، سیدمهدي ( 1394 )، جریانشناسی سلفیگری، فصلنامه علمی تخصصی روابط فرهنگـی، سـال اول، شماره1.
42. عمید زنجانی, عباسعلی ( 1367 )، تاریخ تصوف، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
43. فیروزآبادي، مجدالدین (1424 )، القاموس المحیط، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی.
44. قرطبی، محمد ابن احمد (1364 )، تفسیر قرطبی، تهران ناصرخسرو.
45. قرطبی، محمد ابن احمد ( 1972م)، الجامع لاحکام القرآن، به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، قاهره، دارالشعب.
46. کلبی، هشام این محمد (2000م)، اباصنام، قاهره، دار الکتب المصریه.
47. کونگ، هانس ( 1386 )، متفکران بزرگ مسیحی، گروه مترجمان، قم، دانشگاه ادیان و مذاهب.
48. کهن، ابراهام (1382)، گنجینهای از تلمود، ج1 ،چ1 ،ترجمۀ امیر فریدونی گرگانی، تهران، اساطیر.
49. مبارکفوري، محمد عبدالرحمان (بیتا)، تحفه الاحوذي، بیروت: دارالکتب العلمیه.
50. مجلسی، محمدباقر (1404ق، 1379)، بحارالاانوار، ج18 ،بیروت: مؤسسۀ الوفاء، تهران، المکتبه الاسلامیه.
51. مطهري ، مرتضی (1389)، آشنایی با قرآن، تهران: انتشارات صدرا.
52. مطهري، مرتضی (1379 )، سیري در نهج البلاغه، تهران، انتشارات صدرا.
53. گفتگو با دکتر ولایتى، موج بیدارى اسلامى و افول فرقه ضاله، «بهائیت آنگونه که هسـت»، ویـژه نامـه ایـام 29، ضمیمه روزنامه جام جم، 6 شهریور 1386.
54. نراقی، احمد (1408ق)، عوائد الایام، 1ج ، ، چاپ دوم، قم، مکتبه بصیرتی.
55. نصرى، على ( 1382 )، نقدى بر اصول دوازده گانه بهائیت، اصفهان، گویا.
56. نویهض، عجاج (1393)، پروتکولهاى دانشوران صهیون، ترجمه حمیدرضا شیخى، آستان قدس رضوى.
57. ویلکاکی، لیرد (1382)، افراطگرایی سیاسی چیست؟، ترجمه فیروزه مهاجر، کتاب توسعه، شماره14.