Analyzing the Political Education from the Perspective of Amir al-Mu'minin's Ali (as) Words in Nahj al-Balāghah
Subject Areas : Quarterly Journal of Research for the Studies of the Ahl al-BaytHadi Esmaeil Zade 1 , Hasan Hasan Fallah Ahamd Chali 2 * , رحمان ولی زاده ولی زاده 3
1 - PhD student in Fiqh and Principles of Islamic Law, Faculty of Theology and Islamic Studies, Babol Branch, Islamic Azad University, Iran.
2 - Assistant Professor of Islamic Religions and Mysticism, Faculty of Theology and Islamic Studies, Babol Branch, Islamic Azad University, Iran (corresponding author).
3 - Assistant Professor of Fiqh and Principles of Islamic Law, Faculty of Theology and Islamic Studies, Babol Branch, Islamic Azad University, Iran
Keywords: Education, Politics, Words of Amir al-Mu’minin Ali (as), Nahj al-Balāghah.,
Abstract :
Since the religion of Islam has two dimensions (material and spiritual), it cannot be indifferent in explaining the principles and general principles of education. Political education is one of the important topics of human thought, because the existence of a community and being part of it is definitely associated with the acceptance of order and a series of special rules, which require more research on how to formulate and determine them. The research is a study of educational-political life and educational strategies of Imam Ali (as) in Nahj al-Balāghah. Nahj al-Balāghah expresses the state and precious words of Imam Ali (as), it is full of content, which shows the fusion of education and politics, and its obvious manifestation is in the personality and practical course of its pious owner (as). that he did not fall short in the smallest issue of leadership and used political training as a tool to achieve the goals of the religion of Islamic rules, which need more research on how to formulate. Imam Ali (as) deeply believes in the connection between the two fields of religion and politics; because politics is as a means to realize the lofty goals of religion. The words of Imam Ali (as) throughout Nahj al-Balāghah indicate that he based his government's main policy on political and moral education, and saw sovereignty not as domination but as responsibility and divine trust.
1- نهج¬البلاغه
2. آقایی، محمد تقی، عابدی آرایی، احمد، صیادی، مصیب(1398). «حقوق سیاسی انسان در حکومت اسلامی از منظر نهج-البلاغه». دو فصلنامه علمی انسان پژوهی دینی. شماره،41، 219-197.
3. ادیب علی، محمدحسین (1342). راه و روش تربیت ازدیدگاه امام علی علیه السلام. تهران:انتشارات مؤسسه انجام کتاب.
4. الیاس، جان (1385). فلسفه تعلیم و تربیت. ترجمه عبدالرضا ضرابی. قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره).
5. بذرگر، رضوان، شهریاری، اصغر (1399). «نقش مدارس در تربیت شهروند فعال». مجله دستاوردهای نوین در مطالعات علوم انسان. شماره 24، 117- 105.
6. پورفرد، مسعود(1387). «تربیت سیاسی از منظر شهیدان مطهری، صدر و بهشتی»، مجله راه تربیت. شماره 154، 154-123.
7. جراحی درباران، مهدی، بابازاده، مجید، رود مقدس، رمضانعلی(1393). «مبانی، اصول و روش¬های تربیت سیاسی از منظر قرآن». مجله بصیرت و تربیت اسلامی، شماره 31، 112-95.
8. جعفری هرندی، رضا، نجفی، حسن(1398). «تربیت اجتماعی و سیاسی به روایت کتاب¬های درسی دوره دوم متوسطه نظری ایران». مجله مطالعات برنامه درسی. شماره 52، 159-184.
9. راش، مایکل(1393). جامعه و سیاست: مقدمه¬ای بر جامعه شناسی سیاسی. ترجمه منوچهر صبوری. تهران: سمت.
10. رایجی پارسایی، نرگس، فغان نو¬ملی، فاطمه، کاردل، آتنا(1393). «ارتباط بین دین و سیاست در نهج¬البلاغه و کارکردهای آن». مجله بصیرت و تربیت سیاسی. شماره 30، 110-79.
11. رفیعی، بهروز(1381). آرای دانشمندان مسلمان در مبانی تعلیم و تربیت، جلد چهارم، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
12. شارع¬پور، محمود(1387). جامعه شناسی آموزش و پرورش. تهران: سمت.
13. شعاری¬نژاد، علی اکبر(1346). فلسفه آموزش و پرورش. تهران: انتشارات امیرکبیر.
14. صالحی، اکبر، تهامی، رحیمه¬السادات(1388). «بررسی و تحلیل عوامل و موانع مؤثر در تربیت دینی برمبنای سخنان حضرت علی علیه السلام در نهج¬البلاغه». دوفصلنامه تربیت اسلامی. شماره9، 94-75.
15. عطارزاده، مجتبی(1388). «دین سیاسی یا سیاست دینی از نگاه امام محمد غزالی». مجله تحقیقات سیاسی و بین-المللی. شماره 2، 78-57.
16. علاقه بند، علی(1381). جامعه شناسی آموزش و پرورش. تهران: روان.
17. عمید، حسن(1362). فرهنگ فارسی عمید. تهران:انتشارات امیرکبیر.
18. عیسی¬نیا، رضا(1387). «تربیت سیاسی در اندیشه امام خمینی(ره)». مجله راه تربیت،شماره 5، 53-70.
19. فایضی، علی، آشتیانی، محسن(1341). مبانی تربیت و اخلاق اسلامی. قم: انتشارات روحانی.
20. قادری، حاتم(1378). اندیشه سیاسی در اسلام و ایران. تهران: سمت.
21. مرزوقی، رحمت¬الله(1384). «تربیت مدنی از دیدگاه اسلام: رویکردی به پرورش سیاسی». دو فصلنامه تربیت اسلامی. شماره 1، 108-93.
22. مزینانی، محمدصادق(1382). «روش¬های تربیتی سیاسی کارگزاران از منظرامام علی علیه السلام». مجله حکومت
اسلامی. شماره 22، 57-44.
23. - مسعودیان، پریسا، بهشتی، سعید(1392). «بررسی اهداف و اصول و روش¬های تربیت سیاسی بر مبنای نهج¬البلاغه». مجله تعلیم و تربیت اسلامی. شماره 17، 25-7.
24. مطهری،مرتضی(1341). تعلیم و تربیت در اسلام. تهران، انتشارات صدرا.
25. موسوی خمینی، سید روح¬الله(1378). صحیفه نور. جلد سیزدهم. تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره).
26. نیکزاد، محمود(1341). کلیات فلسفه تعلیم و تربیت. تهران: انتشارات کیهان.
<123> پژوهشنامه معارف اهل بیت (ع)، سال سوم، شمارۀ هشتم، تابستان ۱۴۰۳ ش
Research for the Studies of the Ahl al-Bayt (as), Year 3, Issue 8, Summer 2024
واکاوی تربیت سیاسی از منظر کلام امیرالمومنین علی(ع) در نهجالبلاغه
هادی اسماعیلزاده1
حسن فلاح احمد چالی2
رحمان ولیزاده3
تاریخ دریافت: 25/06/140۳ تاریخ پذیرش: 27/06/140۳، صفحۀ 135 تا 166 (مقالۀ پژوهشی)
چکیده
تربیت سیاسی یکی از مباحث مهم اندیشه بشریست، چرا که وجود اجتماع و تن دادن به آن خواه ناخواه ملازم پذیرفتن نظم و یک سری قوانین خاصی، که چگونگی تدوین و تعیین آن نیازمند تحقیق بیشتری است. پژوهش حاضر با روش توصیفی _تحلیلی و با رویکرد کتابخانهای در پی یافتن این مؤلفهها از منظر امیرالمومنین و تمسک به کتاب نهجالبلاغه است.هدف پژوهش حاضر، بررسی سیره تربیتی – سیاسی و راهکارهای تربیتی امام علی (علیه السلام) در نهجالبلاغه است. نهجالبلاغه بیانگر احوال و سخنان گرانمایه امام علی(ع)، سرشار از مطالبی است، که نشاندهنده آمیختگی تربیت و سیاست میباشد و نمود آشکار آن، در شخصیت و سیره عملی مولای متقیان مبین آن است. که ایشان در کوچکترین مسئله زمامداری، به کوتاهی برخورد نکرده و از تربیت سیاسی به عنوان ابزاری در جهت نیل به اهداف دین مبین اسلام بهره گرفت. ایشان به پیوستگی دو حوزه دین و سیاست اعتقاد عمیق دارند؛ چرا که سیاست به عنوان وسیلهای برای تحقق بخشیدن به اهداف متعالی دین دارد. سخنان امام علی(ع) در سراسر نهجالبلاغه حاکی این مطلب است که ایشان سیاست اصلی حکومت خویش را بر مبنای تربیت سیاسی و اخلاقی بنا نهاده و حاکمیت را نه سلطهگری که مسئولیت و امانت الهی میدیدند.
کلیدواژهها: تربیت، سیاسی، کلام امیرالمومنین علی(ع)، نهجالبلاغه.
درآمد
تربیت سیاسی یکی از مباحث مهم اندیشه بشریست، چرا که وجود اجتماع و تن دادن به آن خواه ناخواه ملازم پذیرفتن نظم و یک سری قوانین خاصی است، که چگونگی تدوین و تعیین آن نیازمند تربیت سیاسی است. دین اسلام از آنجا که خود را دو بعدی( مادی و معنوی) توصیف میکند نمیتواند در تبیین اصول و مبادی کلی تربیت سیاسی بیتفاوت باشد. قریب چهارده سده پیش، اسلام یک سری آموزههای کلی و متناسب با روزگار خود در مقوله تربیت سیاسی و حکومت عرضه داشته است. تحقق تربیت سیاسی با رویکرد اسلامی، در آغاز نیازمند استخراج مؤلفههای این مفهوم از منابعی است، که اندیشۀ سیاسی اسلامی و اهداف آن در سیر تحقق، انسان را به صورت جامع پردازش کرده باشند. یکی از بهترین منابع جهت راهکارهای تربیتی در ابعاد مختلف مخصوصا در بعد تربیت سیاسی سیره و روش امام علی (ع) است، که در کتاب شریف نهجالبلاغه به وفور به چشم میخورد. حضرت علی(ع) به عنوان انسانی کامل و رهبر نظامی سیاسی توانست در مدت کوتاه علاوه بر تبیین نظام سیاسی مطلوب، الگوی عملی آن را نیز به نمایش بگذارد.
طرح مسأله
یکی از وجوهی که در این الگوی عملی تبلور داشت، تبیین تربیت سیاسی در نظام اسلامی بود. هر نظام و حکومتی میکوشد با ترسیم راهبرد رهبری و تربیت سیاسی مطلوب و جامع، باورهای مردم را بر اساس نظام ارزش حاکم بر جامعه جهت دهد و با ارائه تحلیلهای جامع و پاسخهای روزآمد به مشکلات، آنان را به سوی اهداف خود هدایت کند. اما در نگاه امام، حکومت با تمام اهمیتش، وسیلهای برای اجرای عدالت، تامین امنیت و در نهایت رشد و تعالی جامعه انسانی به سوی کمال است( آقایی و همکاران، 1398: 210). تربیت سیاسی امام(ع) که در خطبهها، نامهها و کلمات نهجالبلاغه به خوبی متبلور شده میتواند الگوی جامع و کاملی برای فهم این مهم، شناخت راه و روشهای تحقق آن باشد. در این پژوهش میکوشیم با بررسی سیره سیاسی حضرت علی(ع) که در کتاب شریف نهجالبلاغه ظهور یافته، تربیت سیاسی در حکومت اسلامی را در ابعاد مختلف بررسی کنیم. (کلینی، 1407 ق، 6/12).
مبانی نظری
تعریف لغوی تربیت
تربیت از نظر لغوی، به معنای پروردن، پروراندن، پرورش دادن، ادب و اخلاق به کسی دادن (عمید،1362: 311). همچنین به معنای پروراندن و پرورش دادن و بارآوردن می¬باشد(مطهری، 1366: 71).
تعریف اصطلاح
اما در اصطلاح، تعاریف زیادی از تربیت ارائه شده است که برخی ازمهم¬ترین آنها از این قرار است؛ جولز سیمون، تربیت را اینگونه تعریف می¬کند «تربیت، طریق¬های استکه عقل به¬وسیله¬ی آن، عقل دیگر و قلب، قلب دیگر می¬شود» (ادیب علی، 1342: 87). امیل دورکیم، تربیت را با رویکرد جامعه¬شناختی ویژه¬ی خود تعریف می¬کند. از نگاه وی، تربیت، «آن عملی است، که به وسیله¬ی آن، نسلی¬بالغ و رسیده، نسلی را که هنوز برای زندگی، پختگی لازم را ندارد، متأثر می¬کند و هدفش، برانگیختن و گسترش حالت¬های جمعی، عقلی و اخلاقی متربی است» (رفیعی، 1381: 21). هربرت اسپنسردر تعریف تربیت میگوید «تربیت، عبارت است از، آماده ساختن انسان ، برای آن¬که بتواند یک زندگی کامل داشته باشد» (ادیب علی، 1342: 87).
شهید مطهری، تربیت راپرورش دادن و به فعلیت رساندن استعدادها و ایجاد تعادل و هماهنگی میان آنهامی¬داند تا ازاین¬راه، متربی به حد بالای کمال (شایسته¬ی خود) برسد (مطهری، 1341: 21).
تربیت بر پرورش استعداد¬های انسانی، یعنی فراهم کردن زمینه¬ی رشد استعدادهای آدمی دلالت می¬کند و در عین حال از امور ضروری وحیاتی انسان است؛ به¬طوری¬که انسان، بدون تربیت هیچ چیز ندارد (صالحی و تهامی، 1388: 78). تربیت عبارت از هر عمل یا فعالیتی است، که دارای اثر سازنده بر روی جسم، روح، شخصیت و یا شایستگی مادی و معنوی فرد باشد (نیکزاد، 1341: 11).
در واقع تربیت، به معنای انتخاب رفتار و گفتار مناسب،ایجاد شرایط و عوامل لازم و کمک به شخص مورد تربیت است تا بتواند استعدادهای نهفته¬اش رادر تمام ابعاد وجودی و به طور هماهنگ پرورش داده، شکوفا کند و به تدریج به سوی هدف و کمال مطلوب حرکت کند (فایضی و آشتیانی، 1341: 32). تربیت عملی اجتماعی است، که اشخاص را تحت تأثیر و نفوذ محیط، برگزیده و مضبوط قرار می¬دهد تا شایستگی اجتماعی کسب کنند و به هدف¬های رشد تکامل فردی و اجتماعی برسند (شعاری¬نژاد، 1367: 121). با توجه به این تعریف، مربی باید ابعاد مختلف انسان از جمله تربیت سیاسی انسان را بشناسدتا بتواند جریان تربیت را بر اساس سرشت و فطرت او انجام دهد (مزینانی،1382: 46).
تربیت سیاسی
تربیت سیاسی را مترادف با جامعه پذیری سیاسی درنظر گرفته است: « فرایندی که به¬وسیلۀ آن، افراد در جامعه¬ای معین با نظام سیاسی آشنا می¬شوند و درک آنها تا اندازۀ قابل توجهی از سیاست و واکنش¬هایشان نسبت به پدیده¬های سیاسی تعیین میگردد» (عیسینیا، 1387: 55). زمینۀ تربیت سیاسی را نه بالقوه دردرون انسان¬ها، که امری در خارج می¬داند و آن را« فرایند دگرسازی شهروندان به منظور شکوفایی و پرورش استعدادها و رفتارهای سیاسی آنان در نظام سیاسی»معرفی میکند (پورفرد، 1387: 125).
جان الیاس(1385: 180)، نیز در تعریف خود از تربیت سیاسی می¬نویسد:« پرورش فضایل، دانش و مهارت¬های مورد نیاز برای مشارکت سیاسی و آماده کردن اشخاص برای مشارکت آگاهانه در بازسازی آگاهانه جامعۀ خود» او مهم¬ترین اهداف برای تربیت سیاسی را « تربیت شهروندان، گزینش رهبران سیاسی، ایجاد همبستگی سیاسی، حفظ قدرت، اجتماعی کردن افراد، نقد نظام سیاسی موجود و تربیت شهروندان جهانی» ذکر کرده است. راش (1393: 102)، تربیت سیاسی را به شکل فرایندی تعریف می¬کند که « افراد به وسیلۀ آن در جامعه¬ای معین با نظام سیاسی آشنا می¬شوند و تا اندازۀ قابل¬توجهی ادراکشان از سیاست و دانش¬هایش نسبت به پدیدههای سیاسی تعیین میشود». علاقهبند (1381:31)، تربیت سیاسی را فراگردی معرفی میکند که اشخاص بهوسیلۀ آن به کسب جهت¬گیریشان در جامعه میپردازند. همچنین شارع¬پور (29:1387)، این مفهوم را فراگردی معرفی میکند که ارزشهای اجتماعی و سیاسی را به نسل بعد منتقل می¬کند.
جراحی دربان و همکاران (98:1393)، هم سعی بر ارائۀ تعریفی جامع داشته¬اند: «تربیت سیاسی یعنی تلاش در راه تربیت شهروندانی مسئول و وظیفه شناس و رشد دانش¬ها، نگرش¬ها و مهارت¬های او برای حضور فعال همراه با اندیشه نقادانه در عرصۀ سیاسی ملی و جهانی. دین با ارائۀ طرحی جامع برای ساماندهی زندگی انسان، در نظرگاه برخی از متفکران اسلامی چنان جلوه کرده، که تربیت را با مفهوم سیاست درهم آمیخته است؛ به طوریکه این دو مفهوم نه تنها لازم و ملزوم یکدیگر هستند، بلکه تعریف یکی از آن دو بدون دیگری امکانپذیر نیست. طبق نظر این جمع، نظام دینی ارتباطی محکم با سیاست دارد و سیاست وسیله¬ای برای
محقق ساختن دین است. اتحاد میان دین و سیاست را طبق اشارۀ قرآن کریم می¬توان درنمونههایی از تاریخ زندگی پیامبران هم مشاهده کرد. متفکران معتقد به اتحاد میان سیاست و دیانت، مهمترین هدف ارسال رسل را تأسیس نظام سیاسی برپایۀ دستور خداوند معرفی میکنند که در این نظام، روابط اجتماعی بشر با قانون الهی تنظیم می¬شود (رایجی پارسایی و همکاران، 1393: 83). محمد غزالی معنای سیاست را با تربیت گره زده است؛ به طوری¬که گویی هردو به یک حوزه اشاره دارند. او سیاست را هدایت کنندۀ مردم در سیر از دنیا به آخرت می¬داند تا به سعادت برسند و اضافه شدن دین به سیاست را مانند دمیده شدن روح انسانیت و معنویت توصیف می¬کند که در پی آن، هر نوع عمل سیاسی به فعلی اخلاقی تبدیل می¬شود که هدفش سعادت آدمی است (عطارزاده،1388:61). غزالی متفکری غایت¬گرا است، که سیاست را « استصلاح در مسیر سعادت»
می¬داند که انسان در این مسیر با تحققبخشیدن استعدادهایش، خود را شایستۀ اقامت در جوار خداوند می¬سازد (قادری، 1378: 107). در این بیان، سیاست از عرصۀ حکومت¬داری و قدرت فراتر می¬رود و هدایت آدمیان به سرمنزل حقیقی را هدف قرار داده است و به روشنی، در راستای دیگر ساز و کارهای هدایت از جمله بعثت انبیا قرار می¬گیرد.
شاخصترین فرد معاصر در این دسته، مؤسس انقلاب اسلامی ایران (موسوی خمینی، 1378: 430). نیز در تعریفی از سیاست، مرزهای¬آن را ممزوج با تربیت بیان کرده: « سیاست ایناست که جامعه را هدایت کند، در راه ببرد، تمام مصالح جامعه را درنظر بگیرد و تمام ابعاد انسان و جامعه را مورد نظر بگیرد و این¬ها را هدایت کند به طرف چیزی که به صلاحشان است» درنظر بنیانگذارانقلاب اسلامی ایران، حکومت و سیاست در جامعۀاسلامی با هدف دین به معنای انسان¬سازی مطابقت کامل و برای مشروعیت و فعلیت خود به مردم احتیاج دارد؛ مردمی که از طریق تربیت برای مشارکت در امور جامعه آماده شده و نسبت به آن احساس مسئولیت می¬کنند (عیسی¬نیا، 1378: 63).
برخی هم آن را تربیت شهروندانی معرفی میکنند که به شناخت وظایف دینی خود اقدام می¬کنند و به آنها پایبند هستند. درواقع اسلام به وسیلۀ تربیت سیاسی قصد دارد کارگزارانی تربیت کند، که براساس آموزه¬های اسلام به مهارت تدبیر جامعه دست یابند و آن را اجرا کنند (مسعودیان و بهشتی، 1392: 11). بذرگر و شهریاری (1399: 111)، با درنظرگرفتن آغوشی وسیع برای تربیت سیاسی از منظر اسلام، آن را در ارتباط با ابعاد زیادی از مفاهیم اجتماعی و سیاسی و دارای معنایی کلی می¬دانند که علاوه بر جهت¬گیری مذهبی و الهی، آزادی، آگاهی و اراده افراد را نیز درنظر دارد؛ زیرا قرآن کریم پیروی کورکورانه از مسائل را نفی میکند.
مرزوقی (1384: 96)، دیدگاه اسلام در تربیت سیاسی را دارای دو بخشمیداند که در بخش اول تأکید بر انتقال ارزش¬های سیاسی و مذهبی صورت می¬گیرد تا دلبستگی و وابستگی در سه بعد فکری، نگرشی و عملی در فرد ایجاد شود. در فرایند ایجاد وابستگی، آگاهی و آزادی افراد مورد توجه است از آن جهت که نسلهای جدید با ارزشهای نظام سیاسی جامعه به¬طور صحیحی آشنا شوند در بخش دوم تأکید بر ایجاد آمادگی و قابلیت برای اصلاحات سیاسی - اجتماعی است تا مسئولیت متقابل افراد در مقابل نظام سیاسی برای متربیان روشن شود.
هدف تربیت سیاسی در اسلام، پرورش معنوی انسان¬های آزاده و با اراده است که علاوه بر درنظرگرفتن مصالح اخروی، سازماندهی زندگی و اموری دنیوی را هم مد نظر دارند. آنها همچنین فرهنگ و اخلاق را عوامل مؤثر و بنیادین در تربیت سیاسی اظهار میکنند؛ چرا که توسعۀ همه¬جانبه از منظر اسلام را در گرو اخلاقمندی جامعه میدانند. جعفری هرندی و نجفی (1398: 165)، شکوفاسازی استعدادهای سیاسی دانشآموزان و پرورش ارزشهای دینی آنان را مدنظر قرار داده و تربیت سیاسی را ابزاری برای رسیدن به این هدف میدانند تا از طریق آن، انسان¬ها مسئولیت خود در برابر خدا و مردم را دریابند.
روش تحقیق
در این پژوهش با روش توصیفی - تحلیلی و با رویکرد کتابخانهای در صدد آن هستیم تا با بررسی شخصیت امیرالمومنین(ع) علاوه بر احصای شخصیتی ایشان به عنوان الگوی کامل، گذری به تربیت سیاسی در ابعاد مختلف داشته باشیم و یادآور باشیم که دیانت با سیاست آمیخته است و مقدمه رسیدن جامعه اسلامی به کمال و سعادت دنیوی و اخروی، تربیت سیاسی است.
پیشینه تحقیق
با توجه به اهمیت تربیت سیاسی، در این زمینه، محققان به طرحها و نظریات مختلف پرداختهاند. این تحقیقات میتوانند به تبیین بحث تربیت سیاسی در کلام امیر المومنین کمک کنند و در نهایت به شکلگیری طرحها و نظریات مختلف در این زمینه منجر شوند. در حوزه تربیت، بویژه تربیت سیاسی در نهج البلاغه، مقالات متعدد و چندین کتاب به صورت تخصصی و عمومی نوشته شده است، که به موضوعات مختلف مرتبط با تربیت از دیدگاه علی (علیه السلام) میپردازند. به عنوان مثال: محمد صادق مزینانی (1382)، در پژوهشی تحت عنوان «روشهای تربیتی سیاسی کارگزاران از منظر امام علی علیه السلام » به این نتیجه رسیده است، کارگزارانی میتوانند خدمتگذار مردم باشند که به تربیت سیاسی رسیده باشند. مجید رشیدپور(1379)، در کتابی تحت عنوان «تعلیم و تربیت در نهج البلاغه»، به روشهای تربیتی امام علی (علیه السلام) در ابعاد مختلف میپردازد. مجید فولادگر(1380)، در کتابی تحت عنوان «تربیت از دیدگاه علی(ع)» به بررسی موضوع تربیت از دیدگاه علی (علیه السلام) میپردازد. نجمه وکیلی(1381)، در کتب خود تحت عناوین « عوامل مؤثر در تربیت از دیدگاه نهج البلاغه » و « تربیت اجتماعی و تربیت حرفهای در نهج البلاغه »، به فلسفه تربیت پرداخته و در راستای آن راهکارهای عملی ارائه میدهد.
علاوه بر این، پایاننامههای مختلفی نیز با موضوعات مرتبط با تعلیم و تربیت در نهج البلاغه، مانند "بررسی تربیت اجتماعی از دیدگاه نهج البلاغه" نوشته مهری محمدی و "نسبت شناسی اهداف و روشهای تربیتی از دیدگاه امام علی (علیه السلام)" نوشته امین کامیابزاده و "تربیت اجتماعی در نهج البلاغه" نوشته جاسم تابع الحجه اشاره کرد.
یافتهها
ابعاد مختلف روشهای تربیت سیاسی
الف: توحید محوری در تربیت سیاسی
1- اهمیت دادن به ارزشهای الهی
برای توحید محوری در همهی کارها باید توجه به ارزشهای الهی و نفی ارزشهای غیر الهی، اصل قرار گیرد در همین زمینه امام علی در خصوص فلسفه حکومت خویش در خطبه 131میفرمایند: اللَّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ يَكُنِ الَّذِي كَانَ مِنَّا مُنَافَسَةً فِي سُلْطَانٍ وَ لَا الْتِمَاسَ شَيْءٍ مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ، وَ لَكِنْ لِنَرِدَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِينِكَ وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِي بِلَادِكَ فَيَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِكَ وَ تُقَامَ الْمُعَطَّلَةُ مِنْ حُدُودِكَ. (خدايا تو مىدانى كه جنگ و درگيرى ما براى به دست آوردن قدرت و حكومت و دنيا و ثروت نبوده، بلكه مى خواستيم نشانه هاى حق و دين تو را به جايگاه خويش باز گردانيم، و در سرزمينهاى تو اصلاح را ظاهر كنيم، تا بندگان ستمديدهات در أمن و أمان زندگى كنند، و قوانين و مقررّات فراموش شده تو بار ديگر اجراء گردد).
2- اطاعت فقط از خداوند
حضرت در این خصوص در خطبه 192میفرمایند: أَلَا فَالْحَذَرَ الْحَذَرَ مِنْ طَاعَةِ سَادَاتِكُمْ وَ كُبَرَائِكُمْ الَّذِينَ تَكَبَّرُوا عَنْ حَسَبِهِمْ وَ تَرَفَّعُوا فَوْقَ نَسَبِهِمْ وَ أَلْقَوُا الْهَجِينَةَ عَلَى رَبِّهِمْ وَ جَاحَدُوا اللَّهَ عَلَى مَا صَنَعَ بِهِمْ مُكَابَرَةً لِقَضَائِهِ وَ مُغَالَبَةً لِآلَائِهِ فَإِنَّهُمْ قَوَاعِدُ أَسَاسِ [آسَاسِ] الْعَصَبِيَّةِ وَ دَعَائِمُ أَرْكَانِ الْفِتْنَةِ وَ سُيُوفُ اعْتِزَاءِ الْجَاهِلِيَّةِ (آگاه باشيد زنهار زنهار از پيروى و فرمانبردارى سران و بزرگانتان، آنان كه به اصل و حسب خود مىنازند، و خود را بالاتر از آنچه كه هستند مىپندارند، و كارهاى نادرست را به خدا نسبت مىدهند، و نعمتهاى گسترده خدا را انكار مىكنند، تا با خواستههاى پروردگارى مبارزه كنند، و نعمتهاى او را ناديده انگارند. آنان شالوده تعصّب جاهلى، و ستونهاى فتنه، و شمشيرهاى تفاخر جاهليّت هستند).
3- اصل توکل
وَ قَالَ (علیه السلام): لَا يَصْدُقُ إِيمَانُ عَبْدٍ، حَتَّى يَكُونَ بِمَا فِي يَدِ اللَّهِ، أَوْثَقَ مِنْهُ بِمَا فِي يَدِه.(ايمان بندهاى درست نباشد جز آن كه اعتماد او به آنچه در دست خداست بيشتر از آن باشد كه در دست اوست) (نهج البلاغه، حکمت:310) و در نامه 31 خطاب به امام حسن(ع) میفرماید: "أَلْجِئْ نَفْسَكَ فِي أُمُورِكَ كُلِّهَا إِلَى إِلَهِكَ فَإِنَّكَ تُلْجِئُهَا إِلَى كَهْفٍ حَرِيزٍ وَ مَانِعٍ عَزِيزٍ" و خود را در تمامى امور و جريانات، در پناه خدا بياور كه در اين صورت، خويشتن را به پناهگاهى مصون و محفوظ و قلعهاى قوى و محکم كه مانع از نفوذ دشمن و آفات است در آوردهای.
4- دعا و استعانت از خدا
وَ قَالَ (علیه السلام): سُوسُوا إِيمَانَكُمْ بِالصَّدَقَةِ، وَ حَصِّنُوا أَمْوَالَكُمْ بِالزَّكَاةِ، وَ ادْفَعُوا أَمْوَاجَ الْبَلَاءِ بِالدُّعَاءِ و فرمود (ع): ايمان خود را با صدقه نگه داريد و داراييهاى خود را با دادن زكات حفظ كنيد و امواج بلا را با دعا برانيد (نهج البلاغه،حکمت:146).
5- امیدوار کردن به رحمت خدا
امیرالمومنین در حکمت 90 در جهت امید وار کردن میفرمایند: وَ قَالَ (علیه السلام): الْفَقِيهُ كُلُّ الْفَقِيهِ مَنْ لَمْ يُقَنِّطِ النَّاسَ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ، وَ لَمْ يُؤْيِسْهُمْ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ، وَ لَمْ يُؤْمِنْهُمْ مِنْ مَكْرِ اللَّهِ. و فرمود (ع): فقيه كامل كسى است كه مردم را نه از آمرزش خداوند نوميد گرداند و، نه از رحمت حق مأيوسشان سازد، نه از مكر خدا ايمنى دهد.
ب: معاد محوری در تربیت سیاسی
1- اعتقاد به حیات اخروی
در همین خصوص در حکمت 133 میفرمایند: وَ قَالَ (علیه السلام): الدُّنْيَا دَارُ مَمَرٍّ، لَا دَارُ مَقَرٍّ؛ وَ النَّاسُ فِيهَا رَجُلَانِ، رَجُلٌ بَاعَ فِيهَا نَفْسَهُ فَأَوْبَقَهَا، وَ رَجُلٌ ابْتَاعَ نَفْسَهُ فَأَعْتَقَهَا. دنيا سرايى است گذرگاه، نه سرايى كه در آن قرار توان يافت. مردم در دنيا دو گروهند. آنكه، خود را فروخت و به تباهى افكند و آنكه، خود را خريد و آزاد كرد.
و خطبه 203: أَيُّهَا النَّاسُ، إِنَّمَا الدُّنْيَا دَارُ مَجَازٍ وَ الْآخِرَةُ دَارُ قَرَارٍ، فَخُذُوا مِنْ مَمَرِّكُمْ لِمَقَرِّكُمْ؛ وَ لَا تَهْتِكُوا أَسْتَارَكُمْ عِنْدَ مَنْ يَعْلَمُ أَسْرَارَكُمْ، وَ أَخْرِجُوا مِنَ الدُّنْيَا قُلُوبَكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَخْرُجَ مِنْهَا أَبْدَانُكُمْ، فَفِيهَا اخْتُبِرْتُمْ وَ لِغَيْرِهَا خُلِقْتُمْ. إِنَّ الْمَرْءَ إِذَا هَلَكَ قَالَ النَّاسُ مَا تَرَكَ، وَ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ مَا قَدَّمَ؟ لِلَّهِ آبَاؤُكُمْ، فَقَدِّمُوا بَعْضاً يَكُنْ لَكُمْ قَرْضاً، وَ لَا تُخْلِفُوا كُلًّا فَيَكُونَ فَرْضاً عَلَيْكُم اى مردم، اين دنيا سرايى است كه گذرگاه شماست و آخرت، سرايى است پايدار. پس از اين سراى كه گذرگاه شماست براى آن سراى كه قرارگاه شماست، توشه برگيريد. پردههايتان را نزد كسى كه اسرارتان را مىداند برمدريد. پيش از آنكه بدنهایتان را از دنيا بيرون برند، دلهايتان را از دنيا بيرون كنيد. شما در دنيا در معرض آزمايش بودهايد، زيرا براى سرايى جز اين آفريده شدهاید.
هنگامى كه كسى بميرد، مردم مىگويند چه برجاى نهاده و ملائكه مىگويند، چه پيش فرستاده. خدا بر پدرانتان رحمت آورد. بخشى را پيش فرستيد تا از آن سود بريد و همه را پس از خود مگذاريد تا وزر و وبالتان گردد.
2- یاد آوری مرگ
در حکمت 203 میفرمایند: وَ قَالَ (علیه السلام): أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي إِنْ قُلْتُمْ سَمِعَ، وَ إِنْ أَضْمَرْتُمْ عَلِمَ؛ وَ بَادِرُوا الْمَوْتَ الَّذِي إِنْ هَرَبْتُمْ مِنْهُ أَدْرَكَكُمْ، وَ إِنْ أَقَمْتُمْ أَخَذَكُمْ، وَ إِنْ نَسِيتُمُوهُ ذَكَرَكُمْ و فرمود (ع): اى مردم، از خدا بترسيد. خدايى كه اگر سخن گوييد، مىشنود و اگر چيزى در دل نهان كنيد، مىداند. و بر مرگ پيشى گيريد، مرگى كه اگر بگريزيد به شما مىرسد و اگر بايستيد، مىگيردتان و اگر فراموشش كنيد، شما را ياد كند.
و همچنین در 230 میفرمایند: وفَإِنَّ الْمَوْتَ هَادِمُ لَذَّاتِكُمْ وَ مُكَدِّرُ شَهَوَاتِكُمْ وَ مُبَاعِدُ طِيَّاتِكُمْ، زَائِرٌ غَيْرُ مَحْبُوبٍ وَ قِرْنٌ غَيْرُ مَغْلُوبٍ وَ وَاتِرٌ غَيْرُ مَطْلُوبٍ. قَدْ أَعْلَقَتْكُمْ حَبَائِلُهُ وَ تَكَنَّفَتْكُمْ غَوَائِلُهُ وَ أَقْصَدَتْكُمْ مَعَابِلُهُ وَ عَظُمَتْ فِيكُمْ سَطْوَتُهُ وَ تَتَابَعَتْ عَلَيْكُمْ عَدْوَتُهُ وَ قَلَّتْ عَنْكُمْ نَبْوَتُهُ، فَيُوشِكُ أَنْ تَغْشَاكُمْ دَوَاجِي ظُلَلِهِ وَ احْتِدَامُ عِلَلِهِ وَ حَنَادِسُ غَمَرَاتِهِ وَ غَوَاشِي سَكَرَاتِهِ وَ أَلِيمُ إِرْهَاقِهِ وَ دُجُوُّ أَطْبَاقِهِ وَ [خُشُونَةُ] جُشُوبَةُ مَذَاقِهِ؛ فَكَأَنْ قَدْ أَتَاكُمْ بَغْتَةً فَأَسْكَتَ نَجِيَّكُمْ وَ فَرَّقَ نَدِيَّكُمْ وَ عَفَّى آثَارَكُمْ وَ عَطَّلَ دِيَارَكُمْ وَ بَعَثَ وُرَّاثَكُمْ يَقْتَسِمُونَ تُرَاثَكُمْ بَيْنَ حَمِيمٍ خَاصٍّ لَمْ يَنْفَعْ وَ قَرِيبٍ مَحْزُونٍ لَمْ يَمْنَعْ وَ آخَرَ شَامِتٍ لَمْ يَجْزَعْ. مرگ نابود كننده لذّتها، تيره كننده خواهشهاى نفسانى، و دور كننده اهداف شماست، مرگ ديدار كنندهاى دوست نداشتنى، هماوردى شكست ناپذير و كينهتوزى است كه بازخواست نمىشود. دامهاى خود را هم اكنون بر دست و پاى شما آويخته، و سختىهايش شما را فرا گرفته، و تيرهاى خود را به سوى شما پرتاب كرده است. قهرش بزرگ، و دشمنى او پياپى و تيرش خطا نمىكند. چه زود است كه سايههاى مرگ، و شدّت دردهاى آن، و تيرگىهاى لحظه جان كندن، و بيهوشى سكرات مرگ، و ناراحتى و خارج شدن روح از بدن، و تاريكى چشم پوشيدن از دنيا، و تلخى خاطرهها، شما را فرا گيرد. پس ممكن است ناگهان مرگ بر شما هجوم آورد، و گفتگوهايتان را خاموش، و جمعيّت شما را پراكنده، و نشانه هاى شما را نابود، و خانههاى شما را خالى، و ميراث خواران شما را بر انگيزد تا ارث شما را تقسيم كنند، آنان يا دوستان نزديكند كه به هنگام مرگ نفعى نمىرسانند، يا نزديكان غم زدهاى كه نمىتوانند جلوى مرگ را بگيرند، يا سرزنش كنندگانى كه گريه و زارى نمىكنند.
3-برداشتن از دنیا به ضرورت
طُوبَى لِمَنْ ذَكَرَ الْمَعَادَ، وَ عَمِلَ لِلْحِسَابِ، وَ قَنِعَ بِالْكَفَافِ، وَ رَضِيَ عَنِ اللَّهِ. خوشا به حال كسى كه همواره به ياد معاد باشد و براى روز حساب عمل كند و به آنچه روزيش دادهاند، قانع باشد و از خداى راضى (نهج البلاغه،حکمت:44). فَدَعِ الْإِسْرَافَ مُقْتَصِداً وَ اذْكُرْ فِي الْيَوْمِ غَداً وَ أَمْسِكْ مِنَ الْمَالِ بِقَدْرِ ضَرُورَتِكَ اسراف را کنار بگذار و ميانه روى را پيشه کن و از امروز به فکر فردا باش و از اموال دنيا به مقدار ضرورت براى خود نگاه دار (نهج البلاغه، نامه:21).
5- عبرت از گذشتگان
«إِنَّ مَنْ صَرَّحَتْ لَهُ الْعِبَرُ عَمَّا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْمَثُلَاتِ حَجَزَتْهُ التَّقْوَى عَنْ تَقَحُّمِ الشُّبُهَات کسی که عبرتها برایش کیفرها و سرانجامهای وخیم را که در پیش چشم اوست آشکار نماید، تقوا او را از سرنگون شدن در شبههها باز میدارد(نهجالبلاغه، خطبه:16). مَنِ اعْتَبَرَ أَبْصَرَ وَ مَنْ أَبْصَرَ فَهِمَ وَ مَنْ فَهِمَ عَلِم هر که عبرت گرفت بینا گردید، و آن که بینا شد فهمید، و آن که فهمید دانش ورزید.( نهج البلاغه، حکمت 208). وَ لَوِ اعْتَبَرْتَ بِمَا مَضَى، حَفِظْتَ مَا بَقِيَ؛ وَ السَّلَامُ. اگر از آنچه گذشته است عبرت گیری، آنچه را مانده است حفظ کنی (نهج البلاغه، نامه:49).
پ: محوریت دین در تمام امور زندگی از جمله در سیاست
1- سیاست دغل بازی نیست
وَ اللَّهِ مَا مُعَاوِيَةُ بِأَدْهَى مِنِّي، وَ لَكِنَّهُ يَغْدِرُ وَ يَفْجُرُ؛ وَ لَوْ لَا كَرَاهِيَةُ الْغَدْرِ لَكُنْتُ مِنْ أَدْهَى النَّاسِ، وَ لَكِنْ كُلُّ غُدَرَةٍ فُجَرَةٌ وَ كُلُّ فُجَرَةٍ كُفَرَةٌ، وَ لِكُلِّ غَادِرٍ لِوَاءٌ