A Critique and Analysis on the Claim of Invalidity of the Tradition of Islamic Historiography from Dequin's Point of View in the Book the Beginning of Praise of Ali and the Emergence of Abbasid Worldview
Subject Areas : Quarterly Journal of Research for the Studies of the Ahl al-BaytMohamad Reza Noor Abadi 1 , Nowrooz Amini 2 , Mahboob Mahdavian 3
1 - Ph.D. student of Quranic Sciences and Hadith, Khoy Branch, Islamic Azad University, Khoy, Iran
2 - Assistant Professor, Department of Quranic Sciences and Hadith, Gilan University; Visiting Assistant Professor of Quranic Sciences and Hadiths, Khoy Branch, Islamic Azad University, Khoy, Iran; (Corresponding author).
3 - Assistant Professor, Department of History and Civilization of Islamic Nations, Khoy Branch, Islamic Azad University, Khoy, Iran.
Keywords: Dequin, Criticism, Historiography, Islamic Historiography.,
Abstract :
Some non-Muslim writers and historians have researched the historiography of Islam without having sufficient knowledge, and due to their unfamiliarity with the foundations of this religion and lack of understanding of its philosophy and the nature of some of its issues, they have not reached an unbiased and reliable scientific result. In addition to these cases, it is necessary to add prejudice and the impact of the views of historians, which caused them to spread their previous mentalities to the subjects related to the researched religion and reach the desired result. This article examines Dequin's one-sided approach to a huge part of the sources of Islam, i.e. Islamic historiography, focusing on his views in the book the Beginning of Ali's Praise and the Emergence of Abbasid Worldview in a critical and analytical manner on the claims of It examines the validity of the tradition of Islamic historiography from the perspective of Dequin. The results of the research show that he has based his research on the invalidity of Islamic historiography and considers everything related to the history of Islam to lack validity, value and authenticity. The evidence claimed by Dequin to prove his point of view is questionable, and in some cases it is methodologically and analytically-historically contradictory.
منابع -قرآن کریم
ـ کتاب مقدس (عهدین) (1383ش)، ترجمه فاضلخان همدانی، هنری مرتن، ویلیام گلن ،تهران: نشر اساطیر، چاپ دوم.
-آزادی، پرویز. جانی پور، محمد (1391ش)، «نقد و بررسی نظرات مستشرقان در خصوص شخصیت زید بن ثابت»، دوفصلنامه علمی پژوهشی مطالعات قرآن و حدیث، سال ششم، شماره اول ـ پاییز و زمستان، پیاپی11، صص187،218.
-آقاجری، سید هاشم. حاتمی، امیرحسین (1393ش)، «روش اسنادی و گذار از آن در تاریخ نگاری اسلامی»، دوفصلنامه علمی- پژوهشی تاریخ نگری و تاریخ نگاری دانشگاه الزهرا (س)، سال24، دوره جدید،شماره13، پیاپی 98، بهار و تابستان، صص5،32.
-آیینه وند، صادق (1377ش)، علم تاریخ در گستره تمدن اسلامی، جلد اول، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
-ابن اثیر، ابوالحسن علی بن محمد (1385ق)، الکامل فی التاریخ، بیروت: دار صادر؛ دار بیروت، چاپ اول.
-ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی (1415ق)، المنتظم فی التواریخ الملوک و الأمم، بیروت: دارالفکر.
-ابن إسحاق (1383ش)، سیرت ابن إسحاق از روایت عبدالملک ابن هشام، ترجمه رفیع الدین إسحاق ابن محمد همدانی، ویرایش جعفر مدرس صادقی، تهران: نشرمرکز، چاپ سوم.
- اخوان الصفا (1412ق)، رساله اخوان الصفا و خلان الوفاء، بیروت: الدارالاسلامیه.
-ادهم، علی (1974م)، بعض مورخیالاسلام، بیروت: بی نا.
-ازرقی، ابوالولید (1983م)، اخبار مکه، به کوشش رشدی صالح، مکه: دارالثقافه.
-استنفورد، مایکل (1387ش)، درآمدی بر فلسفه تاریخ، ترجمه احمد گل محمدی، تهران: نشر نی، چاپ دوم.
-اسماعیل، محمود (2000م)، سوسیولوجیا الفکر الإسلامی، مصر: سینا، الطبعة الرابعة.
-اسماعیل، محمود (1388ش)، نقد تاریخ پژوهی اسلامی، ترجمه حجت الله جودکی، تهران: پژوهشکده تاریخ اسلام، چاپ اول.
-اشپولر، برتولد (1377ش)، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، ترجمه جواد فلاطوری، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، جلد اول.
-امامی کاشانی، محمد (1386ش)، خط امان در ولایت صاحب الزمان (عج)، قم: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول.
-امینی، عبدالحسین (1416ق)، الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، جلد هشتم، قم: مرکز الغدیرللدراسات الاسلامیه، چاپ اول.
-بیات، عزیزالله (1377ش)، شناسایی منابع و ماخذ تاریخ از آغاز تا سلسله صفویه، تهران: امیرکبیر، چاپ دوم.
-بیهقی، علی (1317ش)، تاریخ بیهق، به کوشش احمد بهمنیار، تهران: بنگاه دانش.
-پاکتچی، احمد (1367ش)، اسناد، دایره المعارف اسلام، ج8، تهران: مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی.
-توحیدی، ابوحیان (1417ق)، اخلاق الوزیرین، بیروت: دارالکتب العلمیه.
-توحیدی، امیر (1385ش)، «بررسی کتابت حدیث در دوره صحابه»، مجله صحیفه مبین، شماره ۳۸.
-تهرانی، محمد محسن آقا بزرگ (1408ق)، الذریعه الی تصانیف الشیعه، تهران: کتابخانه اسلامیه.
- تیسن، هنری (بی تا)، الهیات مسیحی، ترجمه ط. میکائیلیان، تهران: انتشارات حیات ابدی.
- تیلیخ، پل (1381ش)، الهیات سیستماتیک، ترجمه حسین نوروزی، تهران: نشر حکمت.
-ثعالبی نیشابوری، ابومنصور عبدالملک (1304ق)، یتیمه الدهر، به کوشش مفید محمد قمیحه، بیروت: دارالکتب العلمیه.
-جوانشیر، موسی (1391ش)، موعود در آیین اسلام و مسیحیت، قم: بنیاد فرهنگی حضرت مهدی (عج)، چاپ اول.
-حموی، شهاب الدین ابو عبدالله (1414ق)، معجم الادباء(ارشاد الاریب الی معرفه الادیب)، تحقیق احسان عباس، بیروت: دارالغرب الاسلامی، الطبعه الاولی.
-خضر، عبدالعلیم عبدالرحمان (1389ش)، مسلمانان و نگارش تاریخ، پژوهشی در تاریخ نگاری اسلامی، ترجمه صادق عبادی، تهران: انتشارات سمت.
-دکوین، ریموند (2014م)، آغاز ستایش علی و پیدایش جهان¬بینی عباسیان، ترجمه ب. بی¬نیاز (داریوش)، آلمان، کلن: انتشارات پویا، چاپ اول.
-دوری، عبدالعزیز (1993م)، نشاه علم التاریخ عند العرب، بیروت: دارالمشرق، الطبعه الثانیه.
-ذهبی، شمس الدین محمد (بی تا)، تذکره الحفاظ، جلد دوم، بیروت: دارالکتب العلمیه.
- رابینسن، چیس اف (1389ش)، تاریخ نگاری اسلامی، ترجمه مصطفی سبحانی، تهران : نشرپژوهشکده تاریخ اسلام، چاپ اول.
-روزنتال، فرانتس (1368ش)، تاریخ تاریخ نگاری در اسلام، ترجمه اسدالله آزاد، جلد 1، مشهد: آستان قدس رضوی.
-زرین کوب، عبدالحسین (1377ش)، تاریخ در ترازو، تهران: نشر امیرکبیر، چاپ پنجم.
-سجادی، صادق (۱۳۸۵ش)، تاریخ نگاری، دائره المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر سید محمدکاظم موسوی بجنوردی، تهران: نشر مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، چاپ اول.
-سجادی، صادق و عالم زاده، هادی (1380ش)، تاریخ نگاری در اسلام، تهران: سمت، چاپ سوم.
- سجستانی، ابوسلمان محمدبن طاهر(1353ش)، صوان الحکمه و ثلاث رسائل، به کوشش عبدالرحمان بدوی، تهران: بنیاد فرهنگ ایران.
-سزگین، فواد (1412ق)، تاریخ التراث العربی، قم: کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، چاپ دوم.
-سلیمانی اردستانی، عبدالرحیم (1386ش)، یهودیت، قم: انتشارات کتاب طه، چاپ اول.
-سواژه، ژان (1366ش)، مدخل تاریخ شرق اسلامی، ترجمه نوش آفرین انصاری (محقق)، ویراستار علی اصغر حلبی، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، چاپ اول.
-شفیعی سروستانی، ابراهیم (1387ش)، انتظار بایدها و نبایدها، جلد اول، تهران: انتشارات موعود عصر، چاپ اول.
-شولر، گریگور (1393ش)، شفاهی و مکتوب در نخستین سده های اسلامی، ترجمه نصرت نیل ساز، تهران: انتشارات حکمت، چاپ دوم.
- صحرایی، قاسم و میرزایی مقدم، مریم (1390ش) «بی اعتمادی در دستگاه مسعود غزنوی و دلایل آن در تاریخ بیهقی»، پژوهش های تاریخی، سال سوم، شماره سوم (پیاپی 11)، صص 113-130
- طبری، محمدبن جریر (1383ش)، تاریخ طبری، مترجم ابوالقاسم پاینده، تهران: نشر اساطیر، چاپ ششم.
-عاصی، حسین (1413ق)، ابوجعفر محمدبن جریر الطبری و کتابه تاریخ الامم و الملوک، بیروت: دارالکتب العلمیه.
-عاملی، سید محسن امین (1403ق)، اعیان الشیعه، جلد اول، بیروت: دارالتعارف.
- عسکری، مرتضی (1418ق)، احادیث ام المومنین عایشه، تهران: المجمع العلمی الاسلامی.
- فرجپور، مرتضی (1392ش)، «نقدی بر رویکرد طبری در کتمان و تحریف فضایل اهل بیت در 2 اثر تاریخی و تفسیری خویش»، مجله امامت پژوهی، شماره 9، سال سوم، بهار.
- گری، جی. همیلتون، رندال کولینز و دیگران (1378ش)، تاریخ نگاری و جامعه شناسی تاریخی، ترجمه هاشم آقاجری، تهران: انتشارات کویر، چاپ دوم.
-گوردون، چایلد (1354ش)، تاریخ و بررسی نظریه هایی در باره تاریخ گرایی، ترجمه محمدتقی فرامرزی، تهران: انتشارات مازیار، چاپ اول.
-محمودی، جلال (1393ش)، «روش تاریخ نگاری محمد بن جریر طبری،پیوند تاریخ و حدیث»، فصلنامه علمی-ترویجی مطالعات تقریبی مذاهب اسلامی(فروغ وحدت)، سال10، دوره جدید، شماره38، زمستان، صص32،42.
-مسعودی، علی بن حسین (1409ق)، مروج الذهب و معادن الجوهر، قم: دارالهجره، چاپ دوم.
-مسکویه، ابو علی رازی (1379ش)، تجارب الامم، تحقیق ابوالقاسم امامی، جلد 6، تهران: سروش، چاپ دوم.
-مکالا، سی بی ین (1387ش)، بنیادهای علم تاریخ، ترجمه احمد گل محمدی، تهران: نشر نی، چاپ اول.
-ملحم، محمد عدنان (1998م)، المورخون العرب و الفتنة الكبري، بيروت، بي نا.
-موسوی خونساری، میرزا محمدباقر (بی تا)، روضات الجنات، جلد هفتم، قم: مکتبه الاسلامیه.
-مهدی، محسن (1373ش)، فلسفه تاریخ ابن خلدون، ترجمه مجید مسعودی، تهران: انتشارات علمی فرهنگی.
-میشل، توماس (1381ش)، کلام مسیحی، ترجمه حسین توفیقی، قم: انتشارات مرکز ادیان، چاپ دوم.
-واقدی، محمد ابن عمر(1369ش)، المغازی، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، چاپ دوم.
-ورهرام، غلامرضا (1371ش)، منابع تاریخی ایران در دوران اسلامی، تهران: انتشارات امیر کبیر.
-یاقوت حموی (1381ش)، معجم الادباء«بخش دوم»، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران: انتشارات سروش، چاپ اول.
-یعقوبی، احمد ابن إسحاق (1387ش)، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی بیرجندی، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول.
-یعقوبی، مهدی و منتظری مقدم، حامد (1393ش)، «بررسی دانش مغازی نگاری با تاکید بر مغازی واقدی»، ماهنامه معرفت، سال23، شماره 196، فروردین، صص 101،116.
منابع انگلیسی Cahen, C (1962), «The Historiography of the Seljuqid Period», In Historians of the Middle East, ed. B. Lewis, London
Lewis, Bernard (1993). The Arabs in History. Oxford: Oxford University Press
Michael J. Murray & Michael C. Ra (2008). An Introduction to the Philosophy of Religion. Edited by: Michael C. Rea. New York: Cambridge University Press
-Rozenthal.F (1968). A History of Muslim Historiography. Leiden: E.J.Brill
نقد و تحلیلی بر ادعای بی اعتباری سنّت تاریخنگاری اسلامی از دیدگاه دکوین در کتاب آغاز ستایش علی و پیدایش جهانبینی عباسیان
نقد و تحلیلی بر ادعای بیاعتباری سنّت تاریخنگاری اسلامی از دیدگاه دکوین در کتاب آغاز ستایش علی و پیدایش جهانبینی عباسیان
محمدرضا نورآبادی1
نوروز امینی2
محبوب مهدویان3
تاریخ دریافت: ۱۱/۰۴/140۳ تاریخ پذیرش: ۱۸/0۵/140۳، صفحۀ ۶۰ تا ۸۳ (مقالۀ پژوهشی)
چکیده
برخی از نویسندگان و مورّخان غیر مسلمان بدون داشتن دانش کافی به تحقیق در مورد تاریخنگاری اسلام پرداختهاند و به دلیل ناآشنایی با مبانی این دین و عدم درک فلسفه و ماهیّت برخی موضوعات آن، به نتیجه علمی بیطرفانه و قابل استنادی نرسیدهاند؛ در کنار این موارد باید تعصّب و تاثیر دیدگاههای مورّخان را نیز اضافه نمود که باعث شده ذهنیّتهای قبلی خود را به موضوعات مربوط به دین مورد پژوهش تسرّی دهند و به نتیجه دلخواه برسند. این نوشتار برخورد یکسونگرانه دکوین در مورد بخش عظیمی از منابع دین اسلام، یعنی تاریخنگاری اسلامی را با محور قرار دادن دیدگاه-های او در کتاب «آغاز ستایش علی و پیدایش جهانبینی عباسیان» به صورت مشخّص به صورت نقد و تحلیلی بر ادّعای بیاعتباری سنّت تاریخنگاری اسلامی از دیدگاه دکوین مورد بررسی قرار میدهد. دستاوردهای پژوهش نشان میدهد وی تحقیقات خود را براساس بیاعتباری تاریخنگاری اسلامی استوار کرده است و هر آنچه را که در ارتباط با تاریخ اسلام میباشد فاقد اعتبار، ارزش و سندیّت میداند. شواهد مورد ادّعای دکوین برای اثبات دیدگاهش مورد تردید بوده و در بعضی موارد به لحاظ روششناختی و تحلیلی-تاریخی دارای تناقض است.
کلیدواژهها: دکوین، نقد، تاریخنگاری، تاریخنگاری اسلامی.
درآمد
عدم تسلّط کافی بر منابع اسلامی از جمله قرآن کریم، روایات، سیره و سنّت پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت (ع)، و نیز عدم آشنایی با افراد و شخصیت های مسلمان، یکی از عمده ترین دلایل خطای راهبردی مورّخان غیر مسلمانی است که در مورد تاریخ اسلام به تحقیق و پژوهش روی آورده اند, غافل از اینکه ورود در این وادی با علم ناقص و نگرش متعصّبانه نتیجه ای جز برداشت های ناقص و تک بعدی، انکار و تشکیک را در پی نخواهد داشت.
پژوهش علمی، به ویژه در علوم انسانی، بایستی دارای قابلیّت های لازم یک تحقیق علمی باشد تا بتواند نظریه ها و دانش های جدیدی را ارایه کند که قابل دفاع در برابر مخالفت ها و نقد ها باشد. به عنوان نمونه در علم تاریخ، محقّق باید با مجموعه آرا، نظریّات، آثار و کتب تاریخی آشنایی کلی داشته باشد تا بتواند بعد از پژوهش، آراء و نظریّه های جدید را در عین نو و بدیع بودن، برابر مبانی علمی رشته مورد پژوهش و بر اساس شکل و محتوای لازم یک کار علمی عرضه کند. در نوشتار حاضر رعایت این مبانی از سوی دکوین در کتاب «آغاز ستایش علی و پیدایش جهانبینی عباسیان» مورد نقد و بررسی قرار می گیرد؛ این که وی چه دلایلی برای بیان بی اعتباری سنّت تاریخ نگاری اسلامی دارد و این ادعاها از چه سندیّت و منطق علمی و عقلانی برخوردار هستند و همچنین وی چه منابعی را مورد استناد قرار داده و با چه روش تحقیقی و علمی پژوهش خود را تدوین نموده است، از انگیزه ها و دغدغه های اصلی نویسندگان مقاله می باشد.
طرح مسأله
ریموند دکوین (Raymond Dequin) از محقّقان و اسلام پژوهان موسسه اناره4 (Inarah) می باشد، مدرک تحصیلی وی دکتری زیست شناسی می باشد و مقالات متعدّدی در رشته تحصیلی خود ارایه نموده است. دکوین بعد از تأسیس موسّسه اناره با توجه به علایق خود در زمینه اسلام شناسی و زمینه فکری موسسان این پژوهشکده به جمع آنان وارد شد. این موسسه به وسیله کارل هاینس اولیگ، فولکر پوپ و کریستف لوکزنبرگ، در سال ۲۰۰۰ اعلام موجودیت کرد و در سال 2007 به طور رسمی کار خود را شروع کرد.
این پژوهشکده با رویکرد مطالعات میان رشته ای (Interdisziplinär) بین اسلام و علوم مختلف، از متخصّصان رشته های مختلف دعوت نمود تا با بکارگیری تخصّص خود به این وادی وارد شوند. البته با شناخت افکار و دیدگاه های بنیان گذاران این موسسه، مشخّص می شود که اهداف و چشم اندازهای این پژوهشکده چیزی جز انکار و تشکیک در دین اسلام و مبانی آن نیست. این امر به طور واضح در آثار چاپی که منتشر کرده اند، نمایان است. دکوین نیز که دیدگاه ها و گرایش های تحلیلی- انتقادی به اسلام و موضوعات مرتبط با آن داشت، به این موسسه وارد شد. نتیجه اقدامات پژوهشی وی در مرحله نخست مشارکت در اثری 8 جلدی با عنوان «ظهور دین جهانی» بود که در جلد ششم، « از نهضت قرآنی تا اسلام اولیه»، نوشتار وی با عنوان «آغاز ستایش علی و پیدایش جهان بینی عباسیان» ((Frühe Ali-Verehrung und die Schöpfung des Abbasidischen Weltbild در کنار آثار پژوهشگران معروفی همانند کارل هاینس اولیگ، فولکر پپ، کریستوف لوکزنبرگ،کلود ژیلیو و... به چاپ رسید که در سال 2014 میلادی توسط ب.بی نیاز (داریوش) ترجمه گردید و توسط انتشارات پویا در کلن آلمان چاپ شد. دکوین علاوه بر حضور فعالانه در فرایند پژوهش های مد نظر اناره، در محافل علمی همسو با دیدگاه های این موسسه از جمله با ارایه مقاله ای تحت عنوان «زندگی پیامبر (ص) نوشته ابن اسحاق»، درکنفرانس برگزار شده در «اوتزنهاوزن» آلمان شرکت نموده است.
با توجّه به عقاید خاص گردانندگان موسّسه اناره، ضروری به نظر می رسد آثار و نظریه های برخاسته از سوی این موسّسه و نویسندگان آن مانند دکوین مورد ارزیابی قرار گیرد و عیار آن ها در بوته نقد مشخّص گردد. قابل ذکر است که انگیزه اصلی بررسی و نقد نوشتار دکوین، بیش از آنکه به جایگاه علمی وی ارتباط داشته باشد به ماهیّت، فلسفه تشکیل و فعالیت های علمی-پژوهشی موسسه اناره راجع به مباحث مربوط به دین اسلام مربوط می شود.
با این اوصاف ریموند دکوین در کتاب « آغاز ستایش علی و پیدایش جهانبینی عباسیان» دیدگاه هایی را اساس پژوهش خود قرار داده که بعضی از آن ها اشکال و ایرادهای اساسی دارند. عمده ترین اشکالی که می توان وارد دانست این است که وی سنّت تاریخ نگاری اسلامی را فاقد اعتبار و سندیّت می داند و بر این اساس ادعاهایی را در جهت اثبات نظر خود مطرح می کند.
ضرورت و اهمیّت این پژوهش به این دلیل است که کتاب مذکور به تعداد زیاد و به چندین زبان در سراسر دنیا توزیع گردیده است. نویسنده در این کتاب، تاریخ اسلام و شخصیت های برجسته آن مانند پیامبراکرم (ص) و حضرت علی (ع) را مورد انکار قرار داده است و موضوعاتی را به عنوان شاهد و سند آورده است. دکوین همه آثار و نوشته های مربوط به اسلام را که در قرون دوم و سوم توسّط مولفان مختلف به وجود آمده اند جعلی و ساختگی می داند. به هر حال همه ادعاهای دکوین در کتاب مورد نقد مبتنی بر بی اعتباری روایات و منابع اسلامی و به تبع آن بی اعتباری سنّت تاریخ نگاری اسلامی، تاسیس شده است که در نوشتار حاضر بر اساس منابع معتبر، ادّعای وی مورد نقد و بررسی قرار می گیرد.
در خصوص نوشتار و دیدگاه های وی به طور عامّ و کتاب مذکور به طور خاصّ، تابحال هیچ پژوهش و تحقیقی در جهان اسلام انجام نیافته است. این در حالی است که اثر یادشده از طرف موسّسه اناره به سه زبان آلمانی، انگلیسی و فرانسوی منتشر شده و به زبان های عربی و فارسی نیز ترجمه و (نسخه الکترونیکی آن به رایگان) در سراسر جهان منتشر شده است که این امر لزوم مواجهه عالمانه با این اثر را بیش از پیش ضروری میسازد.
این پژوهش به عنوان قدم نخست در مواجهه با ادعاهای نویسنده در کتاب یادشده، تنها دیدگاه های وی را بر پایه اصول و روشهای بنیادی پژوهش، مورد بررسی قرار می دهد و با کاربست اصولی روش تحلیلی-تاریخی در مواجهه با نظریه های دکوین، سعی می کند تا ضمن نقد شواهد وی در این وادی، راه را برای پاسخگویی به سایر ادعاهای وی هموار سازد.
سنّت تاریخ نگاری اسلامی
«تاریخ» در لغت به معنای مشخّص نمودن زمان اتّفاقات و رویدادهاست. قرآن کریم به مسئله تاریخ توجه ویژه ای دارد و آن را از منابع مهم معرفت، مایه عبرت وتفکّر و تدبّر می داند. (حشر: 2؛ یوسف: 111) اسلام با مجموعه ای از معارف قرآنی و سیره و سنّت نبی مکرم (صلیاللهعلیهوآله) و ائمّه معصومین (علیهمالسلام) همواره به دنبال گسترش دین بوده و در این میان از توجه به گذشتگان ونیز نقل مطالب، رویدادها و وقایع برای عبرت آیندگان غافل نبوده و برای این مهم، به تاریخ و تاریخ نگاری توجه ویژه ای داشته است. از دیدگاه مسلمانان تاریخ برآیند و نمود اراده پنهان خداوندی بوده (آیینه وند، 1377ش:1/96؛ خضر،1389ش: 225و231-232؛ زرین کوب،1377ش: 198-199) و تاریخ نگاری به مثابه تحقّق همین اراده است. تاریخ نگاری به معنای بیان، توصیف و درج جنبه های مختلف زندگی انسان در عرصه های مختلف از جمله مسایل اجتماعی و سیاسی است.(سجادی، 1385ش) قابل ذکر است که در اوایل ظهور اسلام، هنوز بر اساس سنّت رایج قبل از اسلام، تاریخ و تاریخ نگاری با وجود شیوه و اسلوب مکتوب آن، هنوز شکل صرفا مکتوب نداشت و اغلب تاریخ شفاهی در انتقال وقایع و رویدادها به کار گرفته می شد که به دلیل سرعت و فراوانی اتّفاقات و رویدادها به دنبال گسترش اسلام، آرام آرام جای خود را به تاریخ مکتوب صرف داد؛ چرا که بیم این می رفت تاریخ شفاهی نتواند دقت لازم در انتقال این حجم از داده ها و اطلاعات را داشته باشد.(رابینسن، 1389ش: 44) البته نوع کتابت تاریخ در ابتدای اسلام با آن چه بعدها به ویژه در غرب اتفاق افتاد تفاوت هایی داشت که هنوز هم عده ای از محقّقان غربی و مستشرقان، تاریخ مکتوب ابتدای اسلام را به عنوان یک کتاب یا تالیف مستند به رسمیّت نمی شناسند (رابینسن، 1389ش: 51) البته این نوع نگاه در مورد کتابت احادیث نیز وجود دارد که در مجال مقتضی باید به آن پرداخته شود. اکنون، صرف نظر از جنبه های شفاهی و مکتوب تاریخ، باید اذعان داشت تاریخ نگاری نوعی بیان نکات برجسته تاریخی به منظور تشریح روند و زمان اتفاقات و حوادث در یک گستره خاص است. تاریخ نگاری روش های مختلفی دارد که از آن جمله می توان: روش روایی، ترکیبی و تحلیلی را نام برد. در «روش روایی» که قدمت آن به آغاز اسلام می رسد قول، فعل و تقریر پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) و معصومین (علیهمالسلام) و در درجه بعدی صحابه پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و از دیدگاه اهل سنّت، همه تابعین، که به طور کلی حدیث و روایت خوانده می شود به عنوان منبعی برای استناد و ارجاع مطرح می شد و نویسندگان و مورخان با مراجعه به این روایات به نگارش وقایع می پرداختند. روایت ابن اسحاق (ابن اسحاق: 1383ش) اولین تاریخ نگاری روایی از زندگی پیامبر اسلام (ص) است که مشخّصا بر اساس «تاریخ نگاری روایی» تدوین شده است. اخبار مکه یا تاریخ ازرقی (ازرقی: 1983م) نیز از دیگر آثار روش روایی متقدم در تاریخ نگاری اسلامی می باشد. با مطالعه آثار این سبک مشخّص می شود که در این نوع تاریخ نگاری، مورخ در ضبط و نقل مطالب هیچ دخل و تصرفی نداشت. از مصنفان مطرح این روش علاوه بر ابن اسحاق و ازرقی و ...، به طور ویژه «محمدبن جریر طبری» را می توان نام برد که بر اساس روایات و نیز وام گرفتن از آثار قبلی، کتاب معروف تاریخ طبری را با ویژگی های خاص خود که کتب قبلی فاقد آن خصوصیات بودند در حالی تدوین نموده است که از نقد و بررسی احادیث، روایات و وقایع خودداری کرده است. در روش «ترکیبی» مورخ به جای نقل صرف روایات، آن ها را مقایسه و جمع بندی کرده و با ایجاد تعادل بین آن ها، اتفاق و رویداد خاص را روایت می کند. از نمونه های بارز این روش می توان به فتوح البلدان بلاذری اشاره کرد. در روش «تحلیلی» مورخ ضمن ضبط روایات که به روش ترکیبی جمع بندی شده، اقدام به تجزیه و تحلیل وتبیین دلایل و نتیجه های یک واقعه می پردازد، این ویژگی بیشتر در تاریخ نگاری های مدرن و متاخّر دیده می شود اما شاید بتوان تجارب الامم ابوعلی مسکویه را از آثار متقدم دانست که نمونه هایی از تاریخ تحلیلی در آن به چشم می خورد. حال پس از بیان انواع تاریخ نگاری می توان نتیجه گرفت که به دلیل اهتمام ویژه اسلام به امور و علوم مختلف، سنّت اولیه تاریخ نگاری اسلام از نوع «روایی» بوده و نویسندگان و به ویژه «مغازی نگاران»5 ازجمله واقدی به عنوان معروفترین نماینده این دسته که اثرش متقدم ترین می باشد (واقدی: 1369ش) صرفا به ذکر، ضبط و انتقال مطالب و نیز بیان صرف جزییات مربوط به جنگ های پیامبر اسلام (ص) می پرداختند (سواژه، 1366ش: 31) و از ترکیب و تحلیل در نوشته ها چندان خبری نبود. هرچند در قرون آتی دو روش ترکیب و تحلیل هم وارد تاریخ نگاری می شود ولی آن چه که مستشرقان از جمله دکوین به آن اشکال وارد می کند تاریخ نگاری «روایی» هست که چنان که ذکر شد نماینده بارز آن تاریخ طبری می باشد و دکوین در کتاب مورد نقد بیشتر به نوشته ها و نقل های طبری اشاره و اشکال دارد و بر اساس تحلیل های نادرست و خدشه وارد کردن بر نوع تاریخ نگاری اولیه اسلامی به دنبال وارونه نمایی از تاریخ و موجودیت مسلم وقایع دینی اسلام می باشد. باید اذعان نمود تاریخ طبری اثری است که جای نقد و بررسی فراوان دارد اما به عنوان یک تاریخ روایی قابل اعتناء و استناد می باشد. با نگاه کلی به تاریخ طبری به عنوان نمونه ای از تاریخ نگاری اولیه اسلامی می توان مشاهده نمود که در سنّت تاریخ نگاری اسلامی، رابطه عمیقی بین تاریخ و روایت (حدیث) وجود دارد و عملا ابتدایی ترین شکل تاریخ نگاری در اسلام با محور قرار دادن سیره و زندگی پیامبر اسلام (ص) و بر اساس قواعد علوم حدیثی آغاز شده است. (الدوری، 1993م: 1/ 61و76) چنان که ذکر شد در تاریخ نگاری ثانوی، بحث ترکیب و تحلیل نیز مطرح می شود اما در بازه های زمانی متاخر و در آثار بعضی مورخان مانند یعقوبی (یعقوبی: 1387ش) و عبیدالله بن ابی رافع (تهرانی: 1408ق) این امر فقط در حیطه نقل و ضبط روایات باقی ماند و از آن فراتر نرفت. البته در ذکر روایات نیز مسئله مهم، توجه به اعتبار اسناد روایات بود که برای این کار راویان روایت ها را مورد نقد و بررسی قرار داده و بر اساس «علم الحدیث» هر روایتی را که مورد وثوق قرار می گرفت نقل می کردند. بعد ها مورخان اسلامی بر اساس همین روش و قاعده ای که بین محدثان و راویان رواج داشت الگو برداری کردند و در نوشته های خود دست به نقد و تحلیل زدند و مطالبی را که موجه و قابل استناد بود نقل کردند همین مسئله را می توان منشا و الگوی مطالعات تاریخ نگاری اسلامی دانست. (اسماعیل، 2000م: 1/242) به بیان دیگر باید تاریخ نگاری اسلامی را مدیون علوم حدیثی دانست.(محمودی، 1393ش: 33) البته بعدها این دقت نظر و مداقه جای خود را به اجتهاد شخصی در روایت وقایع تاریخی داد و به نوعی تساهل و تسامح در روش قاطبه مورخان پدید آمد و تاریخ روایی به تاریخ درایتی تبدیل شد. (اسماعیل، 1388ش: 41) با این حساب سنّت تاریخ نگاری اسلامی در قرون اولیه بر پایه محدث - مورخ بنا نهاده شد و آثار از آن چه که بعد ها حاصل درایت، تحلیل و اعمال سلیقه شخصی بود در امان مانده و تنها بر اساس روایات اسلامی و توجه به اسناد احادیث، وقایع تاریخی نقل می شد. نکته دیگر در تاریخ نگاری اسلامی این مهم است که مورخان اسلامی مانند تاریخ نگاران کلاسیک یونانی و لاتین، به دنبال ایجاد جذابیت و داستان سرایی نبودند و به شیوه عالمان دین و فقها، تنها به نقل درست و معتبر همت گماشته و بر اساس ترتیب و توالی رویدادها را می آوردند (رابینسن، 1389ش، 51) و تاریخ نگاری در این محدوده زمانی هنوز شکل تاریخ نویسی مدرن به خود نگرفته بود و به عنوان علم جداگانه و خاصی از آن یاد نمی شد. (Rozenthal:1968.1/30-32) سنّت تاریخ نگاری اسلامی با توجه به نکاتی که ذکر شد و گستره زمانی مورد توجه «دکوین» در این نوشته، به طور مختصر تشریح گردید. حال در کتاب مورد نقد مصادیق و مطالب مربوط به دیدگاه دکوین مبنی بر «بی اعتنایی به سنّت تاریخ نویسی و تاریخ نگاری اسلامی» نقل و سپس به نقد و بررسی آن ها پرداخته می شود:
برای نقد و تحلیل دیدگاه های دکوین ابتدا لازم است برخی مصادیق مطرح شده در کتاب مورد نقد، ذکر شوند تا مورد نقد و بررسی قرار گیرند. آنچه در ادامه می آید نمونه ای از مصادیق دکوین در اثبات بی اعتباری سنّت تاریخ نگاری اسلامی است.
1-1: عدم فهم رابطه حدیث و تاریخ نگاری اسلامی
دکوین در صفحه7 از کتابش به جدایی و دوگانگی روایات اسلامی و تاریخ نگاری سنّتی اسلامی اشاره کرده و می نویسد:« در منــابعِ اســلامیِ شــیعه، علــی نخســتین امــام و چهــرهاي موعودگرایانــه اســت کــه مؤمنــان را هــدایت مــیکنــد و ضــامنِ رســتگاريِ آنهاســت. و در تــاریخنگــاريِ سنّتیِ اســلامی، علــی آخــرین خلیفــه از خلفــاي راشــدین اســت کــه زمانــه او تقــریبن بــینِ سال هـاي ٦٠٠ تـا ٦٦١ مـیلادي قـرار دارد. فصـلِ مشـتركِ ایـن دو منبـع در این است که علی، پسر عمو و دامادِ پیامبرِ عرب است.» همچنین در صفحه 8 کتابش دوباره به وارونه نمایی از ماهیت تاریخ نگاری اسلامی پرداخته و روایات را در این مقوله مورد اتهام قرار می دهد: «از یــک ســو، علــمِ تــاریخ قــرار دارد کــه گزارشــاتِ ناپیوسته را بـه گونـه اي غیرانتقـادي در کنـارِ هـم ردیـف مـی کنـد و از سـوي دیگــر روایــاتِ اســلامی هســتند کــه همــواره بــا شــور و شــوق، مراقبــت و پاسداري می شوند؛ و ایـن بـدانجا منجـر شـده کـه ایـن افسـانههـاي دینـی در دریافتِ تاریخیِ ما بخزند و مهرِ خود را بر آن زنند.» دکوین درصفحه46 در ادامه مطلب «علی در منابع داستانی» به تاریخ نگاری «عباسیان» اشاره می کند ومی نویسد: «احتمالا نام علی خیلی بعدتر در این بخش از تاریخ نگاری گنجانده شد و سپس توسط روایات اسلامی به سنّت دینی تبدیل گردید.» وی به طور تلویحی با زیر سوال بردن سنّت تاریخ نگاری اسلامی، به این مورد اشاره دارد که علی محصول تاریخ نگاری بوده است که بعدها توسط روایات اسلامی مورد تایید و تثبیت قرار گرفته است.
دکوین در ادامه تشکیک در سنّت تاریخ نگاری اسلامی در صفحه 59 کتابش می نویسد:«تقـریبا در روایات اسـلامی اصـلا تـلاش نمـی شـود کـه اهمیّتِ رویـدادهاي تـاریخی تدقیق شـود.» نیز درصفحه66 دکوین موضوع «جعل تاریخ» را مطرح کرده و می نویسد: «...تاریخ نگاری عرب فقط برداشت و نگاه روز هر حاکم به گذشته را به ثبت رسانده است، نه گردآورندگان روایات و نه خواننده، هیچ کدام نمی توانستند به منابعی رجوع کنند که به شکل پرونده های اداری، اسناد شخصی یا دولتی برای نسل های بعدی تهیه شده بودند. ضامن حقیقت این گزارشات، فقط قدرت و اقتدار راویان بوده است. هدف تاریخ نگاری، تصویری کلی و هدفمند بوده و نه توضیح روندهای معین تاریخی یا علل حوادث تاریخی» همچنین دکوین در صفحه 59 و60 کتاب مورد نقد در رابطه با بحث «لشکرکشی معاویه به قسطنطنیه» علّت عدم ذکر این مطلب در منابع اسلامی را چنین می نویسد: «بنابر این، می توان گفت که بازگو نکردن چگونگی این جنگ در روایات اسلامی فقط به دلیل ناکام ماندن عملیّات نظامی معاویه علیه بیزانس بوده است....همه چیز حاکی از آن است که برای روایات اسلامی دیگر وظیفه جمع آوری و طبقه بندی روایات و گزارشات فاقدِ اهمیّت بود....وظیفه آن ها این شده بود که در بهترین حالت یک جهان بینی جذاب، منسجم و متقاعد کننده ارایه دهند. چنین متونی اساسا برای حفظ و پاسداری از واقعیات و حوادث تاریخی که در گذشته رخ داده اند نیست.»
آن چه ذکر گردید نمونه هایی از ادعاهای دکوین در راستای رد اعتبار سنّت تاریخ نگاری اسلامی می باشد که به آن پرداخته خواهد شد.
2-1: همانند انگاری تاریخ نگاری اسلامی و مسیحیت
دکوین در صفحه 7 این گونه سنّت تاریخ نگاری اسلامی را زیر سوال می برد: «تـا زمـانی کـه نتـوانیم تــاریخِ واقعــی را از تــاریخِ رســتگاري جــدا ســازیم، نمــیتــوانیم از گزارشــاتِ روایاتِ اسلامی براي تشخیصِ حوادثِ واقعی تاریخی بهره مند شویم.»
1-3: طبری پایه تشکیک دکوین در تاریخ نگاری اسلامی
علاوه بر تلاش دکوین در وارونه نمایی اعتبار تاریخ نگاری اسلامی، در موارد متعدد وی تلاش می کند تاریخ طبری را که قبلا در همین نوشته به آن اشاره ای هرچند کوتاه شد، مورد تخطئه قرار داده و بی اعتبار نشان دهد و از این رهگذر سنّت تاریخ نگاری اسلامی را زیر سوال ببرد که به چند نمونه اشاره می شود:
وی در ادامه اتهام زنی به سنّت تاریخ نگاری اسلامی و به ویژه تاریخ طبری، در صفحه 54 می نویسد:« یـک هـمسـنجی نشان می دهد کـه دامنـه و گـزارة حـوادثی کـه در تـاریخِ طبـري آمـده اغلـب با جایگاهِ تاریخیِ آن ها که او بـدانهـا اشـاره مـی کنـد همخـوانی نـدارد. دکوین در قسمت «نتیجه گیری میانی: تاریخی که گم می شود» در صفحه58، می- نویسد: «بازنویسی روایات اسلامی سرانجام در تاریخ طبری به نقطه ای رسید که هم عاری از ضدّ و نقیض است و هم عاری از تاریخ.» و این گونه مجددا تاریخ نگاری اسلامی و نیز تاریخ طبری را مورد خدشه قرار می دهد. همچنین در صفحه60 و 61 نویسنده کتاب مورد نقد می نویسد: «این که اصلا در روایات اسلامی از جنگ عرب ها به فرماندهی مسلمه علیه بیزانس گزارشاتی آمده مدیون این واقعیت است که قضیه جنگ پس از قدرت گیری عبدالملک رخ داده و نویسندگان تاریخ طبری می توانستند به یادداشت هایی در باره تاریخ سیاسی یا روایات رسمی موجود در دربار رجوع کنند.» مشخّص است که در موارد ذکر شده دکوین به دنبال اثبات این مهم است که تاریخ نگاری اسلامی فاقد سندیت می باشد که در مواقع لازم و بر اساس برخی مصالح از سایر منابع از جمله روایات اسلامی بهره می برد. دکوین در ادامه دیدگاه خود مبنی بر بی اعتنایی به سنّت تاریخ نگاری اسلامی و ایجاد خدشه بر آن از طریق القای عدم مراجعه به اسناد در تاریخ نگاری اسلامی، درصفحه 63 می نویسد: «البته تاریخ نگاری اسلامی که در آثاری مانند طبری به ما رسیده، اصلا به اسناد نمی پردازد. به جای آن، رویدادنگاران-مانند طبری- خود را با حدیث نویسان و معتمدان صاحبِ قدرت تنظیم می کردند. نویسندگان این روایات تلاش می کردند یک مجموعه بدون تناقض از سنن باز آفرینند که بتواند مردم را متقاعد کند. در ضمن، این روایات هیچ علاقه ای نداشتند که مانند علم تاریخ مدرن کمبودها و نبود اطلاعات را تحمّل کنند، تناقضات را در برابر هم قرار دهند و ارزیابی خود را با اتّکا به اسناد واقعی انجام بدهند.»
آن چه ذکر گردید نمونه هایی از نوع نگاه دکوین به سنّت تاریخ نگاری اسلامی می باشد که در ادامه مورد نقد و بررسی قرار می گیرند.
2- نقد و تحلیل
1-2: نقد عدم فهم رابطه حدیث و تاریخ نگاری اسلامی
در تحلیل ادعاهای دکوین در این بخش می توان گفت اظهار نظر های غیر واقعی و نامعقول وی و برخی از مستشرقان در مورد دین اسلام و مسایل مربوط به آن، از آنجا سرچشمه گرفته که آنان بدون کسب اطلاعات کافی و معتبر، به موضوعات اسلامی با شک و عدم اطمینان نگریسته اند (Lewis,1993:34) و با مراجعه به منابع محدود و در عین حال گزینش شده به اظهار نظر می پردازند. دکوین در مورد تاریخ نگاری اسلامی مطالعه و احاطه کامل ندارد و این باعث می شود چنین بی محابا به آن بتازد. وی با مجموعه ای از اطلاعات نادرست و پیش داوری های غیر علمی تاریخ نگاری سنّتی اسلامی را چیزی جداگانه از منابع اسلامی شیعه می داند. در اشکال مطرح شده دکوین در بحث اختلاف بین منابع شیعه و تاریخ نگاری سنّتی دو نکته وجود دارد. نکته اول موضوع نسبت دادن چهره موعود گرایانه به حضرت علی(ع) است که به همراه نقد مصداق بعدی به آن اشاره خواهد شد و نکته دوم عدم احاطه دکوین بر ارتباط منابع و روایات اسلامی با تاریخ نگاری سنّتی اسلامی است.
با اندکی تحقیق مشخّص می شود که تاریخ نگاری و منابع (روایات) فریقین دو روی سکه وقایع مربوط به آغاز و ظهور دین اسلام است و در بازه زمانی مورد نظر دکوین هنوز تاریخ نگاری به عنوان علمی جداگانه (حداقل تا قرن چهارم) مطرح نشده بود (اخوان الصفا: 1412) و هر آنچه که در روایات اسلامی ذکر می گردید منبع و ماخذ تاریخ نگاری بود. به عبارت دیگر آن چه که در ابتدا رایج بود تنها به عنوان نوعی روایت وقایع (رابینسن،1389ش: 51) می باشد و هرگز به معنای تاریخ نگاری صرف مطرح نبوده است. محدثان در این وادی با نقل روایات و احادیث اسلامی به دنبال انتقال سیره، سنّت و سبک زندگی پیامبر اکرم (ص) و اصحاب به سایرین بودند (ادهم،1974م:1/11؛ Cahen,1962,18-19) و تاریخ نگاری اسلامی به ویژه در سبک سنّتی آن هنوز به عنوان شاخه ای از دانش شناخته نمی شد و فاقد شاخه ها و مکاتبی بود که بعدها به وجود آمد (سجادی و عالم زاده،1380ش: 1/47-48)
گفتنی است که واژه تاریخ از اوایل قرن دوم با حفظ ساختار و شاکله خبر از حیث مفهوم و انتقال داده ها جایگزین واژه خبر شد.(روزنتال،1368ش:10-11) این موضوع بیانگر ارتباط عمیق خبر و تاریخ است. واکاوی و بررسی سند داده های تاریخی به یاری معیارهای ارزش گذاری خبر از جمله «علم رجال» و فرآیند «جرح و تعدیل»، نشانگر تبعیت و تقلید تاریخ نگاری اسلامی از حدیث است که این خود باعث می شود سنّت تاریخ نگاری اسلامی به منصّه ظهور برسد. راوی و محدّث بر اساس سبک مرسوم ابتدای اسلام و اهمیّت بیان سنّت و سیره پیامبر و بزرگان دین به سایرین، نیز جهت تدقیق در بیان مطالب، سلسله اسناد را بیان می کند که نوعی ذکر طرق تاریخی نیز بود؛ هر چند این طرق همانند سلسله اسناد روایات از چند منبع ذکر شده باشد.(مهدی: 1373ش: 172) تاثیر حدیث بر تاریخ نگاری مسلمانان از کاربرد فنون و عبارات طرق تحمل حدیث در تدوین آثار تاریخی از جمله تاریخ طبری آشکار است. اگر اندکی در تاریخ طبری دقت شود عبارات «اخبرنا، قال، روی، حدث و حدثنا» به وفور یافت می شود که نمایانگر تاثیر سبک و سیاق اهل حدیث در استفاده از روایات شفاهی و استناد به سنّت مرسوم نقل در تاریخ نگاری بوده است.(سزگین، 1412ق: 1/160)
دکوین کتابت روایات اسلامی را امری متاخر و در نتیجه تابع مصلحت اندیشی ها می داند، در حالی که اگر به توضیح و شرح سنّت تاریخ نگاری اسلامی که در ابتدای این نوشتار آمد توجه نماییم کاملا مشخّص است که تاریخ نگاری اولیه اسلامی برگرفته از بطن روایات وبدون دخل و تصرف و تحلیل بوده و مورخان اتفاقات تاریخی را مستند به روایات نقل می کردند و روایات مقدم بر تاریخ نگاری بودند، در نتیجه ادعای دکوین مبنی بر اینکه نام حضرت علی(ع) بعدها در تاریخ توسط روایات اسلامی به سنّت دینی تبدیل گردید نقض شده و این سخن نمی تواند به اعتبار سنّت تاریخ نگاری اسلامی خدشه ای وارد کند. همچنین در نقد سخن دکوین در این قسمت باید اذعان داشت که نه تنها وی بلکه اکثر مستشرقان در باب کتابت روایات اسلامی اطلاعات و داده های منصفانه و علمی ارایه نمی نمایند و به طور عمده کتابت را امری متاخر می دانند و از رهگذر این چشم انداز، بسیاری از رویدادها و اتفاقات را ساخته دورانی می دانند که به ادعای خودشان، کتابت شروع شده است اما از این نکته غافلند که احادیث و روایات از همان ابتدا به هر دو شیوه مکتوب و شفاهی نقل می شد (شولر، 1393ش: 87) و نگارش و تدوین احادیث در زمان پیامبراسلام (ص) و ائمّه معصومین (علیهم السلام) اهمیّت ویژه ای داشت. (توحیدی، 1385ش، 87)
عامل دیگر انکار وجود کتابت در تاریخ نگاری و ثبت روایات اسلامی، به عدم فهم سیر تاریخی و دیرینه کتابت در بین قوم عرب برمی گردد. هرچند تعداد افراد با سواد مقارن ظهور اسلام، باوجود نظرات متفاوت، کم نبود (آزادی و جانی پور،1391ش: 188) اما دیدگاه ها و فرهنگ حاکم بر آن دوره در بحث انتقال وبیان شفاهی یا مکتوب ادبیات، شعر و علوم معدود موجود با دیدگاه ها و شیوه های امروزی تفاوت داشت. شولر در مورد وجود کتابت قبل از اسلام می نویسد: «استفاده از کتابت برای ثبت قراردادها، عهدنامه ها، نامه ها و سایر گونه های اسناد به عصر جاهلی بر می گردد.» (شولر، 1393ش: 50) عدم درک این موضوع از طرف دکوین باعث ایجاد شبهه مورد نظر گردیده است که اگر وی به مطالعه سیر تاریخ کتابت در اسلام می پرداخت چنین شائبه ای را مطرح نمی کرد.
کاملا آشکار است که علم تاریخ و تاریخ نگاری در اسلام در ابتدا اشتیاق و میل وافر مسلمانان به دانستن در مورد سیره و سنّت پیامبر و ائمّه، رفتار سایر بزرگان دینی، اخبار مربوط به جنگ ها و... آغاز شد (آیینه وند، 1377ش: 1/105) با این حال مشخّص می شود که سنّت تاریخ نگاری اسلامی همانند نقل احادیث و روایات سیستم نقل سند را با خود همراه دارد. در نقل تاریخ شفاهی عرب قبل از اسلام نیز از منبع سخن به میان می آید و این سبک در جامعه نو پای اسلامی که شیفته و تشنه آموزه های دینی و سخنان پیامبر (ص) و بزرگان دین بودند، جاری و ساری است. در کتب تاریخی بر جای مانده از مورخانی مانند طبری، واقدی، بلاذری و ... که به روش اهل حدیث به کتابت و تدوین تاریخ می پرداختند مشخّص می شود که تبیین درستی و نادرستی اخبار درج شده در آنها به شیوه و سبک اهل حدیث میسر می شود. (زرین کوب،1377ش: 70) نیز به گفته علامه عسکری فهم و دریافت اخبار و روایات زمانی میسر است که نگاه تاریخی به وقایع و حوادث ابتدای اسلام داشته باشیم (عسکری، 1418ق: 1/278) که البته بدون در نظر گرفتن شرایط خاص آن دوره، قضاوت ها و اظهار نظرها عالمانه نخواهد بود.
آنچه ذکر گردید پاسخی به برخی از ادعاهای مطرح شده دکوین از جمله وجود دو منبع مختلف در مورد علی (ع)، خزیدن افسانه دینی درتاریخ، عدم تدقیق در تاریخ نگاری و گزینشی بودن روایات و عدم توجه به تاریخ بود. اما در نقد سخن دکوین مبنی بر گنجانده شدن نام علی (ع) در تاریخ و تایید آن توسط تاریخ نگاری بعدی باید گفت اغلب آنچه در مورد حضرت علی (ع) نوشته شده است مربوط به دوره تنوع مذاهب اسلامی و نیز ساختارهای سیاسی مخالف با حقانیت آن حضرت و خاندان او می باشد و این خود به صراحت امکان تبانی مورخان و تبعیت پذیری آنان از ساختار سیاسی برای شخصیت سازی در باره علی را منتفی می سازد. برای مثال تاریخ طبری، تاریخ مسعودی، تاریخ خلفای سیوطی، تاریخ اسلام ذهبی، تاریخ المنتظم ابن الجوزی و منابع متعدد دیگر در شرایط پیش گفته و اکثرا توسط مورخان اهل سنّت که دیدگاهی متفاوت تر از شیعه به آن حضرت و اهل بیت پیامبر (ص) داشته اند تالیف گردیده است. همچنین در نقد سخن دکوین مبنی بر این که تاریخ نگاری عرب برداشت، خواست و نگاه حاکمان به گذشته بود و راویان امکان مراجعه به این اسناد را نداشتند باید اذعان نمود با عنایت به تعدد نظام های سیاسی مقارن و در حالیکه در بسیاری از موارد، تاریخ نگاران مخالف ساختار سیاسی جاری به تالیف آثار برجسته مبادرت کرده اند که نه تنها تاثیر پذیری از ساختار سیاسی مطرح نیست بلکه به گونه ای در مقابل این تبعیت پذیری قد علم کرده است. همچنین بخش قابل اعتنایی از مورخان برآمده از خود ساختار سیاسی و مسلط به اسناد موجود در دربار بودندکه مشخّصا می توان به ابن مسکویه اشاره نمود که با دسترسی مستقیم به اسناد دولتی آل بویه تجارب الامم را نوشته (ورهرام،1371: 33؛ مسکویه، 1379ش: 6/262؛ سجستانی، 1353ش: 346؛ ثعالبی، 1304ق: 15؛ توحیدی، 1417ق: 176) و همچنین تاریخ مسعودی یا بیهقی با دسترسی مستقیم مورخ به اسناد دولتی غزنویان تالیف شده است (بیهقی،1317ش: 175؛ بیات، 1377ش: 142-143؛ گری، جی. همیلتون، رندال کولینز و دیگران، 1378ش: 66؛ صحرایی و میرزایی مقدم،1390ش: 114) که البته مثال های متعددی از این دست وجود دارد.
2-2: نقد همانند انگاری تاریخ نگاری اسلامی و مسیحیت
تاریخ رستگاری مفهومی است که بیشتر رنگ و بوی مسیحی دارد. هرچند این اصطلاح در برخی ادیان دیگر نیز مطرح شده است اما کاربرد و ابداع آن به کلیسا و متکلمین مسیحی برمیگردد. (تیسن، بی تا:193) این رستگاری6 نوعی شانه خالی کردن از مسئولیّت های فردی و اجتماعی است چرا که آنان بار اشتباهات، گناهان، خطاها و تعدّی های خود را (رساله رومیان، باب3، آیه 10) به دوش گذشتگان به ویژه آدم ابوالبشر(ع) (پیدایش باب3آیات17-19) می اندازند و منتظر فداشدن، عذاب کشیدن شخص یا اشخاص و در نهایت مرگ فدیه وار شخصیت بزرگی مانند عیسی مسیح (ع) (انجیل یوحنا، باب 1، آیه 29) می باشند تا با این اتفاق گناه اولیه انسان ها بخشوده شود(Murray & Rea: 2008) و برای همیشه آنها از چرخه و توارث گناه نجات یابند و بتوانند زندگی عادی خود را آغاز نمایند. (نیچه، 1395ش: 165) در عالم مسیحیت بخشی از تاریخ به موضوع رستگاری می پردازد و بخشی دیگر بیانگر موضوعات خارج از این مقوله می باشد که با عنوان تاریخ واقعی شناخته می شود. با این بیان تنوع برداشت ها از مفهوم تاریخ در دین مسیحیت نمود خاصی دارد که در دین اسلام چنین نگرش و جایگاهی وجود ندارد. در اسلام رستگاری معنی معادل خلاصی، رهایی و نجات از قید و بندهایی چون بت پرستی، خرافه، عادات غلط، جهل و نادانی، تبعیض و... (رک: اعراف:157) دارد که فرد را به نوعی از گذشته گناه آلود خود نجات می دهد و مسئولیت اعمال وی را متوجه خودش می سازد و مسئله «گناه ذاتی» و «فدا» أصلا وجود ندارد (رک: توبه:118) لذا رستگاری و تاریخ آن نمی تواند به عنوان یک ساختار و کنش تاریخی همانند آنچه در مسیحیت مرسوم است مطرح شود. پس می توان گفت دکوین بر اساس سنّت مرسوم تاریخ مسیحیت به تاریخ اسلام و روایات آن پرداخته است و از این حقیقت غفلت کرده است که سنّت تاریخ نگاری اسلامی بر اساس روایات و اسناد آن منطبق بر واقعیت می باشد و آنچه در اسلام به عنوان وقایع تاریخی تدوین شده است «تاریخ واقعی» می باشد که بر پایه روایات اسلامی و برگرفته از واقعیات عینی درج گردیده است و نوع دیگری از تاریخ وجود ندارد که نیازمند جداسازی و تبیین محدوده و چارچوب باشد.
علاوه بر اشتباه پیش گفته دکوین در رابطه با همانند انگاری تاریخ نگاری اسلامی و مسیحیت، مجددا در صفحه 7، وی منابع شیعی را به ارایه چهره موعود گرایانه از حضرت علی (ع) متهم می کند. اما چنان که گفته شد اشکالات از این دست نزد دکوین و سایر مستشرقان از آنجایی ناشی می شود که آنان به موضوعات اسلامی از زاویه دین خود نگاه می کنند و این اشتباه باعث تشکیک در مبانی دینی اسلام و مسایل پیرامونی آن از جمله بحث اعتقاد به منجی و موعود می شود. برای نقد دقیق تر موعود گرایی و همانند انگاری حضرت عیسی (ع) و حضرت علی (ع) با هم باید ابتدا به مفهوم موعود گرایی در مسیحیت اشاره شود تا زاویه دید و مبنای فکری دکوین در این موضوع بیشترتبیین شود و پس از آن نقد و بررسی لازم انجام گیرد.
در اناجیل از حضرت عیسی (ع) تصویری دوگانه ارایه می شود. (سلیمانی اردستانی، 1386: 1/166) در یگ نگاه او بنده خدا و پسر انسان است اما در نگرش دیگر عیسی (ع) پسر خدا و خالق آسمان و زمین است که به دلیل همذات بودن با خدا تجسد یافته است (لوقا، 11: 2) و لقب خدا را به خود اختصاص داده است.( میشل،1381: 71) در بحث موعود گرایی رایج بین متکلمان مسیحی نگاه دوم، که ارایه دهنده چهره تحریف شده ای از پیامبر الهی است مطرح می باشد. هرچند اعتقاد به منجی وموعود گرایی در مسیحیت راستین امری پذیرفته شده و مقبول است (امامی کاشانی،1386ش: 1/351-352؛ لوقا، 21: 28-37؛ متّی، 10: 6، 52) اما آنچه متکلمان مسیحی از این عبارت منظور می کنند امری تحریف شده است که باعث شده بسیاری از مسیحیان این باور را داشته باشند که عیسی(ع) نزد پدر در آسمان ها منتظر ظهور است( رک: شفیعی سروستانی، 1387ش: 1/87) و پس از سالها به زمین بر می گردد (رک: جوانشیر، 1391ش: 224) تا حکومتی جدید تشکیل دهد (تیلیخ،1381ش: 232) و به عنوان منجی یا همان فرد موعود انسان ها را نجات داده و به رستگاری نایل کند.(یوحنا، 29: 1) با توجه به آن چه آمد مشخّص می شود که دکوین و همفکرانش به دنبال تعمیم دادن تفکرات دینی خود به اسلام هستند و با این پیش زمینه ذهنی منابع شیعی را به ارایه چهره موعود گرایانه از حضرت علی (ع) متهم می کنند اما آنچه که بعد از کنکاش و تحقیق در متون دینی فریقین به دست می آید به جز موارد انحرافی از جمله تفکرات غلاه، هیچ سند و دلیلی برای خدا انگاری علی (ع) در اسلام وجود ندارد در نتیجه ارایه چهره موعود گرایانه و خدا انگارانه از آن حضرت به هیچ وجه مطرح نمی باشد تا دکوین با مستمسک قرار دادن آن در منابع شیعی تشکیک نماید. در نهایت می توان گفت دیدگاه دکوین در رابطه با موعود گرایی در باره علی (ع) به گونه ای مقارنه سازی با مسئله موعود گرایی در سنّت تحریف شده اما رایج دین مسیحیت است که البته با این نگاه، در فهم مسئله دچار خطا و تشویش شده است. این دیدگاه غلط در کتاب وی تکرار شده است. به عنوان نمونه در صفحه 23 کتابش تکریم و گرامیداشت راس مبارک امام حسین (ع) بعد از واقعه عاشورا را برگرفته از عمل ستایش سر بریده شده یحیای تعمید دهنده می داند که باز همانند انگاری در آن مشهود است.
3-2: نقد طبری پایه تشکیک دکوین در تاریخ نگاری اسلامی
با تمام انتقادهایی که به شیوه تاریخ نگاری طبری می شود (روزنتال، 1368ش: 1/157-158) اثر وی حاوی شواهد و داده های مختلفی است که مجموعه آنها راهی برای شناخت گذشته (استنفورد، 1387ش: 108) ارائه می دهد. اثر طبری پر حجم ترین منبع متقدم موجود است که به شیوه حدیثی-خبری نگاشته شده است. البته علاوه بر استفاده از الفاظی مانند «حدثنی و حدثنا» که لازمه شیوه ذکر شده است، طبری در تاریخش متکی بر اسناد و منابع مکتوب است.(طبری،1383ش: 4/290 و 3/186) اشپولر در مورد استفاده طبری از منابع مکتوب می گوید:«نوع تمایلات طبری که دانشمندی را نه از راه مشاهده بلکه از طریق کتب علم آموخته بود، او را در زمره سنّت عربی در آورد.» (اشپولر، 1377: 1/23) به هر حال طبری کتابش را بر اساس شنیده ها، شواهد، داده ها و اسناد جمع آوری کرده است که وجود تناقض ها و تفاوت های موجود ثابت می کند که تاریخ طبری بر اساس روایت راویان نقل شده است و وثاقت، اعتبار راویان و نیز صحت و سقم روایات مورد مطمح نظر نبوده است (عاصی، 1413ق: 104) طبری در مورد عدم ارزیابی و تحلیل اکثر وقایع تاریخی می گوید:«راه علم بر وقایع و رویدادهای گذشته فقط اخبار و نقل هایی است که به ما رسیده است و تاریخ با تعقل و تفکر استنباط و استخراج نمی شود.» (طبری،1383ش: 1/7-8) هر چند در برخی موارد محدود طبری در نگارش مطالب به تحلیل روی آورده است (عاملی، 1403ق: 1/231؛ طبری،1383ش: 1/522) اما با عنایت به مطالبی که ذکر شد وی وجود نقل های مختلف در مورد یک رویداد تاریخی را انکار نمی کند. این ویژگی زمانی نمود بیشتری پیدا می کند که طبری بر اساس وجود نقل ها و روایت های مختلف و متفاوت در کتابش از طرف فریقین به جانبداری از مذهب مقابل متهم می شود. شیعه طبری را به دلیل اسناد مکتوب و نیز نوع روایت هایش به سنی گری متهم می شود (ذهبی، بی تا: 2/712؛ فرجپور: 1392ش؛ امینی، 1416ق: 457؛ تهذیب التذهیب، 3/46؛ خطیب بغدادی، 9/193؛ ابن حجر عسقلانی، 3/13) و در مقابل اهل تسنن وی را به تمایلات شیعی منتسب می کند.(جعفریان، 133-153؛ مسکویه،1379ش: 5/142؛ موسوی خونساری، بی تا: 7/295؛ ابن جوزی،1415ق: 8/41؛ یاقوت حموی، 1381ش: 1058) این اختلاف نظر در مورد مذهب طبری نوعی اتقان برایش ایجاد می کند و در عین حال می تواند دلیل دیگری بر بی طرفی وی در نقل روایات تاریخی باشد.
اینک با توجه به مطالب ذکر شده می شود نتیجه گرفت دکوین بدون توجه به سبک و ویژگی های تدوین تاریخ طبری، اعتبار آن را زیر سوال برده و از رهگذر آن به سنّت تاریخ نگاری اسلامی خدشه وارد می کند و طبری را به باز نویسی روایات متهم می کند.
البته دلیل اصلی نقدهای دکوین بر تاریخ طبری و سنّت تاریخ نگاری اسلامی این است که وی همانند برخی از مستشرقان، علاوه بر اینکه از اسلام و محتوای آن اطلاع کاملی ندارد؛ از مسلمانان نیز شناخت کافی ندارد، به ویژه مسلمانانی که از ابتدای ظهور اسلام در کنار پیامبراکرم (ص) بودند و علاوه بر اعتقاد و اتکا به آموزه هایی که از اسلام و پیامبرش در رابطه با امانت داری در نقل اقوال داشتند، در دوره ای زندگی می کردند که علم و دانش با فرهنگ اسلامی پیوند عمیقی داشت و تاریخ نویسی بدون اتکا به روایات و اسناد، خارج از این پیوند و اعتقاد بود. «احمد پاکتچی» در مورد وجود و ارزش اسناد معتقد است که شواهدی بر رواج اسناد در نیمه دوم قرن اول وجود دارد. (پاکتچی، 1367ش: 8/710) البته این ادعا که همواره تاریخ نگاری اسلامی کاملا متکی به سند بوده هم درست نمی باشد، چرا که بعدها مکتب تاریخ نگاری مدینه و به ویژه عراق، از اتکا به سند و «اسناد» به سمتی حرکت کردند که زمینه نگرش انتقادی به وقایع و اتفاقات را پایه گذاری کردند. قابل ذکر است این امر به منزله بی توجهی به اسناد و روایات نبود بلکه اقتضای علم تاریخ نگاری از جمله گستردگی جغرافیایی و تعدد اتفاقات این امر را ایجاب می کرد که مورخ به تحلیل و بررسی رویدادها پرداخته وسپس آن را کتابت کند. نکته دیگر این است که به دلیل ظهور مورخانی در طبقه ادبا، دبیران، جغرافی دانان و... در سده های بعدی که محدث و فقیه نبودند، شیوه ارایه سند حوادث دچار تفاوت هایی با اسناد اولیه شد اما هیچ زمانی نوشتن تاریخ، از سند بی نیاز نگردید. باید اذعان نمود که تاریخ نگاری اسلامی به عنوان یک علم همواره دچار تغییراتی در روش شده است و شیوه های متعددی را آزموده است. در شکل نوین تقریبا از قرن سوم به بعد تاریخ نگاری اسلامی به سمت یکسان سازی و تجمیع داده های مختلف سوق پیدا کرد و همه آنها یک کاسه شده و شکل واحدی به خود گرفت. روزنتال در این مورد می نویسد: «اندیشه وحدت بخشیدن به تاریخ اسلام و فراهم ساختن روایتی یکپارچه از داده های پراکنده شکل گرفت. بدین سان تاریخ نگاری نظمی نو یافت و صورت وقایع نگاری، صورت خبر را در خود مستحیل کرد.» (روزنتال،1368ش :1/85-86) حتی در حالی که تصور شود سنّت تاریخ نگاری اسلامی بدون اتکا به سند بوده است می توان به جایگزین های آن به شکل: مقدمه ای در باب کتاب شناسی، شاهدان عینی یک واقعه، گواهینامه های اعطای مقام، سفته، قرارداد، سند مالکیت، عریضه، توصیه نامه، مکاتبات خصوصی، دفتر خاطرات افراد معتمد اشاره کرد. (رابینسن، 1389ش: 251-252) البته غیر از مواردی که ذکر شد مورخان از اعلامیه های رسمی که در مساجد و اجتماعات دینی خوانده می شد و بر در و دیوار نیز نصب می گردید به عنوان سند در تاریخ نگاری استفاده می کردند. (همان منبع) مورخان اولیه به دلیل همین پیش زمینه ای که در آثار تاریخی وجود داشت و فوایدی که اسناد به مثابه یک روش اعتبار سنجی پدید می آوردند، نوشته های خود را به آن متکی و وقایع تاریخی را کتابت می کردند. به عبارت دیگر سنّت تاریخ نگاری اسلامی به ویژه در اوایل ظهور اسلام پیوند عمیقی با حدیث وعلوم حدیثی از جمله اسناد داشت وکم کم تاریخ و تاریخ نگاری از شاخه های مطالعات حدیثی محسوب گردید. (آقاجری و حاتمی، 1393ش: 9) البته بعدها با تخصصی شدن علوم مختلف از جمله «علم تاریخ» وابستگی مورخان به روایات کم شد اما توجه به سیره نگاری و مغازی نگاری که در آنها «اسناد» جایگاه ویژه ای داشت، کم و بیش جایگاه خود را حفظ کرد. (آقاجری و حاتمی، 1393ش: 6)
از دیگر شواهد تاریخی در اثبات مراجعه مورخان اولیه اسلامی به ذکر اسناد، می توان به سیره ابن اسحاق از طریق ابن هشام اشاره نمود که به نوعی به عنوان اولین سیره مکتوب و متقدم بر تاریخ طبری بر اساس اسناد به رشته تحریر در آمده است. علاوه بر کتاب پیش گفته می توان به آثار دیگری از جمله المغازی واقدی، طبقات الکبری و... اشاره نمود که این کتب هم علاوه بر رعایت اصل مراجعه به اسناد، دارای قدمتی بیش از تاریخ طبری هستند و این می تواند در اثبات اهمیّت سند در تاریخ نگاری اسلامی از جمله در نگارش تاریخ طبری مفید باشد. این فرایند توسط محدثان برجسته ای که در عین حال کار تاریخ نگاری نیز انجام می دادند ادامه یافت تا اینکه طبری شیوه اسناد، تاریخ نگاری حدیثی و مراجعه به منابع مکتوب (ملحم، 1998م: 74) را به تمام معنا کامل نمود. ابزارهای طبری در این شیوه اسناد، مکتوبات و اقوال مقبولی بود که وی بر اساس چارچوب های مورد نظرش، به آن ها مراجعه می کرد و به هنگام نیاز به آن ها استناد می نمود. این نکته وجود سند در تاریخ نگاری اسلامی و کار طبری را اثبات می کند در حالی که دکوین به آن توجه لازم را ننموده است. طبری در ابتدای کتاب تاریخش می نویسد: «نه حجت عقول و استنباط نفوس، به جز اندکی که علم اخبار گذشتگان به خبر و نقل به متاخران تواند رسید، نه استدلال و نظر، و خبرهای گذشتگان که در کتاب ما هست و خواننده عجب داند یا شنونده نپذیرد و صحیح نداند، از من نیست، بلکه از ناقلان گرفته ام و همچنان یاد کرده ام.» (طبری،1383ش: 1/6) طبری در تکمیل روند و سبک مورخان قبل از خود و تقلید از آنها، در نگارش کتابش از تاریخ نگاری صرف و مطلق به تاریخ نگاری روایی روی آورد که به شدت به اسناد وابسته بود و این امر در جای جای تاریخ طبری کاملا مشهود می باشد. برای اثبات اهمیّت سند در تاریخ طبری و همسانی دامنه حوادث مذکور با جایگاه تاریخی آنها، باید توجه نمود که وی سیستم تاریخ نگاری را به سبک جدید سال شمار و تاریخ مند تبدیل نمود که این روش نیز مبتنی بر اسناد و نوعی روش تاریخ نگری می باشد که وی را از اتهام های منسوب توسط دکوین در کتاب مورد نقد مبرا می سازد و اصل این تبرئه، به اثبات اهمیّت و اعتبار سنّت تاریخ نگاری اسلامی منجر می شود.
در پاسخ اشکال دیگر دکوین بر طبری مبنی بر باز نویسی روایات و عاری از ضد و نقیض نمودن آنها گفته می شود که این ادعا ناشی از عدم احاطه به این اثر تاریخی می باشد. در تاریخ طبری روایات مختلفی از یک واقعه نقل شده که این روایات گاهی به طور کامل همدیگر را نقض می کنند. به عنوان نمونه طبری در مورد اسلام آوردن علی (ع) به عنوان اولین مرد نقل های متفاوتی دارد. در جایی علی (ع) را به عنوان اولین مسلمان معرفی می کند (طبری،1383ش: 3/857) اما در ادامه سخنی می آورد که سخن قبلی را نقض می کند (طبری،1383ش: 3/857-858) و نهایتا بدون اظهار نظر قطعی در این مورد سخن واقدی را نقل می کند: «واقدی گوید: یاران ما اتفاق دارند که نخستین مسلمان خدیجه بود که به پیمبر گروید و تصدیق او کرد، ولی در باره ابوبکر و علی و زیدبن حارثه اختلاف هست که کدام یکیشان زودتر مسلمان شد.» (طبری،1383ش:3/861) همچنین در مورد بیعت علی (ع) با خلیفه اول نیز شاهد دو نقل متفاوت هستیم. طبری ابتدا بیعت در روز اول (طبری،1383ش: 2/236) را روایت می کند و بلافاصله عنوان می دارد که این بیعت شش ماه بعد اتفاق افتاده است. (طبری،1383ش: 2/236) هر چند نوشتن تاریخ نمی تواند کاملا بی طرفانه باشد (گوردون، 1354ش: 32-33؛ مکالا، 1387ش: 202) اما طبری به عنوان برجسته ترین نماینده تاریخ نگاری روایی (سجادی و عالم زاده، 1380ش: 37-41) اعتراف می کند که وقایع را با اسناد آن و بدون دخل و تصرف نقل می کند. (طبری، 1383ش: 1/6) به هر حال موارد ذکر شده به عنوان نمونه ای از تناقض های موجود در نقل روایت های تاریخی توسط طبری می باشد که دکوین در ادعایش به آنها توجه ننموده است و با علم ناقص و داده های ناکامل مسئله باز نویسی و عاری بودن تاریخ طبری از تناقض ها را مطرح کرده است.
در پاسخ به منتقدان طبری در مورد آوردن گزارش های مختلف یک رویداد باید گفت این شیوه نقل همه روایت های موجود در مورد یک واقعه هر چند از دیدگاه علم تاریخ نگاری نوین مورد تایید نیست اما به عنوان یک مزیت در این اثر تاریخی مطرح می باشد؛ چرا که در اعصار بعدی به محقّقان و مورخان این امکان را می دهد که خود دست به تجزیه و تحلیل داده های تاریخی بپردازند که بسیاری از منابع این شواهد و داده ها از بین رفته است و دسترسی به آنها وجود ندارد. طبری به شیوه خاص خود نهایت بی طرفی را در بیان وقایع داشته است و با توجه به اینکه قبل از آوردن گزارش و واقعه، اسناد آن را اکثرا به طور مفصل بیان نموده است، قضاوت و نتیجه گیری رابه عهده خواننده می گذارد و از اصرار بر اثبات صحت گزاره تاریخی ذکر شده و نتیجه گیری در آن مورد خودداری می کند.
آنچه بیان گردید نمونه ای از اعتبار و ارزشمندی کار طبری در تاریخ نگاری می باشد که برخی منتقدان بدون تجزیه و تحلیل سبک طبری، بی محابا به آن تاخته اند و ارزش کار وی را منکر شده اند. نکته آخر اینکه تاریخ طبری با توجه به ارزش، اهمیّت و سبک نگارش آن در دوره تثبیت تاریخ نگاری اسلامی در قرون 6و7 مبنای تاریخ نگاری، محل رجوع، مورد تبعیّت پذیری و الگوی مورّخان برجسته ای مانند ابن عساکر، ابن اثیر، ابن خلدون و ... قرار می گیرد و مورد تمجید و تایید واقع می شود. (مسعودی، 1409ق:1/23؛ حموی،1414ق: 6/2457 ؛ ابن اثیر،1385ق: 1/3)
نتیجه
باید گفته شود بر خلاف نظر دکوین، سنّت تاریخ نگاری اسلامی همواره با کوشش و تلاش محدّثان و مورّخان حرکت رو به جلویی داشته است و امر کتابت برخلاف آنچه بسیاری از مستشرقان و از آن جمله دکوین ادعا می کنند امری متاخر بر اسلام نبوده و قبل از اسلام این مسئله وجود داشته است که با ظهور اسلام، کتابت و نگارش و به تبع آن اسناد مورد تاکید و اهمیّت فراوان قرار گرفت؛ به حدی که نوشته ها و مطالب مکتوب همواره متکی به اسناد و ماخذ بوده و آموزه های دینی به بحث اسناد و امانت داری در نقل، توجه خاص و ویژه ای داشتند. لذا تغییر شکل نگارش تاریخ در اسلام، به معنی نگارش بدون منبع و سند نبوده و با اثبات وجود کتابت قبل از اسلام و تاکید آن بعد از ظهور اسلام، می توان بیان نمود که بر اساس پیشرفت و انشقاق علوم از یکدیگر، شکل مراجعه به سند دچار تغییر گردیده است و ادعای عدم وجود کتابت و عدم مراجعه به اسناد در این وادی خالی از وجاهت می باشد و بی اعتباری مورد ادعای دکوین امری مردود و غیر علمی است. نیز تاریخ طبری چنان که دکوین ادعا می کند کتابی باز نویسی شده، بی اعتبار، فاقد اسناد و... نبوده است، به طوری که مورّخان زیادی با تقلید و تبعیت از سبک و شیوه تاریخ نگاری طبری دست به تدوین آثار خود زده اند.
منابع
علاوه بر قرآن کریم
۱. کتاب مقدس (عهدین) (1383ش)، ترجمه فاضلخان همدانی، هنری و مرتن، ویلیام گلن ،تهران: نشر اساطیر، چاپ دوم.
۲. آزادی، پرویز. جانی پور، محمد (1391ش)، «نقد و بررسی نظرات مستشرقان در خصوص شخصیت زید بن ثابت»، دوفصلنامه علمی پژوهشی مطالعات قرآن و حدیث، سال ششم، شماره اول ـ پاییز و زمستان، پیاپی11، صص187،218.
۳. آقاجری، سید هاشم. حاتمی، امیرحسین (1393ش)، «روش اسنادی و گذار از آن در تاریخ نگاری اسلامی»، دوفصلنامه علمی- پژوهشی تاریخ نگری و تاریخ نگاری دانشگاه الزهرا (س)، سال24، دوره جدید،شماره13، پیاپی 98، بهار و تابستان، صص5،32.
۴. آیینه وند، صادق (1377ش)، علم تاریخ در گستره تمدن اسلامی، جلد اول، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
۵. ابن اثیر، ابوالحسن علی بن محمد (1385ق)، الکامل فی التاریخ، بیروت: دار صادر؛ دار بیروت، چاپ اول.
۶. ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی (1415ق)، المنتظم فی التواریخ الملوک و الأمم، بیروت: دارالفکر.
۷. ابن إسحاق (1383ش)، سیرت ابن إسحاق از روایت عبدالملک ابن هشام، ترجمه رفیع الدین إسحاق ابن محمد همدانی، ویرایش جعفر مدرس صادقی، تهران: نشرمرکز، چاپ سوم.
۸. اخوان الصفا (1412ق)، رساله اخوان الصفا و خلان الوفاء، بیروت: الدارالاسلامیه.
۹. ادهم، علی (1974م)، بعض مورخیالاسلام، بیروت: بی نا.
۱۰. ازرقی، ابوالولید (1983م)، اخبار مکه، به کوشش رشدی صالح، مکه: دارالثقافه.
۱۱. استنفورد، مایکل (1387ش)، درآمدی بر فلسفه تاریخ، ترجمه احمد گل محمدی، تهران: نشر نی، چاپ دوم.
۱۲. اسماعیل، محمود (2000م)، سوسیولوجیا الفکر الإسلامی، مصر: سینا، الطبعة الرابعة.
۱۳. اسماعیل، محمود (1388ش)، نقد تاریخ پژوهی اسلامی، ترجمه حجت الله جودکی، تهران: پژوهشکده تاریخ اسلام، چاپ اول.
۱۴. اشپولر، برتولد (1377ش)، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، ترجمه جواد فلاطوری، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، جلد اول.
۱۵. امامی کاشانی، محمد (1386ش)، خط امان در ولایت صاحب الزمان (عج)، قم: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول.
۱۶. امینی، عبدالحسین (1416ق)، الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، جلد هشتم، قم: مرکز الغدیرللدراسات الاسلامیه، چاپ اول.
۱۷. بیات، عزیزالله (1377ش)، شناسایی منابع و ماخذ تاریخ از آغاز تا سلسله صفویه، تهران: امیرکبیر، چاپ دوم.
۱۸. بیهقی، علی (1317ش)، تاریخ بیهق، به کوشش احمد بهمنیار، تهران: بنگاه دانش.
۱۹. پاکتچی، احمد (1367ش)، اسناد، دایره المعارف اسلام، ج8، تهران: مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی.
۲۰. توحیدی، ابوحیان (1417ق)، اخلاق الوزیرین، بیروت: دارالکتب العلمیه.
۲۱. توحیدی، امیر (1385ش)، «بررسی کتابت حدیث در دوره صحابه»، مجله صحیفه مبین، شماره ۳۸.
۲۲. تهرانی، محمد محسن آقا بزرگ (1408ق)، الذریعه الی تصانیف الشیعه، تهران: کتابخانه اسلامیه.
۲۳. تیسن، هنری (بی تا)، الهیات مسیحی، ترجمه ط. میکائیلیان، تهران: انتشارات حیات ابدی.
۲۴. تیلیخ، پل (1381ش)، الهیات سیستماتیک، ترجمه حسین نوروزی، تهران: نشر حکمت.
۲۵. ثعالبی نیشابوری، ابومنصور عبدالملک (1304ق)، یتیمه الدهر، به کوشش مفید محمد قمیحه، بیروت: دارالکتب العلمیه.
۲۶. جوانشیر، موسی (1391ش)، موعود در آیین اسلام و مسیحیت، قم: بنیاد فرهنگی حضرت مهدی (عج)، چاپ اول.
۲۷. حموی، شهاب الدین ابو عبدالله (1414ق)، معجم الادباء(ارشاد الاریب الی معرفه الادیب)، تحقیق احسان عباس، بیروت: دارالغرب الاسلامی، الطبعه الاولی.
۲۸. خضر، عبدالعلیم عبدالرحمان (1389ش)، مسلمانان و نگارش تاریخ، پژوهشی در تاریخ نگاری اسلامی، ترجمه صادق عبادی، تهران: انتشارات سمت.
۲۹. دکوین، ریموند (2014م)، آغاز ستایش علی و پیدایش جهانبینی عباسیان، ترجمه ب. بینیاز (داریوش)، آلمان، کلن: انتشارات پویا، چاپ اول.
۳۰. دوری، عبدالعزیز (1993م)، نشاه علم التاریخ عند العرب، بیروت: دارالمشرق، الطبعه الثانیه.
۳۱. ذهبی، شمس الدین محمد (بی تا)، تذکره الحفاظ، جلد دوم، بیروت: دارالکتب العلمیه.
۳۲. رابینسن، چیس اف (1389ش)، تاریخ نگاری اسلامی، ترجمه مصطفی سبحانی، تهران : نشرپژوهشکده تاریخ اسلام، چاپ اول.
۳۳. روزنتال، فرانتس (1368ش)، تاریخ تاریخ نگاری در اسلام، ترجمه اسدالله آزاد، جلد 1، مشهد: آستان قدس رضوی.
۳۴. زرین کوب، عبدالحسین (1377ش)، تاریخ در ترازو، تهران: نشر امیرکبیر، چاپ پنجم.
۳۵. سجادی، صادق (۱۳۸۵ش)، تاریخ نگاری، دائره المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر سید محمدکاظم موسوی بجنوردی، تهران: نشر مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، چاپ اول.
۳۶. سجادی، صادق و عالم زاده، هادی (1380ش)، تاریخ نگاری در اسلام، تهران: سمت، چاپ سوم.
۳۷. سجستانی، ابوسلمان محمدبن طاهر(1353ش)، صوان الحکمه و ثلاث رسائل، به کوشش عبدالرحمان بدوی، تهران: بنیاد فرهنگ ایران.
۳۸. سزگین، فواد (1412ق)، تاریخ التراث العربی، قم: کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، چاپ دوم.
۳۹. سلیمانی اردستانی، عبدالرحیم (1386ش)، یهودیت، قم: انتشارات کتاب طه، چاپ اول.
۴۰. سواژه، ژان (1366ش)، مدخل تاریخ شرق اسلامی، ترجمه نوش آفرین انصاری (محقق)، ویراستار علی اصغر حلبی، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، چاپ اول.
۴۱. شفیعی سروستانی، ابراهیم (1387ش)، انتظار بایدها و نبایدها، جلد اول، تهران: انتشارات موعود عصر، چاپ اول.
۴۲. شولر، گریگور (1393ش)، شفاهی و مکتوب در نخستین سده های اسلامی، ترجمه نصرت نیل ساز، تهران: انتشارات حکمت، چاپ دوم.
۴۳. صحرایی، قاسم و میرزایی مقدم، مریم (1390ش) «بی اعتمادی در دستگاه مسعود غزنوی و دلایل آن در تاریخ بیهقی»، پژوهش های تاریخی، سال سوم، شماره سوم (پیاپی 11)، صص 113-130
۴۴. طبری، محمدبن جریر (1383ش)، تاریخ طبری، مترجم ابوالقاسم پاینده، تهران: نشر اساطیر، چاپ ششم.
۴۵. عاصی، حسین (1413ق)، ابوجعفر محمدبن جریر الطبری و کتابه تاریخ الامم و الملوک، بیروت: دارالکتب العلمیه.
۴۶. عاملی، سید محسن امین (1403ق)، اعیان الشیعه، جلد اول، بیروت: دارالتعارف.
۴۷. عسکری، مرتضی (1418ق)، احادیث ام المومنین عایشه، تهران: المجمع العلمی الاسلامی.
۴۸. فرجپور، مرتضی (1392ش)، «نقدی بر رویکرد طبری در کتمان و تحریف فضایل اهل بیت در دو اثر تاریخی و تفسیری خویش»، مجله امامت پژوهی، شماره 9، سال سوم، بهار.
۴۹. گری، جی. همیلتون، رندال کولینز و دیگران (1378ش)، تاریخ نگاری و جامعه شناسی تاریخی، ترجمه هاشم آقاجری، تهران: انتشارات کویر، چاپ دوم.
۵. گوردون، چایلد (1354ش)، تاریخ و بررسی نظریه هایی در باره تاریخ گرایی، ترجمه محمدتقی فرامرزی، تهران: انتشارات مازیار، چاپ اول.
۵۱. محمودی، جلال (1393ش)، «روش تاریخ نگاری محمد بن جریر طبری،پیوند تاریخ و حدیث»، فصلنامه علمی-ترویجی مطالعات تقریبی مذاهب اسلامی(فروغ وحدت)، سال10، دوره جدید، شماره38، زمستان، صص32،42.
۵۲. مسعودی، علی بن حسین (1409ق)، مروج الذهب و معادن الجوهر، قم: دارالهجره، چاپ دوم.
۵۳. مسکویه، ابو علی رازی (1379ش)، تجارب الامم، تحقیق ابوالقاسم امامی، جلد 6، تهران: سروش، چاپ دوم.
۵۴. مکالا، سی بی ین (1387ش)، بنیادهای علم تاریخ، ترجمه احمد گل محمدی، تهران: نشر نی، چاپ اول.
۵۵. ملحم، محمد عدنان (1998م)، المورخون العرب و الفتنة الكبري، بيروت، بي نا.
۵۶. موسوی خونساری، میرزا محمدباقر (بی تا)، روضات الجنات، جلد هفتم، قم: مکتبه الاسلامیه.
۵۷. مهدی، محسن (1373ش)، فلسفه تاریخ ابن خلدون، ترجمه مجید مسعودی، تهران: انتشارات علمی فرهنگی.
۵۸. میشل، توماس (1381ش)، کلام مسیحی، ترجمه حسین توفیقی، قم: انتشارات مرکز ادیان، چاپ دوم.
۵۹. واقدی، محمد ابن عمر(1369ش)، المغازی، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، چاپ دوم.
۶۰. ورهرام، غلامرضا (1371ش)، منابع تاریخی ایران در دوران اسلامی، تهران: انتشارات امیر کبیر.
۶۱. یاقوت حموی (1381ش)، معجم الادباء«بخش دوم»، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران: انتشارات سروش، چاپ اول.
۶۲. یعقوبی، احمد ابن إسحاق (1387ش)، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی بیرجندی، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول.
۶۳. یعقوبی، مهدی و منتظری مقدم، حامد (1393ش)، «بررسی دانش مغازی نگاری با تاکید بر مغازی واقدی»، ماهنامه معرفت، سال23، شماره 196، فروردین، صص 101،116.
64. Cahen, C (1962), «The Historiography of the Seljuqid Period», In Historians of the Middle East, ed. B. Lewis, London.
65. Lewis, Bernard (1993). The Arabs in History. Oxford: Oxford University Press.
66. Michael J. Murray & Michael C. Ra (2008). An Introduction to the Philosophy of Religion. Edited by: Michael C. Rea. New York: Cambridge University Press.
67. Rozenthal.F (1968). A History of Muslim Historiography. Leiden: E.J. Brill.
[1] . دانشجوی دکتری علوم قرآن و حدیث، واحد خوی، دانشگاه آزاد اسلامی، خوی، ایران: noorabadi2010@yahoo.com
[2] . استادیار گروه علوم قرآن وحدیث دانشگاه گیلان؛ استادیار مدعو علوم قرآن و حدیث، واحد خوی، دانشگاه آزاد اسلامی، خوی، ایران؛ (نویسنده مسئول): norouz.amini@guilan.ac.ir
[3] . استادیار گروه تاریخ و تمدن ملل اسلامی، واحد خوی، دانشگاه آزاد اسلامی، خوی، ایران: dr.m.mahdavian@gmail.com
[4] . مبنای کار و مشی این موسسه به عنوان یک پژوهشکده، مبتنی بر نفی اسلام و موضوعات مربوط به آن است. انکار، نفی و تشکیک در أصول، مبانی و روایات اسلامی، متون مقدس و افراد مطرح دین اسلام از جمله پیامبراکرم (ص) و حضرت علی (ع) از عمده ترین اهداف و ایدئولوژی این موسسه می باشد. در این مسیر، موسسه اناره نیم نگاهی هم به عقل گرایی دارد. البته عقل گرایی مورد نظر اناره توجه افراطی به ظرفیت ها و توانمندی های نامحدود عقل است؛ جایی که عقل تنها محک ارزیابی همه أمور به شمار می رود و بدون اتکا به وحی و الهیات مبنای شناخت قرار می گیرد؛ به عبارتی موضع ضد دینی دارد که استمرار تفکر ضد دینی عالم مسیحیت در دوره خرد گرایی می باشد و حال شکل عوض کرده، داعیه مبارزه و نفی اسلام را به دوش می کشد.
[5] . برای درک بهتر شیوه این سبک می توان به آثار معروف به «مغازی نگاری» مراجعه کرد که در آنها جزییات وقایع جنگ هایی که پیامبر اسلام شخصا فرماندهی را بر عهده داشتند با دقت تمام و بدون دخل و تصرف در آن ها نقل و ضبط می شد. ( یعقوبی و منتظری مقدم، 1393ش)
[6] . Salvation