Islamization and Shi'ism in Anatolia
Subject Areas : Epistemological and methodological researcher of historical researchhadi aminian 1 , Ahmad Ashrafi 2 , Mohammad Nabi Salim 3
1 - PhD Student of Islamic History, Department of History, Shahroud Branch, Islamic Azad University, Shahrood, Iran
2 - Assistant Professor, Department of History, Shahroud Branch, Islamic Azad University, Shahrood, Iran
3 - Assistant Professor, Department of History, Shahroud Branch, Islamic Azad University, Shahrood, Iran
Keywords: Islam, Shi ism, Anatolia, cultural interaction, the Middle Ages A.H,
Abstract :
The introduction of Islam and, subsequently, Islamic culture into the West Asian regions, is one of the key points in the history of Islam. Although Islam entered these areas through political systems, cultural manifestations such as: Religions and doctrines were effective and moving through the transfer and interaction of subcultures that survived the Near Eastern civilizations. In short, Asia Minor or Anatolia benefited not only from the migration of the Turkic peoples, but also from the immigrants they brought with them, and gave rise to great political and cultural dynamics. This research uses authentic library resources based on the documentary research method to study and analyze the process of Islamization in the area of ancient Asia or Anatolia and its subsequent implications for the influence of Shiite thought and teachings in the distance. Anatolian to the east of the Mediterranean Sea, which were the frontier areas of the Muslim world. The results show that the influence of Iranian civilization and culture on the ethnic minorities of Asia Minor and the coexistence of Shi'ism and Sufism in the 8th and 9th centuries A.H / 13th and 14th centuries A.D led to the consolidation of the process of Islamization, as well as to the Sufism. As part of the process of assimilation into Islamic civilization, it is widespread in West Asia.
_||_
اسلام پذیری و تشیع مآبی در آناتولی
چکیده
ورود اسلام و به دنبال آن، فرهنگ اسلامی به مناطق آسیای غربی، از نکات درخورتامل تاریخ اسلام است. هرچند اسلام توسط نظامهای سیاسی وارد این مناطق شد، اما نمودهای فرهنگی چون: مذاهب و آموزه های اعتقادی از طریق انتقال و تعامل خرده فرهنگ های بازمانده از تمدنهای شرق نزدیک، توانستند اثربخش و تحرک آفرین باشند. به نحوی که در مدت کوتاهی، آسیای صغیر یا آناتولی نه فقط از مهاجرت اقوام ترک ، بلکه از رهاوردی که مهاجران با خود آوردند، بهره برد و زمینه ساز پویشهای بزرگی در زمینه های سیاسی و فرهنگی گردید.
این پژوهش با استفاده از منابع معتبر کتابخانه ای و بر پایه شیوه تحقیق اسنادی، برآن است تا به بررسی و تحلیل روند اسلام پذیری در ناحیه موسوم به آناتولی بپردازد و تبعات بعدی آن را از جهت نفوذ افکار و تعالیم شیعی در حد فاصل آناتولی تا شرق دریای مدیترانه ، که نواحی مرزی جهان اسلام بوده اند، مورد تامل قرار دهد. نتیجه پژوهش نشان می دهد که تاثیر تمدن و فرهنگ ایران بر اقوام مهاجر به آسیای صغیر و همزمانی پیوند تشیع و تصوف، در سده های 8و 9 ق/13 و 14 م، باعث شد تا علاوه بر تثبیت فرایند اسلام پذیری، صوفیگرائی متشیع نیز به عنوان بخشی از روند جذب در تمدن اسلامی، در غرب آسیا رواج یابد.
کلید واژگان: آناتولی، اسلام ، تشیع، تعامل فرهنگی ، قرون میانی
مقدمه
اسلام و خاصه مذهب تشیع در طول تاریخ، برای تثبیت جایگاه خویش تلاش های زیادی انجام داده است که آنها را می توان به صورتهای فعالیت های سیاسی ، مبارزاتی یا فرهنگی ، عقیدتی و یا حتی اقتصادی در گوشه و کنار نجد ایران و فراتر از آن مشاهده کرد. بی شک یکی از مهم ترین علل گسترش فکر شیعی در سرزمین های مختلف جهان اسلام، همانا پویش های سیاسی و فرهنگی بوده است که آن هم به طرق و شیوه های مختلفی صورت پذیرفته و شواهد تاریخی آن را تایید می کند. در آسیای صغیر یا اصطلاحاً آناتولی ، به مثابه بزرگ ترین ایالت قلمروی امپراتوری های بزرگی چون : روم شرقی ، عباسی، سلجوقی، ایلخانی و عثمانی ، دامنه فعالیتهای مسلمانان و شیعیان را باید درچارچوب تاریخ ایران و اسلام و نیز روابط سیاسی و اجتماعی ملل تابعه در این نواحی بررسی کرد.
این مقاله برآن است تا با بررسی روند ورود اسلام به آناتولی و سپس گرایش گسترده به تشیع و یا تمایل به اخذ نمادها و آموزه های شیعی، ارتباط منطقی و کمتر پرداخته شده ی تحولات فرهنگی ایران با آسیای صغیر را به بحث گذارد. با تاکید بر این فرضیه که برای درک تاریخ اجتماعی و مذهبی این خطه، که پیوندی ریشه دار با فرهنگ و تمدن ایران دارد، باید به مسائل و بزنگاه هایی چون: نحوه شیوع اسلام و تشیع در آناتولی، نفوذ تصوف متشیع به جامعه عشایری ترک زبان، ارتباط کانونهای پراکنده شیعه در آسیای غربی با آناتولی و ..توجه ویژه و همزمان داشت.
در خصوص پیشینه تحقیق ، مقالاتی پراکنده وجود دارند که هریک از زاویه ای به یکی از جنبه های اسلام صوفیانه یا تعاملات فرهنگی و اجتماعی بین ایران و آسیای صغیر پرداخته اند. از جمله: شکر (1385) در کتاب« سلجوقیان: شکست بیزانس در ملازگرد و گسترش اسلام در آناتولی» ، رستمی(1385) در مقاله« مناسبات تشیع و تصوف در اناتولی و تأثیر آن بر همگرایی صفویان و ترکمانان این منطقه» ، امامی خویی(1392) در کتاب« بکتاشی ترکان، اسلام و علوی گری در آناتولی» ، مخبر دزفولی(1396) در مقاله ای با نام«جستاری در همبستگی آیین فتوت و طریقت علوی ـ بکتاشی در آناتولی» و.... اما شاید مشهورترین اثر کار محق ترکیه، کوپرولو( 1385) با نام « صوفیان نخستین در ادبیات ترک» باشد که مدعی بود فرایند مسلمان شدن طوایف ترک بر پایه جذب به اسلام عامیانۀ و متاثر از تصوف شکل گرفت و جماعات فعال در آناتولی، از طریق مشابه شمنهای ترک پیشااسلام،یعنی باباهای صوفی ، شکل صوفیانه و قابل فهمی از اسلام را پذیرا شدند. در عین حال، نکته شایان ذکر آن است که هیچ کدام از تحقیقات فوق الذکر به بررسی روند و سیر گرایش مذهبی آناتولی و یا پیوستگی و استناد به مجموعه عللی که تصویر جامعه مذهبی این ناحیه را شکل داده است، اشاره نکرده اند.
ورود اسلام به آسیای صغیر
ظهور اسلام درسدة ۷م در عربستان واقع در جنوب شرقی قلمرو بیزانس وتوسعه وتبدیل آن به یک قدرت سیاسی ـ مذهبی، تأثیر عمیقی در امپراتوری روم شرقی بر جای نهاد. برخوردهای سیاسی ـ نظامی اعراب مسلمان و بیزانس مسیحی مقدمات نفوذ تدریجی و پایدار اسلام در قلمرو روم به ویژه آسیای صغیر را فراهم آورد و این روند با فراز و فرودهایی تا نیمة دوم سدة ۹ق/۱۵م که به سقوط دولت بیزانس و حاکمیت کامل مسلمانان بر آسیای صغیر انجامید، ادامه یافت.این که دین اسلام نخستین بار در چه تاریخی وارد آسیای صغیر شد، به طور دقیق معلوم نیست، اما یورش های پراکندة اعراب مسلمان بر این ناحیه بدون آن که آثار مذهبی ـ ـسیاسی از خود بر جای بگذارد، از همان نخستین سدة هجری آغاز شد.1 با پایان یافتن جنگ های ردّه در ۱۲ق/۶۳۳م، سه گروه نظامی از جانب ابوبکر به شام، از مهم ترین ایالات روم، فرستاده شدند.2 فرمانروای فلسطین شکست خورد و پس از آن، جنگ یرموک در ۱۵ق سرنوشت شام را تعیین کرد و آن ولایت به دست مسلمانان افتاد. 3 از آن پس در حمله به قلمرو بیزانس، ارمنستان و گرجستان و به ویژه آسیای صغیر پایگاه مهم مسلمانان به شمار می رفت. 4اعراب مسلمان به قصد نفوذ در قلمرو دولت بیزانس، دریای مدیترانه و نقاط مهم آن را هدف قرار دادند، چنان که معاویه درحمله به قبرس در ۲۷ یا ۲۸ق می خواست آن را به پایگاهی برای دست یابی به مرکز امپراتوری روم شرقی، یعنی قسطنطنیه تبدیل کند.5
در ۳۲ ق /۶۵۳م عثمان لشکری به فرماندهی معاویه به روم فرستاد و وی با پیشروی درخاک بیزانس به تنگة قسطنطنیه رسید و چون خود به خلافت رسید، برای مقابله با آن دولت به ایجاد نیرویی دریایی پرداخت . او گر چه در آغاز با کنستانتین پادشاه روم صلح کرد و قرار شد مبلغی به عنوان باج بپردازد، اما پس از تثبیت موقعیت خود، از پرداخت آن خودداری کرد و به عملیات نظامی بر ضد روم شرقی به ویژه در آسیای صغیر دست زد . به نوشتة یعقوبی: مسلمانان از ۴۱ تا ۵۹ ق /۶۶۱-۶۷۹ م در فصول مختلف سال بارها برضد شهرهای روم شرقی وارد جنگ شدند . در زمان معاویه دو حمله بزرگ به قصد تصرف قسطنطنیه صورت گرفت.6 نخستین لشکرکشی را در ۴۹ق /۶۶۹م یزید بن معاویه فرماندهی می کرد که زمستان را در ساحل آسیایی قسطنطنیه گذرانده بود. گویند سپاه یزید اولین کسانی از مسلمانان بودند که پایتخت روم را دیدند.7 در این لشکرکشی چند تن از صحابه مانند ابن عباس، ابن عمر، ابن زبیر و ابوایوب انصاری نیز شرکت داشتند. ابوایوب در همین جنگ درگذشت و در پای باروهای شهر به خاک سپرده شد .از ۵۴ تا ۶۰ق/۶۷۴-۶۸۰م چندین بار جنگ های تابستانی و زمستانی در آسیای صغیر رخ داد. در آغاز، جزیرة ای در نزدیکی قسطنطنیه را گشودند و آن جا را به پایگاهی برای حمله و محاصرة قسطنطنیه تبدیل کردند. در همین محاصره، رومیان با استفاده از آتش یونانی، مانع تصرف این شهر توسط مسلمانان شدند.8 پس از معاویه، اگرچه ناوگان عرب، بسفر ودریای اژه را رها ساختند، اما حملات پی در پی تابستانی ادامه داشت. بزرگ ترین و مهم ترین حملات د ر۹۷ق/۷۱۶م روی داد که سلیمان بن عبدالملک برادر خود مسلمه را به جنگ رومیان و تسخیر قسطنطنیه فرستاد.9 مسلمه با سپاهی بزرگ و صدها کشتی این شهر را به محاصره درآورد. این محاصره ۳۰ ماه طول کشید.10 مسلمانان در اطراف شهر به زراعت پرداختند ولی سرانجام، قحطی و سرما و هجوم پی در پی بلغارها و درگذشت خلیفه ، موجب هزیمت مسلمانان شد.11 حملة مسلمه به آسیای صغیر، آخرین کوشش جدی مسلمانان برای تصرف پایتخت امپراتوری روم بود .
در دورة عباسیان، خلیفه مهدی نخستین کسی بود که حمله به آسیای صغیر را از سر گرفت. وی در جمادی الآخر ۱۶۵/ژانویه ۷۸۲ پسر خود هارون را با لشکری بزرگ به سرزمین بیزانس فرستاد و هارون بعد از فتح برخی از ولایات روم، به «خلیج دریا» یا بسفر رسید. 12 ملکه بیزانس، تقاضای صلح کرد و به ارسال خراج گردن نهاد و هارون نیز پذیرفت. اما امپراتور بعدی، از پرداخت باج امتناع ورزید. در سال ۲۱۸ق/۸۳۳م، مامون آهنگ روم و محاصرة عموریه کرد و می خواست اعراب بادیه را بدان شهر بکوچاند و خود نیز در قسطنطنیه اقامت گزیند؛ اما کاری از پیش نرفت.13 در ۲۲۳ق/۸۳۸م رومیان به حملات تلافی جویانه دست زدند و در همان تاریخ معتصم عباسی به سرزمین روم نهاد و عموریه را که از شهرهای استوار و مهم بیزانس بود، آتش زد. از این تاریخ، حملة مسلمانان به متصرفات روم در آسیای صغیر منحصر به یورش های پراکنده شد که همه ساله در فصول مختلف صورت می گرفت. ضعف داخلی دولت اسلام در سده های ۳ و ۴ق و تشکیل دولت های کوچک و بزرگ در حوزة خلافت در روابط خارجی آن نیز اثر گذاشت. از جملة این دولت ها حمدانیان را می توان نام برد که در همین سده با رومیان به جنگ برخاستند. سیف الدوله حمدانی ۲۰ سال با رومیان جنگید. روزگاری تا مرعش نیز پیش رفت و قلعه ای در مرز ساخت که پایگاه حملات آینده اش به خاک آسیای صغیر شد. سیف الدوله اگر چه در حمله به رومی ها موفقیت زیادی به دست نیاورد، لیکن آنان را برای مدتی از دست اندازی به ممالک اسلامی بازداشت. بعد از سدة ۴ق/۱۰م، درگیری جدی میان مسلمانان و رومیان وجود نداشت و اگرچه قلاع مرزی دست به دست می شد، ولی این امر گذرا و ناپایدار بود. مرز میان قلمرو مسلمانان و رومیان در آسیای صغیر تا حدود اوایل سدة ۷ق/۱۳م مرزهای طبیعی بود. این مرز را جبال توروس و آنتی توروس تعیین می کرد. در این خط مرزی دژهای متعددی موسوم به ثغور از ملاطیه در ساحل فرات تا طرسوس در ساحل مدیترانه قرار داشت. این دژها که میان مسلمانان و رومی ها دست به دست می شد، به دو دستة ثغور جزری در شمال شرقی که از جزیره حفاظت می کرد، و ثغور شامی در جنوب باختری تقسیم می گردید. 14
از زمانی که این مناطق یا شهرهای آباد و پرجمعیت به دست مسلمانان افتاد، رنگ اسلامی یافت و گه گاه شهری در آن منطقه ساخته می شد.15 مسلمانان در تمام این شهرها مسجد، آب انبار، مدرسه و سایر اماکن مذهبی و عمومی بنا نهادند؛ معابد بزرگ مسیحیان را به مسجد تبدیل کردند و پل ها ساختند. طرسوس از بزرگ ترین شهرهای آسیای صغیر بود که به تصرف مسلمانان درآمد و مرکزی نظامی برای جنگ با رومیان شد. این شهر دو باروی سنگی داشت و مردم آن به جنگاوری شهره بودند.16 چنان که گفته اند در آن جا ۱۰۰ هزار سوار مقیم بود و مسلمانان از ممالک مختلف اسلامی برای پیکار با رومیان در ساخلوی این شهر گرد هم می آمدند و خلفای عباسی چون مهدی و هارون توجه زیادی به این شهر داشتند . چنین به نظر می رسد که مسلمانان در سدة ۴ق/۱۰م در بخش بزرگی از این ثغور مستقر بوده اند و رودخانة لاموس که اعراب آن را نهر اللامس می گفتند، مرز بلاد اسلامی بود و اسرای مسلمان و مسیحی در آن جا مبادله می شدند. به سبب وجود مرزهای طبیعی میان ممالک روم واسلام، عبور از این مرزها برای عملیات نظامی یا بازرگانی از طریق گذرگاه هایی انجام می گرفت که مهم ترین آن ها عبارت بودند: درب الحدث که از مرعش به سوی شمال می رفت و به ابلستین می رسید و دیگر گذرگاه کیلیکیه که از طریق شاهراهی به استانبول می رفت.17
ترکان در آناتولی
جنگ های پی در پی میان رومیان و مسلمانان و تصرف شهرهای مرزی از یک سو، و مناسبات بازرگانی و در پی آن روابط فرهنگی میان آنان از سویی دیگر، جریان نفوذ مسلمانان و دین اسلام را در آسیای صغیر ممکن ساخت. این گونه مناسبات و نیز ناآرامی های داخلی در دولت بیزانس، و سرانجام ظهور قبایل ترک مسلمان در سدة ۵ق/۱۱م و ورود آن ها به آسیای صغیر، دورة جدیدی در تاریخ این منطقه و روند اسلامی شدن آن گشود. در واقع ترک ها و به عبارت دیگر سلجوقیان بودند که به سهولت بر بیزانس چیره شدند و ضمن تصاحب میراث آن، اسلام را در سرزمین جدید به پیروزی قطعی رسانیدند. وقتی که جهان اسلام با بحران های داخلی و فشارهای خارجی مواجه بود، سلاجقه با نیرویی تازه ظهور کردند و اتحاد سیاسی جهان اسلام را بار دیگر برقرار ساخته، به تمدن و فرهنگ اسلامی جانی تازه بخشیدند. یکی ازبزرگ ترین پیروزی های سلاجقه، نفوذ در آسیای صغیر بود که موطن ملل مختلف با تمدن های گوناگون و به منزلة پلی میان ۳ قاره به شمار می رفت. نخستین هجوم ترکمانان مسلمان به آسیای صغیر که بیش تر جنبة شناسایی داشت، در ۴۰۹ق/۱۰۱۸م روی داد. سپس سلاطین بزرگ سلجوقی عدة زیادی از ترکمانان را به آناتولی کوچ دادند و قدرتی علیه بیزانس در آن جا پدید آوردند. با این همه، مهاجرت بزرگ سلاجقه بعد از نبرد ملازگرد و پیروزی آلب ارسلان بر رومانوس دیوگنس امپراتور روم شرقی در ۴۶۳/ ۱۰۷۱ آغاز شد. 18 آنها با استفاده از اوضاع نابسامان دولت بیزانس نفوذ خود را در سرتاسر آناتولی تا سواحل دریای مرمره و اژه گسترش دادند. بافت اجتماعی و تشکل جمعیتی آسیای صغیر به تدریج عوض شد و دگرگونی های مذهبی و فرهنگی عمیقی در آن جا به وجود آمد. بعد از پیروزی ملازگرد، سردار الب ارسلان، اسحاق کومننوس سردار رومی را شکست داد و تا رود ساکاریا پیش رفت. در حالی که امپراتور جان دوکاس، در برابر شورش های داخلی از ارتق بیک یاری خواست و به این ترتیب، شرائطی فراهم آورد تا نیروهای اسلام به خلیج ازمیت، نزدیک ترین شهر به مرکز امپراتوری برسند. مدتی بعد هم، سلیمان بن قتلمش ، قونیه در آناتولی را تصرف کرد و سلسله سلجوقیان آسیای صغیر را تأسیس کرد.19 تصرف شهرهای آدانا، طرسوس، مانیسا و عین زربی به دست سلجوقیان قدرت مسلمانان را در آسیای صغیر افزایش داد و خلیفة عباسی با فرستادن خلعت و منشور، حکومت سلیمان را به رسمیت شناخت . تسلط دولت سلاجقه ، دولت های مسیحی را به اندیشه واداشت؛ چنان که امپراتور میخائیل هفتم، از پاپ گرگوار هفتم کمک خواست و پاپ نیز پادشاهان اروپا را به جنگ با مسلمانان فراخواند و از همین زمان مقدمات جنگ های صلیبی فراهم آمد . سلجوقیان آسیای صغیر در حکم حافظان اسلام نزدیک به دو قرن بر آن سرزمین فرمان راندند و روز به روز بر وسعت قلمرو خود افزودند، چنان که تا سدة ۸ق/۱۴م بخش اعظم شبه جزیرة آسیای صغیر جزو قلمرو دولت اسلامی شد.20 وسعت قلمرو سلجوقیان را از ترتیب تقسیم کشور توسط قلیچ ارسلان در میان فرزندانش می توان دریافت.21 با توسعه سلجوقیان روم، نواحی مرزی توجه غازیان مسلمان را برای سکنی جلب کرد و امیران حاکم بر این ایالات خود را غازی، خوانده، با بیزانسی ها جنگیدند. در حالی که بر اثر اختلاط فرهنگی، شهرهای این ایالات به صورت مراکز مهم فرهنگی درآمدند. مسیحیان آناتولی، مذهب خود را حفظ کردند و برخی نیز به دین اسلام گرویدند. در همین دوره اسلام به عنوان دین و فرهنگ غالب در منطقه، نفوذ و اهمیت فراوان یافت و در واقع، دوره فرمانروایی سلجوقیان در آسیای صغیر، موجب گسترش سریع اسلام در این سرزمین شد.
با حمله مغول ها به آسیای صغیر و شکست سلجوقیان در ۶۴۱ق/۱۲۴۳م در محل کوسه داغ، قلمرو آنان به دست امیرانی افتاد که قبلاً تابع سلاجقه بودند و از ترکمانانی به شمار می رفتند که از ترکستان به آناتولی آمده و با موافقت کشیشان ارتدکس در اراضی بیزانس ساکن شده و با شرکت در جنگ هایی که در دولت سلجوقی جریان داشت، امارت هایی تشکیل داده بودند. این امیر نشین ها در گسترش و تثبیت فرهنگ اسلامی سهم مهمی داشتند. آثار بسیاری از مسجد، مدرسه، دارالشفا، درالقرّاء و نظایر آن در سرتاسر شهرهای آناتولی وجود دارد که به دورة این امیرنشین ها مربوط است.22 برجسته ترین و ماندگارترین این امیرنشین ها، حکومت عثمانی بود
تشکیل دولت عثمانی
در سال ۷۰۸ ق، سلاجقه روم مضمحل شدند و خوانین این قبائل مجال و آزادی پیدا کردند تا استقلال خود را اعلام و برای تصاحب بخش بیشتری از نواحی آناتولی اقدام کنند. یکی از این طوایف ایل قایی بود که تحت رهبری عثمان نامی قرار داشت.
سليمان شاه، جد اعلای عثمانیان، امیر منطقه ماهان از مناطق حومه بلخ بود که در زمان هجوم چنگيزخان مغول، به همراه پنجاه هزار جنگجوي ترك و چركس بهسوی غرب ایران حركت كرد؛ اما در حین عبور از رود فرات غرق شد. با مرگ سلیمان قبیلهاش از هم گسیخت؛ اما پسرش ارطغرل بخشی از قبیله را به سوی آناتولی کوچ داد و آن را در خدمت سلطان سلجوقی روم علاءالدين کیقباد اول، قرار داد و به پاداش این خدمت، «دو ناحیه کوچک سگوت و دومنیچ در فریگیای شمالی که در مرزهای ایالت بیزانسی بیتونیا واقع می شد»23 را دریافت کرد.
در همین منطقه بود که در سال ۶۸۰ ق و در پی مرگ ارطغرل، عثمان فرزند او و بنیانگذار این دودمان فرمانروای عشایر قایی شد و فعالیت خود را برای اشغال مناطق مرزی و توسعه قدرت قبیله شروع کرد.24 با مرگ عثمان در سال ۷۲۷ ق، فرزندش اورخان جایگزین وی شد و در پایتخت جدید شهر بورسا تاجگذاری كرد. اورخان با ضرب سکه و خواندن خطبه به عنوان حاکم اسلامی، به متصرفات اسلام در این منطقه افزود..عثمانی ها در نیمة اول سدة ۸ق/۱۴م به تدریج در آسیای صغیر به سوی دریای مرمره حرکت کردند و مقدمات گذر به اروپا را فراهم آوردند.25 بعد از تصرف ازنیق، دومین شهر بیزانس، به دست اورخان دومین پادشاه عثمانی، تنها قسطنطنیه و نواحی اطراف آن در قلمرو دولت بیزانس باقی ماند. در دورة مراد اول و بایزید اول متصرفات عثمانی در اروپا توسعه یافت. بایزید در اوایل سلطنت به محاصرة قسطنطنیه دست زد.26 و با سربازگیری از نواحی تصرف شده در اروپا از میان جوانان مسیحی که دوشرمه27 نامیده می شدند، به تشکیل سپاه و اشاعة اسلام پرداخت.28 با فشار بایزید بر دولت بیزانس، در قسطنطنیه محکمة اسلامی تأسیس شد و یک قاضی برای آن تعیین گردید و محله ای با ۷۰۰ خانه و۲ مسجد در همان شهر برای مسلمانان اختصاص داده شد.29 سلطان محمد اول برای گسترش فرهنگ اسلامی، زبان ترکی و فارسی را به جای زبان یونانی، زبان رسمی خواند و انجمن های اخوت را که عامل مهم نشر اسلام در متصرفات عثمانی بود، تقویت کرد30 همان گونه که آل عثمان که عمیقاً تحت تأثیر نهضت صوفیگری قرار داشتند، با برپایی زاویه ها، خانقاه ها وتکایا در سراسر آناتولی به ترویج طریقت هایی چون مولویه و بکتاشیه کمک کردند. سرانجام، آرزوی دیرین عثمانیان به روزگار سلطان محمد دوم به حقیقت پیوست و با تسخیر قسطنطنیه و سقوط دولت بیزانس در جمادی الاول 857 /مه 1453 دوره جدیدی در تاریخ جهان آغاز شد.
.
شیعیان در آناتولی
پیش از آنکه مردم ترکیه اسلام بپذیرند، پیرو نظام اعتقادی «شمنیسم» بوده و برخی نیز پیرو ادیانی چون زرتشت، بودیسم، یهودیت و مسیحیت بودند. به همین جهت، هرگز تا پیش از پذیرش دین اسلام، اتحاد و اتفاق لازم از طریق پذیرش دین واحد و مشترک را به دست نیاوردند. پس از آن که ترکان شکل تسنن اسلام را پذیرفتند، نخستین حرکت جانبداری از تشیع، در دوره ایلخانان پدید آمد. در این حرکت، تعدادی از علمای شیعه مقیم سایر کشورها به ایران آمدند و در همین دوران نام ائمه اطهار در سکهها نقش بست و روستاییان و مهاجران آسیای صغیر، تشیع را با آغوش باز پذیرفتند. در حقیقت، حمله مغولان به سرزمينهاى اسلامى و پايان بخشيدن به خلافت درازمدت عباسيان، تحولاتى چشمگير و عميق در پى داشته است. شيعيان پس از سقوط بغداد، خود را در شرايطى ويژه يافتند كه مىبايست گونهاى نو از زندگى علمى، فرهنگى و سياسى را در آن تجربه كنند؛ به همين دليل، شيعيان براى استوار و پايدار ساختن پايههاى نفود اجتماعى خود، از چهار طريق اقدام كردند:
1- فعاليت علمى گسترده براى شناساندن مذهب تشيع؛
2- ايجاد و حفظ روابطى دوستانه با حكومتها و بهرهمندى از حمايتهاى آنها؛
3- حفظ رابطهاى صميمانه و مسالمتآميز با اهل سنت؛
4- تقويت ارتباط عاطفى و معنوى ميان شيعيان31
نتايج این اقدامات نشان مىدهد كه چگونه جامعه شيعيان، بعد از سقوط بغداد، به رشد و پيشرفت و بازسازى افكار و فعاليتهاى اقتصادى و فرهنگى توامان، ادامه دادند تا در ابتداى قرن دهم، مبدأ تاريخ جديدى در حكومت و فرهنگ ايران شدند.
هر چند کاهن معتقد است :« نفوذ یکپارچه شیعه گری پدیده ای دیرآغاز و به طور کلی هم عصر با کشورگشائی عثمانی بوده است، بدون آن که در ارتباط مستقیم با آن باشد» 32اما در واقع، تردید نیست که برای درک حضور و استمرار شیعه در آسیای صغیر باید به تحرکات اجتماعی و تبلیغات مذهبی سده های حاکمیت ترکمانان سلجوقی نگاه ویژه داشت. هر چند این مبحث ، خود می تواند موضوع پژوهشی جداگانه باشد. در عین حال، شاید بتوان رد پای جنبه عام نگرش علویان آناتولی ، که به شیعیان منتسب شده اند، را در تاریخ تصوف سده های نخستین نیز جستجو کرد. همان دورانی که تاثیر آموزه های بودائی و مانوی در ملامتیه خراسان به ظهور طریقتهای بدعتگرا کمک کرد و از طریق انتقال جریان تصوف به غرب ایران، بر گرایش عشایر ترک و ترکمان به بخشی از تعالیم شیعه یاری رساند.33
مکاتب صوفیه شیعی در اناتولی
تصوف رايج در آناتولي به دو دسته تصوف نخبه (شهري، رسمي، عالي، اشرافي) و تصوف معترض (غيرشهري، غيرحكومتي، غيررسمي) تقسیم می شود، در اين تقسيم بندي، طريقتهايي چون: مولويه، اكبريه، كبرويه و..جزء دسته اول و طرايقي چون: يسويه، وفاييه، بكتاشيه و.. در دستة دوم جاي مي گيرند،34
فرقهی دیگری که در قرن پنجم و ششم بهطور گسترده، دیگر فرق تصوف را تحت پوشش قرار داده بود ملامتیه است که در قرن هفتم به صورت طریقتهای مختلف، آناتولی را تحت سلطة خود درآورد. بر اثر تاثیرگذاری ملامتیه بر دیگر فرقه های صوفیه و تشيع غاليانه در آناتولی، فرقه هایی چون قلندریه که هم با اندیشه های شیعی آشنا بودند و هم به نوعی از تسامح و لاابالی گری مبتلا بودند، در آسیای کهین میدان دار شدند.35
طریقت مهم و اثرگذار دیگری که در آسیای کهین ، منشاء رشد تصوف و بالتبع رواج اندیشه های شیعی شد، فرقه حروفیه بود. حروفيه، که آموزه ها و باورهاي بقاياي اديان باستاني ايران را به طور گسترده با مسيحيت و آيين عرفاني يهود و اعتقادات نو افلاطوني پيوند داده بود36 با داشتن اعتقاد به حلول و باور به ظهور منجی، بر جریان علوي گرایي در آناتولی تأثير بسیار گذاشته است. بعد از آن که به دلیل وجود امنیت در آناتولی، « برخی از بزرگان حروفی به این سرزمین کوچیدند و به تبلیغ آئین حروفی در آنجا پرداختند»37.
در این بین، قلندران هم مانند پيروان حروفیه و طريقه هاي ديگر، با فرار از مقابل حملات مغول، بـه صورت گروههاي بزرگ و گسترده وارد آناتولي شدند. اخیان چنان قدرتمند بودند که در دوره اميرنشين ها در شهرهايي كه حاكمي نداشت، ادارة شهر را در دست گرفتند. ابن بطوطه در توصيف شهرهای آناتولی به وجود جماعت اخیان و نقش آفرینی آنها در امور سیاسی و اجتماعی آسیای صغیر اشاره کرده است.38
شاید به دلیل همین نقش آفرینی و توانمندی و جاذبه اخیان و اهل فتوت بود که سلاطين اوليه عثماني، از آن حمايت مي كردند. تا جائی که گفته شده حتی سلطان مراد اول خود از اخيها بود و احتمالاً رياست آنها را نيز عهده دار بوده است39.
در این دوره علاوه بر صوفیان. گروههای مختلفی از غلات شیعه نظير اسماعیلیان و حروفيان تحت تعقیب در مناطق شرقی، زیر پوشش تصوف به آناتولی آمدند و در نتیجه چنین فرایندی، به تدریج زمینه برای پیدایش طریقت های صوفیانه متعدد با عقاید گوناگون و پیچیده در اين منطقه فراهم گردید که بسیاری از آنها به علت داشتن عقاید شیعی باطنی و ظاهر یکسان شباهت زیادی به همدیگر داشتند.
دراويشي كه با روش زندگي خود، اصول اعتقادي اسلام بدعتگرا را ارائه كردند، با هیبتی عجیب از جمله سبيل و ابروي تراشيده، بالاتنه عريان، پوست حيواني بر دوش، گردن بندي استخواني و زنگوله دار بر گردن، كشكولي بر كمر و تبري در دست، به گشت و گذار در گوشه و کنار آناتولی مشغول بودند.40
بکتاشیه در روزگار سلاطین عثمانی دارای قدرت و نفوذ زیاد بوده و ینی چریهای آن دولت هم به آنها منسوب بوده اند در آیین ورود به طریقت بکتاشی، آستانبوسی، شال بستن به کمر، نوشیدن شربت از کاسه و اوراد مراسم، اقتباسی از آیین اخیان آناتولی است.41
رهبران این طريقتها همواره مورد احترام سلاطين سنی مذهب سلجوقی و عثمانی بودند. این سلاطین ضمن ایجاد روابط خویشاوندی با مشایخ با نفوذ این طريقته. خانقاه های متعددی را برای آنها ایجاد می نمودند و موقوفاتی را هم به آن اختصاص می دادند. این امر زمینه مساعدت و گسترش تصوف در این سرزمین فراهم می نمود.42
در پی پیوند تشیع و تصوف در سده های 8 و9 ق، حمایت شاهان سلجوقی از شیوخ صوفی، تا زمانی که مخاطره سیاسی نداشتند، در رشد و رونق اندیشه های شیعی و صوفیانه تأثیر داشت. با این وجود، چندی نگذشت که اوضاع در قلمروی سلاجقه روم دچار بحران و نقصان شد و همین عدم امنیت ، سبب فعالیت بیش از پیش اصحاب فتوت شد. همانها که شالوده مکتب خویش را بر حفظ سلامت و امنیت مردم عادی پایه گذاشته بودند43. بعد از بدرالدین سماونه که قیامی را علیه حاکمان ستمگر در آناتولی شرقی به راه انداخت و نهضت صوفیانه اش آمیخته ای از آرای موعودگرایانه و غالیانه شیعی بود، بکتاشیان یا پیروان حاج بکتاش ولی سر بر آوردند بودند که با همان جوهره قیامهای بابائیان و حروفیان، به ستیز با حاکمان جور برخاسته و راه مقابله با سلجوقیان روم را در پیش گرفتند و در سقوط سلاجقه و روی کار آمدن عثمانیان نقش ایفاء کردند. 44 سپس با هجوم مغولان و تشدید ناامنی ، اصحاب فتوت که در آناتولی، « اخیان روم» خوانده می شدند، بیشتر از گذشته بر دامنه تحرکات و تبلیغات خویش افزودند.
باید توجه داشت که هر چند، وجود اعتقادات و شعائر شیعی، گروههای علوی ـ بکتاشی و اهل فتوت را به هم نزدیک کرد؛ لیکن نمی توان آنها را پیروی یکی از مکاتب رسمی شیعه به شمار آورد. زیرا بکتاشیها همانند اهل فتوت، هیچ گاه در مفاهیم شیعی چون عصمت ائمه و یا مساله غدیر خم و .. تامل و تعمق نداشتند و حتی گاه مفهومی خودساخته و غیرمرتبط با تشیع را مطرح می کردند . مثلاً: در نوشته های منسوب به حاج بکتاش ولی هیچ اشاره ای به امامت امام علی نشده و یا از امامان دیگر شیعه نامی برده نشده است ؛ حتی پس از نقل روایات از امام نخست شیعیان، عبارت دعائی اهل سنت یعنی« کرّم الله وجهه» را برای آن امام به کار برده است45 . لذا می توان گفت که تنها علاقه به امام علی و یا رساندن نسب سلسله شیوخ بکتاشی به امام اول شیعیان، از وجوه مشترک بین اصحاب فتوت و دیگر طریقتهای صوفیانه، از جمله علوی طریقت ـ بکتاشی بوده است.
بدین گونه، آن چه از جنبه رشد تشیع در آناتولی اتفاق افتاد بدین صورت بود که اسلام بدعتگرا و پر طرفداری که جماعتی از متصوفه یا ابدالان ساکن در شمال غرب ایران بدان اعتقاد داشتند، به مثابه یک جریان عرفانی نوظهور تأثیر ژرفی بر جماعات اسیای صغیر گذاشت در واقع، یکی از مظاهر پیوند تصوف و تشیع در ایران سده های 8 و 9 ق را می توان در شیوع باورهای غالیگرایانه در شیعیان دید که به صورت جنبشهای صوفیانه و رواج آموزه های شیعی در بین قبائل و جماعاتی چون حروفیه و بکتاشیه نمود پیدا کرد. در ابتدا، طریقتهایی، چون وفائیه ، یسویه و حیدریه با انتشار در مناطقی از هند تا آناتولی، پیروان بسیاری برای خود گرد آوردند. ورود شماری از دراویش حیدری به آناتولی، که حاج بکتاش ولی ، باین طریقت بکتاشیه نیز یکی از آنان بود، زمینه ظهور فرق صوفیانه با جوهره شیعی را فراهم نمود. همان گونه که برآمدن جنبش حروفیه نیز باعث شد تا اسلام صوفیانه و شیعه مآب در آناتولی ظهور کند. 46 جالب آن که در شاعران قزلباش قرن 10 ق/ 16 م، مانند حیرتی، محیطی، ویرانی و یمینی، رگه های از اعتقاد به اندیشه حلول در حروفیه را می توان یافت. هم چنان که باور به اندیشه مهدویت نیز از همین طریق در میان اهالی و قبائل مناطق شرقی آناتولی رواج یافته بود. این نوع نگرش به دین ، که با رنگی از تعالیم شیعه همراه بود، تا مدتها پابرجا بود تا آن که تشیعی بر مبنای اصول عقاید قزلباشها توسط شاه اسماعیل صفوی پا به اناتولی گذاشت.
پس از خواجه علی، نوه شیخ صفی الدین اردبیلی و زعیم شیعیان صفوی در آذربایجان، پسرش، شیخ جنید رهبری شیعیان آن خطه را بر عهده گرفت و از زمان او نفوذ تشیع در آسیای صغیر شروع شد. جدا از جنگهای جهادگونه شیخ جنید و پسرش شیخ حیدر که با جذب شمار زیادی از شیعیان آذربایجان و آناتولی همراه بود، موفقترین فرد در اشاعه تشیع در ایران و کشورهای همسایه شاه اسماعیل اول بود. هنگامی که شاه اسماعیل مذهب شیعه را به صورت مذهب رسمی ایران اعلام کرد، هواخواهان بسیاری در منطقة آسیای صغیر به دست آورد.
در ابتدای قرن 10 ق/ 16 م، و هم زمان با رسمیت یافتن مذهب تشیع در ایران توسط اسماعیل اول ، اولین نشانه های رویارویی گسترده شیعیان و اهل سنت به شکل چالش دو دولت بزرگ و مقتدر نمود پیدا کرد. صفویان که در سایه ادعای انتساب به خاندان امام اول شیعیان ، می کوشیدند تا در مقابله با محاصره قلمروی خود ترکان عثمانی از غرب و ازبکان شیبانی از شرق، به وحدتی ایدئولوژیک دست یابند47. به عنوان حامیان دیانت تشیع ، ناگزیر شدند تا به پشتیبانی از شیعیان آناتولی برخیزند. روابط بین اردبیل و علویان آناتولی شرقی ، نگرانی بابعالی را نسبت به توسعه نفوذ ایرانیان به داخل آسیای صغیر برانگیخت و جرقه کشاکشهای چند صد ساله بین ایران و عثمانی را روشن کرد.
هرچند، شاه اسماعیل برای مؤثر بودن دعوتش بر تودههای کوچ نشین آناتولی ـ که اکثریت آنان را ترکمنها تشکیل میدادند ـ با نحوة استفاده از شرایط موجود به خوبی آشنا بوده است، اما در حقیقت، دو عامل در موفقیت وی تأثیر گذار بودند. یکی این که سیاست یکجانشین سازی و مالیات ستانی از عشایر اناتولی شرقی که از زمان سلطان محمد فاتح اعمال شد، قبائل را ناراضی ساخته و آنها را مهیای قیام بر ضد عثمانی ساخته بود.48 و دوم این که باور به اصل ظهور منجی و اعتقاد به مهدویت در بین عشایر منطقه، باعث می شد تا آنها به مدعای کسی چون اسماعیل که با تبلیغات گسترده خود را «مهدی موعود» می خواند جلب شوند . هم چنان که ادعای او را مبنی بر حلول وجه الهی در علی بن ابیطالب(ع) و سپس به ترتیب در ائمه و خود او بپذیرند. پس بر همان نحوی که ترکمنها شیخ حیدر را در زمان حیاتش، خدا میدانستند؛ پذیرش الوهیت فرزندش، شاه اسماعیل، برای آنان مشکل نبود. همان اقوام کوچگردی که از زمان سکونت در ماوراءالنهر با عقایدی چون تناسخ و حلول از طریق بودیسم و مانویت آشنا بودند و بعدها از راه همراهی با جنبشهای صوفیانه ، مهر تائید بر این باورها زده بودند . یک نمود دیگر آن، باور پیروان جنبش بابائیان در دوران سلطنت غیاث الدین کیخسروی دوم سلجوقی(636-644) بود که معتقد بودند روح پیامبر (ص) و علی (ع) در وجود زعیم ایشان بابا اسحق یا به تعبیر آنها« بابا رسول الله» حلول کرده است49
به هر حال، به دنبال کشاکش چالش سیاسی و نظامی بین دولت صفوی و امپراتوری عثمانی، مفتى اعظم عثمانی به نام ابوسعود افندى، با صدور فتوایی، بر کفر شیعیان و مباح بودن کشتار آنها صحه گذاشت و باعث شد تا نه تنها ، سلاطینی چون سلیم و سلیمان نخست برای قتل عام و سرکوب شیعیان اقدام کنند، بلکه چهره ای خصمانه از شيعيان در نگاشته هاى فقهى علمای سنی عثمانى ارائه شود و فقهایی چون ابن کمال(د:942) حکم به قتل و تصرف اموال و املاک شیعه دهند 50. از آن سو ، همزمان با افزايش فشار صفويان براى شيعی شدن ايران، بخشی از طريقتهاى صوفى و سنى مسلک به قلمروی عثمانى منتقل شدند و من غیرمستقیم بر تنش بین صفویه و عثمانی افزودند. افزون بر این، مهاجرت هاى قبايل محلی از آسياى صغير به مناطق دیگر ، امپراتوری عثمانى را با مخاطره روبرو کرد ، زیرا کوچ اين قبايل كه عموما دامدار يا كشاورز بودند، باعث كاهش درآمدهاى مالياتى دولت عثمانى و هم چنین ، كاسته شدن از شمار ارتش امپراتوری و در نتیجه، تاخیر در استمرار سياست توسعه نظامى آل عثمان می شد. در نتیجه ، ظاهراً با وجود آن که ماهیت متکثر امپراتوری عثمانی در بعد عقیدتی، می طلبید که شاهان عثمانی از تثبیت اِعمال سیاست ضدشیعی خودداری کنند51. اما آزار و تعقيب شيعيان توسط مقامات عثمانى با توجه به عملکرد کانون قدرت سیاسی شیعه در منطقه ، یعنی دولت صفوی، در زمره سياستهاى عام امپراتوری عثمانى قرار داشت . هر چند منش سیاسی شیعه امامیه در تقید به اصل تقیه ، عاملی بود تا جوامع شيعى در خاک عثمانى محفوظ باقى بمانند. مع الوصف، دولت عثمانی شیعیانی که آشکارا با سیطره حاکمیتی آن را به چالش می کشیدند، تحت تعقیب و آزار جدی و سازماندهی شده قرار می داد .52
پس از سقوط دولت صفوی، شیعیان آسیای صغیر به تدریج از ایران دور و در نتیجه از تشیع بیگانه شدند که این گسستگی در ادوار بعدی نیز ادامه یافت. برای منشاء شیعیان منطقی وجود دارد که بر طبق آن حضور شیعیان در منطقه آناتولی را توجیه میکند:« شیعیان امامی ، که تحت فشار حکمرانان سنی حاکم بر شامات یا سوریه بزرگ بودند، متواری شده و به مناطق صعب الوصول کوهستانی پناهنده شد و به این ترتیب، رابطه آنان با مراکز علمی شیعه قطع شد و در طول زمان باورهای ایشان تحت تأثیر اعتقادات دیگر ادیان، مذاهب و اندیشههای رایج درآمد و گروهی از آنان بعدها علویان ترکیه را تشکیل دادند.»53
البته حائز اهمیت است که با وجود قدمت و دیرینگی واژه « علوی» در تاریخ اسلام، اما با علویگری در ترکیه ارتباط دقیقی ندارد. چرا که کاربرد اطلاق این اصطلاح به بخشی از پیروان تشیع به قرن 19 م باز می گردد. گاه علوی به نصیریان ، که بازماندگان غلات شیعه بوده اطلاق شده است که به ماهیت دوستداران یا پیروان واقعی علی(ع) ربطی ندارد. به ویژه که گروههای علوی با توجه به ریشه قومی خود، شامل عناصر مختلفی میباشند. ترکهای علوی، کردهای علوی، ترکهای علوی کرد شده، کردهای علوی ترک شده، ابدالان و بازماندگان نسلهای پیشین، که تشخیص و نسبتهایشان طبق آمار موجود غیر ممکن است.
نباید فراموش کرد که در کل، شیعیان آناتولی به دو بخش تقسیم میشوند: شیعیان امامی مذهب و علویان. شیعیان امامی مذهب به شرق ترکیه و مهاجران به استامبول و سایر نقاط مربوط میشوند و به لحاظ تاریخی مربوط به دوران آق قویونلو و قراقویونلو در قرن نهم هجری هستند که به دلیل همسایگی با ایران و رفت و آمد به اردبیل به تشیع امامی گرویدند. همچنین در تمام ادواری که دولت ایران بر بخشهایی از ارمنستان و گرجستان تسلط داشت؛ تبلیغات مذهبی شیعه میان مردم این نواحی منتشر میشد. طی این سالها شیعیان فشار مضاعفی را تحمل کرده و در تقیه و انزوا به سر میبردند؛ در عین حال، بسیاری از شیعیان این نواحی با ارسال وجوه شرعی به روحانیون مقیم در عتبات؛ مبلغان مورد نیاز خود را تأمین میکردند. 54 بدین گونه ، به سنت مالوف تاریخ تشیع، اقلیت شیعه از طریق پویش فرهنگی و ارتباط با دیگر کانونهای شیعه نشین، هویت خود را حفظ می کردند. حتی با وجود آن که در سده های 12 و 13 ق، نظارت امپراتوری عثمانی متزلزل شده و قدرت کانونهای فرهنگی و علمی شیعه یعنی حوزه های علمیه در مناطقی چون عراق و ایران و لبنان رو به افزایش گذاشته شده بود.
تشیع در سرزمین های همجوار
با وجود فشار اعمال شده توسط عثمانیان و حکومتهای محلی سنی مسلک، نه تنها مذهب تشیع در آسیای صغیر مضمحل نشد ، بلکه به نواحی همجوار مثل شامات و جبل عامل و برخی دیگر از مناطق سنی نشین سرایت کرد. هر چند شام، از استیلای سلاجقه شام، اتابکان بوری، زنگیان و یورش صلیبی ها رنج برد، اما تسلط ایوبیان و سپس ممالیک بر این خطه، باعث باقی ماندن این خطه در حیطه فرهنگ عربی جهان اسلام و ممانعت از ترکی شدن یا نفوذ فزاینده فرق تصوف در شام گردید. در سال 923ق، سلطان سلیم اول به شام پا نهاد و مورد استقبال قرار گرفت. اما با سعایت مخالفان، به بهانه دخالت شیعه در قتل مردمان شام توسط تیمور لنگ، فرمان سرکوب شیعه شامات از سلطان ترک اخذ شد. فرمانی مبتنی بر فتوای علمای سنی ، که باعث قتل عام شیعیان حلب و گریختن بخشی از آنها به مناطق کوهستانی شد.55
در شام، تشیع، سابقه دیرینهای داشت؛ اما رهبری منظم و دولت حمایتگری برای آن به وجود نیامده بود و تنها فرقههایی از تشیع به طور پراکنده در نواحی حلب، حمص و کوهستانهای شام فعالیت میکردند.56 از جمله حلب شهرى با پيشينه تشيع، که حتى بعد از سقوط دو دولت شيعى حمدانى و مرداسى و روى كار آمدن حاکمیتهای مقتدرانه سني يعنى زنگيان و ايوبيان و مماليك، به جذب و ميزبانى جماعات یا علماى شيعه ادامه داد. در قرن 8 ق، با وجود آزار و تعقيب در بلاد شام ، خاندانهای سادات مانند بنوزهره هدايت جماعات شيعى را بر عهده داشتند و می کوشیدند با تکیه بر مقام نقابت، رهبری اشراف حلب و نیز نظارت بر منابع اقصادی جهت تامین منافع شیعیان را به دست گیرند.57 تا آن که با استیلای عثماني ها، تشيع در حلب و مناطقی از شامات رو به کاستی گذاشت. نکته جالب این که مردمان این خطه ، همانند علویان به انتظار ظهور موعود بودند. از جمله مردم حله که به گزارش حمدالله مستوفی، مقامی را در شهر خود برای تسهیل در ظهور امام عصر(عج) ساخته بودند.58 این امر نشان می دهد که حتی با وجود تفاوت تشیع امامیه مردمان حله و حلب با متشیع بودن بکتاشیان آناتولی، مساله انتظار فرج و امید به قیام موعود، یکی از دلائلی می تواند باشد که بین باورمندان قلمروی عثمانی تفاهم و ارتباط ایجاد می کرده است. و در کنار این امر، جنبه پیوند دهنده دیگری چون : سفر طالبان علم به مدارس علمیه شیعه در لبنان را هم باید یادآوری کرد.
صرف نظر از حلب و حله که کانون های شیعه بودند، مناطق صعب العبور جبل عامل مهمترین پناهگاه امن برای شیعیان بودند تا در آنجا به آسودگی زندگی کنند و در پرتوی امنیت نسبی، شماری از برجستگان شیعه به تحقیق و تألیف بپردازند. فشار و اختناق وارد شده بر شیعیان، موجب شده بود آنان به نواحی کوهستانی پناه ببرند و از اوایل قرن هشتم در جبل عامل، روستاهای جدیدی مانند جُبَع و میس و روستاهای قدیمی همچون کِرِک، محل سکونت شیعیان گردید.59 در نتیجه، فقیهانی که از این ناحیه برخاستند، در تحولات بزرگ سیاسی شیعه در این دوران و پس از آن مشارکت پیدا کردند. از تاریخ جبل عامل در سدههای پنجم تا هفتم هجری، آگاهی چندانی در دست نیست؛ ولی از رخدادهای سدههای بعد میتوان دریافت که تشیع از تغییرات سیاسی، ضربه اساسی نخورده و به حیات خود ادامه داده است. با این حال سختگیریهای ایوبیان و ممالیک در حوزه قلمروشان، موجب محدود شدن شیعیان در نواحی کوهستانی و دورافتاده گردید. در این ناحیه نیز شیعیان به طور پراکنده در روستاهایی میزیستند؛ لذا جبل عامل به عنوان یک منطقه شیعهنشین یکدست مطرح نبود و این امر، در مصونیت شیعیان نسبت به سرکوب دولتمردان سنی مؤثر بود. عوامل دیگری چون نظام اقطاعی در این امر تأثیرگذار بود. بدین ترتیب شیعیان جبلعامل بین مخالفانشان، بدون رهبری سازمان یافته و دولتی حمایتگر، تنها مانده بودند. 60 شیعیان جبل عامل با شیعیان عراق ارتباط علمی گسترده و رو به تزایدی داشتند؛ به طوری که در سدههای هفتم و هشتم هجری عالمان و فقیهان بزرگی مانند محمد بن مکّی جزینی (د: 728 ق) در منطقه ظهور کردند.اهمیت حضور شیعیان در منطقه به گونهای بود که ذهبی از این ناحیه با نام ماوای رَوافض نام میبرد.61 رونق علمی منطقه، موجب مهاجرت شیعیان به این ناحیه میشد و حضور محمدبن مکّی، معروف به شهید اول، نهضتی را پدید آورد که فراتر از یک نهضت علمی بود و گویا اهداف سیاسی هم داشت. مرکزیت یافتن تشیع در جبل عامل موجب شد تا در ادوار بعدی، دولتهای شیعی مثل صفویان به دلایل مختلف از عالمان جبلعاملی استمداد جویند.62
حضور شمار قابل توجه دانشمندان شیعی در ناحیه جبل عامل، نشانگر رونق و توسعه تشیع در این منطقه است. به نظر میرسد وجود و ظهور عالمان شیعه در منطقه از سده هفتم به بعد، از سیر رو به تزایدی برخوردار بوده است و این امر را، نگاهی به کتب رجال نوشته شده در این دوران یا نزدیک به آن تأیید میکند. از جمله دانشمندان بزرگ جبلعاملی در اواخر سده 9 ه.ق میتوان علی بن عبدالعالی کرکی عاملی (د: 937 ق) معروف به محقّق کرکی و نورالدین علی میسی عاملی (د: 933 ق) را نام برد. 63
نتیجه
امروزه بسیاری از پژوهندگان با دیدگاه های محققانی چون فواد کوپرلو و کلود کاهن موافقند که پذیرش اسلام در آناتولی، تابع روند تبلغاتی صوفیانی بوده است که در بین عشایر مهاجر و کوشنده ترک و ترکمان از نفوذ فراگیری برخودار بوده اند. هر چند می توان به سادگی پذیرفت که انتقال تعالیم طریقتهای قلندریه و حیدریه که در جنبش ملامتیه ریشه داشتند، و ساده سازی و عوام پذیری آموزه ها توسط باباهای ترک، نقش مهمی در تثبیت باورمندی اسلامی در آسیای کهین داشته است، اما نباید فراموش کرد که اولاً : مرحله نخست روند اشاعه اسلام با نیروی قهر و غلیه اعراب و خلفای عباسی و به دلیل ضرورت حفظ ثغور جهان اسلام صورت گرفت، امری که نباید در بررسی روند اسلام پذیری این ناحیه از قلم بیافتد. دوم این که در طول این فرایند چند صد ساله، شیعیگری و باطنیگری نیز به سهم خود با روند اسلام پذیری آمیخته شده و لذا در بحث مسلمان شدن آسیای صغیر، نباید صرفاً بر ظهور اسلام عامیانه یا علوی گرائی مناطق غیر شهری در آناتولی متمرکز شد.
بعد از مصاف عثمانی با نفوذ مذهبی و فرهنگی شیعه صفوی بود که این دولت برآن شد تا بر نوعیت اسلام مناطق شهری تکیه زند و از رواج اسلام شیعی مابانه مناطق روستائی و عشایری آسیای صغیر جلوگیری کند. شاید این را بتوان یکی از دلائل ترویج فرهنگ و زبان ترکی به جای تبعیت از ادبیات دانست که از اواخر سده 10 ق/16 م، به سیاست بابعالی تبدیل شد. در همان حال، جماعات شیعه مسلک موسوم به بکتاشی یا علوی در آناتولی شرقی و جنوبی، هم چنان متأثر از روند همسوئی تشیع و تصوف در آسیای میانه، ایران و عراق به چالش با حاکمیت ادامه دادند. در حالی که، در سرزمینهای عربی نظیر شامات، مصر و حجازِ تحت حاکمیت عثمانی ، پیشینه تشیع اصیل و عربی مآب با میراث غنی صوفیانۀ در آناتولی در هم آمیخته می شد. سرانجام این که وجود جماعات مقید به اسلام یا تشیع صوفیانه ، در کنار گروه های ریشه دار شیعه امامیه در شامات و عراق و در همسایگی آناتولی، می توانست تهدیدی بالقوه برای امنیت و هویت خلافت عثمانی باشد، خلافتی که خود را مدعی زعامت جهان اسلام و اهل سنت می پنداشت. این تهدید نگران کننده سرمنشاء برخورد قهرآمیز عثمانی و صفویان در طی دو قرن چالش سیاسی –نظامی و حتی فرهنگی بود.
فهرست منابع
1) آژند، یعقوب، حروفیه در تاریخ، تهران، نی، 1369
2) آقسرایی، محمودبن محمد تاریخ سلاجقه (مسامره الاخبار و مسایره الاخیار)، تحقیق عثمان توران، تهران: اساطیر،1362
3) ابن حوقل، ابوالقاسم محمد صوره الارض، ترجمه جعفر شعار، تهران: امیرکبیر،1366
4) ابوالقاسمی، محمد جواد و اردوش حسین ترکیه در یک نگاه، تهران: الهدی،1378
5) اصطخری، ابراهیم بن محمد مسالک و ممالک؛ به اهتمام ایرج افشار ، تهران: علمی و فرهنگی،1368
6) الویری، محسن ، زندگی فرهنگی و اندیشه سیاسی شیعیان از سقوط بغداد تا ظهور صفویه، تهران: دانشگاه امام صادق،چ2 ،1391
7) اوزون چارشیلی، اسماعیل حقی تاریخ عثمانی، ترجمه وهاب ولی، ج1، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1380
8) برومند اعلم، عباس، « ثغور شامی و عواصم» ،در: فصلنامه تاریخ اسلام، ش21 ، سال 6 ، قم، پژوهشکده امام باقر(ع) ، صص33-66، 1384
9) پورگشتال، جوزف فن هامر تاریخ امپراتوری عثمانی، ترجمه میرزا زکی علیآبادی، ج1، تهران: زرین، 1367
10) جعفریان، رسول اطلس شیعه، تهران، تهران: سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح،1391
11) جعفریان،رسول صفویه در عرصه دین، فرهنگ و سیاست، ج 1، تهران: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه،1391
12) حِتّی، فیلیپ خوری تاریخ عرب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران: آگاه،1366
13) حر عاملی، محمدبن حسن امل الآمل، به تحقیق احمدالحسینی، ج1، قم: دارالکتاب الاسلامی،1367
14) ربانی،زهرا فرهنگ ایرانی در قلمروی سلجوقیان روم ، تهران: علمی و فرهنگی،1391
15) شاو، استانفورد جی تاریخ امپراطوری عثمانی و ترکیه جدید، ترجمه محمود رمضان زاده، ج1، مشهد: آستان قدس،1370
16) طبری، محمدبن جریر،، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج و 5 تهران: بنیاد و فرهنگ ایران،1383
17) عالم زاده، هادی « آل زهره» در موسوی بجنوردی، محمدکاظم: دائره المعارف بزرگ اسلامی ، ج 1 ،تهران: موسسه دائره المعارف بزرگ اسلامی، صص15-17،1369
18) عثمان، هاشم، تاریخ شیعه در شام، ترجمه حسین مدیر شانه چی مشهد: آستانقدس رضوی،1382
19) غالب الطویل، محمدامین تاریخ العلویین ، بیروت: دارالاندلس، بی تا
20) فرهانی منفرد، مهدی مهاجرت علمای شیعه از جبل عامل به ایران در عصر صفوی، تهران: امیرکبیر،1388
21) کاهن، کلود،« مشکل تشیع در آسیای صغیر ترک پیش از عثمانیان » ترجمه شیرین حقیقت کاشانی، در کتاب: ترجمه و نقد مقالات خاورشناسان، قم: خاکریز،1388
22) کوپرلو، فواد صوفیان نخستین در ادبیات ترک ترجمه توفیق سبحانی، تهران : انجمن آثار و مفاخر فرهنگی،1385
23) گولپینارلی، عبدالباقی فتوت در کشورهای اسلامی ، ترجمه توفیق سبحانی، تهران : روزنه،1379
24) لسترنج، گی جغرافیای تاریخی سرزمین های خلافت شرقی، ترجمه محمودعرفان، تهران: علمی و فرهنگی،1377
25) مخبر دزفولی، فهمیه« جستاری در همبستگی آیین فتوت و طریقت علوی ـ بکتاشی در آناتولی» در فصلنامه تاریخ اسلام، سال 18، شماره 2، تابستان، قم: صص211-228، 1396
26) مستوفی،حمدالله نزهه القلوب، بکوشش گای لسترنج، تهران: دنیای کتاب، 1362
27) مقدسی، ابوعبدالله محمدبن احمد احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، ترجمه علی نقی منزوی، تهران: کومش،1385
28) موسوی بجنوردی، کاظم اسلام، پژوهشی تاریخی و فرهنگی، تهران: دایره المعارف بزرگ اسلامی،1383
29) یاقوت حموی، عبدالله المعجم البلدان، ج3، بیروت: دارالاحیاء التراث العربی، 1979 م
30) وینتر،استفن الشیعه فی لبنان تحت الحکم العثمانی(1516-1788)، ترجمه محمدحسین مهاجر، بیروت: مرکز الحضاره لتنمیه الفکر الاسلامیه، 2016 م
31) هینتس، والتر تشکیل دولت ملی در ایران ، ترجمه کیکاوس جهانداری ، تهران: خوارزمی، 1362
32) یعقوبی، احمد بن واضح، ، تاریخ یعقوبی،ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، علمی و فرهنگی، 1371
33) Ágoston, Gábor& Masters, Bruce, Encyclopedia of the Ottoman Empire. New York: Infobase Publishing, 2009
34) Cosgel, MetinEfficiency and Continuity in Public Finance: The Ottoman System of Taxation , in : https://opencommons.uconn.edu/econ_wpapers, 2004
TITLE: Islamization and Shi'ism in Anatolia
NAME: Hadi Aminian , Ahmad Ashrafi , Mohammad Nabi Salim
Abstract:
The introduction of Islam and, subsequently, Islamic culture into the West Asian regions, is one of the key points in the history of Islam. Although Islam entered these areas through political systems, cultural manifestations such as: Religions and doctrines were effective and moving through the transfer and interaction of subcultures that survived the Near Eastern civilizations. In short, Asia Minor or Anatolia benefited not only from the migration of the Turkic peoples, but also from the immigrants they brought with them, and gave rise to great political and cultural dynamics.
This research uses authentic library resources based on the documentary research method to study and analyze the process of Islamization in the area of ancient Asia or Anatolia and its subsequent implications for the influence of Shiite thought and teachings in the distance. Anatolian to the east of the Mediterranean Sea, which were the frontier areas of the Muslim world. The results show that the influence of Iranian civilization and culture on the ethnic minorities of Asia Minor and the coexistence of Shi'ism and Sufism in the 8th and 9th centuries A.H / 13th and 14th centuries A.D led to the consolidation of the process of Islamization, as well as to the Sufism. As part of the process of assimilation into Islamic civilization, it is widespread in West Asia.
Key words: Anatolia, Islam, Shi ism, cultural interaction, the Middle Ages A.H
[1] 1 موسوی بجنوردی، اسلام، پژوهشی تاریخی و فرهنگی، ص126
[2] 2 طبری، تاریخ طبری، ج3، ص394
[3] 3 طبری، همان، ج3، ص394 و یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج2: صص24 ـ 23
[4] 4 حتی، تاریخ عرب، صص198 ـ 197
[5] 5 یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج2: ص58
[6] 6یعقوبی : همان ج2: صص176 ـ 175
[7] 7 طبری، تاریخ طبری، ج5، ص232
[8] 8حتی، تاریخ عرب، صص263 ـ 262
[9] 1 یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج2: ص258
[10] 2 مقدسی، احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم،ص 927
[11] 3 حتی، همان، صص266 ـ 265
[12] 4 طبری، تاریخ طبری، ج8، ص152
[13] 5 یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج2: ص493
[14] برومند اعلم ، ثغور شامی و عواصم ،در: فصلنامه تاریخ اسلام ، ص 55
[15] 2 لسترنج ، جغرافیای تاریخی سرزمین های خلافت شرقی، صص138 ـ 137
[16] 3 اصطخری، مسالک و ممالک، ص66؛ ابن حوقل، صوره الارض، ص168
[17] 4 لسترنج ، همان ماخذ ، صص143 ـ 142
[18] 1 موسوی بجنوردی، اسلام، پژوهشی تاریخی و فرهنگی، صص225 ـ 224
[19] 2 آق سرایی ، تاریخ سلاجقه، صص20 ـ 19.
[20] 3 آق سرائی، همان ماخذ ، ص151
[21] 4 آق سرایی ، همان، ص30
[22] 1 اوزون چارشیلی، تاریخ عثمانی، ج1، صص 234 ـ 228
[23] شاو: همان ماخذ، همان صفحه
[24] Gibbons: The Foundation of the Ottoman Empire, chapter II.
[25] 2 شاو، تاریخ امپراطوری عثمانی و ترکیه جدید، ج1، صص45 ـ 44
[26] 3 پورگشتال ، تاریخ امپراتوری عثمانی، ج1، صص267 ـ 266
[27] 4 دوشیرمه به معنای جمعآوری است و نوعی سیستم جمعآوری مالیات توسط امپراتوری عثمانی بود که در آن برخی از پسران خانوادههای مسیحی اروپا و آسیای صغیر را به اجبار از خانوادههایشان جدا میکردند و برای پیوستن به سپاه ینی چری یا برعهدهگرفتن مناصب دیوانی تحت تربیت و تعلیم قرار میدادند. نک:
Agoston,Devsirme, in:Agoston & Masters,Encyclopedia of the Ottoman empire,pp.183-184
[28] 5 شاو، تاریخ امپراطوری عثمانی و ترکیه جدید، ج1، ص68.
[29] 6 اوزون چارشیلی، تاریخ عثمانی، ج1، صص 146 ـ 145
[30] 7 شاو، تاریخ امپراطوری عثمانی و ترکیه جدید، ج1، صص86 ـ 85
[31] 1 الویری، زندگی فرهنگی و اندیشه سیاسی شیعیان از سقوط بغداد تا ظهور صفویه ، ص258
[32] کاهن« مشکل تشیع در آسیای صغیر ترک پیش از عثمانیان » در کتاب: ترجمه و نقد مقالات خاورشناسان، ص 332
[33] ربانی، فرهنگ ایرانی در قلمروی سلجوقیان روم، ص 135
[34] لویزون، میراث تصوف، ج 1، صص265-267
[35] عقیقی، ملامتیه، صوفیه و فتوت، ص 78
[36] آژند، حروفیه در تاریخ، ص 55
[37] آژند، همان ماخذ، ص 115
[38] ابن بطوطه، سفرنامه ابن بطوطه، ج 1، صص292 و 281
[39] دیانت، « اخی بابا» در: دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج 7 ، ص 290
[40] توصیف بعضی از این دراویش را در سفرنامه ها باید دید: ابن بطوطه، همان، ج 1، ص 373
[41] گولپینارلی، فتوت در کشورهای اسلامی ،ص 72 و امامی خوئی، ترکان، اسلام و علویگری...، ص 159
[42] گولپینارلی، ملامت و ملامتیان، ص 201
[43] گولپینارلی، فتوت در کشورهای اسلامی ، ص 85
[44] کوپرلو، صوفیان نخستین در ادبیات ترک، ص 244-266
[45] مخبر دزفولی« جستاری در همبستگی آیین فتوت و طریقت علوی ـ بکتاشی در آناتولی» در فصلنامه تاریخ اسلام، ص 218
[46] آژند، حروفیه در تاریخ ، ص 111
[47] هینتس، تشکیل دولت ملی در ایران ، ص 2
[48] Cosgel, Efficiency and Continuity in Public Finance: The Ottoman System of Taxation, p 24
[49] آژند، حروفیه در تاریخ ، ص 107
[50] وینتر، الشیعه فی لبنان تحت الحکم العثمانی، ص 47
[51] وینتر، همان جا، ص 32
[52] نک به جعفریان، صفویه در عرصه دین، فرهنگ و سیاست، ج 1، صص187-190
[53] 2 ابوالقاسمی، و اردوش حسین ، ترکیه در یک نگاه، ص148
[54] 3 جعفریان، اطلس شیعه ، صص649 ـ 667
[55] غالب الطویل، تاریخ العلویین، ص 395
[56] 2 یاقوت حموی، معجم البلدان، ج3، ص57 و عثمان: تاریخ شیعه در شام، ص 34
[57] نک: عالم زاده« آل زهره» در : دائره المعارف بزرگ اسلامی ، ج 1 ، ص 16
[58] مستوفی، نزهه القلوب، ص 42
[59] 1 موسوی خوانساری، روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات، ج3، ص346 و 363
[60] 2 فرهانی منفرد، مهاجرت علمای شیعه از جبل عامل به ایران در عصر صفوی،صص64 ـ 60
[61] 3 فرهانی منفرد، پیشین، ص65
[62] 4 همان ماخذ پیشین ص94
[63] 5 حر عاملی، امل الآمل،ج1، ص123