A Study on the Lighting Equipment in Qajar Era and the Impact of Modernity on its Development
Subject Areas : The Journal of Islamic History and CivilisationKhatereh Fahimi 1 , Mahtab Mobini 2
1 - M.A Student of Art, Payame Noor University, Tehran, Iran
2 - Assistant Professor Departement of Art, Payame Noor University, Tehran, Iran
Keywords: Iran, Art-Craft, Importation, Foreign Countries, Lighting Tools, Qajar Period, Modernity,
Abstract :
The process of designing and producing the lighting devices continues, almost uniform, from Ancient Persia to the Islamic era and the artists tried to take advantage of the earlier generations experience, in terms of creating more improvement equipment in design and decoration. Qajar era was the last period of using the traditional lighting equipment before the development of modern technologies and also a turning point in the evolution and development of these devices as a result of encountering Iranian traditional society to the industrial aspect of the West. Eventually, with the arrival of gas and electricity in the late thirteenth century AH, most of these items were either supplanted or were transformed into decorative tool. Based on the primary sources, the present paper studies the types of lighting equipment since ancient time and their survival and development during the Qajar period as well as the customs and crafts associated with them, by exploring the Astan-i-Quds and Astan-i-Qum treasuries References Safar Nāma- yi Aḍud al- Mulk bih Atabāt, Revised by Hasan Morsalvand, Tehran, Mawʾassisa- yi Pazhūhish wa Muṭāliʿāt-i Farhangī, 1370/ 1991. Bakhtiar, Amir Hooshang, "Manṣab-i čirāgh- čī- Bāshī Dar Atabāt-i Āliyyāt", Tarīkh-i Islām, No. 15, Fall 1382/ 2003. Brugsch, Heinrich , Safarī bih Darbār-i Sulṭān-i Ṣāḥibiḳarān, trans. HoseinKordbacheh, Tehran, Ettelaat Publication, 1368/ 1989. Fehervari, Geza, Ceramics of Islamic World in the Tareq Rajab Museum, New York, I.B. Tauris & co Ltd, 2000/ 1379. Floor, Willem, Ṣanāyi- i Kuhan dar Dawra- yi Ḳādjār, Traditional Crafts in Qajar Iran (1800-1925), trans. Ali- Reza Baharlou, Tehran, Piykara, 1393/ 2014. Guzārish- hā- yi Naẓmiyya az Maḥallāt-i Ṭihrān (Tehran), Rāpūrt-i WaḳāyiMukhtalifa Maḥallat- i Dār al- Khilāfat (1305- 1303 AH), Revised by Ensiyeh Sheykh Rezaee & Shahla Azari, Vol. 1, Tehran, National Library of Iran, 1377/ 1998. Khurāsān Dar Asnād Amīn al- Ḍarb (Sāl- hā- yi 1351- 1282 AH), Under Guidanse of Iraj Afshar, Revised by Narges Pedram & Mozhdeh Mahdavi, Tehran, Thurayyā, 1390/ 2011. Mūnis al- Dawla, Khāṭirāt- i Mūnis al- Dawla Nadīma- yi Ḥaram Sarā- yi Nāṣir al - Dīn Shāh, Revised by Sirus Sedvendiyan, Tehran, Zarrīn, 1380/ 2001. Mustawfī, ʿAbdallāh, Sharḥ-i Zindigānī- yi Man, Tarīkh- i Idjtimāī wa Idārī- yi Dawra - yi Ḳādjāriyya, Vol.1, Tehran, Zawwār, 1377/ 1998. Nadjmī, Nāṣir, Ṭihrān- i(Tehran) Aṣr- i Nāṣirī, Tehran, ʿAttār, 1364/ 1985. Shahri, Jafar, Tarīkh-i Idjtimāī- yi Tehran dar Ḳarn- i Sīzdah- hum: Zindigī, Kasb wa Kār, Tehran, Rasā, 1368/ 1989. Shishegar, Arman, "Bārfatan", Dānish-nāma-yi Djahān-i Islām, Mostafa Mir-Salim (as supervisor), Tehran, The Center For The Great Islamic Encyclopedia, 1375/ 1996. Wills ,Charles James, Tarīkh- i Idjtimāī Iran Dar Ahd- i Ḳadjāriyya (Persia as it is : being sketches of modern Persian life and character), Revised by Jamshid Dodange & Mehrdad Niknam, Tehran, Zarrīn, 1363/ 1984.
کتابشناسی
بختیاری، امیرهوشنگ، «منصب چراغچیباشی در عتبات عالیات»، تاریخ اسلام، ش 15، پاییز 1382.
بروگش، هینریش، سفری به دربار سلطان صاحبقران، ترجمه مهندس کُردبچه، تهران، اطلاعات، 1368ش.
خراسان در اسناد امینالضرب (سالهای 1282-1351ق)، به اشراف ایرج افشار، به کوشش نرگس پدرام و مژده مهدوی، تهران، ثریا،1390ش.
شهری، جعفر، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم: زندگی، کسب و کار، تهران، رسا، 1368ش.
شیشهگر، آرمان، «بارفَتَن»، دانشنامه جهان اسلام، ج1، زیر نظر سیدمصطفی میرسلیم، تهران، بنیاد دایرةالمعارف اسلامی.
فلور، ویلم، صنایع کهن در دوره قاجار، ترجمه علیرضا بهارلو، تهران، پیکره، 1393ش.
عضدالملک، علیرضا، سفرنامه عضدالملک به عتبات، بهکوشش حسن مرسلوند، تهران، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، 1370ش.
گزارشهای نظمیه از محلات طهران، راپورت وقایع مختلفه محلات دارالخلافه (1303-1305ق)، بهکوشش انسیه شیخرضایی و شهلا آذری، تهران، سازمان اسناد ملی ایران، 1370ش.
مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، تهران، زوّار، 1377ش.
مونسالدوله، خاطرات مونسالدوله ندیمه حرمسرای ناصرالدینشاه، بهکوشش سیروس سعدوندیان، تهران، زرین، 1380ش.
نجمی، ناصر، طهران عصر ناصری، تهران، عطار، 1364ش.
ویلس، چارلز جیمز، تاریخ اجتماعی ایران در عهد قاجاریه، بهکوشش جمشید دودانگه و مهرداد نیکنام، تهران، زرین، 1363ش.
Fehervari, Geza, Ceramics of Islamic World in the Tareq Rajab Museum, New York, I.B. Tauris & co Ltd, 2000.
تصویر 1. پیهسوز پایهدار سفالی با لعاب فیروزهای، دوره قاجار، قم، موزه آستانه مقدسه (عکس از نگارنده)
تصویر 2. پیهسوز سفالین از دوره هخامنشی (587-333قم)، بلندا 4.5 سانتیمتر، پهنا 13.5 سانتیمتر (فهرواری[1]، تصویر31)
تصویر 3. شمعدانهای استوانهای برنجی با تزیینات اسلیمی مشبک و کتیبههای نستعلیق، دوره قاجار، مشهد، موزه آستان قدس رضوی (عکس از نگارنده)
تصویر 4. چراغدان برنجی با درپوش گنبدی و تزیینات گیاهی و هندسی متقارن، دوره قاجار، قم، موزه آستانه مقدسه (عکس از نگارنده)
تصویر 5. چراغدان زرین با تزیینات برجستهکاری و کتیبههای نستعلیق، 1260ق، مشهد، موزه آستان قدس رضوی (عکس از نگارنده)
تصویر 6. چراغدان زرّین مرصّع با عقیقهای رنگی و کتیبههای نستعلیق، سال 1230، قم، موزه آستانه مقدسه (عکس از نگارنده)
تصویر 7. چلچراغ برنجی با میله بلند و پایه دوطبقه و دو مخزن با ده جافتیلهای، دوره قاجار، قم، موزه آستانه مقدسه (عکس از نگارنده)
تصویر 8. شمعدان مفرغى، حدود سده ششم هجری، تهران، بخش اسلامی موزه ملی ایران (ش7754)
تصویر 9. چلچراغ برنجی دهشاخه، ارتفاع 198 سانتیمتر، قطر پایه 58 سانتیمتر، قم، دوره قاجار، موزه آستانه مقدسه (عکس از نگارنده)
تصویر 10. چراغ موشی سرامیک با حباب شیشهای و شعلهدان برنجی، دوره قاجار، مجموعه خصوصی
تصویر 11. چراغ زنبوری برنجی، دوره قاجار، مجموعه خصوصی
تصویر 12. چراغ لامپا از ترکیب سرامیک لعابدار و برنج با تزیینات برجستهکاری، دوره قاجار، قم، موزه آستانه مقدسه (عکس از نگارنده)
تصویر 13. چراغ لامپای شیشهای و برنجی، دوره قاجار، قم، موزه آستانه مقدسه (عکس از نگارنده)
تصویر 14. فانوس آویز (لَنتَر) نقرهای با تزیینات مشبک و برجستهکاری، دوره قاجار، مشهد، موزه آستان قدس رضوی (عکس از نگارنده)
تصویر 15. چراغ دوفتیله با لاله بلور بارفتن تراشخورده و پایه نقرهای با تزیینات گیاهی برجستهکاری، دوره قاجار، مشهد، موزه آستان قدس رضوی (عکس از نگارنده)
تصویر16. چراغ بلور بارفتن با لاله تراشخورده و پایه منقوش و لوله محافظ شعله، دوره قاجار، مشهد، موزه آستان قدس رضوی (عکس از نگارنده)
تصویر 17. چراغ بلور بارفتن با لاله و پایه منقوش و فتیلهدان و پایه برنجی، دوره قاجار، قم، موزه آستانه مقدسه (عکس از نگارنده)
تصویر 18. چراغ پایهفلزی با مردنگی مزین به نقوش اسلیمی و نشان شیر و خورشید، دوره قاجار، قم، موزه آستانه مقدسه (عکس از نگارنده)
تصویر 19. چراغ زنبوری با کلاهک بلور بارفتن، دوره قاجار، مشهد، موزه آستان قدس رضوی (عکس از نگارنده)
تصویر 20. شمعدان نقرهای مشبک با مردنگی، دوره قاجار، مشهد، موزه آستان قدس رضوی (عکس از نگارنده)
به نام خدا
بررسی وسایل روشنایی در دورة قاجار و تأثیر تجددگرایی بر تحول آنها
چکیده
نیاز به نور انسان ایرانی را از کهنترین روزگاران به طراحی و ساخت ابزارآلات روشنایی واداشته است. روند طراحی و تولید وسایل روشنایی با تداومی تقریباً یکنواخت از دوران باستان به دوران اسلامی ایران رسید و هنرمندان هر دوره کوشیدند با بهرهگیری از تجربیات نسلهای پیش از خود، آثار تکاملیافتهتری به لحاظ طرح و تزیین بیافرینند. دورة حکومت قاجاریان در ایران، آخرین دورة حیات کاربردی وسایل سنتی روشنایی پیش از ورود و گسترش فناوریهای مدرن بود. در عین حال، در این دوره نقطة عطف شاخصی در سیر تحول و تکامل این وسایل پدید آمد که حاصل رودررویی جامعة سنتی ایران با مظاهر تمدن جدید و صنعتی غرب بود. بدین معنا، در کنار وسایل روشنایی کهن، همچون انواع پیهسوزها، چراغدانها، و شمعدانها، وسایلی جدید نیز با تقلید از نمونههای غیر ایرانی ساخته شد که در دورههای پیشین نمونههای مشابهی نداشت. با این همه، از اواخر سدة سیزدهم هجری، با راهیابی نیروهای صنعتی گاز و برق به ایران، اغلب این وسایل یا از میدان به در شدند یا به ابزاری تزیینی مبدل گشتند. در این نوشتار تلاش بر آن است که با مطالعة پیشینه و انواع کهن تجهیزات روشنایی، تداوم حیات و تحول این تجهیزات در دورة قاجار بررسی و برخی صنایع و آداب و رسوم مرتبط با آنها در آن روزگار بازخوانی گردد. روش تحقیق استفاده از منابع مکتوب دست اول و پژوهشهای جدید به همراه مطالعات میدانی اصل آثار در موزههای مختلف است.
واژگان کلیدی: وسایل روشنایی ـ ایران ـ دورة قاجار ـ تجدد ـ هنر/صنعت ـ واردات ـ کشورهای غربی
مقدمه
در دورة قاجار روند تحولات حکومت و جامعة ایرانی، با اثرپذیری از شرایط کلّی تحولات جهان، به گونهای پیش رفت که همة ابعاد حیات اجتماعی و فرهنگی ایران را تحت متأثر کرد. عواملی چون انقلاب فرانسه و پیشرفتهای سریع علم و فناوری در غرب، اعزام دانشجو برای تحصیل علوم و فنون جدید به اروپا و حضور هیئتهای اروپایی در ایران، رواج صنعت چاپ در ایران، تأسیس مدرسة دارالفنون، و رفتوآمد متفکران و مبارزان ایرانی به قفقاز و استانبول و قاهره، در بیداری و نوخواهی ایرانیان و دگرگونی و رشد و گسترش صنایع نوین تأثیری فراوان داشت. همچنین اقدامات اصلاحطلبانة کسانی چون عباسمیرزا، قائممقام فراهانی، و سرانجام میرزاتقیخان امیرکبیر در جهت ترویج تربیت متخصصان ایرانی، حمایت از صنایع داخلی، و مجهز کردن کارخانههای کشور به ابزارآلات جدید، راه را برای دگرگونی و نوگرایی در طراحی، ساخت، تولید، توزیع، و مصرف کالاهای تولیدشده در هنرها و صنایع سنتی ایران باز کرد. در مجموع میتوان گفت با آنکه بسیاری از صنایع سنتی ایران در دورة قاجار بر اثر نفوذ کالاهای وارداتی و گسترش اقبال عمومی به مصرف آنها با بحرانی عمیق روبهرو بودند، برخی از صنایع در شهرهای مهم ایران نهتنها جایگاه خود را حفظ و رونقی دوباره یافتند، بلکه حتی توانستند بهرهوری و بازدهیشان را ارتقاء بخشند. تولید وسایل روشنایی نیز بهعنوان صنعتی که از یک سو با برخی هنرهای دستی کهن ایران، از جمله سفالگری، شیشهگری، و فلزکاری، مرتبط بود و از سویی دیگر با زندگی روزمرة تمامی مردم در سطوح و طبقات مختلف جامعه، بیتردید از این تحولات برکنار و بیتأثیر نبود. اما این صنعت به سبب پیوند تنگاتنگ با زندگی عموم مردم، رونق و شکوفایی گذشتهاش را تا حدی حفظ کرد و با وجود طراحی و تولید انواع وسایل و تجهیزات روشنایی با بهرهگیری از طرحهای نمونههای وارداتی، به سنتها و ساختارهای پیشین ایرانی همچنان وفادار ماند. بنا بر این، با نگاهی کلی میتوان وسایل روشنایی دورة قاجار را در دو گروه سنتی و جدید دستهبندی کرد که در ادامة بحث حاضر به بررسی و توصیف اینگونه تجهیزات و چگونگی ساخت و کاربرد آنها خواهیم پرداخت.
1. تجهیزات سنتی روشنایی
تا پیش از ورود مولّدهای مدرن تولید روشنایی که به رواج چراغهای گازسوز و برقی منجر شد، تقریباً تمامی وسایل روشنایی سنتی که ریشه در تاریخ چندهزارسالة ایران داشت، همچنان تولید و مورد استفادة عموم مردم واقع میشد. رایجترین این وسایل عبارت بودند از پیهسوزهای سفالی و فلزی، چراغپایهها، شمعها و شمعدانها، قندیلها، و چهلچراغهای عظیمالجثه که سابقهای به قدمت تاریخ ایران داشتند. نکتة قابل ذکر اینکه در نوع سوخت این تجهیزات هم چندان تغییری نسبت به گذشته ایجاد نشد و همچنان روغن گیاهانی چون کرچک، کنجد، بزرک، کافشه، و پیه و چربی حیوانی بخش مهمی از سوخت مورد نیاز برای روشنایی را تأمین میکردند.
الف. پیهسوزها
در این دوره همچون گذشته، سادهترین و ارزانترین وسایل روشنایی پیهسوزها بودند. عبدالله مستوفی در جملهای کوتاه اما گویا ساختار و طرز کاربرد پیهسوزهای قاجاری را اینگونه وصف کرده است:
چراغ آنها [مردم] از روغن کرچک و چراغدان آنها از گِل پختة لعابزده و فتیلة چراغشان مقداری پنبه بود که با دست خوب تاب داده بودند (مستوفی، 1377، ج1: 494).
در طراحی و ساختار و حتی تزیینات پیهسوزهای دورة قاجار ردپای سنتی دوهزارساله را میتوان تشخیص داد که از دورة هخامنشیان و حتی پیش از آن در تولید این چراغها جاری بود. جنس این اشیاء همچون گذشته غالباً یا از سفال بود یا از فلزاتی نظیر مس، مفرغ، نقره، و طلا. در نمونة کمنظیر پیشِ رو (تصویر1)، تأثیر پیهسوزهای دورة هخامنشی را آشکارا میتوان دید (تصویر2). کاسة گود این پیهسوز که باید آن را مخزن سوختش در نظر گرفت، به دهانهای باریک منتهی شده که محل استقرار فتیلة مشتعل است. همچنین دستهای باریک از میانة پشت مخزن به لبة صفحهای مقعر متصل شده که حمل این پیهسوز را بسیار آسان میکند. اگرچه در نگاه اول به نظر میرسد صنعتگر عصر قاجار با افزودن این قسمتها به این وسیله، از صنعتگر عصر هخامنشی گامی فراتر نهاده است، اما باید توجه داشت که غالب پیهسوزهای دورة هخامنشی به صورت شکسته و ناقص به دست ما رسیده و احتمال اینکه آنها نیز از چنین قسمتهایی برخوردار بوده باشند، یکسره منتفی نیست. کما اینکه بعید مینماید صنعتگران عصر قاجار با ساختههای دورة هخامنشی مستقیماً آشنا بوده باشند و احتمالاً این اشیاء را از روی الگوهایی متأخرتر طراحی کردهاند.
تصویر1. پیهسوز پایهدار سفالی با لعاب فیروزهای، دورة قاجار، قم، موزة آستانة مقدسه (عکس از نگارنده)
تصویر2. پیهسوز سفالین از دورة هخامنشی (587-333قم)، بلندا 4.5 سانتیمتر، پهنا 13.5 سانتیمتر (فهرواری1، 2000: تصویر 31)
آنگونه که پیداست، در دورة قاجار پیهسوزها، چه در منازل اشخاص و چه در مکانهای عمومی همچون گذرگاهها و معابر، کاربردی گسترده و انواعی متنوع داشتهاند (شهری، 1368: 83.). مونسالدوله، از ندیمگان حرمسرای ناصرالدینشاه، در باب کاربرد پیهسوز در حمامهای عهد قاجار چنین روایت کرده است:
همین که توپ افطار به صدا درمیآمد، خانمها افطار میکردند و رو به حمام راه میافتادند و تا موقع سحریخوردن توی حمام بودند. چراغ نفتی، یعنی لامپا، به حمام نمیبردند چون لولهاش میترکید. خانمهای باسلیقه چراغهای گِلی با فتیله و روغن کرچک، یا اینکه شمعهای بزرگ روشن میکردند که توی حمام پیش پای خودشان را ببینند (مونسالدوله، 1380: 154).
ب. چراغپایهها2
تقریباً تمام چراغپایههای بازمانده از دورة قاجار، از نوع میلهدار با پایههای مدوّرند. در نمونهای از این گروه، چراغپایهای ظریف با طرح و ساختاری یکدست را میبینیم (تصویر 3). میلة بلند این چراغپایه در پایین، میانه، و بالا به سه حجم دایرهشکل اتصال یافته که به ترتیب عبارتاند از پایة مدوّر دوطبقه، مخزن مدوّر میانی با شعاع بیشتر و عمق کمتر با شش جافتیلهای، و مخزن بالایی با شعاع کمتر و عمق بیشتر با چهار جافتیلهای. الگوی تاریخی این چراغپایه را میتوان اثری مفرغی از حدود سدة ششم هجری دانست که به همین سیاق از میلهای متشکّل از گویهای تزیینی و سه حجم مدوّر با فاصلههای تقریباً یکسان در طول آن ساخته شده است (تصویر 4).
تصویر 3. چراغپایة برنجی با میلة بلند و پایة دوطبقه و دو مخزن با ده جافتیلهای، دورة قاجار، قم، موزة آستانة مقدسه (عکس از نگارنده)
تصوير4. چراغپاية مفرغي، حدود سدة ششم هجری، تهران، بخش اسلامی موزة ايران باستان (ش7754)
ج. شمع و شمعدان
در طول تاریخ ایران، به ویژه در دوران اسلامی، شمع به سبب قیمت ارزان و در دسترس بودن، همواره از پرکاربردترین وسایل روشنایی بوده است. حضور چشمگیر شمع در حیات فردی و اجتماعی ایرانیان تا به حدی است که از دیرباز عمیقاً در ادبیات فارسی ریشه دوانیده و تقریباً در اشعار همة شاعران پارسیگو از آن سخن رفته است. ردّ و نشان این شیء خیالانگیز را حتی در اعتقادات مذهبی و باورهای سنتی مردم ایران نیز میتوان به خوبی پی گرفت. جعفر شهری دربارة کاربرد شمع در تهران سدة سیزدهم هجری چنین آورده است:
شمع عبارت از وسیلهای بود ساختهشده از پیه و چربی امعاء و احشاء احشام که ذوب شده، فتیلهای در وسطشان قرار داده شده، روشن میگردید؛ در اندازههایی از یک وجب به بالا تا قامت یک انسان بالغ که کوچکهایشان در لاله جا داده شده یا به تنهایی روشن میشد و بزرگها و بلندهایشان که به اسم «شمع قدی»3 نامیده میشد جهت مجالس و اطاقهای بزرگ و طالارها و مجالس روضهخوانی و روشنایی مساجد و تکایا که به اندازۀ لازم در وسط و گوشهکنار آن روشن میکردند و همچنین وسائل نذر امامزادهها و مراقد و معابد که در شمعدانهای آنها روشن میشدند، که البته باریکی و کلفتی فتیلههایشان نیز به تناسب باریکی و ضخامت شمعها بود که از ریسمانی به نام «نخ پَرْک»4 که مساوی ریشة قالی نخفرنگ بود، شروع شده تا به طناب میرسید. شمعهایی که نذریهایشان را به مجرد روشننمودن در جاشمعی و چراغلالههای امامزادهها توسط متصدی و متولّیان خاموش و ربوده شده برای فروش در جعبههای جاشمعی میافتاد و دستنخوردههایشان که تحویل متولّیان میشد، به همان صورت کنار گذاشته شده به فروش مجدد میرسید، مگر صاحب نذر خود روشن نموده تا اتمام آن بالا سرش ایستاده، یا به قیمت خود شمع نیازی به متولّی بدهد، اگرچه باز تا دورشدن خاموش میشدند (شهری، 1368: 81-82).
ظاهراً شمعسازی در این روزگار پیشهای رایج بوده و دستاندرکاران آن را شمّاع میخواندهاند. حتی به نظر میرسد اتحادیّه یا صنف خاص شمّاعان وجود داشته و شخصی را هم رئیس آن میکردهاند، چرا که در یکی از گزارشهای نظمیة تهران در حدود سالهای 1303-1305ق چنین آمده است:
دیشب هفتساعت از شب گذشته پلیسهای گردشی شخصی را که بدون اسم شب و بلیط بوده دیده، نزد رئیس محله میبرند. معلوم میشود که مشارالیه آقامحمدجعفرْ کدخدای شمّاعها است و در خانة بستگانش میهمان بوده (گزارشهای نظمیه از محلات طهران، 1377، ج1: 252).
بهرغم استفادة گسترده از شمع، نمونههای زیادی از شمعدانهای دورة قاجار به جا نمانده یا دستکم در دسترس عموم قرار نگرفته است. با این حال، به نظر نمیرسد که در طرح و ساختار شمعدانهای این دوره تغییر نوآورانهای نسبت به آثار دورههای پیش رخ نموده باشد، بدین معنی که باید بیشتر در پی تداوم طرحهای گذشته، بهویژه شمعدانهای دورة صفوی، در این دوره بود. دو شمعدان شاخص برنجی از دورة قاجار که در موزة آستان قدس رضوی در مشهد نگهداری میشود (تصویر5)، به وضوح تداوم طرح و ساختار چراغدانهای استوانهای عصر صفوی را نشان میدهند. ارتفاع بلند و جاشمعی ستبر این دو شمعدان به خوبی معلوم میکند که نمونههایی از شمعهای قدی پیشگفته در آنها قرار میگرفته است. شمعدان بزرگتر با جاشمعی قطور استوانهای که ارتفاع میانی آن به صورت چندوجهی درآمده و از پایین به پایهای مدور منتهی شده، سراسر دارای تزیینات اسلیمی مشبّک است. در قسمت فوقانی جاشمعی، کتیبههای کوچکی به خط نستعلیق در میان تزیینات اسلیمی به چشم میخورد. در شمعدان کوچکتر، طرح مارپیچ ارتفاع میانی، فضای باقیمانده برای تزیین را به پایه و رأس شمعدان محدود کرده است. با این حال، این شمعدان نیز در همان فضای محدود، از تزیینات اسلیمی مشبّک و کتیبههای نستعلیق بینصیب نمانده است. حتی میتوان گفت که خط نستعلیق این کتیبهها خوشتر از کتیبههای شمعدان پیشگفته است.
تصویر 5. شمعدانهای استوانهای برنجی با تزیینات اسلیمی مشبّک و کتیبههای نستعلیق، دورة قاجار،
مشهد، موزة آستان قدس رضوی (عکس از نگارنده)
د. چراغدان (قندیل و چهلچراغ)
از میان تجهیزات روشنایی سنتی دورة قاجار، چراغدانهای این دوره بیش از تمامی دیگر تجهیزات به دست ما رسیدهاند. چراغدان یا قندیل که میتوان آن را معادل لوستر5 در فرهنگ و زبانهای غربی دانست، از دیرباز در فرهنگ اسلامی از آن رو دارای اهمیت بود که غالباً در مساجد و بناهای دینی دیگری چون مقابر و زیارتگاهها به کار میرفت. بنا به گزارشهای مکرر منابع و اسناد، رسم دیرین اهدای قندیل به عتبات و بقاع متبرّک در دورۀ قاجار رونقی چشمگیر یافت، چنانکه عضدالملک (1370: 154، 161، 194) در شرح سفرش به عتبات در 1283ق، سه مرتبه از چهلچراغهای اهدایی ناصرالدینشاه به آستانههای مقدس امام علی (ع)، امام حسین (ع)، و امامین عسکرین در نجف و کربلا و سامرا یاد میکند. همچنین بروگش6 آلمانی در سفری که در نیمههای سدۀ نوزدهم به قم کرد، از حدود چهارصد قندیل طلا در حرم و شبستان حضرت معصومه (س) سخن گفت که بیشتر آنها جواهرنشان بودند (بروگش، 1368: 539). در این زمان پیشه و منصب چراغچی یا چهلچراغچی که وظیفهاش افروخته داشتن و رسیدگی به قندیل و چهلچراغ بود، چندان اهمیت یافت که موضع رقابت و حتی حسادت و دسیسهچینی کسانی در پی دستیابی به این منصب شد. رسم بر این بود که چراغچیان سالانه مبلغی را با عنوان وجه یا صَرف روشنایی از وزارت بقایا دریافت و خرجِ نگهداری از چراغهای بقاع متبرّک میکردند.7 در دورة قاجار سایر بناهای عمومی را هم با قندیل میآراستند (فلور، 1393: 181) و حتی خارجیان حاضر در ایران هم مشتری آنها بودند و بدین جهت تجّار ایرانی به خرید و فروش این چراغها رغبت نشان میدادند. در سندی متعلق به حاج ابوالقاسم ملکالتجّار، برادر حاج محمدحسن امینالضرب، مورَّخ به 1299ق دربارۀ قیمتگذاری یکی از این چهلچراغها چنین آمده است:
در باب چهلچراغهای حضرات والا که حمل فرمودهاید، بعد از رسیدن تحویل داده میشود. یک چهلچراغ هشتلاله مال حاجی محمدرحیم اصفهانی در پیش روی مبارک او پختم [؟] جویای قیمت شدند، عرض نمودم شصت لیره گویا خرید داشته باشد، ده لیره هم مخارج برمیدارد تا اینجا وارد شود. مأخذ در دست داشته باشد ضرر ندارد. دوازده لاله که معلوم است، اگر لالۀ آنها کلی یکدست باشد به طریق اولی (خراسان در اسناد امینالضرب، 1390: 367).
در نمونهای از چراغدانهای دورة قاجار با قندیل بزرگی روبهروییم که بدنة استوانهای حجیم آن با درپوشی گنبدیشکل روی پایهای قطور که حجم آن تنها اندکی از بدنه کمتر است، قرار گرفته است (تصویر6). سرتاسر بدنه و درپوش و پایة برنجی این چراغدان با طرحهای گیاهی و هندسی متقارن مشبّک و به نقاطی از آن حلقههایی وصل شده که زنجیری بلند از آن میان آنها گذشته است. در مجموع میتوان گفت که این چراغدان با همة زیبایی و توازنش، نسبت به سایر نمونههای بازمانده از دورة قاجار از ظرافت و زیبایی کمتری برخوردار است.
تصویر 6. چراغدان برنجی با درپوش گنبدی و تزیینات گیاهی و هندسی متقارن، دورة قاجار، قم،
موزة آستانة مقدسه (عکس از نگارنده)
دو نمونة دیگر از چراغدانهای دورة قاجار، قندیلهای زرین سقفآویزی هستند که زیبایی و ظرافت آنها در بین تجهیزات روشنایی تمام دورههای تاریخ ایران کمنظیر است. قندیل تصویر 7 که در 1260ق بهدست مهدیقلی قاجار وقف حرم امام رضا (ع) در مشهد شد، بدنهای سراسر از طلا دارد که با نقوش برجستهکاری و کتیبههایی به خط نستعلیق زینت یافته است. متن کتیبهها که در گرداگرد بدنة این چراغدان تکرار شده، چنین است:
لا اله الا الله، محمّد رسولالله، امیرالمؤمنین علی ولیالله، فاطمة الزهرا سیدة النساء العالمین، و الحسن المجتبی ابومحمد، و ابوعبدالله الحسین سیّدالشهدا.
تصویر 7. چراغدان زرین با تزیینات برجستهکاری و کتیبههای نستعلیق، 1260ق، مشهر، موزة آستان قدس رضوی
(عکس از نگارنده)
در چراغدان دوم (تصویر 8) ردیفهای سرتاسری عقیقهای ترصیعشده بر ارتفاع بدنه، جلوهای منظمتر و چشمنوازتر به ساختار اثر بخشیدهاند. ردیفهایی از عقیقهای سبز و قرمزرنگ نیز به دور قسمتهای پایین و بالای چراغدان حلقه زدهاند. در میان دو حلقه از عقیقهای سبزرنگ در پایه و رأس چراغدان کتیبههایی به نستعلیق روی زمینة سرمهایرنگ و در میان نقوش اسلیمی طلایی با گلهای قرمز به چشم میخورد. متن کتیبة بالایی این مصرع است: «مهری تو نه کز مهر جهانآرایی»، و متن کتیبة زیرین عبارتی است گویای وقف این چراغدان به حرم حضرت معصومه (س): «مرقد منوّر بِضعة احمدی علیها و علی آبائِها السَّلام». در کتیبة فیروزهایرنگ و کوچک کنار آن نیز نوشته شده «فی سنة 1230» که احتمالاً تاریخ ساخت یا وقف این اثر است.
تصویر 8. چراغدان زرّین مرصّع با عقیقهای رنگی و کتیبههای نستعلیق، سال 1230، قم، موزة آستانة مقدسه
(عکس از نگارنده)
آخرین نمونة این گفتار چهلچراغی برنجی با 10 جاشمعی است (تصویر 9) که بهصورت میلههای منحنی با شاخکهای قلابمانند، از بالا تا پایین به میلة بلند مرکزی با پایهای مخروطی متصل شدهاند. این اثر از معدود وسایل روشنایی دورة قاجار است که نام سازنده و واقف و تاریخ ساختش را میدانیم. این اطلاعات که با ظرافت، اما به خط نهچندان زیبای نستعلیق روی پایة اثر حک شده، بیان میکند که «حاجی حسین بن مشهدی اکبر طهرانی» آن را در 1269ق، در دورة حکومت ناصرالدینشاه، ساخته و «خیرالحجّاج حاجی محمدرحیم» وقف روضة مقدسة حضرت معصومه (س) کرده است.
تصویر 9. چهلچراغ برنجی دهشاخه، ارتفاع 198 سانتیمتر، قطر پایه 58 سانتیمتر، قم، دورة قاجار، موزة آستانة مقدسه
(عکس از نگارنده)
2. وسایل روشنایی جدید
پیش از آنکه انرژیهای جدید گاز و برق به مهمترین سوختهای روشنایی ایرانیان تبدیل شود، تحولی دیگر رخ نمود و آن جایگزین شدن تجهیزات روشنایی سنتی و کهن این سرزمین با وسایلی نوظهور بود که غالباً رهاورد ارتباط و تبادل با ممالک خارجی، به ویژه اروپا، بودند؛ وسایلی چون انواع چراغهای موشی و زنبوری، لامپا، فانوسهای آویز (لَنتِر)، چراغهای فتیلهای و گِردسوز فلزی با لالههای موسوم به بلور بارفَتَن. بیشتر این وسایل جدید یا از کشورهایی اروپایی و هند و چین وارد میشد یا با تأثیرپذیری از ساختار و تزیینات آنها، به دست صنعتگران ایرانی، اعم از فلزکار و سفالگر و شیشهگر، تولید میشد. بر این اساس، میتوان گفت ارتباطات فرهنگی و تجاری و اقتصادی ایران با کشورهای دیگر، بهخصوص کشورهای اروپایی، بر طراحی و تولید تجهیزات روشنایی دورة قاجار تأثیری مستقیم گذاشت. رواج این وسایل را در گزارشهای اروپاییان حاضر در ایران یا ایرانیانی که به اروپا میرفتند به روشنی میتوان دید. گفتنی اینکه این وسایل که در آن زمان در کشور ما نوظهور بودند، در خاستگاههای اصلیشان رفتهرفته منسوخ میشدند و جایشان را به تجهیزات مدرن روشنایی میدادند. با این همه، حضور و رواج این وسایل در ایران حدود یک قرن روشنایی مردم را تأمین و در صنعت و هنر سنتی ساخت وسایل روشنایی تحولاتی گسترده ایجاد کرد. چنانکه پیشتر هم گفتیم، مهمترین این وسایل عبارت بود از چراغ موشی، چراغ زنبوری، چراغ فتیلهای یا لامپا، فانوسهای آویز معروف به لَنتِر8، و گردسوز فلزی با لالههایی با عنوان بلور بارفَتَن.
الف. چراغ موشی
چراغ موشی یکی از سادهترین و ارزانترین وسایل روشنایی بود که با روغن پیه، روغن زیتون، یا روغن گیاه منداب کار میکرد. این چراغ از یک منبع روغندان و یک فتیلة نخی دراز تشکیل میشد که بهسبب شباهت این دو بخش به پوزة موش، به آن چراغ موشی میگفتند (شهری، 1368: 97). از چراغ موشیهای دورة قاجار نمونههای اندکی در دست است، اما تأثیر هنر غرب، بهویژه در تزیینات و نقوش، از همین اندکنمونهها پیداست. یکی از آنها چراغ موشی تقریباً بینقصی است با مخزن سرامیکی سفیدرنگ، شعلهدان (جافتیلهای) برنجی، و حباب شیشهای (تصویر 10). مخزن کوچک و گلدانیشکل این چراغدان بهشدت متأثر از ظروف سرامیک چینی است که در دورة قاجار بهوفور از چین و کشورهای غربی به ایران سرازیر میشد. حتی نقش گل قرمز و گلبرگهای سبز و آبی آن نیز کاملاً برگرفته از نقش گلهایی است که از اوایل قرن نوزدهم در صنایع دستی کشورهای اروپایی به کار میرفت. ظاهر ساده و کوچک این چراغ موشی نمایانگر کاربرد خانگی آن است.
تصویر 10. چراغ موشی سرامیک با حباب شیشهای و شعلهدان برنجی، دورة قاجار، مجموعة خصوصی
ب. چراغ زنبوری (چراغ توری)
بر خلاف چراغ موشی که تا حدی ریشه در چراغهای سنتی ایران، بهویژه پیهسوزها، داشت، چراغ زنبوری وسیلهای بود که مشخصاً از طریق واردات غرب در ایران رایج شد و ساختار و ساز و کاری کاملاً غیر ایرانی داشت. یکی از اجزای مهم این چراغها، تلمبة دستی بود که نفت را به درون مخزن سربسته میفرستاد. آنچه مسلّم است اینکه چراغهای زنبوری را نمیتوان در زمرة چراغهای هنری و تزیینی جای داد، چرا که ساختار فنی و مکانیکی آنها بهقدری پیچیده بود که صرفاً برای تولید نور از آنها استفاده میشد. اجزای مختلف یک چراغ زنبوری را میتوان در تصویر 11 مشاهده کرد. البته نمونههایی از چراغهای زنبوری با حباب بارفتن هم از دورة قاجار به جا مانده که در بخش چراغهای بلور بارفتن از آنها سخن خواهیم گفت.
تصویر 11. چراغ زنبوری برنجی
ج. چراغ لامپا
شاید بتوان چراغهای نفتی و فتیلهدار لامپا را پرکاربردترین وسایل روشنایی دورة قاجار دانست. این چراغها به سبب نور قوی و کافی و نیز ساختار زیبا و مهمتر از همه ارزانی و سهولت دسترس، در بین اقشار مختلف مردم عصر قاجار، هم در منازل و هم در مکانهای عمومی کاربردی گسترده داشتند. ظاهراً این چراغ به این خاطر لامپا نامیده میشد که پایه و شیشهاش شبیه حرف لام (ل) در الفبای فارسی بود. هر چند این تعبیر چندان درست به نظر نمیرسد. در نمونههایی که از دورة قاجار به جا مانده است، ترکیبی زیبا از هنرهای فلزکاری، سرامیکسازی، و شیشهگری را میتوان دید. مثلاً چراغ لامپای تصویر 12 بیتردید شاهکاری از درآمیختن دو هنر سرامیکسازی و فلزکاری عصر قاجار است. در این اثر میبینیم که دو صنعتگر فلزکار و سرامیکساز هنر خود را به تناوب روی هم سوار کردهاند. حتی فتیلهدان برنجی نیز در رأس این لامپا از تزیینات مشبککاری ظریف بینصیب نمانده است. جدا از بدنة خوشساخت و پرظرافت مخزن چراغ، لعاب منقوش آبی و سفید آراسته با گلهای سفید و گلبرگهای سبز، زیبایی آن را دوچندان کرده است. اما قسمت فوقانی پایة بلند این لامپا را نمونة اعلای هنر فلزکاری عصر قاجار باید شمرد. انبوه آرایههای تزیینی این قسمت به وضوح متأثر از سرستونهای سبک کورنتی9 در معماری یونان باستان است. تداوم طرح و نقش مخزن سوخت را در ادامة پایة بلند که در امتداد بخش فلزی فوقانی قرار گرفته است، میتوان دید. هنرمند سرامیکساز که در اینجا مجال بیشتری برای هنرنمایی داشته، لعاب آبیرنگ بخش بالایی را در لعاب سفید قسمت پایینی محو کرده و روی آن را با نقش گلهای طرح فرنگی آراسته است.
تصویر 12. چراغ لامپا از ترکیب سرامیک لعابدار و برنج ببا تزیینات برجستهکاری، دورة قاجار، قم،
موزة آستانة مقدسه (عکس از نگارنده)
در یکی دیگر از لامپاهای نفیس این دوره، هماوردی هنرمندان فلزکار و شیشهگر را میبینیم (تصویر 13). مخزن شیشهای این چراغ با رنگ ارغوانی ملایمی مزیّن به گلبرگهای ظریف زردرنگ، از بالا به فتیلهدان برنجی متصل و از پایین روی پایهای مجلّل استوار گشته است. بیگمان این پایه بهترین نمونة تجلّی شکوه هنر قاجار در به هم آمیختن عناصر فرنگی با سلیقة خاص ایرانی است. فلزکار در قسمت تحتانی پایه از تزیینات برجستهکاری با نقوش منحنی استفاده کرده که بیشباهت به نقوش ایران باستان، بهویژه هنر عصر ساسانی، نیست. در مجموع این پایة چراغ را باید سمبل تمامعیار وفاداری هنرمند ایرانی عصر قاجار به میراث هنر ایران و آمیختن آن با طرحهای فرنگیِ پسند روزگار حیاتش به حساب آورد.
تصویر 13. چراغ لامپای شیشهای و برنجی، دورة قاجار، قم، موزة آستانة مقدسه (عکس از نگارنده)
گویا کاربرد اینگونه چراغها چنان با زندگی مردم درآمیخته بود که رسم و آدابی خاص برای روشن و خاموش کردن آنها وضع کرده بودند و اکثر مردم این آداب را معمولاً به جا میآوردند. در بخشی از کتاب طهران عهد ناصری دربارة این آداب چنین نقل شده است:
روشن کردن چراغ در دارالخلافه آداب و رسومی داشت، وقتی آنها را نفتگیری و تمیز میکردند با سلام و صلوات کبریت بر آنها میزدند و هنگام بالا کشیدن فتیله آنها باز صلوات فرستاده و به شاهچراغ، که مقصود شاهچراغ شیراز است، درود میفرستادند. وقتی در دکانها چراغ را روشن میکردند، همة مشتریان با صدای بلند صلوات میفرستادند و از جمله رسم و رسوم و آداب این بود که هر کس تا یکیدو ساعت از شب گذشته وارد دکانی میشد، میباید بگوید «چراغت روشن» و صاحب دکان جواب میداد «چراغ عمرت روشن». و صاحب دکانها معمولاً اولین مشتری را که سرشب جنس میخرید و پول میداد، آن را پول سرچراغ میگفتند (نجمی، 1364: 374).
د. فانوس آویز (لَنتر)
در یک تعریف کلی فانوس را میتوان چراغ محفظهداری تعریف کرد که مردم دورة قاجار بیشتر برای رفت و آمد به همراه خود میبردند یا جهت روشن کردن معابر عمومی، از بالای بلندی دیوارها یا منارهها میآویختند. چند گزارش تاریخی هم از کاربرد رایج فانوسها در منازل و مکانهای عمومی دورة قاجار در دست است. مثلاً در کتاب طهران عهد ناصری در این زمینه چنین آمده است:
در دارالخلافه در خانهها و اماکن از انواع چراغها استفاده میکردند. مهمتر از همه که پرنورتر از دیگران بود، «لنتر»های نمرة سی بود که با رکابی از سقف میآویختند و حبابی از چینی یا بلورِ رنگدار داشت . . . فانوسهای شیشهدار و نفتسوز و پارچهای شمعسوز که اولی را فانوس بغدادی و دومی را فانوس شمعی میگفتند، از جمله وسایل روشنایی بود که برای عبور از کوچهها و کشیدن جلو اسب و الاغ روضهخوانها و پیشاپیش اعیان و رجال و علما بهکار میآمد (نجمی، 1364: 373-374).
کاربرد فانوس در این دوره تا جایی پیش رفت که پیشهای به نام «فانوسکشی» به وجود آمد. در گزارشی از این روزگار اینگونه میخوانیم:
میهمانان همین که شام میخوردند و قلیان بعد از شام را میکشیدند، هر وقت شب بود، به خانههایشان برمیگشتند. آن وقتها که کوچهها چراغ نداشت، فانوس یا لاله جلو خانهها میکشیدند و «فانوسکش»ها اسم شب، یعنی جواز عبور، داشتند که به گزمهها میگفتند و رد میشدند (مونسالدوله، 1380: 56).
به نظر میرسد در طراحی و حتی نوع استفاده از فانوسها در دورة قاجار ردپای سنتی اروپایی، بهویژه انگلیسی، را آشکارا بتوان پیگیری کرد. دو روایت زیر که اولی از یک ایرانی در لندن و دومی از یک انگلیسی در ایران است، این مطلب را به خوبی روشن میسازد. در روایت نخست که بخشی از سفرنامة میرزا صالح شیرازی به لندن است، چنین میخوانیم:
کوچههای لندن اکثر موافق قرینه ساختهاند به این معنی که خانهها قرینه به یکدیگرند . . . و از هر طرف کوچه به فاصلة شش زرع الی ده زرع چراغی در فانوس شیشه در بالای دروب گذاردهاند که همه شب میسوزد و مدت ده سال است که از دود ذوغال زمین چراغها ساختهاند که در دکانها دودها را از آنها روانه کرده که بسوزد و بالفعل در کوچة معظم چراغها را از دود ذوغال روشن میکنند. و از خارج لندن در هر راه چند میل چراغ در میانة فانوس روشن است (شهری، 1368: 278).
چارلز جیمز ویلس10 هم دربارة روشنایی فانوسها در معابر تهرانِ عهد قاجار اینگونه مینویسد:
در تهران فقط یک خیابانی ساخته شده است که قدری شباهت به کوچههای اروپا دارد و آن کوچة وسیع و در دو طرفش پیادهرو ساخته شده است و قسمت سفلای آن کوچه به یک نوع سنگفرش مفروش است. خیابان مزبور بهترین تمام کوچههای ایران و موسوم به خیابان سفرا گردیده است. سابقاً تمام آن کوچه در اوقات شب به واسطة شمعهای گچی که در فانوسهای حلبی میگذاردهاند روشن میشد . . . در سابق ایام هر روز در وقت غروبِ آفتاب شمعهای مزبور به واسطة یک طفلی روشن میشد که او اول بر بالای یک سهپایة چوبی رفته و یکیک چراغها را روشن میکرد (ویلس، 1363: 69).
از اینگونه فانوسها دو نمونة نقرهای مشابه در موزة آستان قدس رضوی نگهداری میشود که تزیینات مفصل حکایت از کاربرد اشرافی آنها دارد (تصویر 14). بدنة مکعبشکل این فانوسها با چهارچوب طاقنما که در بالا به سطحی گنبددار منتهی میشود، تا حدی یادآور بنای مقابر است که نمونههای آنها در تاریخ معماری اسلامی ایران کم نیست. در چهار گوشة این گنبد چهار میلة ظریف خمیده به حلقهای در بالا متصل شده و امکان آویختن این فانوس را فراهم کرده است. در مرکز قاعدة مکعب میلة کوتاه ضخیمی نصب شده که محل فرو کردن شمع بوده است. تقریباً سرتاسر بدنه و گنبد این فانوس پوشیده از انواع تزیینات مشبک و برجستهکاری زیبا و ظریف است. حتی روی انحنای میلههای آویز آن نیز طاووسهای تزیینی کوچکی نصب شده است.
تصویر 14. فانوس آویز (لنتر) نقرهای با تزیینات مشبک و برجستهکاری، دورة قاجار، مشهد، موزة آستان قدس رضوی
(عکس از نگارنده)
هـ . چراغ گردسوز با لالة بلور بارفَتَن11
بر اساس شواهد تاریخی مکتوب و همچنین نمونههای موجود، چراغهای گردسوز با حباب لالهشکل رایجترین وسیلة روشنایی جدید در دورة قاجار بوده که جدا از استفادة ابزاری، در آداب و رسوم زندگی اجتماعی مردم این دوره هم نفوذ کرده است، به طوری که هویت نیمهایرانی، نیمهفرنگی هنر آن روزگار را بیشتر در طرح و ساخت همین چراغها میتوان ردیابی کرد. ساز و کار سوخترسانی و اشتعال چراغهای گردسوز کاملاً مشابه چراغهای لامپای فتیلهای بود. تنها تفاوت آنها در شکل فتیله و محل اشتعال و نورافشانی آنها بود که در چراغ لامپا به صورت دراز روشن میشد، اما در چراغهای گردسوز، چنانکه از نامش پیداست، به شکل دَوَرانی و گرد شعله میگرفت. بدنه و پایة این چراغها معمولاً از جنس سرامیک، فلز، یا شیشه بود، اما مهمترین قسمت چراغهای گردسوز که به شاخصة اصلی آنها تبدیل شد، حبابهای شیشهای لالهمانند آنها بود که به همین سبب به آنها لاله میگفتند. جنس این لالهها و حتی بدنة بسیاری از چراغهای گردسوز از شیشة معروف به بارفتن بود که فناوری ساخت و تولید آن در دورة قاجار از اروپا به ایران وارد و اشیاء بسیاری از قبیل گلدان و انواع ظروف و چراغ از آن ساخته شد که به کالاهای بلور بارفتن شهرت یافتند.
علاوه بر لالههای معمول، نوعی لاله با ارتفاع بیشتر و جدارة ضخیمتر هم در این دوره به کار میرفت که با عنوان «مَردَنگی» شناخته میشد. در یک تعریف کلی مردنگی حبابی بلورین به اندازۀ خمرۀ متوسط با سر و تَهی باز بود که هنگام نشستن در فضاهای آزاد مانند حیاط و ایوان آن را روی چراغ مینهادند (فلور، 1393: 185).
پیشتر نیز گفتیم که استفاده از بلور بارفتن مختص چراغهای گردسوز نبود، زیرا سرپوش برخی چراغهای زنبوری نیز از همین جنس است. نمونة حاضر (تصویر 19) چراغ زنبوری سادهای از جنس استیل است که روی تور شعلة آن با سرپوشی از جنس بلور بارفتن سفید به شکل کاسة وارونه پوشانده شده است.
تصویر 19. چراغ زنبوری با کلاهک بلور بارفتن، دورة قاجار، مشهد، موزة آستان قدس رضوی (عکس از نگارنده)
برخلاف تصوّر رایج، مردنگیهای دورة قاجار را الزاماً با بلور بارفتن نمیساختند، چرا که نمونهای از یک شمعدان با مردنگی از جنس نقره در دست است (تصویر 20). در این اثر پایة استوانهای زیر سطحی مدوّر قرار گرفته که آویزهایی تزیینی از گرداگرد آن آویخته است. مردنگی آن نیز روی فتیلهدان لالهمانند کوچکی جای گرفته و سرتاسر بدنة آن با نقوش هندسی مشبّککاری شده است.
تصویر 20. شمعدان نقرهای مشبّک با مردنگی، دورة قاجار، مشهد، موزة آستان قدس رضوی (عکس از نگارنده)
حتی در سندی صادره از رکنالدوله به تاریخ 21 رجب 1296 از لالههایی از جنس سنگ مرمر هم اینگونه سخن رفته است:
یک جار12 دوازده لاله از سنگ مرمر سرخ کلات که خیلی امتیاز دارد و تا کنون اینطور جار از سنگ مرمر ساخته نشده است (خراسان در اسناد امینالضرب، 1390: 380).
چنانکه در ابتدای این بخش گفته شد، چراغ بلور بارفتن با لاله و مردنگی از اثاثیة اصلی و حتی تجملی زندگی طبقة متوسط شهرنشین در ایران بود و روایتهای تاریخی متعددی از حضور اینگونه چراغها در زندگی مردم در دست است. از آن جمله، عبدالله مستوفی وسایل اطاقی در منزل یکی از اشراف طبقة متوسط را اینگونه وصف کرده است:
توی این طاقچهها لالههای پایه بلور و شمعدانها با مردنگی و لالههای فنری با کاسه لاله و حقههای سرپوشدار . . . چیده شده و گاهی گذشته از طاقچهها، رفها هم به همین طورها مزیّن گشته بود. . . . اینها تزیینات اطاق اندرون بود و اطاقهای بیرونی از حیث در و طاقچه جز یک تُنگ رویی و یک کاسه بشقاب آبخوری و چند دانه لالة فنری و گاهی چهلچراغ و دیوارکوب بلور اثاث دیگری نداشت (مستوفی، 1377، ج1: 178).
مونسالدوله هم دربارة برخی مراسم عهد قاجار، بهویژه مراسم عروسی، چند گزارش آورده که نمونههایی از آنها را برای تکمیل این مبحث میآوریم:
[در مراسم عقد] رو به قبله، سفرة سفیدی پهن میکردند؛ آینهای را که داماد فرستاده، آینة بخت بالای سفره میگذاشتند. دو «جار» یا «لاله» در دو طرف آینه قرار میدادند که در آنها یک شمع به اسم عروس و یک شمع به اسم داماد روشن میکردند. . . . بعد، «پیهسوزی» از عسل و روغن روشن کرده، رویش یک تشت واژگون مینمودند. . . . بعد هم مقداری «بلور بارفتن» مثل لاله و جار و چراغ پایهدار و کاسه و بشقاب چینی و شربتخوری و این جور چیزها که توی طاقچهها میچیدند . . . حجلهخانه باید یک اتاق صندوقخانهمانندی باشد که فقط یک در داشته باشد، پنجره هم نداشته باشد. چند تا لاله روشن میکردند که تا صبح بسوزد. [در مراسم عروسی] وقتی عروس را مثل یک عروسک، خوب خوشگل میکردند، او را میآوردند میان زنها و بر سرش نقل و سکة زرد و نقره میریختند و مراسم جلوه دادن شروع میشد. و اما مراسم جلوه دادن این طور بود که یک نوع شمعی به شکل پنجة دست درست میکردند که پنج انگشت داشت. یکی از زنهای مولودیخوان فتیلههای آن پنج انگشت را روشن میکرد و ته شمع را که به شکل مچ دست بود، توی یک لولة مسی میگذاردند. زن مولودیخوان آن لاله را دست میگرفت و آن پنج شمع انگشتمانند را نزدیک عروس میبرد و بالا و پایین میآورد و با صدای خوش اشعاری دربارة زیبایی حضرت زهرا (ع) میخواندند و زنها دست میزدند و این ترانه را تکرار میکردند: «ماه زمین و آسمان زهرای اطهر، دردانه گوهر» (مونسالدوله، 1380: 39، 44، 50، 56).
همچنین مونسالدوله دربارة استفاده از این چراغها در برخی مراسم مذهبی و مهمانیهای قاجاری مینویسد:
شبهای احیاء قسمت زنانة مسجدها خیلی تماشا داشت . . . خود خانم [عزتالدوله، خواهر ناصرالدینشاه] روی قالیچة مخصوص مینشست. چندین «لاله» و «جار» چندشاخه و چراغهای «نسترن» اطراف او روشن بود . . . بعضی از خانمهای درجه اول آن زمانها ندیمههایی داشتند که مثنوی را خوب میخواندند و آنها را ننهدرویش میگفتند. در شبهای بلند زمستان این خانمها توی تالار زیر کرسی ششپایه مینشستند. . . . چلچراغ و جار و چراغهای نفتی آنقدر نور داشت که تالار مثل روز روشن میشد . . . یک لالة مخصوص توی سینی روی کرسی برای ننهدرویش گذاشته بودند (همان: 153، 266).
با این همه، به نظر میرسد در اواخر دورۀ قاجار استقبال از وسایل روشنایی سنتی رو به افول نهاده بود، چنانکه در گزارشی به تاریخ 1305ق از حاج ابوالقاسم ملکالتجّار اینگونه میخوانیم:
چهلچراغ باب این ولا13 نیست. چراغ یکلاله دولاله سهلاله باشد، فروش میرود، خوب هم فروش میرود. دیوارکوب یکشاخه دوشاخه هم خوب است . . . جار و چهلچراغ اینجا مصرف نمیشود (خراسان در اسناد امینالضرب، 1390: 368).
برآیند و بازنگری
شواهد و مطالعات تاریخی نشان میدهد که در اوایل دورة قاجار نظام سنتی زندگی در جامعة ایران هنوز استوار بود. در این میان، طراحی و تولید تجهیزات روشنایی هم از شرایط حاکم بر زمانه برکنار نماند. ضرورت کاربرد این تجهیزات برای زندگی هرروزة مردم، اهمیت چگونگی تأمین و عرضة آنها را دوچندان میکرد. پیشینة طولانی و ریشة عمیق اینگونه وسایل در تاریخ کهن ایرانزمین موجب شد دستکم تا نیمة دورة قاجار با همان سبک و سیاق گونههای کهن به حیات خود ادامه دهند. طی این سالها انواع پیهسوزها، چراغدانها، چراغپایهها، و شمعدانها با الگوپذیری از طرحهای کهنی که قدمت آنها گاه به دوران پیش از اسلام میرسید، همچنان با همان کیفیت و زیبایی ساخته میشد. اما از زمانی به بعد، با سرازیر شدن تولیدات خارجی از یک سو و حضور ایرانیان در خارج از کشور، بهویژه اروپا، و مشاهدة سبک زندگی و اثاثیة مورد استفادة غربیان، تولید تجهیزات روشنایی تا حد زیادی متحول و انواع جدیدی از این وسایل با طرحها و تزییناتی که در تاریخ ایران بیسابقه بود یا وارد و یا در داخل کشور تولید شد. کثرت این وسایل و سهولت دسترس به آنها، کاربردشان را روز به روز در بین ایرانیان بیشتر کرد، چرا که بیتردید طبقة متوسط و فرودست جامعه ترجیح میدادند به جای استفاده از پیهسوزی که نه نور چندان و نه ظاهری چشمگیر داشت، از انواع چراغ موشی یا چراغ زنبوری و لامپا برای تأمین روشنایی خانهشان بهره بگیرند که هم پرنورتر و هم زیباتر بودند.
تولید تجهیزات روشنایی فرنگی به ابزار کاربردی عمومی منحصر نماند و به ساخت آثاری تجملی و زینتی و طبعاً گرانقیمت هم کشیده شد. شمار زیادی از انواع چراغهای لامپای سفالین و فلزی و شمعدانهای تجملی به جا مانده است که سازندگان در ساخت آنها نهایت سلیقة هنریشان را به کار گرفتهاند. در واقع هنرمندان عهد قاجار با ذوق و ذکاوت شخصی دریافتند که میتوان از طراحی و تزیینات آثار وارداتی در جهت تولید محصولاتی زیبا و قابل رقابت با نمونههای خارجی بهره گرفت و بازار داخلی را از تسلط کالاهای بیگانگان خارج کرد. اینگونه تلاشها از مرز تقلید و الگوبرداری از چراغهای خارجی گذشت و به مواد مورد استفاده در ساخت وسایل روشنایی هم نفوذ کرد. نمونة شاخص این مورد، بهکارگیری بلور بارفتن در ساخت ابزار روشنایی بود که در اواخر دورة قاجار به گسترشی حیرتانگیز رسیده بود. نفوذ این تجهیزات جدید در زندگی روزمره به آنجا رسید که برای استفاده از آنها آداب و رسوم و قول و نقلهای زیادی در بین مردم متداول شد و زمان و مکان و طرز کاربرد هر چراغ مقدمات و ترتیبی خاص یافت. در هر صورت، روند طراحی و تولید انواع تجهیزات روشنایی، چه به شیوة سنتی و چه با الگوپذیری از نمونههای وارداتی، در دورة قاجار همچنان تداوم داشت تا آنکه با منابع تأمین انرژی جدید همچون گاز و سپس برق، رفتهرفته به رکود گرایید و از رونق افتاد.
فهرست منابع
ـ بختیاری، امیرهوشنگ (پاییز 1382). «منصب چراغچیباشی در عتبات عالیات»، در: تاریخ اسلام، ش 15.
ـ بروگش، هینریش (1368). سفری به دربار سلطان صاحبقران، ترجمۀ مهندس کُردبچه، تهران: اطلاعات.
ـ خراسان در اسناد امینالضرب (سالهای 1282-1351ق) (1390). به اشراف ایرج افشار، به کوشش نرگس پدرام و مژده مهدوی، تهران: ثریا.
ـ شهری، جعفر (1368). تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم: زندگی، کسب و کار، تهران: رسا.
ـ شیشهگر، آرمان (1375). «بارفَتَن»، در: دانشنامة جهان اسلام، زیر نظر سیدمصطفی میرسلیم، تهران: بنیاد دایرةالمعارف اسلامی.
ـ فلور، ویلم (1393). صنایع کهن در دورة قاجار، ترجمة علیرضا بهارلو، تهران: پیکره.
ـ عضدالملک، علیرضا (1370). سفرنامۀ عضدالملک به عتبات، به کوشش حسن مرسلوند، تهران: مؤسسۀ پژوهش و مطالعات فرهنگی.
ـ گزارشهای نظمیه از محلات طهران، راپورت وقایع مختلفه محلات دارالخلافه (1303-1305ق) (1377). به کوشش انسیه شیخرضایی و شهلا آذری، ج1، تهران: سازمان اسناد ملی ایران.
ـ مستوفی، عبدالله (1377). شرح زندگانی من، تاریخ اجتماعی و اداری دورة قاجاریه، ج1، تهران: زوّار.
ـ مونسالدوله (1380)، خاطرات مونسالدوله ندیمة حرمسرای ناصرالدینشاه، به کوشش سیروس سعدوندیان، تهران: زرین.
ـ نجمی، ناصر (1364). طهران عصر ناصری، تهران: عطار.
ـ ویلس، چارلز جیمز (1363). تاریخ اجتماعی ایران در عهد قاجاریه، به کوشش جمشید دودانگه و مهرداد نیکنام، تهران: زرین.
Fehervari, Geza (2000). Ceramics of Islamic World in the Tareq Rajab Museum, New York: I.B. Tauris & co Ltd.
[1] . Fehervari
[2] . چراغپايه نگهدارندهاي با سه پايه براي چراغ است.
[4] . نخهایی مانند تار قالی، رشتههای گلیم، و جاجیم، از جنس پنبه.
[5] . luster
[6] . Brugsch
[7] . برای آگاهی بیشتر و مشاهدۀ گزارشها و اسناد متعدد دربارۀ منصب چراغچی، بنگرید به: بختیاری، 1382.
[8] . lanter
[9] . corinthian column
[10] . Charles James Wills
[11] . اصطلاحی که در ایران به نوعی شیشة نیمهشفاف و ضخیم و منقوش و نیز بدلچینی اطلاق کردهاند. برای اطلاعات بیشتر نگاه کنید به: شیشهگر، «بارفتن»، در: دانشنامة جهان اسلام، ج1.
[12] . چراغهای چندشاخه که به سقف آویزان میکردند.
[13] . گاه، زمان