Studying the concepts and basics of back-casting and comparing it with forecasting and visioning
Subject Areas : Futurologyمعصومه کاظمی 1 , حسن gH 2 , نفیسه کاظمی 3 , اعظم BA 4
1 - ph.d
2 - pH.D
3 - SAVEH
4 - استادیارگروه مدیریت دولتی، واحد مشهد، دانشگاه آزاداسلامی، مشهد
Keywords: Visioning, Backcasting, Forecasting,
Abstract :
One of the most important goals of future study is to develop knowledge and to conceive a complicated set of possible futures and, as a result, paving the ground to create and to expand the best guidelines to face with confronting challenges. As a result, active and provocative decision making is ideal under such circumstances. Due to its normative nature and its emphasis on desired futures and considering uncertain conditions, back-casting is one of the best approaches to confront such challenges. Present study is conducted to investigate this approach on growing future study field. In this research, back-casting emergence trend, types of back-casting, steps of back-casting and its functionality are explained and this approach is contemplated. Also, forecasting and visioning methods are briefly reviewed and, ultimately, back-casting is compared with forecasting format as a contrary approach by considering a philosophical view against lack of justification, uncertainty against determinism and teleology against causality. It is also compared with visioning to open a window to conceive differences between back-casting and other techniques as guidance in using such techniques in practice
_||_
بررسی مفاهیم و مبانی پسنگری و مقایسه آن با پیشبینی و چشمانداز سازی
چکیده
یکی از مهمترین اهداف آیندهپژوهی، توسعه دانش و درک مجموعه پیچیدهای از آیندههای ممکن و درنتیجه فراهم نمودن فرصتی برای ایجاد و بسط بهترین راهبردها برای رویارویی با چالشهای پیش رو است. درنتیجه، تصمیمگیری فعالانه و پیشنگرانه، تحت چنین شرایطی ایده آل خواهد بود. پسنگری به دلیل ماهیت هنجاری و تأکیدش بر آیندههای مطلوب و در نظر گرفتن شرایط عدم اطمینان، یکی از بهترین رویکردها برای رویارویی با این چالشهاست.
تحقیق حاضر باهدف بررسی این رویکرد روبه رشد در حوزه آیندهپژوهی انجام شد. در این تحقیق، روند پیدایش پسنگری، انواع پسنگری و مراحل پسنگری توضیح داده شده است و بر روی رویکرد یا روش بودن پسنگری تأمل شده است و مروری اجمالی بر پیشبینی و روش چشم اندازسازی شده است و درنهایت بر اساس نگاهی فلسفی بر اساس سه محور کشف در برابر توجیه، عدم اطمینان در برابر جبرگرایی و غایتانگاری در برابر علیت، به مقایسه پسنگری با رویکرد غالب پیشبینی بهعنوان رویکردی متضاد و چشماندازسازی به عنوان روشی همجوار پرداختهشده است تا پنجرهای برای فهم تمایزات روش پسنگری با دیگر روشها فراهم آید تا راهنمای کاربرد این روشها در عمل باشد.
واژگان کلیدی: پسنگری، پیشبینی، چشماندازسازی
Studying the concepts and basics of back-casting and comparing it with forecasting and visioning
One of the most important goals of future study is to develop knowledge and to conceive a complicated set of possible futures and, as a result, paving the ground to create and to expand the best guidelines to face with confronting challenges. As a result, active and provocative decision making is ideal under such circumstances. Due to its normative nature and its emphasis on desired futures and considering uncertain conditions, back-casting is one of the best approaches to confront such challenges.
Present study is conducted to investigate this approach on growing future study field. In this research, back-casting emergence trend, types of back-casting, steps of back-casting and its functionality are explained and this approach is contemplated. Also, forecasting and visioning methods are briefly reviewed and, ultimately, back-casting is compared with forecasting format as a contrary approach by considering a philosophical view against lack of justification, uncertainty against determinism and teleology against causality. It is also compared with visioning to open a window to conceive differences between back-casting and other techniques as guidance in using such techniques in practice
Keywords: Backcasting, Forecasting, Visioning
1- مقدمه
میل و اشتیاق به شناخت آینده، ریشهای به قدمت تاریخ بشر دارد. از منجمان کلدانی قرن هفتم قبل از میلاد تا آخرین مدلهای پیشبینی آب و هوا، برای گفتن مطلبی با معنا و ارزشمند درباره آیندههای محتمل، ممکن یا مطلوب طیف گستردهای از روشها را به کار گرفتهاند(رابینسون،2003،ص839). هدف روششناسی آینده، کشف، خلق و آزمون سیستماتیک آیندههای ممکن و مطلوب به منظور بهبود تصمیمات است. کاربرد روشهای آیندهپژوهی به افزایش هوشیاری میانجامد که در بلند مدت سرعت عمل را افزایش داده و سازمانها و افراد را در برخورد با تغییرات کاراتر میکند(گِلِن و گُردون، 2010، ص1). راتکلیف(2002) و بیشاپ(2001) بیان می کنند که فعالیتهای آینده پژوهی بسیار روش محورند و روش در آنها جایگاه ویژه ای دارد. در کل، برای آیندهپژوهی دو هدف متفاوت شناسایی شده است که هر کدام از این اهداف، روش شناسی خاص خود را میطلبند. تمایل به شناخت آنچه که آینده شبیه آن خواهد بود، اولین هدف آیندهپژوهی است. آینده پژوهان با تحقق این هدف به دنبال این هستند تا زمانی که فرصت وجود دارد به ایجاد تغییرات مورد نظر بپردازند. این هدف، محرک و انگیزهای برای برنامهریزی و در کل روشهای مبتنی بر پیشبینی است. دومین دلیل برای مطالعه آینده، اعتقاد و باور به این مطلب است که برنامهریزی، توانایی ایجاد تغییر و تحول دارد. با این طرز تفکر، علاقه به بهبود آینده، در عوض هدایت به واسطه تمایل به تعدیل مسیری که کم و بیش پیموده شده، از طریق تمایل به تغییر مسیر توسعه، هدایت خواهد شد(ایجِر و مَتسون،200، ص614) که در این حالت تاکید بیشتر بر روشهای هنجاری است. اگرچه پیشبینی، رویکرد غالب در مطالعات آیندهپژوهی است(دِرِبرگ، 1996، ص819)، اما بسیاری از تصمیمات امروز ما، دارای پیامدها و عواقب بسیار بلندمدت هستند. بنابراین، در زمان تصمیمگیریهای مهم، داشتن تصویر ذهنی از آنچه که در آینده نیز معتبر باشد، ضروری و لازم است(وُرن و دیگران، 2012، ص 348). باید توجه داشت که رویکردها و روششناسی بهعنوان ابزار و وسایلی بهمنظور نظامند کردن و غنیسازی تفکر و اندیشه، رابطه درونی و ظریف و جداییناپذیری دارند که اگر درست کشف و تفسیر نشوند، موجب ایجاد انحراف در اندیشه و پیدایش کجاندیشیهای علمی میگردد (میرزایی اهرنجانی، 1386، ص 17).
در نتیجهی عدم قطعیت بالای آینده، روش محور بودن فعالیتهای آیندهپژوهی و محدودیتهای روشهای پیشبینی اولاً منجر به افزایش اهمیت نظریه، رویکردها و روشهای هنجاری ازجمله پسنگری و چشماندازسازی شده است. بهویژه پسنگری که رویکردی است که بدون غافل ماندن از موانع و مشکلاتی که دقیقاً در این لحظه قرار دارند، امکان تفکر خلاقانه درباره جامعه فردا و بلندمدت را میسر میسازد (مَنینگ و دیگران،2006، ص 490). دوماً منجر به توجه به بررسی این روشها شده است.
اما بهمنظور شناخت و استفاده بهتر از پسنگری این سؤالات مطرح میشود؛
1- مبانی و تاریخچه پسنگری چیست؟
2- پسنگری رویکرد (یک حوزه یا جهتگیری مطالعاتی)، یا روش است؟
3- تفاوتهای آن با روشهای پیشبینی و چشماندازسازی چیست؟
با توجه به کاربرد فزاینده پسنگری در حل مسائل پیچیده و پویای امروزی، تحقیق حاضر به دنبال پاسخ به این سؤالات پیرامون پسنگری است و آن را با رویکرد و روشی متضاد؛ پیشبینی و روشی همجوار یعنی؛ چشماندازسازی مقایسه میکند.
2- مبانی نظری و پیشینه تحقیق
1-2- پسنگری
پسنگری، اولین بار توسط لاوین (1976) به عنوان یک تکنیک برنامهریزی جایگزین برای عرضه و تقاضای الکتریسیته ارائه شد(بِکِر،2010، ص191). در حالی که لاوین واژه « تجزیه و تحلیل نگاه به عقب1» را استفاده کرد، رابینسون کسی بود که اولین بار واژه «پسنگری» را ابداع نمود(هَسلِر و دیگران، 2012، ص292). پسنگری بخشی از یک دستهبندی بزرگتر از رویکردها است که سناریوهای هنجاری نامیده میشود؛ رویکردهای حامی این ایده که در زمان تلاش برای خلق چشمانداز آینده، ارزشهای معین و مفروضات بنیادین ارزش محور، عامل تعیینکننده آینده مطلوب خواهند بود. بنابراین، سناریوسازی هنجاری در عوض تلاش برای پیشبینی محتملترین سناریوها با استفاده از دریایی از دادهها، از طریق شناسایی آیندههای قابل قبول و مطلوب، در مسیری متفاوت حرکت میکند(کیرالی و دیگران، 2013، ص19). پسنگری، منطق اکثر تلاشهای رشته آیندهپژوهی یا کشف بدیلها و جایگزینها را تغییر داده و معکوس ساخته است و به جای آغاز کار با وضعیت فعلی امور و برنامهریزی برای آینده و یا کاربرد یک رویکرد پیشبینانه رسمی و یا تلاشی کمتر رسمی برای شناسایی مسیرهای جایگزین، در ابتدا یک یا چند نقطه پایانی2 تعریف و سپس با فعالیت و کارکردن رو به عقب و گذشته، به شناسایی گامها و مراحل ضروری برای رسیدن به آن نقطه پایانی میپردازد(مَنینگ و دیگران،2006، ص490).
از منظر رابینسون، پسنگری فرآیند فعالیت رو به عقب از آینده - معمولا 25 تا 50 سال جلوتر- به وضع موجود با استفاده از تجزیه و تحلیل قاعدهمحور است که برای دستیابی به اهداف مطلوب، منجر به ایجاد خطمشیهای هنجاری مستقل از محدودیتها و مشکلات فعلی خواهد شد(هَسلِر و دیگران، 2012، ص292).
از زمان معرفی پسنگری برای اولین بار هرکدام از صاحبنظران با نوآوری های خود به تکامل پس نگری کمک نموده اند. مرحله اول؛ مرحله شکل گیری اولیه است که در حوزه مطالعات انرژی شاهد آن هستیم.
همانطور که گفته شد لاوینز (1976) واژه تجزیه و تحلیل نگاه به عقب در این زمینه استفاده کرد و آن را اینگونه تعریف نمود؛ تشریح آینده مطلوب یا پیوستاری از آینده های مطلوب و ارزیابی نحوه تحقق آنهابه جای تاکید بر آیندهای های محتمل3 و پیش بینی های برون یابی شده4 .پیش فرض کاربرد پس نگری از نگاه وی شناسایی خوب اهداف راهبردی5 بود و براین نکته تاکید داشت که پس نگری سنجه های سیاستی6 برای آینده را تعیین می کندتا صنایع انرژی را به سوی آینده راهنمایی می کند و لاوینز در کارهای خود به مسیرهای (سیاست ها7) انرژی نرم8 توجه داشت و پس نگری را واکنشی به پیش بینی های حاصل از برون یابی روند می دانست.
رابینسون9(1982) پس نگری را تحلیل اهداف سیاستی و آینده های انرژی بدیل10 که منجر به شناسایی پیامدهای اهداف سیاستی می شود و ممکنات و فرصت ها را به سیاست گذاران نشان می دهد تعریف نمود وی بیان نمود هدف پس نگری ارائه برنامه کار11 نیست بلکه باید موارد امکان پذیر12 و پیامدهای سیاسی، محیطی و اجتماعی حاصل از آینده های متفاوت انرژی را نشان دهد و بر اساس اصول تعیین شده لاوینز روش شناسی شش مرحله ای13 برای آینده انرژی ارائه نمود.
مرحله دوم؛ مرحله رشد است که در حوزه مطالعات پایداری دنبال شد.
اندرسون14(2001) با روش پس نگری بروی ساز گاری صنایع الکتریسیته با توسعه پایدار کار نمود در رویکرد فوق پس نگری تاکید بربررسی و ارزیابی آینده انرژی داشت که تحلیل های سیاستی بالقوه را برای سیاست گذاری و سیاست گذاران فراهم می کرد و بطور معمول بر چشم انداز های حاکمیتی متکی بود.
رابینسون(1990-1988) برنقش پس نگری در یادگیری و عدم یادگیری از چشم انداز های غالب15 و
هشیاری نسبت به چشم انداز غالب موجود ومطرح کردن پس نگری برای آینده های مطلوب و نامطلوب به منظور هشدار و اجتناب از چنین آیند های تاکید داشت.
دروبورگ16(1996) نقطه قوت پس نگری را مطرح کردن پس نگری بعنوان رویکرد17 تا نوعی روش شناسی18
می دانست و کاربرد آن را در زمانی می دانست که که روند های مسلط خود بخشی از مسئله هستند و نتایج حاصل از یک پس نگری باید دامنه ای از راه حل ها را بوسیله ارائه گزینه های جدید و آینده های بدیل توسعه دهد و تناسب بکارگیری پس نگری را در مسائل بلند مدت و راه کارهای پایداری مانند توسعه پایدار و ارزیابی تکنولوژی مطلوب می دانست. وی توجه به جنبه های تحلیلی19 و جنبه های فرایندی یا مطلوبیت20 در رویکرد پس نگری و توجه به بازیگران21 و مشارکت کنندگان را در این رویکرد مطرح کرد.
هوجر و ماتسون22(2000) بیان نمودند که پیش بینی و پس نگری مکمل هم هستندبه جای اینکه دو رویکرد متضاد باشند و مرحله پیش بینی را به رویکردپس نگری افزودن. ایشان بیان نموده اند اگر چشم انداز بر اساس پیش بینی موجود، محاسبات مدل و دیگر برآوردها غیر محتمل بود، مطالعات پس نگری باید تصویر های از آینده را بوجود آورند تا اهداف تکمیل گردند و بررسی امکان پذیری منطقی و اجتماعی در مسیرهای به سوی آینده از طریق تعریف سنجه ها23 و اقدامات24 را پیشنهاد نمودند.است
مرحله سوم؛ مرحله بلوغ است که شاهد حوزه مطالعات مستقل پس نگری مشارکتی هستیم.
دو برنامه که در آنها پس نگری جایگاه ویژه ای داشت و از سوی اتحادیه اروپا به اجرا در آمد برنامه توسعه تکنولوژی پایدار25(2001-1993) و در ادامه راهبرد ها بسوی خانه پایدار26(2000-1998) بود که سهم به سزایی در توسعه روش پس نگری داشت و برای صاحبنظران و پژوهشگران علاقه مند به پس نگری بسیار کمک کننده و تسهیل کننده بود.
ورگراگت و وندرول27(1998) بیان می کنند چشم انداز آینده کافی نیست و پس نگری باید شامل برنامه عملیاتی28 برای حرکت به سمت حالت های آینده باشد وپس نگری باید شامل فرایند تعامل29 و تکرار30 باشد تا ذی نفعان از چشم اندازهای آینده و اقدامات بازخورد مستمر دریافت کنند.
ویور31 و همکاران(2000) پس از بررسی نتایج حاصل از برنامه توسعه تکنولژی پایدار بیان نمودند که پس نگری ابزاری برای ایجاد چشم انداز مشترک32 و نگاه سیستمی33 است و بکار بردن پس نگری برای اقدامات کوتاه مدت34 به منظور تغییر روند شکن و تبدیل چشم انداز به اقدام را از نتایج حاصل از این برنامه پیشنهاد نمودند وبه نظر ویور و همکارانش پس نگری نه تنها یک روش است بلکه چارچوبی است که روش و ابزارهای مختلف را می تواند پوشش دهد وبه اهمیت فرایند یادگیری بوسیله ذی نفعان و پژوهشگران در پس نگری توجه داشتند
گرین و ورگراگت 35(2002) به ارزیابی محیطی و اقتصادی در سناریوهای هنجاری ناشی از پس نگری توجه نشان دادند و در ادامه ورگراگت (2005) بیان نمود اهمیت مشارکت ذی نفعان نه تنها برای تحقق چشم انداز آینده مهم است بلکه برای فهم علاقه و فرهنگ نیز مهم است.
رابینسون(2003)درکانادا تاکید بر «دومین نسل پس نگری36»داشت که تاکید براهمیت یادگیری اجتماعی37، تحقیقات اجتماعی تعاملی38، دخیل کردن استفاده کنندگان غیر متخصص39 در مطالعات پس نگری و ارزیابی یکپارچه مشارکت و درگیر کردن ساکنان در ساخت تعاملی تصاویر آینده40 برمبنای رویکرد کوئیست تاکید می نمود. جدول شماره(1) فرایند تکامل پس نگری را نشان می دهد.
جدول (1) فرایند تکامل پس نگری (محققین)
تکامل پس نگری منجر به ظهور انواع تفاسیر و تجارب از این مفهوم شده است. یکی از این تفاسیر ایجاد شده، تفاوت بین دو نوع مطالعات پسنگری است؛ مطالعات پسنگری نتیجهمحور که منجر به ایجاد سناریوهایی میشوند که به تحقق هدف اصلی میانجامند و مطالعات پسنگری مشارکتمحور که مزایای رویهای توسعه سناریو، در تمرکز و اولویتبندی درباره محدودیت روششناختی قرار دارد. در پسنگری مشارکتمحور، درگیری ذینفعان یا مشارکتکنندگان دیگر، یک ضرورت است، اما پس نگریهای نتیجهمحور نیز به طور فزایندهای با استفاده از رویکردهای مشارکتی انجام میشوند. با وجود این، این مشارکت، لزوماً به معنای اجبار مشارکت کنندگان به ایفای نقش صریح و روشن در سناریو نیست. بنابراین، وارد کردن بازیگران در فرآیند سناریوسازی نباید با حضور (یا غیاب) بازیگران در سناریوهای حاصله، اشتباه گرفته شود. مطالعات پسنگری نتیجهمحور نیز به مطالعات هدفمحور و مطالعات مسیرمحور تقسیم میشوند. در پس نگری هدفمحور، بر اهمیت تصاویر ایجاد شده از آینده به عنوان هدفی که باید برآورده شود، تأکید میشود و در پسنگری مسیرمحور، هدف در مقایسه با مسیرهای ایجاد شده برای گذار و تحول، از اهمیت کمتری برخوردار است.
غیر از دو دسته پسنگری گفته شده، پسنگری اقداممحور نیز وجود دارد که در حد وسط رویکردهای نتیجه محور و مشارکتمحور قرار دارد. در پسنگری اقداممحور، مطالعه سناریو با هدف توسعه بعضی انواع طرحهای عملی، معمولاً برای یک مجموعه از پیش تعیین شده ذینفعان به کار گرفته میشود. در واقع، هر مطالعه پسنگرانه میتواند شامل یک یا همه این رویکردها باشد(وانجِل، 2011، ص881).
2-2- فرآیند پسنگری
تاکنون چارچوبهای متعددی برای اجرای پسنگری ارائه گردیده است. کوئیست(2003) بر طبق تجزیه و تحلیل رویکردهای مختلف، پسنگری را در قالب 4 گام توضیح داده است:
گام اول: جهتگیری راهبردی به مشکل
این گام، شامل تعریف مفروضات هنجاری و هدفگذاری است. در این گام، قلمرو زمانی، مکانی و جوهری تجزیهوتحلیل، تعداد و نوع سناریوها مشخص میشود. پسازآن بهمنظور تجزیهوتحلیل سناریو و متغیرهای بیرونی، اهداف کلی به اهداف کوتاهمدت، محدودیتها و مقاصد تبدیل میشوند (مایلا، 2008، ص 5). این مرحله زمانبر بوده و بهشدت نیازمند صرف منابع است. این فعالیت مستلزم تشکیل هیاتی از افراد توسط آغازکنندگان فرآیند پسنگری است که هم به مشارکت در فعالیت و خیلی مهمتر ادغام فرآیند با طرحهای استراتژیک شان، تمایل و تعهد داشته باشند (شارپ و هیجدین، 2007، ص 379).
گام دوم: ترسیم چشمانداز آینده و بیان ارزشها
گام بعدی در پسنگری ترسیم چشماندازی از آینده یا ارائه راهحلهایی برای مشکل موردبحث است (کوئیست، 2013، ص 755). چشمانداز آینده، توصیف آنچه مطلوب است و درنتیجه منعکسکننده ارزشهای مشارکتکنندگان درگیر در فرآیند است (شارپ و هیجدین، 2007، ص 379). این مرحله، مرحله اصلی فرآیند پسنگری است و مستلزم تجزیهوتحلیل شرایط و بافت آینده در نقاط پایانی موردنظر و نقاط میانی، توسعه چشماندازها یا سناریوهای آینده، تجزیهوتحلیل سازگاری درونی سناریو است (مایلا، 2008، ص 5). ماهیت هنجاری پسنگری، در این مرحله نمود پیدا میکند. ملاحظات هنجاری، هم باید در انتخاب آیندههایی که مطالعه میشوند و هم در چگونگی ارزیابی سناریوهای حاصله، مدنظر قرار گیرند. بهمنظور الحاق ارزشها و اولویتها به تجزیهوتحلیل، دو روش وجود دارد. در حالت اول، خود تیم تحقیقی، معیارهای انتخاب، ارزیابی و حالتهای مطلوب جایگزین آینده را بیان میکند. این روشی است که در اکثر مطالعات پسنگری انتخاب میشود. درروش دوم، گروههای ذینفع مختلف یا عامه مردم بهطور مستقیم در فرآیندهای تعریف و ارزیابی مطلوبیت سناریوها مشارکت میکنند (رابینسون، 2003، ص 844).
گام سوم: پسنگری مسیرها: تجزیهوتحلیل نگاه رو به عقب41
پس از تعریف چشمانداز، مسیرهای برگشت از چشمانداز آینده، شناسایی میشوند. مسیرها، به روشها و راههای بهبود حالت فعلی سیستم به آینده مطلوب اشاره دارد. این موضوع که این مسیرها واقعاً از آینده به سمت حال برگشت کنند یا خطوط کلی از حال به نقطه پایانی مدنظر ترسیم شوند، به جزئیات روششناختی به کار گرفتهشده بستگی دارد. مسیرهای برگشت معمولاً برحسب مراحل مهم و تغییرات اقتصادی، اجتماعی، تکنولوژیک و نهادی مرتبه اول توصیف میشوند. تغییرات مرتبه اول به تغییرات ساختاری مهم اشاره دارد (شارپ و هیجدین، 2007، ص 379). این مرحله هم مستلزم طراحی و هم مستلزم تجزیهوتحلیل است. در این گام، تجزیهوتحلیل اثرات با استفاده از ادغام نتایج سناریو، تجزیهوتحلیل اثرات اجتماعی، اقتصادی و محیطی، تجزیهوتحلیل سازگاری بین اهداف و نتایج انجام میشود (کوئیست، 2013، ص 755).
گام چهارم: شناسایی مداخلات جهت پیادهسازی و تعریف دستور کار
در این مرحله چهارچوبی برای شناسایی مداخلات یا اقدامات ضروری برای پیادهسازی یا خیلی سادهتر، برای شروع مسیرهایی که به آینده مطلوب ختم میشوند، ارائه میشود. مسائل مهم شناساییشده در مرحله قبل، انواع اقدامات سیاسی و تغییرات رفتاری را که مسیرها بر مبنای آنها شکلگرفتهاند، مشخص میکنند. درنتیجه گامهای 3 و 4 بهشدت به یکدیگر مرتبط هستند. مداخلات اغلب بهعنوان بخشی از گام پسنگری مسیرها مطرح میشوند (شارپ و هیجدین، 2007، ص 379).
ذکر این نکته ضروری است که اگرچه این رویکرد بهصورت گامبهگام (روش شناسانه) توصیفشده است، این امر قطعی نیست، چرخههای تکرار امکانپذیر بوده و درعینحال، بین گامها نیز تأثیر متقابل وجود دارد (کوئیست، 2013، ص 755).
3-2 پسنگری؛ روش یا رویکرد؟
بررسی و مرور ادبیات نشاندهنده کاربرد روشهای متعدد در پسنگری است. در ادبیات و نوشتههای موجود، واژههای متفاوت رویکرد پسنگری و روششناسی پسنگری بهکاررفته است (فِدانسیلپ، 2011، ص 709). منظور از رویکرد حوزه یا جهتگیری خاص مطالعاتی است که تلاش پژوهشگران را با توجه به ارائه جهتگیریهای خاص معطوف به خود میکند و همانطور که در مقدمه اشارهشده سه رویکرد در آیندهپژوهی مطرحشده است؛ اما شیوه انجام دادن هر کار و یا طرز اجرای هر هدف و برنامه را «روش» گویند. مسلم است که انجام دادن کار و اجرای هدف بر اساس اصول و قواعدی صورت میپذیرد. لذا کارهای را که از روی عادت و بدون آگاهی و با پیروی از نظم و سیاق معینی انجام میدهیم، نمیتوانیم روش دار بدانیم. انواع روشها را انسانها طراحی یا ابداع کردهاند و به کار میگیرند و لذا وجه مشخصه روش این است که از آگاهی و درک سرچشمه گرفته باشد مانند روش تحقیق یا روش نظریهپردازی (میرزایی اهرنجانی،1386، ص 10) و در تعریف کامل روش عبارت است از شیوه درست انجام کار یا تبدیل نظر به عمل با بکار گیری قواعد، قوانین، اصول معین و با ابزار مناسب؛ بنابراین روش، یک یا چند عمل معین نیست، بلکه فرایندی از فعالیتهای منظم و متوالی برای رسیدن به هدفی از پیش تعیینشده است.
بر اساس این تعریف روش مجموعهای از عناصر مرتبط به هم است که در ساختار آن حداقل عوامل لازم عبارتاند از:
الف) زنجیره سلسله مراتبی از هدف- وسیله.
ب) اصول، قوانین و مقررات ناظر بر استفاده مناسب وسیله برای رسیدن به اهداف و تعیین و تعریف روشهای گوناگون انجام کار.
ج) ابزار لازم و مناسب.
د) برنامه دقیق چگونگی استفاده از (ب) و (ج) برای نیل به هدف (الف) (میرزایی اهرنجانی،1386، ص 20)
دِرِبرگ (1996) بیان میکند که پسنگری در معنای دقیق کلمه، یک روش نیست، بلکه باید پسنگری را یک رویکرد در نظر گرفت. پسنگری بهخودیخود یک روش نیست، واضح است که مطالعه پسنگری برای اعتبار یابی به روشهای علمی متکی است و این در موقعیت و حوزه توجیه قرار دارد- اما این روشها باید مطابق با عمل و رویه درون رشتههای علمی درگیر، انتخاب شوند (دِربُرگ، 1996، ص 819). کارل دِرِبرگ معتقد است که باید از دیدگاهی گستردهتر و بنیادیتر به پسنگری از آینده به امروز نگریسته شود و بهجای یک «روش خاص» آن را یک «رویکرد خاص» دانست. وی میافزاید که اساساً ویژگی متمایز پسنگری از آینده به امروز در دیدگاه و پارادایم زیر بنائی آن نهفته است (عباسی و بهرامی، 1392، ص 8).
اما بر طبق نظر رابینسون، پسنگری یک روش توصیفکننده چگونگی پیشرفت یک مطالعه در تعدادی گامهای متوالی خوب تعریفشده است که هرکدام از این گامها به گامهای فرعی تقسیم میشوند. آشکار است که این تعریف، تلاشی برای پایهگذاری پسنگری بهعنوان یک روش مطالعه تقریباً قدرتمند و متقاعدکننده است.
کوئیست صریحاً در کار خودش بهدقت شرح میدهد که «رویکرد پسنگری» باید برای توصیف در شرایط کلی و انتزاعیتر به کار گرفته شود، درحالیکه «روششناسی پسنگری» باید در موارد واقعی و محسوستر به کار گرفته شود (فِدانسیلپ، 2011، ص 709)؛ اما باید توجه داشت که پسنگری بخشی از یک دستهبندی بزرگتر از رویکردها است که رویکرد هنجاری یا سناریوهای هنجاری42 نامیده میشود؛ رویکردهای حامی این ایده که در زمان تلاش ارزشهای معین و مفروضات بنیادین ارزش محور43، عامل تعیینکننده خواهند بود.
روششناسی در درون معنای هر رویکردی نهفته است، بهطوریکه هر تعریفی از رویکرد شامل روش نیز خواهد شد؛ و از طرفی دیگر، هر روشی نیز در چارچوب فکری منسجم و منظم الزاماً و بهناچار باید مجموعه معنادار و ارزشداری باشد و به هیچ نمیتوان دستورالعملهای44 صرف را روش محسوب کرد (میرزایی اهرنجانی،1386، ص 35).
بنابراین هم در تعریف درست هر رویکرد، روششناسی و هم در تعریف درست روششناسی بیشک رویکردی نهفته است؛ و رابطه بین رویکرد و روششناسی یک رابطه کاملاً طبیعی و ذاتی است و ازاینجهت رویکردها و روششناسی زمینههای لازم و بستر مناسب برای هر نوع اندیشه علمی محسوب میشوند پسنگری دارای رویکرد و روششناسی خاص خود است که دارای نقاط قوت برجسته در هرکدام از سطوح است.
4-2 پیشبینی
یکی از نخستین تلاش های علمی بشر برای شناخت آینده، روش «پیش بینی» بوده است. پیش بینی برای نخستین بار در برنامهریزی مورد استفاده قرار گرفت. نیاز به آگاهی از اوضاع آینده، یک نیاز اساسی برنامهریزی است (قدیری،1385، ص 4). هدف پیش بینی، حمایت از سیستم تصمیمگیری و فراهم نمودن حدسهای معتبر و عینی از آینده است. در پیشبینی، تخمینها و برآوردهایی از محتملترین آیندهها ارائه میشود که از نظر ارزشی خنثی45 هستند و تا جایی که امکان دارد، صحیح و دقیق هستند(رابینسون،1988،ص326). پیشبینی، روشی مشهور و آزموده شده در حوزه برنامه ریزی استراتژیک کوتاه مدت و میان مدت است. پیشبینی ماهیتی تکاملی دارد و بر اساس برونیابی روندهای فعلی و تاریخی برای شناسایی اثرات بالقوهای که ممکن است تغییر کنند، شکل گرفته است. پیشبینی، به عنوان « تلاشهای هدفمند و نظام مند به منظور پیشبینی و درک مسیر، نرخ، ویژگیها و تاثیرات بالقوه تغییرات فناورانه، علی الخصوص اختراع، نوآوری، پذیرش و کاربرد» تعریف شده است. به این ترتیب، پیش بینی، به منظور خلق یک محیط مساعد برای تحقق اثرات مطلوب، فرصتی برای هماهنگ سازی استراتژیها یا شیوه های عملی فراهم میکند(دُرمِنس،2005،ص275). تلاشهای عقلانی برای پیشبینی آینده در دو عامل ریشه دارد: (1) برونیابی الگوهای تنظیمی گذشته؛ و (2) تغییرات بعدی شکل گرفته بر اساس فرضیات مرتبط با تاثیرات تغییرات پیش بینی شده درباره شرایط و عوامل (گُلد،1974،ص209). مشاهدهی تکرار در وقوع رویدادها و تصویرها، این پیش فرض را به وجود آورد که می توان نتایج و تبعات آن را به کلیه ی رویدادهایی از آن جنس تعییم داد(قدیری،1385، ص 4). روش پیش بینی، بر محتملترین رویداد تمرکز دارد و در برگیرنده رویداد های ممکن نیست و منجر به به برآورد نقطهای از آینده میشود و پیشبینی، نقطهای درمیان دریایی از احتمالات است. در این روش، زمان حال، نقطهي آغازين بررسي آينده است و با طرح پرسش « چه ميشود، اگر46» آغاز مي شود: چه ميشود اگر نرخ رشد y يا x باشد؟ چه ميشود اگر اين يا آن راهبرد را دنبال كنيم؟ چه میشود اگر رویدادهای z يا w واقع شوند. پيش بيني درصدد پاسخگويي به اين سئوال است كه صرف نظراز چيزهاي مطلوب، چه احتمالاتي وجود دارد(بی شاپ و دیگران،2007،ص7). پیشبینی سعی دارد تا با توسل به مشاهدات قبلی و بر پایهی وضعیت گذشته و حال، آینده را پیشگویی نماید(قدیری،1385، ص 4).
5-2 چشمانداز سازی
برنامهريزي مبتني بر چشم انداز با در نظر گرفتن يك چشم انداز مطلوب در آينده، سعي دارد كه الزامات و زير ساختهاي لازم براي دستيابي به اين چشمانداز را تحليل و تعيين نمايد. در واقع، چشم انداز سازی فرایند ساخت تصویری از آینده است که به حدکافی واقعی باشد، همانند یک" آهن ربا" بتواند اهداف مورد نظر را جمع کند و همانند یک"مهمیز" برانگیزاننده اقدام فعلی باشد. از منظر اسلاتر، این فرایند غالبا در کارکردهای آینده اندیشی انجام می پذیرد(اسلاتر،2005). چشم انداز سازی را میتوان از دو حیث «محتوا» و «فراگرد تنظیم، اجرا و ارزیابی» مورد توجه قرار داد. هر چه محتوای یک چشم انداز عینیتر و محسوستر باشد، تنظیم آن آسانتر است و به مراتب افزایش سطح انتزاع ، اقدام در مورد آن دشوارتر خواهد بود. چشم انداز دارای مراتب زماني است و با توجه به معيار زمان آينده داراي طبقه بندي و گونه شناسي زير مي باشند.
جدول شماره(2): مراتب زمانی چشم انداز
رديف | نوع | توضيح |
1 | چشم انداز آرماني | پنجاه سال و بيشتر |
2 | چشم انداز راهبردي | بيست سال و بيشتر |
3 | چشم انداز عملياتي | پنج سال |
4 | چشم انداز تاكنيكي | يك سال |
اين تقسيمبندي از چشم اندازها از زمان حال تا افق نفوذ ما براي ترسيم آينده مرجح، امتداد دارد و اقدامات راهبردي را در ساخت آينده، جهتيابي و ترسيم ميکند؛ يعني از زمان حال ما ميتوانيم يا تصميم ميگيريم كدام نوع ازچشم انداز را ترسيم كرده يا بنويسيم. با توجه به مراتب زمانی چشم انداز تعریف ما در این مقاله از چشم انداز سازی عبارت است ازسلسله فعالیت هایی که با استفاده از تکنیک های گوناگون مشارکتی به تدوین برنامه چشم انداز تا شفاف سازی اقدام راهبردی منجر میشود.
اين روش ازآينده پژوهي به ساخت ديدگاه هايي كم و بيش مورد اجماع اشاره دارد كه مي توانند وضعيت هاي ممكني از آينده را نشان دهند كه اين وضعيت ها براي گروهي از بازيگران بيشتر مطلوب است(ناظمی قدیری،1385،ص31). هدف چشم اندازسازی به مثابه یک روش، دستیابی به يك موقعيت مطلوب در آينده است. از اين رو هيچ تناسبی با ترسیم آیندههای ممکن، محتمل و محال ندارد؛ و به دنبال آينده مرجح است؛ یعنی آینده ای که میخواهیم باشد. باید تاکید نمود که در چشم اندازسازی «فرایند» لاقل به میزان«فراورده» اهمیت دارد، چرا که نه تنها کیفیت فراورده را تعیین مینمایند، بلکه خود به مثابه ابزاری آموزشی- ترویجی موجب ارتقاء سطح گفتمان برنامه ریزی، طراحی و مدیریت در لایههای مختلف جامعه میگردد (گلکار،1384 ،ص 27).
روشهای مختلفی در این زمینه وجود دارد که می توان به به روش های گوناگونی از جمله چشم اندازسازي ارگون، روش لاتام، روش مارتالیزلی، ادوارد ليندامن اشاره كرد. پژوهش حاضر از میان مدلهای چشم انداز، بر تركيبي از مدل مارتالیزلی و ادوارد ليندامن تأکید دارد. با استفاده از مدل هاي لیزلی و ليندامن، فرايند تدوين چشم انداز در چهار مرحله انجام میشود.
مرحله اول: تعیین ارزشها
چشم اندازسازی نیازمند اندیشیدنی فراتر از ظرفیتهای موجود (پويش محيطي) است؛ چرا كه چشم انداز هرگز از وضع موجود حادث نميشود؛ بلكه از جهانبيني محوري بدست ميآيد. جهانبینی محوري، از آن جهت اهمیت اساسی دارد كه همواره ثابت و پایدار، و از دو بخش تشکیل شده است: ارزشهای اساسی و اهداف بنیادین. ارزشهای اساسی، اصول و باورهای هدایتگر یک جامعه است که مستقل از زمان و مکانند و قابليت وضع ندارند، بلکه باید آنها را کشف کرد. همه اقدامات بايد در راستاي ارزشهاي اساسي انجام شود. اگر تصمیم ها و اقدامات نظام سیاسی از ارزشها جدا باشند، به صورت دو متغیر بیربط عمل میکنند. تدوین چشم انداز در رابطه با ارزشهای اساسی با پرسشهایی روبرو میشودكه از طريق اين پرسشها مي توان ارزشهاي اساسي را از مفاهيم ديگري كه گاهي اوقات ارزش اساسي تصور می شود، جدا كرد: (1) آیا سیستم حاضر است این ارزشهای اساسی را تا یکصد سال حفظ کند؟ (2) اگر ارزشها موجب ضرر و زیانی شود، آیا بازهم حفظ مي شود؟ به عبارت دیگر اگر با تغییر شرائط، به خاطر داشتن این ارزشها، دچار ضرر و زیان شویم، آیا همچنان باید این ارزشها را نگه داشت؟ اگر پاسخ مثبت نباشد، پس این ارزش، ارزش بنیادین نیست و باید از آن صرف نظر کرد. پس از تعیین این ارزش، مرتب کردن ارزشها و اولویتبندی آنها اهمیت دارد. اين ارزشها راهنمای اصلی چشم انداز میباشد و تدوین چشمانداز و نوع اطلاعات جمعآوری شده را مشخص میسازد. در این مرحله سپس اهداف بنیادین تعیین می شود. اهداف بنیادین انگیزه آرمان گرایانهای برای فعالیت و دلیل وجودی هستند. اين اهداف كه از ارزش هاي اساسي اقتباس مي شوند و همواره ثابت و پایدارند، شاخص مهمی برای یافتن مسیر مي باشند(میرشاه ولایتی،1389فص27). نباید اهداف بنیادین را با هدف کلی یا راهبرد اشتباه گرفت. در واقع اهداف بنیادین را تنها با پاسخ «چرا» میتوان پیدا کرد (بر عکس ارزش های اساسي که نیازی به برهان ندارد). از این رو در تدوین چشم انداز، پرسشهای پیشین را در مقابل طرح این پرسش قرار میدهیم که «چرا این برای شما مهم است» و از این طریق به اهداف بنیادین دست می یابیم(خزایی،1392،ص31).
مرحله دوم:پويش منابع و پيمايش محيط
پویش منابع و پيمايش محیطی تصويري دقيق از وضع موجود ارائه می دهد و امکان تشخیص تغییرات مورد نیاز برای دستیابی به وضعیت مطلوب را فراهم می کند. در پویش و پیمایش ( منابع و محيط)، براي ترسيم چشم انداز باید به این پرسشها پاسخ داد: (1) برای ترسیم چشم انداز چه مقدار منابع در زمینه داریم؟ (2) آیا ديدگاه مشترک و واحدی در منابع و محیط مطرح شده است؟(3) ظرفیت برای مواجهه با عوامل قابل پیشبینی که از طریق پیمایش محیطی به دست آمده، چگونه است؟ (4) روندها و رويدادهاي تأثيرگذار كدام هستند؟ در پیمایش محیطی، جمع آوری اطلاعات در خصوص رویدادها، روندها و روابط میان آنها و اینکه کدامیک از این اطلاعات به چشم اندازسازی یاری میرساند، اهمیت دارد(قدیری،1385،ص52). بسياري از انديشمندان، شناسايي روندها رويدادهاي تأثيرگذار را حائز اهميت مي دانند؛ به عنوان مثال از منظر کوتز شناسایی پیشرانهای اصلی یا بنیادی و پیشرانهای بالقوه از اهداف پیمایش محیطی است(هاینز،2006،ص19).
مرحله سوم: آینده تصویر شده
پس از پیمايش محيطي( شناخت روندها و آگاهي از امكانات وضع موجود) و يافتن ارزش ها و اهداف بنيادين، براي افزايش تحقق چشم انداز، باید با تصویر کشیدن آینده، هویتی ساخته شود که در احساس شهروندان رسوخ نماید. اين آینده تصویر شده از دو مؤلفه «اهداف پر مخاطره» و «توصيف شفاف» تشكيل مي شود. اهداف پرمخاطره علاوه بر تعيين سمت وسوي بلند مدت(10تا 30 ساله) ، نشان مي دهند كه سیستم، در صدد چه اقداماتي است. این اهداف بايد از ارزش ها بجوشند(متس و هانس،1386،ص91). این اهداف متهورانه دارای چهارکار ویژه مهم در چشم انداز دارند:
1. نقش الگودهی
2. ارائه یک الگوی مهم در زمینه در مقابل الگوها در مکاتب دیگر.
3. تحول درونی اهداف: ایجاد تحول در هدف و تبدیل به مقولهای تازه.
4. آماج : با شکستن اهداف بنيادين به مؤلفههای شدنی، به اهداف عینی یا آماج میرسیم. آماج، گامها(تکههای بسیار کوچک) و نقشه راه هستند كه بین بخشهای مختلف تقسیم می شود تا واحدها نسبت به آن پاسخگو باشند؛ و از اين طريق، چشم انداز را به حقیقت مبدل میکنیم. تحقق اهداف و ارائه بازخورد مثبت و پاداش، عامل مهمی در حفظ اشتیاق و پیشرفت مستمر در چشم انداز سازی محسوب مي شود(ملکی فر و شریعتمداری،1388،ص92).
دومين مؤلفه آينده تصوير شده، توصيف شفاف از جایی است که نظام با اهداف متهورانه، به آن خواهد رسید. دراین مرحله باید چشم انداز ازکلمات و واژه ها، به توصیف شفاف و ملموس برای شهروندان و نخبگان سیاسی مبدل شود (میرشاهی ولایتی،1389،ص62).
مرحله چهارم : برنامه اقدام؛ چالش ها و راه کارها
«اقدام»، چهارمين مرحله فرايند چشم انداز است. با توجه به مطلوب باید چه اقداماتی انجام گیرد تا وضع موجود به تحقق آینده مطلوب کمک کند؛ و اين اقدامات براي رسيدن از وضع موجود به وضع مطلوب با چه چالشهايي روبرو است. «اقدام» در چشم انداز به دو معنا دلالت دارد : يك، اجراي راهبردهايي كه نظام برگزيده است. اين نوع اقدام، از ابزارهاي اجرايي سنتي است كه بسياري از نظام ها به آن خو گرفته اند و به خوبي مي توانند از آن استفاده كنند. اقدام شامل استراتژي ها و تاكتيك ها براي تحقق اهداف است(متس و هانس،1386،ص107)
3- روش تحقیق
در این پژوهش از روش تحقیق تطبیقی تمایزمحور استفاده شده است که تمرکز بر روی شناخت موارد تفاوت و اختلاف میان پدیدههایی است که مورد مقایسه قرار میگیرند تا درنهایت با در نظر گرفتن نکات افتراق آن پدیدهها تمایز و طبقهبندی بهتری ایجاد شود که به شناخت پدیده مورد بررسی کمک میکند. برای جمعآوری دادهها از روش کتابخانهای و مطالعه اسناد و مدارک استفاده شده است و برای روش تحلیلی دادهها از نوع تحلیل معناساختی و از نوع مفهومی استفاده شده، یعنی تمایز بین سازههای ذهنی و مفهومی این روشها که این نوع تحلیل به لحاظ تئوریک برای نشان دادن تمایزها، به دلیل منطق قیاسی آن قابلتوجه است. اما سازههای ذهنی یا فرضیههای بدون توجه به ما به ازای تجربتی تعریف میشوند. این نوع گونه شناسی(شناخت موارد تفاوت و شباهت) بر اساس قیاس طراحی میشود. اگرچه این نوع گونه شناسی ازلحاظ تئوریک قابلتوجه است، لکن ازنظر عملی، گاه بیفایده به نظر میرسد. بدین منظور سه روش مذکور با محوریت مقایسهپذیری با روش پسنگری شناسایی و با توجه به ابعاد جدول (3) واسازی شدهاند.
4- یافته های تحقیق
اولین تفاوت بین این سه رویکرد از تمایل به کشف47 و تمایل به توجیه48 ناشی میشود(جِرس و وی، 2004، ص 49). تفاوت ایجاد شده در فلسفه علم، بین موقعیت کشف و موقعیت توجیه، میتواند به توضیح تفاوت بین این رویکردها کمک نماید. در چهارچوب موقعیت کشف، ایدهگرفتن تنها چیزی است که اهمیت دارد، اینکه چگونه این کار انجام میشود، اهمیت ندارد. اگرچه روشهای مختلفی مانند طوفان مغزی و پنل خبرگان وجود دارد، اما هیچ تاکیدی بر الزام به تبعیت از قوانین و یا روشهای خاص یک فرآیند خلاق وجود ندارد. با این حال، در موقعیت توجیه، وظیفه اصلی به کارگیری ایدهها و اثبات اعتبار نتایج علمی است. قوانین و روشهای رسمی، پایایی نتایج و یافتهها را افزایش خواهند داد. به علاوه شفافیت در نتایج نیز ضروری است، محققان دیگر باید قادر به دنبالهروی و ارزیابی تجزیه و تحلیلها باشند. در اینجا، روشهای دارای بنیان قوی، اهمیت دارند(هُینینگِن-هیواِن، 2006، ص120-119). رویکرد پسنگری تا حد زیادی باید در چهارچوب و موقعیت کشف و نه توجیه، مورد ارزیابی و قضاوت قرار گیرد. پسنگری رویکردی است که ممکن است خلاقیت را از طریق تغییر کانون تمرکز از شرایط فعلی به شرایطی که به اندازه کافی دور هستند و در آینده قرار دارند و اجازه تغییر بنیادی را فراهم مینمایند، افزایش دهد. واضح است که مطالعه پسنگری برای اعتباریابی به روشهای علمی متکی است و این در موقعیت و حوزه توجیه قرار دارد- اما این روشها باید مطابق با عمل و رویه درون رشتههای علمی درگیر، انتخاب شوند(دِربُرگ، 1996، ص819).
در چشم اندازسازی بر اساس نظر نویسندگان مختلف، تمایلات گوناگون وجود دارد. برخی از نویسندگان چون شوماخر، جیمنز، کالینز و پوراس، به صراحت نحوه ارزیابی وضع موجود و پیمایش محیطی را مشخص کردهاند. به زعم این نویسندگان هدف از تحلیل وضع موجود، صورت واقع بخشیدن به چشم انداز و ایجاد درکی از مرحله اول در نگاه به آینده است. به زعم این نویسندگان تمایل به توجیه پررنگتر است. در حالی که بعضی دیگر چون استوارت معتقدند که چشم انداز فارغ از تحلیل وضع موجود، برای توصیف وضع مطلوب تدوین میشود و بنابراین با تحلیل وضع موجود (حال) و گذشته، مغایرت دارد(میرشاه ولایتی،1389،ص67).
دومین تفاوت بین این رویکردها بر اساس دو اصل «غایت انگاری49» و «علیت50» شکل گرفته است. دو اصل «علیت» و «غایت انگاری» دو نوع تبیین هستند که تاکنون در فلسفه یونان شناخته شده است. هر دو اصل، پیروان خاص خود را در طول تاریخ فلسفه و علم داشتهاند. طرفداران اصل علیت معتقدند که این اصل با توجه به شرایط اولیه خاص، امکان تبیین آنچه را که اتفاق افتاده و البته پیش بینی آنچه را که اتفاق خواهد افتاد، فراهم میکند(دِربُرگ، 1996، ص820). رویکرد «علی و معلولی»، رویکرد سنتی به برنامه ریزی است. در این رویکردها، برنامهریز ابتدا با طرح این سوال که «در آینده بلندمدت چه روی خواهد داد؟ » پیش بینی لازم را انجام میدهد. آنگاه پیشبینیها را مبنای تصمیمگیری و اتخاذ سیاست قرار می دهد و در نهایت اقدام میکند. به عبارت دیگر از شرایط حال آغاز کرده و به درون آینده می رود (پورمحمدی و دیگران، 1389، ص45).
دیدگاه مخالف، اعتقاد دارد که تبیینهای در چهارچوب علوم اجتماعی، شکل دیگری از شناخت و درک هستند. رفتار هدفمند انسان به طور کامل به واسطه ارجاع به بعضی قوانین کلی قابل توضیح نیست و بعضی فلاسفه معتقدند که رفتار انسان کاملا قطعی و جبرگرایانه نیست. بر طبق اصل غایت انگاری (هدفمندی) یک رفتار به وسیله نیات مبتنی بر تمایلات و اعتقادات بازیگران درگیر، توضیح داده میشوند. رفتارهایی از این نوع، یعنی رفتارهای آگاهانه و هدفمند، کنش و اقدام نامیده میشوند(گلداسمیت51،1981، ص308). رویکرد «غایت انگاری» رویکرد جدید به برنامهریزی است. در این رویکرد به برنامهریزی، برنامهریز ابتدا به افق آینده میرود و با حضور در افق آینده و دیدهبانی حال و گذشته، مسیرهای مشخص برای معماری توسعه از آینده به حال را تعیین و تدقیق می کند(پورمحمدی و دیگران، 1389، ص45). اگر یک نفر برای درک توسعه جامعه به جای علیت، غایت انگاری را یک مولفه و جز مهم در نظر بگیرد، به نظر میرسد پس نگری یک رویکرد مثمرثمر در مطالعات آیندههای بلند مدت باشد. نکات زیر پس نگری را جذابتر خواهد نمود:
1) مقاصد و نیات در بسیاری موارد، نقشی مهم در رفتار انسان ایفا مینماید؛
2) توسعه جامعه تحت تاثیر عوامل و بازیگران زیادی است(نه فقط تصمیم گیرندگان)؛
3) مقاصد و نیات تحت تاثیر دانش و ادراک گزینههای در دسترس هستند؛
4) نیات به طور کامل توسط یک مدل علی، قابل پیش بینی نیستند.
اصل غایت انگاری، نیات را یک نقطه کانونی در نظر میگیرد و این نیات تحت تاثیر ادراک بازیگران از گزینههای پیشروی آنها و شناختشان درباره ابزار تا روابط نهایی است. از این منظر، یک وظیفه ارزشمند مطالعات آینده فراهم نمودن تصاویر جذاب از آینده و برجسته نمودن انتخاب های استراتژیک است. این، ایده پیشرو و اصلی در مطالعات پس نگری است(دِربُرگ، 1996، ص821).
در چشم اندازسازی نیز تصویری جذاب از آیندهی مطلوب که والاترین آرمان های یک گروه یا سازمان را به زبانی روشن، مستدل و اطمینان بخش بیان میکند، ارائه می شود. آینده ای که افراد متعهد به خلق آن می شوند. چشم انداز نیز تصویری است که ارزش های فرد را به آینده منتقل و به واقعیت تبدیل می کند. زمانی که یک چشم انداز پذیرفته می شود، به نیرویی الهام بخش تبدیل می شود که حال را به سمت آیندهی پیش بینی شده می کشاند و به عنوان پیشگویی کامبخش عمل می کند. از این منظر، چشم اندازسازی نیز غایت نگر است(گلن و گوردون،1393، ص 178).
در نهایت از منظر دربرگ، اگر یک نفر به علیت به عنوان اصل کلی در فعالیت های علمی معتقد باشد، رویکردهای پیشبینی و تکنیکهای پیش بینی، احتمالا انتخاب طبیعی در مطالعه آینده خواهد بود. از سوی دیگر، اگر یک نفر غایتانگاری را به عنوان شکل و نوع خاصی از شناخت در نظر بگیرد، رویکردهای پس نگری و چشم انداز سازی، جذاب و جالب خواهند شد(کارلسون کِنایما و دیگران، 2008، ص36).
تفاوت سوم بین این سه رویکرد، در نگرش آنها نسبت به عدم اطمینان قرار دارد(مایلا، 2008، ص5). اکثر افراد، پس از تامل تصدیق خواهند کرد که دانش موجود در مورد یک پدیده اجتماعی، اغلب اجازه نتیجه گیری همراه با اطمینان را درباره توسعه بلندمدت در آن حوزه خاص را نمیدهد. با این حال، نظرات در مورد میزان عدماطمینان و مفاهیم روششناختی برای مطالعات علمی، تفاوت قابل ملاحظهای دارند (دُرمِنس، 2005، ص277).
در رویکرد پیشبینی، عدم اطمینان معمولا از منظر حساسیت به نتایج مدل در برابر تغییرات متغیرهای بیرونی بررسی میشود. درک آینده و اینکه واقعا چه چیزی اتفاق خواهد افتاد، ایده اصلی پیش بینی در مطالعات آینده است تا به جامعه یا یک مشتری قابلیت تطبیقپذیری با روندهای کما و بیش حتمی بدهد(مایلا، 2008، ص5).
با این حال در زمان بررسی آینده دور – بیش از 20 سال- رویکرد تحلیل حساسیت، اغلب ناکافی خواهد بود. در این وضعیت، مشکل، فقط دشواری پیش بینی بعضی متغیرهای بیرونی نیست، بلکه روابط کارکردی فرض شده در مدل پیشبینی نیز ممکن است در بلندمدت تغییر کنند. این یک مشکل حاشیه ای و کم اهمیت نیست و ایده تلاش برای برونیابی روندهای موجود به آیندههای دور را تهدید میکند. علاوه بر این انواع دیگری از عدم اطمینان نیز وجود دارد که مشکلات جدی برای پیش بینی پدیدههای اجتماعی به وجود میآورد. یک نوع از این عدم اطمینانها، امکانناپذیری پیشبینی تصمیمات آینده خودمان تا حدی که آنها تحت تاثیر دانش آینده هستند، میباشد. مقاصد و تصمیم یک بازیگر در یک موقعیت، تا حد زیادی توسط ایدهها و دانش موجود او تعیین میشود. دانش جدید توانایی تغییر تعادل به نفع یکی از گزینه های بدیل را دارد. هر چند، این واقعیت که دانش و ایده های جدید ممکن است منجر به شناسایی برخی گزینه های کاملا جدید شوند، خیلی جذابتر است(دِربُرگ، 1996، ص824).
به هر حال، نکتهای که وجود دارد این است که هیچ مدل علی ساخته شده بشر برای پیش بینی یک ایده واقعاً جدید کافی نیست. به قول پوپر« اگر یک چنین چیزی به عنوان دانش روبه رشد بشری وجود داشته باشد، پس ما نمی توانیم آنچه را که فقط در فردا می توانیم بدانیم، امروز پیش بینی کنیم». علاوه بر این: ... هیچ پیش بینی کننده علمی – چه یک دانشمند انسانی یا یک ماشین محاسبه – احتمالا از طریق روشهای علمی قادر به پیش بینی نتایج آینده خود نباشد. این نوع از عدم اطمینان از طریق تحقیق بیشتر قابل حل نمی باشد، در واقع این نوع عدم اطمینان بخشی از مخمصه بشر است که قادر به پیش بینی دانش و ایدههای آینده نیست. در کل، اگر این باور وجود داشته باد که افراد ایدها و دانش جدید را در آینده به دست خواهند آورد، در نتیجه امیدی به توانایی پیش بینی توسعه یک سیستم اجتماعی در بلند مدت وجود ندارد. نوع عدم اطمینانی که در اینجا وجود دارد این است که تصمیمات آینده فقط تحت تاثیر شرایط و روندهای فعلی جامعه، آنگونه کا ما آن روندها را میشناسیم، نیست. بنابراین واژه «عدم قطعیت» برای این نوع از عدم اطمینان پیشنهاد میشود. آنچه که درباره «عدم قطعیت» گفته میشود، ممکن است در ظاهر، معنی و اهمیت هر گونه تحقیق و بررسی بلندمدت را از بین برده و نابود کند، چرا که آینده همیشه همراه با شگفتی خواهد بود. این در حقیقت، موضع پوپر است، اما نتیجه و استنتاج به درک یک نفر از هدف مطالعات آینده بستگی دارد. اگر ایده، درک و شناخت آنچه که واقعا اتفاق خواهد افتاد به منظور فراهم نمودن شرایطی برای سازگاری یک جامعه یا یک مشتری با روندهای کم و بیش اجتناب ناپذیر باشد، در نتیجه، عدم قطعیت ممکن است تهدیدکننده باشد. تجزیه و تحلیل حساسیت برای اجتناب از این گونه خطرات کافی نیست، چراکه در بلندمدت، دانش جدید ما را مجبور به تغییر جهت کانون تمرکزمان و اقدام برای تغییر روندها می کند. از سوی دیگر، زمانی که هدف مطالعه آینده عمدتا تعریف یک چهارچوب مفهومی گستردهتر برای بحث در مورد آینده است، مطالعه کمتردر برابر تغییر پیش بینی نشده، آسیبپذیر است. نتایج مطالعه هنوز ممکن است دارای ارزش زیادی باشد، حتی اگر بعضی گزینههای جدید اضافه شوند. در واقع، مطالعات از این نوع، ممکن است محرک جستجوی دانش جدید باشند(مایلا، 2008، ص18).
چشم اندازسازی در بیشتر موارد در شرایط اطمینان به منظور بهبود و اجماع انجام می شود. چشم اندازها گستردهترین فضای باورپذیر و آرمانی را ترسیم میکنند. در فرآیند چشم اندازسازی با شناخت آینده های بالقوه(با توجه به روندها و سناریوها دربارهی پیشینه سازمان یا گروه)، با استفاده از تفکر در مورد ارزشها، یک چشم انداز مشترک ایجاد می شود. در تمامی این مراحل از شناسایی نیروهای کلیدی و چالشها این فرض وجود دارد که آینده در امتداد زمان حال قرار دارد، یعنی بر اساس شناختی که در حال حاضر از سازمان و محیط به وجود میآید، چشم انداز تدوین میشود (بال،2001، ص352).
جدول شماره(3): خلاصه یافته ها
ردیف | بعد | پس نگری | چشم انداز سازی | پیش بینی |
1 | مشارکت کنندگان | فرصت تغییر موضع و گزینه های مشارکت کنندگان | اجماع مشارکت کنندگان | سلسله مراتبی و نخبه محور |
2 | نسبت به وضعیت موجود | مستقل | وابسته(پویش محیطی) | وابسته کامل |
3 | عدم اطمینان | بنیادی | بنیادی و غیر بنیادی | ثبات |
4 | زمان | بلند مدت | کوتاه مدت و بلند مدت | کوتاه مدت |
5 | تمرکز یا تاکید | بر هم زدن وضع موجود | اجماع | حفظ روند ها و وضعیت موجود |
6 | هدف | ارزیابی امکان پذیری آینده مطلوب و گزینه های آینده انعطاف پذیر | خلق آینه مطلوب برای ذی نفعان | گزاره های قطعی برای اقدام و تغییر |
7 | معیار ارزش و کیفیت روش | پیامد های آینده مختلف بیرونی | میزان توافق و براننگیزنده ای بیشتر سیستم | میزان دقت درونی |
8 | نتایج | تعین آزادی عمل سیاسی | آینده آرمانی واقع گرایانه | کشف ویژگی های ساختار بنیادین |
9 | عنصر تغییرات اجتماعی | عامل | ساختار- عامل | ساختار |
10 | توجه به آرمان | آرمان گرایی آگاهانه | آرمانگرایی واقع بینانه | واقع بنیان |
11 | جهت حرکت حال و آینده | آینده به حال | حال به آینده و آینده به حال | حال به آینده |
12 | آنچه ثابت است | هیچ چیز ثابت فرض نمی شود | ارزش و جهان بینی محوری | مفروضات و روابط کنونی از واقعیت |
5- بحث و نتیجهگیری
انسان ها در طول تاریخ بشریت، برای توسعه و بسط روشهای پیش بینی آینده تلاش کردهاند. اما در سالهای اخیر، عمدتاً از جنگ جهانی دوم، دانشمندان، جامعهشناسان، و بسیاری از کسانی که خود را آینده پژوه نامیدهاند، روشهای کمی و کیفی مختلفی را برای پیشبینی منطقی آینده بسط دادهاند. همانگونه که راتکلیف(2002) و بیشاپ(2001) بیان می کنند، فعالیتهای آینده پژوهی بسیار روش محورند و روش در آنها جایگاه ویژهای دارد. روشهای آینده پژوهی عموماً برای درک بهتر احتمالات آینده با هدف تصمیم گیری بهتر در زمان حال، طراحی شده اند. آینده پژوهان بیان می کنند که روشهای آینده پژوهی، وسیله ای برای کاهش عدم اطمینان هستند، اگرچه این بیان صحیحتر است که آنها سعی در مدیریت عدم اطمینان دارند. روشهای آینده پژوهی به افراد در رویارویی با این عدم قطعیتها یاری میرسانند.
آیندهپژوهان مختلف، سلیقهها و سبک های روش شناختی متفاوتی دارند و به اقتضای سلیقه و سبک خود، برخی روش ها را بر برخی دیگر ترجیح میدهند. تحقیق حاضر با هدف تبیین روش پسنگری و مقایسه آن با دو روش چشم اندازسازی و پیشبینی انجام شد. پسنگری معمولاً زمانی مناسب است و انگیزه حرکت میشود که مشخص شود مطالعات جهتدار کوتاهمدت و پیشبینیهای بلندمدتتر، قادر به برآورده نمودن اهداف در مدت زمان قیدشده نیستند. در چنین موقعیتی، یک رویکرد دارای جوهره پسنگری ممکن است مفید باشد. پسنگری نشاندهنده تمرکز شناخت بر موقعیتی در آینده است که در آن موقعیت، اهداف برآورده شده باشند. نکته اصلی، تقویت جستجوی مسیرهای جدید در زمانی است که مسیرهای مرسوم و متعارف قادر به حل مشکلات نباشند. مزیت پسنگری بررسی «طیفی از آینده های محتمل و سنگ بناهای ممکن» در دستیابی به اهداف مطلوب میباشد. در صورتیکه پسنگری به روشی هوشمندانه استفاده شود، در بازکردن و گشودن چشمها بر روی نقاط و نکات کلیدی که باعث برتری میشوند، مفید خواهد بود. به عبارت دیگر پیامد یک پسنگری موفق، اثربخشی بیشتر خواهد بود.
پسنگری نشان میدهد که خلق یک چشمانداز منحصر به فرد از آینده، هدف مطالعه نیست، بلکه بر این دیدگاه تاکید میکند که آینده انعطافپذیر است. پس نگری روشی است که پارادوکس های حوزه پیش بینی را برطرف می کند. علی رغم شناخت ناپذیری آینده، بسیاری از تجزیه و تحلیل های پیش بینانه نشان دهنده تلاش برای پیش بینی آینده هستند. از سوی دیگر، اگرچه تکیه بر داده هایی از گذشته برای پیشبینی وضعیت فعلی یک اصل اساسی است، پیشبینی شگفتیها یا حوادث غیر محتمل به ندرت در تجزیه و تحلیل مد نظر قرار میگیرد. به علاوه، استفاده از پیش بینیها به منظور توجیه تصمیمات سیاسی، موجب واژگونی غریب علت و معلول میشود که به موجب آن تصمیمات فعلی، تحت تاثیر پیش بینیهای ما از حوادث آینده قرار میگیرند؛ در واقع، این واژگونسازی علت و معلول، اغلب با فرض صریح یا ضمنی ماهیت علمی پیشبینی ترکیب میشود که امکان کاربرد پیشبینیها را برای مشروعیتبخشی به تصمیمات سیاسی اصولاً هنجاری فراهم میکند. به این ترتیب، پسنگری فاصله گرفتن از تدریجیگرایی (تکاملگرایی) رایج در پیش بینی است، چراکه قادر به خلق یک آینده مطلوب است که اساساً متفاوت از شرایط فعلی است. در واقع پسنگری به یک سازمان اجازه میدهد تغییرات انقلابی در روش معمول خود ایجاد کنند.
تفاوتهای عمده پسنگری با چشماندازسازی زمینههای کاربرد آنهاست، زمینههای چون عدم اطمینان، زمان، هدف و... و بررسی وضع موجود الزاماً در پسنگری وجود ندارد. پسنگری نه تنها ترسیم خطوط کلی آیندههای مطلوب و ارائه آنها با استفاده از چهارچوبهای مدلسازی یکپارچه را هدف قرار میدهد، بلکه فراهم نمودن فرصت تغییر موضع برای مشارکتکنندگان بر مبنای تعامل بین گزینههای مجزا نیز مد نظر میباشد. در حالیکه در چشماندازسازی هدف اجماع برروی آینده حاصل از جهانبینی محوری و ارزش محور با توجه به وضع موجود است. همچنین ذکر این نکته ضروری است که روش چشماندازسازی وقتی دارای رویکرد آینده به حال است با پسنگری هم پوش است و حتی پسنگری یکی از مراحل آن است که در به تصویر کشیدن آینده (بیهگها، شفافسازی و برنامه اقدام) به چشمانداز سازی کمک میکند.
در پایان درصورتیکه پسنگری به روشی هوشمندانه استفاده شود، درباز کردن و گشودن چشمها بر روی نقاط و نکات کلیدی که باعث برتری میشوند، مفید خواهد بود. در واقع مزیت پسنگری بررسی «طیفی از آیندههای محتمل و سنگ بناهای ممکن» در دستیابی به اهداف مطلوب است و پتانسیل تغییر دیدگاههای غالب و جذب گروه بزرگی از کاربران بالقوه را دارد و بهواسطه تنظیم ورودیها و فراهم نمودن فرصت سازگاری و تطبیق بهتر با چشماندازهای آتی مرجح مشارکتکنندگان، ابزاری مؤثر برای تحریک یادگیری است.
منابع
1. پورمحمدی، محمدرضا و حسین زاده دلیر، کریم و قربانی، رسول و زالی، نادر(1389). مهندسی مجدد فرایند برنامه ریزی با تاکید بر کاربرد آینده نگاری. جغرافیا و توسعه، شماره 20، صص 58-37
2. قدیری، روح الله(1385). بررسی و شناخت روش های مطالعهی آینده. تهران: مرکز آینده پژوهی علوم و فناوری دفاعی- موسسه آموزشی و تحقیقاتی صنایع دفاعی
3. گلکار، کوروش(1384). چشم انداز شهر / محله: پیشنهاد یک چارچوب مفهومی برای صورت بندی بیانیه چشم انداز. هنرهای زیبا، شماره 24، صص 36-25
4. گلن، جروم سی و گوردون، تئودور جی(1393). دانشنامه بزرگ روش های آینده پژوهی، جلد دوم. ترجمه مرضیه کیقبادی و فرخنده ملکی فر. تهران: تیسا
5. متس، لیندگرن و هانس، بندهولد(1386). طراحی سناریو، پیوند بین آینده و راهبرد. ترجمه عبدالعزیز تاتار. تهران: مرکز آینده پژوهی علوم و فناوری دفاعی- موسسه آموزشی و تحقیقاتی صنایع دفاعی
6. ملکی فر، عقیل و شریعتمداری، آصف(1388). چشم انداز: چگونه رهبران آن را می سازند، انتقال می دهند و برقرار می دارند. تهران: اندیشده صنعت و فن آوری(آصف)، گروه آینده پژوهی رواق.
7. میرشاه ولایتی، فرزانه(1390). راهنمای عملی تدوین چشم انداز: مبانی، دیدگاه ها و فرآیندهای تدوین چشم انداز. تهران: موسسه آموزشی و تحقیقاتی صنایع دفاعی، مرکز آینده پژوهی علوم و فناوری دفاعی.
8. ناظمی قدیری، امیر(1385). آینده نگاری از مفهوم تا اجرا. تهران: مركز صنايع نوين، وزارت صنايع و معادن.
9. Ball, J. (2001). Environmental Future State Visioning: Towards a visual and integrative approach to information management for environmental planning. The International Journal of Justice and Sustainability, 6(3), 351-366
10. Becker, J. (2010). Use of backcasting to integrate indicators with principles of sustainability. International Journal of Sustainable Development & World Ecology, 17(3), 189-197
11. Bishop, Peter, Hines, Andy & Collins, Terry (2007). The current state of scenario development: an overview of techniques. Foresight, 9(1), 5-25
12. Dortmans, P. J. (2005). Forecasting, backcasting, migration landscapes and strategic planning maps. Futures 37 , 273–285
13. Dreborg, K. H. (1996).Essence of Backcasting. Futures,28(9), 813-828
14. Glenn, J.C., & Gordon, T. J. (2010). Futures Research Methodology —V3.0. ISBN: 978-0-9818941-1-9
15. Gold, Bela(1974). From Backcasting towards Forecasting. OMEGA, The Int. JI of Mgmt Sci., 2(2), 209-223
16. Goldsmith, M. H.(1981). Technology and teleology:Social engineering. Technological forecasting and social change, 19, 307-311
17. Haslauer, E., Biberacher, M., & Blaschke, T.(2012). GIS-based Backcasting: An innovative method for parameterisation of sustainable spatial planning and resource management. Futures, 44 , 292–302
18. Heinonen, S., & Lauttamaki, V. (2012). Backcasting scenarios for Finland 2050 of low emissions. Foresight, 14(4), 304-315
19. Hickman, R., & Banister, D. (2007).Looking over the horizon: transport and reduced CO2 emissions in the UK by 2030. Transport Policy, 14, 377-87
20. Hines, Andy(2006). Strategic Foresight: The State of the Art. The Futurist , Vol. 40, No. 5, 18-21
21. Höjer, M., & Mattsson, L.G. (1999). Determinism and backcasting in future studies. Futures, 32, 613-634
22. Holmberg, J., & Robbt, K-H.(2000). Backcasting - a framework for strategic planning. International Journal of Sustainable Development & World Ecology, 7(4), 291-308
23. Hoyningen-Huene,p.(2006). Context of discovery versus context of justification and Thomas Kuhn. Archimedes, 14, 119–131.
24. Kiraly, G., Pataki, G., Koves, A., Koves, A., & Balazs, B.(2013). Models of (future) society: Bringing social theories back in backcasting. Futures, 51,19–30
25. Manning, A. D., Lindenmayer, D. B., & Fischer, J. (2006). Stretch Goals and Backcasting: Approaches for Overcoming Barriers to Large-Scale Ecological Restoration. Restoration Ecology, 14(4), 487–492
26. Miola, A. (2008). Backcasting approach for sustainable mobility. European Commission, Joint Research Centre Institute for Environment and Sustainability
27. Quist, J. (2013). Backcasting and Scenarios for Sustainable Technology Development. DOI 10.1007/978-1-4020-8939-8 52
28. Robinson, J. (1988). Unlearning and Backcasting: Rethinking Some of the Questions We Ask about the Future. TECHNOLOGICAL FORECASTING AND SOCIAL CHANGE 33, 325-338
29. Robinson, J. (2003). Future subjunctive: backcasting as social learning. Futures, 35 , 839–856
30. Sharpe, B., & Heijden, K. V.(2007). Scenarios for success: Turning Insights into Action. John Wiley & Sons, Ltd
31. Voorn, T. V., Pahl-Wostl, C., & Quist, J.(2012). Combining backcasting and adaptive management for climate adaptation in coastal regions: A methodology and a South African case study. Futures, 44 , 346–364
32. Wangel, J. (2011). Change by whom? Four ways of adding actors and governance in backcasting studies. Futures, 43 , 880–889
[1] Backwards- looking analysis
[2] End point
[3] likely futures
[4] projective forecasts
[5] strategic objectives
[6] policy measures
[7] (policy) paths
[8] soft energy
[9] Robinson
[10] alternative energy futures
[11] blueprints
[12] feasibility
[13] sequential six-step methodology
[14] Anderson
[15] dominant views
[16] Dreborg
[17] approach
[18] methodology
[19] analytical oriented side
[20] constructive and process oriented side
[21] actors
[22] Höjer and Mattsson
[23] measures
[24] actions
[25] Sustainable Technology Development (STD)
[26] Strategies towards the Sustainable Household
[27] Vergragt and Van der Wel
[28] operational plan
[29] interactive
[30] iterative
[31] Weaver
[32] shared visions
[33] ‘systems’ perspective
[34] short-term actions
[35] Green and Vergragt
[36] second generation backcasting
[37] social learning
[38] interactive social research
[39] non-expert users
[40] interactive construction of future images
[41] Backward- looking analyses
[42] normative scenarios
[43] basic value-laden assumptions
[44] Guidelines
[45] value-neutral
[46] what if
[47] Discovery
[48] Justification
[49] Teleology
[50] Causality
[51] Goldsmith