Criticism of the philosophy of human rights with emphasis on the views of John Locke and Allameh Jafari
Subject Areas :Seyed Mohammad Reza Hosseini Moghadam 1
1 - PhD student, Department of Public Law, Islamic Azad University, Central Tehran Branch, Tehran, Iran
Keywords: human rights, John Locke, Allameh Jafari,
Abstract :
Context and purpose: Human rights are general privileges that, in the case of research, are the real measure of legitimacy and the limit of the government's authority towards humanity. The purpose of this research was to criticize the philosophy of human rights by emphasizing the views of John Locke and Allameh Jafari. Method: This research was done using analytical-descriptive method. And the method of collecting research information has been document-library, and the means of collecting information have been books, articles, websites, and valid legal portals. Findings and conclusions: The findings of the research have shown that the philosophical foundations of human rights, namely, disregard for the universe, denial of the end, hedonism, hedonism, and obligation, according to John Locke, were confined to human property and separated religion from politics. If from Allameh Jafari's point of view, Western human rights values are neither valid nor desirable for Muslims. And he considers the philosophical foundations of human rights to be subject to the commands of God and believes that the entire universe belongs to him and to him, and he is the only one who owns the universe and has the right to legislate and legislate for mankind.
قرآنکریم.
جعفری تبریزی، محمدتقی (1385). حقوق جهانی بشر: تحقیق و تطبیق در دو نظام اسلام و غرب، تهران: موسسه تدوین و نشر آثار علامه جعفری.
فریمن، مارک (1384). حقوق بشر و حقوق بشر دوستانه در درگیر های مسلحانه داخلی. اطلاع رسانی حقوقی، (9).
نژندی منش، هیبت اله. (1381). جهان شمولی حقوق بشر. رایحه آزادی.
کاتوزیان، ناصر. (1386). حقوق بشر و عدالت. حقوقی مجد، (1)، 10-12.
مودودی، ابوالاعلی. (1389). حقوق بشر در اسلام. فروغ وحدت، -(21)، 7-18.
مجاهدی، محمدمهدی. (1399). حقوق بشر به عنوان انصاف: زمینه مشترک برای ادغام تعهدات مذهبی و حقوق بشر. حقوق بشر، 15(2 (پیاپی 30) )، 53-66.
سادات اخوی، سیدعلی، و پارسانیا، نفیسه. (1392). قواعد تفسیر کنوانسیون اروپایی حقوق بشر در پرتو رویه قضایی دیوان اروپایی حقوق بشر. حقوقی بین المللی، -(49)، 127-144.
نواب دانشمند، فریبا، هاشمی، سیدمحمد، و رنجبریان، امیرحسین. (1400). جایگاه و کارکرد کمیته مشورتی شورای حقوق بشر در نظام بین المللی حقوق بشر. مطالعات حقوق عمومی (حقوق)، 51(3 )، 841-864.
Cranston, M. (1983). Are there any human rights?. Daedalus, 1-17.
Zohrabovic, D. N. (2021). John Locke's Human Rights Theory: Methodological Issues.
Locke, J. Contributions of John Locke to Human Rights.
Przetacznik, F. (1978). Individual Human Rights in John Locke's Two Treatises of Government. Netherlands International Law Review, 25(2), 195-216.
|
نقد فلسفه حقوق بشر با تاکید بر دیدگاه جان لاک و علامه جعفری
سید محمد رضا حسینی مقدم1
(تاريخ دريافت 30/07/1403 ـ تاريخ تصويب 09/03/1404)
چکیده
زمینه و هدف: حقوق بشر، امتیازات کلی است که در صورت تحقیق ، معیار واقعی مشروعیت و ملاک محدودیت اقتدار دولت در قبال بشریت است. هدف از این تحقیق، نقد فلسفه حقوق بشر با تاکید بر دیدگاه جان لاک و علامه جعفری بوده است.
روش: این تحقیق با استفاده از روش تحلیلی – توصیفی انجام شده است. و روش گردآوری اطلاعات تحقیق، اسنادی – کتابخانهای بوده است و ابزار گردآوری اطلاعات، کتب، مقالات، وبسایتها و پروتالهاب معتبر حقوقی بودهاند.
یافتهها و نتیجهگیری: یافتههای حاصل از تحقیق نشان داده است که مبانی فلسفی حقوق بشر یعنی، بیتوجهی به جهانهستی، فرجام انکاری، لذتگرایی و خوشباشی و تکلیف انگاری از نظر جان لاک محصور در مالکیت انسان بوده است و دین را از سیاست جدا کرده است. در صورتی که از دیدگاه علامه جعفری، ارزشهای حقوق بشر غربی برای مسلمانان نه معتبر است و نه مطلوب. و مبانی فلسفی حقوق بشر را تابع فرامین خداوند میداند و معقتد است که تمام عالم هستی از او و به سوی او است و فقط او است که مالک عالم هستی است و حق ربوبیت تشریعی و قانونگذاری برای بشر را دارد.
کلیدواژهها: حقوق بشر، جان لاک، علامه جعفری.
Criticism of the philosophy of human rights with emphasis on the views of John Locke and Allameh Jafari
Seyyed Mohammad Reza Hosseini Moghadam2
Abstract
Context and purpose: Human rights are general privileges that, in the case of research, are the real measure of legitimacy and the limit of the government's authority towards humanity. The purpose of this research was to criticize the philosophy of human rights by emphasizing the views of John Locke and Allameh Jafari.
Method: This research was done using analytical-descriptive method. And the method of collecting research information has been document-library, and the means of collecting information have been books, articles, websites, and valid legal portals.
Findings and conclusions: The findings of the research have shown that the philosophical foundations of human rights, namely, disregard for the universe, denial of the end, hedonism, hedonism, and obligation, according to John Locke, were confined to human property and separated religion from politics. If from Allameh Jafari's point of view, Western human rights values are neither valid nor desirable for Muslims. And he considers the philosophical foundations of human rights to be subject to the commands of God and believes that the entire universe belongs to him and to him, and he is the only one who owns the universe and has the right to legislate and legislate for mankind.
Keywords: human rights, John Locke, Allameh Jafari.
1. مقدمه
حقوق بشر، امتیازات کلی است که هر فرد انسانی طبعا دارای آن است. این امتیازات در صورت تحقق، معیار واقعی مشروعیت و ملاک محدودیت اقتدار دولت در قبال افراد است. هر چند ادیان الهی به ویژه اسلام در طول تاریخ منادی مفاهیمی از جمله آزادی، رهایی از بردگی و بندگی غیر از خدا بودهاند با این حال اصطلاح حقوق بشر از دو قرن پیش به نظامهای موضوعه راه یافته است. پس از جنگ جهانی دوم با تدوین منشور ملل متحد و به موجب بند 3 ماده 1 آن، تشویق احترام به حقوق بشر و آزادیهای اساسی یکی از اهداف تاسیس سازمان ملل گردید همچنین مقدمه منشور ملل متحد بر حقوق اساسی بشر، حیثیت و ارزش شخصیت انسانی و به تساوی حقوق مرد و زن و همچنین بین ملتها اعم از کوچک و بزرگ تاکید دارد و محور اصلی آینده را بشریت دانسته است. در این راستا ماده 55 منشور در ارتباط با ماده 1 آن تدوین شده است و به موجب آن حوزههای مختلف حقوق بشر، بالا بردن سطح زندگی، فراهم ساختن کار برای حصول شرایط ترقی و توسعه در نظام اقتصادی و اجتماعی، حل مسائل بینالمللی اقتصادی، اجتماعی، بهداشتی و مسائل مربوط به آنها و همکاری بینالمللی فرهنگی و آموزش و احترام جهانی و موثر به حقوق بشر و آزادیهای اساسی برای همه بدون تبعیض از هر حیث مورد تاکید قرار گرفت ( حسینی و بهادری جهرمی، 1393: 4).
در ابتدای هزارهی سوم، حجم عظیمی از قواعد حقوق بشر به برکت تلاشهای بیوقفه سازمان ملل متحد، وارد حقوق بینالملل شده و به لحاظ حقوقی، دولتها را در قبال اجرای آن، متعهد ساخته است. فرایند بینالمللی شدن حقوق بشر با تصویب و لازم الاجرا شدن منشور ملل متحد، تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر3، و میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی4، میثاق بینالمللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی5 و معاهدات گوناگونی که در سطح جهانی و منطقهای مورد پذیرش دولتها قرار گرفته، به انجام رسیده است.
با توجه به مقدمات مذکور، آنچه که به عنوان مساله و دغدغه اصلی طرح پژوهش مطرح است، شامل این نکته خواهد بود که اصولاً بنیادهای فلسفی حقوق بشر در دو نظام فکری متمایز را واکاوی نماید که هر دو به انسان شأن و کرامت میبخشند، اما از دو خاستگاه متفاوت، یعنی عقلانیت خودبنیاد در اندیشه لیبرال لاک و فطرت الهی در منظومه معرفتی علامه جعفری، به این مسئله میپردازند، نقطه آغاز این مسأله آن است که آیا میتوان از منظر الهیاتی و متافیزیکی نیز به دفاع از حقوق بشر پرداخت، یا آنگونه که در فلسفه مدرن غربی، بهویژه در اندیشه جان لاک، مطرح است، باید آن را صرفاً بر پایه عقلانیت و طبیعت انسانی تبیین کرد. از این رو، پرسشهای بنیادینی درباره مبانی هستیشناختی، انسانشناختی و ارزششناختی حقوق بشر به میان میآید، از جمله اینکه آیا حقوق بشر بدون ارجاع به خداوند و غایت خلقت، قابل توجیه است، آیا نگاه علامه جعفری که بر پیوند عمیق میان معنویت، اخلاق و مسئولیت در قبال خداوند تأکید دارد، میتواند الگوی بدیلی برای تبیین حقوق بشر ارائه دهد.
نقاط مبهم این بحث، در تفاوتهای ظریف اما مهم مبنایی نهفته است، در حالی که لاک با تأکید بر قرارداد اجتماعی و عقلانیت فردمحور، به استقلال فرد از نهادهای دینی و قدرتهای متافیزیکی باور دارد، علامه جعفری بر این نکته پافشاری میکند که انسان، بدون درک جایگاه خود در نظام هستی و پیوندش با خداوند، نمیتواند واجد حقوقی واقعی و بنیادین باشد. این تفاوت در مبنا، منجر به اختلاف در نتایج نیز میشود؛ از جمله در تفسیر آزادی، حدود مسئولیت، جایگاه اخلاق، و نسبت میان فرد و جامعه.
چالش اصلی پیشروی این پژوهش، بررسی و مقایسه دو نظام فکری ناهمگون با حفظ انسجام نظری است؛ بهویژه آنکه دیدگاه لاک در بستر تاریخی و معرفتشناختی غرب مسیحی شکل گرفته و دیدگاه علامه جعفری در بستر فقه، فلسفه اسلامی و حکمت متعالیه ریشه دارد. همچنین، دشواری در تطبیق زبان فلسفی متفاوت این دو متفکر، و ضرورت پرهیز از تقلیلگرایی یا تحمیل مفاهیم، از جمله موانعی است که در مسیر تحلیل انتقادی این دو دیدگاه باید مد نظر قرار گیرد. در نهایت مساله این پژوهش این است که با نقد تطبیقی دیدگاههای جان لاک و علامه جعفری، روشن سازد که حقوق بشر را میتوان نهتنها در پرتو عقلانیت سکولار، بلکه در چارچوبی معنوی و الهی نیز بازاندیشی کرد و بدیلی فلسفی برای گفتمان جهانیِ موجود عرضه داشت.
با توجه به اهمیت این مساله پژوهشگران مختلفی، مطالعات متفاوتی در راستای حقوق بشر انجام دادهاند که از جمله این مطالعات در داخل کشور میتوان به مطالعات فریمن مارک ( 1384)، که به بررسی حقوق بشر و حقوق بشر دوستانه در درگیریهای مسلحانه داخلی پرداخته است، نژادیمنش ( 1381)، که به بررسی جهانشمولی حقوق بشر پرداخته است، کاتوزیان ( 1386)، که به بررسی حقوق بشر و عدالت پرداخته است، مودودی ( 1389)، که به بررسی حقوق بشر در اسلام پرداخته است، مجاهدی ( 1399)، که به بررسی حقوق بشر به عنوان انصاف پرداخته است، سادات اخوی و پارسانیا ( 1392)، که به بررسی قواعد تفسیر کنوانسیون اروپایی حقوق بشر در پرتو رویه قضایی دیوان اروپایی حقوق بشر پرداخته است، نواب دانشمند و همکاران ( 1400)، که به بررسی جایگاه و کارکرد کمیته مشوری شورای حقوق بشر در نظام بینالمللی حقوق بشر پرداخته است، اشاره کرد.
از جمله این مطالعات در خارج از کشور میتوان به مطالعات کرانستون6 ( 1983)، که به بررسی وجود حقوق بشر پرداخته است، پرزیتاسیزنیک7 ( 1978)، که به بررسی حقوق بشر فردی در دو رساله دولت جان لاک پرداخته است، ظهرابیویس8 ( 2021)، که نظریه حقوق بشر جان لاک و مسائل روش شناختی آن پرداخته است، لاک9، که به بررسی کمکهای جان لاک به حقوق بشر پرداخته است، اشاره کرد.
با توجه به همهی این مطالعات میتوان دریافت که تحقیق حاضر، با هدف نقد فلسفه حقوق بشر با تاکید بر دیدگاه جان لاک و علامه جعفری از نوآوری لازم برخوردار است. بنابراین در این تحقیق در پی پاسخ به سوال خواهیم بود که اساساً دیدگاه علامه جعفری و لاک در مورد مبانی فلسفی حقوق بشر چه شباهتها و تفاوتهایی دارد؟
و مفروضات ما در این تحقیق به شرح ذیل میباشد:
دیدگاه علامه جعفری و جان لاک درباره مبانی حقوق بشر، با وجود تفاوتهای اساسی، در اصل احترام به کرامت انسان اشتراک دارند. علامه جعفری حقوق بشر را مبتنی بر فطرت الهی، عقل، اختیار و مسئولیتپذیری انسان در برابر خدا میداند و آن را جداییناپذیر از معنویت و اخلاق میبیند. در مقابل، لاک با تکیه بر عقل خودبنیاد و طبیعت انسانی، حقوقی چون آزادی، حیات و مالکیت را ذاتی انسان میداند و پشتوانه آن را عقل و قرارداد اجتماعی معرفی میکند. در حالی که مبنای حقوق نزد جعفری متافیزیکی و الهی است، لاک آن را سکولار و طبیعی میبیند. با این حال، هر دو بر ضرورت احترام به حقوق انسانی و مقابله با قدرتهای خودکامه تأکید دارند.
2. روششناسی تحقیق
این تحقیق با استفاده از روش تحلیلی – توصیفی انجام شده است. در این روش به بررسی چیستی، چرایی و چگونگی مسالهی مورد مطالعه پرداخته میشود. روش گردآوری اطلاعات تحقیق، اسنادی – کتابخانهای میباشد و ابزار گردآوری اطلاعات، کتب، مقالات، وبسایتها و پروتالهاب معتبر هستند.
3. یافتههای تحقیق
1-3- مبانی فلسفی حقوق بشر از منظر جان لاک
لاک بر پایهی فلسفه حسگرایـی از عقلانیت تعریفی ارائه میدهد که سطح نازل عقلانیت است یعنی همان شناخت عقلانی عمومی که همه انسانها از آن برخوردارند، و عقل به همین معنا، وجه ممیّـز انسان از حیوان است و همین سطح از عقلانیت است که از نظر وی، مبنـای فلسفی حقوق بشر را تشکیل میدهد.
بـراین پایـه، حقـوق بشـر معاصـر کـه محصول فلسفه و علمی جدید و از فراوردههای جهان مدرن است، غالباً مبتنی بر آراء و افکار فیلسوفان لیبرال - سکولاری عصر جدید مانند لاک، دکارت و کانت است. در موضوع فلسفه دین، لاک، به شناخت تجربی – عقلیِ خداوند معتقد است.
لاک، از چهار نوع ارتباطی که برای انسان قابل تصور است، صرفاً از دو نوع رابطه انسان با خدا و رابطه انسان با خود سخن گفته است. رابطه انسان با همنوعان و طبیعت را در قلمرو نظام سیاسی و بیرون از حوزه دین میداند. قدرت و سلطه سیاسی را امری صرفاً دنیوی میداند که حق تام و مسلم مردم است و به شک مشروط به حاکمان واگذار میشود. لذا قدرت، امانتی است در دست آنها که در صورت ظلم و تعدی به حقوق شهروندان، باز پس گرفته میشود.
بر این پایه است که وی، اصل عدم ولایت انسان بر انسان دیگر، و استقلال کام موجودی انسانی را مطرح میکند. کلیسا و نهادهای دینی قلمرو خاص خودشان را دارند و وظیفه متولیان امور دینی این اسـت که فقط به امور اخروی و معنوی مردم بپردازند و زمینه سعادت و رسـتگاری ارواح مؤمنان را فراهم نمایند.
آنان حق ندارند به امور سیاسی و دنیوی مردم دخالت نمایند، زیرا این کار دخالت در حوزه رابطه انسان با همنوعانش است که حق ورود به آن حوزه را نداشتند. به همین جهت، لاک تئوری سکولاریسم را به شکل آشکار و بیپرده مطرح کرده است.
2-3- مبانی فلسفی حقوق بشر از منظر علامه جعفری
مرحوم جعفري از دوران جواني به مسائل مهم اعتقادي جوانان و جامعه توجه كرده است. او همواره به عقايد متفكران غرب و دستاوردهاي آنان توجه داشته است؛ هرچند، در جايگاه مبلغي مذهبي، با برخي از عقايد متفكران غرب مخالف بود، هرگز تلاش آنان را ناچيز و مغرضانه نميشمرد. که حقوق بشر از جملهی این مباحث بوده است. علامه جعفری در کتاب خود به دو مسئلة مهم در اعلامية جهاني حقوق بشر ميپردازد:
1) ارزش انسانی اعلامیه و کاربرد؛
2) انگیزه اصلی تدوین و تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر.
سپس ميگويد كه عدهاي ارزش انساني اعلامية حقوق بشر و امكان اجراي جهاني آن را ميپذيرند و عدهاي ديگر معتقدند كه اين اعلاميه بهدليل خاستگاه غربي آن در جهان سوم و در بستر سنتهاي شرقي كارايي لازم را ندارد و بايد اصلاح شود.
بنابر گزارش علامه جعفري، در مسئلة دوم، سه نظريه وجود دارد:
1) اين اعلاميه بهعلت آن است كه از ستم و تبعيض جلوگيري شود؛
2) اين اعلاميه براي راضي كردن مردم كشورهاي بزرگ ازيك طرف و طرح مجموعهاي از آرمانها بدون فراهم كردن امكانات اجرايي آن از طرف ديگر است، بنابراين انگيزة تنظيم اين اعلاميه فريب مردم است؛
3) كه با اين اعلاميه ميخواهند تزاحم و تضاد انسانها را كم كنند و به ترويج ارزشهاي انساني بپردازند. نظر استاد جعفري اين است كه انگيزة اخير درست است، اما چنين ديدگاهي انسان را تا حد درندگان پايين ميآورد و بايد او را با اعمال زور اداره كرد (علامه جعفری تبریزی، 1385: 53-46).
از سراسر كتاب علامه جعفری معلوم است كه هدف استاد بيش از آنكه حل مشكلات انسانها باشد، انتقاد از غرب و اعلامية جهاني حقوق بشر است. ايشان اعلامية جهاني حقوق بشر را، از نظر ارزشي، بررسي کرده و به دلايل زير آن را ناقص و ناكارامد ميداند:
1. در اين اعلاميه به كرامت ذاتي انسانها توجه نشده است و قداست و شرافت معنوي انسانها ناديده گرفته شده است؛
2. اين اعلاميه نهتنها تكيهگاهي چون اعتقاد به خدا ندارد، بلكه يك تكيهگاه علمي قابلتعميم براي همگان نيز ندارد. از اينرو بهسادگي آسيبپذير است؛
3. تدوين يك نظام حقوقي مستلزم اجراي آن نيست. درحاليكه ما بايد بـه اجرا فكر كنيم، همانند اسلام كه به تربيت اخلاقي انسانها براي رعايت حقوق آنها اهميت ميدهد؛
4. در اين اعلاميه براي انسانهاي بافضيلت حق ويژهاي در نظر گرفته نشده و امتيازي به تقوي و فضيلت داده نشده است (همان: 57-55).
5. در اين اعلاميه براي انسانهاي بافضيلت حق ويژهاي در نظر گرفته نشده و امتيازي به تقوي و فضيلت داده نشده است (همان: 57-55).
آنگاه علامه جعفري انگيزههاي تبيينكنندگان اعلامية حقوق بشر را به هفـت قسـمت تقسيم كرده است و پس از بررسي يكايك آنها، به اين نتيجه ميرسد كه بدون آشنايي جان انسانها با جانهاي يكديگر محال است كه تفاهم واقعي ميان همة آنان برقرار شود (همان: 55-57).
3-3- نقد و بررسی بشر با رهیافت مبانی فلسفی
الف- بیتوجهی به جهانهستی
ماده اول اعلامیه جهانی حقوق بشر، بدون اشاره به پروردگار میگوید: همه انسانها آزاد به دنیا میآیند، و در جریان تدوین این ماده، با اصرار برخی از کشورهای اروپایی، از استناد این حقوق به خدا خودداری شد و با توجه به مواد دیگر، از جمله ماده 18، 21 و 29 روشن میشود که اعتقاد به خدا، کمترین تأثیری در حقوق، آزادیها و گستره یا محدودیتهای آنها ندارد.
جان لاک تصریح کرد: «آزادی طبیعی بشر عبارت است از اینکه از هرگونه قدرت مافوق زمینی رها باشد و تابع اراده یا اقتدار قانونی بشر دیگری نباشد، بلکه فقط از قانون طبیعت پیروی کند.
اما بر اساس نظر علامه جعفری که برگرفته از اندیشه دینی است، سراسر جهان هستی آفریده خدای تعالی و مِلک او است (اناللّه). از اینرو بشر موجودی مخلوق و وابسته به آفریدگار است و از خود چیزی ندارد، جز آنچه خدا موهبت فرموده است. پس باید هرگونه تصرفی با اجازه پروردگار باشد، وگرنه آن تصرف، غاصبانه و حرام است. حتی او مالک جان خویش نیست و نمیتواند خودکشی کند و به خود آسیب رساند. اما اندیشه حقوق بشر غربی مبتنیبر اصل خویشتن مالکی10 است و میتواند با هستی خود هرکار که بپسندد و از آن لذت برد، انجام دهد.
ب- فرجام انکاری
غایت اندیشی و باور به اینکه جهان آفرینش از جمله انسانها، منزلگاه و مقصودی دارند و رفتار انسان باید بر مبنای آن اهداف و غایات تنظیم گردد، در دوران مدرنیته رخت بربست و به جای آن، هوا و هوس بشری جانشین شد.
در نگرش دینی، انسان از خدا است و به سوی او در حرکت است. ازاینرو باید رفتارهای خود را بهگونهای تنظیم کند که او را به سعادت ابدی و بهشت جاویدان رحمت الهی سوق دهد. براین اساس، نمیتوان عامل محدودیت آزادیها را فقط نظم عمومی و رفاه همگانی دانست، بلکه برای صیانت از مقام شامخ انسانی و کسب فضیلت، ارزشهای اخلاقی عامل مهم و مستقل به شمار میآید.
ج- لذتگرایی و خوشباشی
به جای اندیشه تعالی و تکلیف انسان، لذت نشست و اساساً خیر و سعادت، یعنی هر چیزی که لذت آفرین باشد. ولی در اندیشهی علامه جعفری هر لذت و اندیشهای که خدا را به همراه نداشته باشد، باطل است.
د- تکلیف انگاری
حقوق با تکالیف، رابطه متقابل دارند؛ زیرا متلازمند. اما حقوق بشر غربی برخلاف این قاعده عمل کرده است؛ زیرا همواره انسان را محق و تکلیف را محدودیت، مانع و ضدارزش قلمداد میکند. این نگرش اومانیستی، که به جای خدا، انسان را در کانون ارزش قرار میدهد، تا بدان جا پا مینهد که حتی قلمرو دین را بر اساس انتظار بشر از دین تعیین میکند و با طرح این پرسش که آیا دین برای ما است یا ما برای دین، در پاسخ میگوید: دین برای ما است و نه ما برای دین.
از این رو اندیشههای دینی علامه جعفری، تکلیف محور است و این حقوق برای انجام همان تکالیف است و این تکالیف راهی برای نیل بشر به کمال است و به مقتضای لطف و رحمت خداوند، در شریعت تعیین شده است. تعالیم اسلامی، انسان را «بنده مکلف در برابر خداوند» توصیف میکند که هدف اصلی آن، تسلیم شدن بشر دربرابر اراده الاهی است.
4. نقاط اشتراک و افتراق دیدگاه علامه جعفری و لاک در مورد مبانی فلسفی حقوق بشر
نظر نگارنده بر این است که اصولاً دیدگاه علامه محمدتقی جعفری و جان لاک درباره مبانی فلسفی حقوق بشر، علیرغم اشتراکاتی در احترام به مقام و حقوق ذاتی انسان، از حیث مبانی انسانشناختی، معرفتشناختی و هستیشناختی تفاوتهای بنیادینی دارند. بررسی تطبیقی این دو دیدگاه، نهتنها به درک دقیقتری از مفهوم حقوق بشر در سنتهای فکری مختلف کمک میکند، بلکه میتواند زمینهای برای گفتوگوی بینالاذهانی و نظری در سطح فلسفه حقوق فراهم آورد.
در اندیشه جان لاک، متفکر قرن هفدهم و یکی از بنیانگذاران فلسفه لیبرالیسم، انسان موجودی عقلانی، خودبنیاد و دارای حقوق طبیعی و ذاتی همچون حق حیات، آزادی و مالکیت است. این حقوق بهواسطه قرارداد اجتماعی، مورد حمایت دولت قرار میگیرند اما اصالت آنها ریشه در طبیعت انسانی و عقلانیت فردی دارد. لاک انسان را از دیدگاه تجربی و عقلگرایانه مورد بررسی قرار میدهد و معتقد است که انسان، به حکم عقل، میتواند حق خود را بشناسد و در راستای دفاع از آن عمل کند. از این منظر، حقوق بشر نیازی به پشتوانه متافیزیکی یا دینی ندارد، هرچند لاک تحت تأثیر زمینه دینی دوران خود، گاه اشاراتی به خداوند دارد، اما آنچه در نهایت به نظام فلسفی او شکل میدهد، عقل خودبنیاد و فردگرایانه است. وی آزادی را ارزش محوری میداند و بر استقلال فرد از سلطه دولت و دین تأکید میکند.
در مقابل، علامه محمدتقی جعفری، فیلسوف مسلمان معاصر، حقوق بشر را مفهومی میداند که باید بر پایه معرفتشناسی توحیدی و انسانشناسی الهی استوار باشد. از دیدگاه او، انسان دارای شأن و کرامت ذاتی است، نه به دلیل صرف طبیعت عقلانی خود، بلکه به سبب برخورداری از فطرت الهی، روح ملکوتی و ظرفیت تعالی معنوی. حقوق بشر در اندیشه جعفری، برخاسته از مقام خلیفةاللهی انسان است و باید در چارچوب نظام هستیشناسی الهی و اخلاق توحیدی مورد تحلیل قرار گیرد. وی بر این نکته تأکید میکند که بدون شناخت جایگاه انسان در نظام هستی، نمیتوان سخنی معتبر از حقوق بشر به میان آورد. بهعبارت دیگر، در اندیشه جعفری، کرامت انسان، مسئولیتپذیری، اختیار و رابطه انسان با خداوند، عناصر اساسی در تبیین حقوق بشر هستند.
در نگاه لاک، اصل بر آزادی و خودمختاری فرد است و مسئولیتهای اخلاقی در چارچوب قرارداد اجتماعی و عقل جمعی تفسیر میشود، اما در نگاه علامه جعفری، آزادی تنها زمانی اصالت دارد که در خدمت کمال انسانی، اخلاق، تقوا و مسئولیت در برابر خداوند باشد. بدین معنا، آزادی در تفکر جعفری، در چارچوبی الهی و غایتمند معنا پیدا میکند، در حالی که در تفکر لاک، بیشتر جنبه فردی، سیاسی و حقوقی دارد. از نظر مبنایی، تفاوت مهم میان این دو متفکر آن است که لاک حقوق بشر را بر پایه عقل طبیعی و تجربهگرایی تبیین میکند، در حالی که جعفری به عقل متصل به وحی و حکمت الهی باور دارد و حقوق بشر را بدون تکیه بر مبانی متافیزیکی و معنوی، نامفهوم و ناقص میداند. در عین حال، هر دو متفکر بر ارزش ذاتی انسان، ضرورت احترام به حریم فردی، و لزوم تحدید قدرتهای خودسر تأکید دارند. این اشتراک در نتایج، ناشی از دغدغههای مشترک انسانی در دو نظام فکری متفاوت است، اما آنچه آنها را از یکدیگر متمایز میکند، مبانی معرفتی و هستیشناسی مورد استفاده برای استنتاج این نتایج است.
از منظر چالشهای نظری، دیدگاه لاک با نقدهای متعددی مواجه است، از جمله اینکه تکیه صرف بر عقلانیت فردی و طبیعت، نمیتواند پاسخگوی همه ابعاد انسانی و معنوی حقوق بشر باشد. همچنین، تفسیر سکولار از حقوق بشر ممکن است در جوامع دینی مقبولیت نداشته باشد. از سوی دیگر، اندیشه جعفری نیز با این چالش روبروست که تبیین دینی و متافیزیکی از حقوق بشر، چگونه میتواند با گفتمان جهانی حقوق بشر که عمدتاً سکولار است، وارد گفتوگو شود و از خطر بستهشدن بر خود اجتناب کند.
میتوان گفت که دیدگاه جان لاک و علامه جعفری درباره مبانی فلسفی حقوق بشر، دو مسیر متفاوت را برای دفاع از کرامت و حقوق انسان طی میکنند. یکی با تکیه بر عقلانیت تجربی و قرارداد اجتماعی، و دیگری با تکیه بر حکمت الهی و فطرت توحیدی. این تفاوتها، هرچند عمیق و بنیادیناند، اما میتوانند در عین تقابل، مکمل یکدیگر نیز باشند؛ مشروط بر آنکه در فضای گفتوگوی فلسفی، امکان تعامل و تفسیر متقابل فراهم شود.
نتیجهگیری
هدف از این تحقیق، نقد فلسفه حقوق بشر با تاکید بر دیدگاه جان لاک و علامه جعفری بوده است. این تحقیق با استفاده از روش تحلیلی – توصیفی انجام شده است. و روش گردآوری اطلاعات تحقیق، اسنادی – کتابخانهای بوده است و ابزار گردآوری اطلاعات، کتب، مقالات، وبسایتها و پروتالهاب معتبر حقوقی بودهاند. یافتههای حاصل از تحقیق نشان داده است که مبانی فلسفی حقوق بشر شامل: بیتوجهی به جهانهستی، فرجام انکاری، لذتگرایی و خوشباشی و تکلیف انگاری از نظر جان لاک محصور در مالکیت انسان بوده است و دین را از سیاست جدا کرده است. در صورتی که از دیدگاه علامه جعفری، ارزشهای حقوق بشر غربی برای مسلمانان نه معتبر است و نه مطلوب. هرچند ظاهر این ارزشها کاملا جذاب، فریبنده و قانعکننده بهنظر میرسد، اما اصول زیربنایی این ارزشها، اساساً با ارزشهای اسلامی- که به اقتضای لطف بیپایان و حکمت جاودانی بشر فرو فرستاده شده – منافات دارد و عرف اجتماعی نیست و نمیتوان و نباید تلاش کرد که حقوق بشر در اسلام را تحت نسبیت فرهنگی حقوق بشر غربی استنباط کرد و به این بهانه که ما در دنیایی مدرن زندگی میکنیم و باید خود را با شرایط زندگی مدرن وفق دهیم، پذیرش ارزشها و اهداف بیگانه با اسلام را توجیه کنیم، بلکه اسلام تنها معیار سنجش اعتبار فرهنگی است که مسلمانان برمیگزینند و این بدان رو است که تمام عالم هستی از او و به سوی او است و فقط او است که مالک عالم هستی است و حق ربوبیت تشریعی و قانونگذاری برای بشر دارد؛ (ان الحکم الا لله. یوسف: 40 و 67) از نظر عقل سلیم نیز خالق متعال، بهترین قانونگذار و قانون او کاملترین و جامعترین برنامه ممکن است.
پیشنهادات
در راستای تحقیق حاضر پیشنهادات ما برای تحقیقات آتی به شرح ذیل میباشند:
ü بررسی دیدگاههای جان لاک در رابطه با حقوق بشر دوستانه؛
ü بررسی دیدگاههای علامه جعفری در رابطه با حقوق بشر؛
ü مقایسهی مبانی فکری علامه جعفری و جان لاک در رابطه با حقوق شهروندی؛
ü بررسی دیدگاههای فلسفی علمای جهان اسلام در رابطه با حقوق بشر و مقایسه این دیدگاه ها با دیدگاههای اندیشمندان غربی.
محدودیتها
هر پژوهش علمی با یک سری از محدودیتها همراه است که تحقیق حاضر نیز از این امر مستثنی نبوده است. از جمله محدودیتهای تحقیق حاضر، عدم وجود منابع کافی در رابطه با فلسفه حقوق بشر بوده است.
تقدیر و تشکر
کمال تقدیر و تشکر را دارم از اساتید و دوستانی که در نگارش این مقاله مرا یاری نمودهاند.
منابع
Ø قرآنکریم.
Ø جعفری تبریزی، محمدتقی (1385). حقوق جهانی بشر: تحقیق و تطبیق در دو نظام اسلام و غرب، تهران: موسسه تدوین و نشر آثار علامه جعفری.
Ø فریمن، مارک (1384). حقوق بشر و حقوق بشر دوستانه در درگیر های مسلحانه داخلی. اطلاع رسانی حقوقی، (9).
Ø نژندی منش، هیبت اله. (1381). جهان شمولی حقوق بشر. رایحه آزادی.
Ø کاتوزیان، ناصر. (1386). حقوق بشر و عدالت. حقوقی مجد، (1)، 10-12.
Ø مودودی، ابوالاعلی. (1389). حقوق بشر در اسلام. فروغ وحدت، -(21)، 7-18.
Ø مجاهدی، محمدمهدی. (1399). حقوق بشر به عنوان انصاف: زمینه مشترک برای ادغام تعهدات مذهبی و حقوق بشر. حقوق بشر، 15(2 (پیاپی 30) )، 53-66.
Ø سادات اخوی، سیدعلی، و پارسانیا، نفیسه. (1392). قواعد تفسیر کنوانسیون اروپایی حقوق بشر در پرتو رویه قضایی دیوان اروپایی حقوق بشر. حقوقی بین المللی، -(49)، 127-144.
Ø نواب دانشمند، فریبا، هاشمی، سیدمحمد، و رنجبریان، امیرحسین. (1400). جایگاه و کارکرد کمیته مشورتی شورای حقوق بشر در نظام بین المللی حقوق بشر. مطالعات حقوق عمومی (حقوق)، 51(3 )، 841-864.
Ø Cranston, M. (1983). Are there any human rights?. Daedalus, 1-17.
Ø Zohrabovic, D. N. (2021). John Locke's Human Rights Theory: Methodological Issues.
Ø Locke, J. Contributions of John Locke to Human Rights.
Ø Przetacznik, F. (1978). Individual Human Rights in John Locke's Two Treatises of Government. Netherlands International Law Review, 25(2), 195-216.
[1] دانشجوی دکتری گروه حقوق عمومی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران مرکز، تهران ایران (نویسنده مسئول)
Email: mrhmmrhm14@gmail.com
[2] PhD student, Department of Public Law, Islamic Azad University, Central Tehran Branch, Tehran, Iran.
Email: mrhmmrhm14@gmail.com
[3] Universal Declaration of Human Rights
[4] International Covenant on Civil andPolitical Rights
[5] International Covenant on Economic, Social and Cultural Rights
[6] Cranston
[7] Przetacznik
[8] Zohrabovic
[9] Locke
[10] self _ possesion