Examining Identity-Normal Variables Affecting Iran-European Union Relations 2002-2020
Subject Areas : Political and International Researches Quarterly
مهدی اسکندریان
1
,
آرمین امینی
2
,
رضا شیرزادی
3
1 -
2 - دانشگا ه آزاد
3 - دانشگاه آزاد
Keywords: Iran, European Union, Norm, Identity, Nuclear Issue, Human Rights,
Abstract :
In this article, we will examine the identity and normative variables that influenced Iran-EU relations between 2002 and 2020. Accordingly, we seek to answer the question of how immaterial and identity variables affected Iran-EU relations between 2002 and 2020.The main hypothesis is that differences in attitudes between Iran and the European Union in the categories of politics and culture, and instances related to norms and values, and Europe's identity proximity to the United States have led to a greater impact of material variables such as the nuclear issue and economic interests on Iran-EU relations between 2002 and 2020. This issue led to a decline in relations between the two actors in various political, economic, and cultural fields, even raising human rights issues, and only in the period after the JCPOA agreement did relations improve somewhat due to the parties moving closer to the discourse of engagement and non-proliferation.
- سرخه، ابراهیم (1403) "جایگاه حقوق بشر در سیاست خاورمیانه ای اتحادیه اروپا" فصلنامه مطالعات بنیادین و کاربردی جهان اسلام، سال ششم، شمارۀ نوزدهم، بهار 1403.
- قامت، جعفر و محمدرضا پورقوشچی، (1395)، «پیامدهای توافق هسته ای بر روابط جمهوری اسلامی ایران و اتحادیه اروپا»، مطالعات روابط بین الملل، شماره 35.
- قائم پناه، صمد، (1397)، «بررسی روابط اتحادیه اروپا و جمهوری اسلامی ایران در دوره پسابرجام»، فصلنامه تخصصی علوم سیاسی، دوره 14، شماره 45.
- گلشن پژوه، محمودرضا، (1387)، پرونده هسته¬ای ایران(4)، رویکردها و نظرها، تهران: انتشارات موسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین¬المللی ابرار معاصرتهران.
- مشیرزاده، حمیرا، (1385)، «تحلیل سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از منظر سازه¬انگاری»، مجری طرح نسرین مصفا؛ با همکاری حسین نوروزی، نگاهی به سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، تهران: مرکز چاپ و انتشارات وزارت امورخارجه.
- ونت، الکساندر، (1385)، «اقتدارگرايي چيزي است که دولتها خودشان میفهمند: ساختهای اجتماعی سیاست قدرت»، در: اندرو لينکليتر (ویراستار)، جامعه و همکاری در روابط بینالملل، ترجمه بهرام مستقیمی، تهران: انتشارات وزارت امور خارجه.
- Adebahr, Cornelius, (2020), Europe Needs a Regional Strategy on Iran, Washington, D.C.: Carnegie Endowment for International Peace.
- Alcaro, Riccardo, (2018), Europe and Iran’s Nuclear Crisis: Lead Groups and EU Foreign Policy-Making, London: Palgrave Macmillan.
- Ashton, Catherine, (2009), “Quiet diplomacy will get our voice heard”, Times (December, 17), pp. 1-2, Available at:http://www.timesonline.co.uk
- Balducci, Giuseppe, (2008), “Inside Normative Power Europe: Actors and Processes in the European Promotion of Human Rights in China”, EU Diplomacy Paper 8 (Department of EU International Relations and Diplomacy Studies).
- Checkel, Jeffrey T., (1998), “The Constructivist Turn in International Relations Theory”, World Politics, Vol.50, No.2, pp. 324-348.
- Divsallar, Abdolrasol, (2019), “Reviving the Security Function: EU's Path to Save the JCPOA”, Egmont Royal Institute for International Relations, available at: https://www.academia.edu/39936508/Reviving_the_Security_Function_EUs_Path_to_Save_the_JCPOA
- Fiedler, Radosław, (2017), “European Union and the Islamic Republic of Iran”, in: Ożarowski, R and Grabowski,W. (eds.), Political Dilemmas of the Arab and Muslim World, Warsaw: Rambler Press.
- Hopf, Ted, (1998), “The Promise of Constructivism in International Relations Theory”, International Security, Vol. 23, No. 1.
- Katzman, K. (2018), “Iran: Politics, Human Rights, and U.S. Policy”, Congressional Research Service, March 26, available at:https://fas.org/sgp/crs/mideast/RL32048.pdf
- Kaya, Taylan Özgür, (2009), “Identifying the EU’s Foreign and Security Policy Roles”, Uluslararası Hukuk ve Politika, Vol. 5, No. 17.
- Kim, Nam-Kook & Viviana Passoni (2010). “From Modern Power to a Postmodern Example: The Evolution of the European Union”, International Area Review, Vol. 13, No. 3.
- King, Toby, (1999), “Human Rights in European Foreign Policy: Success or Failure for Post-Modern Diplomacy?”, European Journal of International Law, Vol. 10, No. 2.
- Lissner, Rebecca Friedman, (2017), “The National Security Strategy Is Not a Strategy”, Foreign Affairs, Available at: https://www.foreignaffairs.com/articles/united-states/2017-12-19/national-security-strategy-not-strategy
- Manners, Ian, (2002), “Normative Power Europe: A Contradiction in Terms?”, Journal of Common Market Studies, Vol. 40, No. 2.
- Manners, Ian, (2006), “European Union, normative power and ethical foreign policy”, In: David Chandler and Volker Heins (Eds), Rethinking Ethical Foreign Policy: Pitfalls, possibilities and Paradoxes, New York: Routledge.
- Meier, Oliver, (2013), “European Efforts To Solve The Conflict Over Iran’s Nuclear Programme: How Has The European Union Performed?”, Non-Proliferation Papers, No. 27.
- Mix, Derek E. and Kenneth Katzman, (2017), Iran Policy and the European Union, Washington D.C.: Library of Congress. Congressional Research Service.
- Mousavian, S. Hossein, (2016), “EU–Iran Relations After Brexit”, Survival, Vol. 58, No. 5.
- Onuf, Nicholas G., (1994), “The Constitution of International Socity”, European Journal of International Law, Vol. 5, No. 1.
- Parsi, Rouzbeh and Dina Esfandiary, (2016), “An EU Strategy for relations with Iran after the nuclear deal”, European Iran Research Group (Policy Department, Directorate-General for External Policies), No. June-PE578.005.
- Pillar, Paul R., (2017), “America Alone”, The National Interest, Available at: https://nationalinterest.org/blog/paul-pillar/america-alone-23726
- Pinto, M. C., (2021), “Sanctioning Iran: US‐European disputes over policy towards Iran”, The International Spectator: Italian Journal of International Affairs, Vol. 36, No. 2.
- Tarock, A., (2016), “The Iran nuclear deal: winning a little, losing a lot”, Third World Quarterly, Vol. 37, No. 8.
- US NSS, (2017), National Security Strategy of the United States, Washington, DC: The White House.
- Zielonka, Jan, (2012), “The Ideology of Empire: the EU’s Normative Power Discourse”, Dahrendorf Symposia Series 2012-05, Available at:www.dahrendorf-symposium.eu%2Ffileadmin%2FContent_Images%2 FPapers%2FDahrendorf_Symposia_Series%2FDahrendorf_Symposia_Series_2012_05.pdf
https://www.consilium.europa.eu/en/policies/united-states/2023
-JOINT EU-US ACTION TO ADDRESS GLOBAL CHALLENGES https://www.eeas.europa.eu/sites/default/files/documents/2024/EU_US_2024.pdf
فصلنامه پژوهش های سیاسی و بین المللی، دوره 16، شماره 63، شماره پیاپی (63)، تابستان 1404، ص 51 ـ 23 |
مقاله پژوهشی
بررسی متغیرهای هویتی -هنجاری موثر بر روابط ایران و اتحادیه اروپا 2002– 2020
مهدی اسکندریان1، آرمین امینی*2و رضا شیرزادی3
تاریخ دریافت: 07/03/1404 تاریخ پذیرش: 10/04/1404
چکیده: در این مقاله به بررسی متغیرهای هویتی و هنجاری موثر در روابط ایران و اتحادیه اروپا بین سالهای ۲۰۰۲ تا 2020 خواهیم پرداخت. بر این اساس به دنبال پاسخ به این پرسش هستیم که متغیرهای غیرمادی و هویتی چگونه بر روابط ایران و اتحادیه اروپا بین سالهای ۲۰۰۲ تا ۲۰۲۰ اثرگذار بوده است؟ فرضیه اصلی این است که تفاوت ها در نگرش های ایران و اتحادیه اروپا در مقوله های سیاست و فرهنگ و مصادیق مربوط به هنجارها و ارزشها و نزدیکی هویتی اروپا با ایالات متحده امریکا منجر به اثرگذاری بیشتر متغییر های مادی نظیر مسأله هستهای و منافع اقتصادی بر روابط ایران و اتحادیه اروپا بین سالهای ۲۰۰۲ تا ۲۰۲۰ شده است که این موضوع منجر به کاهش در روابط دو بازیگر در زمینههای مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، حتی طرح مباحث حقوق بشری شده و تنها در دوره پس از توافق برجام به دلیل نزدیک شدن طرفین به گفتمان تعامل و عدم اشاعه، بهبودی نسبی در روابط صورت گرفت.
کلیدواژهها: ایران، اتحادیه اروپا، هنجار، هویت، مسأله هستهای، حقوق بشر.
مقدمه
نظم هر کنشگری در نظام بینالملل هویتی را برای خود تعریف نموده است که در رفتار خارجی خود با سایر کنشگران آن را نمایندگی می نماید. پس از شکلگیری جمهوری اسلامی ایران در پی انقلاب اسلامی، هویت ایران از آموزههای اسلامی و همچنین شعائر انقلابی نشأت گرفت و در عرصه رفتار خارجی به کار برده شد. این هویت جدید، تغییری بنیادین در رفتار ایران با سایر بازیگران ایجاد نمود. از سوی دیگر این هویت از سوی بازیگران غربی به خوبی درک نگردید. برای اروپا هر دو مسئله یعنی حفظ و استمرار روابط با ایران و رسیدگی به اوضاع پیش آمده در این کشور بطور همزمان و موازی دارای اهمیت بود. تا سال 1979 (پيروزي انقلاب اسلامي) روابط تهران و پايتختهاي اروپايي از روندي يكنواخت و بدون تنش برخوردار بود. ایران حتی با جامعه اروپایی یک قرارداد اقتصادی منعقد نموده بود که در سال 1977 پایان می یافت. لكن اين وضعيت با وقوع انقلاب اسلامي در ايران به شكل اساسي تغيير كرد. گرچه وزن و اهميت اتحاديه اروپا در سياست خارجي ايران بسيار فراتر از نقش و موقعيت ايران در سياست خارجي اتحاديه اروپاست؛ اما ايران نيز بواسطه برخورداري از برخي ويژگيها نظير پيشينه تاريخي، موقعيت استراتژيك، جايگاه ويژه منطقهاي (قدرت منطقهاي) و منابع عظيم نفت و گاز توانسته بود موقعيت ويژهاي در تعاملات بينالملل بخصوص در رابطه با اروپا به دست آورد. به همین دلیل حتی در مقاطعی که رابطه سیاسی (فتوای قتل سلمان رشدی و یا موضوع میکونوس) برای مدت محدودی قطع شد اما اثر زیادی بر روابط اقتصادی دو طرف وارد نکرد. کشورهای عضو اتحادیه اروپایی نسبت به نوع رابطه اتحادیه با ایران، موضع هماهنگ و واحدی نداشته اند و هر کدام اولویت ها و جهت گیری بعضا متفاوتی برای رابطه با ایران قائل بودند. برخی عمدتاً اهداف سیاسی را در مذاکره با ایران دنبال میکرده و برخی به اهداف اقتصادی اولویت میدادند، به این دلیل مسیر مذاکرات اقتصادی و سیاسی ایران با اتحادیه اروپایی مسیری دشوار و ناهموار بود و به متغیرهای داخلی، منطقهای و بینالمللی بستگی داشته است. به تدریج اما با عمیق تر شدن روند همگرایی در اروپا بخصوص پس از اجرایی شدن معاهده ماستریخت در سال 1991 و ظهور اتحادیه اروپایی، ارزشها و هنجارهای اروپایی نقش مهم تری در هماهنگی و اتخاذ سیاست خارجی ایفا نمودند به گونه ای که برخی از این بازیگر جدید عرصه بین الملل بعنوان قدرت مدنی و یا قدرت هنجاری تعبیر نمودند.
طی ادوار مختلف فوق، متغییرهای مختلفی در روابط دو طرف موثر و شناسایی شده اند، عوامل و متغییر های نظیر روند صلح خاورمیانه، سلاح های کشتار جمعی، تروریسم، حقوق بشر، نزدیکی غرب با یکدیگر و همراهی با ایالات متحده که طی سالهای مختلف بر روابط دو بازیگر تاثیر داشته اند. اما مساله هستهای یکی از مهمترین متغیرهایی بود که بر روابط جمهوری اسلامی ایران با اتحادیه اروپایی تاثیر گذاشته و آن را بیشتر از هر زمانی متصلب کرده است. در این ارتباط، اروپاییها نسبت به فعالیتهای هستهای ایران حتی بیش از آمریکاییها نگران و حساس هستند؛ زیرا اروپا علاوه بر نگرانیهای مربوط به امنیت بینالملل نسبت به امنیت خود قاره اروپا که به تدریج در برد موشکهای ایران قرار میگیرد، نیز نگران و حساس شده اند. به همین دلیل مسئله شفافیت در فعالیتهای هستهای ایران همواره یکی از عوامل موثر بر سیاست خارجی اتحادیه اروپا برای توسعه روابط با ایران بوده است. بعبارت دیگر بنظر می رسد اختلاف برداشت و درک طرفین از مفاهیمی چون تهدید ، امنیت و بطور کلی تفاوتهای هویتی میان دو طرف، عامل و متغییر مهمی در روابط دو بازیگر بوده است. بر این اساس به دنبال پاسخ به این پرسش هستیم که متغیرهای غیرمادی چگونه بر روابط ایران و اتحادیه اروپا بین سالهای ۲۰۰۲ تا ۲۰۲۰ اثرگذار بوده است؟
فرضیه اصلی این است که تفاوت ها در نگرش های ایران و اتحادیه اروپا در مقوله های سیاست و فرهنگ و مصادیق مربوط به هنجارها و ارزشها و نزدیکی هویتی اروپا با ایالات متحده امریکا منجر به اثرگذاری بیشتر متغییر های مادی نظیر مسأله هستهای و منافع اقتصادی بر روابط ایران و اتحادیه اروپا بین سالهای ۲۰۰۲ تا ۲۰۲۰ شده است که این موضوع منجر به کاهش در روابط دو بازیگر در زمینههای مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، حتی طرح مباحث حقوق بشری شده و تنها در دوره پس از توافق برجام به دلیل نزدیک شدن طرفین به گفتمان تعامل و عدم اشاعه، بهبودی نسبی در روابط صورت گرفت.
1) پیشینه و چارچوب نظری:
1-1) پیشینه تحقیق:
بررسی تحولات اتحادیه اروپا در ارتباط با ایران همواره مورد توجه اندیشمندان و پژوهشگران در حوزه روابط بین الملل میباشد. پایان نظام دو قطبی و در سالهای اخیر افول یک جانبه گرایی و توجه به چندجانبهگرایی، لزوم توجه به اتحادیه اروپا را به عنوان بازیگری بزرگ در نظام بین الملل بیش از پیش نمایان کرده است. بررسی اثرگذاری موضوعات و متغییر های مختلف به ویژه مساله هستهای ، حقوق بشر و اثرگذاری ایالات متحده بر نوع روابط ایران و اتحادیه اروپا نیز قابل تأمل است. این امر نیز نگارنده را مصمم به تحقیق تازهای با نگاهی نو در این راستا نموده است.
کورنلیوس ادبهر4 (2020) در مطالعه خود برای مرکز کارنگی با عنوان «نیاز اروپا به یک استراتژی منطقهای در برابر ایران» به بررسی راهبردهای اتحادیه اروپا در برابر ایران در منطقه خلیج فارس پرداخته است و در این مطالعه به متغیر ایالات متحده نیز پرداخته است. از نظر نگارنده این مقاله شکاف بین اروپا و آمریکا بر سر ایران در حال عمیق تر شدن است. فیدلر5 (2017) در مقاله «ایران و اتحادیه اروپا پس از توافق هسته ای» به روابط بین اتحادیه اروپا و ایران پس از برجام میپردازد. از نظر نگارنده برنامه جامع اقدام (برجام) توافق هستهای به ایران فرصتی بی نظیر برای توسعه داد همکاری با اتحادیه اروپا چالشهایی برای این امر وجود دارد، مانند نظام ایران، نقض حقوق بشر، جاه طلبیهای منطقه ای آن که ثبات را به خطر می اندازد، و در نهایت، خروج یکجانبه ایالات متحده از برجام شکست سیاست اتحادیه اروپا در قبال ایران. این مقاله هر دو زاویه مزایا و مشکلات روابط ایران و اتحادیه اروپا را بررسی مینماید. ریکاردو آلکارو6 (2018) در مطالعه خود با عنوان «اروپا و بحران هسته ای ایران: گروه های رهبری و سیاست خارجی اتحادیه اروپا7» که به صورت کتاب به چاپ رسیده است به بررسی سیاستهای اتحادیه اروپا در قبال بحران هسته ای ج. ا. ایران پرداخته است. این کتاب در 10 فصل درک نقش اتحادیه اروپا در بحران هسته ای ایران را ارائه می دهد و همچنین به بررسی رابطه بین سیاست خارجی ملی و سیاست خارجی اتحادیه اروپا میپردازد. میکس و کاتزمن8 (2017) در مطالعه خود با عنوان «سیاست ایران و اتحادیه اروپا» به بررسی سیاستهای اتحادیه اروپا در قبال ایران پس از پایان دادن برجام توسط ترامپ و بازگشت تحریمها پرداخته است. مسألهای که بریتانیا، فرانسه، آلمان، ایالات متحده، روسیه و چین با ایران مذاکره کرده بودند. الیور مایر9 (2013) در مقاله «تلاش های اروپایی برای حل مناقشه در مورد برنامه هسته ای ایران: اتحادیه اروپا چگونه عمل کرده است؟» به بررسی اقدامات اتحادیه اروپا برای حل بحران هستهای ایران و نزدیکتر نمودن دیدگاههای این اتحادیه به ایالات متحده امریکا پرداخته است. از نظر مایر تلاش برای یافتن راه حل دیپلماتیک برای مناقشه در مورد برنامه هستهای ایران بلندپروازانهترین و برجستهترین اقدام تاریخی در زمینه عدم اشاعه میباشد که توسط اتحادیه اروپا (EU) انجام شده است.
در پژوهشهای داخلی نیز میتوان به مطالعات ذیل اشاره کرد:
قامت و پورقوشچی (1395) در مقاله «پیامدهای توافق هسته ای بر روابط جمهوری اسلامی ایران و اتحادیه اروپا» تلاش نمودهاند اهميت روابط جمهوري اسلامي ايران با کشورهاي عضو اتحاديه اروپا را تشريح نمايند. قائم پناه (1397) در مقاله «بررسی روابط اتحادیه اروپا و جمهوری اسلامی ایران در دوره پسابرجام» به شیوه توصیفی ـ تحلیلی این فرضیه را بررسی مینماید که اهمیت ژئوپلیتیکی و موقعیت منطقهای ایران، منابع انرژی، ضرورت حل و فصل بحرانهای موجود منطقهای و رقابتهای ژئوپلیتیکی نظام بینالملل از جمله عوامل تعیین کننده در جهت بهبود و توسعه روابط طرفین در دوره جدید تلقی میگردد.
در خصوص وقایع نگاری پرونده هستهای ایران و نوع و چگونگی رفتار ایران، همچنین به مجموعه کتب چهار جلدی «پرونده هستهای ایران، رویکردها و نظرها» که توسط موسسه مطالعات و تحقیقات بینالمللی ابرار معاصر تهران گردآوری گردیده و محمودرضا گلشن پژوه (1387) آن را تدوین کرده است، نیز رجوع شده است.
اما نگارنده این بار اثرگذاری عوامل غیر مادی بخصوص اختلافهای هویتی و هنجاری های دو طرف بر تشدید عواملی نظیر مساله هسته ای، حقوق بشری و حتی امریکا مورد کنگاش قرار خواهد داد.
1-2) مبانی نظری:
در این مقاله از نظریه سازه انگاری بهره می گیریم. سازهانگاران معتقدند دگرگوني در تفكر ما نسبت به تعاملات روابط بينالمللي ميتواند تحول عميق و بنياديني را در امنيت بينالمللي ايجاد كند. رویکرد انتقادی و سازهانگاری به عنوان دو جریان منتقد جریانهای اصلی محسوب میشوند که ضمن اشتراکاتی در این چارچوب با یکدیگر، تفاوتهایی را نیز دارند. از نظر برخی اندیشمندان، سازهانگاری به دلیل این اشتراک ذکر شده، در جرگه نظریههای انتقادی قرار میگیرد؛ اما از نظر شخصیتهایی چون جپرسون10، ونت و کاتزنستاین11، با توجه به نوع تحلیل جامعه شناختی که به کار میبرند با سایر منتقدین و به ویژه متفکرینی که موضع برسازی تندروانهای را پیش گرفتهاند، متفاوت میباشند. از نظر تد هاف نیز، گرچه سازهانگاری در عناصر اساسی با نظریه انتقادی شریک است، اما به دلیل در پیش گرفتن قواعد تجربی در دفاع و یا اصول به کارگیری در حل و فصل (مسائل)، پنداشتن دنبالهرو بودن از رویکرد انتقادی و پستمدرنیسم، صحیح نمیباشد؛ و سازهانگاری در این نوع نگاه هم وجوه مشترکی با رهیافتهای سنتی روابط بینالملل پیدا مینماید و هم وجوه افتراقی با جریانهای انتقادی(Hopf, 1998: 178-179).
از نظر جفری چكل سازهانگاری نه یک نظریه (صرف) بلکه رهیافتی اجتماعی است به این دلیل که 1) محیط عملکرد کارگزار/ دولتها به صورت هم اقدامی اجتماعی است و هم مادی؛ 2) این تنظیمات میتوانند از طریق شناخت منافع کارگزار/دولتها شکل بگیرند(Checkel,1998: 324-325).
يک تحليل سازهانگار از مسأله همکاري، بيشتر بنيان شناختي دارد تا رفتاري، زيرا به شناختي بينالاذهاني میپردازد که ساختار هويت و منافع، يعني ساختار «بازي» را به مثابه امري برونزا نسبت به خود تعامل تعريف میکند و اين تعامل نمونهای از آن قرار میگيرد(ونت، 1385: 63). سازهانگاری همچنین تأکید اصلی خود را اساساً بر رابطه میان وابستگی متقابل غیرمادی و فهم هویت و اجتماع قرار میدهد. کنشگران اجتماعی در تعاملی مبتنی بر قواعد و هنجارهای بیناذهنی، منجر به فهم اجتماع و جامعه میشوند (Onuf, 1994: 3-4).
در نظریه سازهانگاري، هويتها، هنجارها و فرهنگ نقش مهمي در سياستهاي جهاني ايفا ميکنند. در واقع طرفداران این رویکرد، هنجارها و قواعد اساس بازیهای بینالمللی تلقی میگردند و مانع از جهت دهی ویژه دولتها میشوند؛ بلکه منطقی عقلایی برای مقبولیت عملکرد خود فراهم میآورند(Checkel, 1998: 329-333). هويتها و منافع دولتها توسط هنجارها، تعاملات و فرهنگها ايجاد ميشود و اين «فرايند» است که موضوع تعامل دولتها را تعيين مينمايد. در واقعیت امر، رهیافت سازهانگاری بر دیدگاهها، عقاید و تأثیر آنها تأکید ویژهای دارد، یعنی عواملی که الزاماً تأثیرات مادی آن به فوریت قابل مشاهده نیست.
سه اصل و مفروض مهم هستیشناختی مشترک این نظریه عبارت است از:
1- دانشمندان طرفدار سازهانگاری، نظام بینالملل را «ساخته و پرداختهای اجتماعی12» میدانند؛ یعنی نظام بینالملل چیزی جز نحوه اندیشیدن و تعامل انسانها با یکدیگر نیست.
2- ساختارهاي هنجاري يا انگارهای (مانند فرهنگ، زبان، مذهب، گفتمان و غیره که هم جنبه شناختی دارند و هم جنبه ارزشی) به همان اندازه ساختارهاي مادي حايز اهميت هستند. هویت کنشگران یعنی «کیستی و چیستی» شان را هنجارها، ارزشها و ایدههای نهادینه در محیط آن شکل میدهند و متعاقب شکلگیری این هویت است که کنشگران میتوانند منافعشان را تعریف کنند(مشیرزاده، 1385: 16).
3- ساختار وکارگزار متقابلاً به هم شکل ميدهند. رفتار یا کنش مفهوممند تنها در یک فضای اجتماعی بینالاذهانی مقدور و ممکن است. بازیگران، توسعه روابط و فهم خود را از دیگران بر شبکهای از هنجارها و اعمال استوار میسازند. رفتار یک بازیگر در یک ساختار معین، برای برخی بهنجار تلقی میگردد؛ این در حالی است که عدهای دیگر از آن برداشتی نابهنجار مینمایند(Hopf, 1998: 178-179).
از منظر سازهانگاري هويتها مفاهيمي «برساخته» هستند و مسئله اصلي آن است كه اين هويتها «چگونه»، «از چه جهت»، «توسط چه كساني» و «با چه هدفي» ساخته ميشوند. طرفدارن اين رهيافت، فرايند هويتيابي جمعي را نيازمند وجود هويت اوليه شامل دو عنصر تاريخ مشترك و خاطره جمعي ميدانند. اتخاذ رابطه آنتاگونیسم، حالتی از انزوا و انفعال و دور ماندن از تحولات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جهانی و تعمیق توسعهنیافتگی در بسیاری از عرصهها را ایجاد کرده و باعث شده است تا جمهوری اسلامی نتواند در عرصۀ نظام بینالملل نقش فعال و تأثیرگذاری از خود داشته باشد.
کنشگران در فرآیندی از تعاملات با یکدیگر، هویت خود و دیگری را بر اساس معنایی که برای کنشهای خود و دیگری قائل میشوند بر میسازند و خود را نسبت به دیگری یا دیگران، تعریف میکنند و نسبت خود را با آنها مشخص میسازند. در کل این «رویهها13» (اعم از گفتمانی/کلامی، یا غیر آن) هستند که به هویتها قوام میبخشند، آنها را بازتولید میکنند و یا دچار تحول میسازند. بنابراین ساخت اجتماعی هویت در پیوند با رویه است؛ رویههای فرهنگی خاصی که به هویتهای «کارگزاریها14» شکل میدهند. در تحلیل سازهانگاری امور، کنش تا حدود چشمگیری تابع شناخت یا دانش است. هر بازیگری به عنوان حامل یک هویت، فهم و انتظار ویژهای از خود دارد و مناسبات خود با دیگران را بر اساس همان فهم و نقش شکل میبخشد.
از منظر سازه انگاری در روابط بین الملل، روابط ایران و اتحادیه اروپایی نه صرفا بر اساس منافع مادی، بلکه متاثر از هویت ها، هنجارها و گفتمانهای مشترک یا متضاد شکل می گیرد. اکنون و در چارچوب تحولات مسأله هستهای ایران، روند سیاستها و تحرکات به ویژه کشورهای اروپایی در رابطه با جمهوری اسلامی ایران به ویژه سالهای مذاکرات برجام و پس از آن، نوعی دگردیسی را تجربه کرده، عملاً در آستانه یک نقطه دگرگونی جدید قرار گرفت. اتحادیه اروپا اکنون به سیاستهای آمریکا در قبال ایران بسیار نزدیک شده است و حتی به نظر می رسد با توجه به تهدیداتِ ادراکی که از سوی تهران متوجه کشورهای اروپایی است(از منظر قدرت موشکی ایران و نزدیک تر بودن اروپا در قیاس با آمریکا در قالب بُرد موشکهای ایرانی)، کشورهای اروپایی به نوعی با توجه به تحولات جاری در ایران به این نتیجه رسیدهاند که میتوانند مواضع خود در ارتباط با تهران را شدیدتر نمایند.
در واقع درست است كه در دورههای پیشین و حتی کنونی ما شاهد اتخاذ «سياست باند واگونينگ» از سوي اتحاديه اروپا متكي بر قدرت هژموني ايالات متحده هستيم اما بدليل نقشي كه همواره اتحاديه اروپا دنبال ميكند مبني بر مطرح شدن به عنوان قطبي از نظام چند قطبي، اين سياست همچنان و به خصوص در پروندهي هستهاي ايران، مباحث حقوق بشري، سلاحهاي كشتار جمعي و موضوع حمايت از تروريسم و غیره كه مد نظر اروپاييان ميباشد، بسيار تاثير گذار بوده است.
بر همين اساس است كه اتحاديه اروپا به خود اجازه ميدهد كه در اموري (حمايت ايران از انتفاضه و حزب الله، حقوق بشر، دستيابي به انرژي هستهاي و غیره) كه دولت ايران آن را نقض حاكميت خود و در حيطهي مسائل داخلي خود تلقي ميكند دخالت نمايد و ادامه ي گفت و گوها را منوط به رعايت اين مسائل بداند. تفاوت قابل تأملي كه بين دیدگاه جمهوري اسلامي ايران و اتحاديه اروپا در قالب اين چارچوب ملاحظه ميگردد اين اصل مهم است كه اتحاديه اروپا همواره به دنبال منافع و اهداف خود بر اساس هویت شناخته شده خود و هنجارهای مورد تأیید است و جمهوری اسلامی ایران نیز بر تقدم ارزشها و هویت انقلابی خود در تعریف منافع تأکید کرده است.
2) تبیین مواضع اتحادیه اروپا در قبال مسأله هستهای ایران:
اتحادیه اروپایی در دهه 1990، گامهای جدیای را به سوی وحدت سیاسی برداشت. اتحادیه اروپا از آن زمان تاکنون در قالب یک سیاست دفاعی ـ امنیتی اروپایی15 و یک سیاست خارجی و امنیتی مشترک16 مبتنی بر ارزشهای مشترک خود نظیر حفظ صلح، حقوق بشر، دموکراسی، ازادی، حاکمیت قانون، حکمرانی خوب، عدم تبعیض و همبستگی اجتماعی کوشش کرده تا هویتی ژئواکونومیکی، ژئوکالچرالی و ژئوپولیتیکی نمایندگی نماید.
اتحادیه اروپا بی شک از بازیگران مهم جامعه جهانی است. این اتحادیه الگوی نوینی از حکومتداری را عرضه کرده است. اگرچه مبنای شکلگیری چنین الگویی اقتصاد بوده است اما رفته رفته بر سایر موارد همگرایی نیز تأکید شده است. عدم قدرت نسبی نظامی و تنها برتری اقتصادی، نقش استراتژیک اتحادیه اروپا را در آینده نظام بینالملل را با پرسشها و تردیدهایی مواجه ساخته است. در این بین تاکید بر عناصر هویتی و هنجاری در روابط خارجی این بازیگر در کنار عواملی چون حمایت از مخالفین جمهوری اسلامی ایران، حمایت از صدام حسین در جنگ تحمیلی 8 ساله علیه کشورمان و طرح مسائل حقوق بشری غیر منصفانه و رفتار دبل استاندارد تصویر و ادراک مناسبی را نزد مقامات ایرانی بخصوص در دهه اول انقلاب ایجاد نمود. اروپا اغلب ایران را بازیگری با هویت چند وجهی (اسلامی، انقلابی، تمدنی) می بیند که گاه با هنجارهای لیبرال- دموکراتیک اروپایی در تضاد است. بطور کلی می توان گفت تحولات پس از انقلاب اسلامی در ایران، موضوع هسته ای و حقوق بشر و نزدیکی هویتی با امریکا بر ساختار گفتمانی اروپا درباره ایران تاثیر گذاشته است. بر پایه نظریه سازهانگاری مبنی بر اینکه هنجارهای یکسان،هویت و اولویتهای بازیگران را شکل میدهد و انتظار میرود بازیگران رفتارهای یکسانی از خود بروز دهند،رفتارهای یکسان و تا حدودی نزدیک آمریکا و اتحادیه اروپا در برابر برنامه هستهای ایران در این زمینه قابل بررسی است.
از سوی دیگر متغییرها و عناصر فرهنگی- ارزشی وگفتمانهای حاکم بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از یکسو و تجربه اقداماتی نظیر ترور مخالفین در اروپا، ماجرای سلمان رشدی، میکونوس و ... از سوی دیگر، تصویر و درک غیر واقعی از رفتار خارجی ایران نزد اروپایی ها ایجاد نمود. از همین رو درک و برداشت اروپا از مقوله تهدید از سوی یک کشور همسو با کشوری مانند ایران با گفتمانی جدید کاملا متفاوت است. اختلاف در تفسیر و مصادیق حقوق بشر و بخصوص مساله اعدام و زنان موجب دور شدن دوطرف از یکدیگر شد. شکاف هویتی در مسائل امنیتی و منطقه ای، مانند حمایت ایران از گروه های مقاومت مانع توسعه روابط جامع میان دو طرف شده است.
با این حال پس از پیروزی سید محمد خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری سال 1376 و دیدار رسمی ایشان از سه کشور اروپایی ایتالیا، آلمان و فرانسه شاهد بهبود نسبی در روابط میان جمهوری اسلامی ایران و کشورهای عضو اتحادیه اروپا هستیم. در این مقطع زمانی علیرغم وقوع حادثه 11 سپتامبر 2011 میلادی، امنیتی شدن فضای نظام بینالملل و قرار گرفتن نام جمهوری اسلامی ایران در فهرست سه گانه «محور شرارت» توسط جورج بوش (پسر) رئیس جمهور وقت امریکا و تداوم جوسازیها و نفرتافکنیها علیه جمهوری اسلامی ایران، اتحادیه اروپا به ادامه گفتگو با ایران راجع به موضوعات مهم از جمله حقوق بشر17، روند صلح خاورمیانه18، تروریسم19 و تسلیحات کشتار جمعی20 ادامه دهند.
ایران نیز از مواضع مناسب اروپا بخصوص کشورهایی نظیر آلمان برداشت مثبتی داشت. این بستری ایجاد نمود برای تعامل بین الاذهانی میان رهبران دوطرف و در نهایت درک مشترک برای تعامل و توسعه روابط که منجر به گفتگو های جامع/فراگیر و سازنده میان دو طرف شد. این روند موجب شد تا طرفین به فکر توسعه روابط اقتصادی نیز باشند و در همین چارچوب مذاکرات موافقت نامه تجارت و همکاری(TCA) نیز آغاز گردید. با طرح مساله هسته ای ایران از سوی منافقین در سال 2002 اروپا با تصویری که از قبل نسبت به ایران به صورت غیر واقع در ذهن داشت ، نسبت به فعالیت های صلح آمیز هسته ای ایران مشکوک شد.
از آغاز مساله در پرونده هستهای ایران، کشورهای اروپایی تلاش کردند موقعیت محوری برای خود در این بحران و همچنین در روابط ایران و آژانس بینالمللی اتمی و رابطه امریکا با پرونده هستهای ایران ایجاد کنند. روند بهبود روابط میان اتحادیه اروپا و جمهوری اسلامی ایران مجدداً تحت تاثیر مسائل هستهای ایران به عمدهترین موضوع میان طرفین تبدیل شد و این موضوع بر دیگر موضوعات فی ما بین در گفتگوها سایه انداخت. به طور مشخص از سال 2003 به بعد گفتگوهای تهران با اتحادیه اروپا تروئیکای اتحادیه اروپا (یعنی انگلستان، فرانسه و آلمان) در خصوص برنامه هستهای ایران تمامی ابعاد روابط طرفین را تحت الشعاع قرار داده بود؛ به طوری که در 21 ژوئیه 2003، اتحادیه اروپا هشدار داد که اگر ایران با بارزسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی همکاری نکند ممکن است بروکسل در مناسبات سیاسی و اقتصادی با جمهوری اسلامی ایران تجدیدنظر نماید.
اتحادیه اروپا با هدف ارتقای صلح و ثبات، دموکراسی و نیز توسعه قلمرو امنیتی اتحادیه، به دنبال مهار بیشتر عوامل خارجی ضد امنیت است. در این راستا میتوان به سخنان کاترین اشتون21 مسئول پیشین سیاست خارجی و امنیت اتحادیه اروپا استناد نمود؛ وی چندی قبل پس از انتخاب به این سمت طی مقالهای برنامههای کاری و اهداف اتحادیه اروپا را تشریح نمود. اشتون اظهار داشته بود که «اتحادیه اروپا به خاطر دفاع از ارزشهایی نظیر دموکراسی و حقوق بشر و تأکید بر حکومت قانون در سطح بینالمللی از اعتبار فراوانی برخوردار است. در زمینه مسائل مهم جهانی مثل محیط زیست، مبارزه با فقر، بحران و جنگهای منطقهای و تروریسم ما مواضع روشنی داریم و تعهدات خود را اثبات کردهایم»(Ashton, 2009: 1-2). اشتون همچنین در سخنرانی خود در دانشگاه کوروین بوداپست مجارستان22 تأکید نمود که «اتحادیه اروپا میکوشد برای ترویج مشارکت پسااستعماری در دوران پسااستعماری»(Zielonka, 2012: 3). هنجار اذعان به یک سری قواعد و اصول فراگیر دارد که سنگ محک قضاوت در برابر سایرین خواهد بود. سیمون لایتفوت23 و جان بورچل24 که به دنبال بررسی مفهوم قدرت هنجاری اتحادیه اروپا هستند دو دغدغه اصلی دارند؛ نخست بررسی تعهد اتحادیه اروپا به توسعه پایدار است و دوم، بالا بردن پرسشهای مهم نظری برای گسترش مرزهای مفهوم قدرت هنجاری اروپا مورد نظر ایان مانرس25. ایان مانرس از جمله نظریهپردازانی فعالی است که در خصوص قدرت هنجاری اروپا نظریهپردازی کرده است. او در مقالهای با عنوان «قدرت هنجاری اروپا: تناقض در شرایط26» که سال 2002 در فصلنامه مطالعات بازار مشترک27 به چاپ رسیده است به بررسی قدرت هنجاری اروپا میپردازد. در مباحث مربوط به قدرت هنجاری رویکرد یان مانرس به عنوان ارجاعدهی محققین تبدیل شده است. در تعریف وی دو تفسیر متفاوت هنجاری وجود دارد. در تفسیر نخست که حالت تجویزی دارد قدرت هنجاری در تلاش است برای نشان دادن و انجام اینکه چه چیزی خوب است و باید در سیاست بینالملل انجام شود. تفسیر دوم بر این تأکید دارد که قدرت هنجاری توانایی برای تعریف آنچه به صورت نورمال در سیاست جهانی میگذرد(Manners, 2006)(Manners, 2002). اصول هنجاری مورد نظر اتحادیه اروپا در روابط خارجی خود با سایر بازیگران اصولی مانند حقوق بشر، انتخابات آزاد، دفاع از حقوق اقلیتها، دموکراسی و ساختارهای دموکراتیک و امثالهم را در بر میگیرد که گسترش این هنجارها و نفوذ ایدئولوژیک را در بیرون از مرزهای خود دنبال میکند. لازم به ذکر است این بدین معنی نیست که اتحادیه از قدرت اقتصادی خود برای رسیدن به اهداف سیاست خارجی استفاده نمینماید.
در حالی که در اختیار داشتن قدرت نظامی نقشی مهمی در تعریف و اعمال قدرت هنجاری ایفا مینماید، اتحادیه اروپایی به این نقیصه مهم نقش آفرینی خود در نظام بینالملل (فقدان قدرت منسجم نظامی) پی برده و در صدد تقویت سیاست خارجی و امنیتی مشترک و فرآیند ایجاد سیاست دفاعی و امنیتی خاص خود بر آمده است. اما تا زمان تحقق این اتحادیه اروپا از ابزار تحریم های اقتصادی بهره برده است. مراحل مختلف گسترش حوزه جغرافیایی اتحادیه اروپا، عضویت کشورها در اتحادیه اروپایی و مشارکت دادن آنها در هویت اروپایی یک اهرم مهم اتحادیه اروپایی برای نفوذ و گسترش حوزه صلح، امنیت، رفاه اقتصادی و ثبات دموکراتیک در قلمروهای پیرامونی است. دیپلماسی چندجانبه، مشوقهای مالی و یا وضع تحریمها و مجازاتها، اعطای مساعدت در غالب منابع مالی، آموزشی و تدارکاتی شامل منابع نظامی و غیرنظامی، از جمله انجام عملیات پیشگیری از مناقشات و یا دولت سازی و استقرار ثبات ما بعد مناقشات و از همه مهمتر، مفهومی سازی پسامدرن حاکمیت، اتحادیه اروپایی را به یک الگوی مدیریتی تبدیل نموده است. از اینرو اتحادیه اروپایی به استفاده بیشتر از اهرم انواع گفتگو، مشارکت و همکاری در ارتباط با کشورهای ثالث افروده، به نحوی که فرآیند اروپا - مدیترانه ای بارسلون و سیاست همسایگی اروپایی سرلوحه این تلاشها بوده است.
اتحادیه اروپا یک مجموعه هماهنگ نمیباشد. بسیاری از اعضای این اتحادیه، لزوماً از لحاظ ماهیت نظام سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، هویت ملی و منافع ملی شرایط یکسان و هماهنگی با یکدیگر ندارند. در واقع دروندادها و تحولات صورت گرفته در درون اتحادیه حکایت از آن دارند که الگوی قدیمی همگرایی پس از جنگ جهانی دوم نیازمند بازتعریف از طریق الگوهای جدید است. امپراتوری نئو قرون وسطایی مفهوم دیگری را توضیح میدهد که اتحادیه اروپا به ویژه با تمرکز بر قدرت، ساختار تصمیمسازی را به اشتراک میگذارد(Kim and Passoni, 2010: 204). در مورد سیاست خارجی و امنیتی، 7 نقش برای اتحادیه اروپا برجسته است: «نیرویی برای خیر28»، «نیرویی برای صلح، امنیت و ثبات29»، ترویجکننده ارزشها و هنجارها30»، «توسعهدهنده31»، ترویجکننده چندجانبهگرایی مؤثر32»، «شریک برای سازمان ملل33» و «سازنده مشارکت مؤثر با بازیگران کلیدی34»(Kaya, 2009: 107).
کشورهای عضو اتحادیه اروپا در میان کشورهای ثروتمند، صنعتی و پیشرفته جهان قرار دارند، فرانسه، انگلستان و آلمان و ایتالیا عضو گروه هشت بوده و فرانسه و انگلستان از اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل هستند. کشورهای عضو اتحادیه اروپا در سازمانهای پولی و اقتصادی نظیر صندوق بینالمللی پول؛ بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی و سازمان همکاری اقتصادی و توسعه حضور فعال و نفوذ زیادی دارند. همچنین حفظ روابط با اتحادیه اروپا برای ایران برای خنثی کردن تحریمهای اقتصادی آمریکا و حمایت اتحادیه اروپا به عنوان مهمترین و قدرتمندترین اتحادیه سیاسی و اقتصادی در جهان میتوانست در توازن قدرت ایران با قدرتهای بزرگ نقش مهمی داشته باشد.
علیرغم تن دادن به محدودیتهای هستهای و سیاستهای آشتیجویانه از سوی ایران (بین سالهای 2003 تا 2005) تحول مهمی در روابط سیاسی دو طرف ایجاد نشد. در این دوره اتحادیه اروپا و ایالات متحده تقاضا برای توقف کامل غنیسازی را مطرح نمودند که برای ایران غیرقابل قبول و ناعادلانه بود، زیرا معاهده عدم اشاعه، غنی سازی برای اهداف غیرنظامی برای ایران تضمین شده بوده است(Tarock, 2016: 1409-1415). علاوه بر این تأثیر برخی از عوامل تنشزا از جمله حقوق بشر، تروریسم و غیره روابط طرفین متشنج و به سطوح پائین روابط (بین سالهای 2006 تا 2013) رسید که موجب آن همگرایی اتحادیه اروپا با ایالات متحده در انتقال پرونده هستهای از شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی به شورای امنیت گردید. در این دوران تحریمهای مختلفی توسط اتحادیه اروپا بر علیه ایران اعمال شد. در نتیجه، کل تجارت اتحادیه اروپا با ایران از 27 میلیارد یورو سال 2011 به 6 میلیارد یورو در سال 2013 کاهش یافت(Mousavian, 2016: 86). این رقم در حال حاضر (2024) به حدود 4 و نیم میلیارد یورو رسیده است.
بعد از پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری 24 خرداد 1392 ایران و اتخاذ رویکرد جدید در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بر پایه تعامل سازنده و تنش زدایی با جهان، با استقبال کشورهای عضو اتحادیه اروپا این برنامه مواجه شد و طی ملاقاتهای متعدد بین مقامات دو طرف زمینه برای شکلگیری مذاکرات جدی ایران با 5+1 (پنج عضو شورای امنیت به علاوه آلمان) به دنبال دیدارهایی در حاشیه اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل در شهریور 1392 در نیویورک پیرامون پرونده هستهای ایران از سر گرفته شد و طی دو سال مذاکرات فشرده در 23 تیرماه سال 1394 منجر به موافقتنامه برجام شد. موفقیت در مذاکرات هستهای به عنوان یک موضوع سخت و از نوع سیاستهای عالی که بر خلاف دیدگاه نوکارکردگرایی که شروع همگرایی را از سیاستهای پایین توصیه میکند، جمهوری اسلامی ایران و اتحادیه اروپا برای اولین بار بعد از انقلاب اسلامی ایران با تفاهم بر موضوعات سیاسی ـ امنیتی و هستهای ایران زمینه را برای توسعه همکاریهای همزمان در حوزههای سیاسی امنیتی و اقتصادی و اجتماعی بیش از هر زمان دیگری فراهم نمود و در این راستا اتحادیه اروپا استراتژی جدید توسعه همکاریها در همه حوزهها با ایران را با تصویب اکثریت اعضای پارلمان اروپایی در 4 آبان ماه 1395 اعلام کرد(قائم پناه، 1397: 210-209).
3) تبیین روابط ایران و اتحادیه اروپا پس از برجام:
تاکید مستمر اتحادیه اروپا بر گفتگو و دیپلماسی، حتی در بحبوحه تنش های فزاینده، نشان دهنده هویت آن به عنوان یک بازیگر خاص در نظام بین المللی کنونی است. اتحادیه اروپا دوره پسا برجام را بالاترین فرصت برای بازسازی روابط خود با ایران نسبت به یک دهه گذشته را در دستور کار قرار داد و رفت و آمدهای مقامات و مسئولین دو طرف نسبت به کشورهای همدیگر و گفتگو پیرامون موضوعات متعددی در تدوین این استراتژی نقش عمدهای داشته و در شرایط کنونی عوامل متعددی فراتر از مسائل سیاسی داخلی ایران در اتخاذ این استراتژی اتحادیه اروپا نقش دارند(قائم پناه، 1397: 205-204). اتحادیه اروپا با درک و شناخت بیشتری از حوادث منطقه و جایگاه ایران در منطقه، استراتژی بلندمدت جدیدی را برای بازسازی و توسعه روابط با ایران با تصویب قطعنامه عادی سازی روابط در پارلمان اتحادیه اروپا در مورخه 26 اکتبر 2016 (5 آبان ماه 1396) پایهگذاری کند.
مطابق برجام گروه 1+5 و ایران اذعان مینمایند که معاهده عدم اشاعه هستهای کماکان مبنای اساسی رژیم عدم اشاعه هستهای و رکن بنیادین پیگیری خلع سلاح هستهای و استفادههای صلح آمیز از انرژی هستهای میباشد.
طبق بند «م»، اتحادیه اروپا، کشورهای گروه 1+5 و ایران در چارچوب این برجام، به نحو مقتضی در زمینه مصارف صلح آمیز انرژی هستهای همکاری کرده و در طرحهای مربوط به همکاریهای هستهای صلح آمیز که مشترکا توسط طرفین تعیین میشوند، از جمله از طریق مشارکت آژانس، تعامل خواهند نمود(متن برجام، 1394).
به نتیجه رسیدن مذاکرات هستهای با ایران به عنوان یک موضوع امنیتی ـ سیاسی از طریق دیپلماسی و مذاکره اتحادیه اروپا را به این نتیجه رسانده است که هر نوع اختلاف نظر و تضاد با جمهوری اسلامی ایران علیرغم شکست و ناکامی دورههای گفتگو انتقادی و فراگیر در سالهای گذشته، از طریق مذاکره و دیپلماسی قابل حل است. در واقع مذاکرات برجام از یک طرف شناخت و درک اتحادیه اروپا نسبت به سیاستهای ایران در داخل و خارج از آن را بیشتر کرده است و از طرف دیگر علیرغم اختلاف نظر میان جریانها و گروههای سیاسی داخلی در ایران، دوگانگی آنها در سیاست خارجی را به حداقل رسیده و هر دو گروه روی منافع و امنیت ملی جمهوری اسلامی اتفاق نظر دارند و صرفاً تاکتیکها و روشهای آنها برای بدست آوردن این اهداف متفاوت است(Parsi and Esfandiary, 2016: 5).
از این رو اتحادیه اروپا بر خلاف گذشته که روابط خود با ایران را بر اساس تغییرات داخلی در سیاست ایران هماهنگ میکرد، دیگر خیلی اعتباری ندارد و برجام بهترین فرصت را برای بازسازی روابط اتحادیه اروپا با ایران نسبت به یک دهه گذشته فراهم کرده و همچنین اتحادیه اروپا به این نتیجه رسیده بود که نداشتن رابطه با ایران برای اتحادیه اروپا به لحاظ سیاسی و اقتصادی خیلی پرهزینه است به ویژه در موضوعات و تنازعات منطقه خاورمیانه ایران به عنوان یک بازیگر منطقهای از نفوذ و اعتبار زیادی برخوردار است.
در سوی مقابل مذاکرات برجام و امضای آن در 1394، فضای جدیدی در روابط طرفین ایجاد کرد. ایران تلاش نمود از فضای ایجاد شده پس از برجام با توجه به هدفگذاری در تحقق اقتصاد مقاومتی برای رشد هشت درصدی و جذب سرمایهگذاری خارجی به ویژه در حوزه انرژی نفت و گاز دست یابد.
با اجرای برجام مبادلات تجاري ايران با ٢٨ عضو اتحاديه اروپا در مدار صعودي قرار گرفت. در سال 2016 ارزش تجارت ميان ايران و اروپا با رشد ٧٨ درصدي نسبت به سال قبل، به ١٣ ميليارد و ٧٤٤ ميليون يورو رسيد. در سال ٢٠١٧ نيز با ادامه همان روند صعودي ارزش مبادلات تجاري ايران و اتحاديه اروپا با رشد ٥٣ درصدي نسبت به سال قبل از آن به ٢١ ميليارد يورو رسيد. واردات اتحاديه اروپا از ايران در سال ٢٠١٧ با رشد ٨٥ درصدي نسبت به سال قبل از آن به ١٠ميليارد و ٢٠٠ ميليون يورو افزايش يافت. صادرات اتحاديه اروپا به ايران نيز در اين سال ٣١ درصد رشد داشت و به ١٠ميليارد و ٨٠٠ ميليون يورو رسيد. تجارت با اروپا در نيمه اول سال ٢٠١٨ نيز روند مثبت خود را حفظ كرد و مبادلات تجاري ايران و اروپا باوجود سنگاندازيهاي دونالد ترامپ- رئيسجمهور آمريكا- و اعمال تحريمهاي جديد، با رشد ٨ درصدي همراه بود. اما این پایان ماجرا نبود.
4) نقش ایالات متحده در روابط ج. ا. ایران و اتحادیه اروپا
انقلاب اسلامی و تغییر سیاست خارجی ایران منجر به قطع یا تقلیل رابطه ج. ا. ایران با قدرتهای غربی شد. بر این اساس در کنار سایر ملاحظات، ایالات متحده یک متحد استراتژیک کلیدی را از دست داد. ایران پس از انقلاب موقعیت آمریکا را در خاورمیانه به چالش کشید. فروپاشی روابط ایران و آمریکا بر روابط ایران و اروپا نیز تأثیر منفی داشت. اگرچه قدرت های اروپای غربی روابط دیپلماتیک خود را با ایران قطع نکردند اما در پی تحقیر گروگانگیری آمریکا در تهران، واشنگتن روابط خود را با ایران قطع کرد که بر روابط اروپا با ایران نیز تأثیر گذاشت(Fiedler, 2017: 13-20). در واشنگتن، ایران از زمان انقلاب اسلامی به عنوان یک مشکل ساز تلقی شده است و همواره ایده تغییر رژیم در ایران هرگز از سوی سیاستگذاران آمریکایی کنار گذاشته نشده است. از نظر ایالات متحده برنامههای ایران برای دستیابی به سلاحهای تهاجمی و سلاحهای کشتار جمعی برای تبدیل شدن به یک قدرت منطقهای که بتواند ثبات خلیج فارس را تهدید کند؛ حمایت از تروریسم بینالمللی و ترور دشمنان سیاسی آن؛ نگرش خصمانه نسبت به اسرائیل و حمایت از نیروهای ضد اسرائیلی از جمله حزب الله و حماس؛ فعالیتهای خرابکارانه نسبت به همسایگانش،
تضعیف متحدان طرفدار آمریکا و بی ثبات کردن منطقه؛ و آخرین اما نه کم اهمیت ترین موضوع یعنی نقض حقوق بشر از جمله مواردی هستند که روابط ج. ا. ایران با غرب را تحت تأثیر قرار میدهد(Pinto, 2021: 101-110).
اهمیت مناسبات فراآتلانتیکی و بدون جایگزین بودن این مناسبات موضوع اصلی در روابط خارجی اتحادیه اروپایی است. حفظ و تقویت روابط همه جانبه اتحادیه با آمریکا، همچنان مهمترین محور اقدامات اتحادیه در موضوعات سیاست خارجی و امنیتی مشترک و سیاست دفاعی و امنیتی اروپایی است. در این راستا استمرار روابط استراتژیک فرآتلانتیکی و گسترش مناسبات با دیگر شرکای اتحادیه بر اساس اصول و ارزشهای مشترک در کانون توجه اتحادیه اروپا قرار گرفته است. این همکاری ها در فضای مشارکت موثر و متوازن با آمریکا در رهبری جهان تعریف شده است. آخرین موج گسترش اتحادیه همچون مراحل سابق گسترش، در بردارنده فرصتها و چالشهای متعدد برای اتحادیهاروپایی میباشد که در مجموع، کفه تعادل را به نفع سیاست خارجی و امنیتی مشترک و نقش آفرینی موثرتر اتحادیه در نظام بینالملل سنگینتر مینماید.
اما سیاست سختگیرانه آمریکا در قبال ایران با تمایل اروپا متفاوت بوده است که همواره به دنبال تعامل با ایران و مشارکت بیشتر در روابط اقتصادی و ابتکارات دیپلماتیک با جمهوری اسلامی ایران بودهاند.
از نظر کنت کاتزمن ایران همیشه روابط دیپلماتیک کامل با کشورهای اتحادیه اروپا را حفظ کرده است. اگرچه گاهی اوقات روابط با ترور مخالفان ایرانی در اروپا مختل شده است؛ اما برنامه ریزی منظم پرواز از چندین کشور اروپایی به ایران و حضور بسیاری از دانشجویان ایرانی در دانشگاههای اروپا این روابط را پابرجا نگه داشته است(Katzman, 2018: 51).
اما به هر حال باید اذعان نمود که افول قدرت و هژمونی ایالات متحده آمریکا به زعم بسیاری از اندیشمندان آغاز گردیده است. روند بی اعتنایی به حقوق بینالملل به طور عام و رژیمهای بینالمللی به طور اخص، به طور آشکارا برای بسیاری از دولتها و ملتها نیز مشخص گردید و چنین تلقی گردید که ایالات متحده مشروعیت خود را از دست داده و به همین دلیل دیگر نمیتوان از آن با عنوان نیروی هژمونیک نام برد و یا حداقل در نظام بینالملل کنونی یکجانبهگرایی بی معنی است. آنچه بیشتر نمایان گردید اینکه امروزه توسل به قدرت نظامی فاقد کارکرد پیشین برای آمریکا خواهد بود و لذا قدرت نرم و قدرت اقناع اهمیت بیشتری پیدا خواهد کرد.
شکاف در روش و اهداف در حوزه امنیت ملی و سیاست خارجی دوران ترامپ به قدری جدی بوده است که بسیاری در خود آمریکا، استراتژی امنیت ملی ترامپ را از اساس پوچ و غیرکارآمد ارزیابی کردهاند(Lissner, 2017). در حالی که استراتژی امنیت ملی در دوران ترامپ (2017) بستۀ متناقضی از ایدههای مختلف است که امکانپذیری آن به عنوان راهنمایی برای سیاست خارجی ایالات متحده در هر سه ملاحظۀ عمومی تعریف چالشها و تهدیدات، اهداف (منافع ملی) و رویکردها را تضعیف میکند(Pillar, 2017). کاستن از تعهدات نظامی با متحدین (تقسیم بار مسئولیت) برای چانهزنی و کسب امتیاز از جمله رویکردهای مهم امنیتی سند 2017، درصدد جبران میلیاردها دلار هزینه بی نتیجه روسای جمهوری پیشین بوده است(US NSS, 2017).
باوجود همكاري كشورهاي اروپايي با ج.ا.ايران و بهبود نسبي مراودات سياسي و اقتصادي، كارشكنيهاي ايالات متحده آمريكا در حين اجراي برجام را نبايد ناديده گرفت. عليرغم اينكه دو طرف در تلاش بودند تا روابط و مناسبات سياسي و اقتصادي را بهبود بخشند، جنبه هاي واگرا مانند نگرش به تغيير در جهان عرب يا نقض حقوق بشر در ايران شرايطي را فراهم ميآورد كه ايرانيان نبايد كامًلا مطمئن باشند اتحاديه اروپا هرگز موضع خود را درباره برجام تغيير نخواهد داد. در همين راستا برخي از اقدامات و فعاليتهاي اتحاديه اروپا قبل از خروج ايالات متحده آمريكا از برجام نشان داد تعهد كشورهاي اروپايي به سياستهاي آمريكا بيش از پايبندي به توافق برجام است.
خروج آمریکا از برجام ابتدا با واکنش تند متحدین اروپائی آمریکا مواجه شد و آنها یکصدا خروج آمریکا از برجام را محکوم کردند و برای تضمین ادامه حیات برجام و جلوگیری از شکست آن وهمچنین نگه داشتن جمهوری اسلامی ایران در برجام متعهد شدند.
در دوره پسابرجام اروپاييها به پيشگامي فرانسه، انگلستان و آلمان تلاش نمودند تا ارتباط مالي و تجاري خود را از طريق سازوكار ويژه مالي با ايران حفظ كنند تا از اين طريق به ظاهر بتوانند برجام را حفظ كنند. هدف از اين سازوكار ايجاد يك چارچوب مستقل از سيستم مالي ايالات متحده آمريكا براي حفظ تبادلات مالي ايران با اروپا است. سازوكار ويژه مالي مبتني بر يك «نهاد قانوني» منطبق بر قوانين اتحاديه اروپا خواهد بود. اين نهاد وظيفه تبادلات مالي ميان ايران و اروپا را بر عهده خواهد داشت. در مرحله اول به شركتهاي اروپايي اجازه خواهد داد تا تجارت خود با ايران را حفظ كنند. در مرحله دوم پيشبيني شده است كه ساير شركتهاي خارج از اتحاديه نيز بتوانند براي نقل و انتقالات مالي خود از اين نهاد بهرهگيري كنند(نامدار وندائي، ١٣٩٧). با وجود اينكه در تاريخ ٢٨ ژوئن 2019، اروپا اعلام كرد كه ابزار پشتيباني از صرافيها (INSTEX) عملياتي شده است و اميد جديدي را براي پس انداز معامله تزريق كرد، بعيد است كه در دراز مدت دامنه محدود INSTEX پاسخگوی خواسته هاي تهران باشد(Divsallar, 2019: 5-6).
ميتوان گفت اروپاييها در قبال سازوكار نه چندان مشخص اس پي وي35 خواهان تحمیل تعهدات جديد به ايران در زمينه موشكي و مسائل منطقهاي ميباشند. اين در صورتي است كه با خروج آمريكا از برجام قرار بود به دليل پايبندي ايران به تعهداتش راههاي جبراني براي تضمين منافع اقتصادي تهران در نظر گرفته شود. اروپا به اقتصاد آمريكا وابستگي خاصي دارد در واقع اقتصاد اين دو از هم جدا نيست. از طرف ديگر بزرگترين بانكهاي اروپايي وابسته به آمريكا هستند و هرگونه تبادل بانكي از سوي بانكهاي اروپايي توسط آمريكا رهگيري ميشود.
در نتيجه ميتوان راهبرد و سياست كشورهاي اروپايي در زمان خروج آمريكا از برجام را بدين گونه تشريح كرد كه آنها به دنبال اجرايي نمودن سياست «نرماليزاسيون» در ج. ا. ايران ميباشند كه مسائلي چون: برجام، اف ای تی اف، سی اف تی، پالرمو ، سند فرهنگي ٢٠٣٠ ، معاهده ام تی سی آر36 و غیره ذيل آن تعريف ميشود.
به طور کلی با گذشت زمان بيشتري از خروج آمريكا از برجام، بدعهدي اروپا در پايبندي به برجام بيشتر نمايان گردید و اروپاييها در عمل با خروج شركتهاي تجاري خود از بازار ايران و همچنين تمديد تحريمها نشان دادند كه تعهد و التزام عملي به توافق برجام ندارند. این امر اگرچه دلایل متعدد مادی نظیر وابستگی متقابل اقتصادی (رابطه 1ممیز 6 تریلیون دلاری تجارت و خدمات و سرمایه گذاری متقابل پنج ممیز 3 تریلیون دلاری)، نظامی و امنیتی دو طرف ذیل تعهدات فراآتلانتیکی با یکدیگر را داشت اما هویت و نگاه مشترک و نزدیک به مقوله سیاست، اقتصاد، فرهنگ و گفتمان لیبرال اروپا و امریکا در مقابله با گفتمان انقلابی، اسلامی ایران نیز در همراهی اتحادیه اروپا با ایالات متحده موثر بوده است. 37
5) نقش متغیر حقوق بشر:
اتحادیــه اروپـا دارای یـک مبنـای حقوقــی ملمـوس بـرای حمایــت از حقــوق بشــر اســت و پیمانهـای موســس اتحادیــه اروپــا نیــز در ابعــاد مختلــف بــه موضــوع حقــوق بشــر ارجاعهــای متعــددی دارنــد. این موضـوع همـواره یکـی از مهمتریـن متغیرهـای تاثیرگـذار در سیاسـت خارجـی اتحادیـه اروپـا در مناطـق مختلـف و در قبـال بازیگـران مختلـف بـوده و هسـت. در مــاده ۲۱ پیمــان موســس اتحادیــه اروپــا نیــز بــه مبانــی الهامبخــش اقــدام خارجــی اتحادیــه اروپــا اشـاره شـده اسـت. ایـن مبانـی عبـارت اسـت از: »دموکراسـی، حاکمیـت قانـون، جهانشـمول بـودن و تفکیکناپذیـر بـودن حقـوق بشـر و آزادیهـای بنیادیـن، احتـرام بـه کرامـت انسـانی، برابـری و احتـرام بـه مبانی منشور سازمان ملل و حقوق بینالملل( 2018:1Parliament European. ) یکــی از ســازکارهای حمایتــی اتحادیــه اروپــا در حــوزه حقــوق بشــر، سـازکار تحریـم اسـت کـه در مـاده ۷ پیمـان اتحادیـه اروپـا مـورد توجـه قـرار گرفتـه اسـت.
اتحادیه اروپا پیش از مساله هستهای که در سال 2002 آغاز شد، سابقه تعامل با ایران را داشت. بین سالهای 1992تا 1997، اتحادیه اروپا گفتگوی انتقادی را برای رسیدگی به چندین موضوع، از جمله نگرانیها، در مورد حقوق بشر پس از یک بحران یک ساله مرتبط با ترورهای سیاسی در آلمان آغاز کرده بود. اتحادیــه اروپــا در ســال ۱۹۹۵ تصمیــم گرفــت تــا یــک بنــد حقــوق بشــری را در تمــام موافقتنامههـای همـکاری بـا کشـورهای غیرعضـو اتحادیـه بگنجانـد و اجـرای ایـن موافقتنامـه را بـه رعایـت حقـوق بشـر، دموکراسـی و حکمرانـی خـوب مشـروط کنـد. گنجانـدن بندهـای حقـوق بشـری در موافقتنامههــای تجــارت دوجانبــه و مجموعــهای از معیارهــای حقــوق بشــری در نظــام عمومــی ترجیحــات بخشــی از ایــن اقدامهاســت. این موضوع موجب شد تادر جریان گفتگوهای مربوط به عقد موافقت نامه تجارت و همکاری (TCA ) این موضوع و بند در پیش نویس این توافق از سوی اتحادیه اروپا تاکید شد هرچند این گفتگوها و توافق نامه هیچ وقت به سرانجام نرسید و با طرح موضوع هسته ای ایران، عملا TCA منتفی شد.
در اوج مساله هسته ای با ایران و در سال 2011، اتحادیه اروپا رژیم تحریمی را علیه ایران در پاسخ به اصطلاح نقض جدی حقوق بشر معرفی کرد. اقدامات تحریمی و محدودکننده از آن زمان تا کنون هر سال تمدید شده و آخرین بار تا 13 آوریل 2026 تمدید شده است.از اکتبر 2022، اتحادیه اروپا با تصویب 10 بسته تحریمی، اقدامات محدودکننده را به شدت افزایش داد به گونه ای که تاکنون 232 نفر و 44 نهاد ایرانی مشمول تحریم های حقوق بشری اتحادیه اروپایی شده اند.
واقعیت این است که همانگونه کینگ معتقد است، باید گفت فاصله زیادی بین لفاظیهای حقوق بشری38 اتحادیه اروپا و واقعیتهای سیاست خارجی این اتحادیه وجود دارد(King, 1999: 337). در این زمینه میتوان به موافقتنامه کوتونو اشاره کرد. در این موافقتنامه که معاهدهای به منظور تجارت و ارسال کمک بین کشورهای عضو اتحادیه اروپا و 78 کشور در حال توسعه در مناطق آفریقا، کارائیب و حوزه اقیانوس آرام است؛ اتحادیه اروپا هر زمان تشخیص دهد که این کشورها در زمینه احترام به حقوق بشر قصور کردهاند، میتواند امتیازات تجاری را به حالت تعلیق درآورد و سطح برنامههای کمکی را کاهش دهد و حتی آنها را متوقف کند.
در واقع لفاظیهای هنجاری این اتحادیه مانند حفظ صلح و حقوق بشر را بسیار تحت تأثیر قرار میدهد، صادرات اسلحه و کسب منافع مادی از آن طریق است. اعضای صادرکننده اسلحه اتحادیه اروپا بدون در نظر گرفتن لفاظیهای این اتحادیه در ارتباط با صلح و حفظ ثبات در مناطق مختلف دنیا، به دنبال سود و منافع خود هستند. در حقیقت این تضادی است که اعضای صادرکننده اسلحه در اتحادیه اروپا با آن درگیر هستند. این موضوع اتحادیه را وارد چالشی میکند که این سؤال در آن تعیین کننده است. با این وجود اتحادیه اروپا در برخی موارد معدود (به جرأت میتوان گفت استثناییترین و بزرگترین مورد چین است)، تحریم تسلیحاتی را برای پیشبرد اهداف هنجاری خود در دستور کار قرار داده است. زمانی که در سال 1989 اتفاقات میدان تیان آن من39 در چین رخ داد اتحادیه اروپا در کنار ایالات متحده تحریمهای تسلیحاتی را علیه چین انجام داده است. اما این مورد نیز به تنهایی بازگوی واقعیتهای مربوط به قدرت هنجاری اتحادیه اروپا نیست؛ زیرا این مورد هم به جای اینکه بیشتر جنبه بزرگنمایی توجه اتحادیه اروپا به هنجارهایی همچون حقوق بشر داشته باشد بیشتر ابزاری برای فشار به چین برای نمایان ساختن چهره ناقض حقوق بشری این کشور بوده است. در این مورد نیز حتی کشورهای عضو اتحادیه از سیاستهای یکسانی تبعیت نمیکنند و کشورهای قدرتمند اتحادیه مانند آلمان و فرانسه منافع اقتصادی خود در روابط با چین را مد نظر قرار میدهند و در میان کشورهای عضو تنها مقامات سوئد به دنبال ایجاد گفتگوهای دوجانبه در زمینه حقوق بشر با چین هستند(Balducci, 2008: 23). به طور کلی اتحادیه اروپا متشکل از اعضایی است که میل زیادی به تأمین منافع خود در ابتدای امر دارند. موضوع رابطه اتحادیه اروپا با ایران و اهمیت حقوق بشر در این روابط نیز به دلیل اثر گذاری مباحث فرهنگی هویتی بر رفتار دو طرف بیش از هر چیزی موثر بوده و این مساله نمی تواند به دلیل رابطه ناچیز تجاری و نبود پیوند های محکم اقتصادی تحت تاثیر قرار گیرد.
نتیجهگیری:
اتحادیه اروپا یک بازیگر خاص در جامعه جهانی است. یک بازیگر بینالمللی که بر خلاف سایر بازیگران تا حدود زیادی تأکید خود را بر قدرت غیر نظامی و ترویج هنجارهای جهانی همچون صلح، حقوق بشر، دموکراسی، توسعه پایدار و غیره گذاشته است. اتحادیه اروپا ضمن برخورداری از این مزیتها، در مقام یک بازیگر مهم بینالمللی به دنبال جایگاه و نقشی مهم نظام جهانی نیز است.
جمهوری اسلامی ایران نیز علیرغم نیاز مادی و اقتصادی به تعامل با دیگر بازیگران اما تحت تاثیر گفتمان خاص خود در طی 45 سال گذشته، هرگز از اصول و مبانی اصلی خود دست نکشیده ست. این اختلاف دیدگاه در مقوله های سیاست، فرهنگ و ارزشها بر روابط ایران و اتحادیه اروپا بخصوص پس از شکل گیری اتحادیه در سال 1991 موثر بوده است. گفتمان لیبرال – دموکراتیک اتحادیه اروپا هویتی برای این بازیگر نمایان ساخته که نقاط اشتراک کمی با گفتمان اسلامی انقلابی و یا گفتمان عدالت محور ایران در مقاطعی از تاریخ روابط دو طرف پس از انقلاب داشته است. تاکید و اصرار اتحادیه اروپایی بر هنجارها و ارزشهایی که با هنجارهای ایرانی – اسلامی متفاوت می باشد موجب شده تا درک طرفین از موضوعات و مفاهیم مشترک ، متفاوت و بعضا متضاد باشد.
طرح مساله هسته ای ایران موجب شد تا اتحادیه اروپایی نگاه بدبینانه و مشکوکی به فعالیت های صلح آمیز هسته ای ایران نزد این اتحادیه شکل بگیرد. از سوی دیگر سابقه منفی اروپا در حمایت از مخالفان ایران و همچنین حمایت از عراق در دوران جنگ تحمیلی واکنش اروپا به موضوع هسته ای ایران را نزد مسئولان نظام را مشکوک جلوه داد. با این حال اما دو طرف بر ضرورت تعامل و گفتگو تاکید نمودند. در این بین اما نزدیکی هویتی اروپا به امریکا در کنار پیوند های قوی اقتصادی و امنیتی شریکان دو سوی آتلانتیک موجب گشت تا اتحادیه اروپا بطور طبیعی رفتار خود را با ایران با ملاحظه مهم رابطه با امریکا تنظیم نماید. همین موضوع باعث شد حتی در زمان قبل و بعد از مذاکرات منتهی به برجام، اروپا و امریکا رفتار مشابهی نسبت به ایران داشته باشند. شباهت ماهیت و میزان تحریم های دو طرف نسبت به ایران موئد این موضوع است.
پس ازخروج آمريكا از برجام، در حالی که اتحادیه اروپا متعهد به تعهدات خود در اجرای برجام بود اما طی مدت زمان نزدیک به 2 سال هیچ اقدام موثری در این رابطه صورت نداد و به مرور زمان بدعهدي اروپا در پايبندي به برجام بيشتر نمايان گردید و اروپاييها در عمل با خروج شركتهاي تجاري خود از بازار ايران و همچنين تمديد تحريمها نشان دادند كه تعهد و التزام عملي به توافق برجام ندارند.
سیاست پیروی اتحادیه اروپا از ایالات متحده امریکا در تعریف روابط خود با ایران به ویژه در پرونده هستهای ایران سیاست طبیعی این اتحادیه بود چراکه به دلیل هویت، ارزشها و گفتمان مشترک دو طرف، اتحادیه رفتار مشابهی می بایست داشته باشد. مساله هستهای بیشترین تأثیر را بر روابط ایران و اتحادیه اروپا بین سالهای ۲۰۰۲ تا ۲۰۲۰ داشته است که منجر به کاهش در روابط دو واحد سیاسی در زمینههای مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، حتی طرح مباحث حقوق بشری شد و تنها در دوره پس از توافق برجام بهبودی نسبی در روابط صورت گرفت.
منابع:
- سرخه، ابراهیم (1403) "جایگاه حقوق بشر در سیاست خاورمیانه ای اتحادیه اروپا" فصلنامه مطالعات بنیادین و کاربردی جهان اسلام، سال ششم، شمارۀ نوزدهم، بهار 1403.
- قامت، جعفر و محمدرضا پورقوشچی، (1395)، «پیامدهای توافق هسته ای بر روابط جمهوری اسلامی ایران و اتحادیه اروپا»، مطالعات روابط بین الملل، شماره 35.
- قائم پناه، صمد، (1397)، «بررسی روابط اتحادیه اروپا و جمهوری اسلامی ایران در دوره پسابرجام»، فصلنامه تخصصی علوم سیاسی، دوره 14، شماره 45.
- گلشن پژوه، محمودرضا، (1387)، پرونده هستهای ایران(4)، رویکردها و نظرها، تهران: انتشارات موسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بینالمللی ابرار معاصرتهران.
- مشیرزاده، حمیرا، (1385)، «تحلیل سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از منظر سازهانگاری»، مجری طرح نسرین مصفا؛ با همکاری حسین نوروزی، نگاهی به سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، تهران: مرکز چاپ و انتشارات وزارت امورخارجه.
- ونت، الکساندر، (1385)، «اقتدارگرايي چيزي است که دولتها خودشان میفهمند: ساختهای اجتماعی سیاست قدرت»، در: اندرو لينکليتر (ویراستار)، جامعه و همکاری در روابط بینالملل، ترجمه بهرام مستقیمی، تهران: انتشارات وزارت امور خارجه.
- Adebahr, Cornelius, (2020), Europe Needs a Regional Strategy on Iran, Washington, D.C.: Carnegie Endowment for International Peace.
- Alcaro, Riccardo, (2018), Europe and Iran’s Nuclear Crisis: Lead Groups and EU Foreign Policy-Making, London: Palgrave Macmillan.
- Ashton, Catherine, (2009), “Quiet diplomacy will get our voice heard”, Times (December, 17), pp. 1-2, Available at:http://www.timesonline.co.uk
- Balducci, Giuseppe, (2008), “Inside Normative Power Europe: Actors and Processes in the European Promotion of Human Rights in China”, EU Diplomacy Paper 8 (Department of EU International Relations and Diplomacy Studies).
- Checkel, Jeffrey T., (1998), “The Constructivist Turn in International Relations Theory”, World Politics, Vol.50, No.2, pp. 324-348.
- Divsallar, Abdolrasol, (2019), “Reviving the Security Function: EU's Path to Save the JCPOA”, Egmont Royal Institute for International Relations, available at: https://www.academia.edu/39936508/Reviving_the_Security_Function_EUs_Path_to_Save_the_JCPOA
- Fiedler, Radosław, (2017), “European Union and the Islamic Republic of Iran”, in: Ożarowski, R and Grabowski,W. (eds.), Political Dilemmas of the Arab and Muslim World, Warsaw: Rambler Press.
- Hopf, Ted, (1998), “The Promise of Constructivism in International Relations Theory”, International Security, Vol. 23, No. 1.
- Katzman, K. (2018), “Iran: Politics, Human Rights, and U.S. Policy”, Congressional Research Service, March 26, available at:https://fas.org/sgp/crs/mideast/RL32048.pdf
- Kaya, Taylan Özgür, (2009), “Identifying the EU’s Foreign and Security Policy Roles”, Uluslararası Hukuk ve Politika, Vol. 5, No. 17.
- Kim, Nam-Kook & Viviana Passoni (2010). “From Modern Power to a Postmodern Example: The Evolution of the European Union”, International Area Review, Vol. 13, No. 3.
- King, Toby, (1999), “Human Rights in European Foreign Policy: Success or Failure for Post-Modern Diplomacy?”, European Journal of International Law, Vol. 10, No. 2.
- Lissner, Rebecca Friedman, (2017), “The National Security Strategy Is Not a Strategy”, Foreign Affairs, Available at: https://www.foreignaffairs.com/articles/united-states/2017-12-19/national-security-strategy-not-strategy
- Manners, Ian, (2002), “Normative Power Europe: A Contradiction in Terms?”, Journal of Common Market Studies, Vol. 40, No. 2.
- Manners, Ian, (2006), “European Union, normative power and ethical foreign policy”, In: David Chandler and Volker Heins (Eds), Rethinking Ethical Foreign Policy: Pitfalls, possibilities and Paradoxes, New York: Routledge.
- Meier, Oliver, (2013), “European Efforts To Solve The Conflict Over Iran’s Nuclear Programme: How Has The European Union Performed?”, Non-Proliferation Papers, No. 27.
- Mix, Derek E. and Kenneth Katzman, (2017), Iran Policy and the European Union, Washington D.C.: Library of Congress. Congressional Research Service.
- Mousavian, S. Hossein, (2016), “EU–Iran Relations After Brexit”, Survival, Vol. 58, No. 5.
- Onuf, Nicholas G., (1994), “The Constitution of International Socity”, European Journal of International Law, Vol. 5, No. 1.
- Parsi, Rouzbeh and Dina Esfandiary, (2016), “An EU Strategy for relations with Iran after the nuclear deal”, European Iran Research Group (Policy Department, Directorate-General for External Policies), No. June-PE578.005.
- Pillar, Paul R., (2017), “America Alone”, The National Interest, Available at: https://nationalinterest.org/blog/paul-pillar/america-alone-23726
- Pinto, M. C., (2021), “Sanctioning Iran: US‐European disputes over policy towards Iran”, The International Spectator: Italian Journal of International Affairs, Vol. 36, No. 2.
- Tarock, A., (2016), “The Iran nuclear deal: winning a little, losing a lot”, Third World Quarterly, Vol. 37, No. 8.
- US NSS, (2017), National Security Strategy of the United States, Washington, DC: The White House.
- Zielonka, Jan, (2012), “The Ideology of Empire: the EU’s Normative Power Discourse”, Dahrendorf Symposia Series 2012-05, Available at:www.dahrendorf-symposium.eu%2Ffileadmin%2FContent_Images%2 FPapers%2FDahrendorf_Symposia_Series%2FDahrendorf_Symposia_Series_2012_05.pdf
https://www.consilium.europa.eu/en/policies/united-states/2023
-JOINT EU-US ACTION TO ADDRESS GLOBAL CHALLENGES https://www.eeas.europa.eu/sites/default/files/documents/2024/EU_US_2024.pdf
[1] . گروه روابط بین الملل، واحد کرج، دانشگاه آزاد اسلامی، کرح، ایران.
meesk57@iau.ac.ir
[2] . گروه روابط بین الملل، واحد کرح، دانشگاه آزاد اسلامی، کرح، ایران.. (نویسنده مسئول) arminamini8@iau.ac.ir
[3] . گروه علوم سیاسی، واحد کرج، دانشگاه آزاد اسلامی، کرج، ایران.
Shirzadi2020@iau.ac.ir
[4] - Cornelius Adebahr
[5] - Fiedler, Radosław
[6] - Riccardo Alcaro
[7] - Europe and Iran’s Nuclear Crisis: Lead Groups and EU Foreign Policy-Making
[8] - Mix and Katzman
[9] - Oliver Meier
[10] - Jepperson
[11] - Katzenstein
[12] - Socially Constructed
[13] - Practices
[14] - Agencies
[15] - ESDP
[16] - CFSP
[17] - Human Rights
[18] - The Middle East peace process
[19] - Terrorism
[20] - Weapons of mass destruction
[21] - Catherine Ashton
[22] - Corvinus University of Budapest Hungary
[23] - Simon Lightfoot
[24] - Jon Burchell
[25] - Ian Manners؛ ایان مانرس از جمله نظریهپردازان پر کاری است که در خصوص قدرت هنجاری اروپا قلم زده است.
[26] - Normative Power Europa: A contradiction in terms?
[27] - JCMS: Journal of Common Market Studies
[28] - force for good
[29] - force for international peace, security and stability
[30] - promoter of values and norms
[31] - developer
[32] - promoter of effective multilateralism
[33] - partner for the UN
[34] - builder of effective partnership with key actors
[35] - SPV
[36] - Missile Technology Control Regime (MTCR) رژیم کنترل فناوری موشکی
[37] - https://www.wilsoncenter.org/article/transatlantic-relations-under-new-us-and-eu-leadership-eus-enlargement-and-neighborhood
[38] - اگر چه باید اذعان نمود که گسترش حقوق بشر و ارزشهای دموکراتیک در سیاستها و بسیاری از اقدامات اتحادیه نهادینه شده است و آن را در روابط خود با سایر کشورها ادامه خواهد داد اما در درون این اتحادیه همچنان مسائل حقوق بشری مربوط به اقلیتها، سایر نژادها، مسلمانان، حقوق کودکان و حتی حقوق زنان به طور کامل نهادینه و اجرایی نشده است و ضعفهای حقوق بشری در این زمینهها همچنان به قوت خود باقی است.
[39] - Tiananmen Square