Realism in Event Documentation in Ottoman Miniatures: The Miniatures in Wehbi’s Surname
Subject Areas : The Journal of Islamic History and Civilisation
1 - Faculty member of the Performing Arts Department, Faculty of Art and Architecture, Zabul University
2 - دانشجو
Keywords: Ottoman. miniature, Realism, event writing, celebration, surname,
Abstract :
Miniatures serve as a rich source of information regarding the art of the Islamic era. However, if it can be demonstrated that a collection of miniatures adheres to the criterion of realism, they may also be utilized as historical documents that accurately reflect the realities of a given period. Miniatures produced in the traditional Islamic world often depict imaginary themes and narrate legendary stories and events that the painter had not personally witnessed. Nevertheless, a significant number of miniatures were created by artists who were directly present at historical events and were commissioned to provide a visual record of those specific occurrences.This study aims to explore the extent to which the visual narrative of one of the most significant collections of Ottoman miniatures—the Surnames, and specifically Wehbi’s Surname—aligns with historical realities. To this end, the paper first examines how the painters of such visual works approached historical reality and the events they depicted. It then investigates the methods and techniques employed by the painter of the Surname to represent court ceremonies in their artwork. Finally, through a case study analysis of selected miniatures from Vehbi’s Surname, the paper compares specific visual elements with parallel historical accounts found in written sources. The findings reveal that the documentary approach of the surname painters led to a visual narrative that closely corresponds to the recorded accounts in Ottoman historical texts. Given that these miniatures were created within the context of celebratory events, the artists were able to present a remarkably realistic depiction of the events they portrayed
آل¬داوود، سیدعلی (1379). «اعتمادالسلطنه»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، تهران: دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
اعتمادالسلطنه، محمدحسن¬خان (1368). تاریخ منتظم ناصری، به¬کوشش محمداسماعیل رضوانی، تهران: دنیای کتاب.
اولیاء¬چلبی، محمد ظلی¬بن¬درویش (1314)، ¬سیاحت¬نامه¬، استانبول.
آژند، یعقوب (1385)، مکتب نگارگری اصفهان، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
آژند، یعقوب (1384)، مکتب نگارگری تبریز و قزوین-مشهد، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
آژند، یعقوب (1387)، مکتب نگارگری شیراز، تهران: فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی ایران.
آژند، یعقوب (1387)، مکتب نگارگری هرات، تهران: فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی ایران.
بیاتلو، حسین (1399)، «شیخ¬الاسلام»، دانشنامۀ جهان اسلام، زیرنظر غلامعلی حداد عادل، تهران: بنیاد دائره¬المعارف اسلامی.
بیاتلو، حسین (1400)، «صدراعظم»، دانشنامۀ جهان اسلام، زیرنظر غلامعلی حداد عادل، تهران: بنیاد دائره¬المعارف اسلامی.
دروویل، گاسپار (1370)، سفر در ایران، ترجمۀ منوچهر اعتمادفر، تهران: شباویز.
دن گارسیا دسیلوا فیگوئروا (1363)، سفرنامه، ترجمۀ غلامرضا سمیعی، تهران: نشرنو.
شاردن (1370)، سفرنامه، ترجمۀ اقبال یغمایی، تهران: توس.
صولاق¬زاده (1293)، تاريخ صولاق¬زاده، استانبول.
عاشق پاشازاده(1332)، تواريخ آل¬عثمان، استانبول.
عباسی، رضا و بیاتلو، حسین (1394)، «آیین¬های نمایشی در جشن¬های دربار عثمانی: نمایش اورتااویون و قره¬گوز»، تاریخ و تمدن اسلامی¬، سال یازدهم، شمارۀ بیست و یکم، بهار و تابستان.
عباسی، رضا، بیاتلو، حسین (1395)، «تاریخ اجتماعی در مینیاتورهای سورنامه¬های عثمانی: سورنامۀ وهبی و همایون»، تاریخ و تمدن اسلامی، شمارۀ بیست و چهارم، پاییز و زمستان.
فرخ¬فر، فرزانه (1402)، نقاشی عثمانی و تاثیر کتاب¬آرایی ایرانی بر آن¬، تهران: مهر نوروز.
کرزن، جرج (1362)، ایران و قضیۀ ایران، ترجمۀ وحید مازندرانی، تهران: علمی و فرهنگی.
کن¬بای، شیلا (1387)، نقاشی ایرانی، ترجمۀ مهدی حسینی، تهران: دانشگاه هنر.
کَوُرکیان، ا.م. و سیکر، ژ.پ (1377)، باغهای خیال هفت قرن مینیاتور ایران، ترجمۀ پرویز مرزبان، تهران: فرزان.
کیدو، اکرم (1395)، نهاد شیخالاسلام در دولت عثمانی، ترجمۀ سید محمدرضی مصطفوینیا و حسن حضرتی، تهران: ندای تاریخ.
لطفیپاشا (1910)، اصفنامه، برلین.
موریر، جیمز (1369)، «سفری در ایران، ارمنستان و آسیای صغیر»، در ده سفرنامه، ترجمۀ مهراب امیری، تهران، انتشارات وحید.
موریه، جیمز (1386)، سفرنامه، ترجمۀ ابوالقاسم سری، تهران، توس.
موسی¬پور بِشِلی، ابراهیم (1385)، «جشن»، دانشنامۀ جهان اسلام، زیر نظر غلامعلی حداد عادل، تهران: بنیاد دائره¬المعارف اسلامی.
موسی¬پور بشلی (1402)، کفش سرخ خلیفه فن بیان و مسئلۀ منابع در تاریخ اجتماعی، تهران: نگارستان اندیشه.
Akday, M (1959), Turkiye iktisadi ve ictimai trihe, Ankara.
Akgündüz, Murat (2002), Osmanlı Devletinde Şeyhülislāmlık, İstanbul.
And Metin (2000), 40 days 40 nights Ottoman Weddings Festivites Phocessious, Istanbul.
And Metin (2007), Minyatürlerle Osmanlı-İslam Mitologyası, Istanbul.
And Metin (2004), Osmanlı Tasvir Sanatları: Minyatür, Istanbul.
Arsalan, Mehmet (1999), Türk edebiyatında manzum Surnameler (Osmanlı saray düğünlari ve şenlikleri), Ankara.
Atıl, Esin (1999), Levni and the Surname the Story of an Eighteen-Century Ottoman Festival, Istanbul.
Aynur, Hatice (1994), “Osmanlı saray düğünlerinin edebiyat yansıması”, Sözden yazıya: edebiyat incelemeleri, Haz: Selim Sirri ve Erol Köroğluö, Istanbul.
Aynur, Hatice (1988), “Surname”, Türkiye diyanet vakfı İslam ansiklopedisi, İstanbul.
Baykal, Ebru (2008), Osmanlılarda Törenler, Yüksek lisans tezi, Edebiyat Fakültesi, Edirne Üniversitesi.
Bayram, Mikail (1991), Ahi evren ve Ahi teşkilatının kuruluşu, Konya.
İPŞİRLİ, Mehmet (1997), “OSMANLI DEVLETİ'NDE KAZASKERLİK (XVII. yüzyıla kadar)”, Belleten, Cilt: 61, Sayı: 232.
Kokmaz, Gülsüm ezgi (2004), Surnamelerde 1582 şenligi, Türk edebiyat bölömü, Bilkent üniversitesi, Ankara.
KÖPRÜLÜ, F (1922), “Anadolu'da İslâmiyet”, Dârulfünûn Edebiyat Fakültesi Mecmuası.
Ocak, Derya (2006), XVIç Yüzyıl Osmanlı şenliklerinin siyasal boyutları ve gündelik hayata etkileri, Yüksek lisans tezi, Ankara.
Pakalin, Mehmet zaki (1993), Osmanli Tarih Deyimleri va Terimleri Sozlugu, Istanbul.
تاريخ و تمدّن اسلامى Islamic History and Civilization
سال 20، شماره 49، زمستان 1403 Vol.20, No.49, Winter 2025
صص 111-136 (مقاله پژوهشی)
واقعنمایی در رویدادنگاری در مینیاتورهای دورۀ عثمانی: مینیاتورهایِ سورنامۀ وهبی1
رضا عباسی2
عضو هیئت علمی گروه هنرهای نمایشی، دانشگاه زابل، زابل، ایران.
حسین بیاتلو
استادیار گروه تاریخ اجتماعی، بنیاد دائرة المعارف اسلامی (دانشنامۀ جهان اسلام)، تهران، ایران.
چکیده
در این مقاله به این پرسش پرداخته شده که روایت تصویری یکی از مهمترین مجموعههای مینیاتورهای عثمانی، سورنامهها، و مشخصاً سورنامۀ وهبی، تا چه حد با واقعیتهای تاریخی مطابق است؟ به این منظور ابتدا نشان داده شده که رویکرد نقاشان این دست آثار تصویری به واقعیت و موضوع رویدادی که مضمون اثر قرار میگرفته چه بوده است و سپس بررسی شده است که نقاش سورنامه چگونه و با چه کیفیتی رویداد درباری را در اثر خود منعکس میکرده است و در نهایت با بررسی موردی مینیاتورهایی از سورنامۀ وهبی و همسنجی مواردی از دادههای تصویری آنها با گزارشهای موازی همان رویداد در منابع مکتوب تاریخی، نشان داده شده که رویکرد واقعنگارانۀ نقاشان سورنامهها موجب شده که روایت تصویری مینیاتورهای آنها با آنچه در گزارشهای مکتوب منابع تاریخی عثمانی آمده، مطابق باشد. یافتههای مقاله نشان میدهد ازآنجاییکه این مینیاتورها در متن رویدادهای جشنی تولید شدهاند، ازاینرو تصویرگر واقعنمایی قابلتوجهی را از واقعیت رویداد به نمایش گذاشته است.
کلیدواژهها: عثمانی، مینیاتور، واقعنمایی جشنهای درباری، سورنامه، سورنامۀ وهبی، لونی.
مقدمه
در پژوهشهای تاریخی و بهویژه در مطالعات تاریخ اجتماعی و فرهنگی، مراجعه به همۀ انواع اسناد و از جمله اسناد تصویری یک امتیاز مهم تلقی میشود. بااینحال امکان دسترسی یا استفاده از اسناد تصویری در بسیاری از موارد فراهم نیست یا اساساً در مواردی چنین اسنادی موجود نیست (نک. موسیپور بشلی، 1402: 347-365). اسناد تصویری شامل انواع بسیارند و از این میان مینیاتورهایی که در سنت اسلامی تولید شدهاند جایگاه ویژهای دارند، اما در برخی نگرشها آنچنان که بایسته بوده است به اهمیت و کارآمدی این مینیاتورها در مطالعات تاریخی توجه نشده است. شاید از آنرو که به زعم بسیاری از محققان، در مینیاتورها عموماً به مضامینی اسطورهای، افسانهای و به طور کلی تخیلی پرداخته شده و آنچه در یک مینیاتور جلوهگر شده حاکی از حاقّ واقعِ تاریخی نیست و به عبارت دیگر اگر هم در یک مینیاتور از یک رویداد مثلاً ملاقات یک شاه با یک درویش حکایت شده، نمیتوان آن را یک گزارش تصویری از چنان ملاقاتی انگاشت. اگرچه این تصور دربارۀ بسیاری از مینیاتورهای تولید شده در سرزمینهای مختلف اسلامی، درست و نزدیک به واقعیت است، نباید شمار بزرگی از مینیاتورهایی را نادیده گرفت که در آنها به نحو قابلتوجهی، رویکردی واقعنگرانه و واقعنگارانه موجب پدید آمدن اثر شدهاست. اگر چنین باشد و ما به مینیاتورهایی دسترسی داشته باشیم که در آنها رویدادهای تاریخی با رعایت مصالح و مقتضیات یک گزارش تاریخی روایت شده باشند، چرا نباید از آنها به مثابۀ منبع و سند تاریخی استفاده کنیم؟ جستوجویی نه چندان دشوار در مجموعههای مینیاتورهای موجود در گنجینههای جهان اسلام اعم آنچه در آلبومهایی به چاپ رسیده یا آنچه در موزهها و مجموعههای دولتی یا شخصی نگهداری میشود، نشان میدهد که بسیاری از مینیاتورهای این چنینی رویکردی واقعنگرانه داشتهاند و مشخصاً بخشی از سنت مینیاتورسازی در حکومت عثمانی، با همین رویکرد پدید آمده است. این شمار بزرگ از مینیاتورهای واقعنما بهویژه در یک ژانر جالب توجه یعنی در رویدادنگاری جشنهای درباری بازتاب یافته و گونۀ سورنامهنگاری را به وجود آورده است. سورنامههای عثمانی نمونههای کاملی هستند از روایت همزمان کتبی و تصویری از رویدادهای جشنی دربار که همان رویدادها کموبیش در شماری از متون مکتوب تاریخی این دوره نیز گزارش شدهاند و از اینرو میتوان با مقایسۀ این دو دسته از گزارشها، به نقاط قوت و ضعف هر یک پی برد و نقایص هر یک را با دیگری کامل کرد. این در حالی است که مینیاتورهای ایرانی واجد چنین ویژگی منحصر به فردی نیستند یا حداقل اینچنین واقعنمایی را نمینمایانند.
دربارۀ مینیاتورهای عثمانی و مشخصاً دربارۀ سورنامهنگاری در عثمانی کتابها و مقالاتی منتشر شده است که هر چند در آنها به موضوع واقعنمایی تاریخی به طور مستقیم پرداخته نشده است، میتوانند بهعنوان زمینۀ بحث و بهنوعی پیشینۀ مطالعات در باب مینیاتورهای عثمانی در نظر گرفته شوند. اسین آتیل3 در کتابی با عنوان لونی و سورنامه4 بررسیِ قابلتوجهی دربارۀ مینیاتورهای لونی، نقاش معروف عهد لاله، و آثارش در سورنامۀ وهبی انجام داده و تقریباً همۀ مینیاتورهای این نقاش در این سورنامه را با توضیحات تفصیلی معرفی کرده است (Atıl, 1999: 108-247).
در میان تحقیقات متعدد متین آند5 نیز دو کتاب چهل روز چهل شب: مراسم جشنهای عروسی در عثمانی6 و هنرهای تصویری عثمانی: مینیاتور7 در این زمینه حایز اهمیتاند. متین آند در کتاب نخست با تفصیل و دقت، تمامی آداب و آیینهای رایج در مجموعۀ بسیار مفصل مراسم عروسی دربار عثمانی را بهصورت روزبهروز بر مبنای آنچه در سورنامههای معروف این عصر آمده، آورده است. اثر دوم آند، نگارشی کلی دربارۀ مینیاتور در عصر حکومت عثمانی است که در برخی از بخشهای کتاب به مینیاتورهای موجود در شماری از سورنامههای عثمانی نیز پرداخته است.8
در زبان فارسی نیز اخیراً کتابی با عنوان نقاشی عثمانی و تأثیر کتابآرایی ایرانی بر آن اثر فرزانه فرخفر در باب روند رشد و تکامل مینیاتور در دورۀ عثمانی منتشر شده؛ گواینکه بهطورکلی حوزۀ پژوهش در مینیاتورهای عثمانی به فارسی هنوز مورد توجه محققان ایرانی قرار نگرفته است. همچنین در این بخش میبایست به دو مقاله دربارۀ مینیاتورهای سورنامهها به فارسی با عناوین «آیینهای نمایشی در جشنهای دربار عثمانی: نمایش اورتااویون و قرهگوز» و «تاریخ اجتماعی در مینیاتورهای سورنامههای عثمانی: سورنامۀ وهبی و همایون» اشاره کرد که مطالب قابلتوجهی دربارۀ سورنامهها و مینیاتورهای آنها دارند.
در ایران مینیاتور از عهد مغول به بعد مسیر تکامل را پیمود و نسخههای مصوری که در این عهد تولید شدند، نمونههای برجستهای از هنر مینیاتور و نقاشی ایرانی به شمار میآیند؛ برای نمونه میتوان به منافعالحیوانِ ابنبختیشوع اشاره کرد که با 94 نگاره، یکی از نخستین آثاری است که در عهد مغول و در مراغه کتابت شده و همچنین نگارههای کتاب جامعالتواریخ رشیدالدین که تلاشی بود برای ایجاد سبکی نوین در نگارگری ایرانی که در دورههای بعدی پی گرفته شد (کنبای، 1387: 30-34؛ کورکیان و سیکر، 1377: 18-24). پیش از عهد صفویه دو مکتب نگارگریِ مهم، یعنی مکتب هرات و شیراز، بر غنای هنر مینیاتور در ایران افزودند. از هنرمندان مشهور این عهد میتوان به آقا میرک هروی، مولانا حاجی محمد نقاش، محمد سیاهقلم و کمالالدین بهزاد اشاره کرد (آژند، مکتب نگارگری هرات، 1387: 195-211، 267-365؛ آژند، مکتب نگارگری شیراز، 1387: کل کتاب). پس از این دوران و در عهد صفویه نیز مکاتب نگارگری تبریز، قزوین، مشهد و سپس اصفهان از مکاتب مهم و تأثیرگذار در هنرِ مینیاتور و نقاشی در ایران بودند (برای آشنایی با این مکاتب نک. آژند، 1384: 13 به بعد؛ آژند، 1385: 15 به بعد.). آنچه مینیاتور ایرانی را نسبت به این هنر در عثمانی متمایز میکند این نکته است که در ایران ژانرهای مینیاتور بیشتر به تصویرگریِ کتابهای کهن مانند دیوانهای اشعار، شاهنامهها و نیز به تصویرکردن مضامین دینی و مذهبی و اساطیری همچون موضوع آفرینش، پیامبران و معجزات ایشان، امامان و کرامات ایشان و... اختصاص داشت (نک. همانجاها) ، اما در عثمانی علاوه بر این ژانرها (برای آشنایی با این ژانرها در عثمانی نک. And, 2004: 144-424; And, 2007: 74 onwards؛ فرخفر، 1402: 45-145.)، گونههای دیگری نیز قابلمشاهده است که تفاوت عمدۀ آنها با ژانرهای پیشگفته، در واقعنمایی بصری آنهاست. تصویرگری واقعگرا یا دستکم بازتابدهندهٔ رویدادهای واقعی تاریخی در عثمانی را میتوان در ژانر ادبی سورنامه دید. سورنامه گونهای ادبی بود به نظم یا به نثر که در آن رویدادهای جشنی مختلف در دربار عثمانی مانند عروسی، ختنهسوران، تولد و... روایت میشد و برای گزارش این رویدادها مینیاتورهایی نیز ترسیم میگردید (برای گونههای جشنی مختلف در دورۀ عثمانی نک. Baykal, 2008: 23; Ocak, 2006: 20). از میان جشنهای بسیار متنوع و مفصل دربار عثمانی، دربارۀ 11 مورد سورنامه نگاشته شده است.9
از قدیمترین سورنامهها، سورنامۀ جامعالبحور فی مجالس سور و سورنامۀ همایون از انتظامی است. این دو سورنامه، مراسم و جشنهای ختنۀ شاهزاده محمد (1582م) پسر سلطان مراد سوم (982-1003ه/1574-1595م) را وصف کردهاند و مینیاتورهای ارزشمندی دارند (Korkmaz, 2004: 25). سورنامۀ سلاطین نیز جزو آخرین نمونههای این ژانر است که دربارۀ جشنهای زایمان دو دختر سلطان عبدالمجید، یعنی جمیله سلطان و منیره سلطان (در 1858م) است (Aynur, 1998: 37/565).
از ارزشمندترین سورنامههای عثمانی، سورنامۀ وهبی است که در آن سید حسن وهبی در 1720م، جشنی در دورۀ سلطان احمد سوم (1115-1143ه/1703-1730م) را وصف کرده و لونی، از نقاشان معروف این عهد، مینیاتورهای آن را کشیده است. در این سورنامه برای بازتاب دادن و گزارش پانزده شبانهروز جشن و مراسم متعدد آن در دربار عثمانی، 137 مینیاتور ساخته شده است (برای اطلاعات بیشتر دربارۀ سورنامۀ وهبی و نیز نسخهها و ویژگیهای آنها نک. Tekbaş, 2008: 19; Atil, 1999:, 181 onwards).
آنچه که سورنامهها را بهعنوان ژانری ادبی و هنری واجد شرایط بحث از واقعنمایی میسازد، این نکتۀ مهم است که این آثار به طور مستقیم و عینی و بیواسطه، در بطن و بافتار همان رویدادهای جشنیای تولید شدهاند که دارند از آنها گزارش میدهند. یعنی هم نویسندۀ اثر و هم نقاش در هنگام برگزاری جشن، در تمام مراحل آن از جمله در مراسم جلوس سلطان، برگزاری آیینهای نمایشی، حضور اصناف، حضوریافتن صاحبمنصبان و... شاهد رویداد بودهاند و آنها را همانطور که دیدهاند، ثبت و ضبط کردهاند. این ویژگی منحصربهفرد سورنامهها، آنها را جزو رویدادنگاریهای واقعنما قرار میدهد و از همین روست که این آثار، علاوه بر تحقیقات دربارۀ تاریخ هنر عثمانی، در پژوهشهای تاریخ اجتماعی این دوره نیز منابعی ممتاز و معتبر تلقی میشوند. این ویژگی برخلاف دیگر ژانرهای تولید مینیاتور است که بیشتر انتزاعی و زاییدۀ ذهن نقاش یا مبتنی بر درکی از واقعیت بر اساس ذهنیات نقاشاند. برای نمونه چه در مینیاتورهایی که از شاهنامهها در ایران و چه در عثمانی تولید شدهاند، عنصر واقعنمایی رویداد قابلردیابی و بررسی نیست؛ چراکه نقاش بر اساس آنچه که در نسخۀ شاهنامه آمده، مینیاتور را خلق کرده است. در ادامۀ این نوشتار سعی خواهد شد تا به این پرسش پاسخ داده شود: که مینیاتورهای سورنامهها (با تأکید بر سورنامۀ وهبی) تا چه میزان بر اساس واقعنمایی رویداد ترسیم شدهاند؟
واقعنمایی در سورنامهها
1. سورنامه ابزاری برای ثبت رویداد
سورنامهها صرفاً یک ژانر هنری و ادبی نیستند؛ این گونهٔ نوشتاری از چند جهت دارای اهمیت است: نخست آنکه؛ این آثار یک رویداد مفصل جشنی را با جزئیات بسیار روایت میکنند. حتی برخی از این سورنامهها گزارش روزبهروز جشن را در بردارند. این جزئیات در تاریخ اجتماعی و فرهنگی دربار عثمانی اهمیت بسزایی دارد. فراوانی جزئیات این امکان را برای محقق فراهم میکند تا بادقت بیشتری به بررسی این رویدادها بپردازد. برای نمونه یکی از جزئیات جالب در سورنامۀ وهبی صحنههای بسیاری است که از نمایش آتشبازی در این سورنامه وجود دارد. اینکه نمایش آتشبازی را بهعنوان نمونه در اینجا بیان کردیم به این سبب است که دربارۀ آن در مقایسه با دیگر گونههای نمایش میدانی مانند آکروبات و بندبازی، اطلاعات نوشتاری کمتری وجود دارد و گزارشهای متنی موجود دربارۀ آتشبازی به جز نمونههایی بسیار اندک، تفصیل چندانی ندارند، اما در سورنامۀ وهبی دستکم 10 مینیاتور، مختص گزارش رویداد آتشبازی تولید شده است. نکتۀ مهم اینجاست که محتوای گزارشی که هر یک از این مینیاتورها از آتشبازی دربار عثمانی در این سورنامه به دست دادهاند نیز با یکدیگر متفاوت است و شامل یک روایت بصری تکراری نیست، بلکه نقاش دقیقاً آتشبازی را بهمثابۀ یک رویداد نمایشی شامل اجزا و مؤلفهها و مراحل مختلف در نظر گرفته، دیده، و ثبت کرده است. جزئیات موجود در این مینیاتورها اولاً؛ نشانگر دقت نقاش در ثبت دقیق و واقعنمایانۀ اجزای این نمایشِ میدانی است و ثانیاً؛ به طور آشکار نشان میدهد که انواع مختلفی از آتشبازی که در این مینیاتورها منعکس شدهاند، همگی در جشنهای دربار عثمانی روی میداده و برگزار میشدهاند؛ در حالی دربارۀ نمایشِ میدانیِ آتشبازی در دیگر نقاط جهان اسلام، چنین اطلاعاتِ بصری دقیق و واقعنمایانهای در دست نداریم.10 همچنین این سطح از واقعنمایی در نقاشیهای سورنامهها از یک سو تعهد تصویرگر به روایت درست رویداد و البته توانایی او را در روایت واقعگرایانه از رویداد نشان میدهد و از سوی دیگر شاهدی است بر این نکته که واقعنمایی مینیاتور در کانون توجه کارفرمایانی بوده است که در تهیه و تولید سورنامه نقش داشتهاند؛ همچنان که طبعاً مخاطبان اصلی این روایتها نیز که خود شاهان و شاهزادگان عثمانی بودند، یک روایت دقیق و منطبق با واقعیت رویداد در دربار عثمانی را ترجیح میدادهاند.
تحلیل دقیق هر یک از مینیاتورهای مربوط به آتشبازی در سورنامۀ وهبی، تعهد و مهارت نقاش در روایت واقعنمایانه از رویداد را در مینیاتورش تایید خواهد کرد. در یکی از صحنههای آتشبازی (تصویر شمارۀ 1) نقاش لونی به وضوح تلاش کرده است تا تصویری هر چه واقعیتر و تا حد امکان نزدیکتر به واقعیت رویداد در حال رخدادن، خلق کند. در این صحنه سازهای بر روی آب مشاهده میشود که آتش از بالای آن به بیرون پرتاب میشود. دو آتشباز فتیلههایی را روشن میکنند و آتش از اطراف سازه به پیرامون پراکنده میشود. طبعا نقاش بهواسطۀ سرعت این آتشبازی نمیتواسته تمام رویداد را ثبت کند؛ پس برای آنکه تصویری واقعیتر بیافریند، یکی از فشفشهها را در حال انفجار و اشتعال ترسیم کرده و دوتای دیگر در دستهای دو آتشباز در حال آمادهسازی برای اشتعال و انفجار است. تلفیق این دو حالت تقریبا شمای کاملی از مراحل رویداد آتشبازی را در این تصویر نشان میدهد.11
این نکته را نباید از نظر دور داشت که سورنامه ثبت یک رویداد درباری بوده است و نگارنده و نقاش سورنامه متعهد بودهاند تا این رویداد را هرچه نزدیکتر به واقعیتِ آنچه رخداده، روایت و تصویر کنند؛ ازاینرو توجه به جزئیات دقیق و مفصل و رویکرد واقعنگارانه، طبعاً جزئی از کار و تعهد نقاش بوده است. این نکته در همۀ تصاویر مربوط به صحنههای آتشبازی با تأکید بر نوع اشتعال و انفجار مواد محترقه، انواع فشفشهها، حالتهای مختلف پرتاب و... آشکار است.12
این واقعنگاری و روایت عینی فقط منحصر به مینیاتورهای متعلق به آتشبازی نیست، در دیگر مینیاتورها نیز میتوان تلاش نقاش برای واقعنمایی رویداد را مشاهده کرد. برای مثال در مینیاتورهای مربوط به بندبازی13، نیز مانند آتشبازی، هم میتوان تلاش نقاش را برای واقعنمایی رویداد دید و جزئیات قابلتوجهی در آنها یافت.14 بررسی تمام مینیاتورهای سورنامۀ وهبی از لحاظ میزان واقعنمایی رویداد تحقیقی مجزا و مفصل میطلبد و از همین رو برای اختصار در اینجا فقط آتشبازی را بهمثابۀ نمونۀ یک رویداد نمایشی که با رویکردی واقعنمایانه در سورنامۀ وهبی انعکاس یافته است، برگزیدیم.
2. چرا جشنها در مینیاتورهای عثمانی محمل روایت واقعنمایانه شدهاند؟
چرا سلاطین عثمانی به ثبت و ضبط روایی و بصری جشنها در سورنامهها اهتمام نشان دادند و از آن حمایت کردند؟ و چرا در روایت بصری این نوع از رویدادها مشخصاً رویکردی واقعنگارانه انتخاب شده است؟
در سنت رویدادنگاری تاریخی درباری و سلطنتی، طبیعتاً رویدادی ارزش ثبت روایی و بصری خاصه با رویکردی واقعنمایانه را دارد که مشخصاً واجد شرایط مهمی باشد. جشنها هم به لحاظ دربرداشتن مجموعهای از رویدادهای متعدد و متنوع و هم ازاینرو که میتوانستند بهخوبی شکوه و قدرت سلاطین عثمانی را به رخ بکشند و عاملی مشروعیتبخش تلقی گردند، ازاینحیث فینفسه اهمیت بسزایی داشتند.15 این رویداد میبایست در ابتدا در سطحی گسترده و وسیع برگزار و سپس روایت میشد. این روایتها در سورنامهها هم به شکل کتبی و هم بهصورت بصری منعکس میشدند. ازآنجاییکه قصد بر آن بود تا شکوه و قدرت سلاطین عثمانی آنچنانکه بود، نشان داده شود، رویدادهای جشنی هم که ابزاری برای بهرخکشیدن این شکوه و قدرت بودند، باید همانطور که رخداده بودند، نشان داده میشدند. بهعلاوه که این رویدادها در عین حکایت از شکوه و قدرت، بهنوعی زمینهای رسانهای و ارتباطاتی هم داشتند و نمایندگان قدرتهای خارجی و همچنین گروههای مختلف داخلی نیز در آنها حضور مییافتند و معمولاً هدایای نفیسی برای سلاطین و صاحبمنصبان آورده میشد و سلاطین هم هدایایی میان شرکتکنندگان در جشن توزیع میکردند.16 ازاینرو دستکم از سه نظر جشنها میتوانستند زمینه و بافتار مناسبی برای نمایش قدرت و نیز القای پیامهای سیاسی به مخاطبان حاضر باشد و طبعاً همین امکان و کارکرد برای روایتهای کتبی و مصور این جشنها نیز مترتب بود که در سورنامهها انعکاس مییافت:
الف) جشن بهمثابۀ رویدادی حکومتی و شاهانه: اساساً برگزاری جشنهای مفصل در سطح عمومی، عملی شاهانه بوده است. «خلفا و سلاطین و حاکمان مسلمان نیز همچون سایر حاکمان، مبالغی گزاف از درآمد و ثروت مملکت خود را صرف برگزاری انواعواقسام جشنهایی میکردهاند که مهمترین کارکردشان، تحکیم و تقویت نهاد حکومت و افزایش محبوبیت حاکمان بود».17 جشن هم کارکردی تفریحی و شادیآفرین داشت و هم اینکه بهعنوان عاملی قدرتبخش و مشروعیتبخش مطرح بود. به همین سبب بوده است که بسیاری از مضامین مینیاتورهای ایرانی و عثمانی به جشن و بزم شاهانه اختصاص دارد. مبالغ هنگفتی که برای این بزمهای شاهانه صرف میشد و نیز کارکردهای مهم سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی آنها، روایت درست و واقعنمایانۀ آنها را مورد تاکید جدی قرار میداد؛ ازاینرو در سورنامهها که ژانرهای تخصصی دربارۀ جشنهای شاهانه در عهد عثمانیاند، واقعنمایی رویداد، بهویژه در مینیاتورها، کارکردی مشخص، تعریف شده و موثر داشته است.
ب) جشن و مضامین فراوانِ عینی برای تصویرگری: در واقعنمایی یک مینیاتور، وجود مضامین عینی و در عین حال متعدد و گوناگون از اهمیت بسیاری برخوردار است چنانکه در جشنهایِ عثمانی نقاشانِ سورنامهها با انبوهی از مضامین و موضوعات متنوع روبرو بودند و بنابراین مینیاتورهای آنان غالبا جزئیات بسیاری را در قبال هر رویداد بازمینمایاند.
ج) ثبتِ در لحظۀ مینیاتورهایِ مربوط به جشن در جریان سورنامهنگاری: معمولا تصویرگری بزمهای شاهانه در مینیاتورهای ایرانی و نیز مینیاتورهایی که در برخی دیگر ژانرهای تصویرگری قلمرو عثمانی، جنبۀ انتزاعی و ذهنی دارد و نشات گرفته از درک تخیلی و ترجیحات زیبایی شناسانۀ نقاش است. این سخن بدین معناست که ترسیمگرِ اینگونه مینیاتورها مشخصا رویدادی را از نزدیک و به صورت بلاواسطه ندیده تا آن را ثبت و ضبط کند، امادر سورنامه ها وضع بر خلاف این است یعنی عملیات برگزاری رویداد با عملیات ثبت و ضبط تصویریِ رویداد، همزمان است یا با فاصلۀ بسیار اندک است. دربارۀ سورنامۀ وهبی نیز بر همین اساس نقاش شخصا در قسمتهای مختلف جشن حضور یافته و سعی کرده تا آنچه را که میبیند حتی الامکان با همان کیفیت تصویر و ترسیم کند. ادعا این نیست که او همۀ رویدادهای جشنی را ثبت بصری کرده است؛ چون او همزمان در همۀ رویدادها نمیتوانسته شرکت داشته باشد؛ اما چون این جشن چندین روز ادامه داشته و رفتارهایِ جشنی نیز در روزهای مختلف تکرار میشده است، ترسیمگر تلاش کرده تا نمونههایی از هر رفتار جشنی را ثبت کند. این ثبت در لحظه، خواه در همان لحظه بوده یا اینکه نقاش آن را به خاطر سپرده و کمی بعد ترسیم کرده باشد، تضمین کنندۀ واقعنماییِ مینیاتورهای سورنامه است.
د) جشن و رویدادهای خاص: جشنهای باشکوه عثمانی بستری فراهم میکرد که تصویرگری رویدادهای خاص و مهم در مقاطعی از تاریخ عثمانی بهمثابۀ یک امر واقع تاریخی، میسر شود. برای نمونه در زندگی معمول و متداول روزمرۀ جامعۀ عثمانی، عملیاتی چون آتشبازی یا بندبازی و مهمتر از اینها، حضور گستردۀ اصناف اتفاق نمیافتاد و فقط در جشنهایِ مفصلِ سلاطین عثمانی بود که با چنین پدیدههایی مواجه میشویم. این امر فرصت بسیار مناسب و مغتمی برای نقاش ایجاد میکرد تا در ثبت بصری این رویدادها صحنههایی خاص و متمایز را در پیش چشم داشته باشد و بتواند به شیوهای و با رویکردی متفاوت از تصویرگری داستانهای قدیم، آنها را با تصویر گزارش کند و به این ترتیب اسنادی تاریخی فراهم سازد؛ اسنادی که در برخی زمینهها و موضوعات، بسیار گویاتر و روشنتر از منابع مکتوب و گزارشهای متنی، ما را با واقعیت رویداده در دربارهای عثمانی آشنا میکنند و از همینرو از جهت بیانگری تاریخی و از لحاظ مستندنگاری تاریخی، از مینیاتورهای غیرواقعنما و تخیلی متمایزند و هم از جهاتی بر منابع مکتوب رجحان دارند. برای مثال وقتی در منابع مکتوب از حضور قشرها و اصناف مختلف در یک مراسم یا رویداد سخن میرود، معمولاً دقت و جزئیپردازی متنها به گونهای نیست که از چگونگی و کیفت حضور هر یک از اصناف و نمایندگانشان اطلاعات مفصلی به دست داده شود در حالی که در تصویرهای بهجامانده در مینیاتورهای واقعنمای سورنامهها، به دقت به جایگاه هر یک از اصناف، طرز قرار گرفتنشان در صحنۀ رویداد، لباسها و جزییات ظاهری آنها و حتی رنگهای لباسهایشان و ابزارها و وسایلی که حمل میکردند و آرایش چهرههایشان و جزاینها پرداخته شده است. حضور اصناف خود عاملی بود که قدرت اقتصادی قلمرو عثمانی و تاثیر اقتصادی سلطان را منعکس میکرد. اساسا اصناف و پیشهوران که در تشکیلاتی به نام سازمان اخوت قرار داشتند، نقشی مهم و اساسی در به قدرت رسیدن عثمانیها داشتند و ازاینرو رابطۀ نزدیکی با آنان برقرار کردند (Bayram, 1991: 3,4,6; Köprülü, 1922: 188-221; Akday, 1956: 227).18 این اصناف پویایی اقتصادی و اجتماعی امپراتوری عثمانی را مینمایاندند و حضور و همراهی آنان در رویدادهای درباری تاییدی بر اقتدار و مشروعیت سلطان عثمانی میشد. از این رو در سورنامهها و بهویژه سورنامۀ وهبی حضور اصناف با جزئیات دقیقی ترسیم شده است. از روی اطلاعات جزئی و مفصلی که در مینیاتورهای سورنامۀ وهبی دربارۀ اصناف موجود است میتوان موارد ذیل را نتیجهگیری کرد:
1) نقاش تلاش خود را در ترسیم هر چه بیشتر همۀ جزئیات حضور اصناف انجام داده است تا تصویری حتیالامکان نزدیک به واقع از این رویداد ثبت کند.
2) به کار بردن رنگهای متنوع و نیز ترتیب ایستادن اصناف، که مخاطب را در تشخیص دادن شغل و جایگاه هر صنف بسیار یاری میرساند، حاصل تلاش نقاش برای خلق یک اثر تبلیغاتی نبوده بلکه برعکس نقاش موظف بوده که یک تلاش تبلیغاتی واقعی را که در بستر رویدادی رسمی اتفاق افتاده با تصویر گزارش کند. در واقع اگرچه به نظر میرسد که نقاش برای شلوغ و پرتراکم نشان دادن مینیاتورهایِ اصناف در سورنامۀ وهبی، در یک کادر مشخص با قدری تکلف رفتار کرده است واقعیت این است که او صرفا کوشیده حضور واقعا گسترده و نشاط اقتصادی فراوان دربار و قلمرو عثمانی را با در نظر گرفتن محدودیت کادر روایت کند و در این کار بر خلاف گزارهای متنی عمل نکرده و از پیش خود چیزی را مثلا برای شلوغتر نشان دادن رویداد به صحنه نیفزوده است.
3) موقعیت زمانی رویدادهای جشنی، نوعاً برای حضور و بروز اصناف و به طبع برای ثبت و ضبط تبلیغاتی حمایت اصناف از حکومت بسیار مناسب بود و نقاش بر اساس معیارهای شخصی یا زیباییشناختی نبوده که این رویداد را برای تصویرگری برگزیده است بلکه اساساً به صورت پیشفرض، و تعریفشده، بازتاب دادن حضور و حمایت اصناف از حکومت، از کارکردهای سورنامه نگاری و از وظایف تولیدکنندگان متنها و تصاویر سورنامهها بوده است.19
4) بهطور کلی وسعت جشنها در امپراتوری عثمانی و نیز کارکردها و جذابیتهای آن مواد مناسبی برای تهیۀ ژانر سورنامه مهیا کرد. اینکه این گونۀ ادبی و هنری به دستور سلاطین و با حمایت و کارفرماییِ آنان تولید شدهاند عاملی است که روایتگران و نقاشان این آثار را در گزارش و ترسیم واقعنمایانۀ جشنها متعهد میساخت و به نوعی مانع از انتخاب معیارها و مداخلۀ انگیزههای زیباییشناسانۀ صرف و مراجعه به تخیل در تولید این آثار میشد.
3. مصادیقی از واقعنمایی مینیاتورها و تطبیق آن با دادههای تاریخی
تا این بخش از نوشتار حاضر به این بحث پرداختیم که چرا مینیاتورهای سورنامهها را واقعنمایی منحصربهفردی دارند، اما سوال دیگری که مطرح میشود این است که مبنای این ادعا که این مینیاتورها اصولا واقعنما هستند چیست؟ پیشفرض این ادعا طبعا این است که مینیاتورهای واقع نمای سورنامه ها با سایر دادههای تاریخی و به ویژه با داده های مکتوب، مطابق و هماهنگند. برای روشن ساختن این مدعا ضروری است تا مضامینی از مینیاتورها را با دادههای تاریخی مقایسه کنیم (پیشتر در دو مقاله تقریبا برخی مضامین مینیاتورها با دادههای تاریخی تطبیق شده است نک. عباسی و بیاتلو، 1394: 94-115؛ عباسی و بیاتلو، 1395: 148-172).
از موضوعاتی که در مینیاتورهای سورنامۀ وهبی به آن پرداخته شده است، حضور صاحبمنصبان درباری است. در میان دولتمردان سیاسی، صدراعظم (دربارۀ اطلاعاتی از وظایف و کارکردهای صدراعظم در نقاط مختلف جهان اسلام و بهویژه عثمانی نک. بیاتلو، 1400: 4/471-474) و از عالیرتبگان دینی، شیخالاسلام (دربارۀ اطلاعاتی از وظایف و کارکردهای شیخالاسلام در نقاط مختلف جهان اسلام و بهویژه عثمانی نک. بیاتلو، 1399: 5/316-320؛ کیدو، 1395) از جایگاه بالایی در تشکیلات امپراتوری عثمانی برخوردار بودند و حضور اینان در تصاویر نیز بازتاب یافته است. در ترتیب قرارگیری صاحبمنصبان طبعاً صدراعظم و شیخالاسلام در صدر قرار داشتند. در مینیاتوری که حضور شیخالاسلام را ترسیم کرده است، او با عبا و دستاری سفید در کنار صدراعظم دیده میشود. صدراعظم دستاری مخروطی بر سر دارد و همراهان و ملتزمان رکاب نیز این دو صاحبمنصب عالیرتبه را همراهی میکنند. در مقام تطبیق اطلاعات مینیاتور با دادههای تاریخی دربارۀ پوشش این دو صاحبمنصب میتوان میزان رویکرد واقعنمای نقاش را در مینیاتورش مشاهده کرد.20 بر اساس منابع مکتوب تشکیلات امپراتوری عثمانی نیز، شیخالاسلام دستاری سفید بر سر میگذاشت که مزین به نواری طلایی بود؛ صدراعظم هم دستاری مخروطی به سر میگذاشت.21 این دادهها بدون تفاوتی هم در مینیاتورها ملاحظه میشوند و هم در گزارشهای تاریخیِ منابع مکتوب دربارۀ لباس و پوشش این دو صاحبمنصب.
در مینیاتوری دیگر، قاضیعسکرها22 دیده میشوند. آنها دستاری مدور بر سر دارند و جایگاه آنان نیز بنابر مینیاتور، بعد از شیخالاسلام قرار دارد.23 بنابر گزارشهای تاریخی نیز لباسهای رسمی قاضی عسکرها در عهد عثمانی شامل دستاری گرد و راهراه با رنگهای مختلف، خفتان (گونهای از عبا)، لباسهای تابستانی و زمستانی دوخته شده از پوست سمور و عباها و لباسهای قیمتی آستینبلند و یقه بلند میشد.24 گرچه در مینیاتور نمیتوان جنس لباسهای قاضیعسکرها را مشخص کرد، اما دستارها و عباهای آنها تقریباً آن چیزی است که در گزارشهای مکتوب به آنها اشاره شده است. اینگونه تطبیقها و راستیآزماییها را میتوان مکرراً دربارۀ دیگر مضامین و موضوعات سورنامۀ وهبی و بهویژه دربارۀ اصناف انجام داد و تقریباً به نتایج مشابهی دست یافت.
نتیجه
آنچه که برخی مینیاتورهایِ قلمرو عثمانی را از دیگر نقاط جهان اسلام متفاوت میسازد، توجه ویژۀ آنها به ترسیم رویدادهای واقعی و روایت واقعگرایانۀ آنهاست. این ویژگی مینیاتورهای عثمانی را در سطح بسیار بالاتری از بیانگری تاریخی قرار میدهد؛ ازآنرو که میتوان از آنها به طور مستقیم بهعنوان اسنادی تاریخی بهویژه در مطالعات تاریخ اجتماعی و فرهنگی استفاده کرد. در مینیاتورهای سورنامههای عثمانی نیز مشخصاً به همین ترتیب، به سبب رویکرد واقعنگارانۀ نقاشان سورنامهها و تعهد یا اجباری که بر اساس سفارشهایی که طبعاً زیر نظر دربار عثمانی صورت میگرفته، به واقعنگاری رویدادها داشتند، جزئیات و مراحل مختلف هر رویداد به طور نسبتاً دقیق روایت شده و ازاینرو سورنامهها را باید منابعی مستقیم در بازیابی و فهم کاملتر ابعاد فرهنگی و اجتماعی دربار و محیط سلطنتی عثمانی دانست.
امکان راستیآزمایی روایت یک رویداد در این اسناد تصویری از طریق همسنجی روایت آنها با روایت موازیِ اسناد مکتوب حاکی از همان رویداد، فراهم است و از این طریق میتوان علاوه بر کسب اطمینان از صحت و وثاقت محتوای اسناد تصویری، دلالتهای محتوایی آنها را راجع به هر رویداد تاریخی که از آن حکایت میکنند، با مواد مکتوب تکمیل کرد و در نتیجه با اعتماد بیشتری از واقعیتهای روی داده در دربار عثمانی، در پژوهشهای تاریخی سخن گفت. چنین این امتیازی شاید در اسناد تاریخی دیگر نقاط جهان اسلام بهندرت موجود باشد.